دورهٔ ابتدایی امامت امام رضا مصادف با خلافت هارونالرشید بود که امام کاظم علیه السلام را به شهادت رسانده بود. بهگفتهٔ پژوهشگران، هارون بهعلت نگرانی از پیامدهای قتل امام کاظم، مزاحم امام رضا نمیشد و ازاینرو وی آزادی بیشتری داشت و تقیه نمیکرد و بهصورت آشکار، مردم را به امامت خود فرامیخواند.
شیخ کلینی در کافی روایتی آورده که طبق آن محمد بن سِنان به حضرت امام رضا(ع) میگوید تو با دعوت آشکار به امامت، خود را بر سر زبانها انداخته و در معرض قتل انداختهای. امام رضا به وی پاسخ میدهد: «همانطور که پیامبر میگفت اگر ابوجهل مویی از سر من کم کند،شهادت بدهید که من پیامبر نیستم، من هم به شما میگویم اگر هارون مویی از سر من کم کند، شهادت بدهید که امام نیستم.»
مدت امامت ایشان پیش از پذیرش ولایت عهدی، هفده سال بود که ده سال از این سالها را در عصر هارون الرشید، پنج سال را در عصر امین عباسی و ۵ سال را در عهد مامون سپری کرد که ۳ سال آخر آن را در مرو مقر حکومت مامون بود.
ولایتعهدی اجباری امام رضا علیه السلام
دلایل و انگیزه های مامون:
مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت و کنترل بیشتر امام، ایشان را به پایتخت خویش آورد و مجبور کرد تا منصب ولایتعهدی را بپذیرد.
اهداف مامون عبارت است از:
۱. عوام فریبی و راضی ساختن شیعیان
۲. فروکش ساختن قیامهای علویان
۳. موجه کردن و استوار کردن پایههای حکومت خویش و به نوعی کفاره گناهان پدرش هارون
۴. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد که طرفدار برادرش امین بودند
۵. لکهدار ساختن شخصیت معنوی امام رضا علیه السلام به آلودگیهای حکومت و ظواهر دنیوی
مامون ابتدا پیشنهاد داد که حکومت و خلافت را به امام رضا علیه السلام واگذار کند و نامه های متعددی برای ایشان نوشت و از ایشان درخواست کرد که به مرو و پایتخت آن زمانِ حکومت بنیعباس سفر کند و پذیرای خلافت باشد که امام علیه السلام با توجه به اینکه از نقشه های مامون مطلع بود این پیشنهاد را نپذیرفت در نهایت مامون با تهدید و ارعاب امام علیه السلام را مجبور کرد ولایت عهدی را بپذیرد.
علل پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه السلام
شیخ صدوق به نقل از از ریان بن صلت روایت نموده: خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و عرض کردم ای فرزند پیامبر! برخی می گویند شما ولیعهدی مأمون را قبول نموده اید، با آن که اظهار زهد و بی رغبتی به دنیا می فرمایید! فرمودند: «خدا گواه است که این کار خوشایند من نبود، اما میان پذیرش ولیعهدی و کشته شدن قرار گرفتم و به ناچار پذیرفتم، آیا نمی دانید یوسف که پیامبر خدا بود؛ چون ضرورت پیدا کرد خزانه دار عزیز مصر شود، پذیرفت و گفت: «مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار، که من نگهبانی دانا هستم، (یوسف:آیه ۵۵) اینک نیز ضرورت اقتضا کرده که من مقام ولیعهدی را به اکراه و اجبار بپذیرم.
هدف امام عبارت بود از:
۱-آزاد شدن شیعیان و محبین اهل بیت از فشارهای سخت. بسیاری از آنها با هلاکت و یا با آوارگی کشیده شدند قبول ولایت عهدی توسط امام باعث شد که آزار متوقف شود. پس شیعیان و دوست داران اهل بیت فرصت داده شد.
۲- امام در این دوره اقدام به انتشار معارف حقیقی الهی نمود و توانست ثابت کند که امر خلافت پس از پیامبر فقط باید در دست اهل بیت باشد. نیز سنت های حقیقی دین را احیاء کرد که شرح آن در کتب تاریخی و احادیث آمده است.
۳- علماء شیعه از طریق اتصال به اهل بیت توانستند به علوم بی شماری دست یابند. تکالیف شرعی و احکام دینی خود را آزادانه بشناسند و با بهره گیری از گنجینه های نهفته امام، آثار ارزشمندی به جا بگذارد.
در ۵ یا ۷ رمضان سال ۲۰۱ قمری امام ولایتعهدی را پذیرفت با این شروط که: در امر و نهی حکومت دخالت نکند و قضاوت ننماید،در عزل و نصب حکومتی شرکت نجوی و سنتهای دین مبین جدش رسول الله را احیا نماید...
چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایتعهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت میکردند و اینکه امام رضا علیه السلام به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمیدهد.از سوی دیگر امام فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیشتری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چارهای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعلهور ساخت، از فعّالیتهای این دوره است.
مأمون هم به صرف موافقت لفظی و ظاهری امام خشنود بود و فکر می کرد به اهدافش می رسد. بدین روی جشن گرفت، مردم را به پوشیدن لباس سبز(نماد علویان) و ترک لباس سیاه(نماد عباسی ها) امر کرد، به نام امام سکه زد، برای رضایت زیردستان خود هزینه زیادی خرج کرد، کسانی را که مقاومت کردند و بیعت ننمودند زندانی کرد، دستور داد در سراسر کشور به اسم امام خطبه خوانده شود و اسم امام در کنار اسم خودش در خطبه بیاید؛ شاعران را روانه ساخت و برای مدح امام به آنها صله داد.
کار، به همین منوال گذشت تا اینکه خطر نزدیک شد. وقتی مأمون با نقشه ولایت عهدی نتوانست به اهداف فریبکارانه خودش برسد، کم کم حسادت در او برانگیخته شد. به خاطر علم سرشار عالم آل محمد، روش نیکو، دانش در تدبیر و قداست و شایستگی حضرتش برای این مقام امامت الهی، کینه مأمون شعله ور شد.در نهایت وقتی مامون نتوانست به اهداف خود یعنی تخریب چهره قدسی امام برسد واز نفوذ امام جلوگیری کند. هر روز محبوبیت امام در میان مردم بیشتر می شد و چهره کریه مامون فاش تر؛ تصمیم گرفت امام را از سر راه بردارد و ایشان را با مسموم کردن در آخر ماه صفر ۲۰۳ قمری به شهادت برساند...