واژه شهادت به معنای گواهی دادن است.[1] این واژه با مشاهده و اطلاع از نزدیک و آگاهی روشن و مطمئن ارتباط دارد و در اصطلاح حقوقی تنها موارد خبر دادن از امری محسوس را شامل میشود. شهادت در اصطلاح حقوقی یعنی «انتقال حقیقت امری از ناحیهی فردی واجد شرایط که آن را دیده و شنیده به قاضی محکمه، به ضرر یکی از اصحاب دعوی به نفع دیگری، با ادای سوگند و التزام به راستگویی».[2] با این مقدمه نیکوست به سراغ شبههای برویم که شاید ذهن را اندکی مشغول کند. اگر شهادت به معنای گواهی به چیزی است که دیده یا شنیدهایم، چطور در ابتدای تشرف به دین اسلام از ما میخواهند که شهادت به یگانه معبود بودن الله جلجلاله بدهیم؟ خداوندی که از دسترس حواس دور است قابل مشاهده و گواهی دادن نیست؛ پس آیا میشود ادعا کرد که ورود به اسلام با دروغ همراه است؟! این شبهه را درباره شهادت به رسالت حضرت محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآله و ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز میتوان تکرار کرد؛ زیرا رسالت و ولایت اموری محسوس از جنس دیدنی و شنیدنی نیستند.
شهادت به معنای درک و شناخت
همانگونه که اشاره شد معنای لغوی شهادت به معنای گواهی دادن است و گواهی منحصر در امور حسی نیست و گواهی درباره هر چیزی که از آن مطلع هستیم را شامل میشود. روشن است که در شهادتین اصطلاح حقوقی و قضایی شهادت مدنظر نیست. گواهی در اموری که از آن با دلیل عقلی و استدلالی آگاه شدهایم امری مرسوم است. پزشکی که گواهی فوت صادر میکند، گاه در گواهی خود ادعا مینماید که این شخص بین ساعات 8 تا 10 شب از دنیا رفته است؛ درحالیکه او تنها جنازه را میبیند و به ساعت فوت از روی استدلال عقلی و حدس آگاه است. در برخی مواقع ممکن است ما در گواهی خویش به خبر شخصی دیگر اعتماد کرده باشیم و این نیز با معنای لغوی گواهی منافاتی ندارد.
شهادت بهمثابه اقرار
در زبان عربی گاه شهادت به معنای اقرار و اعتراف به کار میرود و منظور از آن گواهی دادن یا خبر دادن به دیگران نیست. وقتی در خلوت خود با خداوند متعال نجوا میکنیم و میگوییم «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه» آیا در حال آگاه کردن کسی هستیم؟ یا اقرار درونی و قلبی خود را تکرار میکنیم.
اقرار به ندای فطرت و عقل هنگام تشرف به اسلام
ورود به جرگه مسلمانی با اقرار به ندای فطرت و عقل همراه است و نهتنها اقرار به امری دروغ نیست؛ بلکه روشنترین حقیقت هستی که نشانههای آن در نفس انسان و تمام جهان پراکنده است، موضوع اقرار و گواهی است. همه انسانها در درون خود به فقر خویش و احساس نیازشان به امری متعالی علم حضوری دارند و توحید از امور فطری است؛ علاوه بر اینکه برخی دلایل عقلی وجود خدا و یگانگی او روشن و عمومی است. دقت به این نکته نیز مفید خواهد بود که بدانیم مخاطبان اولیه اسلام به وجود خداوند اعتراف داشتند و شک و شبهه آنها در زمینهٔ شرک در ربوبیتِ تکوینی الهی و شفاعت بتان بود. هنوز شبهات فلسفی و عمیق فکری در جامعه رسوخ نداشت. در زمان معاصر که شبهات اعتقادی از نظر تعداد و کیفیت فزونی یافته و به شکل گسترده منتشر میشود نیز از کسی که به کلی منکر خداست، خواسته نمیشود که به وجود او شهادت دهد؛ بلکه باید حداقل اندکی تحقیق و اندیشه نماید و شبهات را از خود دور کند و سپس به وجود و وحدانیت خداوند گواهی دهد.
پینوشت:
[1]. لغتنامه دهخدا.
[2]. باقری، علیرضا، آیین دادرسی کیفری سه استاد، چاپ اول، نوای دانش، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۹.