
emamian
سه آفت آخرالزمان در حکمت 361 نهج البلاغه
روزگار مردم با توجه به شرایط و اوضاع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و فردی افراد جامعه در حال تغییر و تحول است؛ اما آنچه مطلوب نیست، این است که گاهی این تغییرات بر دین و ایمان افراد بقدری تاثیر گذار است که دین و دنیا آنها مورد تغییر و تحول واقع می شود که دنیایشان بخاطر اوضاع و شرایط اقتصادی، و اجتماعی و دیگر علل، مورد هجمه واقع شده و دینشان را نیز مورد خدشه قرار می دهند.
سه محور و آفت دوره آخر الزمان
اما این تغییر و تحول در چه عرصه ای اتفاق می افتد در حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، سه حوزه ی تغییر پذیر، مورد بحث قرار گرفته است. امیر المومنین سه تغییر را در جامعه اسلامی، بصورت سه محور، بیان می فرمایند:
محور اول: اکتفا به پوسته ی قرآن
قرآںی که برای توضیح و تبیین آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ۲۳ سال زحمت کشیدند و خون دل خوردند و اهل بیت علیهم السلام برای تبیین آن همواره در صدر موضوعات قرار دارد؛ موضوعی که حتی در آخرین لحظات زندگی شریفشان به آن وصیت نمودند؛ چنانکه در وصیت حضرت به حسنین علیهما السلام، بدان تصریح شده و حضرت فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ.»[1]
خدا را خدا را در باره قرآن، نیاید که دیگران در عمل به آن از شما پیشى جویند...»
یکی از دغدغه اصلی حضرت در آخرین لحظات زندگی شان، آن است که مبادا غیر مسلمانان در عمل به قرآن بر مسلمانان سبقت بگیرند؛ معلوم می شود که ممکن است که مسلمانان عمل به قرآن را جدی نگیرند و این جزء دغدغه های جدی حضرت بوده است؛ و برای همین آنرا مطرح نموده اند.
اما حضرت در این حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، به زمانی اشاره می فرمایند که در آن از قرآن، جز خطی بیش باقی نمی ماند؛ یعنی تنها به ظاهرش اکتفا می شود؛ و به عمق آن و عمل بدان، اساساً از بین می رود؛ حضرت می فرماید: «یَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ اَلْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ...»
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن.
در جامعه ای که از قرآن جز نشانی باقی نماند، یعنی اوج مظلومیت قرآن و فرامین آن؛ مهجوریت قرآن به معنای مهجوریت خدا در جامعه؛ چون قرآن کلام الهی است و وقتی قرآن، مهجور شود، یعنی کلام خدا مهجور شده است. و مهجوریت قرآن چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت، در بارگاه الهی از امت خود شکایت می کند؛ در سوره مبارکه فرقان می فرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[2]
«و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند...»
پس مهجوریتِ قرآن حتماً واقع می شود و با توجه به این حکمتِ امام، معلوم می شود که نوع مهجوریت قرآن، عدم استفاده ی صحیح از آن است؛ یعنی از قرآن فقط به عنوان ظاهر استفاده می شود؛ یعنی تنها برای تلاوت قرآن، آن هم در مجالس ختم، یا جزء مهریه ی زنان در مراسم عروسی، و غیره استفاده می شود، و یا حتی در خانه ها به عنوان تلاوت، و کسب ثواب، خوانده می شود؛ اما در زندگی ورود پیدا نکرده و در زندگی ها حضور ندارد.
دومین محور: اکتفا به پوسته اسلام
دومین محور مورد نظر حضرت که به عنوان دغدغه ی حضرت، مطرح شده است، باقی ماندن پوسته ی اسلام در زندگی مسلمانان است؛ حضرت در حکمت می فرمایند: «لاَ یَبْقَى فِیهِمْ... وَ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ إِلاَّ اِسْمُهُ» «... و از اسلام جز نام آن باقی نماند...»
اسلام زمانی نامی بیش از آن باقی نخواهد ماند، که فقط به ظاهر اسلام اکتفا می شود؛ یعنی تنها به ظواهر آن عمل شود؛ یا به ابتدائیات و حداقل های دین اکتفا می شود؛ یعنی اکتفا به دین حد اقلی؛ پس معلوم می شود که اکتفا به دین حداقلی، اساساً مورد تایید امام نبوده و باید به عمق دین و دینداری پرداخت و باید دنبال دین حداکثری بود؛ دین حداکثری، یعنی مسلمان تمام ابعاد اعتقادی و اخلاقی و احکامیِ دین را در زندگی به عنوان برنامه جامع دینی، قبول داشته باشد و سعی در پیاده کردن تمام ابعاد و شئون آن نماید؛
سومین محور: اکتفا به ظاهر نشانه های دین
در سومین محور، حضرت اشاره به کمرنگ شدن نشانه های دین، می پردازند و یکی از مهمترین نشانه ی دین، مسجد است که هم مکان مقدس است و هم محل فرود فرشتگان و هم راس امور جامعه اسلامی، است؛ این نشانه دین، بقدری مهم است که مهم ترین پایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به عنوان مقر فرماندهیِ جنگها، دادگاه برای قضاوتها، و امور مختلف مردم بشمار می آید.
مسجد جایی است که تمام امور مسلمین از آنجا پیگیری می شود؛ حال اگر این پایگاه و محور و نشانه دین، از محوریت خارج شده و تنها به بنا و ساختمان و زینت های آن اکتفا گردد، معلوم می شود از آن کارایی و ارزش حقیقی و جایگاه اصلی خودش تنزل کرده است؛ و اینجاست که باید تاسف خورد و دغدغه ی اصلی آن توسط صاحب و مالک آن که امام جامعه است، بیان می شود؛ اینجاست که حضرت در این حکمت بدین مطلب تصریح می فرمایند: «وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ اَلْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ اَلْهُدَى...» «... در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران...»
آبادی و ویرانی مسجد
حضرت دو مطلب در این فراز، بیان فرموده اند: یکی: آبادانی مسجد؛ که تنها در بنا و ساختمان سازی و زینت های آن، خلاصه می گردد؛ و دوم: ویرانی مسجد؛ که از لحاظ هدایت گری و هدایت پذیری، ویران است؛
جای بسی تعجب است که مسجدی که محل هدایت انسان ها بود، در این دوره، محل عدم هدایت گردیده است؛ و مسجد، از این لحاظ ویران می شود؛ و زینت ها و فرش ها و بنای آن، تعمیر غیر ضروری و زینت بخشی غیر ضروری مسجد جزء کارهای اصلی، متولیان و تعمیر کنندگانِ مسجد، قرار می گیرد.
بدترین مردم اهل زمین
این ویرانی بقدری شدید است که متولیان و تعمیر کنندگان، بدترین مردم روی زمین قرار گرفته اند؛ و این بدین دلیل است که آنها، فتنه هایی را در مسجد پایریزی می کنند که نه تنها، خودشان در آن فتنه صحنه گردانی کرده، بلکه دیگران را نیز درگیر این فتنه کرده و اگر کسی بخواهد از آن جان سالم بدر برد، آنان را به این فتنه بر می گردانند؛ اینجاست که حضرت می فرمایند: «...سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ اَلْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ اَلْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی اَلْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا...»
«...ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند...»
نتیجه فتنه اهل مساجد
نتیجه این فتنه ی متولیان مساجد و تعمیر کنندگان آن است که خداوند چنان فتنه ای به جانشان می اندازد که حتی انسان های بردبار نیز از شدت آن فتنه، حیران خواهند شد؛ و حضرت شدت این مطلب را با قسمی بیان کرده اند که از قول خداوند می فرمایند: «... فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ اَلْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اَللَّهَ عَثْرَةَ اَلْغَفْلَةِ...»
«... به خود سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است، و ما از خدا مى خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.»
پس باید این سه محور اساسی، قرآن و اسلام و مسجد را طبق معارف دین و سنت پیامبر و سنت امام، حفظ نمود؛ و گرنه به یکی از آفات سه گانه بیان شده دچار خواهیم شد.
پی نوشت:
پنج دلیل قرآنی و روایی برای شرکت در انتخابات
حجت و دلیل روایی و قرآنی برای شرکت در انتخابات
1-اطاعت پذیری از ولی امر مسلمین
یکی از ادله و حجتهای شرعی که تکلیف و وظیفه جامعه اسلامی را در خصوص شرکت حداکثری در انتخابات روشن میکند، اوامر و رهنمودهای ولی امر مسلمین است، باید به این نکته توجه داشت که اطاعت از ولی فقیه در حکومت اسلامی بر اساس رهنمودها و تأکیدهای روایی لازم و ضروری است کما اینکه در این روایت امام عسکری(علیه السلام) بحث تبعیت و پیروی از ولی فقیه این چنین مطرح شده است: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِم؛[1] اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند، نه همه آنها».
ناگفته پیداست که مقام معظم رهبری چه پیش از انتخابات و چه در ایام آن همواره عموم مردم را به حضور هوشمندانه و حداکثری در انتخابات دعوت کرده و خواهان شور انقلابی در ایام انتخابات بوده اند، از این رو بر عموم مردم ضروری است که برای پیشرفت و آبادانی کشور اسلامی با اطاعت از رهنمودهای رهبری انتخاباتی هوشمندانه، عاقلانه و بصیرانه را به منصه ظهور برسانند. مقام معظم رهبری در خصوص لزوم شرکت در انتخابات این چنین بیان می دارند: «آنچه من عرض میکنم و در درجهی اوّل برای این حقیر مهم است، شرکت عمومی در انتخابات است و [اینکه] همهی آحادی که میتوانند رأی بدهند و مشمول قانونند وارد انتخابات بشوند و انتخابات را پُرشور کنند؛ این اوّلین خواسته و مهمترین خواستهی ما است».[2]
2-لزوم تشکیل مجلسی قوی با انتخابی هوشمندانه
یکی از اسناد و شواهد قرآنی که با تأمل و تدبر عالمانه در آن به خوبی میتوان به اهمیت لزوم حضور حداکثری و هوشمندانه در انتخابات دست یافت، آیه 60 سوره مبارکه انفال است، آیه مبارکی که در آن به لزوم قوی شدن هر چه بیشتر جامعه اسلامی اشاره شده است: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ؛[3]هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!»
به طور قطع و یقین قوت و اقتدار یک جامعه اسلامی تنها به داشتن ابزارهای نظامی و مکانیکی نیست، بلکه مدیران انقلابی، مجاهد، بصیر و متخصص در عرصههای استراتژیک و راهبردی نیز به مراتب میتوانند ایجاد ترس را در دل دشمنان ایجاد نمایند، به واقع اگر آحاد جامعه به این درک و درایت سیاسی دست یابند که با انتخاب هوشمندانه و آگانه خود میتوانند سهم بسزایی در تشکیل مجلس قانون گذار کارآمد و قوی داشته باشند، در این خصوص مسئولانهتر و با اخلاص هر چه بیشتر حضور حداکثری در انتخابات داشتند.
یک انتخاب اصولی و هوشمندانه آثار و برکات فراوانی را برای جامعه اسلامی به دنبال دارد، آثار و برکاتی که قوام و حیات جامعه اسلامی با آن ارتباط مستقیمی دارد، از جمله فراگیری عدالت، ریل گذاری صحیح برای پیش برد برنامههای راهبردی و استراتژیک، دست یابی به اقتدار همه جانبه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی...
3-قاعده نفی سبیل و انتخاب صحیح و اصولی
یکی دیگر از قواعد و قوانین قرآنی که تکلیف مردم را در عرصه فعالیتهای سیاسی روشن میسازد، قاعده نفی سبیل است، خدای متعال در این آیه شریف میفرماید: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً؛[4] و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است». در واقع از این آیه میتوان این چنین استفاده کرد، نفوذ یک نماینده سکولار در مجلس می تواند زمینه این چنین تسلطی را در راهبردیترین ارکان نظام و انقلاب اسلامی هموار نماید از این رو وظیفه دینی و قرآنی ایجاب میکنند، با انتخاب صحیح، هوشمندانه و آگاهانه افرادی برای این سمت قانون گذاری انتخاب شوند که زمینه این چنین تسلط و نفوذی را در عرصههای مختلف، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، بین المللی ببندند.
4-قاعده قرآنی انتخاب احسن
از جمله دیگر قاعدههای قرآنی که وظیفه و مسئولیت آحاد جامعه را در روابط مختلف اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی روشن میسازد قاعده انتخاب و تبعیت از گزینه احسن است، خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ؛[5] پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند». مفسران قرآن کریم در ذیل ایه آیه شریف به نکات بسیار زیبا و دقیقی اشاره کردهاند:
این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامى درآمده، آزاداندیشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف بخوبى نشان مىدهد. نخست مىگوید: «بندگان مرا بشارت ده» و بعد این بندگان ویژه را به این صورت معرفى مىکند که «آنها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا مىدهند و با نیروى عقل و خرد بهترین آنها را بر مىگزینند» هیچگونه تعصب و لجاجتى در کار آنها نیست، و هیچگونه محدودیتى در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد، آنها جویاى حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال مىکنند، و از چشمه زلال آن بىدریغ مىنوشند و سیراب مىشوند. آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نیک، بلکه در میان خوب و خوبتر و نیکو و نیکوتر دومى را بر مىگزینند، خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند».[6]
5-لزوم اجرای عدالت و استیفای حقوق مظلومان با انتخاب اصولی
در جامعه اسلامی همه افراد در قبال سایرین دارای مسئولیت و وظیفه روشن میباشند، از این رو هیچ کس نمیتواند خود را در این خصوص بری ذمه دانسته و نقش و مسئولیتی را بر عهده نگیرد؛ کما اینکه در منابع روایی نیز این چنین سفارش شده است: «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ؛[7] بدانید که همه شما مسئولید و همه شما نسبت به زیردستانش بازخواست مى شوید». از آنجا که یکی از مهمترین و راهبردیترین مسائلی که باید در جامعه اسلامی فراگیر شود عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان و مستضعفان است.[8] میتوان با انتخاب صحیح و اصولی به این مهم کمک و در دست یابی به عدالت اجتماعی نقش مستقیمی داشت، باید به این موضوع توجه داشت، اگر مردم در این خصوص احساس دین و مسئولیت نکنند، با سلب مسئولیت خود میتوانند زمینه نفوذ و پیروزی افرادی در مجلس فراهم شود که نه تنها به فکر فراگیر کردن عدالت اجتماعی نیستند؛ بلکه تنها منافع شخصی و حزبی و منطقهای خود را دنبال میکنند.
سخن آخر
یک انتخاب اصولی و هوشمندانه آثار و برکات فراوانی را برای جامعه اسلامی به دنبال دارد، آثار و برکاتی که قوام و حیات جامعه اسلامی با آن ارتباط مستقیم دارد، از جمله فراگیری عدالت، ریل گذاری صحیح برای پیش برد برنامههای راهبردی و استراتژیک، دست یابی به اقتدار همه جانبه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی...
پینوشتها:
[1]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص458.
[2]. گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی دربارهی انتخابات؛ ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[3]. سوره مبارکه انفال آیه 60.
[4]. سوره مبارکه نساء آیه 141.
[5]. سوره مبارکه زمر، آیات 17و 18.
[6]. تفسیر نمونه، ج19، ص412.
[7]. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸.
