روش‌های امام حسین(ع) در تربیت اخلاقی یاران خود

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
روش‌های امام حسین(ع) در تربیت اخلاقی یاران خود

مقدمه

شناخت روش های مطلوب تربیتی، مهم ترین مسئله متولیان هدایت جامعه است؛ زیرا با چنین شناختی می توانند از توانمندی های بالقوه و استعدادهای درونی اعضای جامعه هدف به نحو مطلوب بهره برداری کنند.

داشتن روش درست تربیت، موجب می شود مربی بتواند انسان هایی را تربیت کند که به نحو روشمند از تاریکی گمراهی خارج شوند، در پرتو نور هدایت قرار گیرند، سبک زندگی آنان چنان شود که قدرت نظارت بر خود و توان بازنگری در اعمال خویش را تحصیل کنند و حداکثر کارایی را برای تغییر شرایط محیطی خویش به منظور استفاده بهینه از توانمندی های فطری و امکانات محیطی به دست آورند.

بر اساس اعتقاد ما عالی ترین روش تربیتی برای تأمین این نیاز، روش ائمه اطهار(علیهم السلام) است که حضرت سیدالشهدا، امام حسین(علیه السلام) یکی از آن انوار طیبه است. آن حضرت در طول زندگی خود در مقام مربی کارکردهای تربیتی روشمندی داشته که در سخن و رفتارشان جلوه کرده است. در این مجال نمونه هایی از این کارکردهای روشمند تربیتی حضرت را ارائه می کنیم.

 

۱. شناساندن حقیقت دنیا

شناخت حقیقت دنیا، عنصر بسیار مهمی در تغییر رفتارهای انسان و جهت گیری اوست. بسیاری از مشکلات جامعه، از نشناختن حقیقت دنیا و وابستگی شدید به دنیا نشأت گرفته است. امام حسین(علیه السلام) در چند بیت شعر حقیقت دنیا و ارزش آن را چنین بیان کرده است:

فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَةً

 

فَإِنَّ ثَوَابَ اللَّهِ أَعْلَی وَ أَنْبَلُ

وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِئَتْ

 

فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ‏

وَ إِنْ تَکُنِ الْأَرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً

 

فَقِلَّةُ سَعْیِ الْمَرْءِ فِی الْکَسْبِ أَجْمَلُ

وَ إِنْ تَکُنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُهَا

 

فَمَا بَالُ مَتْرُوکٍ بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَل‏[۱]

 

«اگرچه زندگی این دنیا از نظر گروهی بسیار با ارزش است، ولی آخرت که جهان پاداش الهی است، برتر، والاتر و با ارزش تر است و اگر این بدن ها برای مرگ آفریده شده است، پس کشته شدن انسان در راه خدا از همه چیز پسندیده تر است، و اگر روزی ها مقدّر و تقسیم شده استِ پس هر چه انسان در کسب ثروت کم حرص تر باشد، نیکوتر است و اگر جمع کردن اموال برای ترک کردن است، بنابراین به آنچه ترک خواهد شد؛ چرا باید بخل ورزید و آن را صرف نکرد».

زیبایی و لطافت این بیان، در ذهن شنونده خاطره می سازد و در تربیت اخلاقی او نقش سازنده ای دارد.

 

۲. ایجاد خودباوری

بسیاری از مشکلات انسان ها به ویژه جوانان، نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری است. کسی که عزت نفس و خودباوری دارد ، بر نفس خویش مسلط تر است و از ارزش های خود استوارتر حراست می کند . امام حسین(علیه السلام) هر طبقه و سنی را به روشی خاص به سمت خودباوری و احساس عزت هدایت می کرد که نمونه هایی از آن ذکر می شود.

 

۲/۱. توصیف عزیزانه از کودک

عبدالله بن عتبه می گوید: «روزی در خدمت سیدالشهداء(علیه السلام) بودم که فرزند کوچک آن حضرت (امام سجاد(علیه السلام)) وارد شد. امام او را پیش خواند و به سینه اش چسبانید، پیشانی اش را بوسید و فرمود: «بِأَبِی أَنْتَ مَا أَطْیَبَ رِیحَکَ- وَ أَحْسَنَ خَلْقَک؛[۲] پدرم به فدایت! چقدر خوش بو وزیبایی».

