
emamian
مدیریت والدین بر استفاده فرزندان از فضای مجازی
یکی از مهمترین معضلاتی که گریبانگیر نسل جوان شده است، این است که اعضای خانواده به بهانههای گوناگونی از جمله لزوم ارتباط با عصر تکنولوژی و با خبر بودن از اوضاع جهان، به گونهای تمام وقتشان را صرف پرداختن به برنامههای گوناگون فضای مجازی میکنند که این زیادهرویها موجب این شده است که ارتباط عاطفی میان والدین و فرزندان بسیار کمرنگ شود.
یکی از نمونههای بارز زیادهروی در پرداختن به فضای مجازی توسط فرزندان، این است که در دید و بازدیدها یا مهمانیها، ارتباطات خلقی و عاطفی به نحو احسن میان اعضای خانواده و فامیل جای خود را به پرداختن بیرویه به برنامهها و بازیهای فضای مجازی داده است. تنها راهکار در مقابل این معضل بسیار بزرگ این است که والدین با برنامهریزی که بر مبنای نرم خویی و با الگو قرار دادن احادیث معصومین علیهم السلام و آیات قرآن کریم باشد، اوقات خاصی برای پرداختن فرزندانشان به فضای مجازی اختصاص دهند، به طور مثال والدین باید وقت مناسبی را برای صبحانه و ناهار و شام تنظیم کنند که به گونهای باشد که همه دور هم جمع شوند نه اینکه مثلاً پدر خانواده به بهانه اینکه دیر به خانه میآید جدای از فرزندان به خوردن ناهار بپردازد، و وقتی که در هنگام خوردن صبحانه و ناهار و شام دور هم جمع هستند والدین نگذارند که فرزندان به فضای مجازی گوشی تلفن همراه خود بپردازند، بلکه در هنگام خوردن این سه وعده، فرزندان آنها را کنار بگذارند و از گفت و گو و پیوندهای عاطفیشان سر سفره غذا لذت ببرند، و والدین این مورد بسیار مهم را به فرزندان خود یاد بدهند که وقتی که به سر سفره میآیند گوشی تلفن خود را در حالت سکوت بگذارند و یا فقط به تماسهایی جواب دهند که واقعاً ضروری باشد.
یکی دیگر از راهکارهایی که والدین برای از جلوگیری از زیادهروی فرزندانشان در فضای مجازی میتوانند انجام دهند، این است که وقتی که میبیند تاثیرات منفی استفاده بیرویه از فضای مجازی بیشتر از تاثیرات مثبت آن در فرزندانشان است، مسلماً بهترین راه حل این است که دنبال جایگزینی باشند که این خلأ و معضل بسیار بزرگ در فرزندانشان را جبران کند، یقیناً بهترین راه حلها و راهکارها برای این جایگزینیها، این است که والدین سبک و فرهنگ زندگیشان را با سبک و فرهنگ اسلامی تطبیق دهند، در واقع میتوان گفت که یکی از مهمترین و اساسیترین بنیادهایی که باید در آن سبک و فرهنگ اسلامی اجرا شود، بنیاد خانواده است.
یکی از اساسیترین موارد جایگزینی زیاده روی فرزندان در فضای مجازی و مهمترین راهکار، این است که ارتباطات و گفتگوها میان اعضای خانواده به نحو احسن انجام شود، به گونهای که فرزندان آنچنان با والدین خود راحت باشند و از آنها نترسند که تمامی خواستهها و دغدغههایشان را با والدینشان در میان بگذارند، چرا که این تعاملات و گفتگوهای میان اعضای خانواده است که موجب میشود که فرزندان آنقدر در خودشان احساس تنهایی و بی یاوری نکنند که به فضای مجازی پناه ببرند و در استفاده از آن زیادهروی کنند، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهمیت نشستن پدر خانواده در کنار همسر و فرزندانش میفرمایند:«جُلُوسُ المَرءِ عِندَ عِيالِهِ أحَبُّ إلَى اللّه ِ مِنِ اعْتِكافٍ في مَسجِدي هذا»[۱]«نشستن مرد پيش زن و فرزندانش نزد خداوند محبوب تر است از اعتكاف در اين مسجد من».
یکی دیگر از موارد جایگزینی زیادهروی فرزندان در فضای مجازی، این است که والدین کاری کنند که چرخه رفت و آمدشان با آشنایان و بستگان و اقوامشان زیاد باشد، چرا که در صورت قطع صله رحم، خانواده منزوی میشود و همین موجب میشود که فرزندان خانواده احساس تنهایی کنند و به خاطر همین احساس تنهای، به فضای مجازی پناه برده و در استفاده آن زیادهروی کنند، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مورد اهمیت صله رحم میفرمایند:«صِلَةُ الاَْرْحامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسْمِحُ الْـكَفَّ وَ تُطيبُ النَّفْسَ وَ تَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِى الاَْجَلِ»[۲] «صله رحم، اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاكيزه، روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد».
یکی دیگر از موارد جایگزینی زیادهروی فرزندان در فضای مجازی این است که والدین به فرزندان خود بیاموزند که دوستانی داشته باشند که متدیّن و شایسته باشند تا در صورت احساس تنهایی با آنان رفت و آمد و ارتباط داشته باشند، چرا که این ارتباط و رفت و آمدشان با دوستان متدین و شایسته موجب میشود که از فرط احساس تنهایی به فضای مجازی پناه نبرند و در استفاده از آن زیادهروی نکنند، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهمیت دوستی و رفت و آمد با دوستان متدیّن میفرمایند:«مَن زارَ أخاهُ في بَيتِهِ قالَ اللّه ُ عزّ و جلّ لَهُ : أنتَ ضَيفِي و زائرِي ، عَلَيَّ قِراكَ و قد أوجَبتُ لكَ الجَنَّةَ بِحُبِّكَ إيّاهُ»[۳]«هر كه به ديدن برادر خود در خانه اش رود ، خداوند عزّ و جلّ به او فرمايد : تو ميهمان و زاير من هستى ، پذيرايى از تو به عهده من است و من به پاداش محبّت تو به او، بهشت را بر تو واجب كردم».
یکی دیگر از موارد جایگزینی زیادهروی فرزندان در فضای مجازی این است که والدین بستر سرگرمیها و تفریحات سالم فرزندانشان را فراهم آورند و این تفریحات و سرگرمیها به گونهای باشد که خود والدین نیز در کنار فرزندانشان به انجام تفریح و خوشگذرانی بپردازند، وقتی که والدین به سر سرگرمیها و تفریحات سالم را برای فرزندانشان فراهم کنند موجب این میشود که فرزندان از سر بیحوصلگی به بازیهای بیهوده فضای مجازی پناه نبرند و در آن زیادهروی نکنند، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهمیت سرگرمی و تفریح در خانواده میفرمایند:«اُلهُوا وَ الْعَبُوا فَإنّي أَكرَهُ أن يُرى فِي دينِكُم غِلظَةٌ»[۴]«به سرگرمى و بازى بپردازيد ؛ زيرا دوست ندارم در دين شما سخت گيرى ديده شود».
یکی از سیرههای بسیار زیبای پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم نیز این بود که با خردسالان خانواده خود بازی میکردند، چنانچه در حدیثی چنین آمده است:«كَانَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ يَرْكَبَانِ ظَهْرَ اَلنَّبِيِّ وَ يَقُولاَنِ حُلْ حُلْ وَ يَقُولُ نِعْمَ اَلْجَمَلُ جَمَلُكُمَا»[۵]« امام حسن و حسین علیهما السلام بر پشت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سوار میشدند و میگفتند: حرکت کن! نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز میفرمودند: شتر شما، خوب شتری است».
و نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد نحوه بازی کردن با خردسالان میفرمایند:«مَن كانَ عِندَهُ صَبِيٌّ فَليَتَصابَّ لَهُ»[۶]«هر کسی که در کنار کودکی است باید با وی چون کودکان رفتار کند».
و نیز حضرت امام علی علیه السلام در این مورد میفرمایند:«مَن كانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا»[۷]«هر كه بچه اى دارد ، بچگى كند (با او كودكانه رفتار كند)».
یکی از مهمترین اصول نظارت و مدیریت والدین بر استفاده فرزندان از فضای مجازی، این است که اگر برنامههایی از فضای مجازی دارای محتویات و فضاهایی هستند که با حرایم شرعی و عرفی منافات دارند، حتماً به دنبال جایگزینی از آن برنامهها برای فرزندانشان باشند، به طور مثال محیط فضای مجازی اینستاگرام همواره با ولانگاریها و هنجار شکنیهای دینی و عرفی همراه است که مسلماً استفاده آنها برای فرزندان را با مشکلاتی روبرو میکند، بهتر است والدین جایگزین این برنامه که مثلاً روبیکا هست را به فرزندانشان پیشنهاد دهند و تمام تلاششان بر این باشد که فرزندانشان از فضاهای مجازی غربی به فضاهای مجازی داخلی رجوع کنند.
البته مسئولین ذی ربط فضاهای مجازی داخلی نیز باید تمام تلاششان بر این باشد که تمامی امکانات برنامههای داخلی را به حداکثر برساند و اگر نقاط ضعفی دارند آنها را بهبود بخشند. البته باید این را نیز در نظر داشت که تمامی برنامههای خارجی اعم از فیسبوک و توییتر و اینستاگرام و تلگرام نیز در چند سال اول انتشارشان، دچار ضعفها و کمبودهایی بودند که به مرور زمان، اینها را برطرف کردند که بهبود این نقایص و کمبودها به مرور زمان در برنامههای داخلی نیز اتفاق میافتد. البته نباید همیشه به دنبال این باشیم که تمامی برنامههای مجازی خارجی حتماً باید جایگزینی در برنامههای داخلی نیز داشته باشند، چرا که بسیاری از برنامههای مجازی خارجی دارای فساد ساختاری هستند و نمیتوان جایگزینی در برنامههای داخلی برای آنها به وجود آورد.
یکی از اصولیترین و مهمترین موارد مدیریت فرزندان در استفاده از فضای مجازی، این است که تمام تلاش و سعیشان بر این باشد که میان فرزندان و اماکن مذهبی پیوند عاطفی برقرار کنند، چرا که والدین هرچند بتوانند در کنترل فرزندانشان در استفاده از فضای مجازی در داخل خانه، نظارتی مستقیم داشته باشند، اما توان کنترل آنها در خارج از خانه را ندارند، مثلاً ممکن است یکی از همکلاسیهای آنها در مدرسه گوشی تلفن همراهی را داشته باشد که در آن محتویات مستهجن و نامناسب باشد، اینجاست که باید والدین تمام سعیشان بر این باشد که پایههای ایمانی و مذهبی فرزندانشان را محکم کنند، به گونهای که همیشه به اماکن مذهبی مثل مساجد و حسینیهها به چشم پناهگاه نگاه کنند و در این اماکن پیوندشان با خداوند متعال و ائمه اطهار علیهم السلام را عاطفیتر و محکمتر کنند و همین امر موجب این شود که فکر انجام دادن گناهان که یکی از مصادیق مهم آن، گناهان کبیره ایست که در فضای مجازی موجود است، در وجودشان رخنه نکند. علاوه بر اماکن مذهبی والدین باید فرزندانشان را تشویق به انجام امور عبادی مانند نماز و روزه کنند که در نتیجه آن، یاد خداوند متعال و ائمه اطهار علیهم السلام موجب این شود که به سمت گناهان در فضاهای مجازی نروند.
والدین باید با افزایش بصیرت افزایی و آگاهی و بینش، فرزندانشان را از دسیسههای پشت پرده فضاهای مجازی غربی که در مورد انحراف جوانان است، آگاه کنند، و به آنان بیاموزند که تنها راه مقابله با آن دسیسهها، تطبیق اعمال و افعال با در نظر گرفتن بصیرت است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:«اَلْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ اَلطَّرِيقِ لاَ يَزِيدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّيْرِ إِلاَّ بُعْداً»[۸]«هر كه بدون بصيرت عمل كند مانند كسى است كه بيراهه ميرود، هر چه شتاب كند از هدف دورتر گردد».
یکی از نکات بسیار مهمی که والدین باید در نظارت و مدیریت خود بر استفاده فرزندان از فضای مجازی داشته باشند، این است که باید این نکته بسیار مهم را در نظر بگیرند که اگر فرزندانشان در استفاده از فضای مجازی زیادهروی میکنند، نمیتوان به صورت فی الفور آنان را از استفاده زیاد از فضای مجازی بازداشت، بلکه این باز داشتن، باید به صورت مستمر و از زیاد به کم باشد. ضمن اینکه این کنترل و بازداشتن والدین باید بر مبنای دلسوزی و مهربانی و بر مبنای آموزهها و قوانین اسلامی باشد، و نباید والدین از تنبیه و تحقیر و سرزنش و توهین فرزندانشان استفاده کنند، چرا که این کار در واقع از مصادیق زیادهروی در ملامت است که حضرت علی علیه السلام در این مورد میفرمایند:«الإفراطُ في المَلامَةِ يَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ»[۹]«زياده روى در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مى كند».
