آیا قوانین اسلام الزامی و اجباری است؟ چگونه ممکن است اصل پذیرش دین اختیاری باشد، اما انجام قوانین آن الزامی تلقی گردد؟ آیا آیات قرآن از الزامی بودن قوانین دین پشتیبانی میکند؟
نوشتار حاضر با ذکر چند نکته کوتاه به پاسخ این سوالات میپردازد:
ابتدا باید دانست که مقایسه میان ایمان و انجام قوانین، مقایسه صحیحی نیست؛ زیرا ایمان امری قلبی و درونی است و اجبار بر آن، معنا ندارد؛ اما قوانین دینی (فروع دین) افعالی بیرونی هستند و میتوان از الزامی بودن آن سخن گفت.
تفاوت دیگری که میان اختیاری بودن ایمان و الزامی بودن تعهد به قوانین شرعی وجود دارد، مانند تفاوت اختیاری بودن ورود به یک کشور و الزامی بودن اجرای قوانین آن است. میدانیم ورود به یک کشور الزامی نیست اما اگر کسی به خواست خود وارد کشوری شد، ملزم به اجرای قوانین آنجا است و در صورت تخلف مجازات میشود. ورود به حوزه اسلام نیز گرچه امری اختیاری است، با پذیرش تکالیف و حقوقی همراه است و میتوان شخص را نسبت به انجام و ترک آن مواخذه کرد.
در مورد الزام قوانین اسلامی و عدم اختیار مسلمانان در پذیرش و یا عدم پذیرش این قوانین، قرآن کریم دربردارنده آیاتی است که نشان میدهد مسلمانان در اجرای قوانین دینی اختیار نداشته و ملزم به اجرای آن هستند. در ادامه چند دسته از این آیات را ذکر میکنیم:
دسته اول: آیاتی که بیانگر حدود شرعی است:
«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّه»؛[1] «دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام دادهاند، بعنوان يک مجازات الهى، قطع كنيد!»
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ»؛[2] «هر يک از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد!»
قرار دادن مجازات شرعی برای برخی از امور مانند سرقت، زنا، محاربه و... در قرآن کریم نشانگر لزوم اجرای این احکام در جامعه است. به گونهای که ترک این قوانین علاوه بر مجازات اخروی، با مجازات دنیوی نیز همراه است.
دسته دوم: آیاتی که میتوان جواز تعزیر توسط حاکم را از آن برداشت کرد:
«إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة»؛[3] «كسانى كه دوست دارند زشتیها در ميان مردمِ با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است».
در تفسیر این آیه این گونه آمده است: «اينكه مىگويد: آنها عذاب دردناكى در دنيا دارند، ممكن است اشاره به حدود و تعزيرات شرعيه و عكس العملهاى اجتماعى و آثار شوم فردى آنها باشد كه در همين دنيا دامنگير مرتكبين اين اعمال مىشود».[4]
بر این اساس حاکم شرع برای اجرای صحیح قانون اسلام و جلوگیری از اشاعه فحشا در جامعه میتوان مجازاتی برای متخلفان در نظر بگیرد. آیا معنای این امری چیزی جز اجبار بر قوانین است؟ اگر اجرای قوانین اسلامی اجباری نباشد تعیین مجازات دنیوی چه معنایی دارد؟
دسته سوم: آیاتی که بیانگر عدم اختیار انسان در انجام دستورات خدا و پیامبر است:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم»؛[5] «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد!»
در تفسیر نمونه میخوانیم: «"قضى" در اينجا به معنى "قضاى تشريعى" و قانون و فرمان و داورى است».[6] بر این اساس کسی نمیتواند خود را نسبت به اجرای قوانینی که در شریعت اسلام آمده است مخیر بداند.
حاصل آنکه الزامی بودن قوانین دینی با اختیاری بودن اصل ایمان منافاتی نداشته و آیات متعددی از قرآن کریم بر آن دلالت دارد.
پینوشت:
[1]. قرآن کریم، سوره مائده، آیه38.
[2]. همان، سوره نور، آیه2.
[3]. همان، سوره نور، آیه19.
[4]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ دهم، دارالكتب الإسلامية، 1376ش،ج14، ص404.
[5]. قران کریم، سوره احزاب، آیه36.
[6]. مكارم شيرازى، تفسیر نمونه،همان، ج17، ص318.