کتاب زخم فطرت، پرهیزنامه ای از گناه است که به قلم سید حسین اسحاقی نگاشته شده و سرفصل های مختلف این کتاب در شماره های گوناگون تقدیم نگاه شما عزیزان خواهد شد.
* ادامه راههای جلوگیری از گناه و روشهای درمان آن
۹. توبه و بازگشت
توبه به معنای بازگشت آن است که شخص گنهکار تصمیم بر بازگشت و ترک گناه داشته باشد. در این میان، توبه حقیقی، انسان گناهکار را دگرگون میکند که گویی گناهی نکرده است. امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ» (۱)؛ «توبهکننده از گناه مانند آن است که گناهی نکرده است».
توبه حقیقی موجب پردهپوشی ونابودی آثار گناه میگردد. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که بنده توبه حقیقی کرد، خداوند او را دوست میدارد و در دنیا و آخرت گناهان او را میپوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل برایش نوشتهاند، پاک شده و از یادشان برود و به اعضای بدن، وحی میکند که گناهان او را پنهان کنید و به نقاط زمین ـ که در آن مکان گناه کرده ـ فرمان میدهد، گناهان او را پنهان کنید.
فَیَلْقَی اللهَ حِینَ یَلْقَاهُ وَلَیْسَ شَیْءٌ یَشْهَدُ عَلَیْهِ بِشَیْءٍ مِنَ الذُّنُوب.(۲)
پس توبهکننده با خدا ملاقات کند به گونهای که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهی بدهد که او چیزی از گناه را انجام داده است.
در آیه هشتم از سوره تحریم به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقی اشاره شده که عبارتند از: ۱. بخشودگی گناهان؛ ۲. ورود در بهشت پر نعمت الهی؛ ۳. رسوا نشدن در قیامت؛ ۴. نور ایمان و عمل در قیامت به سراغ توبهکنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوی بهشت هدایت میکند؛ ۵. توجه آنها به خدا بیشتر میگردد و تقاضای تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود میکنند.(۳)
امام سجاد (علیه السلام) در مناجات خود با خالق متعال میفرماید:
إلهی اَنْتَ فَتَحْتَ لِعِبادِکَ باباً إِلَی عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ:
تُوبُوا إلَی اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.(۴)
ای خدای من! تو آن کسی هستی که دری به سوی عفوت برای بندگانت گشودی و نام آن را توبه نهادهای و [در قرآن] فرمودهای: به سوی خدا باز گردید و توبه خالص کنید، اکنون عذر کسانی که از وارد شدن به این در گشوده غافل گردند، چیست؟
در روایتی امام کاظم (علیه السلام) میفرماید:
أَحَبُّ الْعِبادِ إِلَی اللهِ تَعالَی الْمُفَتَّنُونَ التَّوّابُون.(۵)
محبوبترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایی هستند که در فتنه [گناه] واقع شوند و بسیار توبه کنند.
از سوی دیگر، تأخیر در توبه نکوهش شده و آن را نشانه غفلت و بیخبری از قیامت دانستهاند. امام جواد (علیه السلام) میفرماید:
تَأْخِیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ.(۶)
تأخیر توبه، یک نوع غرور و بیخبری است و طولانی نمودن تأخیر یک نوع حیرانی و سرگردانی است.
مردی از امام علی (علیه السلام) درخواست موعظه کرد. حضرت فرمود:
لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الآخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَیُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الأَمَلِ.(۷)
از کسانی مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند و توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر میاندازند.
امام باقر (علیه السلام) نیز در هشداری میفرماید:
وَإِیّاکَ وَالتَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یُغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَی.(۸)
از تأخیر انداختن [توبه] بپرهیز، زیرا تأخیر انداختن، دریایی است که درمانده در آن غرق میگردد.
باید دانست توبه کردن به گناه خاصی اختصاص ندارد، بلکه همه گناهان را شامل میشود و باید از همه گناهان توبه کرد. خداوند میفرماید:
{قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم} (زمر: ۵۳)
بگو: ای بندگان من که بر خویشتن اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند ناامید نشوید که خداوند همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید:
اَلتَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَتَرْکٌ بِالْجَوَارِحِ وَإِضْمَارُ أَنْ لا یَعُود.(۹)
توبه، پشیمانی به قلب و استغفار به زبان و ترک تمام گناهان به اعضا و نیت برنگشتن به گناه است.
