emamian

emamian

متخصصان تغذیه معتقدند تقویت سیستم ایمنی بدن برای پیشگیری از ابتلا به کروناویروس با اجتناب از رژیم‌های سخت، غیرعلمی و تک‌غذایی، گنجاندن میوه و سبزی در برنامه غذایی‌ روزانه به ویژه میوه و سبزی‌های حاوی ویتامین سی مانند انواع پرتقال، نارنگی، کیوی و سبزیجاتی مانند کلم، گوجه فرنگی و هویج در این زمینه کمک کننده است.

از طرف دیگر سیستم ایمنی بدن، از ما در برابر عفونت‌ها و بیماری‌هایی مانند سرماخوردگی و آنفولانزا محافظت می‌کند و نقش مهمی در جلوگیری از بروز آلرژی و انواع سرطان دارد. سیستم ایمنی بدن به منظور عملکرد صحیح به چند دسته از مواد مغذی نیاز دارد که می‌توانید آنها را از طریق رژیم‌ غذایی روزانه‌ دریافت کنید. این مواد مغذی شامل پروتئین، ویتامین A، ویتامین C و ویتامین E به همراه مواد معدنی مانند روی (زینک) و آهن هستند. برای تقویت سیستم ایمنی بدن، این مواد را در رژیم‌ غذایی‌تان بگنجانید.

بدن ما علاوه بر این مواد مغذی، به پروبیوتیک ها هم نیاز دارد. پروبیوتیک‌ها باکتری‌های مفیدی هستند که در برخی غذاها یافت می‌شوند و به تعادل فلور طبیعی (ریزاندامگان هم‌زیست انسان) در دستگاه گوارش کمک می‌کنند. آنها جزو مواد مغذی به شمار نمی‌روند اما بسیار مفیدند.

یک رژیم‌غذایی متعادل باید همه‌ی مواد مغذی و پروبیوتیک‌های مورد نیاز بدن را فراهم کند. در این مطلب، مواد غذایی سالم را به شما پیشنهاد می‌دهیم که می‌توانید به رژیم غذایی هفتگی‌تان اضافه کنید. با این رژیم‌غذایی می‌توانید به تقویت سیستم ایمنی بدن‌تان کمک کنید.

۱. بادام

می‌توانید بادام را به راحتی در هر مغازه‌ی خواربارفروشی پیدا کنید. بادام به عنوان میان‌وعده‌ای سالم بسیار عالی است و می‌توان آن را با انواع سالاد یا ماست مصرف کرد. بادام سرشار از ویتامین E است و می‌تواند به عنوان آنتی اکسیدان در بدن عمل کند. بادام آهن و پروتئین زیادی دارد و به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می‌کند.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا


۲. آووکادو

تقویت سیستم ایمنی - آووکادو

آووکادو مانند روغن زیتون سرشار از اسیدهای چرب غیراشباع و منبع بسیار خوبی از ویتامین E، ویتامین سی، آهن و روی است. می‌توانید تکه‌های آووکادو را در سالاد بریزید یا اینکه آن را به صورت گواکامولی میل کنید (گواکامولی نوعی پیش‌غذای مکزیکی خوشمزه است که از آووکادو، گوجه فرنگی، پیاز و ادویه‌جات تهیه می‌شود).

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا


۳. کلم‌بروکلی

یک فنجان کلم بروکلی خام خردشده تقریبا نیاز روزانه‌ی بدن را به مقدار ویتامین C که برای تقویت سیستم ایمنی بدن لازم است، تأمین می‌کند. در واقع ویتامین C برای کمک به تشکیل پادتن‌ها در بدن ضروری است. کلم‌بروکلی منبع بسیار عالی از ویتامین آ و آهن گیاهی است که آنها نیز مانند ویتامین C برای تقویت سیستم ایمنی بدن مفیدند.

۴. کلم‌پیچ

کلم پیچ یکی از سبزیجات خانواده‌ی کروسیفروس (cruciferous) است که شامل گل کلم، آروگولا (شابانک) و کلم‌بروکلی است. کلم‌پیچ سرشار از مواد مغذی از جمله ویتامین A است که برای سلامت پوست و غشاهای مخاطی از اهمیت زیادی برخوردار است. کلم‌پیچ همچنین سرشار از ویتامین C و E، آهن و روی است.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا

۵. انبه

انبه در گذشته به‌راحتی در همه‌ی فروشگاه‌های خواروبارفروشی پیدا نمی‌شد اما امروزه هم به صورت تازه و هم به صورت منجمد در بیشتر فروشگاه‌ها موجود است. این میوه سرشار از ویتامین‌هایی مانند A و C است و به میزان قابل‌توجهی ویتامین E دارد.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا

۶. فلفل قرمز شیرین

فلفل قرمز شیرین منبع خوبی از ویتامین A و C است و به همین دلیل برای تقویت سیستم ایمنی بدن بسیار مفید است. همچنین به مقدار کافی ویتامین E دارد. فلفل قرمز شیرین کم‌کالری است، بنابراین می‌توانید آن را به راحتی به هر وعده‌ی غذایی اضافه کنید. می‌توانید آن را در املت بریزید یا پس از سرخ کردن به‌عنوان چاشنی در کنار غذای اصلی میل کنید.

۷. سیب‌زمینی شیرین

تقویت سیستم ایمنی - سیب‌زمینی شیرین

سیب‌زمینی شیرین (که با سیب زمینی سفید متفاوت است) حاوی مقدار زیادی ویتامین A است و به میزان کافی ویتامین C، ویتامین E و مقداری آهن گیاهی نیز دارد. سیب‌زمینی شیرین را می‌توانید در مایکروویو یا روی اجاق معمولی بپزید و و با کمی کره یا شربت افرا میل کنید.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا


۸. ماهی تُن

ماهی تُن منبع خوبی از اسیدهای چرب امگا ۳ و همچنین سرشار از روی، سلنیوم و پروتئین است که همه‌ی آنها برای تقویت عملکرد سیستم ایمنی بدن ضروری هستند. غذاهایی که با این نوع ماهی پخته می‌شوند تنوع بسیار زیادی دارند. ماهی تُن را می‌توانید به صورت خام، خشک‌شده یا کبابی بخورید یا آن را در سالاد (مثلا سالاد تن ماهی) و ساندویچ میل کنید.

۹. ماست

ماست که پروتئین بسیار بالایی دارد یکی از بهترین غذاهای شناخته‌شده به‌عنوان منبع پروبیوتیک‌ است و می‌تواند به بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن کمک کند. ماست به‌مقدار کافی ویتامین A و روی دارد. می‌توانید با افزودن آجیل، انواع توت و مقدار بسیار کمی عسل به ماست ساده مواد مغذی موجود در ماست را افزایش دهید.

۱۰. مرکبات

یکی از ویتامین‌های مهمی که همه ما به‌محض سرماخوردگی به آن متوسل می‌شویم ویتامین C است. این ویتامین به تقویت سیستم ایمنی بدن کمک می‌کند. ظاهرا این ویتامین با افزایش تولید گلبول‌های سفید خون به سیستم ایمنی کمک می‌کند با عفونت مبارزه کنند. مرکبات سرشار از ویتامین C هستند. برخی از میوه‌های خانواده مرکبات عبارت‌اند از:

گریپ فروت؛
پرتقال؛
نارنگی؛
لیمو شیرین؛
لیمو ترش؛
نارنگی یافا.
ازآنجاکه بدن خودش نمی‌تواند ویتامین C را تولید یا ذخیره کند، برای حفظ سلامتی باید هر روز این ویتامین را دریافت کنید. تقریبا همه مرکبات ویتامین C زیادی دارند و ازآنجاکه میوه‌های این خانواده بسیار متنوع هستند، اگر هر روز هم از آنها استفاده کنید برایتان تکراری نمی‌شود.

۱۱. فلفل دلمه‌ای قرمز

اگر فکر می‌کنید مرکبات در بین میوه‌ها و سبزیجات بیشترین میزان ویتامین C را دارند، باید بگوییم که این‌طور نیست. مقدار این ویتامین در فلفل دلمه ای قرمز دو برابر مرکبات است. فلفل دلمه‌ای منبع غنی از بتاکاروتن است. ویتامین C علاوه بر تقویت سیستم ایمنی بدن، به حفظ سلامت پوست هم کمک می‌کند. بتا کاروتن هم در سلامت چشم و پوست نقش مهمی دارد.

۱۲. سیر

سیر برای تقویت سیستم ایمنی بدن

سیر از آن دسته مواد غذایی است که در همه‌جای دنیا در آشپزی به وفور از آن استفاده می‌کنند. سیر دارای مقدار کمی زینک یا روی است که برای سلامتی بدن ضروری است. تمدن‌های باستانی به خوبی از نقش سیر در مبارزه با عفونت‌ها آگاه بودند. سیر به کاهش فشار خون و کندشدن روند سختی شریان‌ها کمک می‌کند. به نظر می‌رسد ویژگی‌های تقویت سیستم ایمنی بدن در سیر به‌دلیل وجود مقدار زیادی از برخی ترکیبات دارای گوگرد، از جمله آلیسین است.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا

۱۳. زنجبیل

زنجبیل هم از آن دسته مواد غذایی است که بسیاری از ما هنگامی‌که سرما می‌خوریم بیشتر از روزهای عادی از آن استفاده می‌کنیم. زنجبیل به کاهش التهاب و تسکین بیماری‌های التهابی از جمله گلودرد کمک می‌کند. زنجبیل می‌تواند حالت تهوع را هم تا حدودی رفع کند. با اینکه بیشتر در دسرها و شیرینی استفاده می‌شود، اما در هنگام سرماخوردگی می‌تواند با گرمازایی به روند درمان سرماخوردگی کمک کند. این گرما از وجود جینجرول (جزء زیست‌فعال زنجبیل) که از خانواده کپسایسین است حاصل می‌شود. زنجبیل به کاهش دردهای مزمن نیز کمک می‌کند و ممکن است دارای خواصی برای کاهش کلسترول هم باشد.

۱۴. اسفناج

این سبزی با برگ‌های پهن و سبز تیره‌اش، علاوه بر اینکه سرشار از ویتامین C است، حاوی آنتی‌اکسیدان و بتاکاروتن هم هست. این ترکیبات علاوه بر مبارزه با عفونت می‌توانند سیستم ایمنی بدن را هم تقویت کنند. اسفناج هم مانند کلم بروکلی نباید زیاد پخته شود. فقط در این صورت می‌تواند مواد مغذی‌اش از جمله ویتامین A را حفظ کند. مصرف خام یا کم‌پخته اسفناج مانع از تبدیل اسید اگزالیک موجود در آن به کریستال‌های این ماده می‌شود. اسید اگزالیک به‌شکل کریستال برای کلیه‌ها زیان‌آور است.

۱۵. زردچوبه

شاید به نظر شما زردچوبه صرفا یکی از ترکیبات اصلی ادویه کاری باشد که در غذاها مصرف می‌شود تا عطر و رنگ غذا را تغییر دهد. اما این ادویه به رنگ زرد روشن که تا حدودی تلخ است، مدت‌های طولانی به‌عنوان ضدالتهاب در درمان آرتروز و آرتریت روماتوئید استفاده شده است. یک تحقیق نشان می‌دهد که مقدار زیاد کورکومین که رنگ زرد زردچوبه به‌خاطر آن است، می‌تواند به آسیب‌های عضلانی ناشی از ورزش کمک کند.

۱۶. چای سبز

چای سبز برای تقویت سیستم ایمنی بدن

هم چای سبز و هم چای سیاه سرشار از فلاونوییدها هستند که نوعی آنتی‌اکسیدان است. اما چای سبز نسبت به چای سیاه برتری دارد و دلیل آن هم وجود آنتی‌اکسیدان قدرتمند دیگری به نام اپیگالوکاتچین گالات (EGCG) است که بخش زیادی از آن در فرایند تخمیر چای سیاه از بین می‌رود. این آنتی‌اکسیدان عملکرد سیستم ایمنی بدن را بهبود می‌بخشد. چای سبز همچنین سرشار از اسید آمینه ال تیانین (L-theanine) است که به تولید ترکیبات ضدمیکروبی در سلول‌های تی (T-cell) کمک می‌کند.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا

۱۷. پاپایا

پاپایا یکی دیگر از میوه‌های خوشمزه حاوی ویتامین C است. با مصرف پاپایا می‌توانید ۲۲۴٪ از مقدار توصیه‌شده روزانه ویتامین C بدن را تأمین کنید. پاپایا حای یک آنزیم هضم‌کننده به نام پاپایین هم هست که دارای خواص ضدالتهابی است.

این میوه به میزان کافی پتاسیم، ویتامین B و فولات را هم دارد که همگی برای سلامت عمومی بدن ضروری هستند.

۱۸. کیوی

کیوی هم مثل پاپایا، منبع طبیعی و غنی از مواد مغذی مانند فولات، پتاسیم، ویتامین K و ویتامین C است. ویتامین C گلبول‌های سفید خون را برای مبارزه با عفونت افزایش می‌دهد. سایر مواد مغذی کیوی در سلامت عمومی بدن نقش دارند.

۱۹. مرغ (خانواده ماکیان)

تا حالا فکر کرده‌اید که چرا هر کس مریض می‌شود سریعا برایش سوپ مرغ درست می‌کنند؟ دلیلش این است که این سوپ می‌تواند به تسکین علائم سرماخوردگی و درمان بی حالی و کسالت کمک کند. به‌طورکلی ماکیان مانند مرغ و بوقلمون ویتامین B۶ فراوانی دارند. ۸۵ گرم گوشت بوقلمون یا جوجه می‌تواند ۴۰ تا ۵۰ درصد مقدار توصیه‌شده ویتامین B۶ بدن را تأمین کند. این ویتامین در بسیاری از واکنش‌های شیمیایی که در بدن اتفاق می‌افتند نقش دارد. همچنین برای تشکیل گلبول‌های سفید و قرمز جدید و سالم در خون بسیار مهم است. آب مرغ یا جوجه پخته‌شده حاوی ژلاتین استخوان، کندرویتین و سایر مواد مغذی برای سلامت روده و تقویت سیستم ایمنی بدن است.
۲۰. تخمه آفتابگردان

تخمه آفتابگردان برای تقویت سیستم ایمنی بدن

تخمه آفتابگردان سرشار از مواد مغذی از جمله فسفر، منیزیم و ویتامین B۶ است. این دانه‌ها همچنین ویتامین E بسیار زیادی دارند که یک آنتی‌اکسیدان بسیار قدرتمند است.

تقویت سیستم ایمنی بدن با ۲۰ ماده مغذی / مبارزه با کرونا

ویتامین E در تنظیم و حفظ سلامت عملکرد سیستم ایمنی بدن از اهمیت زیادی برخوردار است. البته آووکادو و سایر سبزیجات برگ تیره هم که در همین مطلب درباره آنها گفته‌ایم این ویتامین را به اندازه کافی دارند.

همه این ها را گفتیم اما ضرورت رعایت اصول بهداشت فردی و عمومی برای پیشگیری از بروز و شیوع کرونا بسیار ضروری است،باید در هنگام عطسه و سرفه دهان و بینی را بپوشانیم و دستمال مصرف شده را در داخل سطل در دار بیندازیم. همچنین بهتر است از حیوانات خانگی و وحشی دوری کنیم، از ترددهای غیرضروری در محیط‌های شلوغ و پرازدحام خودداری کنیم، در محیط‌های شلوغ و پر ازدحام از دستکش استفاده کنیم. همیشه قبل از غذا دست‌ها را بشوییم و از مصرف قلیان در قهوه‌خانه‌ها خودداری کنیم، چرا که قلیان در قهوه‌خانه‌ها دست به دست شده و می‌تواند زمینه انتقال بیماری را فراهم کند.

و در آخر این که وزارت بهداشت تنها مرجع معتبر اطلاعات حوزه بهداشت و سلامت است، بنابراین از توجه به منابع غیرعلمی منتشر شده در فضای مجازی به منظور پیشگیری از بروز کرونا ویروس خودداری کنیم؛ چراکه نتیجه‌ای جز گمراهی ندارد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 قبل از اینکه عرایض درسی را شروع کنیم، من به خاطر این امتحان بزرگ و مطلوبی که ملّت ایران در روز جمعه دادند، دو سه جمله عرض بکنم:

 اوّلاً حقیقتاً بایستی تشکّر کرد از ملّت بزرگ ایران. شما میدانید که علیه شرکت مردم در انتخابات چه حجمی کار شد؛ در فضای مجازی، در دستگاه‌های گوناگون، از هر عاملی که توانستند استفاده کردند. حالا نه در این چند روز اخیر؛ از یک ماه پیش، از دو ماه پیش: «اینکه انتخابات نیست، اینکه انتخاب واقعی نیست، اینکه شورای نگهبان چنین کرده» و از این قبیل حرفها. هر چه نزدیک‌تر شدیم، این حجم بیشتر شد؛ حالا آخری هم این بیماری [جدید] که این هم شد یک بهانه‌ی خوبی. شب پنج‌شنبه که جمعه‌اش انتخابات بود، خبر بُروز این ویروس و این بیماری در قم مثلاً داده شد، [دشمن] از سحر پنج‌شنبه شروع کرد تبلیغات کردن که «مردم نبادا بروید در صف انتخابات بِایستید، در صف رأی دادن بِایستید، آنجا چنین است، چنان است، بیماری هست، مرض هست، ویروس هست»؛ ببینید! یعنی از کم‌ترین فرصتی استفاده کردند و نگذاشتند حتّی چند ساعت هدر برود؛ بلافاصله شروع کردند به گفتن و دائم تأکید کردند.

 خب مردم آمدند پای صندوقها؛ شما در تلویزیون دیدید، بیرون هم هرجا رفتید رأی دادید حتماً دیده‌اید اجتماع مردم را. با اینکه مردم قم -که خداوند متعال برکاتش را بر این مردم زیاد کند-  درمرکز این [بیماری] بودند، اوّل اسم آنها آورده شد، یکی از شلوغ‌ترین حوزه‌های انتخابی در انتخابات، حوزه‌های قم بود که آنها آمدند. ببینید، این ملّت، ملّتی است که خدای متعال اراده کرده آن را پیروز کند؛ ان‌شاء‌اللّه. این واقعاً جای تشکّر دارد؛ جای شکر از پروردگار را دارد، چون مقلّب‌القلوب خدا است، دلها دست او است؛ از مردم هم حقیقتاً به خاطر این باید تشکّر کرد. این نکته‌ی اوّل.

