باور به امام مهدی علیهالسلام از اساسیترین باورهای مکتب شیعه میباشد. این باور افزون بر آنکه در استدلالهای عقلی ریشه دارد، دارای پشتوانه حدیثی از خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله و یازده امام علیهمالسلام میباشد. حکمت الهی اقتضا میکند که انسانها در دنیا بتوانند در دورهای تاریخی زندگی کنند که هیچ ظلم و ستمی آنها را آزار ندهد. بیتردید این هنگامه با رهبری نماینده معصوم خدا محقق خواهد شد.
یکی از شرایط و زمینههای باور به امام مهدی علیهالسلام آن است که شیعیان با ویژگیها و صفات آن حضرت آشنا باشند. اهمیت این آشنایی به دلیل آن است که شیاطین با سوء استفاده از باور به مهدویت، مردم غافل و سادهاندیش را به گمراهی میکشانند. امروز ادیان و مکاتب فراوانی هستند که به ترویج اندیشه آخرین منجی میپردازند، بنابراین شیعیان برای شناخت منجی واقعی از منجی غیر واقعی و دروغین، لازم است از صفات امام زمان علیهالسلام به خوبی آگاهی داشته باشند.[1]
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «بیتردید خداوند باید در روی زمین برای مردم یک امام و حجت قرار دهد تا مسیر صحیح برای مردم واضح باشد. اگر این امام و حجت در پس پرده غیبت باشد، هدایت او در قالب دانش و شیوهای که در قلوب مؤمنان جاری و ساری است، به مردم میرسد».[2]
صفات و ویژگیهای امام زمان علیهالسلام به طور کلی بر دو دسته تقسیم میشود:
الف- صفاتی که در تمام معصومان علیهمالسلام مشترک میباشد؛ دانش بیکران، آگاهی از پنهان و غیب و ارائه معجزات خارقالعاده از مهمترین ویژگیهای ائمه علیهمالسلام میباشد.
ب- صفات منحصر به فرد امام زمان علیهالسلام؛ بر اساس احادیث، بیشتر این ویژگیها در بستر زمانی خاص واقع میشود و پیش از ظهور آن حضرت در دنیا حوادث و علائمی رخ میدهد که آمدن امام مهدی علیهالسلام را بشارت میدهد. همانند صیحه و فریاد شدید از آسمان، خروج سفیانی و کشتار وسیع در دنیا، قیام یمانی و مبارزه با سفیانی.[3]
پیامد این دو گونه صفات آن است که هر انسان عاقل و آگاهی با در نظر گرفتن هر دو نوع ویژگی میتواند امام واقعی از امام غیر واقعی را تشخیص دهد. بنابراین اگر کسی ادعا کرد که امام زمان است، باید ابتدا از او درخواست معجزه داشت و سپس نشانههای ظهور ایشان را نیز در نظر داشت. فقدان یکی از این ویژگیها و نشانهها نتیجهای جز دروغ بودن ادعای مهدویت ندارد.
پینوشت:
[1]. اصفهانی، محمدتقی، مكيال المكارم، ج2، ص123، مؤسسة الإمام المهدي عليهالسلام.
[2]. صدوق، محمد، كمال الدين، ج1، ص302، اسلامیة.
[3]. نعمانی، محمد، الغيبة، ص252، نشر صدوق.