روایت تشرف امام خمینی (ره) به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
روایت تشرف امام خمینی (ره) به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

آستان حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در طول تاریخ همواره خواستگاه و ملجاء مبارزان اسلامی بوده است.  علمای شیعه در  مقاطع گوناگون ارادت خود را به این بارگاه اعلام نموده­اند ، امام خمینی (ره) نیز چند روز پس از بازگشت از پاریس و اسکان موقت در مدرسه علوی برای زیارت حضرت عبدالعظیم اظهار تمایل نمودند و بدین منظور شبانه و در شرایط حکومت نظامی به شهرری عزیمت نمودند، حاج اصغر سبزعلی از شاهدان عینی این رویداد تاریخی در کتاب «انقلاب اسلامی در شهرری» که توسط موسسه مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده  حال و هوای آن شب را  این­ چنین روایت می‌کند:

«در یکی از شب‌های نزدیک به 22 بهمن 1357 حضرت امام اظهار تمایل کردند که برای زیارت حضرت عبدالعظیم به شهرری بیایند، تصمیم ایشان را حاج علی حیدری از بازاریان مبارز میدان سبزی و همراهان شهید عراقی بعد از ظهر 15 بهمن به ما اطلاع داد، قبل از این حاج علی حیدری به من گفته بودکه با شهید مهدی عراقی صحبت شده و قرار است بیست قبضه اسلحه برای شما تهیه شود که در اختیار نیروهای انقلابی شهرری گذاشته شود که اگر امام جایی مسلحانه اعلام کرد بتوانیم حرکت کنیم، من احساس کردم که حاج علی حیدری پیرو این مساله به شهرری آمده است و وقتی درباره اسلحه از ایشان سوال کردم جواب دادند که یک چیزی واجب تر و مهم‌تر از اسلحه برای شما آورده‌ام و آن این است که امشب قرار است امام برای زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) به شهرری بیایند و جای دیگری هم تاکنون نرفته‌اند، من گفته‌ام که در شهرری فقط یک نفر هست که آن هم حاج اصغر سبز علی است و از این رو حفاظت جان امام برعهده شما سپرده شده است، شما هم نیروهایتان را به عنوان حفاظت از امام در خیابان و بازار بچیند که حواسشان جمع باشد و نگهبانی کنند که به امام آسیبی نرسد من هم همان روز به کمک دیگر برادرانم به درب خانه افراد انقلابی متعهد و مومن و مبارز شهرری که مورد اعتماد بیشتری بودند رفتیم و اعلام کردیم که امشب چماق داران قصدحمله دارند، ساعت 9 شب در مسجد لاله‌زاری (خیابان حرم) جمع شوید که اگر حمله کردند ما هم مقابله و مبارزه کنیم، ما در واقع می‌خواستیم کار به صورت خیلی طبیعی انجام گیرد که شلوغ نشود و آنها را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهیم، راس ساعت 9 حدود پنجاه نفر از افراد جوان انقلابی شهرری که با چوب و اسلحه سرد مسلح بودند جمع شدند در آنجا من برای کسانی که مورد اعتماد بیشتری بودند جریان آمدن امام را مطرح کردم و سپس برای یکی یکی آنها تعیین تکلیف کردم؛ جاهایی را برای آنها معین کردم و از میدان شهرری تا حرم هر 10 متر دو نفر مستقر کردم و تذکر دادم که حواسشان جمع باشد و به کسی در این زمینه چیزی نگویند امام قرار بود که ساعت 9 شب بیایند اما ما به حاج علی حیدری سفارش کردیم که عزیمت امام را نیم ساعت عقب بیندازند تا یک حرکت تاکتیکی باشد و اگر بناست از سوی عوامل مختلف و نیروهای حکومتی و نفوذی نقشه‌ای صورت گیرد برنامه آنها به هم بخورد که ما اینکار را انجام دادیم.

ساعت 30/9 دقیقه ماشین حامل امام که راننده آن آقای توکلی بینا از اعضای هیات‌های موتلفه به همراه حاج مهدی عراقی و سید احمد خمینی به بازار شهرری آمد و ما ماشین را به طرف صحن حرم هدایت کردیم، با اینکه ما نهایت احتیاط را در این زمینه انجام دادیم که کسی باخبر نشود و شلوغ نشود و شب بود و بازار حرم بسته اما جمعیت یکباره مانند آبی که از زمین بجوشد و در همه جا پخش شود بازار و صحن را پر کرد و نسبت به امام اظهار محبت و اشتیاق می‌کردند حدود 10 متر مانده به حرم ماشین متوقف شد وقتی که امام از ماشین پیاده شد من و حاج محسن (اخوی) که قهرمان کشتی بود به همراه چندنفر از انقلابیون شهرری اطراف امام را گرفتیم که کسی سوء قصد نسبت به ایشان نداشته باشد و ایشان را آرام آرام از میان جمعیت به طرف حرم بردیم، امام خمینی زیارت حضرت عبدالعظیم، امام زاده طاهر و امام زاده حمزه را انجام داد که حدود نیم ساعت طول کشید، اما مشکل این بود که چگونه حضرت امام را از حرم به بیرون منتقل کنیم، چون جمعیت زیاد بود و فشار می‌آورد و از طرف دیگر هم وقت کم بود و به ساعت منع عبور و مرور چیزی نمانده بود که ما مجدداً اطراف امام را گرفتیم و راه را برای ایشان باز کردیم و امام را تا کنار اتومبیل حفاظت کردیم شور و شوق مردم شهرری نسبت به امام به حدی بود که وقتی امام سوار ماشین شدند جمعیت مانع از حرکت ایشان شدندو چندنفری هم تا میدان شهرری روی کاپوت‌ ماشین نشسته بودند، فردای آن روز خبر آمدن امام به شهرری برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) مثل بمب ترکید و مردم از یک طرف اظهار تعجب می‌کردند که در این شرایط که حکومت نظامی است و دولت هنوز روی کار است امام چگونه به شهرری آمده و از طرف دیگر اظهار تاسف می‌کردند که سعادت دیدار و استقبال از رهبر خود را نداشته‌اند.»

خوانده شده 1400 مرتبه