emamian

emamian

امام موسی کاظم علیه السلام:

طُوبی لِشیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکینَ بِحُبِّنا فی غَیْبَةِ قائِمنا اَلثّابِتینَ عَلی مُوالاتِنا وَ الْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِنا اُولئِکَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ وَ قَدْ رَضُوا بِنا اَئِمَّةً وَ رَضینا بِهِمْ شیعَةً وَ طُوبی لَهُمْ، هُمْ وَ اللّه‏ِ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یَوْمَ الْقِیامِةِ

خوش به حال شیعیان ما که در زمان غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می ‏زنند و در دوستی ما و برائت از دشمنان ما استوارند؛ آنها از ما و ما از آنها هستیم.

آنها به پیشوائی ما راضی شدند و ما هم به شیعه بودن آنها راضی و خشنودیم و خوشا به حال آنها، به خدا قسـم آنها در روز قیامت با ما و مرتبه ما هستند.

 

بحارالأنوار: ج ۵۱، ص ۱۵۱

جمعه, 28 ارديبهشت 1403 19:31

بیانات در دیدار کارگزاران حج

در آستانه‌ی برگزاری کنگره عظیم حج ابراهیمی(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز؛ چه زوّار و حج‌گزاران خوشبخت و سعادتمندی که امسال چشمشان به دیدار کعبه‌ی منوّره و مرقد نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله‌) و ائمّه‌ی بقیع روشن خواهد شد، و چه عوامل برگزارکننده‌ی این حرکت عظیم کشوری و مردمی. از دست‌اندرکاران اجرای حج، بنده صمیمانه تشکّر میکنم؛ زحماتشان حقیقتاً ارزشمند است و برگزاری یک حجّ سالمِ باشکوهِ معنوی منطبق با ضوابط مطلوب اسلامی حج، حقیقتاً یک توفیق بزرگی است که بخش مهمّی از آن را شما عوامل اجرای حج بر عهده دارید. خداوند ان‌شاءالله از شما قبول کند و شماها را محفوظ بدارد.

درباره‌ی حج زیاد صحبت شده است؛ بزرگان، دیگران، فرموده‌اند، ما هم مطالبی عرض کرده‌ایم، لکن در حج بیش از اینها حرف هست و بحث هست و نکته هست؛ کمااینکه در یک روایتی هم از امام معصوم (علیه السّلام) همین معنا نقل شده است که راوی به حضرت عرض میکند که ما سالها است از شما راجع به حج میپرسیم، شما همین‌طور مطالب جدیدی را بیان میکنید، حضرت هم تصدیق میکنند، پاسخ مناسبی میدهند.

آنچه من امروز میخواهم عرض بکنم، این است که حج یک فریضه‌ی چندلایه و چندبُعدی و پُرمضمونی است؛ هم جنبه‌ی معنوی آن، هم جنبه‌ی مادّی آن دارای ابعاد گوناگون است، لکن به نظر این حقیر دو نکته در حج جزو نکات برجسته‌ی حج است که یک نکته مربوط میشود به درون انسان، باطن انسان، روح انسان ــ که تولیدکننده‌ی علم و معرفت و عزم است ــ یک نکته هم مربوط میشود به زندگی اجتماعی.

آن نکته‌ای که مربوط به درون انسان و باطن انسان و تربیت انسان و پرورش عزم و اراده‌ی صحیح در انسان است، عبارت است از مسئله‌ی «ذکر». در حج، ذکر یک عنصر بسیار مهمّی است. شما نگاه کنید از اوّل تا آخر حج، از احرام و مقدّمات احرام تا انجام عمره، بعد احرام حج، بعد وقوف و بقیّه‌ی اعمال حج، سر تا پا متضمّن ذکر و یاد خدا است. لذا در قرآن کریم در موارد متعدّدی در همین زمینه‌ی حج، امر به ذکر شده است؛ همین آیاتی که تلاوت کردند، و از جمله‌ی این آیات: «فَاِذا اَفَضتُم مِن عَرَفاتٍ فَاذکُرُوا اللَّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرام»،(۲) «وَ اذکُرُوا اللَّهَ‌ فی‌ اَیّامٍ‌ مَعدودات‌»،(۳) «فَاذکُرُوا اللَّهَ کَذِکرِکُم آباءَکُم»،(۴) «فَاذکُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلَیها صَوَافّ»؛(۵) همه‌اش ذکر؛ سر تا پا؛ چه در طواف، چه در سعی، چه در نماز طواف، چه در وقوف عرفات، چه در مشعر، چه در اعمال منیٰ. سر تا پای حج ذکر است، توجّه به خدا است. این ذکر، منشأ زندگی است؛ مهمّش این است. وقتی ما یاد خدا در دلمان بود و خشیت الهی بر اثر یاد خدا بر دل ما سایه افکند، این در حرکت زندگی ما، در اراده‌ی ما، در عزم ما، در تصمیم‌گیری‌های بزرگ ما اثر خواهد گذاشت. ملّتی که احتیاج دارد به کارهای اساسی و بزرگ، آحادش باید با ذکر خدا مأنوس باشند.

ما گاهی سفارش میکنیم به حجّاج محترم و عزیزمان که در مکّه و مدینه به فکر آن چیزی باشید که جز در آن سرزمین گیر آدم نمی‌آید، نه به فکر آن چیزهایی که در همه‌جا هست؛ بازار همه‌جا هست، جنس و چیزهای چشم‌نواز و چشمگیر همه‌جا هست؛ آن [چیزی] که همه‌جا نیست کعبه است، مسجدالحرام است، طواف است، زیارت قبر مطهّر پیغمبر است؛ این است که فقط آنجا است؛ این چند روزی که آنجا هستید، این را دریابید؛ قدر این را بدانید. این تأکید ما به خاطر همین است که اگر ما متذکّر باشیم، یاد خدا باشیم، «فَاذکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُم تُفلِحون»،(۶) دنبالِ ذکر، «فلاح» است. فلاح فقط رستگاری معنوی و روحی نیست؛ فلاح یعنی موفّقیّت، یعنی نجاح، یعنی در همه‌ی کارها به هدف و مقصد دست یافتن؛ اینها ناشی از ذکر است؛ این یک عنصر اساسی حج، که مربوط به درون انسان است امّا سازنده‌ی زندگی انسان است.

امّا آنچه مربوط به محیط اجتماعی است، مسئله‌ی «وحدت» است، مسئله‌ی یکپارچگی است، مسئله‌ی یکی دیدن است، مسئله‌ی ارتباط با آحاد مسلمان است؛ این مسئله‌ی خیلی مهمّی است در حج. مکرّر ما عرض کرده‌ایم که خدای متعال به وسیله‌ی حضرت ابراهیم (علیه السّلام) نه‌‌فقط یک عدّه‌ی خاصّی را، آحاد مردم را [به حج دعوت کرد]: وَ اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ؛(۷) [میفرماید] ناس را، همه‌ی مردم را، همه‌ی آحاد بشر را دعوت کن برای حج. دعوت الهیِ همه‌ی‌ آحاد مردم در یک چند روز معیّن، در یک جای مشخّص، هر سال، معنایش چیست؟ معنایش این است که اراده‌ی الهی ــ اراده‌ی تشریعی الهی ــ بر این قرار گرفته است که آحاد مسلمانها به هم نزدیک بشوند، همدیگر را بشناسند، با هم همفکری کنند، با هم تصمیم بگیرند؛ خلأ بزرگِ امروزِ ما این است: «با هم تصمیم بگیرند». یک جا جمع بشوند که این جمع شدن یک خروجیِ مطلوبی برای عالم اسلام داشته باشد، ‌بلکه برای بشریّت داشته باشد؛ ما دنبال این هستیم. البتّه مقدّمه‌اش تفاهم است، از ملّیّتها عبور کردن، از تفرّقهای مذهبی و فرقه‌ای عبور کردن. مذاهب مختلفی در اسلام هستند که اینها در کنار هم، همه یک جور، همه با یک لباس، همه با یک حرکت، همه در یک نقطه [در حج گرد می‌آیند]؛ این اجتماع الهی است، این اجتماع اسلامی است، این، آن جنبه‌ی بارز و روشن سیاسی حج است. این دو نکته در حج وجود دارد:‌ هم نکته‌ی «ذکر»، هم نکته‌ی «اتّحاد و وحدت اسلامی». حالا البتّه در قرآن، در کلمات رسول مکرّم اسلام و بزرگان اسلام مسئله‌ی عدم تفرّق، مخصوص حج نیست؛ «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا»(۸) و آیات متعدّد قرآن، از تفرّق و دشمنی با یکدیگر و مانند اینها نهی میکند مسلمانها را. خب، حالا این دو نقطه‌ی برجسته‌ی حج.

من اشاره کنم به اینکه در صحبت از حج باید نام مبارک جناب ابراهیم (علیه ‌الصّلاة و السّلام) حتماً فراموش نشود.‌ در قرآن درسهای زیادی از ناحیه‌ی حضرت ابراهیم به ما داده شده که قرآن اینها را نقل میکند. یکی‌اش همین دعوت به حج است که «اَذِّن فِی النّاسِ بِالحَجّ‌»؛ و دستور به مردم که «وَ اتَّخِذوا مِن مَقامِ اِبراهیمَ مُصَلًّى»؛(۹) جایی که او ایستاده، آنجا نماز بخوانید، آنجا را محلّ نماز قرار بدهید. یا «عَهِدنا اِلىٰ‌ اِبراهیمَ وَ اِسماعیلَ اَن طَهِّرا بَیتِیَ لِلطّائِفینَ وَ العاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجود».(۱۰) از این تطهیری که [به آن] مأمور شدند، انسان احساس میکند که قبل از حضرت ابراهیم یک مشکلاتی در این محل وجود داشته است که این بزرگوار علاوه بر اینکه قواعد(۱۱) بیت و پایه‌های خانه را بالا میبردند، تطهیر هم میکردند از آن خبائثی که حالا خیلی در تاریخ و در روایات ما روشن و دقیق نیست که چه بوده. بر همین اساس بنده عرض میکنم امسال حجّ ما، «حجّ برائت» است، بنا بر تعالیمی که جناب ابراهیم به ما داده. البتّه از اوایل انقلاب برائت وجود داشته؛ از اوّل انقلاب در حج، برائت وجود داشته است، جاری شده است، باید هم بماند و باشد؛ لکن بالخصوص حجّ امسال، حجّ برائت است.

این حوادثی که حالا در غزّه پیش می‌آید و این حادثه‌ی عجیب و عظیم، این آشکار شدن چهره‌ی خون‌آشام یک مجموعه‌ی برخاسته‌ی از تمدّن غربی، اینها چیزهایی است که توجّه به آن، مخصوص امروز و این روزها نیست؛ این در تاریخ خواهد ماند. آنچه امروز در غزّه و فلسطین دارد اتّفاق می‌افتد، این حملات وحشیانه‌ و سگ هار صهیونیست و عناصر خون‌آشام صهیونیست از یک طرف، آن مظلومیّت و در عین حال مقاومت مردم مسلمان غزّه از یک طرف، هر کدام یک نشانه‌ی عظیمی است در تاریخ، یک شاخصی است در تاریخ، که اینها میمانَد. اینها شاخصهای مهمّی است که راه را به آینده‌ی بشریّت نشان خواهد داد. ملاحظه میکنید که همین امروز، بازتاب این حادثه در جوامع غیرمسلمان، یک حادثه‌ی شگفت‌انگیز و بی‌سابقه است. این اتّفاقی که الان در دانشگاه‌های آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر می‌افتد،(۱۲) اصلاً سابقه که ندارد هیچ، اگر کسی ادّعا میکرد که ممکن است یک روز چنین چیزی پیش بیاید، هیچ‌کس باور نمیکرد؛ کسی حدس نمیزد که چنین اتّفاقی بیفتد! این نشان‌دهنده‌ی آن است که اینها شاخص است.

خب، وظیفه‌ی ما چیست؟ از حضرت ابراهیم یاد بگیریم. شما ملاحظه کنید، حضرت ابراهیم (علیه السّلام) جزو پیغمبرهای دل‌رحم است. پیغمبرها از لحاظ خصوصیّات اخلاقی همه یک جور نبودند. حضرت ابراهیم خیلی دل‌رحم [بوده]؛ مثلاً وقتی ملائکه میخواهند بروند دیار لوط را عذاب کنند، حضرت ابراهیم با اینها بحث میکند که اگر میشود مثلاً به آنها رحم کنید. یُجادِلُنا فی‌ قَومِ لوط؛(۱۳) یعنی پیش ملائکه‌ی الهی میخواهد وساطت کند، شفاعت کند که به آنها رحم کنید؛ یعنی یک چنین موجودی است ــ در بعضی از پیغمبرانِ دیگر اوضاع یک جور دیگر است؛ حالا حضرت ابراهیم را میخواهم عرض بکنم ــ یا در این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی ابراهیم [میفرماید]: فَمَن تَبِعَنی‌ فَاِنَّهُ مِنّی وَ مَن عَصانی‌ فَاِنَّکَ غَفورٌ رَحیم؛(۱۴) آنهایی که از من پیروی میکنند که خیلی خب پیروی میکنند، پیروان من هستند؛ [امّا] نمیگوید پروردگارا! آنهایی را هم که حرف من را گوش نمیکنند، اصلاحشان کن یا هدایتشان کن یا عذابشان کن؛ میگوید: فَاِنَّکَ غَفورٌ رَحیم؛ از آنها هم بگذر، به آنها هم بخشش کن؛ یک چنین دل رحیم و رئوفی دارد. در مورد غیرمسلمان‌هایی که با اسلام سرِ ستیزه‌گری ندارند، در سوره‌ی ممتحنه، بعد از آنچه از حضرت ابراهیم نقل میشود، این آیات است که آن هم معلوم میشود مربوط به حضرت ابراهیم است: لا یَنهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِم اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین‌.(۱۵) یعنی اگر هم‌دین شما هم نیست امّا با شما ستیزه‌گری ندارد، نسبت به او با عدالت برخورد کنید، با انصاف برخورد کنید، به او نیکی کنید؛ یعنی با غیرمسلمانی که با شما ستیزه‌گری ندارد، کاری به کار شما ندارد، شما را اذیّت نمیکند.