ارزش توبه وقتی روشن میشود که بدانیم خداوند نیز از بازگشت بنده به سوی خود شاد میشود. امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
إِنَّ اللهَ تَعالَی أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ راحِلَتَهُ وَزادَهُ فِی لَیْلَةٍ ظَلْماءَ فَوَجَدَها فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِکَ الرَّجُلِ بِراحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَها.(۱۰)
خدای متعال از توبه بندهاش خوشحال است بیش از خوشحالی مردی که کاروانش را گم کرده است و در شب تاریک به دنبالش میگردد و آنگاه کاروان را مییابد، پس خوشحالی خدای متعال از توبه بندهاش بیش از خوشحالی این مرد است.
ناگفته نماند هر گناهی توبهای ویژه دارد، برای مثال توبه کسی که نماز واجب را ترک کرده، افزون بر پشیمانی، بهجا آوردن قضای نمازهای واجب است و کسی که مرتکب گناه مالی شده است، افزون بر پشیمانی از کارش، باید حق الله یا حق الناس اموالش را به صاحبان آن بازگرداند.
خلاصه اینکه باید تا حد امکان کوتاهیهای گذشتهاش را جبران کند و ویژگیها و عادتهای بدی را که داشته ترک کند. با این وجود، توبه، کاری ساده و آسان نیست، بلکه با یک سلسله شرایط معنوی و عملی تحقق میپذیرد. پشیمانی از گناه، تصمیم گرفتن به ساختن آیندهای ملکوتی و پاک، تبدیل رذیلههای اخلاقی به فضائل و نیکی، اصلاح اعمال، جبران گذشته و کارهایی مانند آن از مقدمات و شرایط اولیه توبه است. خداوند منان از این مقدمات در برخی آیات به صورت کلّی چنین یاد مینماید:
{إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیم} (بقره: ۱۶۰)
مگر آنان که [با گناه فاصله گرفتهاند] به سوی خدا بازگشتند و اخلاق و عمل خود را اصلاح کردند و آنچه را از حق پنهان میداشتند، برای مردم بیان کردند. پس توبه ایشان را میپذیرم و من پذیرنده توبه و مهربانم.
و در آیهای دیگر به گونهای دیگر به این امر توجه نمودهاند:
{فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم} (مائده:۳۹)
کسی که پس از ستم، توبه کند و [عقیده، اخلاق و عملش را] اصلاح کند، خداوند توبهاش را میپذیرد، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
در این آیات، اصلاح عقیده، اخلاق و عمل و بازگشت سریع و بیتأخیر از گناه، از حقایق توبه شمرده شده است. از این رو، باید برای دستیابی به حقیقت توبه، در پی جبران گذشته برآمده و ادای نماز و پرداخت واجبات مالی را پس از توبه سرلوحة کارها قرار داد. چنانکه قرآن مجید میفرماید:
{فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّین} (توبه: ۱۱)
اگر گناهکاران توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات پرداختند، پس برادران دینی شما هستند.
در روایتی آمده است شخصی برای خودنمایی در محضر امام علی (علیه السلام) گفت: «اَسْتَغْفِرُاللهَ». علی (علیه السلام) به وی فرمود: مادرت به عزایت بنشیند. آیا میدانی استغفار از درجه اعلی است؟
استغفار و توبه، شش رکن دارد: پشیمانی از گناهان گذشته، تصمیم بر ترک گناه، ادای حق مردم، ادای حق الله، ذوب کردن گوشت بدن از غذای حرام روییده شده، به حزن و اندوه و چشاندن سختی طاعت خدا به بدن، همانگونه که شیرینی گناه را چشیده است. پس در این هنگام بگو: «اَسْتَغْفِرُاللهَ».(۱۱)
در صورتی که گناهکار فرصت توبه داشته باشد، باید جبران مافات کند اما تأخیر انداختن توبه تا دم مرگ پذیرفتنی نیست. در آیهای از قرآن آمده است:
{وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّی إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآن} (نساء: ۱۸)
آنان که تا رسیدن مرگ، کار زشت انجام دهند و آن هنگام که وقت خروج از دنیاست، بگویند توبه کردیم.
