emamian

emamian

قرآن ماندگارترین اثر آسمانى و جاودانه‏ ترین کتابى است که خداوند به منظور هدایت بشر بر قلب شریف ترین بنده ‏اش محمد بن عبداللّه (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود. جاودانگى این کتاب بزرگ آسمانى، اقتضاى این را دارد که دربردارنده عمیق‏ ترین و سودمندترین و جذاب‏ترین نسخه ‏هاى هدایت باشد.

 

قرآن ناطق امام على بن ابى طالب (علیه السلام) در وصف قرآن چنین مى‏ فرماید: «ثم أنزل علیه الکتاب نوراً لاتطفأ مصابیحه و سراجاً لایخبوتوقده و بحراً لایدرک قعره و منهاجاً لایضلّ نهجه و شعاعاً لایظلم ضوؤه و فرقاناً لایخمد برهانه و تبیاناً لاتهدم أرکانه و شفاءً لاتخشى اسقامه…»(۱) سپس قرآن را بر او نازل فرمود.

قرآن نورى است که خاموشى ندارد، چراغى است که درخشندگى آن زوال نپذیرد، دریایى است که ژرفاى آن درک نشود، راهى است که رونده آن گمراه نگردد، شعله‏ اى است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلى است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایى است که ستون‏هاى آن خراب نشود، شفا دهنده ‏اى است که بیمارى‏ هاى وحشت ‏انگیز را بزداید. بى شک هدایتگرى این چنین، شایستگى اطاعت و پیروى را دارد و بر هر انسان هوشمند و صاحب نظرى فرض است که پیروى از برترین راهنما نموده و حیات بخش‏ ترین پیام‏ها را دریافت کرده و در قلم و علم و عمل بالاترین بهره‏ ها را کسب نماید. در این نوشتار کوشیده ‏ایم تا با استمداد از این اثر جاودانه آسمانى و آخرین سروش هدایت و رحمت الهى، مقوله تبلیغ دین را با محوریت ویژگى‏هاى تبلیغى رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) و از رهنمودهاى قرآن در این زمینه بهره‏ مند گردیم.

تبلیغ، یکى از موضوعاتى است که در جاى جاى قرآن به آن اشاره شده است. موضوعاتى نظیر جایگاه و اهمیت تبلیغ دین، ویژگیهاى تبلیغ دینى، شیوه‏هاى تبلیغ دینى، سوژه‏هاى تبلیغ دینى، صفات مبلّغ و دهها موضوع دیگر از عناوینى است که قرآن به آنها پرداخته است و هر کدام از آنها شایسته تأمل و دقت است وبر هر مبلغى لازم و ضرورى است پیش از اقدام به تبلیغ از سخن و رأى قرآن دراین باره آگاهى یافته تا تبلیغ او به نیکوترین وجهى انجام گرفته و به نتایج سودمندى دست یابد.

از آنجا که آخرین سفیر الهى خود، نخستین مبلغ فرامین انسان ساز و حیات آفرین قرآن است و آن یگانه همه دوران‏ها در این راه با همه سرمایه بذل جهد فرمود، بى شک آن حبیب اللّه تمام عیار مبلّغ بود و آنچه که انجام داد، اجراى دقیق فرمان الهى بود و سزاوار است که به او که امام مبلغان و مقتداى رسولان است اقتداء کرده و آنچه را که او در صحنه عمل به انجام آن اهتمام ورزیده، نصب العین خویش قرار داده و در مکتب او به تعلیم آداب تبلیغ بپردازیم. در سراسر قرآن، آیات بسیارى به چشم مى‏ خورد که چگونگى تبلیغ پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت ختمى مرتبت را باز فرموده و فراز و نشیب‏هاى این امر خطیر را به آنحضرت ارائه فرموده است.

و از آنجا که در قرآن وظیفه دعوت به خداوند، به رسول مکرمش و هرکه به تبعیّت از او این وظیفه را برعهده مى‏گیرد، نسبت داده است، بر آن شدیم تا اشاره‏اى به فضایل و سجایا و مکارم اخلاقى آن بزرگوار در راستاى امر تبلیغ با محوریت قرآن داشته باشیم.

در قرآن خطاب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى‏ فرماید: «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللّه على بصیرهٍ انا و من اتبعنى».(۲) بگو (اى رسول ما) این راه من است و من بر اساس بصیرت و هر کسى که از من تبعیت مى ‏کند بسوى خداوند دعوت مى‏ کنیم. علامه طباطبایى در ذیل این آیه شریفه مى ‏فرمایند: مراد از «أنا و من اتبعنى» این است که بار این دعوت تنها به دوش من نیست بلکه بدوش کسانى هم که مرا پیروى کرده ‏اند هست. پس با این جمله دعوت را توسعه و تعمیم داده و مى‏ فهماند با اینکه راه راه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است لیکن بار دعوت به آن تنها بدوش آن جناب نیست.(۳)

و نیز در ذیل آیه شریفه «واشرکه فى امرى»(۴) به این نکته اشاره فرموده ‏اند که منظور از شریک در اینجا شریک در امر تبلیغ دین است که این امر وظیفه تمام کسانى است که به نبى ایمان آورده و چیزى از دین یاد گرفته و بر هر عالمى تبلیغ جاهل واجب است.(۵)

با توجه به این تفسیر و برداشت، هم مى ‏توان خطیر بودن و اهمیت فوق العاده امر تبلیغ و دعوت به سوى خداوند را فهمید چرا که آنان که این وظیفه را به عهده گرفته ‏اند بى شک وظیفه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بعهده گرفته ‏اند و بر آنان است که خود را از هر جهت به آن بزرگوار شبیه ساخته و در این راستا از شیوه و سیره آن حضرت پیروى نمایند و هم اینکه مهمترین ویژگى یک مبلغ را بصیرت و آگاهى در دین و دعوت و تبلیغ بر مبناى بصیرت قرار داده است.

 

۱- بصیرت

خداوند دعوت رسولش را به سوى خود یک دعوت مبتنى بر آگاهى و بصیرت معرفى فرموده است به این معنا که یک دعوت کننده خود باید به راه و هدفى که دیگران را به سوى آن فرا مى‏ خواند، آگاهى و اطلاع کامل داشته باشد. اگر یک مبلغ خود را به زینت دانش با پشتوانه قوى عمل بیاراید، بى شک در انجام این رسالت موفق گردیده و الّا تبلیغ از سر بى ‏اطلاعى و یا کم اطلاعى چه بسا مضرّات و آسیب‏هاى غیر قابل جبرانى داشته باشد، اما آن‏چه که از واژه «بصیرت» مراد است، چیزى است فراتر از آگاهى و علم بطوریکه در معناى واژه «بصیره» گفته‏ اند: بصیرت معرفتى است که بوسیله آن بین حق و باطل در دین و دنیا تمیز داده شود.(۶)

و از آنجا که این معنا یعنى تمیز بین حق و باطل در قرآن از آثار تقوى به شمار آمده: ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً(۷) ضرورى به نظر مى ‏رسد براى دست یابى به این ویژگى یک مبلغ باید از تقواى لازم در این زمینه برخوردار باشد.

پس آنچه براى یک مبلغ لازم و ضرورى است علاوه بر علم و آگاهى، بصیرت داشتن است یعنى داراى یک ویژگى باشد که به آن حق را از باطل تشخیص داده و در دعوتش راه بیراهه طى ننماید و باطل را بجاى حق نگرفته باشد. اگرچه بصیرت به معناى دیدن با چشم سر هم آمده ولى بین نگاه کردن با چشم سر و نگاه عمیق با چشم دل تفاوتى است که رسول خدا به آن اشاره فرموده است: «لیس الاعمى من یعمى بصره، انما الأعمى من تعمى بصیرته.»(۸) نابیناى واقعى کسى است که چشم دل او نابینا باشد.

امام على(علیه السلام) نیز دراین باره فرموده‏اند: «نظر البصر لایجدى اذا عمى البصیره.»(۹) اگر چشم دل کور شد، بینایى چشم سر فایده ‏اى ندارد. پس مهم این است که چشم دل باز باشد و انسان با چراغ معرفت راه را از بیراهه تشخیص دهد چرا که: فاقد البصیره سى‏ء النظر.(۱۰) انسان بى‏بهره از بصیرت نظرات و گرایشات نیکویى ندارد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: عمویم عباس داراى بصیرتى نافذ و ایمانى محکم و پایدار بود. با توجه به معناى بصیرت و احادیث ذکر شده مى‏توان سرّ توصیف امام صادق(علیه السلام) حضرت عباس را به داشتن بصیرت نافذ فهمید چرا که تمام حرکات و سکنات حضرت ابوالفضل حاکى از وجود این وصف در حد اعلى در آن بزرگوار است و اوج این بصیرت را در ردّ امان نامه شاهدیم.

رسول مکرم اسلام نه تنها در دوران بیست و سه سال رسالتش همواره برخوردار از این فضیلت بودند بطوریکه در تمامى فراز و نشیب‏هاى این دوران پرماجرا و پرتلاطم نمادهاى آشکارى از بصیرت آن بزرگوار را مى‏بینیم، در جنگ و صلح، در امور داخلى و بین المللى، در برخوردهاى فردى و اجتماعى، در ارتباط با گروههاى مختلف دشمنان چه مشرکین و چه کفار و چه منافقین رفتار آن بزرگوار توأم با بصیرت و از سر بصیرت است، آن بزرگوار در دوران قبل از رسالتش نیز از این ویژگى بهره ‏مند هستند، در وقایع و حوادث مختلف چون قرار دادن حجر الأسود بر جاى آن، که با بصیرت و نیک اندیشى از یک جنگ بزرگ و خونریزى جلوگیرى فرمود.

 

۲- شرح صدر

شرح صدر در میان صفات رسول خدا از برجستگى خاصى برخوردار است بگونه ‏اى که مى‏توان این صفت را منشأ بسیارى از صفات دیگر دانست و مى‏ توان ریشه استقامت و پایدارى در هدف اخلاق نیکو و مهربانى و عطوفت، تواضع و فروتنى، مردمدارى و…هم را در این ویژگى مهم دانست. شرح صدر به معناى گشادگى سینه و داشتن ظرفیت وسیع و تحمل و حوصله فراوان داشتن است و کسى که برخوردار از این صفت است دلتنگى و دلگیرى از او بر طرف شده داراى تحمل و با حوصله مى ‏شود، ضیق صدر موجب کم ظرفیتى و تحیّر در تصمیم و درماندگى در کار مى ‏شود. آن که سینه ‏اش تنگ است توان اداى حق را ندارد چه از امیرمؤمنان نقل شده است که آن حضرت فرمود: من ضاق صدره لم یصبر على اداء الحق(۱۱) کسى که سینه‏اش تنگ شد بر اداى حق تاب نیاورد.(۱۲)

آنگونه که از بررسى آیات بدست مى‏آید این است که شرح صدر از اصلى‏ ترین ارکان انجام رسالت است. در جریان حضرت موسى هنگامى که خداوند به او مى‏ فرماید تا به نزد فرعون رفته و او را از ظلمت خارج کرده و به راه رستگارى و فلاح دعوت نماید در مقابل، حضرت موسى از خداوند درخواست شرح صدر مى‏کند «قال رب اشرح لى صدرى،(۱۳) خدایا به من گشادگى سینه عطاکن» که گویى اعطاى شرح صدر همان و توفیق در کار همان است پس از آیه فوق اینگونه از زبان حضرت موسى نقل شده است و «یسّر لى امرى.»(۱۴) و شاید به همین دلیل باشد که رسول مکرم اسلام بخاطر اهمّیت فوق العاده وظیفه رسالتش پیشتر از اینکه این موضوع را از خداوند تقاضا نماید خداوند آن را به او ارزانى داشته و او را به این نعمت متنعم فرموده بود: «الم نشرح لک صدرک، آیا ما سینه تو را گشاده قرار ندادیم.» و در این باره حدیثى رسیده است که ابن عباس از پیامبر نقل مى‏کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:  من تقاضایى از پروردگارم کردم و دوست مى‏داشتم این تقاضا را نمى‏کردم عرض کردم خداوندا پیامبران قبل از من بعضى جریان باد در اختیارشان قرار دادى، و بعضى مردگان را زنده مى‏کردند، خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودى پناهت دادم؟ گفتم آرى، فرمود: آیا گمشده نبودى هدایتت کردم؟ عرض کردم: آرى، اى پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده و پشتت سبکبار نکردم؟ عرض کردم: آرى اى پروردگار!(۱۵) این نشان مى‏دهد که نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبیاء است و بى شک اعجاز این امر در مطالعه زندگى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از هنگام بعثت تا پایان زندگى پرافتخار و مبارکش آشکار مى‏گردد و این میزان شرح صدر در برابر آن مشکلات و فراز و نشیب‏ها جز به تأیید الهى امکان‏پذیر نیست.

