چه کسانی در روز قیامت می توانند شهادت دهند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چه کسانی در روز قیامت می توانند شهادت دهند؟

گروه های مختلف شهدا

 

یک گروه از شهدا همان اولیا و انسانهای مقربند، مانند انبیا و صالحین. خداوند می‏‌فرماید: وَجی‏ءَ بِالنَّبِیّینَ وَالشُّهَداءِ و جدا ساختن «نبیین» از شهدا محتملاً به عنوان نوعی تکریم و ارج نهادن به مقام انبیاست.

 

و نیز فرموده است: وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِ‏ّ اُمَّةٍ شَهیداً ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذینَ کَفَرُوا وَلاهُمْ یُسْتَعْتَبُونَ(۲۶۵) امت به معنای گروهی از مردم است و هرگاه پیامری یازمانی یا مکانی اضافه شود به سبب این اضافه از گروه های دیگر متمایز و مشخص می‏شود و از آنجا که امت در آیه شریفه به چیزی اضافه نشده است، آیه شامل تمام گروه ها می‏شود و وَلیّ و شهید هرگروهی را در بر می‏گیرد؛ هرچند در میان امت پیامبر واحد، اولیای متعددی وجود داشته باشند، خدای تعالی فرموده: وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً(۲۶۶) و با توجه به مطالبی که در معنای شهید گفته شد کاملاً واضح است که این مقام (مقام شهادت) به همه افراد امت محمد (صلی الله علیه و آله) ارزانی نشده است؛ بلکه مقصود بعضی از افراد امت هستند، هرچند که در ظاهر، تمام امت مخاطب قرار گرفته‏اند و این بدان خاطر است که آن گروه خاص مورد نظر، از میان این امت برخاسته‏‌اند.

 

این شیوه در سخن گفتن امری طبیعی و متداول است.

خداوند متعال در آیه دیگری می‏فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ‏ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم(۲۶۷) و این وصف «اشداء» را برای کسانی که با حضرت هستند، ذکر می‏کند، در صورتی که مسلماً مقصود بعضی از یاران حضرت هستند چراکه به اجماع امت، عده‏ای ازکسانی که با حضرت بودند منافق و فاسق بودند و چنین وصفی (اشداء ...) درباره آنها صادق نبود و نظایر این آیه (که خطاب به جمع باشد و مقصود گروهی خاص) زیاد است.

بنابراین، شهدای امت گروه خاصی هستند که شهید و گواه بر مردم می‏باشند و رسول‏اللَّه شهید بر آنهاست و آن گروه شهید، واسطه بین پیامبر (صلی الله علیه و آله) ومردم هستند، چنانکه در این آیه ذکر شده است. همچنین در آیه دیگری می‏فرماید: هُوَاجْتَبیکُمْ وَما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدّین مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبیکُمْ اِبْراهیمَ هُوَ سَمَّیکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفی هذا لِیَکُونَ الرّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ(۲۶۸).

 

و این آیه در بیان این حقیقت که شهدای این امت گروه خاصی هستند، از آیه سابق صریح تر و گویاتر است.

این قسمت از آیه که فرمود: هُوَ سَمَّیکُمُ الْمُسْلِمِینَ اشاره‏ای است به دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندانش و اسماعیل (علیه السلام) هنگام ساختن کعبه رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَاَرِنا مَناسِکَنا وَتُبْ عَلَیْنا اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ * رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَیُعَلِمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ(۲۶۹) و نظر به اینکه ادعای آن حضرت در حق فرزندان خود و اسماعیل و به طور کلی اهل مکه بود، قهراً دعایی در حق قریش به شمار می‏رود ولی از آنجا که آن حضرت (علیه السلام) از خدای متعال خواست که آنها را مسلمان قرار دهد و مناسک و وظایف دینی آنها را به ایشان بیاموزد و آنها را ببخشاید و نیز از درگاه خداوند مسئلت نمود که پیامبری در میان آنها برانگیزد و مبعوث فرماید که آنها را پاک گرداند و تزکیه نماید، از مجموع این خواسته‏ها می‏توان فهمید که مقصود آن حضرت تمام قریش نیستند، بلکه گروه خاصی هستند که پاکی ذات و هدایت و راهیابی به عهدها و پیمانهای الهی و ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تطهیر و تزکیه به وسیله او را یکجا دارا باشند، پس آنها اشخاص معینی هستند که از میان امت مورد لطف و عنایت خاص خدای متعال قرار گرفته‌‏اند.