این احترام به کودک در حضور دیگران، در تربیت او بسیار مؤثر است و احساس خوبی در جمع خواهد داشت.

 

۲/۲. تحسین امیدآفرین

وقتی حر بن یزید ریاحی که اولین فرمانده لشکر ابن زیاد بود و امام حسین(علیه السلام) را آزرده بود، از کار خود پشیمان شد و به سمت حضرت آمد؛ حضرت به گرمی از او استقبال کرد و هرگز گذشته اش را به رخش نکشیدِ بلکه هنگامی که جنازه خونین «حر» را در آخرین لحظات زندگی به محضرامام حسین (علیه السلام) آوردند، امام در حالی که با دستان مبارک ، صورت او را نوازش می داد و خون چهره اش را پاک می کرد، خطاب به او فرمود: «واللهِ ما أخطَأت أُمُّکَ إذ سَمَّتکَ حُرّاً، فَأنتَ واللهِ حُرٌّ فِی الدُّنیا و سَعِیدٌ فِی الآخرةِ؛[۳] سوگند به خدا! مادرت در این نام نهادن اشتباه نکرده است ، به خدا قسم تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود».

این رفتار تربیتی، به یقین امیدبخش است و به بینندگان و شنوندگان این پیام را می دهد که برای بازگشت هیچوقت دیر نیست و بزرگی مقدار گناه نیز هرگز مانع نخواهد بود.

 

۳. فرهنگ سازی با بیان آثار عمل

«سلام کردن»، از بهترین آموزه های دین مبین اسلام و شاخص برجسته در سبک زندگی رسول خاتم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. سلام بهترین وسیله برای آغاز ارتباط اجتماعی با دیگران است . این فرهنگ که در تربیت اجتماعی و توسعه اخلاقی بسیار مؤثر است، از سوی امام حسین(علیه السلام) تقویت شده و حضرت با سخن و عمل خویش یاران و دوستان خود را به سلام تشویق کرده است؛ چنانکه فرموده است: «لِلسَّلَامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ وَاحِدَةٌ لِلرَّاد؛[۴] سلام کردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن برای سلام کننده و یک حسنه و پاداش برای پاسخ دهنده است» .

ز سلام خوش سلامان، بکشم ز کبر دامان

 
 

که شدست از سلام ات، دل و جان ما مُطیّب[۵]

     

 

حضرت در بیانی دیگر تأکید کرده است: «الْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَام؛[۶] نهایت بُخل آن است که کسی در سلام کردن بُخل بورزد». چنین بیانی اثر بسیاری بر یاران و دوستداران ائمه(علیهم السلام) دارد و موجب تلاش آن ها برای گرفتار نشدن در دام زشت ترین نوع بُخل می شود.

 

۴. تجلیل از مقام معلم با هدیه ویژه

تربیت جامعه، با احترام به علم و عالم و معلم و نهادینه کردن این اخلاق در جامعه محقق می شود. یکی از فرزندان امام حسین (علیه السلام) در مدینه نزد معلمی به نام عبدالرحمان سَلمی که از شاگردان امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود، آموزش می دید. روزی معلم به او سوره حمد را آموخت . هنگامی که آن کودک حمد را برای پدر قرائت کرد، حضرت معلم فرزندش را فرا خواند و هزار دینار و هزار پارچه قیمتی به او پاداش داد و دهانش را پر از دُرّ کرد. وقتی علت این کار از حضرت سؤال شد، فرمود: «وأینَ یَقَعُ هَذا مِن عَطائِهِ، [یَعنِی تَعلِیمَهُ]؛[۷] آنچه من به او دادم، چه نسبتی با آنچه او به فرزندم داد؛ دارد [یعنی او با تعلیم سوره حمد چیزی به من داد که ارزشش بسیار فراتر از هدیه های من است]».

چنین رفتاری مریدان حضرت را متوجه اهمیت تعلیم و تربیت و ارزش علم می کند. بی شک چنین روشی به آن کودک و بینندگان و شنوندگان می آموزد که معلم مقامی بسیار والا دارد و برای تکریم او هر چه هزینه شود، جبران کارش نمی شود. با این اندیشه است که به یارانش سفارش می کند که بخشی از زندگی شان را به «مُجالَسةِ العُلماء؛[۸] همنشینی با دانشمندان و معلمان» اختصاص دهند.

 

۵. تبیین عملی معارف

یکی از دستورات دلپذیر و تربیتی اسلام، این است که اگر کسی به شما خوبی کرد، به بهتر از آن جواب دهید. این کار موجب گسترش نیکی میان افراد جامعه و توسعه فرهنگ محبت و اخلاق نیک می شود. رفتار امام حسین (علیه السلام)، یکی از جلوه های آشکار این سخن است . أَنس بن مالک می گوید:

نزد امام حسین (علیه السلام) بودم ، کنیزکی در حالی که دسته ای ریحان به دست داشت ، وارد شد و آن را تقدیم امام نمود. حضرت فرمود: «تو را به خاطر خداوند آزاد کردم» . با تعجب پرسیدم: «کنیزکی برای شما دسته ای ریحان آورد و به شما سلام کرد. شما او را آزاد کردید!؟». امام(علیه السلام) فرمود: «خداوند این گونه ما را ادب کرده است؛ زیرا فرموده است : وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسیبا؛[۹] هر گاه کسی به شما تحیت و درود گفت و سخن یا رفتار خوشایندی با شما داشت ، شما نیز جواب او را به همان یا بهتر از آن بگویید؛ و جواب بهتر این کنیز، آزادی اوست» .[۱۰]

 

رفتار کریمانه تری نیز در زندگی سیدالشهدا(علیه السلام) وجود دارد که گذشت از حقوق شخصی و اخلاق عفو مدارانه را آموزش می دهد:

یکی از خدمتکاران امام حسین(علیه السلام) جنایتی در محدوده حقوق شخصی حضرت مرتکب شده بود که مستحق مجازات و اجرای حدّ بود. حضرت حکم کرد که شلاق بخورد. آن خدمتکار که حضرت را می شناخت، پس از شنیدن حکم، حضرت را به آیه ۱۳۴ سوره آل عمران توجه داد و گفت: «وَالکاظِمینَ الغَیظ»؛ یعنی اهل تقوا کسانی هستند که خشم خود را فرو می خورند. امام(علیه السلام) فرمود: «رهایش کنید». آن خدمتکار فرصت را مناسب دید و گفت: سرور من! «والعافِینَ عَنِ النّاس؛ متقین از گناه مردم می گذرند». حضرت فرمود: «تو را عفو کردم». آن غلام ادامه داد: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ خدا نیکوکاران را دوست می دارد». حضرت فرمود: «أنتَ حُرٌّ لِوجهِ اللهِ و لَکَ ضِعفُ ما کُنتُ أُعطِیکَ؛[۱۱] تو در راه خدا آزادی و تو را دو برابر [حقوقی] که تا کنون به تو پرداخت می کردم، می دهم».

این رفتار امام حسین(علیه السلام)، زندگی ساز و درس آموز است تا اگر زیردستی یا کارگری حقی از ما را ضایع کرد، اگرچه از نظر قانون می توانیم او را مجازات کنیم؛ ولی بر اساس قرآن و روش تربیتی اهل بیت(علیهم السلام)، رضای خدا را در گذشت، نادیده گرفتن خطا و نیکی کردن به خطاکار برگزینیم؛ رفتاری که برای خطاکار بسیار سازنده است.

زمانی سرش در گریبان بماند

 

پس آنگه به عفو آستین برفشاند ‏

به دستان خود بند از او برگرفت

 

سرش را ببوسید و در بر گرفت

بزرگیش بخشید و فرماندهی

 

ز شاخ امیدش برآمد بهی[۱۲]

 

۶. فرصت شناسی برای تعلیم معارف

سیدالشهدا(علیه السلام) از هر فرصت مناسبی برای تربیت دینی و اخلاقی دوستداران خود استفاده کرده است. حضرت بعضی از افراد نیازمند را مستعد تعلیم معارف می دید و از این فرصت استفاده می کرد. نقل است:

مردی از انصار خدمت امام(علیه السلام) آمد تا درخواستی کند. حضرت فرمود: «آبروی خود را نگهدار و حاجت خود را در نامه ای نوشته بیاور که خواسته ات را به خواست خدا برآورده سازم». او نوشت: «فردی ۵۰۰ دینار از من طلب دارد و با اصرار آن را می خواهد، به او بفرما به من مهلت دهد». چون امام(علیه السلام) نوشته را خواند، وارد منزل شد و کیسهای که هزار دینار داشت، بیرون آورد و به او فرمود: «با ۵۰۰ دینار آن بدهی خود را بپرداز و با ۵۰۰ دینار دیگر زندگی خود را بچرخان».

امام حسین(علیه السلام) با استفاده از این فرصت نیکو، نکته اخلاقی بسیار مهمی را به آن شخص آموزش داد و فرمود:

جز نزد یکی از این سه نفرحاجت مبر: دیندار، جوانمرد یا دارای شرافت خانوادگی. دیندار، دین خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ میکند. جوانمرد، از مردانگی خود شرم میکند (که پاسخت را ندهد)، اما آنکه شرافت خانوادگی دارد، میفهمد با رو انداختن به او از آبروی خود گذشتی، از این رو در حفظ آبرویت می کوشد.[۱۳]

امام حسین(علیه السلام) ضمن آموزش آبروداری و صیانت از کرامت انسانی به مخاطب، گروههای انسانی قابل رجوع هنگام نیاز را معرفی نمود.

 

۷. تعلیم تکلیف مداری با حرکت میدانی

رضایت در مقابل آنچه خدا برای انسان می خواهد و تسلیم خواست خدا شدن، نقش بی بدیلی در اخلاق انسان دارد. در منزل «غریب الهجانات » چهار نفر به نام های «عمرو بن خالد»، «مجمع بن عبدالله » و «نافع بن هلال » و به همراهی «طرماح بن عدی » که از کوفه حرکت کرده بودند، با امام حسین(علیه السلام) روبه رو شدند. امام(علیه السلام) پس از شنیدن شعر «طرماح » در مدح و ستایش خود فرمود: «اَرْجُو ان یکونَ خیراً ما اراد اللهُ بنا، قُتِلنا ام ظَفِرْنا؛[۱۴] امیدوارم که اراده و خواست خدا درباره ما خیر باشد، خواه کشته شویم یا پیروز گردیم ».

عاشقان را بر سر خود حکم نیست

 

هر چه فرمان تو باشد آن کنند ‏

امام(علیه السلام) با رفتار میدانی خود به آن افراد آموخت که انسان مسلمان در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی باید نسبت به آنچه وظیفه دینی است، متعبّد و عامل باشد؛ خواه آن وظیفه مطابق خواسته و میل انسان باشد یا مخالف، مورد پسند مردم باشد یا نباشد. از آنجا که انسان مسلمان در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و هیچ چیز را فدای عمل به تکلیف نکند. در این صورت هر چند به ظاهر شکست بخورد، پیروز است؛ زیرا در انجام وظایف خود کوتاهی نکرده است.

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده

 

بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

تربیت یاران برای پایبندی به اصل عمل به تکلیف، نقطه اوج آراسته شدن به اخلاق الهی است.

 

۸. تعلیم اندیشه رضامندی از خداوند

تسلیم حق بودن و رضایت مطلق به خواست خدا سراسر زندگی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) را فرا گرفته است. عمل کردن به این عقیده و یادآوری آن به یاران در صحنه های متعددی از زندگی حضرت و بیانات ایشان جلوه گر است؛ چنانکه کنار مرقد جدش، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند می خواهد آنچه برای او پیش می آید، سبب رضایت او باشد: «اَسئَلُکَ یا ذَالجَلالِ و الإکرام ، بِحَقِّ هذا القَبرِ و مَن فِیه الّا اختَرتَ لِی ما هُوَ لَکَ رِضَی و لِرَسُولِکَ رِضَی؛[۱۵] ای خدای صاحب جلال و کرامت بخش ، به حق این قبر و کسی که در آن است؛ از تو درخواست می کنم که راهی را در پیش روی من بگذاری که مورد رضایت و خشنودی تو و پیامبرت باشد».

یکی درد و یکی درمان پسندد

 

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

 

پسندم آنچه را جانان پسندد

در واقع حضرت برهان این اندیشه را به یاران خود آموختند و آن گاه که عازم عراق شدند و بسیاری از چهره ها او را از رفتن منع کردند، فرمود: «لَا مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِین؛[۱۶] برای آدمی گریز از تقدیری که قلم قضای الهی رقم زده است ، مقدور نیست . هر چه رضای خداست ، رضای ما اهل بیت در آن است. بر بلای الهی صبر می کنم و اجر صابران با خداوند کریم است» .

امام(علیه السلام) با این سخن خویش، رضایت خود از این بلای الهی و پذیرش آن را تفکر توحیدی، شناخت قدرت الهی، اعتقاد به معاد و پاداش های آن دانسته است. آن حضرت در همه برخوردهای خویش، درس رضایت و تسلیم در مقابل خداوند را تعلیم داده است، تا آن جا که در آخرین لحظات زندگی و در حالی که بیشتر از همه یارانش زخم شمشیر و تیر و سنگ بر بدن داشت، این گونه دعا می کرد: «صَبراً عَلَی قَضائِک ، یا رَبِّ لاإلهَ سِواکَ ، یا غِیاثَ المُستَغِیثِینَ، مالِی رَبٌّ سِواکَ ولامَعبُودٌ غَیرُکَ ، صَبراً عَلَی حُکمِکَ؛[۱۷] بر قضای خود شکیبا هستم ! پروردگارا معبودی جز تونیست ، ای پناه بی پناهان. من غیر تو پروردگار و معبودی ندارم ، بر حکم و اراده تو شکیبایم» .

 

نتیجه گیری

امام حسین(علیه السلام) یاران خود را به صورت روشمند تربیت می کرد. گاهی از بیان زیبای ادبی بهره می برد تا برای مخاطب جذاب باشد و نکته تعلیم داده شده در ذهنش بماند. گاهی با روش تجلیل از اشخاص، صفت ارزشمندی را برجسته می کرد و به جامعه هدف می فهماند که چه صفتی مطلوب است. گاهی با بیان پاداش ها، گاهی با استفاده از بیان احساسی و گاهی با دادن هدیه ویژه نکته ای تربیتی را تعلیم می داد. در مواردی نیز برای نشان دادن ارزشمندی یک رفتار و اخلاق، صادقانه و به صورت میدانی آن را انجام می داد تا یارانش از عملکرد او آن را آموزش ببیند. غنیمت شمردن فرصت ها و آموزش نکته های کوچک اما بسیار مهم به افرادی که به ایشان مراجعه می کردند و زمینه پذیرش نیز داشتند، از دیگر روش های تربیتی آن حضرت بود.

 

فهرست منابع

۱. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.

۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز: بنی هاشمی، ۱۳۸۱ق.

۳. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، [بی تا].

۴. بحرانی، عبدالله بن نورالله، العوالم الامام الحسین(علیه السلام)، تحقیق مدرسة الامام المهدی(عج)، قم: مدرسة الامام المهدی، ۱۴۰۷ق.

۵. بلخی، جلال الدین محمد، دیوان شمس، تصحیح محمدحسن فروزانفر، تهران: اقبال، ۱۳۷۸ش.

۶. سعدی شیرازی، مصلح الدین عبدالله، کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۹۴ش.

۷. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، تهران: دار الاسوه للطباعه و النشر، ۱۴۱۶ق.

۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، تهران: اسلامیه، [بی تا].

۹. المهتدی البحرانی، عبدالعظیم، من اخلاق الامام الحسین(علیه السلام)، قم: انتشارات شریف الرضی، ۱۴۲۱ق.

 

پی نوشت ها:

[۱]. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج ‏۴۵، ص ۴۹.

[۲]. همان، ج ‏۴۶، ص ۱۹.

[۳]. سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده، ج ۳، ص ۷۶ و ۷۷.

[۴]. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۴۸.

[۵]. جلال‌الدین محمد بلخی رومی، دیوان شمس، غزلیات، غزل ۳۰۱.

[۶]. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۴۸.

[۷]. عبدالله بن نورالله بحرانی، العوالم الامام الحسین(علیه السلام)، ص۶۴.

[۸]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏۲، ص ۳۲.

[۹]. نساء: ۸۶.

[۱۰]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏۲، ص ۳۱.

[۱۱]. همان، ص ۳۱ و ۳۲.

[۱۲]. مصلح‌الدین عبدالله سعدی شیرازی، کلیات سعدی، بوستان، باب اول.

[۱۳]. حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۲۴۷.

[۱۴]. سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۹۷.

[۱۵]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۸.

[۱۶]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج‏ ۲، ص ۲۹.

[۱۷]. عبدالعظیم المهتدی البحرانی، من اخلاق الامام الحسین(علیه السلام)، ص ۲۵۸.

 

خوانده شده 599 مرتبه