از نقطه ‏هاى بسیار درخشان زندگى پیامبر اسلام این است که بر خلاف برخى از انبیاء که در موقعیت‏هایى چند که سختیهاى بار رسالت بر دوش آنان سنگینى مى‏نمود و توان مقاومت بیش از آن نداشتند بر امت خویش خشم گرفته از خداوند طلب نزول عذاب بر آنان را مى‏کردند، او، آن سایه رحمت و…الهى هیچگاه این تقاضا را نکرد و هیچ در عذاب خواهى کوشش نکرد و این نبود مگر به خاطر داشتن شرح صدر که خداوند از سر امتنان به او ارزانى داشته بود. و با شرح صدر، امر خطیر رسالت الهى بر او آسان گشت و به فرموده خودش با شرح صدر نورى در وجود او قرار داده شد.(۱۶) که تا افق‏هاى دور دست را هموار و آشکار مى‏دید. از «الم نشرح» و چشمش سرمه یافت‏ دید آنچه جبرئیل آن بر نتافت(۱۷)

 

۳- اخلاق پسندیده‏

پیامبر اسلام در قرآن کریم به عنوان انسانى که داراى اخلاقى عظیم است ستوده شده: «انک لعلى خلق عظیم،(۱۸) تو اى پیامبر، سجایاى اخلاقى عظیمى دارى.» راغب مى‏ گوید: خلق چه با فتحه و چه با ضمه خاء به یک معناست. ولى استعمال بیشتر به این صورت است که با فتحه به معناى صورت ظاهر و قیافه و هیئت است که با چشم (و بصر) دیده مى‏ شود. و با ضمه به معناى قوا و سجایاى اخلاقى است که با بصیرت احساس مى ‏شود و مراد از «خلق» در آیه شریفه، اخلاق و سجایاى اخلاقى پیامبر عظیم الشأن اسلام است.

این آیه هرچند به خودى خود حسن خلق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را مى ‏ستاید و آن را بزرگ مى‏ شمارد لیکن با در نظر گرفتن سیاق آیه، اخلاق پسندیده اجتماعیش را بخصوص مورد نظر دارد. اخلاقى که مربوط به معاشرت است از قبیل استوارى بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاریهاى اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها.

خداوند پیامبر را به چنین صفاتى ستوده است و این صفات را پیامبر در ارتباط با مردم برخوردار است یعنى از جایگاه شخصى که رساننده پیام الهى و دعوت کننده به سوى خداوند است باید داراى این صفات باشد پس هر کس این وظیفه را به عهده مى‏ گیرد نیز باید داراى این صفات باشد یعنى در معاشرت با مردم داراى اخلاقى نیکو و در مقابل کجرویها، بر حق پافشارى نمودن و در مقابل آزار مردم صبر کردن و از خطاها چشم پوشى نمودن و سخاوتمند بودن و مدارا کردن و متواضع بودن و… این‏ها بخشى از مجموعه فضائل و محاسن اخلاقى رسول بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) است که از او شخصیتى این چنین برجسته ساخته که عنصر اخلاق نیکوى او از ارکان موفقیت او در این راه سخت و دشوار است.

پس اگر جامعه ‏اى چون جامعه پیامبر در بدو دعوت وجود داشته باشد که بخشى از رذائل چنان رسوخ و نفوذى در شخصیت انسانها پیدا کرده بود که تصور زائل شدن آن‏ها امرى بعید و بلکه محال مى‏ نمود(۱۹) ولى هنگامى که انسانى بزرگ چون محمد بن عبداللّه (صلی الله علیه و آله) در برخورد با آن جامعه داراى آن صفات پسندیده است مى ‏تواند در زمانى نه چندان طولانى صفات برجسته انسانى را جایگزین رذائل اخلاقى نماید و جامعه نمونه و قابل عرضه به جهان بسازد پس باید از او آموخت که چگونه با برخوردارى از اخلاقى عظیم در این راه ثابت قدم و استوار بسوى هدف متعالى حرکت کرد و هیچ مانعى از صدها مانع که دشمنان بر سر راه دعوت و تبلیغ او قرار داده بودند، او را از هدف باز نداشت.

 

۴- نرم خوئى و ملاطفت‏

از دیگر صفات که پیامبر در قرآن به آن هم وصف و هم توصیه شده است، نرم خوئى و مهربانى و دورى از تندخویى است. «فبما رحمه من اللّه لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم.»(۲۰) (اى رسول) رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوى گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از گرد تو متفرق مى‏شدند. پس از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش کن، در جامعه‏ اى با انسانهائى تندخو و داراى اخلاقى درشت که هیچ نشانى از رحمت و ملاطفت و گذشت دیده نمى ‏شود پیامبر اسلام مأمور به داشتن اخلاقى نرم و صبر بر بدخوئى و گذشت از ناسپاسى ‏ها مى ‏شود. چرا که اگر پیامبر و هر شخصى که وظیفه هدایت و جذب انسانها به سوى طریق الى اللّه را به عهده دارد، درشت گو و سخت دل باشد زمینه هدایت که حلقه زدن به گرد شمع وجود او و بهره‏ مندى از راهنمائیها و نصایح اوست مهیا نشده و آنانى که در اطراف او هستند با مشاهده چنین صفاتى از اطراف او دور مى‏ شوند. به نقل مفسرین این آیات پس از حادثه «احد» نازل شد که حوادث تلخى چون فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر در میدان جنگ و مقاومت شخص پیامبر به همراه عده معدودى و مجروح شدن وجود مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روى داد و برسختى ‏هایى که در این حادثه بر پیامبر و یاران نزدیکش رسید، اشاره شده است.

در چنین موقعیتى،هنگامى که خطاکاران خدمت پیامبر رسیدند و از آن پیامبر رحمت و مغفرت عذرخواهى نمودند، پیامبر امر شدند به اینکه از آنها درگذرد و براى آنان طلب مغفرت نماید. چرا که اگر تو با آنان به نرمى رفتار نکنى و در سخنانت به آنان تند و خشن باشى و یا اینکه نسبت به آنان سخت دل و بی رحم باشى، آنان از اطراف تو پراکنده شده و زمینه براى هدایت آنان فراهم نمى ‏شود و غرض و هدف بعثت هر آینه نقض گردیده و انسانهایى که باید به سوى تو آمده و گوش جان به سخنان حیات بخش تو دهند از اطراف تو پراکنده گردیده و تو از هدف باز مى‏مانى. هنگامى که در حادثه‏اى سخت چون «احد» که خسارات فراوانى به لشکر اسلام و شخص پیامبر از ناحیه دشمنانش و بخاطر کوتاهى دوستانش وارد شد و در عین حال پیامبر مأمور به داشتن اخلاقى اینگونه است بى شک تحمل سختى ‏ها و مدارا و ملاطفت با مردم در حوادث دیگر، از مهمترین و ضرورى‏ ترین وظایف یک مبلّغ است. آیات دیگر نیز در قرآن هست که به این ویژگى پیامبر اشاره دارد که ذکر برخى از آن‏ها خالى از بهره و لطف نیست.

در آخرین آیات سوره توبه مى ‏فرماید: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم.»(۲۱) در این آیه کلمات و عباراتى بکار رفته است که شدت علاقه پیامبر به مردم و نهایت دلسوزى او را نسبت به تمام انسانها اعم از کافر و مؤمن بیان مى‏ کند. اگر از عبارت «من انفسکم» که در بردارنده معانى لطیفى در این باره است، بگذریم و توضیح آنرا به بخش «مردمى بودن» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) موکول کنیم، اما عبارات دیگر حاوى معانى عاطفى و اخلاقى بلندى است، عزیز علیه… هرگونه ناراحتى و زیان و ضررى به شما برسد براى او سخت ناراحت کننده است یعنى او نه تنها از ناراحتى شما خشنود نمى‏ شود بلکه بى ‏تفاوت هم نخواهد بود.

او به شدت از رنجهاى شما رنج مى‏ برد و حریص علیکم(حرص) در لغت به معنى شدت علاقه به چیزى است، و جالب اینکه در آیه مورد بحث به طور مطلق مى‏ فرماید: بر شما حریص است نه سخنى از هدایت به میان مى ‏آورد و نه از چیز دیگر، اشاره به اینکه به هرگونه خیر و سعادت شما و به هرگونه پیشرفت و ترقى و خوشبختی تان عشق مى ‏ورزد.(۲۲)

در دو عبارت «عزیز علیه ما عنتّم» و «حریص علیکم» از آنجا که هیچگونه قیدى در کار نیست این معنا فهمیده مى ‏شود که سخت بودن مشکلات افراد بر شخص رسول اللّه و اینکه نسبت به آنان حریص است و بدنبال سعادت آنهاست، اختصاصى به افراد مؤمن ندارد و دلیل دیگر این است که پس از این جملات مى‏فرماید بالمؤمنین رئوف رحیم، یعنى آن عبارات سابق درباره تمام افراد بود و این عبارت در خصوص مؤمنین است.

پس مستفاد از این آیه این است که پیامبر اسلام در مقام دلسوزى و مهربانى نسبت به تمام انسانها اینگونه ‏اند همانگونه که آیه «و ما ارسلناک الاّ رحمه للعالمین»(۲۳) اشاره به این معنا دارد. گرچه نسبت به مؤمنین و افرادى که به حق ایمان آورده و تسلیم اوامر الهى شده ‏اند رأفت خاصى دارند. از آیات دیگر که بر این معنا دلالت دارد آیه سوم سوره شعراء است: رسول خدا آنقدر به حال انسانها دلسوزى مى‏ فرمودند و براى سعادت و هدایت آنان تلاش مى ‏فرمودند که در این آیه اینگونه خطاب شدند: شاید تو از اینکه (مشرکان) ایمان نمى ‏آورند، جان خود را تباه سازى: «لعلّک باخع نفسک الّا یکونوا مؤمنین»(۲۴) بى شک دلسوزى و به رنج آمدن از سختى و رنج دیگران در رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در حدّ و اندازه‏ اى معمولى نبوده که خداوند اینگونه خطاب به او مى ‏فرماید. پس مى ‏توان نتیجه گرفت که هدایت و دعوت انسانها به راه حق و سعادت یک وظیفه صرف نیست بلکه عاشقانه‏ ترین کار براى کسى است که در این وادى گام مى ‏نهد و حقیقتاً باید به این معنا اینگونه نگریست که هدایت و به راه کشاندن یک فرد، مساوى با زنده نمودن اوست سخن از حیات یک شخص و یک جمع است، انسان به آن میزان که نسبت به نجات یک غریق و گرفتارى که جسم او در معرض خطر و هلاکت است مکث و درنگ را روا نمى ‏داند باید نسبت به دعوت او به راه حق سر از پاى نشناخته و در این راه تمام توان و تلاش خود را صرف نماید. چرا که حیات واقعى در هدایت به راه سعادت و موفقیت در این راه است: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم.»(۲۵) دعوت رسول خدا و هر دعوت کننده‏اى به سوى خداوند، دعوت به حیات و زندگى و دورى از مهالک است. و البته شایسته خواهد بود در این راه هیچ مانعى شخص دعوت کننده را از هدفش باز ندارد. روایات بسیارى در وصف نرم خوئى رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) رسیده است.