یعنی ابراهیم یک چنین شخصیّتی است؛ با عاصی آن‌جور، با غیرمسلمان این‌جور. [امّا] ببینید همین ابراهیم نسبت به یک جماعت دیگری چه جوری برخورد میکند: قَد کانَت لَکُم اُسوَةٌ حَسَنَةٌ فی‌ اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ اِذ قالوا لِقَومِهِم اِنّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاءُ اَبَداً حَتّىٰ تُؤمِنوا بِاللَّهِ وَحدَه؛(۱۶) ببینید، با یک جماعتی ــ جماعت دشمن ستیزه‌گر ــ این‌جوری برخورد میکند! همان ابراهیمِ رحیم و رئوف و ودود که برای قوم لوط شفاعت میکند، برای عاصی‌ها طلب مغفرت میکند و معتقد است به کفّاری که ستیزه‌گری ندارند باید نیکی کرد، همین ابراهیم در یک جا هم این‌جور محکم می‌ایستد و اظهار برائت میکند: اِنّا بُرَآءُ مِنکُم؛ ما برائت داریم از شما، وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء؛ بین ما و شما دشمنیِ آشکاری است، ما صریحاً با شما دشمنیم و دشمنی میکنیم. اینها چه کسانی هستند؟ آن کسانی‌اند که ستیزه‌گری میکنند. آن‌وقت، در همین آیه‌ی سوره‌ی ممتحنه، دنباله‌ی آن آیه‌ای که قبلاً خواندم ــ که این هم باز مربوط میشود به فضای ذهنی حضرت ابراهیم ــ میفرماید: اِنَّما یَنهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَ اَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم اَن تَوَلَّوهُم؛(۱۷) با آن کسانی که شما را به قتل میرسانند، با شما میجنگند، شما را از خانه و دیارتان بیرون میکنند یا کمک میکنند به کسانی که شما را از خانه و دیار بیرون کردند، حق ندارید ارتباط برقرار کنید و دست دوستی به اینها بدهید؛ حق ندارید! یعنی باید بینتان دشمنی باشد؛ همان [چیزی] که ابراهیم فرمود: بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ العَداوَةُ وَ البَغضاء.

خب امروز در دنیا کیست که با مسلمانها دشمنی میکند، ستیزه‌گری میکند، آنها را میکشد ــ زنشان را، مردشان را، فرزندشان را ــ و آنها را از خانه و دیارشان بیرون میکند؟ چه کسی است؟ دشمن صهیونیست روشن‌تر از این در قرآن توصیف بشود؟ فقط هم دشمن صهیونیست نیست: وَ ظاهَروا عَلىٰ اِخراجِکُم؛ کسانی که کمک میکنند به او. چه کسی کمک میکند؟ اگر کمک آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی قدرت داشت و جرئت داشت که این‌جور وحشیانه با مردم مسلمان، با زن و مرد، با کودک، در آن محیطِ محدود این‌جور رفتار بکند؟ نمیشود با این دشمن با روی خوش برخورد کرد؛ نمیشود با آنها با ملایمت رفتار کرد؛ چه آن که مباشر قتل است، چه آن که معاون قتل و پشتیبان قتل است، چه آن که خانه را ویران میکند، چه آن که از ویران‌کننده‌ی خانه پشتیبانی میکند: وَمَن یَتَوَلَّهُم فَاُولٰئِکَ هُمُ الظّالِمون؛(۱۸) اگر کسی با اینها دست دوستی داد، ستمگر است، ظالم است؛ اَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمین.(۱۹) نصّ قرآن، آیات قرآن اینها است. پس امسال برائت از همیشه بارزتر است. حجّ امسال، حجّ برائت است.

بایستی حجّاج مؤمن ــ چه ایرانی و چه غیرایرانی؛ از هر جا که هستند ــ بتوانند این منطق قرآنی را به همه‌ی دنیای اسلام منتقل کنند. امروز فلسطین به این احتیاج دارد؛ به پشتیبانی دنیای اسلام احتیاج دارد. بله، جمهوری اسلامی منتظر این و آن نماند و نمیمانَد، لکن اگر چنانچه دستهای قویّ ملّتهای مسلمان و دولتهای مسلمان از اطراف بیایند و همراهی بکنند، تأثیرش خیلی بیشتر میشود؛ دیگر این حالت رقّت‌بار مردم فلسطین این‌جور ادامه پیدا نمیکند؛ این وظیفه است.(۲۰) (شما که آماده‌اید، خدا کاری کند دنیای اسلام آماده بشود؛ ان‌شاءالله.)

راجع به وضع حجّاج محترم هم از زحماتی که چه بعثه، چه سازمان ــ هر کدام در نقش خودشان ــ و چه بقیّه‌ی دستگاه‌های مربوط به سلامت و امنیّت و رفت و آمد و حمل و نقل و بقیّه‌ی مسائل حجّاج [میکشند و] تلاش میکنند، ما تشکّر میکنیم؛ و تأکید میکنیم که برای آسایش حجّاج ایرانی و انجام یک حجّ مبرور و مقبول، هر چه میتوانند برنامه‌ریزی کنند؛ این برنامه‌ریزی لازم دارد. خب بحمدالله کارهای خوبی انجام گرفته و انجام میگیرد لکن برای اینکه این فاصله‌ی بین کاری که ما امروز میکنیم و کاری که انتظار داریم بتوانیم انجام بدهیم پُر بشود، باید ان‌شاءالله برنامه‌ریزی کنیم، خدای متعال هم ان‌شاءالله به شما کمک خواهد کرد. از خداوند، تفضّلاتش را، رحمتش را، مغفرتش را برای امام بزرگوارمان، برای شهدایمان، برای گذشتگانمان مسئلت میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 

در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدعبدالفتّاح نوّاب (نماینده ی ولیّ‌فقیه در امور حج و سرپرست حجّاج ایرانی) و آقای سیّدعباس حسینی (رئیس سازمان حج و زیارت) مطالبی بیان کردند.
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۱۹۸؛ «... پس چون از عرفات کوچ نمودید، خدا را در مشعرالحرام یاد کنید ...»
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۰۳؛ «و خدا را در روزهایی معیّن یاد کنید ...»
سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۲۰۰؛ «... همان گونه که پدران خود را به یاد می‌آورید، با یادکردنی بیشتر، خدا را به یاد آورید ...»
سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۳۶؛ «... پس نام خدا را بر آنها در حالی که بر پای ایستاده‌اند ببرید ...»
سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۴۵. و سوره‌ی جمعه، بخشی از آیه‌ی ۱۰
سورهی حج، بخشی از آیهی ۲۷؛ «و در میان مردم براى [اداء] حج بانگ برآور ...»
سورهی آل عمران، بخشی از آیهی ۱۰۳؛ «و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید ...»
سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۲۵؛ «... در مقام ابراهیم، نمازگاهى براى خود اختیار کنید ...»
(۱۰ سورهی بقره، بخشی از آیهی ۱۲۵؛ «... و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: «خانه مرا براى طواف‌کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید.»
(۱۱ پایه‌ها
(۱۲ اشاره به اعتراضات ضدّصهیونیستی دانشجویان دانشگاه‌ها در دنیا، از جمله در آمریکا و اروپا که به ضرب‌وشتم و دستگیری شماری از آنها منجر گردید.
(۱۳ سوره‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۷۴
(۱۴ سوره‌ی ابراهیم، بخشی از آیه‌ی ۳۶
(۱۵ سوره‌ی ممتحنه، آیه‌ی ۸
(۱۶ سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۴؛ «قطعاً براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى که با او هستند سرمشقى نیکو است؛ آنگاه که به قوم خود گفتند: "ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستید بیزاریم؛ به شما کفر مى‌ورزیم و میان ما و شما دشمنى و کینه‌ی همیشگى پدیدار شده، تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید." ...»
(۱۷ سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۹
(۱۸ سوره‌ی ممتحنه، بخشی از آیه‌ی ۹؛ «... و هر کس آنان را به دوستى گیرد، آنان همان ستمگرانند.»
(۱۹ سوره‌ی هود، بخشی از آیه‌ی ۱۸؛ «... هان! لعنت خدا بر ستمگران باد.»
(۲۰ شعار حضّار: «ای رهبر آزاده / آماده‌ایم، آماده»
جمعه, 28 ارديبهشت 1403 19:31

بیانات در دیدار معلمان

به مناسبت گرامیداشت روز معلّم(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین والصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خوشامد عرض میکنم به یکایک شما برادران و خواهران عزیز، معلّمان و پرورش‌دهندگان فضیلت و سازندگان آینده‌ی کشور. به جامعه‌ی معلّمین در سراسر کشور سلام عرض میکنم، روز معلّم را به همه‌ی معلّمان عزیزمان تبریک عرض میکنم و یاد معلّم بزرگ و شهید، مرحوم آیت‌الله مطهّری را که این روز همیشه با یاد ایشان همراه است، گرامی میدارم. این روز، روز دوازدهم اردیبهشت، برای ما یک فرصت است که عرض اخلاصی بکنیم به جامعه‌ی معلّمین کشور؛ هم تشکّر کنیم، هم عرض ارادت کنیم، هم در حدّ توان تکریم زبانی از معلّمان عزیزمان بکنیم ــ البتّه تکریم زبانی کافی نیست، امّا لازم است ــ و مطالبی را هم راجع به مسائل مربوط به آموزش‌وپرورش عرض کنیم.

«تکریم معلّم» که عرض کردیم کار لازمی است، اوّلاً اینکه «مَن لَم یَشکُرِ المَخلوقَ لَم یَشکُرِ الخالِق»؛(۲) همه باید از معلّمین شکرگزار باشند. شما هستید که فرزندان ما را تربیت میکنید، تعلیم میدهید و آنها را برای زندگی دوران عمرشان آماده میکنید؛ این کار بزرگی است. همه‌ی ملّت، یکایک مردم در سراسر کشور، در هر رتبه‌ای، در هر شغلی، باید از معلّمین تشکّر کنند. ثانیاً «تشکّر از معلّم» که بنده اینجا عرض میکنم تشکّر را، برای توجّه دادن افکار عمومی کشور به اهمّیّت تعلیم و تربیت و اهمّیّت معلّم است. مشکل بسیاری از مسائل ما ناشی از افکار عمومی است؛ اگر افکار عمومی نسبت به یک قضیّه‌ای توجیه بشوند، توجّه پیدا کنند، انجام آن کار آسان‌تر خواهد شد. ما الان در مسئله‌ی آموزش‌وپرورش مشکلات مادّی داریم، مشکلات معیشتی داریم، مشکلات کاری داریم، مشکلات فضای آموزشی داریم؛ اگر افکار عمومی نسبت به این مسئله حسّاس بشود، معلّم را بشناسد، قدر معلّم را بداند، این در همه‌ی این مشکلات اثر خواهد گذاشت؛ ما این را میخواهیم. بنده صریحاً وظیفه‌ی عمومی را برای تشکّر از معلّمین عرض میکنم، برای اینکه افکار عمومی توجّه به این مسئله پیدا کند.

هرچه شغل معلّمی محترم‌تر باشد، جاذبه‌ی آن بیشتر خواهد شد. اگر یک شغلی در جامعه از احترام عمومی برخوردار باشد، طبعاً جاذبه‌ی این شغل بیشتر میشود. وقتی جاذبه بیشتر شد، افراد با سطح بالاتری به این شغل روی خواهند کرد؛ جامعه‌ی معلّمین یک ارتقائی از لحاظ سطح علمی و معنوی پیدا میکند؛ اگر این[طور] شد، کشور از لحاظ تعلیم و تربیت ارتقاء پیدا خواهد کرد. ببینید، یک محاسبه‌ی روشن است. ما باید کاری کنیم که شغل معلّمی در دنیا محترم بشود. این به عهده‌ی رسانه‌ها است، به عهده‌ی صاحبان منابر و جایگاه گفتار عمومی است که شغل معلّمی را تعریف کنند برای مردم و تمجید کنند. خب این راجع به معلّم.

