
emamian
وزیر دفاع جزئیات ترور شهید فخری زاده را تشریح کرد
امیر حاتمی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در بخش خبری ۲۰:۳۰ با تشریح جزئیات نحوه شهادت محسن فخری زاده اظهار کرد: شهادت بزرگمرد و دانشمند دفاعی کشور، دکتر محسن فخریزاده را به فرماندهی معظم کل قوا و ملت ایران تسلیت میگویم. این شهید امروز در سفر به اطراف تهران مورد یک عملیات تروریستی قرار گرفت و تیم حفاظت او در این عملیات درگیر شدند و متاسفانه آقای فخریزاده زخم برداشتند و با شدت جراحات به بیمارستان منتقل شدند و البته دو نفر از همراهان ایشان هم مجروح شدند.
پیام رهبر انقلاب| بسیج، ثروت بزرگ و ذخیره خداداد ملت ایران است
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که سردار سرتیپ بسیجی محمد شیرازی رئیس دفتر فرماندهی معظم کل قوا آن را در ارتباط ویدئوکنفرانس با بسیج مراکز استانها و اقشار بسیج قرائت کرد، به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است.
در دفاع از کشور و استقلال و ثبات آن، در خدمات حیاتی با مقیاس گسترهی کشوری، در فعالیتهای پیشرو علمی و فناوریهای نوین، در رویکردهای ارزشی و ایجاد فضای معنوی، همه جا نام بسیج برده میشود و حضور بسیج جلوه میکند.
ایمان، و عزم، و احساس مسئولیت، و اعتماد به نفس، پایههای اصلی این توانائیها و گرهگشائیها است. و اینها خود نعمتها و موهبتهای خداوند است که باید با شکر الهی و مراقبت دائمی، آنها را حفظ کرد و بر آن افزود.
بسیج، ثروت بزرگ و ذخیرهی خداداد ملت ایران است. دشمنان این ملت، اکنون و همیشه در این اندیشه بودهاند و خواهند بود که آن را نابود یا بیاثر کنند. مسئولان سازمانی و یکایک بسیجیان عزیز خود را موظف به ابطال کید دشمن بدانند و با توکل و اخلاص و برنامهریزی به پیش روند. موفق باشید انشاءالله.
سیّد علی خامنهای
۵ آذر ۱۳۹۹
رهبر انقلاب: مسیر رفع تحریم را یک بار امتحان و چند سال مذاکره کردیم اما به نتیجهای نرسید/ موشک و منطقه ما به اروپاییها ربطی ندارد
جلسه ویژه شورایعالی هماهنگی سران قوا، صبح امروز (سهشنبه ۴ آذر) با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظّم انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) تشکیل شد.
رهبر معظم انقلاب در این جلسه، با اشاره به چهار محور لازم برای اقتصاد کشور یعنی حل مشکل کسری بودجه، افزایش سرمایهگذاری، جهش تولید و حمایت از قشرهای ضعیف خاطرنشان کردند: باید با همت جدی و تلاش پیگیر مسئولان، تأثیر اجرای راهکارهای عملی در زندگی مردم مشخص شود.
حضرت آیت الله خامنهای، اقتصاد را موضوع اصلی کشور خواندند و افزودند: اینکه در سالهای اخیر شعار هر سال، موضوعی اقتصادی انتخاب شده، به همین دلیل است. ضمن آنکه معیشت مردم حقاً دچار تنگی شده و در ماههای اخیر نیز کرونا، مشکلات را بیشتر کرده است.
ایشان افزودند: هدف از برگزاری این جلسه، بیان راهکارهای عملی است که در کوتاهمدت نتیجه دهد و تأثیر آن در زندگی مردم مشخص شود که البته لازمه اجرای این راهکارهای عملی و تأثیرگذاری آنها، همت جدی و تلاش پیگیر رؤسای قوا و مسئولان مرتبط با سه قوه در تشکیلات و سازمانهای آنها است.
رهبر انقلاب اسلامی قبل از بیان راهکارها، دو نکته مهم را بیان کردند و افزودند: کارشناسان برای مشکلات اقتصادی کشور راهکارهای مشترکی دارند بنابراین مشکل، نداشتن یا ندانستن راهکار نیست بلکه نیازمند همت، شجاعت و اهتمام جدی و پیگیری هستیم.
ایشان نکته دوم خود را به موضوع تحریمها به عنوان یک واقعیت تلخ و جنایت امریکا و شرکای اروپایی بر ضد ملت ایران اختصاص دادند و افزودند: این جنایت سالها است که بر ضد ملت ایران انجام میشود اما در سه سال اخیر شدت یافته است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه برای علاج تحریمها دو مسیر «خنثیسازی تحریمها و غلبه بر آنها» و «رفع تحریم» وجود دارد، افزودند: البته ما مسیر رفع تحریم را یک بار امتحان و چند سال مذاکره کردیم اما به نتیجهای نرسید.
بیاثر کردن تحریمها ممکن است مشکلاتی داشته باشد اما خوشعاقبت است
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مسیر غلبه بر تحریمها و بیاثر کردن آنها گفتند: این مسیر ممکن است در ابتدای کار، سختیها و مشکلاتی داشته باشد اما خوشعاقبت است.
اگر طرف مقابل بیاثر شدن تحریمها را ببیند، بهتدریج دست از تحریم برخواهد داشت
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: اگر با تلاش و ابتکار و با سینه سپر کردن در مقابل مشکلات بتوانیم بر تحریم ها غلبه کنیم و طرف مقابل بیاثر شدن تحریمها را ببیند، بهتدریج دست از تحریم برخواهد داشت.
ظرفیتهای فراوانی برای بیاثر کردن تحریمها داریم، بهشرط اینکه همت کنیم
ایشان دو نکته مقدماتی خود را اینگونه جمع بندی کردند: ما ظرفیتها و تواناییهای فراوانی برای بیاثر کردن تحریمها داریم، به شرط آنکه بخواهیم و همت کنیم و به دل مشکلات برویم.
حضرت آیتالله خامنهای سپس با بیان بعضی از راهحلهای پیشنهاد شده کارشناسان و متخصصان در چهار سرفصل «کسری بودجه»، «افزایش سرمایه گذاری دولتی و نهادهای عمومی»، «جهش تولید» و «حمایت از قشرهای ضعیف» ابراز امیدواری کردند که با اجرای این راهکارها، آثار مثبتی در اقتصاد کشور و زندگی مردم پدید آید.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه با وجود برخی کارها، شعار سال در حد انتظار تحقق نیافته، افزودند: کارشناسانِ بخشهای دولتی و غیردولتی برخی راهکارهای عملیاتی مشخص را برای جهش تولید پیشنهاد کرده اند از جمله: «افزایش تولید خودرو با اتکاء به ظرفیت قطعهسازان داخلی»، «افزایش تولیدات صنعت نفت با تکیه بر دانشبنیان کردن صنایع نفتی» و «افزایش تولید خوراک دام و دانههای روغنی».
رهبر انقلاب همچنین بر «ضرورت حمایت از قشرهای ضعیف» تأکید کردند و افزودند: اقتصاد خانوادهها به علت رکود تورمی در چند سال اخیر به شدت تحت فشار بوده و اکنون نیز کرونا بر مشکلات افزوده و دشواریهای جدی معیشتی برای گروههای زیادی از مردم بهوجود آورده است که باید در این زمینه اقدامی جدی انجام داد.
ایشان «ایجاد نظام متمرکز تأمین اجتماعی برای آحاد مردم» و «ایجاد پایگاه ملی ایرانیان با اتصالِ پایگاههای مختلف اطلاعاتی به یکدیگر» را از جمله پیشنهادهای کارشناسان برای کاهش مشکلات مردم برشمردند.
باید بنا را بر این بگذاریم که گشایشی از خارج انجام نخواهد شد
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه با تأکید بر اینکه باید بنا را بر این بگذاریم که گشایشی از خارج انجام نخواهد شد، افزودند: کسانی که برخی چشم امید به آنها دارند با ما دشمنی میکنند، ضمن آنکه شرایط داخلی آنها به هیچوجه روشن نیست و گرفتاریهای اخیر، امکان صحبت و موضعگیری در مسائل بین المللی را به آنها نمیدهد و نمیتوان روی حرف آنها حساب و برنامهریزی کرد.
اروپاییها به ما میگویند در منطقه دخالت نکنید و موشک نداشته باشید؛ به شما چه ربطی دارد؟
ایشان همچنین به یاوهگوییهای اخیر سه کشور اروپایی نیز اشاره کردند و گفتند: وضع امریکا که مشخص نیست و اروپاییها هم دائماً در حال موضع گیری بر ضد ایران هستند. آنها در حالیکه خودشان بیشترین دخالت های نادرست را در مسائل منطقه دارند، به ما میگویند در منطقه دخالت نکنید و در حالیکه انگلیس و فرانسه دارای موشکهای مخرب اتمی هستند و آلمان نیز در این مسیر قرار دارد، به ما میگویند موشک نداشته باشید.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: به شما چه ربطی دارد، شما اول خودتان را اصلاح کنید و بعد اظهار نظر کنید.
