حکمت حضور زنان و کودکان در واقعه کربلا چه بود؟

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)
حکمت حضور زنان و کودکان در واقعه کربلا چه بود؟

حضور زنان و کودکان در واقعه جان‌سوز کربلا موضوعی است که مورد سؤال بسیاری از مردم قرار دارد. هنوز هم این پرسش‌ها مطرح است که چرا امام حسین علیه السلام زنان و بچه‌ها را همراه خود به کربلا بردند؟ آیا در میانه راه و زمانی که جنگ حتمی شده بود، امکان برگرداندن خانواده‌ها نبود؟ چه ضرورتی ایجاب می‌کرد که زنان و کودکان در این فاجعه بزرگ حضور داشته و آن رنج‌ها را متحمل شوند؟ پیدا کردن پاسخ این پرسش‌ها می‌تواند پرده از رازهای بزرگی در حادثه محرم سال 61 هجری بردارد و پیام مهمی را به تاریخ مخابره کند.

 

 آن طور که این محقق اسلامی توضیح می‌دهد، واقعه کربلا در عین حال که در بستر طبیعی و دنیایی اتفاق افتاده اما دارای ابعاد گسترده‌ای است که در پیام‌آوری حضرت زینب سلام‌الله علیها بعد از واقعه کربلا نمودار می‌شود. همان طور که شاعری به خوبی گفته است: کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود. آن بانوی گرامی باید در کربلا حضور داشت و باید آن شدت معصومیت و مظلومیت خانواده پاک و مطهر به نمایش گذاشت می‌شد تا مظلومیت حق مشخص شود تا درسی برای همه تاریخ باشد. گویا یک جامعه کوچک در کربلا دور هم جمع شده بودند. در این جامعه زن، مرد، کودک، نوجوان، جوان، کهن‌سال، سالم و بیمار همه حضور داشتند تا نموداری از جامعه کل را تشکیل بدهند و هر کسی نقش خود را در یاری حق ایفا کند تا برای ما مشخص است دفاع از حق به سن و سال و جنسیت ربطی ندارد. بلکه همه انسان‌ها وظیفه دفاع از حق را دارند و هیچ توجیهی برای خودداری از این کار قابل پذیرش نخواهد بود.

 

طبق گفته این کارشناس اسلامی، اگر اسیران کربلا مرد بودند بسیاری از اسرار این فاجعه بزرگ نامعلوم باقی می‌ماند. باید زنان و بچه‌ها در این واقعه به اسارت می‌رفتند تا عنصر عاطفه در این ماجرای جنگی تزریق شود. به عنوان مثال زنان و مردان بسیاری در این حادثه حضور داشتند و یا تحت تأثیر وقایع قرار گرفتند؛ اما تنها حضرت سکینه سلام‌الله علیها تصمیمی گرفت مبنی بر اینکه تا آخر عمر خود آب سرد ننوشد و به این تصمیم عمل کرد. یا با وجود حضور مردان دیگر، تنها حضرت رباب سلام‌الله علیها تا آخر عمر به یاد واقعه جان‌سوز کربلا در برابر آفتاب زیر سایه نرفت. عملی کردن این گونه عناصر عاطفی تنها از یک زن برمی‌آید و زنان می‌توانند اوج جان‌سوزی کربلا را پیام‌رسانی کنند.

 

دلایل بردن زنان و کودکان به کربلا

امام حسین علیه السلام که بنا بر علم الهی از رویدادهای پیش روی خود خبر داشتند و می‌دانستند جان مبارکشان در سفر کربلا در خطر است. با این وجود چه ضرورتی ایجاب کرد که زن و بچه‌ها را با خود همراه کنند؟

دقت کنید که ماجرای کربلا یک رویدادی است که هرچند عظیم و گسترده است اما در قالب دنیایی و قابل درک صورت گرفته است. ما در رویداد عروج حضرت عیسی علیه السلام به تأویل نیاز داریم و به عنوان مثال عبارت «رفعه الله» را نمی‌توانیم بدون تأویل درک کنیم. اما واقعه کربلا یک اتفاق طبیعی است و به راحتی می‌شود همه ابعاد آن را در نظر گرفت و فهمید.