امّا راجع به آموزش‌پرورش چرا باید حرف بزنیم؟ برای خاطر اینکه آموزش‌و‌پرورش واقعاً یک دستگاهی در ردیف دستگاه‌های دیگر کشور نیست؛ این را باید همه بپذیرند. حالا همین مطلبی که گفتم «در ردیف دیگر دستگاه‌ها نیست»، این در ذهن خیلی از مردم سؤال ایجاد میکند؛ این افکار عمومی که عرض کردیم در اینجا نشان میدهد خودش را. «در ردیف سایر دستگاه‌ها نیست»، یعنی چه؟ یعنی سایر دستگاه‌ها به‌کار‌گیرنده‌ی نیروی انسانی‌اند، آموزش‌وپرورش ایجادکننده‌ی نیروی انسانی است، ایجادکننده‌ی منابع انسانی است؛ بله، آموزش عالی هم داریم امّا پایه اینجا است. این دوازده سال را دستِ‌کم نباید گرفت. هویّت منابع انسانی در آموزش‌‌پرورش شکل میگیرد. معلّم وقتی که در میدان حضور فعّال دارد، در واقع دارد هویّت‌سازی میکند. شما رفتارتان، گفتارتان، موضع‌گیری‌تان، اشاره‌تان، گاهی در کلاس یک شوخی‌ای که میکنید، گاهی یک تشری که میزنید، همه‌ی اینها در مخاطبتان که آن نسل جوانی است که فردا باید تصمیم‌گیری کند و تصمیم‌سازی کند در کشور، سازنده است، تأثیرگذار است.

خب [جایگاه] آموزش‌وپرورش این است: نیروی انسانی و منابع انسانی را آموزش‌‌وپرورش تهیّه میکند؛ و منابع انسانی، بزرگ‌ترین ثروت هر کشور است دیگر. اگر ما نفت داشته باشیم، معادن داشته باشیم، طلای زیر زمین داشته باشیم، انواع و اقسام ثروتهای زیرزمینی را داشته باشیم، هوای خوب، فضای خوب، امّا آدمِ استفاده‌کننده نداشته باشیم، آدمی که بتواند از اینها کار بکشد، چه فایده‌ای دارد؟ آفریقای قرن گذشته منبع بیشترین و برترین ثروتهای دنیا بود، آدمی که از اینها استفاده کند نداشت، اروپایی‌ها از این فرصت استفاده کردند آمدند پدر آفریقا را درآوردند، ثروتهایش را جمع کردند بردند. [اهمّیّت] منابع انسانی این است؛ این منابع انسانی را آموزش‌و‌پرورش فراهم میکند. در کشور ما، مثل همه‌جای دیگر، امنیّتمان، پیشرفتمان، سلامتمان، رفاهمان، علممان، تحقیقاتمان، همه‌ی ارزشهای انسانی و اسلامی‌مان احتیاج دارند به نیروی انسانی؛ به منابع انسانی احتیاج دارند؛ این منابع انسانی را آموزش‌وپرورش درست میکند. پس درباره‌ی آموزش‌وپرورش خیلی باید صحبت کرد، خیلی باید حرف زد، خیلی باید کار کرد.

چند کلمه در باب آموزش‌وپرورش بر این اساس عرض میکنم. البتّه بیانات آقای وزیر بیانات بسیار خوبی بود؛ خیلی‌هایش ناظر بود به تذکّراتی که قبلها داده شده. الحمدلله پیشرفتهایی که ذکر کردند، پیشرفتهای مهمّی است؛ بعضی از آنها را ما در گزارش‌هایمان هم داشتیم که حالا ممکن است اشاره کنیم.

چند کلمه در باب آموزش‌وپرورش عرض میکنم. چند کلمه‌ی کوتاه هم در باب انتظار از معلّمان، و انتظاراتی که از جامعه‌ی معلّمین کشور هست، عرض خواهم کرد.

در باب آموزش‌وپرورش چند سرفصل را من ذکر میکنم. یک سرفصل که از همه مهم‌تر است، مسئله‌ی «تحوّل» است، که آقای وزیر اشاره کردند. ما در گذشته، چند سال این سند تحوّل را گذاشتیم در کشو، درش را هم بستیم! هیچ تحرّکی انجام نگرفت، [لذا] ضرر کردیم. آن چند سالی که سند تحوّل جدّی گرفته نشد، پیشرفتی پیدا نکرد، ضرر کردیم. خب حالا بحمدالله شنیدم که سند، هم مورد بازنگری قرار گرفته، که رو به اتمام است و در حال نهایی شدن است، هم «نقشه‌ی راه» برای اجرای آن آماده شده، که اینها همه مهم است. بخصوص این نقشه‌ی راه برای اجرای سند خیلی مهم است؛ بدانیم این سند را چه جوری بایستی عمل کنیم که در تمام سطوح آموزش‌وپرورش اثر خودش را ببخشد؛ این خبر خوبی است. نگذارید وقفه ایجاد بشود و کار را به طور جدّی پیش ببرید.

در همه‌ی مراحل هم، از عناصر نخبه استفاده بشود. هم در داخل آموزش‌وپرورش نخبگانی هستند، نظراتی دارند، هم در بیرون آموزش‌وپرورش؛ کسانی هستند که کار بارزی هم در آموزش‌وپرورش ندارند امّا فکر دارند، نظر دارند؛ از نظرات اینها استفاده بشود. و این سند روزبه‌روز باید بیشتر و بهتر ترمیم بشود؛ یعنی امروز شما سند را بِروز کردید، ممکن است دو سال دیگر، سه سال دیگر نیاز داشته باشد که سند بِروز بشود؛ چون تحوّلات سریع است. [لذا] از اینها استفاده بشود. این سرفصل اوّل، سرفصل تحوّل.

سرفصل دوّم، مسئله‌ی توانمندسازی معلّمان است. توانمندسازی دو جور است: یکی از لحاظ مسائل معیشتی و مادّی و مانند اینها است؛ این همیشه مورد تأکید ما بوده، و دولت در حدّ امکاناتش تلاش لازمی را در این زمینه باید انجام بدهد؛ این البتّه به جای خود محفوظ؛ کار لازمی است و بایستی هرچه ممکن است در این زمینه تلاش کرد. امّا توانمندسازی یک بُعد دیگر هم دارد که میخواهم روی آن تکیه بکنم؛ و آن عبارت است از اینکه معلّم از نیروی معنوی خود، یعنی آن عشقی که به طور طبیعی به تعلیم و به تربیت در درون وجود انسان هست استفاده کند، و از معلومات لازم و نیازهای لازم و تجربه‌های لازم استفاده کند برای اینکه کار معلّمی را قِوام بدهد؛ قوام‌یافتگی کار معلّم. اینکه عرض کردیم شما انسان میسازید، نیروی انسانی را و منابع انسانی را شما تولید میکنید، این صرفاً با رفتن سرِ کلاس و آن صفحات معیّن کتاب را درس دادن حاصل نمیشود؛ اگرچه آنها هم لازم است، امّا صرفاً آن نیست. وقتی وارد کلاس میشویم، به عنوان یک مسئول، به عنوان یک کسی که ما اختیار این جمع و آینده‌ی این جمع را در دست داریم، ما میخواهیم برای او آینده ترسیم کنیم، با این نیّت، با این روحیه، با این انگیزه، با این فهم از معلّمی وارد کلاس بشویم. این عرض ما است؛ توانمندسازی این[جور] است.

خب، اگر ما بخواهیم جامعه‌ی معلّمین به سطح تراز ــ [یعنی] همین سطحی که عرض کردم ــ برسند، طبعاً باید مراکز تربیت معلّم را تقویت کنیم که خب اشاره کردند. بنده هم مکرّر راجع به دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلّم توصیه کرده‌ام، تأکید کرده‌ام، باز هم تأکید میکنم؛ دستِ‌کم نباید گرفت؛ این جاها خیلی مهم است. و در واقع دانشگاه فرهنگیان [جای] تربیت مربّیان نسل جدید کشور است؛ بنابراین اهمّیّت خیلی زیادی دارد. این هم یک مسئله.

سرفصل سوّم، مسئله‌ی معاونت پرورشی است. یک برهه‌ای از زمان این فکر را القاء کردند که معاونت پرورشی اصلاً لازم نیست؛ چرا؟ منطقشان هم این بود که میگفتند پرورش به وسیله‌ی خود معلّم باید انجام بگیرد. این حرف درستی است؛ کار معلّم فقط تعلیم نیست؛ خود معلّم باید تربیت هم بکند، پرورش هم بدهد امّا این کافی نیست؛ بحث سرِ این است. معاونت پرورشی یکی از مهم‌ترین بخشهای آموزش‌وپرورش است. البتّه امروز معاونت پرورشی مشکلاتی دارد؛ حالا کمبود منابع مالی و نگاه‌های مختلف [هست امّا این بخش] باید تقویت بشود.

اوّلین کار معاونت پرورشی این است که از ایجاد و رواج و شیوع آسیب‌های اخلاقی و اجتماعی در میان خود جوانها جلوگیری کند. بنده میخواهم پیشنهاد کنم که جوانهایمان ــ که در مجموعه‌ی میلیونی دانش‌آموز، یک تعداد خیلی زیادی جوان و نوجوان فعّال هستند ــ باید بروند جلوی آسیب‌های اجتماعی را بگیرند؛ خب، مقدّمه‌اش این است که در داخل خود مدارس آسیب‌های اجتماعی وجود نداشته باشد؛ این کار معاونت فرهنگی است. حالا البتّه آمارهایی میدهند که این‌قدر [آسیب‌ها] زیاد شده؛ بنده به این آمارها خیلی اعتماد نمیکنم، اینها خیلی مورد اعتماد نیست امّا آسیب‌ها وجود دارد؛ یعنی رفتار خشن، روابط نامناسب اخلاقی و خیلی چیزهای دیگر که نمیخواهم اسم بیاورم. معاونت پرورشی بایستی به اینها برسد.

یکی دیگر از مسائلی که مربوط به معاونت پرورشی است، تبیینِ مصالح بنیادی کشور و نظام جمهوری اسلامی است؛ اینها باید تبیین بشود، به جوانها گفته بشود. اگر این میلیون‌ها جوان و نوجوانی که ما در آموزش‌و‌پرورش، در مدارس داریم، مصالح بنیادی نظام را بشناسند، مصالح کشورشان را بشناسند، جبهه‌ی دوست و دشمن کشورشان را بشناسند، مسائل اساسی مورد نیاز کشورشان را بشناسند، دیگر تبلیغات دشمنان و این‌‌همه تلاش میلیاردی‌ای که دشمنان برای تبلیغات و گمراه کردن افکار عمومی کشور دارند انجام میدهند، خنثی خواهد شد. اگر نوجوان ما در این زمینه پیشگیری بشود و از لحاظ فکری به تعبیر رایج واکسینه بشود، این تبلیغات دشمنان خنثی خواهد شد.

و جوان کشور بداند که آن مؤلّفه‌های مصالح کشوری چیست و منطقی که پشت سرش هست چیست؛ این هم مهم است. حالا مثلاً فرض کنید که راجع به آمریکا، مثلاً شعار میدهند «مرگ بر آمریکا»؛ خب جوان شعار میدهد، امّا باید بداند که چرا «مرگ بر ‌آمریکا» میگوید، چرا میگوییم «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این را باید بفهمد و منطقش را بداند. چرا میگوییم ما با فلان دولت، فلان کشور، حاضر نیستیم ارتباط برقرار کنیم؛ علّت چیست؟ این عقلانیّتی که پشت سر این مصالح کلّی هست، بایستی دانسته بشود. این هم یک سرفصل که سرفصل مربوط به معاونت پرورشی بود.

یک سرفصل دیگر مسئله‌ی ثبات مدیریّتی در آموزش‌وپرورش است. آن‌طور که به بنده گزارش کرده‌اند، در سالهای طولانیِ گذشته، ما به طور متوسّط هر دو سال یک وزیر داشته‌ایم؛ هر دو سال یک وزیر! خب دیگر تکلیف این دستگاه معلوم است چه میشود؛ تا بیایند یک کار اساسی را شروع کنند، باید وزیر برود؛ وقتی وزیر رفت، مجموعه‌ی مدیریّتی زیر نظر او هم تغییر پیدا میکند، کار اساسی به جایی نمیرسد. بنده تأکید دارم بر ثبات مدیریّت؛ از مدیریّتهای سطح بالا تا سطح متوسّط، باید ثبات پیدا کند تا بشود برنامه‌ها را دنبال کرد. این هم یک سرفصل که این البتّه، هم ناظر به درون آموزش‌و‌پرورش است، هم بیرون آموزش‌وپرورش.