به بیگانگان نمیتوان اطمینان کرد و به امید گشایش آنها بود
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: به بیگانگان نمیتوان اطمینان کرد و به امید گشایش آنها بود.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان خاطرنشان کردند: اگر حرکت و عمل در دستور کار قرار گیرد و کارهایی که می تواند به نفع مردم باشد، انجام شود، یقیناً دولت دوازدهم پایان خوبی خواهد داشت.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی آقای روحانی رئیسجمهور به برگزاری ۵۰ جلسه شورایعالی هماهنگی اقتصادی از زمان تشکیل این شورا اشاره کرد و افزود: در این جلسات ۲۲۶ طرح در بخشهای مختلف از جمله مسائل ناظر به اشتغال، اصلاح امور بانکی و بودجه، شفافیت، نظام پرداخت، سرمایهگذاری، فروش نفت و کنترل قیمت ارز و کالاهای اساسی مصوب شد.
شاهکلیدی در اخلاق اسلامی از نگاه پیامبر(ص)
جامعه شیعی و اسلامی بسیار داعیهدار دوستی و تبعیت از خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام است اما سؤال کلیدی اینجاست چه مقدار از این افراد توانستهاند در مقام اثبات دوستی و ارادت خود پیشگام باشند و خواست و انتظار اهل بیت(ع) را در زندگی برآورده کنند. شیعیان و محبان اهلبیت علیهمالسلام تا چه اندازه تلاش داشتهاند در مسیر فرهنگ و سبک زندگی اهلبیت علیهم السلام گام بردارند و زندگی و منش خود را مطابق خواست و انتظار ایشان طراحی و ساماندهی کنند.
فرهنگ و گفتمان سبک زندگی اهل بیت
قانون عاشقی و دوستی ایجاب میکند که مدعی عاشقی خود را همرنگ و تابع معشوق خود کند و در همگام و هممسیر شدن با او لحظهای به خود تردید و درنگ راه ندهد، از این رو کسانی که خواهان وارد شدن در مغناطیس عشق و محبت به خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلاماند، باید زندگی آنها جلوهای از آیات و نشانههای اهل بیت علیهم السلام باشد، قانون طلایی که خدای متعال این چنین از آن پرده برداشته است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛[1] بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
با بیان این مقدمه تلاش داریم با واکاوی یکی از احادیث نورانی حضرت به یکی از وظایف و مسئولیتهای طلایی عاشقان ولایت اشاره کنیم و جوانب مختلف اجتماعی آن را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم.
امام حسن عسکری(ع) و فرمول طلایی در روابط اجتماعی
علامه مجلسی روایتی بسیار زیبا و درسآموز را از امام حسن عسکرى علیهالسلام نقل میکند که توجه به اهمیت و جوانب مختلف آن میتواند آثار و نتایج شگفتانگیزی را برای جامعه اسلامی به دنبال داشته باشد: «اِتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا زَیْنا وَ لا تَکونُوا شَیْنا؛[2] تقواى الهى پیشه کنید و مایه افتخار و آبرو باشید نه مایه ننگ و شرمندگى.» در واقع روایت فوق یک شاهکلید کاربردی در مسیر موفقیت و سعادت به شمار میآید؛ چراکه با دقت و تأمل مراتب مختلف زندگی به خوبی به کارایی و اهمیت آن اذعان خواهیم داشت در ادامه به برخی از مصادیق و کاربردهای مهم این روایت زیبا اشاره خواهیم داشت.
1 ـ رفتار و عملکرد اخلاقمدارانه در خانه و خانواده
یکی از مهمترین و پر اهمیتترین جاهایی که حدیث مذکور موضوعیت و کارایی پیدا میکند محیط خانواده است. روایات بیشماری مسئولیت و تکلیف افراد را در این خصوص مشخص کرده و همگان را به رعایت آن قوانین دعوت کرده است. در منابع روایی از رسول اکرم(ص) اینچنین نقل شده است: «خَیرُکُم خَیرُکُم لأَهلِهِ و َأَنَا خَیرُکُم لأَهلى ما أَکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ؛[3] بهترین شما کسى است که براى خانوادهاش بهتر باشد، و من از همه شما براى خانوادهام بهترم، زنان را گرامى نمىدارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمىکند مگر شخص پَست و بىمقدار.»
متأسفانه برخی افراد با وجود دوستی و عشق به خاندان عصمت وطهارت علیهمالسلام آنچنان که شایسته است نتوانستهاند منش و الگوی اهلبیت و همچنین سبک زندگی ایشان را در زندگی خود نهادینه کنند. در مواردی آنقدر رفتارهای این متظاهرین به دوستی و شیعهگری تنفرآمیز و زجرآور است که اطرافیان را نیز از عشق و ارادت به اهل بیت باز میدارد. شیعه و محب واقعی باید در درجه اول محفل خانواده را با اخلاق نیکو و حسن خلق خود به محیطی زیبا و آرام تبدیل کند و با کار و تلاش، امنیت، رفاه، آسایش، شادی و فرح را برای خانواده خود به ارمغان آورد. بسیاری از اوقات عدم رضایت همسر و فرزندان نشأت گرفته از عدم تلاش سرپرست خانواده برای دستیابی به این نیازهای طبیعی است.
2 ـ رفتار خوب و خداپسندانه در روابط اجتماعی
خدای متعال انسان را موجودی اجتماعی آفریده است. از طرفی بسیاری از آداب و قوانین دینی و اسلامی با این حیطه و مرتبه از زندگی انسان گره خورده است. بسیاری از فرامین و دستوارت سعادتبخش و کمالآفرین اهل بیت علیهمالسلام مربوط به این جنبه از زندگی انسانی است. از این رو رفتار و منش یک شیعه واقعی باید در جنبههای مختلف زندگی سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی منطبق بر الگویهای شایسته بندگی یعنی حضرات معصومین باشد. رفتار «احسن» بهترین عنوانی است که یک شیعه در ارتباطات اجتماعی باید به دنبال کسب آن باشد. «وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛[4] و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مىدارد.»
3 ـ رفتار خوب و خدا پسندانه با طبیعت و حیوانات
اخلاق و منش خوب در منشور شیعهگری تنها مختص به اخلاق فردی و اجتماعی نیست؛ چراکه انسان باید حتی در ارتباط با طبیعت و حیوانات نیز بر اساس اصول و مبانی اخلاقی و دینی رفتار کند، اصول و مبانی که از هرگونه ظلم و تعدی به هر موجود زندهای به شدت اجتناب میکند، یک شیعه و محب واقعی نه تنها از تعدی به طبیعت اجتناب میورزد، بلکه با رفتار و عملکرد اخلاقمدارانه خود به دنبال احیای آن است، مباحث فراوانی در منابع روایی وجود دارد که وظیفه یک انسان را در رفتار خوب با حیوانات و منابع طبیعی روشن ساخته است.
در سیره و احوال امام حسن مجتبی علیهالسلام نقل شده است: «روزی امام در کنار سفره نشسته بود و غذا تناول میکرد در این هنگام سگ گرسنهای به نزدیکی سفره حضرت نزدیک شد، امام حسن مجتبی لقمهای میخورد و لقمهای هم نزد آن سگ گرسنه میانداخت، غلام امام خواست تا آن حیوان را دور کند، اما امام حسن مانع شد و فرمودند: چکارش داری؟! غلام گفت: آقا سگ است، نجس و پلید است، مناسب نیست هنگام تناول غذا مزاحم شما شود، امام مجتبی در پاسخ غلام فرمودند: من حیا میکنم از پروردگارم که جانداری به سفره من نگاه کند و من او را شریک نکنم هر چند حیوان باشد.[5]
* حجتالاسلام علی بیرانوند استاد حوزه علمیه قم
پینوشت:
[1]. سوره مبارکه آل عمران، آیه31.
[2]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75، ص372.
[3]. نهج الفصاحه ص472 ح 1520.
[4]. سوره مبارکه بقره، آیه 195.
[5]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج43 ؛ ص352،ح29 «رَأَیْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ ع یَأْکُلُ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَلْبٌ کُلَّمَا أَکَلَ لُقْمَةً طَرَحَ لِلْکَلْبِ مِثْلَهَا فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ لَا أَرْجُمُ هَذَا الْکَلْبَ عَنْ طَعَامِکَ قَالَ دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیِی مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکُونَ ذُو رُوحٍ یَنْظُرُ فِی وَجْهِی وَ أَنَا آکُلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ».
وحدت و تقریب؛ رمز پیروزی و پایداری امت اسلام/هشدار نسبت به پیامدهای تفرقه برای جهان اسلام
مولوی شرف الدین جامی احمدی عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت و امام جمعه تربت جام با اشاره به لزوم تقویت همگرایی و وحدت امت اسلامی، اظهار داشت: پیامبران و اولیای الهی پیوسته به دنبال ایجاد وحدت و تقریب بین امت بوده اند و از این جهت امت ها را از اختلاف و تشتت برحذر می داشتند.
