وقتی آمریکا و القاعده همکار میشوند
در سال 1973، نيروي هوايي سوريه موفق شد 120 جنگنده اسرائيلي را ساقط کند و در 1983 که آمريکا تصميم گرفت تأسيسات موشکي سوريه را بمباران کند هواپيماي اي-6 که مأمور انجام اين عمليات بود هدف موشکهاي استرلاي سوريه قرار گرفت و سرنگون شد اما حالا سامانه قدرتمند موشکي سوريه، مديترانه، اروپا و سرزمینهای اشغالی را زير آتش دقيق و مؤثر دارد.
کاخ سفيد "اگر" وارد جنگ با سوريه بشود، بيشک سندي رسمي و غير قابل انکار از همسويي و همکاري با القاعده که دشمن شماره يک خود محسوبش ميکند، در اختيار جهان قرار خواهد داد.
رياکاري جزء لاينفک سياست داخلي و خارجي همه نظامهاي سلطهگري است که بر مبناي اخلاق يوتيليتاريسم بنياد شدهاند اما اينکه ايالات متحده پس از دوازده سال جنگ بيامان عليه القاعده، اشغال دو کشور در جستوجوي فرماندهان اين گروه، به خاک و خون کشيدن بيش از يک ميليون انسان در عراق و افغانستان به همين بهانه و استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين براي منفجرکردن مظنونان به عضويت در اين گروه به همراه خانواده و همسايگان و ميهمانانشان که هر روز در يمن و پاکستان در حال رخدادن است، حالا در کنار القاعده قرار بگيرد و به هدف آنها در سرنگوني "بشار اسد" کمک کند، از طنزهاي تلخ تاريخ خواهد بود.
همکار شدن القاعده با ناتو
صحبت از دشمن مشترک نيست بلکه در صورت وقوع چنين حملهاي، "همکاري" گستردهاي بين القاعده و ناتو شکل خواهد گرفت. "جبهةالنصرة لأهل الشام" شاخه القاعده در سوریه که اکنون اصليترين گروه در حال پيکار با نيروهاي دولتي در سوريه است، يقيناً بهترين منبع اطلاعات دست اول زميني براي ناتو که فعلاً تمايلي به حضور سربازانش در خاک سوريه ندارد، خواهد بود.
البته اين همکاري بيسابقه نيست، قبلاً هم اسنادي از همکاري اطلاعاتي و تسليحاتي آمريکا و همپيمانانش با القاعده سوريه منتشر شده است. اخبار تأييدشده و موثق حاکي از کشتهشدن افسران آمريکايي و اسرائيلي در مناطقي از سوريه شواهدي ير اين مدعا هستند اما رسميت يافتن اين همدوشي در انظار عمومي جهان، بيسابقه است.
سناتور جان مککین نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا درجمع تروریستهای تکفیری ارتشآزاد درسوریه
چرا آمريکا ميخواهد چنين ننگي را به جان بخرد؟ آيا ماجرا صرفا دفاع از شهروندان سوري در برابر حملات شيميايي است؟ حملاتي که حتي وقوع آنها تا کنون اثبات نشده، چه رسد به اينکه مشخص شود آيا از سوي ارتش سوريه بوده يا تروريست هاي درگير با ارتش! يا چنانکه در تحليل هاي مستقل بدان اشاره شده، هدف اصلي شکستن محور مقاومت و مهار ايران است؟ به هر حال ماشين جنگي آمريکا تشنه جنگي جديد و کشورگشايي است؛ جنگي که بيشک قيمت نفت را بهشدت بالا خواهد برد و تقاضا براي دلار را افزايش خواهد داد. اتفاقي که هميشه گزينه نخبگان سرمايهداري آمريکا براي حفظ ثبات دلارهاي بيپشتوانه خزانه فدرال بوده است.
