اولاً، فلسفۀ وجود عالم برزخ با نحوۀ آفرینش عالم هستی درپیوند است؛ مشیت ذات اقدس الهی این است که هر پدیدهای از پدیدههای آفرینش (کوه، دریا، انسان، حیوان و...) سه مرتبۀ وجودی داشته باشد: مرتبۀ لطیف که رو بهسوی بالا دارد؛ مرتبۀ ضخیم و ثقیل که بهسوی پستی مایل است؛ مرتبۀ وسط که میان این دو مرتبه است و برزخ نام دارد و درواقع، رابط میان مراتب عالی و پست محسوب میشود.
برای مثال، هستۀ درخت با میوه فاصله دارد و تنۀ درخت واسطۀ میان هسته و میوه است. نخست باید هسته در زمین کاشته شود و بعد بهصورت تنه و شاخ و برگ از زمین برآید، گل بدهد و درنهایت، به بار (میوه) بنشیند.
انسان مجموع جسم مادی، روح ملکوتی و جسم لطیف برزخی است. جسم برزخی، واسطه و عامل حفظ ارتباط میان روح و کالبد است.
همان جسم شفاف و سبکبالی است که در عالم خواب انسان را به همه جا میبرد. جهان نیز روحی دارد و جسمی و برزخ، عالمی است که در میان دنیا و آخرت قرار گرفته و پل ارتباطی میان دو جهان است.
نکتۀ اصلی این است که تا انسان دوران تکامل برزخ را سپری نکند، ورود به عالم دیگر برایش میسر نمیشود؛ در برزخ باید ساخته و پرداخته شود تا آمادگی حضور در قیامت را پیدا کند؛ همچون جنین که اگر در رحم مادر آمادگی جسمی و روحی پیدا نکند، نمیتواند به دنیا بیاید و اگر به زور او را از رحم بیرون آورند، توانایی ادامۀ حیات را ندارد، مگر اینکه وضعیت رحم را برایش فراهم آورند.
انسان هم برای رسیدن به بهشت یا جهنم ابدی باید وضعیت برزخی را بگذراند تا در سایۀ تکامل ذاتی و جوهری، جسم و روح مناسب با ابدیت را بهدست آورد . بنابراین، فلسفۀ وجود عالم برزخ این است که آدمی در این عالم، آمادۀ رفتن به آخرت میشود.
در دنیا برای بعضی از کارها مراحل مقدماتی در نظر میگیریم؛ مثلاً کسیکه میخواهد به دانشگاه برود باید مراحلی را گذرانده باشد. او نمیتواند از دورۀ ابتدایی به دانشگاه برود یا کسیکه میخواهد شناکردن یاد بگیرد، ابتدا باید در عمق کم شنا کند و بعد، وارد عمق زیاد شود. هیچکس، بهطور دفعی، توان سیر در قیامت را ندارد؛ ازاینرو، خداوند متعال، عالم برزخ را ـ که از جهتی شبیه دنیا و از جهتی شبیه آخرت است ـ میان دنیا و آخرت آفرید. به گفتۀ علامه طباطبایی: «دنیا دار عمل، برزخ دار آمادهشدن برای حساب و جزا و آخرت دار حساب و جزاست».
ثانیاً، حکمت وجود برزخ این است که عالم برزخ برای بسیاری از کسانیکه نقص دارند، فرصت جبران است. در این عالم، خود شخص نمیتواند عملی انجام بدهد و دستش از دنیا کوتاه است، اما از خیرات و مبراتی که زندهها برای او میفرستند یا از باقیات الصالحات خودش بهرهمند میشود.