وی افزود: رمز موفقیت و پویایی در جوامع اسلامی در وحدت ، همدلی و یکپارچگی قرار داده شده است زیرا کمترین اختلاف و تفرقه در بین مسلمانان می تواند سبب گسستگی و جدایی جوامع اسلامی و در بعد کوچک تر خانواده ها و ... شود.
وی ادامه داد: در ادوار مختلف هر گاه امت اسلامی در نهایت تقریب و وحدت قرار گرفته اند، دشمنان اسلام تلاش کرده اند این وحدت را تضعیف نموده و اختلاف و شکاف بین مسلمانان را افزایش دهند.
مولوی احمدی تصریح کرد: با نگاهی به کشورهای همسایه جمهوری اسلامی ایران اعم از عراق ، افغانستان و... مشاهده می کنیم عمده مشکلات بوجود آمده در اثر عدم اتحاد و وحدت می باشد و در مقابل اتحاد و همدلی مثال زدنی ملت ایران را ملاحظه می کنیم که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون بطور یکپارچه پشتیبان رهبری و نظام خود هستند.
وی در پایان تاکید کرد: از تمام امت اسلامی بخصوص مردم عزیز کشورمان می خواهیم اتحاد و همدلی خود را حفظ نموده و با پیروری از دستورات رهبری معظم انقلاب برادری و اخوت خود را تقویت کرده و از مباحث اختلافی دوری نمایند.
گزیدهای از بیانات در جلسه شورایعالی هماهنگی اقتصادی

۱) آصفی هروی. دیوان اشعار؛ «تو هم در آینه حیران حُسن خویشتنی / زمانهای است که هر کس به خود گرفتار است»
۵ راهکار برای رسیدن به کمال بندگی
آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در متن عرضه خواهد شد.
* جلسه سی و ششم: هذا هو العیش الهنیء
فَإِذَا کَانَ هَکَذَا یَفِرُّ مِنَ النَّاسِ فِرَاراً وَ یُنْقَلُ مِنْ دَارِ الْفَنَاءِ إِلَی دَارِ الْبَقَاءِ وَ مِنْ دَارِ الشَّیْطَانِ إِلَی دَارِ الرَّحْمَنِ یَا أَحْمَدُ لَأُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَةِ وَ الْعَظَمَةِ فَهَذَا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَ الْحَیَاةُ الْبَاقِیَةُ [۱]
- اشاره
در جلسات قبل ضمن بحث درباره فقراتی از حدیث قدسی معراج گفتیم بعد از این که سالک دستورات اولیهای که در این حدیث بیان شده، انجام داد، رحمت و عنایت خاص خداوند شامل حالش شده و اولین پاداشش محبت ویژهای است که نسبت به خدای متعال در دلش جوانه میزند؛ دومین پاداش سالک خوار و خفیف شدن دنیا در نظرش، و به دنبال آن، بغضی است که از دنیا و لذتهای آن در دلش ایجاد میشود، تا زمینهای برای او فراهم شود که رغبت به دنیا پیدا نکند و در دامهای شیطانی نیافتد. در این مرحله تربیت الهی پایان مییابد و از این پس آثاری در سالک ظاهر میشود که در فقرات بعدی این حدیث قدسی بیان شده است.
فَإِذَا کَانَ هَکَذَا یَفِرُّ یِنَ النَّاسِ فِرَاراً، وَ یُنْقَلُ مِنْ دَارِ الْفَنَاءِ إِلَی دَارِ الْبَقَاءِ، وَ مِنْ دَارِ الشَّیْطَانِ إِلَی دَارِ الرَّحْمَنِ؛ پس از طی این مراحل تربیتی، سالک سخت از مردم گریزان شده، و از سرای فنا و تباهی به سرای بقا و جاودانگی، و از خانه شیطان به خانه خدا منتقل میشود. پس از آن خداوند او را با هیبت و عظمت زینت میکند، تا مردم در مقابلش احساس خضوع کنند؛ فَهَذَا هُوَ الْعَیْشُ الْهَنِیءُ وَ الْحَیَاةُ الْبَاقِیَةُ. ذهن ما با این مفاهیم چندان مأنوس نیست؛ از همینرو در این تعبیرات ابهاماتی وجود دارد. اولین ابهام اینکه فرار از مردم یعنی چه و چرا این بندگان از مردم فرار میکنند؟
سالک الیالله، گریزان از مردم
یکی از مسائلی که در کتابهای اخلاقی به آن پرداخته شده و ارباب سیر و سلوک هم برای آن اهمیت زیادی قائلاند، ویژگیهایی است که به زبان شعر اینگونه بیان شده است:
«صمت» و «جوع» و «سَهَر» و «عزلت» و «ذکر به دوام» // ناتمامان جهان را کند این پنج، تمام
یعنی کسانی که در مقام بندگی نقصی دارند، با کمک این پنج عامل، به کمال بندگی میرسند. اولین عامل «صمت» یا سکوت است که در حدیث معراج نیز مکرراً به آن اشاره شده است.
عامل دوم «گرسنگی» است؛
سومین عامل «سَهر»، شبزندهداری و سحرخیزی است؛
عامل چهارم «عزلت» و دوری گزیدن از مردم و آخرین عامل دائماً به یاد خدا بودن است. همه ما کمابیش با این مفاهیم آشنایی داریم و میدانیم که هر جا به این امور توصیه شده، اطلاق و عموم آنها مورد نظر نیست.
منظور از صمت، سکوت مطلق نیست؛ چون در مواقعی سخن گفتن واجب است؛ مثل امر به معروف و نهی از منکر، تعلیم دین به دیگران، و پاسخ به سؤالات و شبهات. همچنانکه منظور از جوع، گرسنگی دائمی نیست؛ آدمی باید برای جلوگیری از ضعف جسمی و کسب توانایی لازم جهت انجام وظایف واجبش غذایی تناول کند.
روشن است که در اینجا گوینده در مقام بیان شرایط و قیود مسأله نبوده و بیان حد مطلوب هر یک از این عوامل مقصود او نیست. «عزلت» نیز که در این حدیث با تعبیر فرار از مردم از آن یاد شده، به معنای پناه بردن به غار یا زندگی در دیر نبوده و در اسلام چنین رهبانیتی پذیرفته نیست؛ لَا رَهْبَانِیَّةَ فِی الْإِسْلَام[۲]. رهبانیت بدعتی بود که برخی از مسیحیان برای فرار از آزار و اذیت دشمنان یهودیشان اختراع کردند و پس از آن کمابیش در این دین پذیرفته شد و هنوز هم در میان برخی از فرقههای مسیحی شایع است؛ وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ [۳]. در اسلام رهبانیت پذیرفته نیست و به جای آن به نماز شب و سحرخیزی توصیه شده است. [۴]
با توجه به این امر میتوان فهمید که عزلت و فرار از مردم عمومیت نداشته و قیودی دارد. اما چرا در این حدیث شریف قیود آن بیان نشده است؟ این امری عادی است و ما در مکالمات روزمره، اگر در مقام بیان تفصیلی مطلبی نباشیم، برای پرهیز از طولانی شدن کلام، همه قیود و شرایط آن را یکجا بیان نکرده و به ذکر اصل مطلب به طور اهمال بسنده میکنیم. همچنانکه در بسیاری از آیات قرآن، که در مقام بیان اصل وجوب نماز بوده، أَقِیمُوا الصَّلَاةَ، [۵] یا وَ یُقِیمُونَ الصَّلوةَ [۶] را بدون هیچ قیدی ذکر کرده است. اینجا مقام اهمال است. اجزاء، قیود و شرایط مطلب در مقام بیان به تفصیل ذکر خواهد شد.
این حدیث در مقام بیان مطلوبیت رویهای است که خلافش رواج دارد. اغلب مردم تمایل دارند اوقات خود را با گفتوگو و بحث با دیگران در زمینه مسائل مختلف، بگذرانند. خداوند به عنوان مربی بندگان به دنبال تغییر این عادت نادرست است. از همینرو در این حدیث صرفاً به کنارهگیری از مردم به عنوان کاری پسندیده اشاره شده است. همچنانکه در برخی روایات برای بر حذر داشتن مردم از پرخوری که نزد اغلب مردم امری عادی و طبیعی به نظر میرسد، به طور مطلق به کمخوردن سفارش شده است.
این قبیل روایات در مقام هشدار دادن نسبت به رویهای نادرست، و لزوم کنترل و اصلاح آن است. از همینرو مساله را به صورت اهمال ذکر کرده و بیان حدود، قیود و شرایطش به جای دیگری واگذار شده است.
اقسام معاشرت
بدون شک معاشرت با دیگران یکی از نعمتهای خداست که زمینه آن با حضور در خانواده و اجتماع فراهم میشود. بدون معاشرت امکان تأمین بسیاری از نیازهای ضروری زندگی برای ما فراهم نیست؛ همچنانکه زمینه رسیدن به بعضی از کمالات معنوی نیز ایجاد نخواهد شد.