و نکته پایانی دربارة حقیقت توبه است که در آموزههای نبوی آمده است:
آیا میدانید توبهکار کیست؟ هرگاه بنده توبه کند، ولی صاحبان حقوق مالی را از خود راضی نکند، توبهکار نیست و هر کس توبه کند، ولی بر عبادتش نیفزاید، توبهکار نیست و کسی که توبه کند، ولی لباسش را تغییر ندهد، توبهکار نیست و آن کس که توبه کند، ولی دوستانش را عوض نکند توبهکار نیست و هر کس توبه کند ولی مجلسش را تغییر ندهد، توبهکار نیست و هر کس توبه کند، ولی بستر و تکیهگاهش را عوض نکند، توبهکار نیست و آن کس که توبه کند، ولی اخلاق و نیّتش را تغییر ندهد، توبهکار نیست و هر کس توبه کند، ولی قلبش را به روی حقایق نگشاید و انفاق نکند، توبهکار نیست و هر کس توبه کند، ولی آرزویش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند، توبهکار نیست و هر که توبه کند، ولی بدنش را از غذای اضافی خالی نکند، توبهکار نیست و چون بر این ویژگیها استقامت کند، توبهکار است.(۱۲)
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز به گونهای دیگر بر ظاهر شدن آثار توبه در توبهکننده اشاره مینماید:
اَلتَّائِبُ إِذا لَمْ یَسْتَبِنْ عَلَیْهِ أَثَرُ التَّوْبَةِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ یُرْضِی الْخُصَماءَ وَیُعِیدُ الصَّلَواتِ وَیَتَواضَعُ بَیْنَ الْخَلْقِ وَیَقِی نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ وَیُهَزِّلُ رَقَبَتَهُ بِصِیامِ النَّهارِ.(۱۳)
تا زمانی که آثار توبه در توبهکننده ظاهر نشده است، توبه کار نیست، آثار توبه عبارت است از: به دست آوردن رضایت کسانی که نزد انسان حقوق مالی دارند؛ بهجا آوردن نمازهای از دست رفته، فروتنی در میان مردم، حفظ نفس از شهوتهای حرام و لاغر کردن جسم با روزهگرفتن.
۱۰. دوری از همنشینان بد
بسیاری از انحراف های اخلاقی و بزهکاریهای اجتماعی، بر اثر دوستی با نااهلان، دامنگیر انسان میشود، اما داشتن دوست و همنشین خوب در سلامت رفتار آدمی و برکنار ماندن او از دامها و فریبهای نااهلان بسیار تأثیر میگذارد. از این رو، ضبط و مهار دوستیها و جایگزین کردن دوستان پاک به جای همنشینان ناشایسته، ناگزیر می نماید.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در اینباره می فرماید:
هرگاه خدای تعالی اراده کند که خیری به بندهاش برساند، دوست صالحی به او میدهد که اگر خدا را فراموش کرد، او به یادش آورد و اگر خدا را یاد کرد، او بر آن یاد بیفزاید.
امام علی (علیه السلام) نیز میفرماید:
خَیرُ إخوانِکَ مَن سارَعَ إلَی الخَیرِ وَجَذَبَکَ اِلَیه وَاَمَرَکَ بِالْبِرِّ وَأَعانَکَ عَلَیهِ.(۱۴)
برترین دوست و برادر تو کسی است که در کار خیر سبقت گیرد و تو را هم به سوی خیر بکشاند و تو را به نیکی فراخواند و یاری کند.
ایشان در کلامی دیگر فرمودند:
خَیرُ مَنْ صَحِبتَ مَنْ ولَّهَکَ بِالأُخری وَزَهَّدَکَ فی الدُّنیا وَاَعانَکَ عَلَی طاعَة المَولی.(۱۵)
بهترین دوست تو کسی است که تو را شیفته آخرت و به دنیا بیرغبت کند و تو را در فرمان بری از خدا یاری دهد.
بر پایه روایات اسلامی، آدمی از خوبی رفیق و همنشین خود تأثیر میپذیرد. رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) میفرماید: «اَلمَرءُ عَلی دینِ خَلیلهِ وَقَرینِهِ» (۱۶)؛ «انسان بر همان دینی است که دوست و رفیقش از آن پیروی میکند».
