
emamian
مذاکره با آمریکا گره تحریمها را باز نمیکند، کورتر میکند
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار هزاران نفر از دانشجویان سراسر کشور و فعالان تشکلهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و گروههای جهادی دانشجویی، ضمن بیان توصیههای مهم در نقد و ارزیابی مسائل و استحکام هویت دانشجویی با تبیین دو تجربه متفاوت جوانان ایرانی در مواجه با غرب گفتند: تجربه اول به خودباختگی منجر شد اما در تجربه دوم که حرکت فعلی مجموعه دانشجویی در همان مسیر است شناخت واقعیات غرب، استقلالطلبی و فاصلهگذاری با مشکلات تمدن غربی اصل قرار گرفته است.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین مذاکره با دولت فعلی آمریکا را بی حاصل و باعث کور شدن بیشتر گره تحریم خواندند و با اشاره به تلاش دولت آمریکا برای فریب افکار عمومی جهان درباره مذاکره گفتند: دنبال سلاح هستهای نیستیم که اگر بودیم تا به حال تولید میکردیم. ضمن اینکه به هر ضربه احتمالی قاطعانه پاسخ خواهیم داد.
رهبر انقلاب سخنان امروز نمایندگان تشکل ها را نشانه پیشرفت، پختگی و رشد سطح تفکر، تحلیل و برداشت برشمردند و این موضوع را امید بخش و مژده آفرین دانستند.
ایشان افزودند: البته بنده همه سخنانی را که دانشجویان در این جلسه مطرح کردند قبول ندارم. برای مثال دانشجویی گفت عناصر امنیتی و نظامی در مواقع حساس در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل به بیانیه نویس شدهاند در حالی که اگر تحقیق و تفحص شود معلوم خواهد شد این موضوع درست نیست و آن کسانی که باید کاری می کردند در وقت خودش کار را انجام دادند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین در پاسخ به سخنان یکی از دانشجویان افزودند: همچنان به جوانان تکیه دارم و امیدم فقط به آنهاست اما شرط اساسی این است که جوانان بر مواضع درست خودشان ماندگار باشند و بر آن استقامت کنند و با روبرو شدن با موانع، دچار تردید و انفعال و انحراف از مسیر اصلی نشوند.
رهبر انقلاب، مسئولان وزارت علوم و بهداشت را به توجه کامل و دنبال کردن مسائل مطرح شده در سخنان دانشجویان توصیه مؤکد کردند.
ایشان با یادآوری حوادث گوناگون سال گذشته افزودند: سال گذشته در چنین ایامی شهیدان رئیسی، سید حسن نصرالله، هنیه، صفی الدین، سنوار، ضیف و چندین شخصیت برجسته انقلابی در میان ما بودند اما اکنون نیستند و به همین علت دشمن تصور می کند ما ضعیف شده ایم اما با اطمینان تأکید می کنم هرچند نبود این برادران بسیار ارزشمند برای ما خسارت است ولی در بسیاری از موضوعات نسبت به سال گذشته قوی تر شده ایم و در برخی مسائل هم ضعیف تر نشده ایم.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین علت تداوم قدرت جبهه مقاومت افزودند: اگر دو عامل آرمان و تلاش در یک ملت و یک مجموعه وجود داشته باشد، به حرکت کلی آنها ضربه وارد نمی شود.
رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود با استناد به آیات قرآن هدف از روزه داری را به دست آوردن تقوا دانستند و افزودند: تقوا انسان را از بدی ها، وسوسه ها، بداندیشی ها، بدخواهی ها، خباثت ها، فسق، شهوت رانی، بی اعتنایی به وظیفه و ترک فعل واجب مصون می سازد.
ایشان ایجاد گشایش دنیوی و هدایت را دو اثر مهم تقوا دانستند و افزودند: تقوا در همین دنیا در زمینه های گوناگون از جمله اقتصادی و امنیتی گشایش ایجاد می کند.
حضرت آیتالله خامنهای برخورداری از هدایت الهی را هدف متعالی هر انسانی دانستند و افزودند: رسیدن به فلاح، سعادت و نجات تنها در سایه هدایت گری خداوند متعال محقق می شود که این هدایت از آثار تقوا است.
رهبر انقلاب عزم و اراده فردی را لازمه به دست آوردن تقوا دانستند و افزودند: امام راحل توصیه می کردند برای حرکت در مسیر تقوا باید تصمیم مردانه و قاطع گرفت.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش اصلی سخنانشان در تبیین هویت دانشجوی ایرانی به دو تجربه متفاوت جوانان ایرانی در دوران معاصر در مواجهه با غرب و تمدن غربی پرداختند و تأکید کردند: نتیجه مواجهه اول، «شیفتگی و خودباختگی» بود و نتیجه مواجهه دوم، «شناخت تمدن غرب، برخورد انتخابگرانه با واقعیات غرب، احساس استقلال و در مواردی احساس تفاوت عمیق و جدایی کامل».
ایشان مواجهه اول جوانان ایرانی با غرب در حدود صدسال قبل را باعث ایجاد دوگانه «غرب پیشرفته و ایران ضعیف و عقبمانده» در اذهان جوانان دانستند و گفتند: این دوگانه البته در آن زمان واقعیت داشت اما نباید منجر به خودباختگی و دنبالهروی از غرب میشد؛ چرا که مشاهده نقاط قوت طرف مقابل باید انسان را به فکر راه حل و جبران نقاط ضعف خود بیندازند، نه اینکه تسلیم و تبعیت را تجویز کند.
رهبر انقلاب انفعال در مقابل پیشرفتهای غرب را باعث غفلت از نقاط قوت ملت و کشور ایران خواندند و گفتند: آن تجربه میتوانست به خودیافتگی منجر شود اما متأسفانه به خودباختگی رسید و عدهای هم در داخل، این غفلت و وادادگی را تشدید و مردم را به تقلید کامل از مظاهر غرب تشویق میکردند؛ آن هم تقلید در مسائل اخلاقی و فرهنگی نه مسائلی مانند علم و جدیت که مبنای پیشرفت غرب است.
ایشان، رضاخان را مظهر غربگرایی ویرانگر و مخرب خواندند و افزودند: انگلیسیها آن قُلدر را روی کار آوردند و بعد هم که منافعشان ایجاب میکرد او را برداشتند اما در همین مدت، حلقه انحراف رضاخان، لزوم تبعیت و هضم شدن در غرب را در همه امور و مسائل کشور، در افکار عمومی جا انداختند و کشور را از درون پوک کردند و هیچ چیز ملّی مانند اقتصاد ملی، سیاست داخلی و خارجی ملی و نه حتی لباس ملی برای ایرانیان نگذاشتند.
رهبر انقلاب، تجربه دوم از حضور غرب در ایران را ناشی از حوادثی تلخ همچون اشغال بخشهایی از کشور به دست انگلیس و روسیه تزاری، قحطی و جانباختن هزاران تن از مردم، سرکوب نهضتهای داخلی و تحمیل قراردادهای خفتبار مانند قرارداد نفت دارسی در زمان رضاخان دانستند و افزودند: این حوادث باطن غربیها را برای مردم و بخصوص جوانان آشکار و معلوم کرد که در پشت ظاهر اتوکشیده و لبخند آنها، باطنی خبیث و خائنانه قرار دارد و این قضیه باعث کاهش شوق و شیفتگی به تمدن غرب در کشور شد.
ایشان نهضت ملی نفت را نقطه عطفی تاریخی در آشکارسازی باطن غرب خواندند و خاطرنشان کردند: در حالی که مصدق برای مبارزه با انگلیس به آمریکا تکیه و امید داشت، از همان آمریکا ضربه خورد و کودتا علیه دولت او با پول و امکانات آمریکا رقم خورد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه نتیجه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ روشن شدن این واقعیت بود که تکیه به غرب مانع پیشرفت است نه عامل آن، افزودند: این حقیقت هم روشن شد که غربیها با هر پدیده که با منافع و زیادهخواهیهای آنها در تعارض باشد، بیرحمانه برخورد میکنند.
رهبر انقلاب، آغاز حرکتهای مقابلهجویانه دانشجویان با آمریکا همچون قیام ۱۶ آذر دانشجویان دانشگاه تهران علیه سفر نیکسون و جان باختن سه دانشجو به دست حکومت را از آثار آشکار شدن باطن غرب دانستند و با اشاره به استمرار خط شیفتگی به غرب با وجود تضعیف آن تا پیش از پیروزی انقلاب، افزودند: اگر در سال ۵۷ انقلاب به وقوع نمیپیوست، کشور در مسیری بود که با افزایش وابستگیهای خارجی، از همه مزایا و ثروتهای معنوی خود محروم و تهی میشد.
ایشان هنر مهم و بیبدیل امام بزرگوار را ارتباطگیری و حرف زدن با ملت و نه یک قشر یا حزب خاص دانستند و گفتند: امام(ره) با یادآوری تواناییهای مردم و هویت فرهنگی و تاریخی ملت، همه را از غفلت خارج کرد و با اعتماد و مطالبه از مردم، آنها را به میدان آورد و ملت نیز ایستاد و مرعوب نشد و بساط تحمیل و غارتگری دشمنان جمع شد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به دستبردار نبودن قلدرهای عالم از مبارزه و توطئه علیه انقلاب اسلامی، گفتند: آنها میگویند «اول ما»، یعنی همه دنیا باید منافع ما را بر خود مقدم بدارد که این منفعتطلبی را امروز همه مشاهده میکنند و امروز ایران اسلامی تنها کشوری است که قاطعانه گفته است به هیچ وجه منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح نمیدهد.
ایشان هدف تلاش دشمن بخصوص با استفاده از شیوههای جدید ارتباطی را بازگرداندن نفوذ و سلطه غرب بر ایران و تکرار همان روحیه انفعال، تبعیت و وابستگی پیش از انقلاب در جوان دانشجوی ایرانی خواندند و گفتند: راه مواجهه با این نقشه، استمرار روحیهای قوی است که نمونه آن در سخنان امروز دانشجویان بروز داشت. ضمن اینکه در مقابل تلاشهای بدخواهان، رشد خوبی در زمینه مسائل دینی، اخلاقی و عرفانی ایجاد شده و عناصر فکری ارزندهای با تسلط به زبان روز در حال بیان مفاهیم اسلامی هستند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: دانشگاه امروز از دانشگاه قبل از انقلاب و حتی از دانشگاه ۲۰ سال قبل، جلوتر و فهیمتر است و بر خلاف برخی تبلیغات، دانشجو و جوان ایرانی، امروز با ایستادگی و فهم بهتری از مسائل، برای حضور در صفوف مقدم مقابله با دشمن آماده است.
رهبر انقلاب با تکرار توصیه چندی قبل خود مبنی بر اهمیت تولید محتوا از جمله در فضای مجازی گفتند: جایگاه دانشجو همچون معلم، هشدار دهنده و چراغ راهنما است و باید در زمینه تولید محتوا و تبیین مسائل تلاش مضاعف کند.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به توصیههای سال قبل خود به دانشجویان، «پرداختن تشکلهای دانشجویی به داخل دانشگاه» را مورد تأکید مجدد قرار دادند و گفتند: مخاطب جوان در دانشگاه، عناد و دشمنی ندارد و آماده شنیدن و پذیرش است که از تشکلهای دانشجویی انتظار میرود محیط دانشگاه را تحت تأثیر تفکرات صحیح خود قرار دهند.
حضرت آیتالله خامنهای در توصیهای دیگر، دانشجویان را به برگزاری جلسات هماندیشی درباره مسائل اصلی کشور و مرتبط با حرکت کلی انقلاب و جامعه، با استفاده از عناصر فکری مطمئن سفارش کردند و افزودند: در قضایای گوناگون مراقب باشید که با تحلیلهای مختلف رسانهها دچار سردرگمی و تردید نشوید و با تحقیق صحیح، بر حرفهای غلط غلبه کنید.
ایشان منشأ برخی انتقادها و ایرادهای دانشجویان به مسئولان را بیاطلاعی از ابعاد گوناگون مسائل دانستند و با اشاره به نمونهای از این انتقادها درباره زمان اجرای عملیات وعده صادق ۲ گفتند: اینکه گفته شود چرا عملیات در فلان وقت انجام نشد و اگر میشد از فلان حادثه جلوگیری میکرد، صحیح نیست چرا که عشق و دلبستگی متصدیان این امور به انقلاب، کمتر از من و شما نیست و نمیتوان آنها را متهم کرد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: آنها با محاسبه عمل میکنند و اگر شما هم جای آنها بودید همین کار را میکردید. بنابراین با پرهیز از متهم کردن دیگران، احتمال بدهید که در تصمیمگیریها، محاسبه درستی در جریان است.
ایشان در بیان چارچوبهای نقّادی، گفتند: نقد اشکالی ندارد اما نقد متفاوت از تهمت است. مطرح کردن سؤال و ابهام اشکالی ندارد به نحوی که فرصت جواب دادن نیز ایجاد شود. البته گاهی پاسخ به برخی سؤالات ممکن نیست که در این موارد حتی ابهام را نیز مطرح نکنید و فرضیات احتمالی را مسلّم نپندارید.
حضرت آیتالله خامنهای «پرهیز از اختلافافکنی، ناامیدسازی، دوقطبیسازی، بدبینسازی مخاطبان به مسئولان تصمیمگیر و بنبستنمایی» را از دیگر چارچوبهای نقّادی برشمردند و افزودند: گاهی اشکالها به نحوی بیان میشود که شنونده احساس میکند مسیر پیش رو بنبست است که این کار غلط باعث ناامیدی مردم میشود و باید جداً از آن پرهیز شود.
ایشان در پاسخ به نمونهای از انتقادها در فضای مجازی مبنی بر چرایی ابراز خرسندی رهبری از رأیآوری همه وزرا با وجود منطبق نبودن همه آنها با معیارها و شاخصها، ضمن تأکید بر اینکه دغدغه دانشجو باید مسائل اصلی کشور باشد نه اینگونه موارد، گفتند: رأیآوری همه وزرا و تشکیل کامل دولت در وقت مناسب که باعث توانایی دولت برای اداره کشور است، رخدادی مطلوب است چرا که با رأی نیاوردن یک وزیر، آن وزارتخانه تا مدتها بیوزیر میماند و این به مراتب بدتر از رأیآوری فردی است که فاقد برخی معیارها است و ممکن است عملکرد یا برخی خصوصیات او مورد پسند نباشد.
رهبر انقلاب در بخش پایانی سخنانشان چند نکته در باب مذاکره با آمریکا بیان کردند.
ایشان در نکته اول، سخنان رئیس جمهور آمریکا مبنی بر آمادگی برای مذاکره و ایجاد توافق و فرستادن نامه برای ایران را تلاش برای فریب افکار عمومی جهان برشمردند و گفتند: این نامه هنوز دست من نرسیده اما آمریکا میخواهد این دروغ را القا کند که ایران برخلاف ما اهل مذاکره و توافق نیست؛ در حالیکه همین شخصی که این حرفها را میزند، حاصل مذاکره ما با آمریکا را پاره کرد. حالا چطور میتوان با او مذاکره کرد در حالیکه میدانیم به نتایج عمل نخواهد کرد؟
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به مطلبی در یک روزنامه مبنی بر اینکه «نبود اعتماد میان دو نفر که حالت جنگ دارند نباید مانع مذاکره شود»، گفتند: این مطلب غلط است؛ چرا که همین دو نفرِ مذاکرهکننده هم اگر به وفا و تعهد طرف مقابل به حاصل گفتگوها اعتماد نداشته باشند، مذاکره نمیکنند؛ چرا که مذاکره در این حالت، مهمل و بیهوده است.
ایشان در نکته سوم گفتند: از همان اول هدف ما از مذاکره، رفع تحریمها بود که خوشبختانه تحریمها در روند طولانی شدن خود بتدریج کماثر میشود.
رهبر انقلاب افزودند: برخی آمریکاییها هم معتقدند طولانی شدن تحریمها باعث کماثر شدن آنها میشود؛ ضمن اینکه کشورِ تحریمشده راه دور زدن تحریمها را پیدا میکند که ما نیز راههای مختلفی پیدا کردیم.
ایشان مشکلات موجود را عمدتاً ناشی از بیتوجهیهای داخلی دانستند و گفتند: اگر وضع اقتصاد بد است، منشاء آن صرفا تحریم نیست بلکه انجام ندادن برخی کارها در وضع فعلی مؤثر است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حرفهای آمریکاییها که میگویند «نمیگذاریم ایران به سلاح هستهای دست یابد»، گفتند: اگر میخواستیم سلاح هستهای تولید کنیم، آمریکا نمیتوانست جلوی ما را بگیرد؛ علت اینکه سلاح هستهای نداریم و دنبال آن هم نیستیم این است که خودمان به دلایلی که قبلاً گفته شده، این نوع سلاح را نمیخواهیم.
رهبر انقلاب در نکتهای دیگر، تهدید آمریکا به نظامیگری را غیرعاقلانه دانستند و تأکید کردند: تهدید به زدن ضربه و ایجاد جنگ یک مسئله یکطرفه نیست و ایران قادر است ضربه متقابل وارد کند و قطعاً این کار را خواهد کرد.
ایشان افزودند: اگر آمریکا و عواملش حرکت غلطی بکنند، خودشان بیشتر ضربه خواهند خورد. البته ما دنبال جنگ نیستیم، چرا که جنگ چیز خوبی نیست اما اگر کسی اقدامی کند قاطعانه جواب میدهیم.
رهبر انقلاب آمریکا را در مسیری رو به ضعف توصیف کردند و افزودند: از لحاظ اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست داخلی، مسائل اجتماعی و عرصههای دیگر، آمریکا در حال ضعیف شدن است و دیگر نمیتواند آن قدرت ۲۰-۳۰ سال قبل را داشته باشد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به کسانیکه در داخل مدام میگویند «چرا پشت میز مذاکره نمیرویم؟»، گفتند: مذاکره با این دولت آمریکا، نه تنها تحریم را رفع نمیکند بلکه باعث کورشدن گره تحریمها و افزایش فشارها میشود و به مطالبات و زیادهخواهی جدید امکان مطرح شدن میدهد.
ایشان در نکته پایانی سخنانشان، مقاومت فلسطین و لبنان را قویتر و پرانگیزهتر از قبل دانستند و گفتند: مسئولان ایرانی از جمله دولت و رئیس جمهور در این مورد اتفاقنظر دارند که باید با همه توان از مقاومت فلسطینی و لبنان حمایت کنیم و انشاءالله ملت ایران در آینده هم مثل گذشته پرچمدار مقاومت در مقابل زورگوییها خواهد بود.
در ابتدای این دیدار ۶ نفر از نمایندگان تشکلهای دانشجویی سراسر کشور، آقایان:
- مجتبی منگلی؛ دفتر تحکیم وحدت
- محمد اسدیان؛ مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد
- مهدی بزمه؛ بسیج دانشجویی
- محمدرضا مریمی؛ جنبش عدالتخواه
- ابوالفضل محمدی؛ جامعه اسلامی دانشجویان
- و خانم ریحانه حَسنقربان از گروههای جهادی دانشجویی
به بیان دیدگاههای خود درباره مهمترین مسائل دانشجویی و کشور پرداختند.
لزوم وفاق جریانات و سلائق سیاسی کشور بر سیاستهای کلی نظام و ایده «ایران قوی»، ضرورت پرهیز از تکرار تجارب تلخ دهه گذشته در گره زدن مسائل کشور به مذاکره با آمریکا، لزوم توجه دولت به اولویت مستضعفان و کارگران در اجرای سیاستهای اقتصادی و معیشتی، نیاز افکار عمومی به پاسخهای اعتمادساز در رفع دوگانههای اجتماعی، انتقاد از پمپاژ ناامیدی و ضعف در دانشگاهها، انتقاد از افزایش شهریههای علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، لزوم خصوصیسازی واقعی و پرهیز دولت از رقابت با بخش خصوصی، ضرورت جلوگیری قوه قضائیه از سیاسی شدن پروندههای قضایی، ضرورت تسهیل فعالیت گروههای جهادی به عنوان محور همدلی دانشجویان در خدمت به محرومان، لزوم تسهیل بسترهای قانونی مشارکت سیاسی و اقتصادی مردم، ضرورت پوستاندازی جناحهای سیاسی کشور به منظور رویش ایدههای جدید حکمرانی و ضرورت جدی گرفتن بهرهوری در استفاده از منابع کشور، از جمله نکات و پیشنهادهای مطرح شده نمایندگان تشکلهای دانشجویی در دیدار عصر امروز با رهبر انقلاب اسلامی بود.
