emamian

emamian

سه شنبه, 19 ارديبهشت 1402 21:33

پاداش گذشتن از غیر خدا

امام علی (ع):


مَن تَرَکَ لِلّهِ سُبحانَهُ شَیئا عَوَّضَهُ اللّه خَیرا مِمّا تَرَکَ؛


هر کس به خاطر خدای سبحان از چیزی بگذرد، خداوند بهتر از آن را به او عوض خواهد داد.


تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۴۰، ح ۴۸۵۵

 

 

مسيحيان، در آيين خود، راه و روش هاي متعددي را پيموده اند که زاييده‌ی خيالات و تصورات آنهاست. آنان حج را بنا بر تعریفی که از آن دارند در اطراف نمادهاي مورد تقديس خود، به طواف می‌پردازند و قرباني می‌کنند و نذوراتي تقديم می‌نمايند... و با گريه و تضرّع، آمرزش گناهان خود را می‌خواهند و برخي از آنها لذّت هاي حلال دنيا و خواسته هاي مشروع را بر خود حرام می‌سازند و طريق رهبانيت می‌پيمايند و از مريم عذرا اسوه می‌گيرند و مسيح را به خدايي برمی‌گزينند تا گناهانشان را بيامرزد و به بهشت رهنمون گردد.

يکي از نويسندگان مسيحي به نام «ونسنک» در خصوص حج مسيحيان مي نويسد:

«واژه شناسان عرب، حج را به «قصد» تفسير کرده اند و اين با معناي حج درنظر (مسيحيان) يکسان است. افزون بر اين معناي اصطلاحي آن نيز همان است که در لغت عربي مصطلح است و گويا ماده و معناي اين واژه در لغت سامي شمال و جنوب، همان طواف کردن و دور زدن باشد».[1]

در انجيل تحريف شده واژه اي با عنوان حج وجود ندارد، بلکه تنها از اعيادي نام برده مي شود که در آن به جشن و شادي مي پردازند و از خداي پدر! و خداي پسر (مسيح)، که به عقيده آنها ترکيب يافته از «روحِ الهي» و «تکوين انساني» است، ياد مي کنند. بنابراين، مسيحيت، به خدا شرک مي ورزد و آيين آنها را نمي توان آيين توحيدي ناميد بلکه ثنويت يا تثليث بر عقايد آنان حاکم است.

جايگاهي که خداي پسر در آن متولّد شده، يکي از اماکن مقدسه آنها به شمار مي آيد؛ جايگاهي که به اعتقاد آنها عيسي در آنجا به دار آويخته شد، مکان مقدسِ ديگرِ آنهاست. هرجاکه عيسي نماز خوانده و يا او يا مادرش مريم عذرا ظاهر شده اند، عنوان مقدس گرفته است و به طور خلاصه: هر مکان يا هر زمان، که اين ظهور و تجلّي نمودار گشته و يا با هرکس که ملاقاتي داشته، مورد تقدس و محل زيارت و مراسم سالانه آنها شده و هر يک را انجيل، عيد اعلام نموده است. در هر حال، آنچه از مسيحيت به چشم مي خورد، چيزي نيست که در آيين نخستين حضرت عيسي وجود داشته است.[2]

در خصوص حج و آيين نخستين مسيحيت مي توان گفت که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ نيز از جمله پيامبراني بود که به نداي ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ پاسخ داد؛ آن گاه که به امر خداوند آهنگ حج داد.

عيسي ـ عليه السلام ـ از پيامبران اولوالعزم بود و مي دانست که نداي ابراهيم جهانشمول است و به شريعتی خاصی اختصاص ندارد، بلکه شامل همه‌ی اديان آسماني و همه‌ی پيامبران و مرسلين مي گردد و تکليفي است عام بر همه‌ی مکلّفين.

آن گونه که از روايات استفاده مي شود، همه پيامبران به حجّ خانه خدا آمده اند. اين روايات که از پيامبر گرامي و ائمه ـ عليهم السلام ـ نقل شده، تأکيد مي ورزد که عيسي بن مريم روح اللّه به کعبه‌ی مشرفه آمده و حج خانه‌ی خدا گزارده است. از سخن پيامبر صلي الله عليه و آله آورده اند که فرمود: «وَ الَّذي نَفْسُ محمّد بِيدِهِ لَيهِلَّنَّ ابنُ مريم بِفَجِّ الرَّوحاءِ حاجّا أو مُعْتَمِرا أَو ليثنيهما»[3]؛ سوگند به آن کس که جان محمد صلي الله عليه و آله در يد قدرت اوست فرزند مريم از گردنه «روحا» عبور کرده در حاليکه صداي خود را به لبيک گفتن برداشته و به حج يا عمره، يا هر دو عزيمت نموده است.

و از قول امام صادق ـ عليه السلام ـ در روايتي آمده است: «وَ مَرَّ عِيسَي بْنُ مَرْيمَ بِصِفَاحِ الرَّوْحَاءِ وَ هُوَ يقُولُ لَبَّيکَ عَبْدُکَ ابْنُ أَمَتِکَ لَبَّيکَ؛ عيسي بن مريم از صفائح الروحاء گذشت، در حالي که مي گفت: لبيک! بنده تو و فرزند کنيز تو! لبيک».[4]

در مورد زمان حج پيامبران و از جمله آنها حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به سوي بيت عتيق؛ امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «زمان حج آن دهه ذي حجه بوده است... و آن پيامبران عبارتنداز: آدم، نوح، ابراهيم، عيسي، موسي و محمد ـ عليهم السلام ـ و ديگر پيامبراني که در اين مقطع زماني حج خانه خدا نموده اند و اين سنت شد براي فرزندان آنها تا روز قيامت».[5]

بدين ترتيب، حج حضرت عيسي که يکي از پيغمبران اولوالعزم است، امکان ندارد مخالف حج پيامبران ديگر باشد و یا اينکه بيت المقدس يا مکان ديگري را براي حج خود و پيروانش قرار دهد.

حج در آيين يهود

يهوديان به اشکال مختلف به نوعي از مراسم حج سروکار دارند و به اين منظور رهسپار اماکن متعدّدي مي شوند. هر فرقه اي راه ويژه اي براي خود برگزيده است و در اعياد مخصوص، آهنگ حجّ آن اماکن مي کنند و با مذهب و تعاليم و عقايد خاص و اوامر و نواهي ويژه اي به انجام آن مراسم مي پردازند.

انديشه حج براي يهوديان، امر جديدي نيست بلکه پيشينه طولاني دارد. آن دسته از يهوديان که پيرو آيين ابراهيم ـ عليه السلام ـ بوده اند، حج را به سوي بيت الله الحرام انجام مي داده اند و آنان که از اقوام سامي بودند، به سوي معابد و هياکل و ابنيه و آثار و قبور مردگان[6] که به انجام مراسم حج مي پرداخته اند. به نظر مي رسد که حج يهود يک فريضه ديني بوده که تورات بر آنها واجب نموده است.

اين مطلب را در نوشتاري اينگونه مي خوانيم: «حج به سوي يکي از معبدها، يک رسم ديرينه سامي است که حتّي در اجزاي قديمي اسفار پنجگانه، به عنوان يک فريضه ديني عنوان شده است. در «سفر خروج» فصل بيست و سوم، فقره چهاردهم آمده است: «در هر سال سه مرتبه براي من عيد بگيريد» و در آيه سي و سوم از فصل سي و چهارم آمده است: «در هر سال سه مرتبه همه مردان بايد در برابر خداي بزرگ، خداي اسرائيل ظاهر شوند.» و در سرزمين هاي عربي نيز اماکن بسياري وجود داشته که در آن اماکن مراسمي همچون حضور در عرفات صورت مي گرفته است».[7]

در هر يک از اعياد سه گانه، فرقه هاي يهود به اماکن معيني آهنگ حج مي کردند. در روز «استغفار» (عيد مظال)[8] به سوي کوه سينا حج مي کرده و در عيد «فِصح» به بيت المقدس و در عيد «استير» و «عيد باران» و... به اماکن ديگري رهسپار مي شدند.

با اين حال، از تحقيق و تفحّص در تورات، مکان خاصي را پيدا نمي کنيم که از زبان پيامبرشان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ، حج همانند يک دستور الهي آمده باشد. و جاي اين پرسش است که: آيا خداوند براي يهوديان حج به مکان مخصوصي را واجب نساخته است يا اينکه راويان و نويسندگان متون ديني تورات، آن را از قلم انداخته اند يا به عادت معروف قوم يهود که تورات را تحريف مي کردند آن را نيز تحريف نموده اند؟!

بدين جهت است که اماکن حج متعدد شده و کوچ يهوديان در اعياد سالانه به نقاط مختلف بوده و هر مکان عبادتي را با عنوان «بيت» مي ناميده اند که در ازمنه مختلف محل برگزاري حج آنان بوده است؛ مثلا در «بيت المقدس» «بيت ايل» «بيت آون» که در نزديکي بيت ايل بوده و «بيت اصل» در يهودا و «بيت حور» نزديکي قدس و «بيت هاجن» در جايگاه تولد عيسي ـ عليه السلام ـ در «بيت لحم» و «بيت هاشطه» و ساير بيوت که شمارش آنها به درازا مي کشد و مي توان به کتاب مقدس در عهد جديد و قديم مراجعه کرد که در آن جا درج شده است.

در خصوص زمان حج يهوديان «دکتر حسن ظاظا» مي نويسد: «اوقاتي که در آن حج مي کنند همزمان با اعياد آنهاست و اينها سه زمان است:

  1. عيد فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نيسان به تقويم يهودي آغاز مي شود.
  2. «عيد حصاد» يا «اسابيع»، (شبوعوت) که مدت آن يک روز است مصادف با ششم ماه سيوان به تقويم يهودي که در اوايل تابستان (يونيه) قرار گرفته است.
  3. «عيد ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاييز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرين» يهودي آغاز مي گردد. موسم هاي سه گانه ياد شده را سه عيد مي نامند که حج در آنها مستحب است و با صدقات بسياري همراه مي گردد.[9]

حج حضرت موسي ـ عليه السلام ـ

ضروري و مناسب است که بدانيم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ چگونه حج مي کرد.

هرگاه در اخبار و روايات و احاديث وارده از سنت شريفه تتبع کنيم، خواهيم ديد که موساي کليم مانند پيامبران سلف به سوي بيت الله عتيق حج کرده و طواف نموده و تلبيه گفته، به گونه اي که پدران و نياکانش که پيام آوران حق و فرمانبرداران دستورات آسماني بوده اند، حج کردند.

اين مطلبي است که روايات حج پيامبران بر آن تأکيد مي ورزدکه به چند مورد اشاره مي کنيم:

ابن عباس گويد: «در محضر پيامبرخدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوديم، مسافت ميان مکه و مدينه را مي پيموديم که به يک وادي رسيديم. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: نام اين وادي چيست؟ پاسخ دادند: «وادي ازرق» فرمود: گوئيا مي نگرم موسي ـ عليه السلام ـ را که با گيسوان بلند در حالي که انگشتان دستش را در گوش ها نهاده بود و تلبيه حج مي گفت، از اين وادي مي گذشت و آهنگ حجّ مکه مکرمه و کعبه مشرفه را داشت».[10]

همچنين از حضرت ابي جعفر، باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده که فرمود: «موسي بن عمران ـ عليه السلام ـ با گروهي مرکب از هفتاد تن از پيامبران به قصد حج از گذرگاه «روحاء» عبور مي کرد در حالي که مي گفت: «لَبَّيک عَبْدُک ابْنُ عَبْدَيک».[11]

و نيز از قول آن حضرت نقل شده که: «موسي ـ عليه السلام ـ از رمله مصر محرم شد و از «صفائح الروحاء» با حالت احرام گذشت و بر ناقه اي سوار بود که مهار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد) بر تن داشت و تلبيه مي گفت و کوه ها او را در تلبيه همراهي مي کردند».[12]

و نيز از امام صادق ـ عليه السلام ـ روایت شده که فرمود: «موساي پيامبر ـ عليه السلام ـ از صفائح روحاء عبور کرد و بر شتر سرخ موي سوار بود که افسار آن از برگ خرما بود و دو جامه قطواني (سفيد و کوتاه) دربرداشت و مي گفت: لَبَّيک يا کرِيمُ لَبَّيک».[13]

 

[1]. دائرة المعارف اسلامي، گروه مستشرقان 7 / 304.

[2]. (زيرا آييني که خود آوردنده آن بوده، آيين توحيدي بوده، اما آيين مسيحيت بر محور توحيد نيست. هر آنچه مورد تقديس قرار مي گيرد به اعتبار انتساب آن به شخص مسيح مي باشد، نه به خداي مسيح).

[3]. مسند احمد، با اندک اختلاف، ج2، صص240 و 272 و 290.

[4]. علامه مجلسي، بحارالانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185 و کافي، ج4، ص 213 باب حجّ الأنبياء. . .

[5]. همان. و وسائل الشيعه، حرّ عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق ج11، ص274.

[6]. مقاله اي با اين عنوان در شماره 39 فصلنامه «ميقات حج».

[7]. دائرة المعارف الاسلاميه، مولف: موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي زير نظر آية الله هاشمي شاهرودي، سيد محمود، ناشر: انتشارات موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامي ج7، ص305.

[8]. عيد سايه بان بندي يهود.

[9]. طقوس الحج عند اليهود. د. حسن ظاظا، الفيصل، شماره 210، منبع پايگاه حوزه، ص10.

[10]. سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، دار الرائد العربي، بيروت. لبنان. ۱۴۰۱ هـ - ۱۹۸۱ ميلادي. ج2، ص965.

[11]. حرّ عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، 1409ق، ج12، ص385.

[12]. همان، ج9، ص54.

[13]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج99، ص185.

آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور بعد از ظهر امروز شنبه در دیدار آقای «نورالدین جان اسماعیل‌اف» رئیس مجلس قانونگذاری ازبکستان، گفت: 18 توافقنامه و تفاهمنامه همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و ازبکستان به امضا رسیده که تسریع در اجرایی شدن آنها سطح روابط را به شدت افزایش خواهد داد.

وی در ادامه افزود: تبادل تجربیات میان مجالس ایران و ازبکستان گامی مؤثر و مثبت در جهت توسعه روابط میان دو کشور خواهد بود.

رئیس‌جمهور اشتراکات تمدنی و فرهنگی میان ایران و ازبکستان را زمینه مناسبی برای گسترش و ارتقای همکاری‌های تجاری و اقتصادی دانست و اظهار داشت: اگر چه رشد روابط سیاسی و اقتصادی ایران و ازبکستان در سال گذشته وضعیت را نسبت به قبل متفاوت کرده، اما ظرفیت‌های موجود در دو کشور ایجاب می‌کند برای ارتقای روابط اقتصادی و تجاری دوطرف، تلاش مضاعف داشته باشیم.

«نورالدین جان اسماعیل‌اف» رئیس مجلس قانونگذاری ازبکستان نیز در این دیدار با تمجید از سیاست خارجی آیت‌الله رئیسی در اولویت‌دهی به توسعه روابط با همسایگان، گفت: در ازبکستان نیز منطبق با این سیاست اصولی، در جریان اصلاح قانون اساسی، توسعه روابط با همسایگان در اولویت قرار گرفته است.

رئیس مجلس قانونگذاری ازبکستان با بیان اینکه پارلمان‌های دو کشور باید در توسعه همکاری‌های دولت‌ها نقش موثری ایفا کنند، تصریح کرد: اطمینان می‌دهم پارلمان ازبکستان همه امکانات و ظرفیت‌های خود را در راستای اجرایی شدن توافقات میان دو کشور به کار گیرد.

حجت الاسلام هادی اکبری با تاکید بر این که «حج» برای همه عالم بشریت است، گفت: همانطور که در قرآن کریم نیز تاکید شده «حج» متعلق به همه مردم جهان است و مناسک آن هم برای همه به یک صورت وضع شده است. حج باعث هدایت همه بشریت است و از این جهت از اهمیت فوق العاده ای برای مردم جهان برخوردار است و رنگ ، قوم ، نژاد و ملیت تاثیری ندارد و همه در پیشگاه خدای بزرگ یکی هستند.

 

وی با اشاره به حضور زائران اهل سنت در حج ۱۴۰۲ گفت: ما هر سال حدود ۱۰ هزار زائر اهل سنت داریم که عازم سرزمین وحی می شوند.

 

مدیر اهل سنت بعثه مقام معظم رهبری با اشاره به حضور پیروان مذاهب شافعی و حنفی در ایران ادامه داد: هر چند مذاهب دیگری هم در ایران زندگی می کنند و در حج هم حضور دارند اما تعداد عمده زائران را این دو مذهب تشکیل می دهند که از استان های مختلف عازم عربستان خواهند شد.

 

وی در مورد استان هایی که کاروان هایشان را به حج اعزام خواهند کرد نیز گفت: برای حج امسال ۱۱ استان زائران اهل سنت را ساماندهی کرده اند که در قالب ۶۶ کاروان به این سفر معنوی مشرف خواهند شد.

 

حجت الاسلام اکبری در مورد ترکیب کاروان های اعزامی از استان های مختلف نیز گفت: استان گلستان با ۱۴ کاروان بیشترین زائر اهل سنت را در این سفر خواهد داشت و استان های گیلان و فارس هم با یک کاروان در حج حضور پیدا می کنند.

 

مدیر اهل سنت بعثه مقام معظم رهبری در پاسخ به این پرسش که آیا برای حج امسال هم کاروانی مشترک از زائران اهل تسنن و اهل تشیع خواهیم داشت، گفت: در استان گیلان یک کاروان خواهیم داشت که مشترک است و برای آن یک روحانی اهل سنت و یک روحانی شیعه در نظر خواهیم گرفت.

 

وی ادامه داد: از مجموع بیش از 87 هزار نفری که امسال از کشورمان عازم سرزمین وحی خواهند شد حدود ۱۰ درصد زائران اهل سنت هستند که تعدادشان نسبت به سالهای گذشته تغییر محسوسی نداشته است.

 

حجت الاسلام اکبری به اقدامات صورت گرفته در حوزه آموزش برای زائران اعزامی اشاره کرد و گفت: اتفاق جدیدی که امسال رقم خورده این است که در کنار آموزش ها و کلاس هایی که برای زائران برگزار کردیم، همه روحانیون اعزامی نیز در یک دوره بازآموزی شرکت کردند و آزمون هایی را پشت سرگذاشتند تا سطح علمی و دانش آنها سنجیده شود.

 

وی در تشریح بیشتر این اتفاق گفت: پس از برگزاری دوره های بازآموزی از روحانیون آزمون هایی در مورد مناسک حج و موارد مربوط به آن گرفته می شد و اساتید سوالات تخصصی خود را از روحانیون مطرح می کردند. افرادی که از این آزمون امتیازات لازم را کسب کردند به سفر حج اعزام خواهند شد.

 

حجت الاسلام اکبری با بیان این که تعداد ۱۱۰ نفر از روحانیون، معین و معینه ها برای اعزام انتخاب شدند، در مورد کاروان های مدینه قبل و مدینه بعد نیز گفت: ۳ یا ۴ کاروان مدینه قبل هستند و ۶۲ کاروان هم مدینه بعد خواهند بود. این اتفاق به ما به عنوان عوامل اجرایی کمک می کند که بتوانیم با تمرکز بیشتر خدمات دهی بهتری به زائران داشته باشیم.

 

 

مدیر اهل سنت بعثه مقام معظم رهبری به «شورای افتاء» نیز اشاره کرد و گفت: این شورا در طول سال فعال است و ۱۲ نفر از علمای طراز اول اهل سنت عضو آن هستند. آنها در طول سال جلسات و نشست های مختلفی را دارند و مسائل پیچیده و مواردی را که مورد اختلاف است، بررسی می کنند و در نهایت نتایج تحقیقات آنها در قالب کتاب، کتابچه و جزوه چاپ و در اختیار زائران قرار می گیرد.

 

وی ادامه داد: در ایام حج هم چند روحانی حنفی و شافعی در بعثه مقام معظم رهبری مستقر می شوند تا به سوالات و ابهامات زائران پاسخ دهند. برای سفر به عربستان هم یک روحانی حنفی و یک روحانی شافعی به عنوان شورای افتاء در مکه و مدینه مستقر خواهند شد تا در خدمت زائران باشند.

 

حجت الاسلام اکبری در مورد برنامه های آموزشی زائران نیز گفت: دستورالعمل هایی در این مورد ابلاغ شده است که برگزاری ۱۲ جلسه آموزشی شامل آن می شود. این جلسات با هماهنگی مدیران کاروان ها از قبل ماه مبارک رمضان در استان ها آغاز شده و خوشبختانه روند بسیار خوبی دارد و تا زمان اعزام دوره ها کامل خواهد شد.

 

وی تاکید کرد: البته این آموزش ها در ایران است و از آنجایی که زائران قبل از شروع اعمال حج هم فرصت دارند به صورت روزانه برنامه هایی را برای آنها خواهیم داشت.

 

مدیراهل سنت بعثه مقام معظم رهبری نقش روحانیون در تحول معنوی زائران را پررنگ دانست و گفت: امور معنوی کاروان ها و تحول روحی زائران بر عهده روحانیون است. اگر خوب عمل کنند این تحول به وجود می آید و سفر به سفری معنوی تبدیل می شود.

 

وی ادامه داد: این سفر اگر با معرفت، علم و آگاهی باشد می تواند گذشته و آینده زائر را درست کند. گذشته از این جهت درست می شود که باعث آشتی زائر با خدا می شود و آینده هم اینگونه درست می شود که زائر تصمیماتی می گیرد که بعد از سفر حج زندگی خدایی بهتری داشته باشد. بنابراین نقش روحانیون در ایجاد این تحول بسیار مهم است.

 

حجت الاسلام اکبری با بیان این که اعمال حج بین اهل سنت و شیعیان مشترک است خاطرنشان کرد: روحانیون باید تلاش کنند با دادن علم و آگاهی و خداشناسی کاری کنند که زائر وقتی از سفر حج برمی گردد انسان دیگری شود و تحولی در او صورت بگیرد که روی بقیه هم تاثیر بگذارد. این وظیفه خادمان فرهنگی حاضر در حج است که چنین تحولی را در جلسات و نشست ها و محفل های انس ایجاد کنند.

اولین عزاداری مسلمانان برای شهادت حضرت حمزه (ع) بود

امروز وهابیت بدون شناخت تاریخ اسلام یا به جهالت عزاداری برای اهل بیت را خارج از دستورات و تکالیف دینی بر شمرده وبر شیعه با پیروی  از استعمار گران خرده می گیرند که چرا بر اهل بیت (ع) وامام حسین عزاداری می نمایند ؛ در حالیکه تمام گزاره های تاریخی ومنابع دست اول خودشان به تواتر و مکرر گزارش نموده اند که حضرت حمزه (ع) اولین کسی است که پیامبر(ص) پس از شهادتش بر او بسیار گریست و زنان انصار و مهاجرین را دستور فرمود تا برای او اقامه عزا و گریه کنند و این اولین عزاداری در اسلام برای عزیز پیامبر(ص) بود. قرآن کریم نیز مسلمانان را دستور می دهد که « لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه » وهابیت با اختناق وخشونت مسلمانان را از بر پایی عزاداری که دارای آثار معنوی برای مسلمانان است منع می نماید واین خواسته دشمنان اسلام و استعمار گران است که از بزرگان اسلام وقهرمانان یادی نباشد تا جوانان از آنان در راه دفاع از دین الگو نگیرند ؛ حمزه سید الشهدا بهترین الگو برای جوانان است تا در دفاع جانانه از دین مورد الگو گیری باشد ؛

الف ) ویزگی های حضرت حمزه (ع)

بی‌تردید حمزه (ع) یکی از شخصیت‌های بزرگ تاریخ اسلام است. او دارای ویژگی های منحصر به فرد است که برای جوانان این ویژگی ها بهترین سر مشق است ؛ از جمله :  ایثار، جهاد، هجرت و دفاع جانانه‌اش از پیامبر (ص) در مکه وقبل از هجرت ودر مدینه پس از هجرت بی‌بدیل است و از نظر مفسران اسلامی آیاتی در قرآن در شأن آن حضرت نازل شده است؛ از جمله «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّه، وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» در شأن او و جمعی دیگر از مخلصان اصحاب پیامبر (ص) است.

1-حمزة از مؤمنان حقیقی

حمزة بن عبدالمطلب را در رأس این مؤمنان حقیقی مشاهده می‌‌کنیم. ایمان آوردن در وضعیت سخت، یاری‌کردن و پناه‌ دادن به رسول خدا (ص) در مقابل دشمنان آنگاه که همه مشرکان و دشمنان علیه او بسیج شده بودند و در آیه شریفه «لاَیَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا»، حمزه در اول این صف از مؤمنان است که قبل از فتح، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت.

حضرت حمزه (ع) با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خیل اولین شهدای اسلام پیوست؛ قتال و شهادتی که با مثله و قطعه قطعه شدن اعضای بدنش توأم شد و علف‌های بیابان بر پیکر خونینش کفن شدند. البته آیات متعدد دیگری هست که سیدالشهدا، حمزه مصداق روشن و نمودار بارزی از این آیات است.

2- لقب  سیدالشهدا ء

پیامبر (ص) بخشی از نعمت‌های خدا را که بر این خاندان ارزانی داشته است برشمرد تا بدین جا رسید: دخترم! ما اهل بیتی هستیم که خداوند 6 صفت و ویژگی را بر ما عطا کرده است که بر هیچ یک از گذشتگان و آیندگان عطا نکرده است؛ زیرا پیامبر ما سید انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصی ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموی پدر تو است. فاطمه (س) گفت: ای فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانی است که با وی به شهادت رسیده‌اند؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهدای اولین و آخرین، به جز انبیا و اوصیا است.

رسول خدا (ص) فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی (عج)، با اینکه پیامبر (ص) بیش از هفت عمو داشت، اما عمویی چون حمزه و ابوطالب نداشت، ابوطالب در دوره حیات خود و با تقدیم فرزندان خود به محضر پیامبر از دین حمایت کرد تا او زنده بود، کسی جرأت اذیت حضرت را نداشت. به همین خاطر سال وفاتش عام الحزن پیامبر بود. حمزه پس از ابوطالب بزرگ‌ترین پشتیبان پیامبر (ص) بود، لذا فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی‌‌ اِلیَّ حَمْزَة»؛ محبوب‌ترین برادرانم علی بن ابیطالب و محبوب‌ترین عموهایم حمزه است.

3- «حمزه» محبوب‌ترین نام‌ها

یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله! خداوند فرزندی عنایت کرده نامش را چه بگذارم. فرمود: «سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ حَمْزه»، نام او را که همنام محبوب‌ترین نام‌ها نزد من است بگذار و آن حمزه است. ابن حجر عسقلانی نقل می‌‌کند که رسول خدا (ص) چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات»، ای عمو! خدای رحمت کند تو را که در صله رحم و انجام‌دادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی.

4- لقب حمزه در قیامت اسدالله است

در حدیث مفصلی که امیر مؤمنان (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه (ع) می‌‌فرماید: «اما انّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه» همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد. در جنگ احد حمزه به شهادت رسید و این نقطه عطفی برای حیات اسلام بود،‌ زیرا اگر جان‌نثاری حمزه و علی (ع) در این روز نبود، جان پیامبر (ص) در خطر بود. به همین خاطر خداوند نیز درجاتی نظامی به جهادگران خود داده است. امام باقر (ع) در وصف حضرت حمزه (ع) فرمود: او در قیامت با لقب اسدالله نامیده می‌شود.

5- به گواهی استناد معصومان(ع) به مقام حمزه ؛ حمزه یکی از ارکان اسلام است

همه معصومان از حمزه وجایگاه او به مناسبتهایی یاد نموده اند ؛ این خود نشان می دهد که در فرهنگ اسلام حمزه یک نماد مهم است یک نشانه بزرگ ویک پرچم وتابلو راهنما است ؛ یک اسوه وسر مشق است وبا این منزلت است که رسول الله و امام معصوم جانشین او از حمزه یاد نموده وشهادت اورا یاد می کند لذا سزاوار است اینگونه شخصیتها را باز تبیین نمود و فضائل اورا بر شمرد تا جوانان به وجود اینها و شسخصیتشان تاسی نمایند.

1-5.پیامبر (ص) وحمزه

بیشتر معصومین درباره حمزه واستناد به شهادت حمزه وشخصیت حمزه سخن گفته اند ؛ این استناد خود نشان دهنده جایگاه رفیع حمزه در اسلام است ؛  در جنگ خندق چون امیرمؤمنان علی (ع) با عمرو بن عبدود مواجه شد و مبارزه آنان آغاز شد، پیامبر (ص) رو به آسمان کرد و دستانش را بالا گرفت و این دعا را مکرر خواند: «أللّهمّ اِنّکَ اَخَذْتَ مِنّی عُبیدة یومَ بَدر وَ حمزة یَوْمَ اُحُد فَاحْفَظ عَلَیَّ الیومَ علیّا... رَبِّ لاَتَذَرْنِی فَرْدا وَ أَنْتَ خَیْرُالْوَارِثِینَ»، خدایا! پسرعمویم عبیده را در جنگ بدر و عمویم حمزه را در جنگ احد از من گرفتی، پس امروز علی را برایم نگهدار! خدایا! مرا تنها نگذار وَ انْتَ خَیْرالْوارثین. پیامبر (ص) دراین هنگامه سخت در حق عمویش دعا و از خدا برای حمزه طلب ترفیع مرتبه معنوی کرد.

2-5. امام علی(ع) وحمزه

با توجه به اینکه امیرمؤمنان در احقاق حقانیت اهل بیت(ع) همواره در احتجاج‌های خود در مقابل دشمنان به مقام رفیع حمزه مباهات و آن را یادآوری کرده است، چنانکه فرمود : خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روی زمین مانند آن‌ها را نیافریده است: از ماست خاتم پیامبران ... از ماست عمویم سیدالشهدا و برادرم جعفر که به همراه فرشتگان پرواز می‌‌کند و قائم (عج)، همچنین وقتی در شورای 6 نفره حضور یافت و با برتری جویی آنان مواجه شد، با استناد به مراتب معنوی خود و قرابتش به رسول خدا (ص) فرمود: شما را قسم به پروردگار کیست که عمویش سیدالشهدا باشد. آن‌ها گفتند قسم به خدا تنها تویی.

در بصره پس از جنگ جمل به ابوایوب انصاری گفت: آیا خودم را معرفی کنم، گفت: آری! ای امیرمؤمنان معرفی کن، زیرا تو همیشه شاهد و حاضر بودی و ما غایب. امیرمؤمنان (ع) فرمود: آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابیطالب است که دارای دو بال رنگین است، در مقام احتجاج در مقابل معاویه نیز از او سؤال کرد که آیا حمزه سید شهیدان عموی تو است یا من؟

3-5. فاطمه(س) وحمزه

حضرت زهرا (س) پس از شهادت حمزه بر سر قبر او در احد حاضر می‌شد، می‌گریست، برای او دعا می‌کرد و قبرش را زیارت می‌کرد، چون می‌دانست چه مرد بزرگ و چه یاور بی‌همتایی را پدرش از دست داده است. نوشته‌اند پس از رحلت پیامبر (ص) نیز به زیارت قبور شهدای احد و عمویش می‌رفته تا بدین وسیله اعلام کند که اگر عمویم حمزه بود من اینگونه تنها نبودم.

4-5. امام حسن وحمزه

شیخ طوسی از امام صادق (ع) از امام باقر (ع) و او از امام سجاد (ع) نقل می‌‌کند که امام حسن مجتبی (ع) در یک محاجه و مناظره با معاویه چنین فرمود: و از کسانی که دعوت رسول خدا را اجابت کردند، عمویش حمزه و پسرعمویش جعفر بود که هر دو به همراه گروهی از اصحاب پیامبر شربت شهادت نوشیدند، اما خداوند از میان همه آنان حمزه را به عنوان «سیدالشهدا» معرفی کرد و برای جعفر دو بال عنایت فرمود که آزادانه در میان فرشتگان پرواز می‌‌کند و این دو امتیاز برای این دو شهید به جهت موقعیت معنوی و قرابت آن‌ها نسبت به رسول خدا (ص) بود و باز رسول خدا (ص) از میان همه شهدا که با حمزه به شهادت رسیده بودند، تنها بر پیکر او هفتاد بار نماز خواند.

5-5. امام حسین(ع) وحمزه

جایگاه حضرت حمزه نزد امام حسین (ع) نیز برتر است : آن حضرت در آخرین ساعات روز عاشورا برای اتمام حجت به معرفی خود به سپاه دشمن پرداخت و فرمود: ای مردم! بگویید من چه کسی هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسرعموی پیامبر(ص) شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آنگاه فرمود: آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفر طیار عموی من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیده‌اید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟

6-5. امام سجاد(ع) و حمزه

نقل شده است که امام سجاد (ع) فرمود: هیچ تعصبی صاحب خود را داخل بهشت نکرد، جز تعصب حمزة بن عبدالمطلب آنگاه که شکمبه شتری به وسیله مشرکین مکه به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، اسلام را پذیرفت و از پیامبر (ص)دفاع جانانه کرد و در غربت دین به یاری اسلام شتافت.

همچنین یکی از خطبه‌های تاریخی، پرشور و انقلابی که امام سجاد (ع) ایراد کرد و در منابع تاریخی ثبت شده است، خطبه‌ای است که آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بیت پیامبر (ص) در شام و در مسجد جامع این شهر ایراد کرد؛ جلسه‌ای که انبوه شرکت‌کنندگان در نماز جمعه و از جمله شخص یزید بن معاویه و درباریان وی، در آن شرکت داشتند، در آنجا به معرفی خود پرداخت و فرمود: حمزه سیدالشهدا عموی من است.

حضرت حمزه سیدالشهدا امتیازات فراوانی داشت که مورد توجه همه اهل بیت است، وی علاوه بر ویژگی‌های معنوی ویژگی‌های جسمی بی‌مانند نیز از جمله شجاعت، غیرت، مهارت در تیراندازی و نبرد که همه را در راه خدا به کارگرفت ، امری که کسی از عرب جرأت روبه‌رو شدن با او را نداشت، لذا در جنگ نیز از خفا، غفلت و با حیله و خدعه به نبرد او آمدند و او رابه شهادت رساندند..

7-5.برگزاری ودستور عزا داری برای حمزه توسط رسول الله (ص)

جامعه اسلامی را باید به اهمیت این موضوع آگاه نمود که حمزه شخصیتی است که در راه دین به شهادت رسید و شهادت وفقدان او برای رسول الله وبرای دین بسیار گران وسخت بود با شهادت او پشتوانه بزرگ اسلام از دست رفت که می توانست در راه دین همچنان با شجاعت و صلابت دفاع نماید چنانکه امیر مومنان (ع) بارها در تنگ ناها از حمزه وبرادرش جعفر طیار ، یاد می نمود که اگر حمزه و جعفر بودند اسلام گرفتار این همه بلاها و جنگها و گرفتار دسیسه های استعمار گران نبود ؛ چنانکه  پس از ایمان حمزه به پیامبر (ص) و در آمدن به جرگه دعوت‌شدگان، اسلام قدرتی بزرگ گرفت و بسیاری به جهت ایمان حمزه به سوی اسلام گرویدند. شهادت او نیز برای اسلام گران بود، چون هیبتی داشت که دل دشمن را به ترس و اضطراب می‌انداخت. حمزه کسی است که پیامبر (ص) پس از شهادتش بر او بسیار گریست و زنان انصار و مهاجرین را دستور  فرمود تا برای او اقامه عزا و گریه کنند و این اولین عزاداری در اسلام برای عزیز ترین سرباز اسلام ویار رسول الله (ص) بود. شهادت او فقدانی برای اسلام بود و برای پیامبر(ص) غمی جانکاه بود که هرگز جبران نشد لذا سزاوار است به یاد او به نیت پیروی از رسول الله برای او عزاداری نمایند .

حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)، یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی، عملی و جهادی است که در چهارم ربیع الثانی در سال 173قمری در مدینه به دنیا آمد و در نیمه شوّال سال  252 نیز وفات  و در شهر ری از توابع تهران دفن شد. وی در  مدت 79 سال عمر بابرکت خود از هیچ کوششی در عرصه دین و تبلیغ مسائل مذهبی دریغ نکرد. حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه و از شخصیت‌های بارز و محبوب و مورد اعتماد اهل بیت و پیروانشان محسوب می شود.

1-نسبت این عالم بزرگ و ارتباط وی با ائمه اطهار چگونه بوده است؟

حضرت عبدالعظیم حسنی که نسبت وی با چهار واسطه به امام حسن مجتبی‏(علیه السلام)برمی گردد، از علمای بزرگ و از صحابه امام های هشتم، نهم و دهم  می باشد و حدیث های فراوانی را از این سه امام نقل کرده است.

 همچنین علمای رجال و فقهای بزرگ شیعه، حضرت عبدالعظیم را در کتب خود توصیف و تایید کرده‏اند و همگان او را به خلوص عقیده و صفای باطن و اعتقاد صحیح ستوده‏اند. این عالم  در عصر خود دارای موقعیّت برجسته ای  بوده و با عده زیادی از اصحاب امام  صادق(علیه السلام)، امام کاظم (علیه السلام)و امام رضا(علیه السلام)مانندهشام بن حکم، ابن ابی عُر، علی بن جعفر و حسن بن محبوب ارتباط داشته است.

2-این عالم چگونه و چرا به ایران آمده است؟

زندگی این عالم بزرگوار همزمان با دوران حاکمیت بنی عباس بود و در این دوره  بیشتر سادات و علویان از آن جهت که ایران یکی از کانون‌های علاقه‌مندی به اهل بیت به شمار می‌آمد، به سوی ایران مهاجرت می‌کردند. آن طور که از تاریخ برمی آید بهترین مقطع زندگی عبدالعظیم(علیه السلام)دوران امام هادی(علیه السلام)بود که در آخرین دیدار با  حضرت هادی(علیه السلام)به او دستور داده شد که  از عراق هجرت کرده و به ری برود. پس از عزیمت به ری ، وی  در منزل یکی از شیعیان ساکن و در سرداب خانه زندگی می کرد. او روزها را روزه می‌ گرفت و شب‌ها را به نماز می‌ایستاد و گاهی از مخفیگاه خود بیرون می‌آمد و به زیارت قبر حضرت حمزه برادر امام رضا(علیه السلام)که اکنون مدفنش در حرم عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)است، می‌رفت. زمانی که خبر حضور عبدالعظیم حسنی به گوش شیعیان رسید ، دوستان و محبان اهل بیت‏(علیه السلام)از گوشه و کنار دنیا به دیدار وی آمدند و از سخنان او استفاده می کردند.

از طرفی هجرت و آمدن این سید بزرگوار به ایران و شهر ری ، حکمت‌های زیادی در پی داشته است که یکی از آن‌ها بسط و گسترش مکتب اهل بیت(علیه السلام)در این منطقه بوده است و مدرسه و مکتب حدیثی و فقهی ری، یکی از مکاتب مهم علمی شیعه به شمار می‌رود که تأثیر آن در مکتب حدیث نگاری بسیار روشن می باشد که حضرت عبدالعظیم حسنی در پیشبرد این مکتب نقش به سزایی داشته است.

از طرفی حضور او در این منطقه باعث شد ری جزو کانون‌های اصلی شیعه در ایران به شمار رود و وجود مکتب حدیثی ری ، خود بهترین گواه بر نقش بر جسته اهل ری در رواج مکتب اهل بیت (علیه السلام)می‌باشد.

درمورد دفن این عالم بزرگ  در شهر ری نیز نقل شده است که  یکی از شیعیان خواب می بیند که حضرت رسول(‏ص) به او می‏فرماید: مردی از خانواده‏ ردا در سکة الموالی از دنیا خواهد رفت و در باغ عبدالجبار نزدیک درخت سیب دفن خواهد شد. این شخص تصمیم می گیرد خواب را برای صاحب باغ تعریف کند که پس از بیان آن، از صاحب باغ خواستار خریداری باغ می شود و اتفاقا صاحب باغ نیز اظهار می دارد که  وی نیز  چنین خوابی دیده‏ است  و از این رو تصمیم می گیرد که باغ را برای سادات و شیعیان وقف کند تا آن‌ها اموات خود را در آنجا دفن نمایند که حضرت  عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)نیز پس از فوت در این باغ دفن می شود.

3- زیارت این عالم چه جایگاهی دارد

** در مورد ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)از امام هادی(علیه السلام)روایت شده است که مردی از اهل ری خدمت امام هادی(علیه السلام)رسید و حضرت به او فرمود: در کجا بودی و از کجا آمدی؟ عرض کرد: به زیارت حضرت سید الشهداء(علیه السلام) رفته بودم، حضرت فرمود: بدان که اگر عبدالعظیم حسنی را که در شهر شما مدفون است زیارت کنید مثل این است که حضرت امام حسین(علیه السلام)را زیارت کرده باشید.

4- جایگاهی علمی حضرت عبدالعظیم حسنی

جایگاه علمی عبدالعظیم  حسنی رفیع و کم نظیر است. او از راویان بزرگ و مورد اطمینان اهل بیت(علیهم السلام)و از بزرگان شیعه است و  کتاب ها و تألیفات فراوانی  نیز دارد که از آن جمله  آنها کتاب «یوم و لیله» که در آن  وظایف و اعمال مستحب و اخلاقی افراد در هر شبانه روز مطالبی عرضه شده است، می باشد. این عالم برجسته در علوم قرآن و تفسیر، فقه، اخلاق، تاریخ و سیره اهل بیت(علیهم السلام)، کلام (در شاخه‌های توحید، نبوت، امامت و مهدویت) نیز از تبحر خاصی برخوردار بوده است  و روایت‌های مهمی در این باره در متون روایی معتبر از این سیدکریم به دست رسیده است به طوری که می‌توان او را یکی از فقهای بزرگ شیعه در عصر امامت دانست، آن هم در دوره‌ای که بنی عباس با تمام توان به دنبال محو نام و مکتب اهل بیت(علیه السلام)بوده است.همچنین بیش از 1250 حدیث در زمینه علوم مختلفِ اهل بیت(علیه السلام)از زبان حضرت عبدالعظیم حسنی  نقل شده و در اخلاص و عمل و بویژه در فقه وآداب سلوک معنوی دارای مرتبه‌ای بوده است که مورد تأیید چند امام معصوم قرار گرفته است.

به طوری که امام علی النقی(علیه السلام)به شخصی به نام اَباحَمّاد رازی که با تحمّل زحمت‌های فراوان برای دریافت پاسخ چند سوال خود را به سامرّا رسانده بود، می فرمایند : ای اباحمّاد، هر گاه با مشکلی از مشکلات دینی یا پرسشی از مسائل اسلامی رو به رو شدی آن مشکل و سؤال خود را با عبدالعظیم حسنی در میان بگذارید و پاسخ پرسش‌های خود را از او دریافت کنید.

5-شناخت  امام در اندیشه عبدالعظیم حسنی

روایات زیادی  از عبدالعظیم حسنی در باره امامت وامام شناسی وجود دارد از جمله در باب  معرفت امام زمان(عج) روایات معتبر و زیادی نقل شده است . همچنین روایت شده است که در جلسه ای  حضرت عبدالعظیم(علیه السلام)خطاب به امام هادی(علیه السلام)در اظهار عقاید عرضه داشته است که به این امام غایب هم معتقد شدم و دوست این بزرگواران دوست خداست و دشمن آنان دشمن خداست و اطاعت ایشان اطاعت خداست و نافرمانی آنان نافرمانی خداست، هنگامی که امام هادی (علیه السلام)با این سخن حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام)مواجه می شوند ، می فرمایند: یا اباالقاسم، به خدا سوگند این است دین خدا که آن را برای بندگانش پسندیده است، بر همین عقیده ثابت باش، خداوند تو را به همین طریق در زندگی دنیا و آخرت پایدار بدارد. همچنین در این دیدار  انتظار فرج و اهمیت و پاداش معنوی آن و حالت انتظار و منتظر نیز بیان شده است به طوری که منتظر ظهور باید  به مانند منتظر یک  میهمان عزیز ، دارای  پاکی و تقوای همیشگی باشد.  

برگرفته از منابع ذیل :

  1. ۱. بحارالانوار مجلسی
  2. ۲. الکافی شیخ کلینی
  3. ۳. رجال آیه الله خوئی

اسفناج گیاهی علفی و بوته‌ای است که برگ‌های مثلثی شکل آن دمبرگی شیاردار دارند و در اطراف ساقه قرار گرفته اند. ریشه کلمه Sipnach از کلمه فارسی آسپاناخ به معنی "دست سبز خشن" گرفته شده است. این گیاه دارای خاصیت غذایی بالایی بوده و غنی از ترکیبات آنتی اکسیدان است. این گیاه حاوی انواع ویتامین‌های A,C, E,B و املاح، منگنز، منیزیوم، مس، آهن، کلسیم، پتاسیم، روی، فسفر، سلنیم، اسید‌های چرب و امگا ۳ است.

اخیرا ترکیبات جدیدی به نام روبیس کولین در اسفناج گزارش شده است که منبع فولیک اسید یا ویتامین B ۹ هستند. اسفناج منبعی سرشار از آهن است. انجمن کشاورزی آمریکا نشان داده است که در ۱۸۰ گرم اسفناج پخته ۴۳/۶ میلی گرم آهن وجود دارد در حالی که یک همبرگر آماده حداکثر حاوی ۴۲/۴ میلی گرم آهن است. اما نکته حائز اهمیت این است که ارزش غذایی آهن به جذب آن است.

آهن به دو صورت وارد بدن می‌شود: آهن قابل جذب و آهن غیر قابل جذب. در صورتی که منابع آهن همراه ویتامین C و یا فیبر و الیاف گیاهی مصرف شوند جذب آن افزایش می‌یابد. از آنجاکه اسفناج حاوی مقدار زیادی اگزالات است با آهن تولید اگزالات آهن نموده، باعث جلوگیری از جذب آهن در بدن می‌شود. حتی در مطالعاتی نشان داده شده است که مقدار زیاد اگزالات حتی آهن بدن را کاهش می‌دهد.

همچنین میزان اگزالات زیاد می‌تواند باعث ایجاد سنگ کلیه گردد. این اگزالات با کلسیم موجود در اسفناج نیز تولید اگزالات کلسیم کرده باعث کاهش جذب کلسیم می‌گردد و علی رغم بالا بودن درصد کلسیم این گیاه بدن حدود ۵ درصد آن را می‌تواند جذب کند.

اسفناج نباید به کودکان زیر چهار ماه داده شود همچنین نگهداری طولانی مدت آن چه به صورت تازه و چه به صورت پخته شده باعث تبدیل نیترات‌های موجود در آن به نیتریت شده که مضر است.

دوشنبه, 18 ارديبهشت 1402 07:28

علائم کمبود منیزیم را بشناسید

کمبود منیزیم یک مشکل بهداشتی است که اغلب نادیده گرفته می‌شود. در برخی موارد، کمبود ممکن است کمتر تشخیص داده شود، زیرا علائم کمبود منیزیم معمولا تا زمانی که سطح منیزیم خیلی پایین نیاید، ظاهر نمی‌شوند.

لرزش و گرفتگی عضلات از علائم کمبود منیزیم است. در بدترین حالت، حتی ممکن است باعث تشنج شود. دانشمندان معتقدند این علائم ناشی از جریان بیشتر کلسیم در سلول‌های عصبی است که باعث تحریک بیش از حد اعصاب ماهیچه می‌شود.

مکمل منیزیم ممکن است به تسکین گرفتگی عضلات در افراد مبتلا به کمبود کمک کند. به خاطر داشته باشید که گرفتگی‌های غیر ارادی ماهیچه‌ها ممکن است دلایل دیگری نیز داشته باشند. به عنوان مثال استرس یا کافئین زیاد ممکن است باعث ایجاد آن شود. همچنین ممکن است مربوط به عوارض جانبی برخی داروها یا علامت بیماری عصبی مانند نورومیوتونیا یا بیماری نورون حرکتی باشد.

 

اختلالات سلامت روان

اختلالات سلامت روان یکی دیگر از پیامدهای احتمالی کمبود منیزیم است. این علائم شامل بی تفاوتی است که با بی حسی ذهنی یا عدم احساس مشخص می‌شود. کمبود شدید حتی ممکن است منجر به هذیان و کما شود. علاوه بر این، مطالعات، سطح پایین منیزیم را با افزایش خطر ابتلا به افسردگی مرتبط دانسته اند. همچنین کمبود منیزیم ممکن است باعث ایجاد اضطراب شود. یک بررسی به این نتیجه رسید که مکمل‌های منیزیم ممکن است برای گروهی از افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی مفید باشد، اما کیفیت شواهد ضعیف است.

 

پوکی استخوان

پوکی استخوان یک اختلال است که با ضعف استخوان‌ها و افزایش خطر شکستگی استخوان مشخص می‌شود. جالب اینجا است که کمبود منیزیم نیز یک عامل خطر برای پوکی استخوان است. کمبود ممکن است به طور مستقیم استخوان‌ها را تضعیف کند و سطح کلسیم خون را که اصلی‌ترین ساختار استخوان است، کاهش می‌دهد.

مطالعات روی موش‌ها تایید می‌کند که کاهش منیزیم در رژیم غذایی باعث کاهش توده استخوانی می‌شود.

 

خستگی و ضعف عضلانی

خستگی یکی دیگر از علائم کمبود منیزیم است. خستگی شدید یا مداوم ممکن است نشانه یک مشکل باشد. از آنجا که خستگی یک علامت غیر اختصاصی است، یافتن علت آن غیرممکن است مگر اینکه با علائم دیگر همراه باشد. یکی دیگر از علائم مشخص کمبود منیزیم ضعف عضلانی است که به عنوان میاستنی نیز شناخته می‌شود. دانشمندان معتقدند ضعف به دلیل از دست دادن پتاسیم در سلول‌های ماهیچه‌ای است، وضعیتی که با کمبود منیزیم همراه است؛ بنابراین کمبود منیزیم یکی از علل احتمالی خستگی یا ضعف است.

 

فشار خون بالا

مطالعات روی حیوانات نشان می‌دهد که کمبود منیزیم ممکن است فشار خون را افزایش داده که یک عامل خطر قوی برای بیماری‌های قلبی است. چندین مطالعه نشان می‌دهد که سطوح پایین منیزیم یا رژیم غذایی ضعیف ممکن است فشار خون را افزایش دهد. چندین بررسی به این نتیجه رسیده اند که مکمل‌های منیزیم ممکن است فشار خون را به ویژه در بزرگسالان مبتلا به این بیماری کاهش دهد.

 

آسم

گاهی کمبود منیزیم در افراد مبتلا به آسم شدید مشاهده می‌شود. علاوه بر این، میزان منیزیم در افراد مبتلا به آسم کمتر از افرادی است که این بیماری را ندارند. محققان معتقدند کمبود منیزیم ممکن است باعث تجمع کلسیم در عضلات پوشاننده مجاری هوایی ریه‌ها شود. این امر باعث تنگ شدن مجاری تنفسی شده و تنفس را دشوارتر می‌کند. جالب اینجاست که گاهی یک دستگاه استنشاقی با سولفات منیزیم به افراد مبتلا به آسم شدید داده می‌شود تا به گسترش مجاری تنفسی کمک کند.

 

ضربان قلب نامنظم

نامنظم شدن ضربان قلب یکی از جدی‌ترین علائم کمبود منیزیم است. آریتمی، اغلب هیچ علامتی ندارد. با این حال، در برخی افراد، ممکن است باعث تپش قلب شود. در شدیدترین موارد، آریتمی ممکن است خطر سکته مغزی یا نارسایی قلبی را افزایش دهد. دانشمندان معتقدند که عدم تعادل سطح پتاسیم در داخل و خارج از سلول‌های ماهیچه‌های قلب می‌تواند موجب این مشکل شود، وضعیتی که با کمبود منیزیم همراه است. برخی از افراد مبتلا به نارسایی احتقانی قلب و آریتمی، سطح منیزیم کمتری نسبت به افرادی که این بیماری را ندارند، نشان داده اند. تزریق منیزیم در برخی بیماران موجب بهبود قابل توجهی در عملکرد قلب آن‌ها می‌شود. مکمل منیزیم همچنین ممکن است به کاهش علائم در برخی از افراد مبتلا به آریتمی کمک کند.

دوشنبه, 18 ارديبهشت 1402 07:26

عاقبت گناه‌های کوچک

امام رضا علیه السلام:

الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلی الکبائرِ ، و مَن لَم یَخَفِ اللّه َ فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکثیرِ

گناهان کوچک راه هایی به سوی گناهان بزرگند و کسی که از خداوند در اندک ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمی ترسد.

 

بحارالأنوار: ۷۳/۳۵۳/۵۵

دوشنبه, 18 ارديبهشت 1402 07:25

بیانات در دیدار معلمان

به مناسبت هفته‌ی معلّم(۱)
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، نمونه‌ای از برترین و شریف‌ترین قشرها و خدمتگزاران کشور، یعنی جامعه‌ی معلّمین کشور. از بیانات این برادر عزیزمان، سرپرست محترم، تشکّر میکنم؛ نکات بسیار خوب و مهمّی را بیان کردند. آنچه اطّلاع دادند که انجام گرفته ــ که بنده از بعضی از آنها بی‌خبر بودم ــ مهم است، آنچه هم که گفتند بنا است انجام بدهند و اقدام بکنند بسیار حائز اهمّیّت است. باید همّت کنند؛ اینها همه‌ شدنی است. اگر کسی تصوّر بکند که این بلندپروازی است و رفتن به سوی یک افقهایی است که دستمان به آن نمیرسد، قطعاً اشتباه کرده. همه‌ی اینهایی که گفتند توقّعاتِ ما است و شدنی است؛ همّت میخواهد، کاردانی میخواهد، پیگیری میخواهد و کمک الهی شامل یک چنین حرکتی خواهد بود ان‌شاءالله. از سرودی هم که اجرا کردید تشکّر میکنم؛ سرود متفاوتی بود که با توحید الهی شروع شد، با مدح معلّم ادامه پیدا کرد؛ انصافاً جای همین هم هست که بعد از حمد الهی، انسان به مدح معلّمین بپردازد؛ خیلی خوب بود.

یاد شهید عزیزمان مرحوم آیت‌الله مطهّری را گرامی میدارم که به معنای واقعی کلمه یک معلّم بود. همه‌ی آن خصوصیّاتی که ما در معلّمین مدارسمان یا مدرّسین دانشگاه‌هایمان انتظار داریم، در این مرد وجود داشت؛ علم داشت، تعهّد داشت، دقّت داشت، پیگیری داشت، نظم و انضباط در کار داشت؛ خیلی خصوصیّات مثبت در این مرد بزرگ وجود داشت. بحمدالله شهادت او هم برکاتی برای کشور داشت؛ خود ایشان که خب به مقامات عالی رسید و آثار ایشان [هم] بر اثر این شهادت، در دل جامعه جا باز کرد. من توصیه میکنم نوشته‌های ایشان و تنظیم‌شده‌های سخنرانی‌های ایشان را، بخصوص معلّمین، حتماً نگاه کنند و بخوانند؛ خیلی به دردتان میخورد.

خب، این جلسه در واقع اوّلاً برای تکریم جامعه‌ی معلّمین کشور است که بنده خودم را موظّف میدانم این تکریم را هر سال انجام بدهم، ثانیاً نکاتی در باب آموزش‌وپرورش که امروز هم چند جمله‌ای عرض میکنیم.

به گمان من اوّلین مطلبی که در باب معلّم باید بنده امروز عرض بکنم، سپاس از جامعه‌ی معلّمان است؛ این سربازان گمنام نظام اسلامی و اسلام و مسلمین که در اطراف کشور، در دورترین نقاط کشور، بی‌سروصدا مشغول کارند، مشغول مجاهدتند و با سختی‌ها، با مشکلات فراوان، دارند کار میکنند. در واقع، فرزندان ملّت را این جامعه‌ی معلّمین دارند تربیت میکنند و آنها را برای آینده‌ی روشنی آماده میکنند. حالا همه‌ی معلّمین یک‌جور نیستند؛ مثل همه‌ی جوامع دیگر، مثل همه‌ی قشرهای دیگر، سطوح مختلفی دارند، امّا آن نگاه کلّی به معلّم این است که عرض کردم. کمبود امکانات هم دارند که این فقط مال امروز هم نیست. در گذشته هم معلّمین در آزمونهای گوناگون سربلند بیرون آمدند. در دفاع مقدّس، معلّمین کشور نزدیک به پنج هزار شهید دادند؛ معلّمان کشور چهار هزار و نهصد و خرده‌ای شهید دادند. دانش‌آموزانی که غالباً تحت تأثیر نَفَس گرم معلّمین به جبهه رفتند و شهید شدند، حدود ۳۶ هزار نفرند؛ این دانش‌آموزان ممکن است تحت تأثیر خانواده و مسجد و رفقا هم بودند، امّا اغلب یا بسیاری از این جوانان دانش‌آموز و دبیرستانی که جبهه رفتند، تحت تأثیر نَفَس گرم این معلّمین بودند.

کاری که معلّم بر عهده گرفته ــ معلّم متعهّد ــ به نظر من مهم‌ترین کار در کشور است؛ یعنی تربیت و تعلیم نونهالان کشور، یعنی ساختن آینده‌ی کشور. معلّم در واقع معمار آینده‌ی کشور است. امروز شما دارید فردای کشور را میسازید. اگر بتوانید انسان آگاه، عالم، اهل فکر کردن، متفکّر، اهل منطق، باایمان، بااراده،‌ متشرّع، پایبند به اخلاق اسلامی، پایبند به تعهّدات ملّی تربیت کنید، بزرگ‌ترین خدمت به کشور انجام گرفته؛ یعنی واقعاً هیچ خدمت دیگری قابل مقایسه‌‌ی با این نیست. این قضیّه‌ی تربیت نوجوانان ما، با توجّه به هوش نوجوان ایرانی، ضریب پیدا میکند و اهمّیّت مضاعف پیدا میکند. اگر ما با یک جامعه‌ی جوان و نوجوانِ متوسّط از لحاظ ذهنی مواجه بودیم، یک جور بود؛ حالا که با یک قشرِ جوانِ هوشمند مواجهیم که از متوسّط هوش جهانی بالاترند، قضیّه جور دیگر است. این ثروت عظیمی است. اگر ما این موجود باارزش، یعنی این جوان هوشمند را ــ که هوشمندیِ خودش را در المپیادها، در مسابقات جهانی، در همه چیز ثابت کرده ــ تربیت نکنیم و به جایگاه شایسته نرسانیم، واقعاً جفا شده؛ این جواهرِ قیمتی‌ای است، این را باید خوب ساخت.

خب، این نقش و جایگاه معلّم است. جایگاه خیلی مهم است، خیلی بالا است، مسئولیّت هم به همین اندازه بالا است؛ مسئولیّت هم بالا است. چون راجع به این قضیّه خیلی صحبت کرده‌ایم ــ هم خود بنده صحبت کرده‌ام، هم همه صحبت کرده‌اند ــ من چند سرفصل کوتاه را عرض میکنم.

یکی اینکه شاگرد را معلّم مثل فرزند خودش بداند. شما در مورد پسر خودتان یا دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمیخواهید خوشبخت باشد؟ نمیخواهید سربلند باشد؟ نمیخواهید عاقل باشد؟ نمیخواهید باسواد باشد؟ نمیخواهید رفتار او در جوامع، در خانواده‌ها، احترام‌برانگیز باشد؟ انسان راجع به بچّه‌اش این چیزها را میخواهد؛ عین همینها را از این شاگردتان هم بخواهید. یعنی کار شما در درجه‌ی اوّل درس ‌دادن است، امّا در خلال هر درسی ــ بنده بارها گفته‌ام گاهی مثلاً یک معلّم ریاضی یا معلّم فیزیک، در اثنای درس، یک کلمه میگوید که از یک ساعت سخنرانی‌ای که بنده‌ی مثلاً واعظ میکنم تأثیرش در این جوان بیشتر است! با یک کلمه؛ اینها را دیده‌ایم ــ با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیّتهای انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید. فرض کنید فرزند خودتان است، دارید او را پرورش میدهید؛ این اوّلین توقّعی است که انسان از معلّمین دارد. البتّه این غیر از مسئله‌ی «پرورشی» است که بعداً عرض خواهم کرد؛ آن امور پرورشی، مستقلّاً یک مسئله‌ی جداگانه‌ای است؛ بعضی‌ها اینها را با هم مخلوط میکنند. آنهایی که میخواستند «پرورشی» را تعطیل کنند، میگفتند «معلّم در همان حالِ تعلیم، پرورش هم بدهد»، که خب این حرف ناقص و ناتمامی است؛ لکن در اثنای تعلیم میشود به معنای واقعی تربیت هم انجام داد، «پرورشی» هم به جای خود.

یک نکته‌ی دیگر تشویق دانش‌آموزان به حضور در مراکزی است که آن مراکز برکت‌آفرین است، نورآفرین است، مثل مساجد، مثل هیئتها. به‌تجربه ثابت شده جوانی که با مسجد سر و کار دارد و ارتباط دارد، خیرش بیشتر به جامعه میرسد؛ یعنی احتمالش بیشتر است. نه اینکه آدمِ جوان یا غیرجوانِ مسجدی منحرف نمیشود؛ چرا، همه‌ی احتمالات وجود دارد، لکن این زمینه یک زمینه‌ی بسیار باارزشی است.

یک نکته در مورد رفتار معلّم اهتمام به حضور دانش‌آموز در مدرسه است. خب این قضیّه‌ی کرونا و این آموزش مجازی و آموزش از راه دور واقعاً ضربه زد، یعنی اختلال ایجاد کرد در کار آموزش کشور. ممکن است که ما بگوییم با فضای مجازی و ارتباط ویدئویی و امثال اینها میشود درس را تعلیم داد، امّا شاگرد، دانش‌آموز، غیر از یادگیری و شنیدن درس، احتیاج به حضور در فضای آموزشی دارد؛ احتیاج دارد به اینکه بین همسالان خود، همکاران خود، همسانان خود حضور داشته باشد؛ این هم‌افزایی ایجاد میکند، این خیلی مهم است. باید سعی بشود که دانش‌آموز در مدرسه حضور پیدا بکند؛ مدرسه موضوعیّت دارد. این هم یک مطلب. خب، عرض کردیم که کرونا ضربه زد، این فتنه‌ها و اغتشاشها و مانند اینها هم ضربه میزند؛ یعنی اینها با این ناامنی‌هایی که در خیابان و از این قبیل درست میکنند، یکی از ضرباتی که به کشور میزنند همین است که مدرسه‌ها را ناامن میکنند. یا همین مسائل مربوط به مسمومیّت و مانند اینها اگر حالا واقعی باشد یا شایعه باشد، دست دشمن اگر در کار باشد که ظاهراً هم همین‌جور است، این واقعاً یک ضربه‌ به اساس کار در کشور و اساس آموزش‌وپرورش است، چون از حضور در مدرسه مانع میشود.

یکی از چیزهایی که از معلّمین عزیز و محترم انتظار میرود این است که احساس هویّت ایرانی و اسلامی و شخصیّت ملّی را در کودکان این کشور باید زنده کنید. مسئله‌ی زبان مهم است، مسئله‌ی ملّیّت مهم است، مسئله‌ی پرچم مهم است؛ دلبسته باید باشد؛ اینها چیزهای لازمی است، اینها اساسی است. بایستی این شناخت را، این هویّت‌شناسی ملّی و شخصی را در دانش‌آموز زنده کنید؛ [دانش‌آموز] باید به ایرانی بودنِ خودش افتخار کند. البتّه افتخار هم دارد. فقط هم با اینکه [بگوییم] «افتخار کنید»، با توصیه، درست نمیشود. حالا بعد من در باب کتابهای درسی عرض خواهم کرد؛ مفاخر ملّی، سابقه‌ی فرهنگی، عزّت تاریخی، وقتی که به نوجوان و جوان نشان داده بشود، در او احساس عزّت به وجود می‌آید. دیگران تاریخی ندارند، برای خودشان تاریخ درست میکنند، فیلمش را هم میفرستند اینجا در تلویزیون ما پخش میشود؛ نه چنان قهرمانهایی دارند، نه چنان آدمهایی دارند، [ولی] درست میکنند؛ هنر است، هنر فیلم‌سازی است. ما این‌ همه گذشته‌ی تاریخیِ پُر از حماسه و پُر از شجاعت و پُر از صفات عالیه‌ی بشری و انسانی و اجتماعی داریم، اینها مسکوت میماند. این هم یکی.

خب، عرض کردم که چند نکته توقّع از معلّمین است. ما از معلّم توقّع داریم احساس مسئولیّت کند و این توقّع، توقّعِ به‌جایی است؛ امّا در مقابل، در قبال معلّم هم باید احساس مسئولیّت بشود. باید انصاف را رعایت کرد؛ وقتی نظام از جامعه‌ی معلّمی توقّعی دارد، باید در قبال این جامعه احساس مسئولیّت هم بکند. این احساس مسئولیّت [هم] در همه‌ی ابعاد است؛ فقط مسئله‌ی معیشت نیست. البتّه مسئله‌ی معیشت خیلی مهم است، امّا فقط مسئله‌ی معیشت نیست، مسئله‌ی تجربه‌آموزی است، مسئله‌ی مهارت‌آموزی است؛ همین چیزهایی که حالا سرپرست محترم در سخنرانی‌شان گفتند که راجع به معلّمین این کارها را باید بکنیم یا میخواهیم بکنیم، اینها جزو وظایف است، اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد؛ یعنی اینها احساس مسئولیّت دستگاه در قبال معلّم است؛ [مثل] آموزشهای ضمن خدمت و همین رسیدگی به دانشگاه فرهنگیان. این دانشگاه فرهنگیان خیلی مهم است و دستگاه‌های تربیت معلّم کلّاً خیلی مهمّند، رسیدگی به اینها خیلی مهم است.

خب، چند جمله هم در باب اصل مسئله‌ی آموزش‌وپرورش عرض میکنیم. یک مطلب درباره‌ی جایگاه آموزش‌وپرورش در نظام مدیریّت کشور است. اصلاً  آموزش‌وپرورش در مدیریّت اداره‌ی کشور چه جایگاهی دارد؟ این را باید اوّل به بعضی بفهمانیم. به نظر بنده، بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزش‌وپرورش را در پیشرفت همه‌جانبه‌ی کشور درک کنند. یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارتهایی هم وارد آورده، و آن کوچک‌انگاریِ این دستگاه حیاتی است. [برخی مسئولین] قدر و عظمت و ابعاد تأثیر این دستگاه حیاتی را نشناختند، بعضی آن را به صورت یک مزاحم و به صورت یک مجموعه‌ی مصرفی نگاه کردند. اینها را که من عرض میکنم، چون حرفهایی را از خود افراد شنیده‌ام؛ به بنده میگفتند که مثلاً فرض کنید فلان قدر از بودجه‌ی کشور صرف آموزش‌وپرورش میشود. دنباله‌اش چیست؟ دنباله‌اش برون‌سپاری است که حالا من راجع به برون‌سپاری عرض خواهم کرد. یعنی به چشم یک مزاحم به آموزش‌وپرورش نگاه میکردند؛ خب این معلوم است نتیجه‌اش چه میشود.

به نظر بنده، عبور از گردنه‌های دشوار پیشرفت ــ که ما دنبال پیشرفت همه‌جانبه‌ی کشور هستیم و در این مسیر گردنه‌های دشواری وجود دارد ــ بدون کمک آموزش‌وپرورش ممکن نیست. امروز از زبان صاحب‌نظران و صاحبان تخصّص در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتّی سیاسی، انسان می‌شنود که وقتی راجع به مشکلات اساسی و گره‌های سخت کشور بحث میشود، علاج کار را در مدرسه جستجو میکنند: اگر مثلاً در ۲۰ سال قبل یا ۲۵ سال قبل به مدرسه رسیده بودیم، امروز فلان مشکل وجود نداشت؛ این را متخصّصین میگویند، این را صاحب‌نظران میگویند و این درست است، این نگاهِ کاملاً درستی است. چاره‌ی کار در اصلاح مدرسه است، در برنامه‌ریزی درست برای مدرسه و برای جوان و نوجوان است؛ این یک حقیقتی است که وجود دارد. خب نگاه به آموزش‌وپرورش باید این نگاه باشد؛ اگر این نگاه بود، امیدواری وجود دارد که بر همین پایه برنامه‌ریزی بشود و اگر برنامه‌ریزی شد و همّت وجود داشت، همان‌طور که عرض کردم، عملی است، خواهد شد؛ یعنی ما هیچ چیز نشدنی نداریم، همه‌ی اینها شدنی است؛ منتها اوّل باید نگاه، نگاه درستی باشد، بعد هم همّت و پشتکار دنبالش باشد. خب پس مطلب اوّل ما فهم اهمّیّت دستگاه حیاتی آموزش‌وپرورش است؛ این را همه باید بدانند؛ هم مردم، [هم] خود آموزش‌وپرورش و البتّه مسئولین کشور ــ تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در قوّه‌ی مقنّنه و عمدتاً در قوّه‌ی مجریه ــ بدانند که اهمّیّت این دستگاه چقدر زیاد است.


یک نکته‌ی مهم که غالباً در آموزش‌وپرورشِ ما از آن عبور میشود و به آن توجّه نمیشود، مسئله‌ی ثبات مدیریّت است. در این دستگاهِ به این عظمت، به این اهمّیّت، ما دچار بی‌ثباتی هستیم. گفت:
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت(۲)

یکی می‌آید یک برنامه‌ای میریزد، یک کاری را شروع میکند، [با رفتنِ او] نیمه‌کاره رها میشود، دیگری می‌آید. اینجا به من گزارش دادند ــ البتّه خود بنده هم میتوانستم بفهمم، امّا در گزارشها هم بود ــ که از سال ۹۲ تا کنون که ده سال است، ما پنج وزیر و چهار سرپرست در آموزش‌وپرورش دیده‌ایم! این چیز خیلی عجیب‌وغریبی است. خب در وزارتهای دیگرِ‌ ما، [مثل] وزارت خارجه یا وزارت جهاد کشاورزی، هفت سال، هشت سال، گاهی بیشتر، یک وزیر در دو دولت میمانَد؛ چرا در وزارت آموزش‌وپرورش این‌جور بی‌ثباتی در مدیریّت وجود دارد؟ ببینید، همه‌ی فعّالیّتهای دیربازده به ثبات مدیریّت احتیاج دارد، از جمله آموزش‌وپرورش که خب فعّالیّتش خیلی دیربازده است؛ یعنی شما که امروز روی نوجوان دارید برنامه‌ریزی میکنید، این بایست مثلاً بیست سال دیگر یا سی سال دیگر اثرش ظاهر بشود. اینها به ثبات در مدیریّت احتیاج دارد. خب وقتی وزیر عوض شد، خیلی‌های دیگر هم عوض میشوند؛ معاونها عوض میشوند، مدیرها عوض میشوند، مدیران میانی عوض میشوند، حتّی شنیده‌ام گاهی مثلاً تا سطح مدیر مدرسه با رفت‌وآمد وزیر عوض میشود. این هم یک مسئله است.

یک نکته‌ی دیگر در باب آموزش‌وپرورش ــ که این هم یکی از اساسی‌ترین نکات مربوط به آموزش‌وپرورش است ــ مسئله‌ی انطباق یا عدم انطباق نظام آموزشی آموزش‌وپرورش و نظام ساختاری آموزش‌وپرورش با نیازهای کشور است. ساختار آموزش‌وپرورش ما ــ مثلاً وضع کلاس‌بندی‌های دبستان و دبیرستان یا [برنامه‌ریزی‌های] منطقه‌ای و امثال اینها ــ و همچنین ترتیب درسی و علمی در این دستگاه عظیم، چقدر با نیازهای کشور تطبیق میکند؟ این یکی از آن مسائل بسیار مهم است. مسئولان عالی فرهنگی کشور، بخصوص در خود آموزش‌وپرورش، باید روی این فکر کنند. البتّه در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید فکر کنند و آن شورای عالی آموزش[و پرورش] باید روی این فکر کنند، مدیران اجرائی آموزش‌وپرورش هم باید روی این فکر کنند. ما در کشور به چه چیزی احتیاج داریم و حالا به این نوجوان‌مان چه چیزی داریم یاد میدهیم؟ آیا این به درد فردای او خواهد خورد؟ البتّه کشور به نیروی متفکّر و دانشمند احتیاج دارد؛ [امّا] به نیروی کار چطور؟ احتیاج ندارد؟ همان قدر که به نیروی مغزافزار نیاز است، به بازوی کارافزار هم نیاز است، در سطح کشور، در همه‌ی بخشها؛ این را چه‌جوری تنظیم میکنیم؟ همان اندازه‌ای که به نرم‌افزار نیاز داریم، به سخت‌افزار نیاز داریم.

خب الان نسبت این آموزشهای عمومی که در دبیرستان‌های ما رایج است، با آموزش فنّی‌وحرفه‌ای آیا نسبت متعادلی است؟ بنده چقدر در دورانهای گذشته راجع به آموزشهای فنّی‌وحرفه‌ای سفارش کردم!(۳) خب حالا ایشان گفتند که یک مقداری افزایش پیدا کرده امّا باید نسبت، یک نسبت متعادلی باشد. یا مثلاً آیا نیروی کارِ ماهر در نظام آموزشی ما پرورش پیدا میکند؟ مهارت در کار، به انواع خدمات لازم، در تولید و در امثال اینها. خب آموزش‌وپرورش باید فکر اینها را بکند. یا این مسیر کنونی دبیرستان‌های ما؛ مسیر کنونی یک مسیری است به سمت دانشگاه؛ یعنی این [مسیری] که الان هست یک دالانی است از دبستان و دبیرستان به سمت دانشگاه؛ آیا این ضروری است؟ واقعاً باید همه همین‌طور بیایند عبور کنند بروند به سمت دانشگاه؟ این ضروری است؟ این اصلاً برای کشور بهره‌ده است؟ من چند روز قبل از این در جمع کارگران عزیز که اینجا بودند گفتم(۴) ــ به نظرم آنجا گفتم ــ که ما یک تعداد زیادی دیپلمه را تبدیل میکنیم به کارشناس‌ها و کارشناس‌های ارشد بیکار و ناراضی و معترض، که حق هم دارند؛ این همه درس خوانده، کارِ مناسبِ درسش وجود ندارد. واقعاً روی اینها باید فکر کرد، اینها را باید ملاحظه کرد.

آیا ما منابع انسانی خودمان را که ارزشمندتر از منابع مادّی هستند، درست داریم توزیع میکنیم؟ منابع انسانی ما همین نوجوان‌ها و همین جوانهای ما هستند دیگر؛ توزیع اینها در بخشهای مختلف آموزشی توزیع درستی است؟ اینها مهم است. بالاخره سیاست اصلی در آموزش‌وپرورش باید سودمند بودن آموزشها برای آینده‌ی کشور باشد. ما فردا در کشور به چه چیزی احتیاج داریم؟ این را بایستی فکر کنیم. یک وقتی چند سال پیش، یکی از دوستانی که در این کارهای آموزش و مانند اینها بود میگفت ما در کشور خودمان، به حسب نسبت جمعیّت، بیشتر از آمریکا مهندس داریم! آنها روی چه چیزی بیشتر کار میکنند؟ روی علوم انسانی؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آنچه دنیا را اداره میکند علوم انسانی است؛ سیاست است، مدیریّت است، اینها است که دارد سیاستهای دنیا و حرکتهای دنیا را پیش میبرد و اداره میکند؛ روی این بیشتر تکیه میکنند. حالا من نمیخواهم این را توصیه کنم؛ من نمیخواهم بگویم جلوی مهندسی را بگیریم یا مثلاً علوم انسانی را چه کار کنیم؛ نه، باید این ملاحظه را کرد که کشور امروز و فردا به چه چیزی احتیاج دارد، ما این جوان را برای چه چیزی بایستی تربیت کنیم. علم نافع، علمی که برای آینده‌ی کشور نافع باشد؛ این باید جزو اصلی‌ترین دغدغه‌های مسئولان آموزش‌وپرورش باشد. این هم یک نکته.

یک نکته‌ی دیگر مسئله‌ی تحوّل در آموزش‌وپرورش و مسئله‌ی این سند تحوّلی(۵) است که بالاخره بعد از مدتّها با تأخیر تهیّه و آماده شد. درباره‌ی سند تحوّل، من در سالهای قبل هم که دیدار داشتیم مکرّر گفته‌ام،(۶) باز هم باید بگویم؛ حالا الان امیدواری هست که ان‌شاءالله همّتی در مجموعه وجود داشته باشد که این کارها را انجام بدهند. اوّلاً بایستی سند تحوّل دائماً به‌روزرسانی بشود. درست است که سند تحوّل تنظیم شد و سند خوبی هم هست، امّا آیه‌ی قرآن نیست؛ نه اینکه حالا هر روز به یک شکلی دربیاورند، امّا بایستی افراد صاحب‌نظر آن را به‌روزرسانی کنند و تکمیل کنند.

ثانیاً برای اجرای سند تحوّل یک نقشه‌ی راه لازم است؛ این نقشه‌ی راه تا حالا تنظیم نشده؛ یعنی بنده اطّلاع ندارم، آنچه به من هم گزارش دادند همین است. نقشه‌ی راه برای اجرای سند تحوّل تهیّه نشده؛ برای همین هم هست که از سند تحوّل در کف مدرسه خبری نیست. سند تحوّل چیز خوبی است، حرفهای بسیار خوبی در آن هست، امّا در واقعیّت، در محیط تعلیم و تربیت، انسان اثری و نشانی از سند تحوّل نمیبیند؛ این برای این است که نقشه‌ی راه تهیّه نشده. پس بنابراین، نکته‌ی بعدی در مورد سند تحوّل این است که بایستی نقشه‌ی راه برای آن تهیّه بشود، یک برنامه‌ریزی باید برای آن بشود.

نکته‌ی سوّم این است که این نقشه‌ی راه باید از سوی دولت و مجلس حمایت بشود، کمک بشود. اگر چنانچه در آموزش‌وپرورش نشستند با صاحب‌نظران بحث کردند، همفکری کردند، بالاخره یک نقشه‌ی راهی برای اجرای سند تحوّل درست کردند، [امّا] وقتی که میخواهند بودجه را تنظیم کنند، مدام مشکل درست شد، در دولت مشکل درست شد، در مجلس ایراد گرفته شد، خب به جایی نمیرسد. باید دولت و مجلس حمایت کنند.

دیگر اینکه برای سند تحوّل، یک بدیلی و رقیبی درست نکنند. سند تحوّل یک سند متقن و محکم و خوبی است؛ دیگر از یک گوشه‌ای باز یک سند دیگری سر درنیاورد برای تحوّل، همه را متحیّر کند که چه کار کنیم، چه کار نکنیم.

دیگر اینکه در این نقشه‌ی راهی که اشاره کردم، شاخصهای قابل اندازه‌گیری وجود داشته باشد. حالا معمولاً شاخصهای قابل اندازه‌گیری شاخصهای کمّی است، امّا گاهی در یک مواردی شاخص کمّی ممکن است امکان‌پذیر نباشد امّا همان کیفیّت قابل اندازه‌گیری باشد؛ یعنی یک شاخصهایی را برای آن مشخّص کنند، بعد هم آموزش‌وپرورش به طور دائم مورد رصد قرار بگیرد که آیا تحقّق پیدا کرد، در این مسیر پیشرفت حاصل شد، انجام گرفت یا نگرفت. اینها لازم است؛ یعنی صرف اینکه ما یک سند درست کردیم کافی نیست. حالا البتّه شنیده‌ام ــ ایشان(۷) هم گفتند ــ که بعد از یازده سال، یک ردیف مستقلّی در بودجه برای اجرای سند معیّن شده؛ خیلی خوب، مبارک است ان‌شاء‌الله! [اگر] تحقّق پیدا کند، کار پیش برود ان‌شاء‌الله، خوب است. این هم یک نکته در مورد آموزش‌وپرورش.

یک مطلب مهمّ دیگر در مسائل آموزش‌وپرورش جذب معلّم است که این واقعاً سرنوشت‌ساز است. ما امروز با کمبودِ معلّمِ کارآمد و متعهّد روبه‌رو هستیم. معلّمین زیادی در سرتاسر کشور از جانشان دارند مایه میگذارند؛ در این شکّی نیست؛ ما میدانیم، اطّلاع داریم، امّا در عین حال این کمبود را هم میدانیم. ما دچار کمبود هستیم، این کمبود هم به خاطر آن است که در گذشته پیش‌بینی نشده. ببینید، اینکه گفتم «کارهای بلندمدّت»، یکی‌اش همین است؛ در گذشته پیش‌بینی نشده. حتّی آن وقتی که بنا بود دانشگاه فرهنگیان تأسیس بشود، بعضی میگفتند این دانشگاه به درد نمیخورد، کاری از آن برنمی‌آید؛ خب الحمدالله پیشرفت دانشگاه خوب بوده، اگرچه ظرفیّتش کم است. ظرفیّت دانشگاه فرهنگیان دو برابر هم [شود] شاید کم باشد؛ احتیاج دارد به اینکه ظرفیّتش افزایش پیدا کند، زیرساخت‌هایش افزایش پیدا کند، واقعاً کمک بشود. راه حلّش این است: باید سرمایه‌گذاری کنیم. اگر نیاز به معلّمِ کارآمد و متعهّد و مسئول، مورد قبول است ــ که قطعی است و چاره‌ای جز قبول این نیست؛ یعنی واقعاً همه باید نیاز به معلّم را بپذیرند ــ این سرمایه‌گذاری لازم دارد، تلاش لازم دارد. دستگاه‌های مراکز تربیت معلّم، از جمله مهم‌ترینش دانشگاه فرهنگیان، باید تقویت بشوند که بتوانند کار را پیش ببرند؛ هم زیرساخت‌هایشان تقویت بشود، هم ظرفیّتهایشان افزایش پیدا کند.

البتّه علاوه‌ی بر این، شایستگی‌های حرفه‌ای معلّم و شایستگی‌های عمومی معلّم هم در طول خدمت بایستی رصد بشود؛ یعنی صرفاً [رصدِ] اوّلِ کار اهمّیّت ندارد؛ اوّلِ کار اهمّیّت دارد، لکن ادامه هم اهمّیّت دارد. و راهش این است که ضوابط گزینش کم‌رنگ نشود؛ خب یک مقداری سختی‌هایی دارد، گزینش‌های در چهارچوب ضوابط یک مقدار سخت است، [امّا] نگذارند این سختی موجب بشود که این ضوابط کم‌رنگ بشود.

از معلّمین مجرّب مؤمن قدیمی هم باید استفاده بشود. بنده می‌شناختم معلّمی را که نزدیک به هفتاد سال معلّمی کرد، بااخلاص؛ شوخی است؟ در سنّ نودوچندسالگی به رحمت ایزدی پیوست؛ تا اواخر عمر، شاید تا همان آخر عمر، مدرسه را ترک نمیکرد، میرفت مدرسه و می‌آمد؛ اینها خیلی باارزشند. او یک کلمه هم که در مدرسه درس بدهد و با یک تعدادی دانش‌آموز مواجه بشود، این قیمت دارد؛ اینها را حفظ کنید.

یک مطلب دیگری که باز این هم مهم است، مسئله‌ی کتابهای درسی است. خب در این سالها سفارشهای زیادی در این زمینه شده، تأثیراتی هم داشته، کارهای خوبی هم در کتابها انجام گرفته، لکن آن توقّعی که انسان از کتاب درسی دارد این است که کتاب درسی باید سرشار باشد از مشوّقهای نسل جوان؛ یعنی کتاب درسی باید نسل جوان را که کتاب را میخواند، سر شوق بیاورد. نوع تألیف کتاب ــ در هر رشته‌ای [باشد] فرق نمیکند؛ چه در رشته‌های علوم انسانی، چه در رشته‌های علوم ریاضی یا طبیعی ــ باید جوری باشد که دانش‌آموز را سر شوق بیاورد. البتّه معلّم هم نقش دارد؛ در این زمینه که دانش‌آموز را سر شوق بیاورد، کیفیّت معلّم و رفتار معلّم نقش دارد، امّا کتاب میتواند نقش زیادی در این زمینه ایفا کند.

مفاهیم اسلامی در کتابها بیاید؛ همان‌طور که عرض کردم، اینها میتواند در همه‌ی رشته‌های درسی بیاید، منتها به‌تناسب؛ در کتاب رشته‌ی علوم انسانی یک جور، مثلاً در کتاب رشته‌ی علوم طبیعی یک جور دیگر، امّا میتواند بیاید؛ هم مفاهیم اسلامی، هم مفاخر اسلامی و ایرانی. در کتابهای علمی، مفاخر ایرانی معرّفی بشوند. ما یک روزی سردمدار علم در همه‌ی دنیا بودیم. من از افراد مطّلع شنیدم که گفتند تا چند سال قبل از این ــ مثلاً تا ده بیست سال یا سی سال پیش؛ حالا من دقیق نمیتوانم بگویم ــ کتاب قانون ابن‌سینا در مراکز علمی مهمّ اروپا مطرح بوده و ترجمه شده بود. آن زمان که به من گفتند، کتاب قانون که ابن‌سینا آن را عربی نوشته، به فارسی ترجمه نشده بود، [در حالی که] به زبانهای اروپایی، انگلیسی، فرانسه ترجمه شده بود. بعد البتّه ترجمه شد؛ یک مترجم(۸) بسیار خوبی زحمت کشید و انصافاً ترجمه‌ی بسیار عالی‌ای از قانون تهیّه شده که بنده دارم. یعنی این‌جوری است؛ ما مفاخر علمی را معرّفی کنیم به جوانهایمان، اکتشافات علمی اینها را معرّفی کنیم. در تاریخ علمی دنیا به وسیله‌ی ایرانی‌ها کارهای بزرگی انجام گرفته؛ اینها را به جوانهایمان بگوییم؛ این تشویق میکند او را، سر شوق می‌آورد.

و البتّه شیوه‌ی کتاب‌نویسی هم بایستی جذّاب باشد، به‌روز باشد، مبتکرانه باشد. حالا اینکه میگویند زمانه تغییر کرده و تغییر میکند ــ که بنده هم قبول دارم ــ بعضی‌ها که میگویند زمانه تغییر میکند، مرادشان این است که اصول تغییر کند. اتّفاقاً اصول تغییر نمیکند؛ اصول در طول قرنهای متمادی [تغییر پیدا نمیکند]. اصل عدالت از اوّل دنیا تا حالا به عنوان یک اصل معتبر وجود داشته؛ آن [اصل] که تغییر پیدا نمیکند؛ اصل انصاف همین‌جور، اصل محبّت همین‌جور؛ اصول تغییر پیدا نمیکند. آنچه تغییر پیدا میکند همین روبناها است؛ یکی‌اش همین است: شیوه‌ی لباس پوشیدن، شیوه‌ی درس خواندن، شیوه‌ی کتاب نوشتن، شیوه‌ی مقاله نوشتن، شیوه‌ی شعر گفتن؛ اینها تغییر پیدا میکند. کتاب را به شیوه‌ی جدید [بنویسید].

یک مطلب دیگر ــ که قبلاً اشاره کردم ــ مسئله‌ی برون‌سپاری است. این فکر در گذشته در بعضی از مسئولین کشور وجود داشته که ما بیاییم آموزش‌وپرورش را از دولت جدا کنیم بدهیم دست بخشهای خصوصی و این خرج سنگین و این بودجه‌ی سنگین را از دوش آموزش‌وپرورش برداریم! دستشان درد نکند؛ برای نابود کردن کشور، این فکر خوبی است. شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است؛ هیچ نظامی نمیتواند این شأن را از خودش دور کند، از نظام قابل تفکیک نیست.  تربیت و تعلیم کشور به عهده‌ی نظام حاکم بر این کشور است، در همه‌ی دنیا [هم] همین‌جور است. یک مواردی یک استثناهایی دارد، مثل همین مدارسِ به‌اصطلاح «غیر انتفاعی» که حالا در کشور وجود دارد؛ اینها موارد استثنائی است. کار تعلیم و تربیت و اداره‌ی تعلیم و تربیت [کار دولتی است]، قانون اساسی ما هم که این را بصراحت بیان کرده. بنابراین، مسئله‌ی برون‌سپاری معنی‌ای ندارد؛ این شأن دستگاه حاکم قابل واگذاری نیست. این هم یک نکته.

در این باره ــ که شأن، شأن دولتی است ــ من میخواهم دو نکته‌ی فرعی عرض بکنم که البتّه این دو نکته‌ی فرعی هم باز مهم است. یکی مسئله‌ی مدارس دولتی است. تقویت مدارس دولتی مهم است. نباید در کشور جوری باشد که وقتی گفته میشود «مدرسه‌ی دولتی»، اوّلین چیزی که در مقابل انسان نقش میبندد ضعف مدرسه باشد؛ این نباید باشد. معلّمینِ خوب، مربّیانِ خوب، مربّیانِ تربیتیِ خوب، معلّمینِ متعهّد، فضاهای آموزشی قابل قبول، در مدارس دولتی باید وجود داشته باشد؛ این مطلب اوّل. وقتی ما به مدرسه‌ی دولتی کم‌اعتنائی بکنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه‌ی مالی‌اش آن قدر نبود که بتواند در آن مدرسه‌ای که شهریّه میگیرد ثبت نام بکند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ معنایش این است که کسی که بنیه‌ی مالی ندارد، بنیه‌ی علمی هم نداشته باشد. این بی‌عدالتیِ محض است؛ این‌ بی‌عدالتی به هیچ وجه قابل قبول نیست. پس یکی اینکه مدرسه‌ی دولتی بایستی از آموزش خوب، از معلّم خوب، از فضای آموزشی خوب بهره‌مند بشود.

مسئله‌ی دوّم مدارس غیر دولتی است. البتّه بعضی از مدارس غیر دولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند؛ باید از آن ابتکارات استفاده کرد، لکن به مجموعه‌ی مدارس غیر دولتی هم باید نظارت داشت. آموزش‌وپرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس. البتّه عرض کردم این به معنای آن نیست که آن ابتکاراتشان و کارهای نویی که در بعضی از این مدارس انجام میدهند نادیده گرفته بشود یا جلویش گرفته بشود؛ معنایش این نیست.

مسئله‌ی آخر و بسیار مهم مسئله‌ی امور پرورشی است. خب، شنیدم در ستاد آموزش‌وپرورش توجّهات خوبی به مسئله‌ی امور پرورشی میشود و شده ــ که خب مغتنم است و باید تشکّر کنیم ــ لکن این برنامه‌های پرورشی باید در مدرسه دیده بشود. در مدارس [از برنامه‌های پرورشی] خبر چندانی نیست؛ حالا یک جاهایی ممکن است در بعضی از مدارس باشد. باید امور پرورشی تا داخل مدارس امتداد داشته باشد. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسئول پرورشی ندارند؛ باید حتماً تأمین بشود. یک درصدِ خیلی بالایی را به بنده گزارش دادند، منتها چون من اطّلاع دقیق ندارم عرض نمیکنم. به هر حال، بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند.

یک نکته‌ی دیگر هم در مورد مسائل پرورشی این است که باید کار پرورشی جذّاب باشد، بچّه‌ها را فراری نباید بدهد؛ باید جوری باشد که بچّه‌ها به طرف آن جذب بشوند. تقویت هویّت ملّی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملّی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی، در شمار اصلی‌ترین کارهایی است که بایستی انجام بگیرد.

ما به آینده‌ِی آموزش‌وپرورش امیدوار هستیم و ان‌شاءالله که خدای متعال کمک میکند و شما معلّمین محترم میتوانید کارهای بزرگی را انجام بدهید. ان‌شاءالله هر چه زودتر تکلیف مدیریّت وزارت آموزش‌وپرورش هم معلوم بشود و مسئولین آموزش‌وپرورش هم قرص و محکم بچسبند به کار، ان‌شاءالله کار را پیش ببرید. به روح شهدای آموزش‌وپرورش درود میفرستیم و آرزو میکنیم که خدای متعال ما را هم به آنها ملحق کند و قلب مقدّس ولیّ‌عصر را از همه‌ی ما و شما خشنود کند، روح مطهّر امام بزرگوار را هم از ما خشنود کند.

والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته


در ابتدای این دیدار، آقای رضامراد صحرایی (سرپرست وزارت آموزشوپرورش) گزارشی ارائه کرد.
سعدی. گلستان، دیباچه
از جمله، بیانات در دیدار وزیر، معاونان و مدیران کلّ وزارت آموزش‌وپرورش (۱۳۷۰/۱۰/۲۵)
بیانات در دیدار کارگران (۱۴۰۲/۲/۹)
سند تحوّل بنیادین آموزش‌وپرورش
از جمله، بیانات در دیدار معلّمان (۱۴۰۱/۲/۲۱)
سرپرست وزارت آموزش‌وپرورش
آقای عبدالرّحمان شرف‌کندی