روزنامه «افغانستان ما» در سر مقاله امروز خود درباره مراسم تحلیف همزمان غنی و عبدالله نوشت: روز گذشته برای افغانستان روز مهمی بود. مهم از این جهت که چشم بینای مردم افغانستان و جامعه جهانی به کابل خیره بود تا ببینند اگر دو نامزد پیشتاز انتخابات آقایان اشرف غنی و عبدالله عبدالله باهم به توافق برسند.
این روزنامه ادامه داد: مردم افغانستان از این جهت این موضوع را با نگرانی دنبال میکردند که بعد از 19 سال خون دل خوردن و تحمل رنج و مشقت و فقر و ناامنی بالاخره سیاسیون این کشور به توافق میرسند یا خیر. توافقی که میتوانست افغانستان را از هرج و مرج داخلی دور نگهدارد و مالک جبهه قدرتمند برای دفاع از آزادی و ارزشهای جدید در برابر طالبان بگرداند اما آنچه انتظار میرفت، اتفاق نیافتاد. دو کاندید پیشتاز هرکدام با ادعای پیروزی خواستههایی داشتند که برای طرف مقابل نه تنها قابل پذیریش نبود بلکه مطرح کردن این خواستهها به خودی خود زمینه توافق دو طرف دعوا را زدود و در نهایت هر دو طرف اعلام پیروزی کردند و سوگندوفاداری به نظام و قانون اساسی کشور یاد کردند.
به نوشته این روزنامه، اینگونه شد که امروز یک کشور و دو رئیس جمهور داریم، یک نظام دو فرماندهی، یک بام و دو هوا و در نهایت یک سرزمین با دو پادشاه. مطمئنا طرفها به این فکر نکردند که در فردای روز تحلیف چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد. آنچه که از قرائن پیداست را یکی یکی میشماریم:
یکم: به نظر میرسد که اولین پیامد این رویداد، هرج و مرج داخلی است. جامعه افغانستان به صورت کل جامعه بدون نظم است و اگر نظم را به معنای قانونگرایی و سلطه قانون بر رفتار و کردار مردم در نظر بگیریم، جامعه افغانستان جامعه نظم پذیر نبوده و نیست و بسیار طول میکشد تا مردم از زندگی قبیلهای و نظم عرفی بیرون شوند و به نظم عمومی تن بدهند.
یکی از دلایل که بهترین قوانین افغانستان را بدون اجرا باقی میگذارد، نظم ناپذیری است. این ریشه در خوی و خاصیت مردم افغانستان دارد. سالهای جنگ و تعدد گروهها و تسلط آنها بر سرنوشت مردم به روند نظمگریزی تاثیر گذاشته و در واقع کمک کرده است. از امروز مردم افغانستان که نمیدانند از کدام رئیس جمهور فرمان بگیرند و به کدام قانون تن بدهند و یا این که در قلمرو کدام نظم و قانون زندگی و کار میکنند، در نهایت به یک چیز منجر میشود، هرج و مرج داخلی و آنارشیک شدن وضعیت عمومی جامعه. این مساله تنها در سطح جامعه باقی نمیماند، از امروز شاهد بینظمی در دیوان سالاری کشور نیز خواهیم بود.
وقتی کارمندان دولت نمیدانند، رئیس آنها کیست، از چه کسی دستور بگیرند و به چه کسی گزارش دهند، در سطح بیوروکراسی کشور و یا همان دیوان سالاری نیز بینظمی حاکم میشود. بینظمی در اداره و پاسخگو نبودن کارمندان یک اداره منجر به فساد و چپاول اموال عمومی میشود که در وضعیت کنونی قابل مهار نیست. در نهایت این مساله برای اداره نوپای افغانستان خطرناک به شمار میرود، بدون آن نیز اداره افغانستان فاسد است و در سالهای گذشته فساداداری به اوج خود رسیده است.
دوم: از هرج و مرج داخلی که بگذریم دومین پیامد داشتن دو رئیس جمهور سردرگمی در نهادهای امنیتی و تضعیف روحیه سربازان و مسئولان این نهادها است. ریزیش نیرو در سالهای گذشته نیز از نهادهای امنیتی و مخصوصا اردوی ملی کم نبوده است. به نقل از اشرف غنی و مسئولان نهادهای امنیتی تنها در دوره پنج ساله حکومت وحدت ملی، 45هزار تن از نیروهای امنیتی افغانستان کشته شدهاند.
