بازی غرب با برگ تكفیری‌ها

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

«تكفیر» را در لغت‌نامه‌ها، نسبت دادن كفر به دیگری معنی می‌كنند. اتفاقی كه در برهه‌های گوناگون تاریخ اسلام زمینه‌ساز اختلاف‌ بوده است. بخشی از گروه‌های تكفیری در جهان اسلام، گروه‌های منحرف از تفكر سلفی هستند. امروز دامنه‌ی اقدامات این گروه‌ها از سوریه تا لبنان و از پاكستان تا عراق و مصر و تونس و لیبی به چشم می‌خورد.

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خود با سلطان قابوس، پادشاه عمان درباره‌ی عواقب حمایت از تفكر تكفیری به حامیان آن‌ها هشدار دادند: «متأسفانه با حمایت برخی كشورهای منطقه، یك گروه تكفیری شكل گرفته كه با همه‌ی گروه‌های مسلمان درگیر است. اما حامیان این جریان باید بدانند كه این آتش، دامان آن‌ها را نیز خواهد گرفت.» ایشان همچنین در سخنرانی دو سال پیش خود در خطبه‌های نماز جمعه خطاب به مردم مسلمان منطقه گفتند: «سلفى‌گرى»[...] اگر به معناى تعصب و تحجر و خشونت ميان اديان يا مذاهب اسلامى ترجمه شود،[...] خود باعث ترويج سكولاريزم و بى‌دينى خواهد شد.» در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام دكتر مهدی فرمانیان، رئیس دانشكده‌ی مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب به بررسی اقدامات و پیشینه‌ی تاریخی و اعتقادی این گروه‌ها پرداختیم.

همان‌طور كه می‌دانید، یكی از مشكلات معاصر جهان اسلام، اقدامات گروه‌های سلفی تكفیری و تبعات آن است. امروز در سوریه نمونه‌ی این اقدامات را مشاهده می‌كنیم. پیشینه‌ی تاریخی این گروه‌ها چیست؟

تفكر سلفیِ تكفیری دو دوره‌ی برجسته دارد؛ دوره‌ی اول كه از زمان معاویه شكل گرفت. این دوره با سبّ و لعن امام علی علیه‌السّلام بروز یافت و با تبلیغاتی كه علیه امام علی علیه‌السّلام می‌شد،‌ نگاه عمومی به ایشان بسیار منفی شد. این تفكر در دوران امویان شدت گرفت و از ویژگی‌های دارندگان آن، نوع نگاه آن‌ها به اهل‌بیت علیهم‌السّلام بود. آنها سعی داشتند مقام اولیاءالله را پایین ‌بیاورند و به همین‌خاطر، اهل‌بیت علیهم‌السّلام در این دوره فشارهای مضاعفی را تحمل می‌كردند.

وقتی كه محمد بن عبدالوهاب ظهور كرد، درگیری‌هایی اتفاق افتاد و بیشترین تعداد كشته‌ها از اهل ‌سنت بودند. جالب است بدانید كه بیشتر هم از اهل‌ سنت حنبلی كشته شدند كه با خود محمد بن عبدالوهاب هم‌مذهب فقهی بودند، چون حرف‌های او را قبول نداشتند. به همین دلیل از نظر محمد بن عبدالوهاب آن‌ها باید كشته می‌شدند!

اما این تفكر در قرون سوم و چهارم در جهان اسلام از بین رفت. با ظهور تصوّف و توجه پیروان آن به اهل ‌بیت پیامبر علیهم‌السّلام، مردم نیز توجه والایی به جایگاه برجسته‌ی ایشان نشان دادند و ایشان را به عنوان قطب‌های تصوّف و صوفیه مطرح كردند و پذیرفتند. امروزه نیز حدود ۵۰۰ میلیون صوفی در جهان اسلام اهل‌بیت علیهم‌السّلام را به ‌عنوان قطب‌های خود می‌دانند، به زیارت قبور آن‌ها می‌روند، برای آن‌ها احترام والایی قائلند و به آن‌ها توسل می‌جویند.

دوره‌ی دوم بروز سلفی‌ها به قرن هفتم هجری ‌قمری و ظهور «ابن تیمیه» و مجموعه‌اش برمی‌گردد. او این گفته را رواج داد كه بسیاری از كارها و احترام‌های مسلمانان نسبت به قبور اهل بیت علیهم‌السّلام شرك است و كسانی كه این كارها را انجام می‌دهند، كافرند. بنابراین ابن تیمیه گستره‌ی بیشتری به تكفیر داد. او به‌تنهایی حدود ۹۷۰ بار در آثارش مسلمانانی را كه با او هم عقیده نبودند، تكفیر كرد. با این حال تفكر ابن تیمیه با مرگ او برای قرن‌ها از بین رفت، تا این‌كه دوباره در قرن ۱۲ با ظهور چند استاد در مدینه و شاگردانشان در جهان اسلام، دوباره رشد كرد و ثمره‌ی امروزین خود را زایید كه همین وهابیت است. «محمدبن عبدالوهاب» با نزدیك‌شدن به سیاسیون توانست جایگاهی در قدرت هم پیدا كند. قدرت‌گرفتن وهابیون در این دوره از سال ۱۱۶۰ هجری‌قمری شروع شد و تا سال ۱۲۳۵ طول كشید؛ یعنی حدود ۷۵ سال. در آن زمان عثمانی‌ها توانستند در مقطعی وهابیون را از بین ببرند و آن‌ها را به محاق ببرند.