فضائل شگفتانگیز ماه مبارک رمضان
مقداری از برکت و رحمت و فضایل ماه مبارک رمضان:
ببینید خداوند تبارک و تعالی و آنانی که توفیق گرفتن روزه را دارند خداوند چه چیز وعده داده است.
ابن عباس می گوید: از رسول خدا: صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هنگامی که شب اول ماه مبارک فرا میرسد خداوند همه گناهان امتم را میآمرزد و برای هر یک از شما پنجاه شهر بنا مینماید و دو هزار درجه مقام شما را زیادتر میکند.
روز دوم: به هر گامی عبادت یک سال منظور گردیده و پاداش یک پیغمبر در نظر گرفته و روزه یکسال برای شما نوشته میشود.
روز سوم: به عدد هر یک از موهای بدنتان گنبدی در فردوس از دّر سفید مرحمت میکند که در بالای آن دوازده هزار خانه از نور و در پایین آن دوازده هزار خانه که در هر خانه هزار تخت و بر هر تختی حوریه هایی آماده است.
روز چهارم: در بهشت هفتاد هزار قصر به شما اعطا میفرماید که در هر قصری هفتاد هزار خانه در هر خانه ای پنجاه هزار تخت بر هر تختی حوریه هایی آماده به خدمت آنها است که یکی از آنها از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
روز پنجم: در جنه المأوی هزار هزار شهر مرحمت میکند که در هر شهری هفتاد هزار خانه و در هر خانهای هفتاد هزار سفره و در هر سفره ای هفتاد ظرف و در هر ظرفی شصت هزار نوع غذا موجود است که هیچ کدام به یکدیگر شبیه نیستند.
روز ششم: خداوند در دارالسلام صد هزار شهر عطا فرماید که در هر شهری صد هزار خانه در هر خانه ای صد هزار اتاق، در هر اتاقی صد هزار تخت از طلا، طول هر تختی هزار زراع ۵۰۰ متر، بر هر تختی جفتی از حورالعین که بر آنها است.
روز هفتم: خداوند در جنه النعیم پاداش چهل هزار شهید و چهل هزار صدیق به او مرحمت میکند.
روز هشتم: خداوند عمل شصت هزار عابد و شصت هزار زاهد به او عطا میفرماید.
روز نهم: خداوند پاداش هزار عالم معتکف و هزار مجاهد به او مرحمت میکند.
روز دهم: پاداش برآوردن هفتاد هزار حاجت مرحمت نموده، علاوه بر این خورشید، ماه، ستارگان، پرندگان، درندگان، جنبندگان، ماهیان دریاها، برگهای درختان، سنگ های کوهها و غیره برای او طلب آمرزش میکنند.
روز یازدهم: خداوند ثواب چهار حج و عمره که در هر حجی پیامبری از پیامبران و در هر عمره با صدیق یا شهید که در او باشد برای شما مقرر فرموده است.
روز دوازدهم: خداوند سیئات شما را به حسنات تبدیل نموده و آنها را چندین برابر افزایش داده و برای هر حسنه ای هزار هزار حسنه مینویسد.
روز سیزدهم: خداوند برای شما مثل عبادت اهل مکه و مدینه مینویسد و به اندازه هر سنگ و کلوخی که ما بین مکه و مدینه است شفاعت مرحمت میکند.
روز چهاردهم: مثل آن است که با هر حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و داود و سلیمان علیهم السلام ملاقات نموده و با هر پیغمبری دویست سال عبادت کرده باشد.
روز پانزدهم: خداوند حاجات دنیا و آخرت شما را بر آورده و آنچه به حضرت ایوب علیه السلام مرحمت فرموده به شما عطا فرماید.
روز شانزدهم: زمانی که از قبر خارج شدید خداوند به شما شصت حله برای پوشش و شتری که سوار میشود عطا کند و ابری را فرستد که از گرما و حرارت آن روز شما را سایه افکند.
روز هفدهم: خداوند میفرماید: من آنها را با پدرانشان آمرزیدم و سختی های روز قیامت را از آنها برداشتم.
روز هجدهم: خداوند متعال جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حمله عرش و فرشتگان را امر فرماید که سال آینده برای امت محمد صلیالله علیه و آله طلب مغفرت نماید و در روز قیامت ثواب اهالی جنگ بدر را به شما مرحمت فرماید.
روز نوزدهم: فرشتگان آسمانها و زمین هر روز برای قبور شما از خداوند اجازه میگرد و با آنها هدیه و نوشابهای که تقدیم میدارد.
روز بیستم: خداوند هفتاد هزار ملک را به شما موکل نماید که شیاطین را از شما رانده و شما را حفظ و نگهداری و به ازای هر روزه که گرفته اید، ثواب صد سال روزه به شما عطا نماید و به هر آیه از قرآن که تلاوت فرماید هزار حوری عطا فرماید.
روز بیست و یکم: قبر شما را به اندازه هزار فرسخ گشاده مینماید و صورتهای شما را مانند صورت حضرت یوسف زیبا و خوشرو نماید.
روز بیست و دوم: خداوند ملک الموت را آنچنان که بسوی انبیاء میفرستد برمی انگیزد و ترس نکیر و منکر را از شما دور میسازد، غصه دنیا و عذاب آخرت را از شما برمیدارد.
روز بیست و سوم: برای عبور از پل صراط او را با پیامبران و صدیقین و شهدا محشور نماید.
روز بیست و چهارم: از دنیا نمیرود مگر آنکه جای خود را در بهشت میبیند و هر فردی ثواب هزار مریض و هزار غریب که اطاعت خدا کند داده میشود و ثواب آزاد کردن هزار بنده از فرزندان اسماعیل به او عطا میشود.
روز بیست و پنجم: خداوند خطاب میکند: ای امت محمد به عزت و جلالم سوگند چنان شما را به بهشت وارد کنم که همه شگفت زده شوند به هر یک از شما هزار تاج عطا میکنم و بر شتری که از نور آفریدهام سوار کنم که زمام آن از نور و در آن هزار حلقه از طلا و در هر حلقه فرشتهای نیزه به دست از او محافظت کند تا داخل بهشت گردد.
روز بیست و ششم: خداوند با رحمت به شما نظر کند و همه گناهان شما را غیر از خونریزی و غارت اموال بیامرزد، خانه شما را روزی هفتاد مرتبه از غیبت و دروغ و بهتان پاک سازد.
روز بیست و هفتم: مثل آن است که شما مومن و مومنه را یاری نموده و هفتاد هزار برهنه را پوشانیده و هزار مجاهد در راه خدا خدمت کرده.
روز بیست و هشتم: خداوند در جنه الخلد صد هزار شهر از نور مرحمت میکند و در جنه الماری صد هزار قصر از نقره عطا فرماید و در جنه الفردوس صد هزار شهر که هر شهری صد هزار حجره دارد مقرر فرموده.
روز بیست و نهم: خداوند هزار هزار گنبدی سفید و نورانی و در هر گنبدی تختی روی آن هزار فرش و بالای هر فرش زنی بسیار زیبا با چشمانی مشکی عطا فرماید.
روز سی ام: خداوند برای هر روزی که گذشته ثواب هزار شهید و هزار صدیق و عبادت پنجاه سال و روزه دوهزار روز بنویسد و برای شما به عدد آنچه رود نیل میرویاند درجه عطا میفرماید با پیامبران وارد بهشت خواهند شد.
این همه فضائل از ماه مبارک رمضان مطالعه فرمودید، شرایطی هم ذکر فرموده اند: و آن حفظ کردن اعمال است؛ کاری از ما سر نزند که به کلی اجر خود را از بین ببریم، روزه دار باشیم، اما یک نگاهی به همسایگان نکنیم، روایت دارد از حضرت رسول اکرم (ص):
«لَیْسَ مِنَّا مَنْ بَاتَ شَبْعَاناً وَ جَارُهُ جَائِع» / «از ما نیست کسی که سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد.» - بحار الانوار ج ۴۲ ص ۲۸۸.
راهکارهای دینی برای نحوه برخورد با فرزند
نحوه تعامل با فرزندان یکی از مهمترین و حساسترین موضوعات مربوط به تربیت کودکان و نوجوانان است و شیوههای صحیح ارتباط، میتواند به شکلگیری شخصیت سالم و مثبت در فرزندان کمک کند و به آنها توانایی لازم برای مواجهه با چالشهای زندگی را بیاموزد. در این راستا، سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سید حسین حسینی قمی در حرم حضرت زینب (س) در اصفهان، فرصتی ارزشمند برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع فراهم کرده است که مطالب ایشان میتواند به والدین کمک کند تا با روشهای مؤثر و انسانی، فرزندان خود را در مسیر تربیت دیندار و اخلاقمدار هدایت کنند.
اهمیت توجه به خطابات قرآنی در تربیت فرزندان
قرآن کریم گاهی خطاب به همه مردم دارد («یا أَیُّهَا النَّاسُ») و گاهی به گروههای خاص مانند کفار («قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ») یا یهودیان («یا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا») یا مؤمنان («یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا») و یا حتی پیامبر(ص) («یا أَیُّهَا النَّبِیُّ»). مومنان باید به این خطابات توجه کنند، از جمله دو خطاب در سورههای تغابن و منافقون که هشدار میدهند: «أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ» (ثروت و اولاد شما فتنهای است) و «وَ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوٌّ لَکُمْ» (برخی از همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند).
یکی از دغدغههای مهم خانوادهها، تعامل با فرزندان است؛ به ویژه پدر و مادرانی که از عدم تفاهم با فرزندان خود شکایت دارند و کوتاهی فرزندان در انجام مناسک دینی را نیز شاهدند. برای این منظور، ده اصل تربیتی ارائه میشود. اصل اول، آموزش عملی (سمعی و بصری) است که پیشتر توضیح داده شد. اصل دوم، محبت و اظهار محبت است. اصل سوم (و شاید مهمترین اصل) که در این جلسه به آن میپردازیم، حوصله، صبر و شکیبایی همراه با محبت، هدایت و رحمت در تعامل با فرزندان است. آیات و روایات فراوانی بر این موضوع تأکید دارند، و سیره اهل بیت علیهم السلام نیز بهترین الگو در این زمینه است. هنر پدر و مادر در برخورد با فرزندان، صبر و نگاه محبتآمیز و شرح صدر است؛ همانگونه که انبیای الهی از خداوند شرح صدر میطلبیدند («رَبِّ اجْعَلْ لِی صَدْراً»).
نقش صبر و حوصله در تعامل مؤثر با فرزندان
خداوند متعال به پیامبر (ص) خطاب میکند: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (آیا سینه تو را گشاده نساختیم؟). این رحمت الهی بود که پیامبر (ص) با نرمی با مردم سخن میگفت، زیرا اگر تندخو و سنگدل بود، مردم از اطراف او پراکنده میشدند («وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»). حضرت زهرا (س) در خطبه فدکیه، در معرفی پدر بزرگوارشان، همین آیه را انتخاب کردند: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ» (پیامبری از خودتان به سویتان آمد که رنجهای شما بر او گران است و به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است). پیامبر (ص) همراه با رحمت و رأفت، برای هدایت مردم حریص و دلسوز بود. در مورد حضرت ابراهیم (ع) نیز میفرماید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ» (به راستی ابراهیم بردبار و بسیار مهربان و بازگشتکننده [به سوی خدا] بود).
پدرها و مادرها، کمی از کارهای دیگر خود کم کنید. متأسفانه گاهی ما اشتغالاتی برای خود ایجاد کردهایم که وقت نداریم با حوصله با فرزندانمان سخن بگوییم و میخواهیم یکشبه همهچیز حل شود. یک تابلوی تبلیغاتی در تهران دیدم که هشداردهنده بود: “پدر و مادر، آیا به خاطر دارید آخرین باری که صمیمانه با فرزندتان گفتگو کردید کی بوده است؟”
اجازه دهید به یکی دو نمونه دیگر اشاره کنم. در رساله الحقوق امام سجاد (ع)، بیانی بسیار زیبا راجع به حقی که فرزندان بر ما دارند، آمده است. حق دوطرفه است؛ هم حق پدر و مادر بر فرزند و هم حق فرزند بر پدر و مادر.
امام سجاد (ع) در رساله الحقوق میفرماید: «فَحَقُّ الصَّغِیرِ رَحْمَتُهُ وَ فِی تَعْلِیمِهِ» (حق فرزند کوچک، رحمت و مهربانی با او و آموزش دادن به اوست). باید چیزی به او یاد بدهی، اما این آموزش باید همراه با رحمت و محبت باشد. رحمت و آموزش همراه با مدارا. اگر چیزی یادش دادیم و یاد نگرفت یا عمل نکرد، نباید دعوا کنیم، بلکه باید گذشت کنیم. شاید امروز اثری نداشت، فردا اثر کند. داستانها افسانه نیستند. در حالات پیامبر (ص) میشنویم که فرمود: “هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشده است”، اما ایشان حوصله کردند و نفرین نکردند.
در بعضی از گزارشهای تاریخی، داستانهای عجیبی راجع به حضرت نوح (ع) بعد از آن تبلیغ طولانی آمده است. باید حوصله داشت. “درس معلم ار بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.” از اول اینگونه به ما یاد دادهاند که اگر معلم بخواهد درس بدهد، باید با محبت باشد. پدر هم باید با محبت باشد، زیرا کلام نورانی اهل بیت (ع) اگر با محبت باشد، کودک را به سمت مکتب (و راه درست) میکشاند.
«درس معلم ار بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»
«فَحَقُّ الصَّغِیرِ رَحْمَتُهُ وَ فِی تَعْلِیمِهِ» (حق فرزند کوچک، رحمت و مهربانی با او و آموزش دادن به اوست). اما گاهی پدر و مادرها میگویند که با وجود مهربانی، باز هم فرزندشان خطا میکند. در این موارد، «وَ سْتُرْ عَلَیْهِ» (عیبش را بپوشانید). اگر خودش علنی گناهی انجام میدهد، شما پردهپوشی کنید.
به ترتیب، ابتدا تعلیم همراه با رحمت، سپس در صورت عدم تأثیر، گذشت، و در نهایت، پردهپوشی. در این ماه ضیافت الهی، در دعاها میگوییم: «یا سَتَّارُ» (ای پوشاننده عیوب). خدا ستار است، پس ما هم باید ستار باشیم و دنبال عیبجویی از دیگران، بهویژه فرزندانمان نباشیم. حتی در اصول تربیتی بعدی گفتهاند که هنگام نصیحت، راهی برای فرار یا توجیه باقی بگذارید و اگر فرزندتان توجیهی دارد، بپذیرید و اصرار به اثبات جرم نداشته باشید.
پردهپوشی و فرصت توبه در رویکرد تربیتی اسلام
نگاه دین را ببینید: جوانی نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین طَهِّرْنِی» (ای امیرالمؤمنین، مرا پاک کن). حضرت پرسید: «از چه پاکت کنم؟» جوان گفت که مرتکب فحشا شده و میخواهد حد الهی جاری شود تا پاک گردد. امیرالمؤمنین (ع) پرسید: «آیا دیوانهای؟» جوان گفت: «نه، عاقلم.» حضرت فرمود: «کدام طهارت از توبه بهتر است؟» به خدا قسم اگر این جوان بین خود و خدا توبه میکرد، بهتر از این بود که نزد من اعتراف کند تا من حد الهی را جاری کنم.
حضرت ناراحت شد و فرمود: «چقدر زشت است که کسی خطایی کند و سپس بیاید و آبروی خود را ببرد.» اصلاً آیا ما در دینمان اعتراف به گناه داریم؟ کجا داریم که مستحب باشد نزد کسی غیر از خدا اعتراف کنیم؟ دعاهای ما سراسر اعتراف به گناه در پیشگاه پروردگار است.
خواهش میکنم پدرها و مادرها، دنبال اثبات جرم برای فرزندانتان نباشید. بله، اگر کسی به اموال مردم یا بیتالمال دستبرد زد، باید آبرویش را برد، اما اگر کسی خطایی بین خود و خدا انجام داده، چرا آبروریزی میکنیم؟ چرا اصرار دارید به فرزندتان بگویید که متوجه خطایش شدهاید؟
در حالات رسول خدا (ص) آمده است که وقتی میخواستند وارد خانه شوند، صدایی میدادند تا اهل خانه اگر نمیخواهند در آن حالت دیده شوند، آماده شوند نه تنها در گناه، بلکه حتی در حالتی که نمیخواهند دیده شوند، اما ما اصرار داریم دوربین مخفی بگذاریم تا اسرار دیگران را کشف کنیم.
البته دستبرد به اموال عمومی و بیتالمال مستلزم مجازات و آبرو ریزی است و در این مورد نباید کوتاه آمد و اما اگر خطای شخصی باشد… خداوند رحمت کند آیتالله اخوان مرعشی را که ایشان مجتهد و عالمی بزرگ در مشهد بودند؛ یکی از برادران ایشان، در اوایل انقلاب، قاضی شرع بود.
گفته میشود که صبح تا عصر، پروندههای زیادی را بررسی میکرد و اگر کسی به اموال عمومی دستبرد زده بود، مجازات میشد، اما اگر جوانی مرتکب خطایی مثل شرابخوردگی شده بود، قاضی از او میپرسید آیا پشیمان است، آیا سابقه دارد؟ آیا قصد تکرار دارد؟ و آیا نماز و عبادت میکند؟ اگر جوان به پشیمانی خود، عدم قصد تکرار، و اهل نماز و عبادت بودنش تأکید میکرد، پرونده مختومه میشد.
این رویکرد نشان میدهد که چقدر توجه به پشیمانی، عدم تکرار، و نیت فرد در دین ما اهمیت دارد و ما نباید به دنبال کشف پیامکهای ده ساله و بیست ساله باشیم و زندگی دیگران را زیر ذرهبین قرار دهیم.
امیرالمؤمنین (ع) چهارده مجازات برای دستبرد به بیتالمال تعیین کرد، اما برای خطاهای شخصی، رویکرد متفاوتی وجود دارد. همانطور که در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «اگر خداوند پردهها را کنار میزد، حاضر نبودید جنازه یکدیگر را دفن کنید.» پس باید به حفظ آبرو و فرصت توبه توجه ویژه داشته باشیم.
رازداری و حفظ حرمت، درسهایی از آموزههای دینی
اگر از اسرار یکدیگر آگاه بودیم، حتی جنازه همدیگر را دفن نمیکردیم! خدا ستارالعیوب است و پرده پوشی میکند. روزی در زندان، به زندانیان گفتم: «فرق من با شما چیست؟ من لو نرفتم، اما شما لو رفتید.» اگر من هم لو رفته بودم، شرایط فرق میکرد. در حدیثی آمده است که اگر خداوند حکم کند که در شهر هر آنچه هست، آشکار شود، چه وضعی پیش میآمد؟
اگر فرزندتان خطایی کرد، طبق روایات، باید با رحمت رفتار کرد و اگر علنی گناه میکند، بپوشانید و به دیگران اطلاع ندهید.
امام سجاد (ع) در رساله حقوق میفرماید: «مدارا کن» و «رفق به خرج بده». در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «خداوند رفق را دوست دارد.» پیامبر اکرم (ص) به معاذ بن جبل فرمودند: «به مردم بشارت بده و کاری نکن که از دین متنفر شوند.» باید کاری کنیم که فرزندانمان خاطره خوشی از مسلمانی داشته باشند.
داستان معاذ بن جبل، امام جماعت مسجد، نیز آموزنده است. کسی از او شکایت کرد که نماز جماعت خیلی طولانی است و سورههایی مثل بقره و آل عمران را میخواند. معاذ، برای آنکه دیگران از نماز جماعت زده نشوند، نماز خود را کوتاه کرد و از دیگران خواست تا به نماز خود ادامه دهند و این نشان میدهد که باید به شرایط مردم توجه داشته باشیم و در عبادات، تعادل و میانهروی را رعایت کنیم.
اصول تربیت دینی، میانداری، مدارا و توجه به نقاط مثبت
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «علیکم بشمس وضحاها»، سورههای کوتاه آخر قرآن را بخوانید تا مردم از دین زده نشوند، علامه مجلسی این را به معنای پرهیز از طولانی کردن نمازها و خطبهها، و ایجاد نفرت از دین تفسیر کرده است. باید با نوجوانان و جوانان مدارا کنیم، حتی در زیارتها. اگر حوصله زیارت طولانی ندارند، مانعشان نشویم.
