emamian

emamian

شنبه, 05 فروردين 1402 23:04

ماه رمضان، ماه خوش اخلاقی

روزه داری باعث می‌شود زود عصبانی شوم، چه کار کنم؟

 

پاسخ:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه خود در استقبال از ماه رمضان فرمودند: « وَ مَن حَسَّنَ مِنکُم فی هذا الشَّهرِ خُلُقَهُ کانَ لَهُ جَوازاً عَلی الصِّراطِ یومَ تَزِلُّ فِیه الأَقدامُ؛[۱] هر کس از شما در این ماه، اخلاق خود را نیکو گرداند، خداوند متعال برای او جواز عبور از پل صراط را - آن روز که گامها می‌لغزد – صادر می‌کند.»

اهمیت این سخن زمانی روشن می‌شود که دقت کنیم انسان روزه‌دار گاهی در اثر تشنگی و گرسنگی طاقت خود را از دست می‌دهد و در نتیجه توان کمتری در مقابل ناهنجاریهای روحی و اجتماعی خواهد داشت؛ به ویژه آنکه در هوای گرم روزه بگیرد و در اثر شب زنده‌داری و سحرخیزی در شبهای ماه رمضان بی‌خوابی کشیده باشد. چنین فردی اگر عنان صبر را از دست بدهد، در مقابل کوچک‌ترین ناملایمات عصبانی می‌شود و با دیگران برخورد ناشایستی خواهد داشت.

پیامبر در ادامه سخن خود فرمودند: «وَ مَن کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنهُ غَضَبَهُ یومَ یلقاهُ؛[۲] و هر کس در این ماه، شر [و خشم] خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز ملاقاتش غضب خود را از وی بازخواهد داشت.»

در اینجا برای تکمیل سخن و اهمیت حسن خلق و بازداشتن خشم و غضب، داستانی را با هم میخوانیم:

شیخ عباس قمی مینویسد: روزی علاّمه بزرگوار حاج شیخ جعفر کاشف الغطاء در اصفهان پیش از نماز جماعت مَبلغی را بین فقراء تقسیم کرد و پس از اتمام آن به نماز ایستاد. یکی از سادات فقیر خبردار شد و بین دو نماز به محضر شیخ رسید و گفت: سهم مرا از مال جدّم به من باز ده. کاشف الغطاء فرمود: دیر آمدی و اکنون چیزی نمانده که به تو بدهم. سید خشمگین شد و به محاسن مبارک شیخ آب دهان افکند. علاّمه کاشف الغطاء از محراب برخاست و دامن خود را مقابل نمازگزاران گرفت و در میان صفوف جماعت گردش کرد و فرمود: هر کس ریش شیخ را دوست دارد، به سید کمک کند. مردمِ حاضر با دیدن این صحنه دامن شیخ را پر از پول کردند. شیخ همۀ آنها را به سید داد و پس از آن به نماز عصر ایستاد.

محدث نوری نیز در مورد این شخصیت والا مقام نوشته است: او با خود حدیث نفس میکرد و به خود می‌گفت: تو جُعَیفر بودی، پس جعفر شدی، پس شیخ جعفر گشتی، آن گاه شیخ عراق شدی و در نهایت، رئیس مسلمانان گشتی؛ ابتدای خود را فراموش مکن.[۳]

پی نوشت:
 [۱]. الامالی، صدوق،،(ص) ۹۳.
 [۲]. الامالی، صدوق، ص۹۳.
 [۳]. منازل الآخرة،(ص) ۸۸.

 

واژه «بركت» به فزونی و رشد(۱) همراه با ثبات و دوام معنا شده است.
روزها و زمان‌ها به خودی خود نه دارای برکت هستند و نه خالی از آن می باشند. مبارک بودن برخی از ایام مانند ماه رمضان به دلیل خیرات و عنایات و نعماتی است که از جانب خدای متعال به مؤمنین می رسد که در نتیجه نوع رفتاری است که مؤمنین از خود بروز می دهند.

ماه مبارک رمضان به دلیل خصوصیات منحصر به فردی که به لحاظ تقویت ایمان و تقوای مومنین دارد و زمینه‌های تقوا و پرهیزگاری در آن نسبت به دیگر ایام بیشتر است به عنوان ماه مبارک خوانده شده است چرا که در این ایام بندگان خدا به خاطر رفتار پرهیزگارانه خود مشمول عنایات و برکات الهی می‌شوند.

در حقیقت ماه مبارک رمضان مجمعی است برای برکات و خیراتی که یک انسان مومن می‌تواند از جانب خدای متعال دریافت کند.
اگر به روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) در فضیلت این ماه مبارک وارد شده است توجه کنیم ابعاد این سخن بیشتر روشن می شود:
ماه رمضان، ماهی است كه خداوند، روزه آن را بر شما واجب ساخت. پس هر كس آن را از روی ایمان و به امید پاداش الهی روزه بدارد، از گناهانش بیرون می‌آید، همچون روزی كه مادرش او را زاده است.(۲) 
خداوند را در هر روز جمعه، ششصد هزار آزادشده از آتش است كه همه آنان شایسته آن‌اند؛ و (خداوند را) در هر ساعت از شب یا روز ماه رمضان، هزار آزادشده از آتش است كه همه آنان شایسته آن‌اند؛ و او را در روز فطر، به اندازه آزادشدگان در این ماه و جمعه است.(۳) 
ماهی است كه آغاز آن رحمت، میانه آن آمرزش و پایان آن اجابت [دعا] و آزادی از آتش است.(۵) 
رمضان، شما را فرا رسیده است. ماهی مبارك، شما را فرا رسیده كه خداوند، روزه‌داری آن را بر شما واجب ساخته است. در این ماه، درهای بهشت، گشوده و درهای جهنّم، بسته می‌شوند و شیاطین به بند كشیده می‌شوند. در آن، شبی است كه بهتر از هزار ماه است. هر كس از خیر آن محروم شود، به یقین، محروم مانده است.(۶)
فرا رسد، به اندازه همه كسانی كه در این ماه آزاد كرده است، آزاد می‌كند.(۴)
چون اوّلین شب (ماه)رمضان شود، درهای آسمان، گشوده شوند. پس هیچ دری از آنها بسته نمی‌شود تا آن كه آخرین شب رمضان فرا رسد. هیچ بنده مؤمنی در شبی از آن، نماز نخوانَد، مگر آن كه خداوند برای هر سجده، هزار و پانصد حسنه بنویسد و برایش خانه‌ای از یاقوت سرخ كه شصت هزار در دارد، در بهشت بنا كند كه برای هر دری قصری طلایی و آراسته به یاقوت سرخ است. پس چون اوّلین روز (ماه) رمضان را روزه بگیرد، همه گناهان گذشته‌اش تا مثل آن روز، آمرزیده شود. و هر كس به (ماه) رمضان برسد، هر روز، هفتاد هزار فرشته از نمازِ بامداد تا آنگاه كه (خورشید) پوشیده در حجاب شود، برای او آمرزش می‌طلبند. و برای او در برابر هر سجده‌ای كه شب یا روز در ماه رمضان به جا آورده است، درختی خواهد بود كه سوار، در (امتداد) سایه آن (باید) پانصد سال راه برود.(۷)

پی نوشت:
۱. راغب اصفهانی، مفردات، ذیل واژه برکه.
۲. قال رسول الله‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: شَهرُ رَمَضانَ شَهرٌ فَرَضَ الله‌ عز و جل عَلَیكُم صِیامَهُ؛ فَمَن صامَهُ إیمانا وَاحتِسابا خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَیومَ وَلَدَتهُ اُمُّهُ ؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحكام، تهران، دارالکتب الاسلامیه،۱۳۹۰ ه.ق، ج ۴، ص ۱۵۲،ح ۴۲۱.
۳. محدث نوری، مستدرك الوسائل، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث،۱۴۰۹ ه.ق، ج ۷، ص ۴۸۴، ح ۸۷۱۰.
۴. شیخ کلینی، الكافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، ۱۳۸۸ ه.ق ، ج ۴ ، ص ۶۸ ، ح۷.
۵. شیخ کلینی،‌ الكافی،‌پیشین، ج ۴ ،‌ ص ۶۷، ح ۴.
۶. علامه مجلسی،‌ بحارالأنوار، بیروت،‌ موسسه الوفاء ،‌۱۴۰۴ ه.ق، ج ۹۶،‌ ص ۳۶۶، ‌ح ۹۶.
۷. الهندی، كنزالعمال، بیروت موسسه الرسالة، ۱۴۰۵ه'.ق، ج ۸، ص ۴۷۰.

 

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم:

لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ کُلُّ مُؤمنٍ

هر مؤمنی باید مهماندوست و مهمان‌نواز باشد.

 

مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای هدف از تلاوت مطلوب را اثرگذاری آن بر مخاطب دانستند و فرمودند: در این نوع تلاوت، از همان ابتدا باید نیت‌تان اثرگذاری بر مخاطب باشد که در این حالت باید خود قاری اول از همه، از خواندن قرآن تأثیر بپذیرد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در اولین روز ماه مبارک رمضان و در محفل نورانی انس با قرآن که با حضور شماری از قاریان و اساتید ممتاز و فعالان قرآنی برگزار شد، آمیخته شدن مجالس تلاوت قرآن با ترجمه و تفسیر آیات را برای انتقال مفاهیم و مضامین قرآنی به مستمعین و اثرگذاری بر آنها، ضروری خواندند و متخصصان و فعالان قرآنی را به تلاش برای یافتن شیوه‌های این مسئله مهم فراخواندند.

 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با شکرگزاری به درگاه پروردگار کریم به‌خاطر برخورداری ایران از نعمت وجود قاریان فراوانِ برجسته، خوش‌خوان و صحیح‌خوان و آشنا با شیوه‌های خوب تلاوت گفتند: بر اساس گزارش‌ها، رشد شاخص قرآن در کشور بیشتر از همه شاخص‌ها است که این امر مایه خرسندی عمیق است.

ایشان قاریان قرآن را به‌علت رساندن پیام خداوند به دل‌های مردم، دارای رسالت و مقامی برجسته و افتخارآمیز دانستند و افزودند: استماع و شنیدن قرآن، کاری واجب و لازمه ایمان به پروردگار و زمینه‌ساز جلب رحمت الهی است که امکان تدبّر و تفکر در آیات الهی را هم فراهم می‌کند، بنابراین باید در کار تلاوت و استماع قرآن جدیت داشت.

رهبر انقلاب در همین زمینه به عموم مردم توصیه کردند به‌گونه‌ای عمل کنند که هر روز حتی اگر شده یک صفحه از قرآن را بخوانند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آشنا نبودن مردم و مستمعین کشورمان با زبان قرآن را مانعی در درک مفاهیم قرآنی برشمردند و تأکید کردند: باید متخصصان و فعالان قرآنی برای این موضوع راههایی پیدا کنند تا مضامین عالی آیات نیز به گوش دل شنوندگان تلاوت برسد.

ایشان خاطرنشان کردند: باید همه مساجد به پایگاههای رواج تلاوت و استماع قرآن و ارائه تفسیر آیاتِ قرائت‌شده تبدیل شوند.

رهبر انقلاب اسلامی قرآن را کتاب حکمت و درس و زندگی خواندند و خاطرنشان کردند: قرآن مجید در همه عرصه‌های فردی، خانوادگی، اجتماعی، حکومتی و حتی روابط بین‌الملل، مملو از تدبیر و حکمت است که باید به آموختن و به‌کارگیری این دروس اهتمام جدی داشت که خوشبختانه امروز همه زیرساخت‌های لازم برای این کار فراهم است.

رهبر انقلاب همچنین قاریان را به «تلاوت اثرگذار» توصیه کردند و گفتند: هدف از بعضی تلاوتها آوازخوانی است و همچنان که در تلاوت برخی قاریان بیرونی مشاهده می‌شود، بیشتر به‌دنبال به‌رخ کشیدن لحن‌ها و شیوه‌های تلاوت بر شنوندگان خود از طریق به‌کارگیری موسیقی زیبا و فعال هستند که این تلاوت، تلاوتِ مطلوب نیست.

ایشان هدف از تلاوت مطلوب را اثرگذاری آن بر مخاطب دانستند و گفتند: در این نوع تلاوت، از همان ابتدا باید نیت‌تان اثرگذاری بر مخاطب باشد که در این حالت باید خود قاری اول از همه، از خواندن قرآن تأثیر بپذیرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای استفاده بجا و غیرافراطی از برخی شگردهای تلاوت قرآن را برای اثرگذاری بر مستمعین مناسب دانستند و با تأکید بر اینکه تلاوت قرآن هنری بزرگ و ترکیبی است، خطاب به قاریان گفتند: توجه داشته باشید که با هر لحنی تلاوت می‌کنید این کار را به‌قصد اثرگذاری بر شنونده انجام دهید.

در پایان این مراسم نماز مغرب و عشاء به‌امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد.

مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به انتشار شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان در شماره های مختلف خواهیم پرداخت.

 

«اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه...»
‏‏اللهم إنی أسئلک من بهائک بابهاه وکلّ بهائک بهیء. ‏‏‏اللهم إنی أسئلک ببهائک کلّه...‏

‏‏خداوندا، از تو درخواست می‌کنم به زیباترین زیبائیت و همه زیبایی‌های تو زیباست. ‏‎ ‎‏خداوندا از تو درخواست می‌کنم به همه زیبایی‌ات.‏

‏‏اللهم همان یا الله است‏

‏‏ای عزیز، لازم است بدانی که انسان تنها موجودی است که دارای همه مراتب عقلی و مثالی ‏‎ ‎‏و حسی است و عوالم غیب و شهادت در او نهفته است. خداوند متعال می‌فرماید: ‏

‏‏«و علّم آدم الأسماء کلّها؛‏‎[۱]‎ ‏‎‏‏و خداوند همه نام‌ها را به آدم آموخت‏‏». ‏

‏‏و سرور ما و سرور یگانه‌پرستان، صلوات الله علیه، می‌گوید:‏

‏‏أتزعم أنّک جرم صغیر وفیک انطوی العالم الأکبر[۲]‎

‏‏آیا می‌پنداری همین جرم کوچکی، در حالی که جهانی بزرگ در تو نفهته است؟‏

‏‏

آری، انسان با مُلک، مُلک است و با ملکوت، ملکوت و با جبروت جبروت. از امام علی ‏‎ ‎‏و امام صادق، علیهماالسلام، نیز روایت شده است که:‏

‏‏«‏‏إعلم أنّ الصورة الإنسانیة هی أکبر حجج الله علی خلقه وهی الکتاب الذی کتبه ‏‎ ‎‏بیده وهی الهیکل الذی بناه بحکمته وهی مجموع صورة العالمین وهی المختصر ‏‎ ‎‏من اللوح المحفوظ وهی الشاهد علی کل غالب وهی الطریق المستقیم الی کل ‏‎ ‎‏خیر والصراط المدود بین الجنة والنار؛ ‏‏صورت انسان بزرگ‌ترین حجت‌های الهی ‏‎ ‎‏بر آفریدگان است و آن کتابی است که خداوند با دست خود آن را نوشته و هیکلی ‏‎است که با حکمت خویش آن را بنا نهاده است. انسان مجموعه صورت جهانیان و ‏‎ ‎‏مختصری از لوح محفوظ و شاهد هر غالبی (غایبی) است. او راهی راست به ‏‎ ‎‏سوی همه خوبی‌ها و صراطی است که میان بهشت و جهنم کشیده شده است‏‏»‏‏.‏

‏‏انسان خلیفه خداوند بر خلق اوست که بر صورتی الهی آفریده شده و در سرزمین‌های ‏‎ ‎‏او تصرف می‌کند. او به خلعت اسماء و صفات حق مشرف گشته، در گنجینه‌های ملک و ‏‎ ‎‏ملکوت نفوذ دارد و در او روحی از حضرت الهی دمیده شده است. ظاهر او نسخه ملک و ‏‎ ‎‏ملکوت و باطن او گنجینه حیّ لایموت است. از آن جا که انسان دربردارنده همه ‏‎ ‎‏صورت‌های کونیه و الهیه است، تربیت یافته اسم اعظم ـ که بر همه اسماء و صفات احاطه ‏‎ ‎‏و بر همه رسم‌ها و تعیّن‌ها حاکمیت دارد ـ است.‏

‏‏از سویی، چون حضرت الهی پرورنده انسان جامع کامل است، سزاوار است انسان ‏‎ ‎‏پروردگارش را به نامی بخواند که مناسب مقام پروردگار باشد و در عین حال، انسان را از ‏‎ ‎‏آنچه با او سازگار نیست حفظ کند. برای همین است که از شیطان رجیم به [نام مبارک] ‏‎ ‎‏«‏‏الله‏‏» پناه ‌برده می‌شود[۳]‎‏ نه به دیگر نام‌های الهی، و طبق فرموده پروردگار در «‏‏قل أعوذ ‏‎ ‎‏بربّ الناس‏‏»‎[۴]‎ از شر و بدی وسوسه‌ای که در سینه انسان است و از وسوسه‌کننده راهزن راه ‏‎ ‎‏معرفت سرچشمه می‌گیرد و با کمال و مرتبه انسانی سازگار نیست به «‏‏ربّ الناس‏‏» پناه ‏‎ ‎‏برده می‌شود.‏

 

‏‏عارف کامل، جناب کمال الدین عبدالرزاق کاشانی [۵]‎‏‎‎‏ در ‏‏تأویلات‏‏ می‌گوید: ‏

‏«‏‏الإنسان هو الکون الجامع الحاصر لجمیع مراتب الوجود. فربّه الذی أوجده فأفاض ‏‎ ‎‏علیه کماله هو الذات باعتبار جمیع الأسماء بحسب البدایة المعبّر عنه بـ«الله»، ولهذا ‏‎ ‎‏قال تعالی: ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدیّ‏‎[۶]‎‏، بالمتقابلین کاللطف والقهر والجلال ‏‎ ‎‏والجمال الشاملین لجمیعها‏‎[۷]‎‏؛ ‏‏انسان وجود جامعی است که همه مراتب وجود در ‏‎ ‎‏انحصار اوست. و کسی که او را خلق کرده و کمال انسانی را به او ارزانی داشته ‏‎ ‎‏ذاتی است که به اعتبار این‌که جامع همه اسماء و مبدأ وجود است «الله» نامیده ‏‎ ‎‏می‌شود. از این رو، خدای تعالی [به ابلیس] فرمود: چه چیز تو را بازداشت از ‏‎ ‎‏این‌که بر آنچه به دو دست خویش آفریدم سجده کنی؟ که منظور از دو دست، ‏‎ ‎‏صفات متقابل مانند لطف و قهر و جمال و جلال الهی است که شامل همه اسماء ‏‎ ‎‏است‏‏»‏‏.‏

‏‏پس، آن‌که متکفل است انسان را از اسفل‌السافلین و دوزخ تاریک به جایگاه کرامت و ‏‎ ‎‏امن الهی باز گرداند و از تاریکی‌ها به نور ‌برساند و از راهزنان راه سلوک حفظ ‌کند خداوند ‏‎ ‎‏است، هم‌چنان‌که خود می‌فرماید: ‏

‏‏«الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...‏‎[۸]‎‏؛‏‏ ‏‏خداوند سرپرست ‏‎ ‎‏کسانی است که ایمان می‌آورند و اوست که آنان را از تاریکی‌ها خارج کرده به ‏‎ ‎‏نور می‌رساند‏‏»‏‏.‏

‏‏پس، سالکی که با پای معرفت به سوی حق حرکت می‌کند همانند مسافری است که ‏‎ ‎‏راهی وحشتناک و تاریک را به سوی محبوب خویش می‌پیماید. راهزن این راه شیطان ‏‎ ‎‏است و خداوند تعالی به سبب اسم جامعش که بر همه چیز احاطه دارد حافظ آدمی است. ‏‎ ‎‏از این رو، دعاکننده و سالک چاره‌ای ندارد مگر این‌که با لفظ «‏‏اللهم‏‏» یا «‏‏یا الله‏‏» به حافظ ‏‎ ‎‏و پرورش دهنده‌ خود توسل کند و به پیشگاه او تضرع نماید و این است سرّ شروع بیشتر ‏‎‏دعاها با این عبارات. البته، از منظری دیگر، تمسک به اسماء دیگر الهی نیز نیکوست، زیرا ‏‎ ‎‏همه تعینات اسمائی و صفاتی در احدیت جمع مستهلک‌اند. (در ادامه، درباره سرّ التفات ‏‎ ‎‏دعاکننده از اسماء و صفات برتر پروردگار به اسماء و صفاتی که درجه پایین‌تری دارند، ‏‎ ‎‏مانند این فقره از دعا: «‏‏وکل بهائک بهی‏‏» و فقرات مشابه دیگر، مطالبی خواهیم آورد).‏‏‏ ‏

