چه کسانی حضرت مهدی(عج) را در زمان امام عسکری(ع) دیده اند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چه کسانی حضرت مهدی(عج) را در زمان امام عسکری(ع) دیده اند؟

گواهان تولد امام مهدی (عج)

۱. محمد بن علی بن بلال که از یاران امام حسن عسکری (ع) بوده و شیخ طوسی، او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است، [۱] نقل می‌کند:

خَرَجَ إِلَیَّ مِن أَبی مُحَمَّدٍ قَبلَ مُضِیّهِ بِسَنَتَینِ یُخبِرُنی بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ، ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِن قَبلِ مُضِیّهِ بِثَلاثَةِ أَیّامٍ یُخبِرُنی بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ. [۲]

دو سال پیش از وفات ابومحمد [امام حسن عسکری (ع)]، نامه‌ای از ایشان به دست من رسید که در آن مرا از جانشین خود آگاه کرده بود. همچنین سه روز پیش از وفات ابومحمد، نامه دیگری از ایشان دریافت داشتم که در آن مشخص شده بود آن حضرت چه کسی را جانشین خود ساخته است.

۲. از احمد بن محمد بن عبداللّه، یکی از یاران امام حسن عسکری (ع)، چنین روایت شده است:

خَرَجَ عَن أَبی مُحَمَّدٍ (ع) حَینَ قُتِلَ الزُّبَیرِیّ، لَعَنَهُ اللّهُ: «هذا جَزاءُ مَنِ اجْتَرَأ عَلَی اللّهِ فِی أولِیائِهِ، یَزعَمُ أَنّهُ یَقْتُلُنی وَ لَیسَ لِی عَقِبٌ، فَکَیفَ رَأی قُدرَةَ اللّه فیهِ» وَ وُلِدَ لَهُ وَلَدٌ سَمّاهُ «م ح م د» فی سَنَةِ سِتَّ وَ خَمسینَ و مِائَتَینِ. [۳]

هنگامی که زبیری [۴] لعنت خدا بر او باد کشته شد، نامه‌ای از ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) به من رسید که در آن آمده بود: «این جزای کسی است که حریم خدا را نگه ندارد و در حق اولیای او گستاخی کند. او می‌پنداشت مرا به قتل می‌رساند، در حالی که در پی من فرزندی وجود ندارد، ولی [دیدی] خداوند قدرت خود را چگونه به او نشان داد؟» در پی این ماجرا در سال ۲۵۶ [ه. ق] فرزندی برای آن حضرت متولد شد که او را «م ح م د» نامید.

۳. احمدبن اسحاق قمی از معدود افرادی است که حضرت امام حسن عسکری (ع) او را در جریان تولد فرزند خویش قرار داد. پیش از بیان روایتی که در این زمینه از ایشان نقل شده، بجاست برای درک جایگاه و موقعیت نام‌برده در جامعه شیعی عصر خود، توصیف شیخ طوسی از ایشان را نقل کنیم. شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه‌. ق) در کتاب الفهرست می‌نویسد:

احمد بن اسحاق بن عبداللّه بن سعد… بزرگ مرتبه و از یاران خاص ابومحمد [امام حسن عسکری (ع)] است. او صاحب‌الزمان (عج) را مشاهده کرد. او شیخ قمیین و پیک و فرستاده آنها] نزد امامان شیعه (ع)] بود. [۵]

روایتی که احمدبن‌اسحاق از امام حسن عسکری (ع)، نقل و در آن به چگونگی آگاه‌شدن خود از تولد آخرین حجت حق اشاره کرده، به قرار زیر است:

وُلِدَ لَنا مَولُودٌ فَلیَکُن عِندَکَ مَستُورا، وَ عَنِ جَمیعِ النّاسِ مَکتُوما، فَإِنّا لَم‌نَظهَرْ عَلَیهِ إِلاّ الأَقرَبَ لِقَرابَتِهِ وَ الوَلِیَّ لِوِلایَتِهِ، أَحبَبنا إِعلامَکَ لِیَسُرَّکَ اللّهُ بِهِ مِثلَ ما سَرَّنا بِهِ. وَالسَّلامُ. [۶]

