emamian

emamian

محققان و متخصصان تغذیه بر این نکته توافق دارند که شاید مصرف مولتی ویتامین ها در برخی موارد ضروری باشد اما راه دستیابی به مواد مغذی از طریق مصرف مداوم آنها نیست و بهتر است سفره غذایی خود را با انواع میوه و سبزیجات رنگارنگ کنید:

انواع سیب: سیب ها سرشار از مواد معدنی، ویتامین ها و آنتی اکسیدان ها هستند و اینطور ثابت شده که مصرف روزانه سیب، نیاز شما به داروهای تجویزی را کاهش می دهد. سیب دارای فیبر زیاد است؛ بخصوص فیبر محلول که می تواند قند و کلسترول خون را تنظیم کند. سیب همچنین منبع خوبی از پتاسیم است که برای کاهش فشار خون تاثیر زیادی دارد. مواد مغذی موجود در انواع سیب شما را در برابر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی مصون می کند. ضمن این که خطر ابتلا به برخی سرطان ها از جمله سرطان ریه را کاهش می دهد. مصرف سیب با کاهش خطر ابتلا به آلزایمر و آسم همراه است.

آجیل: انواع آجیل منبع چربی های سالم، پروتئین، فیبر و آنتی اکسیدان ها هستند. بر اساس مطالعات، برخی از انواع آجیل، حتی از غذاهای گیاهی آنتی اکسیدان بیشتری دارند. مصرف منظم آجیل با کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی ارتباط مستقیم دارد ضمن این که منجر به کاهش مرگ و میر در زنان بعد از سنین یائسگی می شود.

توت ها: رنگهای متنوع انواع توت ها نشانه وجود آنتوسیانین در آنها است که یک ماده شیمیایی گیاهی محسوب می شود و خواص زیادی برای سلامت دارد. توت ها همچنین منبع فیبر، ویتامین ب، پتاسیم و ویتامین سی هستند. نشان داده شده که آنتوسیانین ها برای مبارزه با سلول های سرطانی مفید هستند و به جنگ التهاب می روند. به عنوان مثال ترکیبات موجود در زغال اخته منجر به جلوگیری از پوکی استخوان می شود، کلسترول بد را پایین می آورد و منجر به سرکوب عوامل رشد تومور می شود.

سبزیجات کریستالی: مصرف این سبزیجات از قبیل کلم بروکسل، کلم بروکلی، تربچه و ... با کاهش خطر ابتلا به برخی سرطان ها ارتباط دارد. به گزارش موسسه ملی سرطان در آمریکا، مصرف این سبزیجات منجر به غیر فعال کردن و مرگ سلول های سرطان زا شده و از آسیب های اولیه به دی ان آ جلوگیری می کند. علاوه بر کاهش خطر ابتلا به سرطان، این سبزیجات منابع غنی از فیبر، مواد معدنی و ویتامین ها از جمله ویتامین کا، ویتامین ب، ویتامین سی، ویتامین ای، پتاسیم، و سلنیوم هستند.

تخم مرغ: به دلیل داشتن کلسترول بالا، همچنان ترس از مصرف زیاد آن وجود دارد ولی در سال های اخیر ثابت شده که تخم مرغ یک منبع غذایی بسیار سالم است. مطالعات نشان داده که مصرف بیش از یک عدد تخم مرغ در روز نه تنها خطر ابتلا به بیماریهای قلبی یا سکته را افزایش نمی دهد، بلکه منجر به افزایش سطح کلسترول خوب می شود. تخم مرغ همچنین شامل تمام اسید امینه های ضروری برای تامین پروتئین بدن است و منبع خوبی از ویتامین آ، ویتامین ب، آهن، سلنیوم، کولین و ید محسوب می شود.

سه شنبه, 03 بهمن 1402 06:29

پنج نکته درباره زن و عفاف

 

[۱]. زن گوهری به نام عفاف دارد که در برخوردهای اجتماعی و اختلاط زن و مرد در جامعه، باید به خوبی از آن محافظت کند. بنابراین زن برای حفظ شرف دینی، باید یک مشی احتیاط‌آمیز داشته باشد و در اجتماع رعایت حفظ حجاب و عفت را بنماید. از آنجا که عفت یک ارزش الهی است و به‌نوعی احساس حضور در محضر خداوند و جلوگیری از طغیان نفس است، نگهداری و حساسیت در حفظ آن، سبب حفظ کرامت، عزت، شخصیت و شرافت زن خواهد شد.

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) برای مقام و شخصیت زن احترام فراوانی قائل است؛ می‌فرمایند: «خداوند شخص باحیای عفیف را که از محرمات دوری می‌کند دوست دارد» ( نهج‌الفصاحه حدیث_۶۸۳)

 

[۲]. دنیای فاسد غرب با برهنه کردن زن، او را تحقیر کرد. سرمایه‌داران و دست‌های پنهان و آلوده صهیونیستی، به‌عنوان تجلیل از زن، او را به ابتذال کشاندند. از او خواستند برای چشم‌نوازی مردان، حجاب و عفاف خود را کنار بگذارد و برای مردان جلوه‌گری کند. این عین اسارت و حقارت است.

شأن زن غربی، در حال تنزل است. از او برای لذت‌جویی و هوسرانی استفاده می‌کنند. بسیاری از زنان غربی از بی‌حرمتی که نسبت به آنها می‌شود، ناراحت و گلایه‌مند هستند. صدای اعتراض آنها را از رسانه‌ها می‌توان شنید.

 

[۳]. آیت‌الله‌ خامنه‌ای در مورد شخصیت زن فرمودند: «عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزت مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود به کار ببرد، آن تیزی و بُرندگی ایمان را هم در جای خود به کار ببرد.

این ترکیب ظریف فقط مال زنهاست؛ این آمیزه‌ی ظریف لطافت و بُرندگی، مخصوص زنهاست؛ این امتیازی است که خدای متعال به زن داده است؛ لذا در قرآن به عنوان نمونه‌ی ایمان -نه نمونه‌ی ایمان زنان، نمونه‌ی ایمان همه‌ی بشر؛ زن و مرد- دو زن را مثال میزند: «و ضرب‌اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون» و «مریم‌ابنت عمران»؛ (سوره‌ی تحریم آیه ۱۱ و ۱۲). یکی زن فرعون است، دومی هم حضرت مریم است. اینها اشاره‌ها و نشانه‌هائی است که منطق اسلام را نشان می‌دهد.»(بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونه‌ی کشور ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹)

 

[۴]. زن برای سرمایه‌داران و سیاست‌مداران غرب، حکم یک کالا را دارد که از آن سوءاستفاده می‌نمایند. آنها از بُعد جنسیت به زن نگاه می‌کنند. برای آنها، زن ابزاری بیش نیست. او را وسیله‌ای برای تبلیغ کالاهایشان قرار داده‌اند و هدفشان، سودجویی و لذت‌جویی از آنها است.

زن برای آنها تاریخ مصرف دارد و با تمام شدن جذابیت‌های جنسیتی‌اش، او را رها می‌کنند. و این جز تحقیر زن، چیزی دیگری نیست. فرهنگ غلط غرب برای تبلیغ فرهنگ خود و سلطه بر این موجود، با وسایل تبلیغاتی و رسانه‌های رسمی و غیررسمی، زن را مورد هجمه قرار دادند. و به بهانه‌های مختلف از جمله آزادی، به زنان جوامع دیگر، به‌خصوص به زن ایرانی و حجاب او هجوم ‌آوردند و درصدد اسارت او برآمدند. علتش چیست؟

 

[۵]. چون زن ایرانی با حجاب و و عفت و شرفش، بزرگترین ضربه‌ها را به تمدن غرب زده و ثابت کرده با رعایت قیود شرعی و اسلامی می‌تواند در تمام عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... حضور داشته و موفقیت‌های بسیاری را کسب کند و این برای فهم غربی‌ها، ثقیل است. زن ایرانی با شخصیتش وارد جامعه می‌شود و علم و هنر و فعالیتش را به رخ می‌کشاند.

او با حجاب کامل به دیگران می‌فهماند که باید به شخصیت و انسانیت او بنگرند نه به جنسیت او. زن عفیف، ارزش خودش را به بدن، جسم و جذابیت‌های جنسی‌اش نمی‌داند و از ارزش درونی خودش یعنی حیا و عفت، باخبر است و از این موهبت الهی، که در وجودش به امانت گذاشته شده است، به خوبی محافظت می‌کند.

منابع عبری به کشته و زخمی شدن دستکم 20 افسر و نظامی رژیم صهیونیستی در خان یونس اعتراف کردند.

این منابع گفتند این نظامیان بر اثر انفجار دو ساختمان و فروریختن سومین ساختمانی که نظامیان صهیونیست در آن سنگر گرفته بودند، کشته و یا زخمی شدند.

سخنگوی سازمان موسوم به نجات اسرائیل اعتراف کرده است که 22 نظامی اسرائیل در خان یونس کشته و یا زخمی شده اند.

این در حالی است که رژیم صهیونیستی به شدت سیاست سانسور را درباره تلفات ارتش خود اعمال می کند و تلفات واقعی در این عملیات مقاومت بسیار بیشتر از آمار اعلام شده از سوی صهیونیستهاست.

اعتراف یک رسانه عبری: طی یک روز بیش از 50 نظامی ارتش اسرائیل کشته شدند

کانال دوازدهم تلویزیون رژیم صهیونیستی: ما در برابر یک فاجعه بزرگ قرار داریم، تعداد کشته های ارتش در نبردهای امروز نوار غزه، از 50 نفر فراتر رفته است.

معروف است که هرگاه خواستی فردی را بشناسی، ببین که مخالفانش چه کسانی هستند و در مورد ایشان چه می‌گویند. اینک به نمونه‌هایی از گفتارهای برادران اهل‌سنّت و همچنین برخی شخصیت‌های دیگر دربارۀ این امام همام اشاره می‌کنم.

سبط بن جوزی:

یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت می‌نویسد: او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت؛ چون پدر بزرگوارش امام رضا (ع) و دنباله‌رو او بود.

ابن ابی طلحه:

او در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول درباره شخصیت امام جواد(ع) می‌نویسد: او گرچه صغیرالسن است اما کبیرالقدر و رفیع الذکر است. او بلند مرتبه و گرانقدر است.

ابن صباغ مالکی:

علی بن محمد احمد مشهور به ابن صباغ، فقیه مالکی و متوفای 855 در مکه پس از بیان گوشه‌ای از خصوصیات زندگی حضرت جواد(ع)، نوشته است: آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او. و در جای دیگر می‌افزاید: چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت کمال و عصمت و جلال او، حضرت در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است.

امام جواد (ع) در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بی‌شمار از خود نشان داد و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته است؛ چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام شده و از مسائل، حلال و حرام را بیان کرده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن کرده و چه بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلسات و رأس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء، علما و حکما را تحت الشعاع قرار داده است.

صلاح الدین صفدی:

خلیل بن ابیک بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی، ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین که در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده، می‌نویسد: محمد بن علی، همان جواد بن رضا (ع) بن الکاظم موسی بن الصادق جعفر رضی الله عنهم است. لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل بیت نبوت است که در سخاوت شهرت داشت تا جایی که او را جواد(ع) نام نهاده‌اند، او یکی از امامان دوازده‌گانه است.

ابن تیمیه:

او می‌‌گوید: محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنی‌هاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد.

نبهانی:

یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی، متولد 1350 هجری که از وی سیزده کتاب مهم بر جای مانده، می‌نویسد: محمد الجواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود «الاتّحاف بجبّ الاشراف» با ستایش و تکریم یاد کرده است.

بغدادی:

محمدالجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است. کنیه او مانند کنیه جدّش محمد الباقر، ابوجعفر است رضی‌ الله عنهما. سه لقب وی جواد، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها «جواد» است. رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.

علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری می‌نویسد:

محمدالجواد ابوجعفر دوم، فرزند علی(ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با  وجود سن کم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.

خیرالدین زرکلی:

او می‌نویسد: ابوجعفر جواد(ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت. هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت.

مهم‌ترین راهبرد و اقدام امام جواد (ع) برای حفظ دین و پیروان اهل‌بیت(ع)

در هر دوره‎ای که امامان شیعه پرچم هدایت جامعه را برعهده می‌گرفتند و امامت جامعه را عهده‎دار می‌شدند، راهبردهایی به اقتضای شرایط زمان برای حفظ دین و پیروان اهل‌بیت(ع) ارائه می‌کردند. امام جواد (ع) نیز راهبردهای مختلفی داشت که از جمله آن تربیت شاگردان‌ بود؛ شاگردانی که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار می‌رفتند و از دانشمندان عصر خود بودند. آنها در رشد و شکوفایی تمدن اسلام سهم بسزایی داشتند، لذا شایسته است برای احیای نام، یاد و آثار و مرام تربیت‌یافتگان مکتب ائمه (ع) و معرفی آنان به نسل حاضر و آینده تلاش کرد.

از جمله راهبردهای امام جواد(ع) برای رهبری شیعه و حفظ اسلام، بُعد علمی آن حضرت بود. علم و دانایی از مهم‌ترین ابزارهای اقتدار در تمام جوانب است؛ ابزاری که در تمدن و بقای بشر نقش اول را داشته و هیچ کس نمی‌تواند منکر این اصل باشد که علم برابری می‌کند با حیات. ائمه(ع) در بروز دادن علوم خود بر اساس اقتضائات زمان و نیازها از جمله حیات دین هیچ کوتاهی نداشته‌اند؛ امام جواد با وجود اینکه در خردسالی به امامت رسید، اما نبوغ علمی‌اش در عصر خود بسیار برجسته‌تر از همه دانشمندان بود.

در باور شیعه یکی از ویژگی‌های مهم امام، دانش گسترده و علوم خاص او است؛ علومی که از طرق عادی کسب دانش‌های بشری به دست نمی‌ آید و از این رو به آن لدُنی یا خدادادی می‌گویند؛ زیرا آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی (حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث) و آمادگیکامل برای پاسخگویی به شبهات، همگی مستلزم آن است که امام از علوم ویژه ای برخوردار باشد. اگر دانش امام تنها از منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسش‌های دینی گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است.

روایات و گزارشاتی از زندگی امام جواد(ع) حاکی از آن است که آن حضرت در موارد فراوانی از ضمایر، افکار و درون افراد خبر داده و در بسیاری از موارد از امور آینده سخن گفته و همه این اقوال درست و صائب بوده است. همچنان که از سایر پیشوایان دینی نیز چنین اموری به وفور نقل شده است که این مسأله در اعتقاد شیعه امامیه نه تنها امر اعجاب انگیز نیست، بلکه از شرایط امامت شمرده و از آن به «علم لدُن» تعبیر می‌ شود؛ اما هضم این مطلب برای بسیاری از متفکران غیر شیعی همواره با مشکل مواجه بوده است.

برخی از آنها با تکیه بر عمومیات قرآن بدون توجه به آیات مخصص گفته‌اند علم غیب محصور و مخصوص خداوند است و احدی را در این گنجینه راهی نیست و لذا اعتقاد به علم غیب برای غیر خدا را پندار نادرست و گزاف پنداشته اند و دستۀ دیگر با نگاه به مجموع آیات بینات قرآنی، علم غیب را برای پیامبر امر ثابت و غیر قابل تردید دانسته، اما آن را برای امام قابل قبول ندانسته‌اند. چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی می‌ گوید: ما منکر وجود افرادی که خبر از غیب داده و می‌دهند نیستیم اما آن را مستند به خداوند باری تعالی می‌ دانیم که با قدرت و تمکین و آمادگی اسباب آن، به آنان عطا کرده است.

لطفاً برایمان از برخی اقدامات علمی آن حضرت

برای شناخت مقام و شخصیت علمی امام جواد(ع) و آگاهی از دانش گسترده آن حضرت ضروری است تا محورهای فعالیت فرهنگی و افاضات علمی آن حضرت مورد توجه قرار گیرد تا بتوان به نتایجی هرچند اجمالی دست یافته و با چهره و بعد علمی آن امام همام آشنا شد. در یک نگاه کلی، فعالیت‌های علمی آن حضرت را می‌ توان در محور‌های مختلف مورد بررسی قرار داد:

الف) پاسخگویی به شبهات:

زمانه امام جواد(ع) معاصر بود با اوج عصر ترجمه متون و فعالیت بیت الحکمه و گستره جغرافیایی عصر امام، سرزمین اسلام با ملت‌ها، ادیان و گرایشات فکری و دینی گوناکون مواجه بود، از اینرو با آغاز دوران امامت امام جواد (ع) انبوهی از سؤالات و شبهات مختلف متوجه اسلام بود و جز حضرت کسی نبود که در برابر این شبهات از اسلام و عقاید مسلمانان پاسداری کند؛ امام از طرق مختلف با این سؤالات مرتبط بود و پاسخ را نیز به وسیله  این راه‌ها منتقل  می‌کرد:

نخست از سوی شیعیان و پیروان مکتب اهل‌بیت(ع) که به خاطر سن کم آن حضرت دچار تشویش و تحیر شده بودند و لذا آن حضرت را در مقابل انواع پرسش‌ها قرار داده و از این طریق او را به آزمایش و آزمون می‌گرفتند تا با اثبات دانش گسترده و علم خدادادی او، به امامتش معتقد و مطمئن شوند و بدین منظور جلسات متعددی تشکیل می‌شد. چنانچه در منابع آمده است: «... در هنگام شهادت امام رضا(ع) آن جناب(امام جواد) در مدینه بود و بعضی از شیعیان از صغر سن آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علما و افاضل و بزرگان شیعه از اطراف عالم متوجه حج شدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسیدند و از وفور مشاهده معجزات و کرامات و علوم و کمالات، اقرار به امامت آن منبع سعادت کردند و زنگ شک و شبهه از آیینه خاطرهای خود زدودند حتی آنکه شیخ کلینی و دیگران روایت کرده اند که در یک مجلس یا در چند روز متوالی، هزار مسأله از بزرگ‌ترین مسائل، از آن معدن علوم و فضائل سوال کردند.»

تلاش خلفای عباسی برای از بین بردن اعتقادات شیعه

دوم از (سوی) حکومت، به ویژه مأمون و معتصم دو خلیفه معاصر آن حضرت. از آنجا که شیعیان مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفا می‌کوشیدند تا با تشکیل مجالس مناظره، آنان را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسش‌ها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت) دچار مشکل شوند و از پیروی آنها خودداری کنند. افزون بر اینها علاقه شخصی مأمون در برپایی این مناظرات بی‌ تأثیر نبوده است.

به هر صورت دستگاه خلافت عباسی چندین بار مجالس مناظره با امام را ترتیب داد که یکی از آنها در نخستین روزهای ورود و حضور امام در بغداد بود. مأمون در پی مخالفت‌های عباسیان با طرح ازدواج دختر خلیفه با امام جواد(ع)، مجلسی را آماده کرد و علمای برجسته عباسی را خواست و مقرر شد که یحیی بن اکثم مسائل علمی سختی را از امام بپرسد تا میزان فضل و کمال آن حضرت برای آنان روشن شود. در این جلسه مناظره، یحیی بن اکثم از پاسخ سؤالی که امام مطرح کرد بازماند و برجستگی علمی امام برای آنان آشکار شد. این مناظره‌ها در انسجام شیعه و هدایت آنها راهبردی بسیار کارآمد و مهم بود که توانست شیعه را از بحران‌های مختلف فکری، علمی و اجتماعی نجات دهد.

روایات وارده از امام جواد(ع) راهبردی فرهنگی برای شیعه

بخشی دیگر از فعالیت های امام جواد(ع) مربوط به روایاتی است که در زمینه های مختلف فقهی، اعتقادی، اخلاقی و فرهنگی و... از ایشان به یادگار مانده است. برخی تعداد این احادیث را در حدود 250 مورد می دانند که از طریق 120 راوی نقل شده و به ما رسیده است.

اگرچه این تعداد روایت اندک است اما اگر عوامل مختلفی چون محدودیت های دوران امام جواد(ع) در ارتباط داشتن با شیعیان و کم بودن طول عمر ایشان را در نظر بگیریم، خواهیم دید که همین مقدار حدیث از ایشان حجم قابل توجهی خواهد بود. ضمن آنکه این مقدار روایاتی است که به دست ما رسیده و موجود است و به طور طبیعی به دلایلی که ذکر شد، قطعاً روایات دیگری نیز از سوی آن حضرت نقل شده، اما از میان رفته و یا به هر نحوی به دست ما نرسیده است.

افزون بر این، بسیاری از پرسش‌ها و پاسخ‌ها از طریق نامه و به شکل مکتوب بین شیعیان و آن حضرت صورت می‌گرفت که بسیاری از آنها نیز به دست ما نرسیده است؛ اما آنچه به دست ما رسیده در هدایت شیعه و فرهنگ شیعه تأثیر بزرگی داشته است.

تربیت شاگردان اقدامی  مهم  وراه بردی در رهبری شیعه

تربیت شاگرد یکی از مهم‌ترین راهبردهایی است که می‌تواند استمرار یک اندیشه را تضمین کند؛ بدون داشتن نیروی فکری هرگز یک فکر و یک اندیشه دوام نخواهد داشت؛ لازمه استمرار یک مکتب داشتن حاملان اندیشه تفکر یک مکتب است که چارچوب مکتب و زوایای آن را حراست و به نسل‌های بعدی منتقل کند؛ هر مکتب در این مرحله و با برخورداری از این وجهه می‌تواند به عنوان یک تمدن بروز و ظهور داشته باشد و استمرار پیدا کند.

بر اساس تحقیقات دانشمند بزرگ شیعه مرحوم شیخ طوسی در رجال، راویان و شاگردان امام جواد(ع) 109 نفر هستند، این 109 نفر میراث اهل‌بیت(ع) را زنده داشتند و به نسل‌های بعدی منتقل کردند. همین شاگردان بودند که از طریق استفاده از روش‌هایی چون 1. تبلیغ 2. تدریس، حلقه اتصال مردم با مکتب اهل‌بیت(ع) را حفظ و استمرار آن را تضمین کردند.

هرچند به خاطر مراقبت ها و إعمال محدودیت ها و ایجاد موانع از سوی حکومت، باعث شده که فعالیت‌های علمی آن حضرت در میان شیعیان به خصوص در زمینه تربیت محدثان و دانشمندان برجسته به حداقل برسد اما اهتمام، درایت و مدیریت معصومانه آن حضرت فرهیختگانی را در خدمت جامعه اسلامی قرار داد که با وجود محدودیت کمی از لحاظ کیفیت و میزان تأثیرگذاری و خدمت‌رسانی بسیار قابل توجه هستند؛ نخبگان و فرهیختگانی چون حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، ابوهاشم جعفری، علی بن مهزیار، احمد بن محمد بزنطی، محمد بن عبدالله بن مهران، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد برقی، ابراهیم بن محمد همدانی، معاویه بن حکیم، خیران الخادم و... که هر کدام در عرصه های علمی، فرهنگی و مذهبی از چهره‌های برجسته و مطرح شمرده می‌شوند. [1]

 

[1] . طوسی، محمد بن الحسن، رجال الشیخ، منشورات الرضی، موسوعه الامام جواد(ع)؛منتهی الآمال شیخ عباس قمی ، سیره سیاسی معصومان ؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه ، رسول جعفریان ،

یکشنبه, 01 بهمن 1402 06:47

عوامل موثر در استجابت دعا

در مراقبات ماه مبارک رمضان عنوان شده است که یکی از اعمال مهم این ماه، شناخت حقیقت این ماه است. و فهمیدن روزه و روزه داری خود مقدمه‌ای بر شناخت ماه رمضان است. وقتی ابعاد مختلف آن شناخته شد انجام اعمال ویژه ماه نیز سهل و مخلصانه می‌شود و در نتیجه آن نیز بیشتر مورد توجه خداوند قرار خواهد گرفت. مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در المراقبات از خوش گمانى به خدا و عوامل موثر در اجابت دعا می‌گوید.

خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دین

برادرم! روایات مى‌گوید: کسى به خدا خوش گمان نبوده، مگر این که خداوند با همان گمان، با او رفتار کرده است. ولى خیلى‌ها فریب خورده و بى مبالاتى در دین را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفته‌اند. و اگر شیطان براى انسان چنین وانمود کند که گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست باید از او دلیل خواسته و بگوید: اگر واقعا چنین است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نیستم - رزقى که خداوند آن را تضمین کرده و با سوگند بر آن تاکید کرده است. و اگر به عنایت و لطف و کرم او خوش گمانى، این صفات، فقط مربوط به امور اخروى نیست و اگر در امور دنیایت نیز به کرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مى‌دهى مضطرب شده و به کرم او تکیه نمى‌کنى؟ و چرا بخاطر حاجت‌هاى دنیوى این همه غصه خورده و اندوهگین مى‌شوى؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى که روزى تو را تضمین کرده بود، داشتى، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمى‌کردى؟ آیا عنایت خدا را کمتر از لطف پدرت مى‌دانى؟ یا مى‌ترسى ناتوان باشد! یا احتمال مى‌دهى از تو دریغ کند! یا باور ندارى که او ارحم الراحمین، تواناترین قدرتمندان و بخشنده‌ترین بخشندگان است.

روایت شده است :«هنگامى که خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند که گناهان او بیش از کارهاى نیکش مى‌باشد، فرشتگان او را به طرف آتش مى‌برند ولى او سرش را بر مى‌گرداند. خداوند دستور مى‌دهد که او را برگردانید، آنگاه به او مى‌گوید: چرا سرت را برگرداندى - در حالى که خداوند خود مى داند.- مى‌گوید: پروردگارا! چنین گمانى به تو نداشتم، خداوند متعال مى‌فرماید: فرشتگانم! قسم به عزت و جلالم او یک روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مى‌کند خوش گمان بودم، او را به بهشت ببرید.

پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم: در حدیث قدسى آمده است:«دعا از تو، اجابت از من ، زیرا دعائى از من پوشیده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه.» نیز از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب و خوراکش را حلال کند.»

از جمله نصیحت‌هایى که خداوند به حضرت عیسى(على نبینا و آله و علیه السلام) کرد، این بود: «به ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حالى که مال حرام زیر پایتان و بت‌ها در خانه‌هایتان است به درگاه من دعا نکنید. زیرا سوگند یاد کرده‌ام که دعاى هر کسى را که مرا بخواند اجابت کنم. و اجابت اینان تا موقعى که پراکنده گردند جز لعنت چیزى نیست.»

از پیامبر روایت شده است که :«خداوند به من وحى کرد: برادر منذرین! برادر رسولان! قوم خود را بر حذر بدار از این که وارد یکى از خانه‌هاى من شوند در حالى که مظلمه‌اى از یکى از بندگان نزد آنان باشد. زیرا تا زمانى که ایستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مى‌کنم مگر این که مظلمه را رد کنند. که در این صورت گوش آنان هستم که با آن مى‌شنوند، چشم آنان هستم که با آن مى‌بینند، و از اولیا و برگزیدگانم خواهند بود و به همراه پیامبران و راستگویان و شهیدان در بهشت همسایه من مى‌باشند.»

درباره ردّ دعاى یکى از بنى اسرائیل روایت شده است: «با زبانى که ناسزا مى‌گفت و دل ستمکار و ناپاک و نیتى غیر صادقانه دعا مى‌کرد.»

از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «کسى که بدون عمل دعا مى‌کند، مانند کسى است که بدون چله کمان، تیراندازى مى‌کند.»

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «خداوند دعاى کسى را که بدون حضور قلب دعا مى‌کند، مستجاب نمى‌کند، بنابراین هنگام دعا دلت را متوجه کن، آنگاه یقین به اجابت داشته باش.»

و از او (علیه السلام) روایت شده است: «خداوند دعایى را که از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمى‌کند.»

و روایت شده است : «دعاى چهار نفر مستجاب نمى گردد. مردى که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدا به من روزى بده ، و مردى که زنش را نفرین کند، و مردى که خداوند مالى به او بدهد ولى آن را از بین ببرد، و مردى که به مرد دیگرى قرض بدهد و شاهد نگیرد، آنگاه او، آن را انکار کند.» و در بعضى از روایات نفرین بر همسایه و درخواست حرام و قطع رحم نیز به موارد فوق اضافه شده است.

و از امیرالمومنین(علیه السلام) روایت شده است: «اى صاحب دعا! چیزى را که غیر ممکن بوده و حلال نیست، در خواست مکن.»

گریستن: روایت شده است :«بین بهشت و جهنم ، گردنه اى است که کسى از آن عبور نمى‌کند، مگر کسانى که از ترس خدا، خیلى گریه کرده باشند.»

از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) نیز روایت شده است که خداوند به من فرمود:«قسم به عزت و جلالم . عبادت کنندگان اصلا ارزش گریه را نزد من نمى دانند من براى آنان قصرى در ((رفیق اعلى )) بنا مى کنم که کسى با آنان در آن شریک نیست.»

نیز روایت شده است : «روز قیامت ، تمام چشمها گریان است ، مگر چشمى که از ترس خدا گریه کرده باشد. و هر چشمى که از ترس خدا پر اشک شده باشد، خداوند بقیه بدنش را بر آتش حرام مى کند.و اگر این اشک روى صورتش بریزد، هیچگاه به این صورت ندارى و خوارى نمى رسد. هر چیزى پیمانه یا وزنى دارد مگر قطره اشکى . زیرا خداوند با کمى از آن دریایى از آتش را خاموش مى‌نماید. و اگر بنده اى در میان امتى گریه کند خداوند به این امت بخاطر گریه او رحم مى کند.»

سپاس و ستایش خداوند: راوى مى‌گوید: از امیرالمومنین سؤال کردم چگونه تمجید کنم؟ فرمود: مى‌گویى: و یا من أقرب الى من حبل الورید! یا من یحول بین المرء و قلبه! یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین! اى کسى که از رگ گردن به من نزدیکترى! اى کسى که بین شخص و دلش حایل مى‌شوى! اى که در چشم اندازى بالاتر از هر چیز و در افق آشکارى هستى! در بعضى از روایات عبارت دیگرى نقل شده است .

ذکر نام‌هاى خدا: که مناسب دعایش مى‌باشد، و نیز گفتن نعمت‌هاى خداوند و شکر آن، بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آن‌ها.

درنگ و عجله نکردن و اصرار و پافشارى در دعا: زیرا که خداوند درخواست کننده لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است که دعاى خود را سه بار تکرار کرده و خواسته خود را سه بار بگوید.

پنهان دعا کردن: زیرا هم فرمان خداوند "در پنهان دعا کنید" را اجابت کرده و هم از آفت ریا دور مى‌ماند. و روایت شده است: «دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشکار است.»

شریک ساختن دیگران در دعا. چنانچه روایت شده است.

با دیگران دعا کردن: دعا در جمع نیز باعث اجابت است. بهترین جمعیت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مى‌توانند هر کدام ده بار دعا کنند. و اگر نتواست در جمع دعا کند، خود نیز مى‌تواند چهل بار دعا کند.

تضرع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و چاپلوسى: خداوند به حضرت عیسى(علیه السلام) وحى کرد: «عیسى ! مانند غریق غمزده اى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش. و بدان من با چاپلوسى کردن تو خوشحال مى‌شوم. با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک خود را به من برسان.»

و به موسى وحى کرد: «موسى ! هنگامى که مرا مى خوانى ترسان باش؛ صورت خود را خاک آلوده کن و با اعضاى مهم بدنت برایم سجده کن. و با ایستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شو. و با ترسى که از قلبى ترسان برخاسته است، با من مناجات کن... قلبت را با ترس از من بمیران. زنده دل و کهنه لباس باش. در میان زمینیان ناشناس و در آسمان معروف، همنشین خانه و چراغ شب باش. مانند صابرین از من اطاعت کن. و از زیادى گناهان فریاد بزن؛ مانند فریاد کسى که از دشمن فرار مى‌کند و در این امور از من کمک بخواه که من کمک و یاور خوبى هستم.»

صلوات فرستادن بر محمد(ص) و آل او(ع): نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است. محمد بن مسلم از یکى از دو امام(علیهما السلام) روایت کرده است: «در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.» هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است :«تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود، دعا پشت حجاب خواهد ماند.» نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: «کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده، سپس ‍ حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به پایان برساند، چون خداى متعال کریم‌تر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند؛ زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى‌شود.»

صلوات بسیار مهم و از ارکان ولایت است. همانگونه که خداوند ایمان کسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولایت آنان(صلوات الله علیهم) قبول نمى‌کند، دعا و صلوات نیز چنین است. صلوات نیز مانند سایر اعمال شکل و روحى دارد. روح آن این است که مقام آنان را نزد خدا فهمیده و بفهمیم که آن‌ها وسیله‌ها و شفیع‌هایى نزد خدا بوده و خداوند کسى را بدون توسل به آنان نمى‌پذیرد. و نیز آنان اولى به انسان از خود او مى‌باشند و پایه این مطلب اندک شناخت واقعى است که باعث عمل به اولویت آنان مى‌باشد. و آنگاه که این شناخت واقعى تحقق یافت، و بنده با این شناخت یک بار صلوات فرستاد، رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) ده بار یا بیشتر و بى‌نهایت بر او صلوات مى‌فرستد؛ و اگر این صلوات در دعا باشد، دعا مستجاب می‌شود.

پاکدلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند: امر دیگرى که باعث اجابت است توجه کردن بنده به مولاى بخشنده، مهربان و رحیم با قلب، باطن و روح خود مى‌باشد. نیز باید دل خود را از غیر خدا بخصوص افکار پستى که باعث نجاست دل و کثیف شدن روح مى‌باشد - مانند افکار حرام، مکروه و جایز بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از ناگواری‌ها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتمادى به وعده‌هاى او - پاک کرد. زیرا این امور باعث هلاکت دل مؤمن و حتى رو گرداندن خداوند متعال از او مى‌شود- «این گمانى که به خدا داشتید، شما را هلاک کرد.» - و از ضعف ایمان سرچشمه گرفته و نوعى بى ادبى به خدا و اطاعت از شیطان مى‌باشد. «شیطان با وعده دادن فقر شما را بکارهاى زشت و بخل وا مى‌دارد.»

دعا قبل از بلا: چنین دعایى خیلى مؤثرتر از دعایى است که پس از رسیدن بلا و سختى صورت مى‌گیرد.

شریک کردن دیگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا کردن: امر دیگرى که در دعا مؤثر است، این است که دیگران را در دعاى خود شریک نماید. ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا کند.

در فرازی از دعای ماه رجب می خوانیم «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ؛ ای آن‌که به هرکه از او بخواهد عطا می کند.» شاید این فراز برگرفته از آیه60 سوره غافر باشد، آنجا که خداوند می فرماید «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ یعنی پروردگارتان می گوید مرا بخوانید تا برایتان استجابت کند. این استجابت وعده خداست، منتها گاهی مشاهده می کنیم که عملاً در دنیا برایمان محقق نمی شود؛ یعنی ابتدا دعا می کنیم و این دعا بالا می روید. خداوند از باب رحمت خود امر آن را امضاء می کند، اما در مسیر بازگشت یا بنا به حکمت خداوند با تأخیر می رسد و یا محقق نمی شود.

یکی از عمده علت های عدم استجابت دعا در دنیا، گناهان انسان است که همچون ابری مقابل امر دعا حجاب ایجاد می کند. ما این حقیقت را در دعای کمیلِ امیر مؤمنان علیه السلام مشاهده می کنیم. در فرازی از این دعا می خوانیم «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ‏ الدُّعَاءَ»؛ یعنی خدایا گناهانی که سبب «حبس دعا» می شود برایم ببخش. بنابراین ما با مقوله ای به نام حبس دعا مواجهیم که به تبع برخی گناهان انسان حاصل می شود. چون ما علم به کیفیت این نوع گناهان نداریم، به طور کلی از خداوند می خواهیم که آن دست از گناهانی که سبب حبس دعا می شود، بیامرز. بنابراین هرچه اعمال و صفات انسان زلال تر باشد و از خطاها و گناهان پرهیز داشته باشد، امید به استجابت دعا بسیار بیشتر می شود.

آیه دیگری که در فضای ماه مبارک رمضان جایگاه بیشتری دارد، 186 سوره بقره است: «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186بقره) هنگامی که بندگانم از تو درباره من درخواست می کنند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند].» این آیه در سیاق آیات مربوط به احکام ماه رمضان است؛ یعنی هرچند خداوند دعای بندگان خویش را مستجاب می کند، اما خداوند در ماه مبارک رمضان به مؤمنان بسیار نزدیک تر است.

نتیجه آنکه خداوند به کسانی که از او درخواست می کنند، عطا می کند و این انسان ها هستند که با اعمالشان سبب تسریع یا کندی اجابت آن در دنیا می شوند تا به این وسیله بندگان مجبور به اصلاح صفات و رفتارهای خود شوند. وقتی به سمت اصلاح رفتند، بسیاری از دعای خود را در معرض اجابت می بینند و با نعمات خاص خداوند مواجه می شوند و اگر به سمت ناجوری ها و خطاها رفتند، دعایشان حبس می شود و به مشقت می افتند. در این بین ماه رجب که سرشار از رحمت خداست، برای عمده ما انسان ها موقعیتی بسیار مناسب برای اصلاح رفتارها و دوری از خطاهاست تا به این وسیله آماده مواجهه با آیه 186 سوره بقره یعنی نزدیک ترین فاصله به خداوند شویم.

در فرازی از دعای ماه رجب می خوانیم «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً»؛ ای آن‌که به هرکه از او نخواهد و او را نشناسد نیز می‌بخشد. عطایش از روی مهربانی و رحمت است. این فراز از دعای ماه رجب اوج رحمت خداست؛ همچنان که رحمانیت و رحیمیت دو بالِ صفت رحمت خداوند هستند.

طبق روایات ما رحیم، رحمت خاص خداوند به تک تک بندگان و رحمان، رحمت عام خداوند است که شامل تمام عالم و آدم می شود. در اینجا به نظر می رسد خداوند از باب رحمانیت خویش به هر آنکه از او درخواست نمی کند و یا او را نمی شناسند، عطا می کند، مانند آنچه از نور خورشید به تمام مخلوقات می رسد و یا برف و باران که برای تمام ملت ها و سرزمین ها جاری می شود.

در انتهای این فراز تصریح می کند که این عطاهای خداوند از باب دو صفت «حنّان» و «رحمت» خداست. حنّان را به تعطف و رقت و دلسوزی نسبت به مردم تفسیر کرده‌اند و رحمت نیز عطای بی منت خداوند به بندگانش بدون آنکه آنها لایق چنین محبتی باشند، چرا که به تصریح قرآن «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْ‌ء»؛ رحمت خداوند تمام اشیاء را در بر گرفته است. (156 اعراف) و امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل به این صفت خداوند اشاره کرده، می فرماید «اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ»؛ یعنی خدایا از تو درخواست می کنم به واسطه رحمتی که تمام اشیاء را در بر گرفته است.

حال خداوند تمام این رحمت خویش را در وجود برترین مخلوق خویش و سید پیامبران و رسولان یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرار داد و خطاب به ایشان فرموده «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» و ماه رجب را سراسر رحمت قرار داد و رحمةً للعالمین را در این ماه رحمت مبعوث کرد تا به همگان این پیام را بدهد که تمام مخلوقات محتاج عنایات صاحب کلمه رحمت هستند؛ لذا فرمود: «اِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً»؛ یعنی من تنها به خاطر رحمت مبعوث شدم. با این دیدگاه، تمام ماه رجب جریان رحمت خدا از مجرای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و تمام نعمات سفره آن، همان سفره خوان کرم سید البشر است.

از جمله ادعیه‌ی مشهور ماه رجب، دعایی منسوب به امام صادق علیه‌السلام با عنوان «یَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ‏» است که صبح و شب و پس از هر کدام از نمازهای یومیه مورد توصیه قرار گرفته است. این دعا را سید بن طاووس در کتاب اقبال‌الاعمال ذکر کرده و علامه مجلسی سند آن را معتبر دانسته است.

در فراز دوم این دعا می خوانیم «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ»؛ یعنی ای آنکه از خشمش در هر شرّی ایمنی جویم. اما سؤال اینجاست که مصداق «کل شرّ» چیست. واژه «کُل» در عربی به معنای «هر» یا «همه» است. هرگاه بعد از آن واژه ای مفرد بیاید، کل، معنای هر می دهد  و هرگاه بعد از آن واژه ای جمع بیاید، «کُل» معنای همه می دهد؛ بنابراین در این فراز از دعا به معنای «هر شری» می دهد.

در احادیث مصادیقی از «کُلِّ شَرّ» بیان شده است، از جمله آنکه امیر مؤمنان علیه السلام فرمود «اَلْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ»؛ یعنی جهل ریشه هر شری است. یا امام صادق علیه السلام در روایتی فرمود «اَلْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ»؛ یعنی خشم و غضب کلید هر شرّی است و یا ایشان در روایتی دیگر فرمود«إِیَّاکَ وَ اَلْکَسَلَ وَ اَلضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقّاً وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ.»؛ یعنی بپرهیز از تنبلى و بى‌حوصلگى، چراکه آن دو کلید هر بدى و شرّ هستند. بعد درباره علت آن می فرمایند «فرد تنبل هیچ حقّى را ادا نمى‌کند و آدم بى‌حوصله پاى هیچ حقّى نمى‌ایستد. (تحف العقول, ج1, ص295)

اما آنچه که امیر مؤمنان علیه السلام درباره «جهل» به عنوان ریشه تمام شرارت ها معرفی کردند، شرحش را در حدیث جُنود عقل و جهل می یابیم. این حدیث، روایتی اخلاقی از امام صادق علیه السلام در تشریح چگونگی آفرینش عقل و جهل و همچنین سپاهیان هرکدام از آن دو است. در این حدیث امام صادق علیه السلام ضمن تشریح چگونگی آفرینش سپاهیان عقل و جهل، 75 لشکر برای عقل و 75 لشکر برای جهل بیان می‌کند که بسیاری از فضائل و رذائل اخلاقی را در برمی‌گیرد که از جمله لشکریان جهل شرارت و بدخواهی وزیر جهل، کفر و پریشانی، انکار حق و حقیقت، ناامیدی به حق، ظلم و ستم، نارضایتی و بدبینی، کفران نعمت، یأس و نامیدی به ترقی و تکامل، حرص و آز به دنیا، بی مهری و نامهربانی، جهل و نادانی، شقاوت و قساوت،  ریاکاری در عمل، سستی و تنبلی، دشمنی و خصومت به دیگران است. یا در یک روایت فرمود: «لاَ جَهْلَ أَضَرُّ مِنَ اَلْعُجْبِ»؛ یعنی جهل مضرتر از عُجب نیست. (الاختصاص، ص 227)

از جمله ادعیه‌ی مشهور ماه رجب، دعایی منسوب به امام صادق علیه‌السلام با عنوان «یَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ‏» است که صبح و شب و پس از هر کدام از نمازهای یومیه مورد توصیه قرار گرفته است. این دعا را سید بن طاووس در کتاب اقبال‌الاعمال ذکر کرده و علامه مجلسی سند آن را معتبر دانسته است.

در ابتدای این دعا می‌خوانیم «یَا مَنْ‏ أَرْجُوهُ‏ لِکُلِّ خَیْر»؛ یعنی ای آن‌که تمام خیرات را از او امید دارم؛ در فرازهای بعدی دوباره از خداوند اینچنین طلب تمام خیرات را می‌کنیم «أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاک‏ جَمِیعِ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة»؛ یعنی با درخواستم از تو، همهٔ خیر دنیا و خیر آخرت را به من عطا کن.

حال سؤال اینجا است که چگونه می‌توان تصور کرد که خداوند تمام خیرات دنیا و خیرات آخرت را یکجا به بنده‌اش عطا کند? انسانی که تحمل و ظرفیت داشتن یک خیر برایش سنگین است و او را مست و مغرور می‌کند، چگونه می‌تواند تحمل بار تمام خیرات را داشته باشد؟ انبیای الهی به عنوان برترین برگزیدگان حریم خداوند با آن تعریفی که از خیرات در ذهن داریم، به تمام خیرات نرسیدند، نشان به اینکه خداوند به ابراهیم علیه‌السلام به عنوان یکی از رسولان اولواالعزم، وعده مقام صالحیت در آخرت یا نشئه‌ی بعدی را داد و فرمود «وَ آتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحین‏»؛ یعنی در دنیا به او حسنه دادیم و در آخرت از صالحین شد.

شاید یک پاسخ این باشد: باید دنبال مصداقی از خیر باشیم که تمام خیرات در او جمع شده باشد و هیچ خیری به پای آن نرسد. این خیر،‌ همان وجود مقدس امام معصوم علیه‌السلام است، همچنان که امام صادق علیه‌السلام در حدیثی فرمود «نَحْنُ أَصْلُ کُلِ‏ خَیْر»1؛ یعنی ما ریشه‌ی تمام خیرات هستیم. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏8، ص242) یا در آیه‌ای از قرآن می‌خوانیم «بَقِیَّتُ‏ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین‏ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ» یعنی «اگر مؤمن باشید، بقیت الله براى شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.» طبق احادیث، مصداق بارز بقیت الله، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه2 است.

بنابراین با اتصال به اهل بیت وحی علیهم‌السلام، گویی انسان به تمام خیر دنیا و آخرت دست یافته است؛ مصداق بارز این انسان‌ها، کاروانیان حسینی و شهدای کربلا هستند که در معیت امام عالم به درجات بالایی نزد خداوند دست یافتند.

----------------------------------------
پاورقی:
1.  عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ، وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ، فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِیدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّیَامُ وَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِی‏ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ، فَمِنْهُمُ الْکَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِیمَةُ وَ الْقَطِیعَةُ وَ أَکْلُ الرِّبى‏ وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّی الْحُدُودِ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ وَ رُکُوبُ الْفَوَاحِشِ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الزِّنى‏ وَ السَّرِقَةُ وَ کُلُّ مَا وَافَقَ ذلِکَ مِنَ الْقَبِیحِ، فَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنَا.
ابن مسکان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: ماییم ریشه هر خیر و خوبى، و همه‏ نیکی‌ها از شاخه‌‏هاى وجود ما است، و از جمله نیکی‌ها است #توحید، نماز و روزه و فرو بردن خشم و گذشت از نافرمان بدکردار، و مهرورزى نسبت به مستمند و تفقد از همسایه و اقرار به فضیلت اهل فضل‏. و از دشمن ما است ریشه و اساس هر شر و بدى، و از شاخه‏‌هاى وجود آنها است هر کار زشت و هرزه‏اى، از آنها است دروغ و بخل و سخن چینى و بریدن از خویشاوندان و رباخوارى و خوردن مال یتیم بناحق و تجاوز به حدودى که خداوند مقرر فرموده و ارتکاب کارهاى هرزه از آشکار و پنهانش، و زنا و دزدى و هر کار زشتى که همانند اینها باشد، و از این رو دروغ گوید هر کس که پندارد با ما است ولى بع شاخه‏‌هاى دیگران غیر از ما چنگ زده است.
2. امام حسن عسکری علیه‌السلام ذیل آیه: «فَهُوَ مَهْدِیُّکُمْ الْمُنْتَظَر»؛ پس او مهدی منتظر شماست.

برای اینکه در آیات قرآن کریم و مسائل دینی به فهم کامل و صحیح دست پیدا کنیم و یا اینکه در بعضی از آیات قرآن کریم و معارف دینی اگر دچار شبهاتی شدیم آن شبهات را رفع کنیم، مسلماً نیاز به مرجعی داریم که با رجوع به آن از هرگونه فهم ناقص و یا شبهات عارض شده، مُبَرّا شویم. آنچه که به وضوح از حدیث ثقلین دریافت می‌شود، این است که تنها کسانی که این جایگاه، برازنده آنان است، ائمه اطهار علیهم السلام هستند، چرا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث ثقلین، جایگاه والای ائمه اطهار علیهم السلام را در کنار قرآن که فرمایشات صریح خداوند متعال است، قرار داده است و این دو رکن بسیار مهم جامعه اسلامی را به عنوان امانت و یادگار به امت مسلمان واگذارده است که آحاد مردم مسلمان باید برای بقای اسلام و حکومت اسلامی به این دو رکن بسیار مهم تمسک جویند. 

خداوند متعال به صراحت در بعضی از آیات قرآن کریم از معصومین علیهم السلام با عنوان «اولی الامر» یاد کرده است که بر هر یک از آحاد مردم مسلمان واجب است که پس از خداوند متعال و نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، مطیع معصومین علیهم السلام باشند، و اگر در مورد مسئله‌ای به نزاع پرداختند آن مسئله را پس از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به معصومین علیهم السلام واگذارند، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا»[۱]«ای اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و چون پیامبر دارای مقام عصمت می باشند] اطاعت کنید. و اگر درباره چیزی [از احکام و امور مادی و معنوی و حکومت و جانشینی پس از پیامبر] نزاع داشتید، آن را [برای فیصله یافتنش] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این [ارجاع دادن] برای شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است». 

یکی از مهمترین مفاد حدیث ثقلین این است که در این حدیث گوهربار نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، آنقدر جایگاه اهل بیت علیهم السلام والا است که در کنار قرآن کریم که فرمایشات صریح خداوند متعال است قرار گرفته است و معطوف شدن این دو جایگاه به یکدیگر، نشانگر نقش تبیینی این دو امانت نبی اکرم برای فهم کامل از معارف اسلامی و رفع شبهات آن برای امت اسلامی است. علاوه بر این خداوند متعال به انسان‌ها نعمت بسیار مهمی به نام عقل را عطا کرده است، و عقل حکم به این می‌کند که با توجه به اینکه نبی اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، آخرین پیامبر بودند، و پس از وجود گوهربار او دین مبین اسلام و کتاب آسمانی این دین که قرآن کریم است و تمامی مباحث معارف اسلامی بدون مفسر و مُبیّن باقی می‌مانند، و اگر بدون مفسر و مبین باقی بماند دیگر هیچ مرجعی وجود ندارد که انسان‌ها برای فهم کامل و رفع شبهاتشان و همچنین اموری که در مورد آنها به نزاع می‌پردازند به آن مرجع رجوع و تمامی این گره‌ها را به او واگذارند. بنابراین معصومین علیهم السلام از آنجا که اوصیای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محسوب می‌شوند و جایگاهشان آنقدر والاست که در حدیث ثقلین معطوف به قرآن شده‌اند، پس عقل به این حکم می‌کند که باید برای تبیین معارف اسلامی به معصومین علیهم السلام مراجعه کنند. 

علاوه بر جایگاه والای اهل بیت علیهم السلام بر مبنای اینکه در حدیث ثقلین در کنار قرآن کریم قرار گرفته‌اند، بر مبنای دیگری نیز جایگاه والای ایشان برای تبیین معارف اسلامی قابل اثبات است، و آن مبنا این است که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، معصومین علیهم السلام را اعلم بر عوام مردم دانسته‌اند و هرگونه پیشی گرفتن بر آنان و یا عقب ماندن از آنان را از مسببات بسیار مهم هلاکت مردم برشمرده‌اند، البته پیشی گرفتن بر آنان به این معنی است که عوام مردم به درجه‌ای از گستاخی برسند که بخواهند به معصومین علیهم السلام که اوصیای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند چیزی را تعلیم دهند و خود را از وجود گوهربار آنان داناتر بدانند! چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد می‌فرمایند:«أيُّهَا النّاسُ ، إنّي فَرَطُكُم وأنتُم وارِدونَ عَلَيَّ الحَوضَ . ألا وإنّي سائِلُكُم عَنِ الثَّقَلَينِ ، فَانظُروا كَيفَ تَخلُفوني فيهِما ، فَإِنَّ اللَّطيفَ الخَبيرَ نَبَّأَني أنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَلقَياني ، وسَأَلتُ رَبّي ذلك فَأَعطانيهِ ، ألا وإنّي قَد تَرَكتُهُما فيكُم : كِتابَ اللّه ِ وعِترَتي أهلَ بَيتي ، فَلا تَسبِقوهُم فَتَفَرَّقوا ، ولا تُقَصِّروا عَنهُم فَتَهلِكوا ، ولا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنكُم»[۲]«اى مردم! من جلوتر از شما مى روم و شما در كنار حوض [كوثر ]بر من وارد مى شويد ؛ آگاه باشيد كه من درباره ثقلين از شما خواهم پرسيد؛ پس بنگريد كه پس از من با آن دو چه مى كنيد؛ چه خداوند لطيف خبير مرا خبر داد كه: اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا اين كه به ديدار من بيايند و من اين امر را از پروردگارم خواستم و او خواهش مرا برآورد. آگاه باشيد كه من در ميان شما اين دو را بر جاى گذاشته ام: كتاب خدا و عترت، يعنى اهل بيتم را. پس از آنان پيشى نگيريد كه دچار تفرقه و پراكندگى مى شويد و از آنان عقب نمانيد كه نابود مى شويد و به آنان چيز ياد ندهيد زيرا كه ايشان از شما داناترند». 

چیزی که به وضوح در جامعه اسلامی پس از رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده شد، این بود که آن امت ناخلف، مفاد بسیار مهم حدیث ثقلین که انفکاک ناپذیری اهل بیت علیهم السلام و قرآن بود را نادیده گرفتند و از جایگاه معصومین علیهم السلام پیشی گرفته و خود را داناتر دانسته و به خاطر همین زمام امور حکومت اسلامی را به آن سه نفر که از عوام بودند واگذاردند. بنابراین همین که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث فرموده‌اند که معصومین علیهم السلام از شما داناتر هستند، یعنی اینکه بر مبنای این داناتر بودنشان، عوام مردم باید به آنها به اندازه‌ای که به قرآن تمسک می‌جویند، به آن بزرگواران نیز تمسک جویند، در غیر این صورت هدایت نیافته و اسلام آنان، اسلام ناقص است و این ناقص بودن دینشان به خاطر این است که هیچ مرجع کاملی برای تبیین معارف اسلامی ندارند و به خاطر همین فهم آنان از معارف اسلامی، ناقص است. 

نتیجه‌گیری: آنچه که از مفاد بسیار مهم حدیث ثقلین برشمرده می‌شود، جایگاه والای اهل بیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تبیین معارف اسلامی است، چرا که در این حدیث آنقدر جایگاه معصومین علیهم السلام والا است که در کنار قرآن کریم که فرمایش صریح خداوند متعال است قرار گرفته است. علاوه بر این عقل انسان حکم می‌کند که از آنجا که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، خاتم النبیین است و پس از وجود گوهربار او باید مرجعی باشد برای اینکه معارف اسلامی را برای فهم کامل و رفع شبهه مردم تبیین و تفسیر کند، بنابراین معصومین علیهم السلام که اوصیای نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستند سزاوار جایگاه والای این مرجعیت هستند. بنا به فرموده نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آنجا که معصومین علیهم السلام اعلم بر عوام مردم هستند، عوام مردم باید وجود گوهربار آنان را به عنوان مبین و مفسر معارف اسلامی بدانند و در تمامی شبهات و نزاع‌ها به وجود گوهربار آنان تمسک بجویند و هیچ وقت از وجود گوهربار آنان پیشی نگیرند و نیز از آنان عقب نیز نمانند، که در صورت پیشی گرفتن بر آنان به گونه‌ای که بخواهند چیزی را به آنان تعلیم دهند و یا عقب ماندن از آنان، به هلاکت خواهند رسید. 

 

پی نوشت

[۱] سوره نساء، آیه ۵۹

[۲] بحار الأنوار، جلد ۲۲، صفحه ۴۶۵، حدیث ۱۹