 

‏‏انّی (مَن)‏

‏‏واضح است که این سخن دعاکننده برای اثبات منیّت نیست، زیرا منیّت با درخواست ‏‎ ‎‏نمی‌سازد، بلکه این عبارت (‏‏انّی أسئلک‏‏) مانند کلام خداوند بلندمرتبه است که می‌فرماید: ‏‎ ‎‏«‏‏أنتم الفقراء الی الله‏‎[۹]‎‏؛ ‏‏شما نیازمند به خدا هستید‏‏». چرا که جدایی آدمیان (به فرض ‏‎ ‎‏استقلال انتم) از ذات حق نشانه بی‌نیازی آن‌ها از خداست نه نیاز و احتیاجشان به او. ‏‎ ‎‏نتیجه آن‌که آنچه با سلوک در راه حق ناسازگار است، اثبات استقلال و بی‌نیازی است، ‏‎ ‎‏مانند لفظ ‏‏انتم‏‏ در این آیه: «‏‏إن هی الّا أسماء سمّیتموها أنتم‏‎[۱۰]‎‏؛‏‏ ‏‏این نیست جز نام‌هایی که ‏‎ ‎‏شما آن‌ها را برگزیده‌اید‏‏». ‏

‏‏اما اثبات منیّت در مقام خواری و اظهار ناداری نه تنها نکوهیده نیست (چون از باب ‏‎ ‎‏اثبات منیّت نیست و از باب‏‏ انتم‏‏ در آیه مبارکه ‏‏انتم الفقراء الی الله‏‏ ‏‏است)، بلکه اگر موجب ‏‎ ‎‏حفظ مقام بندگی و توجه به فقر و نیاز در بیداری دوم (صحو ثانی) باشد، از بالاترین ‏‎ ‎‏مراتب انسانیت است. در سخنی که از پیامبر، صلی‌الله‌علیه‌وآله، روایت شده به همین ‏‎ ‎‏مساله اشاره شده است: «‏‏کان أخی موسی، علیه‌السلام، عینه الیمنی عمیاء، وأخی عیسی، ‏‎ ‎‏علیه‌السلام، عینه الیسری عمیاء. وأنا ذوالعینین‏‏؛ ‏‏برادرم موسی چشم راستش و برادرم ‏‎ ‎‏عیسی چشم چپش نابینا بود، ولی من دارای دو چشم [بینا] هستم‏‏»‏‏.‏‏ پس، حفظ مقام کثرت ‏‎ ‎‏در وحدت و وحدت در کثرت برای هیچ یک از پیغمبران و رسولان الهی میسر نشده مگر ‏‎ ‎

‏برای خاتم پیغمبران (به اصالت) و برای جانشینان آن حضرت (به تبعیت)؛ درود خدا بر او ‏‎ ‎‏و بر جانشینانش باد.‏

‏‏ ‏

‏‏اسئلک‏‎[۱۱]‎‏ (از تو درخواست می‌کنم)‏

‏‏درخواست اگر با زبان استعداد باشد رد نمی‌شود و چنین دعایی مقبول و مستجاب خواهد ‏‎ ‎‏شد، زیرا اجابت‌کننده درخواست وجودی تامّ و فوق‌تمام است و فیض او کامل و فوق‌کمال ‏‎ ‎‏است. عدم ظهور فیض و افاضه او به علت کمی استعداد در دعاکننده است و اگر شخص ‏‎ ‎‏واقعا مستعد پذیرش فیض باشد، پروردگار او را از خزائنی که بی‌پایان و فناناپذیر است و ‏‎ ‎‏معادنی که تمام‌نشدنی و نقصان‌ناپذیر است بهره‌مند می‌سازد. ‏

‏‏ بنابراین، سزاوار است دعاکننده در پاکیزگی باطن و پالایش قلب خود از پلیدی‌ها و ‏‎ ‎‏صفات رذیله بکوشد تا دعایش از زبان گفتار به زبان حال، و از زبان حال به زبان استعداد، ‏‎ ‎‏و از ظاهر به باطن سرایت کند و خواسته‌اش برآورده شود و به مقصود برسد.‏

‏‏تو هم بکوش درونت دعاکننده و باطنت طالب باشد تا درهای ملکوت بر قلبت گشوده ‏‎ ‎‏شود و اسرار جبروت بر درونت فاش شود و کشتی عقلت در دریاهای خیر و برکت به راه ‏‎ ‎‏افتد و به ساحل نجات رسد و تو را از گرداب هلاکت‌ نجات دهد و با دو بال از این سرای ‏‎ ‎‏ظلمانی و دیار بدبختی به عالم انوار پرواز کنی. لذا، از این‌که هدفت از [توسل به] این ‏‎ ‎

صفات حسنی و امثال علیا ـ که آسمان‌ها و زمین‌ به آن‌ها استوارند و همه عوالم به نور ‏‎ ‎‏آن‌ها روشن‌اند ـ رسیدن به شهوات پست و لذت‌های فانی و پوسیده و مقاصد حیوانی و ‏‎ ‎‏کمالات چهارپایان و درندگان باشد پرهیز کن. به عکس، در طلب کرامات الهی و انوار ‏‎ ‎‏عقلی و کمالاتی که لایق [مقام] انسان، بما هو انسان، است و بهشت‌هایی که عرض آن به ‏‎ ‎‏اندازه عرض آسمان‌ها و زمین‌ است بکوش. البته، [آنچه گفتیم] از ابتدای سیر و سلوک ‏‎ ‎‏صادق است، زیرا «‏‏حسنات الأبرار سیّئات المقرّبین‏‏»‏‎[۱۲]‎‏.‏

‏‏بنابراین، عارف کامل کسی است که قلب خود را هیولا برای صورت‌هایی قرار دهد که ‏‎ ‎‏محبوب آن‌ها را بر قلب او وارد می‌کند و نباید هیچ صورت و فعلیتی [از جانب خود] ‏‎ ‎‏مطالبه کند و از هر دو هستی بگذرد و از هر دو نشئه فراتر رود؛ چنان‌که عارف شیرازی ‏‎ ‎‏می‌گوید:‏

‏‏ در ضمیر ما نمی‌گنجد به غیر از دوست کس ‏

‏‏ هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس‏

‏‏و در جای دیگر می‌گوید: ‏

‏‏ نیست در لوح دلم جز الف قامت یار / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم‏

‏‏این است حقیقت اخلاصی که در روایات به آن اشاره شده است: ‏

‏‏«من أخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه‏‎[۱۳]‎‏؛ ‏‏هر کس ‏‎ ‎‏خود را چهل روز برای خدا خالص گرداند، چشمه‌های حکمت از قلب او بر ‏‎ ‎‏زبانش جاری می‌شود‏‏»‏‏.‏

‏‏و در ‏‏کافی‏‏ از امام رضا، علیه‌السلام، نقل شده است که ‌فرمود: ‏

‏‏«أنّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کان یقول: طوبی لمن أخلص لله العبادة والدعاء ‏‎ ‎‏ولم یشغل قلبه بما تری عیناه ولم ینس ذکر الله بما تسمع اُذناه ولم یحزن صدره ‏‎ ‎

بما اُعطی غیره‏‎[۱۴]‎‏؛ ‏‏امیرالمومنین(ع) می‌فرمود: خوشا به حال کسی که عبادت و دعایش را برای خدا خالص کند و قلبش را به آنچه چشمش می‌بیند مشغول نسازد و یاد خداوند را به سبب چیزهایی که گوشش می‌شنود فراموش نکند و ‏‎ ‎‏سینه‌اش به خاطر چیزی که به دیگری داده شده اندوهناک نگردد‏‏»‏‏.‏

‏‏پس، مرگ بر بنده‌ای که ادعای بندگی کند و آقا و مولای خود را با اسماء و صفاتی که آسمان‌های ارواح و زمین‌های اشباح به آن‌ها استوار گشته بخواند و در عین حال، نیازهایش شهوات نفسانی و رذایل حیوانی و تاریکی‌هایی که یکی فوق دیگری است باشد و نیز ریاست‌های بیهوده و باطل و گشادگی دست در حکمرانی بر بلاد و تسلط یافتن بر ‏‎ ‎‏بندگان را از خدا بخواهد.‏

‏‏ تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر / ندانمت که در این دامگه چه افتادست‏ ‏‏(حافظ)‏

‏‏و خوشا به حال بنده‌ای که پروردگارش را برای او عبادت کند و خود را برای او خالص سازد و جز به او ننگرد و طالب شهوات‌ دنیوی یا خریدار مقامات اخروی نباشد.‏

‏‏ غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است ‏ ‏‏(حافظ)‏

 

‏‏من بهائک بأبهاه و کلّ بهائک بهی. اللهم انّی اسئلک ببهائک کلّه...‏

‏‏«من بهائک»‏‎[۱۵]‎‏ [از نظر نحوی] به «‏‏ابهاه»‏‏ تعلق دارد و‏‏ «ابهاه»‏‏ متعلق به «‏‏اسئلک»‏‏ است؛ ‏‎ ‎‏یعنی‏‏ «أسئلک بأبهی من بهائک»‏‏. و همچنین است سایر فقرات دعا.‏

‏بدان، سالکی که با قدم معرفت به سوی خداوند می‌رود به غایت مقصود نمی‌رسد و در ‏‎ ‎‏احدیت جمع مستهلک نمی‌شود و رب مطلق خود را مشاهده نمی‌کند، مگر آن‌که گام به‌ گام ‏‎ ‎‏و به تدریج در منازل و مراحل و مدارج و معارج [گوناگون] از خلق به سوی حق مقید ‏‎ ‎‏سیر کند و اندک اندک قیود را برطرف کرده از عالمی به عالم دیگر و از منزلی به منزل بعد ‏‎ ‎‏منتقل شود تا سرانجام به حق مطلق برسد؛ چنان‌که خداوند برای روشن ساختن طریقه و ‏‎ ‎‏مسیر شیخ الانبیاء و المرسلین [حضرت ابراهیم]، علیه و علیهم الصلوة والسلام، در کتاب ‏‎ ‎‏خود این گونه فرموده است: «‏‏فلمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکبا قال هذا ربّی‏‏؛‏‏ ‏‏پس چون شب ‏‎ ‎‏نمودار شد، ستاره‌ای درخشان دید و گفت: این پروردگار من است‏‏»... تا آن‌جا که فرمود: ‏‎ ‎‏«‏‏وجّهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفا وما أنا من المشرکین‏‎[۱۶]‎‏؛‏‏ ‏‏من با ایمان ‏‎ ‎‏خالص رو به سوی خدایی آوردم که آفریننده آسمان‌ها و زمین است و من هرگز با عقیده ‏‎ ‎‏جاهلانه مشرکان موافق نخواهم بود‏‏»‏‏.‏

‏‏پس، آن حضرت با تجلی در صورت ستاره زهره، اندک اندک از تاریکی‌های عالم ‏‎ ‎‏طبیعت به سوی طلوع ربوبیت نفس اوج گرفت و از آن نیز فراتر رفت و به افول و غروب ‏‎ ‎‏زهره قائل شد. پس از آن، از این منزل به منزلگاه قلب، که ماه قلب از افق وجودش طلوع ‏‎ ‎‏کرده بود، منتقل شد و به ربوبیت ماه معتقد گردید، ولی از این جایگاه نیز به [سوی] طلوع ‏‎ ‎‏خورشید روح حرکت کرد و غروب ماه قلب را دید و خداوندگاری را از آن نفی کرد. او در ‏‎ ‎‏سومین مرتبه، برای خورشید روح اثبات ربوبیت کرد، اما وقتی با درخشش نور حق و ‏‎ ‎‏طلوع خورشید حقیقی خورشید روح غروب کرد، ربوبیت را از او نفی کرد و به پدیدآورنده ‏‎‏آن‌ها روی آورد. پس، از [تعلق به] هر گونه اسم و رسم و تعین و علامتی رهایی یافت و ‏‎ ‎‏رحل اقامت بر درگاه رب مطلق افکند.‏

‏‏آری، گذر از منازل‌ حواس و خیالات و تعقلات و عبور از سرزمین فریب به سوی ‏‎ ‎‏مقصد نهایی و رسیدن به نفی علمی و عینی صفات و رسوم و جهات ممکن نیست، مگر ‏‎ ‎‏پس از گذر تدریجی از مراحل میانی، از برزخ‌های زیرین و برین تا رسیدن به عالم آخرت ‏‎ ‎‏و سیر از آن به عالم اسماء و صفات؛ آن هم از آنچه احاطه کمتری دارد به آنچه احاطه ‏‎ ‎‏بیشتری دارد تا وصول به الهیت مطلق و پس از آن‌ به احدیت عین الجمع که در آن تمامی ‏‎ ‎‏تجلیات خلقی و اسمائی و صفاتی مستهلک گشته و همه تعینات علمی و عینی فانی ‏‎ ‎‏گردیده است.‏

‏‏مولوی در این ابیات به این حرکت تدریجی اشاره کرده می‌گوید:‏

‏‏از جَمـادی مُـردم و نـامی شـدم‏ ‏ / وز نَما مُردم به حیوان سر زدم‏

‏‏تا آن‌جا که: ‏

‏‏پس عدم گردم عدم چون ارغنون‏ / ‏ گویدم کانّـا الـیه راجــعـــون‏‎[۱۷]‎

‏‏منظور از جمادی همان ظلومیّتی است که طبق بعض احتمالات، خداوند در آیه شریفه ‏‎ ‎‏بدان اشاره فرموده است: «‏‏إنّه کان ظلوما جهولا‏‎[۱۸]‎‏؛ ‏‏به درستی که انسان بسیار ستمگر و ‏‎ ‎‏نادان است‏‏»‏‏.‏‏ و مراد از عدم شدن همان مقام «‏‏أو‏‎ ‎‏أدنی‏‏» است که بالاترین مقامات انسانی‏‎[۱۹]‎‏ ‏‎ ‏است. [البته حق آن است که بگوییم] آن‌جا دیگر نه مقامی وجود دارد و نه صاحب مقامی. ‏‎ ‎‏و این همان مقام هیمان است که بنابر بعضی احتمالات این کلام خداوند تعالی به آن اشاره ‏‎ ‎‏می‌کند: «‏‏ن‏‎[۲۰]‎‏. والقلم وما یسطرون‏‎[۲۱]‎‏؛ ‏‏سوگند به قلم و آنچه می‌نگارد‏‏».‏

‏‏آن گاه که سالک به حضرت الهیه رسید و با چشم بصیرت حضرت واحدیت را مشاهده ‏‎ ‎‏کرد و پروردگار بر او به تجلیات اسمائی و صفاتی ظهور کرد و دانست که برخی صفات و ‏‎ ‎‏اسما، الهی محیط و پاره‌ای دیگر محاط‌اند و بعضی از بعض دیگر برترند، با زبانی که ‏‎ ‎‏مناسب نشئه‌ اوست پروردگارش را با کلماتی که شایسته مقام حضرتش است با بهره‌گیری ‏‎ ‎‏از نیکوترین و زیباترین صفات و شریف‌ترین و کامل‌ترین آیات می‌خواند. آن وقت، دعا از ‏‎ ‎‏زبان حال سالک بر زبان قال و از باطن او بر گفتارش جاری می‌شود و می‌گوید: «‏‏اسئلک ‏‎ ‎‏من بهائک بأبهاه‏‏» الی آخر.‏

‏‏ البته، نوع درخواست در مقام الهیت با درخواست در مقام غیب مقید، و آن نیز با ‏‎ ‎‏درخواست در مقام شهادت تفاوت دارد. خواسته‌ها نیز در هر یک از این مقامات بر حسب ‏‎ ‎‏نشئه سالک فرق می‌کند؛ چنان‌که در کلام امام باقر، علیهالسلام، خواهیم خواند: «‏‏اللهم إنّی ‏‎ ‎‏أسئلک من مسائلک باحبّها الیک‏‏».‏

‏‏هنگامی که سالک از حضرت الهیه به حضرت احدیت جمعی گذر کرد، که همه ‏‎ ‎‏حضرت‌های دیگر در آن مستهلک و تمامی تعینات و تکثرات در آن فانی است، حضرت ‏‎ ‎‏حق بر او به مالکیت مطلقه تجلی می‌کند، چنان‌که می‌فرماید: «‏‏لمن الملک الیوم؟‏‏؛ ‏‏امروز ‏‎ ‎‏فرمانروایی از آن کیست؟‏‏» و چون در آن روز نه خلقی است و نه امری و نه اسم و رسم و ‏‎ ‎‏نشانه‌ای ـ در حدیث آمده است که ـ جز خود پروردگار کسی به این سوال پاسخ نمی‌دهد: ‏‎ ‎

‏«‏‏لله الواحد القهار‏‎[۲۲]‎‏؛ ‏‏فرمانروایی و مالکیت مخصوص خداوند یگانه قهار است‏‏». و در این ‏‎ ‎‏مقام نه پرسشی است نه پرسش‌کننده‌ای و نه پاسخگویی. و این مستی‌ای است که از ‏‎ ‎‏شیفتگی و سرگشتگی و اضطراب ناشی از مشاهده ناگهانی جمال محبوب حاصل می‌شود. ‏

 

‏‏پس، هنگامی که سالک با توفیقات محبوب خویش از این مرحله (هیمان و دهشت) ‏‎ ‎‏گذر کرد و به مقام صحو بعد از محو رسید و برای او تمییز و تفرقه حاصل شد (به سبب ‏‎ ‎‏تمکن مقام شهود در او و استقامت و استقرار و محافظتش بر حضرات خمس)، مشاهده ‏‎ ‎‏می‌کند صفاتی که در صحو اول دیده و بعضی از آن‌ها را «‏‏ابهی»‏‏ و «‏‏اکمل»‏‏ (زیباتر و ‏‎ ‎‏کامل‌تر) و بعضی را «‏‏بهی»‏‏ و «‏‏کامل»‏‏ ‏‏(زیبا وکامل) خوانده همگی از تجلیات محض ذات ‏‎ ‎‏احدیت و انوار خالص جمال نور حقیقی‌اند. او در این مقام افضلیت و اشرفیتی برای هیچ ‏‎ ‎‏یک از این صفات نمی‌یابد و جملگی را شرف و زیبایی و جمال و نور می‌بیند، لذا ‏‎ ‎‏می‌گوید: «‏‏کلّ بهائک بهی. وکلّ شرفک شریف‏‏؛ ‏‏همه زیبایی تو زیباست و همه شرف تو ‏‎ ‎‏شریف است‏‏»؛ زیرا در این مقام هیچ اشرفیتی در میان نیست و تمامی این صفات امواج ‏‎ ‎‏دریای وجود پروردگار و انوار نور ذات او هستند و همه آن‌ها با کل و کل با ذات متحدند. ‏‎ ‎‏پس، اثبات برتری در صحو اول و نفی آن در صحو بعد از محو با رجوع همه کثرات به او ‏‎ ‎‏روی می‌دهد.‏

 

‏‏آنچه گفتیم در زمانی است که نظر به تجلیات صفاتی و اسمائی باشد، ولی اگر تجلیات ‏‎ ‎‏خلقی و مظاهر حسنای فعلی مد نظر باشد، دیگر عروج به مقام مشیت مطلق که همه ‏‎ ‎‏تعینات فعلی در آن مستهلک است ممکن نخواهد بود، مگر بعد از بالا رفتن تدریجی در ‏‎ ‎‏مراتب تعینات؛ یعنی سالک ابتدا باید از عالم طبیعت به عالم مثال و ملکوت عروج کند (در ‏‎ ‎‏حالی که مراتب این عالم را درجه درجه طی می‌کند) و سپس، از عالم ملکوت با رعایت ‏‎ ‎‏مراتب آن به عالم ارواح مقدس، و از عالم ارواح مقدس به مقام مشیت ـ که همه موجودات ‏خاص و تعینات فعلی در آن مستهلک‌اند ـ بالا رود، و این است مقام تدلّی در آیه شریفه ‏‎ ‎‏«‏‏دنی فتدلّی‏‏»‏‎[۲۳]‎‏. پس آن‌که به ذات خود متدلّی است حیثیتی جز تدلّی و فرو آویختن ندارد، ‏‎ ‎‏نه این‌که ذاتی باشد که تدلی بر آن عارض ‌شود. فقر نیز، که همان فخر مطلق است، مشیت ‏‎ ‎‏مطلقه‌ای است که از آن به فیض مقدس، رحمت واسعه، اسم اعظم، و ولایت مطلقه محمدیه، ‏‎ ‎‏صلی الله علیه و آله، یا مقام علوی تعبیر می‌شود و این همان لوایی است که آدم و غیر او ‏‎ ‎‏در زیر آن جمع‌اند‏‎[۲۴]‎‏ و در فرمایش حضرت رسول، صلوات الله علیه و آله، بدان اشاره شده ‏‎ ‎‏است: «‏‏کنت نبیا وآدم بین الماء والطین‏‏»‏‎[۲۵]‎‏ یا «‏‏بین الروح والجسد‏‏»‏‎[۲۶]‎‏؛ ‏‏من پیامبر بودم در ‏‎ ‎‏حالی که آدم [هنوز] میان آب و گل یا روح و جسد بود‏‏؛ یعنی [هنوز] نه روح بود و نه ‏‎ ‎‏جسد. و این همان عروه الوثقی و ریسمان متصل‌کننده آسمان الوهیت و زمین‌های ‏‎ ‎‏مخلوقیت است که در دعای ندبه نیز آمده: «‏‏أین باب الله الذی منه یؤتی، أین وجه الله الذی ‏‎ ‎‏یتوجه الیه الاولیاء، أین السبب المتصل بین الارض والسماء‏‎[۲۷]‎‏؛‏‏ ‏‏کجاست آن درب خدا که از ‏‎ ‎‏آن‌ به سوی خدا روند؟ کجاست آن آینه خدا که اولیاء به آن توجه کنند؟ کجاست آن رشته ‏‎ ‎‏متصل‌کننده زمین و آسمان؟‏‏»‏