اگر کسی از بدو تولد در غاری، دور از مردم نگه داشته شود، نه حرف زدن یاد میگیرد، نه با آداب و رسوم آشنا میشود، و نه دانشی میآموزد؛ زندگی چنین کسی، زندگی حیوانی خواهد بود؛ از همینرو فیلسوفان گفتهاند انسان مدنی بالطبع است؛ یعنی طبع انسان اقتضای مدنیت و تمدن دارد. شکی نیست که آدمی برای رفع نیازهای خود، و نیز کمک به دیگران نیازمند معاشرت است. ولی غفلت آدمیزاد موجب میشود در اغلب مواقع انسان به جای استفاده از نشست و برخاست با دیگران در جهت رشد و تعالی، بخش زیادی از عمر گرانبهایش را صرف اموری کند که هیچ ثمره اخروی و حتی دنیوی برایش ندارد؛ گاهی نیز اوقاتش به گناه و معصیت بگذرد. برای پرهیز از این امر ابتدا لازم است معاشرتهایمان را دستهبندی کنیم.
بخشی از تعاملات ما برای رفع نیازهای زندگی مادی و دنیوی است، چون ما به تنهایی نمیتوانیم همه احتیاجات زندگیمان را تأمین کنیم و برای برطرف کردن آنها به دیگران نیازمندیم. این حد از معاشرت، لازمه زندگی دنیاست و میزان مطلوبیتش هم تابع آن است.
بخش دیگری از معاشرتها منفعت اخروی دارد؛ مثل معاشرت با علمای دین، مربیان اخلاقی و برادران ایمانی که دین را به میآموزند، صلاح و فساد را به ما گوشزد میکنند و ما را به یاد خدا میاندازند. قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُهُ [۷]؛ حضرت عیسی به حواریون خود فرمود: با کسی معاشرت کنید که دیدنش شما را به یاد خدا بیاندازد، سخنش بر علم شما بیافزاید و رفتارش شما را به عمل برای آخرت تشویق کند. اما بعضی از معاشرتها، آدمی را به سوی گناه سوق میدهد. چنین معاشرتی چه فایدهای دارد؟ قطعاً این معاشرت مذموم است و باید از آن گریخت.
فرار از مردم برای حفظ سرمایه عمر
این دستهبندی برای افراد عادی مناسب است؛ اما مخاطب این بخش از حدیث معراج کسانی هستند که به امور مباح بسنده نمیکنند و هدف آنها نجات از جهنم نیست. این دستورات برای کسانی است که به دنبال مراتب عالیه کمال انسانی هستند. چنین کسانی باورشان هست که زندگی این دنیا مطلوبیت ذاتی ندارد؛ بلکه ابزاری برای امتحان آدمی و وسیلهای برای تکامل انسان است؛ از همینرو، باید همه لحظات آن در جهت رسیدن به سعادت آخرت استفاده شود. کسی که به چنین پایهای از معرفت رسیده، آیا ممکن است با شرکت در هر مجلسی وقت خود را به بطالت بگذراند، حتی اگر در آن مجلس اثری از گناه، غیبت و تهمت نباشد!؟
برای کسی که در پی استفاده از تمامی لحظات عمرش در جهت رشد و تکامل است، چنین کاری مثل دور ریختن سرمایهای گرانبهاست؛ این عمر سرمایهای است که باید از هر لحظهاش برای سعادت آخرت استفاده شود. چگونه ممکن است سالک الی الله آن را صرف کارهایی مثل بازی و سرگرمی کند که حتی گاهی برای دنیا هم فایدهای ندارد!؟ مثل فرد ثروتمندی که از دستهای اسکناس برای روشن کردن آتش استفاده کند! این کار احمقانهای است که آدمی ثروتش را در راهی به کار گیرد که هیچ سودی برایش ندارد. عمری که در هر لحظهاش میتوان با گفتن ذکر خدا ثواب کسب کرد، به شوخی و سرگرمی صرف شود!؟ این کار جز حماقت چه معنایی دارد؟
کسی که ارزش سرمایه عمر را میداند، از تلف کردن آن میپرهیزد و از همنشینی با کسانی که باعث میشوند سرمایهاش اینگونه تباه شود، فرار میکند. هنرمندی که میتواند از وقت خود برای آفرینش یک اثر بدیع هنری استفاده کند، آیا عاقلانه است به جای اینکار به وقتگذرانی با دوستان و رفقا بپردازد؛ یا باید برای رسیدگی به کارهایش از مجالست با کسانی که مزاحم کارش هستند، فرار کند؟ کسانی که وظایف مهمی بر عهده دارند، برای اینکه فرصت کافی برای انجام تکالیفشان داشته باشند، از بسیاری از جلسات و ملاقاتها پرهیز میکنند، هر چند ممکن است کسانی از روی سادگی چنین رفتاری را نپسندند؛ اما او باید به انجام وظایفش برسد. این، یعنی فرار از کسانی که مزاحم کار اصلی شخص هستند؛ حتی اگر آن مزاحم یک دوست باشد.
بنابراین سالک الی الله برای جلوگیری از هدر رفتن سرمایه گرانبهای عمرش از کسانی که موجب تلف شدن آن میشوند و او را به انجام کارهای لغوی وا میدارند که نتیجه مثبتی در سعادت اخروی او ندارد، فرار میکند، تا بتواند از وقتش بهتر استفاده کند. شاید داستان عنوان بصری را شنیده باشید که با اصرار فراوان به دنبال این بود که یک جلسه خدمت امام صادق علیهالسلام برسد، اما امام از پذیرفتن او سر باز میزدند. سرانجام هم عنوان پس از مراجعات مکرر، با توسل به پیغمبر اکرم صلواتالله علیه و آله توفیق یافت به محضر امام شرفیاب شود.
فَإِذَا کَانَ هَکَذَا، یَفِرُّ مِنَ النَّاسِ فِرَاراً؛ بندهای که ارزش عمرش را بداند، از کسی که باعث تلف شدن وقت او میشود و موجب میگردد او نتواند از عمرش درست استفاده کند، فرار میکند؛ تا بتواند بهتر از عمرش استفاده کند؛ حتی اگر معاشرت با او به گناه منتهی نشود.
چنین بندهای معاشرت با هر کسی را دوست ندارد؛ مگر آنکه در سعادت اخرویش اثری داشته باشد. امیرالمؤمنین علیهالسلام به قضاوت مینشست؛ به فقرا رسیدگی میکرد؛ برای حل مشکلات مردم با ایشان معاشرت داشت؛ حتی گاهی از کودکانشان پرستاری میکرد؛ چون حاکم بود و باید وظایفش را انجام میداد. اما از کسانی که نشستن با آنها مانع از انجام وظایفش میشد، فرار میکرد.
بنابراین منظور از «ناس» در این حدیث عموم مردم نیست، بلکه کسانی را شامل میشود که معاشرت با آنها موجب افتادن آدمی در گناه، یا حتی اتلاف عمر آدمی است. از چنین کسانی باید فرار کرد. البته این مرحله مربوط به کسانی است که مقدماتی که در این حدیث ذکر شد، گذرانده باشند. افراد عادی که به این مرحله نرسیدهاند، ظرفیت چنین رفتاری را ندارند و برایشان قابل تحمل نیست و حتی ممکن است به افسردگی مبتلا شوند. این کار باید بعد از گذراندن آن مقدمات و تحت نظر مربی انجام شود.
انتقال به دار رحمت الهی
در ادامه این فراز فرمود: وَ یُنْقَلُ مِنْ دَارِ الْفَنَاءِ إِلَی دَارِ الْبَقَاءِ. آنچه ما معمولاً از انتقال میفهمیم جابجا شدن از محلی به محل دیگر است. گاهی نیز همین مفهوم را به رفتن از این دار فانی به دیار باقی تعمیم میدهیم. اما در این روایت در باره آدمی صحبت میشود که هنوز زنده است و در این عالم به عبادت و انجام وظایفش مشغول است. تنها تغییری که در این انسان حاصل شده تفاوتی است که در اثر عمل به این دستورات در حالات روحیاش ایجاد گردیده و در نتیجه آن، قلبش روشن شده و تعلق خاطری به مسائل معنوی پیدا کرده است.
تعبیر انتقال از دار فنا به دار بقا در این فراز به یک معنی کنایه از آن است که هر چند این بنده سالک در همین دنیا، مثل سابق در کنار خانواده و دوستانش زندگی میکند، اما موقعیت روح او، که انسانیتش به آن است، تغییر کرده و از میان موجودات حیوانی که پیش از این در میان آنها بود، به جمع ملائکه و فرشتگان پیوسته است. چنین کسی در جسمش تغییری حاصل نشده، شرایط محیط او هم مانند سابق است؛ اما تعلق خاطری که تا دیروز به لذایذ دنیا داشت، از بین رفته و محبت خدا جای آن را پر کرده و همین امر هویت این شخص را تغییر داده است. در واقع ظرف زندگی این شخص که ظرف لذایذ دنیا بود، به رحمت و فیض الهی و تجلیات خدا برای بندهاش تبدیل شده است. انسانی که از دو زیست حیوانی و ملکوتی برخوردار است، با این تکامل و تغییر هویت از حیوان به فرشته تبدیل شده و از دار فنا که ظرف زندگی حیوانی است، به دار بقا که ظرف حیات رحمانی است، انتقال پیدا کرده است. چنین کسی تمام توجهاش به خداست و شیطان راهی به دل او ندارد؛ پس از دار شیطان به دار رحمان منتقل شده است.