در سال ۱۳۱۹ هجری‌قمری بار دیگر این انگلستان بود كه به احیای وهابیت پرداخت. وهابیتی كه در بیابان‌های نجد به محاق رفته بود و كسی به او اهمیت نمی‌داد، با پول و نیرو و اسلحه‌ی انگلیس توانست دوباره قدرت بگیرد و سر كار بیاید. جنگ جهانی اول تمام شده بود و امپراطوری تجزیه‌شده‌ی عثمانی دیگر قدرتی نبود كه آن‌ها را از بین ببرد. بنابراین انگلیس و سپس آمریكا توانستند دوباره وهابیت را به عنوان یك فكر مطرح در جهان اسلام گسترش دهند.

انگلیس در سال ۱۳۱۹ هجری‌قمری -یعنی حدود ۲۰ سال پیش از شروع جنگ اول جهانی- توانست افرادی را در كشورهای اسلامی پیدا كند و با حمایت از آن‌ها و قدرت دادن به آن افراد، تفرقه‌ی میان مسلمانان را گسترش دهد تا پروژه‌ی تجزیه‌ی عثمانی به‌راحتی پیش برود. وهابیت یكی از گروه‌هایی بود كه آنان را برای این هدف در نظر گرفته بودند. در حالی كه برای انگلیسی‌ها نه وهابیت و نه غیر وهابیت مهم نبوده و نیست، بلكه همواره ایجاد تفرقه برایشان اهمیت داشته است. در مدت یك سال، این حمایت‌ها به ثمر رسید و وهابیت توانست احیا شود. با افول امپراطوری انگلستان پس از جنگ جهانی دوم نیز آمریكا با بهره‌گیری از تجربیات انگلیس، این حمایت‌های استعمارگرانه را ادامه داد.

واكنش جهان اسلام به قدرت گرفتن دوباره‌ی وهابیت چه بود؟

وهابی‌ها شروع كردند به جنایت و قتل و غارت. آن‌ها معتقد بودند مسلمان‌ها یا باید تفكر وهابیت را بپذیرند یا این‌كه كشته شوند. مردها را می‌كشتند و زنان و كودكان را به عنوان كنیز و اسیر می‌بردند و اموال مسلمانان را به‌عنوان غنیمت جنگی غارت می‌كردند. تخریب بقعه‌های متبركه‌ی مسلمانان را شروع كردند. بقعه‌ی زید بن خطّاب -برادر خلیفه‌ی دوم- در منطقه‌ی نجد، از نخستین بقعه‌هایی بود كه وهابیون تخریب كردند. وقتی این تخریب‌ها را گسترش دادند و بر قتل‌ها و غارت‌های خود افزودند، در جهان اسلام یك واكنش بسیار جدی علیه آنان شكل گرفت. كار به جایی رسید كه وهابی‌ها حتی تصمیم گرفتند قبر پیامبر اسلام صلّی‌الله‌علیه‌وآله را هم تخریب كنند.

به این‌جا كه رسید، مردم مدینه در صف‌های طولانی مقابل مزار پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله اجتماع كردند و گفتند اول ما را بكشید و بعد این قبر را خراب كنید. وقتی این خبر به گوش مسلمانان هند رسید، تصمیم گرفتند با ۴۰۰ كشتی به حجاز بیایند و از قبر پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله محافظت كنند. این مخالفت‌ها باعث شد كه وهابی‌ها بترسند. آن‌ها متوجه شدند اگر این كار را بكنند، جهان اسلام با ایشان درگیر خواهد شد. بنابراین مصلحتاً این كار را رها كردند، اما بقیه‌ی قبور را متأسفانه به خاطر یك فتوایی كه به‌اجبار از علمای مدینه و مكه گرفتند، تخریب كردند.