 

‏‏در کتاب ‏‏کافی‏‏ از مفضل نقل شده است که گفت: ‏

‏‏به امام صادق، علیه‌السلام، عرض کردم: «‏‏کیف کنتم حیث کنتم قی الأظلة؟‏‏؛ ‏‏در ‏‎ ‎‏اظلّه چگونه به سر می‌بردید؟‏‏»‏‏ فرمود:‏‏ «‏‏یا مفضل، کنّا عند ربنا لیس عنده احد ‏‎ ‎‏غیرنا فی ظلّه الخضراء نسجد ونقدسه ونهلله ونمجده. وما من ملک مقرب ولا ‏‎ ‎‏ذی‌روح غیرنا حتی بدأ له فی خلق الاشیاء، فخلق ما شاء کیف شاء من الملائکة ‏‎ ‎

وغیرهم، ثم أنهی علم ذلک الینا...‏‎[۲۸]‎‏؛‏‏ ای مفضل، ما نزد پروردگارمان بودیم در ‏‎ ‎‏حالی که کسی جز ما نزد او نبود. ما در سایه‌ساری سبز رنگ او را تسبیح و ‏‎ ‎‏تقدیس و تهلیل و تمجید می‌کردیم و هیچ فرشته والامقام و هیچ صاحب روحی ‏‎ ‎‏جز ما در آن جا نبود، تا این‌که پروردگار تصمیم به آفرینش موجودات گرفت و ‏‎ ‎‏هرچه خواست و هرگونه خواست از فرشتگان و دیگر موجودات آفرید. سپس، ‏‎ ‎‏علم آن‌ها را به ما ابلاغ کرد‏‏»‏‏.‏‏ و اخبار به این مضمون از طریق اهل بیت فراوان ‏‎ ‎‏است‏‎[۲۹]‎‏.‏

 

‏‏پس شهود این مقام یا رسیدن به آن جز از راه پیمودن نردبان تعیّنات ممکن نیست. ‏‎ ‎‏پیش از رسیدن به این مقام، سالک بعضی از اسماء الهی (مثل عقول مجرده و ملائکه مهیمنه ‏‎ ‎‏و رئیسه) را زیباتر از دیگر اسماء می‌بیند، لذا با شکوه‌ترین و زیباترین و کامل‌ترین اسماء ‏‎ ‎‏را درخواست می‌کند، ولی وقتی به مقام قرب مطلق رسید و رحمت واسعه و وجود مطلق و ‏‎ ‎‏ظل منبسط و وجه باقی را ـ که همه موجودات در آن فانی و همه عوالم، اعم از اجساد ‏‎ ‎‏ظلمانی و ارواح نورانی، در آن مستهلک‌اند ـ مشاهده کرد، درمی‌یابد که نسبت مشیت با ‏‎ ‎‏همه آن‌ها یکی است و مشیت با همه چیز هست: «‏‏أینما تولّوا فثمّ وجه الله‏‎[۳۰]‎‏؛‏‎ ‎‏به هر طرف ‏‎ ‎‏رو بگردانید آن جا وجه الله است‏‏»‏‏ ‏‏و‏‏ «‏‏وهو معکم‏‎[۳۱]‎‏؛ او با شماست» ‏‏و‏‏ «‏‏نحن أقرب الیه ‏‎ ‎‏منکم‏‎[۳۲]‎‏؛ ما از شما به او نزدیک‌تریم» ‏‏و‏‏ ‏‏«‏‏نحن أقرب الیه من حبل الورید‏‎[۳۳]‎‏؛ ‏‏ما به انسان از ‏‎ ‎‏رگ گردن نزدیک‌تریم‏‏». در این هنگام است که سالک افضلیت را از آنها نفی می‌کند و ‏‎ ‎‏عرضه می‌دارد: «‏‏وکل بهائک بهی وکل جمالک جمیل‏‏». ‏

 

‏آنچه گفتیم در همه قسمت‌های دعا مشترک است، هرچند بخش‌هایی از آن با مقام اول تناسب بیشتری دارد و برخی قسمت‌ها شایسته مقام دوم است. اما آنچه به این فقره از دعا ‏‎ ‎‏اختصاص دارد این‌است که بهاء به معنی زیبایی است و زیبایی عبارت از وجود است. پس، ‏‎ ‎‏همه خیرها و زیبایی‌ها و حسن‌ها و روشنی‌ها از برکات وجود است تا جایی که گفته‌اند ‏‏این مساله (وجود خیر و زیبایی است) از بدیهیات است‏‎[۳۴]‎‏. پس، وجود تماما حسن و زیبایی ‏‎ ‎‏و نور و روشنایی است و لذا هرچه وجود قوی‌تر باشد زیبایی تمام‌تر و نورانی‌تر خواهد ‏‎ ‎‏بود. هیولا پست‌ترین مرحله وجود و فعیلتش ناقص است، در نتیجه، خانه وحشت و ‏‎ ‎‏تاریکی و کانون شر و سرچشمه پستی‌ها است و آسیاب نکوهش و کدورت به گرد آن ‏‎ ‎‏می‌چرخد‏‎[۳۵]‎‏. هیولا به خاطر نقصان وجود و ضعف نورانیتش مانند زن نازیبایی است که از ‏‎ ‎‏آشکار شدن زشتی‌اش بیمناک است؛ چنان‌که شیخ فرمود: «‏‏والدنیا لوقوعها فی نعال الوجود ‏‎ ‎‏واخیرة تنزلاته یدعی بأسفل السافلین‏‏؛ ‏‏دنیا را به خاطر وقوعش در صف اراضی عقیم ‏‎ ‎‏وجود و آخرین تنزلاتش اسفل السافلین خوانند‏‏». هرچند دنیا در نگاه اهل دنیا زیبا و ‏‎ ‎‏لذت‌بخش است؛ «‏‏کلّ حزب بما لدیهم فرحون‏‎[۳۶]‎‏؛‏‏ ‏‏هر گروهی به آنچه در نزدش است ‏‎ ‎‏شادمان ‌است‏‏»‏‏.‏‏ ولی هنگامی ‌که چیرگی آخرت ظهور کرد و حقیقت با زدودن حجاب از ‏‎ ‎‏بصیرت قلب ظاهر شد و چشم‌ها از خواب غفلت بیدار گردید و جان‌ها از گورستان‌ ‏‎ ‎‏جهالت برانگیخته شد، حال دنیا و سرانجام آن شناخته شده نکوهش و زشتی و تاریکی و ‏‎ ‎‏وحشت آن آشکار ‌می‌شود. از نبی اکرم، صلی الله علیه و آله، روایت شده است که فرمود: ‏‎ ‎

‏«‏‏یحشر بعض الناس علی صور یحسن عندها القردة والخنازیر‏‎[۳۷]‎‏؛ ‏‏برخی از مردم به اشکالی ‏‎ ‎‏محشور می‌شوند که میمون‌ها و خوک‌ها از آنان زیباترند‏‏». این کمال حیوانی و خیر چهارپا ‏‎ ‎‏بودن و درندگی نیز از برکات وجود و خیرات و نور و زیبایی آن است.‏

 

‏‏به هر ترتیب، هر چه وجود از آمیختگی به امور عدمی و نقص‌ها و فقدان‌ها و نیز از ‏‎ ‎‏آلایش جهل و ظلمت به دور و خالص باشد، نورانی‌تر و نیکوتر می‌شود. به همین سبب، ‏‎ ‎‏عالم مثال نورانی‌تر از عالم طبیعت است و عالم روحانیات و مقربان، که از مجردات‌اند، از ‏‎ ‎‏آن‌ها نورانی‌ترند و عالم ربوبی از همه عوالم‏‏،‏‏ به سبب خالص بودنش از نقص و پاک ‏‎ ‎‏بودنش از امور عدمی و منزه بودنش از ماهیت و ملحقات آن، نورانیتر است. البته،ً نوری ‏‎ ‎‏جز نور او وجود ندارد و نیکویی و روشنایی‌ای نیست مگر در نزد او. زیرا او تمامی نور و ‏‎ ‎‏نیکویی است و تمامی او نور و نیکویی است.‏

 

‏‏سید بزرگوار محقق داماد‏‎[۳۸]‎‏، قدس‌سره، در کتاب ‏‏تقدیسات‏‏، بنا بر نقل صحیح می‌گوید:‏

‏‏«وهو کلّ الوجود وکلّه الوجود وکلّ البهاء والکمال وکلّه البهاء والکمال وما سواه ‏‎ ‎‏علی الاطلاق لمعات نوره ورشحات وجوده وظلال ذاته‏‎[۳۹]‎‏؛‏‏ ‏‏خداوند همه وجود است ‏‎ ‎‏و همه او وجود است، و همه نور و کمال است و همه او نور و کمال است، و غیر ‏‎ ‎‏او، همگی پرتوهای نور و رشحات وجود و سایه‌های ذاتش هستند‏‏»‏‏.‏

‏‏پس، خدای متعال نور و خیر محض است بدون آمیختگی با ظلمت، کمال است بدون ‏‎ ‎‏غبار منقصت، و روشنایی است بدون اختلاط با تیرگی؛ زیرا او وجود بدون عدم و انیّت ‏‎ ‎‏بدون ماهیت است. عالم نیز به اعتبار این که نشانه او و منسوب به اوست و سایه گسترده ‏‎ ‎

‏خداوند بر ذوات ظلمانی آن قرار گرفته و رحمت واسعه‌اش زمین‌های هیولایی را پر کرده ‏‎ ‎‏نور و بهاء و اشراق و ظهور است: «‏‏قل کلّ یعمل علی شاکلته‏‎[۴۰]‎‏؛ ‏‏بگو هرکس بر طبق شاکله ‏‎ ‎‏خود عمل می‌کند‏‏». [عالم از آن رو که] سایه نور [است] نور است: «‏‏الم تر الی ربک کیف ‏‎ ‎‏مدّ الظلّ‏‎[۴۱]‎‏؛ ‏‏آیا نمی‌بینی که پروردگارت چگونه سایه را گسترانید‏‏؟» اما دنیا به اعتبار نفس ‏‎ ‎‏خود هلاکت و ظلمت و وحشت و نفرت است: «‏‏کل شیء هالک الّا وجهه‏‎[۴۲]‎‏؛ ‏‏هر چیزی جز ‏‎ ‎‏وجه حق نابودشدنی است‏‏». و وجه باقی، بعد از نابود شدن تعین‌ها و فنای ماهیت‌ها، همان ‏‎ ‎‏ربط وجوبی است که تقوّم و تحقق مستقل ندارد و مستقلا حکمی نیز ندارد. از این نظر، ‏‎ ‎‏اشیاء خود او هستند. از پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم، روایت شده است که «‏‏لو دلّیتم ‏‎ ‎‏الی الارض السفلی لهبطتم علی الله‏‎[۴۳]‎‏؛ ‏‏اگر با ریسمانی به سوی زمین‌های فرودین پایین ‏‎ ‎‏روید، بر خداوند فرو خواهید آمد‏‏».‏

‏‏پس، خداوند هویت مطلق و بهاء تام است و غیر او هیچ هویت و بهائی وجود ندارد. ‏‎ ‎‏عالم، از نظر غیر بودنش، نه بهائی دارد نه هویتی نه وجودی و نه حقیقتی، و سراسر ‏‎ ‎‏خیال اندر خیال است. کلّی طبیعی [در عالم خارج] وجود ندارد. از این رو، چگونه ‏‎ ‎‏می‌تواند بهاء و نور و شرف و ظهوری داشته باشد؟ بلکه آن نقصان و قصور و هلاکت و ‏‎ ‎‏بی‌نشانی است.‏‏‏ ‏

 

‏‏توضیحی درباره صفات بهاء و جمال‏

‏‏برخی از صفات الهی احاطه کامل بر سایر صفات دارند (مانند ائمه هفتگانه)، ولی بعض ‏‎ ‎‏دیگر چنین نیستند هر چند برای آن‌ها هم محیط و محاط بودن وجود دارد. با توجه به این ‏نکته می‌توان میان صفت بهاء و صفت جمال تفاوت قائل شد.

بهاء عبارت است از نوری ‏‎ ‎‏که ظهور و بروز در آن مدّ نظر باشد. بنابراین، همه صفات ثبوتیه جمال‌اند، ولی فقط بعضی ‏‎ ‎‏از آن‌ها بهاء هستند. بهی نیز، به یک اعتبار، از اسماء ذات، به اعتبار دیگر از اسماء صفات ‏‎ ‎‏و به اعتبار سوم از اسماء افعال است؛ اگر چه به اسماء صفات و افعال شبیه‌تر است. جمیل ‏‎ ‎‏نیز از یک منظر از اسماء ذات است و از منظر دیگر از اسماء صفات، اما از اسماء افعال ‏‎ ‎‏شمرده نمی‌شود؛ گرچه با اسماء صفات مشابهت و مناسبت بیشتری دارد. (ان شاء الله، در ‏‎ ‎‏شرح این کلام امام، علیه‌السلام «‏‏اللهم انی أسئلک من قولک بارضاه‏‏» آنچه را در این باره ‏‎ ‎‏مفید است بیان خواهیم کرد).‏

 

‏‏نقل و کشف‏

‏‏یکی از بزرگان مشایخ اهل سیر و معرفت‏‎[۴۴]‎‏، رضوان الله علیه، در کتاب خود موسوم به ‏‏اسرار ‏‎ ‎‏الصلا‏‏ة در تفسیر «‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏»‏‏ ‏‏بر اساس اسرار حروف، بعد از ذکر چند حدیث ‏‎ ‎‏و خبر ـ از جمله حدیثی که در کتاب ‏‏کافی‏‏ و ‏‏توحید‏‏ و ‏‏معانی‏‏ از عیاشی به نقل از اباعبدالله، ‏‎ ‎‏علیه‌السلام، بدین مضمون ذکر شده است که «‏‏الباء بهاء الله والسین سناء الله والمیم مجد ‏‎ ‎‏الله‏‎[۴۵]‎‏؛ ‏‏منظور از باء بهاء خداوند، مراد از سین سنای خداوند و مراد از میم مجد خداوند ‏‎ ‎‏است‏‏» (قمی‌ هم از امامان باقر و صادق و رضا، علیهم‌السلام، مانند همین روایت را نقل ‏‎ ‎‏کرده ولی به جای مجد خداوند، ملک خداوند‏‎[۴۶]‎‏ آورده است) ـ فرموده است: ‏

‏«‏‏أقول: [و] یعرف من هذه الاخبار و غیرها، ممّا روی فی الابواب المختلفة، أنّ ‏‎ ‎‏عالم الحروف عالم فی قبال العوالم کلّها، وترتیبها ایضا مطابق مع ترتیبها، فالالف ‏‎ ‎‏کأنّه یدلّ علی واجب الوجود، والباء علی المخلوق الاول، وهو العقل الاول والنور ‏‎ ‎‏الاول، وهو بعینه نور نبیّنا، صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلّم. ولذا عبّر عنه ببهاء الله، لأنّ ‏‎ ‎‏البهاء بمعنی الحسن والجمال. والمخلوق الاول إنّما هو ظهور جمال الحق، بل ‏‎ ‎‏التدقیق فی معنی البهاء أنّه عبارة عن النور مع هیبة ووقار، وهو المساوق المجامع ‏‎ ‎‏للجمال والجلال‏‎[۴۷]‎‏؛‏‏ ‏‏از این احادیث و احادیث دیگر که در باب‌های مختلف آمده ‏‎ ‎‏معلوم می‌شود که عالم حروف عالمی است در برابر [و به ازای] عالم‌های دیگر و ‏‎ ‎‏ترتیب حروف نیز مطابق ترتیب عوالم است؛ چنان که گویی الف دلالت بر واجب ‏‎ ‎‏الوجود می‌کند و باء بر مخلوق اول که عبارت است از عقل اول و نور اول که ‏‎ ‎‏همان نور پیامبر ما، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، باشد. به همین سبب است که از آن ‏‎ ‎‏به بهاء خداوند تعبیر کرده‌اند، زیرا بهاء به معنی حسن و جمال است. و مخلوق اول ‏‎ ‎‏ظهور جمال حق است. تدقیق و تعمیق بیشتر در معنی بهاء آن است که بگوییم ‏‎ ‎‏بهاء عبارت از نور همراه با هیبت و وقار است، که در این صورت بهاء معادل ‏‎ ‎‏جمال و جلال می‌شود».‏

‏‏من می‌گویم: صفات متقابل به سبب گرد آمدنشان در عین وجود، به نحو بساطت و تنزه ‏‎ ‎‏از کثرت، همگی در هم داخل‌اند، لذا در هر صفت جمالی جلالی و در هر جلالی جمالی ‏‎ ‎‏نهفته است، منتهی بعضی صفات در ظاهر جمال‌اند و در باطن جلال و بعض دیگر برعکس. ‏‎ ‎‏از این رو، هر صفتی که جمال در آن ظاهر باشد صفت جمال و هر صفتی که جلال در آن ‏‎ ‎‏ظاهر باشد صفت جلال شمرده می‌شود. بهاء نیز نوری همراه با هیبت و وقار و در بر دارنده ‏‎ ‎‏جمال و جلال است، اما چون هیبت در بهاء در مرتبه باطن است و نور در مرتبه ظهور، ‏‎ ‎‏بهاء از جمله صفات جمال محسوب می‌شود که جلال در آن باطنی است. نیز، چون جمال ‏‎ ‎

‏عبارت از چیزی است که متعلق به لطف باشد، بدون اعتبار ظهور و عدم ظهور در آن، لذا ‏‎ ‎‏بهاء به وسیله جمال احاطه شده و در آن محاط است.‏

‏‏آنچه گفتیم در مرتبه فعل و تجلی عینی نیز صادق است. پس، بهاء ظهور جمال حق ‏‎ ‎‏است که جلال در آن نهان است، عقل ظهور جمال حق است، شیطان ظهور جلال حق ‏‎ ‎‏تعالی، و بهشت و مقاماتش ظهور جمال و بطون جلال است. جهنم و درکاتش نیز عکس ‏‎ ‎‏آن‌اند.‏

‏‏حال، اگر اشکال کنی که در برخی از احادیث ائمه اطهار، صلوات الله علیهم، آمده که ‏‎ ‎‏«‏‏بالباء ظهر الوجود وبالنقطة تحت الباء تمیّز العابد عن المعبود‏‎[۴۸]‎‏؛ ‏‏وجود به سبب باء ظاهر ‏‎ ‎‏شد و به وسیله نقطه زیر باء عابد از معبود متمایز شد‏‏»‏‏.‏‏ و ظهور وجود به واسطه مشیت ‏‎ ‎‏همان حقی است که خلقت به واسطه آن صورت گرفته است. در بعض احادیث آمده: «‏‏خلق ‏‎ ‎‏الله الأشیاء بالمشیئة وخلق المشیئة بنفسها‏‎[۴۹]‎‏؛‏‏ ‏‏خداوند اشیاء را به واسطه مشیت و مشیت را ‏‎ ‎‏به خود مشیت آفرید‏‏»، پس قرار دادن بای بهاء به معنای عالم عقل دیگر چه وجهی دارد؟ ‏‎ ‎‏می‌گویم: این مطلب هم از یک منظر صحیح است، زیرا عقل نیز از جهتی مقام مشیت است؛ ‏‎ ‎‏چون عقل ظهور مشیت و مقام اجمال همه عوالم است، چنانچه در محل خود اثبات شده ‏‎ ‎‏که شیئیت شیء به شکل تمام و کمال آن شیء است.‏

 

پی نوشت ها:

۱.بقره / ۳۱
۲. شرح دیوان منسوب به امیرالمومنین، قاضی میر حسین میبدی، ص ۲۶۹.
۳. اشاره است به آیه ۹۸ از سوره نحل: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم».
۴. ناس / ۱.
۵. کمال‌الدین عبدالرزاق کاشانی ( ـ حدود ۷۳۶ ﻫ ) از عرفای بزرگ قرن ۶ و۷ هجری است. او از شاگردان نورالدین عبدالصمد اصفهانی بود و در مباحث عرفانی از جمله وحدت وجود به محی‌الدین عربی گرایش داشت. از آثار او می‌توان شرح فصوص الحکم، شرح منازل السائرین، اصطلاحات الصوفیه، و تأویل القرآن الکریم یا تأویلات القرآن را نام برد.
۶. ص / ۷۵.
۷. رک: تفسیر قرآن کریم؛ ابن عربی، ج۱، ص۸۷۳.
۸.بقره / ۲۵۷.
۹. فاطر / ۱۵.
۱۰. نجم / ۲۳.
۱۱. شیخ عارف کامل ما، ادام الله ایام افاضاته، در جواب سؤالم درباره مورد درخواست در اسئلک پاسخ دادند: مورد درخواست رسیدن به مقام این اسماء است. پس درخواست معصوم، علیه‌السلام، در «اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه» مقام ابهائیت است و طلب متجلی شدن به تمام‌ترین تجلی از بین تجلیات بهائیت. خواسته‌ او نیز به وسیله تجلی اتمّ برآورده می‌شود و تمام تجلیات بهائیت را فانی در ذات پروردگار می‌بیند و هنگام رسیدن به این مقام و رجوع از کثرت به وحدت تفاوت بین تجلیات را نفی می‌کند و با زبان قال می‌گوید: «وکل بهائک بهیّ». او در زمان نیل به این مقام می‌خواهد که در آن مقام جای گیرد و مستقر شود. پس، به واسطه تمامی اسماء الهی درخواست می‌کند که او را در این مقام مستقر نماید و لذا می‌گوید: «اللهم انی اسئلک ببهائک کله». پس، درخواست در مقام اول غیر از قسم به اسماء و صفات است. در مقام دوم، داعی خداوند را قسم می‌دهد که او را مستقر نماید: ولیس وراء عبادان قریة، تا این که این اسماء و صفات وسیله آن باشد.
۱۲. سید حیدر عاملی این عبارت را به حضرت رسول منسوب می‌داند. رک: اسرار الشریعه؛ ص ۷۷.
۱۳. بحارالانوار؛ ج۶۷، ص ۲۴۲، کتاب ایمان و کفر (با اندکی اختلاف).
۱۴. کافی؛ ج۲، ص ۱۵.
۱۵. بدان که خواندن پروردگار به این اسماء و صفات رنگ حقیقت به خود نمی‌گیرد، مگر هنگامی که خداوند متعال به این نام‌ها و صفات بر بنده خود تجلی کند. بعد از تجلی خداوند به این اسماء بر سالک، او به وسیله آن اسم از خداوند متعال درخواست رسیدن به مقام آن اسم و جبران کمبودش را می‌کند. و این مطلب ممکن نیست مگر برای اولیاء و انبیاء، علیهم‌السلام والصلوة. پس، بر دعاکننده لازم است زبانش را نازل منزله زبان انبیاء و اولیاء (کسانی که خود کامل‌اند و دیگران را نیز کامل می‌کنند) قرار دهد و خداوند را از جانب آنان بخواند. قطعاً، دعا کردن به بعض فقرات ادعیه برای ما جایز نیست، مانند بعض فقرات این دعا و بعضی فقرات دعای کمیل. به همین جهت، دعاکننده باید از جانب امیرمؤمنان(ع) این دعا را بخواند و از زبان ایشان به دعا مشغول شود.
۱۶. انعام / ۷۶ ـ ۷۹.
۱۷. مثنوی معنوی؛ دفتر سوم، ص۲۲۲.
۱۸. احزاب / ۷۲. بعضی گفته‌اند به سبب ظلومیت و عدم مقام برای نفس ناطقه دیگر ماهیتی برای نفس ناطقه باقی نمی‌ماند، زیرا مقام حدّ است و اگر چیزی مقامی نداشته باشد، حدّی هم ندارد و در نتیجه، ماهیتی هم نخواهد داشت: «یا اهل یثرب لا مقام لکم» (احزاب / ۱۳). ولی هر یک از دیگر مراتب وجود مقامی مشخص دارند. فرشتگان می‌گویند: «ما منّا الّا له مقام معلوم» (صافات / ۱۶۴) و «منهم رکع لایسجدون ومنهم سجد لایرکعون»؛ برخی از فرشتگان دائم در رکوع‌اند و به سجده نمی‌روند و برخی دیگر دائم در سجده‌اند و رکوع نمی‌کنند. تنها چیزی که مقام ثابتی ندارد و مظهر «کلّ یوم هو فی شأن» (الرحمان / ۲۹) است انسان است.
۱۹. مراد در قوس صعود است و برای او مقام دیگری نیز هست؛ یعنی مقام جمع بین وحدت و کثرت و بقاء بعد از فناء در حق.
۲۰. مراد از «ن» بنا بر سخن استاد عارف ما ملائکه مهیمنه‌اند که در ذات الهی مستغرق شده‌اند و به واسطه مشاهده جلال و تجلیات الهی شیفته و سرگشته‌اند. به همین خاطر، شکل نوشتاری ن نزدیک‌تر از سایر حروف به دایره کامل است و دو لبه آن به سمت آسمان است و مثل این است که در اطراف نقطه مرکزی حیران است.
۲۱. قلم / ۱.
۲۲. غافر / ۱۶.
۲۳. نجم / ۸.
۲۴. اشاره است به قول نبی مکرم اسلام: «آدم ومن دونه تحت لوائی یوم القیامة». رک: مناقب آل ابی‌طالب؛ ج۳، ص۲۶۳.
۲۵. اسرار الشریعة و اطوار الطریقة و الانوار الحقیقة؛ ص ۴۶ و ۹۲ ؛ ینابیع المودة؛ ج ۱، ص ۹.
۲۶. ینابیع المودة؛ ج۱، ص ۹.
۲۷. بحارالانوار؛ ج۹۹، ص۱۰۴
۲۸. اصول کافی؛ ج ۱، ص ۴۴۱ ؛ بحار الانوار؛ ج۵، ص۲۳۴ و ۲۵۹.
۲۹. رک: اصول کافی؛ ج۱، ص۴۴۱؛ بحار الانوار؛ ج۵، ص۲۳۴ و ۲۵۹ و۲۶۱، کتاب العدل والمعاد، باب الطینة والمیثاق، ح۷ و ۶۶ و ۶۷.
۳۰. بقره / ۱۱۵.
۳۱. حدید / ۴.
۳۲. واقعه / ۸۵.
۳۳. ق / ۱۶.
۳۴. اسفار اربعه؛ ج۱، ص۳۴۰ ـ ۳۴۲، سفر اول.
۳۵. با این حال، دنیا محل رویش درخت انسانیت و کشتزار بذر حقایق وجودیه و محل آشکار شدن نورهای پاک است که اگر چنین نبود، بالا رفتن از پله‌های کمال نیز برای موجودی حاصل نمی‌شد و احدی به فنای در حق نمی‌رسید. پس، دنیا با همه پستی‌اش اصل و ریشه تمام حقایق و کلید درهای رحمت است. این مطلب را بدان و آن را مقیاسی برای فهم دیگر مراتب وجود که برترند قرار ده و به آنچه از صاحبان حکمت به ما رسیده (که وجود خیر و نیکی است) ایمان بیاور.
۳۶. روم / ۳۲؛ م‍ؤمنون / ۵۳.
۳۷. علم الیقین؛ ج۲، ص ۹۰۱.
۳۸. میر محمد باقر بن میر شمس‌الدین حسینی مشهور به میرداماد از فلاسفه بزرگ قرن ۱۰ و ۱۱ هجری است. او در علوم عقلی و نقلی و نیز در علوم غریبه ید طولایی داشت. به فارسی و عربی شعر می‌گفت و اشراق تخلص می‌کرد. از آثار او می‌توان: القبسات، الافق المبین فی الحکمة الالهیة، الرواشح السماویة فی شرح احادیث الامامیة که شرحی بر کتاب کافی است را نام برد. ملاصدرای شیرازی از شاگردان اوست.
۳۹. تقدیسات، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره ۱۸۰۶.
۴۰. اسراء / ۸۴.
۴۱. فرقان / ۴۵.
۴۲. قصص / ۸۸.
۴۳. این روایت با عبارات مختلف نقل شده است. رک: علم الیقین؛ ج۱، ص۵۴ ؛ بحارالانوار؛ ج ۵۵، ص۷۷؛ الجامع الصحیح؛ ج ۵، ص۳۷۷.
۴۴. منظور مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است. ایشان از فقها و علمای اخلاق بزرگ حوزه بودند که به سال ۱۳۴۳ هجری در گذشتند و مقبره‌شان در قبرستان شیخان شهر قم واقع است. از شاگردان ملا حسینقلی همدانی و آقا رضا همدانی هستند. از آثار ایشان: اسرار الصلاة، المراقبات، رسالة لقاء الله و... است.
۴۵. اصول کافی؛ ج۱، ص۱۱۴؛ کتاب توحید، باب معانی الاسماء واشتقاقها، ح۱؛ التوحید؛ باب معانی بسم الله الرحمن الرحیم، ح۲ ؛ معانی الاخبار؛ ص۳، باب معانی بسم الله الرحمن الرحیم، ح۱.
۴۶. البرهان فی التفسیر القرآن؛ ج۱، ص۴۳ و ۴۴، تفسیر فاتحة الکتاب، ح۱.
۴۷. اسرار الصلاة؛ ص۲۱۴.
۴۸. مشارق انوار الیقین؛ ص ۳۸، با اندک اختلافی در بعض الفاظ.
۴۹. در روایتی از امام صادق، علیه‌السلام، آمده است: «خلق الله المشیئة بنفسها ثمّ خلق الاشیاء بالمشیئة». اصول کافی؛ ج ۱، ص ۱۱۰.

در کنار باورهای مشترک همه مسلمانان در باره امام مهدی(ع)، در جزئیات این موضوع نیز مانند هر موضوع مسلم و مشترک دیگر، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. مهم ترین نقاط اختلاف در این باره به این شرح است:

 

۱ . نام پدر امام مهدی(ع)

یکی از مهم ترین موضوعات اختلافی در باره مهدی موعود(ع)، نام پدر اوست.

آنچه موجب بروز این اختلاف شده، روایاتی است که بر اساس آنها، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله منجی موعود را هم نام خود، و پدر او را همنام پدر خود اعلام کرده است.[۱]

بنا بر این بیشتر عالمان اهل سنّت، مهدی موعود را فردی با نام محمّد بن عبد اللَّه می دانند. این در حالی است که همه شیعیان اثناعشری بدون هیچ تردیدی معتقدند که مهدی موعود(ع) فرزند امام حسن بن علی العسکری(ع) است.[۲]دلیل آنها بر این ادعا احادیث فراوان و متواتری است که از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام در باره امامان دوازده گانه و مشخصات دقیق هر یک از آنان، از امام علی(ع) تا محمّد بن الحسن العسکری(ع)، نقل شده است.[۳]

 

۲ . از نسل امام حسن یا امام حسین علیهما السلام[۴]

همان گونه که اشاره شد، در این که امام مهدی(ع) از نسل امام علی و حضرت فاطمه زهرا علیهما السلام است تردید و اختلافی وجود ندارد؛ امّا این که این نسب از طریق امام حسن مجتبی (ع) به آن حضرت می رسد یا وی در سلسله فرزندان امام حسین(ع) قرار می گیرد، به موضوعی اختلافی میان شیعه و گروهی از اهل سنّت تبدیل شده است.

مهم ترین عامل بروز این اختلاف، حدیثی است که به صورت منقطع در سنن أبی داوود نقل شده و بر اساس آن، امام علی(ع) فرموده است: مهدی موعود(ع) از نسل فرزندم حسن(ع) خواهد بود.[۵]البته ابو داوود در نقل این حدیث تنهاست و هیچ یک از مصادر دست اول و مهم اهل سنّت در نقل چنین روایتی با او همراهی نکرده اند.

در مقابل، نویسندگان مصادر حدیثی شیعی، احادیث فراوان و متواتری را در مجموعه های حدیثی خود نقل کرده اند که با صراحت و وضوح گویای آن اند که مهدی موعود(ع) از نسل امام حسین(ع) است.[۶]حتّی همان حدیثی که در سنن ابو داوود نقل شد نیز عیناً در منابع شیعی در باره امام حسین(ع) آمده است.[۷]از اهل سنت نیز قندوزی حنفی این حدیث را با لفظ «الحسین» نقل کرده است.[۸]

 

۳ . ولادت و مدّت عمر او

با توجّه به آنچه گذشت مشخص شد که پیروان اهل بیت علیهم السلام بر اساس دلایل متعدّد و روایات متواتری که در اختیار دارند معتقدند مهدی موعود(ع) کسی جز فرزند امام حسن عسکری(ع) نیست و طبعا در میانه قرن سوم هجری متولد شده است. این بدین معناست که او اکنون دارای عمری طولانی و غیر متعارف است. البته با عنایت به نفوذ مشیت الهی و نیز نمونه های دیگری از افراد مُعمّر که بر اساس دلایل قطعی قرآنی و تاریخی، عمری طولانی و غیر متعارف داشته اند، پذیرش این باور دینی چندان دشوار نخواهد بود؛ امّا دیدگاه مشهور در میان اهل سنّت خلاف این است و چنین باوری را فاقد دلیل و غیر قابل قبول به حساب می آورد.

پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام دلایل و مستندات فراوانی برای اثبات ادعای خود ارائه می کنند. گذشته از دلایل متواتر و مسلمی چون احادیث دوازده خلیفه[۹]و حدیث ثقلین[۱۰]که بدون اعتقاد به ولادت و حیات امام مهدی(ع) پیام اصلی خود، یعنی استمرار امامت دوازده جانشین پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله تا روز قیامت را از دست خواهند داد، مستندات فراوانی وجود دارد که امام حسن عسکری(ع) و دیگر افرادی که موفق به دیدار آن حضرت شده اند، به تولد چنین فرزندی شهادت داده اند.[۱۱]

در مقابل، منکران تولد مهدی موعود(ع) بیش از آن که در پی استدلال بر این ادعای خود باشند، به استبعاد و انکار روی آورده اند. البته برخی تلاش کرده اند اختلافات و نقل های متفاوت در باره جزئیاتی چون نام مادر و زمان و نحوه ولادت ایشان را دلایل استبعاد خود جلوه دهند. امّا حقیقت این است که در باره جزئیات بسیاری دیگر از حوادث مسلم تاریخی نیز اختلاف نظر و نقل هایی متفاوت وجود دارد و این موضوع نه تنها نمی تواند دلیلی بر انکار اصل آن وقایع باشد، بلکه گاهی نشانه ای برای اطمینان بیشتر نسبت به اصل ماجراست.

از سوی دیگر حتی برخی از دانشمندان اهل سنّت نیز تولد امام مهدی(ع) را تأیید کرده اند. بنا بر پژوهش های برخی از محقّقان، شِبلنجی در نور الابصار،[۱۲]کنجی شافعی در کفایة الطالب،[۱۳]شبراوی شافعی در الإتحاف بحب الأشراف، ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقة،[۱۴]ابن خلّکان در وفیات الأعیان،[۱۵]محمّد بن طلحه شامی در مطالب السؤول،[۱۶]سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص،[۱۷]سویدی در سبائک الذهب، جهضمی در موالید الائمة، ابن صباغ مصری در الفصول المهمة[۱۸]و عبدالوهاب شعرانی در الیواقیت و الجواهر[۱۹]و موصلی در النعیم المقیم، از جمله عالمان اهل سنّت اند که به تولد فرزندی با نام محمّد و با لقب مهدی برای امام حسن عسکری(ع) تصریح کرده اند. حتّی محیی الدین ابن عربی را نیز باید جزو قائلان به ولادت امام مهدی(ع) به شمار آورد؛ چرا که بر اساس عبارتی از کتاب الفتوحات المکّیة که افرادی همانند شَعرانی در الیواقیت و الجواهر[۲۰]و محمّد الصبان در اسعاف الراغبین[۲۱]و حمزاوی در مشارق الأنوار[۲۲]عیناً از او نقل کرده اند، وی علاوه بر تصریح به حتمی بودن قیام مهدی(ع) و این که وی از نسل امام حسین(ع) است،[۲۳]بر این نکته نیز تأکید کرده که این موعود، فرزند حسن عسکری(ع) است. امّا متأسفانه عبارت مربوط به نام پدر آن حضرت در برخی چاپ های فعلی این کتاب وجود ندارد. با این حال نقل هایی که به آنها اشاره شد و گواهی برخی از بزرگانی که نسخه های قدیمی الفتوحات المکیة را مشاهده کرده اند و نیز نسخه های خطّی و عکسی موجود از این کتاب در ایران نشان می دهد که عبارت یادشده، در این کتاب وجود دارد، اگر چه در برخی چاپ ها برخی که در پی پوشاندن حق بوده اند آن را حذف کرده اند.[۲۴]ابن عربی در آثار دیگری نیز به زنده بودن ام ام مهدی(ع) تصریح کرده[۲۵]و حتّی حکایتی از ملاقات خود با ایشان بیان کرده است[۲۶].[۲۷]

 

پی نوشت ها:

[۱]مهم ترین مصدری که این حدیث را نقل کرده سنن أبی داوود (ج ۴ ص ۱۰۶) است «لو لم یبق من الدنیا إلا یوم ... لطول اللَّه ذلک الیوم ... حتّی یبعث فیه رجلا منی أو من أهل بیتی، یواطئ اسمه اسمی، و اسم أبیه اسم أبی». ر . ک : همین دانش نامه : ج ۲ ص ۳۵۸ ح ۴۵۱ و ص ۲۸۶ ( نقدی بر گزارشی در باره نام پدر امام مهدی(ع)) .

[۲]البته برخی از محدثان شیعه نیز همچون شیخ طوسی (الغیبة: ص ۱۸۱، الأمالی: ص ۳۵۲)، قاضی نعمان مغربی (شرح الاخبار: ج ۳ ص ۳۸۶)، ابن بطریق (العمدة: ص ۴۳۳ و ۴۳۶)، سیّد بن طاووس (الملاحم و الفتن: ص ۱۵۶ و ۱۵۷ و ۲۷۶ و ۲۹۷ و ۳۱۳ و ۳۱۷ و ۳۱۸ و ۳۲۲)، محمّد بن حسن قمی (العقد النضید و الدر الفرید فی فضائل امیرالمؤمنین و أهل بیت النبی علیهم السلام : ص ۷۷)، علی بن یونس عاملی (الصراط المستقیم: ج ۲ ص ۲۲۲) و علّامه مجلسی (بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۷۵ و ۸۲ و ۸۴ و ۸۶ و ۱۰۲) روایاتی را که دربردارنده عبارت «اسم أبیه اسم أبی» است نقل کرده اند؛ امّا باید توجّه داشت که این اقدام آنها صرفاً از روی امانت داری در نقل احادیثی بوده که از طریق اهل سنّت به دستشان می رسیده است. در واقع همه آنها احادیث بیشتری را بر خلاف این عبارت نقل کرده و بر اعتقادشان نسبت به این که امام مهدی(ع) فرزند امام حسن عسکری(ع) است تصریح نموده اند.ر.ک:ج ۲ ص ۲۸۶(بخش دوم/فصل سوم/نقدی بر گزارشی در باره نام پدر امام مهدی(ع)).

[۳]ر . ک : ج ۲ ص ۱۱۷ (بخش دوم / فصل یکم : تبار امام مهدی(ع) ) .

[۴]ر . ک : ج ۲ ص ۱۶۶ (بخش دوم / فصل یکم : انتساب امام مهدی(ع) از نسل امام حسین بن علی(ع) ) .

[۵]متن این حدیث که از ابواسحاق نقل شده چنین است: «قال علی رضی اللَّه عنه : و نظر الی ابنه الحسن فقال: ان ابنی هذا سید کما سماه النبی صلی اللّه علیه و آله و سیخرج من صلبه رجل یسمی باسم نبیکم یشبهه فی الخلق و لایشبهه فی الخلق؛ ثم ذکر قصة یملأ الارض عدلا» (سنن ابی داوود: ج ۴ ص ۱۰۸ ح ۴۲۹۰).

[۶]ر. ک: منتخب الأثر: ص ۲۵۴.