چهارمین اصل تربیت دینی، توجه به نقاط مثبت در کنار نقاط منفی است. قبل از بیان انتقادات، ابتدا به نکات مثبت فرد اشاره کنیم. داستان جمع شدن اصحاب پیامبر (ص) در روزهای آخر عمر ایشان و گریه پیامبر و دعای ایشان برای اصحاب، موید این نکته است. پیامبر (ص) پس از دعا، فرمودند: «تقوا داشته باشید.» بنابراین، در نصیحت و موعظه، ابتدا به نکات مثبت و سپس به نقاط منفی اشاره کنیم. مثلاً، اگر میخواهید انتقادی از منبر داشته باشید، اول از خوبیهای سخنرانی تقدیر کنید و سپس به انتقاد خود بپردازید..
رهنمودهای تربیتی؛ محبت، انصاف و تشویق در گفتگو با فرزندان
اگر از منبر حاج آقا تنها انتقاد داشته باشید و هیچ خوبی ذکر نکنید، مطمئناً موضعگیری خواهید کرد و میگویید که اشکالتان وارد نیست. اما وقتی ابتدا تعریف و تمجید میشود، زمینه برای انتقاد هم فراهم میشود. در اصول تربیتی، انصاف در برخورد با دیگران بسیار مهم است.
اکنون به اصل چهارم، یعنی توجه به نقاط مثبت، میپردازیم. بیایید یک مثال ساده بزنیم: شما به عنوان پدر یا مادر، میدانید که کدام سبک گفتگو را پیاده میکنید؟ آیا شما میخواهید فرزندتان را برای کوتاهی در نماز نصیحت کنید؟ دو روش وجود دارد:
مدل اول:
به فرزندتان بگویید: «عزیزم، تو امتیازاتی داری که باعث افتخار ماست. اخلاق تو بسیار زیباست و مدیر مدرسه از تو تعریف کرده است. نظم و نظامی که در اتاقت داری، واقعاً تحسینبرانگیز است. بر این اساس، خواهش میکنم نماز خود را به طور کامل بخوانی.»
مدل دوم:
در مقابل، میتوانید بگویید: «چقدر شرمندهام! با این نماز و درسخواندن، آبرویمان را بردی. مدیر از تو راضی نبود و این برای ما ننگ است.» در این حالت، فرزندتان احساس سرخوردگی و ناامیدی میکند و به طور کلی به خودش و نماز خواندنش بیاعتنا میشود.
بیایید واقعبین باشیم. من ممکن است به خودم اعتماد به نفس داشته باشم و تصور کنم که منبر خوبی دارم، اما اگر کسی فقط به انتقادات بپردازد و خوبیها را نبیند، برایم خیلی سخت میشود. بنابراین، اگر شما از منبرم انتقادی میکنید، ابتدا باید به نکات مثبت هم اشاره کنید.
پیامبر (ص) در هر نصیحت ابتدا دعا میکردند و سپس نکات مثبت را بیان میکردند. پس همیشه برادری، محبت و تشویق را در کلامتان بکار ببرید، تا نصیحتهایتان مؤثرتر واقع شود.
خدیجه(س)؛ بانویی که پیامبر(ص) هرگز فراموشش نکرد خدیجه(س)؛ بانویی که پیامبر(ص) هرگز فراموشش نکرد
حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) از زنان برجسته قریش بود که به پاکدامنی، خردمندی و ثروت فراوان شهرت داشت. ایشان نخستین زنی بودند که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آوردند و با حمایت بیدریغ خود، نقش کلیدی در گسترش اسلام ایفا کردند.
حضرت خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی، از خاندان قریش و فاطمه بنت زائده بود. سال تولد او را پانزده سال قبل از عام الفیل گفتهاند.او ثروتمند بود و سرمایه خود را برای تجارت، به کار میگرفت.
در گزارشات تاریخی به جایگاه بالای اجتماعی و حُسن شهرت او در شرف و نسب اشاره شده است. ابن سیدالناس در این باره آورده است: «او زنی شریف و با درایت بود که خداوند خیر و کرامت برای او در نظر گرفته و دارای شرافتی عظیم و ثروتی زیاد بود».پسر عموی خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.
ازدواج
برخی عالمان شیعه بر این باورند که خدیجه کبری پیش از ازدواج با پیامبر، ازدواج نکرده است. ابن شهرآشوب از قول سید مرتضی در شافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی، به دوشیزه بودن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اکرم اشاره کرده است. علامهجعفر مرتضی محقق شیعه بر این باور است که با توجه به تعصبات قبیلهای در حجاز، ازدواج خدیجه که از بزرگان قریش بود، با دو اعرابی از قبایل تمیم و مخزوم، پذیرفتنی نیست. وی همچنین بیشتر مطالبی که در این رابطه نقل شده را محصول دست سیاست بازان یهود و حسودان میداند.
همه منابع تاریخی، خدیجه کبری را اولین همسر پیامبر اکرم معرفی کردهاند. با این حال، زمان دقیق ازدواج این دو روشن نیست. سن پیامبر در هنگام ازدواج با خدیجه، ۲۱ تا ۳۷ سال ذکر شده است ولی آنچه مورد اعتماد مورخان است ۲۵ سال میباشد.چنانکه در منابع آمده است، خدیجه(س)، پیشنهاد ازدواج با پیامبر را مطرح کرده است. این پیشنهاد پس از آن روی داد که با امانتداری محمد(ص) آشنا شد، و او را امین بر مالش قرار داد و پس از برگشتن پیامبر از سفر تجاری شام، توسط مَیسَره، غلامش، با ویژگیهای محمد(ص) آشنا شد. برخی از مورخان بر این باورند که خدیجه، به دلیل صداقت، امانت، حسن خلق و درستکاری پیامبر(ص)، پیشنهاد ازدواج را مطرح ساخته است. ابن اثیر در کتاب اسد الغابه، همین عوامل را بیان کرده است.
اختلاف بسیاری بر سر تعداد فرزندان خدیجه (س) و پیامبر وجود دارد. در بیشتر منابع گفته شده است که همه فرزندان حضرت محمد را خدیجه به دنیا آورده است و ایشان از دیگر همسرانشان صاحب فرزند نشده است. در برخی منابع نیز تعداد پسران ایشان دو نفر به نامهای قاسم و عبدالله ذکر شده است. به گفته برخی از محققان شیعه، حضرت فاطمه (س) تنها دختر خدیجه (س) و پیامبر (ص) بوده و سه دختر دیگر، فرزندان رسول خدا (ص) و خدیجه نبودهاند، بلکه دخترخواندههای پیامبر (ص) بودهاند. حضرت فاطمه آخرین دختر پیامبر و تنها فرزندی بود که در زمان وفات ایشان در قید حیات بود.
حضـرت خدیجه (س ) به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوی یک زن مـسلمان نـقش والای خود را ایفا کرده اســت و بانوان بســیاری از تربیت عملی وی درس ها آموخته اند. در نقل علی بن ابراهیم-از محدثین شیعه-آمده است که در تفسیر آیه مبارکه: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین» چنین گوید: این آیه در مکه نازل شد پس از گذشت سه سال از نبوت رسول خدا (ص) و ماجرا از این قرار بود که مقام نبوت روز دوشنبه بر رسول خدا (ص) نازل شد وعلی علیه السلام روز سه شنبه مسلمان شد و پس از او خدیجه دختر خویلد همسررسول خدا (ص) مسلمان شد... و در نقل کتاب «طرف» سید بن طاووس که از کتاب وصیة عیسی بن مستفاد از حضرت موسی بن جعفر از پدرش امام صادق علیهما السلام روایت کرده اینگونه است که رسول خدا (ص) آن دو را با یکدیگر به اسلام دعوت فرمود و آن دو با همدیگر یکباره ایمان آورده اسلام را پذیرفتند...
تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها
امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد زنان دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند. وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید:, ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد:, فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.، حضرت فرمود: در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.
حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود. اموال حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان (ع) در سفر هجرت به مدینه صرف شد. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن ها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین (ع) آن را سرپرستی کرد.
رحلت جانگداز
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.
عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد. اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. حضرت خدیجه (س) در سن ۶۵ سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه در قبرستان ابوطالب یا حجون در مکه واقع است.
از عایشه روایت کرده اند که گوید:هیچگاه نمی شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمی کرد و ستایش و مدح او را می نمود، تا اینکه روزی طبق همان شیوه ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم: خدیجه جز پیرزنی بیش نبود در صورتی که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.! عایشه گوید: در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنید غضبناک شد به حدی که از شدت غضب موهای جلوی سرآن حضرت حرکت کرد آنگاه فرمود: بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنی به من نداده،او بود که بمن ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده (و دروغگویم خواندند) واو بود که در مال خود با من مواسات کرد (و مرا بر خود مقدم داشت) در وقتی که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت به فرزند محرومم ساخت.
فلواننی امسیت فی کل نعمه و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه اذا لم یکن عینی لعینک ناظره
اگر تمام نعمتهای دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشم به چشم تو نیافتند...
بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
جلسهی خیلی خوبی بود. بیانات جوانان عزیزمان من را به این نتیجه میرساند که سطح تفکّر و تحلیل و برداشت مجموعهی دانشجویی روبهرشد است؛ یعنی امسال من مطالبی را شنیدم که سطح آن از مطالبی که سالهای قبل ــ مثلاً سال قبل ــ میشنیدم بالاتر است. خود این یک مسئلهی امیدبخش و مژدهآفرینی است؛ یعنی مجموعهی جوان کشور و دانشجوی کشور دارد حرکت میکند و پیش میرود. گاهی ما در حال حرکتیم، متوجّه حرکت خودمان نیستیم، امّا حرکت دارد انجام میگیرد؛ الان اینجور است. الان خوشبختانه تفکّر حاکم بر محیط دانشجویی تفکّری است که به سمت پختهتر شدن و جامعنگر شدن دارد پیش میرود.
البتّه این معنایش آن نیست که من همهی آنچه را اینجا گفته شد قبول داشته باشم؛ ممکن است بعضی از مطالب را قبول نداشته باشم. مثلاً فرض بفرمایید یکی از برادرها گفتند آن کسانی که عناصر قدرت در اختیار آنها است، مثلاً عناصر امنیّتی و نظامی و مانند اینها، در مواقع حسّاس در مقابل رژیم صهیونیستی مثلاً به وظیفهشان عمل نمیکنند، تبدیل میشوند به بیانیّهنویس! این درست نیست؛ نه، آن کسانی که باید کاری را انجام بدهند، در وقت خودش کار را انجام دادند. اگر آن کاری که شما متوقّعید انجام بگیرد و انجام نمیگیرد، دنبال کنید و تحقیق کنید ــ که البتّه بعضی جاها قابل تحقیق هم نیست، برای اینکه مسائل سرّی است خیلی از این مسائل ــ خواهید دید که نه، موجّه است؛ یعنی آن عملی که انجام گرفته یا عملی که انجام نگرفته، کاملاً دارای توجیه است.
راجع به جوانها هم گفتند که من منصرف شدهام از تکیهی به جوانها، نه، امید بنده فقط همین شما جوانها هستید. [بنده] معتقدم به تکیه به جوانها، منتها شرایط زیادی وجود دارد که به آن شرایط باید توجّه کرد ــ حالا من در صحبت امروز شاید یک اشارهای بکنم ــ و آن شرط اساسی این است که بر مواضع خودتان ماندگار باشید، «استقامت» کنید؛ اینجور نباشد که به یک تحلیلی برسید، یک قضاوتی بکنید که انقلابی است، درست است و مورد قبول است، بعد بر اثر حتّی یک مانع کوچک، یک تردید، از آن مبنا منصرف بشوید و تبدیل بشوید به یک آدم بیتفاوت. مراقب باشید که این روحیه را، این احساس را، این نشاط را، این تحلیل را حفظ کنید.
از مسئولین محترم وزارت علوم و وزارت بهداشت هم خواهش میکنم جدّاً به این حرفها توجّه کنند؛ حتّی نوشتههای این برادران و این خواهرمان را ــ که گلایههایی در آن بود ــ بگیرند، بخوانند و دقّت کنند و ترتیب اثر بدهند؛ یک مواردی از آنها کاملاً درست است. ما هم البتّه تا آنجایی که به ما مربوط میشود، مطمئنّاً ترتیب اثر میدهیم.
من عرایضم را امروز در سه بخش تنظیم کردهام و عرض میکنم؛ یک کلمهی کوتاهی دربارهی ماه رمضان و روزه است؛ یک بحثی دربارهی مسئلهی دانشجوها است، مسئلهی شما؛ یک بحث دیگر هم راجع به همین مسائل جاری سیاسیِ سر زبانها چند نکتهی کوتاه هست که عرض خواهم کرد.
البتّه این را بگوییم که سال گذشته که این جلسه تشکیل شد تا امسال حوادث گوناگونی پیش آمده؛ پارسال وضعیّت متفاوتی داشتیم. سال گذشته، در مثل امروزی که با شما دانشجوها جلسه داشتیم، شهید رئیسی زنده بود، شهید سیّدحسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه) در کنار ما بود، شهید هنیّه، شهید صفیّالدّین، شهید سنوار، شهید ضیف و چندین شخصیّتِ برجستهی انقلابیِ بزرگ در میان ما یا در کنار ما حضور داشتند که امسال نیستند. نگاه ناقص و بیپشتوانه و سطحی از سوی دشمنان و مخالفان و رقیبان جمهوری اسلامی یک برداشت غلطی را از این حادثه میکند. من میخواهم در نقطهی مقابل حرف آنها، با اطمینان کامل، به شما بگویم بله، این برادران بسیار ارزشمند بودند و واقعاً نبودنشان برای ما خسارت است؛ در این تردیدی نیست، امّا ما امسال که اینها را نداریم، نسبت به سال گذشته در مثل همین روز، در برخی از مسائل قویتر از سال گذشته هستیم، در بعضی از مسائل ضعیفتر نیستیم، اگر قویتر نباشیم. امسال ما بحمدالله از لحاظ گوناگون، از جهات مختلف، قوّتها و تواناییهایی داریم که سال گذشته اینها را نداشتیم. بنابراین بله، نبودن این عزیزان خسارت است، حوادثی که در منطقهی غرب آسیا پیش آمد حوادث تلخ و دردناکی است لکن جمهوری اسلامی بحمدالله رشد خودش و پیشرفت خودش و افزایش قدرت خودش را همچنان دارا است.
در سال سوّم هجرت، پیغمبر اکرم کسی مثل حمزه را از دست داد؛ در جنگ اُحد، حمزه از کنار پیغمبر رفت. فقط هم حمزه نبود، [بلکه] برجستهترینشان حمزه بود، وَالّا شجاعان دیگر، یاران دیگر رفتند؛ این مال سال سوّم هجرت است. سال چهارم هجرت و پنجم هجرت، پیغمبر بسیار قویتر از سال سوّم هجرت بود؛ یعنی از دست دادن شخصیّتهای برجسته به هیچ وجه به معنای عقبگرد، عقبرفت، ضعیف شدن نیست، اگر چنانچه دو عامل وجود داشته باشد که یکی عبارت است از «آرمان»، دوّمی «تلاش»؛ آرمان و تلاش. اگر این دو عامل در یک ملّتی وجود داشته باشد، بودن و نبودن شخصیّتها خسارت است منتها به حرکت کلّی ضربهای نمیزند.
امّا بحث مربوط به ماه رمضان. خداوند متعال میفرماید: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون؛(۲) یعنی طبق این آیه، هدف روزه عبارت است از تقوا. تقوا چیست؟ تقوا از مادّهی «وقایة» است. وقایه یعنی حفظ. تقوا یعنی وسیلهی حفظ، وسیلهی مصونیّت، عنصر مصونیّتبخش؛ این تقوا است. تقوا انسان را مصون میکند؛ از چه چیز؟ از بدیها، از وسوسهها، از بداندیشیها، از بدخواهیها، از خیانتها، از فسقها، از شهوترانیها، از بیاعتنائی به وظیفه، از ترک فعل واجب؛ تقوا این است؛ این خیلی مهم است. روزه به شما یک نمونهای، یک مستورهی(۳) کوچکی از این حالت را اعطا میکند؛ یعنی شما گرسنه هستید غذا هم هست، تشنه هستید آب هم هست [امّا] نمیخورید و نمیآشامید؛ یعنی خودداری میکنید؛ این همان تقوا است، منتها در چند ساعتِ روز و نسبت به چند مورد محدود؛ این حالت باید عمومیّت پیدا کند در زندگی من و شما و باتقوا بشویم.
در سرتاسر قرآن آثار تقوا خیلی زیاد است امّا حالا من دو مورد از این آثار تقوا را اشاره میکنم. اوّل: وَ مَن یَتَّقِ اللَهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً * وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب؛(۴) اگر تقوا حاصل شد، تقوا گشایش ایجاد میکند، «گشایش دنیوی». تقوا گشایش دنیوی ایجاد میکند؛ یعنی در زمینهی اقتصاد اثر میگذارد، در زمینهی امنیّت اثر میگذارد؛ تقوا این[جور] است. جامعهای که باتقوا باشد، یَجعَل لَهُ مَخرَجا؛ این تقوا برای او گشایش ایجاد میکند. دوّم: هُدىً لِلمُتَّقین؛(۵) قرآن هدایت است برای صاحبان تقوا؛ «هدایت الهی». چیز کمی نیست هدایت الهی؛ مهمترین چیز همین است. مگر نمیخواهیم به نجات و فلاح و سعادت برسیم؟ خب یک هدفی وجود دارد؛ به این هدف میخواهیم برسیم؛ یکی باید ما را راهنمایی کند، دستگیری کند؛ خدا است. خدا دستگیری میکند؛ کِی؟ آن وقتی که ما تقوا را رعایت کنیم. پس بنابراین روزه را وسیلهای قرار بدهید برای اینکه تقوا را در خودتان تقویت کنید؛ این اساس کار است. امروز هر دوی این نتیجهها، یعنی هم گشایش، هم هدایت، برای ما جنبهی کاربردی دارد. ما، هم احتیاج داریم به گشایش، هم احتیاج داریم به هدایت الهی.
خب، تقوا را چه جوری به دست بیاوریم؟ در این زمینه حرف زدهاند، راهحل گفتهاند، آنچه بنده میخواهم در یک جمله عرض بکنم، [این است که] تقوا دست خود من و شما است؛ عزم و ارادهی ما را لازم دارد؛ باید اراده کنیم. امام (رضوان الله علیه) در یکی از این کتابهای اخلاقیشان ــ شاید چهل حدیث یا اسرار الصّلوة ــ خطاب به خوانندهای که میخواهد راه توحید را پیش برود و در راه توحید سلوک کند، چند جا تکرار میکنند و میگویند: «تصمیم مردانه بگیرید، تصمیم قاطع بگیرید»؛(۶) با تصمیم شما، با ملاحظهی شما، با مراقبت شما تقوا حاصل میشود. آن جوانی که در یک حادثهی پُرجاذبه برای جوان ولی حرام، خودش را حفظ میکند، این [کار]، نیروی تقوا را در او تقویت میکند و آن حالت مصونیّت را، خویشتنداری را افزایش میدهد. این بحث دربارهی ماه رمضان.
[حالا] دربارهی دانشجو؛ حرفهایی که شماها در مورد مسائل دانشجویی زدید و امیدی که به حرکت دانشجویی در دل کسانی که معتقد به دانشگاه هستند وجود دارد، کاملاً حرفهای درستی بود، بنده هم همهی اینها را تصدیق میکنم. من یک مطلب کوتاهی را ــ [البتّه] اگر بتوانم انشاءالله آن را امروز کوتاه بیان کنم ــ اینجا یادداشت کردهام که بیان کنم، و آن، همین مسئلهی «هویّت دانشجویی» است. ببینید، در طول این دو قرنی که تمدّن غربی وارد کشور ما شد و با ما ارتباط پیدا کرد و با غربیها و تمدّن غربیها سروکار پیدا کردیم، جوان ایرانی دو تجربهی متفاوت در مواجههی با تمدّن غرب دارد: یک تجربه، تجربهی اوّل او است که نتیجهاش شیفتگی و خودباختگی است؛ یک تجربه، تجربهی بعدی او است که نتیجهاش شناخت و برخورد گزینشی و احساس استقلال، و در یک مواردی کاملاً احساس جدایی و دوری است. این دو برخورد را من مختصر توضیح بدهم.
