متمم نهضت عاشورا
◇ رشیده زنی است در صدر میدان عشق، به بلندای قامت رشادت و حد اعلای شجاعت!
نماد مجسم مردانگی، یک زن است. او نماد فتوت ، عیاری و جوانمردی است. او انسان جان شیفته و دست از حیات شستهای است که در گذرگاه عهد و میثاق، علم شهادت برمیافرازد و چونان، یک سردار به نگهبانی از خیام احرار و نهضت خونین نینوا کمر میبندد و به نماد عقل، درایت، صبر و هجران بدل میشود.
◇ نامش از او زنی نامدار می سازد، اعمالش در بندبند اشعار مراثی خاندان خامس آل عبا و شهیدان کربلا نقش میبندد و مقام والایش به هنگام سرپرستی اسرای آل طه و حمایت از آنان در دارالحکومه پسر زیاد و دربار زاده معاویه، زبانزد همگان است. او تداعیگر آن رادمرد صلابت و شجاعت و فصاحت، امیر کلام است. خطبههای آتشین و حماسی این رشیده زن، او را به فصاحت و بلاغت در عالم اسلام شهره ساخته است!
◇ زبانش چون تیغ، برّان و کلامش، همانند آذرخش بر دلهای سیاه سپاه ظلمت نواخته می شود!
زنی غیور که از زندگی و شوی دست شسته و به همراه قافله سالار آزادگان به دشت پر بلای نینوا عزم رحیل میکند.
رکابدارش علمدار نامی حسین، عباس بن علی است و غزلخوان قافله عشقش، سکینه شیرین زبان!
اما افسوس چه زود سپاه ظلم این قافله را به تلخکامی کشاند!
معجر از سرش برگرفتند، در کجاوهای شکسته بر ناقهای عریان بستند. او را به اسارت از بازار کوفه و شام گذر دادند و بیمدد رهایش ساختند!
◇ باید چشمان گشاده ساخت تا بر گیسوان سپیدش که همین دیروز قبل از دمیدن سپیده دم یوم عاشورا سیهتر از شبق بود، نگریست و میزان غم را دریافت و معیار صبر و استقامت را شناخت.
باید بر تل زینبیه جای خوش کرد، دستان بر پیشانی چپر ساخت و به میدان چالش نور و ظلمت کربلا نگریست که زینب به امداد از عرشیان دست بر آسمان گشوده و فریادش لرزه بر اندام سپاه جهل انداخته است.
باید گوشها را تیز ساخت و به غم واژه ی این زن تنها گوش داد که هجران خونینش گزیدهترین فصل کتاب قطور عاشوراست،که آن را به خونابه چشمانش رقم میزند!
باید اذن حضور در قافله احرار کربلا را گرفت تا تازیانه زبان زینب را علیه اشقیا به نظاره نشست.
باید از مأذنه بلند گیتی صدای قدسی و رسای حماسه کربلا را از صلای با صلابت این بانوی بزرگ استماع کرد. صدای رسای او را در مقتل شهیدان بر بالین پیکرهای مطهر فرزندان رشید اسلام از حنجره پاک و جان بی آلایش او شنید! صدایی که همه عالم پیوند شدید روح و اندیشه این قافله با عظمت را به پیامبر بزرگ اسلام به وضوح شنیدند و مظلومیت بی تکرار آن را بر فراز تاریخ ثبت کردند.
◇ دل گویه دختری در اوج ناباوری در برابر اجساد مثله شهدا با رسول خدا ، که غمنامه ای خونین در مقتل شهدا سروده است:
صَلّی عَلَیک مَلیک السٍّمآءِ هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّدآءِ مُقَطَّعُ الْاعْضآءِ وَ بَناتُک سَبایا وَ الَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ قالَتْ یا مُحَمَّدُ هذا حُسَینٌ تُسْفی عَلَیهِ ریحُ الصَّبا مَجْذُوذُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفا قَتیلُ الْاوْلادِ الْبَغایا واحُزْناهُ!
باید شهپر خیال بر پیکر اندیشه نشاند و در مجلس فرزند مرجانه حاضر بود، یا بر دربار فرزندان طلقا استوار ایستاد و خطابه پر مضمون این بانوی بیمثال حماسه ها و نهضتها را به گوش جان، گوش سپرد.
باید با گفتگوی آرام و پر طنین او در کنار مقتل شهیدان همراه شد و گوش جان سپرد در آن هنگامه ای که امام سجاد در مواجهه اش با اجساد قطعه قطعه شده شهیدان به تحیر ایستاده، برای تسکین او و همه قلبهای مجروح آن حادثه غم بار فرمود:
« اینجا کعبه آمال عاشقان حسین خواهد شد».
◇ غمش بیکران، رشادتش بیمثال و هجران و غربتش جانگداز است.
در قلمرو ادبیات عاشورایی استقامت او تابلوی بی نظیر و بی مثالی را ارائه می کند که همهی اهل حلم و صبر در برابر آن در پله اول آن هم راه ندارند!
او رشیده خاندان طهارت است. او حتی به خردسالی به مادر گرانقدرش به هنگام رحلت خیرالبشر، تسلا میدهد.
هموست که به صبر و شکیبایی از زبان مادر، آینده خویش را میشنود.
همین اسطوره حلم است که در مجلس ارتحال برادرش امام مجتبی(ع)، سفارش کننده شکیبایی به خامس آل الله است.
◇ او زینب است، رقم زننده و متمم و هادی فصل دوم نهضت عاشورا که از قتلگاه آغاز می کند و تا اربعین فصل نوی بر آن رقم میزند؛ فصل بازبینی دیدار، پیوند با ولی خدا، دیدار و تجدید عهد ازلی و میثاق جاوید بر سر پیمان با دوست ایستادن، و در برابر اشقیا قد خم نکردن، و در برابر ولی و محبوب خدا با تمام وجود همراه و مطاع و یار و هشیار بودن و ماندن!
او شِکوِه بر هیچ محفل و محضر و درباری نبرد.
دلتنگیهایش را در یک هجرت کامل چهل روزه بر مزار محبوبش روایت می کند و ماجرای پرشکوه عزیمت و مراجعت احرار آل طه را در روایتی صادقانه ارائه می دهد تا فصل پایداری آن نهضت و حماسه بزرگ، در کنار عظمت بیکران فصل اول آن در تاریخ ثبت و مانا گردد.