[۷]شیخ طوسی و نعمانی هر یک در کتاب الغیبة خود با سند متصل چنین نقل می کنند: «نظر أمیرالمؤمنین(ع) الی ابنه الحسین(ع) فقال: ان هذا ابنی سیّد کما سماه رسول اللَّه سیدا و سیخرج اللَّه تعالی من صلبه رجلا باسم نبیکم فیشبهه فی الخلق و الخلق؛ یخرج علی حین غفلة من الناس ...» (الغیبة، الطوسی : ص ۱۹۰ ح ۱۵۲، الغیبة، النعمانی: ص ۲۲۲ ح ۲ .

[۸]ینابیع المودة: ج ۳ ص ۴۸۹.

[۹]حدیثی که بر طبق آن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله از دوازده جانشین برای خویش خبرداده، در مهم ترین مصادر حدیثی اهل سنّت به صورت مکرر نقل شده است. برای مثال، ر. ک: صحیح البخاری: ج ۶ ص ۲۶۴۰، صحیح مسلم: ج ۳ ص ۱۴۵۲ ح ۵ - ۱۰، سنن ابی داوود: ج ۴ ص ۱۰۶ ح ۴۲۷۹ و ۴۲۸۰ . و همین دانش نامه: ج ۱ ص ۳۳۳ (فصل سوم : احادیث شمار امامان علیهم السلام ) .

[۱۰]بنا بر مهم ترین منابع حدیثی اهل سنّت، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله کتاب خدا و عترت خود را به منزله دو سند جاودانه برای هدایت امت اسلام معرّفی کرده است. برای نمونه ر.ک: سنن الترمذی: ج ۵ ص ۶۶۲ (مناقب اهل البیت النبی علیهم السلام )، صحیح مسلم: ج ۴، ص ۱۸۷۴ ح ۳۷، مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۳۶ ح ۱۱۱۳۱. و همین دانش نامه: ج ۱ ص ۲۶۳ (فصل دوم / حدیث ثقلین به روایت اهل سنّت).

[۱۱]ر . ک : منتخب الأثر : ص ۳۹۷ و ۴۳۸. نیز، ر . ک : همین دانش نامه : ج ۵ ص ۹ .

[۱۲].ک: ص ۳۴۲

[۱۳]ر.ک: کفایة الطالب (البیان فی اخبار صاحب الزمان): ص ۵۲۱ .

[۱۴]الصواعق المحرقة: ص ۲۰۸.

[۱۵]وفیات الأعیان: ج ۴ ص ۱۷۶.

[۱۶]مطالب السؤول: ص ۴۸۰.

[۱۷]تذکرة الخواص: ص ۳۶۳.

[۱۸]الفصول المهمة: ص ۲۸۱.

[۱۹]الیواقیت و الجواهر: ج ۲ ص ۵۶۲ .

[۲۰]همان جا.

[۲۱]اسعاف الراغبین (چاپ شده در حاشیه نور الأبصار): ص ۱۴۱.

[۲۲]مشارق الأنوار فی فوز أهل الإعتبار: ص ۱۱۲.

[۲۳]در الفتوحات المکیة، ج ۳ ص ۳۲۷ باب ۳۶۶ آمده است: «اعلم أیدنا اللَّه أن للَّه خلیفة یخرج و قد امتلأت الأرض جورا و ظلما فیملؤها قسطا و عدلا لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد طول اللَّه ذلک الیوم حتّی یلی هذا الخلیفة من عترة رسول اللَّه صلی اللّه علیه و آله من ولد فاطمة یواطئ اسمه اسم رسول اللَّه صلی اللّه علیه و آله جده الحسین بن علی بن أبی طالب...» همچنین ر.ک: همین دانش نامه : ج ۱ ص ۶۶ .

[۲۴]«مهدی(ع) از نگاه اهل سنّت»، مجله رواق اندیشه: ش ۱۸.

[۲۵]یکی از این آثار، رساله ای است با نام «الوعاء المختوم علی السّر المکتوم» که وی آن را در شئون ختم ولایت مطلقه محمّدیه مهدی موعود و نحوه ظهور آن حضرت تألیف کرده است (در این باره ر.ک: تفسیر فاتحة الکتاب، مقدمه جلال الدین آشتیانی) در کتاب دیگرش عنقاء مغرب و شقّ الجیب نیز به مهدی و مرتبه معنوی وی و مدایحی سروده شده در وصف وی و برخی اخبار ظهورش اختصاص دارند .

[۲۶]ر . ک : هزار و یک کلمه : ج ۱ ص ۸۸. نیز ر.ک: شرح فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة : ص ۱۰۳ . ر . ک : همین دانش نامه : ج ۱ ص ۶۷ .

[۲۷]در الفتوحات المکیة: ج ۱ ص ۱۸۵ باب ۲۴ آمده است: «و للولایة المحمدیة المخصوصة بهذا الشرع المنزل علی محمّد صلی اللّه علیه و آله ختم خاص هو فی الرتبة دون عیسی(ع) لکونه رسولا و قد ولد فی زماننا و رأیته أیضا و اجتمعت به و رأیت العلامة الختمیة التی فیه فلا ولی بعده إلا و هو راجع إلیه کما أنه لا نبی بعد محمّد صلی اللَّه علیه و سلم إلا و هو راجع إلیه کعیسی إذا نزل».

بی شک آداب و رسومی که در عید نوروز میان مردم معمول است و به شکل سنت ملی در میان ایرانیان و کشورهای دیگری درآمده، در شمار اموری است که اسلام به صورت کلی، بر آن تأکید نهاده است.[۱]

سنت هایی پسندیده از قبیل نظافت، خانه تکانی، کمک به ارحام و بستگان و افراد نیازمند و آبرومند برای تهیه لباس و وسایل اولیه زندگی که بسیار پرثمر و مفید است، و نیز دید و بازدید و صله رحم و ملاقات دوستان و رفع کدورت ها و بیرون ریختن غم و اندوه ها از دل و آماده شدن برای فعالیت های مختلف ثمربخش در سال نو، و مانند اینها، همه و همه از جمله جنبه های مثبت مراسم نوروزی است.[۲]

لیکن در این میان، بیش از همه باید به سنت زیبای دعای تحویل سال اشاره کرد؛ دعایی سراسر معنوی و شور انگیز، که سبب شده است مردم همواره این دعا را در لحظه تحویل سال در مساجد و اماکن متبرکه به صورت دسته جمعی و انفرادی بخوانند.[۳]

بی شک دعایی که در ایام نوروز زمزمه می شود، و عطر آن تمام مساجد و مراکز عبادی مؤمنان را در سراسر جهان فرامی گیرد،[۴] تفسیری جز عشق مردم به پروردگار، و شوق آنها برای رسیدن به محبوب ندارد.[۵] و نشانه ای دیگر از رحمت و عطوفت اسلامی است. بدین شکل که مسلمانان برای رفع مشکلات خود و همه انسان ها دست نیاز به سوی آن احد بی نیاز دراز می کنند.[۶]

نکتۀ مهم این است که این دعای نورانی نباید تنها از زبان انسان صادر شود بلکه باید از تمام وجود انسان برخیزد و قلب و روح از طریق دعا باید پیوند نزدیک با خدا پیدا کند و همانند قطره ای که به اقیانوس بی پایان می پیوندد اتصال معنوی با آن مبدأ بزرگ قدرت بیابد و زبان در این قسمت، صرفاً نماینده تمام ذرات هستی و اعضا و جوارح باشد، همۀ این امور از ضرورت شرح و بررسی مضامین آن دعای ارزشمند حکایت دارد؛[۷] چرا که تبیین دعای نورانی تحویل سال با تمام جزئیات با توجه به طلب حاجات از خداوند،علاوه بر آنکه نشان می دهد انسان تا چه حد به خداوند متعال محتاج و نیازمند است، عشق و علاقه مردم به خداوند را بیش از پیش آشکار می سازد.[۸]

 

سند دعای «یا مقلب القلوب و الابصار»

مرحوم علامه مجلسی رحمه الله، دعای تحویل سال را جزء اعمال روز اول فروردین شمرده است.[۹] شیخ عباس قمی نیز آن را در کتاب مفاتیح الجنان نقل کرده است؛ لذا در برخی از کتب آمده است که در وقت تحویل سال، این دعا را که مضمون خوب و سازنده ای دارد، بخوانند:[۱۰] «یا مقلب القلوب و الأبصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والأحوال، حول حالنا إلی احسن الحال؛[۱۱] ای کسی که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست. ای تدبیر کننده شب و روز و ای تغییر دهنده سال و حال؛ حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[۱۲]

 

مفهوم قلب در بیان قرآن

در فراز ابتدایی دعای تحویل سال می خوانیم: «یا مقلب القلوب و الأبصار ؛[۱۳] ای کسی که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[۱۴]

« قلب» در قرآن به معانی گوناگونی آمده است:[۱۵]

۱. به معنی عقل و درک چنان که در قرآن می خوانیم:« إن فی ذلک لذکری لمن کان له قلب ؛[۱۶] در این مطالب تذکر و یادآوری است برای آنان که نیروی عقل و درک داشته باشند».[۱۷]

۲. به معنی روح و جان، چنان که در قرآن آمده است:« و إذ زاغت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر؛[۱۸] هنگامی که چشم ها از وحشت فرو مانده و جان ها به لب رسیده بود».[۱۹]

۳. به معنی مرکز عواطف:« سألقی فی قلوب الذین کفروا الرعب ؛[۲۰] بزودی در دل کافران ترس ایجاد می کنم». و در جای دیگر از کلام وحی می خوانیم:« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ؛[۲۱] ... اگر سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می شدند».[۲۲]

قلب مرکز ادراکات یا همان«مغز و دستگاه اعصاب است»، لذا هنگامی که مطلب فکری برای ما پیش می آید احساس می کنیم با مغز خویش آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم. (اگر چه مغز و سلسله اعصاب در واقع وسیله و ابزاری هستند برای روح).[۲۳]

از سوی دیگر قلب، مرکز عواطف است یعنی همان قلب صنوبری که در بخش چپ سینه قرار دارد و مسائل عاطفی در مرحله اول روی همین مرکز اثر می گذارد، اولین جرقه از قلب شروع می شود.[۲۴]

ما بالوجدان هنگامی که با مصیبتی روبرو می شویم فشار آن را روی همین قلب صنوبری احساس می کنیم، و هم چنان وقتی که به مطلب سرورانگیزی بر می خوریم فرح و انبساط را در همین مرکز احساس می کنیم.[۲۵]

البته درست است که مرکز اصلی«ادراکات» و« عواطف» همگی روان و روح آدمی است ولی عکس العمل های جسمی آنها متفاوت است؛ عکس العمل درک و فهم نخستین بار در دستگاه مغز آشکار می شود، ولی عکس العمل مسائل عاطفی از قبیل محبت، عداوت، ترس، آرامش، شادی و غم در قلب انسان ظاهر می گردد، به طوری که به هنگام ایجاد این امور به روشنی اثر آنها را در قلب خود احساس می کنیم.[۲۶]

نتیجه اینکه اگر در قرآن مسائل عاطفی به قلب و مسائل عقلی به قلب (به معنی عقل یا مغز) نسبت داده شده، سخنی به گزاف نرفته است.[۲۷]

از همه اینها گذشته قلب به معنای عضو مخصوص نقش مهمی در حیات و بقای انسان دارد، به طوری که یک لحظه توقف آن با نابودی همراه است، بنابراین چه مانعی دارد که فعالیت های فکری و عاطفی به آن نسبت داده شود.[۲۸]

 

بصیرت از دیدگاه قرآن

«بصیر» از بصر (بر وزن سفر) به معنای عضو بینائی یعنی چشم است[۲۹]، و گاه به قوه بینائی نیز گفته شده، و به همین مناسبت به معنای قوه ادراک و بینائی درون نیز بصیرت و بصر اطلاق شده است، چنانکه در قرآن کریم[۳۰] می خوانیم: «فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت تیزبین است».[۳۱]

لذا گاهی واژه «بصیر» به افراد نابینا، اطلاق می شود، ظاهرا این استعمال به خاطر آن است که افراد نابینا غالبا از نیروی ادراک قوی تری بهره مندند، و فقدان حس بینائی خود را با قوت تفکر و بصیرت، جبران می کنند؛[۳۲] همانگونه که ما در فارسی نیز به افراد نابینا، روشندل می گوئیم.[۳۳]

لذا «بصیرت » به سه معنای «چشم» و «نیروی چشم» و «قوه ادراک و علم» اطلاق شده است[۳۴]،[۳۵] همانگونه که «أبصار» جمع «بصر» به معنای بینایی و چشم است.[۳۶]،[۳۷]

«بصیرت» و «ابصار» که به معنای بینایی است گاه با چشم ظاهر صورت می گیرد و جنبه حسی دارد، و گاه با چشم درون و عقل خرد و به معنای ادراکات عقلی است.[۳۸] همانگونه که از مجموع کلمات اهل لغت و موارد استعمال آن استفاده می شود که این واژه نخست به معنای عضو بینائی، و سپس قوه بینائی است، و بعد به معنای درک باطنی و علم به کار رفته است.[۳۹]

قرآن مجید گاه می گوید: « بل الأنسان علی نفسه بصیرة؛[۴۰] انسان نسبت به خویشتن بصیرت و آگاهی دارد »و گاه به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می گوید: « قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا ومن اتبعنی؛[۴۱] به مردم بگو: این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همگان را به سوی خدا دعوت می کنیم» مسلماً در تمام این موارد بصیرت به معنای آگاهی هایی است که از طریق خرد برای انسان پیدا می شود.[۴۲]

 

دلیل جمع بودن «ابصار» و «قلوب»

در آیات قرآن[۴۳] و حتی دعاهایی هم چون دعای تحویل سال، قلب و بصر غالباً به صورت جمع (قلوب و ابصار) آمده است، اما به راستی نکته آن چیست؟[۴۴]

بعضی از مفسران گفته اند قلب و بصر به معنای اسمی «عضو خاص» استعمال شده، از این جهت به صورت جمع آمده است.[۴۵]

هم چنین در پاسخ به این پرسش می توان از طریق وجه ذوقی و علمی به آن پاسخ گفت و آن اینکه تنوع ادراکات قلبی و مشاهدات با چشم، فوق العاده زیاد است و به خاطر این مسأله، قلوب و ابصار بصورت جمع ذکر شده است.[۴۶] چرا که هر فردی با قلب و فکر خود چیزهای گوناگون را درک می کند و همچنین با چشم، الوان، اشکال و اندازه ها را احساس می کند و چون مدرکات این دو عضو متعدد و فوق العاده متنوعند، از این لحاظ گویا هر فردی از ما دارای قلب ها و چشم هاست.[۴۷]

در فیزیک جدید نیز می خوانیم امواج نورها و رنگ هایی که قابل رؤیت هستند از میلیون ها می گذرد.[۴۸] لذا تنوع چیزهایی که با چشم دیده می شود و همچنین اموری را که انسان با فکر خود درک می کند فوق العاده تنوع دارند.[۴۹]

 

خدا مقلب القلوب است

شک نیست که منظور از قلب، دگرگونی در روح و عقل است و اما اینکه خدا چگونه میان انسان و روح و عقل او قرار می گیرد از دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار ؛[۵۰] ای کسی که گردش دل ها و فکرها به دست تو است.»[۵۱]

بی شک هنگامی که انسان توبه می کند و ایمان به خدا می آورد دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا می شود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونی، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات می شود،و این توفیق الهی را در سایه ایمان و توبه پیدا می کند.زیرا خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن؛ سیئات اعمال او را محو می کند، و به جای آن حسنات می نشاند.[۵۲] و اینچنین خدا او را مشمول لطف و هدایتش قرار می دهد و انقلاب روحی تمام عیار، برای انسان حاصل می شود.[۵۳]

آری خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد در عین اینکه با موجودات این جهان یکی نیست از آنها هم جدا و بیگانه نمی باشد، مرگ و حیات، علم و قدرت، آرامش و امنیت، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین دلیل نه انسان چیزی را می تواند از او مکتوم دارد و نه کاری را بی توفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روی آورد و از غیر او تقاضا کند، چرا که او مالک همه چیز است و محیط به تمام وجود انسان! [۵۴]

 

از بهار طبیعت تا بهار قلب ها

«قلب» به معنای «دگرگون کردن» و حرکت از حالی به حالی دیگر است و به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق می گردد، و این به خاطر آن است که هم قلب جسمانی و هم قلب روحانی دائما در دگرگونی و حرکت و تغییر است، چنان که بعضی از ارباب لغت گفته اند:[۵۵]

ماسمی القلب الامن تقلبه والرأی یصرف بالانسان اطوارا![۵۶]

«قلب» را به این خاطر قلب نامیده اند که دائما دگرگون می شود و عقیده و رأی انسان را به اشکال مختلف در می آورد».[۵۷]

حال این انقلاب و دگرگونی در طبیعت نیز رخ می دهد؛ در فصل زمستان نگاهی به چهره طبیعت می کنیم همه جا بوی مرگ می دهد درختان کاملا از برگ و گل و میوه برهنه شده، و چوب خشک بی هیچ حرکتی بر جای باقی مانده، نه گلی می خندد، نه شکوفه ای می شکفد و نه جنبش حیات در کوه ها و صحراها به چشم می خورد.[۵۸]

لیکن وقتی فصل بهار فرا می رسد، هوا ملایم می شود، قطرات باران حیات بخش نازل می گردد، یک مرتبه جنبشی در سراسر طبیعت آشکار می شود: گیاهان می رویند، درختان برگ می آورند، شکوفه ها و گل ها ظاهر می شوند، پرندگان بر شاخه های درختان جای می گیرند، و شور «محشر» بپا می شود![۵۹]

آری در طبیعت بهاری، حقیقت شکافته شدن دانه های گیاهان و جوانه زدن یکی از حساس ترین و در عین حال زیباترین لحظه وجود گیاه را تشکیل می دهد و درست شبیه لحظه تولد انسان از مادر است، این لحظه حساس از عجائب قدرت خدا است، لحظه تقلب و دگرگونی و تغییر شکل و گام نهادن از جهانی به جهانی دیگر، به راستی این چه نیروئی است که به جوانه فوق العاده ظریف این قدرت را می بخشد که دیوار محکم هسته و دانه را بشکافد، سرفراز و سربلند از آن بستر استراحت برخیزد، و از آن ظلمتکده رحم مادر خویش گام بیرون نهد و به جلوه گری پردازد؟![۶۰]

البته این منظره زیبا که در فصل بهار در دامان صحرا و کوهسار می بینیم به همین حال باقی نمی ماند، بلکه فصل خزان فرا می رسد برگها پژمرده می شوند، شاخه ها عریان می شوند، و آوای حیات به خاموشی می گراید.[۶۱]

لذا عید نوروز یک عید طبیعی در جهان آفرینش است؛ و دگرگونی فصل زمستان به سوی طبیعت بهاری، همراه با حیات طبیعت به فرمان خدا شروع می شود، شکوفه ها و برگ ها و گل ها بر شاخسار درختان آشکار می گردد و نشاط و جنبش و حرکت در تمام عالم حیات آغاز می شود، همگام و همراه شدن با این پدیده عالم آفرینش، همگامی با سنت های الهی است.[۶۲]

زندگی پر زرق و برق انسان ها نیز همین گونه است. این نعمت های گوناگون، این پست ها و مقام ها و مانند آن نیز جاودانی نیستند، روزی فرا می رسد که به جز یک قبرستان خشک و خاموش از این جامعه ها چیزی باقی نمی ماند لذا طرح دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار ؛[۶۳] ای کسی که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[۶۴] به شدت معنادار می شود.[۶۵]

چرا که آیینه قلب تا زنگار هوا و هوس دارد، چهره حقیقت در آن منعکس نمی شود و تا انسان در سیاه چال طبیعت زندانی است به آسمان حقیقت پرواز نمی کند و تا گرد و غبار فضای اطراف او را پر کرده، جمال دل آرای یار را هرچند به او نزدیک باشد، نمی بیند و چه زیبا می گوید، حافظ:[۶۶]

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

صفای قلب و بصیرت از کدورات ظلمت طبیعت و پلیدی های معاصی و پاک کردن نفس از رسوم عادات و زشتی های شهوت و بالجمله زدودن زنگارهایی که بر قلب نشسته است، زنگارهایی که قرآن می فرماید: «بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛[۶۷] بلکه زنگ نهاده بر دل های آنها (مکذبان) آنچه انجام دادند» در فراز« یا مقلب القلوب و الابصار» به منزله صیقل دادن آینه از زنگارهاو کثافات است.[۶۸]

هم چنین دگرگونی های مرتبط با طبیعت، موید نشانه های آخرت در زندگی همین دنیا است: باز گشت زمین مرده به حیات در فصل بهار، بارور شدن درختانی که در فصل زمستان از کار افتاده بود و مشاهده عظمت قدرت خدا در مجموعه آفرینش، همگی دلیل بر امکان زندگی پس از مرگ است.[۶۹]

اگر زندگی بعد از مرگ مفهوم نداشت ما این صحنه را هر سال در برابر چشم خود نمی دیدیم، اگر زندگی بعد از مرگ امری محال، و سخنی جنون آمیز باشد، به صورت یک امر حسی در برابر چشمانمان تکرار نمی شود. چه فرق می کند حیات زمین بعد از مرگ یا حیات انسان بعد از مردن؟[۷۰]

حال وقتی قلب آدمی همچون آیینه است و وجود هستی پروردگار همچون آفتاب عالمتاب. اگر این آیینه را زنگار هوی و هوس تیره و تار کند نوری در آن منعکس نخواهد شد، اما هنگامی که دعای «یا مقلب القلوب و الأبصار ؛[۷۱] ای کسی که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست.»[۷۲] در پی آنیم تا قلوب انسان ها، در پرتو تقوا و پرهیزگاری صیقل داده شود و زنگارها از میان برود، نور خیره کننده آن آفتاب پرفروغ در آن منعکس می شود و همه جا را روشن سازد و از این طریق حیات طیبه انسان در دنیا و آخرت محقق گردد.[۷۳]

 

دل حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را منشان!