پیروی از همنشینان بد، زمینه پیوستن آدمی را به بدیها فراهم میآورد. حضرت علی (علیه السلام) درباره تأثیرپذیری و تأثیرگذاری افراد از یک گروه میفرماید:
مُجالَسَةُ الاَخیارِ تُلحِقُ الأَشرارَ بِالاَخیارِ وَمُجالَسَةُ الاَبرارِ
لِلفُجّارِ تُلحِقُ الاَبرارَ بِالفُجّارِ؛ فَمَنِ اشبَتَهَ عَلَیکُم اَمرُهُ
وَلَم تَعْرِفُوا دینَهُ فَانظُرُوا إلی خُلَطائِهِ فَإِن کانُوا أَهلَ دینِ اللهِ فَهُوَ عَلَی دینِ اللهِ وَإن کانُوا عَلی غیرِ دینِ اللهِ فَلاحَظَّ لَهُ مِن دینِ الله.(۱۷)
همنشینی با خوبان، بدان را به خوبان پیوند میدهد و همنشینی نیکان با بدان، نیکان را به بدان؛ هرگاه وضع کسی بر شما مبهم است و از دین او آگاه نیستید، به دوستان و همنشینان او نگاه کنید؛ اگر آن فرد با دوستان خدا همنشین است، وی را از مؤمنان بدانید و اگر با دشمنان حق همنشین است او را از بدان بدانید.
حضرت امیر (علیه السلام) در سخن دیگری میفرماید:
قارِن أَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم و بایِن أَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم.(۱۸)
با نیکان همنشین باش تا از آنان شوی و از بدان جدایی گزین تا [از بدیها] جدا شوی.
با توجه به اهمیت دوستیابی و آثار همنشینی با دوست، شایسته است تحقیق و بررسی بیشتری در این رابطه داشته باشیم:
الف) دقت در دوست یابی
هر انسانی از تنهایی رنج میبرد و به دنبال دوست و همنشینی شایسته برای خود میگردد، زیرا همنشین نیکو میتواند در رشد و شکوفایی معنوی او تأثیر بگذارد؛ چنانکه دوستان ناسالم زمینه سقوط و تنزل را برایش فراهم میسازند. از این رو، دوستان را با دوراندیشی باید برگزید. بیشتر جوانانی که به انحراف کشیده شدهاند، مهمترین علت شکست خود را همنشینی با افراد شرور و فاسد برمیشمرند. پس آدمی باید در انتخاب دوست بیندیشد و با هوشیاری و زیرکی و بر پایه معیارهای برآمده از آموزههای دینی، دوستانش را برگزیند.
ب) تأثیرپذیری از دوستان
رفتار آدمی میتواند متأثر از عواملی همچون وراثت، عادت و محیط باشد. ابوحامد محمد بن غزالی طوسی در این باره میگوید:
بهدرستی که اخلاق نیکوی انسان یا فطری و موروثی اوست یا با عادت به کارهای خوب به دست میآید یا با نگاه کردن به رفتارهای انسانهای خوب و نیکرفتار و همنشینی با آنان کسب میشود؛ زیرا طبع انسان، از طبع همنشین، خیر و شر، هر دو را کسب میکند.(۱۹)
امام علی (علیه السلام) در نامهای ارزشمند و راهگشا چنین میفرماید:
وَاحذَر صَحابَةَ مَن یَفیلُ رَأیُهُ و یُنکَرُ عَمَلُه فَاِنَّ الصّاحِبَ مُعتَبَرٌ بِصاحِبِه.(۲۰)
از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، برحذر باش؛ زیرا آدمی به راه و روش رفیق خو میگیرد و به افکار وی معتاد میشود.
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید:
من یَصحَبْ صاحِبَ السّوءِ لا یَسلَمْ.(۲۱)
کسی که با رفیق بد همنشین شود، سالم نمیماند [و سرانجام به ناپاکی آلوده میشود].