در برخورد اوّل، مواجههی اوّل، وقتی که با غربیها، با عناصر غربی، با بعضی از نمادهای غربی سروکار پیدا کردیم، جوان ایرانی ــ بحث سر جوان است، من راجع به جوانها دارم صحبت میکنم؛ طبقات دیگرِ مردم تقریباً احساسشان شبیه احساس جوانها است؛ من حالا راجع به جوانها میخواهم عرض بکنم ــ در آن برخورد اوّل وقتی با غرب مواجهه پیدا کرد، یک پیشفرضی برایش به وجود آمد، یک تصوّر قطعیای برایش به وجود آمد و آن عبارت بود از: دوگانهی «غرب پیشرفته، و ایران عقبمانده و ضعیف»؛ «غرب موفّق، و ایران منحط»؛ این برایش مسجّل شد. وقتی جوان ایرانی خودش را در مقابل پیشرفتهای غربی و علم غربی و فنّاوری غربی و مانند اینها مشاهده میکرد، احساس میکرد که عقبمانده است، منحط است، ناتوان است؛ او پیشرفته است و باید دنبال او حرکت کرد، باید دنبال او راه افتاد.
خب واقع قضیّه هم همین بود؛ یعنی ایرانِ صد سال پیش، حقیقتاً از غربِ صد سال پیش خیلی عقبتر بود. حالا دلایل و علل و عواملش مفصّل است و بحث امروز ما جای اینها نیست، ولی خب این واقعیّت داشت. منتها یک نکتهی مهمّی اینجا وجود دارد: اگر چنانچه شما به طرف مقابل که نگاه کردید ــ مثلاً به غرب نگاه کردید ــ و نقاط قوّت او را دیدید، اگر چنانچه این نقاط قوّت شما را متوجّه به نقاط ضعف خودتان بکند و شما را به فکر فروببرد، این خوب است. آدم نگاه کند ببیند آنها چه کار کردند، ما چه کار باید بکنیم؛ فرض بفرمایید آنها به پیشرفت علمی دست پیدا کردند، ما هم بایستی به پیشرفت عملی دست پیدا کنیم؛ اگر این باشد خوب است، امّا این اتّفاق نیفتاد. نگاه شد به غرب به صورت یک موجود موفّق، [یعنی] قوّتهای او موجب شد که قوّتهای خودمان از یادمان برود! نقطهقوّتهایی هم ما داشتیم؛ ملّت ایران نقطهقوّتهایی داشت: ایمان داشت، صفا داشت، برادری داشت، خانواده داشت، وفا [داشت]، حیا [داشت]؛ اینها نقاط قوّت ما است. ما از اینها غفلت کردیم، جوانِ آن روزِ ما از اینها غفلت کرد؛ خودش غفلت کرد، یک عدّهای هم در داخل کشور یا پیدا شدند یا حضور داشتند که این غفلت را تشدید کردند؛ یعنی به جای اینکه به خودیافتگی برسند، به خودباختگی رسیدند و این فهم را در بین عموم مردم منتشر کردند که اگر میخواهید به جایی برسید، زندگیتان، علمتان، تواناییهایتان به آنجایی برسد که در غرب مشاهده میکنید، باید در همهی امور مثل آنها بشوید، باید غربی بشوید، خود شما با تکیهی به اصالتهای خودتان نمیتوانید به جایی برسید! همین حرف معروف تقیزاده(۷) که گفت از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد؛ لباس باید غربی بشود، اخلاق باید غربی بشود، رفتارهای زندگی باید غربی بشود، همهچیز باید غربی بشود تا ما بتوانیم به آنها برسیم.
آن وقت مهم این است که تقلید از غرب، در این خُلقیّات و مسائل اخلاقی و مسائل فکری اتّفاق افتاد، امّا در مسائل اساسیای که غرب متّکی به آنها بود هیچ اتّفاقی نیفتاد. بله، صورت یک دانشگاهی درست شد، امّا از این دانشگاه هیچ انسان برجستهای، هیچ اختراعی، هیچ کار نویی، هیچ پیشرفت علمیای در آن دورهی رضاخان بیرون نیامد. غربیها هم این را تقویت کردند؛ غربیها هم همین احساس را، همین باور را که باید پیرو غرب شد، تبعیّت از غرب کرد، تقویت کردند. آن روز در داخل کشور نمایندهی دولتهای غربی در واقع انگلیسها بودند که در اینجا بر همهچیز، بر همهکس مسلّط بودند؛ [آنها] یک دیکتاتور را سر کار آوردند. رضاخان سر کار آمد؛ با روحیهی اقتدار و دیکتاتوری و قلدری روی همهجا دست گذاشت و یک مجموعهای دُوروبَر او به وجود آمدند که اینها از لحاظ فکری ــ چون این حرفها به عقل خود او نمیرسید ــ همین حالت گرایش به غرب را، در واقع تبعیّت از غرب را، هضم شدن و حل شدن در تمدّن مادّی غرب را در بین مردم ترویج کردند، جا انداختند، عملی کردند و در اقتصادمان، در مسائل گوناگونمان، در مسائل اجتماعیمان، این را پیش بردند. پرچم حمایت از غرب را در واقع اینها به دست گرفتند.
رضاخان مظهر غربگرایی مخرّب بود؛ غربگرایی ویرانگر؛ یعنی همهچیز را در واقع در اختیار غربیها گذاشتند و نتیجه این شد که کشور از باطن، در داخل، از درون پوک شد. لذا وقتی بعد از بیست سال همان انگلیسها مجدّداً رضاخان را از سر کار برداشتند و بردند، کشور ما نه یک ارتش ملّی داشت، نه یک اقتصاد ملّی داشت، نه یک امنیّت ملّی داشت، نه یک سیاست داخلی ملّی داشت، نه یک سیاست خارجی ملّی داشت، نه حتّی لباس ملّی داشت! یعنی پیشرفت کشور را در تغییر لباس، در گذاشتن فلانجور کلاه، در این چیزها خلاصه کردند. اینها اینجوری با غرب مواجه شدند. از قول یکی از این مسئولان، رجال سیاسی دورهی قاجار و پهلوی، مخبرالسّلطنهی هدایت، نقل شده که او میگوید که نگاه به بولوارهای شهرهای غربی بود، نه به لابراتوارها، نه به کتابخانهها؛ نوع برخورد این بود.
البتّه آن شخصیّتهای فکری، امثال تقیزاده، امثال فروغی، امثال حکمت، بزرگترین مقصّرهای آن دوره هستند و اینها دهها سال کشور ما را عقب نگه داشتند. توجّه داشته باشید، مطمئنّاً اگر چنانچه یک گروه دلسوز علاقهمندی به جای اینها وجود داشت، میتوانست کشور را پیش ببرد. اینها کشور را عقب نگه داشتند. این، آن برخورد و آن تلقّی اوّلیّهی در قبال غرب است.
تجربهی دوّم ــ که به نظرم آن مهم است؛ آن ما را به اینجا رسانده تاکنون ــ از لابهلای حوادث تلخ بتدریج برای مردم پیدا شد. عملکردهای ظالمانه و غیر منصفانهی غربیها در کشورمان؛ اشغال بعضی از بخشهای کشور به وسیلهی انگلیس و روس تزاری، که آن هم جزو غرب بود آن روزها؛ بعد البتّه باز به وسیلهی شوروی بخشهایی از ایران را [اشغال کردند]؛ عوارض این تسلّطها؛ در شمال کشور، در جنوب کشور، در شرق کشور تسلّط پیدا کردند، جاهایی را تصرّف کردند، سرکوب کردند، قحطی به وجود آوردند. هزاران نفر ــ حالا عدد به طور قطعی در اختیار ما نیست، امّا بعضی میگویند چند میلیون [نفر] ــ از قحطیای که غربیها در کشور به وجود آوردند مُردند؛ به خاطر قحطیای که اینها به وجود آوردند. نهضتهای داخلی را سرکوب کردند؛ در تبریز یک جور، در مشهد یک جور، در گیلان یک جور؛ و خیانتهای گوناگون: قرارداد وثوقالدّوله،(۸) تمدید قرارداد نفت دارسی(۹) به وسیلهی رضاشاه و امثال اینها. این کارها بتدریج افراد هوشمند و آحاد مردم و بخصوص جوانها را متوجّه باطن غربیها کرد؛ یعنی معلوم شد ماورای این ظاهرِ اتوکشیدهی روشنِ گاهی با لبخند، یک باطن خبیث وجود دارد، یک باطن خائن وجود دارد؛ این را احساس کردند. تدریجاً آن شوق، آن شیفتگی نسبت به تمدّن غرب در بین بسیاری از آحاد مردم و جوانها کاهش پیدا کرد.
نهضت ملّی نفت در سال ۲۹[۱۳] و ۳۰[۱۳] قطعاً یک مقطع مهمّی بود، مقطع تاریخسازی بود؛ یک نقطهی عطف بود که توانست باطن غربیها را به ما نشان بدهد؛ کلّیّت غرب را، باطن کلّیّت غرب را این نهضت با مقدّماتش، با مؤخّراتش و نتایج و تبعاتش، برای مردم ایران روشن کرد. مصدّق در مبارزهی با انگلیس در قضیّهی نفت، تکیهاش و امیدش به آمریکا بود؛ علناً، صریحاً امیدوار بود که آمریکا از او حمایت کند در مقابل انگلیس، [امّا] ضربه را آمریکا به مصدّق زد؛ یعنی همان آمریکایی که مصدّق امیدوار بود کمکش کند، آن آمریکا کودتا کرد. «کیم روزولت» عنصر کودتاچی معروف و مشهوری که آمد کودتای بیستوهشتم مرداد را راه انداخت، یک فرد آمریکایی بود؛ با پول آمریکا، با امکانات آمریکا آمدند این کودتا را راه انداختند و چند ده سال دیگر کشور را اسیر کردند.
خب، پس این حوادث یک نتیجه داد؛ آن نتیجه این بود که برای پیشرفت، تکیهی به غرب نهفقط کمککننده نیست بلکه مانع است؛ یعنی تکیهی به غرب نهفقط ما را به پیشرفت نمیرساند بلکه مانع پیشرفت میشود. معلوم شد که در ایران هر پدیدهای که با زیادهخواهیهای غرب، با منافع غرب در تعارض باشد، اینها بیرحمانه با آن برخورد میکنند؛ یا مستقیم برخورد میکنند، کمااینکه در بیستوهشتم مرداد مستقیم برخورد کردند و آمدند کودتا کردند؛ یا غیر مستقیم برخورد میکنند، یعنی به وسیلهی حکومت دستنشاندهی خودشان، مثل پانزدهم خرداد سال ۴۲؛ آنجا هم برخورد کردند، کشتار کردند، قتلعام کردند، منتها به دست محمّدرضا.
خب، این حالت یعنی در واقع شناخته شدن باطن تمدّن مادّی غرب برای ملّت ایران، برای جوان ایرانی، موجب این شد که واکنشها شروع بشود؛ عدّهای سینه سپر کردند. کودتا در مرداد اتّفاق افتاد، در آذر همان سال،(۱۰) در دانشگاه تهران، عدّهای از جوانهای دانشجو، برای آمدن نیکسون که معاون رئیسجمهور آن روز آمریکا بود، قیام کردند، ایستادگی کردند و سه نفر از دانشجویان به دست عوامل حکومت کشته شدند؛ یعنی جان باختند. از آن روز شروع شد. البتّه دانشگاه در حوادث بسیار بزرگی دخالت داشته؛ این را توجّه داشته باشید. بله، دانشگاهِ امروز با دانشگاه قبل از انقلاب و حتّی با دانشگاه بعد از انقلاب، با بیست سال قبل، تفاوتهای زیادی دارد؛ امروز دانشگاه جلوتر است، پیشرفتش بیشتر است، فهمش از مسائل گوناگون پیچیدهتر و عمیقتر است، و ایستادگیاش هم خوب است. برخلاف آنچه تبلیغ میشود و گاهی گفته میشود که نسل جدید دانشجو و جوان ایرانی مثل نسل دههی ۶۰ آمادگی ندارد، اینجور نیست؛ این آمادگی امروز هم وجود دارد. ما این را در قضایای مختلف مشاهده کردهایم، امروز هم داریم جلوی چشم خودمان مشاهده میکنیم آمادگی جوان ایرانی را برای حضور در صفوف مقدّم؛ در مقابلهی با دشمن حاضرند، آمادگی دارند؛ فهمشان هم از مسائل بهتر است، آمادگیشان هم بحمدالله بسیار خوب است.
البتّه آن خطّ انحرافی با این کار قطع نشد؛ آن خط ادامه پیدا کرد؛ آن خط تا شروع انقلاب، به طور صریح، ابعاد گوناگون زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میداد؛ یعنی واقعاً اگر چنانچه انقلاب در سال ۵۷ اتّفاق نمیافتاد، حرکت کشور، حرکت مسئولینِ دولتی آن روز و مسئولین فرهنگی آن روز به نحوی بود که کشور را از همهی مزایای معنوی و اخلاقی و ثروتهای معنوی خودش محروم میکرد؛ یعنی وابستگی را ــ هم وابستگی مادّی و هم معنوی را ــ به خارج، به آمریکا، به کشورهای گوناگون دیگر روزبهروز بیشتر میکرد و آنها دستشان در غارت بازتر میشد؛ انقلاب به داد مردم ایران رسید، به داد کشور رسید، توانست جلوی این حمله را بگیرد. آنها بالاخره تا انقلاب ادامه دادند.
من برای این خیلی اهمّیّت قائلم: هنر بزرگ امام (رضوان الله علیه) این بود که اوّلاً با «ملّت» حرف زد، نه با یک قشر خاص، نه با یک حزب یا با یک مجموعهی خاص؛ با ملّت ایران حرف زد، به ملّت هویّت داد، از ملّت مطالبه و اظهار توقّع کرد؛ ملّت را به میدان آورد، وارد میدان کرد؛ این هنر بزرگ امام است. در هیچ یک از قضایای گذشته، این حرکت عظیم ملّی با دعوت کسی مثل امام ــ که البتّه هیچ کس را مثل امام نداشتیم ــ سابقه ندارد.
این[طور] بود که هم به ملّت احساس هویّت داد، از آنها توقّع کرد که وارد بشوند، هم به آنها اعتماد کرد، هویّت فرهنگی و تاریخی ملّت را به یادشان آورد، از غلفت خارج کرد همهی ما را. ماها توجّه نداشتیم به تواناییهای خودمان؛ امام ما را متوجّه کرد به تواناییهایمان، به پیگیریهایمان، ما را وارد میدان کرد، ملّت را وارد میدان کرد و در این کار واقعاً مجاهدت کرد، خداوند متعال هم برکت داد. ملّت مرعوب نبودند، مرعوب نشدند، [امام] احساس مرعوب شدن را از ملّت سلب کرد. خب، این حالتِ عمومیِ برخوردِ دوّم میان عمدتاً جوانان کشور ما با حضور غرب و تمدّن مادّی غرب در کشور است که در این زمینهها البتّه ما زیاد صحبت کردهایم.
امّا قلدرهای عالم دستبردار نیستند؛ آنچه مهم است این است. قلدرهای عالم، آن کسانی که سالهای متمادی در ایران هر کار خواستند کردند، پنجاه هزار مستشار نظامی و غیر نظامی را آوردند اینجا، هر چه خواستند از منابع کشور بردند، هر جور خواستند تحمیل کردند: «به چه کسی نفت بفروشید، به چه کسی نفت نفروشید، با چه کسی رابطه داشته باشید، با چه کسی نداشته باشید، چه کسی را به عنوان نخستوزیر سر کار بیاورید، چه کسی را نیاورید، با روحانیّت چگونه برخورد کنید، با دانشگاه چگونه برخورد کنید» ــ سالهای متمادی، آنها اینجور در این کشور زندگی کردند ــ دست اینها قطع شده و اینها نمیتوانند ساکت بمانند. از اوّل انقلاب تا امروز با انقلاب مبارزه کردند، مقابله کردند، توطئه کردند، هر کار توانستند کردند.
البتّه در همهی این مدّت، به فضل الهی، انقلاب بر آنها پیروز شده. قلدران عالم میگویند دنیا باید از ما تبعیّت کند! میبینید دیگر؛ امروز دارید میبینید، یک نمونهاش را همه دارند مشاهده میکنند در دنیا.(۱۱) [میگویند] همه باید از ما تبعیّت کنند، همه باید منافع ما را بر منافع خودشان مقدّم کنند؛ اوّل ما. امروز در دنیا این را به همه دارند نشان میدهند؛ در واقع، باطن غرب را دارند در مقابل چشم همه قرار میدهند. البتّه به نظرم ــ اینجور خیال میکنم ــ ایران اسلامی تنها کشوری است که به طور قاطع این را رد کرده؛ ما به طور قاطع گفتهایم که ما به هیچ وجه منافع دیگران را بر منافع خودمان ترجیح نمیدهیم.
خب، حالا برگردیم به مقولهی جوان دانشجوی ایرانی. امروز من میخواهم به شما عرض بکنم که این سیاستِ حرکت دشمن در جهت ترویج همان روحیهی تبعیّت و انفعال و وابستگی، امروز به طور جدّی از طرف دشمن فعّال شده؛ یعنی با شیوههای جدیدی، بخصوص با پیشرفتهای علمیای که شده و اینترنت و بقیّهی چیزهایی که هست، در حال کارند در این زمینه؛ دارند تلاش میکنند. دانشجوی ما کجا قرار میگیرد؟ البتّه این احساساتی که اینجا گفته شد، مطالبی که بیان شد، این روحیهای که اینجا نشان داده شد، روحیهی بسیار خوبی است. علاجِ مواجههی با توطئهی دشمنی که میخواهد نفوذ کند و تصرّف کند و سلطهی ازدسترفته بر کشور عزیز ما را دوباره پیدا کند، فقط همین روحیه و همین احساس و همین حرکت کلّی دانشجویی است؛ در این تردیدی نیست.
در مقابل حرکت دشمن ــ این حرکتی که گفتم امروز با شیوههای جدید دارد دنبال میشود ــ حرکت اسلامی هم خوشبختانه در حال پیشرفت است. ما امروز در زمینهی مسائل دینی و مسائل اخلاقی و حتّی مسائل عرفانی، نوآوریهای خوبی داریم. عناصر فکری خوبی امروز خوشبختانه در حوزههای علمیّه، در خود دانشگاه، در بخشهای مختلف جامعه رشد کردهاند؛ توانستهاند زبان مناسب روز را برای تفهیم مفاهیم اسلامی به دست بیاورند، پیدا کنند، از آن استفاده کنند. همین مطالبی که اینجا شما گفتید ــ که حالا ده برابر این را هم در مجموعهی اجتماعات دانشجویی قطعاً میتوان تهیّه کرد و بعد من یک اشارهای هم میکنم ــ همان چیزی است که من چند وقت قبل در یکی از این دیدارها توصیه کردم: «تولید محتوا»؛(۱۲) محتوا همینها است. برای فضای مجازی، یکی از کارهای لازم، تولید محتوا است. همینها محتوا است. کارهایی که شما میتوانید انجام بدهید، فکری که میتوانید تولید کنید، تحلیل عمیقی که میتوانید نسبت به مسائل داشته باشید و ارائه بدهید، همان تولید محتوایی است که ما انتظار داریم.
دانشجو باید اینجا قرار بگیرد؛ جایگاه دانشجو اینجا است. دانشجو میتواند مثل یک معلّم، مثل یک هشداردهنده، مثل یک چراغ راهنما عمل کند؛ به قدر توان خودش در محیطِ مساعدِ مناسبِ خودش. میتوانید عمل بکنید. این، آن چیزی است که به نظر من هویّت دانشجویان عزیز ما این است؛ این حالت توانایی برای بیان کردن، برای تبیین کردن و توضیح دادن.
من البتّه توصیههایی هم دارم. سال گذشته من یک تعدادی توصیه کردم؛ اینجا ذکر کردم مطالبی را.(۱۳) یکی از توصیهها این بود که تشکّلهای دانشجویی به داخل دانشگاه بپردازند؛ این را من تأکید میکنم. این کار، آنطور که به من گزارش شد، آنچنان که باید و شاید انجام نگرفته؛ توقّع من از شما جوانها این است. موانعی وجود دارد؛ همهی کارهای بزرگ، همهی کارهای خوب یک موانعی برایش پیدا میشود. تصوّر نکنیم که در جادّهی آسفالته داریم حرکت میکنیم؛ نه، پیچوخم دارد، بالا و پایین دارد، مشکلات دارد؛ بر مشکلات فائق بیایید. بر مشکلات فائق بیایید! اگر زبان مناسب تبیین را شما بتوانید به کار ببرید، در دانشگاه میتوانید اثر بگذارید. طرف شما، مخاطب شما دانشجو است، یک جوانی است، عناد ندارد، دشمنی ندارد، آمادهی شنیدن است، آمادهی قبول است. همان توقّعی که اینجا یکی از برادرها ابراز کردند، گفتند «مراکزی که باید تبیین کنند، باید بیان کنند، به کار خودشان نمیرسند، آن کار را انجام نمیدهند»، خب این توقّع از خود شما هم هست؛ [شما] تشکّلها مطالعه کنید، آماده بشوید و محیط دانشگاه را تحت تأثیر تفکّرات درست خودتان قرار بدهید؛ یک توصیه این است.