و نیز میفرمایند:«لا تُحَقِّرنَّ أحَدا مِن المسلمينَ ، فإنَّ صَغيرَهُم عِند اللّه ِ كَبيرٌ»[۱٠]«هرگز هيچ مسلمانى را خوار و حقير مشمار؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند بزرگ است».
نتیجهگیری: استفاده از فضای مجازی همانگونه که آثار مثبتی نظیر همگام بودن با عصر تکنولوژی و سرعت ورزی در انجام امورات انسان را در بر دارد، به تبع، آثار سوئی نیز دارد که چه بسا این آثار سوء از آثار خوب آن شاید بیشتر باشد، یکی از مهمترین مصادیق آثار سوء فضای مجازی، ترتّب آثار سوء آن بر فرزندان خانواده و نسل جوان است، بنابراین والدین مسئولند که بر نحوه استفاده فرزندانشان از فضای مجازی، نظارت و مدیریت داشته باشند، که این نظارت و مدیریت والدین باید بر مبنای آموزههای اسلامی باشد.
پی نوشت
[۱] مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، جلد ۲، صفحه ۱۲۲
[۲] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، جلد ۲، صفحه ۱۵۱، حدیث ۶
[۳] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، جلد ۲، صفحه ۱۷۷
[۴] میزان الحکمه، حدیث ۱۸۳۷۱
[۵] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۲۸۵
[۶] وسائل الشیعه، جلد ۲۱، صفحه ۴۸۶
[۷] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، جلد ۶، صفحه ۵۰
[۸] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، جلد ۱، صفحه ۴۳
[۹] تحف العقول عن آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، حسن بن علی بن شعبه حرانی، صفحه ۸۴
[۱٠] مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، جلد ۱، صفحه ۳۱
مصادیق خدعه در امور رفتاری
یکی از مهمترین مصادیق خدعه، ریا کردن انسانها در امور عبادی است، در واقع وقتی که مثلاً نمازی را به این نیت میخوانیم که خودمان را در منظر دیگران، شخصی مومن و عابد جلوه دهیم، همین یعنی اینکه مراد اصلی مان که تظاهر به عبادت در نزد دیگران است را در باطنمان پنهان کردهایم، که از مصادیق بارز خدعه است. از پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم سوال شد که چه چیزی موجب نجات فردای قیامت است؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند«إِنَّمَا النَّجَاةُ فِى أَنْ لَا تُخَادِعُوا اللَّهَ فَيَخْدَعَكُمْ فَإِنَّهُ مَنْ يُخَادِعِ اللَّهَ يَخْدَعْهُ وَيَخْلَعْ مِنْهُ الْإِيمَانَ وَنَفْسَهُ يَخْدَعُ لَوْ يَشْعُرُ فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ يُخَادِعُ اللَّهَ قَالَ يَعْمَلُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ ثُمَّ يُرِيدُ بِهِ غَيْرَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الرِّيَاءَ فَإِنَّهُ شِرْكٌ بِاللَّهِ إِنَّ الْمُرَائِيَ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْمَاءٍ يَا كَافِرُ يَا فَاجِرُ يَا غَادِرُ يَا خَاسِرُ حَبِطَ عملك وَ بَطَلَ أَجْرُكَ وَلَا خَلَاقَ لَك الْيَوْمَ النمش أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنتَ تَعْمَلُ لَه»[۱]«همانا رستگاری در این است که با خدا خدعه نکنید که با شما خدعه میکند، پس هر کس خداوند با او خدعه کند، لباس ایمان را از وی درآورد و اگر درک داشته باشد در حقیقت با خود خدعه کرده است، پرسیده شد: چگونه با خدا خدعه میکند؟
پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: عمل میکند به آنچه خدا امر فرموده، ولی غیر خدا را در آن عمل اراده میکند، پس از خدا بترسید و از ریا دوری کنید، زیرا ریا شرک به خدای عزوجل است، به درستی که ریاکار در روز قیامت به چهار اسم خوانده میشود: ای کافر، ای فاجر، ای حیلهگر، ای زیانکار! عمل تو از بین رفت و اجر تو باطل شد و برای تو امروز اجری نیست، پس اجر خود را از آنکه برای او عمل مینمودی طلب کن».
منافقین علاوه بر اینکه با خداوند متعال خدعه میکنند، با مسلمانان نیز خدعه میکند، تا اینجای مطلب از خدعه منافقین با خداوند متعال، بحث کردیم، حالا میخواهیم از مصادیق خدعه منافقین با مسلمانان بگوییم. معمولاً خدعه منافقین با مسلمانان شامل هر صفتی میشود که در آن منافقین از دو وجه خود استفاده میکنند، که وجه واقعی را در باطن خود پنهان میکنند و وجه غیر واقعی را در ظاهر کارشان بروز میدهند، که یکی از مصادیق آن دورو بودن است، یعنی مثلاً جلوی مومن از خوبی او بگوییم و پشت سرش از بدی او بگوییم و یا اینکه جلوی مومن خودمان را به خیرخواهی بزنیم اما پشت سرش بد او را بخواهیم، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم در مورد عقوبت اخروی دورو بودن میفرمایند:«مَنْ كَانَ لَهُ وَجْهَانِ فِي اَلدُّنْيَا كَانَ لَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ»[۲]« کسی که در دنیا دو رو باشد، روز قیامت برای او دو زبان از آتش خواهد بود».
یکی دیگر از مصادیق خدعه کردن منافقین به مسلمانان، ظلم کردن به مسلمانان است، چرا که ممکن است انسانی مثلاً با ظاهر خیر رساندن به کسی با او وارد رابطه شود اما نیت قلبی او ظلم کردن به او باشد، پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم در مورد عواقب ظلم کردن به مسلمانان میفرمایند:«مَنْ آذَى مُؤْمِناً فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اَللَّهَ وَ مَنْ آذَى اَللَّهَ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِي اَلتَّوْرَاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ وَ اَلزَّبُورِ وَ اَلْفُرْقَانِ وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِكَةِ وَ اَلنّٰاسِ أَجْمَعِينَ»[۳]«هر كه آزار كند مؤمنى را بتحقيق كه آزار كرده است مرا و هر كه آزار كند مرا، بتحقيق كه آزار كرده است خدا را، و هر كه آزار كند خدا را پس او ملعون است در تورية و انجيل و قرآن و در خبر ديگر بتحقيق كه لعنت كرده است او را خدا و فرشتگان و آدميان جميعا».
البته فقط نفْسِ فعلِ ظلم کردن به دیگران از مصادیق خدعه کردن نیست، بلکه حتی یاری رساندن به ظالمان نیز از مصادیق ظلم کردن است چنانچه پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:«مَن أعانَ ظالِما سَلَّطَهُ اللّه ُ علَيهِ»[۴]«هر كس ستمگرى را كمك كند ، خداوند او را بر وى مسلّط گرداند».
و نیز حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از پیامبر عظیم صلی الله علیه و آله و سلم روایت میکنند که:«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي مَنْ آذَى عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنَ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ مِنْ خَلْقِي فِي اَلْأَرْضِ مَا بَيْنَ اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِلٍ لاَسْتَغْنَيْتُ بِهِمَا عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقْتُ فِي أَرْضِي وَ لَقَامَتْ سَبْعُ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ بِهِمَا وَ جَعَلْتُ لَهُمَا مِنْ إِيمَانِهِمَا أُنْسا لاَ يَحْتَاجَانِ إِلَى أُنْسٍ سِوَاهُمَا»[۵]«فرمود:خداوند متعال مى فرمايد:بايد به من اعلان جنگ دهد آن كسى كه بندۀ مؤمنم را اذيت كرده است،و از غضبم در امان خواهد بود آن كس كه بندۀ مؤمنم را گرامى داشت،اگر از مخلوقاتم در زمين بين مشرق و مغرب فقط يك مؤمن به همراه امامى عادل باشد،از تمامى آنچه روى زمين خلق نموده ام بى نياز مى شوم،و به وسيلۀ همين دو نفر آسمانها و زمين به پاى داشته مى شود، و از ايمانشان براى آنان انسى قرار دهم كه به انسى غير از آن نيازمند نگردند».
و نیز پیامبر حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند:«مَن عَذَرَ ظالما بظُلمِهِ سَلَّطَ اللّه ُ علَيهِ مَن يَظلِمُهُ فإنْ دعا لَم يُستَجَبْ لَهُ ، و لَم يَأجُرْهُ اللّه ُ على ظُلامَتِهِ»[۶]«هر كه براى ستمِ ستمكارى عذر بتراشد (كارهاى او را توجيه كند) خداوند كسى را بر او مسلّط گرداند كه به وى ستم كند و در اين صورت چنانچه [براى رفع ستم از خود] دعا كند، دعايش مستجاب نشود و خداوند در برابر ستمديدگى اش به او اجر و پاداش ندهد».
یکی دیگر از مصادیق خدعه منافقین به مسلمانان، تحقیر کردن آنان است، چنانچه که مثلاً کسی در ظاهر قصد انجام دادن کار خیری را برای یک مسلمان داشته باشد اما آن روی سکه آن و نیت قلبی، آن تحقیر طرف مقابل باشد، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در مورد عقوبت تحقیر شمردن مسلمان میفرماید:«مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِيناً أَوْ غَيْرَ مِسْكِينٍ لَمْ يَزَلِ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى يَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِيَّاهُ»[۷]«هر كه مؤمنى را خوار شمارد چه (آن مؤمن) مستمند باشد. يا غير مستمند، پيوسته خداى عز و جل او را خوار و دشمن دارد تا آنگاه كه از خوار شمردن آن مؤمن برگردد».
پی نوشت
[۱] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد ۶۹، صفحه ۲۹۵
[۲] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد ۱۲، صفحه ۲۵۹
[۳] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۷۲، صفحه ۱۵۰
[۴] بحارالانوار، جلد ۸۹، صفحه ۱۷۲
[۵] مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، جلد ۱، صفحه ۶۰۵
[۶] بحارالانوار، جلد ۷۲، صفحه ۳۷۳
[۷] کافی، محمد بن یعقوب کلینی، باب الکبر، صفحه ۳۰۹
تقوا، مدار پذیرش اعمال انسان
تقوا از ماده ی «واو، قاف، یاء»،وقی، در اصل به معنای دور کردن شی ای به وسیله ی شی ای دیگر است،[1] چنانچه در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است:« اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِ تَمْرَةٍ»[2] آتش را حتی بوسیله ی شاخه ی خرما هم که شده، از خودتان دور کنید ، معنای صیانت و محافظت.[3] با توجه به اصل معنایی مذکور، برای تقوی ذکر شده است.خداوند متعال در قرآن کریم فضائل و آثار و کیفیات ممتازی را برای تقوا، نظیر؛ بصیرت پایدار[4]منشأ نزول رحمت و برکت از آسمان و زمین،[5]رزق و روزی بی حساب[6]و امور دیگر،ذکر فرموده است. جریان تقوا و پرهیزگاری در زندگی انسان و اهتمام زیاد در ترک گناه نقش مهمی در قبول پذیرش اعمال و در نتیجه رستگاری انسان مومن نزد خدای سبحان دارد، خداوند متعال در قرآن کریم در ضمن اشاره به داستان هابیل و قایبل در تقدیم قربانی، به علت پذیرش قربانی تصریح و تقوای ی هابیل را علت پذیرش قربانی وی می داند، خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:« وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ».[7]و داستان دو فرزند آدم را به درستى بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» برادر ديگر گفت: من چه گناهى دارم؟ زيرا خدا، تنها از پرهيزگاران مىپذيرد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در توصیه شان به جناب أباذرمی فرماید:« يا أبا ذر كن بالعمل بِالتَّقوى أشَدَّ اهتِماما مِنكَ بِالعَمَلِ بغَيرِهِ ؛ فإنّهُ لا يَقِلُّ عَملٌ بِالتَّقوى ، و كَيفَ يَقِلُّ عَملٌ يُتَقَبَّلُ ؟! لِقَولِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ : «إنَّما يَتَقَبَّلُ اللّه ُ مِنَ المُتَّقِينَ».[8] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : به عملِ با تقوا بيشتر اهتمام داشته باش، تا به عملِ بدون تقوا؛ زيرا هيچ عملى كه با تقوا توأم باشد اندك نيست، چگونه اندك باشد عملى كه پذيرفته مى شود! چون خداوند عزّ و جلّ مى فرمايد: «جز اين نيست كه خداوند از تقوا پيشگان مى پذيرد. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید:« صفتان لا يقبل اللّه سبحانه الأعمال إلّا بها ألتّقى و الإخلاص.».[9] دو صفت است كه خداوند سبحان اعمال را جز با وجود آنها نمى پذيرد: تقوا و اخلاص.
