احسان و نیکوکاری واژگان زیبایی است که بسادگی در عمل قابل اجراست بیآنکه هزینه سنگینی بر شخص تحمیل کند؛ چرا که مصادیق نیکوکاری بس گسترده است که تنها در مادیات محدود نمیشود و انسان با هر کار پسندیدهای از قول و فعل میتواند آن را انجام دهد.
شاید بتوان گفت که تاثیر نیکی و نیکوکاری در زندگی شخص نیکوکار بیش از دیگران باشد و در حقیقت نیکوکاری هزینه نیست، بلکه سود خالص و پاکی است که هیچ زیانی در آن نیست. زندگی انسانی تنها در سایه نیکی و نیکوکاری است که سلامت مییابد و انسان میتواند انسانیت خود را به نمایش گذارد و جلوههای الهی بودن را نشان دهد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی به آموزههای اسلام، گوشهای از حقیقت احسان و کارکردها و آثار آن را تبیین کند.
* ارزش هر انسان به احسان
انسان موجودی اجتماعی است. این گرایش طبیعی و ذاتی انسان به جمع و جامعه موجب میشود تا رفتارهای خاصی را در پیش گیرد و روابط اجتماعی و قوانین و مقرراتی را برای تنظیم و ساماندهی درست و مطلوب آن پدید آورد و به آداب اجتماعی و اخلاق اجتماعی متخلق شود.
رفتارهای اجتماعی در چارچوب قوانین، سنگ بنیاد جامعه است. به سخن دیگر، قوانین بر اساس عدالت و خاستگاه آن به شکل نوشته یا نانوشته، بر آن است که شکل منطقی و معقولی از روابط را تحقق بخشد؛ اما انسان افزون بر عقل دارای قلب و احساسات و عواطفی است که قوانین عقلانی نمیتواند آن را تحت پوشش قرار دهد. خشکی قوانین عقلی بگونهای است که انسان تنها زمانی میتواند به آن رجوع کند که بخشی از وجود خویش را نادیده گیرد؛ چرا که عواطف انسانی، رفتارهای متفاوتی را تعریف میکند که بر مدار محبت و مهر و صفاست.
اگر قوانین عقلانی را برای جامعه همانند ماسه و شن ریزه و یا خاک ملات بدانیم، احسان همانند آب لطیف یا سیمان نرمی است که نخست خاک یا شنریزهها را به هم پیوند میدهد و سپس میان بلوکها و سنگهای سخت افراد، پیوندی را ایجاد میکند که ساختمان جامعه را شکل میبخشد. پس به همان اندازه که در یک ساختمان جامعه، جهت پیوند ارتباطی و انسجام و همبستگی لازم است تا از خاک و شن استفاده کنیم که همان عدالت عقلانی است؛ به آب و خاک یا آب و سیمان برای چسبندگی این اجزاء هم نیازمندیم. آب و سیمان و آب و خاک، همان احسانی است که نخست میان اجزای وجودی شخص پیوند میزند و سپس میان شخص بااشخاص دیگر پیوند و چسبندگی ایجاد میکند که از آن به انسجام اجتماعی یاد میشود.
با نگاهی دقیق به روابط اجتماعی بویژه جامعه کوچک خانواده، که بنیاد اجتماع را شکل میبخشد، میتوان بسادگی دریافت که نقش اساسی و کلیدی در پیوند همسران را، احسان برخاسته از عواطف و احساسات شکل میبخشد و قوانین و مقررات عقلانی تنها برای متعادل سازی یا پر کردن برخی از خلاهایی به کار میرود که عواطف در آنجا به هر دلیلی حضور نیافته است.
هر جا ماده چسبنده عواطف و احساسات حضور یافته است و رفتارها در مدار احسان شکل گرفته است، نیازی به قوانین مقررات نیست؛ اما هر جایی به هر دلیلی این ماده چسبنده و پیونددهنده قوی حضور نداشته یا حضوری کم رنگ داشته باشد، در آنجاست که قوانین برای ترمیم و بازسازی وارد میشود. این قوانین و مقررات عقلانی نیز بسیار شکننده حضور دارند؛ چرا که اگر زیاد مورد توجه قرار گیرند، به بخشهای دیگری که عواطف، حضوری کم رنگ داشته ضربه میزنند و ناگهان پیوند عاطفی میان همسران را از میان میبرند.
هر جامعهای همان خانواده بزرگ است که پیوند اصلی را در میان آنان همان عواطف و احساسات ایجاد میکند؛ چرا که جوامع ابتدایی و نخستین، همان خانوادههای بزرگ از عشیره و قبیله و قوم بوده است و در شکل پیچیدهتر،خانوادههای عقیدتی هستند که به آنان امت و ملت گفته میشود که عقاید مشترک و روش همسان موجب شده است تا در کنار هم گرد آیند و امتی چون امت اسلام را تشکیل دهند.
با نگاهی به واژه شناسی انسان به خوبی این معنا به دست میآید که انس انسان با دیگری است که این پیوند را ایجاد میکند. این انس نیز جز با همان عواطف واحساسات تحقق نمییابد و محبتها و مهر میان افراد است که آنان را در کنار هم جمع کرده و پیوند میزند. پس در ارزشگذاری نسبت به افراد میبایست به همین عواطف و احساسات و میزان آن توجه کرد. هر چه عواطف و احساسات از طریق احسان قویتر و شدیدتر باشد، ارزش انسانی فرد بیشتر است. از این رو امیرمومنان على(ع) در بیان ارزشگذاری هر فرد انسانی به میزان احسان او توجه میدهد و میفرماید: قیمَهُ کُلِّ امْرِى ءٍ ما یُحْسِنُهُ؛ارزش هر کس به اندازه نیکیها و خوبى هاى اوست.(امالى صدوق، ص ۱۱۷)
پس اگر بخواهیم معیاری برای روابط درست و صحیح انسانی ارائه دهیم باید به حوزه عواطف و احساسات مراجعه کنیم و ببینیم که تا چه اندازه احسان به عنوان نمود و جلوه خارجی آن در شخص بروز و ظهور میکند. هرچه شخص دارای احسان و نیکوکاری بیشتر باشد، ارزشهای انسانی در او بیشتر است و میتوان بهترین روابط اجتماعی را در او سراغ گرفت.
* چیستی احسان و نیکوکاری
اما این ملاک و معیاری که نشانه ارزشگذاری انسان و ملات پیوند و چسبندگی افراد انسانی و تشکیل جامعه است، به چه معناست و چگونه میتواند تحقق یابد؟ اصولا احسان چیست؟ به چه چیزی احسان و نیکوکاری میگویند؟ مصادیق و موارد عینی آن چیست؟
واژه و اصطلاح عربی احسان برگرفته از حسن است که در دو معنا کاربرد دارد: ۱. نعمت بخشیدن به دیگرى؛ ۲. کار نیک انجامدادن. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ذیل واژه حسن)
از نظر آموزههای اسلام و در فرهنگ قرآنی، احسان برتر از عدالت دانسته شده است؛ زیرا عدالت آن است که انسان آنچه برعهده اوست انجام بدهد و آنچه سهم اوست بگیرد؛ ولى احسان این است که بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.(همان) چنانکه گفته شد، خاستگاه عدالت، عقل و خاستگاه احسان، قلب است. انسانیت انسان هر چند که به بهرهگیری از هر دو است، ولی انسان پیش از آنکه عقلانی باشد عاطفی است؛ البته هر انسانی باید به گونهای عمل کند که عواطف به شکل افراطی ظهور نیابد، بلکه باید با فشار عقل مدیریت شود تا در یک شکل متعادل و متناسبی عمل کند. به سخن دیگر، عقل همان ترمز عواطف قلبی است؛ از این رو به عقل عقل گفتهاند؛ چرا که عقال به پایبندی گفته میشود که بر پای شتر میبندند تا او را از حرکت بازدارند. عقل، پایبند و ترمز عواطف است تا سرکشی نکند و از جاده حق خارج نشود.
* برخی مصادیق احسان
احسان به معنای نیکوکاری و بخشندگی، کار پسندیدهای است که عقل نیز آن را به عنوان یک عمل پسندیده میپذیرد. با نگاهی به مصادیقی که خداوند در قرآن برای احسان بیان کرده میتوان دریافت که احسان دایره گسترده و وسیعی دارد و دامنه آن محدود به کمکهای مادی و مالی نمیشود.
از نظر قرآن، احسان دارای مصادیقی چون امیدواری به خدا(مائده، آیات ۸۴ و ۸۵)، ایمان(کهف، آیه ۳۰)، تقوا و پرهیزکاری(یوسف،آیه ۹۰؛ مرسلات، آیات ۴۱ و ۴۴)، تواضع (مائده، آیات ۸۲ و ۸۴)، شبزندهداری برای عبادت و تفکر(ذاریات، آیات ۱۶ و ۱۷)، جهاد در راه خدا و تحمّل سختىهاى آن(توبه، آیه ۱۲۰؛ عنکبوت، آیه ۶۹)، خیرخواهی برای خدا و رسولش(توبه، آیه ۹۱)، دعا و نیایش(مائده، آیات ۸۳ تا ۸۵؛ اعراف، ایه ۵۶)، دعوت به توحید(صافات، آیات ۱۲۵ تا ۱۳۱)، دوستی اهل بیت پیامبر(شوری، آیه ۲۳)، صبر در امور(یوسف، آیه ۹۰)، صلح و سازگاری(نساء، آیه ۱۲۸)، عفو و گذشت و بخشش از خطای مردم(آل عمران، آیه ۱۳۴؛ مائده، آیه ۱۳)، انجام وظیفه و امتثال امر الهى(صافات، ایات ۱۰۲ تا ۱۰۵)، نماز(هود، آیات ۱۱۴ و ۱۱۵؛ لقمان، آیات ۳ و ۴)، عمل صالح(کهف، آیه ۳۰)، رعایت حال کهنسالان(یوسف، آیه ۷۸)، تامین محرومان(ذاریات، آیات ۱۶ و ۱۹)، پاسخ به پرسش دیگران و تعبیر رویا(یوسف، آیه ۳۶)، پرداخت زکات و واجبات مالی(لقمان، آیات ۳ و ۴) اجتناب از فساد(اعراف، آیه۵۶)، فحشاء(نجم، آیات ۳۱ و ۳۲) گناهان کبیره(همان) و استغفار از گناهان در سحرگاهان(ذاریات، آیات ۱۶ تا ۱۸) است.
همه مصادیق احسان شایسته است که همگان آن را انجام دهند، بعضی از مصادیق آن در حق برخی شایستهتر است و انسان انتظار بیشتری از آنان دارد. پیامبر(صلىالله علیه و آله) به عنوان نمونه میفرماید: اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاَغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَهُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛ عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر. (نهجالفصاحه، ح ۲۰۰۶ )
بیگمان علنی انجام دادن احسان و هر یک از مصادیق آن امری طبیعی است، ولی اگر بخواهیم بهترین جلوههای آن را نیز بدانیم میبایست به این سخن امام باقر(ع) متوجه باشیم که نیکوکاری در برخی از امور به شکل نهان آن بسیار باارزشمندتر است: أربَعٌ مِن کُنُوز البِرّ: کِتمانُ الحاجَه وَ کِتمانُ الصَّدَقَهًِْ وَ کِتمانُ الوَجَع وَ کِتمانُ المصیبَهًِْ. چهار چیز از گنجهای نیکوکاری است: پنهان داشتن حاجت، صدقه پنهانی، نهان داشتن درد و نهان داشتن مصیبت.(بحارالانوار ج۷۵ ص۱۷۵)
امام صادق(ع) نیز در بیان ویژگیهای احسان و نیکی برتر به این نکته توجه میدهد که: لا یَتـِمُّ المَعروفُ اِلا بِثَلاثِ خِصـالٍ: تَعجیلِه وَ تقلیلِ کَثیرِه وَ تَرکِ الامتِنانِ بِه؛ احسان و نیکى کامل نباشد، مگر با سه خصلت: شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن.(تحفالعقول، ص۳۲۳)
به هر حال، احسان ارتباط تنگاتنگی با عواطف و روح و روان آدمی دارد و نخستین تاثیر را در نفس خود شخص میگذارد. به این معنا که هر کاری که دلها را آرامش میبخشد از مصادیق احسان است، حال مادی باشد یا معنوی.
بنابراین نمیتوان دایره احسان را محدود به حوزه مادیات و کمکهای مالی کرد، بلکه گاه انسان بیش از آنکه به احسان و نیکی مالی نیازمند باشد، خواهان عفو از خطا یا توجه بیشتری از نظر مهر و محبت است. والدین و همسران بیش از آنکه نیازمند کمکهای مالی باشند، نیازمند عشق و مهر و محبت انسان هستند؛ چرا که قلب انسان نیازمندترین بخش انسانی است و از هر گونه سخن بر خاسته از بیمهری، بشدت میشکند و زخمی جانکاه برمیدارد که ترمیمناپذیر است؛ قلب شکسته را درمانی نیست هرچند که زخم شمشیر و ناداری را درمان است و پیوند میخورد.
پس دایره احسان بسیار گسترده است و بیش از آنچه در بالا بیان شده در آیات و روایات به عنوان مصادیق ذکر شده که بیانگر دایره وسیع معنایی و مصداقی احسان و نیکوکاری است.
احسان از اخلاق پیامبران است و پیامبر گرامی(ص) در احسان پیشگام و پیشوا بوده است. آن حضرت(ص) که دارای خلق عظیم است،(قلم، آیه ۴) ملاک و معیار آن را چند چیز برمیشمارد که یکی از آنها احسان است. به نظر خود آن حضرت(ص) کسی که بخواهد خودش را به خلق عظیم پیامبر متصف و همانند کند میبایست اهل احسان باشد. ایشان در سفارش خود به امیرمومنان علی(ع) میفرماید: أَلا اُخبِرُکُم، بِأَشبَهِکُم بى خُلقا؟ قالَ: بَلى یا رَسولَ اللّه قالَ: أَحسَنُکُم خُلقا، وَأَعظَمُکُم حِلما، وَأَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ وَأشَدُّکُم مِن نَفسِهِ إِنصافا؛ به امیرالمؤمنین(ع)فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیهتر است؟ عرض کردند: آرى، اى رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شما خوشاخلاقتر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصافتر باشد.(مکارم الاخلاق، ص ۴۴۲)
بنابراین، مسلمان واقعی که باید پیامبر(ص) را اسوه نیک خویش قرار دهد(احزاب، آیه ۲۱)، باید اینگونه باشد تا محمدی شود.
البته هر کسی گرایش به احسان ندارد، کسانی تمایل به آن دارند که از صفاتی چون ایمان و اعتقاد به معاد برخوردار باشند؛ زیرا ریشه همه اصول اخلاقی، دین و عقل است. اما غیر این امور، انسان میبایست اهل درد باشد؛ زیرا کسی که درد را نشناسد در اندیشه درمان درد در دیگری نیست. کسی که تجربه درد را دارد همواره میکوشد تا آن را در دیگری کاهش یا از میان بردارد. از این رو امام موسی کاظم(ع)می فرماید: مَن لَم یجِد لِلاساءَهِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ؛کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.(بحارالانوار، جلد ۷۸، ص۳۳۳)
* برخی آثار و برکات احسان و نیکوکاری
چنانکه گذشت، احسان و نیکوکاری چون آب و سیمان نخست میان اجزای شن و خاک پیوند میزند و سپس میان بلوکها و سنگها و آهن پیوند ایجاد میکند و ساختمان جامعه را میسازد. پس پیش از آنکه دیگران از احسان بهرهمند شوند، روح روان نیکوکار است که از احسان خویش بهرهمند میشود.
۱. سعادت دنیا و آخرت: این بهرهمندی هم به شکل مادی و هم معنوی و نیز دنیوی و اخروی است. از نظر آموزههای اسلامی، سعادت و شقاوت را میبایست در این مکارم اخلاقی و فقدان آن جست. رسول اکرم(ص) در این باره میفرماید: اَلصَّدَقَهُ عَلى وَجهِها وَاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَهً وَتَزیدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِعَ السُّوءِ؛ صدقه بهجا و نیکوکارى و نیکى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بدجلوگیرى مى کند. (نهجالفصاحه، ح ۱۸۶۹)
به سخن دیگر، احسان به دیگری نخستین تاثیر را در زندگی شخص میگذارد و سعادت او را تضمین میکند. بیگمان بهشت به عنوان مکانی که انسان در آن به آسایش و آرامش ابدی میرسد و از هر گونه رنج و شقاوت و سختی رهایی مییابد، مطلوب است. رسیدن به بهشت سعادت در گرو احسان و نیکوکاری است. خداوند در آیاتی از جمله ۴۱ تا ۴۴ سوره مرسلات و ۱۵ و ۱۶ ذاریات بهرهمندی از بهشت و مواهب آن را در گرو احسان به دیگران میداند. رسول اکرم(ص) در این باره میفرماید: عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِى الجَنَّهِ وَ ایّاکُم وَ الکِذبِ فَاِنَّهُ مَعَ الفُجورِ وَ هُما فِىالنّارِ؛ شما را سفارش مىکنم به راستگویى، که راستگویى با نیکوکارى همراه است و هر دو در بهشتند و از دروغگویى بپرهیزید که دروغگویى همراه با بدکارى است و هر دو در جهنمند.(نهجالفصاحه، ح ۱۹۷۶)
امام صادق(ع) یکی از نشانههای اهل بهشت در دنیا را نیکوکاری میداند. این بدان معناست که اهل احسان بیشک اهل بهشت هستند. آن حضرت میفرماید: اِنَّ لاِهْلِ الْجَنَّهِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطیفٌ وَ قَلْبٌ رَحیمٌ وَ یَدٌ مُعْطیَهٌ؛ بهشتىها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده. (مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۱)
۲. افزایش طول عمر و برکت در زندگی : از دیگر آثار و برکات احسان میتوان به افزایش عمر و برکت در مال و ثروت اشاره کرد. رسول اکرم(ص) ضمن بیان اعمالی که موجب عمر میشود، به احسان به عنوان مهمترین عامل اشاره کرده و میفرماید: اِنَّ القَومَ لَیَکونونَ فَجَرَهً وَ لا یَکونونَ بَرَرَهً فَیَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمى اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَکَیفَ اِذا کانوا اَبرارا بَرَرَهً!؟مردمى که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانى مىشود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟(کافى، ج ۲، ص ۱۵۵، ح ۲۱)
امیرمؤمنان علی(ع) نیز میفرماید: کَثرَهُ اصطِناعِ المَعروفِ تَزیدُ فِى العُمُرِ وَ تَنشُرُ الذِّکرَ؛ زیاد کار نیک انجام دادن، عمر را مى افزاید و نام را پرآوازه مىسازد.(غررالحکم، ح ۷۱۱۳)
در همین رابطه امام صادق(ع) نیز میفرماید: اَلبِرُّ وَ حُسنُ الخُلقِ یَعمُرانِ الدّیارَ وَ یَزیدانِ فِى العمارِ؛ نیکوکارى و خوشاخلاقى، خانهها را آباد و عمرها را طولانى مىکنند.(کافى، ج ۲، ص ۱۰۰، ح ۸)
امام صادق(ع) همچنین به یک نکته کلیدی در زندگی انسان اشاره میکند و میفرماید که مردمان بیش از آنکه با اجل خود زنده باشند، با احسان خویش زنده هستند. این بدان معناست که تاثیر احسان در افزایش عمر یک تاثیر شگرف و اساسی است. آن حضرت میفرماید: یَعیشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَعیشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ یَموتون بِذُنوبِهِمْ اَکْثَرَ مِمّا یَموتونَ بِآجالِهِمْ؛ مردم، بیشتر از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خود زندگى مىکنند و بیشتر از آنکه با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود مىمیرند.(دعوات الراوندى، ص ۲۹۱، ح ۳۳)
۳. رهایی از گرفتاری و اندوه: بسیاری از گرفتاریها و مشکلات اندوهزا را میتوان با احسان برطرف کرد.(صافات، آیات ۷۵ تا ۸۰؛ ۱۱۴ تا ۱۲۱) پیامبر اکرم(ص) نیز درباره این اثر احسان در زندگی میفرماید: اَحِبُّوا المَعروفَ وَ اَهلَهُ فَوَالَّذى نَفسى بِیَدِهِ اِنَّ البَرَکَهَ وَ العافیَهَ مَعَهُما؛ نیکى و نیکوکاران را دوست بدارید. سوگند به آنکه جانم به دست اوست، برکت و تندرستى، با نیکى و نیکوکاران است.(کنز العمّال، ح ۱۵۹۷۴)
4. نام نیک، اعتبار اجتماعی و داوری: این یکی دیگر از آثاری است که برای احسان گفته شده است. خداوند برخورداری از نام نیک را از پاداشهای نیکوکاران میداند.(صافات، آیات ۷۵ تا ۸۰؛ و نیز آیات ۱۰۴ تا ۱۲۰) اعطاى قدرت و منزلت اجتماعى نیز در همین راستا به محسنان داده میشود.(یوسف، آیه ۵۶) در حقیقت کسی که در جامعه نیکنام شد، معتبر میشود و به مقام داوری نیز میرسد و مردم او را داور در میان خویش قرار میدهند و از حکمیت و اعتبار آن بهرهمند میشود.(یوسف، آیه ۲۲) امام صادق(ع) درباره نقش بخشندگی در تحقق محبت و کسب گرایش مردمی به شخص نیکوکار میفرماید: ثَلاثٌ تـُورِثُ المَحَبَّه: الـدَیـنُ وَ التَّـواضُعُ وَ البَذلُ؛ سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن و فـروتنـى و بخشـش.(تحفالعقول، ص ۳۱۶)
5. مقامات مادی و معنوی: از دیگر آثار احسان میتوان به دستیابی به مقامات مادی و معنوی در دنیا و آخرت اشاره کرد که از آن جمله به آبرومندی در قیامت(یونس، آیه ۲۶)، امتنان الهی(یوسف، آیه ۹۰)، تحیت الهی(صافات، آیات ۷۵ تا ۱۰۰)، مقام عالم و حکیم(یوسف، آیه ۲۲)، امدادات الهی(صافات، آیات ۱۱۴ تا ۱۲۱) اشاره کرد.
البته احسان به خلق آثار و برکات دیگری نیز دارد که به لحاظ اختصار به همین مقدار بسنده میشود.