سعادت و خوشبختی، برای هر انسانی اهمیت ویژهای دارد. در واقع هر کسی به دنبال خوشبختی است. ازاینرو هر فرد، تمام کارهایی که انجام میدهد را برای خوشبختی انجام میدهد. هرگز کسی را پیدا نمیکنید که بگوید من به دنبال بدبختی هستم. حتی رسالت ادیان نیز رساندن بشر به سعادت حقیقی بوده است. ازاینرو رهبران دينی برای تحقق این رسالت، همواره از بزرگترين مناديان اخلاق بودهاند.
از طرفی این خواست فطری و تمايل بشر به خوشبختی سبب شده تا هر يك از اندیشمندان و نیز مكاتب اخلاقی با ارائه راهکارهایی برای تحقق این هدف، پيروانی يافته و گروهی را جذب خود كرده است. اين مكاتب راههای گوناگونی برای زندگی سعادتمندانه پيشنهاد می دهند.
ناکامی در شناخت خوشبختی حقیقی
مسلماً همهی این مکاتب بر حق نبوده و درواقع، انسان را به سعادت حقیقی نمیرسانند؛ چراکه ممکنالخطا بودن، اثرپذیری از شرایط بیرونی، تفاوت در استعدادها و محدودیت در شناخت و تحت تأثیر هواهای نفسانی بودن و در نظر گرفتن منافع شخصی، از ویژگیهای جداییناپذیر انسان غیر معصوم است. در نتیجه انسانِ محدود، توانایی شناخت سعادت حقیقی و مسیریابی تضمینی آن را ندارد.
امام صادق علیهالسلام و عصمت ایشان
جعفربنمحمد علیهماالسلام؛ امام ششم شیعیان، صاحب مکتب کامل اعتقادی و اخلاقی هستند که میتوان با شناخت و التزام عملی به آن به سعادت حقیقی رسید و به خاطر معصوم بودن ایشان، خطاهای ممکن در مورد سعادت شناسی و سعادت یابی رخت برمیبندند. عصمت، در واقع تضمینی از سوی خدای متعال است که با وجود آن، شخص معصوم مرتکب خطا یا گناه نمیشود.
آیات و روایات فراوانی بر عصمت امام دلالت دارند؛ از جمله: آیه عهد[1]، آیه تطهیر[2]، آیه اولوا الامر[3] و احادیثی مانند حدیث ثقلین[4]. امام معصوم از طرف خدای متعال، از طریق بهرهمندی از علم و قدرت الهی، سعادت و خوشبختی واقعی و حقیقی را در اختیار مردم قرار میدهد.
حال اگر به امام صادق علیهالسلام مراجعه کنیم و درخواست شناخت سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن را داشته باشیم. ایشان ما را به سمت خدا راهنمایی میکنند. سعادت و خوشبختی در نگاه ایشان در شناخت و نزدیک شدن به موجود بینهایت، خدای سبحان و توجه اصیل به دنیای ابدی است؛ درصورتیکه سعادت و خوشبختی موجود در جهان، به لذتها و خواهشهای صرفاً دنیوی گره خورده است.
حقیقت و مصداق خوشبختی از منظر امام صادق علیه السلام
در جهانبينی اسلامی ایشان، دنيا مرحله بسيار كوتاهي از زندگي انسان را تشكيل ميدهد؛ حب دنيا و دل بستن به آن، موجب غفلت از كمال اصیل انسان یعنی خداپرستی و قرب الهی و زندگي بيپايان آخرت و رضوان الهی میگردد و بدين سبب، در اسلام مذمت شده و سرچشمه همه اعمال نادرست دانسته شده است. ازاینرو، امام صادق علیهالسلام تذکر میدهند: «رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيا؛[5] منشأ هر كار نادرست، دنيادوستی است».
در این نگاه، شناخت خداوند متعال به عنوان مصداق واقعی و حقیقی خوشبختی و سعادت ضرورت دارد. ازاینرو در حدیثی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم:
«لَو يَعْلَمِ النّاسُ ما في فَضْلِ مَعرِفَةِ الله ما مَدّوا أعْيُنَهم إلى ما مَتَّعَ اللهُ بهِ الأعْداءَ مِن زَهْرَةِ الحَياةِ الدّنيا ونَعيمِها، وكانَتْ دُنياهم أقَلَّ عِنْدَهم، مِمّا يَطَؤُونَه بِأرْجُلِهِم، ولَنَعِموا بِمعْرفةِ اللهِ جَلّ وعَزّ، وتَلَذَّذوا بها تَلذُّذَ مَن لَم يَزَلْ في رَوْضاتِ الْجِنان مَعَ أوْلياءِ الله. إنَّ مَعرفةَ الله آنِسٌ مِن كلِّ وَحْشةٍ، وصاحِبٌ مِن كلِّ وَحْدَة، ونورٌ مِن كلِّ ظُلْمَة، وقُوَّةٌ مِن كلِّ ضَعْف، وشِفاءٌ مِن كلِّ سُقْمٍ؛[6] اگر مردم فضیلت معرفت خداوند را میدانستند، چشمان خود را به زرق و برقهای زندگی دنیا و نعمتهای آن که خداوند دشمنان را از آن بهرهمند کرده است نمیدوختند و دنیای آنها برایشان از آنچه زیر پا میگذارند کمارزشتر بود و به معرفت خدا متنعم میشدند و از آنچنان لذتی میبردند که کسی که همواره در باغهای بهشت همراه اولیای خداست، لذت میبرد. معرفت خدا آرامشبخش از هر وحشتی و همراه برای هر تنهایی و نور برای هر تاریکی و نیرویی در برابر هر سستی و درمان هر بیماری است».
آنچه بیان شد عصارهای از دریای بینهایت، مکتب سعادت صادق هدایت بود. از دیدگاه امام صادق علیهالسلام، سعادت حقیقی انسان، رسیدن به قرب خداوند است و اولین مرحله این مسیر، شناخت خداوند متعال است. درحالیکه دیگر مکاتب، نوعاً انسان را به سمت دنیاطلبی و دنیاخواهی سوق داده و نوع بشر نیز، آدرس خوشبختی را در دنیا میجویند.
پینوشت:
1. بقره، 124.
2. احزاب، 33.
3. نساء، 59.
4. محمد بن يعقوب كليني، الکافی، کتاب الحجة، باب الاشاره و النص علی امیرالمؤمنین علیهالسلام، ج1، ص294، ح3.
5. محمد بن يعقوب كليني، الکافي، ج2، ص315.
6. محمد بن يعقوب كليني، الکافي، ج8، ص247.