 

در مورد این که چرا امام حسین علیه السلام خانواده را همراه خود بردند هم قضیه قابل درک است. آن حضرت این نکته را در نظر گرفته بودند که اگر به سمت کوفه بروند، شاید جان خانواده ایشان در مدینه در خطر باشد. پس آن‌ها همراه خودشان بردند. این نوع همراهی هیچ نیازی به تأویل ندارد و می‌دانیم هر مردی به سمت شهر و سرزمین دیگری برود و این تصور را داشته باشد که جان زن و بچه‌اش در خطر است، آن‌ها را با خودش می‌برد.

 

در ادامه راه چه؟ وقتی امام حسین علیه السلام متوجه خطر شدند و دیدند جهاد بزرگی در پیش رو دارند، چرا خانواده را راهی شهر خود نکردند؟

آن موقع هم امکان فرستادن خانواده به تنهایی نبود. لشکر دشمن امام را محاصره کرده بود و ایشان نمی‌توانستند زن‌ها و بچه‌ها را در بیابان رها کنند تا به سمت شهر خودشان بروند. هرچند اما حسین علیه السلام در همان زمانی که با لشکر دشمن مواجه شدند از آن‌ها خواستند تا اجازه دهند از مسیر عبور کرده و از سرزمین خارج شوند، ولی دشمن این اجازه را نداد.

 

نمی‌شد برای زن‌ها و بچه‌ها اجازه خروج بگیرند؟

امام حسین علیه السلام این کار را کردند ولی گفتند اجازه نمی‌دهیم. البته از ابعاد باطنی آثار عظیمی برای این کار وجود دارد که عمق رذالت یزید را نشان می‌دهد. همین حضور خانواده در کربلا برای آن ایجاد ظرفیت کرده و به جامعه عظیمی بسط داده است. در حالی که اگر آن‌ها نبودند چنین اتفاقی نمی‌افتاد و ما حق و باطل را به این شفافیت نمی‌شناختیم.

 

حکمت حضور خانواده در کربلا

با این وجود حضور زن‌ها و بچه‌ها در میدان کربلا بعد تحلیل ماجرا را بالا می‌برد. حکمت این امر چه بود؟

درست است. همین اتفاق طبیعی دارای ابعاد گسترده‌ای است که در پیام‌آوری حضرت زینب سلام‌الله علیها بعد از واقعه کربلا نمودار می‌شود. همان طور که شاعری به خوبی گفته است: کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود. آن بانوی گرامی باید در کربلا حضور داشت و باید آن شدت معصومیت و مظلومیت خانواده پاک و مطهر به نمایش گذاشت می‌شد تا مظلومیت حق مشخص شود تا درسی برای همه تاریخ باشد.

گویا یک جامعه کوچک در کربلا دور هم جمع شده بودند. در این جامعه زن، مرد، کودک، نوجوان، جوان، کهن‌سال، سالم و بیمار همه حضور داشتند تا نموداری از جامعه کل را تشکیل بدهند و هر کسی نقش خود را در یاری حق ایفا کند تا برای ما مشخص است دفاع از حق به سن و سال و جنسیت ربطی ندارد. بلکه همه انسان‌ها وظیفه دفاع از حق را دارند و هیچ توجیهی برای خودداری از این کار قابل پذیرش نخواهد بود.

از این منظر به نظر می‌رسد امام حسین علیه السلام خواسته سطح درگیری دو جبهه حق و باطل را از بعد فردی فراتر برده و به جامعه بکشاند تا در کنار مؤلفه‌های فرهنگی حتی به سطح تمدنی برساند. هرچند که هزینه جنگ در این شرایط بالا می‌رود و زن‌ها و بچه‌ها به اسارت برده می‌شوند، اما در عین حال پیام‌رسانی آن گسترده و دامنه‌دار می‌شود.