 

آنچه که در معنای این آیه شریفه گفته شد، همان تفسیری است که در اخبار منقول از اهل‏بیت علیهم السلام نیز آمده است. در کافی و تفسیر عیاشی از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده است که «ما امت وسط هستیم و ما شهدا (گواهان) خدا بر بندگان و حجّت های او در زمین و آسمان می‏باشیم» و نیز در شواهد التنزیل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که مقصود خدای تعالی در آیه: لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ تنها ما هستیم.

رسول‏ اللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر ماست و ما شهدای خدا بر بندگان و حجت او در زمین می‏باشیم و ما کسانی هستیم که خدای متعال درباره ما فرموده: وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً(۲۷۰).

 

در مناقب نیز از حضرت باقر (علیه السلام) ضمن حدیثی نقل شده است که: «هیچ گروهی نمی‌‏توانند شهدای بر مردم‌‏باشند مگرائمه و پیامبران - صلوات‏ اللَّه علیهم اجمعین - و امّا خود امت نمی‏تواند از سوی خدای تعالی شاهد قرار گیرد؛ زیرا در میان امت کسانی هستند که شهادت آنها در دنیا حتی بر (امور بی‏ارزشی چون) دسته‏ای سبزی پذیرفته نیست».

 

در تفسیر عیاشی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «آیا گمان می‏کنی که خدای تعالی در آیه: لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ تمام اهل قبله (مسلمانان) را مخاطب قرار داده است؟ آیا فکر می‏کنی کسی که شهادتش در دنیا در مورد صاعی از خرما پذیرفته نیست، خداوند در روز قیامت از او می‏خواهد در حضور تمامی امتها (بر اعمال بندگان) شهادت دهد؟ هرگز خداوند چنین چیزی را از امثال اینها نخواسته است، مقصود این آیه «ائمه» هستند که دعای حضرت ابراهیم در مورد آنها مستجاب شده است و آنها «امت وسط» وَخَیْرُ اُمَّةٍ اَخْرَجَتْ لِلنَّاسِ می‏‌باشند».

 

اخبار و احادیث در این باره بسیار است. بدین ترتیب معنای این آیه شریفه فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِ‏ّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی‏ هؤُلاءِ شَهیداً (۲۷۱) روشن می‏شود و از آنجا که رسول‏ اللَّه (صلی الله علیه و آله) مستقیماً و بلاواسطه شاهد بر آحاد امتش نیست بلکه شاهد بر شهیدان امت است به خوبی می‏توان دریافت که «مشارالیه» در آیه: وَجِئْنا بِکَ عَلی‏ هؤُلاءِ شَهیداً(۲۷۲) شهدای امتها هستند، نه خود امتها و این شهدای امتها هستند که رسول‏ اللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر آنهاست.

 

آیه دیگری که با صراحت بیشتر، این حقیقت را بازگو می‏کنند آیه: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِ‏ّ اُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلی‏ هؤُلاءِ(۲۷۳) است این آیه از آیات سابق صراحت بیشتری در این معنا دارد؛ زیرا از آوردن شهیدانِ امتهای دیگر برای شهادت در روز قیامت به «نَبْعَثُ» تعبیر فرمود در صورتی که در مورد رسول‏‌اللَّه (صلی الله علیه و آله) وَجِئْنابِکَ به کار برده.