یک سرفصل دیگر که این هم به نظر بنده مهم است، الگوسازی در جامعه‌ی معلّمین کشور است. شما مجموعه‌ی جامعه‌ی معلّمین در سراسر کشور، الگوهای معلّمینتان چه کسانی هستند؟ ما در رشته‌های دیگر الگو داریم؛ مثلاً در ورزش، قهرمانها الگویند؛ در هنر، مثلاً هنرمندهای برجسته الگویند؛ در عالم تعلیم دینی و روحانیّت، یک گروهی برجسته‌اند و الگوی برای دیگران هستند؛ طلبه نگاه میکند به مرجع تقلید، به آن مدرّس بزرگ. در جامعه‌ی معلّمین، الگوها چه کسانی هستند؟ باید معرّفی بشوند. نهاد آموزش‌وپرورش نگاه کنند معلّمینی را که از لحاظ شاخصهای معلّمی یک برجستگی‌ای دارند، در سراسر کشور پیدا کنند. مثلاً فرض بفرمایید معلّمی هست که خوب تدریس میکند، تدریس برجسته‌ای دارد. معلّمی هست که زمان طولانی‌ای از عمر خودش را در تعلیم صرف کرده؛ ما معلّمینی را سراغ داشتیم ــ تعداد کمی، تعداد انگشت‌شماری ــ که پنجاه سال معلّمی کرده بودند، شصت سال معلّمی کرده بودند! خیلی مهم است؛ این یک الگو است. معلّمی که در مناطق دشوار معلّمی میکند؛ دوچرخه را سوار میشود میرود مثلاً فرض کنید که فلان منطقه‌ی دور، برای پنج شاگرد یا ده شاگرد درس میدهد و برمیگردد.

معلّمی که با انواع و اقسام ناراحتی‌های درونی و داخلی و جسمی و روحی کار تعلیم و تربیت را رها نمیکند و برای آن اهمّیّت قائل است؛ اینها قهرمانند؛ این افراد را در سراسر کشور پیدا کنند، به عنوان قهرمان معرّفی کنند. از هر استانی به نوبت، به ترتیب، سه نفر، پنج نفر، ده نفر انتخاب بشوند، [به عنوان] قهرمان [معرّفی] بشوند و امتیازاتی به عنوان قهرمانی در نظر گرفته بشود.  این کار هم یکی از کارهای لازم است؛ خب این کاری که عرض کردم برای معلّمین شوق‌آفرین است؛ ما به این شوق‌آفرینی نیاز داریم.

و امّا آنچه راجع به انتظارات از معلّمین لازم است عرض بکنم. از شما معلّمین هم ما توقّعاتی داریم: یکی از انتظارات که شاید از همه مهم‌تر باشد، همان است که قبلاً هم به آن اشاره کرده‌ام؛(۳) معلّم فقط آموزنده‌ی علم نیست بلکه پرورنده‌ی هویّت دانش‌آموز است؛ به این توجّه کنید. توجّه کنید که شما دارید شخصیّت این جوان و نوجوان را میسازید. اگر عمیق کار کنید، اگر دانشگاه رفت، فرض کنیم در دانشگاه یک مشکلی هم وجود داشت، این مشکل دامن او را نخواهد گرفت؛ هویّت او ساخته میشود. شما در واقع دارید توانایی‌ها و استعدادهای باطنی این جوان و نوجوانی را که سر کلاس شما نشسته، استخراج میکنید. او قدرت بالقوّه‌ی نوشتن دارد امّا نمیتواند بنویسد؛ شما این قوّه را به فعلیّت درمی‌آورید. او قوّت بالقوّه‌ی حلّ مسئله را دارد امّا نمیتواند مسئله حل کند، استعداد بالقوّه‌ی تولید مسئله دارد امّا نمیتواند مسئله تولید کند؛ شما اینها را به او یاد میدهید؛ یعنی این استعداد را در واقع شما استخراج میکنید؛ مثل معدن طلا و نقره که در آن طلا و نقره هست و استخراج میشود. شماها دارید استخراج میکنید؛ بنابراین شما هویّت‌ساز هستید. باید به او، هم علم بیاموزید که خب در درجه‌ی اوّل است،‌ هم اعتماد به‌ نفْس بدهید، هم همّت و انگیزه بدهید، هم شوق به کار و به درس بدهید تا بتواند این ظرفیّتهایی را که در او هست، استخراج کند. این مطلب اوّل.

مطلب دوّم مترتّب بر این است: کشف استعدادهای دانش‌آموز. شما بیش از همه با این جوان و نوجوان ارتباط دارید؛ پدر و مادر این اندازه ارتباط ندارند، بخصوص با گرفتاری‌هایی که در این دوره‌های اخیر، در این مثلاً دوره‌های ماشینی و امثال اینها وجود دارد. شما میتوانید استعدادهای او را کشف کنید. معلّم اگر دقّت کند در مورد دانش‌آموزان، این استعدادها را میتواند کشف کند؛ و این را، یا شکوفا کنید یا به پدر و مادرش بگویید یا به مراکز لازم ارجاع بدهید که این استعداد شکوفا بشود. این هم مطلب دوّم.

مسئله‌ی سوّم ــ که این هم به نظر بنده بسیار مهم است ــ [این است که] شما به این دانش‌آموزتان نگاه ملّی بدهید؛ یعنی چه؟ یعنی ما یک نقشه‌ی گسترده‌ای داریم برای اداره‌ی کشور، برای پیشرفت کشور؛ یک جدول است. اگر خانه‌های این جدول درست پُر شد، نتیجه[اش] میشود پیشرفت کشور. کلاس شما یکی از خانه‌های این جدول است. این دانش‌آموز خودش را جزئی از یک مجموعه، از یک کل احساس کند؛ بداند اینکه دارد حالا درس میخواند، این جزئی از یک حرکت جمعی و عمومی است، قطعه‌ای از مجموعه‌ی پیشرفت کشور است؛ این را به دانش‌آموز باید القاء کرد؛ البتّه خود معلّم قبل از دانش‌آموز باید این را در خودش احساس کند. این توصیه‌ی ما به معلّمین است؛ بدانید این کلاس شما یک نقطه‌ی جداافتاده‌ی از مجموعه نیست؛ این، یکی از اجزای مجموعه است که دارد با حرکت خود، این ماشین عظیم را، که اسمش کشور است، اسمش جامعه است، اسمش نظام است، حرکت میدهد و پیش میبرد؛ با این نگاه به شغل خودتان نگاه کنید، و این نگاه را به دانش‌آموز منتقل کنید. این همان هویّت دادن به دانش‌آموز است؛ یعنی احساس کند که جزو مجموعه‌ای است که دارد همه‌ی کشور را حرکت میدهد. کار او فقط یک کار شخصی نیست؛ بله، الان او دارد درس میخواند، او دارد یاد میگیرد، امّا این یادگیری جزئی است و قطعه‌ای است از یک کار بزرگی که در سطح کشور دارد انجام میگیرد؛ این احساس باید به دانش‌آموز منتقل بشود. دانش‌آموز را با افتخارات ملّی آشنا کنید، با داشته‌های کشور آشنا کنید، با پیروزی‌هایی که بر اثر پیمودن راه‌های درست و دادن شعارهای درست به دست آمده آشنا کنید، با خطرها هم آشنا کنید؛ با خطرها، دشمنها و دشمنی‌ها آشنا کنید. این هم یک انتظار دیگر.

انتظار بعدی مسئله‌ی امیدآفرینی است. بنده مکرّر روی مسئله‌ی امید برای جوانها تکیه میکنم. علّت این است که امید در واقع تضمین‌کننده‌ی آینده‌ی کشور است. اگر کسی امید را در جوان امروز و نوجوان امروز تولید کند، به وجود بیاورد، تزریق بکند، در واقع به ساخت آینده‌ی کشور کمک کرده است. اینهایی که سعی میکنند از لج نظام یا از لج یک کسی یا از لج یک دولتی جوانها را ناامید کنند، در واقع دارند به آینده‌ی کشور لطمه میزنند. امیدآفرینی این است که پیشرفتها را برایشان توضیح بدهید، نقاط مثبت را توضیح بدهید، چشم‌اندازهای شوق‌انگیز را توضیح بدهید. ممکن است خود شما یک نقطه‌ضعفی را در کشور، در نظام، در کار دولت در ذهنتان داشته باشید، لزومی ندارد منتقل کنید و این کار را موجب ناامیدی کنید و جوان را ناامید کنید. شما سعی کنید او را به آینده امیدوار کنید. این امید است که او را به حرکت در خواهد آورد و در راه درست پیش خواهد برد. القاء امید، خدمت به آینده‌ی کشور است. این هم یک نکته.

نکته‌ی بعد در کنار علم و تربیت ــ که این دو را عرض کردیم ــ دانش‌آموز را تشویق کنید به فعّالیّتهای اجتماعی. ما کارهای اجتماعیِ زیادی الان داریم: همین فعّالیّتهایی که در مساجد هست، همین کمکهای مؤمنانه، همین جشنهای خیابانی نیمه‌ی شعبان، عید غدیر و امثال اینها، این فعّالیّتهای اجتماعیِ مربوط به سازندگی، راهیان نور، راهیان پیشرفت، یا همین جوانانی که میروند روستاهای دوردست فعّالیّت میکنند؛ جوان را تشویق کنید به این‌جور فعّالیّتها؛ این او را کارآزموده میکند. بعلاوه گره‌های زیادی را هم در کشور باز میکند. ما الان نزدیک به هفده میلیون دانش‌آموز داریم؛ از این هفده میلیون، اقلّاً هفت میلیونشان جوان و نوجوانی هستند که میتوانند در میدانهای مختلف نقش‌آفرینی کنند؛ از این نیرو حدّاکثر استفاده را باید بکنید تا کشور را پیش ببرید و کار را جلو ببرید. این هم یک مسئله.

و مسئله‌ی آخر هم، مسئله‌ی مهارت‌آموزی است که خب در بیانات وزیر محترم هم بود. من چند روز قبل از این با کارگران عزیز که اینجا در حسینیه ملاقات داشتم،(۴) گفتم که این سطح مهارت کارگر، پایه‌اش داخل مدرسه ریخته میشود؛ یعنی اگر در مدرسه یک مهارت‌آموزی‌ای انجام بگیرد ــ حالا غیر از مؤسّسه‌‌هایی که مربوط به [آموزش] فنّی و مانند این چیزها هستند؛ اگر چنانچه این کار در خود مدارس عادّی کشور انجام بگیرد ــ به نظرم میرسد که این، پیشرفت خیلی بزرگی پیدا خواهد کرد.

این انتظارات ما است؛ البتّه معلّمین عزیزمان خوب کار میکنند، بسیاری‌ از آنها هم به این انتظارات بدون اینکه ما بگوییم پاسخ میدهند امّا [اینها] باید در جامعه‌ی معلّمین عمومیّت پیدا کند.

امروز مسئله‌ی غزّه، مسئله‌ی اوّل دنیا است؛ یعنی در سطح بین‌المللی. صهیونیست‌ها و پشتیبانان آمریکایی‌ و اروپایی‌شان هر کار هم میکنند که مسئله‌ی غزّه را از دستور کار افکار عمومی دنیا خارج کنند نمیتوانند. خب نگاه کنید به این دانشگاه‌های آمریکا؛ امروز باز در خبرها میخواندم که چند دانشگاه دیگر اضافه شدند؛(۵) در استرالیا، در کشورهای مختلف اروپایی. یعنی ملّتها نسبت به مسئله‌ی غزّه حسّاسند؛ این مسئله، مسئله‌ی اوّل دنیا است. نباید بگذاریم این مسئله از نگاه عمومیِ بین‌المللیِ مردمِ دنیا و از این مسئله‌ی اوّل بودن، خارج بشود؛ باید فشار روی رژیم صهیونیستی روزبه‌روز افزایش پیدا کند.


یک نکته‌ای وجود دارد که خوب است مورد توجّه قرار بگیرد. خب، امروز همه‌ی دنیا دارند می‌بینند رفتار رژیم صهیونیستی را؛ سی و چند هزار کشته در ظرف شش ماه که از میان اینها، اقلّاً نصفشان زنان و کودکانند؛ این چیز کمی نیست، این‌قدر بی‌رحمی، این‌قدر وحشی‌گری چیز کوچکی نیست  که این سگ هار، به جان کودکان فلسطینی و مریضها و پیران و زنان بیفتد. خب، این یکی از چیزهایی است که موضعِ همیشگی جمهوری اسلامی را برای مردم دنیا ثابت کرد؛ حقّانیّت این موضعِ همیشگی جمهوری اسلامی ایران ثابت شد؛ چرا؟ که چرا ده‌ها سال است که در جمهوری اسلامی میگویند: «مرگ بر رژیم صهیونیستی»؛ این [موضع حق] ثابت شد. به همه‌ی دنیا نشان داده شد که حق با جمهوری اسلامی است، حق با ملّت ایران است؛ [چون این رژیم] ذات شریر و خبیثِ خودش را در این امتحان بزرگ نشان داد. حقّانیّت جمهوری اسلامی ثابت شد.


یک نکته‌ی بعدی، رفتار آمریکا است. شما ملاحظه کنید آمریکایی‌ها و دستگاه‌های مرتبط با آنها با مخالفت زبانی با اسرائیل چه معامله‌ای دارند انجام میدهند! دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا، نه تخریب کردند، نه شعارِ تخریب دادند، نه کسی را کشتند، نه جایی را آتش زدند، نه شیشه‌ای را شکستند، [ولی] این‌جور دارد با آنها رفتار میشود. این رفتار آمریکایی‌ها هم حقّانیّت موضع جمهوری اسلامی را در بدبینی به آمریکا نشان داد؛ یعنی در واقع شد پشتوانه‌ی همین «مرگ بر آمریکا» که شما میگویید؛ نشان داد به همه که آمریکا شریک جرم است. یک حرفی هم ممکن است یک وقتی بزنند به عنوان مثلاً دلسوزی و مانند اینها، [امّا] دروغ است، خلاف واقع است. آنچه انسان مشاهده میکند در عمل، نشان‌دهنده‌ی همراهی و همدستی آمریکا در این جرم بزرگ، در این گناه نابخشودنی با رژیم صهیونیستی است؛ اینها شریک جرمند. چطور میشود انسان نسبت به یک چنین نظامی، نسبت به یک چنین رژیمی خوش‌بین باشد، یا به حرف او اعتماد بکند؟ چطور ممکن است؟ خب این که یک مطلب.