 

ظلم به زنان و کودکان، عامل رسوایی یزیدیان شد

به هر حال هزینه برای امام حسین علیه السلام بالا رفت که خانواده را با خود برده بودند. چگونه لشکر یزید هم متحمل هزینه شدند؟

اگر امام حسین علیه السلام خانواده خود را به همراه نبرده بودند، کار یزید آسان بود. چون حداکثر چند نفری را اجیر می‌کرد تا آن حضرت و یارانش را به شهادت برسانند. در بعد بیرونی هم لازم نبود دیگران را توجیه کند و مورد سؤال قرار بگیرد که اگر امام حسین علیه السلام را کشتی دیگر چه کاری با کودک شیرخواره او داشتی و یا چرا زنان و کودکانش را به اسارت گرفتی؟

یزید می‌توانست همان کاری را کند که پدر ملعونش یعنی معاویه با امام حسن علیه السلام کرد. یعنی چند نفر را اجیر کرد و امام حسن علیه السلام را به شهادت رساند. اما امام حسین علیه السلام زن‌ها و بچه‌ها را هم به همراه خود داشت. این گونه یزید برای همیشه مورد سؤال بزرگی قرار می‌گیرد. چون ماجرا، ماجرای یک ترور ساده نیست که بگوییم امام را شهید کرد و چند نفر نیرو داشت. بلکه باید لشکر بزرگی فراهم می‌کرد. باید مردم را تطمیع می‌کرد که مقابل امام خود آن هم در بیابان و در کنار زن‌ها و بچه‌ها، پیرمردان و بیمار صف کشی کنند.

در جریان امروزی هم همین طور است. اگر در خیابان درگیری روی بدهد و طرف مقابل هر اندازه لاابالی باشد معمولاً وقتی ببیند زن و بچه همراه طرف مقابل است حیا می‌کند و کنار می‌رود. در قضیه کربلا هزینه به همین صورت برای یزید بالا رفت. چون امام حسین علیه السلام را به شهادت رساند، کودک شیرخواره و بی‌گناه او را شهید کرد، زن‌ها و بچه‌ها را مورد حمله قرار داد و اسیر کرد، به بیمار دشت کربلا هم رحم نکرد. این جنایت بزرگ ننگ عظیمی برای یزید است.

ماجرا به شهادت امام حسین علیه السلام ختم نمی‌شود. بلکه حضور زن‌ها و بچه‌ها آغاز ماجرای دیگری است و ظلم دیگری از سوی یزید را نمایش می‌دهد. درواقع شمر ملعون با کشتن امام حسین علیه السلام ماجرا را ختم نکرد، بلکه ماجرای حمله به خیمه‌ها و اسارت خانواده مظلوم امام حکایت مفصلی است که هرچند طبیعی و در قالب دنیایی و مادی صورت گرفته اما دامنه‌دار است و ابعاد گسترده‌ای دارد.

ممکن نبود در مقطعی از این سفر تاریخی، امام حسین علیه السلام بتوانند زن‌ها و بچه‌ها را به جای امنی بفرستند؟

این امکان وجود نداشت. چون در وهله اول، ظاهر ماجرا آن است که امام جان زن‌ها و بچه‌ها را در خطر می‌دیده و بنابراین تصمیم گرفته تا آن‌ها را همراه خود ببرد. همان طور که هر مرد دیگری در سفر سختی که در پیش دارد، امکان دارد چنین تصمیمی بگیرد.

در وهله دوم، دیگر دشمن اجازه نمی‌داد زن‌ها و بچه‌ها پراکنده شوند و اصولاً در آن بیابان پر خطر چنین امکانی وجود نداشت. به همین دلیل امام حسین علیه السلام خانواده را همراه خود نگه داشتند. اما باز هم این‌ها ظاهر ماجرای کربلا است که طبیعی بودن آن را نشان می‌دهد. در پس این ظاهر، باطنی عظیم وجود دارد که پیام‌رسانی کربلا توسط همین خانواده صورت می‌گیرد تا مظلومیت حق را به نمایش گذاشته و آن شهادت مظلومانه در بیابان را به گوش تاریخ برساند.

 

مظلومیت حق در کنار سیاهی باطل مشخص شد

چگونه حضور زن‌ها و بچه‌ها اوج سیاهی باطل را نشان می‌دهد؟ نمی‌شد بدون این حضور، یزید و یزیدیان سیاهی خود را به نشان بدهند؟

می‌گویند: الاشیاء تعرف باضدادهم. یعنی هر چیزی با ضد خودش شناخته می‌شود. تا وقتی ما باطل را نشناسیم نمی‌توانیم حق را درک کنیم. وقتی باطل بودن یزید به تمامیت به نمایش درمی‌آید که در مقابل زن‌ها و بچه‌ها هم قرار بگیرد.