یک توصیه [اینکه] جلسات هماندیشی جدّی داشته باشید؛ یعنی واقعاً روی یک مسئله فکر کنید، از عناصر مطمئنّ فکری که امروز وجود دارند ــ ما عناصر مطمئنّ فکری داریم ــ در جلسات هماندیشی استفاده کنید؛ بحثهای مهمّ روز را مطرح کنید. بعضی از این بحثهایی که مطرح میشود، بحثهای درجهی یک نیست، موضوعات درجهی یک نیست؛ موضوعات درجه دو و سه است. مسائل اصلی کشور، آن مسائلی است که به حرکت انقلاب و حرکت کلّی جامعه ارتباط پیدا میکند ــ مسائل داخلی، مسائل خارجی ــ اینها را پیدا کنید و محلّ بحث قرار بدهید. در قضایای مختلف تحلیلهای گوناگونی مطرح میشود؛ در روزنامهها، در محیط فضای مجازی؛ این [تحلیلها] تردید ایجاد نکند در شما؛ یعنی در مقابل تحلیلهای مختلف دچار سردرگمی و تردید نشوید. خودتان تحلیل خودتان را، فهم خودتان را، تحقیق خودتان را در دست بگیرید و غلبه کنید بر حرفهای غلطی که گفته میشود.
یکی از توصیههای من این است؛ بعضی از ایرادها و انتقادهای دانشجویان به مسئولان، بر اثر بیاطّلاعی است. مثلاً فرض کنید چرا وعدهی صادق ۲ در فلان وقت انجام نگرفت، فلان وقت انجام گرفت؛ اگر در فلان وقت انجام میگرفت، فلان حادثه اتّفاق نمیافتاد؛ خب این درست نیست؛ این درست نیست. آن کسانی که متصدّی این کارها هستند، دلبستگیشان، وابستگیشان، عشقشان و آمادگیشان به انقلاب کمتر از من و شما نیست؛ آنها را نمیشود متّهم کرد؛ محاسبه دارند، حساب دارند، با محاسبه کار میکنند؛ آنچه انجام میدهند، اگر شما هم جای آنها بودید همین کار را انجام میدادید؛ این احتمال را همیشه در ذهنتان داشته باشید و متّهم نکنید افراد را؛ یعنی در حوادثی که مشاهده میکنید احیاناً یک ابهامی برای شما دارد، احتمال یک محاسبهی درست را همیشه بدهید، که ممکن است پشت این تصمیمگیری یک محاسبهی درستِ واقعیای وجود داشته باشد.
در نقد کردن، من سال گذشته یکی از توصیههایم این بود که انتقاد کنید، نقد اشکال ندارد؛ سؤالاتی در این زمینه مطرح شده که خب چه طوری، چه جوری نقد کنیم؟ مثلاً در وضع جنگی، در وضعیّت معارضهی دشمنان چه جوری نقد کنیم که به اینها برنخورد؟ نقد اشکال ندارد منتها نقد کردن با تهمت زدن فرق میکند؛ مراقب باشید وقتی نقد میکنید، کسی را متّهم نکنید. سؤال مطرح بشود؛ اشکال ندارد، سؤال مطرح بشود، ابهام مطرح بشود، و فرصت جواب دادن به وجود بیاید. گاهی هست که طرف [مقابل] بعضی از سؤالات را هم نمیتواند جواب بدهد؛ یعنی فرصت جواب ندارد یا امکان جواب دادن نسبت به این قضیّه نیست؛ در اینطور موارد حتّی ابهام را هم مطرح نکنید. با یک چنین شیوههایی، فرضیّات احتمالی را مسلّم ندانید.
به نظر من در انتقادها مراقب باشید بنبستنمایی نشود؛ یعنی جوری انتقاد نکنید که وقتی مردم عادی میشنوند احساس بنبست بکنند؛ نه، گاهی اوقات اشکالی که بیان میشود جوری است که وقتی انسان آن را میشنود احساس میکند واقعاً دیگر هیچ راهی وجود ندارد؛ خب این غلط است. اینکه وانمود بشود که در فلان مسئلهی اقتصادی یا فلان مسئلهی فرهنگی یا فلان مسئلهی آموزشی و دانشگاهی بنبست وجود دارد، غلط است؛ این ناامید میکند مردم را؛ از این بجد باید پرهیز بشود. اختلافافکنی، دو قطبیسازی، ناامیدسازی، بدبینسازی به مسئولان تصمیمگیر، اینها نباید در انتقادات باشد.
از من هم گاهی سؤالاتی میشود؛ البتّه مستقیم سؤال نمیشود، مثلاً در فضای مجازی هست یا در اظهاراتی است که به دفتر ما میکنند: فرض بفرمایید چرا فلانی وقتی که همهی وزرا رأی آوردند اظهار خرسندی کرد، در حالی که ممکن است بعضی از این وزرا با آن معیارهای مورد نظر او موافق نباشند؟ این یکی از سؤالات است. خب بله، این سؤالی است؛ جوابش این است که رأی آوردن همهی وزرا در مجلس، یک پدیدهی مطلوبی است؛ اگر چنانچه رأی نیاورند، آن مجموعهی هر وزیری که رأی نیاورده، مدّتها بیسرپرست میماند. بیسرپرست ماندن، بمراتب بدتر است از اینکه یک آدمی باشد که حالا برخی از معیارها را هم نداشته باشد؛ یعنی هرجومرج به وجود می آید. این خیلی خوب است که دولت بتواند در یک فرصت مناسبی، در یک وقت مناسب مشخّصی تشکیل بشود و بتواند کشور را اداره کند. دولت باید بتواند کشور را اداره کند؛ این رأی مجلس، این حُسن بزرگ را دارد. خب، طبعاً انسان خرسند میشود. ممکن هم هست که در عین حال انسان عملکرد فلان وزیر را به طور کامل نپسندد؛ یا برخی از خصوصیّات او را خصوصیّات مثبتی نداند؛ اینها با همدیگر منافاتی ندارد. از این قبیل بالاخره چیزهایی هست. خلاصه [باید] دغدغهی اصلی دانشجو اینها نباشد؛ اینها مسائل اصلی کشور نیست؛ مسائل اصلی کشور همینطور که عرض کردم، چیزهای دیگری است.
امّا چند جمله در مورد این مسئلهی اخیر آمریکا و این دعوت به مذاکره و از این حرفها. اوّلاً اینکه رئیسجمهور آمریکا(۱۴) میگوید ما آماده هستیم با ایران مذاکره کنیم و به مذاکره دعوت [میکند] و ادّعا میکند که نامهای فرستاده ــ که البتّه به ما نرسیده؛ یعنی به من نرسیده ــ به نظر من این فریب افکار عمومی دنیا است؛ این معنایش آن است که ما اهل مذاکرهایم، میخواهیم مذاکره کنیم، صلح کنیم، دعوا نباشد، ایران حاضر به مذاکره نیست. خب، ایران چرا حاضر به مذاکره نیست؟ به خودتان برگردید. ما چند سال نشستیم مذاکره کردیم، همین شخص، مذاکرهی تمامشدهی کاملشدهی امضاشده را از میز بیرون انداخت و پاره کرد؛(۱۵) با این آدم چه جور میشود مذاکره کرد؟
در جواب این حرف من، عنصرِ داخلیِ مقالهنویسِ فلان روزنامه میگوید «خب آقا! دو نفری که با همدیگر جنگ دارند و مینشینند برای صلح مذاکره میکنند، اینها هم به هم اعتماد ندارند؛ نداشتن اعتماد مانع مذاکره نیست»؛ این اشتباه است؛ همان دو نفری که برای صلح دارند مذاکره میکنند، اگر به وفای به آنچه قرارداد میشود مطمئن نباشند، مذاکره نمیکنند؛ چون میدانند کار بیهودهای است، کار مهملی است. در مذاکره باید انسان مطمئن باشد که طرف مقابل به آنچه متعهّد شد عمل خواهد کرد. وقتی میدانیم عمل نمیکند، چه مذاکرهای؟ بنابراین، دعوت به مذاکره و اظهار مذاکره فریب افکار عمومی است.
راجع به تحریمهای آمریکا ــ که خب مذاکرهی ما در قضیّهی برجام در دههی ۹۰، از اوّل برای رفع تحریمها بود ــ خوشبختانه تحریمها دارد کماثر میشود در دنیا. وقتی تحریمها ادامه پیدا میکند، بتدریج اثر خودش را از دست میدهد. این را خود آنها هم اعتراف دارند؛ یعنی خود آنها هم اعتراف دارند که کشورِ تحریمشده میتواند راههای خنثی کردن تحریم را بتدریج پیدا کند و تحریمها را خنثی کند. ما خیلی از این راهها را پیدا کردیم، تحریمها را خنثی کردیم. بله، تحریم بیاثر نیست امّا اینجور نیست که اگر وضع اقتصادی ما بد است، منشأ آن صرفاً تحریم باشد؛ نه، بیتوجّهیهای خود ما گاهی اوقات اثر دارد؛ نه گاهی، [بلکه] اکثر مشکلات ناشی از بیتوجّهیهای ما است. البتّه یک بخشیاش هم مربوط به تحریم است که تحریمها هم بتدریج بیاثر میشود؛ این هم جزو مسلّمات است.
در مورد سلاح هستهای ــ که مدام گفته میشود ما نمیگذاریم ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند ــ ما اگر میخواستیم سلاح هستهای درست کنیم، آمریکا نمیتوانست جلوی ما را بگیرد. اینکه ما سلاح هستهای نداریم و دنبال سلاح هستهای هم نیستیم، به خاطر این است که خودمان به دلایلی نمیخواهیم، که این دلایل را قبلاً گفتهایم و بحث کردهایم. خودمان نخواستیم؛ وَالّا اگر خودمان میخواستیم، آنها نمیتوانستند جلوی ما را بگیرند.
نکتهی بعدی: آمریکا تهدید میکند به نظامیگری! این تهدید به نظر من غیر عاقلانه است؛ یعنی جنگ، ایجاد جنگ، ضربه وارد کردن، یکطرفه نیست. ایران قادر به زدن ضربهی متقابل است و قطعاً این ضربه را وارد خواهد کرد. من حتّی معتقدم اگر چنانچه یک حرکت غلطی از طرف آمریکاییها و عواملشان سر بزند، آن که بیشتر ضرر میکند آنها هستند. البتّه جنگ چیز خوبی نیست، ما دنبال جنگ نیستیم، امّا اگر چنانچه کسی اقدام کرد، برخورد ما یک برخورد قاطع و حتمی است.
مطلب بعدی این است که آمریکا امروز در مسیر ضعیفتر شدن است، نه در مسیر قویتر شدن؛ این یک واقعیّتی است. هم از لحاظ اقتصادی در مسیر ضعیفتر شدن است، هم از لحاظ موقعیّت سیاسی در دنیا، هم از لحاظ سیاست داخلی خودش، هم از لحاظ مسائل اجتماعی درون خودش؛ همهی عوامل در حال تضعیف آمریکا هستند. آمریکا آن قدرت آمریکای سی سال پیش و بیست سال پیش را ندارد و نخواهد هم داشت، و نمیتواند داشته باشد.
نکتهی بعدی این است که بعضیها در داخل، همان مسئلهی مذاکره را مدام تشدید میکنند: «آقا! چرا جواب نمیدهید؟ چرا مذاکره نمیکنید؟ چرا نمینشینید با آمریکا؟ خب بنشینید». من میخواهم عرض بکنم اگر هدف از مذاکره رفع تحریم است، مذاکرهی با این دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد؛ یعنی تحریمها را برنمیدارد، [بلکه] گره تحریمها را کورتر خواهد کرد؛ فشار را افزایش خواهد داد. مذاکرهی با این دولت، فشار را افزایش خواهد داد. من چند روز قبل از این در صحبت مسئولین هم گفتم.(۱۶) مطالب جدیدی را مطرح میکنند، توقّعات جدیدی را مطرح میکنند، مطالبات زیادهخواهانهی جدیدی را مطرح میکنند؛ مشکل بیش از آنچه امروز هست خواهد بود. بنابراین مذاکره هیچ مشکلی را حل نمیکند، هیچ گرهی را باز نمیکند. این هم یک نکته.
نکتهی آخر؛ برخلاف انتظار دشمن، نه مقاومت فلسطین و نه مقاومت لبنان از پا درنیامده بلکه قویتر شده، پُرانگیزهتر شده. این شهادتها از لحاظ انسانی به آنها خسارت وارد کرد امّا از لحاظ انگیزه آنها را تقویت کرد. ملاحظه کردید، کسی مثل سیّدحسن نصرالله (رضوان خدا بر او) از بین میرود، از میان این جمع پرواز میکند، جای او خالی میماند، آن وقت در عین حال در همان روزهای بعد از شهادت او حرکتی که حزبالله علیه رژیم صهیونیستی انجام میدهد، از حرکتهای قبلیاش قویتر است. در مقاومت فلسطین، کسی مثل هنیّه، کسی مثل سنوار، کسی مثل ضیف از میان اینها میرود، در عین حال اینها در مذاکرهای که اصرار رژیم صهیونیستی و طرفدارانش و آمریکا بر این مذاکره بوده، میتوانند شرایط خودشان را بر طرف مقابل تحمیل کنند؛ این نشاندهندهی آن است که انگیزهها قویتر شده.
این جملهی آخر من است؛ ما هم این را بگوییم: با همهی توان از مقاومت فلسطین و مقاومت لبنان حمایت خواهیم کرد. این بین مسئولان کشور مورد اتّفاق است. دولت، ریاست محترم جمهور، دیگران بر این مسائل اتّفاق نظر دارند، مشکلی وجود ندارد. و انشاءالله ملّت ایران خواهد توانست در آینده هم مثل گذشته، در دنیا به عنوان پرچمدار مقاومت در مقابل زورگویی معرّفی بشود.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار مسئولان نظام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین و صحبه المنتجبین و من تابعهم باحسان الی یوم الدّین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. جلسهی گرم و شیرین و صمیمیای است و بحمدالله چهرههای گوناگون را انسان مشاهده میکند. امیدواریم انشاءالله دلها هر چه بیشتر به هم نزدیک بشود.
سال گذشته در این جلسه شهید رئیسی (رضوان الله تعالی علیه) حضور داشت و گزارش مفصّلی از اقدامات و خدمات و زحمات خودشان دادند و امروز انشاءالله به لطف حق، پاداش آن زحمات را بر سر سفرهی لطف الهی و رحمت الهی دارند به دست میگیرند و استفاده میکنند. با این چشم، شما مدیران عزیز به این خدمات نگاه کنید. عمر دست خدا است؛ فردا کجا خواهیم بود، چگونه خواهیم بود، معلوم نیست. با این چشم بنگرید که اگر امروز این خدماتی را که بر عهده گرفتهاید، با اخلاص، با توان و با همین نوع انگیزهای انجام بدهید که آقای رئیسجمهور محترم بیان کردند و نشان دادند، اجر و پاداش آن اینقدر بزرگ است که در این دنیا نمیشود پاداش آن را داد؛ خدای متعال، در سایهی رحمت خود، در بهشت، در جهان دیگر انشاءالله به شما عوض خیر خواهد داد. البتّه کار نیک آثار خودش را در دنیا هم دارد.
بنده اوّلاً تشکّر میکنم از بیانات جناب آقای دکتر پزشکیان، رئیسجمهور محترم. بیانات گسترده و خوب و مفیدی را انجام دادند. آنچه نظر من را جلب میکند، بارها هم به خود ایشان این را گفتهام، آن حالت انگیزهای است که در ایشان وجود دارد؛ این خیلی باارزش است. این انگیزه، این احساس که «ما میتوانیم، حتماً انجام میدهیم، دنبال میکنیم، به خدا تکیه میکنیم، به کسی غیر خدا تکیه نمیکنیم»، این حالت در ایشان خیلی باارزش است و انشاءالله به کمک الهی خواهند توانست این کارها را انجام بدهند. امیدوارم انشاءالله در فاصلهی نهچندان زیادی ایشان در مقابل جمع بِایستند و اجرا شدن این خواستههای بزرگ را مژده بدهند به مردم و مردم را خوشحال کنند.
مطلبی که بنده آماده کردهام که اینجا عرض بکنم، سخنی در باب ماه رمضان است، یک عرایضی هم راجع به موضوعات مبتلابه کشور تا آنجایی که به جمع ما ارتباط پیدا میکند، آماده کردهام که عرض کنم.
در باب ماه رمضان [اینکه] ماه رمضان، ماه ذکر است، ماه قرآن است؛ قرآن هم کتاب ذکر است: «اِنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکر»(۲) در سورهی حجر، یا «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَکٌ اَنزَلناهُ اَ فَاَنتُم لَهُ مُنکِرون»(۳) در سورهی انبیا و آیات متعدّد دیگر. قرآن ذکر است، مایهی ذکر است، کتاب ذکر است. «ذکر» یعنی چه؟ ذکر نقطهی مقابل غفلت و فراموشی است.
یکی از ابتلائات مهمّ بشر، فراموشی است؛ یک کار لازمی را فراموش میکند، یک مطلب مفیدی را فراموش میکند. لکن آنچه خسارتبار است و غیر قابل جبران است، دو فراموشی اصلی است: یکی فراموشی خدا که خدا را انسان فراموش کند؛ دوّم فراموشی خویشتن، خودفراموشی؛ این دو، فراموشیِ غیر قابل توصیفی است از لحاظ ضربهای که به آیندهی انسان میزند. خداوند متعال به هر دوی این دو فراموشی در قرآن اشاره کرده، تصریح فرموده؛ یک جا میفرماید که «نَسُوا اللَهَ فَنَسِیَهُم»؛(۴) اینها خدا را فراموش کردند، خدای متعال هم اینها را فراموش کرد. فراموش کردن خدا که خدا کسی را فراموش کند، معنای استعاری دارد؛ چون خدا که کسی یا چیزی را فراموش نمیکند. این معنای استعارهایاش این است که خدای متعال او را از دایرهی رحمت و هدایت خودش بیرون میاندازد؛ فراموش کردن خدا یعنی این. «نَسِیَهُم» یعنی او را در پرتو نگاه لطف خودش دیگر قرار نمیدهد، او را مخذول میکند؛ خذله الله. یکی از مهمترین نفرینها «خذله الله» است. «خذلان» یعنی کسی را به حال خود رها کردن، اعتنا نکردن، کمک نکردن، به او نیندیشیدن؛ این خذلان است؛ «نَسِیَهُم» یعنی این. لذا در دعای صحیفهی سجّادیّه یکی از چیزهایی که با جدّیّت و حدّت از خدا خواسته میشود در آن دعای معروف «وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه» [است].(۵) «ارسال» هم در عربی، در این موارد، به معنای پرتاب کردن است؛ یعنی من را مثل چیزی که ارزشی ندارد، به درد چیزی نمیخورد، پرتاب نکن از دست خودت؛ وَ لا تُرسِلنی مِن یَدِکَ اِرسالَ مَن لا خَیرَ فیه. این نسیان الهی [است] که جزای نسیان الهی این است که خدا یک چنین حالتی، یک چنین وضعی برای او به وجود میآورد که این بزرگترین خسارت است. نسیان خود انسان در سورهی مبارکهی حشر است: وَ لا تَکونوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم؛(۶) خودشان را از یادشان برد. آنها خدا را از یاد بردند، خدای متعال هم خودشان را از یاد خودشان برد؛ یعنی دچار خودفراموشی شدند.
خب، انسان که با مسائل روزمرّهی زندگی همیشه سروکار دارد و فراموش نمیکند اینها را. این اِنساءِ نفْس که یعنی خدا کسی را دچار خودفراموشی کند، هم در مقیاس فردی معنای عمیقی دارد، هم در مقیاس اجتماعی. در مقیاس فردی معنای فراموش کردن انسانْ خود را، این است که هدف از خلقت خودش را فراموش کند. خب ما معتقدیم که خدای متعال با حکمت عمل میکند؛ ما را برای چه آفریده؟ چرا آفریده؟ این یک سؤال مهمّی است. خود خدای متعال و اولیای خدا و پیغمبران و ائمّهی هدیٰ هم گفتهاند که خدا برای چه ما را آفریده؛ خداوند آفریده برای اینکه انسان را به مراتب بالای فضیلت وجودی برساند، تبدیل کند او را به خلیفةالله؛ هدف از خلقت انسان این است. آفریده تا او را بزرگ کند، تا او را به مقام والا برساند. در قرآن، در روایات، در کلمات معصومین و اولیا مکرّر این تکرار شده؛ [خودفراموشی یعنی] انسان از این غفلت کند و غافل بشود از اینکه برای این آفریده شده.
فراموش کردن گذر زندگی هم یکی از خودفراموشیها است. بالاخره این زندگی در حال گذر است، انسان غفلت میکند. ما همه یک سرآمدی داریم، معلوم است دیگر: اِنَّکَ مَیِّتٌ وَ اِنَّهُم مَیِّتون؛(۷) اسم این سرآمد در تعبیر عربی «اَجَل» است دیگر، یک اجلی داریم. از اجل فراموش کنیم. این اجل ممکن است یک ساعت دیگر باشد، ممکن است یک روز دیگر باشد، ممکن است یک سال دیگر باشد؛ بالاخره باید خودمان را برای آن آماده کنیم دیگر؛ یکی از موارد خودفراموشی این است. در دعای شریف ابوحمزه [میخوانیم]: «لَم اُمَهِّدهُ لِرَقدَتی»(۸) ــ حالا تعبیرش این است ــ من را در مثل حال کنونیِ من اگر چنانچه از دنیا ببری که [خود را] آماده نکردهام ــ خودم را آماده نکردهام، قبرم را آماده نکردهام ــ در این حال اگر از دنیا بروم واویلا است! انسان غفلت کند از اینکه باید خودش را آماده کند، آینده را ببیند، برای ورود به لقاءالله آماده بشود. خب اینها غفلتهای شخصی است؛ اینها را انسان میتواند با دعا، با تضرّع، با روزه، با خویشتنداری دربارهی خواهشهای نفسانی که در روزه وجود دارد، این ذکر را، این توجّه را به وجود بیاورد و از این خودفراموشی خودش را نجات بدهد. و اگر چنانچه این غفلت برطرف شد، آن وقت سؤال الهی به یاد انسان میآید، و توجّه میکنیم که ما مورد سؤال الهی قرار خواهیم گرفت. آیهی شریفهی قرآن [میفرماید]: فَلَنَسئَلَنَّ الَّذینَ اُرسِلَ اِلَیهِم وَلَنَسئَلَنَّ المُرسَلین؛(۹) ما هم از آن مردمی که پیغمبر برایشان فرستادیم، سؤال میکنیم و باید جواب بدهند چه کار کردند، چگونه برخورد کردند؛ هم «وَ لَنَسئَلَنَّ المُرسَلین»؛ هم از خود آن پیغمبر سؤال میکنیم. مقام عظمت پیغمبر را در نظر بگیرید؛ خدای متعال سؤال میکند که چه کردید؟ چگونه رفتار کردید؟ ما در این مقام هستیم.
اگر چنانچه انسان به یاد این حالت بیفتد، آن وقت در رفتار انسان تغییر ایجاد میشود. در دعای ابیحمزه [میخوانیم]: اِرحَمنی اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛(۱۰) وقتی در محضر الهی، در قیامت از انسان سؤال شد، انسان خب بهانه میآورد؛ [سؤال میشود] آن فعل، چرا انجام گرفت؟ آن ترک فعل چرا انجام گرفت؟ انسان باید جواب بدهد. انسان بهانه میآورد؛ همین بهانههایی که در دنیا برای همدیگر میآوریم: «به این علّت نشد، به آن علّت نشد». ما را مجاب میکنند که نه، این بهانه درست نیست، این استدلال درست نیست. آنجا حجّت من، استدلال من، بهانههای من قطع میشود؛ اِذَا انقَطَعَت حُجَّتی وَ کَلَّ عَن جَوابِکَ لِسانی؛ انسان زبانش بند میآید در مقابل سؤال الهی. وَ طاشَ عِندَ سُؤالِکَ اِیّایَ لُبّی؛ مغز انسان در مقابل این سؤالات پراکنده و پاشیده میشود. خب، ذکر وقتی حاصل شد، این حالت وقتی برای انسان به وجود آمد که ما این مسئولیّت را داریم، این در رفتار ما اثر میگذارد. خودفراموشی این است. خب، این حالا در مورد خودفراموشی در مقیاس فردی.
حالا من اینجا یک نکتهای را یادداشت کردهام که عرض بکنم. این مسئلهی سؤال الهی که از همهی افراد هست ــ فَلَنَسئَلَنَّ الَّذینَ اُرسِلَ اِلَیهِم ــ از ما مسئولین بیشتر است؛ چون، ما با اختیار خودمان مسئولیّت را به عهده گرفتهایم، به ما یک پیشنهادی کردهاند، ما هم قبول کردهایم و زیر بار این مسئولیّت رفتهایم، برای ما سنگینتر است؛ ما بیشتر باید مراقب باشیم. اگر آحاد مردم را، جوانها را، متدیّنین را مشاهده میکنید که فرض بفرمایید اجتنابشان از گناه فلان مقدار است، توجّهشان به قرآن، به عبادات فلان مقدار است، شما بایست بیشتر از او این روحیهی اجتناب از محرّم و اقبال به واجب و محلَّل(۱۱) را داشته باشید؛ شما بیشتر باید احساس مسئولیّت بکنید.
خب، امّا خودفراموشی مربوط به اجتماع. در مقیاس اجتماعی، خودفراموشی مهمتر است. یک آیهی شریفهای در قرآن، در سورهی توبه هست ــ البتّه این آیهی شریفه در مورد منافقین است ــ که خیلی بنده را زیاد متوجّه خودش میکند، وقتی که به اینجا میرسم و آن را میخوانم. آن تکّهی مورد نظر من از آن آیه، این است: فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم وَ خُضتُم کَالَّذی خاضُوا؛(۱۲) این [مطلب] آدم را تکان میدهد. خب قبل از نظام جمهوری اسلامی، این کشور حکّامی داشته، فرمانروایانی داشته، مدیرانی داشته، کارهایی میکردند، بدعملیهایی داشتند، خلافهایی داشتند؛ این انقلاب با همهی زحمات، با همهی رنجها، با معجزهی کسی مثل امام (رضوان الله علیه) ــ که واقعاً حضور او و وجود او در این برههی زمان، یک چیزی شبیه معجزه بود ــ با فداکاریهای فراوان، با از دست دادن چقدر جوان عزیز و برجسته و خوب، با همهی اینها به پیروزی رسید و حفظ شد و این نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد. خب، اگر چنانچه همان وضعی را، همان کاری را، همان راهی را که مدیران دوران طاغوت انجام میدادند، ما هم بتدریج به همان سمت برویم، این جرمِ خیلی بزرگی است؛ این آیه این را میگوید. فَاستَمتَعوا بِخَلاقِهِم؛ آنهایی که قبل از شما بودند، نصیب و بهرهای برای خودشان فرض کردند، آن نصیب و بهره را بردند. فَاستَمتَعتُم بِخَلاقِکُم؛ شما هم برای خودتان یک نصیب و بهرهای فرض کردید، شما هم آن بهره را برداشتید. کَمَا استَمتَعَ الَّذینَ مِن قَبلِکُم بِخَلاقِهِم؛ شما هم مثل آنها عمل کردید. وَ خُضتُم کَالَّذی خاضوا؛ همان راهی که آنها رفتند، شما هم رفتید. این[طور] اگر بشود، خیلی مایهی نگرانی است؛ خسارت بینظیری است چنین چیزی اگر پیش بیاید. البتّه خدای متعال، لطفش و فضلش و هدایتش نگذاشته تاکنون جمهوری اسلامی به یک چنین وضعی دچار بشود، امّا باید بترسیم، باید مراقب باشیم.
«خودفراموشی اجتماعی» یعنی این: هویّت خودمان را فراموش کنیم، فلسفهی وجودی جمهوری اسلامی را فراموش کنیم. آنطوری که قبل از ما در این کشور در سیاست خارجی، در سیاست داخلی، در ادارهی امور کشور، در تقسیم امتیازات و منابع کشور عمل میکردند، آنجور نباید عمل بکنیم. راه آنها راه دیگری بود، راه ما راه دیگری است، هویّت ما هویّت دیگری است. این را اگر فراموش کردیم، این میشود همان خودفراموشی در مقیاس اجتماعی که خسارت بزرگی است. تکیه به بیگانه، زندگی بر اساس تعدّی، بر اساس فساد، بر اساس ویژهخواری، بهره بردنهای ناسالم؛ خب شاکلهی تمدّن اسلامی و نظام اسلامی که ما به دنبال تشکیل آن هستیم و بودیم، بکلّی منافی با این است. ما از دیگران نمیتوانیم [در این زمینه] تقلید کنیم.
خب، حالا من اینجا چند کلمه در همین زمینه عرض بکنم. شاکلهی نظام اسلامی این است: مبتنی بر اصول و آرمانهای قرآنی است. قرآن هیچ چیزی را فروگذار نکرده. در تفسیر قرآن، در تبیین مفاهیم قرآنی، روایات ما، کلمات معصومین، خود نهجالبلاغهی شریف، هیچ نکتهای را فروگذار نکردند. نظام اسلامی، کشور اسلامی، جمعیّت اسلامی تعریف مشخّصی دارد بر اساس این معیارها و این آرمانها و این اهداف که در کتاب و سنّت ترسیم شده. ما باید به سمت این آرمانها حرکت کنیم. ارزشهایی تعریف شده، بایدها و نبایدهایی تعریف شده؛ باید به سمت این بایدها و نبایدها حرکت بکنیم، تلاشمان را باید در این جهت قرار بدهیم.
ما نمیتوانیم در مسائل گوناگون سیاسیمان، اقتصادیمان و دیگر چیزها پیرو مبانی تمدّن مادّی غرب باشیم. البتّه تمدّن غربی مزایایی دارد؛ در این شکّی نیست. از هر مزیّتی در هر جای دنیا، در غرب و شرق و دور و نزدیک، هر جا مزیّتی هست که ما میتوانیم یاد بگیریم، استفاده کنیم، باید [استفاده] بکنیم؛ در این تردیدی نیست، امّا بر مبانی آن تمدّن نمیتوانیم تکیه کنیم. مبانی آن تمدّن، مبانی غلطی است، مخالف با مبانی اسلامی است؛ ارزشهای آن تمدّن، ارزشهای دیگری است. لذا شما میبینید از لحاظ قانونی، از لحاظ اجتماعی، از لحاظ رسانهای، خیلی راحت میرسند به چیزهایی که شما ــ شمای مسلمان یا آشنای با قرآن ــ از فکر کردنش خجالت میکشید. بنابراین نباید دچار «فَاَنساهُم اَنفُسَهُم» بشویم در این مقولهی تبعیّت از تمدّن غربی.
البتّه تمدّن غربی باطن خودش را خوشبختانه در طول زمان آشکار کرده. آن جلوهای که در قرن ۱۹ و نیمهی اوّل قرن ۲۰ میلادی تمدّن غربی داشت و تلألؤیی که در چشم بینندگان از دور میکرد، امروز دیگر وجود ندارد. تمدّن غربی با استعمار، با تحمیل خواستههای خود بر کشورهای دیگر، با تصرّف منابع ثروت کشورها و ملّتهای دیگر، با کشتارهای وسیع، با معیارهای دوگانه، با ادّعای دروغین حقوق بشر، با ادّعای دروغین حقوق زن، [رسوا شد؛] اینها رسوا کرد تمدّن غربی را و باطن غرب آشکار شد. مرز اخلاقی بین زن و مرد را برداشتند. ادّعا میکنند که نسبت به ارزشها بیتفاوتند و این اختیار را به هر کسی میدهند؛ سکولاریسم یعنی این دیگر؛ سکولاریسم، یعنی این دولت، این حکومت نسبت به هیچ ارزشی جانبداری ندارد؛ این اختیار را به همه میدهد که طبق نظر خودشان و ارزشهای خودشان زندگی کنند. [البتّه] دروغ میگویند! زنِ باچادر در یک کشور اروپایی مورد حمله قرار میگیرد و مجروح میشود، به دادگاه مراجعه میکند؛ دادگاه مشغول محاکمهاش میشود، در همان جلسهی دادگاه، آن کسی که قبلاً به او ضربه زده مجدّداً ضربه میزند و آن زن را میکُشد!(۱۳) آب از آب تکان نمیخورد! یعنی معیارهای دوگانه در غرب حقیقتاً مفتضحکنندهی تمدّن غربی است، رسواکنندهی ادّعاهای اینها است.
ادّعا میکنند گردش آزاد اطّلاعات را؛ واقعاً همینجور است؟ الان در غرب گردش آزاد اطّلاعات هست؟ شما در فضای مجازی متعلّق به غرب میتوانید اسم حاج قاسم را، اسم سیّدحسن نصرالله را، اسم شهید هنیّه را بیاورید؟ میتوانید اعتراض کنید به جنایاتی که در فلسطین و در لبنان و مانند اینها دارد به دست صهیونیستها انجام میگیرد؟ میتوانید حوادث ادّعائی [مربوط به] آلمان هیتلری نسبت به یهودیها را انکار کنید؟ این است گردش آزاد اطّلاعات؟ یعنی این تمدّن، امروز خودش را، در واقع باطن خودش را آشکار کرده. میبینید دیگر این حرفهایی که رؤسای غربی میزنند. و مشخّصاً ــ این حرف من نیست، حرف افراد غربیِ جامعهشناسِ عمیق و دقیق است که ــ تمدّن غربی روزبهروز به سمت افول بیشتر دارد حرکت میکند؛ این[جور] است.
خب ما حق نداریم از مبانی این تمدّن پیروی کنیم، دنبالهرَوی کنیم. ما هویّت خودمان را داریم و خوشبختانه این هویّت روزبهروز در دنیا سربلندتر میشود؛ البتّه اینهمه هم تبلیغات علیه آن هست، اینهمه! یکی از مواردِ همین معیارهای دوگانه و گردش آزاد اطّلاعات همین است که شما ببینید در کدام یک از رسانههای بیگانه راجع به ایران حرفی که میزنند، منطبق با واقعیّات ایران است. شما پیشرفت علمی دارید، منعکس نمیشود؛ اجتماع مردمی دارید، منعکس نمیشود؛ موفّقیّتهای بزرگ در زمینههای گوناگون دارید، منعکس نمیشود؛ یک مورد شکست دارید، ده برابر بیان میشود! اطّلاعات آزاد اینجوری است! برخوردشان با مسائل گوناگون، با افراد گوناگون یک جور نیست، متفاوت است.
خب، پس بنابراین مهم این است که ما مسئولین نظام جمهوری اسلامی هویّت اصلی نظام اسلامی را بشناسیم، از یاد نبریم، دنبال کنیم. همین مطالبی که آقای رئیسجمهور گفتند، همینها هم مورد تأیید همهی کسانی است که با قرآن و سنّت و نهجالبلاغه و مانند اینها آشنا هستند؛ همهاش همینها است؛ باید همینها برنامهریزی بشود، همینها دنبال بشود، همینها اقدام بشود؛ این [کار] کشور را ارتقاء خواهد داد، ملّت ایران را عزیزتر از آنچه هست خواهد کرد؛ این خواهد توانست الگو در مقابل ملّتها بلکه در مقابل دولتمردان خیلی از کشورها بگذارد اگر ما بتوانیم درست این حرکت را انجام بدهیم و [پیش] برویم. حالا من البتّه در مورد این حرکت کردن و رفتن دو سه عرض کوچک دارم که حالا عرض خواهم کرد. خب این دربارهی مسائل مربوط به ماه رمضان.
راجع به مسائل کشور، آنچه در درجهی اوّل مهم است، مسئلهی اقتصاد است. خب، همه میدانیم دیگر امروز، یعنی این سالهای اخیر، در این چند سالِ تقریباً از اوّل دههی ۹۰ تا امروز، مشکلات اقتصادی دامنگیر کشور بوده؛ امروز هم مسئله، مسئلهی اقتصادی است، مسئلهی مهمّی است. و این را هم توجّه داشته باشیم که تهدیدهایی که دشمنان میکنند، عمدتاً متوجّه به معیشت مردم است؛ عمدتاً تهدیدهای امنیّتی، تهدیدهای اطّلاعاتی متوجّه معیشت مردمند؛ یعنی قصد و طرح کلّی این است که کاری کنند که جمهوری اسلامی از عهدهی ادارهی معیشت مردم نتواند بربیاید، و این تبعات خودش را خواهد داشت؛ دنبال این هستند. لذا مسئلهی معیشت واقعاً مسئلهی مهمّی است و باید به طور جدّی دنبال اصلاح این قضیّه بود؛ دستگاههای مسئول باید عمدهی تلاش خودشان را متوجّه این قضیّه بکنند. البتّه یکی از عوامل، تحریمهای خارجی است. تردیدی نیست که تحریمهای قدرتها در وضعیّت کنونی اقتصادی ما و معیشت مردم تأثیر دارد امّا این همهی قضیّه نیست. بخشی از عامل، تحریم است. یک چیزهایی هست که به تحریم اصلاً ارتباطی ندارد. حالا من بعضیها را در خلال صحبت عرض میکنم.
حالا ما چه کار باید بکنیم؟ یکی از اوّلین کارهایی که باید انجام بگیرد، انسجام درونی دستگاههای گوناگون است؛ هم دستگاههای داخل قوّهی مجریّه باید به طور کامل به هم متّصل باشند، همکاری کنند؛ هم سه قوّه در کنار هم و نیروهای مسلّح در کنار اینها، با هم همکاری کنند. شرط اوّل، «انسجام» است. اگر بخواهیم کارها پیش برود، باید این انسجام به معنای واقعی کلمه اتّفاق بیفتد. خب، خوشبختانه امروز تا حدود زیادی اینجوری است؛ در سطوح بالا اینجوری است [امّا] باید در بدنه و سطوح پایین هم همین انسجام، همین همکاری وجود داشته باشد.
یک نکتهی مهمّ دیگری که در کارهای ما، از جمله در مسئلهی اقتصاد تأثیر اساسی دارد، سرعت عمل است. ما بطیء(۱۴) حرکت میکنیم، کُند کار میکنیم. یک فکر سازندهای به ذهنمان میرسد که باید عمل بشود، فرض کنید از باب مثال مثلاً مسیر شمال ـ جنوب؛ از وقتی که این فکر به ذهن ما میرسد، تا وقتی که تصمیم میگیریم این کار را انجام بدهیم، فاصلهی زیادی به وجود میآید؛ در حالی که گاهی اوقات این فاصله میتواند به یکدهم تقلیل پیدا کند؛ دیر تصمیم میگیریم. بعد که تصمیم گرفتیم، تا شروع میکنیم به اجرا، باز فاصله به وجود میآید؛ خب، تصمیم گرفتیم، عمل کنیم دیگر. وقتی که فهمیدیم، تصمیم گرفتیم، دانستیم که این کار باید انجام بگیرد، بلافاصله شروع کنیم به عمل [کردن]. بعد که شروع میکنیم به عمل، تا گرفتن نتایج، فاصله به وجود میآید. علّتِ این [کندی] هم عمدتاً عدم پیگیری است. یکی از توصیههایی که بنده غالباً به مسئولین محترم، مدیران محترم، رؤسای محترم جمهور در این سالها داشتهام همین است: پیگیری کنند کارها را. شما یک تصمیمی میگیرید، یک اقدامی میکنید، به [یک] مسئولی مسئولیّت میدهید، او هم میگوید چشم، او هم دروغ نمیگوید، او هم به نفر بعدی خودش [میسپرد]، امّا وسط کار معطّل میشود؛ باید رفت، باید از نزدیک دید، باید کارها را رها نکرد؛ این فاصلهها را باید کم کرد. فاصلهی بین فکر و تصمیم، بین تصمیم و اجرا، بین اجرا و نتیجه، خیلی زیاد است؛ این را باید به سرعت عمل [کرد]. این هم نکتهی بعدی.