مطلب بعدی در زمینه‌ی این مسئله‌ی جاری فلسطین است. به نظر ما تا وقتی که فلسطین به صاحبان خودش برنگردد، مشکل غرب آسیا حل نخواهد شد. اگر بیست سال دیگر، سی سال دیگر هم تلاش کنند که این رژیم را سرپا نگه دارند ــ که ان‌شاءالله نمیتوانند هم این کار را بکنند ــ مشکل حل نخواهد شد. مشکل آن وقتی حل میشود که فلسطین برگردد به صاحبان خودش، یعنی مردم فلسطینی. فلسطین متعلّق به مردم فلسطین است که در بین آنها مسلمان هست، مسیحی هست، یهودی هم هست؛ فلسطین مال آنها است؛ فلسطین را به آنها برگردانند، آنها رژیم خودشان را، نظام خودشان را تشکیل بدهند، بعد آن نظام تصمیم بگیرد که با صهیونیست‌ها چه جوری معامله کند؛ بیرونشان کند یا نگهشان دارد؛ تصمیم را آنها بگیرند؛ این راه ‌حلّی است که چند سال پیش ما این را اعلام کردیم، در سازمان ملل هم ظاهراً ثبت شد؛ الان هم روی همین تکیه میکنیم؛ تا این اتّفاق نیفتد، مسئله‌ی منطقه‌ی غرب آسیا حل نخواهد شد.

بعضی خیال میکنند بروند کشورهای اطراف را وادار کنند که روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادّی کنند، مشکل حل خواهد شد؛ نه، اشتباه میکنند. فرض کنید کشورهای گوناگونِ این دُوروبَر، عمدتاً کشورهای عرب، روابطشان را با رژیم صهیونیستی عادّی هم بکنند، این، مشکل را حل نمیکند، [بلکه] مشکل را متوجّه میکند به خود دولتهای آنها؛ یعنی آن دولتهایی که بر این جنایات چشم پوشیدند و با وجود یک چنین جنایاتی با آن رژیم دست دوستی دادند، ملّتها به جان خود آن دولتها خواهند افتاد. اگر امروز ملّتهای منطقه علیه رژیم صهیونیستی‌اند، آن روز ملّتهای منطقه علیه دولتهای خودشان خواهند بود. [به این شکل] مشکل حل نمیشود؛ باید فلسطین به فلسطینی‌ها برگردد. امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال این آینده را هرچه زودتر برساند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته
 
در ابتدای این دیدار، آقای رضا مراد صحرائی (وزیر آموزش‌وپرورش) گزارشی ارائه کرد.
عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۴ (با اندکی تفاوت)
از جمله، بیانات در دیدار جمعی از معلّمان و فرهنگیان سراسر کشور (۱۴۰۲/۲/۱۲)
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و اعضای تشکّلهای کارگری (۱۴۰۳/۲/۵)
اشاره به اعتراضات ضدّصهیونیستی دانشجویان دانشگاه‌ها در دنیا، از جمله در آمریکا و اروپا که به ضرب‌وشتم و دستگیری شماری از آنها منجر گردید.

تلاوت قرآن ابزار است، وسیله است؛ برای چه؟ برای جاگیر شدن معارف قرآنی در دل؛ در درجهی اوّل این است که رشد میدهد جامعه‌ی اسلامی را.

در یک مجلسی که شما قرآن میخوانید، چقدر خوب است بعد از آنکه مثلاً ده دقیقه یا یک ربع تلاوت کردید، بتوانید به قدر پنج دقیقه، ده دقیقه، مضامین همان [آیات] را به همان مستمعِ تلاوتتان منعکس کنید و بگویید این آیاتی که خواندم، اینها را داشت میگفت. این خیلی خوب است؛ این سطح مستمع را، سطح مجلس را، خیلی بالا میبرد.

مکّه هم که دارید میروید، خدا ان‌شاءاللّه از شماها قبول کند و حجّ مبروری را به جا بیاورید. یکی از زیباترین‌ معنویّات اسلامی تلاوت قرآن در مسجد مدینه است؛ جمع بین مسجد و قرآن، جمع بین کعبه و قرآن؛ این یکی از زیباترین ترکیبها است. [آنجا] همان جایی است که قرآن نازل شده؛ همان جایی است که این آیات، اوّل‌بار بر دل مقدّس پیغمبر وارد شده و ایشان به زبان مبارکشان این آیات را در فضای دُور و بَر کعبه خوانده‌اند؛ سختی کشیدند، کتک خوردند، اذیّت شدند، بعد فحّاشی شنیدند و خواندند این آیات را و توانستند با همین آیات، تاریخ را بکلّی دگرگون کنند.

جمعه, 28 ارديبهشت 1403 19:26

بیانات در دیدار کارگران

به مناسبت اولین روز از هفته کار و کارگر(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، کارگران عزیز. سلام صمیمی و قلبی خودم را به وسیله‌ی شما حضّار محترم به جامعه‌ی کارگری کشور ابلاغ میکنم. ان‌شاءالله که موفّق باشید، مؤیّد باشید. بنده از این جهت خیلی خرسندم که این «هفته‌ی کارگری» وجود دارد که ما بتوانیم در این هفته با جمع کارگران مواجه بشویم، اقلّاً یک تشکّر زبانی بکنیم از جامعه‌ی کارگری؛ این فرصت برای ما مغتنم است. بله، تشکّر زبانی البتّه کافی نیست، لکن لازم است. بنده صمیمانه تشکّر میکنم از زحمات کارگران‌مان، از نجابت کارگران‌مان، از همّت کارگران‌مان و ان‌شاءالله از پیشرفت جامعه‌ی کارگری.

چند نکته را عرض میکنم. این نکاتی که گفته میشود، ممکن است بعضی از این نکات برای شماها روشن باشد، واضح باشد. علّت اینکه من تکیه میکنم روی بیان این نکات، این است که اینها باید عرف بشود، به افکار عمومی تبدیل بشود، نگاه عمومی جامعه بایستی به این مطالب توجّه پیدا کند. اگر چنانچه یک مطلبی در افکار عمومی به صورت عرف درآمد، فهمیده شد، دانسته شد، پذیرفته شد، آن‌وقت تحقّق آن خواسته آسان خواهد شد، دولتها و مسئولین و همه‌ی دست‌اندرکاران کمک خواهند کرد که آن خواسته برآورده بشود؛ ما میخواهیم این تحقّق پیدا کند.

نکته‌ی اوّل در مورد ارزش کارگر است. خب درباره‌ی ارزش کارگر خیلی صحبت شده، ما هم عرایضی کرده‌ایم،(۲) دیگران هم گفته‌اند ، شماها هم میدانید. بالاترین جمله‌ای که در این زمینه میشود گفت این است که نبیّ مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم‌)، طبق این روایت، به دست پینه‌بسته‌ی کارگر بوسه زد.(۳) دیگر از این بالاتر چه میشود؟ این ارزش کارگر است. منتها یک نکته‌ای در اینجا هست؛ در دنیا، کشورهای مختلف، ملّتها و فرهنگهای مختلف، همه روز کارگر دارند، روز کارگر مال همه‌ی دنیا است، لکن نکته اینجا است که نگاه دنیای مادّی به کارگر با نگاه اسلام به کارگر متفاوت است. بله، دنیای مادّی هم برای کارگر اهمّیّت قائل است، لکن چرا؟ چون کارگر یک ابزار است، ابزار تولید ثروت است برای کارفرما؛ نگاه دنیای مادّی به کارگر نگاه ابزاری است، مثل پیچ‌ومهره، مثل خود ماشین. اسلام این‌جور نیست؛ نگاه اسلام به کارگر و ارزشی که برای کارگر قائل است، ناشی است از ارزشی که برای کار قائل است؛ عمل؛ اسلام برای عمل ارزش ذاتی قائل است.

مراد از این تعبیراتِ «عمل صالح» که در قرآن هست و انواع تعبیرات و تمجیدهایی که از «عمل» در روایاتِ متعدّد هست، فقط نماز و روزه نیست؛ «عمل» یعنی همه جور عملی؛ هم عملی که انسان میکند به ‌عنوان عبادت، هم عملی که انسان میکند برای آوردن نان حلال در سفره؛ این هم عمل است، این هم عمل صالح است؛ «‌اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات»(۴) شامل این عمل هم میشود؛ عنوان «عمل» یک عنوان عامّی است. لذا می‌بینید در قضیّه‌ی سعدبن‌معاذ که شهید شده بود، رسول اکرم رفتند داخل قبر، او را گرفتند داخل قبر خواباندند، بعد این لحد را که درست میکردند، مرتّب گفتند گچ بدهید، آب بدهید، گِل بدهید که [لحد را] محکم کنند؛ خب محکم کردن لحد [برای] چیست؟ خب معلوم است چهار روز دیگر خراب میشود. پیغمبر جواب این سؤالِ مقدّر را داد؛ کسی سؤال نکرده بود، امّا یک سؤالی بود که مطرح میشد. پیغمبر جواب داد فرمود بله، ما میدانیم این چند صباح دیگر متلاشی خواهد شد ــ هم آن بدن، هم آن لحد ــ لکن خدا دوست دارد که وقتی انسان یک عملی را انجام میدهد، آن عمل را محکم‌کاری کند، درست انجام بدهد؛ تعبیر روایت این است: اِنَّ اللهَ تَعالیٰ یُحِبُّ اِذا عَمِلَ اَحَدُکُم عَمَلاً اَن یُتقِنَه.(۵) پس پیدا است که عملی که در لسان روایات هست، شامل این‌جور عملی هم هست. این [عمل،] احترامِ ذاتی دارد.

لذا در یک روایتی ــ که این درباره‌ی جامعه است، درباره‌ی اجتماعات بشری است ــ [آمده]: مَن یَعمَل یَزدادُ قُوَّةً؛ جامعه‌ای که در آن، کار وجود داشته باشد و عمل انجام بگیرد، قدرت و قوّتِ آن افزایش پیدا خواهد کرد؛ وَ مَن یُقَصِّر فِی العَمَلِ یَزدادُ فَترَةً؛(۶) آن جامعه‌ای و آن فردی که در عمل کوتاهی بکند، سستی او روزبه‌روز بیشتر خواهد شد. عمل، قوّت ایجاد میکند؛ هم در فرد، هم در جامعه؛ عمل این[جوری] است. پس عمل در اسلام ارزش ذاتی دارد. چه کسی این عمل را انجام میدهد؟ شما؛ کارگر. پس کارگر ارزش ذاتی دارد. ببینید، نگاه این نگاه است. نگاه این نیست که اگر این نباشد، جیب من خالی میماند؛ [این نیست که] به ‌عنوان یک ابزار به کارگر نگاه کند؛ اسلام این‌جوری نگاه نمیکند؛ میگوید این دارد عمل میکند و عمل ارزش ذاتی دارد، پس این کارگر هم ارزش ذاتی دارد. بنده این را میخواهم بگویم تا هم شما که کارگر هستید خودتان به ارزش و اهمّیّت جایگاه کارگری توجّه بکنید و تکیه بکنید، هم جامعه‌ی کشور و مردم کشور توجّه کنند که کارگر چقدر اهمّیّت دارد. این یک نکته.

نکته‌ی دوّم در مورد مسئله‌ی امروز کشور است که مسئله‌ی اقتصاد است. یکی از مسائل مهمّ امروز کشور مسئله‌ی «اقتصاد» است؛ لذاست که ما این چندساله، در شعار سال، روی نقطه‌های حسّاس اقتصادی تکیه کرده‌ایم. امسال(۷) هم گفتیم «جهش تولید»، نه «افزایش تولید»؛ «جهش»! جهش چه جوری حاصل میشود؟ با مشارکت مردم. بنده عقیده‌ی راسخ دارم، نظر همه‌‌ی کارشناس‌های اقتصادی صاحب‌نظر ما هم همین است که اگر مردم وارد میدان اقتصاد بشوند، بخصوص اگر وارد میدان تولید بشوند، تولید جهش پیدا میکند؛ تولید که جهش پیدا کرد، کشور ثروتمند میشود، آحاد مردم ثروتمند میشوند، جیب کارگر پُر میشود، دست کارگر پُر میشود، اشتغال افزایش پیدا میکند، بیکاری کم میشود و مشکلات فراوان کارگری و اقتصادی در کشور از بین میرود. این مسئله‌ی اقتصاد است.