ج) ویژگیهای دوستان ناشایست
امام صادق (علیه السلام) معیار دوستان بد را از زبان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) چنین برمیشمرد:
مسلمانان باید از رفاقت با سه کس بپرهیزند:
۱. هرزه و بیباک؛ زیرا او کار خود را برای تو زینت میدهد و دوست دارد تو هم مانند او باشی و در زمینه دین و آخرت، تو را یاری نمیکند و همنشینی با او قساوت قلب میآورد و رفت و آمد با او مایه ننگ و عار است؛
۲. احمق؛ زیرا او به خیر و خوبی تو دستور نمیدهد و شری را هم نمیتواند از تو دفع کند و چه بسا بخواهد به تو سودی برساند، ولی به خاطر حماقتش، به تو ضربه میزند. پس مرگ او بهتر از زندگی و سکوتش بهتر از سخن گفتنش باشد؛
۳. دروغگو؛ زیرا او وبال توست. گفته دیگران را برای تو و گفته تو را برای دیگران بازگو میکند. هر گاه ماجرایی را کامل بیان کرد، به دنبالش کلام دیگری را میگوید، چه بسا راست میگوید و کسی باور نمیکند و میان مردم دشمنی اندازد و سبب کینه میان مردم شود. پس، از خدا بترسید و مواظب اعمال خود باشید.(۲۲)
حافظ شیرازی نیز در دوری از دوستان ناباب چنین سروده است:
نخست موعظه پیر میفروش این است // که از معاشر ناجنس احتراز کنید
د) پرهیز از دوستان بدنام
معاشرت و دوستی، تأثیرهای نیک یا ناخوشایند در آدمی میگذارد. سخن استاد شهید مرتضی مطهری نیز در این باره بسیار آموزنده است:
در باب معاشرت، آن چیزی که اثرش فوق العاده است، پیدا شدن ارادت است. مسئله ارادت و شیفتگی به یک شخص معین، بالاترین و بزرگترین عامل است در تغییر دادن انسان و این اگر بهجا بیفتد، فوقالعاده انسان را خوب میکند و اگر نابهجا بیفتند، آتشی است که آدمی را آتش میزند.(۲۳)
بنابراین، جوانانی که با دوستان فاسد و بدنام دوستی میکنند، حتی اگر خود را فردی با اراده بپندارند و خویشتن را از تأثیرپذیری برکنار بدانند، از بدنامی اجتماعی و بدآوازگی نمیتوانند خود را حفظ کنند.
پیامبر گرامی در اینباره میفرمایند:
اَولَی النّاسِ بالتُّهمَةِ مَن جالَسَ اَهلَ التُّهمَةِ.
هر کس با متهمان همنشینی کند، بیشتر از بقیه مردم سزاوار تهمت است.
دوستان انسان، نشاندهنده شخصیت دینی و اجتماعی اویند. از این رو، شایسته نیست آدمی با هر کس طرح دوستی بریزد، بدون اینکه به نیکی او اطمینان یابد.
بیگمان، کنارهگیری از انسانهای گمراه و آلوده به گناه، خصلتی بایستنی است. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
... مُجالَسَةَ أَهلِ الهَوی مَنسَأَةٌ لِلایمانِ وَمَحضَرَةٌ لِلشَّیطانِ.(۲۴)
همنشینی با اهل هوا و هوس، دورکننده ایمان و نزدیککننده شیطان برای انسان است.
ه) آثار همنشینی با نیکان و بدان:
قرآن مجید میفرماید:
{وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا} (کهف: ۲۸
با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند و تنها رضای او را میطلبند و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خدا غافل ساختیم، اطاعت مکن؛ آنان که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز بر پایه روایتی، چنین فرموده است:
أَسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ کِرامَ النّاس.(۲۵)
از همه سعادتمندتر، آن کسی است که با مردم نیک و بزرگوار معاشرت کند.
حضرت علی (علیه السلام) نیز دلسوزانه چنین هشدار میدهد:
عَلَیکَ بِإخِوانِ الصِّدقِ فَأَکثِرْ مِنِ اکْتِسابِهِم فَاِنَّهُم عُدَّةٌ عِندَ الرَّخا وَجُنَّةٌ عِندَ البَلا.(۲۶)
بر شما باد به دوستان راستگو و درست کردار. پس در گرفتن چنین دوستی بیشتر بکوش؛ زیرا چنین دوستانی کمککار در زمان آسایش و سپر در هنگام بلایند.
از سوی دیگر، معاشرت با بدان، روح را تاریک و شخصیت انسان را ضعیف میسازد و از زشتیِ کارهای بد در نظر او میکاهد؛ چنانکه امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «مُجالَسَةُ الأَشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخیارِ» (۲۷)؛ «همنشینی با بدان، سبب بدبینی به نیکان میشود».
و) ویژگی دوستان خوب
آموزههای دینی، افراط و تفریط را در دوستیابی، نهی و تنهایی را نکوهش کرده و گزینش دوستان را نیز از سر بیدقتی و بیهدفی نپذیرفته، بلکه چارچوبی در این زمینه عرضه کرده است. رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این چارچوب چنین یاد میکند:
جالِسِ الأَبرارَ فَاِنَّکَ اِن فَعَلتَ خَیراً حَمَدُوکَ وَإنْ أخطَأتَ لَم یَعفُوکَ.(۲۸)
با ابرار همنشین باشید؛ چرا که اگر کار خیری انجام دادید، شما را تشویق و ترغیب میکنند و اگر اشتباهی از شما سر زد، از شما نمیگذرند، بلکه تذکر میدهند.
آن حضرت در سخن دیگری، ویژگی دوستان خوب را چنین میشمارد:
همنشین نباشید، مگر نزد عاملی که شما را دعوت کند از پنج چیز به سوی پنج چیز: از شک به سوی یقین؛ و از ریا و ظاهرفریبی به سوی اخلاص؛ از زیادهخواهی به کمخواستن؛ از کبر و تکبر به سوی تواضع و فروتنی و از نیرنگ به سوی نیکخواهی.(۲۹)
یکی از ویژگیهای همنشین نیک، همراهی او با فرد در فراز و نشیبهای روزگار است. امام علی (علیه السلام) درباره این ویژگی میفرماید:
لا یَکُونُ الصَّدیقُ صَدیقاً حَتَّی یَحفَظَ أَخاهُ فی ثَلاثٍ: فی نَکْبَتِهِ وَغَیْبَتِهِ وَوَفاتِه.(۳۰)
دوست را نمیتوان دوست نامید، مگر اینکه او دوست خودش را در سه زمان حفاظت کند: هنگام گرفتاری دوست، در نبود دوست و هنگام مرگ دوست.
رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به ابن مسعود فرمود:
ای پسر مسعود! همنشینان خودت را نیکان و برادرانت را پرهیزکاران و از دنیا رستگان قرار بده؛ زیرا خداوند در کتابش فرمود: «دوستان در فردای قیامت بعضی بر بعض دیگر دشمن میشوند، مگر دوستان پرهیزگار».(۳۱)
همچنین حدیثی از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در اینباره آمده است که دوستان صادق و پرهیزگار، در دنیا و آخرت کنار دوستان خود هستند:
اِستکثِروا مِنَ الإخوانِ فَاِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً یَوْمَ القیامَةِ.(۳۲)
بر دوستان مؤمن خود بیفزایید؛ زیرا برای هر مؤمنی مقام شفاعت در روز قیامت هست.
۱۱. مرگ باوری
یادآوری مرگ و توجه همیشگی به آن، آدمی را وارسته و به دنیا و گناه بیرغبت میکند. فردی به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: برایم سخنی بگو که از آن استفاده کنم. حضرت فرمود:
اَکثِر ذِکرَ المَوْتِ فَاِنَّهُ لم یُکثِرْ ذِکرَهُ اِنسانٌ اِلاّ زَهِدَ فی الدُّنیا.(۳۳)
مرگ را بسیار یاد کن که هر که آن را زیاد به خاطر آورد، زهد در دنیا را پیشه خواهد ساخت.
امام صادق (علیه السلام) نیز در رهنمودی، درباره بهرهگیری از یاد مرگ به انگیزه خودسازی چنین میفرماید:
اِذا اَنتَ حَمَلتَ جنازَةً فَکُن کَاَنَّکَ اَنتَ المَحْمُولُ وَکَاَنَّکَ سَأَلتَ رَبَّکَ الرُّجُوعَ اِلَی الدُّنیا فَفَعَلَفَانظُر ماذا تَستَأنِفُ.(۳۴)
هنگامی که جنازهای حمل میکنی، فرض کن که تو مردهای و این، جنازه توست که حمل میشود و گویا پس از مرگ، از خدا خواستهای که به دنیا بازگردی [تا نیکی پیشهسازی] و خداوند درخواست تو را اجابت فرموده است؛ پس بنگر که چگونه در اعمال خویش تجدید نظر خواهی کرد.
راه درست یادآوری مرگ این است که آدمی قلب خود را از همه چیز تهی کند و تنها در مرگ و درباره کسانی بیندیشد که پیش از او بار سفر بستند و به آخرت پیوستند و بداند که او نیز باید این مراحل را پشت سر بگذارد.
