emamian

emamian

بیانات رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه درباره صفت‌های برجسته‌ اخلاقی

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

 

قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ، یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاءُ تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فی اِبنِهِ وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ

وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ. (۱)

 

قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ:یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض

[امام صادق (علیه‌السّلام) میفرماید:] بعضی از مکارم اخلاق و خصلتها بسته‌ی به بعضی دیگر است، یعنی با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّی و معلولی دارد که یکی علّت آن دیگری است، یا به نحوی ارتباط عملیّاتی و رفتاری با همدیگر دارند.

 

یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاء

اینها را هم مثل بقیّه‌ی چیزها از خدا بدانید؛ این را هم خدا میدهد. بله، کار خدای متعال بی‌حکمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و اراده‌ی ما در ایجاب رحمت الهی تأثیر دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده میشود، از همه‌ی مکارم، از همه‌ی خوبی‌ها، از همه‌ی نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم میکند؛ به شما یک چیزی میدهد، به دیگری یک چیز میدهد، به آن دیگری یک چیز [دیگر] میدهد.

 

تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِی ابنِه

گاهی یک صفت خوبی در پدر هست، در پسر نیست. اینکه حالا میگویند ژن یا ژنِ [خوب]! اینها خیلی اعتباری ندارد. گاهی اوقات پدر یک صفت خوبی دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر یک صفت خوبی دارد که پدر ندارد. اینها ایجاب الهی و اِنعام الهی است.

 

وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِه

این جور هم نیست که موقعیّت اجتماعی و شأن اجتماعی هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهی یک صفت خوبی را یک برده‌ای دارد که سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهی اوقات یک خصوصیّتی دارد که شما آن خصوصیّت را ندارید. یک صفت خوبی در فرد زیردست ما هست که آن صفت در ما نیست؛ یعنی او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مکارم اخلاق که این قدر هم درباره‌اش فرموده‌اند، چه چیزهایی است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوه‌های درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعه‌ی بشری، نظام اجتماعیِ برجسته به وجود می‌آورد و [اگر] انسانهای کریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یک جامعه‌ای باشند، این جامعه، جامعه‌ی برجسته‌ای میشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روی چشمش بگذارد و به دنیا عرضه کند. حالا این صفات چیست؟ اوّل:

 

صِدقُ الحَدیث

راستگویی. الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزه‌تر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودنِ همین صفت است؛ صدق‌الحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود می‌آید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه‌ سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم:

 

وَ صِدقُ النّاس

با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صِدقُ النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجهه‌ی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعی‌مان، سیاسی‌مان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». این هم دوّم.

 

وَ اِعطاءُ السّائِل

[اگر سائل] از شما چیزی خواست، به او بدهید اگر چنانچه میتوانید. یک وقت یک فقیری است که از شما سؤال نکرده، خب [اگر] به او کمک کنید خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست کرد -سؤال کرد یعنی درخواست کرد- آن وقت این مکرمت بزرگی است و او را رد کردن، خلاف مکرمت انسانی است.

 

وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع

«صَنیعة» یعنی کارهای نیک؛ خدمتهای نیک به دیگران را میگویند «صنیعه». «مُکافئه‌ی به صنایع بکنید» یعنی [اگر] کسی به شما نیکی کرد، شما هم در مقابل به او نیکی کنید. این جور نباشد که نیکی دیگران را با اهمال و احیاناً با بدی پاسخ بدهیم. [اگر] کسی به ما نیکی کرده، خب در مقابل باید به او نیکی کنیم. این هم سوّم.

 

۱) امالی طوسی، مجلس یازدهم، صفحه‌ی ۳۰۱؛ «امام صادق (ع) به داودبن‌سرحان میفرماید: ای داود! برخی از مکارم اخلاق به برخی دیگر وابسته است و با هم ارتباط دارد که اینها را خدا تقسیم میکند؛ گاهی این صفات در مردی وجوددارد و در پسرش نیست یا گاهی در برده‌ای وجود دارد و در اربابش نیست. از جمله‌ی آنها است: راستگویی و صداقت با مردم در عمل، و بخشیدن به فقیری که درخواستی دارد و نیکی کردن در مقابل خوبی‌های دیگران.

دوشنبه, 03 تیر 1398 23:18

سستی و تنبلی از منظر روایات

اسلام با تنبلی و سستی مخالفت می ورزد و در احادیث بسیاری که در این زمینه وارد شده است. به شدت انسان تنبل که خود را کلْ بر دیگران قرار داده نکوهش می نماید.

آئینی که آن اندازه به استفاده مطلوب از فرصت ها اهمیت می دهد، قطعاً با کسی که عمر خود را ضایع می کند، بیشتر به مخالفت برمی خیزد. استفاده ننمودن از قوای بدنی و فکری در جهت امرار معاش و رسیدگی به همنوعان نیز بارزترین مصادیق از دست دادن فرصت محسوب می شود و طبعاً ندامت و پشیمانی را به دنبال خواهد داشت.

قال علی علیه السلام: مَنْ اطاعَ التَّوانی احاطَتْ بِهِ النِّدامَةُ.[1]

کسی که از سستی و کاهلی، پیروی کند، پشیمانی او را احاطه نماید.

امام باقر علیه السلام می فرماید: حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام از خداوند پرسید که

یا ربِّ ای عِبادِک ابْغَضُ الَیک؟

خدایا، کدام بنده ات نزد تو مغضوب تر و منفورتر است؟

خداوند در پاسخ فرمود:

جیفَةٌ بِاللَّیلِ بَطَّالٌ بِالنَّهارِ.[2]

آنکه شب ها چون مردار و روزها بیکار باشد.

امام کاظم علیه السلام نیز فرموده اند:

انَّ اللَّهَ لَیبْغِضُ الْعَبْدُ النَّوَّامُ، انَّ اللَّهَ لَیبْغِضُ الْعَبْدُ الْفارِغُ.[3]

همانا خداوند از بنده پرخواب و بنده بیکار خشم گیرد.

علاوه اینکه هر کار، زمان مخصوص به خود دارد و انجام کاری دیگر در آن زمان نیز از دست دادن فرصت کار اصلی تصور می شود.

قال علی علیه السلام: مَنْ اشْتَغَلَ بِغَیرِ المُهِمِّ، ضَیعَ الاهَمَّ.[4]

کسی که به کار غیر مهم مشغول شود، اهَمْ را ضایع ساخته است.

از عوارض بیکاری، افکار وسوسه انگیز شیطانی است و چنین افکاری در جوان نفوذ بیشتری می تواند بیابد، لذا اگر او وقت خویش را به کسب معرفت، امرار معاش و تحصیل حوائج، طاعت و عبادت بپردازد، کمتر می تواند بازیچه شیطان قرار گیرد.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: ما مِنْ شابٍّ یدُعُّ للَّهِ الدُّنْیا وَ لَهْوَها وَ اهْرَمَ شَبابَهُ فی طاعَةِ اللَّهِ، الّا اعْطاهُ اللَّهُ اجْرَ اثْنَینِ وَ سَبْعینَ صِدّیقاً.[5]

هیچ جوانی نیست که برای خدا، دنیا و خوشگذرانی آن را ترک گوید، و جوانیش را در طاعت خدا سپری نماید، مگر اینکه خدای متعال مزد هفتاد و دو صدّیق را به وی عطا می کند.