[8].سوره نحل، آیه 90. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى وَ یَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون؛ در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مىدهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد، باشد که پند گیرید.
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. این دیدار سالیانه، یکی از شیرینترین و پُرخاطرهترین دیدارهای این حقیر است؛ کمااینکه دیدار با مردم تبریز و آذربایجان هم در طول سفرهایی که ما داشتهایم، همواره یکی از بهترین، شیرینترین، بهیادماندنیترین دیدارها و سفرهای این حقیر بوده. خوشحالم از اینکه یک بار دیگر جمعی از مردم غیور، مؤمن، انقلابی، صادق و شجاعِ آذربایجان و تبریز را در این حسینیّه ملاقات میکنیم؛ خیلی خوش آمدید.
در منقبت تبریز و تبریزی و آذربایجانی، ما خیلی صحبت کردهایم و باز هم جای صحبت باقی است. انسان هر چه ذهن را میبرد به سمت حوادث تاریخیِ دوران انقلاب و قبل از انقلاب، اهمّیّت مردم تبریز و مردم آذربایجان و تأثیرشان را بیشتر احساس میکند. اگر بخواهیم در یک جمله دربارهی این مردم یک قضاوت اجمالی بکنیم، باید بگوییم در آذربایجان، غیرت دینی، غیرت ملّی، غیرت انقلابی متبلور است در رفتار مردم و در شخصیّت و هویّت مردم؛ از دین دفاع کردهاند، از کشور دفاع کردهاند، از انقلاب دفاع کردهاند، از ملّیّت دفاع کردهاند، از هویّت دینی دفاع کردهاند. آن روزی که در آذربایجان انگیزههای خصمانهای، افکار انحرافی ضدّدینی را ترویج میکرد، اتّکاء منجیان انقلاب مشروطهی آن روز، به فتوای فقها بود. هیچ کس باور نمیکرد که ستّارخان و باقرخان از مرجع تقلید دستور بگیرند، حکم بگیرند، امّا این جوری بود؛ هویّت دینی را اینها حفظ کردند و همواره نگه داشتند.
یک نکتهی مهمّی که در بیانات امامجمعهی محترم هم تکرار شد و خوب بود، این بود که در آذربایجان، در تبریز، مسائل، بههنگام اتّفاق میافتد، با تأخیر اتّفاق نمیافتد؛ [یعنی] آن وقتی که لازم است و در لحظهی لازم. بنده بارها گفتهام، در خطّ تولید که این محصول از جلوی شما -که در یک نقطهای ایستادهاید- عبور میکند، شما باید یک کاری روی این محصول انجام بدهید؛ اگر پنج ثانیه تأخیر کنید، محصول میرود، ناقص میماند؛ در همان لحظه بایستی تصمیم بگیرید و عمل بکنید؛ آذربایجان این جوری عمل کرده، در لحظه تصمیم گرفته و عمل کرده. دربیستونهم بهمن ۵۶ که امروز سالگرد و یادآور آن حادثهِی عظیم است این جور بود؛ یعنی بِوقت تصمیم گرفتند و عمل کردند و خدا برکت داد، که حالا اجمالاً عرض خواهم کرد که خدا چگونه برکت میدهد به این جور کارها.
در برابر مسائل بعد از انقلاب هم همین جور. ما در جریان بودیم؛ اینجا در شورای انقلاب، همه به طور دائم متوجّه مسائل تبریز بودند، امام هم متوجّه بودند؛ یک عدّهای هم متوحّش بودند، امام فرمودند هیچ کس متوحّش نباشد؛ خود مردم تبریز از عهدهی رفع فتنه برمیآیند، احتیاج به کس دیگری نیست؛ همین جور هم شد. از اطراف و اکناف، ضدّانقلاب را جمع کردند کشاندند به تبریز، در همان ماههای اوّل انقلاب، بلکه بتوانند یک غائلهای، فتنهای درست کنند؛ آن کسی که علاج کرد فتنه را خود مردم تبریز بودند؛ خود مردم تبریز، خود جوانهای تبریز، آمدند وسط میدان. در دفاع مقدّس همین جور؛ در مسائل بعد از دوران دفاع مقدّس، در فتنههای گوناگون، در سال ۸۸، در مسائل بعدی همیشه تبریز جلودار بوده، همیشه مقدّم بر دیگران حرکت میکرده. با اینکه پیکر شهید سلیمانی را نیاوردند تبریز، امّا در بدرقهی شهید، حرکت عظیم مردم و اجتماعی که در تبریز شد- بنده در تلویزیون نگاه میکردم -واقعاً اشک انسان را جاری میکرد؛ اینها خیلی مهم است، اینها خیلی بامعنا است؛ بعد هم که راهپیمایی بیستودوّم بهمن در آن سرما و در آن برف و در آن هوای کذائی با آن اجتماع عظیم مردم. اینها چیزهایی است که چشمها آنها را میبینند؛ چشمهای دوست میبینند و امیدوار میشوند، چشم دشمن هم میبیند و حسابِ کارِ خودش را میکند؛ دشمن هم میبیند اینها را. دشمن، خواب هم نیست، کور هم نیست، میبیند در ایران چه خبر است؛ [لذا اینها] تأثیر میگذارد، که حالا عرض میکنیم.
تأثیر حضور بههنگام و درلحظه، یک تأثیری است که خدای متعال به آن یک لطف و عنایت خاصّی دارد؛ یعنی وقتی که کار را شما در لحظهی نیاز انجام میدهید، برکات آن کار بیشتر خواهد شد. حالا مثلاً همین بیستونهم بهمن ۵۶؛ عقیدهی بنده این است که اگر مردم تبریز روز بیستونهم بهمن این چهلم را برای نوزدهم دی نمیگرفتند، به احتمال زیاد نوزدهم دی به فراموشی سپرده میشد، در امواجِ تبلیغاتِ گوناگونِ آن روز فراموش میشد. خدای متعال برکت داد؛ مردم ایستادند، مقاومت کردند، شجاعت به خرج دادند، چهلم گرفتند برای شهدای نوزدهمِ دیِ قم؛ چون بهموقع بود، چون درست و بهجا بود، چون بههنگام بود، خدای متعال برکت داد؛ برکتش چه بود؟ این بود که در دنبالهی این حرکت، حرکت عمومی ملّت ایران اتّفاق افتاد. بعد از تبریز چندین شهر -دیگر حالا یک شهر نبود- چهلم شهدای تبریز را گرفتند؛ یعنی یاد گرفتند که باید چه کار کرد. جادّه را تبریزیها باز کردند؛ این جوری خدا برکت میدهد. و حرکت عمومی ملّت ایران به یک حادثهای منتهی شد که این حادثه در طول تاریخ کشور ما سابقه ندارد: ریشهکن کردن حکومت طاغوت و روی کار آوردن حکومت اسلام؛ برکت الهی این است.
بنده به آذربایجان و به تبریز خیلی امیدوار هستم، به جوانها خیلی امیدوارم. اکثر شما که اینجا هستید جوان هستید؛ شما آن روز را یادتان نیست، آن روز را ندیدهاید، امام را هم ندیدهاید، دوران دفاع مقدّس را هم ندیدهاید، امّا ظرفیّتِ شما از ظرفیّت آن عزیزانی که در دفاع مقدّس مجاهدت کردند، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ این اعتقاد من است. امروز جوان آذربایجانی مرد و مردانه در میدان دفاع از انقلاب میایستد، سینه سپر میکند -در زمینهی جنگ نرم، در مسئلهی عقاید، در مسئلهی افکار گوناگون، در مواجههی با تبلیغات خصمانهی دشمن- و اگر چنانچه یک وقتی حادثهای پیش بیاید و حضور در میدان به صورت دیگری لازم باشد، باز هم من میبینم که این جوانها آمادهاند. در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، در مسائل علمی، در گونهگون مسائل کشور، آذربایجان حقّاً و انصافاً آماده است که نقش ایفا کند و انشاءالله به توفیق الهی، این نقش تعیینکننده را ایفا خواهد کرد.
امروز بنده دربارهی انتخابات میخواهم مقداری صحبت کنم؛ مخاطب این سخن، شما عزیزانی هستید که اینجا هستید، و کسانی که بعداً صحبت ما را از بلندگوهای دیگری خواهند شنید. مسئلهی انتخابات خیلی مهم است. من به شما عرض بکنم که انتخابات یک جهاد عمومی است؛ انتخابات مایهی تقویت کشور است؛ انتخابات مایهی آبروی نظام اسلامی است. میبینید تبلیغات آمریکاییها را که چطور میخواهند بین نظام اسلامی و بین مردم فاصله بیندازند؟ زیاد هم کار میکنند، دائم مشغول کارند، به قول خودشان اتاق فکر -به هیئتهای اندیشهورز میگویند اتاق فکر- تشکیل میدهند، مینشینند، فکر میکنند، برنامهریزی میکنند؛ چند دَه نفر، چند صد نفر در بخشهای مختلف، مسئول کار ایران و بحث افکار عمومی ایران هستند که مینشینند فعّالیّت میکنند. هدف فعّالیّت این است که جوان ایرانی را از نظام اسلامی جدا کنند؛ امّا به نتیجه نمیرسند. میبینید در بیستودوّم بهمن چه اتّفاق میافتد، در بزرگداشت شهید عزیزمان سلیمانی چه اتّفاق میافتد! در انتخابات، همین اتّفاق باید بیفتد؛ یعنی ببینند دشمنان که با وجود اصرار آنها برای اینکه مردم را از نظام جدا کنند، مردم به انتخابات اقبال میکنند؛ که این اقبال، آبروی نظام اسلامی است.
چشم دوستان و دشمنان هم دوختهی به اینجا است؛ به این هم توجّه داشته باشید. دشمنان میخواهند بدانند که حالا بعد از این همه تلاش و تبلیغات و مشکلات اقتصادیای که در کشور وجود دارد و بدعهدیای که غربیها و اروپاییها با ما کردند و فشارهایی که -به قول خودشان فشار حدّاکثری- آمریکاییها دارند وارد میکنند، بالاخره نتیجهاش در مردم چه شده؟ دشمن دارد نگاه میکند و میخواهد این را ببیند. دوستان ما هم در اطراف دنیا با نگرانی نگاه میکنند تا ببینند چه خواهد شد. البتّه هر وقت پیغامی به یک مجموعهای از دوستانمان میدهیم، همیشه بنده میگویم هیچ نگران نباشید، از ملّت ایران نگران نباشید؛ ملّت ایران میداند چه کار دارد میکند، بلد است چه کار بکند و دارد میکند کار خودش را.
انتخابات، خنثیکنندهی بسیاری از نیّتهای شومی است که آمریکاییها در ذهن دارند، صهیونیستها در دل دارند علیه کشور؛ انتخابات این نیّتهای شوم را خنثی میکند. این انتخابات، بدلفنّ مکر و کید دشمنان ایران است؛ یک نمونهای است از همان حضور بههنگامی که عرض کردیم. عرض کردیم خدا به حضورِ بههنگام برکت میدهد؛ مثل حضور بیستونهم بهمن ۵۶ که خدا به آن برکت داد؛ اینجا هم حضور در پای صندوق انتخابات، به توفیق الهی مایهی برکت خواهد بود. اگر خوب انجام بدهیم کارمان را، ممکن است تأثیرِ تحوّلآفرین داشته باشد؛ با این کار یک تأثیرِ تحوّلآفرینی در کشور به وجود میآید.
ما مکرّر عرض کردهایم ایران باید قوی بشود؛ اگر قوی بشود، دشمن مأیوس میشود، توطئههای دشمن در نطفه خفه میشود و به نتیجه نمیرسد؛ این نتیجهی قوی شدن است. یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم؛ مجلسی که در مقابل توطئههای دشمن، با وضع قوانین لازم، با هدایت دولتها به سمت مطلوب، بتواند کشور را مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این جوری است. خب هرچه حضور مردم در پای صندوقها بیشتر باشد، مجلس قویتر است. البتّه این یک رکنش است، رکن دوّمش را هم عرض خواهم کرد. یک رکن قوّت مجلس همین است که کسان زیادی، جمع بیشتری به مجلس رأی بدهند. آن مجلسی که با آراء اکثریّت قاطع مردم به وجود آمده، مجلس قوی و معتبری خواهد بود. این تأثیری که انتخابات میگذارد، فقط این نیست که در دورهی چهارسالهی این مجلس تأثیر میگذارد، بلکه تأثیرهای بلندمدّت میگذارد؛ برای خاطر اینکه این نمایندگانی که شما میفرستید مجلس، ممکن است یک تصمیمهایی بگیرند، قوانینی را تصویب کنند که تا سالها اثرش ادامه داشته باشد. بنابراین، تأثیر یک مجلس -چه مجلس قوی و خوب، چه مجلس ضعیف- طولانیمدّت خواهد بود. خدای نکرده مجلس ضعیفی هم باشد، مجلس خودباختهای هم باشد در مقابل دشمن، آن هم تأثیرات منفی خواهد گذاشت برای بلندمدّت.
به نظر بنده، با ملاحظهی همهی جوانب، امروز حضور در انتخابات و شرکت در رأی دادن یک حکم شرعی است؛ صرفاً یک وظیفهی ملّی و انقلابی نیست؛ وظیفهی شرعی است؛ در عین حال یک جشن ملّی هم هست، در عین حال یک حقّ مدنی هم هست. مردم حق دارند در سرنوشت کشور دخالت کنند؛ این [سببِ] استنقاذِ(۲) حقّ خودِ آحادِ مردم است که شرکت کنند. بنابراین، هم از لحاظ شرعی، هم از لحاظ جنبهی ملّی، هم از لحاظ احقاق حقّ مدنی، انتخابات یک برجستگی ویژهای دارد. خب این یک بخش از مسئله است.
بخش دیگر مسئله، مسئلهی چگونه انتخاب کردن است: چه جوری انتخاب کنیم، چه کسی را انتخاب کنیم؛ این خیلی مهم است. من البتّه در صحبتهای قبلی چند جملهای عرض کردهام، حالا هم تأکید میکنم بر همان چند جملهای که گفتهایم: باایمان باشند، شجاع باشند، کارآمد باشند و افراد مؤمن، شجاع، وظیفهشناس، پُرانگیزه، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب باشند. عزیزان من! ما در مجلس شورای اسلامی یک روزی نمایندگانی داشتیم -در همین مجلس شورای اسلامی خودمان- که امروز همانها نوکر و کُلفَت آمریکا و دشمنان ایرانند، دشمنان جمهوری اسلامیاند؛ [امّا] یک روزی اینجا نماینده بودند! اینها را باید خیلی مراقبت کرد. وفادار به اسلام، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب، وفادار به کشور، سرسخت در مقابل دشمن [باشند]؛ در مقابل دشمن احساس ضعف و اظهار ضعف نداشته باشند؛ چشم و دلِ حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دلشان سیر باشد. بعضی ممکن است وارد میدان نمایندگی بشوند برای اینکه بتوانند به مال و منالی، به امکاناتی دست پیدا کنند؛ این آدم شایستهی نمایندگی این ملّت نیست؛ [یعنی] آن کسانی که چشمشان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع ادارهی بعضی از جاها -این را بردار، آن را بگذار- این را یک مطمعی(۳) قرار بدهند برای مسائل مالی! این جوری نباید باشد.