مرگ سرنوشت نهایی و حتمی همه آدمیان است (۳۵) که چارهای جز پذیرش آن ندارند و در طلب خود به طوری جدی است که هیچ کسی از بر جای ایستاده و فرارکننده، از تیررس آن به دور نیست.(۳۶)
بر این اساس، اندیشیدن در این سرنوشت تغییرناپذیر، امری عقلانی است. علی (علیه السلام) از کسی که مرگ را فراموش کرده در حالی که مردگان را میبیند، اظهار شگفتی میکند و برای آنانکه عبرتپذیرند «دیدن جنازه بیجان را بهترین موعظه میداند».(۳۷)
مرگ، جایگاه شایسته و حقیقی آدمی را به خوبی نشان میدهد. اگر فردی در سرتاسر عمر خویش فروتنی و خشوعی را که لازمه بندگی در پیشگاه پروردگار بیهمتاست، پیشه خود ساخت، با فرا رسیدن لحظه مرگ، آثار تسلیم سراسر وجود او را فراخواهد گرفت، و شاید از این رهگذر، مرگ اطرافیان برای اینگونه افراد پندآموز باشد. در روایت آمده است: «اگر سه چیز نبود، آدمی هرگز در برابر خدایش سر تسلیم فرود نمیآورد، آن سه عبارتند از: بیماری، نیازمندی و مرگ». (۳۸)
یاد مرگ، دل را نرم میکند (۳۹) و به آن صفا و نورانیت میبخشد و خود، عاملی مهم برای بازداشتن انسان از لغزشها و وابستگیهای دنیوی است.
جامی در «هفت اورنگ» خویش حکایت زندهدلی را نقل میکند که به زیارت اهل قبور میرفته و بهرههای فراوانی میبرده است. وی در اینباره چنین میسراید:
زندهدلی از صفت افسردگان // رفت به همسایگی مردگان
حرف فنا خواند ز هر لوح خاک // روح بقا جست ز هر روح پاک
کارشناسی پی تفتیش حال // کرد از او بر سر راهی سؤال
این همه از زنده رمیدن چراست // رخت سوی مرده کشیدن چراست
گفت بلندان به مغاک (۴۰) اندرند // پاک نهادان ته خاک اندرند
مرده دلانند به روی زین // بهر چه با مرده شوم همنشین
همدمی با مرده دمد مردگی // صحبت افسرده دل افسردگی
زیر گل آنان که پراکندهاند // گرچه به تن مرده به جان زندهاند
زنده شدم از نظر پاکشان // آب حیاتست مرا خاکشان
جامی از این مـردهدلان گوشهگیر // گوش به خود دار و ز خود توشه گیر(۴۱)
از این رو، باید این سخن پروردگار را پیوسته به یاد داشت:
{أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَة} (نساء: ۷۸)
هر کجا باشید، مرگ به سراغتان میآید؛ اگرچه در کاخهای محکم باشید.
۱۲. استغفار
استغفار، جلادهنده قلب و مایه آمرزش گناهان است. درباره رسول الله آمده است که ایشان هر روز هفتاد بار استغفار میکرد و بر پایه برخی از احادیث، پس از هر نشستی ۲۵ بار «أستغفرالله» میگفت.(۴۲)
استغفار، داروی شفابخش گناهکاران است: «لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ و دَواءُ الذُّنُوبِ الإستِغفارُ» (۴۳)؛ «برای هر دردی، درمانی است و داروی گناهان استغفار است».
بهترین زمان برای استغفار از گناه، نیمههای شب است؛ آنگاه که همه درها بسته میشود و همه دیدهها به خواب میروند و درهای رحمت الهی بر روی بندگان باز میشود. خداوند در وصف بندگان مؤمنش میفرماید:
{الصَّابِرینَ وَ الصَّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحار} (آل عمران: ۱۷)
آنان صابران و صادقند و فرمانبر و انفاقکنندگانند و در نیمههای شب به دعا واستغفار بر میخیزند.
و در آیهای دیگر آمده است:
{کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (۱۷) وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (۱۸)} (ذاریات: ۱۷و۱۸)
[اهل تقوا] شبها کم میخوابند و در سحرها به استغفار و دعا برمیخیزند.
دردهای روحی خود را با استغفار و مناجات میتوان شناخت و به درمان و اصلاح نفس همت گماشت.
۱۳. محاسبه نفس و خود انتقادی
آدمی با شناخت آسیبهای درون خود، باید در فکر اصلاح و پاکسازی آن باشد؛ چنانکه امام علی (علیه السلام) میفرماید: «مَن لَم یَسُسْ نَفسَهُ أضاعَه» (۴۴)؛ «هر که نفس خود را سیاست و تأدیب نکند، آن را تباه کرده است».