به طور قطع می توان گفت اهمیت استفاده مطلوب از فرصت ها در مورد کسی که عمری از وی سپری شده است، بیشتر از هر آنچه که قبلًا بیان شد اهمیت دارد و میزان عمر گذشته اگر به چهل برسد، باز استفاده بهینه از فرصت ها در باقی عمر، اهمیت مضاعفی می یابد.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اذا اتی عَلَی الْعَبْدِ ارْبَعُونَ سَنَةً یجِبُ عَلَیهِ انْ یخافَ اللَّهَ وَ یحْذَرَهُ.[6]

اگر بنده ای به چهل سالگی رسید، لازم است از خداوند بترسد و از ترک دستورات او بر حذر باشد.

و باز فرموده است:

مَنْ جاوَزَ الْارْبَعینَ وَ لم یغْلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ فَلْیتَجَهَّزْ الَی النَّارِ.[7]

کسی که از چهل سال بگذرد، و اعمال نیکش بر کارهای زشت وی پیشی نگیرد، خود را برای آتش آماده کند.

و در این روایت، ایام عمر از چهل به بالا را چنین تفسیر می فرماید:

ابْناءُ الْاربعینَ زَرْعٌ قَدْ دَنا حِصادُهُ، ابْناءُ الْخَمْسینَ ماذا قَدَّمْتُمْ وَ ماذا اخَّرْتُمْ؟ ابْناءُ السِّتینَ هَلِّمُوا الَی الْحِسابِ لا عُذَرَلَکمْ، ابْناءُ السَّبعینَ عَدُّوا انْفُسَکمْ مِنَ الْمَوْتی.[8]

کسانی که به چهل سالگی رسیده اند، زراعتی هستند که آماده درو می باشند، پنجاه ساله ها چه فرستاده اید و چه می آورید؟ شصت ساله ها بشتابید به سوی محاسبه اعمال و هیچ بهانه ای ندارید، هفتاد ساله ها آماده کنید خود را برای مرگ.

 

پی نوشت ها:

[1] غررالحکم.

[2] سفینةالبحار، ج 2، ص 624.

[3] من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 103.

[4] غررالحکم.

[5] بحارالأنوار، ج 77، ص 84.

[6] کنزالعمال، 10329.

[7] مشکوة الأنوار، ص 169.

[8] بحارالأنوار، ج 73، ص 391.

 

حکم شکستن حرمت خداوند در بیت ­الحرام

امام صادق(ع) با اشاره به آیه 30 سوره مبارکه حج می فرماید: آنچه خدا حرمت بخشیده سه حرمتِ واجب است‌ که هرکس حرمت یکی از آن‌ها را بشکند به خداوند شرک ورزیده است.

قرآن کریم در موضوع حج، تقریبا به همه مباحث و مسایل مرتبط به آن پرداخته و از مجموع یکصد و چهارده سوره، در بیست و پنج سوره به اجمال یا تفصیل به مسایل حج اشاره کرده و از شش هزار و دویست و سی و شش آیه قرآن، بیش از یکصد و بیست آیه به عنوان «آیات الحج» لقب گرفته است، در این نوشته آیه 30 سوره حج مورد بررسی قرار گرفته است.

 

آیه

«ذَٰلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ‏‏‏‏‏‏».

ترجمه

این است (مناسک حج) وهر کس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است، و چهار پایان براى شما حلال شده است، مگر آنچه (حرام بودنش) بر شما خوانده شده باشد پس، از پلیدى بت‌ها دورى کنید و از کلام باطل اجتناب ورزید.

 

معانی کلمات

«ذلِکَ»: این گونه اسماء اشاره، برای جداسازی دو نوع سخن از هم، و یا فاصله انداختن بخش پیشین سخنی از قسمت پسین آن به کار می‌رود (نگا: ص / ). خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: أَلأمْرُ هُوَ ذلِکَ. «حُرُمات»: مقدّسات. چیزهائی که نباید حرمت آنها پایمال شود. مراد مراسم و مناسک حجّ و به طور کلّی احکام اوامر و نواهی خدا است (نگا: بقره / . «عِندَ رَبِّهِ»: از نظر پروردگارش. در پیشگاه خداوندگارش. «إِلاّ مَا یُتْلَی ...»: (نگا: مائده / . «الرِّجْسَ»: ناپاک. پلید. در اینجا ناپاک و پلید معنوی مراد است و لذا با (الأوْثان) یعنی بتان بیان و توضیح داده شده است. «مِنْ»: مِن بیانیّه است. «قَوْلَ الزُّورِ»: افتراء. سخن باطل و بی‌اساس.

امام صادق(ع) می فرماید: «احترام سه چیز نزد خداوند عزّوجلّ به قدری زیاد است که هیچ چیز دیگری همانند آن‌ها نیست؛ قرآن که حکمت خدا و نور اوست؛ خانه‌اش کعبه که آن را قبله‌گاه مردم قرار داده‌ است و از هیچ‌کس که رو به‌سوی جای دیگری غیر از آن بنماید نمی‌پذیرد [و قبول نمی‌کند]؛ و خاندان پیامبرتان».«1»

همچنین از امام کاظم(ع) روایت است: امام ­­صادق(ع) درباره‌ این سخن خداوند عزّوجلّ [که می‌فرماید:] وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ؛ فرمود: «آنچه خدا حرمت بخشیده سه حرمتِ واجب است‌ که هرکس حرمت یکی از آن‌ها را بشکند به خداوند شرک ­ورزیده ­است؛ اول: شکستن حرمت خداوند در بیت­الحرام، دوّم: کنارگذاشتن کتاب خداوند و عمل به ­غیر آن و سوّم: شکستن حرمت مودّت و اطاعتِ ما که خداوند واجب کرده است».«2»

 

نکته ها

براى «قول زور» مصادیق فراوانى ذکر شده است، از جمله: دروغ، گواهى ناحق و غنا، همان گونه که براى «حُرمات خدا» مصادیقى ذکر شده، مانند قانون خدا، کتاب خدا و اهل‌بیت رسول خدا علیهم السلام که حفظ حرمتِ همه‌ آنها لازم است.«3»

گواهى دروغ، در ردیف شرک به خدا آمده وقول زور از گناهان کبیره است.«4»

 

پیام ها

1- آنچه را خداوند محترم داشته، گرامى بداریم. «وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ» (دستورات الهى را با احترام و عظمت یاد کنیم و در اجراى آنها، با نشاط و حسّاس باشیم)

2- احترام به قوانین و مقدّسات الهى به نفع خود ماست. «فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» و پاداش این احترام نزد خداوند است. «عِنْدَ رَبِّهِ»

3- اصل در چهارپایان، حلال بودن آنهاست، مگر دلیل خاصّى از وحى داشته باشیم. «أُحِلَّتْ‌- إِلَّا ما یُتْلى‌»

4- بت پرستى، آلودگى است. «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ» (مراسم حج و قربانى با شرک و بت‌پرستى آمیخته بود). «فَاجْتَنِبُوا»

 

پانویس

[1]. تفسیر اهل بیت علیهم الاسلام ج۹، ص۶۵۰؛ الأمالی للصدوق، ص۳۹۱.

[2]. تفسیر اهل بیت علیهم الاسلام ج۹، ص۶۵۰؛ بحارا لأنوار، ج۲۴، ص۱۸۶

[3]. تفسیر کنزالدقائق.

[4]. تفسیر نور الثقلین؛ بحار، ج 47، ص 216- 217. حج، 29.

نویسنده ایرانی در کنفرانس «کنتر پوینت» بلگراد گفت: شوخی تمسخرآمیزتر از این در جهان نیست که ترامپ با داشتن ۳ هزار بمب اتم، نامه‌ای به دست نخست‌وزیر تنها کشور مورد تهاجم اتمی توسط خودش بدهد تا به کشور ما که اصل داشتن بمب اتم را حرام و ممنوع می‌داند برساند که شما حق داشتن بمب اتم ندارید!

