یکی از شبهاتی که پیرامون دین مبین اسلام وجود دارد، این پرسش است که «چه دلیلی برای حقانیت دین اسلام وجود دارد؟ از کجا معلوم این دین را خدا فرستاده؟» که در این مطلب به انتشار پاسخ آن خواهیم پرداخت:
* دلیل حقانیت دین اسلام
پاسخ را می توان از دو زاویه تبیین نمود: یکی از منظر درون دینی و با نگاه به معارف اسلامی، دیگری از منظر برون دینی و بدون نگاه به معارف اسلامی.
الف) منظر درون دینی:
یک مسلمان با توجه به آموزه های دینی، حکم می کند اسلام بر دیگر ادیان برتری دارد، با این توضیح که در اندیشه برون دینی، ایمان به تمامی پیامبران الهی پیشین جزء ضروری دین است. (۱) لیکن شریعت یا دین برتر، اسلام است. در این خصوص قرآن می گوید: « هر که دینی جز اسلام اختیار کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود». (۲)
از منظر درون دینی، اسلام، دین تکامل یافته حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (ع) است، که با تکمیل رهنمودهای وحیانی، این دین مورد رضای خداوندی است.
دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضای خداوندی معرفی کرده است.(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً ؛ (۳) امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» و نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ (۴) (با این قرآن)پیام راستین خدا کامل گشت».
به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفی کرده است. (۵)
خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده شده، بر برتری پیامبر اسلام و شریعتش بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگی در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیامها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد می شود.
ادیان الهی هر کدام برای تکامل بشر آمده اند، بنابراین ادیان بعدی باید کاملتر از ادیان قبلی باشند. چون دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست، در این زمان، دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، باید پیروی شود.
استاد شهید مرتضی مطهری با استناد به آیه «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» میفرماید : دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمان، شکلی دارد و در این زمان، شکل آن، دین گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهای اوست.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است. (۶)
ب) منظر برون دینی:
در این منظر نمی توان برای برتری دین اسلام به آیات قرآنی و روایات اسلامی تمسک نمود، چون که غیر مسلمان اینها را قبول ندارد، بلکه باید نخست حقانیت اسلام را ثابت نمود.
اگر در پی اثبات حقانیت دین اسلام بر آییم، بحث به درازا می کشد که در این فرصت اندک نمی توان به طور مبسوط و کافی آن را بیان نمود. از این رو به صورت مختصر به آن پرداخته میشود.
برای پی بردن به حقانیت اسلام و برتری آن بر سایر ادیان، راههایی وجود دارد که یکی از آنها بررسی ویژگیهای اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقی و ارزشی با معیار عقل و خِرَد است. به عنوان نمونه شهید مطهری دربارة ویژگیهای اسلام مینویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسی چنین است:
۱ـ بشر می تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
۲ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعی اقوام و ملل و عقل ... .
۳ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیه نفس و مطالعه آثار علمی دیگران.
۴ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
از نظر جهان بینی و انسان شناسی عبارت است از:
۱ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنی تمام واقعیتش انتساب به حق است.
۲ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکی است.
۳ـ واقعیت¬های این جهان درجه تنزل یافته و مرتبه نازله واقعیات جهانی دیگر است که جهان غیب نامیده می شود.
۴ـ این جهان ماهیت «به سوی اویی» دارد؛ یعنی همان طور که از اوست به سوی او هم هست....
۵ـ جهان دارای نظام متقن علّی و معلولی و سببی و مسببی است. فیض الهی و قضا و قدر او به هر موجودی تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مییابد....
۶ـ بعد از این جهان جهانی دیگر است....
۷ـ روح انسان حقیقتی جاودانه است.
۸ـ انسانها به حسب خلقت مساوی آفریده شدهاند، تنها ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
۹ـ به حکم این که هر فردی بالفطره انسان متولد میشود. در هر انسانی استعداد توبه و بازگشت و پند پذیری هست....
۱۰ـ انسانها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونی(تضاد بین عقل و هوای نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگی گرا است(نه زندگی گریز)، اجتماعی است و مقررات اجتماعی دارد. در عین اجتماعی بودن، حقوق و آزادی فردی را محترم می شمارد... .(۷)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد، می گوییم: این معارف را می توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکی از مهم ترین معیارهای ارزیابی است. تبلور اسلام در قرآن، و سایر ادیان نیز در کتب مقدس خود متبلور هستند مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و.زرتشت در گاتهاو .. با تأمّل در این کتب به راحتی حقانیت و برتری قرآن بر سایر کتب دیگر را می توان دریافت نمود.