در واقع در توضیح حصول تقوی و اخلاص به عنوان مقدمه ی پذیرش اعمال باید گفت که؛ اهتمام افراد در ترک گناه باید دغدغه ی فکری افراد در زندگانی و اعمال روزمره ی آنان باشد، زیرا وقوع رفتار ناشایست و اعمال پسندیده و نیک در طول مدت روز، دال بر تزلزل شخصیتی افراد در نتیجه ی تفکر ناقص آنان در شناخت صفات خداوند متعال دارد، یعنی فرد در عین حال که در طول مدت روز به اقامه ی نماز می ایستد در همان روز نیز مرتکب اعمال ناروا مثل غیبت ،دروغ و زنا و دیگر معاصی می شود و اگر نماز خواندن بیانگر توجه وی به خدای متعال است، پس چرا مرتکب عمل زنا می شود؟ و آیا در هنگام زنا خدا را در نزد خود حاضر نمی یافت؟، در واقع چنین فردی ایمان ناقصی به خدای سبحان دارد و اعمال نیک و خدا پسندانه ی وی مثل نماز، روزه و دیگر اعمال عبادی، با تعلق به نفس و گرایشات مادی گرایانه ی وی آمیخته شده است و از این رو، اعمال نیک وی، مبرّا از امور ناخالص بوده و صرفا برای خداوند متعال نمی باشد، و این دال بر وجود تناقض در تفکر و در نتیجه در شخصیت وی می باشد و تا انسان مسیر و مشی فکری زندگی خود را برای همیشه تعیین نکند؛ اعمال نیک وی تاثیر کاملی در نفس وی نخواهد گذاشت، چنانچه در حدیثی از حضرت سجاد علیه السلام به بی فائده بودن اعمال عبادی مردی که مرتکب رفتار دوگانه ای در ارتباط با خداوند متعال است، اشاره شده است؛« كنتُ عندَ عليِّ بنِ الحسين عليه السلام ، فجاءَهُ رجُلٌ فقالَ لهُ : يا أبا محمّدٍ ، إنّي مُبتَلىً بِالنِّساءِ ، فأزني يَوما و أصُوم يَوما ، فيَكونُ ذا كفّارَةً لِذا ؟ : إنّهُ لَيس شيءٌ أحَبَّ إلَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ مِن أن يُطاعَ و لا يُعصى ، فلا تَزْنِ و لا تَصُمْ. فاجتَذَبَهُ أبو جعفرٍ عليه السلام إلَيهِ فأخَذَ بِيَدِهِ فقالَ : يا أبا زَنَّةَ تَعمَلُ عَمَلَ أهلِ النَّارِ و تَرجو أن تَدخُلَ الجَنَّةَ ؟!»[10] نزد امام زين العابدين عليه السلام بودم كه مردى آمد و به حضرت گفت : اى ابا محمّد! من زن باره هستم، از همين رو يك روز زنا مى كنم و يك روز روزه مى گيرم. آيا اين مى تواند كفّاره آن باشد؟ حضرت فرمود : هيچ چيز نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از اين نيست كه اطاعت شود و نافرمانى نشود. پس، نه زنا كن و نه [براى كفّاره] روزه بگير. سپس ابو جعفر (امام باقر) عليه السلام آن مرد را به طرف خود كشيد و دستش را گرفت و فرمود: اى مسخره ! كار دوزخيان را مى كنى و اميد دارى به بهشت روى.
از مجموع مطالب چنین نتیجه گرفته می شود که؛ طاعت الهی و انجام اعمال عبادی بدون اصرار بر ترک گناه در زندگی روزمره، اثر وضعی مهمی در نفس انسان نخواهد گذاشت و از این رو، استمرار در ارتکاب معاصی و عدم تقوای الهی در زندگی، طاعات و اعمال عبادی بندگان را تحت الشعاع قرار می دهد و آثار و خواص آن را از بین می برد ولی در مقابل اگر طاعت اندک با تقوای الهی در زندگی افراد همراه باشد، تاثیر آن در نفس انسان بسیار زیاد بوده و نزد خداوند متعال ارزشمند خواهد بود.
[1] ابوالحسین، احمد بن فارس، معجم مقائیس اللغة، دارالفکر، ج6، ص131
[2] بروجردی، حسین، جامع احادیث شیعه، نشر الصحف، ج8، ص339.
[3] ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، ج15، ص401.
[4] سورة الاعراف: 201.
[5] سورة الاعراف: 96.
[6] سورة الطلاق : 2-3.
[7] سورة المائدة: 27.
[8] مجلسی،محمد باقر،بحارالانوار،دارالاحیاء التراث، ج74، ص86.
[9] آمدی، عبدالواحد بن محمد،غرر الحکم و دررالکلم،دارالکتاب الاسلامی،ص423/77.
[10] کلینی، محمد بن یعقوب،الکافی، چاپ اسلامیة، ج5،ص541/5، باب الزانی
الگوی شخصیتی حضرت زهرا(س) در بیان رهبر معظم انقلاب
ایام فاطمیه فرصت مناسبی برای مرور زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام است. نگاه ویژه و ارزیابی منحصر به فرد رهبر معظم انقلاب از عظمت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام میتواند در شناخت آن بانوی گرامی یاریرسان باشد. ایشان بر این باورند که سنت ثابت الهی نگذاشت که مقام و جایگاه زهرای مرضیه علیهاالسلام، در پشت حجاب غلیظ اوهام پنهان بماند و آن ستاره درخشانِ خونین، درگذشت زمان به خورشیدی تابان تبدیل گشت. امروز نام و یاد مظلومیت آن بانوی دو عالم، از همه حصارهای کتمان و شبهه، عبور کرده و به اعتماد دلها و جانها رسیده است و بیتردید این درخشندگی و فزایندگی، ادامه خواهد داشت.[1]
از نگاه مقام معظم رهبری با مرور بر زندگانی حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام نکات مهمی به دست میآید. گزاف نیست اگر بگوییم تمام افتخارات، مقامات عالىِ معنوی و دستنیافتنىِ آن زنِ بینظیر تاریخ بشر و سیّده زنان عالم، در دوران کوتاه جوانی ایشان اتفاق افتاده است. هر آنچه که از حضرت زهرا علیهاالسلام پیرامون صبرها، ایستادگیها، موقعشناسیها و سخنان گوهربار ایشان سراغ داریم، همه در زمانی واقع شده که سن و سال زیادی نداشتند و این میتواند به عنوان یک الگوی قابل تدبر، دارای درسها و عبرتهای بسیار مهمی برای نسل جوان جامعه قرار گیرد.[2]
در نگاه رهبر معظم انقلاب، ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بسیار متنوع و گوناگون میباشد و چه از لحاظ زندگی فردی و چه با نگاه به وظایف اجتماعی، قابلیت الگوبرداری را دارد.
ایشان با اشاره به جنبههای عبادت فردی حضرت زهرا علیهاالسلام میفرمایند: «حسن بصری که طرفدارانش او را یکی از هشت انسان عابد میدانند و البته ارتباط مثبتی با اهلبیت علیهمالسلام نداشت، میگوید: «در دنيا هيچكس عابدتر از فاطمه عليهاالسلام نبوده است».[3] حسن بصری در حالی چنین میگوید که دوران حیات حضرت زهرا علیهاالسلام را درک نکرده؛ اما توصیف او قاطعانه است و این یعنی ویژگی عبادت و بندگی دختر نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله یکی از مسلمات و موارد بیتردید در آن زمان بوده است».[4]
رهبر معظم انقلاب با بیان جلوههایی از نقش اجتماعی پر رنگ حضرت صدیقه شهیده علیهاالسلام میفرمایند: «آن بانوی دو عالم در زمینه مسائل فرهنگی، مسئله حجاب، مسئله ایستادگی در مقابل باطل برای اثبات حق، دفاع از ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، وظیفه امر به معروف و مجاهدت، بسیار خوش درخشیدند. این بانوی مجلله با حضور در آن میدان عجیبی که بنا بود سرنوشت امت اسلام در آن میدان تعیین شود، با آن خطبههای عجیب توانستند نقشهِ جامعِ هویت زن در منطق اسلام را به دیگران انتقال دهند».[5]
پینوشت:
[1]. پیام مقام معظم رهبری به مناسبت روز بزرگداشت شهیدان در هفته دفاع مقدس، 2/7/1377.
[2]. برگرفته از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه، 26/6/1376.
[3]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج43، ص 76، دار إحياء التراث العربي.
[4]. بیانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با مداحان، 15/11/1399.
[5]. بیانات معظمٌ له در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام، 26/11/1398 ؛ بیانات رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری با مداحان، 15/11/1399.
چرا حضرت زهرا(س) طاهره نامیده شدند؟
عن أبي جعفر، عن آبائه عليهم السّلام، قال: إنّما سمّيت فاطمة بنت محمّد الطاهرة، لطهارتها من كلّ دنس، و طهارتها من كلّ رفث
امام باقر عليهالسلام از پدران خود عليهمالسلام نقل فرمودند: فاطمه ى زهرا عليهاالسلام چون از هرگونه پليدى و گناه پاك بودند، «طاهره» ناميده شدند.
بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره بینالمللی بزرگداشت علامه طباطبائی
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز. من حقیقتاً و عمیقاً متشکّرم از شما به خاطر اینکه این کار بزرگ را انجام دادید. یکی از بهترین کارهایی که باید این روزها انجام میگرفت و به ذهن شماها رسید، خداوند به شما الهام کرد و همّت کردید و انجام دادید، همین است؛ بزرگداشت این مرد بزرگ، این شخصیّت برجستهی تاریخی روحانیّت اسلام.
مرحوم علّامهی طباطبائی از پدیدههای کمنظیر حوزههای علمیّهی ما در طول قرنها است؛ انصافاً یک پدیدهی کمنظیری است. یک خصوصیّاتی در ایشان وجود دارد ــ حالا من بهاجمال عرض میکنم ــ که همهی این خصوصیّات جزو فضایل ممتاز انسانی است؛ همهی این خصوصیّاتی که تشکیلدهندهی شخصیّت این مرد است، جزو فضایل ممتاز یک انسان است. این خصوصیّات مثلاً اینها است که حالا بعضیهایش را من نوشتهام: علم، پارسایی و پرهیزکاری، مَلَکات اخلاقی، ذوق و هنر، صفا و رفاقت ــ وفاداری و دوستی و رفاقت و مانند اینها ــ و بسیاری از خصوصیّات دیگری که حالا من لازم ندانستم اینجا بشمرم. مجموعهی این خصوصیّات، تشکیلدهندهی شخصیّت این مرد بزرگ است و هر کدام از این خصوصیّات یک فضیلتی از فضایل انسانی است.
دربارهی علم این بزرگوار چند جنبه را بنده یادداشت کردهام که عرض بکنم تا مورد توجّه قرار بگیرد. یکی مسئلهی تنوّع گستردهی دانشیِ این مرد بزرگ است؛ یعنی ایشان در تنوّع دانشی انصافاً کمنظیر است. در طول تاریخ، ما افرادی مثل شیخ طوسی، علّامهی حلّی و امثال اینها را داریم که تنوّع علمی دارند، امّا در زمان ما انصافاً کم است؛ یعنی بنده غیر از ایشان کسی را با این تنوّع علمی نمیشناسم. ایشان فقیه است، اصولی است، فیلسوف است، دارای غُور شدید در عرفان نظری است، عالِم به هیئت و ریاضیات است، عالِم برجستهی تفسیر و علوم قرآنی است ــ که در این زمینه انصافاً ایشان بینظیر است ــ شاعر است، ادیب است، در علم انساب، علم نسب، ایشان یک فرد ماهر و فعّال است؛ یعنی از چیزهایی که مثلاً در کنار فلسفه یا عرفانِ آقای طباطبائی این را انسان [میتواند] نگاه کند، علم انساب است. ایشان یک جدولی دارند که خانوادهی قاضی طباطبائی را معرّفی میکنند؛ یک جدول تاریخی است که به نظر من یک اثر هنری درجه یک است که چاپ شده و در اختیار افراد هست. مرحوم والد ما که با آقای طباطبائی از نجف رفیق بودند، دوست بودند ــ خود پدرم برای من نقل کردند این را ــ ایشان به آقای طباطبائی مینویسد که شما ترتیب شجرهنامهی ما را از فلان کس ــ یک آقای معروفی در قم ــ بپرسید بگیرید برای من بفرستید؛ آقای طباطبائی در جواب مینویسد که خود من به قدر ایشان میدانم یا بیشتر از ایشان میدانم؛ یکی از این دو عبارت است که حالا من یادم نیست. و ایشان شجرهنامهی ما را تنظیم کرده و فرستاده؛ یعنی این شجرهنامهای که الان در اختیار ما هست، تنظیمشدهی آقای طباطبائی است. یعنی انسان یک تنوّع علمی عجیبی در ایشان مشاهده میکند. حالا مثلاً گفتم ریاضیات و هیئت؛ میدانید ــ یعنی شاید معروف است ــ که نقشهی مدرسه حجّتیّهی فعلی را ایشان کشیده؛ یعنی یک معمار به تمام معنا و یک معمار کامل است. این تنوّع علمی یک جنبهی خاصّی از جنبهی علمی آقای طباطبائی است.