یک ترکیب متناسبی در مجلس باید وجود داشته باشد بین جوانان و بین افراد باتجربه؛ این لازم است. بنده همیشه روی جوانها تکیه میکنم، امّا معنایش این نیست که از آدمهای مجرّب و دانا و راهبلد، انسان چشم بپوشد. جوانها در واقع کنشگر اصلی، پیشران و حرکتدهندهی به جلو هستند؛ وجودشان بنابراین لازم است؛ هم در دستگاههای دولتی لازم است، هم در دستگاههای قانونگذاری لازم است، [هم] در بخشهای مختلف لازم است. این جوانگراییای که ما گفتیم، یک ضرورت قطعی کشور است؛ امّا به معنای این نیست که آدمهای مجرّب، کارکشته، راهبلد، کاربلد از دُور خارج بشوند؛ نه، ترکیب این دو یک ترکیب مطلوبی است.
سابقهی دلبستگی و انفعال در مقابل دشمن هم بایستی یک نقطهی منفی به شمار بیاید و مردود به حساب بیاید. کسانی که این سابقه را دارند که در مقابل دشمن منفعلند، در مقابل دشمن قدرت ایستادگی ندارند، اعتماد به نفْس ندارند، اینها انصافاً برای نمایندگی این ملّت مناسب نیستند. این ملّت اعتماد به نفْس ملّی دارد؛ ملّت ما اعتماد به نفْس ملّی دارد، که هر کسی نگاه کند به کشورِ ما همین را احساس میکند.
این را شما توجّه داشته باشید که الان در دنیا -نمیدانم حالا این خبرها دست آحاد مردم عزیزمان میرسد یا نه- خیلیها از اندیشمندان عالم، از آدمهای متفکّر، سیاسیّون، قلمبهدستهای دنیا، دربارهِی ملّت ایران همین قضاوت را میکنند؛ میگویند این ملّت، ملّت رشید و بزرگی است، ملّت نیرومندی است، ملّتی نیست که بشود او را ترساند و با فشار او را وادار به یک کاری کرد؛ این را همه میگویند؛ [یعنی] این کسانی که دربارهی ایران [فکر میکنند]. البتّه بله، عضو سازمان سیای آمریکا این حرف را نمیزند، خب معلوم است؛ وابستهی به فلان دولت متخاصم، این حرف را نمیزند، امّا آدمِ آزاد، [چرا؛] در منشورات و مطبوعات خارجی از این حرفها فراوان است، که گزارشش برای ما میآید.
ضمناً [اهمّیّت] انتخابات را که عرض کردیم، انتخابات مجلس بسیار مهم است، امّا انتخابات خبرگان هم بسیار مهم است که ما در کنار این، داریم و در تعدادی از شهرها انتخابات خبرگان هست؛ آن هم نباید به حاشیه برود. کاری که بر عهدهی خبرگان ملّت هست یک کار بسیار مهمّی است.
بنابراین دو رکن در باب انتخابات هست: یکی اصل انتخابات است و شرکت عمومی مردم که ما عرض کردیم هر کس اسلام را دوست دارد، انقلاب را دوست دارد، نظام را دوست دارد، ایران را دوست دارد باید در انتخابات شرکت کند؛ [ولی متأثّر از] تبلیغات گوناگون، نه. هر کسی که این خصوصیّات را دارد باید انتخابِ خوب بکند. یک گزارشی بنده داشتم -که به احتمال زیاد گزارشِ واقعی و دقیق بود- که یکی از این کشورهای عنودِ منطقه، که نمیخواهم اسم بیاورم، پول داده به یک رسانهی غربیِ انگلیسی تا او در برنامهی زبان فارسیاش حرفهایی بزند که مردم را از گرایش به آدمهای انقلابی دور کند؛ پول خرج میکنند، دلار نفتی خرج میکنند برای اینکه مردم را اغوا کنند و به یک سمت دیگر ببرند؛ این هم رکن دوّم. رکن اوّل، اصل انتخابات است و رکن دوّم، کیفیّت انتخابات و چگونگی انتخابات است. این عرض ما در باب انتخابات است. انتخابات همین چند روز دیگر است؛ نعمت الهی و امتحان الهی است، میدان حضور است و امیدواریم که انشاءالله همهی مردم عزیز کشورمان و مردم عزیز آذربایجان و مردم عزیز تبریز از این امتحان سربلند بیرون بیایند.
یک نکته هم دربارهی یاوهگوییهای اخیر آمریکاییها عرض بکنیم. چون اخیراً باز این احمقهای درجهی یک ردیف شدهاند، به خط شدهاند و هر کدامشان دائم راجع به ایران و راجع به ملّت ایران و راجع به نظام جمهوری اسلامی و راجع به انتخابات، همین طور یک چیزهایی میگویند. بخشی از این حرفهایی که میزنند، به خاطر تأثیرگذاری در انتخابات است؛ میخواهند در انتخابات به هر نحوی که بتوانند تأثیر بگذارند؛ مردم را مأیوس کنند، ناامید کنند از صندوق رأی. بخشی از آن، ناشی از انفعال است؛ بعد از شهادت شهید عزیزمان و این جنایتی که آمریکاییها در فرودگاه بغداد کردند، آنها منفعل شدند؛ یعنی خود رئیسجمهور آمریکا و دوروبریهایش به معنای واقعی کلمه منفعل شدند و فهمیدند کار را حسابنشده انجام دادهاند؛ هم در دنیا به اینها حمله شد، هم در داخل آمریکا بشدّت به اینها حمله شد که این چه غلطی بود که کردید، هم نتیجهی عکس داد. آمریکاییها میخواستند شهید عزیز ما که تأثیرات بسیار عمیقی در منطقه داشت، از بین برود تا بتوانند مسلّط بشوند؛ قضیّه بعکس شد؛ این راهپیمایی عظیم مردم عراق در بغداد، حرکت مردم در سوریه، مسائلی که مربوط به حلب و مانند اینها است و بعضی قضایای دیگری که در منطقه هست، درست نقطهی مقابل آن چیزی است که آمریکاییها دنبالش بودند. آمریکاییها منفعلند؛ این یاوهگوییهایی که اخیراً میکنند یک مقداری ناشی از این انفعال است که میخواهند آن را یک جوری جبران کنند. این در آن طرف است. البتّه در شهادت شهید سلیمانی یک فقدان تلخی برای ما پیش آمد؛ [این] شهید خیلی خوب بود، خیلی عزیز بود، خیلی مفید بود، خیلی انسان را وادار به تحسین میکرد؛ اینها به جای خود محفوظ؛ خب از دست ما رفت؛ ولیکن وقتی به این حادثه نگاه میکنیم میبینیم این حادثه مثل همهی حوادث دیگرِ الهی است که لطف خدای متعال در آنها بر قهر غلبه دارد.
امّا راجع به خود شهید؛ خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی الحُسنَیَین،(۴) ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ حُسنیٰ یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکیاش را انسان دارد؟ یکیاش پیروزی است، یکیاش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همهی این منطقه این جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد.
امّا ملّت ایران عظمت خودش را نشان داد، اتّحاد خودش را نشان داد، انگیزه و حضور خودش را نشان داد؛ این اتّفاقی که در تهران افتاد و در تبریز افتاد و در مشهد افتاد و در اهواز افتاد و در کرمان افتاد و در قم افتاد، اتّفاق خیلی بزرگی بود. این جور اتّفاقی کمتر میافتد؛ که دهها میلیون انسان در شهرهای مختلف از یک شهیدی تشییع کنند؛ این عظمت ملّت ایران را نشان داد، قدردانی ملّت ایران را، بصیرت ملّت ایران را نشان داد؛ این هم این طرف که یکی از برکات الهی بود. بسیاری از ملّتها را از لحاظ همدردی در کنار ایران قرار داد؛ ملّتها با ما همدردی کردند. در یکی از کشورهای بیگانه -که به دلیلی نمیخواهم اسم بیاورم، [چون] اگر اسم آن کشور را میآوردم همه تصدیق میکردند که این آمار، آمار درستی است- هزار مجلس به یاد سلیمانی گرفته شده؛ هزار مجلس! کشورها این جور همدردی [کردند]؛ در بعضی کشورهای اروپایی، حتّی در کشورهای دوردست، در کشورهای آفریقایی. ما تا حالا همین طور بتدریج اینها را شنفتهایم، هنوز هم داریم میشنویم؛ خبرهایی که از اینجا و آنجا میآید [نشان میدهد که] ملّتها را وادار به همدردی با ما کرد، دلهای آنها را به ما نزدیک کرد؛ این نعمت خیلی بزرگی است؛ این عمق راهبردیِ انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است. پس ما در این قضیّه برنده شدیم؛ در یک قضیّهای که این قدر ظاهرش تلخ است -که خب شهید عزیز ما را از ما گرفتند؛ این خیلی تلخ است- یک چنین باطنی خدا قرار داده است که همهی آن پیروزی است.
وقتی که مرحوم حاج آقا مصطفیٰ، فرزند بزرگ و فاضل و برجستهی امام در نجف از دنیا رفت -که خب شبهههایی هم وجود داشت که ایشان را مسموم کردهاند و مانند اینها- امام در اوّلین بیانات گفتند که فوت مصطفیٰ از الطاف خفیّهی الهی بود؛(۵) هیچ کس درست نفهمید یعنی چه؛ چطور انسان پسر بزرگش را، بچّهی فاضلش را -[چون] مرحوم حاج آقا مصطفیٰ خیلی برجسته بود؛ جزو امیدهای آینده بود و اگر مانده بود، قطعاً امروز مرجع تقلید بود- از دست بدهد، آن وقت بگوید که این از الطاف خفیّه بود؟ بعد که مردم ایران این حرکت را انجام دادند که برای ایشان فاتحه گرفتند و این فاتحه موجب آن عکسالعمل دربار شد، و بعد قضایای قم، قضایای تبریز، این سلسلهی حوادث پیش آمد، آن وقت مردم فهمیدند که این لطف خفی چه بود. [یعنی] الطاف خفیّهی الهی که از یک جای تلخی شروع شد، به [تشکیل] نظام جمهوری اسلامی و به سقوط حکومت طاغوت انجامید. اینجا هم همین جور است؛ اینجا هم حادثه تلخ است امّا در این حادثه جبههی حق پیروز شد، دشمن خبیث ضرر کرد؛ خیال کرد که کاری انجام داده امّا درواقع ضرر کرد.
من میخواهم عرض بکنم که فقط در این قضیّه نیست که آمریکا ضرر کرده، آمریکا در یک نبرد چهلساله دائم دارد از ملّت ایران ضربه میخورد و شکست میخورد. دلیل شکست آمریکا از ملّت ایران در این چهل سال این است که همهی سلاحهایی را که آمریکاییها میتوانستند علیه ایران به کار ببرند، به کار بردند -سلاح سیاسی، سلاح نظامی، سلاح امنیّتی، سلاح اقتصادی، سلاح فرهنگی، رسانهها، تبلیغات- و هر کاری میتوانستند بکنند کردند؛ برای چه؟ برای اینکه در طول این چهل سال -از روز اوّل تا امروز- نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند؛ در طول این چهل سال نظام اسلامی ساقط که نشده، هزار برابر قویتر هم شده؛ معنای شکست دشمن این است دیگر. چهل سال است که مردم ایران دارند آمریکا را شکست میدهند؛ ما قویتر شدهایم، آمریکا ضعیفتر شده.
برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانها! من اصرار دارم که این نکته را توجّه کنید: امروز آمریکا با بزک و آرایش، خودش را سرِ پا نشان میدهد؛ واقع قضیّه این نیست. امروز آمریکا، از مقروضترین دولتهای دنیا است؛ ۲۲ هزار میلیارد دلار به کشورهای مختلف مقروض است. امروز در آمریکا اختلاف طبقاتی از همیشه بیشتر است. این مطلبی که عرض میکنم حرف من نیست، حرف یکی از شخصیّتهای سیاسیِ امروز آمریکا است که خودش جزو هیئت حاکمهی آمریکا است، یعنی در کنگره عضو است و علیالظّاهر سناتور است؛ این حرف، حرف او است -من اسمش را هم میدانم [ولی] نمیخواهم حالا اسم افراد را بیاورم- که میگوید در همین دولت ترامپ که سه سال است سرِ کار آمده، بیش از صد میلیارد دلار بر ثروت پنج نفر از ثروتمندترینها افزوده شده؛ سه نفر از این پنج نفر، به قدر نصف جمعیّت آمریکا ثروت دارند! اختلاف طبقاتی را ببینید. یعنی سه نفر آدم به قدر ۱۶۰ میلیون جمعیّت، ثروت دارند. این از یک طرف؛ آن وقت از آن طرف، حقوق هشتاد درصد کارگران کفاف زندگیشان را نمیدهد، یعنی فقیرند. آن کسی که درآمدش کمتر از مخارجش باشد فقیر است دیگر؛ هشتاد درصد کارگران آمریکا این جوری هستند. این اختلاف طبقاتی را ببینید؛ وحشتناک است! همین شخص میگوید -اینها آمارهای خودشان است؛ یعنی [گوینده] یک روزنامهنگار نیست، یک سیاستمدار برجسته و یک چهرهی مشخّصی است- از هر پنج نفر آمریکایی فقط یک نفر اگر به دکتر مراجعه کرد، میتواند دواهایش را بخرد؛ چهار نفرِ دیگر اگر به دکتر مراجعه کنند، پول خریدن دوایشان را ندارند. فاصلهی ثروت سفیدها و سیاهها در پنجاه سال اخیر در آمریکا سه برابر شده. این رئیسجمهور فعلی آمریکا ادّعا میکند که اوضاع اقتصادی را بهتر کرده؛ گفتهاند بله، اوضاع اقتصادی بهتر شده [ولی] برای میلیاردرها، نه برای مردم آمریکا؛ وضع اجتماعی آمریکا این است.
یکی از رؤسای جمهور سابق آمریکا میگوید آمریکا یک اُلیگارشی است -یعنی حکومت طبقهی خاص، بدون دخالت مردم- با رشوهخواری سیاسی نامحدود؛ آثار فقر هم در آمریکا فراوان، خیابانخوابیها بسیار زیاد. آمار اینها را البتّه نوشتهاند، بنده حالا دیگر نمیخواهم این آمارها را [بگویم]؛ آدم خیلی هم به جزئیّات این آمارها خاطرجمع نمیشود، لکن مشخّص است؛ دهها میلیون فقیری که نان شب ندارند؛ تعداد بسیار زیادی که شب ناچارند در خیابان بخوابند. یک خرده که هوا سرد میشود، شما در خبرها میشنوید که در آمریکا این قدر آدم مردند؛ خب چرا بمیرند؟ مثلاً فرض کنید سرمای پنج درجه زیر صفر که مردن ندارد؛ [امّا] چون در خیابان میخوابد، چون خیابانخواب است [میمیرد]. گرما هم که زیاد میشود -۴۰ درجه یا ۴۲ درجه- یک عدّهای میمیرند، چون در خیابانند، خیابانخوابند. حالا آمار جنایتها و آمار فسق و فجورها [بماند]؛ چیزهای عجیب و غریبی از لحاظ اجتماعی در آن کشور رایج است که انسان میفهمد اینها مثل خوره افتاده به جان این کشور و مثل موریانه دارد این را از بین میبرد. [آمریکاییها] ظاهر را آرایش میدهند، شُکوه و جلال میدهند به ظاهر قضیّه، برای اینکه هم دیگران را فریب بدهند، هم بعضیها را در دنیا بترسانند؛ ظاهر قضیّه آرایش است، شُکوه و جلال است. من این جور یادداشت کردهام: نوشتهام همچنان که شُکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک مانع از غرق شدن آن نشد، شُکوه و جلال آمریکا هم مانع از غرق شدنش نیست و آمریکا غرق خواهد شد.
