حضرت آیت الله مکارم شیرازی در مناسبت های مختلف به تبیین اهمیت و جایگاه بهداشت و سلامت در اسلام پرداخته اند که مجموع آن به این شرح است:
درست است که وظیفه دین و آیین، هدایت مردم به راه های راست و اعتقاد ها و برنامه های اخلاقی است و رسالت انبیا به عنوان طبیبان روحانی درمان انواع بیماری های فکری و اخلاقی است؛ ولی از آنجا که طب جسمانی نیز رابطه نزدیکی با طب روحانی دارد گاه به سراغ این امور نیز می رفتند. به بیان دیگر مسائل مربوط به بهداشت و سلامت جسم رابطه نزدیکی با سلامت روح دارد ازاین رو سلامت جسم نیز مورد توجه اسلام بوده است.[۱]
اسلام برای نظافت و بهداشت اهمیّت فراوانی قائل شده است تا آنجا که در حدیث مشهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «فَاِنَّ اللهَ تَعالی بَنَی الاِسلامَ عَلَی النِّظافَةِ؛ خداوند (پایه های) اسلام را بر نظافت بنا نهاده است»[۲] و تا آنجا اهمیت دارد که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «الإسلامُ نظیفٌ فتَنَظَّفُوا، فإنه لا یَدْخُلُ الجنةَ إلا نظیفٌ؛[۳] جز افراد با نظافت و تمیز وارد بهشت نمی شوند».[۴]
از این رهگذر، در روایات اسلامی و گفتار امامان معصوم علیهم السلام از هر عاملی که موجب ناپاکی و کثیفی می شود نهی شده، و به هر امری که باعث پاکیزگی و بهداشت می گردد تأکید شده است.[۵]
در این میان یک رشته دستورات طبی و بهداشتی از معصومین علیهم السلام نقل شده است، همچنین آیاتی از قرآن کریم، پرده از روی مسائل بهداشتی و درمانی بر می دارد.[۶] که در ادامه مورد اشاره قرار می گیرد.
پاکیزگی، به مثابۀ یک ارزش
در قرآن کریم می خوانیم: «قُلْ لایَسْتَوِی الْخَبیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ اعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیْثِ؛ بگو (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوی نیستند هر چند فزونی ناپاک ها تو را به شگفتی اندازد!».[۷]
به هر چیز پاکیزه «طیّب» می گویند؛[۸] که پاکیزگی ظاهری را نیز شامل می شود؛[۹] زیرا طبع آدمی ذاتاً از اشیاء ناپاک متنفر است.[۱۰] ممکن است، انسان بر اثر نادانی، این مواهب پاک را بیالاید، ولی خداوند، در عالم آفرینش آنها را پاک آفریده است.[۱۱]
لذا در قرآن کریم در توصیفی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ؛ پیامبر، طیّبات را برای آنها حلال و خبائث را حرام می کند».[۱۲]
در این آیات پاکیزگی به عنوان یک ارزش محسوب شده و ناپاکی، یک ضدّ ارزش به حساب آمده است.[۱۳]
بهداشت لباس
خداوند در قرآن کریم به دنبال مساله توحید، دومین دستور را درباره پاکیزگی از آلودگی ها قرار داده و می افزاید: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ؛[۱۴] و لباست را پاک کن».[۱۵]
بعضی واژۀ «ثِیاب» را به لباس ظاهر تفسیر کرده اند؛ چرا که پاکیزگی لباس ظاهر از مهم ترین نشانه های شخصیت، و تربیت و فرهنگ انسان است، مخصوصاً در عصر جاهلیت کمتر از آلودگی ها اجتناب می نمودند و لباس هایی بسیار آلوده داشتند، مخصوصاً معمول بود (همانگونه که در میان گرفتاران جاهلیت عصر اخیر نیز معمول است) دامان لباس را بسیار بلند می کردند، به گونه ای که روی زمین می کشید، و آلوده می شد، و اینکه در بعضی از روایات از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: معنی آیه این است: «ثیابک فقصر؛ لباست را کوتاه کن»[۱۶] نیز ناظر به همین معنی است.[۱۷]
پیوند بهداشت و عبادات
در قرآن کریم آنچه باعث پاکیزگی جان انسان می گردد در قالب احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفای روح است، تشریح شده است.[۱۸]
از جمله در آیۀ شریفۀ قرآن می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که برای نماز بپاخاستید صورت و دست ها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگی پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما از محل پستی آمده (قضای حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسی کرده اید) و آب (برای غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانی) و دست ها بکشید، خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید».[۱۹]