 

و همچنین برای شهیدان امتهای دیگر وصف مِنْ اَنْفُسِهِمْ آورده است (این قرائن همه دلالت بر این معنا دارد که رسول‏‌اللَّه (صلی الله علیه و آله) شاهد بر شهیدان است نه بر تمام امت) و رسول‏‌خدا (صلی الله علیه و آله) همان‏گونه که شهید بر شهدای امت خویش است، شهید بر شهیدان امتهای دیگر نیز هست.

 

علی بن ابراهیم قمی درباره جمله: شَهیداً عَلی‏ هؤُلاءِ روایت کرده است که مقصود از هؤُلاءِ ائمه هستند و رسول‏‌اللَّه (صلی الله علیه و آله) شهید بر ائمه است و آنها شهید بر مردم.

 

در احتجاج از امیرالمؤمنین (علیه السلام) (ضمن حدیثی که اوضاع و احوال اهل محشر را بیان می‏کند) روایت شده است که «(در آن روز) پیامبران را برپا می‏دارند و آنگاه از آنها درباره ادای رسالتهایی که به دوش داشتند، سئوال می‏شود و آنها پاسخ خواهند داد که پیام الهی را به امتهایشان ابلاغ کردند و رسالت خویش را ادا نمودند».

 

همچنین از امتها درباره رسالت انبیا سؤال می‏شود و آنها منکر (ابلاغ رسالت) می‏شوند. چنانکه خدای تعالی فرمود: فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذیَن اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ(۲۷۴) و می‏گویند ما جاءَنا بَشیرٌ وَلا نَذیرٌ بشارت دهنده و اخطارکننده‏ای نزد ما نیامد، در این هنگام پیامبران، رسول‏‌اللَّه (صلی الله علیه و آله) را به گواهی می‏‌طلبند و آن حضرت هم به صدق آنها گواهی می‏دهد و گفته کسانی را که منکر رسالت انبیا شده بودند، تکذیب می‏فرماید و به هر امتی از آنها می‏گوید: آری، بشیر و نذیری نزد شما آمدند (و رسالت الهی را ابلاغ نمودند) و خدا بر هر امری قادر وتواناست، یعنی قادر است که اعضا و جوارح شما را به شهادت وادارد تا آنجا به تبلیغ رسالت الهی توسط پیامبران، گواهی دهند و به همین جهت (که رسول‏‌اللَّه (صلی الله علیه و آله) گواه و شاهد پیامبران است) خدای متعال خطاب به پیامبر می‏فرماید: فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِ‏ّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی‏ هؤُلاءِ شَهیداً(۲۷۵)

 

عیاشی در تفسیرش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف روز قیامت روایت کرده است که «(در آن روز) همه در مکان معینی جمع می‏شوند و همه خلایق مورد سئوال و استنطاق قرار می‏گیرند و هیچ‏کس نمی‏تواند سخن بگوید مگر کسی که خدای تعالی به او اذن دهد و سخن به حق و ثواب گوید،آنگاه پیامبران را بپا می‏دارند و مورد سئوال قرار می‏دهند و این جریان، همان است که در سخن خدای تعالی خطاب به پیامبر آمده است فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِ‏ّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی‏ هؤُلاءِ شَهیداً.

 

بنابراین، رسول‏‌اللَّه شهود بر شهداست و شهدا هم همان پیامبران هستند». پیش ازاین درباره انکار رسالت انبیا از جانب امتها و سوگند یاد نمودن آنها و همچنین دروغ گفتنشان در این مورد که در احادیث آمده است، توضیح دادیم.

 

گروه دیگر از شهدا عبارتند از ملائکه (ثبت کننده اعمال) که خداوند در این باره می‏فرماید: وَما تَکُونُ فی شَاُنٍ وَّما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَّلا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً اِذْ تُفیضُونَ فیهِ(۲۷۶).

 

و نیز فرمود: وَلَقَدْ خَلَقْنَااْلأِنْسانَ وَنَعْلَمُ ماتُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ اِذْیَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَعَن الشِّمالِ قَعیدٌ * ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ * ... وَجاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهیدٌ(۲۷۷).