یک جنبهی دیگر، عمق علمی و فکری ایشان است. ایشان در همین علومی که حالا ما میدانیم و اطّلاع داریم، عمق [زیادی دارند]. اوّلاً در اصول صاحبمبنا است. حالا من در فقه از ایشان اثری ندیدم، امّا ایشان در اصول کاملاً صاحبمبنا است؛ یعنی حاشیهی کفایهی(۲) ایشان [این را] نشان میدهد. در فلسفه یک فیلسوف نوآور است؛ ایشان دستگاه فلسفی جدیدی را ارائه میکند که مظهرش همان اصول فلسفه و روش رئالیسم است، و بعد هم این دو کتابی که اخیراً(۳) ایشان نوشتند و منتشر کردند: بدایه(۴) و نهایه.(۵) در تفسیر، به نظر من یک مفسّر شگفتیساز است؛ یعنی کسی تفسیر المیزان را نگاه کند، [میفهمد که] تفسیر المیزان به معنای واقعی کلمه یک تفسیر شگفتآور است، از لحاظ کثرت و تنوّع و عمق مطالب که حالا من بعداً یک اشارهای به این خواهم کرد. این هم یک جنبه که مسئلهی عمق علمی و فکری ایشان است.
یک جنبهی دیگر علمی این بزرگوار، مسئلهی شاگردپروری است. این شاگردپروریِ مرحوم آقای طباطبائی چیز عجیبی است. این یکی از هنرهای هر عالِمی است؛ در بین علما داریم کسانی که شاگردپرورند و شاگردهای زیادی دارند؛ مرحوم آقای طباطبائی از این قبیل آدمها است. در بین این فلاسفهی دورهی اخیرِ فلسفه در ایران ــ که مرکز فلسفهی کشور هم در واقع تهران بوده ــ از دورهی مرحوم ملّا عبدالله زنوزی و پسر ایشان، آقا علی حکیم، بعد مرحوم میرزای جلوه، میرزا اسدالله قمشهای، اینهایی که برجستگان حکمت و عرفانند که عمدتاً در تهران متمرکز بودند و بخشی هم در جاهای دیگر، مثل مرحوم حاجی سبزواری در سبزوار، یکی دو نفر در قم، یکی دو نفر در اصفهان، یکی دو نفر در مشهد ــ که اینها برجستگان فلسفهاند ــ هیچ کدام از اینها به قدر مرحوم آقای طباطبائی شاگرد برجستهی معروف فیلسوف ندارند. بله، مثلاً حاجی سبزواری شاگردان زیادی دارد که میآمدند پیش ایشان درس میخواندند؛ مرحوم آخوند خراسانی هم شاگرد ایشان است، لکن آخوند خراسانی فیلسوف نیست، فقیهی است که یک مقدار فلسفه خوانده. تربیتِ شاگردِ فیلسوف مثل شهید مطهّری، مثل شهید بهشتی، مثل مرحوم آقای مصباح و دیگران، و مثل بعضی از بزرگانی که امروز هستند، تربیت امثال اینها را به تعدادی که از درس مرحوم آقای طباطبائی استفاده کردند، بنده هیچ سراغ ندارم در هیچ کس دیگری؛ مسئلهی شاگردپروری. تا فلاسفهی بعدیِ زمانِ ما که در تهران کسانی بودند [مثل] مرحوم آمیرزا احمد آشتیانی، قبل از ایشان مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، یا مرحوم آقای آملی(۶) (رضوان الله علیهم)؛ خب اینها فیلسوف بودند، منتها تربیت شاگرد از اینها به قدر آقای طباطبایی معهود(۷) نیست؛ ایشان زنده کرد فلسفه را و انصافاً فیلسوفسازی کرد.
حالا این نکته هم جالب است که شاگردان ایشان ــ یعنی بسیاری از شاگردان ایشان ــ غالباً جزو نقشآفرینان در انقلاب اسلامیاند. در این مجلس خبرگانی که قانون اساسی را نوشت، تعداد زیادی از آن افراد شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند؛ چه در مجلس خبرگان، چه قبل از مجلس خبرگان در آن جمعی که قانون اساسی نوشته میشد که مرحوم آقای مطهّری هم جزو آنها بود، اینها شاگردهای مرحوم آقای طباطبائی هستند. و تعدادی از شهدای بنامِ انقلاب اسلامی از شاگردهای آقای طباطبائیاند؛ شهید مطهّری شاگرد ایشان است، شهید بهشتی شاگرد ایشان است، شهید قدّوسی شاگرد ایشان است، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی شاگرد ایشان است؛ از این قبیل شهدای برجسته شاگردهای آقای طباطبائی (رضوان الله علیه) هستند، بعضی هم بحمدالله در قید حیاتند که منشأ افادات زیادی هستند.
یک خصوصیّت دیگر ایشان در مورد مسئلهی علم این است که آثار ایشان در زمان حیات ایشان منتشر شد و برکات آثار ایشان در زمان حیاتش دیده شد. خود مرحوم آقای طباطبائی اینقدر مطرح نبود که المیزان مطرح بود یا فرض بفرمایید که آن کتابهای حِکمی ایشان مطرح بود؛ یعنی خود ایشان مطلقاً اهل تظاهر نبود، امّا کتابهای ایشان اصلاً همه جا [مطرح بود]؛ المیزان ایشان، اصول فلسفهی ایشان، بدایه و نهایهی ایشان، شیعه در اسلام ایشان، قرآن در اسلام ایشان، رسائل متعدّد توحیدی و غیره در زمان حیات ایشان منتشر شد. بنابراین، جنبهی علمی مرحوم آقای طباطبائی یک خصوصیّات منحصربهفردی دارد که عرض کردیم.
دربارهی خصوصیّت پارسایی و پرهیزکاری و تعبّد و ارادت ایشان به اهلبیت و این خصوصیّات اینجوری ــ که خب زیاد گفتهاند و شنیدهایم و همه میدانید، بنده نمیخواهم تکرار کنم ــ ایشان فوقالعاده بود و واقعاً در این زمینهها هم یک انسان برجسته و فوقالعادهای بود، واقعاً پارسا و پرهیزکار بود. لکن دو خصوصیّت از برجستگیهای مرحوم آقای طباطبائی بنده را خیلی متوجّه خودش میکند و جذب میکند؛ یک خصوصیّت، جهادِ فکریِ کمنظیرِ آقای طباطبائی در بحبوحهی تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه است، در بحبوحهی تهاجم به معنای واقعی کلمه. شاید آن کسانی که آن زمانها را درک نکردهاند، توجّه نداشته باشند که آن روز در محیط جوان کشور و محیط فکری کشور چه وضعیّتی وجود داشت؛ یک تهاجم به معنای واقعی کلمه وجود داشت؛ چه افکار وارداتی مکتبی و مسلکی مثل مارکسیسم، چه شبههآفرینیها؛ شبههآفرینیهایی که این[جور] نبود که یک مکتب را بخواهند ارائه بکنند، [بلکه] شبهه درست میکردند؛ همین کاری که مرحوم آقای مطهّری (رضوان الله علیه) کمر به مقابلهی با آن بسته بود که کتابهای ایشان غالباً مواجههی با شبهات مطرح آن روزگار است. در بحبوحهی این حوادث، مرحوم آقای طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) توانست یک پایگاه فکری مستحکم با آرایش تهاجمی به وجود بیاورد؛ یعنی آن کسانی که با افکار ایشان آشنا میشدند، موضعشان در مقابل مارکسیسم و در مقابل افکار گوناگون موضع تدافعی نبود، موضع تهاجمی بود که یک نمونهاش همین کتابهای آقای مطهّری (رضوان الله علیه) است که مشاهده میکنید. این پایگاه فکری را آقای طباطبائی به وجود آورد؛ هم با اصول فلسفه و هم با بیانات تفسیری که این تفسیر، دریایی از معارف سیاسی و اجتماعی است؛ غیر از مسائل معرفتی و مبانی فکری و حِکمی و امثال اینها و آن جنبههای خاصّ تفسیری که تبیین آیات است ــ که خب این کتاب در این زمینهها کمنظیر است ــ این کتاب المیزان سرشار است از مسائل سیاسی و اجتماعی که آن زمان اصلاً این مسائل مطرح نبود، [امّا] امروز که انسان به این مسائل نگاه میکند، میبیند اینها امروز هم مسائلِ روزِ ما است؛ اینها در اختیار افراد قرار میگرفت. این پایگاه فکری تهاجمی را مرحوم آقای طباطبائی به وجود آورد؛ این، آن کاری است که به نظر من ماها باید این کار را از آقای طباطبائی یاد بگیریم: تشکیل پایگاههای فکری پُرکنندهی خلأها و دارای جنبهی تهاجم، نه موضع انفعالی و تدافعی. این، یک خصوصیّت که برای من خیلی جذّاب است.
خصوصیّت دوّم ایشان که آن هم به نظر من خیلی خصوصیّت برجسته و مهمّی است، این است که ایشان در عرصهی معارف توحیدی و مفاهیم عرشیای که به آنها در فکر رسیده بود، صرفاً به زایش فکری بسنده نکرد؛ در نفْس شریف خودش و قلب شریف خودش به آن حقایق و معارف متحقّق شد، عمل کرد به آنچه میدانست. به معنای واقعی کلمه، مرحوم آقای طباطبائی مصداق این آیهی شریفه است: اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ یَرفَعُه.(۸) آن «کَلِم طیّب» در وجود ایشان به معنای واقعی کلمه متحقّق شد. این خصوصیّات اخلاقیای که از ایشان معروف است، تواضع فوقالعاده، بیهوائی، اینها همه ناشی از آن معنا است. این حلم ایشان، این تواضع ایشان ناشی از تحقّق همان معانی و معارف عالیه در نفْس خود ایشان است. خودش را تربیت کرد، خودش را از این مدارج عالی انسانی و معرفتی توانست بالا بکشد و بالا ببرد؛ لذا بود که در بین مردم بود، ولیکن با خدا بود. واقعاً انسان در برخورد با ایشان احساس میکرد هیچ شخصیّتی برای خودش کأنّه قائل نبود. حلیم بود، برخوردش برخورد نرم بود. حتّی با کسانی که با ایشان محاجّه میکردند و مخاصمه میکردند، با حلم و بردباری برخورد میکرد و از آنها گذشت میکرد. ایشان بشدّت متواضع بود که گاهی اوقات تواضع ایشان مایهی تعجّب بود. بنده یک خاطرهای را به آقایان عرض بکنم. مرحوم علّامهی سمنانی(۹) (رضوان الله علیه) یک ملّای معمّری(۱۰) بود ساکن سمنان، مرد موجّه معروفی بود؛ ایشان آمد قم، علما میرفتند دیدن ایشان و رفتوآمد در منزل ایشان زیاد بود. یک روز من در حجره نشسته بودم، یکی از دوستان ما که ارادتمند به آقای طباطبائی بود و عاشق آقای طباطبائی بود، با هیجان وارد حجره شد و گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛(۱۱) گفتم قضیّه چیست، گفت منزل علّامهی سمنانی بودیم، آقای خمینی هم بود، آقای طباطبائی هم بود، بعضی دیگر از آقایان هم بودند؛ آقای علّامهی سمنانی رو کرد به آقای خمینی گفت که آقا! این تفسیر المیزان شما را ما مشاهده کردیم، خیلی خوب بود، خیلی عالی بود، واقعاً لذّت بردیم و شروع کرد تعریف از تفسیر المیزان، به خیالی که ایشان آقای طباطبائی است. آقای خمینی هم آدمی نبود که در این قضایا دستپاچه بشود، ساکت نشسته بود و حرفی نمیزد. آقای طباطبائی این طرف نشسته بود، رو کرد به آقای علّامهی سمنانی، گفت آقا! طباطبائی بنده هستم، ایشان استاد من آقای خمینی است. گفت «به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد»؛ یعنی به این خصوص تحت تأثیر قرار گرفته بود.