از آنجا که نمازگزار در برخی از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولًا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن را از هر نوع کثافت و آلودگی پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت که یک امر حیاتی است کمک می کند.[۲۰]
در روایتی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می خوانیم: «إِنّما اُمِرَ بِالْوَضُوء وَبُدِأ بهِ لِأَن یَکُون الْعَبدُ طاهِراً إَذا قامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبّار عِنْدَ مُناجاتِهِ إِیّاه مُطیعاً لَهُ فیما أَمَرَه نَقِیّاً من الأَدْناس والنّجاسَة مَعَ ما فیهِ مِن ذَهابِ الکَسل وَ طَردِ النُّعاسِ وَ تَزْکِیةِ الْفُؤادِ لِلْقِیام بَینَ یَدَیِ الجَبّار؛ برای این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگی ها و نجاست ها بر کنار شوند، علاوه بر این وضو سبب می شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد».[۲۱]
«روزه» یکی دیگر از عبادت های اسلامی است که «اثرات بهداشتی و درمانی» آن از نظر شستشو و خانه تکانی بدن از موادّ زاید مصرف نشده غذایی که به طور معمول به صورت چربی های مزاحم و اضافه وزن در میآید و عامل بسیاری از ناراحتی های جسمی می گردد، قابل انکار نیست، و به همین دلیل روزه یکی از عوامل مهم پیشگیری یا درمانی در برابر بسیاری از بیماری ها محسوب می گردد.[۲۲]
لذا درباره اثر بهداشتی روزه و تأمین سلامت جسم انسان ها و مصون و محفوظ ماندن از بیماری های گوناگون در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میخوانیم:«صُومُوا تَصِحُّوا؛ روزه بگیرید تا سالم باشید».[۲۳]
هم چنین قرآن مجید می فرماید: «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛ ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید».[۲۴]
خداوند در این آیه دستور می دهد هنگام شرکت در مساجد بهترین لباس ها را پوشیده و با مرتب کردن و تمیز نمودن خود و رعایت بهداشت و نظافت و آرایش (درونی و بیرونی) گام به مسجد بنهیم.[۲۵]
لذا دربارۀ مسجد قبا در قرآن کریم می خوانیم: «فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ؛ گروهی از مردان در آن به عبادت مشغولند که دوست می دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست دارد».[۲۶]
در روایتی که در تفسیر«تبیان» و«مجمع البیان» در ذیل این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده چنین می خوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود: «ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالی قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ؛ شما به هنگام پاک ساختن خود چه کاری انجام می دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ گفتند ما اثر مدفوع را با آب می شوئیم»، روایاتی به همین مضمون از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل شده است.[۲۷]
ظاهر اطلاق آیه گواهی می دهد طهارت در اینجا معنی وسیعی دارد که هر گونه پاکسازی روحانی از آثار شرک و گناه، و جسمانی از آثار آلودگی به کثافات را شامل می شود.[۲۸]
در مجموع برای اینکه روشن شود هیچگونه سختگیری در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها بخاطر مصالح قابل توجهی تشریع شده است، در پایان آیه وضوء و تیمم، آمده است: «ما یُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج وَلَکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم؛ خداوند اراده نکرده که بر شما حرج قرار دهد، بلکه اراده کرده تا تطهیر کند شما را».[۲۹]
در حقیقت جمله های فوق بار دیگر این واقعیت را تاکید می کند که تمام دستور های الهی و برنامه های اسلامی بخاطر مردم و برای حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچ وجه هدف دیگری در کار نبوده است، خداوند می خواهد با این دستورها هم طهارت معنوی و هم بهداشت و سلامت جسمانی برای مردم فراهم شود.[۳۰]
نقش آب در بهداشت و پاکیزگی