کنفرانس «کنتر پوینت» بلگراد با موضوع «نقش هنر در زمان بحران و جنگ» با حضور حبیب احمدزاده از ایران برگزار شد.

این کنفرانس یک روزه به میزبانی «ولادان ووکساولیویچ» وزیر فرهنگ این کشورو با دعوت از هنرمندان و نویسندگانی همچون «جانگ چیچینگ» از چین «محرم بازدول» از صربستان «اسلوبودان دسپت» از سوییس و «گرمان سادولایو» از روسیه در سالن موزه سینمای بلگراد تشکیل شد.

امیر کاستوریتسا در سخنانی به طرح این موضوع پرداخت که چرا هنرمندان در جهان مرجعیت خود را از دست داده‌اند که حبیب احمدزاده یکی از دلایل عمده آن را فاصله بین نقش ویترینی و مجازی هنرمندان امروز بخصوص هنرمندان سینما با کارکرد آرمان‌ها در زندگی واقعی و روزمره‌شان دانست.

در موضوع چرایی جنگ‌ها شرکت‌کنندگان به ارائه نظرات خود پرداختند و حبیب احمدزاده دلیل اصلی آن را تعریف دروغین تبلیغات غربی مسلط برجهان از صلح واقعی و پایدار دانست که به گفته او، به‌دلیل نپرداختن به بی‌عدالتی به عنوان علت اصلی شروع هر جنگ، عنوان پرطمطراق صلح در مثال تنها تجویز مسکن برای بیمار سرطانی توسط دکتر نابکاری است برای پنهان کردن درد ظاهری بیمار و نه درمان و جراحی واقعی و مورد احتیاج برای رفع بیماری و هر قرارداد صلح ادعایی آنان به واقع تنها و تنها آتش‌بس موقتی است بین جنگ قبلی و جنگ بدتر بعدی و نه صلحی پایدار و عدالت‌محور؛ درست به مانند ده‌ها قرارداد صلح دروغین بین فلسطینیان و دولت اسرائیل که به‌دلیل رفع نشدن علت اصلی نزاع ، هیچ کارکرد و دستاورد به مفهوم صلح واقعی تاکنون نداشته‌اند.

در ادامه حبیب احمدزاده، نویسنده، مستندساز و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر تهران گفت: ما ایرانیان شاید تنها ملتی در جهان باشیم که این تعریف دروغین را قبول نداشته و به همین دلیل نامه شخص ترامپ را رهبری کشورمان با شجاعت نمی‌پذیرند تا در واقع این تعریف دروغین را صحه نگذارند و باید گفت که به واقع شوخی تمسخرآمیزتر از این در جهان وجود ندارد که ترامپ با داشتن سه‌هزار بمب اتم، نامه‌ای به دست نخست‌وزیر تنها کشور مورد تهاجم اتمی توسط خودش بدهد تا به کشور ما که اصل داشتن بمب اتم را حرام و ممنوع می‌داند برساند که شما حق داشتن بمب اتم ندارید!

بر اساس این گزارش، این سخنان با دست زدن و تایید حاضران و خبرنگاران حاضر در سالن مواجه شد.

امیر کاستوریتسا نیز در صحبت‌های خود کشور یوگسلاوی سابق را به علت فروش تجهیزات جنگی به صدام در جنگ با ایران مورد نکوهش قرار داد و ترامپ را نیز مبدع جنگ‌های جدید اقتصادی بدون شلیک گلوله دانست.

در ادامه هرکدام از حاضران به ارائه نظرات‌شان برای استفاده از هنر در رفع آلام و دردهای ملل پس از جنگ پرداختند. حبیب احمدزاده نیز با ذکر خاطراتی از تجربه‌های شهید سعید سیاح طاهری در این امور (همانند برگزاری جشن کشتی دوستی بین بچه‌های ایرانی و عراقی روی رودخانه اروندرود، مسابقات کتاب‌خوانی دفاع مقدس بین زندانیان و جشنواره‌های دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس در مناطق بحران‌زده پس از سیل و زلزله و...) با حضور هنرمندان کشور همچون پرویز پرستویی، فاطمه معتمدآریا، رضا کیانیان و...، به وزیر فرهنگ صربستان پیشنهاد کرد که براساس این تجربه‌ها سال آینده کشتی دوستی بین کودکان چهار کشور صربستان، بوسنی، کرواسی و کوزوو روی رودخانه دانوب برگزار شود تا ایده‌های کنفرانس کنتر پوینت در عمل رنگ واقع به خود بگیرد.

«نبیل قاووق» عضو شورای مرکزی حزب‌الله اعلام کرد، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند سران کشورهای عربی را تحقیر کند اما زمانی که پیامش به «حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» رسید (و ایران تبادل پیام با ترامپ را با میانجی‌گری آبه‌ شینزو نخست‌وزیر ژاپن رد کرد) طعم حقارت را چشید و بین این دو موضع (موضع کشورهای عربی و ایران) تفاوت بسیاری وجود دارد.

بر اساس گزارش وبگاه «العهد»، قاووق ادامه داد، آمریکا امروز از ایستادگی ایران گیج شده زیرا پی برده که فشارهای اقتصادی بر روی ایران بی‌فایده است و این مسیر به بن‌بست رسیده است.

وی افزود: ترامپ به بن‌بست راهبردی رسیده و در تعجب است، اگر اقدام به بمباران ایران کند در مشکل فرو خواهد رفت و اگر ایران را بمباران نکند باز هم در مشکل قرار دارد، اگر این مسیر فعلی را تکمیل کند به هیچ نتیجه‌ای نخواهد رسید، اگر آن را تکمیل نکند زیان خواهد دید؛ به همین دلیل است که احیانا به آمریکایی‌ها می‌گوید باید ایران را بمباران کنید و چندی بعد تصمیم خود را عوض می‌کند.

قاووق تصریح کرد: ده دقیقه، کاخ سفید را رسوا و شکنندگی پنتاگون، کاخ سفید و کنگره آمریکا را ثابت کرد، ایران قدرتی را نشان داد که برتری آمریکا را در هم شکست.

قاووق ادامه داد: ترامپ فکر می‌کرد که تحمیل تحریم‌های مالی و اقتصادی بر حزب‌الله مردم را از این جنبش دور می‌کند اما گزارش‌هایی که امروز از سفارت آمریکا به کاخ سفید ارائه می‌شود، می‌گوید که تحریم‌های شدید بر حزب‌الله بر تایید و حمایت سیاسی و مردمی از این جنبش در لبنان و منطقه افزوده است.

وی تصریح کرد: امروز در برابر معادلات جدیدی قرار داریم، ایران محور مقاومت را به سمت پیروزی بزرگ در تاریخ منطقه و مقاومت فرماندهی کرد، ایران با پیروزی‌ها و دستاوردهایش، قدرت مقاومت در لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، یمن و منطقه را تقویت  کرد.

این عضو حزب‌الله سپس گفت: این چالش‌ها در منطقه می‌طلبد که لبنان نسبت به قصد و نیت اسرائیل متجاوز آگاه باشد، زمانی که ترامپ از زدن ایران سخن گفت اسرائیل آماده شد و نیروهایش را به حالت آماده‌باش درآورد، این دلیلی بر اتصال میدان‌ها و نیت‌های متجاوزانه اسرائیل است.

قاووق در پایان تأکید کرد، لبنان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند تکیه بر معامله راهبردی «ارتش، ملت و مقاومت» است.

امام صادق علیه‏ السلام:

قال الصادق علیه السلام: أیُّما رجُلٍ مِن شِیعَتِنا أتاهُ رجُلٌ مِن إخْوانِنا فاسْتَعانَ بهِ فی حاجَةٍ فلَم یُعِنْهُ وهُو یَقْدِرُ، ابْتَلاهُ اللّه‏ُ عز و جل بأنْ یَقْضیَ حوائجَ عَدُوٍّ مِن أعْدائنا یُعذّبُهُ اللّه‏ُ علَیهِ یَومَ القِیامَةِ.

