emamian

emamian

یک جامعه‌شناس معتقد است: «حاج قاسم» گویی به ناگهان از گذشته دور افتاده ایرانیان به جهان نو نزول کرده بود. مردی که به جای شوآف‌های تلویزیونی کناره‌ گرفتن را انتخاب می‌کرد. ساده می‌پوشید، اما سایه‌اش از کشمیر تا شام را فرا گرفته بود.

 در تشییع میلیونی پیکر سردار سلیمانی، مردم شهرهای کشور یکصدا و با صلابت خواستار «انتقام» بودند. این انتقام‌طلبی و ظلم‌ستیزی از دیدگاه کارشناسان به عنوان زنده شدن غیرت و غرور ملی یاد می‌‌شود؛ چنان‌که محمدمهدی بذرافشان استاد دانشگاه و جامعه‌شناس معتقد است آنچه موجب شد «حاج قاسم» حاج قاسم شود و سرمایه خفته غیرت ملی را زنده کند، این بود که سردار شهید، فروتنی را انتخاب کرد، آرام قدم برداشت، ساده پوشید و به تعبیر امروز رهبر انقلاب «در حاشیه و دور از چشم می‌نشست که باید می‌گشتید تا او را پیدا می‌کردید.»

ایرانیان از دیرباز با مفاهیمی مانند  غیرت آشنا بوده‌اند

بذرافشان با اشاره دلیل جوشش غیرت ملی با شهادت سردار سلیمانی اظهار داشت:‌ دیده‌ایم و می‌دانیم که هرگاه روح بزرگی به تلألو در آید، هر کس که حتی سنخیت کمی با وی داشته‌ باشد تا مدتی همچون براده‌ آهن در جهت آن مغناطیس عظیم تنظیم می‌شود. اما شاید بتوان نسبت میان سردار قاسم سلیمانی و ایران را در سطح دیگری نیز تحلیل کرد.

وی افزود: این در حالی است که جامعه ایرانی بیش از یک سده در میان دوگانه متناقضی گرفتار شده است. ایران از دیرباز زبانی داشته که با مفاهیمی همچون غیرت، عزت، شرف، حیاء، ناموس، پهلوانی، مردمداری، تواضع، سادگی، یکرنگی، صداقت، ایمان و آرامش جهان را برایش تفسیر و «خوب» و «بد» را برایش ترسیم می‌کرده است.

این استاد دانشگاه ابراز داشت:‌ از یک سده پیش ناگهان گویش غریبی پیدا شده که از حق آزادی فردی، اصالت لذت، مهارت ابراز وجود، قاعده بقای اصلح، رقابت، جامعه مصرفی، فن مذاکره، اخلاق حرفه‌ای و هیجان سخن می‌گوید و تصویر یک‌سره متفاوتی از جهان را پیش می‌کشد.

برتری فناوری نو، ایرانیان را مجبور کرده تا به اکراه از گذشته خویش دل ببرند 

وی ادامه داد: در اینجا به جای خوب و بد از «درست» و «غلط» سخن گفته می‌شود؛ هر کاری که بتواند شخص یا جامعه را زودتر و کم هزینه‌تر به هدف برساند، درست است و هر آنچه که در رسیدن به هدف اما و اگر بیاورد یا راه را درازتر کند، غلط است.

بذرافشان با تأکید بر اینکه برتری فناورانه جهان نو، ایرانیان را نیز مجبور کرده تا به اکراه از گذشته خویش دل بِبُرند و به قاعده زمانه نو آشنا شوند، خاطرنشان کرد: اما در این دوران افسرده تمام‌نشدنی که برخی از آن به «دوران گذار» نام می‌برند، انسان ایرانی مانند کودکی که از مادر جدایش می‌کنند به تناوب بر‌می‌گردد و با اندوه فراوان پشت سرش را نگاه می‌کند.

وی افزود: این غم غربت که ترجیح داده‌اند آن را «نوستالژی» بنامند تا به امروز ایرانیان را رها نکرده است. اگرچه گذر زمانه ظاهر ایرانیان را به کل عوض کرده است، اما هنوز هم دختر ایرانی شوهری به غیرت «داش آکل» را دوست دارد و مرد ایرانی دلش برای غمزه‌های مستوران بیشتر از نیم تنه‌های عریان پری‌رویان غنج می‌رود. کاسب بازار اگر چه بر اساس قاعده راندمان و استراتژی رقابت سود و زیان خود را تشخیص می‌دهد، اما دوست دارد که او را به مرام ضعیف‌نوازی بشناسند.

«حاج قاسم» گویی از گذشته دور ایرانیان به جهان نو آمده است

این جامعه‌شناس ابراز داشت: حاج قاسم با این نام و آن شمایل، گویی به ناگهان از گذشته دور افتاده ایرانیان به جهان نو نزول کرده بود. مردی که به جای شوآف‌های تلویزیونی کناره‌ گرفتن را انتخاب می‌کرد. به جای حرافی، از گوشه چشمان نافذش افق نامعلومی را نظاره می‌‌کرد؛ ساده می‌پوشید، اما سایه‌اش از کشمیر تا شام را فرا گرفته بود.

وی گفت: حاج قاسم آرام قدم برمی‌داشت، اما از بیت‌المقدس تا یمن جای پایش بود و گرچه چندان دیده نمی‌شد، اما نامش همه جا ورد زبان بود. ایرانی‌جماعت، آرش و مالک و امیرکبیر را یکجا در او جمع شده می‌دید و احساس می‌‌کرد که کسی آمده تا مواظب مادر وطن باشد. حالا که سردار ناگهان رفته است، دل ایرانیان از شدت احساس تنهایی به در آمده است و هر کسی بهانه‌ای پیدا می‌کند تا به نام سردار برای حال نزار خودش گریه کند.

بدانند که رد این خون به سادگی شسته نخواهد شد

بذرافشان اظهار داشت: هاله‌ای از روح کهن ایرانی دوباره در کالبد ایران حلول کرده‌ است. ایرانیان از کسی که رویای شیرین آن‌ها را بر هم زده و افسانه‌شان را دزدیده و پیش چشمشان را تیره کرده‌ است، به شکل کم سابقه‌ای خشمگینند. خطایی را که بیگانگان مرتکب شده‌اند، به زبان آنان نمی‌توان شرح داد. انسان‌های تمدن نو، تنها می‌توانند با حیرت به کنش‌های ایرانیان خیره شوند و البته هرگز از منطق ریشه دوانیده در این جهان هیچ نخواهند فهمید.

وی ادامه داد: استعاره آن جوان کُرد این بود که بزرگ ایل، پسری داشت که نور چشم مردمانش بود و آنان پسر بزرگ ایل را کشته‌اند. آنان چشم و چراغ خانه را خاموش کرده‌اند و خود هنوز نمی‌دانند که چه گناه نابخشودنی‌ای مرتکب شده‌اند. پسر بزرگ این ملت کشته‌ شده است و خوب است سیاست‌مداران بدانند که رد این خون به سادگی شسته نخواهد شد.

 
هواپيما اير باس که با موشک ناو جنگي وينسنس مورد حمله قرار گرفت حامل 298 مسافر و خدمه بود که تمامي آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع اين جنايت فجيع به شهادت رسيدند.
 

نیروی دریایی آمریکا طی سال‌های ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ براساس ادعایی که بعدها در محاکم بین‌المللی مردود شناخته شد، مجموعاً به چهار سکوی نفتی ایران حمله کرد و ضمن انهدام آنها باعث شد که کشورمان ظرفیت استخراج و صادرات ۵۲۰هزار بشکه نفت در روز را از دست بدهد.

نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا حدود 29 سال پیش در حالی که دو کشور رسماً در جنگ با یکدیگر نبودند، با حمله به دو حوزه نفتی در آب‌های سرزمینی کشورمان در خلیج فارس طی سال‌های 1366 و 1367، در مجموع 4 سکوی نفتی «رشادت»، «رسالت»، «نصر» و «سلمان» متعلق به ایران را منهدم و خسارات سنگین اقتصادی به کشور وارد کرد. در پی این حمله، علاوه بر از بین رفتن تأسیسات دریایی گران‌قیمت استخراج و جمع‌آوری نفت، بیش از 520 هزار بشکه از سقف ظرفیت تولید و صادرات نفت ایران کاسته شد.

شرح حملات آمریکایی‌ها علیه چهار سکوی نفتی ایران

در اولین تهاجم، چهار رزمناو آمریکایی با حمایت ناوشکن یواس‌اس‌تاچ و رزمناو موشک‌انداز استندلی و دو هواپیمای 16‌ــF و یک هواپیمای آواکس در تاریخ 27 مهرماه 1366 (19 اکتبر 1987 میلادی) به سکوهای نفتی رشادت و رسالت حمله کردند و به‌مدت 45 دقیقه به‌صورت بی‌امان این دو سکو را هدف قرار دادند. بر اثر این حمله، استخراج نفت از این سکوها به‌کلّی قطع شد. آمریکایی‌ها در آن زمان ادعا کردند که این حمله به‌تلافی اصابت یک فروند موشک کرم ابریشم به نفت‌کشی به‌نام «سی ایل سیتی» بود که با پرچم آمریکا در آب‌های سرزمین کویت در انتظار بارگیری نفت خام بود. اما مقامات ایرانی با تکذیب این اتهام اظهار کردند که انجام این حمله برای ایران با توجه به امکانات نظامی‌اش ناممکن بوده است.

رزمناو آمریکایی یو‌اس‌اس تاچ که حملات به دو سکوی نفتی رشادت و رسالت را هدایت کرد

نظامیان آمریکایی حدود شش ماه بعد در تاریخ 29 فروردین‌ماه 1367 (18 آوریل 1988) با استفاده از دو فروند ناوشکن یو‌اس‌اس مریل و یو‌اس‌اس لیند مک‌کورمیک، یک فروند کشتی عملیات آبی‌خاکی و به‌همراه چند فروند بالگرد تهاجمی کبرا با شلیک ده‌ها توپ و موشک و کار گذاشتن مواد منفجره، دو سکوی نفتی نصر و سلمان را هدف تهاجم خود قرار داده و آنها را به‌صورت صد در صد منهدم و تخریب کردند. بهانه آمریکایی‌ها برای این حمله نیز برخورد ناوچه موشک‌انداز آمریکایی یواس‌اس ساموئل بی. رابرتز با یک مین دریایی بود که منجر به ایجاد حفره‌ای به‌طول بیش از 4.5 متر در آن شد و این ناوچه را تقریباً غرق کرد.

ناوشکن آمریکایی یو‌اس‌ای مریل، یکی از یگان‌های اصلی حمله به دو سکوی نفتی نصر و سلمان

واشنگتن در آن زمان ادعا کرد که این حملات را به‌تلافی اقدامات نظامی ایران در خلیج فارس انجام داده است، ادعایی که نهایتاً از سوی دیوان دادگستری بین‌المللی مردود شناخته شد.

رد ادعای آمریکا از سوی دیوان دادگستری بین‌المللی

دیوان دادگستری بین‌المللی در 6 نوامبر 2003 میلادی در پایان بررسی دعاوی حقوقی متقابل ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر حمله به چهار سکوی نفتی ایران در خلیج فارس حکم داد که «اقدام صورت گرفته (از سوی آمریکا) علیه سکوهای نفتی ایرانی در 19 اوت 1987 (عملیات کمانگیر چابک) و 18 آوریل 1988 (عملیات آخوندک) نمی‌تواند به‌عنوان اقدام الزامی در جهت موارد حفاظت از امنیت لاینفک ایالات متحده مورد بحث قرار گیرد».

این دیوان در حکم خود با صراحت اعلام کرده است که ایالات متحده آمریکا نتوانسته است در رسیدگی‌های کتبی و شفاهی، مقصر بودن دولت جمهوری اسلامی ایران در حمله به کشتی‌های آمریکایی را اثبات کند؛ و برخورد کشتی‌های آمریکایی با مین‌های درون آب نمی‌تواند دال بر نقش جمهوری اسلامی در این واقعه باشد، گرچه حمله به یک کشتی جنگی به‌مثابه حمله مسلحانه تلقی می‌شود.

عمارت دیوان بین‌المللی دادگستری مستقر در لاهه که ادعاهای آمریکا علیه ایران را مردود شناخت

در مورد ضرورت و تناسب دفاع، دیوان بین‌المللی دادگستری استدلال می‌کند که هیچ نشانی از هشدار آمریکا به ایران در مورد استفاده این کشور از سکوها به‌عنوان پایگاهی برای عملیات نظامی خود دیده نمی‌شود.

براین اساس دیوان بین‌المللی دادگستری به این نتیجه می‌رسد که اقدام آمریکا اقدامی در جهت حفظ منافع اساسی خود نبوده و این اقدام را نمی‌توان با استناد به اصل ٥١ منشور دفاع مشروع تلقی کرد بلکه این اقدام توسل به زور نامیده می‌شود.

اهمیت اقتصادی تأسیسات نفتی منهدم‌شده توسط آمریکا

تأسیسات نفتی «رشادت» و «رسالت» و سکوهای نفتی آنها که چهل حلقه چاه نفت را به هم متصل می‌کند، برای تولید روزانه حدود 200 هزار بشکه نفت احداث شده بود. این تأسیسات، نفت را از این چاهها جمع‌آوری و با انتقال آن به جزیره «لاوان»، برای صدور به خارج آماده می‌کرد.

تأسیسات نفتی «نصر» و «سلمان» و سکوهای مستقر در آنها نیز مشتمل بر 38 حلقه چاه برای تولید روزانه حدود 320 هزار بشکه نفت بود که از جزیره «سیری» صادر می شد. در طول جنگ تحمیلی، عراق با حملات مکرّر خود به سکوهای نفتی، خساراتی را به آنها وارد می‌ساخت. ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس نیز در دو مرحله به این تأسیسات حمله کردند که منجر به انهدام آنها شد.