در قرآن کریم، چنین آمده است که: «وَ أنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً طَهُوْراً؛ ما از آسمان آبی پاک و پاک کننده نازل کردیم»[۳۱]
«طهور» صیغه مبالغه از «طهارت» و پاکی است که هم پاک بودن آب را می رساند و هم پاک کننده بودن آن را؛[۳۲] یعنی آب هم ذاتاً پاک است و هم اشیاء آلوده را پاک می کند اما غیر از آب، بسیاری از اشیاء پاکند، ولی هرگز نمی توانند آلوده ای را پاک کنند.[۳۳]
و به راستی اگر آب خاصّیت پاک کننده نداشت در یک روز تمام زندگی ما و جسم و جان ما آلوده می شد. حقیقت این سخن را وقتی درک می کنیم که در نقطه ای گرفتار شویم که آب برای شستشو نباشد، نه تهیه غذا ممکن است، نه پاکیزگی بدن، نه نشاط و طراوتی خواهیم داشت، و نه صحّت و سلامت. درست است که آب میکروب ها را نمی کشد؛ ولی چون حلّال بسیار خوبی است؛ انواع میکروب ها را در خود حل کرده و می برد، و به همین جهت عامل مؤثّری برای سلامت و تندرستی است، و از این گذشته روح انسان را هم از آلودگی ها به وسیله وضو و غسل پاک می کند.[۳۴]
بی جهت نیست که در آیه بعد از آن آمده است: «لِنُحِیْیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً؛[۳۵] هدف آن است که به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم».[۳۶]
طهارت و پاکیزگی، کلید شناخت و درک حقایق قرآن
قرآن پاک ترین کتاب از مبدأ پاکی و طهارت، بر پاک ترین قلب عالم هستی و از لبان پاک ترین مخلوق الهی، بر عالم وجود عرضه گردید؛ به همین دلیل کسانی می توانند به این کتاب نزدیک شوند و از آن بهره گیرند که ظاهر و باطنی پاک و طاهر داشته باشند.[۳۷]
لذا در آیات قرآن کریم می خوانیم که قرآن را جز پاکان مس نمی کنند، «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».[۳۸]
این تعبیر هم اشاره به پاکیزگی ظاهری دارد که برای تماس با قرآن باید با طهارت و وضو باشیم، و هم اشاره به اینکه درک مفاهیم و محتوای این آیات تنها زمانی میسّر است که از رذایل اخلاقی پاک باشیم.[۳۹]
بسیاری از مفسران به پیروی از روایاتی که از امامان معصوم علیهم السّلام وارد شده این آیه را به عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسیر کرده اند.[۴۰]
در روایات اهل بیت علیهم السّلام از ابو الحسن امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده: «اَلْمُصْحَفُ لاَ تَمَسَّهُ عَلَی غَیْرِ طُهْرٍ وَ لاَ جُنُباً وَ لاَ تَمَسَّ خَیْطَهُ وَ لاَ تُعَلِّقْهُ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ»؛ قرآن را بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت، و دست بر خط آن در این حال مگذار، و آن را حمایل نکن، چرا که خداوند متعال فرموده: «جز پاکان آن را مس نمی کنند»».[۴۱]
طهارت دهان در تلاوت قرآن
احادیثی از ائمّه علیهم السلام وجود دارد که از دهان به عنوان «راه قرآن» و «یکی از راه های پروردگار» یاد شده است، لذا به لزوم رعایت بهداشت و طهارت دهان توصیه شده است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نَظِّفُوا طریق القرآنِ. قیل: یا رسولَ اللَّهِ وما طَرِیقُ القرآنِ؟ قال: أفواهَکُم. قیل: بِماذا؟ قال: بالسّواکِ؛ راه قرآن را پاکیزه سازید. پرسیدند: ای رسول خدا راه قرآن چیست؟ فرمود: دهان های شما. پرسیدند: چگونه پاکیزه کنیم؟ فرمود: با مسواک زدن».[۴۲]
در حدیث دیگری امام رضا علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «أفواهُکُمْ طَریقٌ مِنْ طُرُقِ رَبِّکُمْ، فَأَحَبُّها إلَی اللَّهِ أطْیَبُها ریحاً، فَطَیِّبُوها بِما قَدَرْتُم عَلَیهِ؛ دهان های شما راه های پروردگارتان است، آن را پاکیزه سازید».[۴۳]
بهداشت تغذیه
بسیاری از امراض را پزشکان از پرخوری می دانند، خصوصاً در عصر ما که تلاش های جسمی کم شده و ماشین جایگزین نیروی انسانی شده است، و این عدم تحرک موجب جمع شدن چربی ها در بدن گردیده و کانونی از عفونت را به همراه می آورد، بار قلب را این زوائد سنگین و کار کلیه را مشکل و به طور کلی سنگینی و ناتوانی بدن را به همراه دارد.[۴۴]