این حالت که به هنگام ظهور مشکلات به یاد خدا بیفتند و در راحتی او را فراموش کنند، حالت بسیاری از مردم است، در این گونه افراد، طبیعت ثانوی، فراموشکاری است و عدم توجه به واقعیات زندگی.[۷۴]

بنا بر این توجه به خدا و واقعیات زندگی، یک حالت استثنایی برای آنها محسوب می شود که نیاز به عوامل فوق العاده دارد، ما دام که آن حالت فوق العاده [۷۵] موجود است به یاد خدا هستند، اما به محض اینکه بر طرف شد به طبیعت انحرافی خود بازمی گردند، و خدا را به دست فراموشی می سپرند.[۷۶]

خلاصه کمتر کسی را می توان پیدا کرد که در مشکلات سخت و طاقت فرسا به پیشگاه با عظمت خدا سر فرود نیاورد ولی می دانیم این بیداری و« توجه اضطراری»، بی ارزش است.[۷۷]

افراد با ایمان و مسلمانان راستین، آنها هستند که در راحتی و بلا، در سلامت و بیماری، در فراوانی و قحطی، در زندان و بر تخت قدرت، و خلاصه در همه حال به یاد او می باشند، و اصولاً این تغییر حالات به هیچوجه آنها را دگرگون نمیسازد.[۷۸]

حال درخواست از درگاه خدای متعال مبنی بر انقلاب در قلب و بصیرت، نشانه آن است که انسان به سبب نسیان از یاد حق و انس با دنیا و هواهای نفسانی، نیازمند تحول قلبی و روشنایی چشمان دل است؛ به بیان نورانی امام صادق علیه السلام که فرمود:«القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله ؛ قلب حرم خداست، غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن».[۷۹]،[۸۰] و نیز تغییر و تحول در نگرش و بصیرت آدمی« المؤمن ینظر بنور الله؛ «انسان با ایمان با نور خدا نگاه می کند» اشاره به این حقیقت است که دگرگونی واقعی در قلوب و ابصار به دست او است و تنها فضل و عنایت خدای رحمان است که می‌تواند با دو دست جلال و جمال خویش آیینه دل را از غبار اغیار بزداید و آن را به نور بصیرت مزین کند.[۸۱]

«نوری» که تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، بلکه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درک تازه ای به انسان می بخشد؛ افق دید انسان را از زندگی محدود مادی و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمی فوق العاده وسیع فرو می برد.[۸۲]

در پرتو این نور و بصیرت قلبی می توان راه زندگی خود را در میان مردم پیدا کرد، و از بسیاری اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع، و به علت تفکر محدود مادی، و یا غلبه خودخواهی و هوی و هوس، گرفتار آن می شوند مصون و محفوظ ماند.[۸۳]

 

ثبات قدم و استحکام در دینداری پس از دگرگونی

گفتنی است از جمله شرایط تقلب قلب این است که گام های ما استوار باشد تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم، در حقیقت فراز نخست دعا جنبه باطنی و درونی داشت لیکن ثبات قدم از نتائج تحقق کامل دگرگونی است.[۸۴]

اینجا است که باید خود را به خدا سپرد و از او هدایت خواست.حتی در بعضی از روایات آمده است که شخص پیامبر اسلام ص نیز خود را به خدا می سپرد، و بسیار این دعا را تکرار می کرد:«یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک ؛ ای کسی که دل ها را می گردانی قلب من را بر دین خودت ثابت بدار»[۸۵]

 

ذکری برای رسیدن به آرامش و از بین رفتن اضطراب

جمله کوتاه و پر معنای «یا مقلب القلوب و الأبصار؛[۸۶] ای کسی که تحول دل ها و گردش چشم ها در دست توست»[۸۷] از یک سو، اشاره به اهمیت دگرگونی و تقلب قلب در جهان هستی و مسایل زندگی می کند که سبب بصیرت کامل و معرفة الله می شود و از سوی دیگر، اشاره به تداوم یاد خدا می نماید، که سبب احیای قلوب و آرامش دل هاست[۸۸]

این مسأله از آن جهت است که قلب در اصل به معنی تغییر و تحول و به اصطلاح قلب و انقلاب است، و از آنجا که فکر و عقل انسان دائما در حال دگرگونی است به آن« قلب » گفته شده است، و به همین دلیل در آیات قرآن روی مساله سکینه و آرامش دل، و یا اطمینان قلب تکیه شده است، «هو الذی أنزل السکینة فی قلوب المؤمنین ؛ او کسی است که آرامش را در دل مؤمنین نازل کرد»[۸۹] و یا «ألا بذکر الله تطمئن القلوب ؛ آگاه باشید یاد خدا مایه آرامش دل ها است»[۹۰] آری این موجود ناآرام را تنها یاد خدا آرامش می بخشد.[۹۱]

لذا هم آبادی و دگرگونی دل ها و هم آرامش آن در سایه ذکر خداست نه تنها ذکر لفظی، بلکه ذکر عملی آن گونه که در روایات وارد شده که امام باقر علیه السلام فرمود: «سه چیز است که انجام آن از مشکل ترین کارهاست و سومین آن را «ذکر الله علی کل حال؛ ذکر خدا در هر حال» بیان فرمود سپس در تفسیر ذکر چنین می فرماید: «و هو أن یذکر الله عز و جل عند المعصیة یهم بها فیحول ذکر الله بینه و بین تلک المعصیة و هو قول الله عز و جل؛ «إن الذین اتقوا إذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فإذا هم مبصرون [۹۲]؛ ذکر خدا آن است که چون تصمیمی بر معصیت می گیرد خداوند عز و جل را یاد کند و یاد خدا میان او و آن معصیت حائل شود و این همان چیزی است که خداوند عز و جل در قرآن فرموده است: پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) در این هنگام بینا می شوند».[۹۳]،[۹۴]

به راستی هنگامی که انسان این کلمات پرمعنا را می خواند که چگونه اولیاء الله در پرتو بندگی و عبودیت، به جاهایی می رسند که به جز خدا نبیند، در فکر فرو می رود که این انسان چه لیاقت بزرگی دارد اگر قدر آن را بداند و استعداد خویش را به فعلیت برساند.[۹۵]

 

رمزگشایی خداشناسی در بهار دل‌ها

انسان سه مرحله را در مسیر معرفة الله می پیماید تا به مقصد رسد، نخست مرتبه«تفکر»، سپس مرحله«یقین» و علم و بعد از آن مرحله«ایمان» و به اصطلاح عقد قلب است، از نظر شرافت، ایمان در مرحله اول، یقین در مرحله دوم، و تفکر در مرحله سوم قرار دارد؛ به تعبیر دیگر آنها که اهل ایمانند از مشاهده آیات الهی به این مرحله عالی صعود می کنند؛ لذا پس از فراز ابتدایی دعای تحویل سال در ایجاد انقلاب و دگرگونی در انسان؛[۹۶] مشاهدات آیات الهی مورد اشاره قرار گرفته تا اینچنین دگرگونی انسان با ایمان پیوند بر قرار نماید؛ لذا می خوانیم:«یا مدبر اللیل و النهار؛ [۹۷] ای کسی که تدبیر کننده شب و روزی ».[۹۸]

در بیان این فراز نورانی باید گفت گرچه کنه ذات خداوند از دسترس عقول بشر خارج است؛ ولی اثبات اصل وجود او از طریق مطالعه در نظام آفرینش و تدبیر بسیار حکیمانه ای که بر آن حاکم است کاملاً ممکن است.[۹۹]

این همان چیزی است که در روایات دیگر اسلامی نیز به آن اشاره شده که درباره کنه ذات خدا نیندیشید، بلکه درباره آثار قدرت و عظمت و علم او در جهان اندیشه کنید و این همان مسأله ای است که قرآن مجید پایه خداشناسی را بر آن قرار داده و صاحبان اندیشه و «اولو الالباب» را به تفکر در آن در همه حال دعوت می کند و می فرماید: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا؛ مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه های (روشنی) برای خردمندان است-/ همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند، و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند:) بارالها! هرگز اینها را بیهوده نیافریده ای!».[۱۰۰]،[۱۰۱]

آری این دگرگونی لیل و نهار، و این آمد و رفت روشنایی و تاریکی با آن نظم خاص و تدریجیش که دائما از یکی کاسته و بر دیگری افزوده می شود، و به کمک آن فصول چهارگانه به وجود می آید، و درختان و گیاهان و موجودات زنده مراحل تکاملی خود را در پرتو این تغییرات تدریجی، گام به گام طی می کنند، اینها نشانه دیگری از ذات و صفات متعالی او هستند.[۱۰۲]

اگر این تغییر تدریجی نبود، و یا این تغییرات توام با هرج و مرج صورت می گرفت و یا اصلا همیشه روز، و یا همیشه شب بود، حیات و زندگی از صفحه کره زمین به کلی برچیده می شد و اگر فرضا وجود داشت دائما دچار آشفتگی و نابسامانی بود[۱۰۳]،[۱۰۴]

در حقیقت اختلاف شب و روز ممکن است به معنی آمد و شد آنها بوده باشد که هر یک«خلف» و جانشین دیگری می شود، و نیز ممکن است به معنی اختلاف و تفاوت تدریجی آنها باشد که فصول چهارگانه سال را به وجود می آورد، و گردش حیات را در جهان گیاهان تحت نظام دقیقی رهبری می کند.در هر حال همه این مسائل می تواند راهنمای طریق معرفت پروردگار باشد.[۱۰۵]

 

تحویل سال و تحویل حال

«حول» در لغت به معنای حرکت و تحول و به معنی دگرگون شدن چیزی است، و حول به کسی می گویند که می تواند مسائل را زیر و رو کند و از تجارب مختلف در آن بهره گیری نماید.[۱۰۶]

«حول»یعنی «هو تحرک فی دور؛ حرکت دورانی داشتن»، چون دوران دارد، و دوباره به جای اول بازمی گردد و «حواله» را نیز بدین جهت حواله می گوید که یک حرکت دورانی در آن وجود دارد، بدهکار طلبکار را به شخص ثالثی حواله می دهد و او پرداخت می کند و سپس با بدهکار محاسبه می نماید،.[۱۰۷]،[۱۰۸]

جمله معروف:«یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال؛[۱۰۹] ای دگرگون کننده سال و زمان ها و حالات انسان ها! حال ما را به بهترین حالات تغیر ده، و به احسن حالات دگرگون ساز» به همین معنا است. اگر سال را هم عرب «حول» می گوید به همین اعتبار است؛ زیرا تحول و دگرگونی به وجود آمده، و سال گذشته تبدیل به سال جدید شده است.[۱۱۰] و انسان از زمانی به زمان دیگر متحول می شود و حرکت می کند.[۱۱۱]

 

سخن آخر: (از وقوع احسن التقویم تا حصول احسن الحال)

بی شک خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمی، و هم از نظر روحی و عقلی؛ چرا که هر گونه استعدادی را در وجود او قرار داده، و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته، و با این که انسان «جرم صغیری» است، «عالم کبیر» را در او جا داده و آن قدر شایستگی ها به او بخشیده، که لایق خلعت «لقد کرمنا بنی آدم» شده است.[۱۱۲]

لذا در قرآن کریم می خوانیم:« لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم[۱۱۳] ؛ما انسان را در بهترین صورت آفریدیم!»[۱۱۴]

ولی همین انسان با تمام این امتیازات اگر از مسیر حق منحرف گردد چنان سقوط می کند که به «اسفل سافلین» کشیده می شود؛«ثم رددناه اسفل سافلین[۱۱۵]؛ سپس او را به پایین ترین مرحله باز گرداندیم»[۱۱۶]

چرا چنین نباشد در حالی که موجودی است مملو از استعدادهای سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قله افتخار قرار می گیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد بزرگترین مفسده را می آفریند و طبیعی است که به «اسفل سافلین» کشیده شود.«مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که برای آنها پاداشی تمام نشدنی است»[۱۱۷]

لذا انسان متصف به زیور «أحسن تقویم» که آفریده مبارک «أحسن الخالقین» است، بایسته است که خود را در پرتو تحول قلبی و تطهیر آینه دل به نور بصیرت و معرفت بیاراید و در سایه‌سار تدبیر دنیا و آخرت و پرهیز از افراط و تفریط در بهره‌مندی از نعمات ظاهری و باطنی، به «أحسن الحال» نایل گردد لذا در دعای تحویل سال زمزمه می کند: حول حالنا إلی احسن الحال؛[۱۱۸] حال ما را به بهترین حال، تغییر ده!»[۱۱۹]

آری گاهی انسان بر اثر کثرت کار از حال خودش هم غافل می شود؛ و لهذا این دعا انسان را به یاد خودش هم می آورد و به او تذکر می دهد که برای مشکلات روحی و[۱۲۰] جسمی، مادی و معنوی خودت مخصوصاً در زمان های با ارزشی هم چون شروع سال جدید، چاره ای بیندیش و پرده های غفلت را کنار بزن. و از کسی کمک بخواه که بر انجام هر کاری قادر و تواناست. بنابراین، سر دیگر اهمیت فوق العاده این دعا، رهانیدن انسان از غفلت است.[۱۲۱]

همانگونه که در دعای پس از نمازهای روزانۀ ماه مبارک رمضان در پیشگاه خداوند متعال عرضه می داریم؛«اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک; خدایا، بدی حال ما را به خوبی حال خود تغییر ده »[۱۲۲]

در حقیقت کمال ما انسان ها در همین است که سوء حال را به حسن حال و حسن حال را به احسن حال تبدیل کنیم احسن الحال بودن برای ما یعنی رسیدن به تمام آن کمالات به قدر ظرفیت وجودی مان; زیرا ما حالی احسن و برتر از آن نداریم . تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الهی است; و این تغییر وقتی تحقق می یابد که بدانیم مسائل مهم و سرنوشت ساز زندگی انسان بر محور ایمان و عمل صالح دور می زند، اگر بخواهیم در آسمان سعادت پرواز کنیم، و به اوج قله احسن الحال صعود نماییم، اگر مایل باشیم از صف زیانکاران خارج شویم، اگر از ظلمت و تاریکی متنفر و مشتاق رسیدن به نور و روشنایی هستیم، اگر اشتیاق بهشت و نعمت های آن را داریم، همه اینها در سایه ایمان و عمل صالح ممکن الوصول خواهد بود.[۱۲۳]

 

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir

 

پی نوشت ها:

[۱] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۹۰۷.

[۲] همان.

[۳] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛۲۶/۱۲/۱۳۸۸.

[۴] آیین رحمت ؛ ص۴۰.

[۵] سوگندهای پر بار قرآن ؛ ص۲۵۹.

[۶] آیین رحمت ؛ ص۴۰.

[۷] پیدایش مذاهب ؛ ص۹۶.

[۸] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۵ ؛ ص۶۰۱.

[۹] زاد المعاد؛ ص؛ ۵۳۱.

[۱۰] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۹۰۸.

[۱۱] زاد المعاد؛ ص؛ ۵۳۱.

[۱۲] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹ .

[۱۳] زاد المعاد؛ ص؛ ۵۳۱.

[۱۴] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۱۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۱۲ ؛ ص۶۴۶.

[۱۶] سوره ق؛ آیۀ۳۷.

[۱۷] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۱۲ ؛ ص۶۴۶.

[۱۸] سوره احزاب؛ آیه ۱۰.

[۱۹] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۸۸.

[۲۰] سوره انفال؛ آیۀ۱۲.

[۲۱] سوره آل عمران؛ آیه ۱۵۹.

[۲۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۸۸.

[۲۳] همان.

[۲۴] همان.

[۲۵] همان.

[۲۶] همان؛ص۸۹.

[۲۷] همان.

[۲۸] همان.

[۲۹] ر.ک: مفردات راغب.

[۳۰] سوره ق؛آیۀ۲۲.

[۳۱] پیام قرآن ؛ ج ۴ ؛ ص۱۱۲.

[۳۲] ر.ک: مفردات راغب.

[۳۳] پیام قرآن ؛ ج ۲ ؛ ص۴۲۶.

[۳۴] ر.ک: مفردات راغب.

[۳۵] پیام قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۴۵.

[۳۶] سورۀ یونس؛ آیه ۳۱( تفسیر نمونه؛ج ۸؛ ص ۳۴۳)؛سورۀ قصص؛ آیه ۴۳(تفسیر نمونه؛ ج ۱۶؛ ص ۱۱۰)؛ سورۀ ص؛آیه ۴۵( تفسیر نمونه؛ج ۱۹؛ ۳۲۶).

[۳۷] لغات در تفسیر نمونه ؛ ص۱۹.

[۳۸] پیام قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۵۲.

[۳۹] همان ؛ ج ۴ ؛ ص۱۱۲.

[۴۰] سورۀ قیامت؛ آیۀ ۱۴.

[۴۱] سورۀ یوسف؛ آیۀ ۱۰۸.

[۴۲] پیام قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۵۲.

[۴۳] «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة؛ خدا بر دل ها و گوش های آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده ای افکنده شده!»؛( سوره بقره؛آیه ۷).

[۴۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۸۹.

[۴۵] پاسخ به پرسشهای مذهبی ؛ ص۵۱۶.

[۴۶] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۹۰.

[۴۷] پاسخ به پرسشهای مذهبی ؛ ص۵۱۶.

[۴۸] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۹۰.

[۴۹] پاسخ به پرسشهای مذهبی ؛ ص۵۱۷.

[۵۰] زاد المعاد؛ ص ۵۳۱.

[۵۱] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۵۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۵ ؛ ص۱۶۰.

[۵۳] همان ؛ ج ۱ ؛ ص۱۹۹.

[۵۴] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۲ ؛ ص۱۴۳.

[۵۵] پیام قرآن ؛ ج ۱ ؛ ص۱۴۲.

[۵۶] همان.

[۵۷] همان.

[۵۸] پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان ؛ ص۳۶۴.

[۵۹] همان؛ ص ۳۶۵.

[۶۰] پیام قرآن ؛ ج ۴ ؛ ص۳۲۹.

[۶۱] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۳ ؛ ص۲۶.

[۶۲] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۹۰۷.

[۶۳] زاد المعاد؛ ص ۵۳۱.

[۶۴] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۶۵] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۳ ؛ ص۲۶.

[۶۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۷ ؛ ص۵۴۹.

[۶۷] سوره مطفقین؛ آیه ۱۵.

[۶۸] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج ۱ ؛ ص۲۴۳.

[۶۹] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج ۳ ؛ ص۴۳۳.

[۷۰] پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان ؛ ص۳۶۵.

[۷۱] زاد المعاد؛ ص ۵۳۱.

[۷۲] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۷۳] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی ؛ ص۵۱۶.

[۷۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱۲ ؛ ص۱۹۲.

[۷۵] همان.

[۷۶] همان؛ ص ۱۹۳.

[۷۷] همان.

[۷۸] همان.

[۷۹] بحارالانوار؛ ج ۷۰؛ ص ۲۵؛ ح ۲۷.

[۸۰] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی ؛ ص۳۳۷.

[۸۱] همان.

[۸۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۵ ؛ ص۴۲۶.

[۸۳] همان.

[۸۴] همان ؛ ج ۲ ؛ ص۲۴۵.

[۸۵] تفسیر مراغی؛ ج ۳؛ص ۱۰۲.

[۸۶] زاد المعاد؛ ص؛ ۵۳۱.

[۸۷] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹ .

[۸۸] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۳ ؛ ص۵۴۶.