بله، ابن تیمیه در زمان خودش اولین و بیشترین اعتراضات را به اهل‌ سنت صوفی داشت. اگر از او یك كتاب در نقد شیعه ببینید، در مقابل ۱۰ كتاب در نقد سنّی‌های صوفی از او وجود دارد. ابن تیمیه حتی در نقد اشاعره و افكار دیگر اهل‌ سنّت هم نوشته‌هایی دارد. وقتی كه محمد بن عبدالوهاب ظهور كرد، درگیری‌هایی اتفاق افتاد و بیشترین تعداد كشته‌ها از اهل ‌سنت بودند. جالب است بدانید كه بیشتر هم از اهل‌ سنت حنبلی كشته شدند كه با خود محمد بن عبدالوهاب هم‌مذهب فقهی بودند، چون حرف‌های او را قبول نداشتند. به همین دلیل از نظر محمد بن عبدالوهاب آن‌ها باید كشته می‌شدند!

غرب دقیقاً همان برخورد و رفتاری را كه با تكفیری‌ها در افغانستان داشت، در سوریه هم تكرار خواهد كرد. یعنی وقتی به هدف خود رسید، نه‌تنها تمام كمك‌های خود را از آن‌ها خواهد برداشت، احكام بسیار شدیدی هم علیه آن‌ها اعمال می‌كند.

امروز تمام صوفی‌ها در جهان اسلام به نوعی از تفكر خود در مقابل سلفی‌های تكفیری و سلفی‌های وهابی دفاع می‌كنند. تاكنون اهل ‌سنت نزدیك به هزار كتاب در نقد وهابیت نوشته‌اند. در جهان اسلام حدود ۸۰۰ میلیون نفر سنّی مخالف وهابیت وجود دارد كه یا اشعری هستند یا ماتریدی یا صوفی. بخشی از ایشان هم سلفی‌های غیر تكفیری‌اند.

تكفیری‌ها از نظر اجتماعی در چه طبقه‌ای قرار دارند؟

این‌ها اغلب‌شان جوانان تندرو و اكثریتشان كم‌سواد هستند. محمد غزالی -رهبر معنوی اخوان‌المسلمین- همیشه از دست این‌ها شكایت می‌كرد. می‌گفت: جوان‌ها به ما فشار می‌آورند كه چرا این كار را می‌كنید یا آن كار را نمی‌كنید؟ هرچه می‌گوییم كه اسلام به ما اجازه نمی‌دهد، آن‌ها می‌گویند كه ما از شما مجتهدتر هستیم و بهتر از شما اسلام را می‌فهمیم!

امروز هم مشكل گروه‌های تكفیری چند نكته است؛ یكی خشك‌مغزی آن‌ها كه بسیار شبیه خوارج هستند. دوم ناآگاهی آن‌ها از اسلام است؛ سوم ادعاهای فراوان آن‌ها است كه مدعی‌اند مجتهد مطلق هستند و از همه‌ی انسان‌هایی كه امروزه در جهان اسلام فتوا می‌دهند، بهتر می‌فهمند. بدتر از همه این‌كه هم مفتی هستند و هم مجری.

بیداری اسلامی در نگاه كلی، جریان مقدسی است كه ان‌شاءالله به تمدن نوین اسلامی خواهد انجامید، اما حاكمان جدیدی كه در این كشورها بر سر كار آمده‌اند، هنوز نتوانسته‌اند تسلط كافی و كاملی را بر كشور خود ایجاد كنند. لذا در این كشورها كمی فضا باز شده و این‌ها هم كه تا دیروز سركوب می‌شدند و در زندان‌ها بودند، الآن فعالیت خود را شروع كرده‌اند. تعداد تكفیری‌ها زیاد نیست. كل وهابی‌ها در جهان اسلام ۵۰ میلیون‌ نفر هستند. همچنین تخمین زده می‌شود كه حدود ۱۰۰ میلیون نفر دیوبندی و حدود ۱۰۰ میلیون نفر اخوانی در جهان اسلام وجود دارد. با این حال تعداد نیروهای سلفی جهادی شاید به یك میلیون نفر هم نرسد.

جبهةالنصرة در سوریه حدود هفت‌هزار نفر نیرو دارد كه بسیار وحشتناك هم عمل می‌كنند، به هیچ قانونی ملتزم نیستند و برای رسیدن به اهدافشان همه‌ی شرعیات و عرفیات و اخلاقیات را كنار می‌گذارند. سر بریدن انسان‌ها و حتی كودكان با چاقو كار وحشتناكی است كه از هر انسانی ساخته نیست. آن‌ها قبر حجر بن عدی را تخریب كردند و پیكر او را ربودند. بر فرض كه ساخت بنا بر قبور را قبول ندارند، با چه مجوزی نبش قبر می‌كنند؟ در حالی كه نبش قبر در همه‌ی مذاهب چهارگانه‌ی اهل‌سنت حرام است. حتی این كار در وهابیت هم حرام است. از بزرگان وهابی پرسیده‌اند كه قبری وجود دارد كه مردم سراغ آن می‌روند، آیا ما اجازه داریم آن را نبش قبر كنیم تا دیگر مردم سراغ آن نروند؟ عالمان وهابی در پاسخ گفته‌اند كه اجازه‌ی این كار را ندارید. سلفی‌های جهادی و تكفیری و القاعده حتی به این مباحث هم التزام ندارند. آن‌ها جوان‌های تندمزاجی هستند كه فقط خود را مجتهد می‌دانند و می‌گویند ما برای این‌كه به هدف خود برسیم، هر كاری می‌كنیم؛ خواه خلاف شرع باشد یا خلاف عرف یا خلاف اخلاق.

به نظر شما دیپلماسی وحدت اسلامی در برخورد با تكفیری‌ها چه كاركردی دارد؟

تنها راه خروج جهان اسلام از این وضعیتی كه تكفیری‌ها پدید آورده‌اند، حركت در بستر وحدت اسلامی و پرهیز از جنگ‌های مذهبی است. وهابی‌ها جدّاً دنبال این استراتژی هستند كه ما را وارد جنگ مذهبی كنند تا پس از آن، كل اهل ‌سنّت پشت سر آن‌ها قرار بگیرند و آن‌ها دوباره به قدرت برسند. لذا باید مراقب بود كه به هر صورت ممكن شیعیان وارد جنگ مذهبی نشوند.

یكی از اقدامات تأثیرگذار برای این كار، كنش‌های عاقلانه و هوشمندانه‌ی عالمان شیعه است. مثلاً فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر این‌كه اهانت به امّهات‌المؤمنین حرام است، در این فضای تقابل شیعه و سنّی همچون آبی بر آتش جنگ مذهبی است. وقتی آیت‌الله سیستانی می‌گویند كه اهل ‌سنت نه‌تنها برادران ما، كه جان ما هستند، این سخن همچون آبی بر آتشی است كه وهابی‌ها برمی‌افروزند؛ آتشی كه آن‌ها این روزها در سوریه شعله‌ور ساخته‌اند. آن‌ها می‌خواهند جنگ سوریه را به‌ عنوان جنگ شیعه و سنّی مطرح كنند و به مسلمانان اهل‌ سنّت بگویند: ای سنی‌ها بپاخیزید كه برادران شما را به اسم مذهب می‌كشند! در حالی كه در پشت پرده، استكبار قرار گرفته كه می‌خواهد هیمنه‌ی سوریه را به‌ عنوان یك قطب مقاومت علیه اسرائیل بشكند.

وقتی آیت‌الله سیستانی می‌گویند كه اهل ‌سنت نه‌تنها برادران ما، كه جان ما هستند، این سخن همچون آبی بر آتشی است كه وهابی‌ها برمی‌افروزند؛ آتشی كه آن‌ها این روزها در سوریه شعله‌ور ساخته‌اند. در پشت پرده‌ی تحولات سوریه، استكبار قرار گرفته كه می‌خواهد هیمنه‌ی سوریه را به‌ عنوان یك قطب مقاومت علیه اسرائیل بشكند.

به نظر شما پازل غربی‌ها برای سوریه از چه قطعاتی تشكیل شده و آیا این پازل تكمیل و مرتب خواهد شد؟

تحلیل من این است كه غرب دقیقاً همان برخورد و رفتاری را كه با تكفیری‌ها در افغانستان داشت، در سوریه هم تكرار خواهد كرد. یعنی وقتی به هدف خود رسید، نه‌تنها تمام كمك‌های خود را از آن‌ها خواهد برداشت، احكام بسیار شدیدی هم علیه آن‌ها اعمال می‌كند. كاری می‌كنند كه آن‌ها نه به حكومت برسند و نه چیزی عایدشان شود.

بعد هم سوریه را در جنگ مذهبی خانگی و در یك وضعیت پر از هرج و مرج رها می‌كنند تا دیگر برای مقاومت و ایستادگی در برابر اسرائیل هیچ توانی نداشته باشد. بنابراین روشن است كه اتفاقات سوریه بر اساس یك نقشه‌ی دقیق غربی‌ها و هوادارانشان برای شكستن هیمنه‌ی مخالفان اسرائیل است.

از طرفی مردم از كسانی كه این‌طور ظلم می‌كنند و آدم می‌كشند، می‌ترسند. ۱۰درصد از مردم سوریه كه مسیحی‌اند، با خود می‌گویند این‌ها كه با مسلمانان این‌طور رفتار می‌كنند، پس با ما چه خواهند كرد؟! حتی سنّی‌های معتدل با تكفیری‌ها مشكل دارند. صوفی‌های بسیاری هم در سوریه زندگی می‌كنند كه بسیاری از آنان شافعی‌مذهب هستند. این صوفی‌ها هم با تكفیری‌ها نمی‌سازند.

خوانده شده 1900 مرتبه