لذا آیۀ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا ؛[۴۵]بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید» گرچه بسیار ساده به نظر می رسد، اما امروز ثابت شده است که یکی از مهم ترین دستورات بهداشتی همین است.[۴۶]
با توجه به اینکه «لا تُسْرِفُوا» بلافاصله پس از امر به اکل و شرب، آمده است می تواند ناظر به این نکته باشد که پرخوری از مصادیق اسرافی است که از آن نهی شده است.[۴۷]
در این زمینه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «المِعْدَةُ رأس کلِّ داء و الحِمیَةُ رَأسُ کُلُّ دَواء؛ معده اساس هر بیماری و پرهیز ریشه و سرآمد همه دواها است».[۴۸]
هم چنین در روایت دیگر از آن حضرت می خوانیم: «إِیَّاکُمْ وَ اَلْبِطْنَةَ فَإِنَّهَا مُفْسِدَةٌ لِلْبَدَنِ وَ مُورِثَةٌ لِلسَّقَم؛ از پرخوری بپرهیزید که بدن را فاسد میکند و بیماری به بار می آورد».[۴۹]
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «إِیَّاکَ وَ الْبِطْنَةَ فَمَنْ لَزِمَهَا کَثُرَتْ أَسْقَامُهُ؛ از پرخوری بپرهیزید، زیرا هر کس بر آن مداومت نماید به انواع بیماری ها دچار شود».[۵۰]
چنانکه بر کسی پوشیده نیست که اعتدال و میانه روی در خوردن، صحت و سلامتی را به ارمغان می آورد، لذا در روایت دیگری از امیرمؤمنان آمده است: «مَنِ اقْتَصَرَ فی أکْلِهِ کَثُرَتْ صِحَّتُهُ؛ هر کس که در خوردن میانه روی کند، تندرستی او دوام می یابد».[۵۱]
رعایت بهداشت فردی، عامل نشاط و شادابی
در حدیثی از امام صادق علیه السلام مسواک زدن به عنوان یکی از اسباب نشاط معرفی شده است.[۵۲]
هم چنین در حدیث دیگری شستن سر با خطمی (گیاهی است که معمولًا از گل آن برای شست و شو استفاده می کنند)[۵۳] و در احادیث دیگری، استفاده از داروی حمام و کوتاه کردن موی شارب (اصلاح کردن سر و صورت) از اسباب نشاط شمرده شده است.[۵۴]
نظافت و آراستگی
علی بن جعفر علیه السلام میگوید: «عن أخیهِ أبی الحسن علیه السلام: سألتُه عن قصّ الشاربِ، أمِنَ السُّنَّةِ؟ قال: نعم.وقال أمیرالمؤمنین علیه السلام: أخْذُ الشاربِ مِن النظافَةِ، وهو مِن السَنَّة؛ از برادرم امام کاظم علیه السلام در مورد کوتاه نمودن شارب پرسیدم که آیا از سنّت است؟ فرمود: آری.[۵۵] امیرمؤمنان علیه السلام هم فرمود: کوتاه کردن شارب از نظافت واز سنّت پاک اسلام است».[۵۶]
سخن آخر: (پاکیزه بودن از اخلاق انبیاست)
از جمله شرایطی که برای انبیا ذکر می کنند این است که صفاتی که باعث تنفّر است در آنها نباشد. ممکن است در میان آنها فردی نابینا باشد، مثل یعقوب علیه السلام که نابینا شد، امّا به بیماری تنفّرآمیز مبتلا نمی شوند، و این افسانه ای که درباره حضرت ایّوب علیه السلام نقل شده که بدنش کرم زد، دروغ است و ساخته افراد خرافی است. بلکه امام رضا علیه السلام میفرماید: «مِنْ أَخْلاقِ الأنْبیاءِ التَّنَظُّف؛[۵۷]پاکیزه بودن از اخلاق انبیاست».[۵۸]
مطابق این حدیث، امام علیه السلام یکی از اخلاق انبیا را نظافت معرّفی کرده که شامل نظافت ظاهری و باطنی میشود، یعنی آنها هم نظافت اخلاقی و هم نظافت ظاهری داشتند.[۵۹]
از اینجا می فهمیم که چرا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به عطریّات و وسایل خوش بو اهمّیت می داد، و مقیّد به نظافت و پاکیزگی بود، مسواک می زد، و زمانی که می خواست از خانه خارج شود، خود را در ظرف آب نگاه می کرد.[۶۰]
در حقیقت این یکی از اصول مشترک در زندگی همه امامان معصوم علیهم السلام بوده که علاوه بر آراستگی باطن و روح و روان، ظاهری زیبا، پاکیزه و آراسته داشته اند.[۶۱]
بعضی خیال می کنند همین مقدار که انسان ایمان محکم، و باطنی پاک داشته باشد کافی است، و ظاهر و شکل و قیافه، هرگونه باشد عیبی ندارد، چنین خیالی از نظر اسلام خیال باطل می باشد، بلکه به عکس بخشی از برنامه ها و دستورهای اسلام مربوط به نظافت، زیبایی و آراستگی ظاهر، مثل قیافه و لباس و رنگ و بو است.[۶۲]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
۱. تفسیر نمونه
۲. گفتار معصومین (علیهم السلام)
[۱] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: دائرة المعارف فقه مقارن، ج ۱، ص ۶۵- ۷۲ ؛ پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج۱۳، ص۶۹.