در واقع در نتیجه این دو حمله، مجموعاً بیش از 520 هزار بشکه نفت از سقف ظرفیت تولید و صادرات نفت ایران کاسته شد؛ این جدای از ارزش مادی چهار سکوی دریایی منهدم شده توسط آمریکا بود.

سلاح شیمیایی تا کنون قربانی های زیادی در دنیا گرفته است.هنوز روزهای سخت جنگ  تحمیلی 8 ساله ایران با عراق از یاد مردم ایران نرفته است.روزهایی که نیروهای صدام با بی رحمی جنوب ایران را هدف بمباران شیمیایی قرار دادند و هزارن غیر نظامی را آلوده کردند و به کام مرگ فرستادند.روزهایی که صدام به عراقی ها هم رحم نکرد و حلبچه با خاک یکسان شد و مردم کرد عراق  به خاک و خون کشیده شدند و سازمان های بین المللی نیز در مقابل این جنایت جنگی سکوت کردند.


البته ایران  تنها کشوری نیست که قربانی سلاح های شیمیایی می شود.تاریخچه رسمی استفاده از سلاح شیمیایی در جهان به سال 1915برمی‌گردد؛ وقتی آلمان در جنگ جهانی اول، از گاز سمی برای تصرف شهر ایپر در بلژیک استفاده کرد. آمار کشته‌شدگان این حمله متفاوت است و از 5هزار تا 15هزارنفر گزارش شده‌است. بعد از آن، بریتانیا در دهه 1920از گاز سمی نامعلومی علیه عراقی‌ها و عمدتا کردهایی که علیه حکومت استعماری بریتانیا در عراق اعتراض و شورش کردند، استفاده کرد.


 
وینستون چرچیل نخست‌وزیر پیشین بریتانیا آشکارا از استفاده از سلاح شیمیایی حمایت می‌کرد و مخالفان این جنگ‌افزار را افرادی دل‌نازک می‌خواند. سپس در سال‌های 1935و 1936، نظامیان ایتالیا در جنگ حبشه از گاز خردل علیه کشورهای لیبی و اتیوپی استفاده کردند. این حمله 15هزار کشته به جا گذاشت.ژاپن نیز از گاز خردل و سیانور و کلر در جنگ با چین استفاده کرده‌است. این اقدام در سال 1945تا 1947روی دادکه البته  برآورد دقیقی از شمار تلفات این حملات وجود ندارد.

آمریکا نیز در جنگ ویتنام در سال‌های 1955تا 1975، برای نابود کردن جنگل‌هایی که مخفیگاه چریک‌های ویت‌کونگ بود، از ماده‌ای سمی به نام عامل نارنجی استفاده کرد.

وزارت خارجه ویتنام در این خصوص گفته: نزدیک به 5میلیون ویتنامی در معرض این ماده سمی قرار گرفتند و بیش از 400هزار نفر از آنها کشته یا معلول شدند. هنوز هم در ویتنام کودکان معلولی متولد می‌شوند که پزشکان می‌گویند عامل نارنجی باعث معلولیت آنها شده‌است.

هر چند که آمریکا هرگز این اتهام را قبول نکرده و همواره آن را رد کرده‌است اما در سال‌های اخیر پذیرفته که  برای پاکسازی منطقه از ماده سمی موسوم به عامل نارنجی، سرمایه‌گذاری کند.

 عراقنیز همانطور که ذکر شد در جنگ 8ساله علیه ایران، از گاز خردل، گاز اعصاب، گاز خفه‌کننده و سیانور استفاده کرد.

همین چند وقت پیش بود که نشریه آمریکایی فارین پالیسی به نقل از اسناد تازه منتشر‌شده سیا نوشت، آمریکا از تصمیم و برنامه صدام برای حمله شیمیایی علیه ایران مطلع بوده ولی کاری برای جلوگیری از آن انجام نداده ‌است.

هزاران مجروح شیمیایی در ایران اکنون قربانیان زنده فاجعه‌ای هستند که توسط صدام در جنگ 8ساله صورت گرفت. صدام علیه مردم کشور خودش هم از این سلاح مرگبار استفاده کرده‌است.

در سال 1988، صدام با حمله شیمیایی به حلبچه به نیت خودش از کردهای عراقی به‌خاطر همراهی با ایران در جنگ انتقام سختی گرفت. در این حمله هولناک هزاران غیرنظامی کشته شدند.

حمله عراق به ایران زیر سکوت جامعه بین الملل

حملات شیمیایی عراق به ایران اما در حالی صورت گرفت که بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، در دهه 1960 مذاکرات در زمینه تحریم کامل کاربرد جنگ افزارهای بیولوژیک و شیمیایی در ژنو آغاز شد که در سال 1972 به کنوانسیون تحریم کامل کاربرد جنگ افزارهای بیولوژیک منجر شد.
 

این رایزنی ها البته باعث تحریم کامل و همه جانبه جنگ افزارهای شیمیایی نشد.
 در سال 1981 مذاکرات مجدد آغاز شد که در سال 1997 به تدوین کنوانسیون تحریم جنگ افزارهای بیولوژیک و شیمیایی منجر شد.

وجود کنوانسیون های منع استفاده از سلاح شیمیایی، طی سال های جنگ تحمیلی، رژیم بعثی هیچگونه تردیدی در استفاده از عوامل شیمیایی بر علیه نیروهای ایرانی به خود راه نداد.


 در نوامبر 1980 اولین حمله اولین حمله شیمیایی هواپیماهای عراقی به شهر «سوسنگرد» گزارش شد. چند ماه بعد وزیر خارجه ایران گزارش 41 مورد حمله شیمیایی عراق به نیروهای ایرانی را که منجر به شهادت 109 نفر و مجروح شدن صدها نفر دیگر شده بود را در کنفرانس خلع سلاح شیمیایی در ژنو ارائه کرد و در مارس 1984 تیم اعزامی سازمان ملل استفاده عراق از سلاح شیمیایی را در هورالهویزه تایید کرد.


عراق در سالهای 1970 صنایع شیمیایی خود را توسعه داده و توانایی ساخت خردل و تابون را با واسطه کمک شوروی سابق و آلمان بدست آورده بود.

در نهایت اما علی‌رغم گزارش صادره در سال 1986 توسط هیات اعزامی سازمان ملل متحد که استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی را تصریح کرد،  شورای امنیت سازمان ملل متحد نخواست عراق را به خاطر این اقدام محکوم کند و با عدم اعمال تحریم مالی و نظامی به رژیم عراق، باعث جسور شدن صدام شد.

همه حملات شیمیایی عراق به ایران

در زمستان 1359،یعنی درست چند ماه بعد از آغازجنگ تحمیلی، عراق از گلوله های شیمیا یی که غالبا گاز اشک آور و تهوع زا بود، استفاده کرد که استفاده از آن کاملا محدود و احتمالا آزمایشی بود. اما از اواسط سال 1362 حملات هدفمند شیمیایی عراق علیه ایران آغاز شد و در طول جنگ بیش از سی حمله شیمیایی علیه مناطق مسکونی انجام گرفت کهحمله به سر دشت در تیر ماه1366  فجیع ترین آن بود.

 در این حمله از جمعیت   12 هزار نفری سردشت 130 تن کشته و چهار هزار نفر مصدوم شدند.

در مرداد ماه 1362 هفت حمله شیمیایی مهم در منطقه عملیاتی شمال غرب کشور شامل  منطقه عملیاتی والفجر 2، پیرانشهر و حاج عمران صورت گرفت.

در منطقه حاج عمران  بعد از انفجار بمب ها در حمله های 17 و18 مرداد 1362 دود سیاه رنگی در منطقه پخش شد  و ذرات ریزی روی زمین، تجهیزات و نیروها را گرفت و بوی تند خاصی مشابه سیر در منطقه پخش شد. پس از 3-2 ساعت نیروها دچار قرمزی چشم شدند و 7-5 ساعت بعد استفراق شروع شد.

در آبان ماه 1362منطقه وسیعی از غرب کشور چند روز پس از عملیات والفجر 4، با گاز خردل بمباران شد که  ده نفر از مردم شهر بانه و سردشت شهید شدند.

در تاریخ سوم اسفند ماه1363 در جنوب در روز چهارم عملیات خیبر،عراق دست به عملیات شدید شیمیایی با استفاده از گاز خردل زد و طی 48 ساعت حدود 5 تن گاز خردل را با یکصد بمب بروی رزمندگان ریخت که نتیجه آن 2100 نفر مصدوم بود.

 در تاریخ نوزدهم اسفند ماه1362 بر اثر حملات شیمیایی عراق در جزایر مجنون 543 رزمنده با گاز خردل مصدوم و تعدادی شهید شدند. با این وجود  بعد از اعتراضات ایران واعزام تعدادی از مصدومین شیمیایی به بیمارستان های کشورهای اروپایی و اعزام هیئت های کارشناسی سازمان  ملل طی سال 1362 به بعد، در زمستان 1365 عراق برای اولین بار به عنوان کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی بر علیه نیروهای ایرانی معرفی شد.

  در روز بیست ودو  اسفند ماه 1363 عراق حملات شیمیایی شدیدی را در جزایر مجنون از سر گرفت که از مجموعه گاز خردل و گاز اعصاب بر علیه سربازان ایرانی استفاده نمود که در نتیجه آن 2231 نفر مصدوم و 32 نفر شهید شدند.

در بعد از ظهر چهار شنبه بیست و سه بهمن ماه 1364 عراق با استفاده از هوا پیما منطقه آزاد شده فاو را به شدت مورد حمله شیمیایی قرار داد. که این حملات عمدتا با گاز اعصاب و کمتر خردل بوده است و طی دو روز تعداد  مصدومین شیمیایی در منطقه فاو ناشی از گاز های خردل، اعصاب –سیانید- به 8500 نفر رسید .

 در صبح هشتم اسفند ماه 1364 نیز بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه زهرا (س) بوسیله  ده فروند هواپیمای عراقی بمباران شیمیایی شد و به همین دلیل با مصدومیت عده کثیری از پرسنل بیمارستان، این مرکز درمانی برای مدت طولانی از فعالیت باز ایستاد.

  در تاریخ دهم دی  ماه 1365 یک بیمارستان صحرایی در سومار در اثر بمباران شیمیایی با گاز خردل به شدت آلوده شد و جمع زیادی از کادر پزشکی  این بیمارستان مصدوم شدند که آمار موجود 400 مصدوم و 20 شهید را گزارش می نماید.

 در روز پنج شنبه بیست و هفتم اسفند ماه 1366 شهر حلبچه در  استان کردستان عراق و روستاهای اطراف به شدت حملات شیمیایی با گاز اعصاب و سیانید قرار گرفت و در این فاجعه 5000 کشته و7000 مصدوم بجا ماند که در روز های بعد جاده های ارتباطی و روستاهای اطراف را با گاز خردل نیز مورد حمله قرار داد .

 در بهار 1367 با فعال شدن مجدد جبهه های عملیاتی جنوب   حملات شیمیایی عراق نیز مجدادا ً در این مناطق شدت یافت که در بیست و هشتم فروردین ماه 1367 عراق حمله وسیع شیمیایی را به منطقه فاو در خطوط مقدم و پشتیبانی آغاز کرد .

 در روز پنج شنبه اول اردیبهشت ماه 1367 عراق روستاهای خوزستان در اطراف دار خونین و هویزه را با گاز اعصاب وسیانید مورد حمله قرار داد .و در همین روز مناطق واقع در اطراف جاده اهواز – خرمشهر  را نیز مورد حمله قرار داد .

در تاریخ چهارم تیر ماه 1367 حمله عراق به جزایر مجنون با عوامل شیمیایی آغاز شد و شدت حمله به حدی بود که با مصدوم نمودن سربازان و گردو خاک حاصله عراق جزایر مجنون را تصرف نمود .با توجه به ناپایداری گاز اعصاب بعد از مدتی عراقی ها وارد منطقه شدند.

و سرانجام آخرین حمله شیمیایی عراق در مرداد ماه 1367 در شهر اشنویه اتفاق افتاد که با پرتاب 8 بمب از یک هواپیمای ملخی بااستفاده از گاز خردل انجام شد که 2680 مصدوم غیر نظامی بر جای گذاشت و بعد از توقف جنگ ایران و عراق ،رژیم عراق حملات شیمیایی را متوجه مخالفان و مناطق کردنشین عراق کرد و حلبچه را هدف قرار داد.

در بمباران حلبچه، نزدیک به 5000 نفر درجا کشته شده و حدود 10000 نفرنیز بر اثر لطمات ناشی از آن، جان سپردند. زخمیان این حادثه، از آسیب‌های جدی بلندمدت مانند فلج‌شدن سیستم عصبی، صدمات شدید پوستی، غده‌های سرطانی و آسیب دستگاه‌های تنفسی لطمه دیده‌اند.

 تولّد نوزادان ناقص‌الخلقه یا دارای نقص عضو و عفونت‌های شدید تنفسی، از پیامدهای آتی این بمباران کم‌سابقه ضدبشری به شمار می‌رود که تنها در عرض یک روز، چنین فجایع عظیمی را پدید آورد.

کدام کشورها سلاح شیمیایی دارند؟

تا‌کنون آمریکا، روسیه، لیبی، عراق، هند و آلبانی کشورهایی هستند که آشکارا سلاح شیمیایی دارند و داشتن آن را اعلام کرده‌اند.