 

هرگاه یکی از برادران ما دست حاجت به سوی یکی از شیعیان ما دراز کند و او بتواند کمکش کند و دریغ ورزد، خداوند عز و جل او را به برآوردن نیازهای یکی از دشمنان ما مبتلا می‌کند و به سبب آن در روز قیامت عذاب شود.

 

"ثواب الاعمال، صفحه ۲۹۷"

دوشنبه, 03 تیر 1398 00:59

10 راهکار برای افزایش روزی

بسیاری از آیات و روایات دینی به مسئله رزق و روزی پرداخته‌اند و توصیه‌های زیادی در این زمینه به ما رسیده که برخی موانع رسیدن روزی را معرفی می‌کنند و برخی دیگر عوامل افزایش روزی را بیان می‌کنند. البته خوب است که بدانید آنچه به عنوان عوامل افزایش روزی در روایات آمده هم روز مادی را شامل می‌شود و هم روزی معنوی را زیاد می‌کند. 
در ادامه به 10 راهکار برای افزایش روزی پرداخته‌ایم.

تخصص و پشتکار

مهم‌تر از هر عاملی در افزایش روزی، داشتن تخصص و همت و پشتکار است. نمی‌شود بدون اینکه در یک کار متخصص باشیم و برای آن زحمت بکشیم، با گفتن چند خط ذکر، خواندن نماز و ... توقع داشته باشیم پولمان از پارو بالا برود. فرهنگ کار و کوشش را باید از مهم‌ترین پایه‌های دین‌داری دانست که بدون آن نه تنها شخص در این دنیا رنگ آرامش و آسایش را نمی‌بیند، بلکه از چشم خدا و رسول هم می‌افتد. ابن عباس می‌گوید: رسول خدا(ص) هر گاه کسی را می‌دید و از او خوشش می‌آمد می‌پرسید: آیا حرفه‌ای داری؟ اگر می‌گفت: نه، می‌فرمود: از چشمم افتاد.[1] 

شروع کار در آغاز روز

کاسب‌های قدیم در زودتر بالا کشیدن کرکره دکان‌های خود رقابت داشتند، اما امروزه بسیاری از آدم‌ها در مشاغل مختلف، نزدیک به ظهر عزمشان را برای کار کردن جزم می‌کنند. امیرمومنان(ع) می‌فرماید: «صبح زود در پی روزی رفتن، روزی را افزون می‌کند.»[2] 

امام رضا علیه السلام نیز فرمود: «فرشتگان ارزاق بنی آدم را مابین طلوع فجر(ابتدای زمان نماز صبح) تا طلوع خورشید تقسیم می‌کنند، هر کس در این ساعات خواب باشد، از رزقش محروم می‌شود.»[3]

نماز اول وقت

پیامبر اكرم(ص) فرمودند: «بنده‌ای نیست كه به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این كه من سه چیز را برای او ضمانت می‌كنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.»[4]

انفاق و صدقه

گاهی دستورالعمل‌های دینی متناقض با شرایط ما به نظر می‌رسند، مثل اینکه گفته شده هرگاه دستتان تنگ شد، صدقه بدهید؛ امیرالمومنین فرموده است: «فرود آمدن روزی را با صدقه بخواهید.»[5] 

شاید با عقل مصلحت اندیش ما جور درنیاید، فردی که خودش دستش خالی شده و نیازمند است، با صدقه دادن و انفاق کردن در کارش گشایش پیدا شود، اما گزاره‌های دینی انفاق و صدقه را عامل گشایش در کارها معرفی می‌کنند.

صله رحم

امام صادق علیه السلام: «صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكیزه جان مى‌نماید و روزى را زیاد مى‌كند و مرگ را به تأخیر مى‌اندازد.»[6]

ازدواج

بسیاری از جوان‌ها برای اینکه مانعی در راه پیشرفت کاری و پولدار شدنشان پیش نیاید، ازدواج را به تاخیر می‌اندازند، خانواده‌ها هم به زعم خودشان، معتقدند جوانی که خانه، کار،‌ ماشین و ... نداشته باشد، صلاحیت ازدواج را ندارد؛ این در حالی است که ازدواج کردن یکی از عوامل گشایش در کار‌ها عنوان شده و قرآن نیز در این زمینه می‌فرماید: «از فقر و تنگدستی دختران و پسران در سن ازدواج نگران نباشید و در ازدواج‌شان بکوشید؛ چراکه اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند آن‌ها را از فضل خود بی‌نیاز می‌سازد.»[7] 

نیکی به خانواده

امام صادق(ع) فرموده‌اند: «کسی که به خانواده اش خوب احسان کند روزی‌اش زیاد می‌شود.»[8] 

خواندن سوره ها

سوره‌های بسیاری در روایات به عنوان رفع فقر، نجات دهنده از سختی و فراوان شدن روزی معرفی شده‌اند؛ در روایتی آمده هرکس سوره واقعه را در هر شب قرائت کند، در دنیا سختی، نیازمندی و آفتی از آفات دنیا را نمی‌بیند.[9] 

همچنین پیامبر اكرم‌(ص) می‌فرماید: هر كس سوره لیل را بخواند خداوند آن قدر به او عطا می‌كند تا راضی شود و او را به سختی نیندازد و برایش آسان می‌گیرد.»[10] 

امام صادق‌(علیه السلام) می‌فرماید: «هر كس سوره ذاریات را روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی او را اصلاح می‌كند و روزی فراوانی برایش می‌دهد.»[11] 

نومیدی از غیر خدا

پیامبر(ص) در این باره می فرماید: «هر کس از غیر خدا ببرد، خداوند، هزینه زندگی او را تامین می کند و از جایی که انتظار ندارد، روزی‌اش می‌دهد؛ اما هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وامی گذارد.»[12] 

قناعت و میانه‌روی

امیرالمومنین فرموده‌اند: «قناعت ثروتی پایان نایافتنی است كه به دنبال خود عزت می‌آورد»[13] 
گاهی اوقات برخی از ما مشکل مالی چندانی نداریم، اما از زندگی هم لذتی نمی‌بریم و دائما در این فکریم که از موقعیتی که در آن هستیم بالاتر برویم و پولدارتر بشویم. اگر انسان بتواند از همان سرمایه‌ای که دارد درست استفاده کند دیگر لازم نیست خودش را به زحمت دچار کند. همچنین اگر هر فردی اهل زیاده‌روی و اسراف نباشد و میانه‌روی را سرلوحه کار خود قرار دهد، بی شک در معیشت خود دچار مشکل نمی‌شود و خداوند هم او را کمک خواهد کرد.

 پی‌نوشت‌ها:
[1]مستدرک الوسایل ج13 ص 84
[2]وسائل الشیعه، ج15، ص348
[3]وسائل_الشیعه ج۶ ص۴۹۷
[4]سفینه البحار،ج 2، ص 42
[5]نهج البلاغه، حکمت ۱۳۷
[6]كافى ج 2، ص 151
[7]سوره نور آیه ۳۲
[8]بحارالانوار، ج۱۷، ص10
[9]وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌، ج 6، ص 112
[10]مصباح الكفعمی‌، عاملی كفعمی‌، ص 444
[11]اعلام الدین‌، دیلمی‌، ص 377
[12]نهج الفصاحه، حدیث ۳۰۰۴
[13]وسائل الشیعه، ج 15، ص 278

قرآن كريم دربارة «محكم و متشابه» بودن آيات خود، سه بيان دارد:

1- برخي از آيات قرآن همة قرآن را «محكم» معرفي مي‎كنند، مانند: «كتاب احكمت آياته ثمّ فصّلت من لدن حكيم خبير...»، قرآن، كتابي است كه همة آياتش محكم قرار داده شده است، سپس تشريح شده و از نزد خداي حكيم و آگاه نازل گرديده است(هود/1).