به دنبال این حالات، خدا فضیلت دیگری به این بنده عنایت میکند که موجب میشود در میان مردم آبروی دیگری پیدا کند؛ یَا أَحْمَدُ لَأُزَیِّنَنَّهُ بِالْهَیْبَةِ وَ الْعَظَمَةِ. کسی که بنده خدا شد، خدا هیبت و عظمتی خاص به او عنایت میکند.
در میان مردم افرادی هستند که متناسب با جایگاه و موقعیت اجتماعیشان انسان نسبت به آنها احترام خاصی قایل است؛ اما در برابر آنها منفعل نمیشود و تحت تأثیر ایشان قرار نمیگیرد؛ اما افرادی در میان مردم هستند که حضرت امیر علیهالسلام از آنها با تعبیر صُفْرُ الْوُجُوه[۸] یاد میکند؛ کسانی با بدنی لاغر و تکیده، پوستی بر استخوان و چهرهای زرد، که در ظاهر عاملی برای انفعال در برابر آنها به چشم نمیخورد؛ اما آدمی از هیبتشان بیاختیار احساس کوچکی کرده و دست و پایش را گم میکند. شاید شما هم در میان علما و صالحین چنین کسانی را به خاطر داشته باشید. انسان در مقابل چنین کسانی احساس کوچکی و انفعال میکند و تحت تأثیر عظمتشان قرار میگیرد؛ کأنه در مقابل کوهی قرار گرفته است. این هیبت و عظمتی است که خدا به اولیایش عنایت میکند؛ هیبتی که سلاطین هم در برابر آن خود را میبازند.
و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
پاورقی:
[۱]. بحار الأنوار، ج۷۴، ص: ۲۸.
[۲]. دعائم الإسلام، ج۲، ص: ۱۹۳.
[۳]. حدید(۵۷) / ۲۷.
[۴]. رک: کافی، ج۶، ص ۶۵۳؛ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ» قَالَ: «صَلَاةُ اللَّیْلِ».
[۵]. بقره(۲) / ۴۳.
[۶]. بقره(۲) / ۳.
[۷]. الکافی، ج۱، ص ۳۹، بَابُ مُجَالَسَةِ الْعُلَمَاءِ وَ صُحْبَتِهِم.
[۸]. رک: وسائل الشیعة، ج۷، ص: ۱۵۷؛ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَا الرَّاعِی رَاعِی الْأَنَامِ أَ فَتَرَی الرَّاعِیَ لَا یَعْرِفُ غَنَمَهُ (فَقِیلَ لَهُ) مَنْ غَنَمُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟ فَقَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنْ ذِکْرِ اللَّه.
شش اثر رسیدگی به خویشاوندان
آثار رسیدگی به خویشان
صـله رحـم آثـار و فـواید ارزنده ای برای انسان دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف ـ طـول عـمـر
یـکـی از مـهـمـتـریـن آثـار صله رحم، طولانی شدن عمر است. امام رضا علیه السلام در این باره فرمود:
(یـَکـُونُ الرَّجـُلُ یـَصـِلُ رَحـِمَهُ فَیَکُونُ قَدْ بَقِیَ مِنْ عُمْرِهِ ثَلاثُ سِنینَ فَیُصَیِّرُهَا اللّهُ ثَلاثینَ سَنَةً وَ یَفْعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ) (۳۰۱)
چـه بـسـا مـردی کـه تـنـهـا سـه سـال از عـمـرش باقی مانده است، اما خدا به خاطر صله رحم، باقیمانده عمرش را به سی سال می رساند و خدا آنچه را می خواهد، انجام می دهد.
شـخـصـی بـه نـام مـَیـسـِر از امـام بـاقـر یـا امـام صـادق عـلیـهـمـاالسـلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
ای مـَیـسـر گـمـان مـی کـنـم بـه خـویـشـان خـود نـیکی می کنی؟ گفتم : آری فدایت شوم! من در نـوجـوانـی در بـازار کـار مـی کـردم و دو درهم مزد می گرفتم، یک درهم آن را به عمّه ام و درهم دیـگـر را بـه خـاله ام می دادم. آن گاه امام فرمود: به خدا سوگند تا کنون دو بار مرگت فرا رسیده، ولی به خاطر صله رحم به تاءخیر افتاده است. (۳۰۲)
ب ـ فراوانی روزی
حضرت سجاد علیه السلام فرمود:
(مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَمُدُّ اللّهُ فی عُمْرِهِ وَ اَنْ یَبْسُطَ لَهُ فی رِزْقِهِ فَلْیَصِلَ رَحِمَهُ...)(۳۰۳)
هر کس دوست دارد، خدا عمرش را طولانی و روزی اش را افزایش دهد، باید صله رحم کند.
ج ـ حسن خلق
امام صادق علیه السلام فرمود:
(صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحْسِنُ الْخُلْقَ...)(۳۰۴)
رسیدگی به خویشان، اخلاق را نیکو می کند.
د ـ پاکی اعمال و دفع بلا
امام باقر علیه السلام فرمود:
(صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَکِّی الاَْعْمالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوی ...)(۳۰۵)
رسیدگی به خویشان، اعمال را پاک می کند و بلا را دور می سازد.
ه ـ آسانی حساب
امام صادق علیه السلام فرمود:
(صِلَةُ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الْحِسابَ یَوْمَ الْقِیامَةِ...وَ تَقی مَصارِعَ السُّوءِ) (۳۰۶)
رسیدگی به خویشان حساب روز قیامت را آسان کرده و از مرگ بد جلوگیری می کند.
و ـ آبادی شهرها
امام صادق علیه السلام فرمود:
(صِلَةُ الرَّحِمِ وَ حُسْنُ الْجَوارِ یَعْمُرانِ الدِّیارَ)
صله رحم و خوشرفتاری با همسایه شهرها را آباد می کند.
نکوهش قطع رحم
قـطـع رحـم و تـرک رسیدگی به خویشان و بستگان در اسلام سخت مورد نکوهش قرار گرفته اسـت. خـداوند تعالی کسانی را که از خویشاوندان خود بریده، با آنان قطع رابطه می کنند، در سه جای قرآن مورد لعن و نفرین قرار داده است.
از جمله در آیه ای می فرماید:
(فـَهـَلْ عـَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا اَرْحامَکُمَْ اوُلئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ) (۳۰۷)
اگـر از فـرمـان خـدا رویـگـردان شوید، آیا جز این انتظار می رود که در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟ آنها کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است.
امـام صـادق علیه السلام در ضمن بیان خود به نقل از پدرش فرمود: پدرم حضرت سجّاد علیه السلام فرمود:
(اِیـّاکَ وَ مـُصـاحـَبـَةَ الْقـاطـِعِ لِرَحـِمـِهِ فـَاِنَّهُ وَجـَدْتـُهُ مـَلْعـُونـاً فـِی کـِتـابِ اللّهِ فـی ثَلاثِ مَواضِعَ) (۳۰۸)
از معاشرت و دوستی با کسی که با بستگان خود قطع رحم کرده بپرهیز، زیرا چنین کسی را در کتاب خدا (قرآن) در سه جا(۳۰۹) مورد لعن و نفرین یافته ام.
در جای دیگر می فرماید:
(نـَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتی تُعَجِّلُ الْفَناءَ وَ تُقَرِّبُ الاْ جالَ وَ تُخَلِّی الدِّیارَ وَ هِیَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْکُ البِرِّ) (۳۱۰)
بـه خـدا پـناه می بریم از گناهانی که مایه تسریع نابودی است، مرگها را نزدیک ساخته. خانه ها را بی خانمان می سازد و آن گناهان قطع رحم، آزردن پدر و مادر و ترک احسان و نیکی (به آنان) است.
* همسایه داری
آیـیـن مـقـدّس اسـلام کـه بـرنـامه ای جامع برای سعادت بشر در دنیا و آخرت است و همه ابعاد و نـیـازمندیهای فردی و اجتماعی، جسمی و روحی او را مورد توجّه دقیق قرار داده، در مورد همسایه داری نیز گفتنیهای سودمند، فراوان دارد.
قرآن کریم، در برشماری مجموعه ای از حقوق اسلامی در بین مسلمانان، نیکی به چند گروه و از جمله همسایگان را به بندگان خدا سفارش کرده، می فرماید:
(وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ) (۳۱۱) و همسایه نزدیک و همسایه دور را مورد احسان خویش قرار ده.
گـرچـه در تـفـسـیـر دور و نـزدیـک در آیـه مـزبـور چـنـد احـتـمـال داده شـده، لیکن به نظر می رسد منظور همان دوری و نزدیکی مکانی است و از آنجا که کـلمـه هـمـسـایـه در عرف عامیانه مفهوم محدودی دارد و تنها همسایگان نزدیک را در بر می گیرد، شـایـد بـرای تـوجـّه دادن بـه وسـعـت مـفـهـوم آن از نـظر اسلام، راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز بصراحت برده شود. (۳۱۲)
ایـن نـظـر هـنـگـامی تقویت می شود که نظر اسلام را در خصوص حدّ همسایگی بدانیم. راوی می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم : فدایت شوم، حدّ همسایگی تا کجاست؟ فرمود:
(اَرْبَعینَ داراً مِنْ کُلِّ جانِبٍ) (۳۱۳) چهل خانه از هر طرف.
مـتـأسـفـانـه در دنـیای ماشینی امروز چنان روابط عاطفی و انسانی مردم با یکدیگر به ضعف و خـامـوشـی گـرایـیـده کـه هـمـسـایـگـان نـزدیـک هـم کـوچـکـتـریـن خـبـری از حـال یـکـدیـگر ندارند و حتّی گاهی پس از چندین سال سکونت در یک محلّ نام یکدیگر را هم نمی دانـنـد. چـنـیـن روشی از نظر اسلام بشدّت مردود و نکوهیده است و سفارشهای اولیای بزرگوار اسـلام در ایـن بـاره مـوجـب شـگـفـتـی می شود.
علی علیه السلام در آخرین وصایای خود چنین می فرماید:
(اَللّهَ اَللّهَ فـی جـیـرانـِکـُمْ فـَاِنَّهـُمْ وَصـِیَّةُ نـَبـِیِّکـُمْ، مـا زالَ یـُوصـی بـِهـِمْ حـَتـّی ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ) (۳۱۴)
از خدا بترسید! از خدا بترسید! درباره همسایگان که همواره مورد سفارش پیامبرتان بوده اند. (آن حضرت) بقدری درباره آنان سفارش می کرد که گمان می بردیم برایشان میراثی قرار خواهد داد، (یعنی دستور خواهد داد که همسایه از همسایه ارث ببرد).
پـیـامـبـر بـزرگـوار اسـلام کـیـفیّت رفتار همسایگان با یکدیگر را در تأمین سعادت و آسایش انـسـانـها مؤثّر می دانست و به یارانش توصیه می کرد تا در جایی مسکن گزینند که بتوانند از نـعـمـت وجـود همسایگان بهتری برخوردار شوند. وقتی یکی از اصحاب از ایشان پرسید: ای رسـول خـدا(ص)! تـصـمـیـم دارم خـانـه ای بـخـرم، بـه نـظر شما کدام محلّه را انتخاب کنم؟... .
حضرت بدون آنکه محلّه خاصّی را به او پیشنهاد کند، فرمود:
(اَلْجَوارُ ثُمَّ الدّارُ، اَلرَّفیقُ ثُمَّ السَّفَرُ) (۳۱۵) اوّل همسایه سپس خانه، اوّل رفیق آنگاه سفر.
پی نوشت ها:
۳۰۱- اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۰ .
۳۰۲- بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۶۴ .
۳۰۳- اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۶ .
۳۰۴- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۱۴ .
۳۰۵- اصول کافی، ج ۲، ص ۱۵۲ .
۳۰۶- بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۰۴ .
۳۰۷- محمد (۴۷)، آیات ۲۲ ـ ۲۳ .
۳۰۸- سفینة البحار، ج ۱، ماده رحم.
۳۰۹- ر. ک : بقره (۲)، آیه ۲۷، رعد (۱۳)، آیه ۲۵ و محمد (۴۷)، آیات ۲۲ ـ ۲۳ .
۳۱۰- اصول کافی، ج ۲، ص ۱۸۴ .
۳۱۱- نساء (۴)، آیه ۳۶ .
۳۱۲- تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۰۸ .
۳۱۳- بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۵۷ .
۳۱۴- نهج البلاغه، نامه ۴۷، ص ۹۷۷ .
۳۱۵- مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۲۹ .
عواقب ترجیح تمایلات نفسانی بر دستورات الهی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
مرحوم کلینی «رحمتاللهعلیه» در جلد دوم اصول کافی، روایتی نقل کرده که نظیر آن در روایات وجود دارد. امّا به جهت تأکید فراوانی که از سوی خداوند متعال در این روایت به کار برده شده، برای بحث این جلسه انتخاب گردیده است.
در این روایت شریف، امام باقر «سلاماللهعلیه»، از قول مبارک رسول خدا «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و آن حضرت از قول خداوند تبارکوتعالی نقل میکنند:
«یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ کِبْرِیَائِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَی هَوَایَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ نُورِی وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَی هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکَتِی وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْیَا وَ هِیَ رَاغِمَةٌ» [۱]
خدای عزوجل میفرماید: سوگند بهعزّت و جلال خودم و بزرگی و کبریایم و نور و برتری مقامم که هیچ بندهای تمایل و دلخواه خود را بر دلخواه من مقدم ندارد، مگر اینکه کارش را پریشان میکنم و دنیایش را درهم و ویران میسازم، و دلش را به آن مشغول میکنم، و از دنیا به جز آنچه برایش مقدر کردهام، به او نمیدهم. و سوگند بهعزّت و جلال و بزرگی و نور و برتری و بلندی مقامم که هیچ بندهای نیست که دلخواه مرا بر خود مقدم ندارد، مگر آنکه فرشتگان من از او نگاهبانی کنند، و آسمانها و زمینها متکفّل رزق و روزی او میشوند. و در تجارت هر تاجری، پشتیبان و نگران او خواهم بود، و دنیا هم در حالی که او نمیخواهد، بهجانب او رو میکند.
این روایت از قدسّیات است و چندین تأکید دارد. نقل قول ولایت از نبوّت، نوعی تأکید است، چنان که روایت پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از قول خداوند سبحان تأکید دیگری است. قسمهای خداوند در روایت نیز نشانۀ تأکید است. این قسمها شبیه قسمهای سورۀ شمس است. در آن سوره، ابتدا خداوند متعال، یازده سوگند یاد میکند، سپس میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» [۲].
در این روایت نیز خداوند سبحان به عزت و جلالش قسم خورده، به عظمتش قسم خورده، به ذات کبریایی و به جبروت خود قسم خورده، سپس فرموده است: اگر انسان تابع هوا و هوس باشد و هواهای نفسانی را بر متابعت از خدای تعالی ترجیح دهد، گرفتار چند بلا خواهد شد؛ بلای اوّل اینکه: «شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ»؛ یعنی کارهای او را آشفته و بی سر و سامان میکنم. چند بلای دیگر نیز در همین راستاست. چنانکه میفرماید: دنیای او را به هم میریزم و دلش را به آن مشغول میکنم و از دنیا به جز آنچه برایش مقدر کردهام، به او نمیدهم.
در واقع میفرماید: شخص هوسباز، مشمول قهر و غضب خداوند سبحان میشود و خداوند، کار او را پراکنده و آشفته میسازد، که این هم تأکید دیگری افزون بر تأکیدهای قبلی است. یعنی خداوند متعال با این همه تأکید میفرماید: کسی که اهل هوا و هوس است، دنیای او پر از گرۀ کور میشود و هر گرهای که باز میشود، گرۀ دیگری در زندگیاش بسته خواهد شد و بهطور کلی زندگی او روی برکت و گشایش را نخواهید دید.
قرآن کریم، در آیهای، زندگی ناخوش و همراه با سختی و تنگی را نتیجۀ غفلت از یاد خدا میداند. میفرماید: «مَنْ أَعْرَضَعَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَة ضَنْکاً» [۳]؛ هرکه از خدا و ذکر او رویگردان است، به عبارت دیگر، هرکس تابع خواهشهای نفسانی است و به خداوند توجه ندارد، دچار زندگی سختی خواهد شد که با دلهره، پریشانی و اضطراب خاطر، عجین است. حتی ممکن است ثروت، قدرت و امکانات دنیوی داشته باشد، امّا گرههای درهم پیچیدهای سراسر زندگی او را فرامیگیرد و توان گشودن گرهها را نخواهد یافت.
بعضی افراد واقعاً در مسائل زندگی سردرگم شده و به درد «چه کنم، چه کنم» مبتلا هستند. کار این افراد و مشکلات آنها به هیچ وجه، جمع نمیشود. گرههای آنها باز نمیشود، یا اگر باز شود، گرۀ محکم دیگری بسته خواهد شد. امّا اگر بهجای هوا و هوس، به معنویّات رو بیاورند و به فکر خدا و آخرت باشند، کارهای آنها جمع و جور میشود.
در روایت دیگری از قول امام صادق «سلاماللهعلیه» آمده است: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَی وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَی الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلْ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَی وَ الْآخِرَةُ أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ الْغِنَی فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَهُ» [۴]
یعنی اگر همّ و غمّ کسی، شبانهروز فقط دنیا باشد، به فقر و فلاکت مبتلا شده، زندگیاش بیسر و سامان و مثل کلاف سردرگم خواهد شد. در مقابل، آنکه همّت اصلیاش در شبانهروز، آخرت باشد، خداوند متعال به وی غنای قلبی میبخشد و کارهایش را اصلاح میکند.
به هر حال، کسی که تابع هوا و هوس و طالب دنیا باشد و تمایلات نفسانی را بر امور معنوی ترجیح دهد، کارهای زندگیاش پراکنده است و جمع نخواهد شد. چنین شخصی به همان تمایلات و اهداف دنیوی و آمال و آرزوهایش نیز نمیرسد، در حالی که عمر خود را بیهوده برای دویدن به دنبال آن تمایلات نفسانی صرف میکند.
بی جهت نیست که پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، نفس انسان را دشمنترینِ دشمنان او میدانند: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» [۵].
امام صادق «سلاماللهعلیه» نیز فرمودند: از هواهای نفسانی خود بترسید و بر حذر باشید، همانطور که از دشمنان خویش حذر میکنید، زیرا دشمنیِ هیچ دشمنی برای مردم، بیشتر از هواهای نفسانی آنها نیست. البته امام «سلاماللهعلیه» دشمنی و خسارت بیهودهگویی و محصول بی فایدۀ زبان را نیز به همان اندازه میدانند: «احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَعْدَی لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ وَ حَصَائِدِ أَلْسِنَتِهِمْ» [۶].
این دشمن، انسان را گرفتار میکند و سبب میشود زندگی گره بخورد و در هم بپیچد. در قدیم وقتی میخواستند کسی را نفرین کنند، به او میگفتند: الهی نان بدود و آب بدود و تو به دنبالش. عبارت «شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ» نیز معنای همین نفرین را دارد. گاهی خواهشها و تمایلها میدود و انسان به دنبال آن میدود و بالأخره هیچ کدام به هم نخواهند رسید. از امام کاظم «سلاماللهعلیه» روایت شده است که: «اتَّقِ الْمُرْتَقَی السَّهْلَ إِذَا کَانَ مُنْحَدَرُهُ وَعْراً» [۷]؛ بپرهیز از نردبانی که بالا رفتنش آسان و پائین آمدنش دشوار است.
توجه به نفس و هواهای نفسانی و نیز توغّل در دنیا و مادیّات، انسان را به جایگاه پستی میکشاند که در آن به همّوغم تمام نشدنی و آمال و آرزوهای بیجا و دست نیافتنی، دچار میگردد.
پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در حدیثی میفرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا یَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا یَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا یَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَدا» [۸]
کسی که شبانه روز به فکر دنیا باشد، خدا به او اعتنا ندارد و به چهار بلا مبتلا میگردد که یکی از آنها آرزوهای دست نیافتنی است که تمامی هم ندارد.
امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» میفرمایند: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ» [۹]؛ من از دو چیز دربارۀ شما خیلی خوف دارم؛ یکی پیروی از هوا و هوس و دیگری، آمال و آرزوهای بیجا و دست نیافتنی است. بعد میفرمایند: پیروی از هوا و هوس، باعث میشود انسان مقابل حق بایستد و آرزوی طولانی، آخرت را از یادش میبرد.
کسی که هواهای نفسانی را بر خواست خدا ترجیح دهد، یعنی کسی که بگوید: دلم میخواهد چنین کنم و از دستورات الهی غفلت ورزد، شبانهروز مثل کرم ابریشم در هوسها و در آرزوهای بیجا میغلتد و به دور خود میتند تا جانش گرفته شود. خدا نکند بندهای مشمول قهر و غضب خدا شود و خداوند سبحان اراده نماید که امورش اصلاح نگردد، چنین کسی یک عمر مثل همان کرم ابریشم به دور خود میتند تا بمیرد.
کسی که به هوا و هوس اهمیّت میدهد، نظیر آن چوپانی است که یک کوزۀ روغن بالای سرش گذاشته بود. هوس و آرزو، وجودش را فرا گرفت. باخود گفت: فردا این کوزۀ روغن را میفروشم و با پول آن گوسفند میخرم. کمکم گوسفند میزاید و پس از مدتی صاحب چند گوسفند میشوم و بعد گلّهدار خواهم شد، سپس همسر و خانه پیدا میکنم و تشریفاتی فراهم میکنم. در آن موقع، نوکری خواهم داشت و اگر آن نوکر از اوامر من تمرّد کرد، با چوب بر سر او میکوبم. همانطور که در آن آمال و آرزوهایش غرق بود، چوبی که در دست داشت را بلند کرد که مثلاً بر سر نوکر بزند، چوب به کوزۀ روغن خورد و افتاد و شکست و روغنها بر زمین ریخت. یعنی آرزوها و هوسهای چوپان نقش بر زمین شد.
وقتی انسان خدا را در زندگی نداشته باشد، هوا و هوس، جای خدا را در دل او اشغال میکند، افکار بیهوده، سراسر وجودش را میگیرد و راه رهایی از آن نمییابد. اگر هوا و هوس، هیچ مصیبتی به جز همین که میفرمایند: «شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ» در پی نداشت، بس بود که انسان مراقب باشد هوسی نشود.
همانطور که بیان شد، پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ» [۱۰]؛ یعنی کسی که تمام همتّش دنیا باشد، خدا دیگر اعتنایی به او ندارد. بیاعتنایی خداوند به بنده، همان «شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ» است. زیرا وقتی خداوند اعتنا به کسی نداشته باشد، خودبهخود کارهایش پراکنده و آشفته میگردد و امورش اصلاح نخواهد شد. توفیق از چنین کسی سلب میشود، دست عنایت خداوند سبحان از روی سرش برداشته میشود و همین مقدار برای بدبختی او کافی است. به جای توفیق، خذلان دارد و به جای پیشرفت معنوی، دچار سقوط میشود، به جای اینکه خدا در زندگیش حکمفرما باشد و نور خدا را به نظاره بنشیند، هوا و هوس بر وی غالب میگردد.
چشم و گوش و زبان چنین شخصی تابع دلش و دلش پر از آمال و آرزو و هوسهای بیهوده است. نه تنها خدا را ندارد، بلکه مظهر قهر خداست و بدبختی روی بدبختی او میآید. امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند: «لَا تَدَعِ النَّفْسَ وَ هَوَاهَا، فَإِنَّ هَوَاهَا فِی رَدَاهَا وَ تَرْکُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَی أَذَاهَا وَ کَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَی دَوَاهَا» [۱۱]؛ نفس سرکش را به میل و خواهش خود رها نکن، زیرا که نابودیش در تمایل آن است. رها سازی نفس به آنچه میخواهد، برای آن درد، و جلوگیری آن، از آنچه میخواهد، درمان آن است.
افرادی که دچار دوستیها و عشقهای هوسی میشوند، که البته عشق نیست، نوعی نادانی و سفاهت است، شبانهروز در فکر رسیدن به هوا و هوس خود هستند و آرزوهای دست نیافتنی در سر خویش میپرورانند و به هیچجا هم نمیرسند.
اگر از وقت و فکر خویش در جایگاه مناسب استفاده کنند، میتوانند با تحصیلات عالی، برای جامعه افرادی مفید و مؤثر باشند، میتوانند متخصّص شوند و باعث آبرو و افتخار برای پدر و مادر خود گردند، امّا تمام فکر و نیروی خود را صرف رسیدن به دوست ناباب میکنند و در نهایت به نتیجۀ مطلوب نیز نخواهند دست یافت.
قرآن کریم یکی از حسرتهای انسان در قیامت را دوستی او با افراد گمراه و صرف وقت برای آنها برمیشمرد: «یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً، لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً» [۱۲].
دوستِ بد، مثل شیطان است؛ انسان را منحرف میکند و هرچه دوستی او عمیقتر گردد، تأثیر انحرافش نیز بیشتر خواهد بود. افرادی که با هوا و هوس، بهدنبال دوست ناشایست و منحرف میروند، در قیامت با پشیمانی میگویند: وای بر من! کاش با فلانی دوستی و همنشینی نداشتم که این مجالست، مرا گمراه کرد. اگر آن دوستی، با افراد نامحرم و جنس مخالف باشد که گناه آن مضاعف و وزر و وبالش هم بیشتر و خطرناکتر است.
اگر انسان عقل خود را به کار اندازد و فکرش را در جایگاه نیکو مستقر سازد، سقوط نمیکند و به هوا و هوس و عشقهای مجازی مبتلا نمیگردد.
امیرالمومنین «سلاماللهعلیه» فرمودند: جبرئیل امین بر حضرت آدم «سلاماللهعلیه» وارد شد و گفت: شما اختیار دارید یکی از سه چیز را انتخاب کنید و دوتای دیگر را رها کنید. حضرت آدم گفت: آن سه، چیست؟ جبرئیل گفت: عقل، حیا و دین. حضرت آدم «سلاماللهعلیه» گفت: من عقل را انتخاب میکنم. جبرئیل به دین و حیا گفت: بروید. آنها گفتند: ما ملازم عقل هستیم و به ما امر شده است که هرکجا عقل باشد، در کنار او بمانیم. [۱۳]یعنی اگر عقل انسان کار کند، از دین و حیا نیز برخوردار خواهد شد. چنانکه امیرالمومنین «سلاماللهعلیه» در حدیث دیگری میفرمایند: «أَعْقَلُ النَّاسِ أَحْیَاهُمْ» [۱۴] عاقلترین مردم، باحیاترین آنهاست.
اگر عقل انسان درست به کار نیفتد، اگر تعقّل و تفکّر در کار نباشد، انسان تابع هوا و هوس میشود. در این صورت، خودش، اطرافیان و حتی جامعه را به فساد و تباهی میکشاند. امّا اگر به جای هوا و هوس، خداوند متعال بر دلش حکمفرما گردد، سعادت و رستگاری او حتمی است، دنیایش هم آباد میشود.
در انتهای روایت این جلسه، خداوند متعال میفرماید: لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَی هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکَتِی وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْیَا وَ هِیَ رَاغِمَةٌ» [۱۵]؛ پس از چندین قسم، فرموده است که هرکس خواست خداوند را بر تمایلات نفسانی ترجیح دهد، آسمانها و زمینها متکفّل رزق و روزی او میشوند؛ درحالی که او دنیا را نمیطلبد، دنیا به او رو میکند و در تجارت هر تاجری، سهمی خواهد داشت.
علامۀ مجلسی «رحمتاللهعلیه» در معنای عبارت: «وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ» چند وجه ذکر کرده و یکی از آن وجوه این است که خداوند تعالی میفرماید: دل تاجران را مسخّر او میکنم، یعنی به دلشان میاندازم که سهمی از بهرۀ تجارت خود، به وی بدهند. [۱۶]
بهتر از آن را قرآن کریم چنین فرموده است: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» [۱۷]؛ یعنی کسی که تقوا داشته باشد، کسی که دستورات و تمایلات الهی را بر خواهشهای نفسش ترجیح دهد، خداوند تعالی از راه بیگمان، یعنی از راهی که خودش خیال نمی کند، به او روزی میرساند.
بهیقین، آنچه خدا برای انسان تعیین کند، برتر و ارزشمندتر از چیزی است که خود انسان دنبال میکند. رزق و روزی از راه بیگمان، همان است که خداوند متعال برای بندگان میفرستد.
طبق روایتی از امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» اهدافی که انسان در تحقّق آن امیدی ندارد، یعنی با محاسبات بشری، دور از ذهن و دور از انتظار است، اگر خدا بخواهد، بهتر محقّق خواهد شد. ایشان میفرمایند: «کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو»؛ در آنچه ناامیدی، امیدوارتر از آن چیزی باش که بدان امید بستهای! سپس مثال میزنند و میفرمایند: موسی «سلاماللهعلیه» رفت تا آتش و روشنایی برای خاندانش بیاورد، خداوند با او سخن گفت و «نبیّ مرسل» شد و برگشت؛ ملکۀ سبا به درگاه سلیمان نبی رفت و ایمان آورد؛ جادوگران فرعون رفتند تا نزد او عزیز شوند، مؤمن برگشتند. [۱۸]
پی نوشت ها:
[۱]. الکافی، ج ۲، ص ۳۳۵.
[۲]. شمس، ۹ و ۱۰: «که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.»
[۳]. طه، ۱۲۴: «هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.»
[۴]. الکافی، ج ۲، ص ۳۱۹.
[۵] . مجموعه ورام، ج۱، ص۵۹.
[۶]. الکافی، ج۲، ص۳۳۵.
[۷]. الکافی، ج۲، ص۳۳۶.
[۸]. مجموعۀ ورام، ج ۱، ص ۱۳۰.
[۹]. الکافی، ج۲، ص۳۳۶.
[۱۰]. مجموعۀ ورام، ج ۱، ص ۱۳۰.
[۱۱]. الکافی، ج۲، ص۳۳۶.
[۱۲]. فرقان، ۲۸و۲۹: «ای وای، کاش فلانی را دوست [خود] نگرفته بودم. او [بود که] مرا به گمراهی کشانید پس از آنکه قرآن به من رسیده بود. و شیطان همواره فروگذارندۀ انسان است.»
[۱۳]. الکافی، ج ۱، ص ۱۰
[۱۴]. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۵۶.
[۱۵]. الکافی، ج ۲، ص ۳۳۵.
[۱۶]. مرآة العقول، ج۱۰، ص۳۱۵.
.[۱۷] طلاق، ۳- ۲: «و کسی که از خدا پروا کند برای او راه خروجی (از مشکلات) قرار میدهد، و او را از راهی که گمان نمیبرد روزی میدهد.»
[۱۸]. الکافی، ج۵، ص۸۳.
آیا حضرت علی (ع) با عایشه جنگید؟
آیا حضرت علی (علیه السلام) با عایشه جنگید؟
بدون تردید حضرت علی(علیه السلام) خلیفه مسلمانان بود و بر همه مسلمانان واجب بود تا از او اطاعت نمایند و علیه خلیفه و امام خویش خروج نکنند؛ بنابراین حضرت علی(علیه السلام) با ام المؤمنین عایشه نجنگید؛ بلکه این اصحاب جمل بودند که فتنه را آغاز کردند و به انگیزه ایجاد بلوا و گرفتن خلافت به پایتخت آن روز اسلام حمله ور شدند و باعث جنگ و کشتار عظیمی میان مسلمانان گردیدند.
علامه ابو منصور تمیمی بغدادی، از علمای اهل سنّت، می گوید: «علی با اصحاب جمل و صفین برای آن که اسلام بیاورند، نجنگید؛ بلکه علت پیکار او با آنان این بود که علیه او طغیان کرده بودند و برای همین به اصحابش فرمود: شما شروع به جنگ نکنید تا آنان نبرد را با شما آغاز کنند. [۱۷۵] اگر علی(علیه السلام) به جنگ عایشه برخاسته بود، نمی بایست به اصحابش چنین دستوری می داد. از این جا معلوم می شود که امام در صدد دفاع از کیان اسلام و مسلمین بوده و این حق خلیفه مسلمانان است که در برابر خروج کنندگان ایستادگی و دفاع نماید. حتی حضرت علی(علیه السلام) به اصحاب جمل سه روز مهلت داد تا از شورش علیه حکومت اسلامی دست بردارند. بیهقی در این باره گوید: «علی(علیه السلام) با اهل جمل نجنگید تا آن که سه روز آنان را به اطاعت و حق فراخواند. در این سه رو سپاهیان آن حضرت مجروحین فراوانی داد، ولی به دستور امام(علیه السلام) از جنگ پرهیز می کردند. بعد از جنگ نیز به دستور امام(علیه السلام) کاری به مجروحان و فراریان نداشتند. بنابراین امام فقط در مقام دفاع بوده است و بس».
در گزارش دیگری بیهقی می نویسد: «در جنگ جمل، علی(علیه السلام) میان مردم ندا کرد: هیچ کس را با تیر نزنید و با نیزه زخمی نکنید و با شمشیر مضروب نسازید و شروع کننده جنگ نباشید و با آنان با لطیف ترین نحوه ممکن سخن بگویید». [۱۷۶]
امام علی(علیه السلام) اصلا راضی نبود که در برابر همسر پیامبر قرار بگیرد. شاهد این مدعا این است که بعد از پایان جنگ عایشه را با عزت و احترام و کلیه اسباب و لوازم مورد نیاز راهی مدینه کرد.
ابن جوزی در این باره می گوید: «علی(علیه السلام) عایشه را به بهترین اسباب مورد نیاز مجهز کرد و برادر عایشه، عبدالرحمان بن ابی بکر، را به همراه ۳۰ مرد و ۲۰ زن از اشراف و متدینین بصره از قبیله هَمْدان و عبد متین ملازم او ساخت.
وقتی از عایشه درباره مسافرتش در بازگشت از بصره سؤال کردند، گفت: به خیر و خوبی گذشت و به خدا سوگند او (حضرت علی علیه السلام) اموال فراوانی به من داد و بیش تر هم عنایت فرمود، اما به همراهم مردانی را فرستاد که آنان را نمی شناختم.
وقتی این سخن عایشه به زنان ملازم او که به فرمان امام علی(علیه السلام) در لباس مردان در آمده بودند، رسید، نزد عایشه آمدند و به او اعلام کردند که زن هستند. در پی آن عایشه سجده کرد و گفت: و الله ای فرزند ابوطالب، جز کرم و خوبی نیفزودی و دوست داشتم که از این مسیر خارج نمی شدم. و دچار مصیبت و ناخوشی می شدم تا توان خروج از من گرفته می شد. [۱۷۷]
ابن کلبی می گوید: «هرگاه عایشه به یاد جنگ جمل می افتاد، می گریست؛ به حدی که مقنعه اش تر می شد و گلویش را بغض می گرفت. و هرگاه ام سلمه را یاد می کرد که او را از رفتن به بصره نهی کرده بود، می گریست. [۱۷۸]
نتیجه این که شروع کنندگان جنگ، عایشه و طلحه و زبیر بودند و امام علی(علیه السلام) در مقام دفاع بود. آن حضرت با لشکریانشان در نهایت کرم و بزرگواری برخورد کرد، هر چند آنان طاغی و یاغی بودند و خونشان هدر بود. عایشه تحت تأثیر رفتار محترمانه و کریمانه امام علی(علیه السلام) همواره از رو در رویی با آن حضرت اظهار ندامت می کرد و گویا از این که با آیه صریح قرآن که خطاب به زنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید: (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأُولی)؛ [۱۷۹] مخالفت کرده بود، سخت افسوس می خورد.