يک متخصص فرانسوي ژئوپوليتيک در مصاحبه با شبکه فرانس 24 گفت: موقعيت ژئوپوليتيک ليبي با سوريه متفاوت است و احتمال تجزيه ليبي وجود دارد.
وی در ادامه افزود : شرق ليبي که در گذشته نيز از قذافي فرمان نمي برد، به لحاظ قومي و قبيله اي و جغرافيايي در کشور پهناور ليبي، تناسبي با غرب آن ندارد. شرايط در شرق و غرب ليبي به گونه اي است که دو طرف نمي توانند يکديگر را بپذيرند و بر اين اساس اين احتمال قوي وجود دارد که بنغازي اعلام استقلال کند. ممکن است اين استقلال موقتي باشد، اما گاهي استقلال هاي موقتي مي توانند مدت زمان زيادي دوام بياورند.
ایشان درباره سوريه و علت فقدان مداخله نظامي در اين کشور گفت: در سوريه ما شاهد هيچ جبهه منسجمي نيستيم. هيچ منطقه اي از سوريه از کنترل اسد آزاد نشده است. در عين حال بايد به موضوع روابط قدرت در عرصه بين الملل نيز توجه کنيم. روس ها و چيني ها قطعا بعد از ليبي، هديه دومي در سوريه به غربي ها نخواهند داد. قطعنامه هزار و نهصد و هفتاد و سه شوراي امنيت يک پيروزي ديپلماتيک براي لندن و پاريس بود و پکن و مسکو از آن کنار ماندند. درباره سوريه چنين اتفاقي نخواهد افتاد.
وی درباره ابعاد منطقه اي مداخله نظامي احتمالي در سوريه و مقايسه آن با ليبي گفت: هم جغرافيا و هم روابط قدرت در اطراف ليبي با سوريه متفاوت است. هيچکس از قذافي حمايت نمي کند. حتي همسايگانش. اما درباره سوريه چنين نيست. اگر مداخله نظامي در اين کشور صورت پذيرد، دمشق مي تواند مثلا با اسراييل يا اردن وارد جنگ شود. در اين شرايط يک تا دو ميليون آواره سوري بايد به ترکيه بروند که شرق کشور اخير را بي ثبات مي کند. مي دانيم که معضل کردها در اين منطقه براي آنکارا جدي است و از سوي ديگري سوري ها مي توانند مشکلات زيادي را براي نيروهاي آمريکايي در عراق ايجاد کنند. بر اين اساس راه حل براي مخالفان در سوريه را بايد در داخل اين کشور جستجو کرد. يا بايد هزاران و حتي ده ها هزار نفر کشته شوند تا وقتي که بخشي از ارتش به مردم گرويده و نظام حاکم را سرنگون کنند يا اينکه معادله قوا به شکل فعلي حتي با کشته شدن ده ها هزار نفر در سوريه ادامه خواهد يافت. اين واقعيتي دردناک است.
درباره مصر و تونس و ديگر کشورهاي عربي نیز گفت: درباره مصر بايد گفت که مبارک سرنگون شده است، اما نظام سابق با نمايندگي ارتش هنوز استوار است و حتي به دليل اينکه روزهاي اول انقلاب به روي مردم تيراندازي نکرده، جايگاه رفيع تري نزد آنان پيدا کرده است. در اين شرايط آلترتاتيو سياسي براي اين نظام نه تنها در مصر بلکه در اغلب کشورهاي عربي که در آنها اعتراضات جريان دارد، اسلام گرا ها هستند. زيرا در تمام سي، چهل يا پنجاه سال اخير در اين کشورها، تنها مسجد محلي دايمي براي تجمع بوده است که در آنجا گفتمان سياسي قانوني يا غير قانوني ارائه شده است. اين گروه ها مانند اخوان الملسمين سازماندهي شده هستند و با پول کشورهايي مانند عربستان مي توانند به مردم خدمات رايگان بدهند. بر اين اساس در صورت برگزاري انتخابات متاسفانه اين گروه ها هستند که پيروز مي شوند. اگر اسلامگرايان تندرو به قدرت برسند، اين براي مردم و مخصوصا زنان اين کشورها فاجعه است. البته اين سناريو در مقطع کنوني يک تهديد است و اگر الگوي اسلام گرايي نوع ترکيه الهام بخش اين کشورها باشد، شرايط متفاوت خواهد بود.