2- قسم ديگر، آيه‎اي است كه تمام قرآن را «متشابه» معرفي مي‎كند «اللّه نزّل احسن الحديث كتاباً متشابهاً مثاني ...»، خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابي كه آياتش همانند يكديگر (متشابه) است و آياتي مكرر دارد...(زمر/23).

3- آيه‎اي كه آيات قرآن را به دو قسم «محكم و متشابه» تقسيم مي‎كند.

«هو الذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله الاّ اللّه والراسخون في العلم يقولون آمنّا به كلّ من عند ربّنا و ما يذكّر الاّ اولوا الالباب»، او كسي است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه قسمتي از آن، آيات محكم است كه اساس اين كتاب مي‎باشد و قسمتي از آن متشابه است، امّا آنهايي كه در قلبهايشان انحراف است به دنبال متشابهات مي‎روند تا فتنه انگيزي كنند، در حالي كه تفسير آيات متشابه را بجز خدا و راسخان در علم نمي‎دانند، (آنها) مي‎گويند: ما به همة آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان عقل متذكّر نمي‎شوند(آل‎عمران/7).

مراد از اِحكام (محكم بودن) در آيه نخست اين است كه در آن هيچ نقص و بطلاني راه ندارد وهمة آياتش استوار و غير قابل خلل است و مراد از متشابه در آية دوم يكنواخت بودن آيات قرآن است، در زيبايي اسلوب و شيريني لهجه و قدرت خارق العاده در بيان حقايق و اين در تمام قرآن يكسان مي‎باشد.

و در آية سوم، محكم و متشابه مقابل هم قرار گرفته است و آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه تقسم گرديده است.

محكم و متشابه در لغت

واژه محكم در اصل از «حكم» به معناي منع است و هنگامي كه به باب «افعال» برده شود به معناي «اتقان و استوار و خلل ناپذير» مي‎آيد و به همين دليل به كلامي كه در آن شبهه‎اي از لحاظ لفظ و معني عارض نگردد و رسا باشد، محكم گفته مي‎شود.

واژة متشابه در اصل از «شبه» به معناي همانند و نظير يكديگر بودن است و به دو يا چند چيز كه از نظر كيفيت، نظير يكديگر باشند «متشابه» گويند.

محكم و متشابه در اصطلاح

براي محكم و متشابه تعريفاتي چند از جانب مفسران و دانشمندان علوم قرآن بيان گرديده كه به تعريف مشهور اشارت مي‎رود.

محكم آن است كه داراي مفهوم معيّن و روشن ‎باشد و در تشخيص مصداق و مفهوم آن ترديدي وجود ندارد امّا متشابه آن است كه لفظ، دلالت بر مفهومي مي‎كند كه آن مفهوم در عين حال كه معين و روشن است ليكن شبهه انگيز است، به عنوان مثال مفهوم آية «الرحمن علي العرش استوي» اين است كه خدا بر روي تخت نشسته است، اين مفهوم، روشن است در عين حال شبهه انگيز است و آن اين كه مگر خدا جسم است كه بر روي تخت نشسته باشد.

براي محكم و متشابه تعريف‎هاي ديگري شده كه مورد مناقشه قرار گرفته و داراي اشكالات متعدد مي‎باشند كه از تحقيق و بررسي آنها صرف نظر مي‎گردد.

راه شناخت محكم و متشابه

با توجّه به تعريف محكم و متشابه، روشن شد كه هر آيه‎اي كه در مفهوم يا مصداق داراي شبهه باشد «متشابه» امّا اگر مفهوم آن معين و مصداق نيز مشخص باشد «محكم» است و به تعبير ديگر، آيات محكم و متشابه هر دو از نظر معناي واژگان روشن است، امّا در فهم آيات متشابه، با شبهه و اشكال مواجه مي‎شويم به خلاف آيات محكم.

در ضمن، اين نكته نيز به دست مي‎آيد كه، راه برداشت صحيح از متشابهات قرآن برگرداندن آنها به آيات محكمات است يعني: آيات متشابه وقتي به آيات محكم برگشت داده شود ترديد و شبهه آن برطرف مي‎گردد، بنا بر اين آيه‎هاي محكم، مرجع براي متشابهات هستند.

«بيان مواردي از آيات محكم و متشابه»

الف: آيات محكم

«يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم...»(نساء/1)

«ولا تقربوا الزنا» (اسراء/32)

«ولا تقتلوا النفس التي حرّم اللّه الاّ بالحق» (اسراء/33)

«ولا تقربوا الفواحش» (انعام/151)

«و ما ربّك بظلاّم للعبيد» (فصلت/46)

«حرمت عليكم الميتة والدم و لحم الخنزير...»(مائده/3)

«لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها»(سوره بقره/286)

و ...

ب: آيات متشابه

«يدالله فوق ايديهم»(فتح/10)

«والسموات مطوّيات بيمينه»(زمر/67)

«وجوه يومئذ ناضرة الي ربها ناظرة»(قيامت/22)

«ولكن يضل من يشاء و يهدي من يشاء»(نحل/93)

«وجاء ربّك والملك صفّاً صفا»(فجر/22)

«الرحمن علي العرش استوي»(طه/5)

«و ما رميت اذ رميت و لكن اللّه رمي»(انفال/17)

و...

فلسفه وجود آيات متشابه در قرآن

فلسفه وجود آيات متشابه در قرآن، يكي از موضوعات شايان توجّه و در خور دقت است براي هر كس اين پرسش مطرح است با وجود اين كه، قرآن كتاب نور و هدايت براي عموم مردم است پس چرا چنين آياتي كه پيچيده است و مردم در فهم آن به اشتباه مي‎افتند و موجب سوء استفادة فتنه‎انگيزها مي‎شود در قرآن آمده است؟

براي وجود آيات متشابه در قرآن اسراري ذكر شده است كه به يكي از مهم‎ترين آنها اشارت مي‎رود:

الفاظ و عباراتي كه درگفتگوهاي انسانها به كار مي‎رود تنها براي نيازمنديهاي روز مره به وجود آمده است، امّا زماني كه از زندگي مادي پا فراتر گذاشته و از ما فوق ماده مانند خدا، روح، قيامت و... سخن به ميان مي‎آيد، الفاظ موجود نمي‎تواند قالب آن معاني بلند باشد و نارسايي فراوان به وجود مي‎آيد، همين امر باعث به وجود آمدن بسياري از آيات متشابه در قرآن كريم است، آياتي مانند: «يدالله فوق ايديهم و الرحمن علي العرش استوي و...» كه داراي مفاهيم بلندي است و الفاظ در رساندن معناي آن قصور دارند، بنا بر اين طبيعي است كه آن مفاهيم بلند در قالب اين الفاظ موجب تشابه خواهد بود.

قرآن در افاده معاني بلند خود، راهي را پيموده كه هم براي عموم مردم جنبة اقناعي داشته باشد و هم دانشمندان را متقاعد سازد و اين خود يكي از دلائل اعجاز قرآن به شمار مي‎رود.