 

و همچنین فرمود: وَاِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبینَ * یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ(۲۷۸) و آیات دیگری که بر شاهد بودن ملائکه دلالت دارند، اعضا و جوارح انسان هستند.

 

خدای تعالی در این باره می‏فرماید: اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی‏ اَفْواهِهِمْ وَتُکَلِّمُنا اَیْدیهِمْ وَتَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ(۲۷۹).

 

و نیز می‏فرماید: وَیَوْمَ یُحْشَرُ اَعْداءُاللَّهِ اِلَی النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ * حَتَّی اِذا ماجاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ * وَقالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَااللَّهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ * وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا اَبْصارُکُمْ وَلا جُلُودُکُمْ وَلکِنْ ظَنَنْتُمْ اَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ * وَذلِکُمْ ظَنّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ اَرْدیکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِریَن(۲۸۰).

 

سیاق این آیات درباره دوزخیان است، ازاین رو مسأله شهادت اعضا و جوارح نیز به آنها اختصاص دارد و شامل مؤمنان و اهل بهشت نمی‌‏باشد.

 

مسأله شهادت دادن اعضا و جوارح اهل دوزخ بر گناهان می‏تواند دلیل و شاهد دیگری باشد بر اینکه کافران نیز مکلف به فروع و احکام دین می‏باشند و علت اینکه دوزخیان تنها «جلود = پوستها»شان را مخاطب قرار می‏دهند و می‏پرسند چرا علیه ما شهادت دادید؟ این است که چشم و گوش، به حیات و فهم نزدیکتر است و از عالَم ماده دورتر؛ به خلاف «جلود = پوستها» که به ماده نزدیکتر است و شهادتشان تعجب برانگیزتر.

 

این قسمت از آیه که فرمود: قالُوا اَنْطَقَنَااللَّهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ. پاسخ اعضا و جوارح به سؤال صاحبانشان است و در پاسخ آنها از به کار بردن کلمه «شهادت» عدول کردند و کلمه «نطق = سخن گفتن» را به کار بردند و در این مورد هم باز واژه «انطاق = به سخن آوردن» را برگزیدند، تا برسانند که این امر نیز به دست خدای تعالی است و اوست که آنها را به سخن آورده است، از این‏رو عتاب و سرزنش کردن اعضا و جوارح به عنوان یک موجود مستقل تام ‏الاختیار بی‏‌مورد است؛ چراکه نطق هر ناطق وسخنگویی ازخدای تعالی است و هیچ موجودی در کارها و شئونش مستقل نیست و به همین جهت به دنبال آن گفتند: وَهُوَ خَلَقَکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ یعنی که آغاز و انجام و بدأ و اختتام همه اشیاء و همه ‏پدیده‏‌هابه دست اوست و اوست‏ که‏ قائم ‏و واقف ‏برهر امری است و از هیچ امری و جریانی غایب نیست،بلکه مراقب و نگهبان همه چیزاست.

 

و از آنجا که مراقبت و نگهبانی از شی‏ء، به وسیله چیزی انجام می‏گیرد و نیز استتار و پرده‏پوشی هم نیاز به وسیله‏ای دارد، لذا به دنبال فراز پیش، فرمود: وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ اَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا اَبْصارُکُمْ یعنی شما قادر نبودید نسبت به گناهانی که به وسیله جوارحتان انجام دادید پرده‏پوشی کنید، نه به علت این که اعضا و جوارح را به حساب نمی‏آوردید و از شهادت دادنها حذر نمی‏کردید، بل بدین علت که گمان کردید اشیاء از خود استقلال دارند و از ذات حق تعالی جدا هستند و حق تعالی از آنها غایب است، در صورتی که اعضا و جوارح انسان (در حقیقت) مرصاد و کمینگاه الهی هستند (و وسیله‌‏ای برای مراقبت و کنترل بندگان می‏باشند) و همین تصور غلط شما باعث شد که گمان کنید خدای تعالی بسیاری از آنچه را که انجام می‏دهید، نمی‏داند (و همین گمان) عین غفلت از حق تعالی و عین بی‏توجهی به این حقیقت است که او بر هر امری گواه و شهید است و هرچیزی که نزد کسی حاضر باشد و یا هر امری که کسی آن را بداند، آن چیز به عینه نزد حقتعالی حاضر است وبه عینه برای او معلوم و مکشوف است: وَذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ اَرْدیکُمْ فَاَصْبْحْتُمْ مِنَ الْخاسِریَن(۲۸۱).