اما آنچه شيريني يک کشورگشايي ديگر را براي کاخ سفيد تلخ ميکند، تفاوتهاي عمده سوريه با موارد ديگر است. عراق، پس از يک دهه تحريم فلجکننده، عملاً به زانو درآمده بود. افغانستان که از ابتدا هيچ ساختار نظاممند دفاعي در برابر هجوم خارجي نداشت، و ليبي هم بيش از 300 موشک دوربرد در اختيار نداشت و نميتوانست تهديدي براي کسی باشد. اما سوريه تفاوت عمدهاي با اين اهداف دارد. سامانه قدرتمند موشکي سوريه با بردهاي مختلف، تمام مديترانه، اروپا و سرزمینهای اشغالی را زير آتش دقيق و مؤثر دارد. اين سامانه که با کمک روسيه، ايران و کره شمالي تجهيز شده است، اهدافی بسيار استراتژيک در قلب جهان غرب و اسرائيل را بهشدت تهديد ميکند.
ماجرای سرنگونی 120 جنگنده اسرائیلی توسط سوریه در 1973
سامانه دفاع هوايي سوريه نيز بسيار پيشرفته و مؤثر است. اين موضوع البته جديد نيست. در جنگ تشرين در سال 1973 میلادی، نيروي هوايي سوريه موفق شد 120 فروند هواپيماي اسرائيلي را ساقط کند.
لاشه یکی از 120 جنگنده ارتش رژیم صهیونیستی که در جنگ 1973 علیه سوریه توسط پدافند سوریه سرنگون شد
در چهارم دسامبر سال 1983 میلادی هم که آمريکا تصميم گرفت تأسيسات موشکي سوريه در دره بقاع را بمباران کند، يک فروند هواپيماي اي-6 آمريکا که مأمور انجام اين عمليات بود، هدف موشکهاي استرلاي سوريه قرار گرفت و سرنگون شد. خلبان اين هواپيما، مارک لانگ کشته شد، و کمکخلبان آن رابرت گودمن به اسارت سوريه در آمد. کمتر از يک ماه بعد هم يک هواپيماي اي-7 آمريکا به سرنوشت مشابهي دچار شد.
اکنون نيز پيشرفتهترين سامانه دفاع هوايي جهان که ساخت روسيه است در سوريه مستقر شده و عملياتي است. خود روسيه هم با توجه به منافع استراتژيک بيپايانش در سوريه، حاضر به از دستدادن پايگاه طرطوس در ساحل مديترانه نيست. اينها مسائلي هستند که تا امروز ذهن اوباما را مشغول داشته و جلوي آتشافروزي او را گرفتهاند.
اما ايران
ايران و سوريه رابطهاي فراتر از پيمان امنيتي يا استراتژيک دارند. در سالهاي پس از انقلاب، درايت دو رهبر بزرگ اين دو کشور يعني امام خميني(ره) و مرحوم حافظ اسد، باعث پديدآمدن مفهومي شد که امروزه از آن به عنوان محور مقاومت ياد ميشود.
اين دو همچنين با درک شرايط منطقهاي و براي تأثير بازدارندگي بيشتر بر اسرائيل، نهال مقاومت در لبنان را حفاظت کرده و پديده حزبالله لبنان را پايهريزي کردند. اکنون ايران، سوريه و حزبالله، هلالي را شکل دادهاند که نظام سلطه هميشه از آن ميترسيد.
در جهان کنوني، در زماني که کاخ سفيد به دنبال عمليکردن نقشه خاورميانه بزرگ است، محور مقاومت تنها عامل بازدارنده سيطره هميشگي آمريکا بر جهان است. اين نقشه، که پيشتر با عنوان نظم نوين جهاني توسط بوش پدر ارائه شده بود و در سال 2003 میلادی توسط بوش پسر دوباره در دستور کار رسمي قرار گرفت، به طور خلاصه، طرحي براي به آشوبکشيدن و تقسيم جغرافياي جهان به بيش از ششصد کشور کوچک و ضعيف مانند آنچه در ليبي، افغانستان و عراق روي داد، است. اين کشورها که عموماً با انقلابهاي رنگي و يا جنگهاي داخلي به وجود ميآيند، استقلال واقعي نخواهند داشت و بيشتر براي تأمين منابع مالي نيازمند حمايت صندوق بينالمللي پول خواهند بود. اين صندوق هم که اجراکننده سياستهاي بانکهاي والاستريت و لندن است، منابع اين کشورهاي جديد را به اسم خصوصيسازي در اختيار غول هاي اقتصادي قرار خواهد داد.