آماری وجود ندارد که چه تعداد از نیروها وظیفه خود را ترک میکنند و افزون بر اینها به دلایل شکستهای اقتصادی دولت، سربازان ماهها معاش و حقوق خود را دریافت نکردهاند و یا در جنگها گیر ماندهاند و خود را بدون پشتوانه احساس کردهاند. سربازانی که جان خود را از دست دادهاند، با خانوادههای آنان رفتار درست و مناسب صورت نگرفته است و یا دولت نتوانسته که به بازماندگان سربازان رسیدگی کند و آنان را تحت پوشش و حمایت دولت قرار بدهد.
همه این ضعفها در نهادهای امنیتی وجود دارد. با این حال گرهی در کار آنان افزوده شد و آن این که بعد از این نمیدانند برای چه کسی بجنگند؟ از عبدالله دستور بگیرند ویا از اشرف غنی؟ در اینجا یک مساله دیگر نیز قابل ذکر است: در یک سو مجاهدین و ایتلاف شمال قرار دارد که زدوبندهای سیاسی با کشورهای منطقه دارند، در سوی دیگر اشرف غنی که متهم به قوم گرایی در سطوح مختلف و از جمله در نهادهای امنیتی است و نیز متهم به اخراج چهرههای شاخص نظامی اقوام دیگر است. با این حال فضا به جزو از تعدد مسئولین، تا اندازهای قومی نیز شده است.
قومی شدن فضای سیاسی کشور در جامعه به شدت قومی افغانستان روی روحیه سربازان تاثیر میگذارد و احتمال این که سربازان هر قوم به دامن احزاب قومی و یا رهبران قومی پناه ببرند، دور نیست. این مساله به خودی خود ارتش ملی را در معرض فروپاشی قرار میدهد. حکومت مرکزی نیز با نمایش نفاق و شقاق و دو تحلیف اقتدار خود را از دست داده است و سربازان نیز شاهد ناکامی و عجز آنان در حل کردن مسایل داخلی است.
سوم: در مرحله سوم از هرج و مرج داخلی و ضعف روحی نیروهای امنیتی و دفاعی که بگذریم، پیامد منفی رویداد دیروز در مورد صلح و گفتگوهای بینالافغانی است. پس از توافق صلح میان ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان قرار بود که امروز گفتگوهای بینالافغانی آغاز شود و دولت افغانستان یک هیات با صلاحیت و کوچک به نمایندگی از مردم افغانستان در این گفتگوها بفرستد.
افغانستان ما در ادامه افزود: تلاشهای خلیلزاد برای پا درمیانی میان طرفین درگیر در مساله انتخابات، یک هدف را دنبال میکرد و آن این که اختلافها کنار گذاشته شود و جریانها و گروههای سیاسی همگام با دولت افغانستان از موضع واحد در برابر طالبان صحبت کنند. البته برای امریکاییها و نیروهای بین المللی زیاد اهمیت ندارد که افغانستان به کدام سو حرکت میکند، بلکه برای آنها خروج آبرومندانه از افغانستان در درجه اهمیت بالاتری قرار دارد. با آن هم تلاشهای ناکام خلیلزاد برای حل کردن تنشهای داخلی و زمینهسازی یک توافق و مشارکت در قدرت را نمیشود نادیده گرفت.
این روزنامه ادامه دا: در نهایت شکست در توافق داخلی و انسجام داخلی پیامدهای بیشمار دارد و از جمله این که پروژه خلیلزاد ممکن است به شکست بیانجامد و یا حداقل طبق زمانبندی آن به پیش نرود. با این وجود، افغانستان اکنون دچار پراکندگی داخلی است و در سوی دیگر قرار است که با طالبان وارد گفتگوهای صلح شود. طالبان که از آغاز گفتگوهای صلح از موضع بالا حرف میزدند، اکنون با وضعیت پیش آمده از موضع قویتر گفتگو خواهند کرد.
این رسانه افغان در پایان یادآور شد: شکست داخلی و هرج و مرج داخلی به صورت مستقیم به نفع طالبان میانجامد. آنان پنج هزار زندانی خود را آزاد میکنند، دولت افغانستان را نیز اداره کابل گفته تمسخر میکنند، تعداد قابل ملاحظهای از سیاستمداران و رهبران سیاسی را نیز با خود همسو کردهاند و خطر این که تیم عبدالله برای تحت فشار قرار دادن اشرف غنی با طالبان یکدست شود نیز بعید به نظر نمیرسد. بالاخره از تمام اینها میشود یک نتیجه را گرفت و آن این که در این بازی تاج و تخت، افغانستان باخته است و طالبان نفع برده است.