خب حالا در این شعار ــ «جهش تولید» ــ رکن جهش تولید کیست؟ کارگر؛‌ یعنی غیر از آن ارزش ذاتی‌ای که قبلاً در نکته‌ی اوّل عرض کردم، نکته‌ی دوّم این است که در شعار امسال و در سیاست کلّی‌ای که امسال باید دنبال بشود و مسئولین کشور بحمدالله دارند دنبال میکنند و جلسه میگذارند، بحث میکنند، راه‌حل ان‌شاءالله پیدا میکنند، نقش کارگر یک نقش برجسته است؛ یعنی نقش یک کارگر ماهر و باروحیه و پُرانگیزه، در جهش تولید، یک نقش انکارناکردنی و‌ غیر قابل انکار است، نقش مهمّی دارد. اگر بخواهیم درست عرض بکنیم، میگوییم [نقش] کارگر و کارآفرین. کارآفرین هم مهم است؛ او هم باید باشد تا کارگر بتواند کار کند. کارگر و کارآفرین دو همکارند در خطّ مقدّم نبرد اقتصادی. امروز ما دچار یک نبرد اقتصادی هستیم دیگر؛ جنگِ اقتصادی است؛ این جنگ هم مثل جنگ هشت‌ساله‌ی اوّل انقلاب جنگ تحمیلی است؛ آن جنگِ نظامیِ تحمیلی بود، این جنگِ اقتصادیِ تحمیلی است. آمریکا یک جور، کشورهای همراه آمریکا یک جور، با ایران اسلامی، با جمهوری اسلامی، در واقع دارند میجنگند؛ جنگِ اقتصادی است. در این جنگ اقتصادی‌ای که ما داریم، خطّ مقدّم و جبهه‌ی جلوییِ خط، متعلّق به کارگر و کارآفرین است؛ [نقش] اینها این است.(۸) ولی نظر من این قسمت قضیّه نبود؛ نظرم این است که شما که دارید با آمریکا مبارزه میکنید، قدر کار خودتان را بدانید؛ یعنی کارگر و کارآفرین در خطّ مقدّم این مبارزه هستند. هرچه شما خوب کار کنید، هرچه به خوب کار کردنِ شما کمک بشود ــ که حالا بعداً عرض خواهم کرد ــ در این نبرد اقتصادی مؤثّر است. این هم نکته‌ی دوّم.

نکته‌ی سوّم این است که یک وظایفی در اینجا وجود دارد؛ هم یک وظایفی است که بر عهده‌ی دولت و مسئولین است در قبال کارگر ــ کارهایی را برای کارگر باید انجام بدهند ــ هم یک وظایفی است بر عهده‌ی خود کارگر؛ یعنی دو طرف وظایفی دارند که بایستی انجام بدهند. من حالا یک اشاره‌ای به این وظایف میکنم. اوّلاً این را همه توجّه داشته باشند که بهبود حال جامعه‌ی کارگری تأثیر بزرگی در بهبود حال کلّ جامعه دارد. آن‌طور که حالا به من گزارش کرده‌اند، ما در حدود چهارده میلیون کارگر داریم که اگر با خانواده‌هایشان حساب کنیم، بیش از چهل‌وچند میلیون انسان میشوند؛ خب چهل‌وچند میلیون یعنی نصف جمعیّت کشور. اگر تلاشی انجام بگیرد، کاری انجام بگیرد که حال جامعه‌ی کارگری خوب بشود، معنایش این است که حال نصف جامعه‌ی کشور خوب شده؛ این چیز خیلی مهمّی است. حالا این وظایفی که اینجا وجود دارد که من بعضی‌ از آنها را یادداشت کرده‌ام، عرض بکنم.

مسئله‌ی اوّل که یکی از مهم‌ترین نیازهای جامعه‌ی کارگری است و وزیر محترم(۹) هم اینجا هستند، مسئولین کشور هم می‌شنوند، مسئله‌ی امنیّت شغلی است. «امنیّت شغلی» یعنی اینکه کارگر به آینده‌ی کاریِ خودش اطمینان داشته باشد. ما در یک دوره‌ای مبتلا شدیم به تعطیلی کارخانه‌جات بزرگ و احیاناً سابقه‌دار. خب یک کارخانه‌ی بزرگ که تعطیل میشود، گاهی اوقات چند هزار کارگر بیکار میشوند؛ این چیز خیلی مهمّی است. خب حالا بحمدالله در این یکی دو ساله، به همّت مسئولین، خیلی از کارگاه‌های تعطیل‌شده راه افتاد. آن‌طور که به من گزارش کرده‌اند، نزدیک به ده هزار کارخانه که تعطیل یا نیمه‌تعطیل بود، احیا شد، زنده شد؛ این کار باید ادامه پیدا کند. انواع و اقسام روشها برای امنیّت شغلی برای کارگران بایستی فراهم بشود. بنابراین، مسئله‌ی امنیّت شغلی یکی از وظایفی است که بر عهده‌ی مسئولین است که کارگری که حالا با قناعت و با نجابت مشغول کارش است، لااقل بداند که آینده‌ی شغلی‌اش تضمین‌شده است و مشکلی برایش پیش نمی‌آید.

یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی بیمه‌ها است که وزیر محترم اشاره کردند؛ مسئله‌ی بیمه‌ها خیلی مهم است. سیاستهای کلّی تأمین اجتماعی که شامل کارگر و غیر کارگر میشود، مدّتها پیش ابلاغ شده،(۱۰) رئیس‌جمهور محترم(۱۱) هم دستور داده که آئین‌نامه‌هایش تهیّه بشود؛ منتها آن‌طور که به بنده گزارش کرده‌اند، تا حالا کارهایی که باید انجام بگیرد، درست و کامل انجام نشده.

یک مسئله‌ی مهم، ایمنی نیروی کار است؛ نیروی کار بایستی در محیط کار دچار آسیب نشود. ایمنی نیروی کار خیلی مهم است. یکی از نیازهای مهمّ کارگر که وظیفه‌ای را در مقابل مسئولین دولتی و صاحبان کارگاه‌ها و بیشتر، دولت و امثال اینها قرار میدهد، نیاز به مهارت است. کارگر آماده است کار کند، [منتها] یک جاهایی احتیاج دارد به مهارت بیشتر. این مهارت‌افزایی و دانش‌افزایی در مورد کار، خیلی به پیشرفت کار کمک میکند؛ هم به نفع کارگر است، هم به نفع کشور است. این مهارت‌افزایی هم که توانمندسازی نیروی کار است ــ نیروی انسانی از لحاظ مهارت کاری توانمند بشود ــ یکی از [وظایف] اینها است.

از همین باب، مسئله‌ی جستجوی استعدادهای درخشان است. در بین جامعه‌ی کارگری، گاهی استعدادهای برجسته‌ای وجود دارد که ابتکارهایی به ذهنشان میرسد؛ اگر چنانچه دستگاه‌های ذی‌ربط اینها را شناسایی کنند، استعدادها را پیدا کنند، به اینها میدان بدهند، مجال بدهند که بتوانند نوآوری و خلّاقیّت بکنند، به نظر من وضع جامعه‌ی کارگری و وضع کار در کشور بسیار پیشرفت خواهد کرد.

البتّه بعضی از این وظایفی که عرض کردیم، بر عهده‌ی دستگاه‌های دولتی است، مثل وزارت کار یا حتّی دستگاه‌های آموزشی و مراکز آموزشی. بنده مکرّر به وزارت آموزش‌وپرورش در مورد آموزش فنّی‌وحرفه‌ای توصیه کرده‌ام؛(۱۲) این به نیروی کار و مهارت‌افزایی آنها خیلی کمک میکند. حالا نظر بعضی‌ها این است که شاید لازم باشد و ممکن باشد که در دانشگاه‌ها، در مدارس، در آموزش‌وپرورش، در کنار درسهای نظری، آموزشهای عملی هم داده بشود و حتّی شناسه بدهند، مدرک تحصیلی بدهند تا شایستگی و صلاحیّت کار در یک کارگر، در یک جوان که اینجا مثلاً تحصیل فنّی کرده، معلوم بشود و بتواند کار کند. این هم یک مسئله‌ی دیگر است که عرض کردیم بعضی از اینها بر عهده‌ی دولت است، بعضی هم بر عهده‌ی خود مدیران بنگاه‌های تولیدی است. اگر چنانچه این وظایف انجام بگیرد، به نظر ما جامعه‌ی کارگری ارتقاء پیدا میکند؛ اینها وظایفی است در قبال جامعه‌ی کارگری.

خود جامعه‌ی کارگری هم وظایفی دارند. در اسلام این‌جوری است دیگر؛ هر کسی که حقّی بر شما دارد، شما هم حقّی بر او دارید؛ حقوق، متقابلند. حقّ بر شما مستلزم این است که شما هم حقّی داشته باشید؛ اگر شما بر کسی حق دارید، او هم بر شما حقّی دارد. این حقوق، متقابل است. یک وظیفه‌ی کارگر این است که کار را ارزش بداند. توصیه‌ی جدّی‌ من به جامعه‌ی کارگری این است: شما که کارگر هستید، مشغول کار هستید، بدانید که دارید ارزش‌آفرینی میکنید. مسئله فقط این نیست که «کار میکنیم، نان حلال سر سفره میبریم»؛ البتّه این هست، امّا فقط این نیست. شما کار که میکنید، دارید کشور را آباد میکنید. کار شما موجب آبادی کشور است. کشور که آباد شد، آبرو و سرافرازی به وجود می‌آید، کشور قدرتمند میشود. خواندم روایت را که اگر کار انجام گرفت، کار برای کشور قوّت می‌افزاید. بنابراین، کار شما دو جنبه دارد: یک جنبه‌ی شخصی، یک جنبه‌ی عمومی؛ خب این خیلی ارزش دارد. خود شما به ارزش کار توجّه کنید.

دوّم اینکه کار را امانت بدانید؛ این وظیفه‌ای که به شما سپرده شده، امانتی است دست شما. سوّم اینکه کار را محکم انجام بدهید، متقن انجام بدهید، کار سرهم‌بندی نشود، که البتّه بنده روی این مسئله بارها در گذشته تکیه کرده‌ام، مثالهای متعدّدی زده‌ام، [لذا] نمیخواهم تکرار کنم.(۱۳) انضباط در محیط کار، احساس مسئولیّت نسبت به کار، اینها همه وظایف کارگری است.

اینکه میگوییم «کار را ارزش بدانیم»، مخصوص خود جامعه‌ی کارگری نیست؛ همه‌ی مردم باید کار را ارزش بدانند. [این کار] دو فایده دارد: یک فایده این است که [جامعه] به کارگر به چشم یک موجود ارزشمند نگاه میکند. وقتی که جامعه کار را ارزش دانست، کارگر را ــ هر کارگری؛ کارگری که روی ماشین کار میکند، کارگری که روی زمین کار میکند، کارگری که در ساختمان کار میکند؛ آن که اصطلاح «کارگر» بر او صادق است ــ یک موجود ارزشمند به حساب می‌آورد. دوّم اینکه خود آن آدم هم میل به کار پیدا میکند. ما یک تعداد جوان داریم در کشور، متأسّفانه جوانند امّا هیچ میلی به کار ندارند، دنبال کار هم نمیروند؛ نه آموزشِ کار می‌بینند، نه جستجوی کار میکنند. بعضی‌ها را هم داریم که دنبال کار هستند، منتها کار را فقط پشت‌میزنشینی میدانند، دنبال آن هستند؛ در حالی ‌که پشت‌میزنشینی اوّلاً همیشه کار نیست، بعضی اوقات بیکاری است، وانگهی حالا آنجایی هم که کار محسوب بشود، منحصر به پشت‌میزنشینی نیست. بنابراین، جوانها باید در فرآیند تولید در کشور نقش بیافرینند، نقش‌آفرینی کنند؛ این، آن وقتی انجام میگیرد که احساس بشود که کار ارزشمند است.

یک نکته‌ی دیگر در مورد مسئله‌ی مشارکت مردم در تولید است که خب ما گفتیم «جهش تولید با مشارکت مردم». «مشارکت مردم» چه جوری [حاصل] میشود؟ این سؤال است دیگر. حالا یک نفری فرض کنید که مایل است در جهش تولید شرکت کند؛ چه جوری شرکت کند؟ چه کسی باید به او یاد بدهد؟ حرف من این است. یکی از وظایف مهمّ مسئولین این است که بنشینند زمینه‌های حضور مردم و مشارکت مردم در تولید را، در کار تولیدی را تبیین کنند و زمینه‌ها را آماده کنند. حالا مثلاً یکی‌اش تعاون است ــ ایجاد شرکتهای تعاونی تولید ــ یکی‌اش کمک به کارهای خانگی است؛ یکی کمک به کارهای دستی است؛ یکی کمک به ایجاد شرکتهای دانش‌بنیان است. البتّه دولت میتواند از صاحب‌نظران اقتصادی که در دولت بحمدالله هستند و در خارج دولت هم هستند، استفاده کند؛ اینها میتوانند راه‌های فراوان دیگری را ارائه بدهند که [موجب] مشارکت مردم باشد؛ مشارکت در زمینه‌ی مسائل صنعتی، مسائل خانگی، صنایع دستی، مسئله‌ی کشاورزی، مسئله‌ی دامداری؛ در همه‌ی اینها مردم میتوانند مشارکت کنند؛ راهش باید به مردم نشان داده بشود، زمینه‌ی مشارکت مردم فراهم بشود، بحث مشارکت مردم آسان‌سازی بشود.