مرحوم آقای طباطبائی با همهی این خصوصیّات معنوی و علمی و سلوکی و این چیزهایی که خب دیگر حالاها تقریباً همه در [مورد] ایشان میدانند، از لحاظ برخورد شخصیّتی و رفاقتی یک انسان دلنشین و دلچسب بود؛ جلسهی شیرینی داشت، زبان شیرینی داشت، خوشصحبت بود، خوشتعریف بود. در جلسات اُنسی،(۱۲) یک آدمی بود که آن حالت سکوتی که انسان در جلسات عمومی و بحثی و درسی و مانند اینها از ایشان میدید، آن خصوصیّات در ایشان نبود؛ گرم، گیرا، شیرین و خوشصحبت بود؛ یک قضیّهای را که ایشان نقل میکرد، با رنگ و لعاب و تفصیلات [همراه بود]. یک شخصیّت اینجوری [بود]؛ یک شخصیّت جامع، باذوق، اهل شعر، اهل ادبیّات و جامع خصوصیّاتی که یک انسان برجسته و والا میتواند داشته باشد.
به نظر من این دو خصوصیّتی را که عرض کردم، یکی مسئلهی پُر کردن خلأ، یکی متحقّق شدن به معارفی که انسان بلد است ــ «وَ اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة»؛(۱۳) دانستن عرفان غیر از «اَفئِدَةَ العارِفینَ مِنکَ فازِعَة» است؛ اینها، دو مقوله است ــ باید دنبال کنیم؛ همهی ما باید این دو خصوصیّت را دنبال کنیم؛ هر کسی در این راه حرکت میکند بایستی دنبال کند.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال درجات ایشان را عالی کند، ما را جزو قدردانهای ایشان قرار بدهد. و بحمدالله برکات الهی دربارهی ایشان اینجوری است؛ امروز آقای طباطبائی بمراتب شناختهشدهتر از زمان حیاتش است. زمان حیاتشان شاید یکدهمِ حالا هم شناختهشده نبودند؛ حالا بحمدالله ایشان در سطح کشور، در مجامع علمی، در سطح دنیا، تا حدود زیادی شناختهشده هستند، و بیشتر از این هم آقای طباطبائی شناخته خواهد شد انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
بسیار جلسهی پُربرکت و پُرشور و پُرمعنایی است جلسهی شما عزیزان، جوانان، نوجوانان. تشکّر میکنم از کسانی که برنامه اجرا کردند، سخنرانی کردند، سرود خواندند، قرآن تلاوت کردند، و از مجری محترم برنامه.
در میان این سه مناسبتی که در سیزدهم آبان اتّفاق افتاده، در دو مناسبت آمریکاییها ضربه زدند به ملّت ایران، در یک مناسبت ملّت ایران ضربه زد به آمریکاییها. آن دو مناسبتی که ضربهی آمریکا بود به ملّت ایران، یکی تبعید امام بود در سیزدهم آبان سال ۴۳؛ علّت تبعید امام مخالفت او با کاپیتولاسیون بود. «کاپیتولاسیون» یک اصطلاح سیاسی است؛ معنایش این است که کارکنان یک کشوری در کشور دیگر مصونیّت داشته باشند؛ یعنی آنچه در ایران به وسیلهی دولت خائن پهلوی تصویب شد این بود که کارکنان آمریکا در ایران مصونیّت داشته باشند به معنای اینکه هر جنایتی کردند، در دادگاههای ایران نباید محاکمه بشوند؛ این قانونِ کاپیتولاسیون بود. این جزو یکی از خفّتبارترین قانونها است؛ یعنی اگر فرض کنید یک آمریکاییِ مست، در خیابان سوار ماشین بزند ده نفر را از بین ببرد، دادگاههای ایران حق ندارند این شخص را محاکمه کنند؛ باید بفرستند آمریکا، آنجا محاکمه بشود. این قانون را در دولت پهلوی تصویب کردند، یک صدا در مخالفت با این قانون بلند شد ــ یک صدای رسا ــ و آن صدای امام بزرگوار بود؛ امام ایستادند، سخنرانی کردند، گفتند ما زیر بار این قانون نمیرویم؛(۲) نتیجهاش این شد که امام را در سیزدهم آبان دستگیر کردند و از ایران تبعید کردند. پس کار، کار آمریکاییها بود؛ یعنی ضربه را آمریکاییها زدند به ما.
ضربهی دوّم کشتار دانشآموزان بود. در روزهای اوج حرکت انقلابی ملّت ایران ــ که این انقلاب فقط علیه پهلوی نبود، علیه پهلوی و آمریکا بود ــ پلیس طاغوت، پلیس شاه، دانشآموزان را جلوی همین دانشگاه [تهران] قتلعام کردند؛ رگبار گرفتند، عدّهای دانشآموز را به خاکوخون کشیدند؛ این هم در روز سیزدهم آبان بود. خب، این دو حادثه ضربههایی بود که آمریکاییها به ما زدند، به ملّت ایران زدند.
ده ماه بعد از پیروزی انقلاب، سیزدهم آبان سال ۵۸ بود که دانشجوها رفتند وارد سفارت آمریکا شدند و آن سفارت را تسخیر کردند و اسرار و اسناد پنهانی آن سفارت را افشا کردند، آبروی آمریکا رفت؛ این ضربهی ما بود، ضربهی ملّت ایران به آمریکا بود. این سه حادثه است.
خب، حرف من این است: من میگویم شما جوانِ امروز باید از قضایای مختلف تحلیل داشته باشید؛ صِرف احساسات کافی نیست. حالا من منظور خودم را از این حرف شرح میدهم. شما باید از اصل انقلاب اسلامی تحلیل داشته باشید؛ از قضیّهی دفاع مقدّس، جنگ هشتساله، باید تحلیل داشته باشید؛ از قضایای گوناگونی که در دههی ۶۰ اتّفاق افتاد همینجور؛ از واگراییهایی که در دههی ۷۰ اتّفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید؛ از حوادث گوناگونی که در دههی ۸۰ و ۹۰ اتّفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید؛ یعنی بدانید و تشخیص بدهید که این حادثه چه بود، از کجا شروع شد، چه کسی پشت این حادثه بود، چه چیزی نتیجهی این حادثه شد؛ اینها تحلیل است.
حالا من یک مسئله را میخواهم مطرح کنم و آن مقابلهی ما با آمریکا است. خب الان یک ساعت است که شما مرتّب دارید علیه آمریکا شعار میدهید ــ در اینکه تردیدی نیست ــ امّا مسئله چیست؟ مشکل ما با آمریکا چیست؟ خود آمریکاییها دشمنیهای خودشان با ملّت ایران را به مسئلهی سفارت منسوب میکنند ــ ببینید، این [مطلبی] که عرض میکنم از روی توجّه و اطّلاع از کارهایی است که دارد میشود و میخواهند بکنند؛ میخواهم شما جوانهای عزیز توجّه داشته باشید ــ کسانی هم به تَبَع آنها همین را تکرار میکنند؛ یعنی چه؟ یعنی میگویند «آقا! علّت اینکه آمریکا ایران را تحریم میکند، با ایران بدی میکند، در ایران اغتشاش راه میاندازد، مشکلات درست میکند، علّت این دشمنیهای آمریکا با ایران این است که دانشجویان شما رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند»؛ این را، هم آمریکاییها میگویند، هم مَنتَبَع(۳) آنها در داخل کشور میگویند. در دورهی ریاست جمهوری بنده هم یک خبرنگار و مصاحبهگرِ معروفِ آن روزِ آمریکا در نیویورک با من مصاحبه کرد، اوّلین حرفش همین بود که اختلاف ما و شما از ورود شما به سفارت ما و تسخیر سفارت ما است. میخواهند این را جا بیندازند، [در حالی که] این دروغ بزرگی است؛ قضیّه این نیست. ۲۶ سال قبل از حادثهی سفارت، کودتای بیستوهشتم مرداد اتّفاق افتاده؛ آن روز که دیگر کسی به سفارت نرفته بود. سال ۳۲، آمریکاییها در ایران یک دولت ملّی مستقل را که وابستهی به آمریکا نبود، با کودتای مجرمانهی ظالمانهای سرنگون کردند؛ این دشمنی آمریکاییها است. پس مسئلهی دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی، با ملّت ایران، با ایران اسلامی، ربطی به مسئلهی سفارت ندارد.
اسنادی که از سفارت به دست آمد ــ میدانید دیگر؛ دانشجوها رفتند اسناد را آوردند، مقدار زیادی از این اسناد را آمریکاییها در کاغذخردکن ریخته بودند، دانشجوها با حوصلهی تمام نشستند این کاغذها را به هم وصل کردند که الان این یادداشتها هفتاد هشتاد جلد کتاب است ــ نشان داد که از همان روزهای اوّلِ بعد از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی علیه ایران بوده؛ حتّی در سفارت آمریکا طرّاحی کودتا میشده که علیه انقلاب کودتا کنند؛ طرّاحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور، جنگ داخلی راه بیندازند؛ طرّاحی میشده که چگونه در حکومتِ جدیدِ انقلابی نفوذ کنند؛ رسانههای ضدّانقلاب را که در داخل بودند، مدیریّت میکردند، هدایت میکردند: این را بنویسید، این را بگویید، این را جعل کنید، این شایعهسازی را بکنید؛ برای تحریم هم برنامهریزی میکردند؛ یعنی سفارت، از اوّلین روزهای شروع انقلاب، مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده. [لذا دشمنی آمریکا] ربطی به تسخیر لانهی جاسوسی ندارد؛ مدّتها قبل از آن، اینها فعّالیّت خودشان را علیه انقلاب شروع کرده بودند.
پس مسئله آنجوری نیست که آمریکاییها وانمود میکنند و آنجوری نیست که یک عدّه، یا سادهلوحانه یا به دلایل گوناگون و انگیزههای گوناگون، در داخل ترویج میکنند که «آقا! علّت اینکه شما میبینید یک قدرتی مثل آمریکا اینقدر علیه جمهوری اسلامی فعّالیّت میکند، این است که شما فلان وقت رفتید سفارت اینها را گرفتید»؛ نه، قضیّه این نیست. پس قضیّه چیست؟ برای اینکه بتوانیم ریشهایتر مطلب را بفهمیم، یک قدری عقب برویم. من دوست دارم و مایلم شما جوانها و نوجوانها روی این مسائل با دقّت و با فکر کار کنید؛ چون فردا مال شما است، بازوهای پیشرفت کشور شما هستید، کشور مال شما است و باید پیش بروید. یک مقداری عمیقتر برویم مسائل را بسنجیم.
مسئلهی نفوذ غربیها در ایران از انگلیسها شروع شد؛ اوّل آنها آمدند در ایران. البتّه از [سالِ] ۱۸۰۰ میلادی در دولت قاجاریها نفوذ کردند و بتدریج نفوذ خودشان را گسترش دادند. هدف انگلیسیها این بود که در ایران همان کاری را بکنند که در هندوستان کردند. میدانید هندوستان حدود ۱۵۰ سال در مشت انگلیس بود و رمق هندوستان را انگلیسها گرفتند؛ ثروت عمدهی انگلیسها ناشی از استعمار هند است که حالا خود آن داستان مفصّلی دارد. همین کار را میخواستند با ایران بکنند؛ یعنی اوّل از یک جای کوچکی شروع کنند، بتدریج توسعه بدهند، منابع اقتصادی کشور را در اختیار بگیرند و بعد که اقتصاد کشور در اختیارشان قرار گرفت، آنوقت تصرّف سیاسی برایشان آسان میشود؛ عیناً مثل کاری که در هند کردند. در هند، اوّل کمپانی هند شرقی را راه انداختند، بعد که پیش رفتند، حکومت هند را تصرّف کردند، هند شد یک قسمتی از امپراتوریِ انگلیس؛ حدود ۱۵۰ سال وضع اینجوری بود. خب، در ایران [هم] میخواستند همین کار را بکنند. یکی از اوّلین کارهایی که کردند قضیّهی انحصار تنباکو بود ــ اسم «نهضت تنباکو» را قاعدتاً شنیدهاید ــ تا انحصار کِشت و فروش و خرید تنباکوی کشور در اختیار انگلیس باشد. دستگاههای دولتیِ آن زمان ــ زمان ناصرالدّینشاه ــ نفهمیدند که معنای این کار چیست، قبول کردند. میرزای شیرازی، مرجع تقلید شیعه، در سامرّا فهمید که پشت این قضیّه چیست، با یک فتوا این قرارداد را به هم زد و از بین برد. این کارِ اوّلشان بود؛ خب، این نشد. پیدرپی، قراردادهای گوناگونی از این قبیل بود که یکی از مهمترینهایش قراردادی بود معروف به «قرارداد وثوقالدّوله» که در سال ۱۹۱۹ میلادی و ۱۲۹۹ هجری شمسی، انگلیسها به نخستوزیر وقت ایران(۴) رشوهی مفصّلی دادند و این قرارداد را بستند. «قرارداد وثوقالدّوله» اقتصاد و سیاست و ارتش و نظام و همه چیزِ ایران را در اختیار انگلیسها قرار میداد. این قرارداد هم بسته شد، منتها شهید مدرّس در مجلسِ شورای ملّیِ آن زمان یکتنه در مقابل این قرارداد ایستاد، افشاگری کرد و نگذاشت به نتیجه برسد، این قرارداد هم باطل شد. قراردادهای دیگری هم بود ــ [مانند] قرارداد رویتر و غیره ــ که اغلب این قراردادها به وسیلهی علمای دین باطل شد، از بین رفت، جلویش گرفته شد.
البتّه بعد هم انگلیسها انتقام خودشان را از علمای دین گرفتند. دولت انگلیس دید اینجوری نمیشود و آن نقشهای که در هند عمل کردند، در ایران عملی نیست؛ به یک راهحلّی رسیدند ــ درست توجّه کنید ــ آن راهحل این بود: به فکر افتادند که باید یک دولتِ دیکتاتورِ خشنِ صد درصد وابستهی به خودشان را در ایران سر کار بیاورند تا دیگر دغدغهای نداشته باشند و هر کاری میخواهند، در ایران به وسیلهی خود آن دولت انجام بگیرد. رضاخان قزّاق را پیدا کردند؛ او را میشناختند، شناسایی کردند. رضاخان همان کسی بود که انگلیسها احتیاج داشتند؛ آدمی بود بسیار بیرحم، بسیار خشن، بسیار گستاخ، عامی، بیسوادِ بیاطّلاع از معارف و مانند اینها، لاتمنش، بیتقوا و بیایمان؛ یک آدم اینجوری را پیدا کردند. از ضعف پادشاه قاجار که احمدشاه بود استفاده کردند، به وسیلهی رضاشاه و یک نفر دیگر ــ سیّدضیاء طباطبائی که بعد او را کنار زدند ــ در ایران کودتا راه انداختند؛ رضاخان را اوّل کردند فرمانده کلّ قوا، بعد کردند نخستوزیر، بعد کردند شاه ایران؛ همان چیزی که انگلیسها میخواستند در ایران تحقّق پیدا کرد.
خب، اوّلکاری که به دست رضاشاه کردند [این بود که] روحانیّت را منکوب کردند، ملّت را مرعوب کردند. ملّت را بشدّت مرعوب کردند؛ آنجوری که پدرمادرهای ما و بزرگترهای ما برای ما نقل کردند، در زمان رضاشاه کسی جرئت نَفَس کشیدن نداشت؛ در اتاق خلوت هم کسی جرئت نداشت از رضاشاه انتقاد کند؛ در اتاق خلوت، بین دو سه نفر افراد خانواده هم کسی جرئت نداشت! اینقدر ملّت را مرعوب کرده بود. علما را خانهنشین کرد، عمامهها را از سرهایشان برداشت، حوزههای علمیّه را تعطیل کرد، با احکام دینی مثل حجاب هم علناً مخالفت کرد و آن کاری را که انگلیسها مایل بودند در ایران انجام بگیرد، یعنی تصرّف منابع مالی و اقتصادی، همه را انجام داد؛ هر کار آنها میخواستند انجام داد. البتّه اینجا من اشاره کنم که یک عدّه روشنفکران غربزده یا وابستهی به غرب ــ همه وابسته نبودند؛ یک عدّهایشان هم وابسته نبودند، لکن غربزده بودند، مبهوت غرب بودند ــ در رنگ و روغن زدن به حکومت رضاخان نقش داشتند؛ آنها هم پیش خدا مؤاخَذند؛ آن روشنفکرانی هم که نمیخواهم اسم بیاورم، در جنایت به ملّت ایران با رضاشاه شریکند؛ این هم هست.
خب، رضاشاه شد عامل انگلیس در ایران. در این بین، جنگ جهانی دوّم پیش آمد. در جنگ جهانی دوّم، رضاشاه بر طبق طبیعت خودش به آلمان تمایل پیدا کرد؛ نوع کارهای هیتلر را دوست میداشت، یک گرایشی به آلمانها پیدا کرد، انگلیسها فهمیدند، دیدند این دیگر به درد نمیخورد؛ [لذا در] سال ۱۳۲۰ شمسی رضاشاه را برکنار کردند؛ خودشان آوردند، خودشان هم برکنارش کردند. [او را] برکنار کردند، پسرش را با شرایط معیّنی جایش گذاشتند که باید این کار را بکنی، اینجور عمل کنی، اینجور رفتار کنی، او هم گفت چشم؛ حتّی گفتند فلان رادیو را نباید گوش کنی، گفت چشم؛ تا این حد! خب، تا اینجا حاکمیّت انگلیس بود.
دههی ۲۰ شمسی سالهای افول تدریجی قدرت انگلیس است؛ [مردم] مبارزه کردند، هند آزاد شد، بعضی از کشورهای دیگرِ آفریقا و غیره آزاد شدند، انگلیس ضعیف شد و ضعف انگلیس موجب شد که آمریکا بیاید وسط میدان. اواسط دههی ۲۰ شمسی آمریکا پایش را گذاشت در ایران؛ اوّل هم با روی خوش و به صورت ملایم، با «اصل چهارم ترومن»(۵) و چیزهایی که حالا تفاصیلش زیاد است. حتّی در یک مواردی با مخالفین انگلیسها همصدایی کرد، همراهی کرد، برای اینکه نظرها را به خودش جلب کند؛ و متأسّفانه توانست بعضی از سیاستمدارهای غیر وابستهی به انگلیس را به خودش وابسته کند، به خودش علاقهمند کند. رفتار آمریکا در ایران اینجوری بود؛ اوّل با نرمش وارد شد و نشان داد که داعیهی استعماری در ایران ندارد. این بود، تا وقتی که یک دولت ملّی سر کار آمد؛ دولت مصدّق. اتّفاقاً مصدّق بر اثر سادهانگاری، سهلانگاری یا سادهلوحی ــ هر چه میخواهید بگویید ــ به آمریکا خوشبین بود. مصدّق علیه انگلیس بود، به کمک آمریکاییها امیدوار بود! دل بستن به کمک بیگانه این[طور] است. وقتی این دولت سر کار آمد و معلوم شد که این دولت وابستهی به آمریکا نیست و نمیتواند باشد، آمریکاییها کودتای بیستوهشتم مرداد را راه انداختند، دولت را ساقط کردند، در ایران فجایع زیادی به وجود آوردند.
بعد که نقاب از صورت آمریکاییها افتاد و معلوم شد که یک دولت مهربان و دوست با ایران نیستند، دیگر هر کار توانستند کردند؛ آمریکاییها مقدّرات کشور را در دست گرفتند، از لحاظ سیاسی و اقتصادی کشور را به طور کامل به خودشان وابسته کردند، پای رژیم صهیونیستی را به ایران باز کردند ــ آمریکاییها این کار را کردند؛ پای رژیم صهیونیستی را آمریکاییها به ایران باز کردند ــ ساواک را تشکیل دادند؛ ساواک مرکز کمال خشونت و بیرحمی با مردم، با معترضین، با مخالفین، و سرکوب بیرحمانهی کوچکترین مخالفت بود. اینها همه در دورهی تسلّط آمریکاییها است؛ مال دههی ۳۰ و ۴۰ و مانند اینها است. چند ده هزار مستشار نظامی را آوردند داخل ایران و هزینهی سنگین ادارهی اینها را بر دوش ملّت ایران بار کردند؛ سلاح در اختیار آنها، خرید سلاح در اختیار آنها، [اینکه] از چه کسی بخرند، به چه قیمتی بخرند، چه جوری پولش را بدهند، چه جوری سلاح را تحویل بگیرند، همه به عهدهی آمریکاییها و در اختیار آمریکاییها بود. اشاعهی فساد، به صورت برنامهریزیشده؛ یعنی در دههی ۳۰ و ۴۰ ــ که دیگر در آخرِ دههی ۴۰ و اوایلِ ۵۰ به اوج خودش رسید ــ فساد اخلاقی با برنامهریزیِ دقیقِ آمریکاییها در ایران انجام میگرفت برای اینکه جوانها را به فساد بکشانند. خب معلوم است جوانی که به فساد کشیده بشود قدرت ایستادگی ندارد، قدرت مقاومت ندارد؛ اینها میخواستند جوان ایرانی را بیخاصیّت کنند. عقبماندگی در علم، عقبماندگی در فنّاوریها، پیشرفت در فساد اخلاقی، شدّت تبعیض طبقاتی به صورت هولناک؛ همهی اینها در دورهی حاکمیّت آمریکاییها و نفوذ آمریکاییها در ایران انجام گرفت.
این دشمنی را ادامه دادند، بعد که حرکت انقلابی اوج گرفت، احساس خطر کردند و شدّتعمل را بیشتر کردند؛ حتّی حدود یک هفته به پیروزی انقلاب، یک ژنرال برجستهی آمریکایی به نام «هایزر» آمد تهران برای اینکه اگر بتواند، یک کودتا راه بیندازد و صدها هزار، بلکه میلیونها آدم را به قتل برسانند؛ نیّتشان این بود؛ هایزر این کار را میخواست بکند. البتّه انقلاب به نقطهای رسیده بود که دیگر تدابیر اینها بیفایده بود. عزم راسخی مثل امام بزرگوار در مقابل اینها قرار داشت. آنها میخواستند کودتا کنند، حکومت نظامی اعلام کردند، امام به مردم گفت بروید در خیابانها، حکومت نظامی را به هم زد، نقشهشان را باطل کرد، لذا شکست خوردند. هایزر هم دید فایدهای ندارد، از ایران رفت که البتّه اگر چهار پنج روز دیگر در ایران میماند، احتمالاً جزو اوّلین اعدامیهای بعد از انقلاب میشد؛ شانس آورد که زودتر رفت.
خب، مسئلهی آمریکا و ایران این است. اینکه شما میگویید «مرگ بر آمریکا»، این صرفاً یک شعار نیست، این یک خطّمشی است. علّتش هم همین است که گفتم؛ آمریکاییها سالهای متمادی، از سالهای میانی دههی ۲۰ تا پیروزی انقلاب ــ یعنی سالهای آخر دههی ۵۰ ــ ۳۰ سال در ایران هر کار توانستند علیه ملّت ایران کردند، هر جور توانستند ضربه زدند؛ از لحاظ مالی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی، از لحاظ اخلاقی. انقلاب در یک چنین وضعی پیروز شد؛ انقلاب در مقابل یک چنین حاکمیّت فاسدی و نفوذ مخرّبی قرار گرفت و به توفیق الهی، به همّت ملّت ایران و به رهبری امام بزرگوار پیروز شد.
الان آن کاری که هایزر میخواست در ایران بکند، آمریکاییها دارند در غزّه میکنند؛ قضیّه همان قضیّه است؛ در فلسطین همین کار دارد انجام میگیرد. صهیونیستهایی که حاکم بر فلسطین اشغالی و فلسطین مظلوم هستند، مستظهر(۶) به حمایت آمریکا هستند. اگر حمایت آمریکا نبود، اگر پشتیبانیهای تسلیحاتی آمریکا نبود، دولت فاسد جعلی دروغین رژیم صهیونیستی در همان هفتهی اوّل از بین رفته بود، بَرافتاده بود. آمریکاییها پشت اینها قرار دارند. امروز در غزّه همان حوادثی دارد اتّفاق میافتد که اینها اگر میتوانستند، در ایران آن حوادث را انجام میدادند. فاجعهای که در غزّه به وسیلهی صهیونیستها و به کمک آمریکاییها و در واقع به دست آمریکاییها دارد اتّفاق میافتد، یک فاجعهی بینظیر است. در ظرف سه هفته، نزدیک به چهار هزار کودک به دست اینها کشته شدهاند! کجای تاریخ چنین چیزی را شما دارید؟ امّت اسلامی بایستی بداند قضیّه چیست، میدان را تشخیص بدهد. میدان، میدان غزّه و اسرائیل نیست، میدان حق و باطل است. میدان، میدان استکبار و ایمان است؛ یک طرف قدرت ایمان، یک طرف قدرت استکبار. البتّه قدرت استکبار با فشار نظامی و بمباران و فاجعه و جنایت پیش میآید، [امّا] قدرت ایمان بر همهی اینها به توفیق الهی غلبه پیدا خواهد کرد.
دلهای ما خون است به خاطر مصائب مردم فلسطین و بالخصوص مردم غزّه؛ ناراحتیم، امّا وقتی بادقّت نگاه میکنیم، میبینیم آن که در میدان پیروز است مردم غزّهاند، مردم فلسطینند؛ اینها توانستند کارهای بزرگی انجام بدهند. اوّلاً مردم غزّه با صبر خودشان، با ایستادگی خودشان، با تسلیم نشدن خودشان نقاب دروغین حقوق بشر را از چهرهی آمریکا و فرانسه و انگلیس و امثال اینها کنار کشیدند، اینها را رسوا کردند. مردم غزّه با صبرِ خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت دربیاورند. الان شما ببینید در دنیا چه خبر است. در همین کشورهای غربی ــ در انگلیس، در فرانسه، در ایتالیا، در ایالتهای مختلف خود آمریکا ــ مردم با جمعیّتهای انبوه میآیند داخل خیابان، علیه اسرائیل و در موارد بسیاری علیه آمریکا شعار میدهند؛ آبروی اینها رفت. اینها واقعاً هیچ علاجی ندارند، نمیتوانند توجیه کنند، لذا میبینید یک ابلهی پیدا میشود میگوید «اجتماع مردم در انگلیس کار ایران است»؛ لابد بسیج لندن این کار را کرده، بسیج پاریس این کار را کرده!(۷) از جملهی بیشرمیهای واقعیای که امروز سیاستمداران غربی و رسانهایهای غربی دارند نشان میدهند، این است که مبارزین فلسطینی را میگویند «تروریست». کسی که از خانهی خودش دفاع میکند تروریست است؟ کسی که از میهن خودش دارد دفاع میکند تروریست است؟ آن روزی که آلمانیها در جنگ جهانی دوّم آمدند پاریس را گرفتند و پاریسیها با آلمانیها مبارزه میکردند، مبارزین فرانسوی تروریست بودند؟ چطور آنها مبارزند، مایهی افتخار فرانسهاند، آنوقت جوان حماس و جهاد اسلامی تروریست است؟ بیشرمها! مردم غزّه و مبارزین فلسطین دروغگوهای دنیا را رسوا کردند.
یکی از کارهای مهمّی که [عملیّات] طوفانالاقصیٰ(۸) انجام داد این بود که نشان داد چگونه یک گروه اندک ــ اینها در مقابل آنها کمند دیگر؛ تعدادشان کمتر است ــ با تدارکات و امکانات بسیار کم امّا با ایمان و عزم راسخ، میتواند محصول سالها تلاش جنایتکارانهی دشمن را در ظرف چند ساعت دود کند و به هوا بفرستد؛ میتواند دولتهای متکبّر و مستکبر عالم را تحقیر کند؛ فلسطینیها، هم رژیم غاصب را، هم پشتیبانان رژیم غاصب را تحقیر کردند، با عمل خودشان، با شجاعت خودشان، با اقدام خودشان، و امروز با صبر خودشان. این یک درس بزرگ است. البتّه این جنایتها بشریّت را تکان داد، همه را تکان داد.
این را من چند روز قبل از این هم گفتم،(۹) حالا هم تکرار میکنم: از دنیای اسلام توقّع بیشتری هست. دولتهای مسلمان باید بدانند که اگر امروز به فلسطین کمک نکنند ــ هر کس هر جور میتواند کمک کند ــ دشمنِ فلسطین را که دشمن اسلام و دشمن انسانیّت است تقویت کردهاند و فردا همین خطر، خودشان را تهدید خواهد کرد. آنچه دولتهای اسلامی باید بر آن پافشاری کنند، قطع فوری این جنایتهایی است که دارند در غزّه انجام میدهند؛ این بمبارانها باید فوراً قطع بشود؛ راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی را ببندند؛ دولتهای اسلامی با رژیم صهیونیستی همکاری اقتصادی نکنند؛ در همهی مجامع جهانی با صدای بلند این جنایت را، این فاجعهآفرینی را، بدون تردید و بدون لکنت محکوم کنند. اینجور نباشد که در یک اجتماع اسلامی یا اجتماع عربی، همان چند نفری هم که حرف میزنند، یا دوپهلو حرف بزنند یا با لکنت حرف بزنند؛ صریح حرفشان را بزنند. معلوم است دارد چه اتّفاقی میافتد؛ بایستی رژیم صهیونیستی محکوم بشود، بایستی همهی دنیای اسلام علیه رژیم صهیونیستی بسیج بشوند.
البتّه ضربهای که به رژیم صهیونیستی خورده جبرانپذیر نیست؛ این را من اوّل هم گفتم، الان هم تأکید میکنم و تکرار میکنم. بتدریج، در حرفهای خود عوامل رژیم صهیونیستی هم این نشان داده شد که آن ضربهای که اینها خوردند ضربهای نیست که بشود جبرانش کرد؛ نمیتوانند جبران کنند. رژیم صهیونیستی الان درمانده است، متحیّر است، به مردم خودش هم دروغ میگوید. اینکه نسبت به اسرای خودشان در دست فلسطینیها اظهار نگرانی میکنند، این هم دروغ است؛ این بمبارانهایی که میکنند ممکن است اسرای خودشان را هم نابود کند؛ اینکه برای اسرای خودشان اظهار نگرانی میکنند، [یعنی] به مردم خودشان هم دارند دروغ میگویند. و این دروغ گفتن از روی ناچاری است؛ الان رژیم صهیونیستی دچار حیرت است، دچار ناچاری است، نمیداند چه کار باید بکند و هر کاری که میکند از روی اضطرار است؛ یعنی نمیفهمد چه کار باید بکند. اگر کمک آمریکا نبود و نباشد، قطعاً رژیم صهیونیستی در ظرف چند روز فلج خواهد شد.
و دنیای اسلام این را فراموش نکند که در این قضیّهی مهم و تعیینکننده، آن کسی که در مقابل اسلام، در مقابل یک ملّت مسلمان، در مقابلِ فلسطینِ مظلوم ایستاد، آمریکا بود، فرانسه بود، انگلیس بود؛ این را دنیای اسلام فراموش نکند، این را بفهمند؛ در معاملاتشان، در معادلاتشان، در تحلیلهایشان فراموش نکنند این را که چه کسی ایستاده است و دارد روی این مردم مظلوم و ملّت مظلوم فشار میآورد؛ صِرف رژیم صهیونیستی نیست.
البتّه ما شک نداریم که «اِنَّ وَعدَ اللَهِ حَق»؛ وعدهی الهی حق است. وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یوقِنون؛(۱۰) اینهایی که به وعدهی الهی یقین ندارند، با منفیبافیهای خودشان شما را باید متزلزل نکنند، سست نکنند. و انشاءالله پیروزی نهایی و نه چندان دیر، با مردم فلسطین و فلسطین خواهد بود.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تأثیر بیت نورانی امیر مؤمنان و فاطمه (س) در رشد خانواده
آنچه که در ایام آیینی از جمله ایام محرم و فاطمیه سلام الله علیها و سایر ایام آیینی برای محبان اهل بیت وحی علیهم السلام اولویت دارد، روش های بهره گیری از صفات و ویژگی های آن انوار مقدس است. این ویژگی ها را یا باید در قرآن یافت و یا در کلام عترت، لذا لازمه بهره مندی از خصائص عترت، علم و معرفت به فضائل ایشان است.
یکی از بارزترین ویژگی های اهل بیت وحی که معمولاً کمتر به آن پرداخته می شود، معرفت به ابعاد نورانی آن بزرگواران است که از آن در احادیث با عنوان «معرفت به نورانیت» یاد می شود. این معرفت تقریباً ذیل آیات 35 و 36 از سوره نور قرار می گیرد. در این آیات می خوانیم «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ ...». یعنی «خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل گویی ستاره تابانی است.»
امام صادق علیه السلام ذیل این آیه فرمود «مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فَاطِمَةَع فِیهَا مِصْبَاحٌ الْحَسَنُ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الْحُسَیْنُ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا»، «مشکات» فاطمه(ع)، «فِیها مِصْباحٌ» امام حسن(ع)، «الْمِصْباحُ» امام حسین(ع) «و فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ»، فاطمه زهرا(ع) است که بین زنان دنیا چون ستارههاى درخشان است.
در آیه بعد فرمود «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ»؛ (یعنی این نور هدایت) در خانههایى است که خدا اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود. در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمود «یَعْنِی بَیْتَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ.» این روایت در کتاب «عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار» از ابن طریق حلی نقل شده است. این کتاب در قرن ششم تألیف شده و فقط روایات اهل سنت را مرجع و منبع قرار داده است.
نکات معرفتی و کاربردی که از این دو آیه و روایت ذیل آن می توان برداشت کرد از این قرا است:
1. اسم «الله»، نور آسمان ها و زمین است. از آنجایی که ذات خدا به هیچ وجه قابل وصف نیست و حد و حدودی ندارد، وجود خداوند متعال از طریق والاترین اسم خویش یعنی «الله» و با نور خویش در آسمان ها و زمین جلوه می کند.
2. این نور وقتی به آسمان ها می آید از طریق ابعاد مقدس حضرت فاطمه سلام الله علیها که در آیه به «چراغدان» تمثیل شده، همه این محدوده را منور می کند. بنابراین خود وجودمقدس اهل بیت وحی «نور الله» هستند که در ادعیه، ایشان را با همین عنوان یاد می کنیم.3. این نور از مجرای حسنین علیهما السلام که در آیه با عنوان «المصباح» و «زجاجة» یاد شده، آسمان ها و زمین را منور می کند و این محدوده را تحت تأثیر قرار می دهد؛ با این تعریف، امام حسن و امام حسین علیهما السلام مجرای نور فاطمی هستند؛ همان نوری که در اصل، نور الله است. با این تعریف، هرکه از امام حسین علیه السلام در هر زمان و مکانی بهره برد، در واقع از همان نور حضرت فاطمه سلام الله علیها بهره برده است که با رنگ و هوای حسینی و با خاصیت حسینی به مخلوقات تابش می کند؛ یکی از این خاصیت ها در حدیث نبوی اینچنین است که حضرت فرمود «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة». یعنی حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است. مصباح، همان چراغ یا نوری است که از طریق فتیله، روغن را به خود جذب کرده است. این مصباح به همان آیه نور نزدیک است.
4. تمام جلوه های این نور آسمانی در دنیا در قالب خانه هایی قرار دارد که خداوند راه را باز کرده تا آن خانه ها رفعت یابند. در واقع خاصیت اصلی این «بیت نورانی»، رفیع بودن و رفعت دادن است.
اما خاصیت عملی که می توان از این معرفت داشت حداقل در 4 ساحت است:
1. حرم های اهل بیت علیهم السلام یکی از مصادیق «بیوت» است که مؤمنین با مشرف شدن به آنجا روحشان رفعت و بعد تزکیه می شود و این رفعت در صفات و رفتارشان تأثیر می گذارد. هر زائری که به حرم های مطهر می رود، این حس نورانی را درک می کند.
2. این معرفت ما را به این مسئله رهنمون می کند که خانواده و بیت خود را با صفات و رفتارهای آسمانی، متصل به بیت امیر مؤمنان و فاطمه زهرا سلام الله علیها کنیم تا به این ترتیب آقایان در منزل متصف به صفات و ارزش های علوی و بانوان متصف به صفات فاطمی شوند؛ یعنی همچنان که غیرت، حمیت، تلاشگری، عبادت، مجاهدت در عین مهرورزی در بیت امیر مؤمنان جریان داشت، مردان مؤمن نیز چنین خصلت هایی داشته باشند و بانوان نیز جلوه مهربانی فاطمه زهرا سلام الله علیها که همان رحمانیت خداست، باشند و آنچنان محبت را به اهل منزل تزریق کنند که اعضای خانواده کمبودی در موضوع محبت حس نکنند.