متأسّفانه دیده شده که بعضی از مدیران ما فکر میکنند که بیخطرترین کار، تصمیم نگرفتن است؛ چون تصمیمگیری احتمال اشتباه و خطر و بعد یقهگیری و مچگیری و مانند این چیزها دارد دیگر؛ پس کار بیخطر این است که انسان تصمیم نگیرد، دنبالهی کارها را [نگیرد]. اینکه ما تصوّر بکنیم، برای آسودگی خیالمان خیلی حرص نزنیم، جوش نزنیم، دنبال کار نرویم، حالا شد شد [نشد نشد]، جزو خطرناکترین فکرها است. خدای متعال از ترکفعلها هم سؤال میکند؛ سؤال الهی فقط مربوط به فعل نیست، مربوط به ترک فعل هم هست.
یک نکته در باب اقتصاد این است که مسئولین کشور ظرفیّتهای موجود کشور را بشناسند؛ ظرفیّتهای ما زیاد است. مکرّر هم میگوییم: «ظرفیّتها، استعدادها، زمینهها»، امّا در عمق کار وارد نمیشویم.
یکی از ظرفیّتهای ما عمدتاً جوانهای ما هستند که واقعاً گاهی کارهایی انجام میدهند که انسان حیرت میکند؛ در زمینههای مسائل اقتصادی، در زمینهی مسائل علمی، در زمینهی تحقیقات، در زمینهی نوآوری و خلّاقیّت. این یکی از مهمترین ظرفیّتهای ما است.
یکی منابع طبیعی ما است. منابع طبیعی ما جزو برترین و غنیترین منابع طبیعی دنیا است؛ منابع نفت ما، منابع سنگهای ما، انواع کانیها و این فلزات معدنی و امثال اینها، جزو بهترین منابع دنیا است. بنده یک وقتی از روی یک آماری گفتم(۱۵) ــ الان البتّه یادم نیست، [امّا] آن وقت آمار دقیقی دیده بودم ــ که جمعیّت ما یکصدم جمعیّت دنیا است؛ یعنی از هشت میلیارد، فرض کنید که ما هشتاد میلیون جمعیّت هستیم، [در حالی که] بسیاری از معادن اساسی ما دوصدم، سهصدم، پنجصدم یا هشتصدم از موجودی دنیا است. بنابراین، از لحاظ منابع طبیعی، ما جلوتر از بسیاری از کشورهای دنیا هستیم. این منابع را بشناسیم. گزارشهایی به ما میرسد که بعضی از منابع هست که هنوز مسئولان ذیربط کشف نکردهاند این منابع را، هنوز خبر ندارند از اینکه ما این منبع و این منبع را در فلان نقطهی کشور داریم. این خیلی مهم است؛ هم نوع منابع، هم مقدار منابع. این هم یکی از ظرفیّتها است.
ظرفیّت سوّم هم پیشرفت در علم و فنّاوری است. ما نسبت به وضع خودمان، از لحاظ پیشرفت علم و فنّاوری وضعمان خوب است. البتّه چند سال قبل از این بهتر بود؛ حدود ده دوازده سال پیش از این، آن وقت منابع خارجی میگفتند سرعت رشد ایران در پیشرفت علمی و تحقیقی سیزده برابر متوسّط دنیا است ــ سرعت رشد ــ که بنده همان وقت گفتم این سرعت را نگذاریم کم بشود،(۱۶) [زیرا] عقب خواهیم ماند؛ خب دنیا هم دارد حرکت میکند. حالا شاید به آن اندازه نباشد، امّا پیشرفت ما پیشرفت بسیار خوبی است.
یکی از مشکلات واقعی اقتصاد ما مسئلهی قاچاق است؛ قاچاق دوسویه. یک چیزهایی از اینجا قاچاق میشود به بیرون که صد درصد به ضرر کشور است، یک چیزهایی [هم] از بیرون قاچاق میشود به داخل که صد درصد به ضرر کشور است.
خب اینهایی که من الان گفتم، هیچ کدام به تحریم و مانند آن ارتباطی ندارد. اگر ما سرعت عمل نداریم، اگر ما دنبال کارها نمیدویم با معیار و مقیاس لازم، این ربطی به تحریم ندارد، به خودمان ربط دارد. اگر ما در مورد قاچاق، جدّی حرکت نکنیم، این به دشمن ربطی ندارد، به تحریمکننده ربطی ندارد؛ ما باید نگذاریم. باید نگذاریم. راه هم دارد؛ جلوگیری از قاچاق محال نیست. البتّه کار مشکلی است ــ ما میدانیم ــ امّا کار ممکنی است؛ باید این کار ممکن انجام بگیرد. من شنیدم که از مدّتها پیش، حقّالکشف قاچاق را برداشتهاند. خب این انگیزهی کشف قاچاق را کم میکند. [یا مسئلهی] بازارچههای مرزی و امثال اینها.
یکی از موضوعات مهمّ مربوط به اقتصاد، اصلاح نظام ارزی کشور است. در درجهی اوّل، تقویت پول ملّی است؛ دیگر حالا سیاستش، برنامهاش و کیفیّت کار را متخصّصین باید انتخاب کنند. پول ملّی باید تقویت بشود؛ این، هم در واقعیّت زندگی مردم اثر دارد، هم در آبروی کشور اثر دارد. حتّی اگر چنانچه مثلاً میگویند «یک فرمولی وجود دارد که اگر [به آن] عمل کنیم، تورّم میآید پایین، حتّی تکرقمی ممکن است بشود امّا قیمت ارز میرود فلان قدر میشود»، این درست نیست؛ برای خاطر اینکه اگر ارزش پول ملّی با بالا رفتن قیمت ارز کاسته شد، تورّم هرچه هم پایین باشد، این پول قیمتی ندارد و قدرت خرید برای مردم فقیر و ضعیف به وجود نمیآید. اگر میخواهید قدرت خرید برای مردم بالا برود، به پول ملّی باید اهتمام ورزید؛ یکی از اساسیترین کارها این است.
در مورد ارز، برگشت ارزهای کسانی که درآمد صادراتی ارزی دارند، خیلی مهم است. من شنیدم زمان مرحوم آقای رئیسی (رحمة الله علیه) گفته شد که برخی از شرکتهای بزرگ، یعنی شرکتهای کلان و مهم و بزرگ دولتی که مال دولت هم هست، اینها صادرات دارند، درآمد ارزی دارند که ارزِ این درآمد برنمیگردد به بانک مرکزی. ایشان یک فکری کرده بود، علاجی درست کرده بود و آن اینکه این شرکتها متعهّد بشوند هر کدام یک کار بزرگی را در کشور انجام بدهند؛ مثلاً فرض کنید که در فلان منطقه آب شرب و آب مثلاً کشاورزیِ فلان منطقهی کمآب را تأمین کنند، یا فلان پالایشگاه را بزنند یا نیروگاهِ مثلاً فرض کنید دویست مگاواتی، سیصد مگاواتی را تولید کنند؛ قول داده بودند. دو سه ماه بعد، من از ایشان پرسیدم، گفتم که این کاری که بنا بود این شرکتها بکنند به کجا رسید، ایشان اطّلاعی نداشت. گفت من سؤال میکنم به شما جواب میدهم. بعد از مثلاً یک هفته، دو هفته، ایشان یک گزارشی به من دادند، گفتند این گزارش را اینها دادند. من نگاه کردم دیدم این گزارش مهمل است؛ پوچ! اصلاً این گزارش نشاندهندهی هیچ اقدامی نیست، [بلکه] یک مقدار عدد و رقم پشت سر هم گذاشتهاند. ایشان دنبال این کار بود. خب اینها جزو کارهایی است که باید انجام بگیرد. درآمد ارزی اگر متعلّق به شرکتی است که مال خود دولت است، خب چطور این در اختیار دولت قرار نمیگیرد؟ در اختیار بانک مرکزی قرار نمیگیرد؟ چرا؟ برای این باید فکری بشود، کار اساسی باید انجام بگیرد؛ یعنی اینها همه چیزهایی است که در همین گشایش معیشت مردم مؤثّر است.
مسئلهی تولید ــ که بنده مکرّر روی آن تکیه کردم ــ خیلی مهم است. [باید] از تولید حمایت قانونی بشود؛ تجهیز منابع بشود برای تولید. موانع تولید ــ موانع بیخود که گاهی موانع تشکیلاتی و سازمانی و بخشنامهای وجود دارد که هیچ لزومی هم ندارد ــ برداشته بشود.
تأمین نیازهای داخلی از تولید داخلی. چه کسی تأمین کند نیازهای خودش را از تولید داخلی؟ مردم. دولت چه؟ بیشتر از همهی مردم، دولت مصرفکننده است. خیلی از تولیدات را دولت مصرف میکند. دستگاههای دولتی مقیّد بشوند که هیچ چیزی را که در داخل تولید میشود از خارج وارد نکنند و مصرف نکنند؛ یکی از کارها این است. ارتقاء فنّاوری و نوآوری در زمینهی تولید مهم است.
یکی از موضوعات مهمّ در اقتصاد کشور، مسئلهی سرمایهگذاری است که مسئلهی سرمایهگذاری مشکل ما در طول سالهای متمادی است. البتّه یکی از اهداف تحریمها جلوگیری از سرمایهگذاری خارجی است، ولی راه دارد ــ که حالا آقای رئیسجمهور یک اشارهای کردند در ضمن صحبت ــ راه وجود دارد برای اینکه ما بتوانیم سرمایهگذاری کنیم؛ این مهم است که در داخل سرمایهگذاری بشود؛ این کار را باید تسهیل کرد برای سرمایهگذار؛ سرمایهگذار احساس کند این کار برای او سود دارد، نفع دارد و میتواند؛ این کشور را پیش خواهد برد. و از این قبیل. بنابراین مسائل اقتصادی مسائل مهمّی است. مسئولین اقتصادی هم ــ هم در داخل دولت، هم در بیرون دولت ــ حسّاسند، متوجّهند روی این مسئله. و این نکاتی که ما عرض کردیم، به نظر ما نکات قابل توجّهی است و باید دنبال بشود.
یک کلمه هم در مورد مسائل سیاست خارجی. خب بحمدالله وزارت خارجهی ما فعّال است؛ جزو وزارتخارجههای فعّال است. همین مسئلهی همسایگانی که ایشان بیان کردند، مسئلهی مهمّی است؛ کشورهای دیگر غیر همسایه هم همینجور. منتها یکی دو نکته وجود دارد. اینکه بعضی از دولتهای قلدر ــ واقعاً بنده هیچ تعبیری مناسبتر برای بعضی از شخصیّتها و رؤسای خارجی، جز همین کلمهی «قلدر» سراغ ندارم ــ اصرار به مذاکره میکنند، مذاکرهی آنها برای حلّ مسائل نیست، برای تحکّم است. [میگویند] مذاکره کنیم تا آنچه را که میخواهیم، بر طرف مذاکره ــ که آن طرف میز نشسته ــ تحمیل کنیم؛ اگر قبول کرد که چه بهتر، اگر قبول نکرد جنجال راه بیندازیم که اینها از میز مذاکره فاصله گرفتند، از پای میز بلند شدند! این تحکّم است. مذاکره برای آنها راهی است، مسیری است برای طرح توقّعات جدید. مسئله فقط مسئلهی هستهای نیست که حالا راجع به مسائل هستهای صحبت کنند؛ توقّعات جدیدی را مطرح میکنند که این توقّعات جدید از طرف ایران قطعاً برآورده نخواهد شد؛ [مثلاً] راجع به امکان دفاعی کشور، راجع به تواناییهای بینالمللی کشور، که فلان کار را نکنید، فلان کس را نبینید، فلان جا نروید، فلان چیز را تولید نکنید، برد موشکتان از آن فلان قدر بیشتر نباشد! مگر کسی میتواند اینها را قبول کند؟ مذاکره برای این چیزها است. و البتّه اسم مذاکره را هم تکرار میکنند برای اینکه حالا در افکار عمومی یک فشاری ایجاد کنند که بله، [این] طرف حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید؟ [این] مذاکره نیست؛ تحکّم است، تحمیل است. علاوهی بر جهات دیگری، که حالا جای بحثش اینجا نیست و بنده هم امروز قصد ورود در این مسئله ندارم؛ حالا یک وقتی ممکن است در یک جاهایی بحث کنیم؛ لکن اجمالاً مسئله این است.
حالا آن سه کشور اروپایی هم اعلامیّه میدهند، اعلام میکنند که ایران به تعهّدات هستهای خودش در برجام عمل نکرده! از این طرف یکی از آنها سؤال کند [مگر] شما عمل کردید؟ شما میگویید ایران به تعهّدات خودش در برجام عمل نکرده؛ خیلی خب، شما به تعهّدات خودتان در برجام عمل کردید؟ شما از روز اوّل عمل نکردید؛ بعد که آمریکا خارج شد،(۱۷) قول دادید که یک جوری جبران کنید، زیر قولتان زدید؛(۱۸) باز یک چیز دیگر گفتید، زیر آن قول دوّم هم زدید. بالاخره بیچشمورویی هم یک حدّی دارد؛ آدم خودش به تعهّدش عمل نکند، بعد به طرف [مقابل] بگوید: «چرا به تعهّدت عمل نمیکنی»! دولت وقت(۱۹) یک سال(۲۰) تحمّل کرد؛ بعد مجلس شورای اسلامی وارد میدان شد و یک مصوّبهای گذراندند؛(۲۱) جز این راهی وجود نداشت. الان هم همینجور است؛ الان هم در مقابل حرف زور، در مقابل زورگویی راهی [جز ایستادگی] وجود ندارد.
پروردگارا! تو را به محمّد و آل محمّد سوگند میدهیم که ما را از فیض رمضان برخوردار بفرما. پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای ابرار را که این راه را برای ما باز کردند، باز نگه داشتند، و خودشان را در این راه فدا کردند، از ما خشنود بفرما؛ درجاتشان را عالی بفرما. پروردگارا! بر زخمهای واردشدهی بر پیکر مجاهدان مقاوم منطقه، مرهم معنوی و مادّی واقعی و الهی را خودت فراهم بفرما و بگذار. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، دشمنان جمهوری اسلامی را مخذول و ذلیل بفرما؛ ملّت ایران را، ملّت مسلمان ایران را به شأن و جایگاه واقعی خودشان برسان؛ امّت اسلامی را سربلند کن؛ همهی مستضعفین عالم، همهی مظلومان و محرومان عالم را از فیض خودت برخوردار بفرما؛ رضایت خودت را شامل حال ما بگردان؛ آنچه گفتیم و شنیدیم برای خودت و در راه خودت قرار بده و دعای ما را مستجاب کن؛ و ما را در این شبهای مبارک و روزهای شریف، مشمول مغفرت خودت قرار بده؛ و پدرها و مادرها و اموات و گذشتگان ما را بیامرز.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، آقای دکتر مسعود پزشکیان (رئیسجمهور) گزارشی ارائه کرد.
بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری
امسال هم به رسم هر سال بحمدالله توفیق پیدا کردیم که چند نهال ــ دو سه نهال ــ بکاریم. این برای آن است که علاوه بر جوانها، افرادی در سنین ما هم به سمت این کار مهم، بزرگ، لازم و زیبا حرکت کنند و همه در شوق به کاشتن نهال و تکثیر درخت و سبزه در کشور در تلاش باشند.
درختکاری سرمایهگذاری است؛ در واقع آیندهنگری است، تولید ثروت است. همین نهال چند وقت دیگر تبدیل خواهد شد به یک درخت؛ اگر درخت میوه باشد، یک نوع ثروت است، اگر چوب باشد، یک نوع ثروت است. شما با کاشتن نهال سود میبرید و ضرر نمیکنید؛ این یک جنبهی مسئلهی نهالکاری است.
یک جنبهی دیگرش این است که عامل سلامت هوا است. درخت و کشتزارها و سبزیجاتی که خدای متعال از زمین میرویاند، تأثیر دارند در بهبود فضای زندگی و وضع هوا؛ بنابراین محیط زیست هم از این کاشت نهال و درخت بهرهمند میشود که محیط زیست یک چیز بسیار مهمّی است، محیط زندگی انسان است و انسانها حتماً احتیاج دارند به محیط زیست. این هم یک جنبه.
یک جنبهی دیگر هم این است که خود درخت و سبزه، مایهی طراوت و صفای محیط زندگی است؛ غیر از جنبهی سلامت و سود مادّی و امثال اینها، چشمنواز است، دلنواز است. محیط زندگی اگر سبز باشد و همراه با سبزه و روییدنیهای نعمت پروردگار باشد، این طبعاً برای محیط روحی انسان مفید است و انسانها بهرهمند میشوند. اینها جنبههای مختلفی است. در واقع درخت، نهالکاری، هم سود مادّی دارد، هم سود زیستی دارد، هم مایهی طراوت و سود روانی دارد؛ از همهجهت انصافاً سود محض است، یعنی هیچ ضرری در آن وجود ندارد.
آنچه بنده میخواهم توصیه کنم، این است که این نهضت ملّی درختکاری(۱) را که سال گذشته اعلام شد و شنیدم بحمدالله خوب پیش رفته، جدّی بگیرید و دنبال کنید. اینکه در دولت شهید رئیسی گفته شد در طول چهار سال یک میلیارد درخت کاشته بشود، معلوم شد که عملی است و میتواند انجام بگیرد؛ به شرطی که همه همّت کنند و دستگاههای مربوط دولتی هم به مردم کمک کنند در اینکه این کار را انجام بدهند؛ چه با تبیین، چه با کمکهای عملی و کمکهای اداری و امثال اینها.
یک نکتهی مهمّ دیگر این است که این[طور] نباشد که ما از این طرف نهال بکاریم، و از آن طرف درختهای تنهدار بزرگِ مورد استفاده را تخریب کنیم و قطع کنیم. حالا قطع درختان ــ چه در جنگلها، چه غیر جنگلها ــ در یک مواردی، البتّه ضروری است یا از لحاظ فنّی لازم است که آن بحث دیگری است امّا به طور کلّی مراقب باشیم که قطع درختان، یک ضرر و یک خطر محسوب میشود؛ از تخریب جنگل جلوگیری بشود، از تبدیل اراضی کشاورزی به کاربردهای دیگر جلوگیری بشود. این هم یک مسئله است. و شنیدهام بحمدالله در تهران و در بعضی شهرهای دیگر کارهای خوبی هم در این زمینهها انجام گرفته که اینها باید ادامه پیدا کند.
توصیهی من این است که مردم عزیزمان، مسئلهی نهالکاری را به عنوان یک عمل صالح، به عنوان یک حسنه در نظر بگیرند و درختان را افزایش بدهند، روییدنیها را افزایش بدهند و محیط را با این کار صفا ببخشند؛ علاوه بر اینکه برای خودشان هم وسیلهای برای استفادههای مادّی و روحی و معنوی به وجود بیاورند. از خداوند متعال توفیق همه را مسئلت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مسئله مهم کشور، معیشت مردم؛ مسئولان با جدیت بدنبال حل مشکلات معیشتی باشند
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار سران قوا و جمع زیادی از کارگزاران و مدیران ردههای مختلف کشور، ضمن بیان توصیههای رمضانی درباره خودفراموشی فردی و اجتماعی و تبعات آنها، اصلاح وضع اقتصاد و بهبود معیشت مردم را بسیار مهم خواندند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار سران قوا و جمع زیادی از کارگزاران و مدیران ردههای مختلف کشور، ضمن بیان توصیههای رمضانی درباره خودفراموشی فردی و اجتماعی و تبعات آنها، اصلاح وضع اقتصاد و بهبود معیشت مردم را بسیار مهم خواندند و علاوه بر تشریح ظرفیتها و راهکارهایی که ربطی به تحریم ندارد، گفتند: انسجام و همکاری قوا و همه سطوح مسئولیتی، اصلاح نظام ارزی، حفظ ارزش پول ملی، حمایت همهجانبه از تولید و سرمایهگذاری، سرعت عمل در تصمیمگیری و اجرا و به ثمر نشستن طرحها، پرهیز از بیتصمیمی و رها شدن کارها و مبارزه جدی با قاچاق، در دستورکار همه مسئولان و دستگاهها قرار گیرد.
اهمیّت و فضیلت تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان
ماه مبارک رمضان، ماهی که به تعبیر پیامبر اکرم(ص) «بهار قرآن» نام گرفته، فرصتی بینظیر برای انس با کلام الهی و درک اهمیت و فضیلت این کتاب آسمانی است.