آنچه ما با آن مخالفیم عبارت است از حاکمیّت ظلم و طغیان و استکبار؛ «آمریکا» که میگوییم یعنی این؛ مخصوص آمریکا هم نیست. امروز البتّه قلّهی طغیان و استکبار و طاغوت، آمریکا است که درواقع در دست صهیونیستها -نه دولت صهیونیستی؛ در دست ثروتمندان و کمپانیدارهای صهیونیست- دارد میچرخد. هر کشور دیگری هم همین رفتار را داشته باشد این [طور] است. ما با هیچ ملّتی به عنوان ملّت مخالفتی نداریم؛ با هیچ نژادی، با هیچ ملّتی؛ ما با استکبار مخالفیم، با ظلم مخالفیم، با طغیان علیه ارزشهای انسانی و الهی مخالفیم. امروز آمریکا مظهر اینها است؛ مظهر ظلم است، مظهر استکبار است، لذاست که در دنیا هم منفور است. قدرت مادّیاش را به رخ این و آن میکشد؛ الان در اطراف کشور ما دهها پایگاه نظامی در این کشورهای گوناگون دارد، امّا این پایگاههای نظامی به دردش نمیخورند؛ نه به درد خودش میخورند، نه به درد آن بیچارههایی میخورند که پولهایشان را میدهند و چشم امید به این دارند؛ به درد آنها هم نمیخورد؛ روزی اگر مسئلهای پیش بیاید، به دردشان نخواهد خورد. آن کشور -استکبار- از لحاظ معنوی، از لحاظ روحی، از لحاظ باطنی در حال فرو ریختن است.
آنچه برای ما مهم است این است که ما، هم خودمان را در خطّ مستقیم الهی، در صراط مستقیم الهی حفظ کنیم، هم نگذاریم حرکتمان کُند بشود؛ این مهم است. حرکت نظام اسلامی و جامعهی اسلامی به سمت اهداف والای اسلامی از دُور نباید بیفتد. الان هم حرکت هست؛ نه اینکه کمبود نیست، نه اینکه بدعملی نیست، نه اینکه سوء مدیریّت نیست؛ چرا، اینها هم هست؛ اگر نبود، حرکت ما بهتر بود، بیشتر بود، جلوتر میرسیدیم، بهتر میرفتیم، گرهها را راحتتر باز میکردیم؛ امّا با اینکه این ضعفها وجود دارد، حرکت وجود دارد. آن چیزی که برای بنده امیدبخش است وجود شما جوانها است. جوانها خودشان را آماده کنند؛ از لحاظ علمی، از لحاظ عملی، از لحاظ تجربی، از لحاظ ایمانی خودشان را آماده کنند؛ فردا مملکت دست شما است، بایستی انشاءالله بتوانید این مملکت را به اوج برسانید و انشاءالله این کار را خواهید کرد. امیدواریم انشاءالله دعای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) پشتیبان شما باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، حجّتالاسلام سیّدمحمّدعلی آلهاشم (نمایندهی ولیّفقیه در استان آذربایجان شرقی و امامجمعهی تبریز) مطالبی بیان کرد.
خواص ذکر «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست.
واژه «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش،[1] و «قوّة» به معنای استطاعت و توانایی است.[2]
بنابراین، معنای عبارت فوق این است که: هیچ حرکت و قدرتی در جهان آفرینش جز به مشیت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد.
این ذکری است که خداوند در شب معراج به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) هدیه داده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِیِّهِ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ أَعْطَیْتُکَ کَلِمَتَیْنِ مِنْ خَزَائِنِ عَرْشِی لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْک».[3]
این ذکر آثار و برکات فراوانی دارد. امام صادق( علیه السلام ) از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل میکند: ... هر کس فقر بر او فشار آورد، جمله «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّاباللَّه العلىّ العظیم» را زیاد بگوید که فقر را بر طرف میکند: «وَ مَنْ أَلَحَّ عَلَیْهِ الْفَقْرُ، فَلْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» یَنْفِی عَنْهُ الْفَقْرَ».[4]
در روایت آمده است پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به على ( علیه السلام ) فرمود: چون در ورطهاى هولناک افتى، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الّا بالله العلىّ العظیم» که خداوند به وسیله این دعا بلا را بر میگرداند.[5]
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»... ذکر افراد مؤمن و اولیای الهی است؛ آنان که حول و قوتى در مقابل قدرت و اراده و عظمت پروردگار متعال براى خود قائل نیستند، و در انجام وظایف بندگى و اوامر الهى پیوسته کوشا میباشند؛ از ظاهر و باطن، و در نهان و آشکار، عبادت و اطاعت خداوند متعال را به جا میآورند، و حالات بود و نبود، زیادى و کمى، مدح و ذم، و عزت و ذلت در نظر آنان برابر و یکسان است؛ زیرا همه این حالات مختلف از مبدأ واحد و از یک سر چشمه سرازیر میشود و جریان پیدا میکند.
آنان چون خداوند عزیز متعال را به عینه و از روی شهود، حاضر و محیط و ناظر و قیوم و مالک و سلطان دیده، و خود، بلکه همه موجودات جهان را در تحت نظر و احاطه و سلطنت و قیومیت او محو و فانى دیدند، قهراً و بیاختیار پیوسته در مقام عبودیت و بندگى و اطاعت بوده، و سراپا تسلیم و مطیع و خاضع شده، و هیچگونه حول و قوتى از غیر او نخواهند دید.
و در اینجا است که حقیقت «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم» را چنانکه شایسته است مشاهده خواهند کرد؛ یعنى هیچگونه تحول در حالات مختلف جهان و موجودات، و هیچگونه ظهور نیرو و قدرتى پدید نشود، مگر از او و به سبب او و هیچ موجودى را حول و قوتى از خود نیست.[6]
[1]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 318، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 693، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 90، ص 186، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 93، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 352، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[6]. ر. ک: منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ترجمه، مصطفوی، حسن، ص 301- 392، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، 1360ش.
آیات مرتبط
سوره البقرة (165) : وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ
سوره الکهف (39) : وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا
سوره الذاریات (58) : إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ
سوره الطارق (10) : فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ
بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها.
خیلی خوشآمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، جامعهی اثرگذار و تعیینکنندهی مدّاحان اهلبیت (علیهم السّلام)! هم شما اثرگذارید، هم در یک شرایطی رفتار شما، گفتار شما، برنامههای شما تعیینکننده است. امروز هم خیلی بهره بردیم و جدّاً، عمیقاً تشکّر میکنم از قاری محترم، از اجراکنندگان محترم، مدّاحان محترم، شاعر محترم، مجری محترم؛ جلسهی بسیار خوبی بود و حدّاکثر استفاده را کردیم.
خب، جامعهی مدّاح یک کار بزرگی بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریّت شادی و عزای جامعه؛ شما در حقیقت شادیهای معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریّت میکنید، جهت میدهید، هدایت میکنید. آن جوامعی که این وضعیّت را ندارند، این مجالس را ندارند، این گریهها را، این شادیها را ندارند، این خلأ را احساس میکنند و بنده اطّلاع دارم یک جوری میخواهند این خلأ را درست کنند، پُر کنند و نمیشود؛ این کار شما است. سنّت این کار هم مربوط به امروز و دیروز نیست؛ از زمان ائمّه (علیهم السّلام) است. اینکه شما میبینید دعبل را یا امثال این بزرگواران را این جور تشویق میکنند، تحریص میکنند، پای شعرشان مینشینند، آنها را وادار میکنند به ادامهی این کار، این همین کاری است که امروز شما دارید میکنید؛ کاری که امروز اینجا دوستان ما نمونهاش را نشان دادند.
از بعد از حادثهی کربلا عزاداری شهدا یک کار رایجی شد که عزاداری کنند برای شهیدان و ائمّه (علیهم السّلام) این را ترویج میکردند که تا امروز هم باقی مانده. و برخلاف آنچه بعضی تصوّر میکردند -در یک برههای یک گرایشات روشنفکرانهای در بعضی بود که [عزاداری،] گریهی ضعف و مانند این چیزها است- گریهی در مجالس شهیدان، گریهی ضعف نیست، گریهی اراده است، گریهی عزم است، گریهی تبیین احساسات عالی یک انسانِ وسطِ میدان است. عزاداریِ شهدا امروز همین جور است؛ امروز تشییع جنازهی شهدا، مجلس عزای شهیدان، تکرار نام شهیدان، عزا است، گریه هم در آن هست، امّا وسیلهای برای احساس عزّت، احساس قدرت و احساس شجاعت است. [در تشییع] همین شهید عزیز اخیرمان، شما ببینید چه اتّفاقی در سرتاسر کشور افتاد؛ نه فقط کشور ما، در بیرون از این کشور هم [تجلیل] این شهدای عزیز اخیر -شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس و دیگران- چه حادثهی عظیمی را به وجود آورد! جهتیابی و جهتدهی مجالس عزا به این معنا است؛ یعنی شماها مجالس عزا را و عزاهای مردم را در آن جهتی که مورد نظر ائمّه (علیهم السّلام) است و مورد نیاز جامعه است میتوانید هدایت کنید و پیش ببرید.
امروز نیاز مهمّ کشور ما این است که جوانهای ما مجهّز بشوند به انواع تسلیحات نرم، سلاحهای جنگ نرم؛ یعنی قدرت روحی و قدرت فکری. بنده مکرّر در مورد قوی شدن کشور مطالبی را عرض کردهام؛ یکی از اجزا و بخشهای مهم و تعیینکنندهی تقویت کشور همین است که ما جوانهایمان را مجهّز کنیم، مسلّح کنیم به سلاح فکر و سلاح تفکّر صحیح که در معارف اهلبیت (علیهم السّلام) موج میزند، در معارف فاطمی موج میزند که من حالا بعد یک نمونهی کوچکی را عرض خواهم کرد.
نسل جوانی که ما امیدهایمان را به آن دوختهایم -[چون] آیندهی این کشور دست شما جوانها است، امید به جوانها است- بایستی پولادین، محکم، با عزم، با بصیرت بداند که چه کار میخواهد بکند، به کجا میخواهد برسد و چگونه باید این راه را طی کند؛ این احتیاج دارد به معارف اهلبیت، این سلاح مصونیّتبخش جامعه و نظام اسلامی و اسلام و مسلمین است؛ پس نیاز داریم به احیای معارف اهلبیت (علیهم السلام).
و من این را به شما برادران عزیز که جامعهی مدّاحی را تشکیل دادهاید و نقشآفرینی میکنید عرض بکنم که این مسئولیّت، مسئولیّت مهمّی است؛ اگر به مسئولیّت هدایت به همین شکلی که عرض شد، عمل نکنیم، مسئولیم پیش خدای متعال؛ یعنی وقتی یک وظیفهای متوجّه ما شد، آن وظیفه را باید عمل کنیم؛ اگر عمل نکنیم خدای متعال به خشم میآید. ببینید یک نمونه در قرآن حضرت یونس، پیغمبر بزرگوار الهی [است که] از قوم خودش قهر کرد؛ از نظر ما کار بیمنطقی هم نکرد، سالها دعوت کرده بود اینها را به هدایت و اینها روی کفر و ضلالت پافشاری کرده بودند؛ دیگر این آدم چه کار کند؟ قهر کرد و [از میان آنها] بیرون آمد، امّا در منطق الهی نباید قهر میکرد؛ وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛(۲) خیال کرد ما بر او سخت نخواهیم گرفت؛ فَنادیٰ فِی الظُّلُمٰتِ اَن لا اِلٰهَ اِلّا اَنت؛(۳) خدای متعال او را دچار آن حادثهی عجیب کرد که اگر چنانچه این ذکر را نمیگفت، این توسّل را نمیکرد، لَلَبِثَ فی بَطنِه! اِلیٰ یَومِ یُبعَثون؛(۴) تا قیامت آنجا بنا بود بماند؛ ببینید! او چون پیغمبر است مجازاتش سنگینتر از دیگران است. اگر مسئولیّتی داشتیم و عمل نکردیم، خدای متعال با ما برخورد میکند؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه،(۵)خیال میکند که ما بر او سخت نخواهیم گرفت؛ نه، سخت میگیریم؛ خداوند سخت میگیرد. اگر شاعرید، اگر مدّاحید، اگر گویندهاید، اگر واعظید، هر چه معرفت شما بالاتر و بیشتر است، هر چه رتبهی معنوی شما بالاتر است، در بارگاه عدل الهی و در محضر حق، توقّع از شما بیشتر و بالاتر است؛ این را همیشه باید به یاد داشته باشیم؛ از خدا هم باید کمک بخواهیم.
اگر حالا انتقال معارف اهلبیت در مجالس روضهخوانی و مجالس هیئتها و مانند اینها تحقّق پیدا بکند، این یک ذخیرهی تمامنشدنی است. امروز هم که شما ملاحظه میکنید کشور شما، جامعهی شما، زیر فشارهای گوناگون تابآوریِ حیرتانگیزی دارد، ما حرفهای اینها را میخوانیم، میبینیم، میشنویم. تابآوریِ ملّت ایران برای ناظران جهانی حیرتانگیز است؛ تعجّب میکنند. این فشاری که غول وحشی آمریکایی وارد میکند، ملّتها[ی دیگر] طاقت یکپنجم این و یکچهارم این را هم ندارند، امّا ملّت ایران محکم ایستاده؛ این بیستودوّمِ بهمنش و قبل از آن [هم] تشییع جنازهی سردار آسمانیاش؛ اصلاً همه را متحیّر میکند که این چه ملّت مقاومی است. این به برکت همین معارف اهلبیت است، به برکت همین مجالس و محافل است، به برکت نام و یاد حسینبنعلی و به برکت نام و یاد فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است.
یکی از چیزهایی که در این مجالس باید حتماً به فضل الهی دنبال بشود، مسئلهی سبک زندگی اسلامی است؛ من میخواهم خواهش کنم که برادران عزیز در مطالعات خودشان، در پیگیریهای خودشان روی مسئلهی سبک زندگی ائمّه (علیهم السّلام) و سبک زندگی اسلامی کار کنند؛ شعرای متعهّد و برجستهی ما -که امروز نمونهی کارهایشان را اینجا شنیدید- این را به هنر شعر مزیّن کنند و در مجالس خوانده بشود تا فرهنگسازی بشود. اگر بخواهیم سبک زندگی را به صورت درست در مقابل موج جبههی دشمن به حالت اسلامی برگردانیم، راهش این است؛ یعنی فرهنگسازی باید بشود. ببینید شما در دعا میگویید: اللَهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛(۶) خب محیا یعنی چه؟ محیا یعنی زندگی من را شبیه زندگی آنها قرار بده؛ یعنی سبک زندگی؛ ما این را میخواهیم؛ این را از ما خواستهاند که بگوییم و بخواهیم و انجام بدهیم. این مسئلهی سبک زندگی باید دنبال بشود.