اگر فقط امام حسین علیه السلام و مردان لشکر آن حضرت در کربلا حضور داشتند، جنگی روی می‌داد مانند سایر جنگ‌های تاریخ اسلام. اما سیاهی و رذالت یزید در مواجهه با زن‌ها و بچه‌های بی‌گناه نشان داده می‌شود. حرمله ای که حضرت علی‌اصغر علیه السلام، کودک شش‌ماهه امام را به شهادت رساند، تصویر شقی‌ترین و بدبخت‌ترین انسان روی زمین است که حتی کودک را هم دشمن می‌پندارد و به او هم رحم نمی‌کند.

این رویدادها باید اتفاق می‌افتاد تا درون یزید و لشکر باطل مشخص شود و تا امروز ما بدانیم حق چیست و باطل کدام است. حتی اگر کاروان اسرا هم همگی مرد بودند باز هم شدت پستی یزید معلوم نمی‌شد و تاریخ با این ننگ را نمی‌توانست درک کند. هر اندازه پستی و شقاوت جریان یزیدی در مواجهه با زنان و کودکان بیشتر نمایش داده شود، حقانیت حسینی بیشتر نمایان می‌شود.

 

ظلم یزید عامل ترویج اسلام بود

گفته شده که از آثار به اسارت رفتن زنان و کودکان امام حسین علیه السلام این بوده که چندین نفر در همان زمان اسارت به حقانیت اسلام ایمان آوردند. این ماجرا صحت دارد؟

بله. یهودیان و مسیحیانی که اسارت خانواده آخرین پیغمبر خدا را مشاهده می‌کردند، این ماجرا را با دین خودشان مقایسه می‌کردند و به باطل بودن یزید پی می‌بردند. آن‌ها از یزید می‌پرسیدند چطور خودت را مسلمان می‌دانی در حالی که نوه پیامبر اسلام را به شهادت رسانده‌ای و خانواده او را اسیر کرده‌ای؟ این ننگ یزید به این صورت آشکار شد.

یهودیان و مسیحیان می‌گفتند ای کاش حضرت عیسی و حضرت موسی علیهماالسلام فرزندی داشتند که در میان ما بودند و ما آن‌ها را گرامی می‌داشتیم. مسیحیان حتی یاران حضرت عیسی علیه السلام را قدیس می‌دانند و از آن‌ها تقدیر می‌کنند. این رسوایی یزد، حقانیت امام حسین علیه السلام را نشان داده در حالی که او می‌خواست اسلام را از بین ببرد، خودش عامل شناخت اسلام شد و ننگ بزرگی برای خود ساخت.

 

ابعاد عاطفی کربلا با حضور زنان نمایش داده شد

به نظر می‌رسد بعد عاطفی در واقعه عظیم کربلا با حضور همین زنان و کودکان تزریق شده است.

بله. اگر اسیران کربلا مرد بودند این اتفاق نمی‌افتاد. باید زنان و بچه‌ها در این واقعه به اسارت می‌رفتند تا عنصر عاطفه در این ماجرای جنگی تزریق شود. به عنوان مثال زنان و مردان بسیاری در این حادثه حضور داشتند و یا تحت تأثیر وقایع قرار گرفتند. اما تنها حضرت سکینه سلام‌الله علیها تصمیمی گرفت مبنی بر اینکه تا آخر عمر خود آب سرد ننوشد و به این تصمیم عمل کرد. یا با وجود حضور مردان دیگر، تنها حضرت رباب سلام‌الله علیها تا آخر عمر به یاد واقعه جان‌سوز کربلا در برابر آفتاب زیر سایه نرفت.

عملی کردن این گونه عناصر عاطفی تنها از یک زن برمی‌آید و زنان می‌توانند اوج جان‌سوزی کربلا را پیام‌رسانی کنند. با این رویدادها مشخص می‌شود که چرا باید زنان و کودکان هم در کربلا حضور داشتند تا عمق فاجعه مشخص شود.

خوانده شده 1485 مرتبه