چرا سرنوشت ایران، سوریه و حزبالله به هم گره خورده است؟
ايران و محور مقاومت تنها مانع جدي نظامي و اقتصادي بر سر راه اجراي اين نقشه هستند. آنان با حمايت مادي و معنوي از گروههاي مخالف سلطه، حفظ استقلال مالي و نظامي، و تأثير بازدارنده بر هژموني نظامي غرب، تاکنون جزيرهاي از ثبات در منطقه ايجاد کردهاند. به همين جهت سرنوشت ايران، سوريه و حزبالله کاملا به هم گره خورده است به نحوي سقوط هر کدام، منجر به تضعيف و سقوط ديگران خواهد شد. از اين رو ايران، چنان که تاکنون نشان داده است، به هيچ قيمتي حاضر به معامله بر سر سوريه نيست و با تمام توان جلوي تجاوز به تماميت ارضي آن را خواهد گرفت. اما آيا اين به معني ورود به جنگ است؟
ايران، سوريه و حزب الله در سالهاي اخير بارها رسما بيان کرده اند که تجاوز به هر کدام را تجاوز به خود تلقي کرده و بلافاصله با متجاوز وارد جنگ خواهند شد. اما متجاوز کيست، و اين جنگ کجا خواهد بود؟
آمريکا قطعا از پايگاه هاي خود در منطقه استفاده خواهد کرد. پايگاه ازمير و اينجرليک در ترکيه و پايگاههاي موجود در اردن گزينههاي محتمل هستند. همچنين ناوهاي هواپيمابر آمريکا در مديترانه نيز توان و امکان انجام اين حملات را دارند. پايگاههاي موجود در افغانستان مثل بگرام و پايگاههاي ديگر آمريکا گرداگرد ايران، مثل بحرين، کویت، اردن، عربستان سعودی، آذربايجان و ترکمنستان هم براي مهار ايران وارد عمل خواهند شد. اما آيا اين حمله موفق خواهد بود؟
حمله به سوریه؛ آزمایشگاه دفاع نامتقارن ایران
استراتژي دفاع نامتقارن که پس از جنگ با عراق و در پاسخ به تهديدات فرامنطقهاي در دستور کار ساختار دفاعي ايران قرار گرفت، در اين جنگ در بوته آزمايش خواهد بود. هرچند تجربه جنگ 33 روزه درس بزرگي براي غرب بوده است. پايگاه هاي آمريکا گرداگرد ايران، هرچند در نگاه اول تهديدي براي ايران و اهرم قدرتي براي آمريکا به شمار مي روند، در مقابل توان پدافندي پيچيده موشکي ايران و سوريه، نقطه ضعفي بزرگ براي آمريکا هستند. تمام اين پايگاه ها در تيررس آتش موثر و دقيق موشکي و هوايي ايران و سوريه هستند و پاشنه آشيل پنتاگون در جنگ به شمار مي روند.
اين موضوع خصوصاً بر فرض صحت ادعاي فرماندهان ايراني مبني بر توانايي شليک 11هزار موشک دوربرد هوشمند به صورت همزمان اهميت پيدا ميکند. البته مانورهاي اخير ايران و تجربه تاريخي نشان داده که فرماندهان ايراني علاقه چنداني به ادعاهاي توخالي ندارند.
در مجموع، اوباما "اگر" به سوريه حمله کند، احتمالاً آغازگر جنگ جهاني سوم خواهد بود. جنگي که محدود به جغرافياي منطقه نخواهد بود و دامن بسياري را خواهد گرفت. يادم هست جايي از انيشتن خواندم که «نميدانم در جنگ جهاني سوم از چه سلاحهايي استفاده خواهد شد، اما بيشک در جنگ جهاني چهارم، سلاحها سنگ و چوب خواهند بود.»
سید علی فاطمی