دشمن متأسّفانه با استفادهی از ضعف و خیانت سران وابستهِی نظامهای اسلامی، از جمله در کشور ما در طول سالهای پیش از انقلاب، توانسته سبک زندگی خودش را رایج کند. ما اگر بیمبالاتی مشاهده میکنیم، اگر اسراف مشاهده میکنیم، اگر مشکلات گوناگون را در داخل کشور مشاهده میکنیم، این به خاطر دور افتادن از اخلاق اسلامی و از سبک زندگی اسلامی است. اگر بخواهیم سبک زندگی اسلامی را حاکم کنیم، باید فرهنگسازی بشود. فرهنگسازی به این وسیله انجام میگیرد و شما بهترین کسانی هستید که میتوانید در میان مردم فرهنگسازی کنید و به معنای واقعی کلمه جریان را به سمت اسلام برگردانید.
در این دعاهایی که در اختیار ما است -دعاهای مأثور، این دعاهایی که از ائمّه رسیده به ما- تضرّع هست، توجّه هست، حال و اُنس و صفا و گریه هست، اینها به جای خود محفوظ؛ امّا علاوهی بر اینها، این دعاها درس است؛ یعنی یک فکری را در ذهن انسان بیدار میکند، یک اندیشهی تازهای به انسان میدهد. وقتی شما در دعا میخوانید: اَللهمّ اَغنِنی عَن هِبَةِ الوَهّابینَ بِهِبَتِکَ وَ اکفِنی وَحشَةَ القاطِعینَ بِصِلَتِک، یعنی چه؟ یعنی اگر همهی دنیا هم با شما قطع کردند، به خدا اگر متّصل باشید، وحشتی ندارید؛ حَتّى لا اَرغَبَ اِلى اَحَدٍ مَعَ بَذلِکَ وَ لا اَستَوحِشَ مِن اَحَدٍ مَعَ فَضلِک؛(۷) این درس است، این یک فکری به ما میدهد، این یک تحلیل به ما میدهد از آیندهی زندگیمان که برنامهریزی کنیم، به خدا متّصل باشیم، مرتبط باشیم، از قطع [ارتباط] دیگران، از دشمنی دیگران هراس نداشته باشیم؛ و این اتّفاقی است که در صدر اسلام هم افتاده، امروز هم ملاحظه میکنید که این اتّفاق افتاده. اگر روز اوّل انقلاب کسانی میگفتند که این جامعهی اسلامی، انقلاب اسلامی، میتواند از لحاظ رتبهی علمی و رتبهی فنّاوری و رتبهی سیاسی و رتبهی نفوذ منطقهای و مانند اینها به اینجا برسد، حتماً هیچ کس باور نمیکرد؛ امّا شده؛ به خاطر اینکه شما به خدا متّکی بودید و کار کردید. البتّه اتّکاء به خدا معلوم است که به معنای بیکاری و بیکارگی نیست.
خب، حالا [دربارهی] حضرت زهرا (سلام الله علیها)؛ مقامات معنوی ایشان که خب خیلی بالاتر از مبلغ تفکّر ما و تفکّر معمولی انسانها است؛ بله، اهلالله و خواص، در عالَم معنا یک چیزهایی را درک میکنند، [ولی] ماها خب انصافاً بیگانه هستیم و آن مقامات قدسی را، آن «وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها»(۸) را نمیفهمیم، واقعاً نمیتوانیم درک بکنیم لکن رفتارهای معمولی زندگی را میبینیم، مشاهده میکنیم، استفاده میکنیم، درس میگیریم؛ خب، آن چیزی که از این بزرگوار شایع و رایج است در زمینهی مسائل فرهنگی، مسئلهی حجاب، مسئلهی ایستادگی در مقابل باطل برای اثبات حق، دفاع از ولایت، چیزهایی است که مشاهده میشود و تکرار هم میشود؛ لکن یک بخش دیگری از رفتار این بزرگوار و از معارف فاطمی، مسئلهی کمک به دیگران است که من میخواهم امروز روی این همبستگی اجتماعی و کمک به دیگران یک چند جملهای عرض بکنم. وقتی [فرزند ایشان] میپرسد که مادر [چرا] شما در حال دعا و تضرّع فقط برای دیگران دعا کردی؟ جواب میشنود که «یا بُنَیَّ الجّارَ ثُمَّ الدّار»؛(۹) اوّل همسایه، بعد خودمان؛ این یک درس است، این یک راه است، این یک مسئولیّت اجتماعی را به ما یادآوری میکند. یا در قضیّهی مسکین و یتیم و اسیر که خدای متعال در سورهی هلاتیٰ این جور با عظمت از این حادثه یاد میکند که هفده هجده آیه حول و حوش این حادثه است؛ حادثه این قدر مهم است. وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه! مِسکینًا وَ یَتیمًا وَاَسیرًا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛(۱۰) این حادثه، یک حادثهی نمادین است؛ بله، آنجا این بزرگوارها بر گرسنگی خودشان و همهی اعضای خانوادهشان صبر کردند و به یتیم و مسکین و اسیر کمک کردند، عملاً این اتّفاق افتاد، امّا این نمادین است؛ خب حضرت زهرا میتوانست آنجا بگوید که بروید مسجد پیغمبر، آنجا حکومت اسلامی است دیگر -حالا هم بعضیها میگویند که چرا گداپروری میکنید، خب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد- نه، وظیفهی حکومت، وظیفهی جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظّفند که به معنای واقعی کلمه به یکدیگر کمک بکنند؛ هم کمک مالی، هم کمک فکری، هم کمک آبرویی، انواع و اقسام کمکها باید در جامعه شکل بگیرد؛ این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است.
امروز یکی از مشکلات جامعهی ما مسئلهی جوانها: مسئلهی اشتغال جوانها، ازدواج جوانها. دختران و پسران جوان فراوان، [امّا] ازدواج دشوار و گاهی ناممکن است. خب باید کمک کنند؛ باید افراد در این زمینهها کار کنند، تلاش کنند، باید فرهنگسازی بشود. وقتی با تبلیغات چندجانبه و همهجانبه روی فرزندآوریِ کمتر تبلیغ میشود، میرسیم به وضعیّت فعلی که آدمهای وارد، هشدار میدهند نسبت به بیست سال دیگر، سی سال دیگر، از لحاظ پیر شدن کشور، پیر شدن جامعه. جامعهی پیر نمیتواند به آن قلّهها برسد؛ همهی پیشرفتهای ما تا امروز به برکت حضور جوانها بوده. بنده گفتهام که پیرها بلاشک نقش ایفا میکنند، امّا موتور، جوانهایند. اگر این جامعه محروم بماند از یک جمعیّت قابلِ جوان، دشمن بر این جامعه مسلّط خواهد شد. خب این فرهنگسازی لازم دارد؛ فرهنگسازی دست شما است. تشکیل خانواده فرهنگسازی میخواهد، ازدواج آسان فرهنگسازی میخواهد، سختگیری نکردن در امر ازدواج فرهنگسازی لازم دارد؛ این فرهنگسازی از شما برمیآید، این کار شما است. جامعهی مدّاح خیلی کار میتواند انجام بدهد.
یکی از معارف، ایستادگی و تسلیم نشدن در مقابل زورگو است. امروز خیلی از این شعرهای آقایان ناظر به همین قضیّه بود و کاملاً درست و متین بود. انگیزهی شدید و قویای وجود دارد برای اینکه ملّت ایران را قانع کنند که آقا باید کوتاه بیایید. رادیوهای دنیا، وسایل ارتباطجمعی در دنیا، رسانههای دشمن، مجموعهای از اندیشکدهها و جمعیّتهای فکری نشستهاند طرّاحی میکنند برای اینکه ملّت ایران را قانع کنند که باید در مقابل آمریکا کوتاه بیایید و چارهای هم نیست. خب ملّت ما بحمدالله ایستاده، امّا بایستی نیروی معنوی را پیدرپی تزریق کرد، نیروی معنوی را پیدرپی باید زنده کرد؛ این یکی از معارف است. در همین دعای صحیفهی سجّادیّه [آمده:] وَ لا تَجعَل لِفاجِرٍ وَ لا کافِرٍ عَلَیَّ ... یَدَا؛(۱۱) یعنی من را مدیون کافر و فاسق نکن، من را محتاج آنها نکن، چشم من به دست آنها نباشد، من در مقابل آنها احساس ضعف نکنم؛ این یکی از معارف است. اینکه از خدا میخواهد او را در مقابل دشمن به این وضع دچار نکند، معنایش این است که در مقابل دشمن نباید به این وضع دچار شد.
بحمدالله روح حماسه در کشور ما زنده است. در همهی قضایایی که نیاز به حضور حماسی مردم و حضور پُرشور مردم احساس میشده است، مردم به معنای واقعی کلمه با همان شور و با همان حماسه وارد میدان شدهاند. این شور و معنویّت و احساس باید عمق پیدا کند، بخصوص در جوانها؛ بایستی به معنای یک فرهنگ کامل، ذهنها را قانع کند. این با فرهنگسازی امکانپذیر است و این کار، کار شما است، کار جامعهی مدّاح است. بنده وقتی نگاه میکنم به سطح جامعهی خودمان، میبینم که حقّاً و انصافاً مدّاحانِ مؤمن، انقلابی، شجاع، در سطح کشور دارند کار انجام میدهند و اثرگذاری میکنند؛ سعی بشود همهی جوامعِ مدّاحی این جور باشد؛ شعرهایی که خوانده میشود، اجرائی که انجام میگیرد، این جماعت جوانی که معمولاً در این اجتماعات حضور دارند، اینها به معنای واقعی کلمه برخوردار بشوند از معنویّت، از معرفت، از بصیرت و با دست پُر برخیزند.
الحمدلله جنسِ حکومت اسلامی و جامعهی اسلامی و جمهوری اسلامی جنسِ جوری است؛ سردارِ نظامیِ خوب داریم، مردان علمی جوانِ پُرانگیزه و خوب داریم، فرهنگسازانِ پُرهمّت و باغیرت و هنرمندِ بسیار خوب داریم، مردمِ آمادهبهکار و حاضربهکار در همهی میدانها هم داریم که هر جایی که اسلام و حکومت اسلامی و نظام اسلامی نیاز داشته باشد، زن و مرد آماده هستند و حضور پیدا میکنند؛ این جنسِ جور جمهوری اسلامی به فضل و لطف الهی است و آن طوری که بنده احساس میکنم، یعنی در واقع میبینم، مشاهده میکنم، مطمئنّاً پیروزی قطعی و نهایی بر جبههی وسیع دشمن متعلّق به ملّت ایران است.
در پایان عرایضم تأکید میکنم به برادران عزیز مدّاح ــ و اگر خواهرانی در این صراط مشغول کار هستند ــ که این همیشه در نظر شریف و در ذهنتان باشد که شما فرهنگسازید، باید فرهنگسازی بکنید. باید کاری بکنید که یک فکر درست، یک کار لازم به صورت واضح در ذهن مردم، در دل مردم منعکس بشود و پایدار بماند؛ این کار، بزرگترین عبادت است، بزرگترین صدقه است و انشاءالله خدای متعال شما را کمک خواهد کرد.
پروردگارا! به حقّ فاطمهی زهرا ما را فاطمی زنده بدار و فاطمی بمیران. پروردگارا! به حقّ محمّد و آل محمّد ما را فاطمی محشور کن. پروردگارا! ملّت ایران را در همهی میدانها پیروز و سربلند بفرما؛ شهدای عزیز ما را با پیغمبر محشور بفرما؛ آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ و مشمول لطف و رحمت و فضل خود قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار، جمعی از مدّاحان و یکی از شاعران اهلبیت (علیهم السّلام) به قرائت اشعار و مدایح خود پرداختند.
یکی از پیامهای انقلاب اسلامی؛ دعوت به وحدت مسلمانان است
یکی از آموزه ها، اهداف و پیامهای انقلاب اسلامی، دعوت برای وحدت مسلمانان بود. انقلاب اسلامی در شرایطی این مهم را سرلوحه اقدامات خود قرار داد که زمینه های تفرقه و اختلاف میان کشورهای اسلامی، از سوی دشمنان اسلام به شدت تقویت میشد؛ لذا امام خمینی، ایجاد وحدت در میان مسلمانان را به عنوان یکی از برنامه های اصلی انقلاب برشمرده و اعلام کرد «برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است؛ اتحاد ممالک اسلامی است؛ برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمام دول اسلامی است در سرتاسر جهان» (صحیفه ی امام خمینی، 1/336)
ایشان وحدت بین مسلمانان و مستضعفان و سایر دول اسلامی را چاره ساز گرفتاریها می دانست و از سران کشورهای اسلامی می خواست تا در برابر دشمن خارجی، توحید کلمه داشته باشند: «هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستم گران، به پاخیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرت مندان نهراسید... (صحیفه ی امام خمینی، 15/ 126)
ایشان ضرورت این اتحاد و وحدت کشورهای اسلامی را این گونه بیان می کنند: دست برادری بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ کنند. زیرا دیگر یهود به فلسطین طمع نمی کند، دیگر هند به کشمیر طمع نمی کند. اگر توحید کلمه باشد چطور می توانند اینها، یک مشت یهود دزد، چطور می توانند فلسطین شما را از دستتان بگیرند... . . آن روزی می توانیم ما و شما از تحت سیطره ظلم، ظلم قدرتهای بزرگ بیرون برویم که با یک ملیارد جمعیت و با آن همه ذخایری که ما داریم خودمان را پیدا کنیم و اسلام را پیدا کنیم و توجه به اسلام بکنیم و به فرمان خدا عمل کنیم.» (صحیفه ی امام خمینی، 2/167)
تأکید بنیانگذار انقلاب اسلامی بر اتحاد جهان اسلام و تلاش برای تحقق بخشیدن به مفهوم آرمانی امت اسلامی، کشورهای اسلامی را به یکدیگر نزدیک نمود و جلوه های گوناگونی از همگرایی تحقق یافت که از آن جمله میتوان به فعال شدن نقش سازمان کنفرانس اسلامی و گسترش ارتباطات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی میان کشورهای اسلامی و ایجاد تشکلهایی مانند سازمان همکاریهای اقتصادی اکو و نظایر آنها اشاره کرد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با استناد به قرآن کریم، دولت را موظف کرده تا سیاست کلی خود را در راستای تحقق وحدت و یکپارچگی همه جانبه ملل اسلامی تنظیم کند: «به حکم آیه کریمه ی «انّ هذه امّتکم امّة واحدة و آنا ربّکم فاعبدون» همه ی مسلمانان یک اُمّتند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاست، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.» (قانون اساسی، اصل 11)
امام خمینی از همان سالهای اولیه انقلاب همواره بر مسأله تقریب مذاهب و وحدت اسلامی تأکید داشته و از مسلمانان می خواستند در مراسم حج به این امر مهم توجه داشته باشند. «در آستانه به هم نزدیک شدن جمیع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامی برای رها شدن کشورهایشان از چنگال پلید ابر قدرتها و در آستانه قطع ایادی ستمگران شرق و غرب از ایران با رمز وحدت کلمه و اتکال به خدای بزرگ و اجتماع زیر پرچم اسلام و توحید، شیطان بزرگ جوجه های خود را فرا خوانده است تا با هر حیله متصور بین مسلمین تفرقه افکند و امت توحیدی و برادران ایمانی را به اختلاف و دشمنی کشاند و راه سلطه گری را برای خود باز کند. شیطان بزرگ که خوف آن دارد که انقلاب اسلامی ایران به سایر کشورهای اسلامی و غیر اسلامی صادر شود... ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید به پا خیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات اسلام مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتان را از ممالک خود کوتاه کنید.» (صحیفه ی امام خمینی، /159)
در راستای تحقق اهداف وحدت آفرین انقلاب اسلامی از طریق مسأله حج در تابستان سال 1361 بنا به دعوت و کوشش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اولین سمینار بین المللی حج در هند و افریقا برگزار شد. در رابطه با این سمینار نشریه پیام انقلاب مینویسد: برنامه اولین کنفرانس جهانی حج به منظور شناساندن مسأله حج، فلسفه حج، اتحاد مسلمانان جهان، معرفی ایران اسلامی و... . طرح ریزی گردیده است. این سمینار اهدافی ازجمله: ایجاد الفت و اتحاد بین علماء و دانشمندان شرکت کننده و زدودن رنگ تفرقه ها و جدایی ها، آشنایی بیشتر شرکت کنندگان با حقیقت مسأله حج. (جنبه عبادی و سیاسی)، مطلع شدن علماء و دانشمندان شرکت کننده از آخرین تحولات انقلاب اسلامی و اتخاذ تصمیم پیرامون مسائل مختلف روز داشت (پیام انقلاب، 23) لذا با پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران و نیروهای انقلابی به منظور حفظ و بسط انقلاب عطف توجه ویژهای به مراسم حج داشتند و به تدریج واژه انقلابی «حج برائت» وارد ادبیات سیاسی جهان اسلام و حج ابراهیمی شد که پیام آن نفی سلطه استکبار و استبداد و احیای اسلام و وحدت مسلمین بود.