برای ما فرزندی متولد شد. لازم است خبر تولد او را پنهان بداری و به هیچکس از مردم بازگو نکنی. ما کسی را بر این تولد آگاه نمی‌کنیم جز خویشاوند نزدیک را به دلیل خویشاوندی و دوست را به دلیل ولایتش. دوست داشتیم خبر این تولد را به تو اعلام کنیم تا خداوند خاطر تو را شادمان سازد، همچنان‌که مرا شادمان ساخت. والسلام.

۴. احمد بن اسحاق در روایت دیگری می‌گوید:

سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلیٍّ العَسکَرِیّ (ع) یَقُولُ: اَلحَمدُللّهِ الَّذی لَم یُخرِجْنی مِنَ الدُّنیا حَتّی أرانِیَ الخَلَفَ مِن بَعدی، أَشبَهَ النّاسِ بِرَسُولِ‌اللّهِ (ص) خَلقا وَ خُلقا.... [۷]

از ابا محمد حسن بن علی عسکری ۸ شنیدم که فرمود: «سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا جانشینم را به من نشان دهد. همو که آفرینش و خلق و خوی او از همه مردم به رسول خدا (ص) شبیه‌تر است…».

۵. ابوهاشم جعفری (داوود بن قاسم) که محضر چهار تن از ائمه؛ یعنی امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عصر (علیهم‌السلام) را درک کرده و به گفته نجاشی و شیخ طوسی نزد ائمه «عظیم المنزله» و «جلیل القدر» بوده است، [۸] چنین نقل کند:

قُلتُ لِأَبی مُحَمَّدٍ (ع) جَلالَتُکَ تَمنَعُنی مِن مَسأَلَتِکَ، فَتأذَنُ لی أَن أَسأَلَکَ؟ فَقالَ: سَل. قُلتُ: یا سَیّدی! هَل لَکَ وَلَدٌ؟ فقال: نَعَم. فَقُلتُ: فَإِن حَدَثَ بِکَ حَدَثٌ فَأَینَ أَسألُ عَن ه. قالَ: بِالمَدینَةِ. [۹]

به ابا محمد [امام حسن عسکری] (ع) عرض کردم: جلالت شما مانع از این می‌شود که پرسشی را با شما در میان بگذارم. آیا اجازه می‌دهید پرسشی از شما بکنم؟ فرمود: «بپرس». گفتم: آقای من! آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: «آری.» گفتم: اگر اتفاقی برای شما افتاد، سراغ او را در کجا بگیریم؟ فرمود: «در مدینه».

۶. حمدان بن احمد قلانسی که از فقیهان کوفه بوده و کشی، او را توثیق کرده است، [۱۰] نقل می‌کند:

قُلتُ لِلعَمرِیِّ: قَد مَضی أَبُومُحَمّدٍ؟ فَقالَ لی: قَد مَضی وَلکِنْ قَد خَلَّفَ فیکُم مَن رَقَبَتُهُ مِثلَ هذِهِ؛ وَ أَشارَ بِیَدِهِ. [۱۱]

به عمری (عثمان بن سعید) گفتم: آیا ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) از دنیا رفت؟ گفت: آری او از دنیا رفت، ولی کسی را در میان شما جانشین خود قرار داد که گردن او چنین است. در این حال، با دستان خود [به گردنش] اشاره می‌کرد. [۱۲]

۷. محمد بن احمد علوی نیز از ابی غانم خادم نقل می‌کند:

برای ابا محمد [امام حسن عسکری] (ع)، فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نامید و وی را در سومین روز ولادتش به اصحاب خود عرضه کرد و فرمود:

«هذا صاحِبُکُم مِن بَعْدی وَ خَلیفَتی عَلَیکُم و هُوَ القائمُ الَّذی تَمْتَدُّ إلَیهِ الأَعناقُ بِالإنتِظارِ فإِذا امتَلَأتِ الأَرضُ جَورا و ظُلما خَرَجَ فَمَلَأَها قِسْطا و عَدْلاً؛ پس از من، این صاحب شما و جانشین من بر شماست و او قائمی است که مردم در انتظارش می‌مانند و چون زمین از ستم پر شود، ظهور می‌کند و آن را از عدل و داد آکنده می‌سازد». [۱۳]

 

مشاهده‌کنندگان امام مهدی (ع)

آنچه گذشت، نمونه‌هایی از سخنان افراد معتمد و صاحب نام شیعه در زمان امام حسن عسکری (ع) بود که در آنها به تولد فرزند امام یازدهم و آخرین حجت حق گواهی داده شده بود. حال به بررسی سخنان کسانی می‌پردازیم که خود، حضرت مهدی (ع) را هنگام تولد یا پس از آن دیده‌اند:

۱. نخستین شاهد تولد امام عصر (ع)، حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد (ع) و عمه امام حسن عسکری (ع) [۱۴] است. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه‌. ق) در کتاب کمال الدین و تمام‌النعمة، ماجرای تولد امام مهدی (عج) را به نقل از بانو حکیمه به تفصیل آورده است [۱۵] که ما پیش از این به آن پرداختیم. ازاین‌رو، در اینجا به روایتی که در الکافی در همین زمینه نقل شده است، بسنده می‌کنیم.

محمد بن قاسم بن حمز ة بن موسی بن جعفر، یکی از نوادگان امام موسی کاظم (ع) که از اصحاب امام هادی (ع) به شمار می‌آید، [۱۶] چنین روایت کرده است:

حَدَّثَتْنی الحَکیمَةُ ابنَةُ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ وَ هِیَ عَمَّةُ أَبیهِ أَنَّها رَأَتْهُ لَیلَةَ مَولِدِهِ وَ بَعدَ ذلِکَ. [۱۷]

حکیمه، دختر محمد بن علی که عمه پدر او (مهدی) نیز هست، برای من نقل کرد که او (فرزند امام حسن عسکری (ع)) را در شب تولد و پس از آن دیده است.

۲. محمد بن یعقوب کلینی به سند خود از محمد بن اسماعیل بن موسی‌بن جعفر، یکی از نوادگان امام هفتم شیعیان که در زمان خود سال‌خورده‌ترین نواده رسول خدا (ص) در عراق به شمار می‌آمد، [۱۸] چنین نقل می‌کند: «رَأیَتُهُ بَینَ المَسجِدَینِ وَ هُوَ (ع) غُلامٌ؛ او [فرزند امام حسن عسکری (ع)] را در حالی که جوان نورسی بود، در بین دو مسجد [۱۹] مشاهده کردم». [۲۰]

۳. عمرو اهوازی نیز از جمله کسانی است که حضرت صاحب الامر (ع) را در کودکی دیده است. روایتی که کلینی در این زمینه از ایشان نقل کرده، به شرح زیر است: «أَرانِیهِ أَبُو مُحَمَّدٍ (ع) وَ قالَ: هذا صاحِبُکُم؛ ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع)، او را به من نشان داد و گفت: این صاحب شماست». [۲۱]

۴. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة از احمد بن اسحاق که پیش از این ذکر او گذشت، چنین نقل می‌کند:

دَخَلتُ عَلی أَبی مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ (ع) وَ أَنَا أُریدُ أَن أَسأَلَهُ عَنِ الخَلَفِ [مِن] بَعدِهِ، فَقالَ لی مُبتَدِئَا: یا أحمَدَ بنَ إسحاقَ! إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَم‌یُخَلِّ الأَرضَ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ (ع) وَ لایُخَلّیها إِلی أَن تَقُومَ السّاعَةُ مِن حُجَّةِ اللّهِ عَلی خَلقِهِ.... قالَ: فَقُلتُ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللّه‌ِ فَمَنِ الإِمامُ وَ الخَلیفَةُ بَعدَکَ؟ فَنَهَضَ (ع) مُسرِعا فَدَخَلَ البَیتَ، ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلی عاتِقِهِ غُلامٌ کأَنَّ وَجْهَهُ القَمَرُ لَیلَةَ البَدرِ مِن أَبناءِ الثَّلاثِ سِنینَ، فَقالَ: یا أَحمَدَ بنَ إِسحاقَ لَولا کَرامَتُکَ عَلیَ اللّه‌ِ، عَزَّ وَ جَلَّ، وَ عَلی حُجَجِهِ ما عَرَضْتُ عَلَیکَ ابنی هذا، إنَّهُ سَمِیُّ رَسولِ اللّه (ص) و کَنِیُّهُ، الَّذی یَمْلَأُ الأَرضَ قِسطا وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما.... [۲۲]

خدمت ابا محمد حسن بن علی (ع) رسیدم و می‌خواستم از ایشان در مورد جانشین پس از او پرسش کنم. آن حضرت پیش از آنکه من چیزی بپرسم، فرمود: «ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند تبارک و تعالی، از آن هنگام که آدم (ع) را آفرید، زمین را از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نگذاشته است و تا زمانی هم که قیامت برپا شود، خالی نخواهد گذاشت…» گفتم: ای پسر فرستاده خدا! پیشوا و جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و در حالی‌که پسر بچه سه ساله‌ای را که رویی همانند ماه تمام داشت، بر دوش خود حمل می‌کرد، برگشت و گفت: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خداوند عزّ و جّل و حجت‌های او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. همانا او هم‌نام رسول خدا (ص) و هم‌کنیه اوست. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر می‌سازد همچنان‌که از جور و ستم پر شده باشد».

۵. جعفر بن محمد بن مالک فزاری از گروهی از شیعیان که علی بن بلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب از آن جمله‌اند، نقل می‌کند:

ما به خدمت ابامحمد حسن بن علی (ع) رسیدیم تا از آن حضرت در مورد حجت پس از ایشان پرسش کنیم. جمعیتی بالغ بر چهل نفر در خانه حضرت اجتماع کرده بودند. در این میان، عثمان بن سعید عمرو عمری به سوی آن حضرت رفت و گفت: ای پسر رسول خدا! می‌خواهیم از چیزی بپرسیم که شما از من بدان آگاه‌ترید. حضرت فرمود: بنشین ای عثمان! او دل‌گیر شد و خواست از مجلس خارج شود که حضرت فرمود: کسی از اینجا خارج نشود. کسی از ما خارج نشد. پس از ساعتی حضرت (ع)، عثمان را صدا زد و عثمان از جا برخاست. حضرت فرمود: آیا به شما بگویم برای چه به اینجا آمده‌اید؟ همه گفتند: آری، ای پسر رسول خدا! پس فرمود: آمده‌اید که در مورد حجّت پس از من بپرسید. گفتند: آری. در این هنگام، پسر بچه‌ای همچون پاره ماه که از همه مردم به ابا محمد (ع) شبیه‌تر بود، به مجلس درآمد. حضرت فرمود: پس از من، این امام شما و جانشین من بر شماست. از او پیروی کنید و پس از من از یکدیگر پراکنده نشوید که در دین خود دچار هلاکت و نابودی می‌شوید. آگاه باشید که از امروز به بعد، هیچیک از شما او را نخواهید دید تا عمری از او بگذرد. پس آنچه عثمان به شما می‌گوید، بپذیرید. به دستورهای او سر نهید و سخن او را بپذیرید؛ که او نماینده امام شماست و سررشته امور به او سپرده شده است. [۲۳]

۶. ابراهیم بن ادریس که بنا به گفته شیخ طوسی و برقی، از اصحاب امام هادی (ع) بود، [۲۴] ماجرای دیدار خود با حضرت صاحب الامر (ع) را چنین نقل می‌کند:

پس از درگذشت ابومحمد [امام حسن عسکری] (ع) او (حضرت مهدی (ع)) را در حالی که جوانی نورس بود، دیدم و سر و دستش را بوسیدم. [۲۵]

۷. از ابوالأدیان بصری که در مراسم تشییع و خاک‌سپاری امام یازدهم حضور داشت و شاهد نماز خواندن امام مهدی (عج) بر پیکر پدر بزرگوار خویش بود، روایتی در این زمینه نقل شده که به قرار زیر است:

من در خدمت حسن بن علی بن محمد [امام یازدهم] (ع) کار می‌کردم و نوشته‌های او را به شهرها می‌بردم. در بیماری موتش به حضور او شرف‌یاب شدم. نامه‌هایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول می‌کشد و روز پانزدهم وارد «سرّ من رأی» (سامرا) می‌شوی و واویلا از خانه من می‌شنوی و مرا روی تخته غسل می‌بینی. ابوالأدیان گوید: عرض کردم: ای آقای من! چون این پیشامد روی دهد، به جای شما کیست؟ فرمود: هر کس جواب نامه‌های مرا از تو خواست، او بعد من، قائم [به امر امامت] است. عرض کردم: نشانه‌ای بیفزایید. فرمود: هر کس بر من نماز خواند، او قائم بعد از من است. عرض کردم: بیفزایید. فرمود: هر کس به آنچه در همیان است، خبر داد، اوست قائم پس از من. هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در همیان چیست. من نامه‌ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنان‌که فرموده بود، روز پانزدهم به «سرّ من رأی» برگشتم و در خانه‌اش واویلا بود و خودش روی تخته غسل بود. به ناگاه دیدم جعفر کذّاب، پسر علی، برادرش بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و تسلیت می‌دهند و به امامت تهنیت می‌گویند. با خود گفتم: اگر امام این است که امامت باطل است؛ زیرا می‌دانستم جعفر شراب می‌نوشد و در جوسق قمار می‌کند و تنبور هم می‌زند. من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید. سپس عقید (خادم حضرت عسکری) بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر بن علی با شیعیان او که اطرافش بودند، وارد حیاط شد و پیشاپیش شیعیان، سمّان (عثمان بن سعید عَمری) بود و حسن بن علی معروف به سلمه. وقتی وارد صحن خانه شدیم، جنازه حسن بن علی بر روی تابوت کفن کرده بود. جعفر جلو ایستاد که بر برادرش نماز بخواند. چون خواست «اللّه اکبر» بگوید؛ کودکی با صورتی گندم‌گون، موهایی مجعد و دندان‌هایی که در بین آنها فاصله بود، از اتاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: ای عمو! من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز گزارم، عقب بایست! جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد. آن کودک جلو ایستاد و بر پیکر نماز خواند. [آن‌گاه حضرت حسن عسکری (ع)] در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس [آن] کودک گفت: ای بصری! جواب نامه‌ها را که با توست، بیاور. آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه؛ باقی می‌ماند، همیان. سپس نزد جعفر بن علی رفتم که داشت ناله و فریاد می‌کرد و از دست آن کودک می‌نالید. حاجز وشّا به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا ما بر او اقامه دلیل کنیم. گفت: به خدا من تاکنون نه او را دیده‌ام و نه می‌شناسم.

ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از حسن بن علی (ع) پرسش کردند و دانستند که فوت شده است. گفتند: به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟ عده‌ای به جعفر بن علی اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند همراه ما نامه‌ها و اموالی است، بگو نامه‌ها از کیست و اموال چه‌قدر است؟ جعفر از جا پرید و جامه‌های خود را تکان داد و گفت: از ما علم غیب می‌خواهید؟ خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامه‌هایی که با شماست، از فلان و فلان است و در همیان هزار اشرفی است که ده تای آنها قلب است. آنها نامه‌ها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن‌که تو را به خاطر اینها فرستاده است، او امام است.... [۲۶]

گفتنی است برخی منابع تاریخی، از ابوعیسی متوکل به عنوان کسی یاد کرده‌اند که بر پیکر امام حسن عسکری (ع) نماز گزارده است. این نقل تاریخی و روایت یاد شده را به این صورت می‌توان جمع کرد که ابتدا در خانه حضرت عسکری (ع) و با تعداد محدودی از خواص اصحاب، بر پیکر آن حضرت نماز خوانده شده است، سپس پیکر ایشان را برای تشییع جنازه به بیرون از خانه انتقال داده‌اند و در آنجا، فرد دیگری به طور رسمی بر پیکر آن جناب نماز گزارده است. [۲۷]

در پایان بررسی دلایل و شواهد تاریخی و روایی ولادت امام مهدی (عج)، برای تکمیل بحث به سخنی از شیخ طوسی (ره) اشاره می‌کنیم. او در پاسخ کسانی که در ولادت آن حضرت تشکیک می‌کنند، می‌نویسد:

صدور حکم نفی ولادت فرزند از مواردی است که [ابتدائا و بدون یقین] صحیح نیست. [به بیان دیگر] کسی نمی‌تواند در مورد فردی که وجود فرزندی برای او آشکار نشده است، ادعا کند که او فرزندی ندارد. در این‌گونه موارد فقط به ظن غالب و اماره‌ها رجوع و گفته می‌شود: اگر او فرزندی داشت حتماً آشکار می‌شد و خبرش منتشر می‌گشت؛ زیرا عقلا گاهی با انگیزه‌ها و دلایل مختلف ناچار به پوشیده داشتن فرزندانشان می‌شوند.

[مثلاً] برخی از پادشاهان از سر دل‌سوزی و بیم [از اینکه مبادا به فرزندشان ضرری برسد] او را از دیدگان پنهان می‌کردند. موارد زیادی از این قبیل در سرگذشت پادشاهان پیشین یافت می‌شود و اخبار آنها هم معروف است.

در میان مردم [عادی هم این اتفاق می‌افتد. مثلاً] کسی که از کنیز یا همسر پنهانی خود دارای فرزند شده است، از ترس ایجاد دشمنی و درگیری با همسر و دیگر فرزندانش، این فرزند را انکار می‌کند. این‌گونه موارد هم زیاد رخ می‌دهد.

... بنابراین، نمی‌توان [به طور کلی] ادعای متولد نشدن فرزند [برای کسی] کرد. تنها در صورتی که اوضاع و احوال مناسب باشد و بدانیم که هیچ مانعی برای [آشکار ساختن ولادت فرزند] وجود نداشته است، می‌توان پی برد که واقعاً ولادتی رخ نداده است.... ولی در مورد فرزند [امام] حسن [عسکری] (ع) هرگز نمی‌توان ادعای علم به تولد نشدن او کرد؛ زیرا امام حسن (ع) در حکم محجور و زندانی بود و بیم کشته شدن فرزند او وجود داشت. این موضوع مشهور بود و همه می‌دانستند که بر اساس مذهب امامیه دوازدهمین امام، همان قائمی است که امید می‌رود دولت‌های جور به دست او نابود شوند، و به طور طبیعی همه در پی او بودند. همچنین این بیم وجود داشت که از سوی بستگان امام حسن عسکری کسانی چون جعفر برادر آن حضرت که نسبت به اموال و میراث او طمع می‌ورزید خطری متوجه این فرزند شود. به همین دلیل امام حسن عسکری (ع) او را پنهان کرد و در نتیجه در ولادت او شبهه به وجود آمد. [۲۸]

با توجه به مطالب یاد شده درمی‌یابیم که با وجود این همه شواهد و قرائن روایی و تاریخی، جایی برای ایجاد شبهه و تردید در تولد آخرین حجت حق باقی نمی‌ماند و به تعبیر شیخ مفید (ره) راه هرگونه عذر و بهانه بسته می‌شود.


[۱]. ر. ک: سید ابوالقاسم موسوی خوئی، معجم رجال الحدیث، قم، مدینة العلم آیت اللّه العظمی خوئی، بی‌تا، ج ۱۶، ص ۳۰۹.

[۲]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۸.

[۳]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۵؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۹.

[۴]. «زبیری» لقب یکی از گردن‌کشان و دشمنان اهل بیت از نسل «زبیر» است که در زمان حضرت عسکری (ع) می‌زیست و آن حضرت را تهدید به قتل کرده بود. خداوند به دست خلیفه عباسی، او را به سزای اعمالش رساند.

[۵]. محمدبن حسن طوسی، الفهرست، تحقیق: جواد القیومی، قم، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ ه. ق، ص ۷۰، ش ۷۸؛ ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۲، صص ۴۷ و ۴۸.

[۶]. کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج ۲، باب ۴۲، صص ۴۳۳ و ۴۳۴، ح ۱۶.

[۷]. همان، صص ۴۰۸ و ۴۰۹، ح ۷.

[۸]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۱۱۸ و ج ۲۲، ص ۷۵.

[۹]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۸.

[۱۰]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۶، صص ۲۴۷ ۲۵۴.

[۱۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۴؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۵۱ و ۳۵۲.

[۱۲]. علامه مجلسی در توضیح عبارت «و أشار بی ده» که در این روایت آمده است، می‌گوید: «یعنی انگشتان ابهام و سبابه هر دو دست خود را از هم باز کرد و در همین حال، دستان خود را از هم دور کرد، چنان‌که در بین اعراب و غیر آنها برای اشاره به ستبری گردن رایج است؛ یعنی آن حضرت، جوانی قدرتمند است که گردن او چنین است». مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۰۴ ه. ق، ج ۴، ص ۲.

[۱۳]. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ص ۴۳۱، ح ۸.

[۱۴]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۲۳، ص ۱۸۷.

[۱۵]. ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، صص ۴۲۴ و ۴۲۵، ح ۱.

[۱۶]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۵۸.

[۱۷]. الکافی، ج ۱، صص ۳۳۰ و ۳۳۱، ح ۳؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۵۱.

[۱۸]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، صص ۹۳ و ۹۴ و ۱۰۷.

[۱۹]. ظاهراً مراد از دو مسجد، مسجد سهله و مسجد کوفه است.

[۲۰]. الکافی، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۲؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۵۱؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۶۲.

[۲۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۲؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۵۳ و ۳۵۴.

[۲۲]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۸، صص ۳۸۴ و ۳۸۵، ح ۱.

[۲۳]. الفهرست، ص ۲۱۷؛ ر. ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۴۳۵، ح ۲.

[۲۴]. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۲۰۲.

[۲۵]. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۶۲.

[۲۶]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، صص ۴۷۵ و ۴۷۶؛ ر. ک: متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، ج ۲، صص ۲۲۳ ۲۲۶.

[۲۷]. ر. ک: تاریخ الغیبة الصغری، ص ۲۹۸؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه پاسخ پرسش‌ها، ابهام‌ها و شبهه‌هایی که در زمینه تولد امام مهدی (عج) مطرح شده است، ر. ک: ثامرهاشم عمیدی، در انتظار ققنوس، ترجمه: مهدی علی‌زاده، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۷۹؛ سامی البدری، پاسخ به شبهات احمد الکاتب، ترجمه: ناصر ربیعی، چاپ اول: قم، انوارالهدی، ۱۳۸۰؛ سمیه درگاهی، ولادت امام عصر (عج)، دیدگاه‌ها، اثبات و پاسخ به شبهات (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم حدیث)، تهران، دانشکده علوم حدیث، ۱۳۸۶.

[۲۸]. کتاب الغیبة (طوسی)، صص ۵۰ و ۵۱.

خوانده شده 1267 مرتبه