 البته کشورهای دیگری هم هستند که ظن آن می‌رود سلاح شیمیایی داشته باشند. ازجمله آنها آنگولا، کره‌شمالی و کره‌جنوبی هستند. همچنین رژیم صهیونیستی که همواره درباره توان تسلیحاتی‌اش سیاست ابهام را در پیش گرفته و مثلا با وجود اینکه همه می‌دانند مسلح به سلاح هسته‌ای است اما داشتن آن را نه رد می‌کند و نه تأیید یکی از مظنونان اصلی داشتن زرادخانه تسلیحات شیمیایی است.

اخیرا نشریات آمریکایی هم وجود چنین سلاح‌های مرگباری را در رژیم صهیونیستی تأیید کرده‌اند.

در این میان بعضی کشورها زیرنظر دفتر خلع سلاح سازمان ملل متحد، نابودی زرادخانه‌های تسلیحاتی خود را آغاز کرده‌اند. ازجمله این کشورها هند، آلبانی و احتمالا کره‌جنوبی هستند.

روزنامه واشنگتن‌پست اخیرا نوشت، آمریکا 90درصد از سلاح‌های شیمیایی خود را نابود کرده‌است. براساس گزارش واشنگتن‌پست، روسیه هم 70 درصد از زرادخانه شیمیایی‌اش را از بین برده‌است. البته زرادخانه‌های شیمیایی کشورها لزوما نابود نمی‌شوند و بعضی از آنها زیرنظر دفتر خلع سلاح سازمان ملل، به تاسیسات و امکاناتی با مصارف صلح‌آمیز تبدیل می‌شوند.

عراق از کجا به سلاح شیمیایی دست یافت؟

عراق از اواخر دهه هشتاد میلادی با کمک مستقیم کارشناسان و دانشمندان شوروی سابق و یوگسلاوی، آمریکا، آرژانتین، برزیل، اسپانیا، هلند، ایتالیا، مصر، آلمان، فرانسه و چندکشور دیگر مبادرت به خرید مواد و تجهیزات تولید در کنار خرید مستقیم عوامل مخرب شیمیایی نمود و به تدریج کارخانجات تولید این عوامل را در «عکاشه»، «القائم»، «سلمان پاک» ، «اتاجی»، «القلوجه» با عناوین پوششی فریبنده دایر و سرانجام مخوفترین کارخانجات اسرارآمیز سامره را ایجاد می کند و با تولید گازهای تاولزا آغاز و با دستیابی به دانش پیچیده تر، گازهای بس خطرناک سری اعصاب و عوامل مؤثر برخون (سیانور) را در مقیاسی انبوه با نظارت کارشناسان غربی و مساعدت شرکتهای مختلف مستقیماً تولید و ذخیره و درکوران جنگ تحمیلی بر علیه ایران در سطحی گسترده به کار می گیرد تمام مراحل معامله، خرید، انتقال مواد اولیه وتولید عوامل شیمیایی تحت پوشش وعناوین فریبنده نظیر سموم دفع آفات کشاورزی، سموم حشره کشها، کودشیمیایی و با آگاهی کامل کشورها و شرکتهای غربی از مقاصد اصلی عراق صورت گرفته است.

در این راستا در دوم نوامبر1974(1353)، «عزت الدوری» عضو شورای فرماندهی عراق و وزیر کشاورزی نخستین قرارداد احداث آزمایشگاه باکتری شناسی در عراق را بامؤسسه «مریو» در پاریس امضا کرد.

در سال1975  عزت الدوری مأموریت خرید و دایر نمودن کارخانه گاز سمی از آمریکا را برعهده گرفت زیرا عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق عقیده داشت «سلاح شیمیایی قدرت نیروهای نظامی را چندبرابر می کند» لذا دستور خرید وتولید گازهای خردل، تابن و سارین را صادر کرد.

از مشهورترین دلالان و کارشناسان عراق در خرید جنگ افزارهای مدرن وتسلیحات شیمیایی از غرب آثار «رفری دلول» فلسطینی تبار آواره مقیم لندن، مشاور نظامی، جادوگر صنایع نظامی فرانسه آقای «مارسل داسو» از صاحب منصبان نیروی هوایی فرانسه و یکی از مهره های عمده و با نفوذ فروش تسلیحات با زیر فشار قراردادن مقامات فرانسوی به عراق است.

 همچنین همکاری های دستورات مستقیم شخص ژاک شیراک و سپس فرانسوا میتران و نیز رئیس سازمان جاسوسی فرانسه «الکساندر مارشت» در فروش جنگ افزارهای پیشرفته و تسلیحات شیمیایی به عراق بسیار مؤثر بوده اند. بدین ترتیب بزرگترین شرکتها وصنایع تسلیحاتی فرانسه نظیر «تامسون سی.اس.اف» ، «آلکاتل» ، «ماترا» ، «پترو براس» و... طرف رجوع و معامله این دلال معروف بوده اند که میلیاردها دلار تسلیحات منجمله مواد و جنگ افزارهای شیمیایی را برای عراق معامله کرد وی علاوه بر فرانسه نقش مهمی را در هدایت عراق به سوی دیگر کشورهایی که مایل به فروش تسلیحات بودند ایفا نمود به نحوی که معاملات کلانی را با کشورهای یوگسلاوی، برزیل، آرژانتین ، کشورهای جنوب اروپا و... برای عراق انجام داده و فن آوری نظامی و تجهیزات همطراز شوروی سابق و غرب را با قیمتی ارزان تر از آن کشورها خریداری کرد و علاوه بر ارزانی قیمتها، از قید و شرطهای سیاسی نیز آزاد ومحدودیتهای آنها را نداشتند.

همچنین از بزرگترین شرکتهای صادرکننده جنگ افزار و تسلیحات شیمیایی به عراق می توان از شرکت «پتروبراس» به مدیریت فروش بین المللی آقای «کارلوس سانتانا» اشاره کرد.

از سوی دیگر، نقش آمریکا در دهه هفتاد در تجهیز عراق به سلاحهای مخرب شیمیایی عیان تر می شود. به نحوی که از سال1977  (1356) تا نیمه سال 1983 (1361) عراق از طریق دلال بزرگ دیگر تسلیحات نظیر آقای «الحداد» عرب تباری با شناسنامه آمریکایی که به کمک دلال معروف آمریکا «دلول» فلسطینی تبار آمده بود توانست مواد اصلی تولید گاز سمی سارین یعنی «دی متیل فسفونات» را به دست آورد.

بدین ترتیب بود که  رهبران جنایت پیشه عراق با ایجاد سلسله کارخانجات اسرارآمیز مجهز به عظیم ترین و پیشرفته ترین صنایع تولید عوامل مختلف شیمیایی شده و با تولید و ذخیره فراوان، بی سی با آن عوامل را بر علیه ایران استفاده و ننگ و ذلت ابدی را برای خود در تاریخ به یادگار گذاشتند.

حمایتهای بی دریغ آمریکا و غرب از صدام نه تنها سبب شهادت و مجروحیت دهها هزار نفر از ایرانیان گشت بلکه باعث حمله بی رحمانه عراق به مردم مسلمان حلبچه و کشتا ر بیش از پنج هزار نفر از کودکان، زنان و سالخوردگان شد و این جنایت هولناک در پی بی توجهی و بی تفاوتی سازمانهای بین المللی و آمریکا جهان غرب در حمله های کشنده عراق موثر بود.
ایالات متحده چگونه صدام را به جنگ ۸ ساله با ایران فرستاد؟

مجله فرانسوی «فیگارو» می‌نویسد: «جریان جنگ عراق و ایران در واقع از زمانى آغاز شد که برژینسکى در ژوئن1980 (تیرماه 1359)، به اردن سفر و در مرز میان دو کشور اردن و عراق با شخص «صدام حسین» ملاقات کرد و قول داد که از «صدام حسین» حمایت کند .

 از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا تا مقطع آغاز جنگ تحمیلی، آمریکایی‌ها اقداماتی را علیه جمهوری اسلامی ایران به عمل آوردند. از جمله این اقدامات قطع کامل روابط سیاسی با ایران در 19 فروردین 1359 (8 آوریل1980) بود.

در همین روز، «کارتر»، تحریم اغلب کالاهای صادراتی و معاملات مالی با ایران را اعلام کرد و برای انزوای سیاسی ایران، از همه متحدان سیاسی اروپایی درخواست کمک کرد. «وارن کریستوفر»، معاون وزارت امور خارجه وقت آمریکا، در یک مصاحبه تلویزیونی با شبکه خبری «ای‌بی‌سی» اعلام کرد: "چنانچه متحدین آمریکا به تصمیمات ایالات متحده مبنی بر شرکت در تحریم اقتصادی علیه ایران نپیوندند، ایالات متحده آمریکا تصمیمات دیگری از جمله یک سلسله عملیات نظامی علیه ایران اتخاذ خواهد نمود".

 

آمریکا در 5 اردیبهشت 1359 (25 آوریل1980) عملیات حمله به ایران را در منطقه طبس به اجرا درآورد و از 10 خرداد1359 (31می1980)، رسما تحریم اقتصادی علیه ایران را آغاز کرد. در اقدام دیگری ،کودتای نوژه را با حمایت سازمان سیا، به اجرا گذاشت که در 20 تیر1359 (11ژوئیه1980) با ناکامی روبرو شد.

کاخ سفید که از طولانی شدن زمان تسخیر لانه جاسوسی و شکست عملیات طبس و کودتای نوژه کاملا مضطرب و سر درگم شده بود، به وضوح می‌دید که «صدام حسین» آمادگی لازم را برای هرگونه فشار به ایران دارد.

«روزنامه نیویورک تایمز» پنج ماه قبل از آغاز حمله عراق در آوریل 1980 (اردیبهشت 1359) نوشت: "واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادى و سیاسى ایران بتواند در تیرگى روابط ایران و عراق تاثیر بیشترى داشته باشد. عده‏‌اى معتقدند چشم انداز جنگ با کشورى نیرومند، شاید ایران را وادار سازد که در سیاست‏ خود تجدید نظر کند".

پیش از این نیز «رونالدواتز» و «روبرت نواک» نویسندگان روزنامه «واشنگتن پست» آمریکا ،در 24 دسامبر 1979 (سوم دی 1358) در سرمقاله‌ای به این موضوع اشاره کرده و نوشتند: "مشارکت در خصومت با (امام) خمینی، به طور رسمی ، روابط منجمد و سرد میان بغداد و واشنگتن را گرم ساخته است".

 

در چنین شرایطى «برژینسکى»، مشاور امنیتى رئیس جمهور آمریکا، اظهار داشت: «استراتژى آمریکا در مقابله با انقلاب ایران باید تقویت دولت‌هایى باشد که توان انجام عملیات نظامى علیه رژیم (امام) خمینى را دارا هستند».

در این رابطه مجله فرانسوی «فیگارو» می‌نویسد: «جریان جنگ عراق و ایران در واقع از زمانى آغاز شد که برژینسکى در ژوئن1980 (تیرماه 1359)، به اردن سفر و در مرز میان دو کشور اردن و عراق با شخص «صدام حسین» ملاقات کرد و قول داد که از «صدام حسین» حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا، با آرزوهاى عراق در مورد اروندرود و احتمال برقرارى یک جمهورى عربستان در این منطقه، مخالفتى نخواهد کرد».

همچنین برژیسنکی پیش از آغاز جنگ اعلام می‌کند: «هدف از سیاست جدید آمریکا در کشورهای جهان سوم، ایجاد موانع فراروی انقلاب های ملی و ممانعت از تحولات مترقیانه و رو به پیشرفت در این کشورها است که راهکار دستیابی به این هدف،مشغول کردن کشورهای انقلابی به امور داخلی خود از طریق ایجاد درگیری‌های قومی و مذهبی و درگیر ساختن این کشورها با کشورهای همسایه در جنگ های بدون پیروز است».

بر اساس این استراتژی ایالات متحده آمریکا، تهاجم نظامی عراق به ایران در سپتامبر 1980 (شهریور 1359) که منجر به وقوع جنگ هشت ساله بین دو کشور شد، در آخرین ماه های دوران ریاست جمهوری «کارتر» آغاز شد و در دوران «ریگان» ادامه یافت.

نقش ایالات متحده در کمک به صدام

- در 1982 (1361 شمسی) تلاش‌های کاخ سفید به‌طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق متحدان خود در خاورمیانه و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با کمک به عراق برای از بین بردن دستاوردها و برتری‌های نظامی ایران ادامه یافت.

- آمریکا در سال ۱۹۸۴ (1363شمسی) اعلام کرد: «پیروزی‌های ایران با منافع ایالات متحده مغایر است.» و در دسامبر این سال (دی‌ماه۱۳۶۲) «جفری کمپ»، مسئول شرق نزدیک، در شورای امنیت ملی آمریکا، با تهیه گزارشی برای «رابرت مک فارلین»، مدعی شد «آیت‌الله خمینی تهدیدی برای منافع غرب به شمار می‌رود» و به وی توصیه کرد عملیات مخفی را که حتی ممکن است به سقوط دولت ایران منتهی شود مدنظر قرار دهد. لذا کمک 57/5 میلیارد دلاری دولت «ریگان» به عراق در نوامبر1984 (آبان1363) در همین راستا صورت گرفت.

علاوه بر این کمک مالی آمریکا، در داخل جامعه آمریکا و در جهان غرب نیز برای عراق تسهیلات ویژه مالی فراهم کرد؛ بدین شکل که ضمن تأمین اعتبار برای عراق نزد شرکت های آمریکایی، دولت‌های عمده غرب مانند: فرانسه، ایتالیا و بریتانیا را تشویق کرد تا با تعویق زمان بازپرداخت بدهی های عراق موافقت کنند.

آمریکا با بیم دادن کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از به مخاطره افتادن موقعیتشان در صورت شکست عراق در جنگ، آنها را ترغیب به اعطای کمک‌های بلاعوض یا اعطای تسهیلات با شرایط آسان به عراق کرد.

 

- 19 ژانویه ۱۹۸۵ (۳۰دی‌ماه۱۳۶۲) جورج شولتز، وزیرخارجه وقت آمریکا، اعلام کرد:"ایران حامی تروریسم بین‌المللی است. لذا از این پس دولت آمریکا به هم‌پیمانان خود فشار خواهد آورد که ارسال اسلحه به ایران را متوقف کنند".

 لذا در این سال با اجرای پروژه «استانچ» و قرار دادن نام ایران در ردیف کشورهای حامی تروریسم، ضمن توقف فروش و ارسال تسلیحات به ایران، عراق را از این لیست خارج نمود  و بدین طریق راه را برای صدور سلاح به عراق از سوی خود و متحدان اروپایی و خاورمیانه‌ای خود نیز باز کرد.

- در گزارش سالانه سنای آمریکا در اکتبر 1987 (مهرماه 1366) آمده است: "از آنجا که پیروزی ایران، ایالات متحده را با متغیرهای ناخوشایندی روبرو می‌کند، ایالات متحده منافع عظیمی در جلوگیری از شکست عراق دارد؛ اما متأسفانه راه چندان مؤثری برای تلاش آمریکا برای حفظ عراق باقی نمانده است. در حال حاضر آمریکا برای تحریم تسلیحاتی ایران از فعالیت های دیپلماتیک و اعتبارات مالی خود بهره می برد و یک نقش هماهنگ کننده در جلوگیری از ارسال سلاح به ایران دارد".

- در همین راستا و برای جلوگیری از شکست عراق در جنگ، آمریکا از سال 1987 (1366 شمسی)، استراتژی مداخله مستقیم به نفع عراق را در پیش گرفت که ایجاد درگیری نظامی با نیروی دریایی ایران در خلیج فارس ،نمونه بارز آن می‌باشد.

«وفیق السامرایی»، رئیس استخبارات نظامی عراق در زمان جنگ، طی مصاحبه‌ای با روزنامه «الحیات» در شماره 12608 اعلام کرد: "اگر حمایت غرب نبود، صدام نمی‌توانست جنگ علیه ایران را آغاز کند و ادامه دهد". وی نقش ایالات متحده در کمک به صدام را چنین بر می‌شمارد: "ارائه اطلاعات کامل به عراق در مورد آرایش نظامی نیروهای ایران، تشویق متحدین خود در اروپا و منطقه به اعطای کمک مالی به عراق، تحریم ایران و جلوگیری از دستیابی آن به تسلیحات و تجهیزات مدرن".

هم چنین «هاوارد تیچر»، عضو شورای امنیت ملی آمریکا در زمان «ریگان»، معتقد است: آمریکا برای «صدام حسین» کاری کرد که تا آن روز برای هیچ یک از نزدیک ترین متحدان خود نکرده بود.

صدام حسین به تحریک و به پشتوانه آمریکا وارد جنگی شد که 8 سال طول کشید و خسارات فراوانی را به دو کشور وارد ساخت، تراژدی صدام زمانی کامل شد که او نه تنها هیچ دستاوردی در این جنگ بدست نیاورد، بلکه چندین سال بعد به بهانه برخورداری از سلاح‌های شیمیایی و کشتار جمعی هدف حمله آمریکا قرار گرفت و سرنگون و اعدام شد.

او تنها نمونه از حکامی نبود که به خاطر اعتماد به آمریکا دست به جنایت زد و بعد با تمام شدن تاریخ مصرفش توسط خود آمریکا از بین رفت.

آمریکایى ها پس از شکست سنگین در کودتاى «نوژه » ، تحرکات شدیدى را براى ترغیب صدام به جنگ با ایران آغاز کردند . برژینسکى، مشاور امنیت ملى آمریکا، براى آماده سازى عراق براى شروع جنگ سفرهاى محرمانه متعددى به بغداد کرد که مجله ژورنال استریت، مورخ ۸ فوریه ۱۹۸۰ یکى از این سفرهاى محرمانه را فاش ساخت . علاوه بر این، مطبوعات اروپایى نیز در همان زمان، از ملاقاتهاى متعدد برژینسکى با صدام خبر دادند . (تایمز لندن، ۱۷ ژوئن ۱۹۸۰ به نقل از حسن واعظى، ایران و آمریکا، پیشین، ص ۱۰۸)
مجله فیگارو به نقل از طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق در این باره چنین گزارش داد : « جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته ( تیرماه ۱۳۵۹) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب و احتمالاً برقررای یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیش بینی ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود , ایران بی ثبات می شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می رود و یک دولت طرفدار غرب به جای آن به قدرت می رسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد , آمریکا می تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید .» (روزنامه انقلاب اسلامی , ۱۷/۹/۱۳۵۹)
نماینده آمریکا در سازمان ملل در همان روزهای آغازین جنگ اعلام کرد: « اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هر گونه امکانات نظامی را در اختیار عراق قرار خواهد داد .» (روزنامه اطلاعات , ۷/۷/۱۳۵۹)
هر چند آمریکایى ها کوشیده اند که نقش خود را در تحریک صدام براى حمله به ایران کتمان کنند، اما تجهیز صدام به انواع سلاحهاى جدید جنگى و کشتار جمعى و نیز حمایتهاى رسانه اى، سیاسى و بین المللى از سوى امریکا و هم پیمانان وى، چیزى نیست که بتوان آن را کتمان یا انکار کرد . از این رو، آمریکایى ها خود ناچار به اعتراف آن شدند .
روزنامه سوئدی تمپوس به نقل از هنری کسینجر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و نظریه پرداز امروزی در این زمینه نوشت : « واشنگتن در مورد ایران که هرگز اهداف خود را محرمانه نمی گذارد , به این نتیجه رسیده است که این کشور تهدیدی بزرگ تر است . ایران در نظر دارد بر عراق پیروز شده و دولتی اسلامی در این منطقه مستقر نماید .» (خبرگزاری جمهوری اسلامی , ۲۵/۲/۱۳۶۵ به نقل از روزنامه تمپوس)
سایروس ونس، مشاور سابق امنیت ملى کاخ سفید نیز رسما اعلام کرد:«ما در جنگ طولانى و پر خسارت ایران و عراق، علیه ایران بودیم .» (رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ایران و آمریکا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)،تهران: روزنامه سلام، ص ۱۵۱)

كودتاي آمريكايي «نوژه» به اصطلاح نجات ايران دركنارمداخلات و صدها توطئه سياسي، نظامي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و ديپلماتيك ديگرحاكي از خصومت همه جانبه آمريكا نسبت به ملت ايران و انقلاب اسلامي است كه مردم انقلابي و خداجوي كشورمان با تمسك به اسلام و ايمان به خداوند، در سايه پيروي از ولايت مطلقه فقيه اين توطئه را نيز مانند ساير تهديدات و فتنه هاي استكبار جهاني نقش بر آب كرد.

 

كودتاي نوژه اولين حركت براندازانه مستكبران درمسير انقلاب اسلامي نبوده و آخرين آن نيز نخواهد بود و نشان مي دهد كه آمريكا نه تنها تحليل و شناخت درستي از اوضاع داخلي ايران ندارد بلكه طرح ها و برنامه هايش نيز به تعبير امام خميني(ره) احمقانه و بسيار ناشيانه است، اگرچه چنين حركت هايي ممكن است در برخي كشورها كه نه از مشروعيت الهي و نه از مقبوليت مردمي و از سوي ديگر از رهبري هوشمند برخوردار نيستند، توفيقاتي را كسب نمايند، لكن ملت ايران كابوس با مقاومت و ايثار و از خودگذشتگي مقابل استكبارجهاني، شكست ناپذيري ابرقدرت هاي شرق وغرب و صهيونيسم بين الملل را درهم ريختند.

 

درباره اهميت كودتاي نوژه كه در روز 18 تيرماه 1359 توسط مردم و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران خنثي شد بايد گفت‌ كه نمونه‌هاي بسيار كوچكتر آن رژيم‌هاي بسياري را در سراسر جهان سرنگون كرده بود و به جرأت مي‌توان ادعا كرد كه كودتاي 28 مرداد 1332 در مقايسه با آن بازي كودكانه‌اي بيش نبود.

اما «سيا» و «اينتليجنس سرويس» از اين شكست درس نگرفتند و به تلاش‌هاي خود براي اجراي طرح‌هاي براندازي ديگر ادامه دادند. درفاصله شكست «كودتاي نوژه» تا «كودتاي قطب‌زاده ـ شريعتمداري» (فروردين 1361)، يعني در طول 1.5 سال، سه توطئه كودتايي ديگر نيز به سرنوشت «نوژه» دچار شد.

از اولين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آمريكا تلاش گسترده‌اي را براي به سازش كشاندن انقلاب يا سقوط آن آغاز كرد.

آمريكا به دليل اطلاعات و تحليل‌هاي نادرست تصور مي‌كرد قادر است در اندك زماني رويدادهاي ايران را همچون دوران پهلوي دراختياربگيرد؛ بنابراين به انواع حيله‌ها عليه جمهوري اسلامي متوسل شد كه يكي از اين توطئه‌ها‌‌، كودتاي پايگاه هوايي شهيد نوژه بود‌.

ازسوي ديگرجمهوري اسلامي ايران در روز پنجم فروردين سال 1358 با خروج از پيمان نظامي «سنتو» اعلام كرد كه ديگر حافظ منافع آمريكا درمنطقه نيست.

آژانس جاسوسي آمريكا «سيا» به «كودتاي نوژه» اميد زيادي بسته بود و آن را ضربه نهايي وقطعي بر پيكرنظام نوپاي جمهوري اسلامي مي‌پنداشت و اهميت آن را بيش از تجاوز نظامي صدام ارزيابي مي‌كرد.

 

تقدم كودتاي نوژه بر جنگ تحميلي

به گفته سران «كودتاي نوژه» مدتي برسرتقدم «كودتاي نوژه» يا آغازجنگ تحميلي بحث شد و سرانجام، بعد ازسفر برخي ازعناصركودتا به پاريس دراسفندماه 58، اين طرح (آغاز جنگ تحميلي) در درجه دوم قرار گرفت و درجه يك به كودتا داده شد.

پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان در50 كيلو‌متري شهرقديمي همدان قرار دارد و تيمسارآيت محققي(بعنوان فرمانده عمليات )، تيمسار سعيد مهديون (فرمانده وقت نيروي هوايي )، سروان حميد نعمتي، سروان ايرج ايران نژاد و چند تن ديگر از سران كودتا در آنجا خدمت كرده بودند و اماكن و پرسنل پايگاه را مي‌شناختند.

براي تصرف پايگاه نوژه به عنوان كليد عمليات كودتا قرار بود 12 تيم مركب از يكصد تن از كلاه سبزهاي تيپ نوهد،300 تا 400 نفر از فريب خوردگان ايل بختياري و 12 نفر راهنما از داخل پايگاه به فرماندهي سرگرد كوروش آذرتاش جهت تصرف پايگاه نوژه وارد عمل شوند‌.

 

كودتاي بي سابقه در جهان

اين كودتا، از لحاظ تجهيزات نظامي كه قراربود از داخل و خارج درجريان آن به كارگرفته شود در تاريخ كودتاهاي جهان بي‌سابقه بود و چنان دقيق طرح‌ريزي شده كه سيا موفقيت آن را قطعي مي‌دانست. اميد به موفقيت كودتا تا بدان حد بود كه حتي اعلاميه پيروزي آن نيزآماده شده بود و حتي نام رهبرمذهبي كودتا را مشخص و مكاني را براي اقامت وي در تهران در نظر گرفته بودند.

 

نقش سازمان سيا و سران عرب در نوژه

يكي ازسران كودتا در دادگاه انقلاب درباره نقش سازمان سيا و ارتجاع عرب و جريان‌هاي سياسي راست مرتبط با كودتا مي گويد: دو تا سه ماه بعد از پيروزي انقلاب اولين تماس بين مأمورين «سيا» و يكي از دوستان بني‌عامري ( از عاملان كودتا در اروپا برقرار شد و آنها بني‌عامري را در دسترس شاپور بختيار قرار دادند.

تمام هماهنگي‌هاي لازم بين كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا و ستاد شاپور بختيار در پاريس از طريق سيا انجام گرفت و هماهنگي‌ بين اسرائيل و كشورهاي مرتجع منطقه نظيرعربستان، مصر و عراق ( دولت حزب بعث ) توسط نماينده سيا كه در دفتر بختيار در پاريس است انجام مي‌گرفته است.

طبق اظهارنظرهاي بني‌عامري تأمين هزينه‌هاي مادي اين اقدام چه به صورت مستقيم و چه به صورت غيرمستقيم نظير چك ده ميليون دلاري عربستان سعودي، توسط آمريكا صورت گرفته است.

شناسائي افراد مخالف در كشور يا در خارج از كشور و معرفي آنها به بختيار و تقويت امكانات آنها يا در اختيار گذاردن امكانات لازم به آنها نظير معرفي پاليزبان كه در يكي از روستاهاي عراق مخفي بوده و توسط سازمان جاسوسي رژيم اسرائيل شناسائي و معرفي و هماهنگي لازم را بين او و بختيار انجام داده است.

كودتاچيان پس از جلب برخي از روحاني‌نمايان «متنفذ» با استفاده از ده ميليون دلاري كه ارتجاع عرب، از طريق سعودي، در اختيار گذارده بود، مخفيانه به جذب نيرو پرداختند.

 

همراهي حزب دمكرات و كوموله و منافقين

سران كودتا از طريق بختيار با «كومو‌له» و «حزب دمكرات» نيز تماس گرفته و بختيار در جريان ملاقات‌هاي متعدد با قاسملو و عز‌الدين حسيني موافقت آنها را جلب كرده بود.

طبق اسناد و مداركي كه به دست آمده، تماس‌هايي ميان كودتاگران و موسي خياباني صورت گرفته بود و ضمن پيشنهادي كه رهبران كودتا به سازمان مجاهدين خلق (منافقين) داده بودند، موافقت شده بود كه سازمان مجاهدين درمقابل پستي كه به مسعود رجوي واگذار مي‌شود، به نفع كودتاگران از موضعگيري در مقابل عمل كودتا خود را كنار بكشد.

 

كودتا در تهران و ساير شهرها

عمليات كودتا هم قرار بود به طورهم زمان در تهران و ساير شهرهاي بزرگ به اجرا درآيد و اماكني مانند مدرسه فيضيه، اقامتگاه امام، كميته مركزي، نخست‌وزيري، ميعادگاه‌هاي نماز جمعه و... توسط هواپيماها بمباران شود.

بنا بود كودتاگران در اين بمباران از بمب‌‌هاي خوشه‌اي و آتش‌زا استفاده كنند. آنان در حدود 30 فروند هواپيما، 60 خلبان و حدود 500 نفر افراد فني و نظامي را براي شركت در عمليات آماده كرده بودند.

برخي از عناصر دستگيرشده، اهداف تعيين شده براي بمباران در تهران را به اين ترتيب نام بردند: بيت امام در جماران، فرودگاه مهرآباد، مقر نخست‌وزيري، ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ستاد مركزي كميته انقلاب اسلامي، پادگان ولي‌ عصر (عج)، پادگان امام حسين(ع)، پادگان خليج، كميته انقلاب اسلامي منطقه 9، كميته انقلاب اسلامي منطقه 4، كاخ سعد‌آباد (چون آنجا را انبار مهمات مي‌دانستند) و پادگان ارتش در لويزان.

 

بيت امام نخستين هدف

به گفته‌ همه‌ افراد دستگير شده ازجمله تيمسار محققي، «بيت امام» نخستين و مهم‌‌ترين هدفي بود كه بايد بلافاصله بمباران مي‌شد. حمله به بيت امام مركز ثقل كودتا را تشكيل مي‌داد و به معناي به دست آوردن كليد پيروزي كودتا بود. براي سران كودتا كاملاً مشخص بود تا زماني كه امام زنده است، مردم با يك كلمه ايشان به خيابان‌ها ريخته و عمل كودتا را عقيم خواهند كرد.

به همين جهت از بين بردن امام يكي از مهم‌ترين هدف‌هاي كودتا بود و براي اجراي آن بيش از ساير هدف‌ها، هواپيما و مهمات سنگين در نظر گرفته شده بود.

 

فتح تهران مساوي با پيروزي

ازنظر رهبران كودتا فتح تهران مساوي با پيروزي درسراسركشور تلقي مي شد. آنان با تجربه و تصويري كه ازچگونگي كودتاي 28مرداد 1332 و پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 داشتند تصور مي كردند كه با سقوط تهران مراكز نظامي ـ اداري ساير شهرها با توجه به ضرباتي كه همزمان با عمليات تهران توسط شاخه هاي كودتا در سراسر كشور بر آنها وارد مي شد و به تعبيت از تغيير قدرت در مركز با رهبران كودتا اعلام همبستگي مي كنند و مترصد اجراي فرمان هاي « شوراي نظامي » مي شوند.

 

افشاي كودتاي آمريكايي نوژه

سه روز مانده به موعد كودتا يكي از خلبانان كه براي همكاري انتخاب شده بود، در تهران با سروان حميد نعمتي (از عناصر مؤثر كودتا) ملاقات مي كند، حميد نعمتي به او مي گويد مأموريت تو بمباران بيت امام(ره) است و ما مي توانيم تا 5 ميليون نفر را بكشيم.

گويا شگردحميد نعمتي اين بود كه در نخستين ديدار توجيهي كودتا به خلبانان عضوگيري شده چنين جمله اي را مي گفت تا از ميزان آمادگي آنها براي شركت در كودتا و كشتار ميليوني مردم اطلاع يابد.

خلبان ياد شده در مقابل نوع مأموريت و وسعت كشتار مردم غافلگير و مردد شد، اما به دليل ترس از سران كودتا نمي دانست چه بايد كند. وي پس از خروج از خانه حميد نعمتي، تشويش و نگراني بر او مسلط شده و مي خواست موضوع را با كسي در ميان بگذارد. آن شب در خانه موضوع كودتا را با برادر و مادرش در ميان مي گذارد و مادر كه به شدت ناراحت شده بود گفت كه تو نه تنها نبايد اين كار را بكني، بلكه بايد به انقلابيون خبر دهي و جلوي اين كار را بگيري كه اگر غير از اين باشد شيرم حلالت نيست.

اين سخن مادر موجب شد در نخستين دقايق بامداد چهارشنبه خلبان ياد شده تصميم خود را بگيرد و با پذيرش احتمال كشته شدن توسط سران كودتا، ماجراي كودتا را افشا كند. او از خانه خارج مي شود و پس از پرس و جوها و دوندگي هاي مختلف، حدود اذان صبح منزل حضرت آيت الله خامنه اي را يافته و خود را به آنجا مي رساند.

 

تعريف واقعه از سوي رهبر معظم انقلاب به نقل ازكتاب كودتاي نوژه موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي

«شبي حدود اذان صبح ديدم كه درمنزل ما را به شدت مي زنند، من رفتم ديدم مي گويند يك ارتشي آمده و با شما كار واجب دارد، ديدم يك نفر تكيه داده به ديوار، با حال كسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من كار داريد؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم چكار داريد؟ گفت كه كار واجبي دارم و فقط به خودتان مي گويم... من به حرفش حساس شدم احتمال اين بود كه سوءنيتي داشته باشد، اما ديدم نمي شود به حرفش گوش نداد.

« يك جايي گوشه حياط نشستيم، آثار بيخوابي و خيابانگردي و خستگي و هيجان در او پيدا بود. خلاصه آنچه گفت اين بود كه در پايگاه همدان اجتماعي تشكيل شده و تصميمي بركودتايي گرفته و پول هايي به افراد زيادي داده اند، به خود من هم پول داده اند. قرار است جماران و چند جاي ديگر را بمباران كنيم».

پرسيدم: كي قرار است اين كودتا انجام شود، گفت: امشب. من ديدم مساله خيلي جدي است و بايد آن را پيگيري كنم، در اين بين اين احتمال را مي دادم كه يك سياست باشد و بخواهند ما را سرگرم كنند، اما درعين حال اصل قضيه آنقدر مهم بود كه با وجود اين احتمالات، لازم بود آن را پيگيري كنيم. »

فرداي آن روزمطبوعات نوشتند كه 'كودتا لو رفت' و اين كودتا به نام 'احساسات مادري' نام گرفت.

 

دومين افشاگري

چند ساعت پس از افشاي كودتا به وسيله خلبان ياد شده، يكي از درجه داران تيپ 23 نوهد نيز به كميته مستقر در اداره دوم ستادمشترك مراجعه مي كند و پس از افشاي كودتا و اعتراف به اينكه قرار است به همراه عده اي ديگر در براندازي جمهوري اسلامي شركت كند، يك پاكت حاوي بخشي از طرح عمليات كودتا را در اختيار كميته فوق قرار مي دهد، به اين ترتيب به فاصله چند ساعت از سوي 2 عنصر جذب شده به كودتا، اقدام به ضد كودتا تبديل مي شود و انقلاب در برابر خطري كه در چند قدمي اش كمين كرده بود آگاه مي شود.

 

سخنان امام خميني درباره شكست كودتا

«حضرت امام خميني (ره) بنيانگذارجمهوري اسلامي نيز پس ازخنثي سازي كودتا در 20 تيرماه 59 در حسينيه جماران به ايراد سخن پرداختند و در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران فرمودند: توطئه اي كه معلوم است چنانچه موفق به كشفش هم نشده بوديم و قيام هم كرده بودند مردم آن را خفه مي كردند، اين احمق ها نفهميدند كه اگر چنانچه فرض هم شما از پايگاه همدان پا شده بوديد و آمده بوديد، فرض كنيد چند تا جا هم كوبيده بوديد، شما بالاخره بايد زمين هم بياييد، يا همان آسمان مي مانيد، ما از اين امور نمي ترسيم.»

اين درحالي بود كه بنيانگذار انقلاب اسلامي محكم و استوار از كنار توطئه كودتا (كه ممكن است هر رهبري را پريشان سازد) مي گذرد و آن را در كنار عظمت و قدرت لايزال الهي و نيز وحدت و انسجام ملت ايران، هيچ مي داند و شب كودتا عليرغم اطلاع از ماجرا محل سكونت خود را ترك نكردند.

 

واقعه طبس مصداق عيني تلاش خصمانه استکبار جهاني براي براندازي نظام جمهوري اسلامي

از جمله اولين اقدامات آمريکا عليه انقلاب اسلامي حمله نظامي به ايران در صحراي طبس است که با خواست و اراده الهي منجر به شکست شد.

از جمله اولين اقدامات آمريکا عليه انقلاب اسلامي حمله نظامي به ايران در صحراي طبس است که با خواست و اراده الهي منجر به شکست شد. لذا به بهانه سالروز واقعه شکست حمله نظامي آمريکا به ايران در طبس در سال 1359 ضمن بررسي اين واقعه، نگاهي به نقش، اقدامات و تلاش استکبار جهاني براي از بين بردن انقلاب اسلامي از همان روزهاي اول پيروزي آن داريم.

جاسوسي و مداخلات سفارت آمریکا در امور ايران و تسخير آن توسط دانشجويان

واقعه طبس در پي تسخير سفارت آمريکا از سوي دانشجويان پيرو خط امام در 13 آبان 1358 و گروگان­گيري ديپلمات­ها، کارکنان و تبعه آمريکايي شاغل در اين سفارت اتفاق افتاد. واقعيت اين است که سفارت آمريکا در ايران به مرکزي براي جاسوسي و اقدامات براندازانه عليه انقلاب اسلامي مبدل شده بود. در اينجا لازم است شرح مختصري از اين تلاش­ها و اقدامات ايالات متحده آمريکا عليه انقلاب اسلامي ارائه شود.

سفارت سابق آمریکا در تهران يکي از مراکز مهم سازماندهي اقدامات ضد ايراني اين کشور بوده است. از دوره رژيم گذشته، اين مرکز با جاسوسي در امور ايران اطلاعات مهمي را در اختيار دواير سياستگذاري آمریکا جهت اتخاذ تصميمات علیه ايران قرار مي­داد.

همواره بسياري از سفارتخانه‌هاي آمریکا كانون اصلي جاسوسي سازمان سيا در كشورهاي خارجي بوده‌اند. اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي آمریکا در تهران نشان مي­دهد كه در سفارتخانه‌هاي اين کشور، واحدي به نام "مراكز عملياتي" وجود داشته و رؤساي اين مراكز، رهبري عمليات گوناگون جاسوسي در كشورهاي حوزه مأموريت­شان را بر عهده مي‌گرفتند. اين گونه افراد عموماً در پوشش ديپلماتيك فعاليت کرده و از مصونيت­هاي ديپلماتيك نيز برخوردار بودند. "ويليام كيسي" رئيس پيشين سيا، در اسفند 1361 در همين ارتباط گفته بود: «سازمان سيا در تمامي كشورهايي كه براي آمریکا اهميت حياتي داشته باشد، فعاليت‌هاي جاسوسي شديدي را به منظور ارزيابي ميزان ثبات سياسي و اقتصادي اين كشورها اعمال مي‌كند».[1]

به طور کلي سفارت آمریکا در عصر‌ پهلوي ارتباط مستقيمي با سازمان سيا داشت و در واقع بخشي از سفارت آمریکا در تهران در اختيار سيا بود. در بسياري از امور ميان اعضاي رسمي سفارت و عوامل سيا هماهنگي لازم برقرار بود. در همان حال ميان سفارت و نمايندگي سيا در تهران و وزارت خارجه آمریکا و نيز سازمان مركزي سيا در آمریکا هم ارتباط تنگاتنگ قابل توجهي وجود داشت و اساساً با مجموع تعامل اطلاعاتي و فعاليت­ هاي سياسي طرفين بود كه سياست­ ها و تصميم‌سازي­هاي ريز و درشت دولتمردان و سياستگذاران آمریکا در مورد ايران به مورد اجرا گذاشته مي‌شد و در ارتباط و تعامل حكومت ايران با آن كشور تصميم لازم اخذ مي‌شد. در همان حالي كه سفارت عمدتاً از طريق مستقيم و آشكار، روابط آمریکا با حكومت ايران را تنظيم مي‌كرد مجموعه گزارش ­ها و اطلاعات سيا از شئون مختلف زندگي ايرانيان، دولتمردان آن كشور را قادر مي‌ساخت رفتار سياسي فيمابين را براساس داده‌هاي اطلاعاتي مذكور طبقه‌بندي و تنظيم کنند و به كار بندند. در خصوص حكومت ايران هم علاوه بر اينكه رؤساي وقت سيا در ايران ارتباط و تماس مستقيم و منظمي با شاه داشتند، برخي ديدگاه­ها و خواسته‌هاي آنان هم از طريق مجاري رسمي سفارت آمریکا در تهران به اطلاع مقامات ايراني مي‌رسيد. در همان حال روابط سيا و سفارت آمریکا در تهران با ساواك هم از قاعده‌هاي مشابه پيروي مي‌كرد. اسناد بر جاي مانده نشان مي‌دهد كه سيا، سفارت آمریکا در تهران و حتي وزارت خارجه آن كشور در گزارشات و اطلاعات واصله از ساواك در زمينه حضورشان در ايران بهره‌ فراواني مي‌بردند، و برخي از مهمترين جنبه‌هاي زندگي ايرانيان و حتي شناخت ويژگي‌ها و مسائل پر شمار مربوط به مجموعه حاكميت، دولت، دربار و شخص شاه از كانال ساواك در اختيار سيا و مقامات سفارت و وزارت امور خارجه آمریکا قرار داده مي‌شد.[2]

وزارت امور خارجه آمریکا با مسئولان سيا در ايران جلسات و مذاكرات منظمي داشت و در همان حال سمينارهاي متعددي با شركت كارشناسان، متخصصان و نمايندگان فيمابين تشكيل مي‌شد كه درباره اوضاع سياسي، استراتژيكي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مباحث و مسائل گوناگوني مطرح و مذاكره مي‌‌كرد و از جمع‌بندي اين­گونه‌ جلسات و مذاكرات بود كه در نهايت استراتژي و دكترين آمریکا در رابطه با ايران شكل مي‌گرفت و به مورد اجرا گذاشته مي‌شد. با اين توضيح كه مباحث مطروحه در اين­گونه سمينارها و جلسات اساساً بر پايه اطلاعات و گزارشاتي بود كه از سوي مأموران و نمايندگي سيا و سفارت آمریکا در تهران تهيه و ارسال شده بود. براي نمونه سازمان مركزي سيا در آمریکا در نامه‌اي كه در 27 ارديبهشت 1356 / 17 مه 1977 براي سفارت آمریکا در تهران مي‌فرستد سرفصل‌هاي مورد نياز اطلاعاتي وزارت امور خارجه و سيا در مورد ايران را تعيين كرده و تقاضا مي‌كند آن سفارت به ياري مأموران سيا در تهران اطلاعات خواسته شده را با مطالعه در موارد اطلاع داده شده براي مركز ارسال دارند. مطابق با اين سرفصل ­ها، در خصوص موضوعات مهمي از جمله موارد ذيل اطلاعات مورد نياز از سفارت آمریکا درخواست مي‌شود؛ سياست­ هاي دراز مدت شاه، چگونگي اخذ تصميمات در مورد مسايل اساسي سياسي، ملي، امنيتي و اقتصادي، برنامه‌هاي رشد اقتصادي، طرح ­هاي مربوط به توسعه اتمي و قابليت­ هاي نيروهاي مسلح سلطنتي ايران.[3]

نکته مهم در مورد ارتباط سيا با سفارت آمریکا آن است که از ميان سفيران آمریکا در تهران حداقل سه تن پيش از انتصاب به اين مقام در سازمان سيا عضويت داشتند كه از آن ميان "ريچارد هلمز" مشهورترين آنهاست. وي تا ژوئن 1977 / 1355 ش. مقام سفارتش را در تهران حفظ كرد. در دوران وي بود كه علاوه بر گسترش فعاليت­هاي سيا در موارد مختلف کشورمان، سفارت آمریکا در تهران نيز نقش بسيار برجسته‌اي در گسترش روابط ايران و آمریکا بر عهده گرفت. حضور و فعاليت گستردة مأموران سيا در پوشش­هاي مختلف سياسي- ديپلماتيك در سفارت آمریکا در تهران و نيز حضور چهره‌هاي برجسته سيا به عنوان سفير و كاردار و نظاير آن در ايران اين فرضيه را سخت قوت مي‌بخشد كه مسائل اطلاعاتي- امنيتي و جاسوسي در روابط ايران و آمریکا جايگاه بي‌بديلي داشت. منصور رفيع‌زاده آخرين نماينده ساواك در آمریکا تأكيد دارد كه سفارت آمریکا در تهران در درجه اول به عنوان پايگاهي براي انجام فعاليت­هاي جاسوسي- اطلاعاتي سيا در ايران انجام وظيفه مي‌كرده است.[4]

در اسناد و مدارك بر جاي مانده از لانه جاسوسی آمریکا در تهران اسامي و مشخصات افراد پر شماري ذكر شده است كه با سفارت در تماس دائمي بودند و اخبار و اطلاعات ارزشمندي را از حوزه فعاليت خود در اختيار آنان قرار مي‌دادند. برخي از مهم‌ترين فعالان سياسي مخالف، روشنفكران، اساتيد و مديران دانشگاه­ها، رجال و كارگزاران دولتي و حكومتي در زمره اين افراد بودند. سفارت آمریکا در تهران و نيز سيا در موارد متعدد با كمترين مشكل اطلاعات ذي‌قيمت قابل توجهي از اين منابع و رابطين خود به دست مي‌آوردند. بسياري از كساني كه در آمریکا تحصيلات عاليه خود را پشت سر گذارده بودند، روابط نزديك­تري با سفارت و نمايندگان پيدا و پنهان سيا در تهران و ساير نقاط كشور داشتند.[5] در يك مورد سفارت آمریکا در تهران از مهدي هروي نام مي‌برد كه "مأموران گوناگون سفارت با او آشنايي" تامي داشتند. او كه تحصيلات دانشگاهي‌اش را در آمریکا انجام داده بود در اوايل سال 1975 به عنوان مشاور با نمايندگان آمریکا در سومين كنگره حزب ايران نوين كار مي‌كرد و بعدها پس از تأسيس حزب رستاخيز اين مهم را در حزب جديد بر عهده گرفت و روابط اطلاعاتي‌اش را با سفارت كماكان حفظ نمود.[6]

سفارت آمریکا در تهران تا پايان دوران سلطنت محمد‌رضا شاه كماكان از حضور و وجود فعال اين رابطين و خبررسانان سود مي‌برد و حكومت ايران و نيز ساواك هم هيچ‌گاه مانعي بر سر راه اين ارتباطات كه چندان پنهان هم نبود ايجاد نكردند. نکته ديگر در مورد فعاليت­هاي سفارت آمریکا در ايران به دخالت اين مرکز در برخي تصميمات کشور در دوره پهلوي مربوط مي‌شود تا جايي­که در ماه­هاي پاياني حکومت پهلوي سوليوان سفير آمریکا به اين نتيجه رسيده بود كه لازم است به رهبران مخالفين براي مشاركت در امور ايران، نقشي وسيع‌تر از آنچه شاه آمادگي‌اش را داشته است، واگذار شود و بر همين اساس شاپور بختيار که تحصيل‌كرده غرب بود مسئوليت نخست‌وزيري را پذيرفت.

در دوره پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز لانه جاسوسی تا قبل از تسخیر آن توسط دانشجويان به­عنوان مرکز اصلي جاسوسي و طراحي توطئه‌هاي آمریکا بود. به­عنوان مثال اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي نشان مي­دهد که سفارت آمریکا تمرکز خاصي روي موضوع قوميت­ها به­ويژه موضوع کردستان داشت و اطلاعات زيادي را در مورد امکان خيزش قومي در اين منطقه به واشنگتن ارسال مي‌کرد.[7]

از طرف ديگر افسران سازمان سیا با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگى و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها كه نتیجه طبیعى هر انقلابى است، سعى كردند تا با نفوذ در مناطق كلیدى و حساس انقلاب اسلامى از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیرى نمایند. سفارت آمریكا با ایجاد شبكه‏هاى جاسوسى و اطلاعاتى در پى آن بود تا از طريق تضعیف نیروهاى اصیل انقلاب و تقويت نيروهاي ليبرال حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریكا در پى آن بودند تا با برقرارى ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهداف­شان را تسهیل كنند.

اسناد لانه جاسوسى نیز نشان مى‏دهد كه ایالات متحده چگونه براى خارج كردن امام از صحنه سیاسى كشور درصدد جذب افراد موثر و مهم دولت موقت از جمله بنى صدر و امیر انتظام برآمده بود و مثلاً در مورد جذب بنى صدر، در ظاهر به عنوان مشاور اقتصادى یك شركت آمریكایى با حقوق ماهانه 1000 دلار دعوت به همكارى مى‏شد، اما در واقع رابط سازمان سیا تلاش مى‏كرد تا وى را به استخدام این سازمان درآورد.[8] دولت آمریكا در پى آن بود تا با ایجاد ائتلافى از لیبرال‏هاى سیاسى، چهره‏هاى دینى میانه‏رو، سكولارها، ملى­گرایان و سران ارتشى متمایل به غرب تحت لواى دولت موقت موجبات حذف تدریجى نیروهاى وفادار به امام را از صحنه سیاسى كشور ایجاد نماید. به همین دلیل وزارت خارجه آمریكا ماموریت اصلى سفارت خود را در ایران تلاش براى هماهنگى فعالیت‏هاى نیروهاى لیبرال و میانه­روهاى مذهبى و پیوند دادن آنها با عناصر ملى­گرا و سلطنت­طلبان و طرفداران رژیم سابق علیه انقلابیون مذهبى قرار داده بود.[9]

نهايتا تداوم اقدامات مداخله‌جويانه و خرابکارانه سفارت آمریکا در تهران با واکنش دانشجويان انقلابي ايران مواجه شد و با تسخير اين مرکز، آمریکا از يکي از مهمترين ابزارهاي خود براي دخالت در امور ايران محروم شد.

با تسخير سفارت آمريکا و گروگانگيري ديپلمات­ ها، کارکنان و اتباع آمريکايي شاغل در سفارت، دانشجويان آزادي گروگان­ ها را در قبال تحويل و استرداد شاه به ايران خواستار شدند. اما آمريکايي­ ها به جاي مذاکره و عمل به خواسته دانشجويان و مردم ايران به راه حل خصمانه و حمله نظامي به ايران اقدام کردند.

واقعه شکست حمله نظامي آمريکا به ايران در طبس

آمريکايي­ ها براي اقدام نظامي­شان عليه ايران عملياتي با نام «پنجه عقاب» طراحي و به اجرا گذاشتند. بدين منظور يک ماه پس از اشغال سفارت (لانه جاسوسي) آمريکا، نيروهايي موسوم به «دلتا» چند ماه در «فورت برگ‌» آمریکا آموزش نظامي ديده و در فرودگاه كاروليناي شمالي تمرين كردند. اين نيروها پيش از شروع عمليات نيز به پايگاه‌هايي در مصر و عمان منتقل شده بودند.[10]

عمليات در چهارم ارديبهشت 1359 (24 آوریل 1980) با کمک برخی کشورهای عربی و همسایه آغاز مي شد. قرار بود نيروهاي عملياتي كه در ميان آنان افسران پهلوي و افراد وابسته به ساواك نيز حضور داشتند، با چرخ­بال از طبس به سوي تهران حركت كنند و در ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي‌) فرود آيند. سپس با لباس مبدل‌، به سفارت آمریکا در تهران حمله و گروگان­های خود را آزاد كنند. طبق اين نقشه‌، آنان پس از پايان فعاليتشان، از همين راه به طبس وارد و از آنجا با هواپيما از ايران خارج مي‌شدند.

یك روز پس از این كه یك گروه جاسوس از صلیب سرخ بین‏المللى در ملاقات با گروگان‏ها مشخص كرد كه تمام گروگان‏ها در سفارت به سر مى‏برند، كارتر رئيس جمهور آمريکا در دفتر كارش، كلمه رمز «بروید» را كه اعلام كننده آغاز حمله بود، صادر كرد.

عملیات در غروب روز پنجشنبه، 4 اردیبهشت 1358 شروع شد و شش فروند هواپیماى سى - 130 و نود نفر از كماندوهاى آمریكا موسوم به نیروهاى دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریاى عمان منتقل شدند.

نیمه شب پنجشنبه، 4 اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپیماهاى مذكور و هشت فروند هلى­كوپتر نفربر، از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم و با استفاده از نقاط كور رادار، راهى ایران شدند. پس از ورود به حریم ایران اسلامى، یكى از هلى­كوپترها در 120 كیلومترى شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلى­كوپتر به هلى­كوپتر دیگرى منتقل شدند و پس از طى مسافتى و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیك این هلى­كوپتر نیز از كار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.

در هر صورت، شش فروند هواپیماى سى - 130 و شش فروند هلى كوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاریكى شب فرود آمدند. در حال سوخت‏گیرى هلى­كوپترها براى اجراى مرحله بعدى عملیات، یكى دیگر از هلی کوپترها دچار نقص فنى شد. با از كار افتادن این هلى­كوپتر، تمام برنامه‏هاى آمریكایى‏ها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتى كه انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عملیات، حداقل به شش فروند هلى­كوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به كاخ سفید گزارش شد و از رئیس جمهور كسب تكلیف شد. كارتر دستور توقف عملیات و عقب‏نشینى را صادر كرد؛ اما نيروهاي آمريکايي در طوفان شن گرفتار شدند. هواپیماها و هلى­كوپترهاى آمریكایى در حال برخاستن از زمین، دچار مشكل شدند. یك هواپیما و یك فروند هلى­كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر حادثه، هشت تن از آمریكایى‏ها کشته شدند، و بقیه پنج فروند هواپیماى سى-130 نیز از خاك ایران فرار كردند. برژینسكى مشاور امنيت ملي رئيس جمهور آمريکا حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب ‏نشینى و آتش گرفتن هواپیما و هلی­كوپتر آمریكایى چنین توصیف كرده است:

«وى بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روى میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمى به خود پیچید و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد و به اطرافیانش بد و بى راه میگفت».[11]

نتيجه گيري

واقعه طبس در کنار حمايت آشکار آمريکايي­ها از جريان­ هاي تجزیه طلب و تروریسم از اولين اقدامات و تلاش­ هاي دولتمردان واشنگتن عليه انقلاب نوپاي اسلامي است که از عمق دشمني آنها نسبت به مردم و نظام جمهوري اسلامي حکايت دارد. آمريکايي­­ها پس از ناکامي شان در حمله نظامي در ارديبهشت 59 سياست­هاي خصمانه­ اشان را عليه نظام جمهوري اسلامي به شکلي ديگر به اجرا گذاشتند که تا امروز به صورت گسترده­تر ادامه دارد. عليرغم اقدامات و تلاش­ هاي خصمانه دولتمردان آمريکا عليه مردم ايران در 4 دهه گذشته اکنون که در چهلمين سالگي پيروزي انقلاب اسلامي قرار داريم شاهد ايراني آباد، آزاد، مستقل و پيشرفته در بسياري از زمينه ­ها هستيم. اين نشان از ناکامي و شکست سياست­ها و اقدامات آمريکايي ­ها در مقابله با مردم و نظام جمهوري اسلامي ايران دارد.

پژوهش خبری //

--------------------

[1] . تسخير لانه جاسوسي، روز مبارزه با استکبار جهاني، سايت سازمان تبليغات اسلامي، 12 آبان 1388

[2] . شاهدي، مظفر. "سيا، ساواک و سفارت امريکا"، خبرگزاري فارس، 2/9/1387

[3] . همان.

[4] . همان.

[5] . اسناد لانه جاسوسي آمریکا، 1368، صص 107-108

[6] . همان،ص109

[7] . اسناد لانه جاسوسي امريکا، جلد 17، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسي، 1368

[8] . نوازنى، بهرام. "الگوهاى رفتارى ایالات متحده آمریكا در رویارویى با جمهورى اسلامى ایران"، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1383، ص 98 .

[9] . همان

[10] . موسسه مطالعات و پژوهش­های سیاسی، "شكست آمريكا در صحراي طبس"‌

[11] . سایت سیمرغ، " مرورى بر واقعه شكست آمريكا در طبس"

 

روایت رهبر انقلاب از شکست آمریکا در طبس

مروری بر گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب درباره واقعه‌ی طبس

اولین باری که دخالت نظامی در این مناطق انجام گرفت، سال 1359 بود که نیروهای امریکا به فرمان رئیس‌جمهور دمکرات، به قصد این‌که خود را به تهران برسانند، به طبس حمله‌ی نظامی کردند. البته از همان نیمه‌ی راه، جسدهای سیاه‌شده و جزغاله شده‌شان برگشت!عجیب است! کشور عزیز و ملت بزرگ و منطقه‌ی تاریخی ما، آزمایشگاه چه تجربه‌های بزرگی است. ۶۹/۰۸/۲۸
 
رئیس جمهور آمریکا برای نجات این گروگانها [لانه جاسوسی] دست به حمله‌ی نظامیِ پنهانی و شبانه به ایران زد. جاسوسانشان را در اینجا بسیج کردند، مقدمات فراوانی فراهم کردند، آدم دیدند، جا دیدند، با هلیکوپتر و هواپیما حمله کردند، آمدند که طبس پیاده شوند و از آنجا بیایند و به خیال خودشان گروگانها را خلاص کنند و ببرند؛ که آن ماجرای معروف طبس اتفاق افتاد، خدای متعال آبروی اینها را برد، هواپیماها و هلیکوپترهاشان آتش گرفت و مجبور شدند از همانطبس برگردند و بروند. ۸۹/۰۸/۱۲
 
آنها دائم علیه جمهوری اسلامی و این ملت توطئه می‌کنند. البته سرشان هم دائم به سنگ می‌خورد؛ امّا ادب نمی‌شوند. یکی از رئیس جمهورهای امریکا، به داخل این کشور هلی‌کوپتر فرستاد و سر و کارش با توفان طبس، یعنی جنودِ غیبیِ الهی افتاد. اینها چه می‌گویند؟! می‌فهمند چه می‌کنند؟! می‌فهمند چرا؟! با کی مواجهند؟! این یاوه‌هایی که می‌گویند علیه کیست؟ جوابش با کیست؟ ملت ایران ملت بزرگ و نیرومندی است. ملت ایران ملت متّحد و بافرهنگی است. من تعجّب می‌کنم چرا اینها از گذشتگان خودشان و از این شانزده سال، عبرت نمی‌گیرند؟! دائم علیه جمهوری اسلامی و ملت و مسؤولین ایران یاوه‌گویی و دروغ‌پراکنی می‌کنند! سران و بزرگان آنها، دائم راجع به جزایر خلیج فارس، تسلیحات ایران، انرژی اتمی و سلاح شیمیایی دروغ پراکنی می‌کنند. اگر روزنامه‌ها بنویسند، آدم می‌گوید «خوب؛ روزنامه نگارند. برای نانشان مجبورند دروغ بگویند!» رؤسای مجلس و رئیس جمهورشان می‌گویند! انسان تعجّب می‌کند که چرا یک نظام، باید این قدر دچار انحطاط و نکبت معنوی شود، که به درون این مزبله دروغگویی بیفتد! ۷۴/۰۱/۰۳

 

حبس دارائی‌ها و کمک به صدام؛ نمونه‌ای از دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی


در مورد مسائل بین‌المللی كشورمان من فقط به یك مسئله اشاره می‌كنم و آن مسئله‌ی ما و آمریكاست. یكی از آزمونهای مهم انقلاب از روز اول همین مسئله بوده است. از روز اوّلی كه انقلاب پیروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ایالات متحده‌ی آمریكا، میدانی به عنوان یك آزمون بزرگ برای ملت ایران باز شد. در طول این سی سال، همواره این آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمریكا از اول با این انقلاب با روی عبوس و چهره‌ی ترش و با لحن مخالفت روبه‌رو شد. البته آن‌ها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ایران قبل از انقلاب در مشت آمریكا بود؛ منابع حیاتی‌اش در اختیار آمریكا، مراكز تصمیم‌گیری سیاسی‌اش در اختیار آمریكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختیار آمریكا؛ مرتعی بود برای چرای آمریكائیان و نظامیان آمریكائی و غیر آن‌ها. خوب، این از دستشان گرفته شد. می‌توانستند مخالفت خود را این‌جور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریكا- چه رؤسای جمهور جمهوری‌خواهشان، چه رؤسای جمهور دمكراتشان- با نظام جمهوری اسلامی بدرفتاری كرد؛ این چیزی نیست كه بر كسی پوشیده باشد. اولین كاری كه از طرف آمریكائی‌ها انجام گرفت، تحریك مخالفین پراكنده‌ی جمهوری اسلامی و كمك به حركتهای تجزیه‌طلب و تروریستی در كشور بود؛ از اول این كار را شروع كردند. در هر نقطه‌ای از نقاط كشور كه حركتهای تجزیه‌طلب در آنجا زمینه‌ای داشت، انگشت آمریكائی‌ها را ما دیدیم؛ گاهی پول آن‌ها را، و حتّی در مواردی عناصر آمریكائی را ما در آنجا دیدیم؛ این برای مردم ما خسارت زیادی داشت. متأسفانه این كار هنوز هم ادامه دارد. همین شرورهائی كه در مناطق مرزی ایران و پاكستان هستند، بعضی از آن‌ها ما شنودهایشان را داریم؛ این‌ها با عناصر آمریكائی مرتبطند؛ یعنی با بی‌سیم با آن‌ها حرف می‌زنند، دستور می‌گیرند. شرورِ تروریستِ آدمكش مرتبط با افسر آمریكائی در یك كشور همسایه! این هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع كارشان از اینجا بود، بعد تصرف و حبس دارائی‌ها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بی‌حسابی را در اختیار آمریكائی‌ها گذاشته بود، برای اینكه از آن‌ها هواپیما بگیرد، بالگرد بگیرد، سلاح بگیرد. بعضی از این وسائل، آنجا تهیه هم شده بود. وقتی انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و عجیب‌تر اینكه این وسائل را در یك انباری جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انبارداری برای خودشان قائل شدند، خود را طلبكار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انبارداری برداشتند! مالی را از یك ملت غصب كنند، پیش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انبارداری‌اش را هم بگیرند! این رفتاری بوده كه از آن روز شروع شده، الآن هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست؛ هم در آمریكاست، هم در بعضی از كشورهای اروپائی است؛ كه ما در طول سالها به این‌ها مراجعه كردیم كه اموال ما را بدهید، این‌ها پولهایش دریافت شده؛ گفتند چون زیر لیسانس آمریكائی‌هاست، آمریكائی‌ها اجازه نمی‌دهند و نمی‌دهیم؛ نگه داشتند. هنوز هم كه هنوز است، مال ملت ایران آنجا موجود است.
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یك اقدام دیگر دولت آمریكا بود برای حمله‌ی به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریكا را نمی‌گرفت، بعید بود به مرزهای ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحمیل كردند؛ قریب سیصد هزار جوانهای ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال- بخصوص در سالهای آخر- همیشه آمریكائی‌ها پشت سر صدام بودند و به او كمك می‌كردند- كمك مالی، كمك تسلیحاتی، كمك كارشناسیِ سیاسی- خبرهای ماهواره‌ای می‌دادند و امكانات خبررسانی داشتند. تحرك نیروهای ما را در جبهه در ماهواره‌هایشان ثبت می‌كردند، بعد آن را همان شبانه برای قرارگاه‌های صدام می‌فرستادند كه از آن‌ها علیه جوانهای ما و نیروهای ما استفاده كند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند. فاجعه‌ی حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهای متعدد كشور ما با موشك اتفاق افتاد، خانه‌ها را خراب كردند، در جبهه‌ها شیمیائی به كار بردند، چشمهایشان را بستند، اصلًا و ابداً تعرضی نكردند، به صدام كمك كردند. این هم یكی از كارهای این دولت بوده است در طول این سالها با ملت ما و با كشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریكائی با موشكی كه از ناو جنگی شلیك كرد، ساقط كرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، كه همه‌شان كشته شدند. بعد به جای اینكه آن افسر توبیخ شود، رئیس‌جمهور وقت آمریكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما این‌ها را فراموش كند؟ می‌تواند فراموش كند؟۱۳۸۸/۰۱/۰۱

 

تسخیرلانه جاسوسی واکنشی بر خباثت های آمریکا بود


روز سیزدهم آبان که نام آن را در کشور روز [مبارزه با] استکبار نهاده‌اند، به نظر من -ضمن اینکه آن نام، نام درستی است- روز جوان است؛ روز جوان مؤمن، جوان انقلابی، جوان شجاع، جوان دلاور، جوان مبتکر، جوانی که دست به کاری میزند که دشمن را از ابتکار، و از حرکت بازمیدارد. به این معنا روز جوان است.

از آن روز سالها گذشته لکن معنای آن روز همچنان باقی است. اینکه شنیدید امام این حرکت را انقلاب دوّم نامیدند، بی‌معنا نیست؛ از ساعات اوّل پیروزی انقلاب بلکه حتّی قبل از انقلاب دشمن درصدد توطئه برآمد. آمریکایی‌ها چند روز قبل از پیروزی انقلاب آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البتّه نتوانستند. بعد هم که انقلاب پیروز شد، انواع و اقسام تلاشها را کردند؛ چه تلاشهای سیاسی رسمی که سنای آمریکا از همان روزهای اوّل علیه جمهوری اسلامی موضع گرفت، اعلام خصومت کرد، اعلام تحریم کرد -که این راه‌های رسمی بود، راه‌های علنی بود- چه از راه‌های غیر علنی، که تماس گرفتند با عوامل خودشان، با مزدوران خودشان در داخل کشور که شاید بتوانند از حضور قومیّتهای مختلف برای ایجاد اختلاف در میان ملّت استفاده کنند، که تو دهنشان خورد. هم خود قومیّتهای ما -عرب ما، تُرک ما، کُرد ما، لُر ما، ترکمن ما، که همه آماج این توطئه بودند- در مقابل آمریکا ایستادند و هم جوانان مؤمن، جوانانی که آن روز، هنوز اسم پاسدار رویشان نبود، اسم بسیج رویشان نبود امّا به‌معنای حقیقی کلمه پاسدار انقلاب بودند و بسیجیِ راه انقلاب بودند، رفتند توطئه‌ی آمریکا را خنثی کردند. بنابراین آمریکایی‌ها از ساعت اوّل شروع کردند و اینها همه غیر از کارهایی بود که در داخل سفارت آمریکا همین‌جا در تهران انجام میگرفت.

بعد از آنکه جوانهای ما رفتند و این مرکز را تسخیر کردند و با زحمت زیاد توانستند کاغذهایی را که خرد شده بود، مدارکی را که در کاغذخردکن ریخته شده بود، گردآوری کنند، جمع کنند، به‌هم بچسبانند و به‌صورت کتاب دربیاورند، آن‌وقت معلوم شد که چه توطئه‌هایی هم در طول این مدّت در داخل سفارت آمریکا وجود داشته. این کتابها حدود هفتاد جلد است؛ شماها خوانده‌اید اینها را؟ چرا هیچ نشانی از مضامین برگزیده‌ی این کتابها در مجموعه‌ی مدارس ما، دبیرستان‌های ما، دانشگاه‌های ما نیست؟ چرا؟ این یکی از اعتراضهای من است. وزیر جدید محترم آموزش‌وپرورش اینجا در جلسه هستند؛ چرا اینها را داخل کتابهای درسی قرار نمیدهید؟ چرا نمیگذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با اینجا چه کرده است و چه توطئه‌هایی زیر سر داشته؟

حرکت دانشجویان برای تسخیر سفارت، واکنش به این‌همه خباثت بود که پیروزمندانه اتّفاق افتاد؛ یعنی جلوی تحرّک ابرقدرتِ پُرروی زیاده‌خواه آمریکا را در داخل کشور گرفت؛ انقلاب یعنی این.۱۳۹۵/۰۸/۱۲

 

 

دلایل و نتایج تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

آمريكا كه تمام تلاش خود را در حمايت از رژيم شاه و جلوگيري از پيروزي انقلاب به كار بسته بود، سفارت خود را به عنوان پايگاهي براي توطئه عليه انقلاب تبديل کرد، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مي‏ توانست در پوشش ديپلماتيك براي شكست يا به انحراف كشاندن نظام نو پاي اسلامي انجام دهد، با مركزيت سفارت به اجرا درآورد.

13 آبان یادآور سه حادثه مهم در تاریخ تحولات معاصر ایران است؛ 13 آبان 1343، سالروز تصویب قرارداد ننگین کاپیتولاسیون توسط رژیم شاه، 13 آبان 1357، سالروز اعتراض دانشجویان و دانش آموزان به رژیم شاه در دانشگاه تهران و 13 آبان 1358 سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران که اولی زمینه‌ساز انقلاب شد، دومی پیروزی انقلاب را تسریع کرد و رخداد سوم زمینه‌ی تثبیت و استمرار انقلاب را فراهم کرد، اما در این میان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، به دلیل اثرگذاری آن بر تحولات بعدی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این حرکت از يك سو ابهت پوشالی آمريكا را در هم شكست و از سوي ديگر پژواک فرياد مظلوميت و آزادگي مردم  مسلمان ايران در سرتاسر دنیا بود. این حرکت تا بدانجا حائز اهمیت بود که امام خمینی‌(ره) آن را انقلاب دوم، انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول، نامیدند. از این رو، اهمیت این مهم و درس هایی که در شرایط کنونی می توانیم از آن بگیریم ما را وا می دارد تا به بازخوانی زمینه ها و پیامدهای آن بپردازیم. مهم ترین زمینه ها عبارتند از:
 
1- اعتراض نسبت به پذيرش شاه از سوي دولت آمريكا
 علاوه بر سابقه استعمارگری آمریکا در ایران و دخالت های آن در امور داخلی کشور، از جمله طرح و اجرای کودتای 28 مرداد 1332، سرکوب تظاهرات مردمی در 17 شهریور 1357 و.. در پي اعدام‏ انقلابي سران رژيم شاه در روزهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب اسلامی، سنای آمریکا با تصویب قطعنامه ای شدیدالحن، ایران را به دلیل این اعدام های انقلابی محکوم کرد و در مقابل جمهوری اسلامی ايران تصويب این قطعنامه را نشانه موضع خصمانه ايالات متحده و كاري در جهت انزواي خود دانست. بعد از این مسأله، آمريكا در پي آن بود تا فرستاده ‏اي ويژه را با هدف جذب ايران و جلوگيري از نفوذ شوروي در اين كشور، به سوي ايران بفرستد، ولي حضرت امام خمینی(ره) در واكنش به تصويب اين قطع نامه، از پذيرش فرستاده مذكور خودداري كرد و علاوه بر آن پذيرش والتر كاتلر در سمت سفير كه آماده مي ‏شد به ايران سفر كند، از سوي دولت ایران رد شد، هر چند كه جمهوري اسلامي پيش از آن موافقت خود را با اعزام او به ايران به عنوان سفير اعلام كرده بود.
 
دلایل و پیامدهای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
 
پس از اين اقدامات، دولت آمريكا به بهانه حفظ امنيت منطقه و با اين ادعا كه احتمال داده مي‏ شود كه يك نفت كش در خليج فارس ربوده شود، ناوگان خود را در تنگه هرمز به حال آماده باش درآورد. در این میان، پذيرش شاه از سوي آمريكا، خشم ملت ایران را صد چندان كرد. این در حالی بود که دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان، سعی داشت از راه های دیپلماتیک و تساهل در مقابل آمریکا، مسائل را حل کند.
امام راحل كه از دولت موقت قطع اميد كرده بود، در 9 آبان 58 طي سخناني فرمودند: «اي جوان هايي كه در مقابل توپ و تانك رفتيد... حفظ كنيد خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنيد ننشينيد ديگران براي شما كار كنند، اينها براي شما كاري نمي‏كنند.» ایشان همچنين طي پيامي در 12 آبان 58 در اعتراض به پذيرش شاه از سوي رژيم آمريكا اعلام كردند: «دانشگاهيان، دانش‏ آموزان و طلاب علوم ديني با قدرت تمام مبارزه خود را عليه آمريكا گسترش دهند.»
به دنبال اعلام اين مواضع از سوي حضرت امام، نمايندگان دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در چهار دانشگاه اميركبير، تهران، شهيد بهشتي و صنعتي شريف با تشكيل جلسه‏ اي به برنامه ريزي براي تصرف سفارت آمريكا پرداختند. در اولین بیانیه این دانشجویان که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نامیدند، آمده است: «ما دانشجويان مسلمان پيرو خط امام از موضع قاطعانه امام در مقابل آمريكاي جنايتكار به منظور اعتراض به دسيسه‏ هاي امپرياليستي و صهيونيستي، سفارت جاسوسي آمريكا در تهران را به تصرف درآورديم تا اعتراض خود را به گوش جهانيان برسانيم.»

2- اعتراض به عملكرد دولت موقت
دولت موقت مخالف محاکمه‌ی وابستگان به رژیم گذشته، دادگاه‌های انقلاب و جهاد سازندگی بود. این دولت همچنین اراده ای در برخورد با ضدانقلاب و عناصر تجزیه‌طلب نداشت، بنابراین طبیعی بود که نیروهای انقلابی و معتقد به اصول و مبانی انقلاب و امام(ره) در مقابل اقدام‌ها و مواضع دولت موقت معترض باشند. امام خميني در 7 آبان 58 به قراردادهاي استعماري بين ايران و آمريكا شديدا اعتراض كردند، اما در مقابل دولت موقت هيچ توجهي به اين اعتراض‏ ها نشان نمي‏ داد و در پي بهبود روابط با ايالات متحده بود و در موضع‏گيري هاي رسمي و غير رسمي بيشترين واهمه خود را از شوروي ابراز مي‏ داشت. اوج سازش کاری دولت موقت آنجا بود كه در روز 11 آبان 58 در جشن انقلاب الجزاير، مهدي بازرگان با برژينسكي، مشاور امنيت ملي كاخ سفيد ديدار كرد. برژينسكي، از طرفداران جدي سركوب و مداخله نظامي در جریان حوادث انقلاب و يكي از طراحان اصلي كودتاي 21 بهمن 57 براي پيشگيري از پیروزی انقلاب اسلامی بود. وی همچنین براي پذيرش شاه در آمريكا تلاش فراواني به عمل آورد، اما اعضاي دولت موقت با وی به گفتگو نشستند. به اين موضوع در كتاب خاطرات كارتر اشاراتي شده است: «مهدي بازرگان... و اعضاي كابينه‏ اش كه بيشتر آنها تحصيل كرده غرب بودند با ما همكاري داشتند. آنها از سفارت ما حفاظت مي‏ كردند و از ژنرال فيليپ گاست... مراقبت به عمل مي‏ آوردند تا بدون خطر رفت و آمد كند و براي ما پيام‏ هاي دوستانه مي‏ فرستادند. بازرگان به طور علني اعلام كرد كه مايل است با آمريكا روابط حسنه ‏اي داشته باشد، اما افراطيون طرفدار آيت الله خميني براي او به صورت مشكلي درآمده بودند.»

مهم ترین پیامدها
1- تحقیر آمریکا و شکست هیمنه آن
در این رابطه «هامیلتون جردن»، رییس ستاد انتخاباتی کارتر در خاطرات خود می‌نویسد: «مردم آمریکایی که در مقابل سفارت ایران در آمریکا به شدت علیه ایران شعار می‌دادند، می‌گفتند ما نمی‌توانیم این تحقیر را تحمل کنیم.» مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «آن روزى که لانه‌ى جاسوسى تسخیر شد، دولت آمریکا آبرو و اعتبار و هیمنه‌اش چندین برابر امروز بود. شما امروز را نگاه نکنید که آمریکا در چشم‌ها سبک شده، کوچک شده، ملت‌ها علناً علیه آمریکا دشنام می‌دهند و آن‌ها را نفرین می‌کنند. آن روز اینجور نبود؛ آن روز آمریکا در دنیا یک هیمنه‌ى ابرقدرتىِ درجه‌ى یک داشت. جوان دانشجوى ما با شجاعت، با شهامت، به عنوان لبه‌ى اصلى جبهه‌ى مقاومت ملت ایران، سفارتخانه‌ى آنچنان آمریکائى را تسخیر کرد؛ کسانى را که آنجا بودند، زندانى کرد.»
 
دلایل و پیامدهای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

2- پایان دادن به توطئه گري و سلطه جويي‏ هاي آمريكا در ايران
پیروزی انقلاب اسلامي در ایران، استراتژي «دو ستوني» آمريكا در منطقه را كه بر پايه‏ هاي قدرت اقتصادي عربستان و قدرت نظامي حکومت پهلوی در ایران و با هدف حفظ منافع منطقه‏ اي آمريكا و مقابله با نفوذ شوروي بنا شده بود، با چالش جدي مواجه كرد. در این شرایط، آمريكا كه تمام تلاش خود را در حمايت از رژيم شاه و جلوگيري از پيروزي انقلاب به كار بسته بود، سفارت خود را به عنوان پايگاهي براي توطئه عليه انقلاب تبديل کرد، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را كه مي‏ توانست در پوشش ديپلماتيك براي شكست يا به انحراف كشاندن نظام نو پاي اسلامي انجام دهد، با مركزيت سفارت به اجرا درآورد. از جمله اقداماتی که سفارت در این راستا انجام می داد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1-2- هدایت و حمایت شبکه‌های کودتا و براندازی انقلاب در داخل کشور؛
2-2- تأمین منابع مالی گروهک‌های ضدانقلاب در غرب و جنوب کشور؛
3-2- ایجاد ناامنی و بی‌ثباتی در کشور از راه هدایت گروهک‌های ضدانقلاب (انفجار خطوط لوله نفت در جنوب، ایجاد ناامنی در شمال‌غرب)؛
4-2- ایجاد ارتباط با جریان‌های سازش‌کار (نهضت آزادی و ملی‌گراها)؛
5-2- تلاش برای ایجاد انحراف در انقلاب اسلامی توسط این جریان‌ها.
 به این موضوع هم در اسناد لانه‌ی جاسوسی و هم در خاطرات برخی از مقام‌های آمریکایی تصریح شده است و این یعنی اینکه سفارتخانه‌ی آمریکا در تهران به مرکز هدایت اقدام‌ها علیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بود. بنابراین، سفارت آمریکا که می بایست محل انجام امور دیپلماتیک باشد، عملا به محلی برای اقدام علیه امنیت ملی کشور و مرکز هماهنگی و پشتیبانی از حرکت های تجزیه طلبانه ای که در نقاط مختلفی شروع شده بود، تبدیل شده بود. آمريكا كه به لطف ليبرال‏ هاي حاكم در دولت موقت توانسته بود موقعيت از دست رفته خود در ايران را به تدريج باز يابد، با اين ضربه سهمگين به شدت برآشفته گرديد.
 
3- به حاشیه رفتن خط سازش در ایران
به حاشیه رفتن خط سازش یکی از دستاوردهای بزرگ این اقدام انقلابی محسوب می‌شود. در پی این اقدام، دولت موقت در 14 آبان 1358 استعفا داد و حضرت امام(ره) در 15 آبان این استعفا را قبول کردند. اهمیت این امر از آنجاست که دولت آمریکا درصدد بود تا با ایجاد ائتلافی تحت لوای دولت موقت، از لیبرال‌های سیاسی (نهضت آزادی)، چهره‌های به اصطلاح دینی غیرانقلابی (مانند شریعتمداری و...)، سکولارها و ملی‌گراها (جبهه‌ی ملی و...) موجبات حذف تدریجی نیروهای معتقد به گفتمان انقلاب و امام(ره) را از صحنه‌ی سیاسی کشور فراهم کند و انقلاب را به انحراف بکشاند.
 
4- از بين رفتن جاذبه گروه هاي چپ ماركسيستي
این گروه ها كه تا پيش ازاین خود را تنها سردمدار مبارزه با امپرياليسم آمريكا مي‏ دانستند و نیروهای انقلابی را به سازش‌کاری در مقابل آمریکا متهم می‌کردند، با تسخیر لانه جاسوسی و کشف مدارک و اسناد موجود در این مرکز که رابطه مخفی آنها را با آمریکا روشن می ساخت، با این اقدام به یک‌باره در بن‌بست سیاسی قرار گرفتند.
 
5- میدان‌دار شدن نیروهای انقلابی و تثبیت انقلاب
 این دستاورد مهم از یک ‌سو زمینه ساز تثبیت انقلاب در برابر اقدامات گروهک‌های ضدانقلاب، مقابله با کودتاها و مقابله با تجاوز عراق علیه ایران شد و از سوی دیگر موجب تقویت روحیه‌ی خودباوری و «ما می‌توانیم» در عرصه‌های دیگر که امروز شاهد نتایج آن در حوزه‌های مختلف هستیم، گردید.
 
دلایل و پیامدهای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا
 
6- خلع سلاح شوروی در مبارزه با امپریالیسم
وقوع انقلاب دوم در ایران، برای شوروی که تا پیش از این با ادعای مبارزه با امپریالیسم توانسته بود در برخی از نقاط جهان نفوذ، اعتبار و نوعی قدرت نرم برای خود در برابر غرب تولید کند، نیز گران تمام شد و امپریالیسم شرق را نیز خلع سلاح کرد./