چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه‌السلام

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه‌السلام

باید دانست که غیبتِ جسم شخص یا اشیای دیگر و مخفی‌ماندن فعل و عمل انسان از انظار حاضرین، در تاریخ معجزات و کرامات انبیاء و اولیاء و خواصّ مؤمنین، بی‌سابقه نیست و مکرّر اتّفاق افتاده است.

از جمله، در تفسیر آیه کریمه:

«وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاْلآخِرَهِ حِجَاباً مَسْتُوراً.» (اسراء/ ۴۵)

و هنگامی که قرآن را قرائت می‌نمایی ما در میان تو و کسانی که ایمان به آخرت نمی‌آورند، پرده‌ی پوشیده و پنهانی قرار می‌دهیم.

علاوه بر آنکه ظاهر آیه دلالت دارد بر اینکه خدای متعال، رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله را در زمانی که قرائت قرآن می‌نمود از کفّاری که قصد آزار آن حضرت را داشتند پنهان و مستور می‌داشت، در برخی از تفاسیر آمده است که خداوند متعال، پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را در هنگام قرائت قرآن از ابوسفیان، نضر بن حارث، ابوجهل، و حمّالة الحطب پنهان می‌داشت. آنان می‌آمدند و از نزد آن حضرت می‌گذشتند و ایشان را نمی‌دیدند. (طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۶۴۵؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۴، ص۱۸۶)

 

ابن هشام در سیره، حکایتی از مستورماندن وجود مقدّس پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از نظر امّ جمیلِ حمّالةالحطب روایت کرده که در پایان آن، این جمله را از پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل نموده است:

«لَقَدْ أَخَذَ اللهُ بِبَصَرِهَا عَنِّی.» (ابن هشام، ج۱، ص۲۳۸؛ و روایاتی دیگر)

خداوند دید او را از من گرفت و مرا از او پنهان نمود.

 

در وقت هجرت از مکّه به مدینه نیز بر حسب تواریخ معتبر، مشرکین که بر در خانه پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای کشتن او اجتماع کرده بودند، آن حضرت را ندیدند. بدین ترتیب که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از آنکه حضرت علی علیه‌السلام را مأمور فرمود تا در بستر او بخوابد، بیرون آمد و مشتی خاک برداشت و بر سر آنها پاشید و «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیِمِ» را تا «فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» قرائت کرد و از آنها گذشت و کسی آن حضرت را ندید. (ابن هشام، ج۲، ص۳۳۳؛ ابن سعد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۲۷ - ۲۲۸؛ ابن اثیرجزری، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۳)

 

و در تفسیر الدرالمنثور، حکایتی است طولانی راجع به خبری که حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام آن را از پدر بزرگوارش و آن حضرت از امام زین‌العابدین و او از امیرالمؤمنین علیهم‌السلام روایت کرده است که از شواهد این موضوع است.

 

و نیز در تفسیر آیه کریمه «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَایُبْصِرُونَ؛ و در مقابل و پشت سر آنها مانعی قرار دادیم و آنها را به وسیله آن مانع، پوشاندیم، پس آنها نمی‌بینند؛ (یس/ ۹)» در کتب تفاسیر، روایاتی است که دلالت بر این موضوع دارند. (طوسی، التبیان، ج۸، ص۴۴۶؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج۸، ص۶۴۹ – ۶۵۰؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج۵، ص۲۵۸ – ۲۵۹؛ و تفاسیر دیگر)

 

در تاریخ زندگی ائمّه علیهم‌السلام نیز بر این موضوع شواهد متعدّدی وجود دارد؛ مانند غایب‌شدن حضرت امام زین‌العابدین علیه‌السلام از نظر مأموران عبدالملک مروان که علاوه بر علمای شیعه، علمای اهل‌سنّت مثل ابن‌حجر نیز آن را روایت کرده‌اند. (ابن‌حجر هیتمی، الصواعق‌المحرقه، ص۲۰۰)

 

بنابراین مسئله غایب‌شدن شخص، مسئله‌ای واقع‌شده و سابقه‌دار است.

و امّا خفای عنوان و ناشناخته‌ماندن انسان، بدون غایب‌شدن بدن، بسیار بسیط و ساده است و در بسیاری از موارد محتاج به اعجاز و خرق عادات نمی‌باشد و همواره اشخاصی را می‌بینیم که کاملاً در نظرها آشکارند، ولی آنها را نمی‌شناسیم.

 

پس از این مقدّمه، در جواب سؤال گفته می‌شود:

اگرچه فلسفه و صحّت و فایده غیبت، به هریک از دو نحو (غایب‌شدن جسم و ناشناس‌بودن) حاصل می‌شود و این جهات که امر امام علیه‌السلام مخفی باشد و کسی او را نشناسد، یا نتواند متعرّض ایشان گردد و سایر هدفها و مقاصدی که در غیبت آن حضرت است، در هر دو حال، حاصل است؛ امّا از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرّف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر، دانسته می‌شود که غیبت آن حضرت به هر دو شکل (ناپیداشدن و ناشناس‌بودن) واقع گردیده و بلکه گاهی در زمانی واحد، هر دو شکل غیبت واقع شده است؛ به این معنا که یک نفر ایشان را دیده و نشناخته است و دیگری در همان حال، اصلاً آن حضرت را ندیده است. چنان که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را در بعضی از وقایعی که به آن اشاره شد، بعضی می‌دیدند و بعضی نمی‌دیدند.

مطلبی که توجّه به آن لازم است این است که غیبتِ جسم، بدون اعجاز و خرق عادت واقع نمی‌شود، امّا پنهان‌شدن نام و عنوان و ناشناخته‌بودن، به طور عادّی نیز واقع می‌شود، هرچند در بعضی مواقع، استمرار آن یا جلوگیری از التفات اشخاص به استعلام و طلب معرفت، محتاج به خرق عادّت و تصرّف در نفوس است که خداوندِ قادرِ متعال برای تحقق اراده خود و حفظ ولیّ امر علیه‌السلام تمام اسباب عادّی و غیرعادّی آن را توسط خود آن حضرت و یا مستقیماً - هر طور که مصلحت باشد - فراهم می‌سازد.

خوانده شده 14 مرتبه

احادیث