از این روی، آدمی پیوسته باید به اعمال و رفتار خود رسیدگی و آنها را محاسبه کند؛ چنانچه به اعمال نیک دست زده، خدای را سپاس گوید و بکوشد که همچنان در این راه گام بردارد و اگر وظایف شرعیاش را ترک کرده و دچار لغزش و گناه شده است، استغفار کند و بداند اگر گناهکار به توبه روی آورد، خداوند از گناهانش درمیگذرد. امام علی (علیه السلام) میفرماید:
مَن تَعاهَدَ نَفسَهُ بِالمُحاسَبَةِ اَمِنَ فیها المُداهَنَةَ.(۴۵)
هر که با خود پیمان بندد به حساب خویش رسیدگی کند از سهلانگاری ایمن میشود.
آن حضرت در کلام دیگری میفرماید:
عِبادَ اللهِ زِنُوا أَنفُسَکُم مِن قَبلِ أَنَ تُوزَنُوا وَحاسِبُوها مِن قَبلِ أن تُحاسَبوا.(۴۶)
ای بندگان خدا! پیش از آنکه اعمال شما را بسنجند و وزن کنند. شما خود آنها را بسنجید پیش از آنکه اعمالتان حساب رسی شود، از خود حساب بکشید.
حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) نیز میفرماید:
لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبُ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإِن عَملَ خَیراً اسْتَزادَ اللهَ مِنهُ وَحَمِدَ اللهَ عَلَیه وَاِن عَمِلَ شَرّاً استَغفَرَاللهَ وَتابَ إِلیه.(۴۷)
از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند و ببیند اگر کار نیکی انجام داده است، از خداوند توفیق انجام بیشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گوید و اگر کار بدی انجام داده است از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند.
شایسته است که محاسبه و خود انتقادی، مقدمهای برای ترک گناه باشد، چنانکه مولای پرهیزگاران میفرماید:
مَنْ حاسَبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلی عُیُوبِهِ وَأحاط بِذُنُوبِهِ وَاستَقالُ الذُّنُوبَ وَأَصلَحَ العُیوُبَ.(۴۸)
هر کس به محاسبه نفس خود بپردازد، از عیبها و گناهان خویش آگاه میشود. چنین فردی سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عیوب خود موفق خواهد شد.
پاورقی:
۱ . اصول کافی، ج ۲، ص۴۳۷.
۲ . همان، ص ۴۳۱.
۳ . تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۹۲.
۴ . بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۴۲.
۵ . اصول کافی، ج ۲، ص۴۳۲.
۶ . بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۰.
۷ . نهج البلاغه، حکمت ۱۵۰.
۸ . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۴.
۹ . بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۸۱.
۱۰. همان، ج ۶، ص ۳۳.
۱۱. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷.
۱۲. بحارالانوار، ج ۶، ص ۳۵.
۱۳. جامع الاخبار، ص ۲۲۶.
۱۴. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۲۶۷.
۱۵. غرر الحکم و درر الکلم، ج ۳، ص ۴۳۶.
۱۶. اصول کافی، ج ۲، ص ۳۷۵.
۱۷. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۹۷.
۱۸. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۱۹. احیاء العلوم، غزالی، ج۱، ص۵۸.
۲۰. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
۲۱. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ص۳۹۳.
۲۲. کافی، ج۴، ص۸۵.
۲۳. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۳۹۰.
۲۴. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۳.
۲۵. بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۸۵.
۲۶. میزان الحکمه، ج۱، ص۴۳.
۲۷. همان، ص۱۹۱.
۲۸. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۱.
۲۹. همان.
۳۰. همان، ج۵، ص۳۱۰.
۳۱. میزان الحکمه، ج۲، ص۶۲.
۳۲. همان، ج۱، ص۴۴.
۳۳. اصول کافی، ج۳، ص۲۵۵.
۳۴. همان، ص۲۵۸.
۳۵. نهج البلاغه، حکمت ۴۱۹.
۳۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳.
۳۷. همان، خطبه ۱۴۹.
۳۸. خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲۷.
۳۹. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۴۰. قبر.
۴۱. مثنوی هفت اورنگ، عبدالرحمان جامی، ج ۱، صص ۵۱۷ و ۵۱۸.
۴۲. جامع احادیث الشیعة، ج۱۴، ص۳۶۳.
۴۳. اصول کافی، ج۲، ص۴۳۹.
۴۴. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۸۹.
۴۵. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۶.
۴۶. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
۴۷. اختصاص، ص۲۶.
۴۸. غرر الحکم و درر الحکم، ص۲۱۵.