[۸۹] سورۀ فتح؛آیۀ۴.

[۹۰] سورۀ رعد؛ آیۀ ۲۸.

[۹۱] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۲ ؛ ص۲۸۵.

[۹۲] سورۀ اعراف؛ آیه ۲۰۱.

[۹۳] بحارالانوار؛ ج ۹۰؛ ص ۱۵۱؛ ح ۶.

[۹۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۹ ؛ ص۴۷۶.

[۹۵] همان؛ ج ۸؛ ص ۳۶۳.

[۹۶] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۱ ؛ ص۲۳۲.

[۹۷] زاد المعاد؛ ص ۵۳۱.

[۹۸] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۹۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۷ ؛ ص۳۵.

[۱۰۰] سوره آل عمران؛ آیات ۱۹۰ و ۱۹۱.

[۱۰۱] اعتقاد ما ؛ ص۱۴.

[۱۰۲] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۵۵۹.

[۱۰۳] « اختلاف» ممکن است به معنی« آمد و شد» باشد، زیرا از ماده«خلف و خلاف» به معنی جانشین شدن یکدیگر است، و نیز ممکن است به معنی تفاوت و کم و زیاد شدن مقدار شب و روز باشد، و یا هر دو، و به هر حال این نظم خاص آن که دارای آثار بسیار حساب شده ای است نمی تواند تصادفی و بدون دخالت ذات عالم قادری باشد، لذا در آیات متعددی از قرآن از دلائل ذات پاک خدا شمرده شده است.

[۱۰۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۱ ؛ ص۵۵۹.

[۱۰۵] همان ؛ ج ۱۴ ؛ ص۲۹۱.

[۱۰۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج ۲ ؛ ص۴۵۳.

[۱۰۷] ر.ک:مقائیس اللغه.

[۱۰۸] بررسی طرق فرار از ربا ؛ ص۱۲.

[۱۰۹] زاد المعاد؛ ص؛ ۵۳۱.

[۱۱۰] حیله های شرعی و چاره جویی های صحیح ؛ ص۱۲.

[۱۱۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج ۱۵، ص: ۲۹۱.

[۱۱۲] سورۀ تین؛ آیه ۴(تفسیر نمونه؛ ج ۲۷؛ ص ۱۶۵).

[۱۱۳] سورۀ تین؛ آیه ۴.

[۱۱۴] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۷ ؛ ص۱۳۸.

[۱۱۵] سورۀ تین؛آیۀ۵.

[۱۱۶] تفسیر نمونه ؛ ج ۲۷ ؛ ص۱۳۷.

[۱۱۷] «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون».سورۀ تین؛آیۀ ۶.

[۱۱۸] زاد المعاد؛ ص ۵۳۱.

[۱۱۹] کلیات مفاتیح نوین، ص: ۹۰۹.

[۱۲۰] والاترین بندگان ؛ ص۲۳۳.

[۱۲۱] همان؛ ص ۲۳۴.

[۱۲۲] همان ؛ ص۲۳۳.

[۱۲۳] سوگندهای پر بار قرآن ؛ ص۲۲۶.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز سال نو، در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، تحول به معنای «تقویت نقاط قوت و رفع نقاط ضعف و معیوب» را نیاز اساسی کشور خواندند و با اشاره به اهداف و خواسته‌های کاملاً ضد تحولی دشمنان گفتند: باید با اراده قاطع، تکیه بر اعتماد به نفس ملی، امیدواری و هوشیاری، کار سنگین و دشوار تحول را آغاز و نقاط ضعف عمدتاً اقتصادی را به نقاط برجسته و درخشان تبدیل کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به دعای عمومی ملت ایران هنگام تحویل سال نو برای تبدیل و تحول حال‌شان به احسن احوال گفتند: برای هر تحولی باید ضمن توسل و طلب از پروردگار، سعی و تلاش و استقامت کرد.

رهبر انقلاب آگاهی افکار عمومی از مسائل اساسی کشور را، زمینه ساز فعال شدن جوانانِ صاحب فکر و اصحاب اندیشه و خِرد خواندند و افزودند: طرح مسئله تحول با مردم مثل هر مسئله‌ی مهم دیگر، ضروری است چرا که اگر افکار عمومی از یک فکر و ایده استقبال نکند، آن فکر به عمل در نمی آید و به تدریج به فراموشی سپرده می شود.

ایشان در مرزبندی مفهوم حقیقی تحول و دگرگونی با آنچه دشمنان از آن به‌عنوان تغییر و تحول یاد می کنند، گفتند: دشمنان از طرح موضوع تحول، خواسته های ضد تحولی و کاملاً مخالف اهداف نظام دارند که متأسفانه در داخل هم برخی به تبعیت یا تقلید از آنها و یا با انگیزه های دیگر، همان حرف ها را با تغییراتی تکرار می کنند، که تغییر قانون اساسی یا ساختار نظام از جمله این حرف ها است.

ایشان هدف اصلی دشمنان از طرح مفهوم «تحول ساختاری»، «تغییر»، «انقلاب» یا کلمات مشابه را تغییر هویت جمهوری اسلامی دانستند و افزودند: هدف دشمن، حذف نقاط قوت کشور و نظام، و فراموش شدن مسائلی است که مردم را به یاد انقلاب و اسلام ناب و انقلابی می اندازد که تکرار نام امام، مطرح شدن تعالیم امام، مسئله ولایت فقیه، 22 بهمن و حضور پر شور مردم در انتخابات از جمله این موارد است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تبدیل نظام مردم سالاری اسلامی به حکومتی فردی و مطیع، یا حکومتی به ظاهر دموکراسی اما در عمل گوش به فرمان غربی‌ها را، هدف نهایی سخنان ظاهراً تحولی مستکبران خواندند و گفتند: آنها در هر کاری به دنبال تسلط سیاسی و اقتصادی بر ایران و غارت کشور هستند.

ایشان بعد از این مرزبندی، شناسایی نقاط قوت و ضعف کشور را پیش زمینه ضروری تحول برشمردند و گفتند: پیمودن مسیر دشوار تحول، نیاز به اعتماد به نفس ملی دارد.

رهبر انقلاب ملت ایران را برخوردار از اعتماد به نفس دانستند وبا اشاره به عزت نفس، استقلال خواهی و شجاعت ملت گفتند: دومین عنصر مهم در طی کردن مسیر تحول، هوشیاری است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای غفلت و بی توجهی به هوشیاری را موجب ضربه زدن احتمالی به نقاط قوت دانستند و افزودند: برخی دلسوزان و علاقمندان به نظام و انقلاب گاهی برای یک حرکت خوب و اصلاحی، با غفلت و بی دقتی به نقاط قوت نظام ضربه می زنند که باید مراقب این گونه غفلت ها بود.

رهبر انقلاب لازمه مراقبت از نقاط قوت را شناسایی آنها خواندند و با ذکر برخی نقاط قوت ملت ایران، از جوانان خواستند روی این گونه مسائل فکر و اندیشه و هم افزایی کنند.

ایشان «بنیه درونی قوی و مستحکم ملت ایران» را از نقاط قوت بارز کشور دانستند و گفتند: این قوت و استحکام درونی ناشی از ایمان مردم است چرا که حتی افرادی که در ظاهر به برخی احکام اسلامی پایبندی کاملی ندارند، به خدا، قرآن و ائمه هدی ایمان دارند.

ایشان در تبیین نشانه های آشکار استحکام درونی ملت ایران، به «غلبه ملت بر زنجیره خصومت های پی در پی چند ده ساله مستکبران جهان» اشاره کردند و گفتند: کدام کشور و انقلاب توانسته سال های متمادی در مقابل ضربات پی در پی قدرتمندترین کشور های جهان بایستد و به زانو در نیاید؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ، «کودتا، تحریم، فشارهای سیاسی، تهاجم رسانه‌ای بی‌سابقه، توطئه‌های امنیتی و تحریم‌های بی‌سابقه اقتصادی» را ابعادی از توطئه‌های پیوسته دشمنان خواندند و افزودند: در دور اخیرِ این خصومت ها، رؤسای آمریکا و برخی کشور های اروپایی از اغتشاشاتی که سال گذشته درصد بسیار اندکی به راه انداخته بودند، صریحاً پشتیبانی کردند و با انواع حمایت های تسلیحاتی، سیاسی، مالی، امنیتی و رسانه ای تلاش کردند جمهوری اسلامی را لااقل تضعیف کنند اما در میدان، درست بر عکس این هدف، تحقق یافت و جمهوری اسلامی بر این توطئه جهانی پیروز شد و نشان داد قوی و مستحکم است.

رهبر انقلاب اسلامی، 22 بهمن 1401 را به عنوان مظهری از بنیه ی قوی درونی نظام، بسیار پر شور تر و پر جمعیت تر از مراسم مشابه سال های گذشته دانستند و افزودند: پیشرفت های بزرگ ملت در عرصه های گوناگون نشانه های دیگری از این استحکام درونی است.

ایشان پیشرفت در دوران محاصره اقتصادی و شدیدترین فشار های ممکن را، عملکرد درخشان ملت خواندند و گفتند: آمریکایی ها با همه‌ی دروغگویی‌شان اذعان کردند که فشارهای اقتصادی آنها بر ملت ایران در تاریخ بی سابقه بوده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیشرفت در علم وفناوری و قرار گرفتن در رده کشورهای برتر دنیا در عرصه هایی نظیر نانو و زیست فناوری، پیشرفت در عرصه های سلامت، هوافضا، هسته‌ای، دفاعی، زیر ساخت ها، مراکز درمانی و بهداشتی، پالایشگاه و دیگر عرصه ها را یادآوری کردند و گفتند: در حوزه روابط خارجی هم تلاش دشمنان برای انزوای ایران شکست خورده و جمهوری اسلامی با محکم کردن صد در صدی روابط خود با آسیا، از این پس نیز به گسترش ارتباطات سیاسی، اقتصادی، علمی و فنی با کشور های مهم این منطقه ادامه خواهد داد.

ایشان افزودند: عضویت در برخی پیمان‌های مهم منطقه ای و تقویت روابط با آفریقا و آمریکای لاتین از دیگر پیشرفت های حوزه ارتباطات خارجی است، ضمن این که با اروپایی‌ها هم قهر نیستیم و اگر از تبعیت آمریکا دست بردارند حاضریم با آن ها کار کنیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ایمان، احساس عزت ملی و تکیه بر توان داخلی را از جمله عوامل و زمینه های پیشرفت ملت ایران برشمردند و گفتند: دیگر نقاط قوت نظام نیز از جمله جمهوریت و اسلامیت، باید تقویت شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از برشمردن نقاط قوت کشور، به تبیین نقاط ضعف و نیازمند تحول پرداختند و گفتند: در رأس همه نقاط ضعف، مسئله اقتصاد و سیاست‌های اقتصادی است که بسیاری از آنها میراث گذشتگان از انقلاب و برخی از آنها مربوط به پس از انقلاب است.

ایشان مهمترین مشکل و نقطه ضعف اقتصاد کشور را دولتی بودن اقتصاد و تصدی‌گری افراطیِ برخاسته از سیاست‌های اقتصادی دهه 60 دانستند و افزودند: نتیجه این افراط، کنار ماندن مردم از فعالیت‌های بزرگ و ثروت‌ساز اقتصادی و بروز مشکلاتی است که امروز در کشور مشاهده می‌کنیم.

رهبر انقلاب هدف از ابلاغ سیاست‌های کلی اصل 44 را سپردن فعالیت‌های اقتصادی به مردم خواندند و گفتند: بخش‌های مهم اقتصاد و تولید باید در اختیار مردم باشد و همچنان‌که بارها تکرار کرده‌ایم بنگاهها و شرکتهای دولتی و شبه دولتی که بعضاً با تعبیر زشت خصولتی از آنها یاد می‌شود، نباید با بنگاههای خصوصی رقابت کنند.

ایشان محقق نشدن عدالت اقتصادی را با الگوی دادن کلید اقتصاد به دولت، نشانه خطا بودن این شیوه خواندند و تأکید کردند: دولت باید تصدی‌گری و دخالت در اقتصاد را کم، و با واگذار کردن کارها به خود مردم، بر امور نظارت و مراقبت کند البته این مسئله را به دولتهای متعدد سفارش کرده‌ایم اما واگذاری‌ها یا انجام نگرفت یا به شکلی غلط انجام شد که نتیحه آن به ضرر مردم بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عیب دیگر اقتصاد کشور را وابستگی به نفت خام برشمردند و گفتند: بند ناف اقتصاد را باید از صادرات نفت خام جدا کنیم و برای کسب درآمد بیشتر به فعالیت‌های غیرنفتی بپردازیم که خوشبختانه بر اساس گزارش‌ها، کارهای خوبی در این زمینه آغاز شده است.

وابستگی اقتصاد کشور به دلار، نقطه ضعف دیگری بود که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و افزودند: برخی کشورهایی که مورد تحریم غرب قرار گرفتند با قطع وابستگی خود به دلار و کار کردن با پول‌های محلی، وضع بهتری پیدا کردند که ما نیز باید همین کار را انجام دهیم.

ایشان از رشد اقتصادی ضعیف کشور در دهه 90 به عنوان نقطه ضعفی دیگر یاد و خاطرنشان کردند: در بعضی از سالهای دهه 90 رشد اقتصادی زیر یک بود و در زمان تصدی دولت فعلی نیز میزان رشد اقتصادی، بسیار پایین بود در حالی که برای بهبود اقتصاد کشور، نیازمند رشد اقتصادی سریع و مستمر هستیم که لازمه آن افزایش تولید با کمک و هدایت مردم است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس را به ترغیب و هدایت مردم به ایفای نقش مولد در اقتصاد کشور و ایجاد اعتماد برای سرمایه‌گذاری و کارآفرینی بخش خصوصی فراخواندند و گفتند: اگر از توانایی‌های مردم در اقتصاد استفاده شود و تولید افزایش یابد، حتماً وضع معیشت عمومی و تورم بهبود خواهد یافت و شعار سال محقق می‌شود.

ایشان غفلت از راههای مشارکت مردم در مسائل اقتصادی را نقطه ضعفی دیگر برشمردند و با توصیه به مسئولان و صاحبنظران و علاقه‌مندان به سرنوشت کشور برای یافتن راههای مشارکت مردم در اقتصاد، خاطرنشان کردند: هر جا مردم وارد شدند پیشرفت کردیم مانند دفاع مقدس و مسائل سیاسی، بنابراین مشخص شدن چگونگی فعال شدن مردم در اقتصاد، در این عرصه نیز پیروز و موفق خواهیم شد.

«افزایش تحرک در تجارت خارجی»، «تقویت شرکت‌ها و فعالیت‌های دانش‌بنیان»، «تحول در قانون‌گذاری بر اساس سیاست‌های تقنینی» و «پرهیز از ایجاد هزینه‌های قطعی برای درآمدهای غیرقطعی در بودجه‌های سالیانه» عیوب دیگری بود که رهبر انقلاب اسلامی به آنها اشاره کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع‌رسانی به مردم در خصوص جنگ ترکیبی و سیاست‌های دشمن در این زمینه را لازم دانستند و گفتند: در جنگ ترکیبی، حمله نظامی وجود ندارد بلکه تبلیغات‌چی‌های خارجی و دنباله‌روهای آنها در داخل با وسوسه، به باورهای دینی و سیاسی مردم حمله می‌کنند تا با دگرگون نشان دادن حقایق، اراده ملت را سست و شعله امید را در دل جوانان خاموش و آنها را از آینده و کار و پیشرفت مأیوس کنند.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: دشمنان در جنگ ترکیبی می‌خواهند اختلاف‌افکنی کنند، دوقطبی در کشور درست کنند، نرم‌افزار واقعی قدرت ملت را که ایمان و ارزشهای دینی و ملی است، از دست مردم خارج کنند تا در کشور بی‌ثباتی و ناامنی و اگر بتوانند جنگ داخلی ایجاد کنند که البته سرشان به سنگ خورده و باز هم خواهد خورد.

ایشان با اشاره به استفاده از انواع ابزارها و عوامل در جنگ ترکیبی همچون عوامل فرهنگی، امنیتی، اقتصادی، نفوذ برای ایجاد یأس و غفلت از توانایی خود، افزودند: آنها سعی می‌کنند مردم را به راههای اطلاع‌رسانی ما بدبین و از آن جدا کنند با این ادعا که به رادیو تلویزیون و به گزارش‌های مسئولان گوش ندهید چرا که خلاف واقع است یا اینکه به حرف‌های رهبری توجه نکنید زیرا این حرفها تکراری است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ردّ ادعاهای بدخواهان، خاطرنشان کردند: جبهه دشمن سالها است که با صدای بلند اعلام می‌کند که می‌خواهیم جمهوری اسلامی را به زانو درآوریم و در مقابل، رهبری می‌گوید «غلط می‌کنید»، این تکرار نیست بلکه استقامت و ایستادن پای سخن حق طبق دستور پروردگار است.

ایشان با تجلیل از حضور مستمر مردم در صحنه، نمونه اخیر بیداری و ایستادگی مردم را مقابله با اغتشاشات اخیر خواندند و تأکید کردند: مردم به همه کسانی که در اغتشاشات تحریک یا از اغتشاشگران حمایت کردند سیلی زدند و به حول و قوه الهی در آینده نیز ملت ایران به دشمنان خود سیلی خواهد زد.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: بنده قاطعاً اعلام می‌کنم ملت ایران قوی و در حال پیشرفت و قادر به رفع عیوب خود و ایجاد تحول است.

ایشان با تأکید بر ادامه حمایت نظام از جبهه مقاومت، ادعای دروغ مشارکت ایران در جنگ اوکراین را رد کردند و گفتند: ما حضور در جنگ اوکراین را قاطعاً و صریحاً رد می‌کنیم و ابداً چنین چیزی صحت ندارد. جنگ اوکراین را آمریکا برای گسترش ناتو به شرق راه انداخت و اکنون نیز در حالی که مردم اوکراین گرفتار و دچار مشکلات هستند، بیشترین سود را از جنگ، آمریکا و کارخانجات اسلحه‌سازی آن می‌برند و به همین علت، مانع کارهای لازم برای خاتمه جنگ می‌شوند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پس از برشمردن عیوب اصلی اقتصاد کشور که باید با برنامه‌های تحولی برطرف شوند، به چند مورد از نقاط ضعف موجود در میان مردم هم اشاره کردند و گفتند: «اسراف در مصرف آب، برق، گاز، نان و بنزین»، «تجمل‌گرایی افراطی که بعضاً تبدیل به مسابقه تجمل‌گرایی، و موجب افزایش هزینه‌ها از جمله هزینه‌های ازدواج شده است»، «تعصب نداشتن به تولید داخلی که گاهی با کیفیت‌تر از تولید خارجی است اما استفاده نکردن از آن موجب بیکاری کارگر ایرانی می‌شود» و «اغماض و گذشت نکردن در قبال اختلاف نظرهای کوچک از جمله در مسائل سیاسی و تبدیل کردن آنها به دوقطبی در جامعه» از جمله عیوب و اشکال‌هایی است که باید در رفتارهای عمومی برطرف و اصلاح شود.

رهبر انقلاب اسلامی همچنین در توصیه‌ای مهم، همه افراد دارای توانایی سخن گفتن با مردم و صاحبان رسانه چه در فضای مجازی و مطبوعات و چه در صداوسیما را به امیدآفرینی فراخواندند و گفتند: سعی دشمن ناامید کردن جوانان است و ما در مقابل باید با مسائل پرشمار امیدزا در کشور امیدآفرینی کنیم. همه این وظیفه را جدی بگیرند.

ایشان امیدآفرینی را به معنای پنهان کردن ضعف‌ها و خودفریبی ندانستند و افزودند: ضعف‌ها هم باید بیان شود اما در کنار آنها، باید نقاط امیدبخش و آینده و افق روشن نیز نشان داده شود و در مقابل چشم همگان قرار بگیرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اشاره ای به سردرگمی آمریکایی ها در منطقه گفتند: راه و سیاست نظام در منطقه روشن است و می دانیم چه کار می کنیم اما آمریکایی ها، متحیر و درمانده اند چرا که اگر در منطقه بمانند، مانند افغانستان با نفرت روز افزونِ ملت ها مواجهه و مجبور به ترک منطقه می شوند و اگر بروند هم، مطامع خود را از دست می دهند که این سر در گمی نشانه ضعف آشکار آن ها است.

رهبر انقلاب همچنین با سپاسِ خداوند برای دیدار حضوری مجدد با مردم متدین مشهد و زوار عزیز حرم حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام از همه دانشمندان، محققان، پزشکان، پرستاران، داوطلبان مردمی، مراکز تولید و تزریق واکسن و لوازم بهداشتی و دیگر کسانی که در سال های اخیر در مهار بلیه عمومی کرونا فعال بودند، تشکر و قدردانی کردند.

در ابتدای این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین مروی تولیت آستان قدس رضوی در سخنانی، لازمه پایبندی به عهد و پیمان با امام رضا علیه‌السلام را حاکم کردن سبک زندگی رضوی و پیاده کردن آموزه‌های آن حضرت در زندگی فردی و اجتماعی دانست و با بیان گزارشی از فعالیت‌های این آستان مقدس گفت: ترویج زیارت با معرفت، توجه به نیازمندان از جمله در بخش حاشیه مشهد، گسترش برنامه‌های اجتماعی آستان قدس، تسهیل زیارت، تکریم زائران، تخصص‌گرایی و جوانگرایی از جمله رویکردها و اقدامات آستان قدس رضوی بوده است.

آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در پیام نوروزی به ملت ایران، با تبریک فرارسیدن سال 1402 و همزمانی نوروز با ماه مبارک رمضان گفت: سال 1401 سال پر حادثه‌ای بود؛ هم تلخی داشت و هم شیرینی، هم فراز داشت و هم نشیب، اما اگر بخواهم در یک جمله بگویم، سال1401 سال قدرت مردم و قهرمانی ملت ایران و درخشش در میدان‌های سرنوشت‌ساز بود.

متن کامل سخنان رئیس جمهور به شرح زیر است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر الیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال

آغاز سال جدید را به همه هموطنان عزیز بخصوص خانواده‌های معظم شهدا، ایثارگران، مقام معظم رهبری، همه اقشار، اقوام و هموطنان ایرانی خارج از کشور، همه ملت‌هایی که نوروز را گرامی می‌دارند و به همه کسانی که دل در گروی ایران عزیز دارند، صمیمانه تبریک می‌گویم.

همچنین به عزیزانی که در این لحظات در سنگر خدمت به مردم هستند، تبریک ویژه عرض می‌کنم.

امسال بهار طبیعت مقارن شده با بهار جان‌ها و دل‌ها و بهار قرآن، یعنی ماه مبارک رمضان؛ این تقارن را به فال نیک می‌گیریم و امید داریم منشاء خیرات و برکات گسترده مادی و معنوی برای مردم مؤمن و شریف ایران باشد.

سال 1401 سال قدرت مردم و قهرمانی ملت ایران و درخشش در میدان‌های سرنوشت‌ساز بود

ملت عزیز ایران

سال 1401 سال پر حادثه‌ای بود؛ هم تلخی داشت و هم شیرینی، هم فراز داشت و هم نشیب، اما اگر بخواهم در یک جمله بگویم، سال1401 سال قدرت مردم و قهرمانی ملت ایران و درخشش در میدان‌های سرنوشت‌ساز بود.

در این سال هم حوادث تلخ طبیعی داشتیم مثل زلزله‌های هرمزگان و خوی و سِیلاب در مناطق مختلف کشور و هم حادثه تلخ متروپل آبادان که هم آبادانی‌ها و هم ملت عزیز ایران را داغدار کرد. در همه این حوادث، تلاش دولت، حضور سریع، مؤثر و اطمینان‌بخش در صحنه‌ها بود.

به جز حوادث طبیعی که به آنها اشاره کردم، مسائلی مانند اغتشاشات پاییز و حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ علیه‌السلام نیز کام مردم ایران و مردم مسلمان را تلخ کرد.
اغتشاشات مسئله کوچکی نبود، محصول طراحی‌های دشمنان ایران بود که تقریباً در یک سالگی دولت کلید خورد.

از شهریور 1400 تا شهریور 1401 بر خلاف پیش‌بینی‌های بدخواهان، پروژه دولت که احیای امید و اعتماد مردم بود، پیشرفت قابل توجه و قابل قبولی داشت و در واقع پروژه تحریم با برنامه‌ریزی‌های دقیق دولت و با پشتوانه اعتماد و همراهی مردم شکست خورد.

مقطع اجرای طرح مردمی‌سازی یارانه‌ها یکی از نقاط اوج تبلور اعتماد مردم و دولت بود

یکی از نقاط اوجِ تبلور اعتماد مردم و دولت، مقطع مردمی‌سازی یارانه‌ها در اجرای قانون مجلس یعنی در اردیبهشت ماه 1401 بود. دولت در این موضوع با مردم صادقانه سخن گفت. از چند ماه قبل کاملاً مردم را در جریان قرار داد، ضرورت‌های این اقدام را تبیین نمود، در اجرا هم سعی کرد جبران‌هایی را در نظر بگیرد و یارانه‌ها را شش تا ده برابر کرد. نتیجه این شد که آن کار بزرگ با همراهی و اعتماد مردم پیش رفت.

در سال اول دولت، چند اتفاق مهم رقم خورد: «1. شکست پروژه تحریم»، «2. بهبود شاخص‌های کلان اقتصادی» و «3. افزایش اعتماد عمومی مردم». این موجب شد که بدخواهان ایران، به روی دیگر سکه‌ی تحریم یعنی آشوب روی بیاورند؛ شاخه دیگری از جنگ ترکیبی. تلاش کردند به وسیله آشوب‌ها پیشرفت کشور را مختل کنند، شکاف اجتماعی و سیاسی ایجاد کنند و ایران را در دنیا منزوی نمایند، اما ملت ایران در مقابل این توطئه بزرگ و چند لایه ایستاد و از انقلاب و از ایران دفاع کرد.

کارِ کارستان مردم در 22 بهمن تماشایی امسال نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد

کارِ کارستان مردم در 22 بهمن تماشایی امسال نقشه‌های آنها را نقش بر آب کرد. حضور میدانی مردم در مناسبت‌هایی مانند 22 بهمن، «امنیت‌ساز» و «قدرت‌آفرین» است، بنابراین، بر خلاف اغتشاش که دشمن را امیدوار کرد و با ایجاد نااطمینانی در اقتصاد موجب ضربه به معیشت مردم شد، حضور مردم در 22 بهمن، دشمن را ناامید کرد و بعد از 22 بهمن و قدرت‌نمایی مردم، دور جدیدی از توفیقات راهبردی جمهوری اسلامی و جبران خسارت‌های ناشی از اغتشاشات در زندگی مردم آغاز شد.

بجاست یک بار دیگر صمیمانه از مردم تشکر کنم و در مقابل عظمت آنها سر به آستان ربوبی بسایم.

همچنین لازم است یاد شهدای امنیت و هموطنانی که جان خود را در این حوادث از دست دادند گرامی بدارم و از خداوند، فضل و رحمتش را برای آنها مسألت کنم.
اما سال 1401 بر خلاف خواست جبهه ایران‌ستیز، شیرینی‌های پُر شماری هم داشت و در واقع سال موفقیت‌های بزرگ ملت بود.

در سالی که مزیّن به نام «تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین» بود، تولید رشد خوبی کرد. هم در بخش شرکت‌های دانش‌بنیان رکوردهای جدیدی ثبت شد و‌ هم وعده دولت در زمینه اشتغال محقق شد. در بخش تولید، رشد 9 ماهه به 3.7 درصد رسید و در بخش اشتغال، نرخ بیکاری به عدد 8,2 درصد رسید که کمترین میزان در سال‌های اخیر است.

یکی از چالش‌های دهه 90 که دهه از دست رفته اقتصاد کشور است، رشد پایین و منفی سرمایه‌گذاری در بعضی از سال‌ها بود، اما امسال سرمایه‌گذاری هم مثل بخش‌های دیگر رشد خوبی کرد.

فعال‌سازی بیش از 3 هزار کارخانه و واحد تولیدی راکد یا نیمه راکد در سال 1401

در سال 1401 بیش از 3 هزار کارخانه و واحد تولیدی راکد یا نیمه راکد فعال شد. در بخش دانش‌بنیان‌ 140 طرح مهم و کلیدی در بخش‌های انرژی، کشاورزی، فضایی، حمل ‌و نقل، تجهیزات پزشکی، زیست فناوری آغاز شد و اشتغال در پارک‌های علم و فناوری و مراکز رشد 50 درصد افزایش یافت.

در حوزه سلامت، دولت توانست با تکمیل واکسیناسیون عمومی و با همکاری مردم، در همان ماه‌های اول سال به وعده خود در مهار کرونا عمل کند. افزایش بیش از 10 هزار تخت بیمارستانی، بیمه رایگان سلامت برای قریب 6 میلیون نفر در سه دهک پایین جامعه و خدمات رایگان بستری در شهرهای زیر 20 هزار نفر از دیگر خدمات دولت در بخش سلامت بود.

در بخش‌های دیگر نیز خدمات دولت به مردم،‌ مستمر و بی‌وقفه بود؛ خرید تضمینی از کشاورزان 60 درصد رشد کرد، بیش از دو هزار و صد مدرسه در یک سال ساخته شد، قریب هزار کیلومتر بزرگراه و راه اصلی در کشور به بهره برداری رسید و شش پرتاب فضایی از جمله پرتاب ماهواره نور 2 با موفقیت انجام شد.

در حوزه‌های زیرساختی و پروژه‌های عمرانی، راهبرد مبنایی دولت یعنی تکمیل کارهای نیمه‌تمام، در سال 1401 هم استمرار یافت.

پروژه راهبردی راه‌آهنِ زاهدان- خاش، تونل عظیم انتقال آب به دریاچه ارومیه، طرح بزرگ غدیر برای آبرسانی به خوزستان عزیز، طرح‌های بزرگ متعدد برای آبرسانی به سنندج و همدان، طرح‌های آبرسانی به 1500 روستای کشور، آغاز عملیات انتقال آب خلیج فارس به فلات مرکزی، پروژه بزرگ آب‌شیرین‌کُن شهر بوشهر، بیمارستان بزرگ حضرت مهدی (عج) در تهران، فاز 14 پارس جنوبی، توسعه پالایشگاه آبادان و چندین پروژه عظیم دیگر در حوزه نفت و گاز که بحمدالله شاهد بودید به سرانجام رسید.

افتتاح پروژه‌های متعدد نیروگاهی در کشور نیز موجب افزایش 7 هزار مگاواتی ظرفیت تولید برق در کشور شد که در اثر آن توانستیم از تکرار خاموشی‌های‌ گذشته، حتی در دوره اوج مصرف تابستان پیشگیری کنیم.

آشکار شدن ثمرات دیپلماسی متوازن و احیای سیاست همسایگی و منطقه‌گرایی در سال 1401

در حوزه سیاست خارجی، رویکرد دولت از ابتدا «دیپلماسیِ متوازن» و «احیای سیاست همسایگی و منطقه‌گرایی» بود. سال 1401 سال ثمر دادن این سیاست بود؛ البته از همان شهریور 1400 برنامه‌ها و رفت‌وآمدهای ما در همین چارچوب آغاز شد، اما نتایج آن در سال 1401 برای مردم عزیزمان روشن شد.

«دیپلماسی متوازن» یعنی ما کشور را معطل کشورهایی نکردیم که برای همکاری با ایران تردید دارند. تعلل در دنیای جدید و نظم جدید موجب از دست دادن نقش و جایگاه کشور می‌شود.

موقعیت ایران در منطقه یک موقعیت راهبردی و بی‌بدیل است. یکی از ویژگی‌های مهم نظم جدید جهانی، انتقال قدرت به قاره بزرگ آسیا است. نقش و هِژمونی آمریکا در دنیا رو به افول است.

از جمله برنامه‌های راهبردی دولت در سال جدید، استفاده از موقعیت بی‌نظیر و راهبردی ایران عزیز و فعال کردن مسیرهای «شمال- جنوب» و «شرق- غرب» برای دستیابی به جایگاه در تراز ملت بزرگ ایران در نظم جدید است.

سیاست همسایگی هم که این روزها نتایج آن بیشتر برای مردم عزیزمان آشکار شده، جزو دستورکارهای اصلی دولت از روز اول بود.

مردم عزیز و بزرگوار

توفیقاتی که به آنها اشاره کردم با پشتیبانی و اعتماد شما حاصل شد. بیان این موفقیت‌ها به معنی نبود مشکل نیست، بلکه به این معناست که همچنان که با همکاری یکدیگر توانستیم بر حجم زیادی از مشکلات انباشته و توطئه‌ها فائق بیاییم، سایر مشکلات هم با همدلی شما و خدمتگزاری دولت حل شدنی است.

کنترل تورم همراه با رشد اقتصادی پایدار برنامه اصلی دولت در سال 1402

من به عنوان خادم شما، روزی نیست که از سختی‌های زندگی و معیشت مردم به ویژه قشرهای ضعیف در رنج نباشم. در زمینه کاهش تورم، تورم 59 درصدی شهریور1400 به 43 درصد در بهمن 1401 رسید، اما این عدد از نظر بنده رضایت‌بخش نیست. برنامه اصلی دولت در سال 1402 کنترل تورم همراه با رشد پایدار اقتصادی است.

زمینه‌سازی برای مشارکت پر شور مردم و تشکیل مجلس قوی

در حوزه سیاست داخلی، امسال، سال انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان است. برنامه دولت، زمینه‌سازی برای مشارکت پر شور مردم و تشکیل مجلس قوی است.

دولت به هیچ جناحی وابستگی ندارد. جناح دولت، جناح انقلاب و مردم عزیز است. هر چه انتخابات مردمی‌تر و پر شورتر برگزار شود، برای کشور عزیز ما مطلوب‌تر است.

ملت شریف و سربلند ایران

کمک و همدلی و مشارکت شما ارزشمندترین سرمایه برای دولت و برای انجام اقدامات تحولی است.

هیچ‌ کدام از مدیران دولتی چک سفید دریافت نکردند که به صورت مستمر در دولت و در دستگاه‌ها حضور داشته باشند، بلکه به صورت مستمر در معرض ارزیابی هستند. اگر ببینم فردی توان یا صلاحیت خدمت جهادی به مردم را ندارد، طبیعی است که با نیروی با انگیزه و متخصص دیگری جابجا ‌شود.

به مردم عزیزمان اطمینان می‌دهم، در سال جدید تلاش خادمان شما در دولت برای تحقق وعده‌ها، از جمله «بهبود معیشت مردم»، «فساد ستیزی»، «مهار تورم»، «تقویت تولید» و «افزایش اشتغال»، به صورت شبانه‌روزی و بی‌وقفه خواهد بود.

در پایان وظیفه خود می‌دانم از حمایت‌ها و فداکاری‌های آحاد مردم برای سربلندی ایران عزیز فروتنانه سپاسگزاری کنم، از رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی که راهنمایی‌ها و هدایت‌های ایشان چراغ راه خادمان ملت است، قدردانی ‌نمایم، از مجلس و دستگاه قضایی و دستگاه‌های دیگر که همدلانه در کنار دولت، راه خدمت به ملت را هموار می‌کنند،

تشکر کنم و یاد امام عزیز و شهدای والامقام را گرامی بدارم و نوروز و رمضان با نشاط و دلنشین و به یادماندنی برای مردم و همه خانواده‌های ایرانی را آرزو نمایم.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به‌مناسبت آغاز سال 1402 هجری شمسی، با تبریک عید نوروز به آحاد ملت ایران و همه ملت‌هایی که نوروز را گرامی می‌دارند، مهمترین مسئله کشور در سال گذشته را موضوع اقتصاد و معیشت مردم دانستند و با تاکید بر اینکه امسال نیز اقتصاد، مسئله اصلی کشور است، شعار سال 1402 را «مهار تورم و رشد تولید» اعلام کردند.

رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای پیام نوروزی خود، با اشاره به تقارن بهار طبیعت با بهار معنویت گفتند: نسیم معنویت در ماه مبارک رمضان شامل حال همه است و باید دل‌های خود را در معرض این نسیم الهی و معطر قرار دهیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس با مروری کوتاه به سال 1401، این سال را همچون همه سال‌های بعد از انقلاب اسلامی، همراه با عوارض گوناگون تلخ و شیرین دانستند و با تاکید بر اینکه اقتصاد مهمترین مسئله کشور در سال گذشته بود، افزودند: در قضیه اقتصاد نیزتلخی‌ها وشیرینی‌هایی بود، تلخی‌ها عمدتاً مربوط به تورم و گرانی بخصوص گرانی قیمت مواد خوراکی و لوازم اصلی زندگی است که افزایش زیادی پیدا کرده‌اند وبیشترین فشار آن به دهک‌های پایین جامعه وارد می‌آید.

ایشان خاطرنشان کردند: البته در بخش اقتصاد کارهای خوب و سازندگی‌هایی انجام گرفته که باید به زندگی و معیشت مردم مرتبط شوند.

رهبر انقلاب اسلامی، حمایت از تولید در سال 1401 با راه اندازی چند هزار کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل و همچنین افزایش شرکت‌های دانش بنیان وکاهش درصد اندکی از بیکاری را از جمله اقدامات مثبت در بخش اقصاد برشمردند و گفتند: یکی دیگر از نقاط خرسند کننده بخش اقتصاد در سال گذشته، نمایشگاه توانمندی‌ها و دستاوردهای تولیدگران دولتی و غیر دولتی و جلسه با تولیدگران عمده کشور در حسینیه امام خمینی(ره) بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید براینکه قضاوت ایشان درباره اقدامات تولیدگران کشور مثبت است، به رشد برخی شاخص‌های اقتصادی نیز اشاره کردند و افزودند: در بخش بیمه، شاخص‌ها خوب است و در بخش‌های مربوط به آب، گاز، راه، و محیط زیست کارهای خوبی انجام گرفته است.

ایشان گفتند: با تاکید می‌گویم، کارهای خوبی که در بخش اقتصاد انجام گرفته باید منجر به گشایش در زندگی و سفره مردم بویژه طبقات ضعیف شود واین موضوع هم جز با برنامه‌ریزی دقیق و استمرار این کارها، امکان پذیر نیست.

رهبر انقلاب اسلامی درباره ارزیابی از وضعیت اقتصادی کشور این نکته را متذکر شدند که باید در ارزیابی‌ها، تلخی‌ها و شیرینی‌ها را کنار یکدیگر دید و مجموع آنها را محاسبه کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید براینکه مشکلات اقتصادی فقط مخصوص ایران نیست بلکه تقریبا همه کشورها از جمله کشورهای دارای اقتصاد قوی و پیشرفته نیز گرفتار مشکلات اقتصادی و حتی ورشکستگی بانکها و بدهکاری‌های فوق‌العاده هستند، گفتند: مسئولان دولتی و همچنین فعالان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باید تمام تلاش خود را بکار گیرند تا با کاسته شدن تلخی‌ها و افزایش موفقیت‌ها، امسال یک سال شیرین برای ملت ایران باشد.

ایشان درخصوص سال 1402 خاطرنشان کردند: مسئله اصلی و محوری کشور در سال جاری نیز، اقتصاد است. البته این به معنای نبود مشکل در بخش‌های دیگر نیست. در کشور مشکلات گوناگونی در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی وجود دارد اما اگر دولت و مجلس و فعالان اقتصادی و گروه‌های مردمی جوان و پرانگیزه تمام تلاش خود را برحل مشکلات مردم قرار دهند، بسیاری از مسایل دیگر نیز حل خواهند شد.

رهبر انقلاب اسلامی، حل مشکلات مردم را در گرو فعالیت‌های بنیانی و اساسی اقتصادی همچون تولید و کارهای انسانی همچون مواسات و همیاری‌های مردمی و کمک به طبقات ضعیف جامعه دانستند و خاطرنشان کردند: از دیگر کارهای اساسی در کنار تولید، موضوع مهم سرمایه‌گذاری است که باید مسئولان دولتی و بخش خصوصی توجه ویژه‌ای به آن داشته باشند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به عقب ماندگی کشور در زمینه سرمایه‌گذاری در دهه نود تاکید کردند: یکی از خلاءهای جدی موضوع سرمایه‌گذاری است که باید با برنامه‌ریزی زمینه آن فراهم و انجام شود .

ایشان افزودند: من با در نظر گرفتن همه این جهات بخصوص موضوع تورم بعنوان مشکل اصلی و همچنین تولید بعنوان یکی از کلیدهای نجات کشور از مشکلات اقتصادی، شعار سال 1402 را «مهارتورم و رشدتولید» اعلام می‌کنم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند: باید مسئولان و فعالان اقتصادی و فعالان مردمی و فرهنگی و همچنین صداوسیما که وظیفه فرهنگ‌سازی را برعهده دارد، همه همت خود را بر این دوموضوع قرار دهند تا در درجه اول تورم مهار شود و کاهش یابد و در درجه بعد زمینه افزایش تولید فراهم گردد.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان پیام نوروزی خود ضمن ابراز ارادت به حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج)و طلب علو درجات برای روح مطهر امام بزرگوار و شهدا، از خداوند متعال خوشبختی و شادی و نوروزی ملت ایران در سال جدید را مسئلت کردند.