 دوّم اینکه، ببینید دشمن به کجاها کار دارد؛ فقط مسئله‌ی اقتصاد نیست، فقط مسئله‌ی فرهنگ نیست، فقط مسئله‌ی باورهای انقلابی و دینی نیست، حتّی به انتخاباتش [کار دارد]؛ نمیخواهند این ظاهره و پدیده‌ی شرکت مردم به نام دین، در پای صندوق رأی و در خدمت انتخاب تثبیت بشود؛ همیشه ضدّ این را تبلیغ کرده‌اند، همیشه گفته‌اند که دین با انتخابات و با آزادی و با دموکراسی و با این چیزها مخالف است؛ حالا [چطور] ببینند که دین مظهر کامل یک مردم‌سالاری همه‌جانبه است که بعضی از خارجی‌ها هم اعتراف کردند. ما در طول این ۴۱ سال، ۳۷ یا ۳۸ انتخابات داشته‌ایم؛ کجای دنیا این همه به مردم‌سالاری اهتمام می‌ورزند؟ به این هم کار دارند؛ دشمن به همه چیز کار دارد. دشمن را بشناسیم، حواسمان جمع‌ باشد، «مَن‌ نامَ‌ لَم‌ یُنَم‌ عَنه»؛(۱) اگر شما در سنگر، در مقابل دشمن خوابت ببرد، معنایش این نیست که دشمن هم خوابش برده؛ او ممکن است بیدار باشد؛ کما اینکه همین ‌جور هم هست. هزاران نفر را میگذارند برای پیگیری مسائل گوناگون ایران؛ ما بایستی میلیون‌ها نفر آماده باشیم برای اینکه، هم دفاع کنیم،‌ هم ضربه بزنیم؛ ما هم باید متقابلاً به آنها حمله کنیم؛ چه تبلیغاتی و چه انواع و اقسام کارهایی که از دست یک ملّت انقلابی برمی‌آید.

خبرنگار: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. حضرت آقا! از طرف جامعه‌ی رسانه‌ای کشور بویژه رسانه‌ی ملّی خدمت شما سلام عرض میکنم؛ صبحتان بخیر.
معظّمٌ‌له: علیکم السّلام و رحمةالله؛ صبح شما هم بخیر. خسته نباشید.

خبرنگار: متشکّرم از شما. حضرتعالی طبق دوره‌های گذشته و مثل انتخابات قبل، در نخستین دقایق رأی‌گیری در پای صندوقهای رأی حضور داشتید و رأی خودتان را به صندوق انداختید. هم اکنون میلیون‌ها ایرانی شاهد حضور شما در اینجا ــ در حسینیّه‌ی حضرت امام خمینی ــ هستند. حضرتعالی بفرمایید که چه توصیه و چه پیامی درباره‌ی انتخابات برای ملّت غیور و سرافراز ایران اسلامی در این روز تاریخی و سرنوشت‌ساز دارید؟

معظّمٌ‌له: بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم. اوّلاً روز انتخابات روز یک جشن ملّی است؛ این جشن را به همه‌ی هم‌میهنان عزیزمان در سراسر کشور تبریک میگویم؛ ثانیاً روز احقاق حقّ مدنی ملّت است که میخواهند بیایند رأی بدهند و شرکت خودشان در اداره‌ی امور کشور را ــ که حقّ آنها است ــ به دست بیاورند؛ ثالثاً یک تکلیف شرعی است که اینها را ما قبلاً هم عرض کرده‌ایم. و حقیقت این است که انتخابات متضمن منافع ملّی کشور است. هر کسی که به منافع ملّی کشور علاقه‌مند است، در انتخابات شرکت میکند.

توصیه‌ی من این است اوّلاً همه با همّت حرکت کنند و بیایند به اشخاص مورد نظر خودشان ــ که به آن رسیده‌اند ــ رأی بدهند؛ و این کار را هرچه زودتر انجام بدهند، این توصیه‌ی همیشگی ما است؛ یعنی نگذارند آخر شب و آخر وقت؛ همین اوّل وقت ــ اوّل روز، نیمه‌ی اوّل روز ــ بیایند رأی بدهند و جمعیّت در پایان روز متراکم نشود. و بعد هم در هر شهری به تعداد نامزدهای آن شهر رأی بدهند؛ مثلاً در تهران به سی نفر رأی بدهند واقعاً؛ اسم سی نفر را بنویسند؛ این خیلی کمک میکند به اینکه ان‌شاءالله مجلس، یک مجلس قوی باشد.

از خداوند متعال میخواهیم که به ملّت ایران توفیق بدهد، خیر بدهد؛ و رحمت و برکت خودش را بر این ملّت ان‌شاءالله نازل کند و این انتخابات را هم مایه‌ی خیر و برکت برای این کشور قرار بدهد.

از شما دوستان رسانه‌ای هم تشکّر میکنیم که زحمت کشیدید و باز هم زحمت خواهید کشید.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.

خبرنگار: حضرت آقا از شما سپاسگزارم و متشکّرم.

یکشنبه, 04 اسفند 1398 14:27

فضیلت و گفتاری درباره ماه رجب

رجب ماه هفتم از سال قمری است که مُضر نیز می گویند به سبب احترامی که آن قبیله به آن ماه قائل بودند و در اسلام رجب از ماه های حرام به شمار آمده است، بدین خاطر آن را رجب الفرد گویند، زیرا سه ماه از ماههای حرام به هم پیوسته اند و این ماه از آنها جدا و فرد است.(1)

فضیلت ماه رجب

این ماه همانند ماه شعبان و ماه رمضان از ماه های بسیار با شرافت و با فضیلت است که در روایات اسلامی بر آن تأکید و توصیه شده به طوری که ماه رجب شهر اللّه الأصب یعنی ماه (سرای خداوند) نامیده شده که رحمت خدا در آن بر بندگان سرازیر است پس شایسته است انسانهای با ایمان بسیار استغفار و توبه نمایند و به این ماه نیز «واصل»،(بی سر و صدا) گفته شده زیرا در آن از جنگ با مخالفان و مشرکان نهی شده است.(2)

در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود(3) و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.(4)

پیامبر(ص) فرمودند: رجب برای امّت من ماه استغفار است پس در این ماه به محضر پروردگار از گناهان خویش پوزش طلبید که خداوند بخشنده ای مهربان است.(5) امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.(6)

از ثوبان غلام پیامبر(ص) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر(ص) بجایی می رفتیم عبورمان به گورستانی افتاد، حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود و اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و...(7)

از امام صادق(ع) آمده که هر کس در روز اول رجب امام حسین(ع) را زیارت کند حتما آمرزیده گردد. بزنطی گوید: از حضرت رضا(ع) پرسیدم: شما در چه ماهی امام حسین(ع) را زیارت می کنید؟ فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان. از ابان بن تغلب معنی «العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب» را پرسیدند گفت: ملاقات زنده هاست «در زمان رجعت» با مردگان.(8)

در حدیث آمده که پیامبر اسلام(ص) فرمودند: رجب ماه خداست کسی که یک روز از این ماه را روزه بگیرد موجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور شود و دری از درهای جهنّم به روی او بسته شود و نیز فرمود: رجب نام جویی است در بهشت از عسل شیرین تر و از برف سفیدتر هر که در این ماه یک روز، روزه بگیرد از آن جوی به او آب دهند.(9)

شیخ صدوق از سالم روایت کرده که می گفت: در اواخر ماه رجب حضور امام صادق(ع) رسیدم به من فرمود: آیا روزه ماه رجب را گرفته ای؟ گفتم: نه! حضرت فرمود: واللّه ای سالم آن قدر ثواب از تو فوت شده است که اندازه آن را به غیر خدا کسی نمی داند زیرا این ماهی است که خدای متعال بر ماههای دیگر فضیلت و برتری داده و حرمتش را بزرگ شمرده، روزه را در آن گرامی داشته سپس فرمود: ای سالم هر کس یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد در امنیّت و آسایش خواهد بود از شدت سکرات مرگ و وحشت بعد از مرگ و نیز از عذاب قبر و هر کس دو روز آخر این ماه را روزه بدارد از صراط به آسانی می گذرد و از ترس و هراس قیامت و شدت آن نهراسد و از جهنم برائت جوید و سپس حضرت فرمود: هر کس نتواند روزه بگیرد چندبار سبحان اللّه بگوید.(10)

به هر حال اعمال و دعاهای زیادی در ماه رجب سفارش و توصیه شده که برای امور دنیایی و رهایی از مشکلات آخرتی انسان مفید است.

ماه رجب و دعا

یکی از چیزهایی که در ماه رجب پسندیده است دعا است، که مرحوم مجلسی و حاج شیخ عباس قمی آنها را در موارد مختلف گزارش کرده اند. از جمله این دعاها که بسیار هم سفارش شده است سید بن طاووس از محمد بن ذکوان که این مرد آن قدر در حال سجده گریه کرد که نابینا شد می گوید: به حضرت امام صادق(ع) گفتم لطفاً برای ماه رجب مرا دعایی تعلیم دهید که از طرف خدای متعال به وسیله آن سود ببرم حضرت فرمود:در تعقیب نمازهای صبح و شام هر روز این ماه این دعا را بخوان: «یا من ارجوه لکلّ خیر و آمن سخطه عند کلّ شر یا من یعطی الکثیر بالقلیل یا من یعطی من سئله یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة اعطنی بمسئلتی ایّاک جمیع خیر الدّنیا و جمیع خیر الآخرة و اصرف عنّی بمسئلتی ایّاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة فأنّه غیر منقوصٍ ما اعطیت وزدنی من فضلک یا کریم، ای آنکه در هر چیزی به تو امید دارم و از خشمش در هر تسرّی و بدی ایمن هستم، ای آنکه در برابر اندک بسیار عطا کند، ای آنکه به هر کس که بخواهد عطاهای بسیار نماید، ای آنکه به کسی که از او چیزی نخواهد و کسیکه از راه مهرورزی و رحتمش او را نشناسد عطا می کند، خواهشی که از تو دارم همه خیر دنیا و همه خوبیهای آخرت را به من عطا کن، درخواست دیگرم از تو این است که بدی های دنیا و بدی آخرت را از من دور کنی زیرا کاسته نشود هر آنچه عطا کنی و برای من از فضل و بخشش خودت بیفزا ای با کرامت.»

محمد بن ذکوان می گوید، سپس حضرت محاسن خود را به دست چپ گرفت و با حالت تضرّع و خشوع در حالی که انگشت سبّابه دست راست را حرکت می داد ادامه دعا را می خواند: «یا ذاالجلال و الأکرام یا ذالنّعماء و الجود یا ذالمنّ و الطّول حرّم شیبتی علی النّار؛ای صاحب جلال و کرم، ای صاحب نعمت ها و بخشش ها، ای صاحب منّت وجودها، موی سفیدم را بر آتش دوزخ حرام کن.»(11)

در حدیثی دیگر از پیامبر(ص) گزارش شده که فرمود: هر کس در ماه رجب این عبارت را صدبار بگوید: «استغفر اللّه الّذی لا اله الّا هو وحده لاشریک له واتوب الیه؛و با صدقه این ماه را به پایان ببرد، پاداش صد شهید را دارد و اگر در ماه رجب از دنیا برود خدا از او راضی می باشد.»(12)

و نیز در حدیث دیگری آمده است که هر کسی دوست دارد که جایگاه خود را در بهشت ببیند و برای او نشان داده شود در ماه رجب یک روز روزه بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند در رکعت اول صدبار قل هو اللّه احد، در رکعت دوم دویست بار قل هو اللّه احد بخواند. از اینگونه احادیث فراوان است که در فضیلت این ماه وارد شده است.

لیلة الرغائب

از جمله شبهای بزرگ و با عظمت ماه رجب شب جمعه اول این ماه است.معروف به لیلة الرغائب، اعمال مخصوصی در این شب ذکر شده که به واسطه آن اعمال برکات و پاداش فراوان بر انسان سرازیر می شود.

رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عکاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می آید در حدیث است شب جمعه اول این ماه احیاء و بیداری و نیایش فضیلت ویژه دارد و موجب دست یابی به عطایای ارزشمند حضرت پروردگار است، در حدیث است که رسول خدا(ص) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتاب های دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(ص) فرمود: هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار می گوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ می گوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.

کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده است می توانید مراجعه کنید.

سیزدهم ماه رجب

از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه داری، در آموزه های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است.

و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.

بیست و هفتم ماه رجب

روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شب ها اعمال مخصوصی ذکر شده که جای توضیح آن نیست برای اطلاع بیشتر به مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی مراجعه نمایید.

ابن بطوطه در سفرنامه خود می گوید شب مبعث نزد مسلمانان عزیز است بخصوص نزد عراقی ها و خراسانی ها و بلاد فارس و روم که به لیلة المحیا معروف است مردم گرفتار آن دیار به کنار مضجع شریف مولایشان علی(ع) در نجف اشرف می آیند و به شب زنده داری و اعتکاف مشغول می شوند و حاجات خود را با خواندن دعا و راز و نیاز از خداوند طلب می کنند. هنوز نیمه شب تمام نمی شد، بیشتر گرفتاران از جمله مریضان و زمین گیر شده گان شفا پیدا می کردند و راه منزل خود را می پیمودند در حالی که صحیح، سالم و تندرست بودند. ابن بطوطه در ادامه می گوید من در همان روزگار در یکی از مسافرخانه های شهر نجف در نزدیکی قبر شریف آن بزرگ مرد تاریخ سکنی اختیار کرده بودم که سه نفر را دیدم که فلج بودند و توانایی راه رفتن نداشتند. یکی از آنان رومی و دیگری اصفهانی و سومی اهل خراسان بود پرسیدم چرا خوب نشده اید و اینجا مانده اید؟ گفتند چون ما به شب بیست و هفتم ماه رجب کنار قبر حضرت امیرالمؤمنین(ع) نرسیدیم که احیا و شب زنده دار باشیم ولی همین جا می مانیم تا شب بیست و هفتم ماه رجب سال آینده تا شفا بگیریم.»(13)

اعمال ام داوود

یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره جویی نمود. حضرت فرمود:آیا می دانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت می رسد آنچه را که می گویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.

ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(ع) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(ع) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شب ها جدّم علی بن ابی طالب (ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.(14)

برای اطلاع بیشتر به کتاب های حدیث مانند امالی صدوق، بحار مجلسی و مفاتیح مراجعه کنید.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

15. سید محمد دشتی، معارف و معاریف، ج 6، ماده رجب.

16. بحار، ج 97، ص 39.

17. همان، ص 35.

18. همان، ص 33.

19. همان، ص 38.

20. همان، ص 35.

21. همان، ج 49.

22. همان، ص 37.

23. شیخ صدوق کتاب امالی، ص 11 و بحار، ج 97، ص 33.

24. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب.

25. همان.

26. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 248.

27. بحارالانوار، ج 97، ص 45.

صلوات عبارتی است که همه ما از کودکی می آموزیم و در مواقع مختلف از آن استفاده می کنیم. صلوات زیباترین ذکری است که خداوند به انسان اموخته است و علت آن هم آثار و برکاتی است که در زندگی می تواند داشته باشد.

 

همه ما انسان ها نیازمند پروردگار خود هستیم. پروردگار ما راه های ارتباط با خودش را در اختیار ما قرار داده است و به ما کمک کرده است که با کارهایی که انجامشان سخت نیستند با او ارتباط برقرار کنیم. اثار صلوات در دنیا و اخرت را در پرشین وی بخوانید.

معجزه و اثار صلوات در دنیا و اخرت

هر کس بر من، هر روز و هر شب صلوات فرستد، شفاعتم بر او واجب می شود؛ اگر چه گناهانش از گناهان بزرگ باشد…

نزدیک ترین افراد به پیامبر (ص) در قیامت رسول خدا (ص) فرمودند: نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من فرستاده باشد

محاسبه ثواب صلوات

رسول خدا(ص) فرمودند: در معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد.آن ملک گفت: من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد.تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم.رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد :هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم

نوشتن صلوات و اثار صلوات در دنیا و اخرت

رسول خدا (ص) فرموند: هر کس در کتابی یا نوشته‌ای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند

صلوات جهت حاجت حضرت محمد (ص) فرمودند: صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجت‌های شماست و خدا را از شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.

آمرزش گناهان با صلوات و اثار صلوات در دنیا و اخرت

حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد، در همان روز یا همان شب

میزان صلوات در قیامت حضرت محمد (ص) فرمودند: روز قیامت، من پیش میزان اعمال هستم، یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب‌هایش) باشد، من صلوات‌هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا آن که کفه حسناتش سنگین تر گردد.

دیدن بهشت با صلوات حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز هزار صلوات بر من بفرستد از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند

شرکت ملائکه ها در مجالس صلوات حضرت محمد (ص) فرمودند: کاروانی از فرشتگان به امر پروردگار در جهان حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و صلوات می رسند، به یکدیگر می گویند: فرود آییم.زمانی که پیاده می شوند، اهل جلسه را هنگام دعا با ذکر آمین، یاری کرده و نیز اهل جلسه را هنگام صلوات کمک و همراهی می کنند و در پایان به یکدیگر می گویند: خوشا به حال افراد این جلسه که خدا آنان را آمرزید

خشنودی پیامبر (ص) از صلوات های زیاد و اثار صلوات در دنیا و اخرت

شخصی بسیار زاهد و عابد که گوشه گیر بود و در مجالس و محافل حاضر نمی شد، روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب تعجب همه شد.علت حضورش را پرسیدند، گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: برو به مجلس سخنرانی فلان واعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و من از او خشنودم

گم کردن راه بهشت

رسول خدا (ص) فرمودند: مَن نَسَی الصَلاه عَلیَ اخطَا طَریقَ الجنَهِ کسی که صلوات بر من را فراموش کند راه بهشت را گم کرده است

صلوات ناقص، چرا؟

رسول خدا (ص) فرمودند: بر من صلوات ناقص نفرستید، پرسیدند: صلوات ناقص کدام است؟ رسول خدا (ص) فرمودند: این که بگویید «اللهم صل علی محمد» این نوع صلوات را صلوات ناقص گویند.صلوات کامل چنین است: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»

صلوات، هنگام مصاحفه با مسلمانان

رسول خدا (ص) فرمودند: دو بنده که دوست یکدیگر باشند و برای خدا با هم مسافحه نمایند و بر من صلوات فرستند، پیش از آنکه از هم جدا شوند، خدا گناهان هر دو را می آمرزد

صلوات با دل و زبان و اثار صلوات در دنیا و اخرت

یکی از آداب فرستادن صلوات این است که دل با زبان موافقت نماید، به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت ندهد ۱۱۶

مانع غیبت

روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (ع) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.چه کنم؟ حضرت الیاس (ع) فرمود:

چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی و دیدی غیبت می کنند، بگوبسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد پروردگار، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود.سپس حضرت خضر (ع) فرمود: وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگویدبسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند

اثار صلوات در دنیا و اخرت

اثار صلوات در دنیا و اخرت

فریاد رسی صلوات در قبر  و  اثار صلوات در دنیا و اخرت

شبلی نقل نموده است: من همسایه ای داشتم که وفات نمود.او را خواب دیدم ،از او پرسیدم: خدا با تو چه کرد؟ گفت: ای شیخ! هول های بزرگ دیدم، و رنج های عظیم کشیدم.از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر، زبان من از کار باز ماند.با خود می گفتم :واویلاه، این عقوبت از کجا به من رسید؟

آخر، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم.آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند.ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم، از آن شخص پرسیدم: تو کیستی –خدا تو را رحمت کند– که من را از این غصه خلاصی دادی؟ گفت: من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (ص) فرستادی آفریده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که در مانی به فریاد تو رسم

نجات عبور  از صراط

رسول خدا (ص) فرمودند: شب گذشته، عجیب خوابی دیدم.مردی از امت خود را دیدم که از صراط می گذشت و هر لحظه می لرزید، و در هر قدم می لغزید.پس دیدم صلواتی که بر من فرستاده بود، آمد و دست او را گرفت، و به سلامت او را از صراط گذرانید

نزدیک ترین افراد

به پیامبر (ص) در قیامت رسول خدا (ص) فرمودند: نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من فرستاده باشد

اثار صلوات در دنیا و اخرت

بررسی اثار صلوات در دنیا و اخرت

اثار صلوات در دنیا و اخرت

واجب شدن شفاعت رسول خدا (ص) در وصیت خود به امیر مومنان علی (ع) فرمود: یا علی !هر کس بر من، هر روز و هر شب صلوات فرستد، شفاعتم بر او واجب می شود؛ اگر چه گناهانش از گناهان بزرگ باشد

رفع عطش 

قیامت خدا وحی کرد به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام: ای موسی! دوست داری که عطش قیامت تو را در نیابد و در مواقف آن روز تشنه نباشی؟ عرض کرد: بلی ای پروردگار جهانیان.خطاب رسید: امروز در دنیا بر حبیب من صلوات فرست تا فردا از تشنگی قیامت ایمن باشی

بهترین ذکر روزهای جمعه

صالح باغ‌شیرین کارشناس علوم قرآنی جمعه را یکی از اعیاد مسلمان دانست و گفت: روایات فراوانی در خصوص روز‌های جمعه بیان‌شده است، زیرا این روز به‌عنوان روز عید مسلمانان شناخته می‌شود روزی که در آن مومنین مأمورند تا بهترین عبادات را انجام دهند.