 

در اینجا به دو نکته باید توجه نمود. یکی اینکه این اصل کلی که علم و قدرت و به‏طور کلی تمام کمالات واسطه‌‏ها، عین علم و قدرت و کمالات حقتعالی است،در قرآن مجید دارای فروع زیادی است و در موارد متعددی به آن اشاره شده است؛ مثلاً درباره علم، خدای باری‏تعالی می‏فرماید: لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمواتِ وَلا فِی اْلاَرْضِ وَلا اَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَلا اَکْبَرُ اِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ(۲۸۲).

 

و نیز می‏فرماید: اَمْ یَحْسَبُونَ اَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْویهُمْ بَلی‏ وَرُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ(۲۸۳).

 

و همچنین می‏فرماید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلأِنْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ * اِذْ یَتَلَقَّیَ الْمُتَلَقِیَّانِ عَنِ الْیَمینِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعید(۲۸۴) و آیات زیاد دیگری که در این باره وارد شده است.

 

به طوری که ملاحظه می‏شود، خدای تعالی علم خود را به همه موجودات با ثبت بودن همه حقایق در لوح محفوظ، یکی دانسته و از آن دو به عنوان یک‏ واقعیت سخن می‏گوید (این مطلب اشاره به آن اصل است که علم و سایر کمالات واسطه‏‌ها، عین علم و کمالات ذات حقتعالی است) و با توجه به آنچه گفته شد معنای این آیه: ثُمَّ تُرَدُّونَ اِلی‏ عالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(۲۸۵) که مکرراً در قرآن کریم آمده است، روشن می‏شود.

 

نکته دیگری که سزاوار تأمل است، این است که از آیات گذشته چنین استفاده می‏شود که حیات و زندگی، یک حقیقت ساری و جاری در تمام موجودات است؛ زیرا که در غیر این صورت، به سخن آوردن اعضا و جوارح، نمی‏توانست، شهادت باشد. چون سخن گفتن درباره کسی، زمانی شهادت به حساب می‏آید که «سخن» حقیقتاً از آن سخنگو باشد و این جز با حیات و زنده بودن میسر نیست.

 

از سوی دیگر زنده نمودن شاهدها در روز قیامت و خبر دادن آنها از وقایعی که در دنیا اتفاق افتاده است، بدون آنکه هنگام وقوع آن وقایع، شاهدها حیات داشته باشند و آن وقایع را تلقی و دریافت کنند، چنین خبر دادنی نمی‏‌تواند شهادت باشد، ناچار هرچه که در روز قیامت شهادت می‏دهد مانند: سمع و بصر و جلود و زمان و مکان، همه وهمه در دنیا دارای حیات هستند و از این بیان بلافاصله معنای این آیه شریفه روشن می‏شود که می‏فرماید: وَمَنْ اَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ‏اللَّهِ مَنْ لایَسْتَجیبُ لَهُ اِلی‏ یَوْمِ الْقِیمَةِ وَهُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ * وَاِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ اَعْداءً وَّکانُوا بِعبادَتِهِمْ کافِریَن(۲۸۶) و همچنین این آیه که در وصف آلهه کفار می‏گوید: اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیاءٍ وَما یَشْعُرُونَ اَیَّانَ یُبْعَثُونَ(۲۸۷).

 

درباره مطالبی که گفته شد، اخبار و احادیث زیادی وارد شده است. در کافی از حضرت باقر (علیه السلام) ضمن حدیثی روایت شده است که «اعضا و جوارح» تنها علیه کسانی شهادت می‏دهند که مستحق عذاب الهی شده باشند (این شهادت در مورد مؤمن نیست) و مؤمن کتاب (نامه اعمالش) را به دست راست دریافت می‏کند اشاره حضرت در این روایت به آیه‏ای است که در ذیل آیات شهادت آمده است: وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَیَّنُوا لَهُمْ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فی اُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِ‏ّ وَاْلأِنْسِ اِنَّهُمْ کانُوا خاسِریَن(۲۸۸).

 

در تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ومن لا یضحره الفقیه درباره آیه: شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَاَبْصارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ(۲۸۹) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: مقصود از «جلود» فرجها و رانها هستند.

 

و نیز در تفسیر قمی از قول حضرت (علیه السلام) آمده است: هنگامی که خداوند متعال در روز قیامت، خلایق را جمع کند، نامه عمل (کارنامه) هرکسی را به دستش می‏دهند و آنها در آن نگاه کرده (آن را می‏خوانند) و منکر می‏شوند که چنین اعمالی مرتکب شده باشند. آنگاه ملائکه علیه آنان شهادت می‏دهند، سپس (معصیتکاران) سوگند یاد می‏کنند که هیچکدام از این اعمال را مرتکب نشده‏اند و در این آیه به این جریان اشاره شده است: یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ(۲۹۰) و وقتی چنین کنند، خداوند بر زبانشان مهر زند و اعضا و جوارحشان را در مورد آنچه که مرتکب شده‏اند، به سخن آورد.

 

از جمله شهدا (گواهان) زمان و مکان است که شامل روزهای شریف و مقدس و ماهها و اعیاد و جمعه‏ها و زمین و بقاع و مساجد و غیر اینها می‏شود، خداوند متعال می‏فرماید: وَتلْکَ اْلاَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ‏اللَّهُ الَّذینَ امَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ وَاللَّهُ لایُحِبُّ الظّالِمینَ(۲۹۱)

از بیانات گذشته چگونگی شاهد بودن روزها روشن می‏شود. و نیز معنای این آیه روشن می‏گردد و واضح می‏شود که کلمه «من» در جمله وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ «من» ابتدائیه است نه تبعیضیه و مقصود از «شهدا» که در آیه آمده است همان «ایام = روزها» است.

 

و نیز خدای تعالی (در باره شاهد بودن زمان ها و مکان ها) می‏فرماید: ثُمَّ اِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَاُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * یا بُنَیَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ اَوْفِی السَّمواتِ اَوْ فِی‏اْلاَرْضِ یَأْتِ بِهَااللَّهُ اِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ(۲۹۲)، توضیحات سابق معنای این آیه را روشن می‏سازد (و چگونگی شاهد بودن صخره‏ها و آسمانها و زمینها را روشن می‏کند)

 

و نیز خدای تعالی فرموده است: وَاَخْرَجَتِ اْلاَرضُ اَثْقالَها * وَقالَ اْلأِنْسانُ مالَها * یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها * بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحی‏ لَها(۲۹۳).

 

در کافی ‏از امام صادق (علیه السلام) روایت شده ‏است‏ که: «هنگامی که روز فرامی‏رسد، ای فرزند آدم! در این روز کارهای نیک انجام ده تا به نفع تو نزد خدای تعالی در روز قیامت شهادت دهم. من نه در گذشته نزد تو آمده‌‏ام ونه در آینده خواهم آمد و هنگامی که شب فرا می‏رسد او نیز چنین سخنی را می‏گوید».

 

این معنا (مضمون این حدیث) را ابن طاووس نیز در کتاب محاسبة النفس از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) روایت کرده است.

 

شیخ صدوق در کتاب علل‏ الشرایع از عبداللَّه الزراد روایت کرده است که «کهمس از حضرت صادق (علیه السلام) سئوال کرد که آیا شخص، همه نمازهای نافله ‏اش را یکجا بخواند یا آنها را در جاهای مختلف به جا آورد؟

 

حضرت فرمود: نه آنها را این جا و آنجا پراکنده سازد؛ زیرا این اماکن در روز قیامت به نفع او شهادت خواهند داد».

 

یکی دیگر از شهدای قرآن کریم، اعمال و عبادتهای شخص است و در آینده، در مبحث شفاعت به طور فشرده در این باره سخن خواهیم گفت.

 

آنچه را که در مورد شهادت شاهدان گفته شد از راه برهان نیز می‏توان اثبات نمود؛ زیرا که: هر رابطه و نسبتی که بین اعمال و اشیاء، تحقق یابد عین آن رابطه و نسبت، بین آن شی‏ء و ذات (عمل کننده) نیز به وجود خواهد آمد؛ زیرا که اعمال از تنزلات ذوات هستند و وجودشان قائم به ذوات است.

 

بنابراین، با بقای ذات، صادرهای ذات نیز به حسب نوع تحققی که دارند، باقی می‏مانند و با بقای «صادرها» نسبتی که بین آنها و اشیاء تحقق یافته، بقا و دوام می‏یابد و باز به علت بقای نسبتها، اشیاء نیز باقی می‏مانند؛ چون وجود نسبتها، وجود «رابط» هستند و بدون طرفین، تحقق نمی‏‌یابند. (از سوی دیگر) با حیات، همه ذوات (اعمال و نسب و اشیاء) حیات خواهند داشت و با حضور آنها در پیشگاه حق‌تعالی (به طور کامل) و به تمام ذات، نسبت به آنچه که نزدشان هست، همه شهادت می‏‌دهند.

 

پی نوشت ها:

(۲۶۵) - سوره نحل، آیه ۸۴.

(۲۶۶) - سوره بقره، آیه ۱۴۳.

(۲۶۷) - سوره فتح، آیه ۲۹.

(۲۶۸) - سوره حج، آیه ۷۸.

(۲۶۹) - سوره بقره، آیه ۱۲۸ و ۱۲۹.

(۲۷۰) - سوره بقره، آیه ۱۴۳.

(۲۷۱) - سوره نساء، آیه ۴۱.

(۲۷۲) - همان‏

(۲۷۳) - سوره نحل،آیه ۸۹.

(۲۷۴) - سوره اعراف، آیه ۶.

(۲۷۵) - سوره نساء، آیه ۴۱.

(۲۷۶) - سوره یونس، آیه ۶۱.

(۲۷۷) - سوره ق، آیه ۱۶ - ۲۱.

(۲۷۸) - سوره انفطار، آیه ۱۰ - ۱۲.

(۲۷۹) - سوره یس، آیه ۶۵.

(۲۸۰) - سوره فصلت، آیه ۱۹ - ۲۳.

(۲۸۱) - سوره فصلت، آیه ۲۳.

(۲۸۲) - سوره سبأ، آیه ۳.

(۲۸۳) - سوره زخرف، آیه ۸۰.

(۲۸۴) - سوره ق، آیه ۱۶ و ۱۷.

(۲۸۵) - سوره جمعه، آیه ۸.

(۲۸۶) - سوره احقاف، آیه ۵ و ۶.

(۲۸۷) - سوره نحل، آیه ۲۱.

(۲۸۸) - سوره فصلت، آیه ۲۰ و ۲۵.

(۲۸۹) - همان‏

(۲۹۰) - سوره مجادله، آیه ۱۸.

(۲۹۱) - سوره آل‏عمران، آیه ۱۴۰.

(۲۹۲) - سوره لقمان، آیه ۱۵ و ۱۶.

(۲۹۳) - سوره زلزال، آیه ۲ - ۵.

خوانده شده 394 مرتبه