کوتاه سخن این که: با نگاه مقایسه ای بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب می گوییم: دین اسلام برتری دارد، به دلیل:
اوّل: دین های امروز، توحیدشان و تصویری که از خدا ارائه می کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردی انسانها در دین های دیگر به صورتی که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگی دنیوی و اخروی رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمودهای دین های دیگر به جهاتی ایدئالیستی اند، مثلاً عدم خشونت بوداییها و مسیحیان، در حالی که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنی رهنمودش با واقعیتها همخوان است.
پنجم: اکثر دینها عهده دار زندگی اجتماعی انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلی در آنها دیده نمی شود و قوانین اجتماعی آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها می شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد می کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستی مسالمت آمیز، مسلمانان گوی سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانی تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولی در اسلام(قرآن) تحریفی وجود ندارد.
هشتم: دین اسلام دینی جامع نگر است و برای تمام ابعاد زندگی انسان اعم از فردی و اجتماعی اخلاقی و سیاسی و حتی ریزترین مسائل زنگی برنامه دارد در حالی که در سایر ادیان چنین جامعیتی نیست .
اما در مورد بخش دوم سوال شما باید گفت:
برای این که بفهمیم که چه دینی الهی است و چه دینی غیر الهی و ساختگی باید دید که پیامبر آن دین چه کسی بوده و در حقیقت باید به نوعی رسالت و پیامبری وی برای ما به اثبات برسد.
بنابراین باید گفت: به طور کلی در مباحث نبوت برای شناخت و تشخیص انبیای راستین الهی از پیامبران دروغین سه راه اصلی مطرح شده است: ۱ـ اعجاز ۲ـ گواهی و تصریح پیامبران پیشین ۳ـ گواهی قطعی مجموعه ای از قراین و شواهد.
متکلمان اسلامی بر این باورند که می توان نبوت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ را از هر سه راه یاد شده (که هم جنبه عقلی و برهانی دارد و هم نقلی و تاریخی) ثابت کرد.
راه اول: معجزات پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـیکی از امتیازات و فضایل پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعدد و تنوع معجزاتی است که به اذن خداوند برای تأیید او اظهار شده است. این معجزات را می توان در دو دسته جای داد: الف) معجزة جاویدان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ که همان قرآن است. ب) معجزات غیر جاویدان که در مقطع خاصی از حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پس از بعثت ارائه شده است.
الف) قرآن کریم ، معجزه جاویدان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ
قرآن کریم معجزه خالدة پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول ۲۳ سال بر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به صورت وحی نازل شد. این معجزة جاوید، خارق العاده بودنش به گونه ای است که اولاً در همة ابعاد و جنبه ها می باشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است که مهمترین آنها عبارتند از: ۱ـ اعجاز ادبی، که شامل فصاحت و بلاغت بی نظیر و سبک و اسلوب و نظم جدید می شود. ۲ـ اعجاز علمی. ۳ـ اخبار غیبی از حوادث گذشته، حال و آینده. ۴ـ معانی و معارف عقلی بلند آن. ۵ـ عدم اختلاف و تناقض در آیات و سوره های آن. ۶ـ اعجاز تشریعی. ۷ـ اُمی بودن آورنده آن.(۸)
ب) دیگر معجزات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
بی تردید قرآن مجید تنها معجزه او نیست؛ بلکه در دوران رسالت خویش ، معجزات فراوانی را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخی از این معجزات اشاره کرده است، از جمله انشقاق ( دو نیم شدن ) ماه(۹) و داستان معراج پیامبر(۱۰) ـ صلّی الله علیه و آله ـ . علاوه بر آن در تاریخ و احادیث به معجزات دیگری اشاره شده است، مانند پیروی جمادات و حیوانات از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و گفت و گوی حضرت با آنان . مانند: سلام کردن سنگها و درختان به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ، سخن گفتن با کوه، سجود درخت، شهادت دادن سنگریزه ها به رسالت او، سخن گفتن حیوانات همچون شتر، گرگ و (۱۱) ... .