[۲] کنز العمال، ج ۹، ص ۲۷۷، ح ۲۶۰۰۲.
[۳] مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۳۲.
[۴] دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۲۱۶.
[۵] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۸۷.
[۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج۱۳، ص۶۹.
[۷] سورۀ مائده، آیۀ۱۰۰.
[۸] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۵۸.
[۹] تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۳۴.
[۱۰] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۵۸.
[۱۱] سورۀ نحل، آیه ۷۲(تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۴۶)؛ سورۀ مؤمن، آیه ۶۴(تفسیر نمونه،ج ۲۰، ص ۱۷۷)؛ لغات در تفسیر نمونه، ص ۳۵۹.
[۱۲] سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۷؛ (اخلاق در قرآن، ج۱، ص۶۸).
[۱۳] اخلاق در قرآن، ج۱، ص۶۸.
[۱۴] سورۀ مدثر، آیۀ۴.
[۱۵] تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۱۲.
[۱۶] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۸۵.
[۱۷] تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۱۲.
[۱۸] تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۸۵.
[۱۹] سورۀ مائده، آیۀ۶.
[۲۰] پاسخ به پرسش های مذهبی، ص۲۸۶.
[۲۱] وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۵۷؛ (یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص۳۹۷).
[۲۲] اسلام در یک نگاه، ص۷۶.
[۲۳] سیری در فلسفه احکام، ص ۱۲۲؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج۱، ص۴۱۳.
[۲۴] سورۀ اعراف، آیه ۳۱.
[۲۵] دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۳۹۷.
[۲۶] سورۀ توبه، آیۀ۱۰۸.
[۲۷] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه، ص۱۳۴.
[۲۸] تفسیر نمونه، ج۸ ، ص۱۴۰.
[۲۹] سورۀ مائده، آیۀ۶؛ (تفسیر نمونه، ج۴، ص۲۹۴).
[۳۰] تفسیر نمونه، ج۴، ص.۲۹۵
[۳۱] سورۀ فرقان، آیۀ۴۸.
[۳۲] پیام قرآن، ج۲، ص۲۴۸.
[۳۳] تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۱۱۶.
[۳۴] پیام قرآن، ج۲، ص۲۴۸.
[۳۵] سورۀ فرقان، آیۀ۴۹.
[۳۶] پیام قرآن، ج۲، ص۲۴۸.
[۳۷] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۱۱۴.
[۳۸] سورۀ واقعه، آیۀ۷۹؛ (تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۷۱).
[۳۹] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۱۱۵.
[۴۰] برگزیده تفسیر نمونه، ج۵، ص۸۷.
[۴۱] وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۶۹، ح ۳. (طبق این حدیث نفی در آیه فوق کنایه از نهی است)؛ (تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۷۱).
[۴۲] المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۸، ح ۹۲۸؛ گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۱۱۵.
[۴۳] المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۹، ح ۹۲۹؛ گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۱۱۵.
[۴۴] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج۲، ص۳۶۷.
[۴۵] سورۀ اعراف، آیۀ۳۱.
[۴۶] تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۳.
[۴۷] دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۴۰۷.
[۴۸] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج۲، ص۳۶۸.
[۴۹] میزان الحکمه، ج ۱، ص ۸۸؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۴۰۸.
[۵۰] میزان الحکمه، ج ۱، ص ۸۹؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۴۰۸.
[۵۱] غررالحکم، ح ۷۴۰۴؛ دائرة المعارف فقه مقارن، ج۲، ص۴۰۸.
[۵۲] ر.ک: محاسن برقی، ج ۱، ص ۱۴؛ پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج۱۵، ص۲۷۳.
[۵۳] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۲۲، ح ۳.
[۵۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج۱۵، ص۲۷۳.
[۵۵] فروع کافی، ج ۶، ص ۴۷۸.
[۵۶] تحف العقول، ص ۱۰۲؛ گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۸۷.
[۵۷] بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۵؛ تحف العقول، حکمت ۴.
[۵۸] گفتار معصومین(ع)، ج۱، ص۸۳.
[۵۹] همان، ص۸۴.
[۶۰] همان.
[۶۱] همان.
[۶۲] همان.