باور به منجی و آخرالزمان، نقطه اشتراک ادیان الهی و همچنین اصلی مسلّم در مکتوبات دینی امتهاست. ادیان آسمانی معتقدند که هرگاه بشریت دچار انحطاط معنوی و اخلاقی شود و از فطرت خداجوی خویش فاصله گیرد و جهان را تاریکی جهل، غفلت و ستم در بر گیرد و نیز ظلم و ستم فراگیر شود، شخصیتی نجاتبخش ظهور کرده، عدالت را در سراسر عالم مستقر خواهد کرد. این نوع از اعتقاد، ناخودآگاه پای یکسری مفاهیم را در قاموس آموزههای ادیان آسمانی باز میکند که در اندیشه دینی از آن به عنوان آخرالزمان و یا به تعبیر غربی آن، پایان دنیا (end time) یا آپوکالیپس (Apocalypse) یاد میشود. گسترش فساد و تباهی، سرعت و توالیِ حوادث، گسترش فقر، ظهور بیماریهای ناشناخته و مُهلک، هلاکت نسل و حرث و بسیاری از وقایع ناگوار، از دیگر ویژگیهای این مقطع از زمان است که البته خداوند در این دوران راههای نجاتی برای مؤمنان میگشاید.
در این راستا پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت وحی علیهمالسلام احادیثی را در توضیح این دوران حساس از تاریخ بشریت ارائه دادهاند که به مناسبت ولادت با سعادت امام حسن عسکری علیهالسلام به یکی از احادیث آن حضرت در این باره اشاره میشود.
محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل الشیعه از امام حسن عسکری علیهالسلام نقل میکند که فرمود:
سَیَأتی زَمانٌ عَلَی النّاسِ وُجوهُهُمْ ضاحِکةٌ مُستبْشِرةٌ و قُلوبُهمْ مُظْلِمةٌ مُتَکَّدِرَةٌ اَلسُّنَّهُ فِیهِمْ بِدْعَةٌ، وَ البِدعَةُ فِیهِمْ سُنّةٌ، اَلمؤمِنُ بَینَهُمْ مُحَقَّرٌ، وَ المُنافِقُ بَینَهُم مُوَقّرٌ؛ یعنی بر مردم زمانی خواهد آمد که چهرههایشان خندان و شاد است، ولی دلهایشان تاریک و گرفته است. سنّت در میان آنان بدعت شمرده و بدعت، سنّتی رایج میشود. مؤمن در میانشان حقیر است و منافق در بین آنان محترم شمرده میشود.
در این روایت به سه ویژگیِ مردم در عصر غیبت اشاره شده است که البته این سه ویژگی قائم به خصلت منفی و نهفته در قلب انسانهاست. امام میفرماید روزگاری برای مردم میآید که هرچند چهرههایشان خندان و شاد است، اما قلبهایشان تاریک و کدر است. اولین نکته این است که قلب یا روح انسانها طبق آموزههای قرآن، مرکز ایمان است اما در عین حال میتواند به تصرف ابلیس و بدیها در آید؛ لذا در حدیث فرمودند «اَلْقَلْبُ حَرَمُ اَللَّهِ فَلاَ تُسْکِنْ حَرَمَ اَللَّهِ غَيْرَ اَللَّهِ»؛ یعنی قلب حرم خداست پس غیر خدا را در آن ساکن نکنید. اما وقتی نور ایمان در قلب نشست، روح انسان را تزکیه میکند و به اعمال انسان سرایت میکند و اثر مثبت میگذارد. اما خدایی نکرده وقتی به تصرف ابلیس در آید، قلب را تیره و تار و دچار امراض قلب همچون قساوت میکند و بازخورد آن به صورت اعمال منفی و شرارتها و پستیها بروز میکند. در واقع به آن میزان که انسان در ایمانیات و اعمال صالح بکوشد، ثمرات آن را خواهد دید و به آن میزان که در اعمال منفی فرو رود، تبعات منفی آن را متحمل خواهد شد.
بنابراین انسان باید نسبت به قلب و روح خویش که مرکز ایمان است حساسیت داشته باشد؛ از یک سو با رفتن بهسوی ارزشهای مثبت، روح را با نور ایمان آبیاری کند و از دیگر سو با پرهیز از گناهان و خطاها و یا مناجات واستغفار به درگاه الهی و نیز استمداد از اهل بیت وحی و مهمتر از همه، اشک بر مصائب امام حسین علیهالسلام، این پایگاه الهی را تا حد امکان مصون نگه دارد. در این بین چشم مهمترین ورودی قلب انسان است. فردی که چشم به حرام بدوزد، قلب به مرور زمان تیره و تار میشود و انسان را دچار سنت استدراج میکند؛ یعنی به تدریج او را هبوط میدهد و به پستی سوق میدهد.
از دیگر مسائل منفی و اثرگذار در قلب و روح انسانها، رزق حرام و شبهه است که قدرت تشخیص خیر را از انسان سلب میکند و سبب میشود در یک جامعه بزرگ، سنت را بدعت بشمارند و بدعت را سنت تلقی کنند که مثال ساده آن در جامعه ما هفتخان مراسم ازدواج است که اکثر رسوم آن غیر از آن چیزی است که پیامبر اسلام و اهل بیت به آن دعوت کردند بلکه در تعارض کامل با سنت نبوی و سیره عترت است. یا مراسمهای ترحیمی که برگزار میشود؛ طبق سنت و احکام شریعت برای خانواده متوفی باید آسایش و آرامش فراهم شود تا به تکلف نیفتند تا به عزاداری مشغول شوند، اما در مراسمها خلاف آن را میبینیم. همچنان که مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ميّت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است؛ اما حتی خود ما اسیر رسوم غلط شدیم. حال در این بین اگر فردی بخواهد به سنت بها دهد و مؤمنانه برخورد کند، او را تحقیر میکنند تا از جمع به انزوا کشیده شود، اما آنکه بخواهد حق را ناحق کند و دانسته مسیر باطل را پیش کشد، انسان متمدنی شناخته میشود. این یک مثال بود که در عرصههای مختلف اجتماع از جمله ادارات و اماکن عمومی و انضباطهای شهری و ... جایگاه دارد.