3. یکی از راهکارهای بهره مندی خانواده ها از بیت نورانی عترت، طبق همان آیه 36، ذکرِ اسمالله و تسبیح است: «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ» البته به این معنی نیست که فرد، تسبیح به دست بگیرد و صبح تا شب ذکر و تسبیح خدا بگوید. ذکر اسمُالله به این معنی نیست که اسم خدا را یاد کنیم که در وهله اول این مفهوم بی معنی جلوه می دهد بلکه خود اهل بیت علیهم السلام طبق احادیث، مصداق اصلی اسم الله هستند و مؤمنین می توانند با یاد اهل بیت علیهم السلام و اثرگیری از این مسئله، به محضریت خدا برسند؛ به عنوان مثال ذکر احادیث عترت در فضای منزل یکی از زمینه های مهم برای ذکر و یاد اهل بیت وحی است که تأثیر شگرفی در رشد معنوی خانواده دارد.
4. هیئات مذهبی نیز می تواند یکی از مصادیق بیوت اهل بیت باشد. در چنین محافلی ذکر اسمُ الله رقم می خورد و مؤمنین عملاً ساعاتی را با یاد اهل بیت وحی سپری می کنند. اگر مؤمنین با همین منظر آیات نور در سوره نور به مجالس عترت بروند، اثرات معنوی بیشتری دریافت می کنند و از هر رفتار ناپسندی در فضای هیئت پرهیز می کنند.
سه تأثیر معنوی حضرت زهرا (س) در آسمان ها و قیامت
از آنجایی که اهل بیت وحی از جانب خداوند «متصف» به تمام فضیلت های عالم و بلکه «صاحب» تمام فضائلند، اثر اعمال آن بزرگواران نیز به گستره تمام عوالم و نشئات آینده است؛ یعنی همچنان که طبق معارف قرآنی، هر عملی که از انسان سر می زند در دنیا، برزخ و قیامتِ او تأثیرمثبت و منفی دارد و تبدیل به نعمت و نقمت یا جزا و عذاب می شود، این قانون درباره ائمه علیهم السلام نیز صدق می کند، با این تفاوت که از این انوار مقدس تنها صادره های مثبت جریان دارد و آن بزرگواران عاری از هرگونه خطایی هستند.
به عنوان نمونه در ماجرای جنگ خندق، آن زمان که امیر المؤمنین علیهالسلام عَمرو بن عَبدِوَدّ را کشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود «لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ اَلْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ اَلثَّقَلَیْنِ»؛ یعنی ضربتی که علی (ع) در روز خندق زد، برتر از عبادت ثقلین است. یا اثر شهادت امام حسین علیه السلام و جاری شدن خون ایشان، نجات بندگان از جهالت و نجات از سرگردانی در تاریکی های عمق دنیا بود، آنجا که در زیارت اربعین می خوانیم «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ.»
اما درباره حضرت زهرا سلام الله علیها می توان از سه منظر یا سه ساحت به برخی از فضائل ایشان مبتنی بر همان اثرات معنوی آن بانوی بزرگوار پرداخت: فضائل دنیوی، عوالمی و نشئاتی.
تأثیر نماز فاطمه (س) در دنیا و برزخ
اما درباره تأثیر نماز حضرت فاطمه سلام الله علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود : «أمَّا ابنَتی فاطِمَةُ ... مَتى قامَت فی مِحرابِها بَینَ یَدَی رَبِّها جَلَّ جَلالُهُ ظَهَرَ نورُها لِمَلائِكَةِ السَّماءِ كَما یَظهَرُ نورُ الكَواكِبِ لِأَهلِ الأَرضِ، ویَقولُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لِمَلائِكَتِهِ : یا مَلائِكَتِی ، اُنظُروا إلى أمَتی فاطِمَةَ سَیِّدَةِ إمائی قائِمَةً بَینَ یَدَیَّ تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی ، وقَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلى عِبادَتی.»
یعنی: فاطمه (س) ... هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش میایستد، نورش به ملائک آسمان میتابد، آنگونه که نور ستارگان بر زمین میتابد و خدای عزّوجل به ملائک خود میفرماید «ای ملائکم، ببینید کنیزم فاطمه، که بزرگ کنیزان من است در مقابلم ایستاده و اعضای بدنش از ترسم میلرزد و دل به عبادتم سپرده است.
همان طور که می دانیم، سنخیت ملائک از دنیا نیست بلکه سنخیت برزخی دارند و این تابش نور برای ملائک قطعاً خاصیت تغذیه معنوی داشت.
احادیث مشابه دیگر گویای آن است، در هر نوبتی که حضرت زهرا سلام الله علیها در محراب نماز می ایستادند، انواری از ایشان ساطع می شد و خانه های مردم مدینه را فرا می گرفت. زمانی که مردم درباره کیفیت ماجرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال می کردند، ایشان به سوی دختر بزرگوارشان ارجاع می دادند. در این هنگام می دیدند که آن بانوی جلیل القدر در محراب نماز است. (بحارالانوار، ج 43، ص 11)
اثر نور زهرا (س) در آسمانها
دخت نبی مکرم اسلام به واسطه متصف شدن به اسم «زهراء» به اذن الله مجرای نور خدا در آسمان هاست. جابر جعفی نقل میکند که به حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام گفتم: برای چه فاطمه، زهرا نامیده شد؟ فرمود: برای اینکه خداوند آن بانو را از نور با عظمت خود آفرید. وقتی که درخشید آسمانها و زمین به نور او روشن شدند، چشمهای ملائکه خیره شد و ملائکه خدا را سجده کردند و گفتند: پروردگار ما! سید ما این چه نوری است؟! خداوند بدانها وحی فرمود: این نوری از نورهای من است که آن را در آسمان خود جای دادم. این نور را از عظمت خویشتن آفریدم؛ قُلْتُ لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ، الزَّهْرَاءُ، «زَهْرَاءَ»؟ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی.
این سؤال از امام حسن عسکری علیه السلام نیز پرسیده شد و حضرت در پاسخ به پرسشی مبنی بر علت نامیده شدن آن حضرت به اسم «زهراء» فرمود: «کَانَ وَجْهُهَا یَزْهَرُ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَع مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالَ کَالْقَمَرِ الْمُنِیرِ وَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ کَالْکَوْکَبِ الدُّرِّی؛ زیرا چهره او براى امیرالمؤمنین علیه السلام در اول روز مانند آفتاب روشن و بههنگام زوال مانند ماه درخشان و بههنگام غروب آفتاب مانند ستاره مىدرخشید». (بحار الأنوار، ج43، ص16)
اثرگذاری حضرت زهرا (س) در نشئه قیامت
فضیلت دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها که دارای اثر مثبت معنوی برای مخلوقات است، فضیلت نشئاتی ایشان است. نشئه در یک تعریف کلی یعنی آنچه که مربوط به مقاطع عالم هستی است و هر بار با تغییر قوانین همراه می شود؛ آنچه که مربوط به ابتدای خلقت است از تعبیر نشْأَةَ الْأُولی و آنچه که مربوط به مقاطع پس از دنیا تا قیامت است، النَّشْأَةَ الْأُخْرَىٰ نامیده می شود. از این منظر خود دنیا نیز یک نشئه حساب می شود که در آن قوانین مادی و فیزیکی حاکم است در حالی که در قیامت قوانین فیزیک و در کل، قوانین مادی و بلکه آنچه در دنیا و آسمان دنیاست همراه با قوانینش از بین می رود و قوانین برزخی و عرشی بر خلایق حاکم می شود و همگان در این شرایط به لقاء الله می رسند.
اما در روایتی ابن عباس می گوید در این میان که اهل بهشت در آن آرمیدند، تابشى از خورشید ببینند که بهشت را درخشان کند. می گویند پروردگارا، تو در قرآن گفتى که در آن آفتاب نبینند (لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً). خداوندجبرئیل را نزد آنها فرستد و اعلام کند که این درخشانى از خورشید نیست، اما على و فاطمه خندیدند و بهشت از نور خندهشان درخشان شد و سوره هل أتى تا آیه «کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً» تلاش شما قدردانى شده در باره آنها نازل شده است؛ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَبَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ إِذْ رَأَوْا مِثْلَ الشَّمْسِ قَدْ أَشْرَقَتْ لَهَا الْجِنَانُ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّةِ یَا رَبِّ إِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساًفَیُرْسِلُ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلَ فَیَقُولُ لَیْسَ هَذِهِ بِشَمْسٍ وَ لَکِنَّ عَلِیّاً وَ فَاطِمَة ضَحِکَا فَأَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ نُورِ ضَحِکِهِمَا وَ نَزَلَتْ هَلْ أَتى فِیهِمْ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً.
ابن عباس از آنجایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان تا امام حسین علیهم السلام را درک کرده و همنشین ایشان بوده، معمولاً در چنین روایات معرفتی سعی می کند آنچه که از ائمه شنیده را نقل کند. در این روایت اثر معنویِ خنده امیر مؤمنان و حضرت زهرا سلام الله علیها روشنی بهشت است؛ در واقع رضایت و شادی اهل بیت وحی همان رضایت خداست که در نشئات تبدیل به نعمات گسترده می شود و اشاره به آیه «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» حاکی از این امر است؛ ضمن آنکه غضب ایشان نسبت به دشمنان شان تبدیل به عذاب ها و آتش های سخت برزخی و اخروی می شود و این حقیقتی است که در حجاب مادی دنیا پنهان است.
دیدار وزرای خارجه ایران و عربستان در ژنو
حسین امیرعبداللهیان و فیصل بن فرحان، وزرای امور خارجه ایران و عربستان سعودی که به ژنو سفر کردهاند، امروز صبح چهارشنبه با یکدیگر دیدار و گفتگو کردند.
دو طرف در این دیدار در خصوص آخرین تحولات روابط دوجانبه و همچنین تحولات منطقهای به ویژه وضعیت فلسطین و مردم غزه رایزنی کردند.
امیرعبداللهیان با اشاره به دیدار خوب رئیس جمهور کشورمان و ولیعهد عربستان، از حسن میزبانی عربستان از نشست سران اسلامی و عربی در ریاض در خصوص فلسطین تشکر کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان ایران و عربستان را دو کشور بسیار مهم و اثرگذار منطقه دانست و ضمن ابراز خرسندی از پیشرفت روابط سیاسی، بر ضرورت توسعه روابط اقتصادی و تجاری دو کشور تاکید کرد.
وی با اشاره به پیشرفت تدریجی روابط افزود، ایران برای تقویت روابط دو کشور در زمینه های مختلف آمادگی دارد.
امیرعبداللهیان همچنین با اشاره به تحولات فلسطین و تداوم جنایات جنگی و نسلکُشی رژیم صهیونیستی علیه شهروندان فلسطینی در غزه و کرانه غربی، بر ضرورت تلاش مشترک دو کشور و نیز کشورهای اسلامی و منطقه برای اعمال فشار قوی بر رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا بمنظور شکلگیری فوری آتش بس و ارسال کمک های فوری انساندوستانه برای مردم فلسطین تاکید کرد.
فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان نیز ضمن اظهار خرسندی از دیدار تاکید کرد که روابط دو کشور در مسیر درست قرار دارد و شاهد روند مثبتی در روابط دوجانبه هستیم و ما از توسعه روابط دو کشور استقبال می کنیم.
وی با اشاره به توسعه روابط سیاسی دو کشور، گفت خوشبختانه در زمینههای دیگر نیز تماسها و گفتگوها ادامه دارد و وزرای اقتصادی نیز گفتگوها و تماسهای خود را شروع کردهاند و عربستان از این روند استقبال می کند.
وزیر خارجه عربستان همچنین وجود اسناد مختلف همکاری میان دو کشور را در زمینه های مختلف نقطه قوت دانست و گفت از پیگیری و اجرایی کردن این اسناد استقبال می کنیم.
وزیر امور خارجه عربستان از حضور رئیسی در اجلاس سران کشورهای اسلامی و عربی و دیدار مثبت ولیعهد عربستان و رئیسی در ریاض اظهار خرسندی کرد.
وی گفت در خصوص حمایت از ملت فلسطین و ایجاد فوری آتش بس و ارسال کمک های فوری انساندوستانه نیز نگاه مشترک داریم و به تلاش ها ادامه خواهیم داد.
امیرعبداللهیان روز گذشته برای شرکت در اجلاس مجمع جهانی پناهندگان و برنامههای جانبی آن وارد ژنو شد.
وی در ابتدای ورود خود در نشست عالی رتبه با موضوع "وضعیت حقوق بشر در سرزمین های اشغالی فلسطین، اعلامیه جهانی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بینالمللی" شرکت کرد.
وزیر امور خارجه در این نشست آخرین تحولات فلسطین را مورد توجه قرار داد و دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران را شرح داد.
علاوه بر موضوعات مرتبط با اجلاس، موضوع فلسطین و استمرار رایزنیها برای توقف حملات و جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و کرانه غربی مورد پیگیری و اهتمام خاص وزیر امور خارجه کشورمان خواهد بود.