البتّه یک نکته‌ی دیگر هم هست که مربوط به دولت است، [و آن اینکه] اعتبارات بانکی هم به سمت تولید هدایت بشود، که امروز البتّه این‌جور نیست. اعتبارات بانکی و تسهیلات بانکی باید بیشتر به سمت تولید هدایت بشود؛ مسئولین بانکی باید به این توجّه کنند.

نکته‌ی آخر مربوط به تحریمها است. خب ما وقتی راجع به مسائل اقتصادی صحبت میکنیم، نمیتوانیم راجع به تحریمها بی‌تفاوت باشیم. ما سالها است با تحریمهای شدید مواجهیم؛ تحریمهایی که خود تحریم‌کننده‌ها، یعنی عمدتاً آمریکایی‌ها و به تبع آنها بعضی از اروپایی‌ها، گفتند این تحریمهایی که نسبت به ایران انجام گرفته در تاریخ بی‌سابقه است! خودشان گفتند. خب، اوّلاً هدف از این تحریمها چیست؟ آنها یک اهدافی را ذکر میکنند، [ولی] دروغ میگویند؛ هدف، اینها نیست. بحث انرژی هسته‌ای را مطرح میکنند، بحث سلاح هسته‌ای را مطرح میکنند، بحث حقوق بشر را مطرح میکنند؛ مسئله اینها نیست. [میگویند] ما ایران را تحریم میکنیم به ‌خاطر اینکه از تروریسم حمایت میکند! «تروریسم» کیست؟ مردم غزّه! مردم غزّه از نظر آن حضرات تروریستند! یک دولتِ خبیثِ جعلیِ غاصبِ بی‌رحمی، در ظرف شش ماه، نزدیک چهل هزار آدم را که چند هزار نفرشان کودکند، به قتل میرساند، قتل‌عام میکند، [امّا] او تروریست نیست، و آن مردمی که زیرِ بمبارانِ او هستند تروریستند! پس این بهانه‌ها، بهانه‌های دروغین است؛ هدف از تحریم، این مسائل نیست.

هدف از تحریم در تنگنا گذاشتن ایران اسلامی است. ‌میخواهند جمهوری اسلامی ایران را با تحریم در تنگنا بگذارند؛ که چه بشود؟ که از خطوط استعماری و استکباری آنها تبعیّت کند، تسلیم خواسته‌های زورمدارانه و توقّعات قدرت‌طلبانه‌ی آنها بشود، سیاستهایش را تابع سیاستهای آنها بکند؛ هدف این است. حالا بعضی خیرخواهانه ــ نظرشان خیرخواهی است ان‌شاءالله ــ مدام توصیه میکنند که «خب آقا با آمریکا مثلاً فلان[توافق را]  کنید، یک چیزی میگویند گوش کنید»! خب توقّعات آنها که ‌تمامی ندارد؛ توقّعات آمریکا که تمامی ندارد. چند سال قبل از این، همین جا داخل حسینیّه راجع به مسائل هسته‌ای صحبت بود، بنده در صحبت عمومی(۱۴) گفتم آمریکایی‌ها مشخّص کنند چه اندازه عقب‌نشینی هسته‌ای اگر انجام بگیرد، آنها قانع میشوند؛ حاضر نیستند مشخّص کنند؛ معلوم است. قدم‌به‌قدم می‌آیند تا میرسند به آنجایی که در یک کشور آفریقایی شمال آفریقا اتّفاق افتاد؛(۱۵) یعنی تمام وسایل هسته‌ای را جمع کنیم. یک کشور احتیاج دارد به انرژی هسته‌ای [برای] مداوای هسته‌ای و درمان هسته‌ای ــ از این پیشرفتهای هسته‌ای، صدها کارِ لازم در کشور انجام میگیرد ــ همه‌ی اینها باید تعطیل بشود؛ آنها این را توقّع دارند. در زمینه‌های سیاسی، در زمینه‌های اقتصادی، در تدابیر کلّی کشور، آنها تبعیّت محض میخواهند. میگویند اصلاً در مقابل ما تسلیم بشوید؛ همان وضعی که بعضی از دولتها دارند که می‌بینید، میدانید؛ ثروتشان در اختیار آنها، آبرویشان در دست آنها، سیاستشان دنباله‌رَوی از آنها؛ آنها این را میخواهند. خب معلوم است که نظام اسلامی، غیرت اسلامی، ملّت بزرگ و باسابقه‌ی اسلامی محال است که تسلیم یک چنین زورگویی‌ای بشود. بحث تحریم‌ها این است.

البتّه بله، تحریمها به اقتصاد کشور صدمه میزند؛ در این شکّی نیست، در این تردیدی نیست؛ یعنی بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها است؛ در این تردید نیست؛ لکن یک نکته‌ای در کنار این وجود دارد و آن اینکه همین تحریمها موجب شکوفایی استعدادها در درون کشور میشود، همین تحریمها موجب بُروز ظرفیّتهای کشور میشود. ما امروز بسیاری از چیزهایی را که مجبور بودیم با هزینه‌ی گزاف از دولتهای خارجی ــ بعضی‌شان دشمن ــ تهیّه کنیم و وارد کنیم، در داخل کشور میسازیم؛ چرا؟ برای خاطر اینکه مجبور شدیم؛ آنها به ما نفروختند، آنها راه را بستند، ما به خودمان مراجعه کردیم، در درون خودمان رشد کردیم. جوان ما و دانشمند ما توانست آن وسیله‌ای را که آنها با منّت و با قیمت گران به ما میفروختند، با قیمت ارزان در داخل تولید کند. یک ملّت زنده این‌جور است؛ یک ملّت زنده از دشمنیِ دشمن هم برای خودش فرصت درست میکند.

این توصیه‌ی همیشگی ما است به جوانان عزیزمان، به مسئولان محترممان، به مردان و زنان غیور و متدیّنمان: از دشمنیِ دشمن برای خودتان فرصت درست کنید. حالا یک نمونه‌اش همین مسئله‌ی تسلیحات و پیشرفتهای تسلیحاتی است؛ دشمنان را متعجّب کرد که ایران در بحبوحه‌ی تحریم بتواند سلاح پیشرفته، آن هم با این تعداد، به وجود بیاورد! بله، میتواند؛ بیشتر از این هم میتواند، بهتر از این هم میتواند، ان‌شاء‌الله پیشرفته‌تر از این هم میتواند. فقط هم سلاح نیست؛ حالا سلاح، خودش را یک جا نشان داد.(۱۶) در خیلی زمینه‌ها همین‌جور است؛ ما امروز در زمینه‌ی پزشکی، در زمینه‌ی سلامت، با همه‌ی گرفتاری‌هایی که وجود دارد، با همه‌ی تحریمها، جزو پیشتازان هستیم. مسئله‌ی پزشکی ما در منطقه‌ی خودمان که شاید نظیری نداشته باشد، در دنیا هم پزشکی‌مان جزو موارد برجسته است. در زمینه‌های صنعتی همین‌جور، در بخشهای گوناگون مهندسی همین‌جور. در یک جاهایی هم البتّه عقبیم؛ [اگر] همّت کنیم، در همه‌ی جاها پیشرفت خواهیم کرد.

حالا دشمن با بهانه‌ی تروریسم و امثال اینها ما را تحریم میکند؛ این تحریمها هم اثرش بتدریج دارد کم‌رنگ میشود؛ چند سال تحریم کردند، دیدند فایده‌ای ندارد. منابع معتبر جهانی میگویند رشد تولید ناخالص ملّی ایران در این سال، از سال قبل بیشتر است؛ خب چرا بیشتر است؟ چون بیشتر کار میکنند، چون بهتر کار میکنند، چون تحریمها آنها را از پا درنمی‌آورد، چون دل به کمک بیرون از کشور و بیرون از مرزها نمیبندند. این را باید تقویت کرد؛ این روحیه را بایستی در کشور افزایش داد.

به این حرفهایی که آنها بگویند «آقا شما طرف‌دار تروریسم هستید» [اهمّیّت ندهید]. به جبهه‌ی مقاومت میگویند تروریسم! میگویند شما چرا از فلسطین حمایت میکنید. حالا امروز همه‌ی دنیا دارند از فلسطین حمایت میکنند؛ در خیابانهای کشورهای اروپایی، در خیابانهای واشینگتن و نیویورک، مردم راه می‌افتند از فلسطین حمایت میکنند و به نفع فلسطین شعار میدهند؛ مخصوص ما که نیست. [میگویند] از حزب‌الله [لبنان] چرا حمایت میکنید. یک موردی را نشان دادند که پرچم حزب‌الله را در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای آمریکا بلند کرده‌اند؛ مردم دارند در دنیا از اینها حمایت میکنند؛ اینها مقاومتند، اینها غیرتند، اینها ضدّ ظلمند. فلسطینی دارد از خانه‌ی خودش دفاع میکند؛ خانه‌ای که غصب شده، خانه‌ای که بزور از او گرفته شده. شهرک‌نشین به پشتیبانی پلیس خبیث رژیم صهیونیستی می‌آید باغ طرف را، مزرعه‌ی طرف را، خانه‌ی مسکونی طرف را با بولدوزر صاف میکند، برای اینکه آنجا شهرک بسازد، [در حالی که] فلسطینی دارد از خانه‌ی خودش دفاع میکند؛ او تروریست است؟ جبهه‌ی مقاومت تروریست است؟ تروریست آن کسی است که اینها را بمباران میکند، در این فاجعه‌ای که اینها آفریده‌اند؛ البتّه به جایی هم نرسیده‌اند و به جایی هم نخواهند رسید.

علی‌ایّ‌حال، برای ملّت ما معلوم باشد ــ و معلوم است برای ملّت ــ که دشمنی با ملّت ایران، به‌ خاطر این مسائلی که اینها میگویند و دروغهایی که سرِ هم میکنند نیست؛ دشمنی به ‌خاطر این است که ایران کشور مستقلّی است، زیر بار آنها نمیرود، زورگویی‌شان را قبول نمیکند، حاضر نیست دنباله‌روِ سیاستهای این و آن باشد، آن هم سیاستهای شکست‌خورده. امروز خود این قدرتهای به‌اصطلاح برجسته‌ی عالم، اعتراف میکنند که در حال شکستند. من یک خبری دیدم از یکی از مجلّات آمریکایی ــ مال همین دو سه روزه است ــ که میگوید اعتباری که آمریکا در ظرف دویست سال به دست آورده بود، در ظرف بیست سال دارد از دست میدهد و از دست داده. این را خود آنها میگویند؛ مجلّه‌ی معتبر آمریکایی مینویسد این را؛ ما که نمیگوییم. حالا همین سیاستِ عقب‌مانده‌ی شکست‌خورده‌ی ناکامِ خلافِ فطرتِ بشری و خلافِ همه‌ی ارزشهای الهی و انسانی، توقّع دارد که یک ملّت مستقلّی مثل ایران ــ ملّتی باسابقه‌، ریشه‌دار و متمدّن ــ بیاید از سیاستهای او پیروی کند! خب معلوم است که نمیشود.

ملّت ایران ایستاده و محکم است. و این استحکام را در عمل باید نشان بدهیم، در کار باید نشان بدهیم، در تحصیل علم باید نشان بدهیم، در تحقیقات باید نشان بدهیم، در اتّحاد ملّی‌مان باید نشان بدهیم. اگر این شد، آن‌وقت سختی‌ها و گرفتاری‌ها هم در دل خود، گشایش به ما ارائه خواهند داد. سختی تحمیلی ــ آن سختی‌ای که دشمن تحمیل میکند ــ در دل خود، فرصت و گشایش دارد؛ مشروط بر اینکه ما تنبلی نکنیم، مشروط بر اینکه ما کاهلی نکنیم. بحمدالله ملّت زنده است و ظرفیّتِ زنده‌تر بودن در کشور ما وجود دارد؛ اگر ان‌شاءالله در همین جهت [پیش] برویم، به توفیق الهی، افقِ روشنِ آینده قابل دسترسی است و ملّت ایران ان‌شاءالله [به آن] خواهد رسید.

امیدواریم خداوند شما ملّت ایران را و همه‌ی جامعه‌ی مؤمن کارگری را حفظ کند و شما را بر دشمنانتان پیروز کند و روح شهدا را از ما راضی کند.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و‌ برکاته

 
در ابتدای این دیدار، آقای سیّدصولت مرتضوی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد.
از جمله، بیانات در دیدار جمعی از کارگران سراسر کشور به مناسبت هفته‌ی کارگر (۱۴۰۱/۲/۱۹)
اسدالغابة، ج ۲، ص ۱۸۵
از جمله، سورهی شعرا، آیهی ۲۲۷؛ «مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده‌اند ...»
نهجالفصاحه، ص ۳۰۵
غررالحکم، ص ۵۹۰ (با اندکی تفاوت)
اشاره به شعار سال ۱۴۰۳: «جهش تولید با مشارکت مردم»؛ ر.ک: بیانات به مناسبت آغاز سال جدید (۱۴۰۳/۱/۱)
شعار حضّار: «مرگ بر آمریکا»
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی
(۱۰ ابلاغ سیاستهای کلّی تأمین اجتماعی (۱۴۰۱/۱/۲۱)
(۱۱ حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی
(۱۲ از جمله، بیانات در دیدار معلّمان (۱۴۰۲/۲/۱۲)
(۱۳ از جمله، بیانات در ارتباط تصویری با مجموعههای تولیدی به مناسبت هفتهی کارگر (۱۳۹۹/۲/۱۷)
(۱۴ بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان و دانش‌آموزان به مناسبت روز ملّی مبارزه با استکبار (۱۳۹۲/۸/۱۲)
(۱۵ دولت لیبی (به رهبری معمّر قذّافی) به خاطر آنچه عادی‌سازی روابط خود با غرب و آمریکا عنوان میکرد، اعلام کرد که تمامی توانمندی هسته‌ای خود را کنار میگذارد و این کار را انجام داد.
(۱۶ اشاره به عملیّات «وعده‌ی صادق»

جامعه ما به شدت معتقد است که خانواده‌ها ویژگی‌های شخصیتی را منتقل می‌کنند و ما اغلب عباراتی مانند «او دقیقاً مانند پدرش است» یا «او شبیه مادرش است» را می‌شنویم. این گفته‌ها این باور را تقویت می‌کند که قرار است کودکان منعکس‌کننده شخصیت والدین خود باشند.