وی در همین راستا ادامه داد: اهمیت این روز به‌ قدری است که در روایات آمده «امام صادق(ع)» تأکید داشته‌اند که بهتر است این روز بر مؤمنی نگذرد مگر اینکه اعمال این روز را انجام داده باشد.

باغ شیرین اظهار کرد: از جمله اعمالی که در روز جمعه وارد شده و از اهمیت بسیاری برخوردار است انتظار ظهور است و توقع می‌رود در این روز ظهور اتفاق بی‌افتد. همان‌گونه که در بحار الأنوار جلد جلد ۹۹ و صفحه ۲۱۵ آمده است: «هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ، وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَهِ وَ الْإِجَارَهِ، فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ،

امروز روز جمعه و روز توست، روزی که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید می‌رود، و من‌ای آقای من در این روز میهمان و پناهنده به توأم، و تو‌ای مولای من بزرگواری از فرزندان بزرگواران، و از سوی خدا به پذیرایی و پناه دهی مأموری، پس مرا پذیرا باش و پناه ده، درود‌های خدا بر تو و خاندان پاکیزه‌ات».

یکشنبه, 04 اسفند 1398 14:15

شرایط قبول شدن حج

هر عبادتی، زمانی مورد قبول پروردگار واقع می شود که شرایط آن رعایت گردد؛ مثلاً نماز در صورتی قبول می شود که نمازگزار در مکان غصبی نباشد، لباس یا بدنش نجس نباشد، طهارت داشته باشد، حج نیز در صورتی مورد قبول پروردگار واقع می شود که شرایط آن رعایت شود. حج نیز با شرایط خاصی به عنوان عبادت خداوند صلاحیت قبولی را به دست می آورد.

 

 

شرایط قبول شدن حج سه چیز است:

۱ . مخارج حج از مال حلال باشد

مالی که انسان صرف حج می کند باید حلال باشد؛ زیرا این سفر یک سفر الهی و مقصود از آن، رسیدن به کمالات معنوی است و چنین مقصودی با مال حرام، تحقق پیدا نمی کند.

از ائمه معصومین روایت شده: «هر کسی که با مال حرام به حج برود، هنگامی که در حال احرام کلمه «لبّیک» را بر زبان جاری می کند، خطاب می رسد ما تو را نمی پذیریم».[۱]

امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: «إِذا اِکْتَسَبَ الرَّجُلُ مالاً مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ فَلَبّی، نُودِیَ لالَبَّیکَ وَلاسَعْدَیْکَ وَإِنْ کانَ مِنْ حَلِّهِ فَلَبّی، نُودِیَ: لَبَّیْکَ وَسَعْدَیْکَ»[۲]

یعنی: «اگر کسی مال حرامی کسب کند و با آن به حج برود، هنگام گفتن کلمه «لبیّک»، خطاب می رسد: ما تو را نمی پذیریم. و اگر مال حلالی کسب کند و به حج برود، هنگام گفتن کلمه «لبیّک»، خطاب می رسد: ما تو را می پذیریم».

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده است که آن حضرت در آخرین خطبه ای که قبل از رحلت بیان کردند، فرمود: «وَمَنْ اِکْتَسَبَ مالاً حَراماً لَمْ یَقْبِلِ اللَّه مِنْهُ صَدِقَهً وَلاعِتْقاً وَلاحَجّاً وَلااعتِماراً».[۳] یعنی: «هر کسی که مال حرامی کسب کند، خداوند صدقه و آزاد کردن بنده و حج و عمره اش را قبول نمی کند».

۲ . قصد قربت و اخلاص

قصد قربت، شرط قبولی هر عبادتی است. و هیچ عبادتی بدون قصد قربت و اخلاص، مقبول درگاه خداوند نمی شود. و هر چه مرتبه اخلاص بالاتر و کاملتر باشد، عابد به حقیقت عبادت، نزدیکتر شده و عبادتش مقبول درگاه احدیت می شود.

در حج نیز قصد قربت و اخلاص شرط است. اگر کسی حج برود صرفاً برای اینکه به او «حاجی» بگویند، و یا برای اینکه مورد طعن دیگران واقع نگردد و یا برای اینکه تجارت کند و یا برای اینکه تفریح کند، حج او مقبول درگاه خداوند نیست؛ زیرا حقیقت حج عبارت است از روی آوردن به سوی خداوند و بریدن از هر چه غیر اوست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است:«یَأْتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَکُونُ فیهِ حُجُّ المُلُوکِ نَزْهَهً وَحَجُّ الأَغنِیاءِ تَجارَهً وَحَجُّ المَساکِینَ مَسْأَلَهً»[۴] یعنی: «زمانی می رسد که پادشاهان به حج می روند تا تفریح کنند و ثروتمندان به حج می روند تا تجارت کنند و فقرا به حج می روند تا نیاز خود را برآورده سازند».

امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «مَنْ حَجَّ یَریدُ بِهِ اللَّه وَلایُریدُ بِهِ رِیاءً وَلاسُمْعَهً غَفَرَ اللَّه لَهُ اَلْبَتَّهَ»[۵] یعنی: «کسی که به حج برود فقط برای خدا، نه برای خودنمایی و کسب عنوان، خداوند او را می آمرزد».

و در روایت دیگری نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: «اَلْحَجُّ حَجّانِ: حَجٌّ للَّه وَحَجٌّ لِلنّاسِ، فَمَنْ حَجَّ للَّه کانَ ثَوابُهُ عَلَی اللَّه الجَنَّهَ وَمَنْ حَجَّ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ عَلَی النّاسِ یَوْمَ القِیامَهِ».[۶] یعنی: «حج دو نوع است: حج برای خدا و حج برای مردم؛ کسی که برای خدا حج کند، پاداش او بهشت است و کسی که برای مردم حج برود، در قیامت پاداش خود را باید از مردم بگیرد».

۳ . ولایت

«ولایت» ائمه اطهارعلیهم السلام یکی از اساسی ترین شرایط قبولی حج است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «وَاللَّه! لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَاللَّه أَلْف عامٍ حَتّی یَنْقَطِعُ عَلْباؤُهُ هِوَماً ثُمَّ أَتی اللَّه بِبُغْضِفا اَهْلَ البَیْتِ لَرَدَّ اللَّه عَلَیْهِ عَمَلَهُ»[۷] یعنی: «به خدا سوگند! اگر بنده ای خداوند را هزار سال عبادت کند به اندازه ای که رگ گردن او فرتوت گردد، ولی با کینه ما اهل بیت بمیرد، خداوند تمام اعمال او را به خودش برمی گرداند».

و از امام سجادعلیه السلام نیز نقل شده است که آن حضرت فرمود: «إِنَّ اَفْضَلَ البَقاعِ مابَیْنَ الرُّکْنِ وَالمَقامِ وَلَوْ اَنَّ رَجُلاً عَمَّرَ ماعَمَّرَ نُوحٌ (ع) فی قَوْمِهِ، یَصُومُ النَّهارَ وَیَقُومُ الَّلیلَ فی ذلِکَ المَقام ثُمَّ لَقَی اللَّه عَزَّوَجَلَّ بَغَیْرِ وِلایَتِنا لَمْ یَنْتَفِعْ بِذلِکَ شَیْئاً».[۸] یعنی: «بهترین مکان برای عبادتو بین رکن و مقام ابراهیم است، ولی اگر کسی غمر نوح را داشته باشد و در تمام عمر، روزه نگیرد و میان رکن و مقام ابراهیم، شبها را تا صبح نماز بخواند، اما بدون ولایت ما خداوند را ملاقات کند، هیچ ارزشی برای او ندارد».

حج بدون ولایت، حج مردمی است که در زمان جاهلیت زندگی می کردند. از امام باقرعلیه السلام نقل شده است که آن حضرت در حالی که می دید مردم به اطراف خانه کعبه طواف می کنند، فرمود: «مردم در دوران جاهلیت اینطور طواف می کردند، ولی خداوند به مردم فرمان حج داد تا پس از طواف، به سراغ ما بیایند و پایداری خودشان را نسبت به اطاعت ما و دوستی و محبتشان را نسبت به ما و قدرتشان را برای یاری ما عرضه نمایند.[۹]

این روایات، بیانگر این واقعیت است که انجام مناسک حج بدون ولایت، همان حج مردم زمان جاهلیت است. و حج کامل و صحیح آن است که انسان مناسک حج را به گونه ای که ائمه اطهارعلیهم السلام دستور داده اند، انجام دهد.

در بعضی از روایات، «ولایت» به عنوان یکی از ارکان دین مطرح گردیده؛ چنانکه حج نیز یکی از ارکان شمرده شده است.

امام باقرعلیه السلام می فرماید: «بُنِیَ الاِسْلامُ عَلی خَمْسٍ: عَلیَ الصَّلاهِ وَالزَّکاهِ وَالصَّوْمِ وَالحَجِّ والوِلایَهِ وَلَمْ یُنادَ بِشَی ءٍ کَما نُودِیَ بِالوِلایَهِ».[۱۰]

یعنی: «اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و آنطور که برای ولایت سفارش شده است، برای هیچ چیزی سفارش نشده است».

این روایات نیز حکایت از این مطلب دارد که حج، بدون ولایت، حج کامل و صحیح نیست.

پی نوشتها

[۱] . من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۱۴.

[۲] . التهذیب، ج ۶، ص ۳۶۸.

[۳] . وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۰۳.

[۴] . تهذیب، ج ۵، ص ۴۶۳.

[۵] . ثواب الاعمال، ص ۱۰۸،۱۱۶.

[۶] . ثواب الاعمال، ص ۱۱۶.

[۷] . المحاسن، ج ۱، ص ۲۷۱.

[۸] . امالی، طوسی، ج ۱ص ۱۳۱.

[۹] . اصول کافی، ج ۲، ص ۲۳۸.

[۱۰] . اصول کافی، ج ۳، ص ۳.

خداوند متعال می فرماید: (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْبَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَْرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ/(الانبیاء(۱۰۵) ” در « زبور » بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد» ” مقصود از این آیه چیست؟ منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا ارث می برند، چیست؟ و این آیه چه زمان تحقق خواهد یافت؟ چه زمان بندگان صالح خدا زمین را به ارث خواهند برد؟ و آیا چنین چیزی محقق خواهد شد؟ حاشا که سخن خدا دروغ باشد، ممکن نیست خدا قضیه ای را بیان نماید و محقق نگردد.

پس محققاً زمانی خواهد آمد که تمام کره زمین با توجه به نصّ صریح قرآن از آن عباد صالح خداوند شود. امّا چه زمانی این وعده الهی محقق خواهد شد؟ هر زمان که باشد، آنچه که روشن است تحقق این وعده بدست سید و مولای ما امام مهدی (عجل) است.

باید متذکر شد که اعتقاد به امام مهدی(عج) تنها یک اندیشه شیعی نیست، (آنگونه که برخی تصور می کنند)، بلکه مسأله ای است که همه ادیان به آن ایمان دارند، برادران اهل سنت ما نیز به این اندیشه ایمان داشته و کتب متعددی به رشته تحریر در آورده اند که محتوی اخبار مربوط به امام زمان عجل الله تعالی فرجه می باشد.

این افکار زاییده خیال عدّه ای نیست تا جایی که بعضی می گویند و ما را متهم به خیال پردازی می نمایند، زیرا این اعتقاد با روایتی از رسول گرامی اسلام رسیده که خداوند در موردش فرموده : لاینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی، رسول الله (ص) فرموده اند: مهدی با آمدنش زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد.

آنچه برادران اهل سنت ما در مورد امام منتظر عجل الله فرجه نوشته اند شامل کتابهای بسیاری می شود که در ذیل به عناوین برخی از این کتابها اشاره می کنیم:

۱-ابو نعیم اصفهانی(از بزرگان علمای اهل سنت)، سه کتاب به نام های مناقب المهدی، صفات مهدی و کتاب چهل حدیث را در مورد امام مهدی(عج) نوشته است.

۲-جلال الدین سیوطی (صاحب تألیفات متعدد و تفسیر معروف) دو کتاب به نام های العرف الوردی فی اخبار المهدی و علامات مهدی نوشته است.

۳-حماد بن یعقوب الرواجنی، اخبار مهدی.

۴-ابن حجر عسقلانی، القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر

۵-محمد بن یوسف الکنجی الشافعی، البیان فیأخبار صاحب الزمان

۶-ملا علی المتقی الهندی، صاحب کتاب کنز العمال، که این کتاب یکی از مهمترین کتب در بحث مورد نظر است، و نیز البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان

۷-علی بن سلطان الهروی الحنفی، المشرب الوردی فی أخبار المهدی

۸-برادران اهل سنت ما در جواب ابن خلدون که اعتقاد به امام مهدی را انکار نموده، کتابهای زیادی نوشته اند، مثلاً أحمد بن محمد بن صدیق المغربی کتاب «إبرازالوهم المکنون من کلام ابن خلدون» را نوشته که نام دیگر این کتاب «المرشد المبدی لفساد طعن ابنخلدون فی أحادیث المهدی» می باشد.

۹-شهاب الدین الحلاونی الشافعی منظومه ای مشتمل بر پنجاه و پنج بیت حول اوصاف امام مهدی با استفاده از احادیث نبوی شریف به رشته نظم در آورده که آن را “القطر الشهدی فی أوصاف المهدی” نامیده است.

۱۰-محمد البلبیسشافعی محدث معروف، در شرح منظومه شهاب الدین الحلاوی کتابی با عنوان “العطرالوردی بشرح القطر الشهدی” نوشته است.

۱۱-شمس الدین سفارینی نابلسی،کتاب لوائح الأنوار البهیه وسواطع الأسرار الأخریه، را در شرح أرجوزه ای در موضوع اماممهدی با نام الدره المضیه فی عقیده الفرقه المرضیه لشمس الدین السفارینی، نوشته است.

۱۲-شیخ بهائی قصیده ای معروف با نام وسیلهالفوز والأمان فی مدح صاحب الزمان دارد که أحمد بن علی حنفی یکی از أحد علمایبرادران اهل سنت در شرح آن کتابی با نام “فتح المنان فی شرح قصیدهالشیخ البهائی المعروفه بوسیله الفوز والأمان فی مدح صاحب الزمان” تحریر نموده است.

احادیث نبی اکرم(ص)، نزد اهل سنت، در موضوع امام مهدی عجل الله فرجه:

رسول الله (ص) فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنچنان طولانی می کند تا مردی از اهل بیتم را برانگیزد که همنام من است و او زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد، بعد از اینکه از ظلم و جور پر شده باشد. (۱)

هر کدام از کتب حدیث یا تفسیر یا تاریخ اسلامی شیعه یا سنی را باز کنیم احادیث فراوانی خواهیم یافت که در موضوع ظهور مهدی و اشارات امام بقیّه الله عجل الله فرجه وارد شده و در آنها دهها حدیث پیرامون: چشم، بینی، مو، قد و قامت و حتّی دندانهای ایشان و … در اوصاف امام حجت منتظر عجل الله فرجه با دقتی فوق تصور آمده است. (۲) و آنچه که از حوادث آخر الزمان روی خواهد داد و اینکه چگونه حکم ایشان به عدل و داد جاری خواهد شد و چگونه خدای سبحان او را بر خواهد انگیخت و حق و اهل آن را توسط او یاری خواهد داد، مثلاً نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: او پول ها را به طور یکسان تقسیم خواهد کرد. (۳) و اینها هرگز خیال نیست، بلکه واقعیت است، چرا که سخن رسول الله صلی الله علیه و آله است، همان پیامبری که برای امتش اخبار آسمانی می آورد و به ما از اخبار آخرت و ملل گذشته خبر داده، برای ما از آینده نیز خبر داده، همان که از قضیه امام حسین (ع)(۴) و قضایای مربوط به امام علی (ع) و غصب حق ایشان با دقّت تمام خبر داده(۵) و اینکه وی با سه گروه ناکثین و قاسطین و مارقین می جنگد(۶) و چگونه در محراب نماز به شهادت می رسد(۷) همه این اخبار با همان دقّتی که روایت شده بود واقع شد، و همین گونه نیز اخباری که وی از امام حجت عجل الله تعالی فرجه خبر داده، روی خواهد داد.

بزرگان علمای اهل سنت که درباره امام مهدی (روحی لتراب مقدمه فداء) نوشته اند:

– قدیمی ترین مؤلف سنی که به عقیده امام مهدی پرداخته، حفاظ نعیم بن مروزی متوفی سال ۲۲۲۷هـ. است که کتاب “الفتن و الملاحم” را نوشته و او از شیوخ بخاری و دیگر کتب صحاح است.

– سخنی از امام ابی الحسن علی بن اسماعیل اشعری. متوفی سال ۳۲۴هـ. در کتابش با عنوان مقالات الاسلامیین نقل شده است و این اشعری مذهب سنی که هیچ ارتباطی با مذهب شیعه دوازده امامی ندارد، (خصوصاً در آن زمان که ممکن نیست تصور کنیم این فرد برای کسب قدرت یا پول به نفع شیعه، سخنی چاپلوسانه و تملق آمیز به زبان آورده باشد)، او در کتابش که فرهنگنامه ای کوچک و کم حجم است ، از ملل و نحل سخن می گوید، در مورد طایفه شیعه می گوید: “همانا علی بن محمد بن علی بن موسی بر امامت فرزندش حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی تصریح نموده است، او در سامرا زندگی می کرد و حسن بن علی بر امامت فرزندش محمد بن الحسن بن علی که نزد ایشان غائب منتظر است ادّعا می کنند روزی ظهور می کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد نمود بعد از اینکه از ظلم و جور پر شده باشد.

– سخن نسب شناس مشهور (ابو نصر سهل بن عبد الله بن داود بن سلمان بن ابان بن عبد الله بخاری) از علمای اعلام قرن چهارم هجری در کتابش با نام “سرّ السلسله العلویّه” می گوید: امامیه به این خاطر نام پسر امام علی النقی الهادی را جعفر کذاب گذاشته اند که او ادّعا کرد میراث برادرش حسن (امامت امام حسن عسکری) از آن اوست، نه از قائم حجت (عجل).

– سخن امام الذهبی، امام شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان اذهبی در “سیر اعلام النبلاء و تاریخ الاسلام” و نیز در  “العبر فی خبر من غبر الامام الذهبی” در جلد اول این کتاب، مؤلف وقائع تاریخی۲۶۰ سال از آغاز سیره نبوی تا سال ۷۷۲ و وفیات الاعیان و مراتب آنان را بر حسب ترتیب تاریخی بیان می کند. و در ضمن آن می آورد: حسن بن علی الجواد بن محمد بن علی بن علی الرضا بن موسی بن الکاظم بن جعفر الصادق العلوی الحسینی، یکی از ائمه دوازده گانه است که رافضه معتقد به عصمت آنان هستند و او پدر منتظر محمد صاحب سرداب است.

– الذهبی در کتاب خود تاریخ اسلام می گوید: حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا بن موسی بن جعفر الصادق ابو محمد الهاشمی الحسینی یکی از ائمه شیعه که معتقد به عصمت آنان می باشند. و به او حسن عسکری گفته می شود زیرا در سامرّاء ساکن بود، و به آنجا عسکر گفته می شد، و او پدر منتظر رافضه است و مادرش کنیزی بود و امّا پسرش محمد بن الحسن است که رافضه ادّعا می کنند قائم خلف الحجه است، او در سال پنجاه و هشت یا پنجاه و شش هجری متولد شد و بعد از پدرش دو سال زندگی کرد و سپس ناپدید شد و ادّعا می کنند که او از چهارصد و پنجاه سال پیش در سرداب باقی است و او صاحب الزمان است و زنده است و علم اولین و آخرین را می داند و هرگز کسی او را ندیده است، ر.ک سیر اعلام النبلاء ج۱۲- ص۳۸۹-۳۹۱٫

– شمس الدین بن خلّکان در “تاریخ ابن خلّکان” و “وفیات الاعیان” می گوید: ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد دوازدهمین امام شیعه دوازده امامی معروف به حجت می باشد و اوست که شیعه معتقدند منتظر و قائم و مهدی و … می باشد ولادت او در روز جمعه نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج اتفاق افتاد، و آنگاه که پدرش وفات یافت، پنج سال داشت و نام مادرش «نرجس» بود.

– شیخ عبد الله الشبراوی در کتاب “الاتحاف بحبّ الاشراف”به نقل از کتاب «المهدی الموعود المنتظر» از نجم الدین العسکری می گوید: یازدهمین امام الحسن الخالص به لقب العسکری است که در ربیع الاول سال ۲۳۲هـ در مدینه(۸) متولد شد و در روز جمعه ربیع الاول سال ۲۶۰ هـ. در بیست و هشت سالگی  وفات یافت، همین شرف برای او کافیست که امام مهدی منتظر فرزند اوست.

– امام محمد، “الحجه” پسر امام حسن الخالص در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵هـ. پنج سال قبل از وفات پدرش در سامراء متولد شد، پدرش او را به هنگام تولد مخفی کرد، و این به خاطر شرایط سخت حاکم و ترس از خلفای عباسی بود که در آن زمان هاشمیان را تعقیب و زندانی می کردند یا به قتل می رساندند، چون آنان کسانی را که سلطنت ظالمان را نابود می کنند را به قتل می رساندند، و او امام مهدی (عج) است، آنطور که او را از خلال احادیثی که از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به آنان رسیده معرفی کرده اند.

-شیخ عبد الوهاب شعرانی در کتاب الیولقیت و الجواهر ص۱۴۵٫ سال ۱۳۰۷ هـ. می گوید: مهدی علیه السلام از اولاد امام حسن عسکری علیه السلام است و تولد او در شب نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج بود و او باقی خواهد بود تا آنکه با مسیح ابن مریم علیه السلام جمع شوند…

– -شیخ سلمان حنفی در ینابیع المودّه به نقل از ابن عبّاس می گوید: شخصی یهودی به نام نعثل نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: ای محمد، از تو درباره چند چیز سؤال می کنم که از مدّتها پیش دلم را به اضطراب وا داشته است، بگو جانشین تو کیست؟ زیرا هیچ پیامبری نبوده مگر اینکه وصی و جانشینی داشته است و پیامبر ما موسی بن عمران یوشع بن نون را وصی خود قرار داد. پیامبر (ص) فرمود: جانشین من علی بن ابیطالب است و بعد از او، دو نوه ام حسن و حسین و بعد از آنها نه امام از صلب حسین به دنبال هم می آیند.

 آن مرد گفت:ای محمد، نامهای آنها را به من بگو!

 پیامبر (ص) فرمود: بعد از حسین، پسرش علی، و بعد پسرش محمد، و بعد پسرش جعفر، و بعد پسرش موسی، و بعد پسرش علی، و بعد پسرش محمد، و بعد پسرش علی، و بعد پسرش حسن، و بعد پسرش حجت، محمد المهدی، و اینها دوازده تن هستند… تا آخر حدیث.

– مسعودی در کتاب مروج الذهب می گوید: در سال دویست و شصت ابو محمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابن ابیطالب رضی الله عنهم در زمان خلافت معتمد در سن بیست و نه سالگی درگذشت و او پدر مهدی منتظر (عجل) است.

– ابن القیّم الجوزی در کتاب “المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف. ج۱/ص۲۸۹ . بعد از ذکر شماری از احادیث در مورد مهدی منتظر (عجل) می گوید: مردی از اهل بیت نبی صلی الله علیه و آله و از فرزندان حسن بن علی در آخر الزمان خارج می شود و در  آن زمان که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، او آن را از عدل و داد پر می کند و اکثر احادیث بر همین مطلب دلالت دارند…الخ. علاّمه محقق شیخ لطف الله صافی اسامی ۶۵ تن از علمای اهل سنت را که به ولادت مهدی تصریح نموده اند، را ذکر کرده است.(۹) 

– ابی الفداء در کتاب “المختصر فی اخبار البشر” می گوید: جاسوسان متوکل خبر دادند که نزد علی الهادی که یکی از امامان دوازده گانه امامیه و پسر محمد الجواد است، کتاب و سلاح موجود است، متوکل گروهی از ترکان را به سوی او فرستاد و آنان شبانه و به ناگاه بر او هجوم آوردند و او را در خانه ای دربسته یافتند در حالی که بر او روپوشی از جنس مو بود و رو به قبله نشسته آیات قرآن را در وعد و وعید قیامت تلاوت می کرد و فرشی جز رمل و سنگ زمین نداشت. او را نزد متوکل بردند. متوکل در حال نوشیدن جام شراب بود، وقتی او را دید در چشمش بس بزرگ آمد، پس او را در کنارش نشاند و جام را به او داد: او گفت: ای امیر المؤمنین، گوشت و خونم هرگز آلوده به شراب نشده، متوکل او را عفو کرد و گفت: شعری برای ما بخوان. فرمود: شعر کمی از من روایت شده، متوکل گفت: باید بخوانی پس چنین سرود: “بر بالای کوهها خانه  ساختند و مردانی زمخت از آنان نگهبانی کردند، امّا این قله ها آنان را بی نیاز نساخت و بعد از آنکه در عزّت قلعه هایشان بودند در حفره هایی پنهان شدند، و چه بد جایگاههایی برگزیدند، بعد از آنکه در قبر قرار داده شوند بر آنان فریاد می زنند، آن خانواده و تاجها و لباسهای نیکو کجا رفت؟ قبرشان را بشکاف و ببین که کرمها بر آن چهره ها می لولند؛ چرا که آنان مدّت زمانی طولانی خوردند و نوشیدند و حال خورده می شوند” آنگاه متوکل گریست و دستور داد بساط شراب را بردارند و او را با احترام به منزلش بازگردانند. او پدر حسن عسکری بن علی الزکی بن محمد الجواد بن علی بن موسی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابیطالب (رضی الله عنهم) و یازدهمین امام از امامان دوازده گانه است. او پدر محمد المنتظر صاحب سرداب است که دوازدهمین امام از امامان دوازده گانه به اعتقاد شیعیان است و آنها می گویند: او در خانه پدرش در سامراء وارد سرداب  شد، در حالی که مادرش منتظر او بود و دیگر به سوی مادرش بازنگشت و در آن زمان نه سال داشت و آن سال دویست و شصت و پنج بود.

اعتقاد به امام بقیّه الله (عج)، در طول روزگاران متوالی پیوسته از عقاید ثابت و مورد توافق علمای سنت و دیگر مذاهب بوده و اگر رأی نادری هم  پیدا شده که به انکار یا شک در آن برخاسته، علماء و محققان در مقابل آن ایستاده اند زیرا آن را انکار یکی از عقاید ثابت اسلام دانسته اند که با احادیث متواتر از شخص پیامبر (ص) ثابت گشته است.

بهترین مثال در این مورد بحث ابن صدیق مغربی در ردّ سخن ابن خلدون در کتاب “الوهم المکنون من کلام ابن خلدون” در بیش از صد و پنجاه صفحه است که در این کتاب قسمت عمده ای از آرای ائمه حدیث را در صحّت احادیث مهدی منتظر و تواتر آن ذکر کرده است، سپس مباحث ابن خلدون را یکی یکی با استناد بر بیست و هشت حدیث معتبری که ذکر می کند، مردود می سازد و احادیث مهدی علیه السلام را با صد حدیث دیگر تکمیل می نماید، هر چند که ابن خلدون اعتقاد به امام مهدی منتظر را به طور جزم نفی ننموده ولی آن را بعید می شمارد و تنها با چند حدیث، مورد مناقشه قرار می دهد، علما او را از موارد نادر در تکذیب این عقیده اسلامی می دانند، عقیده ای که با ذکر آن در احایث فراوان به حدّ تواتر رسیده و صحّت آن ثابت شده است. به همین سبب از او انتقاد کرده اند که او یک مورّخ است و نه اهل تخصص در حدیث، و نمی تواند در این مورد جرح یا تعدیل یا اجتهاد روا نماید.

نمونه دوم: کتاب “مهدی ینتظر بعد الرسول خیر البشر. و مؤلفش شیخ عبد الله قرشی رئیس محاکم شرعی قطر است که در پی جنبش مسجد الحرام چاپ شد و رهبر این جنبش محمد عبد الله قرشی ادّعا کرد که او مهدی منتظر است. بدنبال چاپ این کتاب علمای حجاز در مقابل عبد الله قرشی ایستادند و ادّعای او را ردّ کردند، از جمله عالم و محدّث شیخ عبد المحسن العباد مدرس دانشگاه اسلامی مدینه منوّره که در ضمن بحث جامعی در بیش از پنجاه صفحه به نام “الردّ علی من کذب بالاحادیث الوارده فی المهدیّ (عجل)” به او جواب داده است.

پی نوشت:

(۱) سنن أبی داوود: ۲ / ۳۰۹ حدیث ۴۲۸۲، سنن ترمذی: ۳ / ۳۴۳ حدیث ۲۳۳۱ _ ۲۳۳۲،الدر المنثور سیوطی: ۶ / ۵۸، کنز العمال: ۱۴ / ۲۶۴ حدیث۳۸۶۶۱٫٫
(۲) سنن أبی داوود: ۲ / ۳۱۰ حدیث ۴۲۸۵، المستدرک على الصحیحین حاکم نیشابوری: ۴ / ۵۵۷،البیان شافعی: ۵۱۵ باب ۱۹، الفتن ابن حمّاد: ۱۰۱، و غیر ذلک .
(۳) المستدرک على الصحیحین: ۴ / ۵۵۸، مسند أحمد: ۳ / ۳۷، مجمع الزوائد هیثمی: ۷ / ۳۱۳٫
(۴) البدایه والنهایه ابن کثیر: ۸ / ۲۱۷، الإصابه ابن حجر: ۱ / ۳۷۱، تاریخدمشق: ۱۴ / ۲۲۳
(۵) شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید: ۲۰ / ۳۲۶، تأریخ بخاری: ۲ / ۱۷۴، تذکرهالحفاظ ذهبی: ۳ / ۹۹۵٫
(۶) المستدرک على الصحیحین حاکم نیشابوری: ۳ / ۱۳۹٫
(۷) مجمع الزوائد هیثمی: ۹ / ۱۳۶، کنز العمال متقی هندی: ۱۳ / ۱۹۲ حدیث ۳۶۵۷۱ .
(۸) تاریخ صحیحنزد ما ربیع الثانی است .
(۹) منتخب الأثرفی الإمام المهدی الثانی عشر، علامه شیخلطف الله صافی : ۳۲۷، چاپ دوم ، سال ۱۴۰۳هجریه / ۱۹۸۳میلادی،چاپ مؤسسه الوفاء ،بیروت/ لبنان .

۱. این که می‏ گویند: در دین اجباری نیست یعنی چه؟

 

اگر کسی نقاشی کشیده باشد و به نظر شما نقاشی او زیبا نباشد آیا می تواند شما را مجبور کند که نقاشی او را زیبا ببینید؟ ممکن است او شما را مجبور کند، تا بگویید آن اثر زیباست، ولی نظر قلبی و واقعی شما با زور و اجبار عوض نمی‏شود.

چنانچه که اگرکسی را دوست نداشته باشید آیا می‏تواند شما را آنقدر بزند تا او را واقعا دوست داشته باشید؟ جواب روشن است.

 

چیزهایی که به نظر و عقیده افراد بستگی دارد مانند زیبایی، زشتی، دوستی، دشمنی و... از چیزهایی است که با زور نمی‏توان آن را به کسی تحمیل کرد.

دین و خداشناسی نیز همین طور است. اگر کسی وجود داشتن خداوند برایش ثابت نشده نمی‏توان به او آنقدر کتک زد، تا برایش ثابت شود و یقین کند که خداوند وجود دارد. چنانچه اگر کسی فکر کند در روی زمین سه خدا وجود دارد نمی‏توان با زور به او ثابت کرد که خدا یگانه است، بلکه باید به دلیل‏های عقلی، نظر او را اصلاح کرد.

 

این که می‏ گویند در دین اجباری نیست، ترجمه آیه: لا اکراه فی الدین ... است و معنای آن این است که دین از امور اعتقادی بوده و باید با دلیل و عقل ثابت شود. برای آگاهی بیشتر، مطالعه کتاب آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، نوشته علیرضا خراباتی منش، مناسب است.

 

۲. اگر در دین اجباری نیست آیا هر کس می‏تواند بگوید پس من کافر شده‏ام و قانون‏های اسلامی را زیر پا بگذارد؟

 

اگر کسی وارد گلخانه یا وارد مغازه گل فروشی شد و از بعضی از گل‏ها خوشش نیامد، آیا حق دارد گلهایی را که دوست ندارد بشکند و دور بریزد؟ اگر کسی وارد مغازه لباس فروش شد و بعضی از لباس‏ها را دوست نداشت آیا می‏ تواند آنها را آتش بزند؟

 

دین نیز همین طور است، در جامعه اسلامی کسی حق ندارد به بهانه آزادی، قانون‏های اسلامی را زیر پا بگذارد و جامعه اسلامی را به تباهی بکشاند. پس هیچ مسلمانی حق ندارد کافر شود و به قانون و شریعت اسلامی پشت پا بزند؛ چنانچه خدا می‏فرماید: و هر کس که به غیر از اسلام دینی بر گزیند، از او پذیرفته نخواهد شد واو در آخرت از زیان کاران خواهد بود.

 

برای کسب آگاهی بیشتر علاوه بر کتاب آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی، می‏توانید کتاب قرآن و دستورات اجتماعی، نوشته سید علی کمالی دزفولی را بخوانید.

 

۳. چرا ما باید خدا بشناسیم و دین داشته باشیم؟

 

دلیل‏ های زیادی وجود دارد که نشان می‏دهد ما وظیفه داریم خدا را بشناسیم و دین دار باشیم، که فقط دو دلیل آن را برایتان می ‏نویسیم:

 

دلیل اول: برای آنکه ضرر را از خودمان دور کنیم؛   اگر روزی بخواهید به همراه پدر و مادر یا دوستانتان به اردوی شمال بروید و قبل از حرکت، رادیو اعلام کند هوا در مناطق شمالی کشور سرد و برفی خواهد بود، وقتی این خبر را شنیدید چه می‏کنید؟ آیا لباس گرم همراه خود بر نمی‏دارید؟ اگر وقت حرکت صدها نفر دیگر آمدند و گفتند هوای شمال سرد و برف و باران بود، مطمئن نمی‏شوید که این افراد راست می‏گویند؟ پس باید خودت را مجهز کنید.

 

با شنیدن این خبرها هیچ عاقلی تردید نمی‏کند که باید خودش را برای سفر آماده کند و پوشاک گرم بردارد. خداشناسی و دین‏داری نیز همین طور است، زیرا ۱۲۴۰۰۰ نفر از بهترین و راست‏گوترین افراد روی زمین یعنی پیامبران یکی پس از دیگری آمده‏اند و گفته‏اند: ای مردم خدا را بشناسید و خودتان را برای سفر آخرت آماده کنید.

 

اگر برای سفر آخرت، توشه و وسایل کافی بردارید، شما به سلامت به مقصد می‏رسید و وارد بهشت می‏شوید؛ ولی اگر خدا را نشناسید و خودتان را برای این مسافرت آماده نکنید به قعر پرتگاه جهنم سقوط می‏کنید.

حالا با شنیدن حرف این همه پیامبر راستگو، نباید خدا و صفت‏های خدا را بشناسیم و خودمان را برای مسافرت آخرت آماده کنیم؟ هیچ عاقلی شک ندارد که با دیدن این همه آثار خداوند در روی زمین و با سخنان پیامبران راستگو همه ما وظیفه، خدا پیامبر، معاد و... را بشناسیم.

 

دلیل دوم: آیا تا به حال فکر کرده‏اید که چه قدر نعمت در اختیار ماست؟ اگر هوا و اکسیژن برای تنفس ما نبود چه می‏کردیم؟ اگر نمی‏توانستیم ببینیم، بشنویم، حرف بزنیم، فکر بکنیم، راه برویم و... چه زندگی دردآوری داشتیم؟

آیا ما نباید کسی که این همه نعمت را به ما داده بشناسیم و از او تشکر نکنیم؟ اگر کسی را که این همه نعمت به ما داده نشناسیم و از او تشکر نکنیم، انسان ناسپاس و بدی نیستیم؟ پس به خاطر این همه نعمتی که به ما داده شده ما باید خدا را بشناسیم و از او تشکر کنیم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در ابتدای جلسه درس خارج فقه با تشکر از درخشش مطلوب ملت ایران در امتحان بزرگ انتخابات و ناکام گذاشتن فرصت‌طلبی و تبلیغات همه‌جانبه دشمنان، تأکید کردند: در مقابل توطئه دشمن برای ضربه زدن به ارکان مختلف کشور، همه باید برای دفاع هوشیار، و آماده ضربه و حمله متقابل باشیم.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به فضاسازی منفی و پر حجم دستگاههای تبلیغاتی بیگانه علیه شرکت مردم در انتخابات، خاطرنشان کردند: این تبلیغات منفی از چند ماه قبل آغاز و با نزدیک‌شدن به انتخابات بیشتر شد و در دو روز آخر نیز به بهانه یک بیماری و ویروس، رسانه‌های آنها از کمترین فرصت برای منصرف کردن مردم از حضور در انتخابات چشم‌پوشی نکردند.
رهبر انقلاب اسلامی با شکر خداوند متعال و قدردانی عمیق از حضور گسترده مردم در انتخابات برغم این تبلیغات مغرضانه، گفتند: خداوند اراده کرده است این ملت را پیروز کند.

ایشان دشمنیِ دشمنان با ملت ایران را محدود به عرصه‌های اقتصاد، فرهنگ و باورهای دینی و انقلابی مردم ندانستند و افزودند: آنها حتی با انتخابات ملت ایران نیز مخالف هستند چرا که نمی‌خواهند پدیده شرکت مردم به‌نام دین در پای صندوق رأی و در خدمت انقلاب، به‌عنوان یک واقعیت تثبیت شود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای برگزاری انتخابات در نظام اسلامی را باطل‌کننده ادعای دشمنان مبنی بر مخالفت دین با آزادی و دموکراسی خواندند و گفتند: انتخابات در جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که دین مظهر کامل یک دموکراسی همه‌جانبه است و برگزاری ۳۷ انتخابات در طول ۴۱ سال نشان‌دهنده اهتمام بی‌نظیر نظام اسلامی به مردم‌سالاری است.
رهبر انقلاب اسلامی با دعوت همگان به شناخت دشمن و هوشیاری در مقابل آن، تأکید کردند: در مقابل فعالیت هزاران نفر از جبهه دشمن علیه مسائل گوناگون ایران، در جبهه ملت ایران باید میلیونها نفر آماده دفاع، ضربه و حمله متقابل در امور تبلیغاتی و انواع کارهای ممکن برای ملت باشند.

شخصیت اهل بیت (علیه السلام) در قرآن

بدون شك آیات فراوانی در قرآن وجود دارد كه ناظر به شخصیت و مقامات اهل بیت (علیهم السلام) است، چنان كه آیات متعدّدی نیز دربارۀ دشمنان و مخالفان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده است. لكن چنانكه گفته شد مقاصد این آیات وقتی روشن می‌گردد كه به روایات صحیحی كه دربارۀ سبب نزول آنها آمده است مراجعه شود و یا در صورتی كه توضیح و تفسیری در خصوص مفاد آنها از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است، ملاحظه گردد. و به عبارت دیگر حقایق این آیات در پرتو تاریخ صحیح نگریسته شود. با چنین مبنا تعداد آیاتی كه ناظر به امامت و وصایت علی (علیه السلام) بوده و یا مقامات و كمالاتی را برای اهل بیت (علیهم السلام) اثبات می‌كند فوق شمارش است. چنانكه امام باقر (علیه السلام) در حدیثی فرمود: «ثلث قرآن دربارٍۀ ما و دوستان ما و ثلث دیگر دربارۀ دشمنان ما نازل شده است»[۱۲]؛ مثلاً در ذیل آیۀ ۶۸ سورۀ مائده معروف به آیۀ ولایت در تفاسیر آمده است:

«پس از آن كه علی (علیه السلام) در حال ركوع انگشتر خود را به سائلی عطا نمود، این آیه دربارۀ آن حضرت نازل گردید»،[۱۳]

و یا در ذیل آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران یعنی آیۀ مباهله آمده است كه: «رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در جریان مباهله با مسیحیان نجران به اتفاق علی، فاطمه، حسن و حسین، به محل مباهله پا گذاشت و كس دیگری همراه آن حضرت نبود»[۱۴]

و آیات فراوان دیگر كه آشنایی با سبب نزول و یا تفسیر آنها، انسان را در جریان موقعیت سیاسی و معنوی اهل بیت (علیهم السلام) قرار می‌دهد. لذا بدون این كه مطرح كرده باشیم كه نام علی و فرزندانش (علیهم السلام) به طور صحیح در آیات قرآن بوده و در نتیجۀ تحریف، حذف شده است، بر این باوریم كه مراجعه به توضحیات و یا سبب نزول‌هایی كه در ذیل بسیاری از آیات وجود دارد ما را به خوبی در جریان مقام و موقعیت اهل بیت (علیهم السلام) قرار می‌دهد، مگر آن كه انسان بخواهد با بی اعتنایی به روایات معتبر و به طور كلّی جریانات صحیح تاریخی، به مطالعۀ قرآن روی آورد كه آن خود به نوعی زنده ساختن شعار انحرافی «حسبنا كتاب الله» خواهد بود.

در این قسمت به بررسی آیاتی پرداخته می‌شود كه یا سبب نزول آنها مبین فضیلتی برای اهل بیت (علیهم السلام) است. و یا با توجه به روایات معتبر، پس از نزول، انطباقی جز با علی و اهل بیت او (علیهم السلام) نیافته است.

۱ . فداكاری بزرگ در آستانۀ هجرت

{وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ}[۱۵]؛« و از مردمان كسی هست كه جان خود را در طلب خشنودی خدا می‌فروشد و خداوند به بندگان مهربان است.»

این آیه به مناسبت حادثۀ لیلۀالمبیت نازل گردید. لیلۀالمبیت شبی است كه در آن علی (علیه السلام) در بستر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) آرمید تا آن حضرت با آرامش خاطر از مكه به مدینه هجرت كند. مفسّران شیعه با استناد به روایات منقول از ائمه (علیهم السلام) و یا اظهارات پاره‌ای از صحابه نزول آیۀ فوق را دربارۀ علی (علیه السلام) مسلّم می‌دانند. به عنوان مثال عیاشی به نقل از جابر و او از امام باقر (علیه السلام) آورده است كه: آیۀ {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ}، دربارۀ علی بن ابی طالب نازل گردید. و آنگاه كه كفار قریش درصدد دستیابی به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و كشتن ا و بودند، علی (علیه السلام) در بستر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) خوابید و بدین وسیله جان خود را تقدیم خدا و رسول او نمود.[۱۶]

طبرسی به نقل از ابن عباس نوشته است: «این آیه، پس از خروج پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از مكه به سوی مدینه و خوابیدن علی (علیه السلام) در بستر آن حضرت، در بین مكه و مدینه نازل گردید.»[۱۷]

از دانشمندان اهل سنت نیز بسیاری نزول آیۀ لیلۀالمبیت را در شأن علی (علیه السلام) تأیید كرده‌اند. از جمله ابن ابی الحدید از قول ابوجعفر اسكافی ـ از علمای قرن سوم ـ نوشته است: «همۀ مفسران روایت كرده اند كه آیۀ {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی...} به مناسبت خوابیدن علی (علیه السلام) به جای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در لیلۀالمبیت، نازل شده است.»[۱۸]

اسكافی همچنین معتقد است كه: آیۀ «لیلۀالمبیت» تناسب خاصی با آیۀ سی‌ام سورۀ انفال دارد كه خداوند در آن می‌فرماید: «وَ إِذْ یمْكُرُ بِكَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِیثْبِتُوكَ أَوْ یقْتُلُوكَ أَوْ یخْرِجُوكَ وَیمْكُرُونَ وَیمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الْماكِرِینَ»؛ « به خاطر بیاور هنگامی را كه كافران نقشه می‌كشیدند تو را به زندان بیفكنند یا به قتل برسانند، و یا از مكه خارج سازند، آنها چاره می‌اندیشیدند و نقشه می‌كشیدند و خداوند هم تدبیر می‌كرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیر كنندگان است.»

وی می‌نویسد: «مكر قریش آن بود كه پای همۀ قبایل را در كشتن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به وسط كشند و مكر خداوند نیز از طریق خوابیدن علی (علیه السلام) به جای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ظاهر گردید.»[۱۹]

ابن ابی الحدید از قول اسكافی این مطلب را هم اضافه كرده است كه: «حدیث فراش( خوابیدن علی (علیه السلام) در بستر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) )، جریان متواتری است كه جز دیوانه و یا كافر آن را انكار نمی‌كند.»[۲۰] به دلیل همین فضیلت استثنایی برای علی (علیه السلام) ، بعدها معاویه تصمیم گرفت تا با پرداخت چهار صد هزار درهم، سمرۀ بن جندب را راضی كند تا وی ادعا نماید كه آیۀ: {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْرِی...} دربارۀ ابن ملجم نازل شده است.[۲۱]

سمرۀ بن جندب به خواستۀ معاویه تن در داد، اما با توجه به فاصلۀ نزول آیه با شهادت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم، جز افراد ساده لوح و بی خبر، كسی زیر بار روایت سمره نرفت.

۲ ـ اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در روز مباهله

«فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْكاذِبِینَ»[۲۲]۱

یعنی: هرگاه بعد از علم و دانشی كه (دربارۀ مسیح) به تو رسید (باز) كسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنان بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت كنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت كنیم، شما هم زنان خودرا، ما نفوس خود را دعوت كنیم، شما هم نفوس خود را، آنگاه مباهله كنیم و لعنت خدا بر دروغ‌گویان قرار دهیم.

شرح و توضیح: مباهله در اصطلاح دینی به معنای نفرین كردن دو نفر به یكدیگر است. مراسم مباهله به این صورت است كه افرادی كه با هم در مطلبی اختلاف نظر دارند و در مقابل دلایل خود قانع نمی‌شوند در یك جا جمع شده، به درگاه خدا تضرّع كنند و از او بخواهند كه دروغگو را رسوا سازد. و امّا جریان مباهله در تاریخ اسلام به این صورت است كه: در سال دهم هجری هیئتی از مسیحیان نجران به مدینه آمدند و با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ملاقات و گفتگو كردند. در این دیدار بزرگان مسیحی ـ كه قائل به الوهیت حضرت عیسی (علیه السلام) بودند ـ تولد آن حضرت بدون داشتن پدر را غیر ممكن اعلام كردند، امّا در پاسخ آنها این آیه نازل گشت كه: «مَثَل عیسی نزد خدا همانند آدم است كه خداوند او را از خاك آفرید سپس به او فرمود: «موجود باش، و او موجود شد. این حقیقتی از جانب پروردگار تو است، بنابراین از تردید كنندگان مباش (كه عیسی آفریدۀ خدا باشد).»

علی رغم این پاسخ روشن، مسیحیان قانع نشدند. در اینجا آیۀ مباهله نازل گشت و پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به امر الهی آنها را دعوت به مباهله كرد. طرفین موافقت كردند كه روز بعد جهت انجام مباهله در محلی حاضر شوند. فردای آن روز پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ـ در حالی كه علی، فاطمه، حسن وحسین (علیهم السلام) به همراه او حركت می‌كردند ـ به محل مباهله حاضر گشت. امّا گروه مسیحیان به هنگام مشاهدۀ پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و همراهان ایشان احساس كردند كه در صورت مباهله احدی از آنها زنده نخواهد ماند، لذا به پیشنهاد بزرگ خود از مباهله صرف نظر كردند و مصالحه با پیامبر و پرداخت جزیه را ترجیح دادند.

آنچه در جریان مباهله اهمیت دارد این مطلب است كه مطابق آیۀ مباهله علی (علیه السلام) مصداق نفس پیامبر (صلّی الله علیه وآله) بوده و حسن و حسین (علیهما السلام) به عنوان فرزندان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) قلمداد شده‌اند. از این رو امامان شیعه ـ بعدها ـ در برخورد با مخالفان خود، همه جا با استناد به آیۀ مباهله خود را پسران رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نامیده و بر دیگران افتخار كرده‌اند.

جریان مباهله با شرحی كه گذشت، از حوادث قطعی و متواتر تاریخ اسلام است كه نه كسی اصل آن را مورد تردید قرار داده است و نه كسی در مورد همراهان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در روز مباهله، ادّعای دیگری كرده است. این حادثه در تفاسیر شیعه و سنی و در بسیاری از كتب حدیث وارد شده است.[۲۳]

۳ . صاحبان فرمان از نظر قرآن

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأْمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»[۲۴]؛«ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و صاحبان امر را از خودتان. و هرگاه در چیزی نزاع و اختلاف كردید، آن را به خدا و رسول او بازگرانید، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این كار برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیكوتر است».

در آیۀ شریفه پس از اطاعت از خدا و رسول (صلّی الله علیه وآله) ، سخن از اطاعت مؤمنان از «اولوالامر» به میان آمده و این اطاعت، اطاعتی مطلق و بی قید و شرط است. در این كه اولوالامر چه كسانی هستند، بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت در تعیین مصداق اولوالامر به اختلاف سخن گفته و مصادیقی چون خلفای اربعه، امرای سیاسی، فرماندهان نظامی و علمای دین، قضات و... را احتمال داده‌اند.[۲۵] در صورتی كه به عقیدۀ مفسّران شیعه هیچ یك از مصادیق یاد شده در تفسیر اولوالامر صحیح نیست. دلیل این مطلب آن است كه در آیۀ مذكور، اطاعت از اولوالامر در كنار اطاعت از خدا و رسول به شكل مطلق تكلیف شده است و این افراد جز در بین معصومان (علیهم السلام) مصداقی ندارند. طبرسی پس از بیان اختلاف مفسّران عامه در تعیین اولوالامر می‌نویسد:

«اصحاب ما (شیعیان) از طریق امامان باقر و صادق (علیهما السلام) روایت كرده‌اند كه اولوالامر همان امامان از اهل بیت پیامبرند كه خداوند اطاعت از آنان را به طور مطلق واجب كرده، همانگونه كه اطاعت از خود و اطاعت از پیامبرش را واجب كرده است. علاوه بر آن جایز نیست كه خداوند، اطاعت از كسی را به صورت مطلق واجب كند مگر كسی كه عصمت او ثابت شود و باطنش همانند ظاهرش باشد و نیز از هر گونه سهو و غلط و كار زشت، مبرّا و در امان باشد و چنین چیزی نسبت به امرا و یا دانشمندان غیر قابل حاصل است، لذا خداوند اجلّ از آن است كه به اطاعت از معصیت كار و یا كسانی كه از قول و فعلشان انطباقی با هم ندارد، فرمان دهد.»[۲۶]

در بین اهل سنت، فخر رازی نیز وجود عصمت را لازمۀ اطاعت مطلق از اولوالامر دانسته و در این باره به روشنی استدلال كرده است، هر چند كه در نتیجه گیری نهایی،‌ این دانشمند به خطا رفته است.[۲۷]

زمخشری در تفسیر خود صاحبان امر را به امرای حق تفسیر كرده و می‌نویسد: امرای جور كه خداوند و رسول او از آنان بیزارند، هرگز نمی‌توانند در آیه ـ از جهت وجوب اطاعت از ایشان ـ عطف به خدا و رسول (صلّی الله علیه وآله) شوند[۲۸].

به طوری كه گذشت روایات شیعه مصداق اولوالامر را به روشنی تعیین كرده است. به عنوان مثال كلینی در كتاب خود حدیثی از ابوبصیر نقل كرده كه او گوید:

از امام صادق (علیه السلام) سؤال كردم: آیه: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأْمْرِ مِنْكُمْ» دربارۀ چه كسانی نازل گردید؟ امام (علیه السلام) فرمود: «این آیه در شأن علی (علیه السلام) و فرزندانش حسن و حسین (علیهما السلام) نازل گردید.» ابوبصیر گوید: باز سؤال كردم كه مردم می‌گویند: از چه جهت، خداوند نام علی (علیه السلام) و خاندانش را نبرده است؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در پاسخ به مردم بگویید: دستور نماز خواندن بر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نازل گردید، در حالی كه سخنی از سه ركعت و چهار ركعت در میان نبود، این رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بود كه ركعات نماز را تفسیر كرد. دستور پرداخت زكات نازل شد، امّا در آن نیامده بود كه از چهل درهم یك درهم بپردازید و این رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بود كه نصاب زكات را تفسیر كرد. و دستور حج نازل شد در حالی كه در آن نیامده بود كه هفت نوبت طواف كنید، این رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بود كه مراسم طواف را تفسیر كرد. بر همین پایه فرمان خدا نازل گشت كه: «از خدا و رسول خدا اطاعت كنید و از كسانی كه از بین شما صاحبان امر باشند نیز اطاعت كنید.» كه مصداق آن دربارۀ علی و حسن و حسین (علیهم السلام) ثابت و پابرجا ماند. زیرا در ارتباط با این دستور بود كه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «هر مؤمنی كه من سرپرست و مولای او هستم علی مولا و سرپرست او خواهد بود.» و ... بدانید اگر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) لب فرو می‌بست و خاندان خود را معرفی نمی‌كرد، خاندان فلان و بهمان مدّعی می‌شدند كه ما صاحب الامر شماییم.»[۲۹]

۴ ـ كمال دین در پرتو ولایت

(الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإْسْلامَ دِیناً)[۳۰]«امروز برای شما دینتان را كامل ساختم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دین بر شما پسندیدم».

این آیه به فاصلۀ اندكی پس از جریان غدیر خم نازل گردید. مقایسۀ مفاد آن با مفاد آیۀ تبلیغ گویای همین حقیقت است. زیرا در آیۀ تبلیغ، از ابلاغ فرمان خدا به مردم و ناقص شدن رسالت الهی در صورت عدم ابلاغ آن، سخن به میان آمده و در این آیه از كامل شدن دین خدا و تمام شدن نعمت الهی خبر داده شده است، لذا این دو مطلب با یكدیگر ارتباط دقیقی دارند كه بر هیچ متدبّری پوشیده نیست. مفسّران شیعه به طور عام و از مفسّران اهل سنت نیز عده‌ای این ارتباط را پذیرفته و در كتاب‌های خود مورد تصریح قرار داده‌اند. به عنوان مثال طبرسی آورده است: «بنا به روایاتی كه از امامین صادقین (علیهما السلام) نقل شده، پس از آن كه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در روز غدیر خم، علی (علیه السلام) را به عنوان پیشوای مردم تعیین نمود، آیۀ اكمال نازل گردید. در این روایات همچنین آمده است: این آخرین فریضه‌ای بود كه خداوند نازل فرمود و پس از آن فریضۀ دیگری نازل نگشت. طبرسی سپس با ذكر سند، روایتی به نقل از ابوسعید خدری ذكر كرده است كه پس از نزول این آیۀ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود:«الله اكبر علی اكمال الدین و اتمام النعمۀ و رضا الرب برسالتی و ولایۀ علی بن ابی طالب من بعدی و قال من كنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله.»[۳۱]

مفسّران اهل سنت غالباً معتقدند كه: آیۀ اكمال در حجۀالوداع و در روز عرفه نازل گردید و نزول آن پس از بیان مسائلی چون: ابلاغ آخرین احكام حلال و حرام و به عبارتی كامل شدن دایرۀ تشریع، آزادی خانۀ خدا از مظاهر شرك و بت‌پرستی و در نتیجه قطع نفوذ مشركان از آنجا، انجام مناسك حج توسط رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و مسلمانان صورت گرفت و این امور موجب یأس كفار از غلبۀ دوباره بر مسلمانان بوده است[۳۲] اما به دلایلی باید گفت كه احتمالات یاد شده دربارۀ نزول آیۀ اكمال، احتمالات نادرستی است از جمله:

۴ / ۱ ـ بسیاری از دانشمندان اهل سنت ارتباط آیۀ اكمال و ماجرای غدیر خم را پذیرفته و یا لااقل به عنوان یك احتمال در كتاب‌های خود نقل كرده‌اند به طوری كه علامۀ امینی، ۱۶ منبع از منابع اهل سنت را در این خصوص معرفی كرده است.[۳۳]

۴ / ۲ ـ اكثر مواردی كه به عنوان مصادیق كامل شدن دین در تفاسیر اهل سنت به چشم می‌خورد ـ از جمله احكام حلیت گوشت‌ها، بیان حلال و حرام الهی، تشریع حج، آزادی خانۀ خدا از مظاهر بت‌پرستی و ... ـ یا از چنان اهمیتی برخوردار نیست كه ارتباطی با كامل شدن دین پیدا كند ویا از مواردی است كه از سال‌ها قبل از نزول آیۀ اكمال تحقّق یافته بود.

۴ / ۳ ـ در آیۀ شریفه بحث از كامل شدن دین به میان آمده و این موضوع با یأس كامل كفار نسبت به مسلمانان پیوند خورده است. اما یأس و نومیدی كفار معنایی جز قطع نفوذ و سلطۀ آنان بر مسلمانان ندارد كه این موضوع پس از روشن شدن وضع رهبری در امت اسلامی ـ آن هم بعد از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ـ قابل حصول است.

۴ / ۴ ـ عده‌ای از مفسّران قائلند كه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) پس از نزول آیۀ اكمال ۸۱ روز بیشتر زندگی نكرد.[۳۴] با توجه به آن كه مطابق پاره‌ای از روایات، وفات رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در دوازدهم ربیع الاول بوده است[۳۵] نتیجه می‌شود كه روز نزول آیۀ اكمال روز هجدهم ذی الحجۀ بوده است.

۴ / ۵ ـ اكثر مفسّران شیعه به ویژه علامۀ طباطبایی، نزول آیۀ اكمال را تحقّق وعدۀ الهی كه در آیۀ ۵۵ سورۀ نور مطرح شده است، دانسته‌اند و می‌دانیم كه در این آیه بحث از استخلاف مؤمنان بر زمین و استقرار دین الهی توأم با آرامش و امنیت صالحان است، كه قطعاً نصب علی (علیه السلام) به پیشوایی مؤمنان مقدمۀ چنین حكومتی بوده است.[۳۶]

۴ / ۶ ـ امام باقر (علیه السلام) از ولایت علی (علیه السلام) به عنوان آخرین فریضۀ نازله یاد كرده است.[۳۷] در روایات دیگر تصریح شده است كه اسلام بر پنج ستون استوار شده كه آنها عبارتند از: نماز، زكات، حج، روزه و ولایت[۳۸] در تمام این روایات بر این مطلب تأكید شده است كه ولایت به عنوان فریضه‌ای است كه اولی و افضل بر سایر فرائض است.

۵ . ولی و سرپرست مؤمنان

«إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاۀ وَیؤْتُونَ الزَّكاۀ وَهُمْ راكِعُونَ»[۳۹]

« همانا ولی و سرپرست شما خدا و رسول او هستند و نیز كسانی كه ایمان آورده‌اند، همان‌ها كه نماز بپا می‌دارند و در حالی كه در ركوع به سر می‌برند زكات می‌دهند.»

این آیه، به آیۀ ولایت معروف است و در سبب نزول آن در تفاسیر شیعه و سنی آمده است كه: روزی فقیری وارد مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) شد و از حاضران تقاضای كمك نمود، اما كسی توجّهی به او نكرد. در این هنگام علی (علیه السلام) كه در حال ركوع به سر می‌برد، به سمت فقیر اشاره كرد و بدین وسیله به او فهماند كه انگشتری حضرت را برای خود بردارد و در اینجا بود كه آیۀ: «انما ولیكم الله و...» نازل گردید.[۴۰]

پاره‌ای از روایات تصریح می‌كند كه نماز علی (علیه السلام) در آن لحظه به صورت نافله و مستحبی بوده است.[۴۱](۳) بنا به روایتی از ابن عباس رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) سرگرم وضو و آماده شدن جهت نماز بود كه آیۀ «انما ولیكم الله و...» بر او نازل گردید، در اینجا بود كه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) وارد مسجد گردید و از حال كسی‌كه چنین انفاقی نموده است جویا گردید و متوجه شد كه، چنین كسی جز علی (علیه السلام) نبوده است.[۴۲](۱)

آیۀ ولایت از مهم‌ترین شواهدی است كه دانشمندان شیعه با استفاده از آن امامت بلافصل علی (علیه السلام) را اثبات كرده‌اند. شروع آیه با تعبیر «انّما» كه مفید حصر است، ذكر ولایت مؤمنان زكات دهنده در طول ولایت خدا و رسول، مصداق انحصاری این مؤمنان به علی (علیه السلام) مطابق روایات معتبر شیعه و سنی، و بالأخره مفهوم ولایت در آیه كه چیزی جز سرپرستی و رهبری نیست، همه و همه از قرائنی است كه مبین امامت علی (علیه السلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است. شیخ طوسی در تفسیر آیه می‌نویسد: «بدان كه این آیه از واضح‌ترین ادله بر امامت بلافصل علی (علیه السلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است، زیرا اوّلاً ثابت می‌گردد كه كلمۀ ولی در آیه به معنای اولی و احق است و دیگر آن كه ثابت شده است كه مصداق: «والذین آمنوا»‌كسی جز علی (علیه السلام) نیست و با اثبات این دو اصل، دلالت آیه بر امامت علی (علیه السلام) روشن و واضح است.»[۴۳]

در مورد آیۀ ولایت پرسش‌هایی مطرح شده است. از جمله آن كه:

چگونه ممكن است علی (علیه السلام) در نماز به كاری غیر از راز و نیاز با پروردگار خود مشغول گردد؟

در پاسخ باید گفت: حضور سائل در مسجد و تقاضای مكرر او از مردم برای كمك به وی، به طور طبیعی توجه هر كسی را جلب می‌كند. به ویژه آن كه نماز علی (علیه السلام) در آن لحظه، نماز مستحبی بود و احسان به فقیر عبادتی است كه اهمیت و ثواب آن كمتر از نماز نافله نمی‌باشد.

پرسش دیگر آن است كه آیا اعطای انگشتری می‌تواند مصداقی از پرداخت زكات باشد؟

در پاسخ می‌توان گفت: در بسیاری از آیات قرآن تعبیر «زكات» به مفهوم شرعی و اصطلاحی آن ـ كه اكنون رواج دارد ـ به كار نرفته است، بلكه زكات به معنای هر گونه انفاق و احسان در راه خداست. زكات به معنای شرعی در سال نهم هجری وضع شده و آ‌یات قرآن و روایات صحیح السند گواه این مطلب است.[۴۴] لذا تعبیر زكات در فراز: «ویؤتون الزكاۀ و هم راكعون» به معنای احسان علی (علیه السلام) به فقیر بوده است. پرسش بعد دربارۀ الفاظ جمع موجود در آیۀ است. آن هم با توجه به آن كه آیه ولایت اختصاصاً دربارۀ علی (علیه السلام) نازل شده است.

در پاسخ به این پرسش، مفسّران به بحث پرداخته‌اند از جمله زمخشری نوشته است:

«اگر كسی بگوید چگونه صحیح است كه آیه در شأن علی (علیه السلام) نازل شده باشد، در صورتی كه لفظ «الذین» به صورت جمع به كار رفته است، خواهم گفت: در این آیه با آنكه آیه دربارۀ یك فرد نازل شده، لفظ جمع به كار رفته است تا آن كه سایر مردم نیز به چنین كاری ترغیب شوند و به ثوابی مانند ثواب علی (علیه السلام) دست یازند.»[۴۵]۱

البته سخن زمخشری، سخن درستی است لكن تاریخ سراغ ندارد كه پس از علی (علیه السلام) نیز كسی در حال ركوع به چنین كاری دست زده باشد.

۶ ـ ابلاغ آخرین فرمان، تكمیل رسالت

«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ»[۴۶]

« ای رسول (ما) آنچه را كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. و اگر چنین نكنی رسالت او را انجام نداده ای. و خداوند تو را از (خطر) مردم حفظ می‌كند. خداوند جمعیت كافران را هدایت نخواهد كرد.»

این آیه با توجه به فراز: (بلّغ ما انزل الیك من ربّك) به آیۀ تبلیغ یا آیۀ ابلاغ معروف شده است. مفسّران شیعه و بسیاری از مفسّران اهل سنت تصریح كرده اند كه آیۀ تبلیغ در سفر حجۀالوداع بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نازل گردید. و با نزول آن رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) علی (علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب فرمود.[۴۷]

بنابر آنچه اكثر این مفسّران آورده‌اند؛ پس از بازگشت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از حجۀالوداع ـ كه در آخرین سال حیات آن حضرت به وقوع پیوست ـ در منطقه‌ای به نام غدیر خم جبرئیل بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نازل گردید و این آیه را از طرف خداوند آورد كه: «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن، اگر این كار را نكردی، رسالت الهی را ابلاغ نكرده‌ای.»

با نزول این آیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به مسلمانان دستور توقف داد و پس از برپایی نماز ظهر به ایراد خطبه‌ پرداخت. در این خطبه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از بی‌اعتباری دنیا و نزدیك بودن رحلت خود سخن به میان آورد. آن حضرت سپس حدیث ثقلین را ایراد فرمود و مردم را به حفظ حقوق اهل بیت (علیهم السلام) سفارش كرد، آنگاه دست علی (علیه السلام) را گرفت و به طوری كه همۀ مردم بتوانند مشاهده كنند سؤال كرد: «ای مردم، چه كسی از اهل ایمان به آنان سزاوارتر است؟» مردم گفتند: خدا و رسولش داناترند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنین هستم و اولی و سزاوارترم بر آنها از خودشان، پس هر كسی كه من مولای اویم، علی مولای او خواهد بود.» حضرت این سخن را سه بار و به قولی چهار بار تكرار كرد و سپس دست به دعا برداشت و فرمود:

«بار خدایا دوست بدار كسی كه او (علی) را دوست بدارد و دشمن بدار كسی كه او را دشمن بدارد و یاری فرما یاران او را و خوارساز خواركنندگان او را.» در این هنگام جمعیت گروه گروه جلو آمدند و ضمن بیعت با علی (علیه السلام) این واقعه را به او تبریك گفتند.[۴۸]

از آنچه گذشت روشن می‌گردد كه مفاد: «ما انزل الیك» چیزی جز اعلام ولایت علی (علیه السلام) نبود. و این موضوع قبلاً ـ از طریق وحی غیر قرآنی ـ به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) گوشزد شده بود. عیاشی در روایتی از قول ابن عباس و جابر بن عبدالله انصاری آورده است: «خداوند به پیامبر خود فرمان داده بود كه علی (علیه السلام) را به جانشینی خود منصوب سازد و مردم را از ولایت او باخبر نماید، اما پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نگران بود كه مردم بگویند او از پسرعموی خود حمایت كرده و در نتیجه سر به طغیان گزارند؛ تا آن كه خداوند آیۀ: (یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیك...) را نازل ساخت و پس از آن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در روز غدیر ولایت علی (علیه السلام) را اعلام فرمود.»[۴۹]

لذا آیۀ تبلیغ مهم‌ترین دلیل بر اثبات امامت بلا فصل علی (علیه السلام) در قرآن است كه جای تردید برای حق طلبان باقی نمی‌گذارد. با این وجود برخی از مفسّران اهل سنت كوشیده‌اند تا با توجیهاتی آیۀ تبلیغ را از پیام اصلی آن منصرف سازند مثلاً برخی گفته‌اند كه آیۀ تبلیغ در مكه نازل گردید و با نزول آن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) مكلّف گردید تا بدون هیچ واهمه حقایق اسلام را به كفار و مشركان ابلاغ نماید.[۵۰] با آن كه این مفسّران می‌دانند كه سورۀ مائده از سوره‌های مدنی است كه در پایان عمر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نازل شده و قول به مدنی بودن آیۀ تبلیغ نیز از شهرت زیادی در تفاسیر اهل‌سنت برخوردار است.[۵۱](۲)

برخی دیگر گفته‌اند كه: آیۀ تبلیغ در مدینه نازل گردید، اما هدف از نزول آن ترغیب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در ابلاغ حقایق وحی به یهود و نصاری بوده است.[۵۲] غافل از آن كه پس از درگیری‌های مسلمانان با یهودیان در جنگ‌های بنی قریظه و خیبر، قدرت و شوكت یهودیان در هم شكسته شد و مسیحیان نیز از همان ابتدا در عربستان فاقد قدرت بوده‌اند و حداكثر مقابلۀ مسلمانان با آنان، ماجرای مباهله بود كه آن هم منتفی گشت.[۵۳] بنابراین در سال‌های پایانی عمر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) موجبی جهت نگرانی پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از یهود و نصارا وجود نداشت، تا پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از ابلاغ حقایق اسلام به آنان واهمه كند.

مهم‌ترین تشكیك وارده در آیۀ تبلیغ به تفسیركلمه «مولا» باز می‌گردد. عده‌ای از مفسّران اهل سنت معتقدند كه در حدیث: «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» مولا به معنای دوست و یاور است نه رهبر و اولی به تصرف، از جمله صاحب تفسیر المنار می‌نویسد:

«حدیث غدیر خم بر ولایت سلطه كه عبارت از امامت یا خلافت است، دلالتی ندارد، زیرا این لفظ به این معنی در قرآن وارد نشده است، بلكه مراد از ولایت در این حدیث ولایت نصرت و مودّت است كه در قرآن هم وارد شده است.»[۵۴]

در نقد این نظر باید گفت: لفظ مولا، لفظی مشترك است كه بر معانی متعددی قابل حمل است، امّا قراین موجود در حدیث غدیر، تعیین كنندۀ مفهوم واقعی مولا می‌باشد. این قرائن متعدد است كه برخی از آن‌ها عبارتند از:

۶ / ۱ ـ كاربرد كلمۀ «مولا» در قرآن به مفهوم «اولی»[۵۵]بر خلاف نظر صاحب المنار،

۶ / ۲ ـ نزول آیه تبلیغ قبل از معرفی علی (علیه السلام) آن هم با پیام تند: {ان لم تفعل فما بلّغت رسالته}

۶ / ۳ ـ توقّف مسلمانان در منطقۀ غدیر توسط رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ،

۶ / ۴ ـ خطابۀ پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) در غدیر خم و زمینه‌چینی آن حضرت از جمله طرح ولایت خود و سفارش به حقوق اهل بیت (علیهم السلام) ،

۶ / ۵ ـ نزول آیۀ اكمال دین پس از این ماجرا،

۶ / ۶ ـ احتجاج علی (علیه السلام) به واقعۀ غدیر جهت اثبات اولویت خود نسبت به دیگران.

۶ / ۷ ـ زنده ماندن واقعۀ غدیر در تاریخ اسلام و بزرگداشت آن به عنوان عید بزرگ ، توسط مسلمانان.[۵۶]

۷ ـ منادی برائت از مشركان

«وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یوْمَ الْحَجِّ الأْكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولُهُ»[۵۷]

یعنی (علیهم السلام) «و این اعلامی است از جانب خدا و رسول او به مردم در روز حج اكبر (عید قربان) كه خداوند و رسول او از مشركان بیزارند.»

شرح و توضیح: چنانكه می‌دانیم سورۀ توبه بدون بسم الله... نازل گردید تا مظهری از قهر و غضب الهی را نسبت به مشركان به نمایش گذارد. ده آیۀ نخست این سوره خصوصاً، نشان دهندۀ چنین مطلبی است و بیزاری صریح خدا و رسولش را نسبت به مشركان نشان می‌دهد. پس از نزول این آیات، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) این آیات را به ابوبكر داد و وی را برای قرائت آنها در جمع مشركان روانۀ مكّه ساخت. امّا هنوز ابوبكر از میدنه دور نشده بود كه جبرئیل (علیه السلام) نازل گشت و این پیام را نازل كرد كه:

«انّه لن یؤدّی عنك الاّ انت او رجل منك.» یعنی: «این كار را غیر از تو یا كس دیگری كه از تو باشد، كسی ادا نخواهد كرد.»

در این هنگام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) علی (علیه السلام) را به دنبال ابوبكر فرستاد و به ا و دستور داد كه آیات سورۀ توبه را از وی بگیرد و روانۀ مكّه گردد. ابوبكر به مدینه بازگشت و دلیل این كار را از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) جویا گردید. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) برای وی توضیح داد كه تغییر مأموریت به دستور الهی صورت پذیرفته است.[۵۸](۱)

مطلب فوق به شرحی كه گذشت مورد قبول اكثر مفسّران اهل سنّت قرار دارد[۵۹]۲ و این بزرگان در تفاسیر خود آورده‌اند كه علی (علیه السلام) پس از حضور در جمع مشركان آیات نخست سورۀ توبه را قرائت كرد و علاوه بر آن، آنان را در جریان مهلت الهی به مشركان قرار داد، مهلتی كه بر اساس آن مشركان تنها چهار ماه فرصت داشتند كه با آزادی در مسجدالحرام رفت و آمد كنند و واضح است كه اعلام چنین پیامی ـ آن هم به صورت علنی ـ تا چقدر مهم و مخاطره آمیز بوده است. آنچه در این ماجرا از اهمیت برخوردار است مسألۀ توانایی بر انجام چنین مأموریتی است كه تنها در عهدۀ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) یا مردی از وی قرار داده شده است و تعبیر «رجل منك» اشاره بر همین مطلب دارد.

برای آن كه حقیقت این تعبیر روشن گردد در مقام توضیح باید گفت كه در عهد جاهلیت قرارها و پیمان‌هایی بین افراد و قبایل عرب منعقد می‌گردید كه هر كدام حقوق و تعهداتی را برای طرفین پیمان به وجود می‌آورد. مثلاً اگر شخصی خطاب به دیگری این جمله را به زبان می‌آورد كه: «انت منّی و انا منك» وی با ذكر این جمله در واقع اتصال روحی و معنوی خود را نسبت به او اعلام كرده بود و بر اساس چنین تعبیری طرفین متعهد می‌شدند كه مواقع خطر به حمایت از یكدیگر برخیزند و از هیچ گذشت و فداكاری نسبت به همدیگر فروگزار نكنند و چنانكه می‌دانیم میان پیامبر و علی (علیه السلام) چنین نسبتی برقرار گردید و بر اساس همین تعهد بود كه علی (علیه السلام) در شب هجرت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در بستر آن حضرت قرار گرفت تا آن حضرت به مدینه مهاجرت كند و یا در تمام جنگ‌ها دفاع از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) را نصب العین خود قرار داد، چنان‌كه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نیز در بین یاران خود تنها علی (علیه السلام) را به عنوان برادر خود انتخاب كرد و از هیچ فرصتی جهت اعلام حقوق و صلاحیت‌های وی فروگزار نكرد، به هر حال اتحاد روحی پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) به حدی رسید كه مطابق آیۀ مباهله، علی (علیه السلام) نفس پیامبر (صلّی الله علیه وآله) قلمداد گشت و واجد تمام صلاحیت‌ها و اختیارات رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) شناخته شد و از این رو در اعلان آیات نخست سورۀ توبه از جانب خداوند این خطاب رسید كه: «انّه لن یؤدّی عنك الاّ انت او رجل منك» و رسول خدا با اعزام علی (علیه السلام) به این مأموریت دشوار، به همگان نشان داد كه چه كسی قادر است به جای وی قرار گرفته و دقیقاً كارهای وی را دنبال نماید.[۶۰]

۸ ـ پیشتاز صحنۀ ایمان و جهاد

«أَ جَعَلْتُمْ سِقایۀ الْحاجِّ وَعِمارَۀ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآْخِرِ وَجاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[۶۱]

یعنی: «آیا سیراب كردن حاجیان و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند (كار) كسی قرار دادید كه به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ این دو، هرگز نزد خدا مساوی نیستند و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌كند.»

این آیه به آیۀ سقایت یا آیۀ مفاخره معروف است. شأن نزولی دارد كه مفسّران شیعه و قریب به اتفاق مفسّران اهل سنّت به نقل آن پرداخته‌اند به این صورت كه: روزی دو تن از بزرگان قریش به نام‌های طلحۀ بن شیبه یا شیبه و عباس بن عبدالمطلب با هم سخن گفته و به تفاخر نسبت به یكدیگر مشغول بودند. عباس می‌گفت: من دارای امتیازی هستم كه كسی از آن بهره ندارد و آن آب دادن به حجّاج است. در مقابل شیبه می‌گفت: من كلیددار خانۀخدا و تعمیر كنندۀآن هستم. در این هنگام علی (علیه السلام) وارد شد و چون در جریان این افتخارات قرار گرفت رو به آنان كرد و گفت: «من در مقابل شما حیا می‌كنم. اما باید بگویم كه با این سن كم، افتخاری دارم كه شما از آن بی‌بهره‌اید» آنها پرسیدند: چه افتخاری؟ حضرت فرمود: «من با شمشیر با شما جهاد كردم تا به خدا و رسول او (صلّی الله علیه وآله) ایمان آورید.»[۶۲] و مطابق روایت دیگر علی (علیه السلام) پس از مشاهدۀ تفاخر آن دو به یكدیگر، گفت: «نمی‌دانم شما چه می‌گویید ،من به سوی این قبله، قبل از شما و قبل از تمام مردم، به شش ماه، نماز خواندم، من صاحب جهادم».[۶۳]

در ادامۀ این روایت آمده است كه: عباس پس از شنیدن پاسخ‌های علی (علیه السلام) خشمگین شد و به نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) رفت و ماجرا را تعریف كرد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به دنبال علی (علیه السلام) فرستاد و از او در این باره سؤالاتی كرد. در این هنگام جبرئیل (علیه السلام) نازل گردید و این آیه را آورد كه:

«آیا سیراب كردن حاجیان و آباد ساختن مسجدالحرام را همانند (عمل) كسی قرار داده‌اید كه به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟...» و در آیۀ بعد نیز خداوند فرمود: «آنها كه ایمان آوردند و هجرت كردند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد نمودند مقامشان نزد خدا برتر است و آنها همان رستگارانند.»[۶۴]

۹ ـ تعیین وصی در نخستین دعوت

«وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ»[۶۵]یعنی: «و خویشاوندان نزدیك خود را انذار كن.»

شرح: بر اساس آنچه در تاریخ‌های معتبر آمده است، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) تا سه سال به صورت مخفیانه دعوت می‌كرد، امّا به دنبال نزول آیۀ: (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَْقْرَبِینَ)، پیامبر (صلّی الله علیه وآله) مأمور شد كه دعوت خود را علنی سازد و در این راه از خویشان و اقربای خود آغاز كند.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به همین منظور خویشان خود را دعوت فرمود و پس از چند جلسه پذیرایی دعوت خود را با آنان در میان گذاشت.

طبری مورخ بزرگ اهل سنّت ماجرای این دعوت را به نقل از علی (علیه السلام) كه خود شاهد وقایع بوده به این شكل نقل می‌كند:

«در آن جمع رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) رو به قوم خود كرد و گفت: به راستی من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردم و خدای تبارك و تعالی به من فرمان داده است كه شما را به آن دعوت كنم. پس كدامیك از شما مرا در این كار یاری و همراهی می‌كند كه در این صورت او برادر من، وصی من و جانشین من در بین شما باشد؟» علی (علیه السلام) در ادامه می‌فرماید: «پس بستگان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) همگی روی گرداندند. اما من در حالی كه از همه كوچكتر بودم. بپا خاستم و گفتم: «ای پیامبر خدا، من یار و وزیر شما در این كار خواهم شد. در اینجا پیامبر (صلّی الله علیه وآله) گردن مرا گرفت و خطاب به آن جمع گفت: این شخص برادر من، وصی من و خلیفۀ من در بین شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت كنید. در اینجا آن جماعت در حالی كه می‌خندیدند، برخاسته، خطاب به ابوطالب گفتند: به تو دستور داد كه فرمان پسرت را بشنوی و از او اطاعت كنی!»[۶۶]

مطلب فوق جریان مشهوری است كه با نقل‌های مكرّری در كتب اهل سنّت آمده است. در یكی از این روایات در تاریخ طبری آمده است؛ روزی شخصی به علی (علیه السلام) گفت: ای امیر مؤمنان، با چه ملاكی تو وارث پسر عموی خود شدی و حال آن كه عموی تو عبّاس نتوانست در مقابل تو ادّعایی كند؟ علی (علیه السلام) برای آن شخص ماجرای علنی شدن دعوت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و معرّفی او را در آن روز شرح داد و سپس یادآور شد كه به این دلیل بود كه پس از مرگ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ، من وارث او شدم نه عموی من.[۶۷]

با تأمّل در روایتی كه گذشت دو مطلب مهم به شرح زیر فهمیده می‌شود:

۱ ـ خویشان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) دعوت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) را به یك حادثۀ ناپایدار و گذرا بیشتر تصور كردند تا امری پایدار و ماندنی. چه، اگر احتمال موفقیتی برای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) می‌دادند بعید نبود كه از باب آینده‌نگری و حفظ منافع قومی و قبیله‌ای، برخی به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ایمان آورند.

۲ ـ بیان موقعیت علی (علیه السلام) به عنوان برادر، وصی و جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از همان آغاز مورد توجه خدا و رسول (صلّی الله علیه وآله) بوده است و از ا ین رو دعوت مردم به اصل دین با معرّفی علی (علیه السلام) به عنوان جانشین آیندۀ رسول گرامی همراه بود.

۱۰ ـ اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در كتاب خدا

«إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»[۶۸] یعنی: «جز این نیست كه خداوند اراده فرموده تا زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را از هر جهت (و از هر شائبه‌ای) پاك سازد.»

شرح و توضیح: مفاد این آیه بدون هیچ تردیدی اثبات كنندۀ عصمت برای اهل بیت (علیهم السلام) است. زیرا تعبیر «رجس» در آیه به معنای آلودگی فكری و روحی است نه آلودگی جسمی و ظاهری. پاك كردن آلودگی جسم توسط هر شخصی امكان پذیر است و نیاز به ارادۀ خداوند آن هم با قید انحصاری «انّما» ندارد.

ضمناً در آیۀ شریفۀ بحث از اعمال ارادۀ خداوند دربارۀ گروه خاصّی به نام اهل‌بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است و بحث مهم در این آیه تعیین مصادیق اهل بیت است كه البته در زمان نزول آیه جز علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) ، نبوده‌اند.

ممكن است كسانی تصوّر كنند كه چون قبل و بعد از آیۀ تطهیر در سورۀ احزاب، سخن از همسران رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به میان آمده، آنان نیز علی القاعده مشمول تعبیر «اهل بیت» قرار گرفته و با مصادیق ذكر شده در شئونی چون عصمت شریك باشند، امّا این تصوّر به دلایل متعدّدی درست نیست، از جمله (علیهم السلام) روایت‌هایی كه در كتب اهل سنّت آن هم از جانب برخی از همسران رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) وارد شده، نشان می‌دهد كه این آیه فقط در شأن علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است، نه كس دیگر.

از جمله ترمذی در كتاب سنن خود از امّ سلمه روایت می‌كند كه او گفت: آیۀ تطهیر در خانۀ من نازل شد و در پی آن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به دنبال علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) فرستاد و پس از آن، آنان را در زیر عبایی جمع كرد و عرض كرد: «پروردگارا، اینان اهل بیت من هستند. رجس و پلیدی را از ایشان دور ساز و از هر جهت پاكیزه‌شان بگردان.» من (امّ سلمه) گفتم: ای نبی خدا آیا من با ایشانم؟ امّا پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به من فرمودند: در جای خود باش كه تو فردی عاقبت بخیری.[۶۹]

ترمذی در روایت دیگر از قول انس بن مالك نقل كرده است: (پس از نزول آیۀ تطهیر) پیامبر (صلّی الله علیه وآله) تا شش ماه به هنگام نماز صبح از كنار خانۀ‌ فاطمه (علیها السلام) می‌گذشت و آنان را به این صورت برای نماز صدا می‌كرد:

«الصلاۀ یا اهل البیت انّما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهّركم تطهیرا»[۷۰]

و مقصود رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از این تكرار آن بود كه همگان بدانند «اهل بیت» مصادیقی جز علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) ندارد.

۱۱ ـ پاداش رسالت

«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّۀ فِی الْقُرْبی» یعنی: «بگو هیچ پاداشی از شما (بر رسالتم) نمی‌خواهم، جز دوست داشتن نزدیكانم.»

توضیح آیه را با طرح دو سؤال آغاز می‌كنیم:

ـ آیا پیامبران الهی در قبال زحمات طاقت فرسای خود ـ برای هدایت بشر ـ طالب مزد بوده‌اند؟

ـ آیا به فرض طلب مزد، انسان‌ها قادرند اجر و مزد پیامبران را بپردازند؟

مراجعه به آیات قرآن نشان می‌دهد كه پاسخ هر دو سؤال منفی است. در سورۀ شعراء از زبان پنج تن از پیامبران آمده است كه:

«وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلی رَبِّ الْعالَمِینَ»[۷۱]

و این آیه نشان می‌دهد كه نه تنها پیامبران خواهان پاداش ـ به ویژه مزد مادی ـ نبوده‌اند كه انسان نیز قادر به جبران زحمات پیامبران نیست. در آیۀ دیگری آمده است:

«بگو من در برابر ابلاغ رسالت، پاداشی از شما مطالبه نمی‌كنم مگر آن كه كسانی بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.»[۷۲]

كه در این آیه رهیابی انسان به سوی كمال نوعی پاداش برای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) اعلام شده است.

امّا در این میان آیه‌ای در سورۀ شوری وارد شده است كه از مردم دعوت می‌كند كه پاداش رسالت پیامبر را در نظر گرفته و آن را ادا كنند و این پاداش چیزی جز مودّت و دوستی نسبت به ذی القربای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نیست كه خداوند از رسولش خواسته است آن را به اطلاع همگان برساند.

امّا مصداق «قربی» در آیۀ واقع در سورۀ شوری چه كسانی هستند؟

برخی مانند ابن كثیر با نقل سخنی از ابن عبّاس كلمۀ «قربی» را بر قریش تطبیق داده و متعرّض شده‌اند كه خانواده‌ای در قریش نبود، مگر آنكه بین او و رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) پیوندی برقرار بود.[۷۳] ابن كثیر خود كلمۀ «قربی» را به معنای مصدری در نظر گرفته و آیه را چنین تفسیر كرده است:

«بگو ای پیامبر من در قبال رسالتم از شما مزدی نمی‌خواهم لكن به سبب قرابتی كه بین من و شما وجود دارد، مرا آزار مكنید».[۷۴]

در مقابل، برخی دیگر از مفسران، مانند زمخشری و فخر رازی «القربی» را به معنای خویشان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) گرفته و مصداق آن را بر علی،‌ فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) منطبق كرده اند.

زمخشری نوشته است: در روایت است كه چون آیۀ: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّۀ فِی الْقُرْبی) نازل شد، اصحاب گفتند: ای رسول خدا، خویشان تو كه مودّت آنان بر ما واجب است چه كسانی هستند؟

پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود: «علی، فاطمه و دو پسرشان»

زمخشری سپس به نقل حدیث مفصّلی در دوستی آل محمد (علیهم السلام) می‌پردازد كه با این عبارت شروع می‌شود:

«قال رسول الله: من مات علی حبّ آل محمد مات شهیداً، الا و من مات علی حبّ آل محمد مات مغفوراً له،....»[۷۵]

فخر رازی پس از ذكر همین مطالب می‌گوید: این عقیدۀ زمخشری بود كه از نظر گذشت. امّا من معتقدم: آل محمد عبارت از كسی است كه امر آنها به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) باز می‌گردد و شك نیست كه فاطمه، علی، حسن و حسین (علیهم السلام) بیشترین تعلق و بستگی را به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) داشته‌اند و لذا است كه آنان مصداق «آل» قرار می‌گیرند و در عظمت آل محمد همین بس كه: اوّلاً، آنان ـ یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) ـ خود محبوب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بوده‌اند. پس دوستی آنها بر امّت واجب است.

ثانیاً، آنان در تشهد نماز، در كنار رسول الله مخصوص به دعا شده‌اند كه: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، كه این نیز بر وجوب حب و دوستی آنان دلالت دارد.[۷۶]

۱۲ ـ فضیلت انحصاری در انفاق ویژه

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواكُمْ صَدَقَۀ ذلِكَ خَیرٌ لَكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[۷۷]

یعنی: «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید؛ هنگامی كه می‌خواهید با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نجوا كنید (سخنان در گوشی بگویید) قبل از آن صدقه‌ای بدهید، این كار برای شما بهتر و پاكیزه‌تر است. پس اگر چیزی نیافتید، بدانید كه خداوند آمرزنده و مهربان است.»

این آیه به آیۀ نجوا معروف است. بنابر آنچه غالب مفسّران ـ از شیعه و سنی ـ در تفاسیر خود آورده‌اند: در بین اصحاب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) عده‌ای از ثروتمندان گاه و بیگاه خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) آمده و با آن حضرت به نجوا می‌پرداختند. این كار علاوه بر آنكه وقت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) را می‌گرفت، موجب امتیازی برای اغنیا و نگرانی برای فقرا می‌گشت، در اینجا بود كه آیۀ نجوا نازل گردید و به مؤمنان دستور داد كه قبل از ملاقات خصوصی با پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، صدقه‌ای به مستمندان بپردازند، اما اغنیا از نجوا خودداری كردند و در نتیجه صدقه‌ای هم پرداخت نگردید. تا آنكه آیۀ دیگری نازل گردید كه: (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ...) یعنی: آیا ترسیدید (فقیر شوید) كه از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری كردید؟ و با این آیه، آیۀ قبل نسخ گردید.[۷۸]

آنچه در مورد آیۀ نجوا اهمیت دارد، آن است كه تنها كسی كه به آیۀ نجوا عمل كرد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بود. بنا بر آنچه طبری آورده است علی (علیه السلام) خود فرموده است: آیه‌ای در كتاب خدا وجود دارد كه احدی قبل از من به آن عمل نكرده و احدی هم بعد از من به آن عمل نخواهد كرد و آن اینكه من یك دینار داشتم و آن را به ده درهم تبدیل كردم و هر زمان می‌خواستم با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نجوا كنم، درهمی را صدقه می‌دادم.[۷۹]

با توجه به این حدیث، عمل به آیۀ نجوا یكی از فضایل اختصاصی علی (علیه السلام) به شمار می‌رود كه از همان زمان نزول آیه بر دیگر صحابه نیز این فضیلت مخفی نماند، در اكثر تفاسیر اهل سنت از قول عبدالله بن عمر روایت شده است كه او گفت: علی (علیه السلام) دارای سه فضیلت بود كه اگر یكی از آنها برای من حاصل می‌گشت، آن فضیلت از شتران سرخ موی برای من بهتر بود. نخست تزویج آن حضرت با فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ، دیگر دادن پرچم در روز خیبر به دست او و سوّم آیه نجوا.[۸۰]

با وجود این، برخی از متعصبان اهل سنت كوشیده‌اند كه این فضیلت را برای علی (علیه السلام) كم رنگ جلوه دهند. از جمله آنكه می‌گویند: اگر بزرگان اهل صحابه اقدام به این كار (پرداخت صدقه) نكردند، نیازی به آن ندیدند و یا فرصت كافی نداشتند، یا فكر می‌كردند مبادا باعث ناراحتی فقرا و وحشت اغنیا گردد. بنابراین این كار موجب فضیلتی برای علی (علیه السلام) یا سلب فضیلتی از دیگران نمی‌گردد.[۸۱]

ولی گویا این متعصبان به آیۀ دوم توجه نكرده‌اند كه خداوند به عنوان سرزنش می‌فرماید: «آیا (از فقر) ترسیدید كه قبل از نجوا صدقاتی تقدیم كنید؟» علاوه بر آن در ذیل آیه، تعبیر توبه به میان آمده كه از آن استفاده می‌شود كه: اقدام به پرداخت صدقه و نجوا با پیامبر (صلّی الله علیه وآله) كار مطلوبی بوده است و گرنه خودداری از آن سرزنش و توبه نداشت.[۸۲]

اما سرّ عمل كردن علی (علیه السلام) به آیۀ نجوا در این است كه آن حضرت اساساً موقعیت ویژه‌ای نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) داشت كه بنا به آن موقعیت به حضور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) رسیده و از خرمن دانش آن حضرت بهره‌ها می‌گرفت. حضرت خود در این باره می‌گوید:

«كنت اذا سألت رسول الله اعطانی و اذا سكتّ ابتدأنی»[۸۳]

یعنی: هرگاه من از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) چیزی طلب می‌كردم به من عطا می‌فرمود و چون ساكت می‌شدم، آن حضرت ابتدا به سخن می‌كرد. بر اساس این موقعیت، نزول آیۀ نجوا نیز نتوانست فترت و فاصله‌ای در برنامۀ علی (علیه السلام) با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به وجود آورد و اشتیاق علی (علیه السلام) به ملاقات با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) موجب گردید كه او تنها عمل كننده به آیۀ نجوا گردد.

۱۳ ـ شكوه ایثار

«یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیخافُونَ یوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكِیناً وَیتِیماً وَأَسِیراً»[۸۴]

یعنی: «نیكوكاران به نذر خود وفا می‌كنند و از روزی كه شر و عذابش دامن گستر است، واهمه دارند. آنان غذای خود را با آنكه به آن تمایل (و نیاز) دارند به مسكین و یتیم و اسیر می‌دهند.»

شرح و توضیح: در سورۀ انسان، فرازی وجود دارد (از آیۀ ۵ الی ۲۲) كه خداوند در آن به توصیف و تكریم گروهی از نیكان امّت پرداخته است. طبق این آیات، نیكوكاران به نذرهای خود وفا كرده و علی رغم تمایلی كه به غذای خود داشته‌اند آن را به ترتیب به مسكین، یتیم و اسیری بخشیده‌اند، در زمینۀ این آیات ـ برای هر خواننده‌ای ـ سؤالاتی مطرح می‌شود از جمله:

۱ ـ این نیكوكاران چه كسانی بوده‌اند؟ تاریخ صحیح و روایات معتبر چه كسانی را معرّفی می‌كنند؟

۲ ـ موضوع نذر چه بوده و وفای به نذر چگونه صورت پذیرفته است؟

۳ ـ این نذر در چه زمان و مكانی تحقق یافته؟ و آیا این آیات سخن از یك امر واقعی است یا حادثه‌ای فرضی و خیالی؟

هنگامی كه برای یافتن پاسخ این سؤالات به تاریخ مراجعه می‌كنیم درمی‌یابیم كه:

ـ این نیكوكاران كسانی جز علی و فاطمه و حسنین (علیهم السلام) و كنیز آنان فضّه نبوده‌اند.

ـ موضوع نذر آنان انجام سه روز روزه آن هم در پی بیماری حسنین (علیهما السلام) بوده و این نذر با اشارۀ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) صورت گرفته است.

ـ پس از شفای دو كودك، نیكوكاران جهت ایفای نذر خود، مشقّت سه روز روزه را بر خود هموار كرده‌اند.

ـ این نذر در مدینه و در اواخر حیات رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) واقع شد و در نخستین روز ادای آن، سائلی به هنگام مغرب، درب خانۀ نیكوكاران را به صدا درآورد و تقاضای كمك كرد. اهل بیت (علیهم السلام) كه خود در تنگنا به سر می‌بردند، طعام مختصر خود را به آن فقیر داده و با آب روزۀ خود را افطار كردند. روز دوم به همین ترتیب یتیمی مراجعه كرد و مورد اطعام قرار گرفت و در روز سوم اسیری حلقۀ در را به صدا درآورد و از جانب نیكوكاران نیز تكرار ایثار.

در پایان این حادثۀ باشكوه، خدای تبارك و تعالی با نزول آیات: (إِنَّ الأْبْرارَ یشْرَبُونَ) به ثبت این حادثۀ واقعی و نه حكایت فرضی و خیالی ـ چنانكه عده‌ای پنداشته‌اند[۸۵] تا به همیشه پرداخت. مفسّران اهل سنّت این گزارش را غالباً در تفاسیر خود آورده‌اند[۸۶] و از شیعه نیز بزرگانی چون طبرسی[۸۷]، علامۀ مجلسی[۸۸]، علامۀ امینی[۸۹] و علامۀ طباطبایی[۹۰] استدلال‌های محكمی بر صحّت این واقعه ذكر كرده‌اند.

۱۴ ـ بهترین آفریدگان

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیرُ الْبَرِیۀ»[۹۱] یعنی، «كسانی كه ایمان آوردند و كارهای شایسته انجام دادند، آنان بهترین آفریدگان‌اند.»

در این آیه «خیر البریه» به معنای بهترین خلق خداست كه در مقابل «شر البریه» قرار می‌گیرد. مطابق روایاتی كه در كتب شیعه و بسیاری از تفاسیر اهل سنت به چشم می‌خورد، مصداق «خیر البریه» علی (علیه السلام) و شیعیان او هستند. و این معرفی به وسیله رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و با نزول آیۀ {خیر البریه} تحقق یافته است.

در این خصوص جابر بن عبدالله انصاری گوید: «نزد پیامبر (صلّی الله علیه وآله) نشسته بودیم كه علی (علیه السلام) آمد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود: قسم به كسی كه جانم در دست قدرت اوست، این علی و شیعیان او در قیامت رستگاران‌اند، آنگاه این آیه نازل شد كه: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیرُ الْبَرِیۀ). از آن روز اصحاب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) هرگاه كه علی (علیه السلام) را می‌دیدند می‌گفتند: «جاء خیر البریه» یعنی: به تحقیق كه خیر البریه آمد.[۹۲](۱)

اضافه می‌شود كه روایات مربوط به آیۀ خیر البریه و انطباق آن با علی (علیه السلام) و شیعیان وی، از طرف بسیاری از صحابه از جمله: ابن عباس، حذیفه و عایشه نقل شده و از بررسی این روایات روشن می‌گردد كه: علی (علیه السلام) در بین معاصران خود بهترین خلق خداوند (بعد از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) ) بوده و كسی از جهت فضیلت، تقوی و... به پای او نرسید و دیگر آنكه تعبیر «شیعه» به عنوان پیروان علی (علیه السلام) ، تعبیری است كه نخستین بار از ناحیۀ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) وضع گردید و به تدریج این تعبیر برای پیروان علی (علیه السلام) به صورت اسم خاص مورد استفاده قرار گرفت.

۱۵ ـ كوثر رسالت، نسل پاینده

«إِنَّا أَعْطَیناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الأْبْتَرُ»[۹۳]۱

یعنی: «ما به تو كوثر (خیر و بركت فراوان) عطا كردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی كن. (و بدان كه) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بلاعقب است.»

شرح و توضیح: به طوری كه طبرسی در شأن نزول این آیه آورده است: روزی عاص بن وائل سهمی با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در مسجدالحرام ملاقات كرده و به گفتگو پرداخت. پس از پایان سخن، جمعی از بزرگان قریش با او دیدار كردند و از وی پرسیدند: با چه كسی سخن می‌گفتی؟ وی در جواب گفت: با ابتر سخن می‌گفتم. مقصود او از این تعبیر، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بود. زیرا در آن ایام پسر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به نام عبدالله از دنیا رفته بود و عرب كسی را كه پسر نداشت، ابتر (بلاعقب) می‌نامید. در این موقع سورۀ كوثر نازل گردید و پیغمبر (صلّی الله علیه وآله) را به كوثر و نعمت‌های فراوان بشارت داد.[۹۴]

شأن نزول یاد شده را اكثر مفسّران شیعه و سنّی در تفاسیر خود آورده‌اند، هر چند كه در تفسیركوثر اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. كوثر به معنای خیركثیر است و قطعاً موارد زیادی ـ از جمله قرآن، علم فراوان، نهری دربهشت، نبوت و پیامبری، نسل و ذریه، مقام شفاعت و... ـ وجود دارد كه هر كدام به عنوان مصداقی از كوثر قابل احتمال است. ولی با توجه به شأن نزول یاد شده می‌توان گفت: از آنجا كه مشركان، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) را به دلیل وفات فرزندان ذُكورش( پسرش) مورد شماتت قرار داده، ابتر خطاب می‌كردند، خدای تبارك و تعالی با ردّ نسبت ابتر به مخالفان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، وی را صاحب كوثر اعلام نمود و به آن حضرت دستور داد كه پس از دریافت این نعمت بزرگ، نماز گزارد و شتر قربانی كند. و با در نظر گرفتن این نكتۀ ادبی كه فعل ماضی «اعطینا» حكایت از مضارع محقّق الوقوع دارد، سورۀ شریفۀ كوثر متضمّن دو خبر غیبی به شرح زیر است:

۱ ـ ما به تو خیر كثیر از جمله نسل و ذرّیۀ فراوان عطا خواهیم كرد به طوری كه ابتر و بلانسل نباشی.

۲ ـ ملامت كنندۀ تو ابتر و بلانسل خواهد بود.

چنان كه می‌دانیم هر دو وعدۀ الهی تحقّق یافت و خدای تبارك و تعالی از طریق وجود مبارك فاطمۀ زهرا (علیها السلام) نسل پیامبر گرامی (صلّی الله علیه وآله) را در سراسر عالم منتشر ساخت. چنان كه از دشمنان آن حضرت نیز نسل و اثری باقی نگذاشت و یا اگر اثری باقی مانده آنها مجهول و ناشناخته‌اند.

در بین مفسّران اهل سنّت، فخر رازی كه احتمالات زیادی در مصداق كوثر ذكر كرده است، به عنوان نخستین احتمال از قول سدی نوشته است كه: «در بین عرب مرسوم بود كه اگر فرزند پسر كسی از دنیا رود به او ابتر می‌گفتند. چون فرزندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در مكه موسوم به قاسم و عبدالله و نیز فرزند دیگر او به نام ابراهیم در مدینه درگذشتند، آنها گفتند كه پیامبر ابتر است و جانشینی ندارد، اما خداوند با نزول این سوره مشخص كرد كه دشمن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به این صفت موصوف بوده و نسل آن حضرت تا قیامت تداوم دارد.»[۹۵]

در پایان یادآور می‌شود كه در قرآن كریم آیات دیگری وجود دارد كه طبق سبب نزول‌های موجود و یا روایات تفسیری معتبر، با اهل بیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) تطبیق داده شده است. امّا از آن جا كه هدف در تنظیم این فصل، رعایت ایجاز و اختصار بوده است، تنها به ذكر ۱۵ مورد از آیات قرآنی بسنده گردید و طبعاً علاقه‌مندان می‌توانند جهت اطلاع بیشتر به تفاسیر روایی و یا كتاب‌های تخصصی ـ كه به جمع آوری آیات نازله در شأن اهل‌بیت (علیهم السلام) پرداخته اند ـ مراجعه كنند.[۹۶]

 

[۱۲] . تفسیر عیاشی، ۱/۲۱.

[۱۳] . الكشاف، ۱/۶۴۹.

[۱۴] . مجمع البیان، ۲/۷۶۲.

[۱۵] . البقره، ۲۰۷.

[۱۶] . تفسیر عیاشی، ۱/۱۲۰؛ و نیز بنگرید به تفسیر صافی، ۱/۲۴۱؛ نورالثقلین، ۱/۲۰۴؛ و بحارالانوار، ۳۶/۴۰ ـ ۵۰.

[۱۷] . مجمع البیان، ۱/۵۳۵.

[۱۸] . شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۶۲؛ و نیز بنگرید به مفاتیح الغیب، ۵/۲۳۵؛ روح المعانی، ۲/۹۷.

[۱۹] . شرح نهج البلاغه، ۱۳/۲۶۲.

[۲۰] . همان.

[۲۱] . شرح نهج البلاغه، ۴/۷۳.

[۲۲] . آل عمران، ۶۱.

[۲۳] . از جمله بنگرید به مجمع البیان، ۱ / ۷۶۲؛ تفسیر كشّاف، ۱/۳۶۹؛ تفسیر القرآن العظیم، ۱/۳۷۹ و صحیح مسلم، ۴/۱۸۷۱

[۲۴] . النّساء، ۵۹.

[۲۵] . از جمله بنگرید به جامع‌البیان، ۵/۹۵، الكشّاف، ۱/۵۲۴؛ روح المعانی، ۴/۹۶؛ تفسیر مراغی، ۲/۷۳؛ معالم التّنزیل، ۱/۴۴۵؛ و تفسیر القرآن العظیم، ۱/۵۲۹.

[۲۶] . مجمع البیان، ۳/۱۰۰.

[۲۷] . مفاتیح الغیب، ۱۰/۱۴۴.

[۲۸] . الكشّاف، ۱/۵۲۴.

[۲۹] . الكافی، ۱/۲۸۷؛ با اندكی تلخیص و نیز بنگرید به تفسیر عیاشی، ۱/۲۷۳؛‌ نورالثقلین، ۱/۴۹۷ الی ۵۰۷؛ و تفسیر الصافی، ۱/۴۶۲ الی ۴۶۵.

[۳۰] . المائده،۳.

[۳۱] . مجمع البیان، ۳/۲۴۶؛ و نیز بنگرید به تفسیر عیاشی، ۱/۳۲۱؛ تفسیر تبیان، ۳/۴۳۵؛ المیزان، ۵/۲۷۸ الی ۲۸۳ و ۲۹۹ الی ۳۱۰؛ و الغدیر، ۲/۱۱۵ الی ۱۳۷

[۳۲] . از جمله بنگرید به جامع البیان، ۶/۸۰؛ فتح القدیر، ۲/۹؛ و تفسیر مراغی، ۶/۵۴.

[۳۳] . الغدیر، ۲/۱۱۶ الی ۱۲۵ و نیز المراجعات، ۱۸۸ ضمیمۀ ۶۲۷: آیۀالاكمال.

[۳۴] . مفاتیح الغیب، ۳/۶۳۶؛ روح المعانی، ۴/۹۱؛ تفسیر المنار، ۶/۱۱۶.

[۳۵] . الكافی، ۲/۳۲۴.

[۳۶] . المیزان، ۵/۲۸۳؛ تفسیر نمونه، ۴/۲۶۸.

[۳۷] . تفسیر عیاشی، ۱/۳۲۱.

[۳۸] . الكافی، ۲/۱۸.

[۳۹] . همان، ۲/۱۸؛ باب دعائم الاسلام روایت ۵.

[۴۰] . التبیان، ۳/۵۵۹؛ ۱/۳۵۵، تفسیر القرآن العظیم، ۲/۷۴؛ الكشّاف، ۱/۶۴۹؛ معالم التنزیل، ۲/۴۹؛ و نیز بحارالانوار، ۳۵/۱۸۳ الی ۲۰۶.

[۴۱] . تفسیر عیاشی، ۱/۳۵۵؛ به نقل از عمار یاسر.

[۴۲] . بحارالأنوار،۳۵/۲۰۰.

[۴۳] . التبیان، ۳/۵۵۹؛ با اندكی تلخیص و نیز بنگرید به استدلال‌های علامۀ مجلسی در بحارالانوار، ۳۵/۲۰۳ الی ۲۰۶.

[۴۴] . التوبه، ۱۰۳؛ و نیز الكافی، ۳/۴۹۷

[۴۵] . الكشاف، ۱/۶۴۹.

[۴۶] . المائده ، ۶۷.

[۴۷] . از جمله بنگرید به تفسیر قمی، ۱/۱۷۱؛ تفسیر عیاشی، ۱/۳۶۰ الی ۳۶۲؛ التبیان، ۳/۵۸۸؛ مجمع البیان، ۳/۳۴۴؛ الصافی، ۲/۵۱ الی ۷۱؛ مفاتیح الغیب، ۱۲/۵۰؛ غرائب القرآن، ۲/۶۱۶؛ الدرالمنثور، ۲/۲۵۹؛ و نیز روح المعانی، ۶/۱۹۵.

[۴۸] . الغدیر، ۱/۲۹ الی ۳۴؛ سیرۀ المصطفی، ۶۹۳؛ تفسیر عیاشی، ۱/۳۶۰

[۴۹] . همان، ۱/۳۶۰؛ و نیز مجمع البیان، ۳/۳۴۴؛ از قول حاكم حسكانی در شواهد التنزیل.

[۵۰].  الكشاف، ۱/۶۵۹؛ المنار، ۶/۴۶۷.

[۵۱] . تفسیر القرآن العظیم، ۲ / ۸۱؛ البحر المحیط، ۴ / ۳۲۱؛ مفاتیح الغیب، ۱۲ / ۵۰.

[۵۲] . مفاتیح الغیب، ۱۲/۵۰؛ البحر المحیط، ۴/۳۲۱؛ التحریر و التنویر، ۶/۲۵۵.

[۵۳] . آل عمران، ۶۱.

[۵۴] . المنار، ۶/۴۶۵؛ با اندكی اختصار.

[۵۵] . الحدید، ۱۵.

[۵۶] . منابع و مطالب تفصیلی را بنگرید در الغدیر، ۲/۸۸ الی ۱۱۴.

[۵۷] . التوبه،۳.

[۵۸] . بحارالأنوار، ۳۵/۲۸۹ الی ۳۱۲؛ در نزول سورۀ برائت.

[۵۹] . از جمله بنگرید به تفسیر القرآن العظیم، ۲/۳۴۶؛ مفاتیح الغیب، ۱۵/۳۱۸؛ فتح القدیر، ۲/۳۳۴؛ روح المعانی، ۱۰/۴۴ و... .

[۶۰] . جهت اطلاع بیشتر بنگرید به یادنامۀ علامۀ امینی، مقالۀ "حسین منّی و انا من حسین" از استاد محمدباقر بهبودی.

[۶۱] . التوبه، ۱۹.

[۶۲] . مجمع البیان، ۵/۲۳؛ به نقل از شواهد التنزیل.

[۶۳] . همان مآخذ.

[۶۴] . التوبه، ۲۰؛ و نیز بنگرید به تفسیرالقرآن، ۲/۲۴۱؛ اسباب النزول واحدی ذیل آیۀ ۱۹ توبه.

[۶۵] . الشعراء، ۲۱۴.

[۶۶] . تاریخ طبری، ۲/۳۲۱؛ و نیز مجمع البیان، ۷/۳۲۲.

[۶۷] . تاریخ طبری، ۲/۳۲۲.

[۶۸] . الاحزاب، ۳۳.

[۶۹] . همان، ۵/۳۲۸ و ۶۲۲ و ۶۵۷

[۷۰] . سنن ترمذی، ۵/۳۲۸

[۷۱] . الشعراء، ۱۰۹؛ از زبان حضرت نوح، ۱۲۷ از زبان حضرت هود، ۱۴۵؛ از زبان حضرت صالح، ۱۶۴؛ از زبان حضرت لوط و ۱۸۰، از زبان حضرت شعیب (علیه السلام).

[۷۲] . الفرقان، ۵۷.

[۷۳] . تفسیر القرآن العظیم، ۴/۱۲۱.

[۷۴] . همان، ۴/۱۲۱.

[۷۵] . الكشّاف، ۴/۲۲۰.

[۷۶] . مفاتیح الغیب، ۲۷/۱۶۶

[۷۷] . المجادله، ۱۲.

[۷۸] . مجمع البیان، ۹/۲۵۲؛ مفاتیح الغیب، ۲۹/۲۷۱؛ جامع البیان، ۲۸/۱۵.

[۷۹] . تفسیر طبری، ۲۸/۱۵؛ و نیز: الدرالمنثور، ۶/۱۸۵؛ معالم التنزیل، ۷/۲۴؛ فتح القدیر، ۵/۱۹۱.

[۸۰] . اسدالغابه، ۴/۲۶؛ مجمع البیان، ۹/۲۵۲؛ معالم التنزیل، ۷/۴۴.

[۸۱] . مفاتیح الغیب، ۲۹/۲۷۲.

[۸۲] . البیان، ۲۷۹؛ تفسیر نمونه، ۲۳/۴۵۳.

[۸۳] . سنن ترمذی، ۵/۵۹۵ و ۵۹۸.

[۸۴] . الانسان، ۷ـ۸.

[۸۵] . مانند قرطبی در جامع الأحكام و ابوحیان توحیدی در البحر المحیط.

[۸۶] . از جمله بنگرید به الكشّاف، ۴/۶۷۰؛ مفاتیح الغیب، ۳۰/۲۴۴؛ فتح القدیر، ۵/۳۴۹؛ انوار التنزیل، ۲/۵۵۲.

[۸۷] . مجمع البیان، ۱۰/۶۱۱ الی ۶۱۴.

[۸۸] . بحارالأنوار، ۳۵/۲۳۷؛ با عنوان: فی نزول سورۀ هل اتی.

[۸۹] . الغدیر، ۵/۱۸۹ و ۲۸۴.

[۹۰] . المیزان، ۲۰/۳۶۳ الی ۳۷۰.

[۹۱] . البینه،۷.

[۹۲] . بنگرید به فتح القدیر، ۵/۴۷۷؛ الدرالمنثور، ۶/۳۷۹؛ مجمع البیان، ۱۰؛ الغدیر، ۲/۵۷؛ المیزان، ۲۰/۷۵۸؛ و نیز المراجعات، ۹۶؛‌ و نیز بخش تعلیقات، ۶۲، رقم ۱۱۱.

[۹۳] . الكوثر، ۱ الی ۳.

[۹۴] . مجمع البیان، ۱۰/۸۳۶.

[۹۵] . مفاتیح الغیب، ۳۲/۱۳۳.

[۹۶] . از جمله بنگرید به تأویل الآیات الظاهرۀ فی فضایل العترۀ الطاهرۀ از سیدشرف الدین نجفی ( از علمای قرن دهم) و بررسی شخصیت اهل‌بیت: در قرآن به روش قرآن به قرآن تألیف دكتر ولی الله نقی‌‌پور.