ایجاد ارتباط مردمی میان مردم کشورهای اسلامی و فرقه های مختلف مذهبی یکی از شیوه های رسیدن به همگرایی جوامع اسلامی می باشد. در اسلام حج مهمترین و بزرگترین اجتماع انسانی است که هر سال اتفاق میافتد و در این گردهمایی بزرگ دینی، مردم از کشورها و فرقه های مختلف اسلامی در کنار هم به انجام مراسم مذهبی می پردازند. امام خمینی خصوصیاتی ازجمله: تعامل مسلمانان با هم و تبادل نظر در مسایل اساسی اسلام، تمرین مدارا و رفتارهای محبت آمیز و برائت از استعمار و استکبار را برای مراسم حج بر می شمارد. مسلمانان در مراسم حج علاوه بر انجام شعائر اسلامی می توانند از مشکلات کشورهای اسلامی آگاهی یابند و با مسلمانان از سرزمینهای دیگر تبادل فکر و اندیشه داشته باشند. امام خمینی در این رابطه معتقد بود: «برملتهای اسلامی لازم است که... در این اجتماع مقدس حج اولا در مسایل اساسی اسلام و ثانیاً در مسایل خصوصی کشورهای اسلامی تبادل نظر کرده ببینند که در داخل کشورها با دست استعمار و عمال آن بر برادران مسلمان آنان چه میگذرد. اهالی هر کشوری باید در این اجتماع مقدس گرفتاریهای ملت خود را به مسلمین جهان گزارش دهند.» (صحیفه ی امام خمینی، 15/ 56)
هدف حضرت امام از تأکید بر مراسم حج علاوه بر اهمیت بعد عبادی آن، برجسته سازی ابعاد اجتماعی و سیاسی آن بود. از نظر ایشان حج فرصت تجزیه و تحلیل وضعیت مسلمانان و کشورهای اسلامی و ارائه راهکارهای عملی در تقریب مذاهب، رسیدن به وحدت اسلامی و راه حلهای مناسب برای رفع معضلات جهان اسلام است.
رهبر انقلاب: سبک زندگی را با فرهنگسازی به مسیر اسلامی آن بازگردانید
در خجسته سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فضای حسینیه امام خمینی(ره) معطر به یاد و نام دخت گرامی پیامبر اعظم(ص) شد و مداحان و شاعران اهلبیت علیهم السلام به قرائت اشعاری در وصف آن بانوی بزرگ اسلام پرداختند.
فرهنگسازی و تعمیق معارف دینی؛ مهمترین وظیفه مداحان
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار، مهمترین و اصلی ترین وظیفه جامعه مداحان را فرهنگسازی و تعمیق معارف دینی در جامعه از جمله در میان جوانان برشمردند و گفتند: فرهنگ سازی درخصوص سبک زندگی اسلامی بهویژه همبستگی اجتماعی و کمک آحاد مردم به یکدیگر و همچنین عمق بخشی به روحیه حماسی و ایستادگی و بصیرت در جامعه از مسئولیت های خطیر جامعه اثرگذار و تعیین کننده مداح است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وظیفه جامعه مداحان در مدیریت و هدایت شادی های معنوی و عزاهای اساسی و عمیق جامعه گفتند: برخلاف آنچه برخی روشنفکرنما در برهه ای تلاش داشتند القاء کنند، گریه و تضرع در مجالس اهل بیت و در مراسم شهدا، گریه ضعف نیست بلکه احساسات عالی یک انسانِ وسط میدان و وسیلهای برای احساس عزت و قدرت و شجاعت است و ائمه اطهار پایهگذار این سنت و ترویج کننده این مجالس بوده اند.
حضرت آیت الله خامنهای مراسم تشییع با شکوه شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش را نمونه بارزی از چنین مجالسی دانستند و خاطر نشان کردند: امروز یکی از نیازهای اساسی کشور مجهز شدن جوانان به سلاح های جنگ نرم است که عبارتند از ارتقاء و تعمیق قدرت روحی، فکری و معنوی جوانان و شناخت صحیح از معارف فاطمی و معارف اهل بیت علیهمالسلام.
عدم تجهیز جامعه به سلاح نرم توسط مداحان؛ موجب مؤاخذه الهی
ایشان با تأکید بر اینکه مجهز شدن به چنین سلاحی موجب مصونیت جامعه و نظام اسلامی خواهد شد، گفتند: این وظیفه و مسئولیت، بر عهده جامعه مداحان است و اگر به این وظیفه سنگین بهدرستی عمل نشود، بازخواست و مؤاخذه الهی سنگین خواهد بود.
رهبر انقلاب اسلامی به یک نمونه از آثار معارف اهل بیت و مجالس امام حسین و یاد و نام حضرت زهرا اشاره کردند و افزودند: تابآوری ملت ایران در برابر فشارهای غول وحشی آمریکا که ناظران جهانی را به حیرت واداشته است به برکت همین معارف است.
حضرت آیت الله خامنهای گفتند: در چنین شرایط سختی، همه، حضور ملت مقاوم ایران را در راهپیمایی ۲۲ بهمن و قبل از آن در تشییع سردار سلیمانی دیدند و این تاب آوری واقعا حیرت انگیز است.
ایشان یکی دیگر از وظایف مهم جامعه مداح را ترویج و تعمیق سبک زندگی اسلامی برشمردند و تأکید کردند: اگر بخواهیم در مقابل موج تهاجم فرهنگی دشمن، سبک زندگی را به مسیر صحیح و اسلامی آن بازگردانیم، تنها چاره، فرهنگ سازی است و مداحان برای چنین کار مهمی بسیار تأثیرگذار هستند.
یکی از معارف عالی دینی نهراسیدن از دشمن و توکل به خداست
رهبر انقلاب اسلامی یکی از معارف عالی دینی و سبک زندگی اسلامی را فرهنگ نهراسیدن از دشمن و توکل به خدا دانستند و افزودند: اگر در روزهای اول انقلاب گفته می شد که ایران از لحاظ رتبه علمی و فناوری و جایگاه سیاسی و نفوذ منطقه ای به مرحله کنونی می رسد، کسی باور نمی کرد اما ملت ایران به خدا توکل کرد و از هیچ قدرتی نهراسید و توانست به این مرحله از پیشرفت ها دست یابد.
حضرت آیت الله خامنهای همچنین با اشاره به درس های فاطمی از جمله در عرصه مسائل فرهنگی و موضوع حجاب و ایستادگی در مقابل باطل و دفاع از ولایت، گفتند: یکی از معارف مهم فاطمی، موضوع همبستگی اجتماعی و کمک به دیگران است که در سخنان آن حضرت و رفتارهای اجتماعی ایشان بهوضوح دیده می شود.
باید در زمینه ازدواج آسان و فرزندآوری بیشتر فرهنگسازی شود
ایشان یکی از نیازهای امروز جامعه بهویژه برای حل موضوعاتی همچون اشتغال و ازدواج جوانان را ترویج روحیه همبستگی اجتماعی دانستند و افزودند: برای مقابله با تبلیغات همه جانبه ای که جوانان را به فرزند آوری کمتر تشویق می کند و نتیجه آن هم پیر شدن جامعه و تسلط آسان دشمنان بر یک جامعه خالی از جوان است، باید در زمینه ازدواج آسان و فرزندآوری بیشتر فرهنگ سازی شود.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به برنامه ریزی اندیشکده ها و تبلیغات گسترده رسانه های غربی برای قانع کردن ملت ایران بهمنظور کوتاه آمدن در مقابل آمریکا تأکید کردند: ملت ایران به لطف خدا تاکنون ایستاده است و از این پس هم خواهد ایستاد اما این ایستادگی نیازمند تزریق مستمر نیروی معنوی به جامعه است.
حضرت آیت الله خامنهای با تأکید براینکه روح حماسی در کشور همچنان زنده است، افزودند: ملت ایران در همه قضایایی که نیازمند حضور پرشور و حماسی بوده، در میدان حاضر بوده اند اما استمرار این روحیه نیازمند تعمیق معارف دینی و فرهنگ سازی است.
جنس جمهوری اسلامی از همه نظر جور است
ایشان این وظایف خطیر را از جمله مسئولیتهای جامعه مداحان برشمردند و خاطر نشان کردند: به لطف خداوند جنس جمهوری اسلامی از همه نظر جور است زیرا نظام اسلامی، سردار نظامی خوب، مردان علمی جوان و پرانگیزه، فرهنگ سازان پرهمت و باغیرت و هنرمندِ، و مردم آماده به کار در همه عرصه ها دارد، بنابراین با چنین ظرفیت هایی به فضل الهی، پیروزی قطعی و نهایی بر جبهه وسیع دشمن متعلق به ملت ایران خواهد بود.
در این دیدار هشت تن از مداحان و شاعران از استانهای مختلف کشور به قرائت اشعار و مدایحی در فضائل حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها پرداختند.
۲۲ توصیه انتخاباتی مقام معظم رهبری به مردم و مسئولان
آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح چهارشنبه ۱۶ بهمن در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم و در آستانه برگزاری راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، این دو موضوع را دو آزمون بزرگ ملت ایران خواندند و با تبیین خصوصیات نامزدهای شایسته مجلس، حضور پرشور و آگاهانه همه مردم در انتخابات دوم اسفند را در حل مشکلات داخلی و بین المللی مؤثر برشمردند و تأکید کردند: هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
در ادامه ۲۲ توصیه انتخاباتی رهبر معظم انقلاب اسلامی تقدیم می شود.
۱. لزوم شرکت
هرکس ایران عزیز، امنیت میهن و آبروی وطن را دوست دارد و در پی حل مشکلات است، باید در پای صندوق رأی حضور یابد تا عزم و اقتدار ملی ایرانیان بار دیگر به منصه ظهور برسد.
۲. تأثیر در حل مشکلات
حضور پرشور و آگاهانه همه مردم در انتخابات دوم اسفند در حل مشکلات داخلی و بین المللی مؤثر است.
۳. استواری نظام اسلامی بر رأی مردم
برگزاری انتخابات مختلف از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون نشان دهنده استواری نظام اسلامی بر رأی مردم است. البته نظام اسلامی علاوه بر مردمی بودن، دینی نیز هست و بر همین اساس مردم سالاری در ایران «مردم سالاری اسلامی» است.
۴. تضمین امنیت کشور
انتخابات برای کشور و ملت، فرصتی بسیار بزرگ و برای دشمنان تهدید است. برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوق های رأی، تضمین کننده امنیت کشور خواهد بود زیرا دشمنان از پشتوانه مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند.
۵. نشان دهنده عظمت، اقتدار و بصیرت ملی
انتخابات نشان دهنده «عظمت، اقتدار و بصیرت ملی» است. در کشور مشکلات و گرفتاری هایی وجود دارد که برخی ناشی از تحریم ها و علت برخی هم کم کاریهاست؛ اما با وجود این مشکلات، مردم به دلیل آنکه در انتخابات موضوع آبروی نظام و امنیت کشور در میان است، به میدان خواهند آمد.
۶. اهمیت بین المللی
انتخابات در حل مشکلات بین المللی هم مهم است. در قضاوت ناظران بین المللی نسبت به هر کشور، مسائلی نظیر میزان حضور مردم در انتخابات و چگونگی روی کار آمدن مسئولان و نهادهایی نظیر مجلس، تأثیرگذار است، بنابراین شرکت انبوه مردم در انتخابات مجلس از این زاویه نیز کاملاً ضروری است.
۷. فرصتی برای ورود تفکرات جدید
انتخابات ریاست جمهوری و مجلس فرصتی برای ورود افکار جدید و راههای نو در چرخه تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور است. به خصوص هنگامی که مردم افراد شایسته را برگزینند، راه های تازه و چاره اندیشی های جدید در روند حل مشکلات کشور و مردم پدیدار می شود.
۸. اساسی ترین مسئله کشور
انتخابات از بُعد کلی، اساسی ترین مسئله کشور است. اقتصاد، فرهنگ، پیشرفت علمی و مسائلی از این قبیل بسیار مهم است اما اساس همه این مسائل انتخابات است؛ چراکه اگر انتخابی عمومی، قوی و درست انجام شود، همه مشکلات به تدریج حل خواهد شد.
۹. پرهیز از حاشیه سازی
وقتی انتخابات از ابعاد مختلف دارای این همه اهمیت و تأثیرگذاری است، نباید با حاشیه سازی، سخنان گوناگون و حرف های دلسردکننده آن را از رونق انداخت.
۱۰. تلاش دشمن برای ایجاد خدشه
تلاش همیشگی دشمنان ایران برای خدشه دار جلوه دادن انتخابات مسئله ای طبیعی است. وقتی برخی رسانه های خائن خارجی، جمعیت عظیم میلیونی ملت را چند هزار نفره می خوانند اما تحرک چند صد نفر در خیابانها را به اسم ملت ایران جا می زنند، طبعاً مردم به این رسانه ها اعتماد نمی کنند البته به شرطی که از داخل به این رسانه ها مایه تبلیغات سوء داده نشود.
۱۱. پرهیز از دادن خوراک تبلیغاتی به دشمنان
گویندگانی که تریبون دارند یا به واسطه جایگاه خود می توانند در رسانه ها و فضای مجازی حرف بزنند، نباید جوری اظهار نظر کنند که دشمن با بزرگنمایی حرف آنها، برای دلسرد کردن مردم، خوراک گیرش بیاید.
۱۲. تأکید بر سلامت انتخابات
انتخابات در ایران جزو سالم ترین انتخابات در جهان است. (خطاب به افراد حاشیه ساز) : وقتی شما به دروغ می گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است، مردم دلسرد می شوند.
۱۳. لزوم زیر سؤال نبردن انتخابات
از سخنان برخی که به وسیله انتخابات به جایی رسیده اند اما انتخابات را زیر سؤال می برند، تعجب می کنم.
چگونه است که انتخابات وقتی به نفع شماست صحیح و متقن است اما وقتی به نفع شما نیست انتخابات خراب است؟
۱۴. رسیدگی به شکایات
در انتخابات مجلس بارها بعضی افراد نامه دادند که تقلب شده یا اشکال دارد، بنده نیز هیأت هایی تعیین کردم که با دقت رسیدگی کردند و بعد معلوم شد این گزارش ها و نامه ها درست نبوده است.
۱۵. لزوم دلسرد نکردن مردم
از دشمن نمی شود گلایه کرد اما فلان نویسنده، مرتبطین با فضای مجازی، نماینده مجلس و فلان مسئول مهم دولتی باید مراقب باشند و اینجور نشود که بگوییم مردم شرکت کنید اما در عین حال، به غلط، جوری حرف بزنیم که مردم از حضور در انتخابات دلسرد شوند.
۱۶. دفاع از شورای نگهبان
حمله به شورای نگهبان را از غلط ترین کارهاست. شورای نگهبان مرکب از شش فقیه عادل و شش حقوقدان برجسته منتخب مجلس، در قانون اساسی شأنی دارد و مجموعه ای قابل اعتماد است. چگونه انسان می تواند به راحتی این مجموعه را به غرض ورزی درباره برخی افراد متهم کند؟
۱۷. قوی شدن ایران
«مجلس قوی» از مؤلفه های قوی شدن ایران است و تشکیل مجلس قوی نیز به رأی بالای ملت وابسته است.
۱۸.ارتباط نداشتن گلایه های بحق مردم به انتخابات
گله های غالباً بحق مردم درباره مسائل معیشتی مربوط به برخی قوانین و عملکرد بعضی مسئولان اجرایی است. گلایه های مردم به اصل انتخابات مربوط نمی شود، این گلایه از کسان دیگری است و ملت قدر مجلس قوی را که متعلق به همه کشور و عموم مردم است، می داند.
۱۹. دعوت همگانی از مردم
ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید، بنابراین هرکس به ایران علاقمند است و امنیت کشور، حل شدن مشکلات و گردش صحیح نخبگانی را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند.
۲۰. انگیزه های میهنی
افراد مؤمن و انقلابی با انگیزه قوی در انتخابات شرکت خواهند کرد اما اگر کسی انگیزه دینی و انقلابی ندارد اما میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوق های رأی بیاید.
۲۱. شاخصه های انتخاب درست و خصوصیات فرد منتخب
باید فردی را برای مجلس انتخاب کرد که مؤمن، انقلابی، شجاع، دارای روحیه جهادی، کارآمد و به معنی واقعی کلمه طرفدار عدالت باشد. فردی که از سخن گفتن بر ضد فلان قدرت خارجی هراس دارد، لایق نمایندگی مردم با عزت، مقتدر و شجاع ایران نیست.
باید افرادی را انتخاب کرد که بتوانند پرچم عدالت اعم از عدالت اقتصادی، حقوقی و سیاسی را در کشور برافراشته نگه دارند.
۲۲. لزوم شناخت مردم از کاندیداها
مردم باید افرادی با چنین ویژگی هایی را بشناسند و به آنها رأی دهند اما اگر خودشان نمی توانند به شناخت برسند، از راهنمایی و مشورت افراد بصیر و مورد اعتماد استفاده کنند؛ بنابراین هیچ کسی نباید بگوید چون افراد را نمی شناسم رأی نمی دهم. همه باید با اتکاء به خداوند وارد میدان شوند و رأی دهند.
"خَیْرُ الْبَرِیَّة" چه کسانی هستند؟!
حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث هفدهم: ایمنی از عذاب با پناه بردن به حصن حصین خداوند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
در این جلسه به شرح روایتی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میپردازیم.
خداوند حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم میشود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است.
امام«سلاماللهعلیه» در هودَجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند.
امام رضا«سلاماللهعلیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» و ایشان از رسول گرامی «صلّی الله علیه و آله و سلّم»، رسول گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل میکند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۱]
این روایت شریف را روایت «سلسلة الذّهب» خواندهاند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیهم» و پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است.
طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لاالهالاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد.
همچنین شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»[۲]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَه»[۳]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.
در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلاماللهعلیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[۴]؛ یعنی «لاالهالاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن میسازد.
مرحوم صدوق«رحمتاللهعلیه» در عیون اخبار الرضا«سلاماللهعلیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل میکند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و بهصورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و بهصورت آشکارتر بیان فرمودهاند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گرانقدر، «سلسلة الذهب» گفته میشود. میفرمایند: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۵]
در آن روایت، خداوند سبحان میفرماید: «لاالهالاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر میفرماید: ولایت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» قلعۀ محکم من است.
هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از آب کوثر مینوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان میشود؛ اگر نازیباست، زیبا میشود؛ اگر جاهل است، عالم میشود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک میشود و یک انسان کامل میشود و با امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به بهشت میرود.
قرآن کریم میفرماید: «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[۶]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک میکنیم.
هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد.
این دو روایت از امام رضا«سلاماللهعلیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لاالهالاالله» و «ولایت» اهلبیت«سلاماللهعلیهم» میدانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایت ثقلین است.
در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کردهاند که پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، بهصورت توأمان، میتوانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[۷]
حتی آن حضرت، در آخرین ساعتهای حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود. [۸] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمدهاند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند. [۹] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا میخواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِی بِالْکَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[۱۰]
برخی از بزرگان اهل سنّت میگویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم میشود که میخواستهاند روایت ثقلین را بنویسند.
افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُر»[۱۱]. پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که بعد هم حسنین«سلاماللهعلیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.
شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لاالهالاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار میگردد.
حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لاالهالاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان میتواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟
«لاالهالاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم میگردد:
قسم اوّل؛ توحید ذاتی است. یعنی ذات خداوند متعال بیهمتاست و واجبالوجودی جز او نیست.
قسم دوّم؛ توحید صفاتی است. به این معنا که ذات خداوند متعال بسیط است و هیچ ترکیبی در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالمیان نظیر علم و قدرت، عین ذات اوست.
قسم سوّم؛ توحید عبادی است. یعنی انسان در مقابل هیچ کسی کرنش نکند به جز خدای سبحان، یعنی عبادت و پرستش فقط شایستۀ خدا و مختص ذات او است.
قسم چهارم؛ توحید افعالی است. به معنای اینکه موثّری در جهان هستی جز خداوند متعال نیست.
متأسّفانه اکثر انسانها توحید افعالی ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک میداند: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۱۲]
این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.
بهدست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه میخواهد، خیلی زحمت و خون جگر میخواهد، ریاضتهای شرعی و دینی میخواهد.
راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم میفرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْم»[۱۳]؛ یا رسول الله! آیا نمیبینی بعضی هوا و هوس میپرستند؟ آیا نمیبینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت میکنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان میگیرند؟
کسی که تابع هوا و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.
قرآن شریف در آیۀ دیگری میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[۱۴]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطانپرست نباشید؟ چرا شیطانپرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.
بهدست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمتاللهعلیه» میگویند: نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجبالوجود داشته باشد.
توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده میشود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان میفهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست.
اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.
بی جهت نیست که قرآن کریم میفرماید: «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لاالهالاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لاالهالاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.
«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» روایت دیدهام [۱۵] که میفرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیقتر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعتقاد، شعار و عمل.
بهعنوان نمونه، از امام صادق«سلاماللهعلیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» [۱۶]
مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایتبخش است. همین که در مأذنهها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته میشود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده میشود.
مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» در بین مردم وجود دارد.
از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلاماللهعلیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیدهاند.
مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت مختصات شیعیان را بیان کرده و از جمله میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»[۱۷]
بنابر تصریح روایات که در کتب شیعه [۱۸] و نیز برخی کتب اهل سنّت [۱۹]، نقل شده، منظور از عبارت «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ»، شیعیان هستند؛ لذا قرآن کریم میفرماید: برترین افراد شیعیان هستند. شیعیان نیز کسانی هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبی، عمل صالح داشته باشند.
قرآن کریم خطاب به مؤمنین میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[۲۰]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اطاعت از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطیع ایشان باشید. خود مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[۲۱].
اهل بیت«سلاماللهعلیهم» شیعۀ آلوده به گناه را شیعۀ حقیقی نمیدانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومین«سلاماللهعلیهم» بیان شده است. [۲۲] آن بزرگواران فرمودهاند: کسی که فاسق و فاجر باشد، یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیدهای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست.
امام باقر«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[۲۳]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید.
آن امام بزرگوار در روایت دیگری میفرمایند: «فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مُطِیعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَایَتُنَا وَ مَنْ کَانَ مِنْکُمْ عَاصِیاً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَایَتُنَا»[۲۴]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمیکنند، سودی نخواهد بخشید.
خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان، عقیده، زبان و عمل برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلاماللهعلیه»: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»[۲۵]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمیتواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواهناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث میشود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود.
در قیامت به افراد گناهکار خطاب میشود: «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[۲۶]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا میکنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج میشوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت میتواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمیتوانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبودهاند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.
لذا اینکه برخی شبهه وارد میکنند و میگویند: چگونه میشود کلمۀ «لاالهالاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده میشود. یعنی «لاالهالاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا میکنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» میشوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.
پی نوشت ها:
[۱]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵.
[۲]. النحل، ۹۹: «چرا که او را بر کسانی که ایمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی نیست. »
[۳]. النحل، ۱۰۰: «تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمیگیرند. »
[۴]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵.
[۵]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۶.
[۶]. الأعراف. ۴۳
[۷]. الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۵۰؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روایت ر. ک: بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۱۰۶تا ۱۵۲ و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج ۹، ص ۳۰۹ تا ۳۷۵ و ...
[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۸۱.
[۹]. شرف المصطفی، ج ۳، ص ۱۲۹؛ امالی المفید، ص ۴۶.
[۱۰]. الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج ۲، ص ۱۸۸؛ ر. ک: تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۱۹۳ و...
[۱۱]. الطرائف، ج ۲، ص ۴۳۲.
[۱۲]. یوسف، ۱۰۶: «و بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند جز اینکه [با او چیزی را] شریک میگیرند. »
[۱۳]. جاثیه، ۲۳: «پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده.»
[۱۴]. یس، ۶۰: «ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وی دشمن آشکار شماست؟ »
[۱۵]. ر. ک: الکافی، ج ۲، ص ۲۷؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷؛ الجعفریّات، ص ۲۳۰؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳؛ تحف العقول، ص ۴۲۲.
[۱۶]. الکافی، ج ۲، ص ۲۷.
[۱۷]. بیّنة، ۷: «در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند، آنانند که بهترین آفریدگانند. »
[۱۸]. تفسیر القمی، ج، ص۴۳۲؛ المحاسن، ج۱، ۱۷۱.
[۱۹]. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ۴۵۹.
[۲۰]. نساء، ۵۹: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. »
[۲۱]. نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
[۲۲]. ر. ک: الکافی، ج ۲، ص ۷۳ تا ۷۶.
[۲۳]. الکافی، ج۲، ص۷۴.
[۲۴]. الکافی، ج۲، ص۷۵.
[۲۵]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۵.
[۲۶]. یس، ۵۹: «و ای گناهکاران، امروز [از بیگناهان] جدا شوید. »
جلوههای رفتاری حضرت فاطمه زهرا (س)
آنچه در زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار پرفروغ و تابنده است، نهایت عشق و علاقه ای است که به همسر والامقام خود حضرت علی علیه السلام داشت و در نکوداشت و حفظ حریم او، از هیچ تلاش وکوششی دریغ نمی ورزید.
* جلوه های رفتاری حضرت زهرا علیهاالسلام
رفتار با پدر
هنگامی که کودکان مکه در ناز و نوازش و رفاه بودند، فاطمه در سختی و رنج بزرگ شد و فرش گام هایش ریگ های داغ بیابان مکه بود. او هنوز کودکی بیش نبود که غم بی مادری بر زندگی اش سایه افکند. ولی فاطمه پیش از آن که غم از دست دادن مادر را در خاطره بگنجاند، یارو غمخوار پدر شد برای روزهای سخت و محنت افزا؛ روزهایی که پدرش تنها بود و غم هایش بسیار. در این وقت فاطمه برای پدر یاوری شایسته به شمار می آمد و نقش مادری مهربان را ایفا می نمود. به راستی سزاوار لقب امّ ابیهاست؛ زیرا هم چون پروانه ای بر گرد شمع وجود پیامبر می چرخید و غبار غم و اندوه را از چهره آن حضرت می زدود. همان گاه که دشمن حرمت حضرت رسول را در حالی که در سجده بود شکست و به زشت کرداری خویش، شکمبه شتر تازه ذبح شده ای را بر پشت ایشان فرو ریخت، زهرا با دستان کوچک و زلال مهربانی اش، بدن پدر را پاک نمود و او را به خانه برد.
رفتار با همسر
حضرت زهرا علیهاالسلام نماد خوب همسرداری است؛ زیرا همواره در استحکام پیوند مشترک خویش با حضرت علی علیه السلام اهتمام می ورزید و در تمامی مراحل زندگی، به عنوان یار و مددکار همسر خود به شمار می رفت. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله از حضرت علی علیه السلام پرسید: زهرا را چگونه یافتی؟ امام پاسخ داد: فاطمه، خوب یاوری برای اطاعت الهی است.
عشق به همسر
آن چه در زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار پرفروغ و تابنده است، نهایت عشق وعلاقه ای است که به همسر والامقام خود حضرت علی علیه السلام داشت و در نکوداشت و حفظ حریم او، از هیچ تلاش وکوششی دریغ نمی ورزید. در مورد میزان عشق و علاقه حضرت زهرا علیهاالسلام به علی علیه السلام نقل است که: وقتی پیامبر حضرت علی علیه السلام را به جنگ ذاتُ السلاسل می فرستاد، علی علیه السلام نزد فاطمه علیهاالسلام رفت و دستمال مخصوصی راکه در جنگ های سخت به سر می بست طلبید. فاطمه علیهاالسلام گفت: به کجا می روی؟ حضرت علی علیه السلام پاسخ داد: به جنگ ذات السّلاسل. حضرت فاطمه علیهاالسلام به دلیل مهر و محبتی که به علی علیه السلام داشت، گریان شد. در همین هنگام پیامبر به خانه فاطمه آمد وبه او فرمود: آیا می ترسی که شوهرت کشته شود، نه ان شاءاللّه کشته نمی شود.
تندیس مهربانی
فاطمه علیهاالسلام با جایگاه حساس و خطیر شوهرش آشنا بود و به خوبی می دانست که علی علیه السلام در محیط بیرون، با چه مشکلاتی روبه روست. ازاین رو کوشش او، ایجاد محیطی آرام و با صفا درخانه بود. فاطمه علیهاالسلام نه تنها سخنی که موجب پریشانی همسر خود بشود بر زبان نمی آورد، بلکه هر آن چه می گفت وانجام می داد، در راه مصالح عالی همسر فداکار و دلاورش بود. بر این اساس است که حضرت علی علیه السلام، زندگی خویش را با فاطمه علیهاالسلام این گونه توصیف می کند: «فاطمه هیچ گاه از من نرنجید و او نیز هرگز من را نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده نساخت. درهیچ امری قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به رخسارش می نگریستم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می نمودم».
یک زندگی زیبا
یکی از جلوه های زندگی مشترک حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام، تقسیم مطلوب وظایف و مسئولیت های زندگی بود. آن ها در ابتدای زندگی زناشویی، از پیامبر تقاضا کردند کارها را میان آن دو قسمت کند. رسول خدا نیز کارهای خانه را به فاطمه سپرد و مسئولیت های خارج از منزل را به علی علیه السلام واگذار کرد. بعد از این بود که زهرا بارها اظهار خشنودی می کرد و رضایت خود را از آن ابراز می داشت. بی تردید این تقسیم بندی پیامبر، بر مبنای ساختار روحی و جسمی، و نیز مصلحت اجتماعی آن ها بود.
پرتوی از ایثار
یکی از ارکان بنیادی زندگی موفق، گذشت و فداکاری زن و شوهر است. در زندگی مشترک علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام، فداکاری موج می زد؛ زیرا حضرت زهرا علیهاالسلام که اُسوه ایثار و فداکاری بود، هیچ گاه از شوهر خویش خواهش و تمنّایی نمی کرد. در تاریخ آمده که: حضرت علی علیه السلام صبحگاهی گرسنه بود و از حضرت زهرا علیهاالسلام غذایی طلبید. ایشان پاسخ داد: دو روز است که چیزی در خانه نداریم جز همان خوراک مختصر که شما را بدان بر خود مقدم داشتم و برای شما آوردم. علی علیه السلام فرمود: چرا به من نگفتی که چیزی تهیّه نمایم. ایشان در جواب گفت: «من از خدایم خجالت کشیدم که تو را برآن چه توانش را نداری وادار نمایم».
- رفتار با فرزند
مهر مادری
محبت مادرانه، نیاز اساسی تربیت فرزندان است و فاطمه علیهاالسلام مهربان ترینِ مادران دنیا بود. سلمان دراین باره می گوید: روزی فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیدم که مشغول آسیاب بود. دراین هنگام فرزندش حسین گریه می کرد و بی تابی می نمود. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم. ایشان فرمود: «من به آرام کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید».
توجه به نیازهای کودک
حضرت زهرا علیهاالسلام با آگاهی هایی که از نیازهای کودکان داشت، به ابعاد گوناگون آن نیازها، پاسخ می داد. ایشان چنان مراقب سلامت فرزندان خود بود که گاه می شد شکم فرزندان خودرا به قیمت گرسنگی خود سیر می کرد یا در مواقعی برای حفظ شادابی و پویایی آنان به بازی کردن با ایشان می پرداخت که در این مورد نقل است که: حضرت زهرا علیهاالسلام با امام حسن بازی می کرد و او را بالا می انداخت و برایش این اشعار را می خواند: پسرم! حسن، مانند پدرت باش، ریسمان را از گردن ظلم بَرکن، خدایی را بپرست که صاحب نعمت های متعدد است، هیچ گاه با صاحبان ظلم دوستی نکن. با توجه بدین اشعار بدیهی است که حضرت زهرا علیهاالسلام از همان اوان کودکی در قالب بازی های کودکانه در اندیشه تکمیل و تثبیت شخصیت فرزندان خویش بودند.
آموزش عبادت در کودکی
یکی از محورهای اساسی که حضرت زهرا علیهاالسلام بدان توجه و تأکید داشت، بُعد پرستش و گرایش کودکان به انجام تکلیف عبادی و الهی بود. دختر گرامی رسول اکرم، فرزندان را از کودکی به انجام عبادت فرا می خواند و آنان را به خدا پیوند می داد. حضرت زهرا علیهاالسلام کودکان خود را در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به بیداری و شب زنده داری وادار می کرد و به حدی در این کار جدی و قاطع بود که نمی گذاشت کسی از اهل خانه بخوابد و می فرمود: «کسی که از برکات شب قدر دور بماند، محروم است».
رفتار عادلانه
رفتار عادلانه با فرزندان، اصل سازنده ای است که تا اعماق وجود کودک اثر می گذارد. حضرت زهرا علیهاالسلام با سرلوحه قرار دادن این امر در رفتار با کودکان خود، از هرگونه تبعیض و رعایت نکردن انصاف پرهیز می نمود. در سیره رفتاری آن حضرت نقل است که: روزی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در یک مسابقه خطاطی به رقابت پرداختند. امام حسن علیه السلام گفت: خط من بهتر است وامام حسین علیه السلام گفت: آن چه من نوشته ام زیباتر می باشد. سرانجام هر دو برای داوری خدمت مادرشان رسیدند. فاطمه زهرا علیهاالسلام نمی خواست بچه ها آزرده شوند؛ به همین دلیل گردن بند خود را پاره کرد و دانه های آن را که زوج نبود بر زمین ریخت و سپس فرمود: هر که بیشترین دانه ها را جمع کرد، برنده خواهد بود. دراین هنگام جبرئیل یکی از این دانه ها را به دو نیم تقسیم کرد تاهر دو به طور مساوی دانه بردارند؛ بدین ترتیب مسابقه دو برنده داشت.
مراقبت از فرزندان
در سیره حضرت زهرا علیهاالسلام آمده که ایشان در عین محبت و علاقه ای که به فرزندانش نشان می داد، مراقب تمامی رفتارهای آن ها بود. نقل شده که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله عازم خانه دخترش فاطمه گردید. چون به خانه رسید، دید فاطمه با نگرانی منتظر آمدن فرزندانش پشت در ایستاده است. آن حضرت فرمود: چرا این جا ایستاده ای؟ فاطمه علیهاالسلام با آهنگی مضطرب عرض کرد: فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تاکنون هیچ خبری از آن ها ندارم. پیامبر به دنبال آن ها روانه شد و چون به نزدیک غار جَبَل رسید، آن دو را دید که در کمال سلامت و آرامش مشغول بازی اند. پس آن ها را بر دوش گرفت و به خانه فاطمه آورد.
- رفتار با مردم
با همسایگان
زیباترین شیوه رفتار با همسایه، در عمل فاطمه زهرا علیهاالسلام بروز پیدا کرده است. ایشان همیشه همسایگان را بر خود مقدم می دانست و در مناجات های شبانه، برای آنان دعا می کرد و خیرشان را از خدا می خواست. امام حسن مجتبی علیه السلام در این زمینه چنین فرمود: مادرم شب جمعه یکسره در حال عبادت بود و مدام برای مردم دعا می کرد و نام آنان را به زبان می آورد. صبح به ایشان گفتم: در دعای دیشب برای خودتان چیزی طلب نکردید. آن حضرت جواب داد: «اول برای همسایگان و پس از آن برای خود».
هم چنین در تاریخ آمده که مردی خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای دختر رسول خدا! لطفا سخنی از پیامبر به من هدیه کنید. آن حضرت فرمود: پیامبر به ما سفارش کرد: «از مؤمنان نیست کسی که همسایه اش از او ایمن نباشد. هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد، همسایه را نمی آزارد».
برخورد با مهمان
زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام، جلوه ای از ایثار وگذشت بود، به نحوی که ایشان همواره دیگران را بر خود مقدم می داشت و در زمینه پذیرایی و گرامی داشت مهمان، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. نقل است که: مردی خدمت نبی اکرم صلی الله علیه و آله رسید و اظهار گرسنگی نمود. پیامبر او را به خانه همسران خود راهنمایی کرد تا از او پذیرایی کنند. آن ها گفتند: در خانه چیزی جز آب نداریم. رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به اصحاب خود کرد و فرمود: چه کسی این مهمان را به خانه خود می پذیرد. علی علیه السلام فرمود: من او را به خانه می برم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. امیرمؤمنان آمدنِ مهمان را به همسرش فاطمه اطلاع داد و از وضع غذای خانه خود جویا شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام جواب داد: «قدری خوراک به اندازه بچه ها موجود است، ولی مهمان را بر خود مقدم می داریم».
رفتار با خدمتکار
حضرت فاطمه علیهاالسلام با همه بزرگواری و مقام و منزلتی که در پیشگاه خدا داشت، کار خانه را خود انجام می داد و تا مدت ها خدمتکارنداشت. تا این که روزی پیامبر زنی را که در یکی از جنگ ها به اسارت مسلمانان درآمده بود، نزد فاطمه علیهاالسلام آورد و دست او را در دست آن حضرت گذاشت و فرمود: ای فاطمه! این زن در خدمت توست. فاطمه نگاهی به صورت پیامبر کرد و چنین پاسخ داد: کار خانه را تقسیم می کنیم؛ یک روز من کار می کنم و یک روز او. از این رو آن حضرت نه تنها خدمتکار خود را به زحمت نمی انداخت، بلکه گاهی در انتخاب نوع کار از او سؤال می کرد تا هر کاری که بیشتر دوست دارد بپذیرد.
فاطمه و مستمندان
فاطمه علیهاالسلام، انسانی کامل و خود ساخته بود. او با این که فقیر نبود و درآمد قابل توجهی از فدک داشت، ولی آن را صرف کارهای شخصی خود و خانواده نمی کرد، بلکه از آن در راه یاری دادن و کمک به مستمندان استفاده می نمود. از این رو گاهی می شد که با وجود درآمد فدک، چند روز در خانه حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام غذایی پیدا نمی شد. در شب عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام بینوایی به منزل پیامبر آمد و از اهل آن خانه لباسی طلبید. در این هنگام فاطمه علیهاالسلام پیراهن عروسی خویش را از تن درآورد و به آن زن بینوا انفاق کرد و خود همان جامه عادی همیشگی اش را پوشید. فاطمه علیهاالسلام با این عمل، انفاق خویش را به تأیید کلام خداوند متعال رسانید که: «هرگز به نیکوکاری نمی رسید مگر از آن چه خود دوست دارید انفاق کنید».
رفتار با بانوان
یکی از نقش آفرینی های درخشان فاطمه زهرا علیهاالسلام، بالا بردن فرهنگ جامعه، رشد فکر و اندیشه مردم و دفع مشکلات و شبهه های آنان بود که از آن جمله می توان به تعلیم و تربیت بانوان اشاره کرد تا ایشان بهتر بتوانند مسیر سعادت خویش را بپیمایند. نقل است که زنی به خدمت حضرت رسید و عرض کرد: مادر پیر و ناتوانی دارم که در نماز زیاد اشتباه می کند مرا فرستاده تا از شما بپرسم که چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: هر چه می خواهی بپرس. آن زن پرسش های متعددی طرح کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام با روی گشاده پاسخ داد. در این هنگام زن از زیادی پرسش خود شرمنده شد و گفت: شما را بیش از این زحمت نمی دهم. حضرت فرمود: «باز هم بپرس؛ زیرا من در مقابل هر پرسشی که جواب می گویم، از خدا پاداشی افزون دریافت می نمایم و هرگز ملول و خسته نمی شوم».
در حریم عفاف
فاطمه زهرا علیهاالسلام می خواهد که بانوان امتش، چون فرشته، پاک و آزاده باشند؛ نه به سان بَردگان در اسارتِ نفس و شیطان. او می خواهد که زنان جهان، قدر گوهر وجودی خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند. از آموزش های فرهنگی و سازنده ای که دُخت فرزانه پیامبر بدان بسیار بها می داد، رعایت شرف و حفظ هویت و کرامت زن از راه پوشش شایسته بود تا ایشان بتوانند در عینِ حفظ شئونات اسلامی، به شایستگی های خویش در جامعه دست یابند. نقل است که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر انبوهی از مسلمانان این سوال را طرح کرد که به نظر شما بهترین چیز برای زن چیست؟ اصحاب از پاسخ این سؤال درماندند. در این میان امیرمؤمنان به خانه رفت و این سؤال را از حضرت زهرا علیهاالسلام نمود. ایشان فرمود: «بهترین چیز برای زن این است که مردان بیگانه او را نبینند و آنان نیز او را نبینند».
بانوی خانه
خانه فاطمه، مَهد تعلیم و تربیت او به شمار می رفت؛ سنگری که از آن در راه حفظ دین و پاسداری از ارزش های اسلامی استفاده می نمود. خانه داری فاطمه، مهم ترین آموزشی بود که به دخترانش در راه زندگی می آموخت تا بتوانند مادرانی نمونه برای نسل آینده باشند و به حق که فاطمه در این امر سرآمد روزگارش گردید؛ زیرا او به خوبی می دانست که خانه هم چون پایگاهی برای تربیت فرزندان است و در این راه فراوان تلاش می کرد و از هیچ کوششی فروگذار نبود. از حضرت علی علیه السلام روایت است که: «فاطمه با این که از محبوب ترین افراد نزد رسول خدا بود، آن قدر با مشک آب کشید که اثر بند مشک در بدنش نمایان شد و آن قدر خانه را جارو کرد که لباس هایش غبارآلود شد و آن قدر زیردیگ آتش افروخت که رنگ لباسش تغییر کرد، به طوری که در سختی و زحمت افتاد».
بر مزار شهیدان
حضرت زهرا علیهاالسلام برای شهیدان اهمیت به سزایی قائل بود و همواره به شهید به دیده احترام می نگریست. او گاه بر سر مزار آنان می رفت و به یاد حماسه سازی هایشان دلسوزانه اشک می ریخت. از جمله شهیدانی که حضرت زهرا علیهاالسلام زیاد بر سر مزار پاکش می رفت و به او اُنس گرفته بود، عموی بزرگوار پیامبر، جناب حمزة بن عبدالمطلب بود؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام از مقام حمزه آگاهی داشت و به خوبی می دانست که ایمان حمزه، دل دشمنان اسلام را سخت لرزانْد، جبهه پیامبر را استوار کرد وغم ها را از چهره ایشان زدود. حضرت زهرا علیهاالسلام حتی برای نکوداشت مقام او، تسبیح خویش را از تربت پاک حمزه سیدالشهداء ساخت.
- کتابشناسی حضرت فاطمه علیهاالسلام
۱. احمدی، حسین، در سنگر عفاف، چاپ اول، بهار ۱۳۷۸.
۲. حافظی، محسن، زلال کوثر، نشر ارم، ۱۳۷۵.
۳. حسینیان قمی، مهدی، زخم خورشید، نشر امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۹.
۴. حسینی شاهرودی، سیدمحمد، راز عظمت، انتشارات سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج تهران، ۱۳۷۶.
۵. رحمانی مقدم، احمد، شادمانی دل پیامبر، ترجمه: دکتر سید حسن افتخارزاده، نشر بدر، چاپ چهارم، بهار ۱۳۸۱.
۶. قائمی، علی، در مکتب فاطمه علیهاالسلام، نشر امیری، ۱۳۷۱.
۷. محمدنژاد، میرعلی، ششصد پرسش و پاسخ پیرامون فاطمه زهرا علیهاالسلام، نشر سنا، چاپ اول، شهریور ۱۳۸۰.
۸. مقرّم، سید عبدالرزاق، صدیقه شهیده، ترجمه: محمدرضا امین زاده، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، بهار ۱۳۷۵.
۹. ملتزمی، احمد، ستاره دنباله دار امامت، نشر الهادی، چاپ اول، بهار ۱۳۷۹.