مهم ترین ویژگی ماه رمضان، نزول قرآن است که در شب قدر بر قلب نازنین پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نازل شده است.[۱] لذا ماه رمضان پیوند مستحکمی با قرآن دارد،[۲] و به همین جهت، باید به این هدیه الهی توجّه خاص شود.[۳]
بر این اساس یک مسلمان علاوه بر روزه گرفتن، باید با قرآن مأنوس شود؛ چرا که قرآن هم هدایت است، هم بیّنات و هم فرقان «... هُدیً لِلنّاسِ و بیّناتٍ مِنَ الهُدی وَ الفُرقانِ ...».[۴]
از این رو از امور بسیار مهم در این ماه، تلاوت قرآن مجید است که با شروع ماه رمضان، سزاوار است قرآن بسیار تلاوت شود.[۵]
* اهمیت و فضیلت تلاوت قرآن در آینۀ عقل و نقل
قرآن، عربی فصیح و روانی است که آهنگ آن در گوش ها دل انگیز، و تلاوت آن بر زبان ها آسان است. از نظر محتوا نیز، در عین عمیق و پرمایه بودن، درک آن سهل و ساده و آسان است.[۶]
اصولاً آن همه حقایق بزرگ و برجسته در قالب این الفاظ محدود با سهولت درک معانی، ریخته شده است،[۷] از این نظر خداوند آن چنان تسلطی به پیامبرش بر آیات قرآن، داده بود که به آسانی و در همه جا و برای حل هر مشکل، از آن استفاده میکرد، و پیوسته بر مؤمنان تلاوت می نمود.[۸]
این مسأله نشان می دهد قرآن کریم اختصاص به قشر خاصی از مردم ندارد؛ همانگونه که عالمان بزرگ و فلاسفه و دانشمندان عظیم الشأن از آن بهره میگیرند، مردم عوام (که قادر بر تلاوت قرآن هستند) نیز در حد توان و درک خود از آن استفاده می کنند. این ویژگی در کتاب های دیگر دیده نمی شود.[۹]
در بیان اهمیت تلاوت قرآن همین بس که بدانیم مسلمانان هر چه دارند از قرآن است و بهترین راه برای تحصیل روحانیت قلب و صفای دل و بودن به یاد خدا، تلاوت و تدبر در آیات قرآن است.[۱۰]
در این زمینه امام باقر علیه السلام روایت نموده که پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ فِی لَیْلَةٍ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ اَلْغَافِلِینَ...؛[۱۱]کسی که ده آیه از قرآن مجید را در شب بخواند نام او در زمره غافلین ثبت نخواهد شد».[۱۲]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایتی دیگر می فرمایند: «نَوّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ؛ خانه های خود را با خواندن قرآن نورانی کنید».[۱۳]
روایت می فرماید خانه هایتان تاریک نباشد و قرآن تلاوت کنید و گوش اهل خانه را تلاوت قرآن بنوازد تا کم کم معنای آن را بفهمند و اندیشه کنند و نباید قرآن فقط مخصوص جای به خصوص باشد.[۱۴]
در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم می فرماید: «... ولِتالِی آیة مِنْ کِتابِ اللّه خَیرٌ مِنْ تَحْتِ العرش الی تُخوم السّفلی؛ برای تلاوت کننده آیه ای از قرآن ارزش و ثوابی بهتر از آنچه زیر عرش تا زمین است موجود است»؛[۱۵] یعنی ثواب آن بهتر است از آنچه بین عرش و طبقات پائین است. [۱۶]
آن حضرت در فرازی دیگر می فرماید: «... و یدفَعُ عن تالی القرآن بلوی الاخرة؛ ... و دفع می شود از تلاوت کننده قرآن بلای آخرت و گرفتار شدن در آن».[۱۷]
در روایتی دیگر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم خطاب به سلمان می فرماید: «ای سلمان! بر تو است خواندن قرآن، زیرا قرائت آن کفاره گناهان و پوششی برای آتش و امانی از عذاب است ... مؤمن زمانی که قرآن می خواند خداوند با نظر رحمت به او می نگرد».[۱۸]
* تلاوت قرآن در رمضان، دری از در های بهشت
پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در آستانه ماه مبارک رمضان طی خطبه ای چنین فرمود: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَةِ کِتَابِهِ؛ با نیت های خالص و دل های پاک از خداوند بخواهید تا شما را در روزه داشتن و تلاوت قرآن در این ماه توفیق دهد».[۱۹]
آن حضرت در فرازی دیگر از خطبه شعبانیه، که خطبه ای بسیار پر محتوی است، در مورد درهای بهشت جمله ای دارد، میفرماید: «إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ؛[۲۰]درهای بهشت در این ماه باز است».[۲۱]
از این جمله استفاده می شود که بهشت هم اکنون وجود دارد، و در ماه رمضان درهای آن به سوی بندگان صالح خداوند باز است. از جمله قرآنی که تلاوت می کنیم دری از درهای بهشت است.[۲۲]
* ماه رمضان، بهار انس با قرآن
ماه رمضان ویژگی های زیادی دارد که ماه های دیگر ندارند؛ از جمله اینکه ماه نزول قرآن است؛ «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآن».[۲۳]
این ویژگی که در ماه رمضان واقع شد تصادفی نیست؛ چرا که ماه رمضان ماه تربیت (روزه) است و تربیت بدون تعلیم نمیشود و قرآن تعلیم دهنده است و باید قرآن در این ماه نازل شود و بهار تلاوت قرآن باشد.[۲۴]
اینکه در ماه رمضان قرآن خواندن سفارش شده، علتش این است که در ماه رمضان به سبب روزه، قلب انسان صاف شده و آماده پذیرش تلقینات و تبلیغات است و قرآن هم بهترین تبلیغ است. پس مراد این است که در ماه رمضان قرآن بخوانیم که هم قلبمان آن را بپذیرد و هم هدایت و تربیت شود.[۲۵]
لذا بهترین اعمال در شب ها و روزهای ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن است؛ همانگونه که در حدیثی آمده است: هر چیزی را بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است، و در ماه های دیگر، هر ماهی یک بار ختم قرآن سنت است و اقل آن هر شش روز است؛ ولی در ماه رمضان، هر سه روز یک ختم قرآن سنت است و اگر بتواند روزی یک قرآن ختم کند، خوب است.[۲۶]
* ثواب تلاوت یک آیه از قرآن در ماه رمضان
وقتی خواب روزه دار که بی خبری مطلق است عبادت باشد، بیداری او که در حال تلاوت قرآن باشد به طریق اولی عبادت بالاتری خواهد بود.[۲۷] چرا که تلاوت قرآن از افضل عبادات است و کمتر عبادتی به پایه آن می رسد، زیرا این تلاوت الهام بخش اندیشه در قرآن، و اندیشه و تفکر، سرچشمه اعمال صالح است.[۲۸]
آری تلاوت قرآن فضیلتی بزرگ است؛ به ویژه در ماه مبارک رمضان که به راستی فضیلت آن بیرون از حد و شمار است،[۲۹] و اجر و ثوابی بس عظیم دارد؛[۳۰] تا آن جا که ثواب تلاوت یک آیه از این معجزه الهی در این ماه، برابر با تلاوت تمام قرآن در غیر ماه رمضان قرار داده شده است.[۳۱]
* سخن آخر: (قرآن بهترین نسخه شفابخش برای رسیدن به آرامش است)
چه زیباست که در این ماه عزیز، هر چه بیشتر با کتاب خدا آشنا شویم،[۳۲] قرآن را تلاوت کنیم، ترجمه آن را مطالعه نماییم، به سراغ تفسیر قرآن برویم،[۳۳]و از آن، تا حد توان بهره بگیریم، و جزء میهمان های حقیقی و واقعی پروردگار شویم؛ که اگر دل به قرآن دهیم و در محضرش زانو بزنیم، بی شک این نسخه شفابخش آلام ما را تسکین بخشیده، و دردهای مان را دوا نموده، و قلب و روحمان را آرام می کند.[۳۴]
منابع:
۱. والاترین بندگان
۲. مثال های زیبای قرآن
[۱] «شهرُ رَمَضانَ الَّذی انزِلَ فیهِ القُرآنْ هُدیً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الهُدی و الفُرْقان...؛ ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن برای هدایت بشر و برای راهنمایی و امتیاز حق از باطل نازل شده است».
[۲] مثال های زیبای قرآن، ج۱، ص۱۱.
[۳] همان، ص۱۲.
[۴] سورۀ بقره، آیۀ ۱۸۵؛ (مثال های زیبای قرآن ، ج۱ ، ص۱۲).
[۵] کلیات مفاتیح نوین، ص۷۷۳.
[۶] تفسیر نمونه ، ج۱۳، ص۱۵۰.
[۷] همان.
[۸] لغات در تفسیر نمونه، ص۶۴۹.
[۹] داستان یاران: مجموعه بحث های تفسیری حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)، ص۲۳۶.
[۱۰] جلوه حق بحثی پیرامون(صوفیگری) در گذشته و حال ، ص۱۰۸.
[۱۱] امالی، ص۳۶؛ بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۹۷- ۱۹۶.
[۱۲] جلوه حق بحثی پیرامون(صوفیگری) در گذشته و حال ، ص۱۰۸.
[۱۳] اصول کافی، ج۲، ص۶۱۰، بحارالانوار، ج۹۲، ص۲۰۰؛ (جلوه حق بحثی پیرامون(صوفیگری) در گذشته و حال ، ص۱۰۸).
[۱۴] مشکات هدایت، ص۹۹.
[۱۵] بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۹ از جامع الاخبار، ص۴۶- ۴۸.
[۱۶] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین) ، ج۱، ص۴۳۹.
[۱۷] بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۹ از جامع الاخبار، ص۴۶- ۴۸؛ (اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج۱، ص۴۳۹).
[۱۸] بحارالانوار، ج۹۲، ص۱۸- ۱۷ از جامع الاخبار، صفحه ۴۶- ۴۸ (به نقل از ج۲ الحیاة، ص۲۵۳)؛ (اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج۱، ص۴۳۹).
[۱۹] کلیات مفاتیح نوین، ص۶۹۵.
[۲۰] وسائل الشیعه، ج۷، صفحه ۲۲۸.
[۲۱] والاترین بندگان، ص۱۲۷.
[۲۲] همان.
[۲۳] سوره بقره، آیه ۱۸۵؛ (گفتار معصومین علیهم السلام، ج۲ ، ص۱۲۰).
[۲۴] گفتار معصومین علیهم السلام، ج۲، ص۱۲۰.
[۲۵] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص۴۳۶.
[۲۶] زاد المعاد، ص ۱۰۹.
[۲۷] گفتار معصومین علیهم السلام، ج۲، ص۱۲۳.
[۲۸] اعتقاد ما ، ص۴۹.
[۲۹] مثال های زیبای قرآن، ج۱، ص۱۲.
[۳۰] همان، ص۲۴۸.
[۳۱] وسائل الشیعه، ج۷، ص ۲۲۸؛ (والاترین بندگان ، ص۱۲).
[۳۲] والاترین بندگان، ص۱۲.
[۳۳] مثال های زیبای قرآن، ج۲، ص۱۲۲.
[۳۴] والاترین بندگان، ص۱۲.
نگاه اهلبیت (ع) به درختکاری
وز ۱۵ اسفندماه، در کشورمان روز درختکاری نام گرفته است و در طی آن مراسم مختلفی با هدف بیان اهمیت درخت و درختکاری برگزار می شود. از ۱۵ تا ۲۲ اسفند به هفته منابع طبیعی اختصاص دارد.
گیاهان و درختان، سهمی به سزا و نقشی بسیار مهم در زندگی بشر دارند. لطافت آب و هوا، تعادل دما، حفاظت از خاک و تأمین بخشی از مواد غذایی مورد نیاز بشر، اندکی از سودمندی های فراوان آنها است.
دین مبین اسلام مردمان را به تماشای گیاهان سرسبز و نگاه به مناظر جذاب آنها دعوت کرده است. چنان که در فرموده های معصومین(ع) از تأثیر مثبت گیاهان بر جسم و جان آدمی آثار بسیاری به ما رسیده است.
امام صادق(ع) به مفضل می فرماید: «... مَعَ مَا فِی النَّبَاتِ مِنَ التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ منْظَرِهِ وَ نضَارَتِهِ الَّتی لَا یعَدُّ لَهَا شَی ءٌ مِنْ مَنَاظِرِ الْعَالَمِ وَ مَلَاهِیهِ؛ نگریستن به گلهای رنگارنگ و درختان سرسبز و خرم، چنان لذتی به آدمی می بخشد که هیچ لذتی را با آن برابر نمی توان کرد.»
از امام کاظم(ع) نیز نقل شده است که فرمود: «ثلَاثٌ یجْلِینَ الْبَصَرَ: النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَی الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَجْهِ الْحَسَنِ؛ سه چیز، چشم را جلا می بخشد [و بر روشنایی آن می افزاید]: نگریستن به گیاهان خرم و سرسبز، نگاه به آب جاری، و نظاره کردن صورت زیبا.
از مرور روایات، چنین نتیجه می گیریم که هرگاه آدمی، به تماشای خرمی گیاهان و درختان سرسبز می نشیند، غرق در سرور و لذت می شود؛ روان وی آرام می گیرد و جانش به تازگی و طراوت می گراید. تماشای آنها لذت بخش و شادی آفرین است.
گرچه عنایت ویژه رسول مکرم اسلام(ص) به درخت و سفارش به کاشت، نگهداری و منع از قطع درختان، مربوط به ۱۴ قرن پیش است، اما امروزه محققین به راز تاکید اسلام پی برده اند و تمامی فرموده های رسول خدا(ص) را تأیید می کنند؛ که دلیل دیگری بر وحیانی بودن دین اسلام و مهر بطلانی بر عقیده کسانی است که آن را ساخته و پرداخته بشر می دانند.
همچنین در میان سخنان ائمه معصومین علیهم السلام درباره کاشت درخت، به توصیه هایی بر می خوریم که قابل دقت و درخور توجه است:
امام علی(ع) نقل می فرماید: «هنگامی که رسول خدا(ص) گروهی را به جهاد می فرستاد، به آنان چنین رهنمود می داد: مبادا به کشتن زنان، پیران و کودکان مبادرت نمایید و... و از قطع درختان بپرهیزید؛ مگر درختی مانع جنگ یا مانع بین شما و مشرکین باشد.»
امام صادق(ع) می فرماید: «لَا تقْطَعُوا الثِّمَارَ فَیبْعَثَ اللَّهُ عَلَیکمُ الْعَذَابَ صَبّاً؛ درختان مثمر[که قابلیت میوه دادن دارند] را قطع نکنید؛ چرا که خداوند عذاب را بر شما فرو خواهد فرستاد.»
درخت سبز به خودی خود دارای فواید بسیار می باشد، اما بزرگان دین بر کاشت درخت دارای محصول، تاکید بیش تری نموده اند. در اکثر آیات و روایات نیز از درختانی سخن به میان آمده است که دارای میوه می باشند. چنان که در قرآن، از درختان انار، خرما انگور زیتون،و... سخن به میان آمده است.رسول خدا(ص) می فرماید: «مَنْ غرْسَ غرْساً فَأَثْمَرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ مَا یخْرُجُ مِنَ الثَّمَرَةِ؛ هر کس درختی بنشاند و به ثمر بنشیند، خدا به اندازه ای که میوه از آن فراهم آید به او پاداش می دهد.»
گرچه در اسلام بر کاشت درخت در این دنیا تأکید فراوان شده است، اما بر این نکته نیز سفارش بسیار شده است که درختان بهشت نیز باید در این دنیا کاشته شود.
برای نمونه، در کافی شریف به این روایت از امام باقر(ع) اشاره شده که فرمود: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِرَجُلٍ یغْرِسُ غَرْساً فِی حَائِطٍ لَهُ فَوَقَفَ لَهُ وَ قَالَ أَلَا أَدُلُّک عَلَی غَرْسٍ أَثْبَتَ أَصْلًا وَ أَسْرَعَ إِیناعاً وَ أَطیبَ ثمَراً وَ أَبْقَی قَالَ بَلَی فَدُلَّنِی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ أَمْسَیتَ فَقُلْ سبْحَانَ اللَّه وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ فَإِنَّ لَک إِنْ قُلْتَهُ بِکلِّ تَسْبِیحَةٍ عَشْرَ شَجَرَاتٍ فِی الْجَنَّةِ منْ أَنوَاعِ الْفاکهَةِ وَ هُنَّ مِنَ الْبَاقِیاتِ الصَّالِحَاتِ؛ رسول خدا(ص) از کنار باغی عبور می کرد که صاحب آن مشغول کاشتن درخت بود. حضرت ایستاد و خطاب به آن شخص فرمود: «می خواهی تو را به کاشتن درختی که بنیانش ثابت تر و میوه هایش زودرس تر و پاکیزه تر است و برای همیشه باقی می ماند، راهنمایی کنم؟» عرض کرد: «آری یا رسول الله! پدر و مادرم به فدایت!» آن حضرت فرمود: «صبح و شام بگو سبحان الله و الحمد لله و لااله الاالله و الله اکبر. پس هر گاه تو این ذکر را بگویی، به خاطر هر ذکری ده درخت از انواع درختان، در بهشت برای تو کاشته می شود، و باقیات الصالحات همین اذکار است.
امروزه بیشتر کشورهای دنیا روز درختکاری را محترم شمرده و در این روز به کاشتن درخت ها و نهال های متفاوت اقدام می کنند. البته تاریخ این روز با توجه به آب و هوای هر کشور متفاوت است و بیشتر سعی می کنند تا در موقعی از سال این کار را انجام دهند که درخت قابلیت رشد کردن را داشته باشد. برای مثال می توان به کشور هایی مانند آلمان، مصر، پاکستان، مکزیک اشاره کرد که روز درختکاری به ترتیب در روزهای ۵ اردیبهشت، ۲۶ بهمن، ۲۷ مرداد و دومین پنجشنبه از ماه جولای است.
اهمیت به درختکاری در سیره رهبر معظم انقلاب
در سال گذشته نیز ایشان ضمن مراقبت از طبیعت با اشاره به غرس سه اصله درخت برای نشان دادن اهتمام بیشتر به درختکاری، از جمله کاشت یک درخت زیتون گفتند: برای اعلام همبستگی و همدلی با مردم مظلوم و البته بسیار مقاوم فلسطین، یکی از درختهایی که امروز کاشته شد، درخت زیتون بود و این اقدام نمادین در واقع برای ابراز سلام به آنها بود و اینکه بگوییم همواره حتی در کاشت درخت نیز به یاد مردم فلسطین هستیم.معظم له با تاکید شعار «هر ایرانی سه نهال» عنوان کرده بودند: اگر هر ایرانی سالانه سه نهال بکارد، برنامه دولت برای کاشت یک میلیارد نهال از سال ۱۴۰۲ آغاز و در طول چهار سال محقق خواهد شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی صاحب تفسیر شریف تسنیم با اشاره به فضیلت درختکاری در کتاب مفاتیح الحیات می فرماید:
شایسته است مسلمانان نسبت به کاشتن و حفظ درخت کوتاهی نکنند، زیرا درختان در سالمسازی و پاکیزگی هوا تأثیر ویژه دارند. اهتمام اسلام به درختکاری و افشاندن دانه یا کاشتن شاخه ثمربخش، کاملاً در متون دینی مشاهده میشود، به گونهای که گاهی کاشتن درخت، در ردیف بهترین و مقدسترین کارهای خیر قرار میگیرد.در اسلام، هم درباره نگهداری درخت و آبیاری آن دستور رسیده و هم از قطع آن نهی شده است. پیامبر گرامی(ص) فرمودند «هر کس درخت طلح و سدر [درخت نیازمند به آب] را سیراب کند، گویا انسان مؤمن تشنه را سیراب کرده است».
امام صادق(ع) میفرماید: «امیرمؤمنان(ع) با خود بارهای هسته خرما را حمل میکرد. پرسیدند: ای ابوالحسن! چه چیزی همراه داری؟ فرمود: اگر خدا بخواهد درخت خرماست، پس آنها را کاشت و هستهای را فرو نگذاشت» و فرمودند: «کشاورزی و درختکاری کنید. به خدا سوگند کاری حلالتر و پاکیزهتر از آن نیست».
همچنین رسول خدا(ص) فرمود: «اگر مسلمانی درختی بکارد و پرنده، انسان یا حیوانی از میوه آن بخورد برایش صدقه به شمار میآید».
منابع:
مفاتیح الحیات آیت الله جوادی آملی
کتاب سیمای طبیعت در قرآن، دکتر محمد حسن رستمی، ص۶۰.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت
کتاب توحید المفضل، مفضل بن عمر جعفی کوفی، ص۱۵۴.
اصول کافی ج۲ ص ۵۰۶