راه دوم: بشارت پیامبران پیشین به نبوت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ
از آنجا که پیامبران الهی، معصوم هستند و هرگز در گفتار خویش، مرتکب دروغ و کذب نمی گردند، اگر آمدن پیامبر آسمانی دیگری را همزمان با خویش و یا پس از خود بشارت دهند. دلیلی روشن و سندی یقین آور بر صدق رسالت نبی بعدی محسوب خواهد شد و این مهم خود مستلزم این است که خصوصیات و مشخصات پیامبر بعدی آنچنان برای مردم توضیح داده شود که پس از آمدن او ، برای هیچ یک از طالبان حقیقت و اهل انصاف ، شک و تردیدی وجود نداشته باشد. به اعتقاد ما ، پیامبرانی همچون موسی ـ علیه السلام ـ و عیسی ـ علیه السلام ـ در عصر خویش، مردم را به ظهور پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بشارت داده اند. برای اثبات این مدعا ، دستِ کم دو شیوه وجود دارد:
۱ـ شیوه اول آن است که با مراجعه به متون مقدس یهودیان و مسیحیان، بشارتهایی را بر نبوت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیابیم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحیانی تورات و انجیل ، دچار تحریف شده است. اما بخشهایی از آن متون اصالت خود را حفظ کرده اند. یکی از صریح ترین بشارتها، بشارت به ظهور « فارقلیط » است که به معنای «شخص ستوده شده» ( محمود یا احمد ) می باشد. با توجه به قراین موجود در عبارتهایی که این لفظ در آنها بکار رفته است می توان آن را تعبیری از نام پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دانست.(۱۲)
۲- شیوه دوم، توجه به این واقعیت تاریخی است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج می کرد که در متون مقدس اهل کتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علمای یهود و نصارا، در مقابل این ادعا، سکوت می کردند، اگر احتجاج پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی اساس بود، قطعاً علمای آنها ساکت نمی نشستند و او را تکذیب می کردند. قرآن در این زمینه می فرماید: «کسانی که کتاب آسمانی به ایشان داده ایم، او (= محمد) را همانند پسران خود می شناسند. ولی گروهی از ایشان حقیقت را آگاهانه کتمان می کنند.»(۱۳)
راه سوم : گواهی قرائن و شواهد
وجود مجموعه ای از قراین در کنار هم، گواهی قطعی به حقانیت یک پیامبر الهی است. در اینجا قرائن تاریخی فراوان از زندگانی و ابعاد شخصیتی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ قابل طرح و بررسی است که از گنجایش بحث ما خارج است. آنچه در اینجا می توان به طور فشرده و خلاصه مطرح کرد عبارتند از:
۱ـ شخصیت اخلاقی و سجایای والای پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه پیش از رسالت و چه پس از آن به گونه ای که مشهور به محمد امین بوده است.
۲ ـ محیطی که از آنجا برخاسته بود، جامعه ای متعصب و جاهل و گمراه و غیر متمدن بود. در چنین جامعه ای شخصی اُمی و درس نخوانده وقتی عالی ترین معارف اعتقادی ، اخلاقی و حقوقی و ... را عرضه کند معلوم است که این برنامه ها از خودش نیست و فرستاده الهی است.
۳ـ وضع پیروان محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ: وضع روحی و فکری و اخلاقی افرادی که دور مدعی نبوت را می گیرند روشنگر وضع پیشوای ایشان است، به گواهی تاریخ، شخصیتهای برجسته ای به او ایمان آوردند، مانند: علی بن ابی طالب ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، و... که اینها، با مدارج والای علمی و عملی که داشتند از نوادر روزگار بودند و از هیچ گونه تلاش و خدمتی دریغ نورزیدند ، اما هیچ گونه چشم داشتِ مادی به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نداشتند.
۴ـ وسائل و روش هایی که از آن برای پیشرفت آئین خود استفاده کرد بر خلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیا طلب ، هیچ گاه از مسیر حق بیرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نیرنگ همراه نبود.
۵ـ محتویات آیین و تعالیم او از نظر معارف و احکام در همه جنبه ها و شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان، همگی از الهی بودن رسالت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر می دهند.(۱۴)
پی نوشت ها:
۱. بقره (۲) آیه ۴۵.
۲. آل عمران (۳) آیه۳۵.
۳.مائده (۵) آیه ۳.
۴. انعام (۶) آیه ۲۰.
۵. احزاب (۳۳)، آیه ۴۰.
۶. مرتضی مطهری، عدل الهی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸ه.ش، ص ۳۲۹ تا۳۳۴.
۷. مرتضی مطهری، مجموعةآثار، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۸ش، ج ۲، ص ۲۲۹ تا۲۵۰.
۸. ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید. و جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر اسراء.
۹. قمر، آیه ۱و۲.
۱۰. اسراء، آیه ۱.
۱۱. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفاءِ، بیهقی، ج۱۷، ص ۲۲۵-۴۲۱ و ج ۱۸، ص ۱- ۱۴۸. و دلائل النبوه، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، ج۶. و حر عاملی، اثبات الهداه، ج ۱ و ۲.
۱۲. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۱۱۶و۱۱۷.
۱۳. بقره، آیه ۱۴۶.
۱۴. ر.ک: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص ۲۱۶ و ۲۱۷. و سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۱۱۹.