تذكر اين نكته ضروري مي‎نمايد كه امروزه يك سري آيات، به عنوان آيات متشابه بر قرآن تحميل شده در حالي كه اين آيات در صدر اسلام بر وفق اساليب و شيوه‎هاي متعارف عرب درج گرديده و خالي از هر گونه پيچيدگي بوده و هرگز ايجاد شبهه نمي‎كرد، امّا به تدريج بر اثر درگيري هاي عقيدتي و فكري كه در ميان گروههاي مختلف مسلمانان رخ داده، سبب تشابه برخي از آيات قرآن گرديد لذا گفته‎اند تشابه در آيات قرآن اساساً دو گونه است، اصلي و عرضي.

تشابه اصلي آن است كه آيه‎اي به جهت كوتاهي لفظ و بلنداي معنا به وجود آمده است امّا تشابه عرضي در آن دسته از آيات به وجود آمده كه در آغاز، متشابه نبوده و مسلمانان با سلامت طبع و خلوص نيت با آن برخورد مي‎كردند و معنا و مراد آن را به خوبي درك مي‎كردند، ولي پس از به وجود آمدن مباحث جدلي و مسائل كلامي، هاله‎اي از ابهام بر چهرة برخي از آيات نشست و امروزه آن آيات در زمرة آيات متشابه در آمده است.

 فضائل و مناقب امامان شيعه و ائمه ـ عليهم السّلام ـ تنها در منابع شيعه ذكر نشده است، بلكه بيش از شيعه، اهل سنّت به آن پرداخته، و در كتب معتبرروايي، تفسيري و تاريخي خود ذكركرده‌اند، و حتي در بعضي از كتب روايي باب فضائل علي بن ابي‌طالب را نيز آورده‌اند. بنابراين ذكر فضائل و مناقب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به دوستداران اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اختصاص ندارد، بلكه حتي بعضي ازكساني كه با حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و يا امامان شيعه نيز جنگ كردند (و از جمله معاويه) مناقب آن حضرت ـ عليه السّلام ـ را ذكر كرده است.(1)

در اینجا به چند مورد از فضایل اهل بیت از متون اهل سنت اشاره می کنیم:

  1. زمخشري كه از مفسران اهل سنّت است، مي‌گويد: «هنگامي كه آية شريفه مودت قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي يعني بگو اي رسول ما كه اجر و پاداشي جز دوستي نزديكان را از شما نمي‌خواهم، نازل شد از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ پرسيدند: مودت و دوستي چه كساني برما واجب شده است؟! فرمود: علي و فاطمه و فرزندان آن دو.(2)
    2. همچنين زمخشري نقل مي‌كند كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «هر كس با محبت آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ از دنيا برود، شهيد و آمرزيده مرده است و چنين كسي با ايمان كامل و بر سنّت و جماعت از دنيا رفته است.»(3)
  2. در صحيح مسلم روايت شده است كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «من دو گوهر گرانبها در ميان شما مي‌گذارم، يكي كتاب خدا كه نور و هدايت‌گر است، پس چنگ زنيد به آن و عمل كنيد، و اهل بيتم، توجه مي‌دهم شما را به خدا درباره اهل بيتم.» اين جمله را دوبار تكرار فرمودند.(4)
  3. حاكم نيشابوري، در مورد شأن نزول آيه تطهيرو انحصار آن به پنج تن آل عبا مي‌گويد: «عبدالله بن جعفر از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت مي‌كند كه آن حضرت به هنگام نزول رحمت الهي فرمودند: «به سوي من بخوانيد!» صفيه گفت: «چه كسي را؟» آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «اهل بيتم را (علي و فاطمه و حسن وحسين)» وقتي آنان ـ عليهم السّلام ـ آمدند، آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ عباي خويش را بر روي آنان افكند، پس دستانش را بالا برد و عرض كرد: «خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پس بر محمد و آل محمد صلوات فرستاد»، در اين هنگام آيه شريفه تطهير نازل شد.(5)
  4. ام سلمه گويد: «آيه تطهيردر خانه من در حالي كه پنج تن آل عبا در آن بودند، نازل گرديد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنان را با عبايي كه بر روي ايشان افكند پوشانيد، پس عرضه داشت: «اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا، رجس و پليدي را از آنان دور كن و ايشان را پاك و مطهر گردان».(6)

در حديث ديگري پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «از آنان سبقت نگيريد كه هلاك مي‌شويد و در حق آنان كوتاهي نكنيد كه باز هلاك مي‌شويد از آنان بگيريد كه اعلم از شما مي‌باشند.»(7)

محمد عبده در شرح نهج البلاغه خود از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اينگونه نقل مي‌كند كه حضرت ـ عليه السّلام ـ فرمود: «كجا هستند كساني كه گمان مي‌كنند راسخ در علم هستند، همانا آنان دروغ مي‌گويند و برما ستم كردند. چون خداوند ما را برگزيده و رفعت‌ داد و به ما علم عطا كرد و بر آنان حرام نمود و ما را به اسرار داخل و آنان را خارج كرد و به وسيله ما هدايت رونق مي‌گيرد. و ائمه و پيشوايان از قريش مي‌باشند كه در اين بستر روئيده‌اند و بني‌هاشم شاخه‌هاي آن مي‌باشند، كساني كه غير از آنان صلاحيت ندارند، و ولايت براي غير آنان مصلحت نيست.(8)

و آيه شريفه: فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون.(9) يعني اگر نمي‌دانيد از كساني كه مي‌دانند، سؤال كنيد. بنا به نقل اهل سنّت در شأن اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نازل شده است.(10)

صاحب ينابيع الموده روايت كرده كه: «روزي فردي يهودي به نام «الاُعتل» خدمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيد و عرض كرد يا رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سينه‌ام سؤالاتي دارم، اگر جواب دادي مسلمان مي‌شوم. وگرنه ايمان نمي‌آورم. فرمود: «بپرس يا اباعماره، وي در ضمن سؤالاتي پرسيد: اي پيامبر خدا آنچه جواب دادي، ‌راست گفتي، حال مرا آگاه كن از وصي و جانشين خود كه حتماً براي هر پيامبري جانشيني مي‌باشد و حضرت موسي بن عمران، يوشع بن نون را وصي كرد، حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: وصي و جانشين من علي بن ابي‌طالب است و بعد از آن دو فرزندش حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ . و در ادامه فرمود: نه نفر از ائمه ـ عليهم السّلام ـ از صلب فرزندم حسين ـ عليه السّلام ـ مي‌باشند. مرد يهودي گفت: نامشان را براي من بگو. فرمود: بعد از امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرزندش علي بن الحسين و بعد از او فرزندش محمدباقر و بعد جعفر بن محمد و بعد موسي بن جعفر و بعد علي بن موسي و بعد محمد بن علي و بعد علي بن محمد و بعد حسن عسكري و بعد حضرت مهدي ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشند…». يهودي ايمان آورد و حمد خداوند نمود.(11)

نتيجه اينكه، ذكر فضائل براي ائمه ـ عليهم السّلام ـ از طرف شيعيان براي اينست كه اولاً: آنان برگزيده خداوند بوده‌اند و از ويژگي خاصي برخوردارند، كه دوست و دشمن به آن اعتراف دارند و ثانياً: كتب اهل سنّت نيز بيشتر اين فضائل را ذكر كرده، و ثالثاً: فضائل اهل بيت اززبان رسول خدا بيان شده است و ساخته شيعه نيست چنانچه اگر ساخته شيعه بود، امكان نداشت اهل سنّت در كتب خود باب‌هايي در فضائل آنان و احاديثي كه حاكي از فضائل و مناقب آنان است ذكر كنند؟! و براي آنان مقامات عرفاني و ويژگي‌هاي خاصي را بيان دارند؟ و رابعاً: زيبنده نيست به صرف اين ادعا گفته شود كه چون ما به مقام آنان دسترسي نداريم، پس اين فضايل صحت ندارد پس اينكه برادران اهل سنّت در ذيل آياتي، شأن نزول را براي ائمه ـ عليهم السّلام ـ مي‌دانند، و رواياتي در شأن آنان از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‌كنند، به خوبي روشن مي سازد كه اهل بيت(ع) هم مقاماتي خاص داشته‌اند، و هم ساخته شيعه نيست و هم با ساير مسلمين فرق دارند، كه اگر فرقي نبود، چرا براي بقيه مسلمين اين همه روايات و كتب و مقالات نوشته و نقل نشده است؟!
پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «بزودي پس از من فتنه‌اي برپا خواهد شد، پس هنگامي كه چنين شد ملازم علي بن ابي‌طالب باشيد، زيرا او اوّل كسي است كه به من ايمان آورده و اوّل كسي باشدكه در روز قيامت با من مصافحه كند، او صديق اكبرو فاروق اين امت است، كه ميان حق و باطل جدائي افكند و او رهبرو پيشواي دين است.

پاورقی:

  1. حاكم نيشابوري، مستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 107، سنن بيهقي، ج 2، ص 150. صحيح مسلم، ج 5، ص 26. و مسند احمد، ج 4، ص 107. تفسيرفخر رازي، ج 6، ص 783. كتاب فضائل الصحابه، حديث 4425. در المنثور، ج 5، ص 198. نسائي، كتاب خصائص الامام علي ـ عليه السلام ـ .
  2. زمخشري، كشاف، ذيل آيه شوري:23.
  3. تفسير كشاف، همان.
  4. صحيح مسلم، باب فضائل علي بن ابيطالب، چاپ بيروت، شرح نووي، ج 15 و 16.
  5. مستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 147.
  6. سنن بيهقي، ج 2، ص 150.
  7. ابن حجر الشافعي، الصواعق المحرقه، ص 148. السيوطي، الدر المنثور، ج 2، ص 60. كنز العمال، ج 1، ص 168.
  8. عبده، محمد، نهج البلاغه، ص 143، خطبه 143.
  9. نحل:43.
  10. تفسير الطبري، ج 14، ص 134. تفسيرابن كثير، ج 2، ص 570. تفسير قرطبي، ج 11، ص 272. شواهد التنزيل، للحسكاني، ج 1، ص 334.
  11. قندوزي الحنفي، ينابيع الموده، چاپ اسلامبول، ص 440.

بسم الله الرّحمن‌الرّحیم (۱)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

 خیلی خرسند شدم از اینکه اطّلاع پیدا کردم که قرار است برای بزرگداشت چند هزار شهید در کردستان، حرکت فرهنگی و تبلیغی انجام بگیرد؛ این کارِ بسیار لازم و مفیدی است که وظیفه‌ای را برای همه‌ِی فعّالان و مسئولان و مردم فهیم در هر نقطه‌ای از کشور به وجود می‌آورد؛ بخصوص در بعضی از نقاط کشور که یک خصوصیّتی دارند، مثل کردستان.

 مسئله‌ی شهدای عزیز کردستان از چند جهت حائز اهمّیّت است و با بقیّه‌ِی مراکز کشور، یعنی با اغلب مراکز دیگر کشور، تفاوت دارد: یک نقطه‌ی بسیار مهم این است که میدان کار مبارزین کردستان -چه آنهایی که در عرصه‌ی دفاع مقدّس و جنگ و عمل نظامی فعّالیّت کردند، مثل پیشمرگان کُرد و سرداران و مانند اینها، چه آنهایی که در عرصه‌ِی فرهنگی کار کردند مثل شهید شیخ‌الاسلام(۲) و امثال ایشان- یک میدان هموار و آسوده و راحتی مثل بقیّه‌ی شهرستان‌ها نبود؛ ضدّانقلاب در خود شهرهایشان، در خود مراکزشان حضور داشت. مثلاً فرض بفرمایید مرحوم شیخ‌الاسلام من یادم نمیرود آن سخنرانی بسیار قوی و پُرمغز و پُرمطلبی که ایشان در مسجد جامع سنندج وقتی ما آنجا رفتیم،(۳) در حضور چند هزار نفر ایراد کرد.(۴) خب همان وقتی که ایشان این سخنرانی را ایراد میکرد، قطعاً میدانست که کسانی هستند در خود سنندج یا بیرون سنندج یا شاید در خود آن مجلس که با این بیانات و ابراز این بیانات مخالفند، امّا در عین حال این شجاعت را، این قدرت روحی را نشان داد و آن سخنرانی قوی را در آنجا ایراد کرد. یا جوانهای پیشمرگِ کُرد که من سال ۵۸ و ۵۹ چند بار در کردستان از نزدیک با اینها مواجه شدم؛ اینها کسانی بودند که با عناصر بیرون مرز مواجه نبودند، [بلکه] با عناصر داخل خانه‌ی خودشان مواجه بودند، [با عناصر] داخل شهرهای خودشان مواجه بودند. مثلاً فرض کنید در یک محیطی مثل مشهد، خب مبارزان زیادی بودند که اینها حرکت میکردند به جبهه می‌آمدند، خیلی‌شان شهید میشدند، یا جانباز میشدند برمیگشتند؛ اینها این جور نبودند؛ همان جا و در محیط زندگی‌شان کسانی بودند که با اینها معارض بودند، مبارز بودند و علیه اینها توطئه میکردند؛ و اینها ایستادند، با آنها جنگیدند؛ این به نظر من یک نقطه‌ی بسیار مهمّی است.

 یک نقطه‌ی دیگر این است که طرّاحی دشمنان انقلاب اسلامی و دشمنان جمهوری اسلامی این بود که از اختلافات مذهبی، جدا، و اختلافات قومی [هم] جدا، برای شکست جمهوری اسلامی استفاده کنند؛ چون کشور ما از لحاظ تنوّع قومی یکی از کشورهای کم‌نظیر است؛ اقوام مختلفی در این کشور تحت نام بزرگ ایران و نام بزرگ ملّت ایران در کنار هم زندگی میکنند. در کمتر جایی به این شکل وجود دارد؛ آن جاهایی هم که وجود دارد، سرشار از تعارض است. در بعضی از کشورهای همسایه‌ِی ما، شما ببینید اختلافات بین مردم خودشان و اقوام دیگری که در آنجا هستند، چه اختلافات سنگینی است -که حالا من نمیخواهم اسم از آن کشورها بیاورم- چشم امید دشمنان به این بود که بتوانند در محیط اجتماعی ایران از اختلاف قومی و اختلاف مذهبی -مسئله‌ِی شیعه و سنّی- استفاده کنند. حالا من کردستان را مثال میزنم، بعضی از مناطق دیگر هم شبیه کردستان است، امّا کردستان مثال واضحش است. آنچه در کردستان اتّفاق افتاد، این بود که عناصر مؤمن و علاقه‌مند و هوشمند در کردستان این توطئه‌ی دشمن را خنثی کردند؛ یعنی نگذاشتند که دعوای کُرد و فارس یا کُرد و ترک در آنجا زنده بشود. یک عدّه اقلّیّتی که تحت تأثیر دشمنان خارجی بودند یک حرفهایی میزدند؛ من رفتم مهاباد، همه‌ی شهر مهاباد تقریباً تعطیل شده بود، آمده بودند برای سخنرانی؛ به نظرم در خیابان که ما آمدیم، همه‌ی این دکّانها تعطیل بود، همه‌ی این جمعیّت مردم شهر آمده بودند در آن محلّی که محلّ سخنرانی ما بود جمع شده بودند تا سخنرانی ما را گوش کنند؛ و شعار میدادند، ابراز احساسات میکردند. من آنجا در سخنرانی خطاب به ضدّانقلاب گفتم که کسانی که از قول قوم کُرد حرف میزنند، بیایند اینجا را ببینند؛ این قوم کُرد است. قوم کُرد اینها هستند، نه آن مزدوری که رفته در بیرون کشور یا در یک نقطه‌ای نشسته و به نام یک قوم حرف میزند؛ قوم کُرد این جمعیّت است. سنندج همین جور، جاهای دیگر همین جور.

 بنابراین کاری که هم در کردستان، هم در آذربایجان غربی به وسیله‌ی مردم کُرد انجام گرفته، کار بسیار بزرگی بوده. اینها حقیقتاً توانسته‌اند به انقلاب خدمت کنند و دشمن را مأیوس کنند؛ که خیلی با ارزش است. و در این راه شهدایی دادند؛ هم در جنگ تحمیلی شهید دادند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب شهید دادند، هم شهدایی دادند به خاطر حمایتشان از جمهوری اسلامی؛ مثل همین شهید شیخ‌الاسلام که اسم آوردیم، یا شهید عالی(۵) که جزو علمای آنجا بود و شهید ذبیحی(۶) که اینها ماموستاها و علمای معروف منطقه‌ی کردستان هستند. شهادت اینها به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی بود؛ سخنرانی کردند، اقدام کردند، فعّالیّت کردند، همکاری کردند با جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدند. در روستاهای کردستان و آذربایجان غربی کسان زیادی در همراهی با مأموران جمهوری اسلامی فعّالیّتهایی کردند که مورد انتقام ضدّانقلاب قرار گرفتند و به شهادت رسیدند؛ یعنی شهادت در این منطقه یک شهادتی است که با فداکاری بیشتر، با تلاش و مجاهدت صادقانه‌ی واضحی همراه بوده. خداوند ان‌شاءالله درجات این شهدا را عالی کند.

 حالا این گزارشی که سردار محترم سپاه دادند، خب گزارش خوبی است لکن اینها عدد و رقم است؛ آنچه ما توصیه میکنیم، آنچه بنده روی آن تکیه میکنم، خروجیِ کارهایی است که انجام میدهید. بایستی معلوم باشد این ارقام و اعدادی که ذکر کردید برای تشکیل مجامع، یا نشر بعضی از آثار، یا [کارهایی] مانند اینها، چقدر توانسته است در فضای فکری مردم، بخصوص جوانها، نسبت به تکریم مقام شهیدان اثر بگذارد؛ این مهم است. آنچه ما امروز احتیاج داریم، این است که مردم ما قدر شهدای ما را بدانند و بدانند که این جوانی که رفت به شهادت رسید، این عالمی که به شهادت رسید، این فرد کاسب زحمت‌کش یا زارع زحمت‌کشی که به شهادت رسید، چه خدمتی به کشور و به اسلام و به نظام جمهوری اسلامی کرده.

 ما در کردستان خانواده‌ای را داشتیم که شش شهید داده‌اند؛ اینها جزو چیزهای کم‌نظیر است، یعنی ما در کشور شبیه این را کم داریم؛ یک خانواده‌ای شش پسرشان را در راه خدا داده‌اند؛ هم در راه‌پیمایی‌هایی که شرکت کردند شهید شده‌اند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب یا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده‌اند؛ از این قبیل هست؛ این را بایستی نسل امروز بداند. جوان امروز باید بداند که اینکه ما به این وضعیّت رسیده‌ایم، بحمدالله شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب رشد کرده و به ثمر نشسته و کارهای زیادی انجام گرفته، چه تلاشهایی در این راه صورت گرفته؛ مهم‌ترینش همین تلاش شهدای ما است؛ این را باید نسل جوان بداند. پس بنابراین یک حرف این است که این کارهایی که انجام گرفته است به نحوی انجام بگیرد که خروجی مطلوبی داشته باشد؛ [یعنی] تأثیرگذاری بر روی افکار جوانها و برداشت جوان و تلقّی جوانها از مسائل کشور و مسائل گذشته‌ی خودشان [داشته] باشد. چهل سال از انقلاب دارد میگذرد؛ ما باید بدانیم که در پایه‌گذاری این انقلاب و محکم کردن پایه‌های این انقلاب چه تلاشهایی انجام گرفته؛ این را جوان امروز بداند؛ حالا آن که از نزدیک دیده، میداند؛ اگر چه بعضی از آنها هم دچار فراموشی میشوند و راه را کج میروند و حرکت را عوض میکنند، امّا عمده‌ی نگاه بنده به جوانها است. جوان امروز بداند که چه کارهایی انجام گرفته که این پایه این ‌جور مستحکم شده و میتواند نظام جمهوری اسلامی با سربلندی احساس افتخار بکند. این یک نکته است.

 نکته‌ی دوّم در مورد کارهای عمرانی و مانند اینها است؛ خب بله، کارهای عمرانی زیادی انجام گرفته منتها در مناطق کُردی عقب‌ماندگی وجود داشته؛ این یک سیاست غلطِ معیوبی در رژیم طاغوت بوده که فکر میکردند که باید این ‌جوری عمل بکنند؛ البتّه بی‌اعتنائی به مصالح ملّی هم که در آن رژیم بوده. [لذا] عقب‌ماندگی وجود دارد؛ این عقب‌ماندگی‌ها را باید شماها جبران کنید. اینکه گفته میشود که ما سفارش کنیم، ما سفارش میکنیم، حرفی نداریم؛ شما نامه‌تان را بدهید، آنچه به نظرتان می‌آید بنویسید در آن نامه، ما به مسئولینش ارجاع میکنیم، سفارش هم میکنیم، تأ‌کید هم میکنیم، منتها کننده‌ی کار، شما مسئولین هستید؛ یعنی مجریان کار، شما هستید؛ دستگاه رهبری که مجری نیست، دستگاه اجرائی نیست؛ مجری، شما هستید. باید دنبال کنید، باید تعقیب کنید. ما ممکن است یک دستوری به یک وزارتخانه‌ای، یا به مسئولین بالای کشور بنویسیم و بدهیم و تأکید کنیم، منتها آن که باید دنبال کار را بگیرد، خود شما هستید؛ بروید، بیایید، اصرار کنید، تأکید کنید تا آنچه میخواهید ان‌شاءالله به نفع مردم انجام بگیرد.

 وظیفه‌ی ‌ما تکریم شهدا است، این را فراموش نباید بکنیم؛ وظیفه‌ی ‌ما تکریم خانواده‌های شهدا است؛ خانواده‌های شهدا هم از لحاظ اهمّیّتِ صبرشان و کارشان در ردیف اوّل قرار دارند؛ باید از اینها تکریم کنیم و به اینها احترام کنیم. و این تکریم هم صرفاً تکریم زبانی نباشد، اگر چه تکریم زبانی هم مهم است. اینکه بعضی‌ها میگویند تعارف زبانی [خوب نیست]؛ نه، اینکه ما در زبان و در اظهاراتمان بزرگداشت برای شهید و مقام شهید قائل بشویم، چیز مهمّی است؛ کسانی هستند که همین را برنمیتابند و ما بایستی در این جهت حرکت کنیم لکن در کنار این اقدامات عملی، تسهیلات و کمکهای گوناگونی که وجود دارد، باید نسبت به خانواده‌های شهدا و خانواده‌های جانبازان و خانواده‌های ایثارگران و مانند اینها ان‌شاء‌الله انجام بگیرد.

 خداوند ان‌شاءالله به شماها توفیق بدهد بتوانید کار کنید، خدمت کنید و در خدمت این حرکت عظیم قرار بگیرید و ارواح طیّبه‌ی شهدا را از خودتان ان‌شاءالله خشنود کنید.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته