چرا شیعه را مذهب جعفری نامیده‌اند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چرا شیعه را مذهب جعفری نامیده‌اند؟

شیعه با عنوان مذهب جعفری شناخته می‌شود. برخی بر این نامگذاری ایراد گرفته‌ و ادعا می‌کنند بین فقه شیعه و امام جعفر صادق علیه‌السلام ارتباط و پیوند محکمی برقرار نیست چرا که امام صادق علیه‌السلام کتابی تالیف نکرده و مکتبی شکل نداده که شیعه خود را پیرو آن بداند.

چرا شیعه را جعفری می‌گویند؟
با گسترش فتوحات اسلامی، افکار و عقاید مختلفی به جهان اسلام راه پیدا کرد. به تدریج موضوعات و سؤالات جدیدی مطرح شد که نیازمند پاسخگویی بود.

در همین دوران، ممنوعیتِ کتابت و نشر احادیث نبوی نیز توسط عمر بن عبدالعزیز، هشتمین خلیفه اموی، برداشته شد.[۱] این موضوع سبب رونق گرفتن نشرِ احادیثِ پیامبر در میان مسلمانان گردید. جنب و جوشی بزرگ میان مسلمانان برپا شده و مذاهب گوناگون کلامی، فقهی و حدیثی در این دوره شکل گرفت.

از طرف دیگر در این دوره به خاطر ضعف حکومت امویان، زمینه‌‌ی مناسبی برای نشر معارف اسلامی توسط امام صادق علیه السلام فراهم شد. هجده سال از امامت حضرت در سال‌هایی سپری شد که حکومت بنی‌امیه رو به زوال نهاده بود و ۱۶ سال از زندگی‌اش مربوط به سال‌هایی بود که حکومت بنی‌عباس کوشش داشت تا پایه‌های خود را مستحکم سازد.[۲]

همزمان با شکل‌گیری نخستین دستگاه‌های مدون فقهی به عنوان مذهب، فقه امامیه نیز توسط امام صادق علیه‌السلام تدوین یافت و مذهب فقهی امامیه، همانند دیگر مذاهب فقهی که هر یک به نام بنیانگذارشان حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی، نام‌گذاری شده بودند، مذهب «جعفری» نام گرفت. نامی که هم از سوی امامیه و هم از سوی اهل سنت از همان زمان به این مذهب اطلاق می‌شد.[۳]

تنظیم چهارچوب فقه شیعه توسط امام صادق 

همانطور که گفتیم در زمان امام صادق علیه‌السلام مکتب‌های گوناگونی در میان مسلمانان پدید آمد. امام صادق علیه‌السلام در این دوره علاوه بر بیان فروعات فقهی، اسلوب و چهارچوب فقه شیعه را نیز مشخص کردند. یکی از مهم‌ترین مشخصات فقه شیعه که توسط امام صادق مورد تاکید ويژه قرار گرفت، مخالفت با قیاس و استحسان عقلی بود. تمام مذاهب چهارگانه اهل سنت کم و بیش از این اصول عقلی برای استنباط احکام استفاده می‌کنند. امام صادق علیه‌السلام در ضمن مباحثه‌ای با ابوحنیفه به طور کامل این روش را رد کرده و بطلان آنرا به اثبات می‌رسانند و این گونه فقه شیعه را از سایر مکاتب فقهی متمایز کردند.[۴]

کمبود روایات پیامبر در میان مسلمانان موجب شد، اهل سنت نه تنها اقوال صحابه و تابعین، بلکه سخنان مشهور و سیره عملی مسلمانان را بدون استنادِ روشن به پیامبر، به عنوان دلیلِ فقهی قلمداد کنند.[۵]

امام صادق علیه‌السلام به شدت با این موضوع مخالفت کرده و مذهب شیعه را از تمسک به چنین منابع و مستنداتی دور کردند. حضرت در این باره می‌فرمایند:
«آن کس که دین خود را از دهان مردان [انسان‌های معمولی بدون استناد به پیامبر] بگیرد، مردان او را نابود خواهند کرد و آن کس که دین خود را از کتاب و سنت بگیرد، تا زمانی که کوه‌ها برجایند، پابرجا خواهد بود.»[۶]

همانطور که ما در اینجا تنها به دو مورد اشاره کردیم، مولفه‌های دیگری از فقه شیعه را نیز می‌توان در کلام‌ امام صادق علیه‌السلام پیدا کرد. حضرت با مشخص کردن و تأکید بر نقاط مهم و مورد اختلاف شیعه با سایر مذاهب به روشنی چهارچوب و قواعد اصلی فقه شیعه را مشخص کردند. 

کتابت احادیث در زمان امام صادق

امام جعفر صادق علیه‌‌السلام همواره اصحاب و شاگردان خود را به کتابت و نشر احادیث توصیه می‌کرد. امام به «مفضل بن عمر» فرمود: «بنویس و دانش خود را در بین برادران دینی خود منتشر ساز و پس از مرگ کتاب‌های خود را برای پسرانت به ارث گذار.»[۷]

در روایتی دیگری خطاب به شاگردان خود می‌فرماید: «از کتاب‌هایتان محافظت کنید که به زودی به آن‌ها نیازمند خواهید شد.»[۸]

بر همین اساس کتاب‌های زیادی توسط شاگردان امام صادق در موضوعات مختلف به رشته تحریر درآمد. معروف‌ترین این کتاب‌ها «اصول اربعمأة؛ اصول چهارصدگانه» نام دارند که بیش‌تر آن‌ها در زمان امام صادق و توسط شاگردان حضرت نگاشته شدند.[۹]

همین کتاب‌ها به نسل‌های بعدی منتقل شد و منبع اصلی تدوین کتاب‌های حدیثی مهم شیعه مانند «الکافی» نوشته مرحوم کلینی را تشکیل داد.

نتیجه
با توضیحاتی که دادیم، مشخص گردید؛ شیعه بخش عمده اسلوب و روش خود را از امام صادق علیه‌السلام اخذ کرده و شاگردان پرشمار امام، احادیث ایشان را مکتوب کرده و به دست ما رسانده‌اند. از این رو نامیدن فقه شیعه به «فقه جعفری» صحیح و به جا می‌‌باشد.

پی‌نوشت
[۱] تاریخ خلفا، ص۶۶۱.
[۲] ابعاد، شخصیت و زندگی امام صادق علیه‌السلام، ص۱۲.
[۳] همان، ص۲۶.
[۴] کافی(چاپ‌اسلامیة)، ج۱، ص۵۸.
[۵] ابعاد، شخصیت و زندگی امام صادق، ص۳۰.
[۶] کافی(چاپ اسلامیة)، ج۱، ص۷.
[۷] همان، ص۵۲.
[۸] همان.
[۹] اعلام الوری، ج۲، ص۲۰۰.

خوانده شده 460 مرتبه