نتایج تحقیق اخیر این فرض طولانی‌مدت را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که ارث مستقیم ویژگی‌های شخصیتی از والدین به فرزند ممکن است به‌طرز شگفت‌آوری محدود باشد. محققان دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند و دانشگاه تارتو (استونی) تحقیقات جامعی را در مورد راه‌های انتقال شخصیت از والدین آغاز کردند.

دکتر رنه موتوس، نویسنده اصلی این مقاله می‌گوید: «به همین دلیل است که ژن‌هایی که والدین به فرزندان خود منتقل می‌کنند برای شبیه‌سازی بیشتر ویژگی‌های شخصیتی آنان کافی نیست.»

آیا واقعاً شخصیت از والدین به ارث رسیده است؟

محققان به این نتیجه رسیدند که پیش‌بینی دقیق ویژگی‌های شخصیتی کودک از روی ویژگی‌های مادر یا پدرش غیرممکن است. این یافته فراتر از توجه به تفاوت‌های جزئی بین والدین و فرزندان است و نشان می‌دهد که ممکن است اساساً از نظر شخصیتی بیشتر از یک غریبه در خیابان شبیه والدین خود نباشیم.

این تصور که وراثت شخصیتی محدود است، ما را وادار می‌کند تا در نحوه نگرش خود و اعضای خانواده خود تجدیدنظر کنیم. این موضوع به ما یادآوری می‌کند که شخصیت ما صرفاً شخصیت والدین ما نیست، بلکه افراد پیچیده‌ای هستیم که توسط عوامل متعددی فراتر از ژنتیک و به تنهایی شکل گرفتیم.

این مطالعه وراثت‌پذیری شخصیت را در حدود ۴۰ درصد تخمین می‌زند. وقتی دانشمندان تخمین می‌زنند که شخصیت وراثت‌پذیری حدود ۴۰ درصد است، نشان‌دهنده تأثیر ژنتیکی قابل‌توجهی در شکل دادن به شخصیت ماست. این مورد نشان می‌دهد که بخش قابل‌توجهی از تنوع در شخصیت ما که الگوهای تفکر، احساس و رفتار ماست را می‌توان با توجه به دی‌ان‌ای که از والدین بیولوژیکی خود به ارث برده‌ایم ردیابی کرد.

نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که تربیت ما با وجود تأثیر ژنتیکی قابل‌توجه، تأثیر مستقیم نسبتاً کمتری بر ویژگی‌های اصلی شخصیت ما دارد، با این حال، نتایج نشان می دهد که وقتی صحبت از عناصر اساسی شخصیت به میان می‌آید، تربیت مشترک ممکن است عامل تعیین‌کننده مهمی نباشد که اغلب تصور می‌شود.

تعامل ما با محیط بر شخصیت تاثیر دارد؟

این تحقیق تعامل مداوم و پیچیده بین طبیعت و پرورش را روشن می‌کند. ما محصول ژن‌های خود هستیم و با تجربیات، روابط و تأثیرات محیطی در تعامل هستیم.

این ایده که پویایی خانواده ما می‌تواند به شدت شخصیت ما را دیکته کند، فرضی است که توسط تحقیق کنونی به چالش کشیده شده است و نشان می‌دهد که فراتر از تأثیرات ژنتیکی، چگونگی رشد شخصیت‌های منحصربه‌فردمان در تعامل پویا بین استعدادهای ذاتی و دنیای اطراف ما نهفته است.

این تحقیق نیاز به ارزیابی مجدد مشاهدات روزمره دارد و تأکید می‌کند که شخصیت ما تنها کپی از والدین ما نیست. توجه به این نکته بسیار مهم است که شخصیت ویژگی چند عاملی در نظر گرفته می‌شود، به این معنی که عوامل زیادی، هم ژنتیکی و هم محیطی، می‌توانند در آن نقش داشته باشند.

نحوه تربیت کودک بر شخصیت تأثیر دارد؟

نحوه تربیت کودک نیز می‌تواند بر شخصیت تأثیر بگذارد. تجارب همچنین می‌توانند بر شخصیت نهایی ما تأثیر بگذارند.

دکتر موتوس می‌گوید این یافته‌ها به این نتیجه نمی‌رسد که ویژگی‌های شخصیتی قابل وراثت نیستند، اما این وراثت قابل توجه نیست. در عوض، ویژگی‌های شخصیتی به احتمال زیاد از طریق ژن‌ها نه از طریق تربیت به ارث می‌رسند. بر اساس دقیق‌ترین تخمین‌ها، حدود دو سوم دلایلی که افراد دارای ویژگی‌های شخصیتی متفاوت هستند، به ژن‌های آنها مربوط می‌شود.

این یافته ها نباید تأثیر عمیق نفوذ والدین را در سایر جنبه‌های زندگی ما کاهش دهد. با این حال، محققان تأکید می‌کنند که وقتی صحبت از جنبه‌های اصلی شخصیت می‌شود، ممکن است آزادی بیشتری نسبت به آنچه قبلاً تصور می‌شد برای شکل‌دهی مسیرهای خود داشته باشیم.

شاید شما هم از آن دست افرادی باشید که گاه و بی‌گاه به مصرف شیرینی‌جات تمایل دارید و بارها تصمیم به ترک این عادت گرفتید اما موفق نشدید.

می‌توانید با پنج ترفند ساده، میل به شیرینی‌جات را کاهش دهید:

۱. دوش آب گرم بگیرید :

مطالعات نشان می‌دهد حداقل ۵ تا ۱۰ دقیقه دوش آب گرم یا حمام آب گرم در برخی افراد که هوس قند دارند، باعث فراموشی و تسکین این هوس می‌شود.

۲. آب بنوشید

گاهی اوقات علت میل به شیرینی‌جات، کم‌آبی بدن است. در مواقعی که تمایل به مصرف قند و شیرینی دارید، یک لیوان آب بنوشید تا موقتاً از این حس فاصله بگیرید.

۳. خوب بخوابید

طبق تحقیقات، خواب نامناسب و ناکافی در شب منجر به مصرف قند یا غذاهای ناسالم در روز بعد می‌شود. هم‌چنین مدت زمان خوابیدن با بهبود میزان حساسیت به انسولین و کاهش اشتها و میل به خوردن شیرینی و شوری مرتبط است.

۴. استرس خود را کنترل کنید

برخی افراد در مواقعی که مضطرب هستند، به مصرف شیرینی‌جات روی می‌آورند. سعی کنید با نوشیدن آب، تنفس عمیق و دوری از موقعیت تنش‌زا، بر استرس و اضطراب خود غلبه کنید تا به سمت مصرف شیرینی‌جات نروید.

۵. پیاده‌روی سریع داشته باشید

پیاده‌روی به دو منظور برایتان مفید است؛ اول، سبب هضم وعده‌ غذایی قبلی می‌شود. دوم اینکه ورزش باعث آزاد شدن اندورفین در مغز و ایجاد حس خوب می‌شود که می‌تواند به از بین بردن ولع شیرینی‌جات کمک کند.

 تحقیقات نشان می‌دهد که خوردن دو عدد سیب کامل در روز به دلیل داشتن فیبر محلول و پلی‌فنول، خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی و همچنین فشار خون بالا را کاهش می‌دهد.

سیب همچنین حاوی ویتامین‌های ث (C)، کا (K)، ئی (E)، ب۱ (B ۱)، ب۶ (B ۶)، مس و پتاسیم است. یک سیب متوسط ۱۰۴ کالری و پنج گرم فیبر دارد. خوردن سیب با کره بادام زمینی یا در اسموتی (Smoothie)، میان‌وعده‌ای سالم و پر فیبر برای قلب محسوب می‌شود.

 احساس خستگی، بروز زخم‌های دهانی و همچنین افت توان ذهنی از جمله علائم کمبود ویتامین B۱۲ هستند اما درصورتیکه در پاهای خود احساس خواب رفتگی می‌کنید هم احتمالا با خطر کمبود این ویتامین مواجه هستید و این علائم نشان‌دهنده ضرورت گنجاندن خوراکی‌های حاوی این ویتامین به رژیم غذایی روزانه‌تان است.

بدن برای ساختن گلبول‌های قرمز خون به ویتامین B۱۲ نیاز دارد. همچنین برای حفظ سلامت سیستم عصبی و تولید DNA وجود این ویتامین ضروری است. به علاوه بدن برای تولید میلین از این ویتامین استفاده می‌کند. میلین ماده چربی است که اطراف عصب را می‌پوشاند. اما بدون وجود مقدار کافی از این ویتامین، عصب‌ها پوشش حفاظتی خود را از دست می‌دهند و فرد دچار احساس خواب رفتگی می‌شود.

همچنین از دیگر علائم کمبود ویتامین B۱۲ می‌توان به سردرد، احساس خستگی و از دست دادن اشتها اشاره کرد.

برای رفع کمبود ویتامین B۱۲ علاوه بر مکمل ها و داروهای موجود می توان از محصولات حیوانی نظیر ماهی، گوشت، مرغ، تخم مرغ، جگر و همچنین محصولات لبنی و غلات استفاده کرد.

 به گفته محققان، سال‌ها زمان نیاز است تا علائم کمبود ویتامین B۱۲ ظاهر شود و تشخیص آن می‌تواند پیچیده باشد.

رهبر انقلاب در این بازدید ضمن گفتگو با ناشران، نویسندگان و صاحبان غرفه‌های کتاب، از نزدیک در جریان تازه‌های نشر و وضعیت بازار کتاب و همچنین میزان استقبال از نمایشگاه قرار گرفتند. 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در مصاحبه‌ای، انگیزه خود از چنین بازدیدی را در درجه اول میل شخصی و علاقه به کتاب برشمردند و افزودند: یکی دیگر از دلایل بازدید از نمایشگاه کتاب، زمینه‌سازی برای ترویج کتاب و کتابخوانی است.
ایشان گفتند: اعتقاد من این است که همه آحاد مردم در طبقات مختلف سنی و علمی نیازمند به کتاب هستند و هیچ چیزی نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تاثیر فضای مجازی برموضوع کتابخوانی، خاطر نشان کردند: نباید فضای مجازی جای کتابخوانی را بگیرد و کتاب باید همواره در سبد خرید و در مجموعه اوقات مردم جای خاص خود را داشته باشد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید بر اینکه مسئولان وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی باید به کسانی که در کار نشر و تولید کتاب فعال هستند کمک کنند، افزودند: البته در این بخش کمک‌هایی می‌شود و این روند باید ادامه یابد اما کار مهم دیگر این است که فعالان فضای مجازی، ترویج کتاب و کتابخوانی را از جمله وظایف خود بدانند.
ایشان تاکید کردند: فعالان فضای مجازی کتاب‌های خوبی را که در زمینه‌های مختلف علمی، ادبیات، تاریخ، هنر، مسائل دینی و اعتقادی و در یک کلام «کتاب‌های مفید» را معرفی و ترویج کنند.

رهبر انقلاب اسلامی به چند نکته قابل توجه در نمایشگاه کتاب امسال نیز اشاره کردند. 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: افزایش کارهای جدید، افزایش شمارگان کتابها و تجدید چاپ مکرر برخی کتابها از خبرهای خوب نمایشگاه امسال است.

بخش پایانی سخنان رهبر انقلاب یک توصیه مهم به مسئولان و دستگاه‌هایی بود که با نوجوانان و جوانان سروکار دارند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: دستگاه‌هایی همچون وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و حوزه هنری باید در زمینه تولید کتاب مناسب برای نسل جوان و «وزارت آموزش و پرورش» و «وزارت علوم» نیز باید در زمینه ترویج کتابخوانی میان نوجوانان و جوانان بیش از پیش تلاش کنند تا هم زمینه کتابخوانی فراهم شود و هم کتاب خوب در اختیار آنان قرار گیرد.

ایشان یکی از نیازهای جدی برای نسل جوان را تولید کتاب در زمینه شرح قضایا و حوادث گوناگون دانستند و افزودند: در زمینه قضایایی همچون مشروطیت، دفاع مقدس، «انقلاب اسلامی» و شخصیت برجسته و کم‌نظیری همچون امام(ره) یا کتاب مناسب وجود ندارد و یا کتاب «خواندنی» بسیار کم است که باید در این موضوعات تولید کتاب مناسب برای نسل جوان انجام گیرد.