در اینجا به ذکر روایتى در این‏باره مى‏پردازیم: از امیرالمؤمنین نقل شده است که فرد یهودیى چندین دینار از رسول خدا مطالبه کرده بود و پیامبر در جواب او فرمودند: اکنون چیزى ندارم تا به تو بدهم. یهودى در جواب گفت: من تو را رها نمى‏کنم تا طلب مرا به من بازپس گردانى. این شخص پیامبر را در مکانى محبوس کرده و مجبور نموده تا در همانجا بماند. پیامبر نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را در همان جا بجاى آورد ولى آن شخص او را رها نکرد. اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مرد یهودى را تهدید کرده و وعده مجازات دادند. ولى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آنان را از این کار منع فرمود و آنان در جواب گفتند: این مرد اینگونه شما را حبس کرده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جواب فرمود: خداوند مرا مبعوث نکرده است تا اینکه کسى را که در ذمّه اسلام است و غیر او را ظلمى کنم. این یهودى در لحظات اولیه روز مسلمان شد و شهادتین بر زبان جارى کرد.(۲۶)

انس مى‏گوید: من مدت ده سال در خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودم. در طول این مدت هیچگاه پیامبر به من کوچکترین توهینى نکرد و هیچگاه به من درباره کارى که انجام داده بودم نفرمود چرا انجام دادى و درباره امرى که آن را ترک کرده بودم نفرمود: چرا ترک نمودى.(۲۷)

 

۵– فروتنى و تواضع‏

در قرآن خطاب به پیامبر مى‏فرماید: اى پیامبر براى پیروان مؤمن خود، بال مهربانى و فروتنى را بگستران. «واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین»(۲۸) و یا مى‏فرماید: «ولا تحزن علیهم واخفض جناحک للمؤمنین.»(۲۹) پیامبر عزیز ما در زمانى مخاطب این امر است که مى‏توان گفت هیچ انسانى به میزان او شرافت و عظمت و شأن نزد خداوند ندارد و در عین حال مأمور به تواضع نسبت به دیگران است. چرا که این امر باعث خواهد شد تا مخاطبین از صمیم قلب به پیامبر(صلی الله علیه و آله) عشق ورزیده و اوامر و نواهى او را با جان و دل پذیرا گردند. نمونه‏هاى بسیارى از تواضع آن بزرگوار نقل شده است که ذکر برخى از آنها ما را با ابعاد این ویژگى در وجود آن حضرت آشنا مى‏کند: درباره آن حضرت نقل شده است که؛ کفش خود را پینه مى‏زد و لباس خودرا وصله مى‏زد، شیر مى‏دوشید و در خدمت کردن به اهل منزل کوتاهى نمى‏فرمود. فقرا و مساکین را دوست مى‏داشت و با آنان همنشینى مى ‏کرد و مریضان آنان را عیادت مى‏کرد و به تشییع جنازه آنان مى‏رفت و هیچ فقیرى را کوچک نمى ‏شمرد و تحقیر نمى ‏کرد. معذرت خواهى را مى‏پذیرفت. کسى که به او بدى کرده بود مقابله به مثل نمى‏ کرد. مرکب او مرکب خاصى نبود؛ گاه بر شتر و گاه بر اسب و گاهى بر قاطر یا الاغ سوار مى‏شد. ابتداء به سلام مى‏فرمود… با اصحاب شوخى مى‏کردند و با بچه‏ها به بازى مى‏پرداختند. دعوت اشخاص را صرف نظر از اینکه عبد بودند یا نبودند مى‏پذیرفتند.(۳۰)

ابن امامه مى‏گوید: پیامبر در حالى که بر عصا تکیه داده بودند تشریف آوردند و ما به احترام او از جاى برخاستیم. او فرمود این کار را نکنید. انس مى‏گوید بعد از آن ما بخاطر اینکه پیامبر این کار را نمى‏ پسندیدند در جلو او از جاى بلند نمى ‏شدیم. پیامبر هرگاه وارد مجلسى مى‏شدند در قسمت پایین آن مى‏نشستند. بر زمین مى‏نشست و بر روى زمین غذا مى‏ خوردند و مى ‏فرمودند: من بنده‏اى هستم که همانند بندگان غذا خورده و مانند آنان مى‏نشینم.(۳۱) امام صادق(علیه السلام) مى‏فرماید: ما اکل رسول اللّه متکأً منذ بعثه اللّه عزوجل نبیاً حتى قبضه اللّه متواضعاً للّه عزوجل.(۳۲)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به جهت تواضع در برابر خداوند از زمان بعثت هیچگاه تکیه داده غذا میل نفرمودند. پیامبر فرموده ‏اند: پنج چیز را تا هنگام مردن ترک نمى‏ کنم: غذا خوردن با بردگان، بر روى زمین، سوار شدن بر الاغ بى پالان، دوشیدن بز با دست خود، پوشیدن پشم زبر، سلام گفتن به کودکان، تا اینها بعد از من سنت باشند.(۳۳)

 

۶- استقامت

از بارزترین خصوصیاتى که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در دوران رسالتش پیوسته از آن برخوردار بود. استقامت بود. دراین باره قرآن خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مى‏فرماید: «فاستقم کما امرت و من تاب معک؛(۳۴) پس همانگونه که فرمان یافته ‏اى، استقامت کن و همچنین کسانى که با تو به استقامت در مقابل انسانهاى عنود و لجباز که حاضر به تسلیم شدن در مقابل دین خدا نبودند.» استقامت در مقابل انواع دشمنان، از کفار و مشرکین تا منافقین، استقامت در مقابل انسانهاى جاهل و اذیت و آزار آنان، استقامت و پایدارى در مقابل انواع تهمتها و استهزاءها و استقامت در مقابل تمامى ناملایمات و رنجهاى طاقت فرسایى که پیامبر اسلام در راه ابلاغ پیام الهى همه را به جان خرید و با استقامت و پایمردى در مقابل آنها، وظیفه هدایت را به نحو احسن به انجام رسانید. نخستین روزى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) براى دعوت به اسلام و نجات جهان از گمراهى مأمور گشت یکه و تنها بود، حتى یک نفر از خویشان و دوستانش با وى هم صدا نبودند ولى بواسطه استقامت آهنین خود که با عاقلانه ‏ترین روش توأم بود، روز بروز بر مسلمانان و یاران آن حضرت افزوده مى ‏شد، دعوت خود را با برنامه منظم آغاز کرد، قدم بقدم جلو رفت آن نقشه منظم و دقیق را بقدرى خوب اجرا نمود که در هیچ موقعى عقب نشینى نفرمود، عجله و شتاب زدگى بخرج نمى ‏داد به این صورت که ابتدا نزدیکترین کسان و خویشان خود را دعوت فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»(۳۵) در این قدم که موفقیت پیدا کرد، عموم خویشان خود را به اسلام دعوت فرمود و سپس پارا فراتر نهاد، اهل مکه را بطور مخفى دعوت کرد، پس از اندى دعوتش را در مکه آشکار و در مجالس قریش آنان را به راه خدا مى‏خواند، آنگاه پا را بالاتر گذارد تمام عرب را به راه راست دعوت فرمود، در این مراحل که موفقیت یافت همه جهانیان را براه حق و حقیقت دعوت نمود و آنقدر کوشید تا توانست عالى‏ ترین قوانین اصلاحى و اجتماعى که آسایش بشر را در دنیا و آخرت تأمین مى ‏نمود و از طرف خداى تعالى اسلام نامیده شده بود به جهان بشناساند. موارد بى شمارى از پایمردى و اصرار ورزى آن حضرت به انجام رسالتش در منابع معتبر تاریخ و سیره آمده است که میزان استقامت آن حضرت در این راه را بیان مى‏کند، به گوشه ‏اى از این موارد اشاره مى‏ شود: وقتى در مکه در میان اجتماعات و بازارها مى‏ گفت: اى مردم بگوئید، لا اله الّا اللّه تا رستگار شوید دو نفر او را دنبال مى‏ کردند و بر او خاک مى‏ پاشیدندو مى‏ گفتند: اى مردم! باور نکنید، دروغ مى‏ گوید. این دو تن یکى عمویش ابولهب بود و دیگرى ابوجهل.(۳۶) طارق محاربى گفت در بازار ذى ‏المجاز پیغمبر را دیدم مردم را دعوت مى ‏کرد و مى ‏گفت: بگوئید لااله الّا اللّه تا رستگار شوید و ابولهب به دنبال او بود و به او سنگ مى ‏زد تا ساقهاى پیغمبر خونین شد و مى‏ گفت: اى مردم دروغگوست اطاعتش نکنید.(۳۷) عربى از پشت سرچنان عباى پیغمبر را کشید که برگردنش اثر گذارد و گفت: اى محمد! بگو از مال خدا که نزد تو است به من بدهند، پیغبر(صلی الله علیه و آله) رو به او کرد و تبسم نمود و فرمود تا به او عطا کنند.(۳۸)

 

۷- حکمت و موعظه و جدال احسن

‏ قرآن دعوت را به سه گونه مطرح کرده: یکى حکمت و دیگر موعظه حسن و سوم مجادله بطرز احسن «ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن»(۳۹) (اى رسول ما) خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق (با اهل جدل) مناظره کن. مراد از حکمت، برهان است که هم اقناعى است و هم الزامى. برهان به کسانى که داراى مرتبه عالى از تحصیل و فهم و ادراک هستند، اختصاص دارد. هر کسى شایستگى ندارد که با او به برهان سخن گفته شود. مراد از موعظه حسن، خطابه است که براى دعوت طبقات دیگر مردم بکار برده مى ‏شود و گاهى مطالب برهانى به صورت خطابه بیان مى ‏شوند. این قسم عالى ‏ترین اقسام دعوت است قرآن خود داراى اینگونه دعوت بسیار است. داستان ابراهیم که ستارگان را دید، فرض گرفت خداست و آنگاه که افول کردند گفت اینها خدا نیستند و آیه شریفه لوکان فیهما الههٌ الا اللّه لفسدتا(۴۰) از این قبیل است.

مراد از مجادله احسن، جدل است که فقط الزامى است، جدل براى رفع شبهات معاندین و کسانى که مى ‏خواهند ایجاد شک و تردید در اندیشه مسلمانان نمایند. بکار برده مى ‏شود. نکته شایان ذکر این است که در محیط و جامعه ‏اى آنچنان که شناخته و در تاریخ خوانده ‏ایم که جز با خشونت و جهالت و خوى وحشى ‏گرى، تبعیض و بردگى و امتیازات کثیف طبقاتى و… با چیزى مسامحت و مؤانست نداشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مأمور گشت دعوتش را بر اساس حکمت و موعظه حسن و جدال احسن پیریزى نماید و شعار و طرحى نوین ارائه فرمود که در آن هم انسان‏ها و هم نژادها و هم طبقات یکسان و برابر و برادر بودند و شعار انما المؤمنون اخوه(۴۱) و «لافخر لعربى على عجمى» او را هم شنیدند.

 

۸ – ‏ اخلاص داشتن در دعوت به سوى خداوند

از امورى است که در موارد متعددى در قرآن به آن دستور داده شده است. اخلاص در عمل رمز موفقیت است چرا که مؤثر واقعى خداوند متعال است و اگر تبلیغ به خاطر خدا انجام گیرد بر دلها اثر خواهد گذاشت. قیام براى خدا، شیوه تمامى رسولان الهى همچون حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب(علیه السلام) و… و خاتم رسولان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بوده است که همه مى‏ گفته ‏اند: «و ما اسئلکم علیه من اجران اجرى الّا على رب العالمین.(۴۲) اگر شعار یک مبلغ «و ما اسئلکم علیه من اجر» و یا «لانرید منکم جزاءً و لاشکورا»(۴۳) باشد. بى توجهى مردم براى او بسیار سخت و جانکاه نخواهد بود و ناسپاسى مردم به هیچ وجه بر وى اثر نخواهد گذاشت و چون به خاطر خدا تبلیغ مى‏ کند نباید در مقابل زحماتش بر مردم و بلکه بر خدا منت گذارد.

 

۹- مردمى بودن

‏ در قرآن تعابیر متعددى به چشم مى ‏خورد که گویاى این هستند که رسولان الهى از میان قوم خود برگزیده مى ‏شدند تعابیرى چون «رسول من انفسکم»(۴۴)، «ارسلنا فیهم رسولاً منهم»(۴۵)، «ارسلنا فیکم رسولاً منکم»(۴۶) «قل انما انا بشرٌ مثلکم»(۴۷) و «ما ارسلنا من رسولٍ الّا بلسان قومه»(۴۸) و «ارسلنا نوحاً الى قومه»(۴۹) و نظایر اینها همه دلالت بر این معنا دارند که یک مبلغ باید از این ویژگى برخوردار باشد که از مردم و در مردم و مثل مردم باشد تا سخن و عمل او، سخن و عملى باشد در خور و در حدّ فهم و درک مردم. رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) در چندین مورد بعنوان رسولى که از خود مردم است و مانند مردم است معرفى شده‏اند. مردمى بودن مبلغ لازمه توفیق اوست بطوری که خداوند مى‏ فرماید اگر فرشته‏اى نیز به رسالت بفرستیم او را بصورت بشرى در مى ‏آوریم و همان لباسى را بر او مى‏پوشانیم که مردم مى‏پوشند: ولو جعلناه ملکاً لجعلناه رجلاً و للبنسا علیهم مایلبسون.(۵۰)

 

۱۰- خدا ترسى و نهراسیدن از غیر خدا

در قرآن در وصف مبلغان دین خدا مى‏فرماید: الذین یبلغون رسالات اللّه و یخشونه و لایخشون احداً الا اللّه و کفى باللّه حسیباً(۵۱). شرط اساسى براى پیروزى در تبلیغ عدم وحشت از هیچکس جز خداست. اگر خشیت از خدا در جان کسى جاى گرفت جایى براى ترس از دیگران و مکر و حیله و تلاش آنان وجود ندارد. کارهاى بزرگى که رسولخدا در طول دوران رسالتش به آن‏ها اقدام کرده کارهایى بود که هیچکس قبل از او به آن اقدام نکرده بود و این نبود جز اینکه خشیت الهى در قلب پیامبر عظیم الشأن اسلام جاى هر ترس و واهمه از غیر خدا را گرفته بود و این قلب پر از خشیت الهى از یک سو و از سوى دیگر پر از امید به لطف و کمک خداوندى موجبات موفقیت او را در انجام وظیفه الهى فراهم کرده بود.

یک مبلغ تا برخوردار از این ویژگى نباشد و تا خشیت الهى ملکه نفسانى او نگردیده باشد به دواعى مختلف و در موقعیتهاى گوناگون که قدرتى سلطه جو و یا سنتى غلط او را از انجام وظیفه‏ اش باز مى ‏دارد، در رسیدن به هدفش ناکام خواهد ماند و آنها که در برابر فرمانهاى الهى خواسته ‏هاى این و آن و تمایلات بى رویه گروهها و جمعیتها را در نظر مى ‏گیرند و با توجیهاتى، حق و عدالت را تحت الشعاع آن قرار مى‏ دهند هرگز نتیجه اساسى نخواهند گرفت.

در تبلیغ و دعوت به سوى خداوند موقعیتهایى خطرناک پیش مى‏ آید که یک مبلغ با اتکا به قدرت الهى و با امید به لطف و عنایت او باید تصمیم‏هاى قاطعى بگیرد و چنانچه ترس و واهمه او را از امر تصمیم‏گیرى بازدارد قطعاً در انجام وظیفه کوتاهى کرده و به اهداف خود دست نخواهد یافت. از نمونه‏ هاى بارز و ملموس در عصر حاضر، حرکت اعجاب برانگیز امام خمینى(ره) بر علیه تمامى قدرتهایى است که از برقرارى حکومت اسلامى جلوگیرى نمودند ولى امام با شجاعت کامل و با اتکا به قدرت لایزال الهى و ایمان راسخ به هدفش در مقابل تمامى آنان ایستادگى و بسیارى از امورى که در ظاهر ناممکن مى‏ نمود در مقابل چشمان ناباوران عملى ساخت و تصمیمات بزرگ را همیشه پس از خلوت با خداوند و اظهار خشیت به درگاه الهى و اعتماد به استمداد الهى مى‏ گرفت و عمل مى‏ نمود.

 

پى‏ نوشت:

۱. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۱۹۸.

۲. سوره یوسف، آیه ۱۰۸.

۳. المیزان، ج ۱۱، ص ۲۷۷.

۴. سوره طه، آیه ۳۲.

۵. المیزان، ج ۱۴، ص ۱۴۷.

۶. التبیان، ج ۶، ص ۲۰۵.

۷. سوره انفال، آیه ۲۹.

۸. کنزالعمال، ح ۱۲۲۰ به نقل از میزان الحکمه.

۹. غررالحکم.

۱۰. غررالحکم.

۱۱. کنزالفوائد، ج ۱، ص ۲۷۸.

۱۲. سیره نبوى، مصطفى دلشاد تهرانى، دفتر سوم، ص ۱۴۹.

۱۳. سوره طه، آیه ۲۵.

۱۴. همان، آیه ۲۶.

۱۵. المیزان، ج ۲۰، ص ۳۱۴.

۱۶. هنگامى که آیه الم نشرح نازل شد از پیامبر پرسیدند شرح صدر چیست پیامبر فرمود: نورٌ یقذفه اللّه فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح، نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مى‏افکند و در پرتو آن…قلب او وسیع و گشاده مى‏شود.

۱۷. مثنوى معنوى، دفتر ششم، بیت ۲۸۶۳.

۱۸. سوره قلم، آیه ۴.

۱۹. وصف جامعه قبل از بعثت در کلمات امیرالمؤمنین به وضوح آمده، دراین باره رجوع کنید به: نهج البلاغه، خطبه اول و دوم.

۲۰. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.

۲۱. سوره توبه، آیه ۱۲۸.

۲۲. نمونه، ج ۸، ص ۲۰۷ و ۲۰۶.

۲۳. سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.

۲۴. سوره شعراء، آیه ۳.

۲۵. سوره انفال، آیه ۲۴.

۲۶. کحل البصر فى سیره سید البشر، ص ۶۷.

۲۷. همان.

۲۸. سوره شعراء، آیه ۲۱۵.

۲۹. کحل البصر فى سیره سید البشر، ص ۵۸.

۳۰. سوره حجر، آیه ۸۸.

۳۱. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲۹.

۳۲. کحل البصر فى سیره سیدالبشر، ص ۷۳.

۳۳. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۵.

۳۴. سوره هود، آیه ۱۱۲.

۳۵. سوره شعراء، آیه ۲۱۴.

۳۶. سیره شامى، ج ۱، ص ۴۶۱ به نقل از خاتم النبیین، کمالى دزفولى.

۳۷. همان، ص ۶۰.

۳۸. همان، ج ۳، ص ۸۳.

۳۹. سوره نحل، آیه ۱۲۵.

۴۰. سوره انبیاء، آیه ۲۲.

۴۱. سوره حجرات، آیه ۱۰.

۴۲. سوره شعراء، آیه ۲۱۴.

۴۳. سوره شعراء، ۱۰۹ و ۱۲۷ و ۱۶۴ و ۱۸۰ و هود، ۵۱ و فرقان، ۵۷ و ص ۸۶ با اندکى تفاوت.

۴۴. سوره دهر، آیه ۹.

۴۵. سوره توبه، آیه ۱۲۸.

۴۶. سوره مؤمنون، آیه ۳۲.

۴۷. سوره بقره، آیه ۱۵۱.

۴۸. سوره فصلت، آیه ۶.

۴۹. سوره ابراهیم، آیه ۴.

۵۰. سوره هود، آیه ۲۵.

۵۱. سوره انعام، آیه ۹.

۵۲. سوره احزاب، آیه ۳۹.

رهبر انقلاب اسلامی صبح پنج‌شنبه 1398/12/08 در پیامی تصویری با تشکر صمیمانه از وزارت بهداشت و همکاران وزیر، پزشکان، پرستاران و کادرهای درمانی و مجموعه دست‌اندرکاران پزشکی کشور در مواجهه و مبارزه با ویروس کرونا، خاطرنشان کردند: این زحمات بسیار باارزش، جایگاه جامعه پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا می‌برد که برده است و اجر و ثواب الهی را به‌دنبال خواهد داشت.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در یادداشتی به‌قلم دکتر کامران باقری لنکرانی، رئیس مرکز تحقیقات سیاست‌گذاری سلامت و وزیر اسبق بهداشت، پیام رهبر انقلاب و برخی از اقدامات و پیگیری‌های ایشان در جریان مقابله با همه‌گیری ویروس کرونا را  بیان کرده است؛

«شاکر» و «شکور» از ریشه «شکر» از صفات خداوند، در کنار صفات دیگر الهی مانند «غفور»، «صبور» و... است. شکر، شناخت احسان و نشر آن است که در وصف خدا و بنده هر دو آمده است. در وصف خداوند؛ «وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ»(1) و در بنده مانند وصف حضرت نوح(ع): «إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً»(2).

پیام محبت‌آمیز رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در تقدیر از زحمات کارکنان نظام سلامت اعم از کارشناسان بهداشت، پرستاران و پزشکان نمودی از این شکوریت بود.

هرچند این روزها کارکنان نظام سلامت علی‌رغم برخی بی‌مهری‌ها و درکنار همه‌ی کمبودها، بی‌مدعا و خالصانه و جان‌برکف به مراقبت از بیمارانی می‌پردازند که امیدشان به شفای الهی از دستان محبت‌آمیز آنهاست؛‌ اما این پیام روح دیگری به این تلاش‌ها داد و عزم‌ها را مستحکم‌تر و گام‌ها را استوارتر نمود.

این مدافعان سلامت مردم می‌توانستند در خانه‌ها بیارامند یا با اندک بهانه‌ای خود را در معرض مخاطرات قرار ندهند، اما هستند و شبانه‌روزی تلاش می‌کنند و از خانواده و آسایش و سلامت خود برای سلامت مردم میهن‌مان مایه گذاشته‌اند.

حقیقت این است سلامت و امنیت، رکن پایداری جوامع است. اگرچه مقام سردار سلیمانی در محضر حق تعالی برای ما ناشناخته است اما همان رهبری که تحسینگر تلاش‌های آن شهید والامقام به‌عنوان نماد حافظ امنیت کشور بود؛ امروز از زحمات پرستاران و پزشکانی تقدیر فرمود که نگاهبان سلامت ایرانیان هستند. سلیمانی‌شدن دیروز در مرزبانی از امنیت کشور و امروز در  نگاه‌داشت سلامت کشور نمود یافته است.

پیگیری‌های رهبر عزیزمان در این روزها برای مقابله با این همه‌گیری، و حمایت ایشان از اقدامات مستند و عالمانه برای جلوگیری از گسترش این ویروس منحوس مثال‌زدنی بود. البته این اقدامات رسانه‌ای نشده است اما دغدغه‌ی ایشان و راهگشایی برای جلوگیری از برخی تفکرات و رفتارهای نابخردانه در مقابله با این همه‌گیری برای همه درس‌آموز بود.

به‌یاد دارم که در زمان مسئولیتم به‌عنوان خدمتگزار بهداشت و درمان کشور، بیم همه‌گیری آنفلوانزای پرندگان پیش آمد، همان موقع به محضر ایشان رسیدم و تأکید رهبر انقلاب این بود که در حفظ سلامت مردم هیچ مسامحه‌ای جایز نیست و همه‌ی امکانات را باید به‌کار گرفت و حتی وقتی صحبت از محدودیت در حج و زیارت شد، فرمودند "اگر با شواهد علمی، این محدودیت‌ها ضروری و لازم است، اقدام کنید."

در پایان، امیدوارم همه، قدردان این جامعه پزشکی و پرستاری به‌عنوان سرمایه‌های اجتماعی باشیم. این ایام ان‌شاءالله با عنایت الهی و با تلاش «مدافعان سلامت» خواهد گذشت، اما تجربیات این روزها را نباید فراموش کرد. سلامت مردم باید در صدر برنامه‌های کشور بماند و مدافعان آن را باید ارج گذاشت.
پی‌نوشت:
1) سوره تغابن، آیه 17
2) سوره اسراء، آیه

«چانگ هوا» سفیر چین در تهران امروز جمعه در صفحه توئیتر خود از ورود اولین محموله کمک‌های چین به ایران خبر داد و افزود: سخنگوی وزارت امور خارجه چین اعلام کرد که اولین محموله چین وارد ایران شد و کمک‌های بیشتر ارسال خواهند شد. قوی باش ایران.

 سفیر چین در تهران همچنین روز چهارشنبه با انتشار توئیتی از اهدای 5 هزار کیت تشخیص ویروس جدید کرونا به ایران نوشت: 5 هزار کیت تشخیص ویروس جدید کرونا که هدایای سفارت چین و شرکت‌های چینی در ایران است به طرف ایرانی تحویل داده شد. تلاش ما ادامه دارد.

چانگ هوا دیروز هم با انتشار فیلمی در صفحه توئیتر خود نوشت: امروز بنده به‌نمایندگی از سفارت چین در ایران،  250 هزار ماسک را به ایران اهدا نمودم. کمک‌های بیشتری در آینده ارسال می‌گردد. قوی باش ایران!

ویروس کرونا یا «کووید‌ــ‌19» از اواخر آذرماه تاکنون 75 هزار نفر چینی را مبتلا کرده و جان 2 هزار و 701 نفر را گرفته است. این ویروس تا امروز نزدیک به 40 کشور را درگیر کرده است و ایران پس از چین با 15 کشته بیشترین آمار جان‌باختگان را به خود اختصاص داده است.

جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی بود که پس از شیوع ویروس کرونا در چین، ضمن همدردی با مردم و دولت این کشور، تجهیزات پزشکی از جمله سه میلیون ماسک و چندین محموله کمک های بشردوستانه به چین ارسال کرد.

در این راستا، وانگ یی وزیر امور خارجه چین روز 16 بهمن در گفت‌وگو با محمد جواد ظریف از تلاش‌های ایران برای کمک‌ به پیشگیری از شیوع ویروس کرونا در چین قدردانی کرد.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنجشنبه ابراز خوش‌بینی کرد که ویروس کرونا نهایتاً در آمریکا کنترل خواهد شد و از بین خواهد رفت.

این در حالی است که وی روز گذشته ساعاتی پس از افشا شدن ثبت 60 مورد از ابتلا به ویروس کرونا در این کشور و انتقادات سناتورهای آمریکایی از بی‌اعتنایی دولت آمریکا به شیوع کرونا، اعلام کرد که «سطح انتشار این ویروس بسیار پایین است».

وی به شرکت‌کنندگان در مراسم "ماه تاریخ آمریکایی آفریقایی" در کاخ سفید گفت: این (ویروس) از بین خواهد رفت. یک روز مثل یک معجزه نابود خواهد شد.

سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است ویروس کرونا ظرفیت همه‌گیر شدن دارند و کارشناسان پزشکی هشدار داده‌اند این ویروس در ایالات متحده نیز شیوع خواهد یافت.

ترامپ در ادامه اعتراف کرد: از سواحل ما این ویروس می‌تواند پیش از آنکه شیوعش بهتر شود رو به وخامت بگذارد، ممکن است ناپدید شود، خواهیم دید چه اتفاقی می‌افتد هیچ‌کس واقعاً نمی‌داند.

اظهارات جدید ترامپ در حالی مطرح می‌شود که دولت وی در زمان حاضر هم با گسترش ویروس کرونا مبارزه می‌کند و هم با انتقادات سیاستمداران و مردم آمریکا مبنی بر سوءمدیریت کاخ سفید در مهار شیوع کرونا.

«کریم الخیکانی» تحلیلگر سیاسی مسائل عراق تأکید کرد که ایالات متحده آمریکا، حامی تروریسم است.

خبرگزاری العهد به نقل از الخیکانی گزارش داد که «آمریکا با حضور غیر قانونی خود در عراق که اشغال عراق به شمار می‌رود، یک بار دیگر، آشکارا، فرماندهان امنیتی آن (عراق) را تحریم کرد».

وی بر این باور است که آمریکا با تحریم و گنجاندن نام این شخصیت‌ها در لیست تروریسم، «بار دیگر به جهان تأکید کرد که حامی تروریسم است».

این تحلیلگر عراقی بر این باور است که آمریکا با این تحریمها نشان داد که در برابر «تمامی کسانی ایستاده است که با داعش جنایتکار مبارزه کرده و در برابر آن به پیروزی رسیده‌اند».

الخیکانی خطاب به دولت عراق گفت که بغداد باید «به صورت حساب‌شده‌ای نسبت به تصمیمات آمریکا علیه فرماندهان امنیتی رفتار کند».

وی در پایان از دولت عراق خواست که به خاطر اقدامات آمریکا از این کشور شکایت کرده و تحریم شخصیت‌های امنیت خود را بین‌المللی کند؛ «زیرا [آمریکا] در تلاش است به نهاد امنیتی آسیب بزند که برای نابودی تروریسم و نجات دادن عراق از شر آن، شکل گرفت».

دفتر کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری آمریکا شامگاه چهارشنبه هفتم اسفندماه از تحریم «احمد الحمداوی» دبیر کل گردان‌های حزب‌الله عراق خبر داد. 

چند روز پیش سخنگوی گردان‌های حزب‌الله عراق گفته بود تلاش‌ها برای اخراج نظامیان آمریکایی از خاک عراق همچنان ادامه دارد و نیروهای مقاومت در حال بررسی گزینه‌های لازم برای تحقق این هدف هستند.

«جعفر الحسینی»، سخنگوی این گردان‌ها روز ۲۹ بهمن در گفت‌وگو با شبکه المیادین لبنان گفت که «دیدارهایی بین فرماندهان گروه‌های مقاومت عراق در شهرهای بغداد و قم صورت گرفته است و این گروه‌ها گزینه‌های راهبردی برای اخراج نظامیان آمریکا از عراق را بررسی می‌کنند».

حسینی همچنین از وجود هماهنگی با متحدان خود در تهران به منظور راه‌های پاسخ به جنایت شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس، جانشین فرمانده سازمان الحشد الشعبی عراق خبر داد.

احساسات ضد آمریکایی بعد از ترورهای آمریکا علیه نیروهای مقاومت که به شهادت نیروهای الحشد الشعبی در القائم و شهادت سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه و «ابومهدی المهندس»، جانشین رئیس سازمان الحشد العشبی در سیزدهم دی ماه منجر شد، افزایش یافته است.

قانون‌گذاران عراقی در اعتراض به این جنایت و ترور و افشای هم‌دستی آمریکا با رژیم صهیونیستی در حملات مشکوک به نیروهای الحشد در تابستان گذشته، لایحه قانون اخراج نظامیان خارجی از خاک عراق را ۱۵ دی ماه تصویب کردند و از دولت خواستند همه توافق‌ها و هم‌کاری‌های نظامی با آمریکا در قالب ائتلاف بین‌المللی را لغو کند.

پیش‌فرض همدلی کردن، فهم و درک دیگران است؛ همدلی یعنی این که برای این که بفهمید طرف مقابل از چه دردی رنج می‌کشد، خود را جای او بگذارید.

می‌دانید همدلی یعنی چه؟ ذهنتان را جای دوری نفرستید. در همین زندگی روزانه و دور و برتان کمی دقت کنید، به جواب خواهید رسید. همدلی یعنی این که برای این که بفهمید طرف مقابل از چه دردی رنج می‌کشد، خود را جای او بگذارید. همدلی رابطه شما را با خانواده مستحکم می‌کند، اجازه می‌دهد آنها را درک کنید و آنها نیز شما را بفهمند. همدلی کردن یعنی درک احساسات و هیجانات دیگران و دیدن دنیا از دریچه چشمان آنان.

واقعا بزرگ شوید!

همدلی ما را رشد می‌دهد و روحمان را عمیق‌تر می‌کند. پیش‌فرض همدلی کردن، فهم و درک دیگران است، تا وقتی که تعریفی از احساس شکست یا دلتنگی نداشته باشید، نمی‌توانید طرف مقابلتان را همراهی کنید، اما وقتی این احساسات را می‌شناسید و در دیگران شناسایی می‌کنید، در واقع مثل این است که خودتان احساسات این چنینی را تجربه کرده‌اید. علاوه بر این، اگر شما با کسی همدلی کنید، مشکلاتش را از زاویه‌ای دیگر خواهید دید و احتمالا راه‌حل‌هایی را ارائه می‌دهید که شاید به ذهن او خطور هم نکرده باشد.

مشکلات خانواده را دوچندان نکنید

اگر همیشه آماده نصیحت کردن و گوشزد اشتباهات خانواده به آنان هستید، این بار کمی سکوت کردن را تمرین کنید، برای اعضای خانواده به خصوص پدربزرگ و مادربزرگ، وقت بیشتری بگذارید و هنگامی که نیاز به همدلی دارند، با آنان همراه شوید؛ به طور مثال درک کنید پدرتان به خاطر ورشکستگی اخیرش از نظر مالی در بحران به سر می‌برد. در بسیاری مواقع، کسانی که به همدلی نیاز دارند با یک درد دل ساده و تخلیه احساسات، حالشان بهتر می‌شود. این طبیعی است که شما نتوانید مادر یا پدرتان را کاملا درک کنید، اما وقتی خودتان را جای آنها می‌گذارید، درک بهتری از اوضاع به دست می‌آورید.

مشکلات را کوچک جلوه ندهید

همدلی، روابط اجتماعی را بهبود می‌بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت‌کننده و پذیرنده، نسبت به انسان‌های دیگر منجر می‌شود. انسان‌هایی که با هم همدل‌اند، می‌توانند سال‌های سال در یک محیط کاری مشغول باشند، حتی با هم رقابت کنند اما دچار مشکل نشوند.

اگر مادر یا پدری هستید که قصد آرام کردن فرزندتان را دارید، سعی کنید خودتان را جای او بگذارید، به قول معروف شما چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌اید و ممکن است مشکلات فرزندتان در نظر شما خیلی کوچک باشد، اما فراموش نکنید که خودتان هم با تجربه‌های سخت و آسان زندگی به این درک رسیده‌اید. پس وقتی فرزندتان دچار مشکلی می‌شود و توقع دارد او را درک کنید، با او همراه شوید. لطفا از آن طرف بام هم نیفتید یعنی مدام نگویید «وای چطور تحمل کردی؟ حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ من اگر جای تو بودم نمی‌توانستم تاب بیاورم!»

تجربیات‌تان مال خودتان

برخی افراد عادت کرده‌اند که به محض تمام شدن حرف‌های طرف مقابل، تجربه‌ای از همان جنس را تکرار کنند، نوعی مقابله به مثل پنهانی، جالب اینجاست که اگر خودشان هم تجربه‌ای این چنینی نداشته باشند در ذهنشان می‌گردند و بالاخره خاطره‌ای از خانواده، فامیل یا دوست می‌یابند که در پاسخ طرف مقابل بگویند. درست است که صحبت‌های این چنینی به قصد همدلی بیان می‌شود، اما در عمل به طرف مقابل نشان می‌دهد که اصلا حرف‌هایش شنیده نشده است.

می‌توانید با کفش دیگران راه بروید

اگر مادر یا پدری هستید که قصد آرام کردن فرزندتان را دارید، سعی کنید خودتان را جای او بگذارید، به قول معروف شما چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌اید و ممکن است مشکلات فرزندتان در نظر شما خیلی کوچک باشد.

اگر می‌خواهید ببینید شما این مهارت را بلدید یا خیر، بهتر است خیلی صادقانه ببینید این پنج مورد در زندگیتان چقدر وجود دارد. می‌توانید از یک دوست نزدیک، والدین یا همسرتان در این خصوص سوال کنید. مواردی که در بررسی خودتان برای همدلی باید مد نظر بگیرید، از این قرار است: توانایی علاقه‌مندی به دیگران را دارم، تحمل افراد مختلف را دارم، در رفتارم با دیگران پرخاشگری کمی دارم، می‌توانم دوستیابی داشته باشم و شخص دوست داشتنی‌ای هستم، برای دیگران احترام قائل می‌شوم. صادقانه جواب دهید و اگر در مهارت همدلی هنوز تبحر پیدا نکرده‌اید، کمی تمرین کنید و سعی کنید در زندگیتان فرد همدلی باشید.

دل‌هایی نزدیک به هم

همدلی یعنی این که فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد، درک کند. همدلی به فرد کمک می‌کند تا بتواند انسان‌های دیگر را حتی وقتی با آن‌ها متفاوت است، بپذیرد و به آنان احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهبود می‌بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت‌کننده و پذیرنده، نسبت به انسان‌های دیگر منجر می‌شود. انسان‌هایی که باهم همدل‌اند می‌توانند سال‌های سال در یک محیط کاری مشغول باشند، حتی با هم رقابت کنند اما دچار مشکل نشوند. آنان که همدلی را بلدند با همسرشان کمتر دچار اختلاف می‌شوند و می‌توانند تفاوت‌‌هایشان را مدیریت کنند.

جمعه, 09 اسفند 1398 01:51

شاه کلید استجابت دعا!

دعا کردن در احادیث معصومین (علیهم السلام) بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. مقاله ای را که می خوانید به احادیثی پرداخته است که تفسیر قرآن و بیان آن هستند و به طور مفصل‌تری به اصل دعا کردن و اهمیت آن تاکید نموده اند، همچنین آداب و راه و روش دعا را بیان کرده و بسیاری از جزئیات این مسئله کلی در آنها توضیح داده شده است.

 

وظیفه تو دعا کردن است و بس …

گاهی با همه سهل‌الوصول بودن اجابت و تأکید بر صرف خواندن خدا برای مستجاب شدن، دعاهای ما اجابت نمی شود. یعنی همانی که می‌خواستیم برایمان اتفاق نمی‌افتد یا اوضاع همان جور که ما دل مان می‌خواهد پیش نمی‌رود. فراموش نکنیم که برای اجابت دعایمان، در ابتدا باید موانع را از میان برداشت.

گناه

گاهی تیرگی ها و کدورت هایی که از گناه های ما به وجود می آید علتی می شود برای بالا نرفتن دعا و عدم اجابت آن. یعنی توی نظام علت و معلولی دنیا ، گناه یکی از مانع هایی است که می ایستد سر راه اجابت دعا. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «انسان گاهی حاجتی دارد و از خدا طلب می کند و خداوند ضمن قبول آن انجامش را به وقت مناسبی وا می گذارد، ولی بنده در این مدت مرتکب گناه می شود. خداوند به مأمور اجابت دعا امر می کند خواسته اش را اجابت نکن و او را از این لطف محروم نما که خشم ما را برانگیخت و شایسته بی اعتنایی گردید.»

لقمه های مورد دار

حلال خوردن و خالی بودن شکم از حرام، یکی از مهم ترین علت های تأثیر نفس و بالا رفتن دعا است. این علت که نباشد دعا می ماند پهلوی صاحبش. شخصی خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: دوست دارم که دعایم مستجاب شود، حضرت به او فرمود: خوراک خود را پاکیزه کن و غذای حرام نخور.

خواستن محال

با وجود این که خداوند قدرت بی انتها و بی مرزی دارد ولی رسمش این است، یعنی نظریه جهان داری اش این است که همه امور را از مجرای خودش و با همین راه هایی که آفریده انجام دهد. اگر محتوای دعا خواستن چیزی خلاف قانون دنیا و اسباب عادی آن باشد، خدا معذور است از اجابت آن.

از حضرت علی (علیه السلام) سوال شد: کدام دعا گمراهی است؟ فرمود: دعا کردن و خواستن کارهای نشدنی و غیرممکن.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: « انسان گاهی حاجتی دارد و از خدا طلب می کند و خداوند ضمن قبول آن انجامش را به وقت مناسبی وا می گذارد، ولی بنده در این مدت مرتکب گناه می شود. خداوند به مأمور اجابت دعا امر می کند خواسته اش را اجابت نکن و او را از این لطف محروم نما که خشم ما را برانگیخت و شایسته بی اعتنایی گردید»

عدم مصلحت

خدا هیچ وقت سرعت در اجابت را فدای به هم ریختن مصلحت و نظم زندگی بنده اش نمی کند. هر وقت سرعت در اجابت با مصلحتی که خدا برای کل جریان زندگی و پازل زندگی آدم ها در نظر گرفته، تناقض داشته باشد اجابت شکلش عوض می شود. یا می افتد به تأخیر یا نوعش عوض می شود.

چه بسا چیزی بر شما ناخوشایند باشد، در حالی که خیر و صلاح شما در آن است (و شما نمی دانید) و همچنین شاید چیزی را دوست داشته باشید که ضرر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید. (بقره/ ۲۱۶)

مهیا نبودن شرایط

عده‌ای از دعاها بنا به نظم کلی زندگی آدم ها که هیچ جور خدشه بردار نیست، سریع اجابت نمی شوند. زمان لازم است تا به بهترین شکل ممکن و در عالی ترین شرایط و زمان ها محقق شود. یعنی گاهی اجابت دعا در همان لحظه زیان های دیگری برای آدم دارد و بهتر است که در زمان خودش مستجاب شود و به همین دلیل اجابت مدتی عقب می افتد.

صدایم کن صدای تو بهانه است

حرف زدن و مناجات با خدا، یکی از مهم ترین نیازهای آدم است. خدا در قرآن به دعا و دعا کردن تأکید کرده و در آیه های مختلفی اهمیت اصل مسئله دعا را، صرف نظر از کمیت و کیفیتش، تذکر داده است.

در جریان داستان حضرت یونس (علیه السلام) و گرفتار شدنش در شکم ماهی و نجات او، بعد از این که کل ماجرا را مو به مو توضیح می دهد، داستان را این طور تمام می کند که: « و کذلک ننجی المومنین » (انبیاء/۸۸) یعنی نه فقط این بنده (حضرت یونس) بلکه همه آدم های تاریخ و آن هایی که بعد از او خواهند آمد را همین طوری نجات می دهیم ، همین طور که او را با دعایی که از ته قلب کرده بود نجات دادیم.

خدا هیچ وقت سرعت در اجابت را فدای به هم ریختن مصلحت و نظم زندگی بنده اش نمی کند. هر وقت سرعت در اجابت با مصلحتی که خدا برای کل جریان زندگی و پازل زندگی آدم ها در نظر گرفته، تناقض داشته باشد اجابت شکلش عوض می شود. یا می افتد به تأخیر یا نوعش عوض می شود.

شاه کلید را گم نکنیم!

در آیه ۸۸ سوره انبیاء ، خداوند جای شاه کلید نجات آدم ها را یاد می دهد که هر وقت و در هر شرایطی اگر یاد من کنید و وصل کنید خودتان را به منبع نیرو و رحمت من، نجات پیدا می کنید. اصلاً نجات و رستگاری اثر وضعی دعا کردن است.

آخرین تکه ی پازل اجابت ، درخواست کردن است

خدا در آیه های زیاد دیگری باز هم به اهمیت دعا و خواندن او تأکید می کند. اصرار می کند که آخرین تکه پازل اجابت و نزول رحمت خدا، خواستن و خواندن است. مثلاً در آیه ۶۰ سوره غافر یادآوری می کند که من را بخوانید تا جواب تان را بدهم. به همین سادگی، صرف خواندن است که می شود علت اجابت خدا، بدون هیچ واسطه و وسیله.

خدا برای محکم کاری، جای دیگری می فرماید که: «ای رسول من! بگو اگر به سوی خدا متوجه نشوید و دعا نکنید پروردگارم به شما اعتنا نخواهد کرد.»  یا می گوید: «ای پیامبر نباید آنان را که هر صبحگاه و شبانگاه خدا را می خوانند از پیش خود برانی.» (انعام/ ۵۳)

نتیجه گیری:

نهایت این که خداوند در کل قرآن، روی اصل مسئله دعا کردن تاکید می کند و راه دعا کردن را ساده و بی تکلف ترین راه ها معرفی می کند.

جمعه, 09 اسفند 1398 01:46

موانع و شرایط استجابت دعا

چرا برخی از دعاها مستجاب نمی شود؟ چرا وعده خداوند در مورد استجابت دعا تحقّق نمی یابد؟ آیا اشکال. نعوذ بالله. از جانب خداوند است یا از جانب دعاکنندگان؟ این شبهات در عصر ائمّه (علیهم‌السلام) نیز برای اصحاب و مسلمانان مطرح بوده است. آنها نیز این گونه شبهات را در روایات متعدّدی در محضر آن بزرگواران مطرح می کردند و ائمّه (علیهم‌السلام) نیز به آنها پاسخ می گفتند. در این مقاله به این مطلب بر محور احادیث معصومین(علیهم‌السلام) پرداخته شده است.

 

از مجموعه این روایات و روایات دیگری که در این زمینه، بدون طرح سؤال، وارد شده است، به دست می آید که وعده الهی در مورد مستجاب شدن دعاها بی قید و شرط نبوده است، بلکه دعا دارای شرایطی است که دعاکنندگان باید شرایط دعا راتحصیل، و موانع آن را از سر راه خود بردارند.

بنابراین، اگر دعاکننده بدون برطرف کردن موانع و به دست آوردن شرایط، دعایی کرد و به هدف اجابت نرسید، نباید جز خود، کسی دیگر را ملامت کند.

دعاکننده ای که واجد شرایط نیست به بیماری می ماند که نزد پزشکی می رود و بیماری خویش را برای او شرح می دهد، سپس پزشک نسخه ای برایش می نویسد و به او می گوید: «اگر به این نسخه عمل نمایی سلامت خود را باز می یابی». بیمار پس از چندی به پزشک مراجعه می کند و با عصبانیت و ناراحتی به او اعتراض می کند که: «این نسخه شما سر سوزنی در مداوای بیماری من تأثیر نداشت! این چه نسخه ای است و شما چه پزشکی هستید»؟! پزشک می پرسد: «آمپول هایی که تجویز کردم، یک روز در میان تزریق نمودی»؟ بیمار می گوید: «آری؛ لیکن با فاصله دو روز در میان تزریق نمودم»!

پزشک می گوید: «آیا از کپسول های «آنتی بیوتیک» که قرار بود هر ۸ ساعت یک بار بخوری، استفاده کردی»؟ مریض جواب می دهد که: «فقط روزی یک کپسول خوردم»! پزشک می پرسد: «آیا چهار روز استراحت که برایت نوشته بودم، انجام دادی»؟ مریض: «نه آقا! با این وضع گرانی مگر می شود استراحت کرد، از همان روز اول مشغول کار شدم».

پس از این سئوال و جواب ها، پزشک سری تکان می دهد و به مریض می گوید:

«نسخه من اشکالی نداشته است، بلکه شما مریض محترم طبق شرایط به آن نسخه عمل ننمودی؛ در نتیجه سلامت خود را نیافتی و جز خود، هیچ کس دیگر را نباید سرزنش کنی».

همچنین اگر متخصّص اصلاح بذر به یک کشاورز، بذری بدهد و به او بگوید:

«اگر با شرایط خاصّی بذرافشانی کنی، محصول قابل توجّهی به دست خواهی آورد» و کشاورز بذرها را بپاشد و حتّی یک دانه هم سبز نشود، بی شک شرایطی که متخصّص بذر گفته بود، او عمل نکرده است؛ مثل اینکه به موقع آبیاری، دفع آفات، کودپاشی و.. . را انجام نداده باشد. در اینجا نیز جز کشاورز کس دیگری مقصّر نیست.

عزیزان! روزه داران محترم! خواهران و برادران گرامی! دعاهای ما نیز مانند بذری است که تنها افشاندن آن در زمین کافی نیست، بلکه به آبیاری، مراقبت و محافظت و برطرف کردن آفات و موانع نیز نیازمند است. بر اساس آنچه در روایات آمده باید شرایط دعاها را فراهم کرد و موانع آن را برطرف ساخت؛ ولی متأسّفانه، انتظار داریم بدون رعایت شرایط و برطرف کردن موانع، دعاهای ما اجابت شود که این انتظار امری است غیر معقول.

در این نوشتار به برخی از شرایط و موانع استجابت دعا اشاره می شود:

۱. عدم معرفت خدا مهم ترین مانع اجابت دعا

یکی از مهم ترین موانع اجابت دعا، عدم معرفت خداوند است، به عبارت دیگر، یکی از شرایط اساسی استجابت دعاها، شناخت خداوندی است که خوانده ماست و از او می خواهیم که دعای ما را اجابت کند. مگر می شود انسان از کسی چیزی بخواهد که او را نشناسد؟!

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که: عدّه ای از نزدیکان و اقوام آن حضرت علّت مستجاب نشدن دعاها را از حضرتش پرسیدند. حضرت در جواب فرمودند: «لِانَّکمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ؛ علّت اینکه دعاها به اجابت نمی رسد، این است که شما کسی را می خوانید که نسبت به او معرفت ندارید».[۱]

بنابراین، همانطور که قبلًا گذشت، دعا نور معرفت را به ارمغان می آورد و معرفت پایه اساسی دعاست؛ یعنی این دو تأثیر متقابل در یکدیگر می گذارند.

همان گونه که خداوند در قرآن مجید درباره نماز می فرماید: «انَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشآءِ وَ الْمُنْکرِ؛ نماز انسان را از زشتیها و گناه باز می دارد»[۲]؛ یعنی جامعه نمازخوان، آلوده به معصیت و گناه نمی شود؛ خانواده معتقد به نماز، از آلودگی ها بدور است، فرد نمازخوان گناه مرتکب نمی شود. و خلاصه، نماز بیمه از گناهان است.

با ملاحظه آیه شریفه، چرا بعضی از نمازگزاران مرتکب گناه می شوند؟. آیا اشکال. نعوذ بالله. از آیه شریفه است؟ خیر! اشکال از نمازگزار است، اگر نمازگزار نداند برای چه نماز می خواند و در مقابل چه کسی سر به سجده می نهد، نماز او نمی تواند او را از انجام گناه باز دارد؛ زیرا بازداشت از گناه، نیاز به معرفت الهی دارد. شناخت خداوند گوهر گرانبهایی است که شرط بسیاری از عبادت ها است، بلکه شرط زیارات نیز می باشد؛ چه اینکه آثار و ثواب زیارت ها برای کسی در نظر گرفته شده است که زیارت بامعرفت انجام دهد.[۳]

بنابراین، شرط اوّل اجابت دعا، شناخت صفات جلال و جمال و فعل و اسماء الله الحسنی است که هر کس باید به اندازه توان خود این شناخت را به دست آورد.

۲. نیت صادق و قلب مخلص

دومین شرط اجابت دعا، نیت صادق و پاک؛ و قلب با اخلاص و بدون ریا است.

به این مناسبت امام صادق علیه السلام در حدیثی فرموده است: «انَّ الْعَبْدَ اذا دَعا اللَّهَ تَبارَک وَ تَعالی بِنِینَهٍ صادِقَهٍ وَ قَلْبٍ مُخْلِصٍ اسْتُجیبَ لَهُ بَعْدَ وَفائِهِ بِعَهْدِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ هنگامی که بنده خدا، با نیت صادق و پاک و قلبی پر از اخلاص و صفا به درگاه خداوند روی آورد بعد از آن که به عهد و پیمانی که با خداوند منّان داشته، عمل نماید، خداوند دعای او را مستجاب می گرداند.[۴]

عمل به عهد و پیمان خداوند. که همان صفای دل و اخلاص نیت است. شرط قبولی دعاست.

باید توجّه داشت که چگونه دعا انسان را تربیت می کند. برای قضای حاجت و حل مشکل به در خانه خدا می رویم، ولی می دانیم بدون اخلاص نیت و صفای قلب این امر امکان پذیر نیست به همین جهت باید در پی خودسازی و تربیت خود باشیم.

۳. غذای حلال شرط مهم و سخت اجابت دعا

در این باره پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله) در روایت بسیار زیبا و هشدارباشی می فرماید: «اطِبْ کسْبَک تُسْتَجابُ دَعْوَتُک؛ فَانَّ الرَّجُلَ یرْفَعُ الی فیهِ حَراماً فَما تُسْتَجابُ لَهُ دَعْوَهٌ ارْبَعینَ یوْماً»؛ کسب و درآمدت را پاک کن تا دعاهایت مستجاب شود؛ زیرا یک لقمه حرام باعث می شود که دعا تا چهل روز مستجاب نشود.[۵]

برخی از مردم کسب و کارشان آلوده به حرام، کم فروشی، ربا، ظلم به دیگران، و عدم رسیدگی به وجوهات شرعی است. با این وضعیت دعا می کنند و توقّع دارند دعاهایشان مستجاب شود.

از کلام گهربار پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) نیز برمی آید که دعا عامل مهم تربیت به شمار می رود و انسان را وادار به رعایت حرام و حلال می کند.

انصافاً، رعایت حرام و حلال در زندگی نقش بسزایی دارد. اگر این مهم رعایت شود این همه دعوا و پرونده در دادگستری ها نخواهد بود. اگر مردم حرام و حلال را مراعات کنند، این همه فقیر و نیازمند در جامعه نخواهیم داشت. ولی افسوس که برخی به بهانه های واهی از این مهم غفلت می کنند و می گویند:

«کجاست حلال و حرام؛ حلالی یافت نمی شود تا آن را بیابیم!»

یکی از همین انسان های توجیه گر می گفت: «اگر چیز حلالی می خواهی، آن فقط آب باران است آن هم در وسط رودخانه هنگامی که باران باریدن گرفت دهانت را باز کنی تا قطرات باران مستقیم وارد دهانت شود؛ چون هم باران حلال است و هم کف رودخانه که ایستاده ای ملک غصبی نیست!».

در واقع این گونه انسان ها با این بهانه ها، سر خود را کلاه می گذارند «یخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یخْدَعُونَ الَّا انْفُسَهُم وَ ما یشْعُرُونَ»[۶] به عبارت دیگر، آنها نوعی مغالطه کرده اند؛ زیرا سخن در حلال و حرام ظاهری است و آنها از حلال و حرام واقعی سخن می گویند، در حالی که ما مأموریم به ظاهر عمل کنیم.

مگر ائمّه ما از همین بازار مسلمانان نوشیدنی ها و خوردنی های خویش را تهیه نمی کردند؟! در عین این که ظاهر احکام شرع را پایبند بودند و عمل می کردند؛ ولی از مسائلی که احتیاط در آن سزاوار بود، پرهیز می کردند؛ مثلًا از نان و گوشت بازار، بدون پرداخت زکات استفاده نمی کردند. شایسته است ما نیز مقدار نان و گوشتی را که در یک سال استفاده می کنیم، محاسبه کرده زکات آن را به فقرا بپردازیم؛ چه اینکه بسیاری از کشاورزنان و دامداران. متأسّفانه. زکات اموال خود را نمی پردازند و ما نیز در استفاده از اجناس آنها مبتلاییم. اگرچه به سبب ندانستن، معذوریم؛ لیکن اثر وضعی خود را خواهد گذاشت. پس محاسبه زکات آن امری نیکو شمرده شده است و سبب پاکی قلب و نورانیت دل می شود.

نتیجه این که، تغذیه حلال نه تنها در دعا مؤثّر است، بلکه در تمام عبادت های انسان نیز تأثیر دارد؛ در نماز، روزه، حج، زیارت های واجب و مستحب و مانند آن نیز قطعاً اثر می گذارد و از طرفی، غذای حرام نه تنها مانع استجابت دعا می شود، بلکه نشاط و روحانیت عبادت و زیارت را نیز سلب می کند و انسان دیگر از قرائت قران و اقامه نماز و مانند آن، لذّت نمی برد.

۴. حضور قلب

چهارمین شرط اجابت دعا، حضور قلب است، روشن است که این شرط بسیار با ارزش است؛ چه این که در روایتی آمده است: «سُئِلَ النَّبِی (صلی‌الله علیه و آله) عَنِ اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ فَقالَ: کلُ اسْمٍ مِنْ اسْماءِ اللَّهِ اعْظَمْ فَفَرِّغْ قَلْبَک مِنْ کلِّ ما سِواهُ وَ ادْعُهُ بِای اسْمٍ شِئْتَ»؛ از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در مورد اسم اعظم سئوال شد. حضرت فرمودند: «تمام اسم های خداوند اعظم است، قلبت را از ما سوی الله خالی کن، سپس به هر نامی از اسماء الله که می خواهی خدا را بخوان، همان اسم اعظم است».[۷]

از این روایت استفاده می شود که اسم اعظم. آن گونه که بعضی ها تصوّر می کنند. یک لفظ نیست که انسان آن را بر زبان جاری سازد و مشکلاتش حل شود، بلکه اسم اعظم حالت و صفت خاصّی است که باید در درون انسان ایجاد شود و آن، پاک کردن خانه دل است.[۸]

وقتی قلبی کانون بت هاست؛ بت مال، بت مقام، بت شهرت، بت زن و فرزند و مانند آن؛ و از درون این بت خانه دعا صورت گیرد، روشن است که این دعا مستجاب نمی شود. نخست باید همچون ابراهیم و علی بت شکن برخیزیم و تمام این بت ها را از خانه دل بیرون کنیم. آن گاه با هر یک از نام های خدا که او را بخوانیم، دعایمان مستجاب خواهد شد.

با توجه به شرایط چهارگانه دعا، آیا ما این شرایط را فراهم کرده ایم؟ آیا غذای پاک، قلب خالی از اغیار، صفا و اخلاص نیت و معرفت و شناخت خداوند را تحصیل کرده ایم؟

اگر فاقد این شرایط هستیم، باید در راه تحصیل آن بکوشیم. مخصوصاً، در ماه مبارک رمضان. که ماه رحمت و لطف الهی است و روح انسان آمادگی بیشتری دارد. فرصت بسیار مناسبی برای دعا و تحصیل شرایط وجود دارد.

اجابت برخی از دعاها به مصلحت انسان نیست:

اگرچه ما موظّف به دعا هستیم و باید نسبت به اجابت آن هم امیدوار باشیم؛ ولی باید توجّه داشت که برخی اوقات اجابت بعضی از دعاها به مصلحت انسان نیست، گاهی از اوقات انسان خیال می کند که سعادت او در اجابت دعاست، در حالی که خداوند از روی آگاهی می داند که شقاوت و هلاکت و نابودی او در آن است، اینجاست که چنین دعاهایی اجابت نمی شود.

در این زمینه، داستان عبرت آمیز و تکان دهنده ثعلبه انصاری که با اصرار فراوان بر خواسته اش. که به مصلحت او نبود. پافشاری کرد و اجابت آن باعث بی ایمانی و اعتراض به برخی قوانین الهی شد، درس بزرگی برای همگان است.[۹]

گاهی جوانی به خواستگاری دختری می رود و جواب منفی می شنود، او التماس و درخواست زیادی می کند؛ لیکن با دعاهای فراوان هم ازدواج او صورت نمی گیرد. دلشکسته و ناراحت به زندگی ادامه می دهد. بعد از مدّتی متوجّه می شود که خداوند چه لطف بزرگی به او کرده که دعایش را اجابت نکرده است، زیرا شاید ثمره آن ازدواج چیزی جز فرزندان فلج نبوده است.

بنابراین، از اجابت نشدن برخی از دعاهایمان نگران نباشیم، زیرا امکان دارد دعای مورد نظر از همین قبیل باشد و علاوه بر آن، بنابر روایات معصومان (علیهم‌السلام):

«دعاهایی که در دنیا مستجاب نمی شود، خداوند در آخرت معادل آن را به دعاکننده عطا می کند».[۱۰]

دو سئوال مهم درباره دعا

سئوال اول: در دعاهایی که از ائمّه معصومان (علیهم‌السلام) به ما رسیده است، دعاهایی می بینیم که هرگز مستجاب نخواهد شد. چرا ائمه (علیهم‌السلام) دستور داده اند که چنین دعاهایی را بخوانیم؟ مثلًا در دعاهای ماه رمضان. که به عنوان تعقیب نماز خوانده می شود. آمده است: «اللَّهُمَّ اقْضِ دَینَ کلِّ مَدْینٍ؛ پروردگارا! بدهی تمام بدهکاران و وام تمام وام گیرندگان را عطا بفرما» در حالی که این خواسته تحقق نمی یابد مخصوصاً، در عصر و زمانی که ما زندگی می کنیم؛ زیرا زندگی دنیای فعلی به گونه ای است که همه مردم برای خود وام و بدهکاری فراهم می کنند و اساساً، دنیای بدون بدهکاری و وام خیالی بیش نیست. بنابراین، هدف از این گونه دعاها چیست؟

پاسخ: وام و بدهکاری بر دو قسم است؛ نخست وام ها و بدهکاری هایی که زمینه پرداخت آن فراهم است؛ مثل وام هایی که تجّار و کسبه می گیرند و معاملاتی انجام می دهند و تا زمان قسط آن نیز مال مورد نظر را می فروشند و بدهکاری را می پردازند، یا وام هایی که افراد حقوق بگیر دریافت می کنند و از محل حقوق خود آن را می پردازند.

قسم دوم وام هایی است که زمینه پرداخت ندارد و در عین حال، انسان مجبور به گرفتن آن است و در پرداخت آن عاجز و ناتوان می شود. ظاهراً منظور از دعای فوق وام های قسم دوم است نه اوّل.

در وام های قسم دوم، نه تنها دعا برای اجابت آن پسندیده و اجابت آن امکان پذیر است، بلکه بنابر دستورات اسلام، باید برای تحقّق آن گام های عملی نیز برداشته شود؛ چه اینکه در یک جامعه اسلامی کامل. که همان جامعه امام زمانی است. حتّی یک گرسنه هم نباید وجود داشته باشد. «اللَّهُمَّ اشْبِعْ کلَّ جایعْ». یک برهنه نباید باشد، «اللَّهُمَّ اکسُ کلَّ عُرْیانٍ». یک فقیر و نیازمند نباید باشد؛ «اللَّهُمَّ اغْنِ کلَّ فقیرٍ». و نهایتاً یک بدهکار نیز نباید باشد.

شاهد این مطلب روایت مفصّلی است به این مضمون که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که «خداوند دقیقاً نیازِ نیازمندان را محاسبه کرده و به مقدار نیاز آنها در اموال ثروتمندان زکات قرار داده است. اگر نیاز فقرا بیشتر بود، خداوند مقدار زکات را بیشتر می کرد.[۱۱]

یعنی اگر همه مردم به قوانین الهی عمل کنند و وجوهات شرعی خود را بپردازند، گرسنه ای یافت نخواهد شد. و اگر اکنون گرسنگان و برهنگان و فقرایی در سطح جامعه دیده می شوند، به خاطر نافرمانی و سرپیچی ثروتمندان از دستورات الهی و نپرداختن وجوه شرعیه است بنابراین، در جامعه امام زمانی، نه گرسنه ای یافت می شود؛ نه برهنه ای وجود دارد؛ نه فقیر و نیازمندی خواهد بود، و نه بدهکارِ وامانده ای می یابید و دعا در رفع این گرفتاری ها دور از اجابت نیست.

سئوال دوم: یکی از اعمال شبهای پرفضیلت و با ارزش «قدر» مراسم قرآن بر سر نهادن است مگر نه اینکه قرآن بسان نسخه طبیب پیام آور شفای مرض هاست؛ همان گونه که در آیه ۸۲ سوره اسراء نیز می خوانیم: «و نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»؛ و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل می کنیم.

بنابراین قرآن همچون نسخه طبیب، در صورتی شفابخش است که به آن عمل شود، پس چرا به ما دستور داده اند تا در شب های قدر به هنگام دعا کردن قران را بر سر بگذاریم؟

پاسخ: قرآن دو جنبه دارد و نسخه طبیب یک جنبه. از آن جا که قرآن مجید کلام خداوند است، از طرفی، الفاظ آن نیز ذاتاً مقدّس است. به همین جهت، مسلمانان معتقدند که بدون وضو نباید الفاظ قرآن را لمس کرد؛ و از طرف دیگر، محتوا و مضمون آن نیز مقدّس می باشد. از این رو، قرآن را «ثقل اکبر» و اهل بیت (علیهم‌السلام) را «ثقل اصغر» معرّفی کرده اند. بنابراین، مقایسه قرآن مجید با نسخه طبیب نادرست است. البته خود این عمل (قرآن بر سر نهادن) پیام هایی دارد: از جهت ظاهر، باید بیاموزیم که نباید قرآن را زیر دست و پا قرار دهیم و از جهت باطن و محتوا، به ما می آموزد که باید این کتاب آسمانی را سرلوحه اعمال خود قرار دهیم و به قوانین و دستورات آن پیوسته عمل نماییم و احکام آن را به فراموشی نسپاریم.

پی نوشت:

 [۱] بحارالانوار، جلد ۹۰، صفحه ۳۶۸.

[۲] سوره عنکبوت، آیه ۴۵.

[۳] نمونه‏اى از این روایات، در کتاب وسایل الشیعه، ج ۱۰، ابواب المزار، باب ۸۲ آمده است.

[۴] مکارم الاخلاق، جلد دوم، صفحه ۸۷۴.

[۵] مکارم الاخلاق، ج ۲، صفحه ۲۰.

[۶] سوره بقره، آیه ۹.

[۷] بحارالانوار، ج ۹۰، صفحه ۳۲۲.

[۸] توضیح بیشتر پیرامون« اسم اعظم» را در تفسیر نمونه، جلد ۷، صفحه ۳۰ و جلد ۲۳، صفحه ۳۱۰ و جلد ۱۵، صفحه ۴۷۰، مطالعه فرمائید.

[۹] شرح این داستان در بحث‏هاى گذشته به طور مفصّل مطرح شد.

[۱۰] در این مورد روایات فراوانى وارد شده است که دعا بدون اثر نیست، به میزان الحکمه، باب ۱۲۰۹ مراجعه کنید.

[۱۱] وسایل الشیعه، جلد ۶، ابواب الزکاه، باب ۱، حدیث ۲ و ۳ و ۶ و ۹؛ شرح برخى از روایات مذکور، در بحثهاى گذشته از نظر شما گذشت.

یسع بن حمزة القمی می‌گوید: عمرو بن مسعده،وزیرمعتصم عبّاسی به من گفت: پرونده سختی درمورد توست. آنگاه آنان مرا دستگیر و زندانی کرده و با غل و زنجیر بستند، من برجان خود بیمناک شده و ترسیدم کشته شده و اموالم را مصادره نمایند و فرزندان و بازماندگانم پس از من فقیر شوند. به همین جهت، طی نامه ای‏ این جریان را به آقایم امام هادی علیه السلام نوشته و به آن حضرت شکوه کردم. و از حضرتش خواستم که مشکل مرا حل نمایند.

دعایی که مولایم امام هادی علیه السلام نوشته بود که بخوانم، چنین است:

یا من تحلّ بأسمائه عقد المکاره ، ویا من یُفلّ بذکره حدّ الشدائد ، ویا من ‏یُدعی بأسمائه العظام من ضیق المخرج إلی محلّ الفرج ، ذلّت بقدرتک الصعاب، وتسبّبت بلطفک الأسباب ، وجری بطاعتک القضاء ، ومضت علی ذکرک الأشیاء، فهی بمشیّتک دون قولک مؤتمرة ، وبإرادتک دون وحیک منزجرة .
وأنت المرجوّ للمهمّات ، وأنت المفزع للملمّات ، لایندفع منها إلّا ما دفعت‏ ولاینکشف منها إلّا ما کشفت ، وقد نزل بی من الأمر ما قد فدحنی ثقله ، وحلّ ‏بی منه ما بهضنی حمله ، وبقدرتک أوردت علیّ ذلک ، وبسلطانک وجّهته إلیّ ، فلا مُصدر لما أوردت ، ولا میسّر لما عسّرت ، ولا صارف لما وجّهت ، ولا فاتح ‏لما أغلقت ، ولا مغلق لما فتحت ، ولا ناصر لمن خذلت إلّا أنت ، صلّ علی ‏محمّد وآل محمّد . وافتح لی باب الفرج بطَوْلک .

واصرف عنّی سلطان الهمّ بحولک ، وأنلنی حسن النظر فیما شکوت ، وارزقنی حلاوة الصنع فیما سألتک ، وهب لی من لدنک فرجاً وَحِیّاً ، واجعل لی‏من عندک مخرجاً هنیئاً ، ولا تشغلنی بالإهتمام عن تعاهد فرائضک ، واستعمال‏ سنّتک ، فقد ضقت بما نزل بی ذرعاً ، وامتلأت بحمل ما حدث علیّ جزعاً ، وأنت القادر علی کشف ما بُلیت به ، ودفع ما وقعت فیه ، فافعل ذلک بی ، وإن ‏کنت غیر مستوجبه منک ، یا ذاالعرش العظیم ، وذا المنّ الکریم ، فأنت قادر یا أرحم الراحمین ، آمین یا ربّ العالمین .

ای خدایی که گره ناگواری‌ها با نامهای او گشایش می‌یابد، و ای آن که با یاد او سختیها از بین می‏‌رود، ای آن که نامهای بزرگش برای خروج از شدّت به سوی گشایش خوانده ‏می‏‌شود.
سختیها به نیروی تو رام و اسباب به لطف تو سبب‏ ساز می‌گردند، و قضا به قدرت ‏تو جاری گردد، و چیزها به یاد تو امضا می‏‌گردد، پس هر چه بخواهی به مجرّد خواست تو بدون فرمانت انجام پذیرد و به مجرّد اراده ‏ات بدون وحی تو باز ایستد.

تو اُمید برای مهمّات جهان و پناهگاه برای پریشانی‌ها هستی، هیچ درد و رنجی از بین ‏نمی‏‌رود جز آن که تو دفع کنی و هیچ مصیبتی بر طرف نمی‌‏شود جز آن که تو برطرف نمایی، به راستی که برای من حادثه ‏ای رخ داده که سنگینی آن قابل تحمّل نیست و چنان بر من ‏پیش‏ آمد نموده که حملش بر من سنگین آمده و این را تو به قدرت خودت بر من وارد آورده‏ ای و با سلطان تو بر من رو آورده، پس آنچه تو وارد آورده باشی کسی نمی‏‌تواند آن را از میان بردارد، و آنچه را که تو مشکل کنی کسی نمی ‏تواند آن را آسان نماید، و آنچه را تو گسیل داری برگرداننده ‏ای نیست و آنچه را که تو ببندی، گشاینده ‏ای برای آن نیست و آنچه‏ را تو باز کن ، کسی را یارای بستن آن نیست و کسی را که تو خوار نمایی یاوری جز تو نیست.

بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و از فضلت درِ گشایش را برای من بگشا، و بانیروی خود تسلّط اندوه را از من برگردان، و برای من در آنچه به سوی تو شکوه نمودم ‏خوش ‏بینی مرحمت فرما، و شیرینی عمل در آنچه از درگاه تو خواستم برای من روزی کن‏ و از پیشگاه خود برای من گشایشی فوری عنایت کن و از پیشگاه خود برای من چاره ‏ای ‏گوارا قرار بده ، و مرا با گرفتاری، از انجام واجبات تو و بکارگیری مستحبّات تو مشغولم ‏مکن، چرا که از آنچه به من رسیده - پروردگارم - در تنگنا هستم و دلم از اندوه بار سنگینی‏ که برای من پیش آمده، پر شده و تنها تو قادری آنچه را که باعث گرفتاری من شده برطرف ‏کنی و آنچه مرا در خود فرو برده از بین ببری.

این کار را برای من انجام بده، گرچه سزاوار چنین امری از جانب تو نیستم. ای دارای‏ عرش بزرگ و عطای کریم، پس تو توانایی ای مهربانترین مهربانان، اجابت فرما ای‏ پروردگار جهانیان.

"مهج الدعوات، 326 - 324 _ بحار الأنوار، ج50ٰ صفحه 224"

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنج‌شنبه) در دیدار رئیس فرهنگستان علوم پزشکی با تشکر صمیمانه از وزارت بهداشت و همکاران وزیر، پزشکان، پرستاران و کادرهای درمانی و مجموعه دست اندرکاران پزشکی کشور در مواجهه و مبارزه با ویروس کرونا، خاطرنشان کردند: این زحمات بسیار با ارزش، جایگاه جامعه پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا می‌برد که برده است و اجر و ثواب الهی را به دنبال خواهد داشت.

متن سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده میخواهم صمیمانه تشکر کنم از پزشکان و پرستاران و مجموعه‌ی دست‌اندرکاران پزشکی در مواجهه و مبارزه‌ی با این بیماری‌ای که اخیراً در کشور به‌وجود آمده. همچنین تشکر کنم از وزارت بهداشت و درمان و مجموعه‌ی همکاران آقای وزیر بهداشت در این مجموعه به خاطر تلاش هایی که میکنند و زحمتی که میکشند.

من برنامه‌ی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همه‌ی برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. ان‌شاءالله که موفق باشید. کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعه‌ی پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا میبرد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثوب خواهد داد و امیدواریم که ان‌شاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و ان‌شاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود ان‌شاءالله. ان‌شاءالله همه‌تان موفق باشید.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته