emamian

emamian

القاب شریف ایشان که از قرآن و کتب سایر ادیان و روایات به دست می‌آید بسیار زیاد است و هریک بیانگر یک ویژگی ممتاز و مدح و تعریف آن حضرت است. حاجی نوری در کتاب نجم‌الثاقب، این القاب را جمع‌آوری کرده که بیش از صد و هشتاد لقب است. بعضی از آنها را از آیات قرآن و بعضی را از کتب دیگر ادیان و مذاهب و بعضی را هم از روایات و ادعیه برداشت نموده است.[ النجم الثاقب، باب دوم.] در این مجال به بعضی از این القاب اشاره می‌کنیم.
القاب حضرت در کتب مذهبی ادیان دیگر:
«صاحب و حاشر» در صحف ابراهیم؛ «قائم» در زبور سیزدهم؛ «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم؛ «ماشیع» مهدی بزرگ در تورات به لغت عبرانی؛ «مهمید آخر» در انجیل؛ «پسر انسان» در عهد جدید؛ «فیروز» در کتاب اشعیای پیامبر؛ «سروش ایزد» در زمزم زرتشت؛ «پنده یزدان» در زند و پازند؛ «لندیطارا» در هزارنامه هندیان؛ «خسرو» در کتاب مجوس؛ «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان؛ «منصور» در کتاب دید براهمه.[نجم الثاقب باب دوم؛ الزام الناصب، علی یزدی حائری، ج۱، ص۴۸۱؛ فرهنگ الفبائی مهدویت،

چهارشنبه, 26 مرداد 1401 10:28

فرق شیعه و سنی در مساله مهدویت

اهل سنّت با شیعه در بعضی از مسائل مهدویت هیچ اختلافی ندارد: مثل اینکه  مهدی موعود ازنسل پیامبر(ص) و از فرزندان زهرای اطهر(س) است و اینكه زمین را پر از عدل و داد می كند، پس از آنكه پر از جور و ستم شده باشد و اینكه عیسی مسیح(ع) از آسمان نازل شده و در پشت سر امام مهدی(عج) نمازمی خواند، و اینكه مهدی حسینی بوده ازنسل امام حسین(ع) است و ... .

چون روایات متعددی از پیامبر(ص) در این مسائل وجود دارد که قابل انکار نیست و تنها دقت در مساله مدعیان دروغین مهدویت نشان می دهد که بحث مهدویت در جامعه اسلامی، چقدر فراگیر بوده و همه منتظر ظهور منجی بوده اند. و برای نمونه چند مورد از اظهار نظرهای اهل سنت را بیان می کنیم:

حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی متوفای ۶۵۸ه ق، دركتاب البیان خود می گوید: «احادیث پیامبر اكرم(ص) درباره مهدی(ع) به دلیل راویان بسیاری كه دارد به حد تواتر رسیده است».
ابن حجرعسقلانی شافعی متوفای ۸۵۲ ه ق، دركتاب «فتح الباری» كه درشرح «صحیح بخاری» نوشته است، در این مورد می گوید: «اخبار متواتر رسیده است كه مهدی(ع) از این امت است و عیسی(ع) از آسمان فرود خواهد آمد و پشت سرمهدی نمازخواهد خواند».

اختلاف شیعه با اهل سنت نیز، در بعضی از مسائل دیگر است که در آن مسائل نیز همه اهل سنت، مخالف شیعه نیستند. مثلا بعضی از اهل سنت با اعتقاد شیعه در مورد تولد حضرت مهدی(عج) مخالف هستند، در حالی که عده زیادی از اهل سنت نیز قبول دارند که حضرت مهدی(عج) متولد شده است. که ما برای نمونه چند مورد از آنها را نیز بیان می کنیم:

۱- علامه شمس الدین قاضى ابن خلكان شافعى (متوفاى ۶۸۱ ه)
او مى ‏گوید: « ابوالقاسم محمّد بن حسن عسكرى فرزند على هادى فرزند محمّد جواد، دوازدهمین امام نزد شیعه دوازده امامى معروف به حجّت ... ولادت او در روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى اتفاق افتاد. هنگام وفات پدرش پنج سال داشت ... ».[۱]

۲- علامه صلاح الدین خلیل بن أیبك صفدى‏
« حجت منتظر محمّد بن حسن عسكرى فرزند على هادى، فرزند محمّد جواد، فرزند على رضا، فرزند موسى كاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمّد باقر، فرزند زین العابدین، فرزند حسین بن على، فرزند على بن ابى طالب، حجت منتظر، دوازدهمین امام نزد شیعه امامیّه كه به اعتقاد آنها، او قائم مى‏باشد و در سال ۲۵۵ هجرى متولد شده است ...».[۲]

۳- ابن اثیر جزرى‏
وى در مورد حوادث سال ۲۶۰ هجرى مى ‏گوید: «در آن سال ابو محمّد علوى عسكرى وفات یافت. او یكى از امامان دوازده گانه طبق مذهب امامیه است. فرزند او محمّد است».[۳]

۴- علامه میر خواند
« ولادت امام مهدى كه هم نام رسول اكرم صلى الله علیه و آله و هم كنیه با او است در سامرا نیمه شعبان سال ۲۵۵ اتفاق افتاد. عمر او هنگام وفات پدرش پنج سال بود. خداوند متعال در آن سن به او حكمت داد؛ همان گونه كه در كودكى به حضرت یحیى عنایت فرمود و او را امام قرار داد و حضرت عیسى را نیز به مقام نبوت برگزید ...».[۴]

۵- على بن حسین مسعودى (متوفاى ۳۴۶ ه)
« در سال ۲۶۰ هجرى ابو محمّد حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى بن جعفر بن محمّد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام، در عصر خلافت معتمد عباسى رحلت نمود، در حالى كه ۲۹ سال داشت. او پدر مهدى منتظر و امام دوازدهم امامیّه است ...».[۵]

۶- ابوالفداء اسماعیل بن على شافعى (متوفاى ۷۳۲ ه)
او در رخدادهاى تاریخ سال ۲۵۴ ه مى ‏گوید: «حسن عسكرى پدر محمّد منتظر صاحب سرداب است. محمّد منتظر طبق رأى امامیه دوازدهمین امام است. از القاب او قائم، مهدى و حجت است ...»[۶]

۷- علامه محمّد فرید وجدى‏
او مى ‏گوید: «ابوالقاسم محمّد بن حسن عسكرى فرزند على هادى ... بنا بر اعتقاد امامیه، دوازدهمین امام از امامان و معروف به حجت است ... شیعه معتقد است كه او داخل سرداب پدرش شده و هنوز خارج نشده است ...».[۷]

۸- سبط بن جوزى‏
وى در فصلى راجع به امام حجت حضرت مهدى علیه السلام مى ‏گوید: «محمّد بن حسن بن على بن محمد ... كنیه او ابوعبداللَّه و ابوالقاسم است و او جانشین و حجت، صاحب الزمان و قائم و منتظر است ...»[۸]

۹- محمّد بن طلحه شافعى‏
او در شرح حال امام مهدى علیه السلام مى ‏گوید: «محمّد بن حسن خالص فرزند على فرزند محمّد ... در سامرا متولد شد ... كنیه ‏اش ابوالقاسم و لقبش حجّت، خلف صالح و بنا بر قولى منتظر است ...».[۹]

۱۰- شمس الدین محمّد بن طولون حنفى (متوفاى ۹۵۳ ه)
او در شرح حال امامان مى‏گوید: «... دوازدهمین آنان، فرزندش محمّد بن حسن ابوالقاسم است ... ولادتش در روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى اتفاق افتاد و هنگام وفات پدر، پنج سال داشت ...».[۱۰]
و ... .

همچنین باید گفت که احادیث در مورد حضرت مهدی(ع) را بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت دركتابهایشان آورده اند، مانند: احمد حنبل، ابی داود، ابن ماجه، ترمذی، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، و... . و عده ای از بزرگان اهل سنت كتابی مستقل درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند؛ مانند: اخبارالمهدی، نوشته حماد بن یعقوب./ مناقب المهدی، نوشته حافظ ابونعیم اصفهانی./ المهدی، ازشمس الدین ابن قیم الجوزیه./ البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، ازعلی بن حسام الدین متقی هندی مؤلف كنزالعمال. و... .

[۱]. وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶.
[۲]. الوافى بالوفیات، ج ۲، ص ۳۳۶.
[۳]. الكامل فى التاریخ، ج ۴، ص ۴۵۴.
[۴]. روضة الصفا، ج ۳، ص ۵۹.
[۵]. مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۱۲.
[۶]. المختصر فى اخبار البشر، معروف به تاریخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۳۶۱.
[۷]. دائرة المعارف، ج ۶، ص ۴۳۹.
[۸]. تلبیس ابلیس، ص ۱۱۸.
[۹]. مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول، ج ۲، ص ۱۵۲ و ۱۵۳، باب ۱۲.
[۱۰]. الشذرات الذهبیه، ص ۱۱۷ و ۱۱۸.

واضح است كه خداوند با انجام فرائض و اعمالی كه به آن‏ها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و...) خشنود است و از منهیات ناراضی. در روایتی از حضرت امام باقر همین معنا را می‏یابیم: «خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را كم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان كرده، پس كسی را تحقیر مكن! شاید همو ولی خدا باشد.»[۱]
بنابراین وقتی به كار خوبی دست می‏زنید و نیت قربة الی الله می‌‏كنید، در مسیر رضای الهی قرار گرفته ‏اید اما وقتی به كار ناشایستی دست می‏یازید، از این رضایت دور شده‌‏اید.
هم‏چنین خداوند در آیات بسیاری خود را دوستدار توّابین و بخشاینده گناهان و محو كننده آن‏ها خوانده است.«إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ؛[بقره/۲۲۲] هر آينه خدا توبه کنندگان و پاکيزگان را دوست دارد»

به نظر شما آیا می‏توان با مقداری عمل نیك كوتاه و ناقص و مشتی عبادت ناچیز كه نه در شأن پروردگار عالم است و نه ذره‏ ای از حق عبادت او را ادا می‏كند و تازه آن هم واقعاً به خاطر خدا نیست، بلكه از سر عادت‏ یا ترس از جهنم و امید بهشت، حق شكر نعمت او را گزارد یا رضایت او را فراهم ساخت؟!
امام سجادعلیه ‏السلام به‏ خوبی این مسئله را در دعای ابی حمزه بیان می‏دارند:
۱- «أم بغایة جهدی فی عملی ارضیك؛ چگونه می‏توان با نهایت جُهد خود در عمل به رضایت او رسید؟»
۲- «و كیف نستكثر اعمالاً نقابل بها كرمك؛ زیادی اعمال ما چگونه با میزان كرامت تو مقابله كند و با آن سازگار است؟»

رضایت پروردگار یك نشانه روحی در انسان دارد و آن شادی دل، سبكی قلب و سهل‏ گیری در برابر شدائد دنیا است، دریافت و درك این حالت، بسته به هر شخص متفاوت است، از این رو قابل بررسی و تدقیق كامل نیست. امیدواریم اعمال همه ما همواره مورد رضایت پروردگار باشد.

[۱]. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۸۷، حدیث ۲۷.

چهارشنبه, 26 مرداد 1401 10:23

توكل واقعی به خدا چگونه است؟

در حدیثی از پیامبر (ص) ایشان حقیقت توکل را از زبان جبرئیل بیان می کنند:
«جبرئیل گفت توکل این است كه بدانى مخلوق زیان و سودى نمى‏رساند و چیزى نمى‏دهد و چیزى نمى‏گیرد.»[۱]

انسان مومن، زندگی را صحنه آزمایش و ابتلایی می داند که هر مصیبتی نیز که به او می رسد، صرفا امتحانی است که از پیش تعیین شده است:
«ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فی‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها؛[حدید/۲۲] هیچ مصیبتى به مال یا به جانتان نرسد مگر پیش از آنكه بیافرینیمش، در كتابى نوشته شده است.»
پس در مقابل مصیبت ها، به جای جزع و فزع، به واکنشی معقول می پردازد. چه برسد به اینکه قبل از رخ دادن اتفاق ناگواری بخواهد، جزع و فزع بکند و آرامش خود را به مخاطره بیندازد!
از سویی نیز انسان مومن، دلش متوجه سرپرستی خدای متعال است. سرپرستی که در علم، قدرت و خیرخواهی، بی همتا است:
«اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ؛[آل عمران/۶۸] خدا یاور مؤمنان است.»
و کسی که به چنین سرپرستی روی آورده، جایی برای استرس و اضطراب باقی نگذاشته است. و دلش متوجه غم و اندوه نمی شود. و توکل نیز چیزی جز دل بستن به همین سرپرست عالی نیست که برای انسان در تمام امور کافی است:
«أَ لَیْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛[زمر/۳۶] آیا خدا براى نگهدارى بنده‏اش كافى نیست؟»

نقطه مقابل توکل بر خدا، تکیه کردن بر غیر اوست؛ که با توحید منافات دارد و نشانه این است که شخص متوجه علت واقعی پدیده ها نیست. و نگاهش محدود بوده و نتوانسته عمق مسائل را در یابد.
برای تحقق توکل واقعی باید معرفت و شناخت و ایمان خود را به خداوند و علم و قدرت و رحمت او بیشتر نماییم و با اعمال نیک و شایسته ریشه درخت ایمان را عمیق و استوار نماییم و با چنین معرفت و ایمانی واگذاری کار به خدا و انتخاب او به وکالت در امور مختلف کار چندان سختی نخواهد بود و مشکل اصلی همان مسأله عدم شناخت درست و عمیق و نبود ایمان سرشار و نقش آفرین است.
انسان در زندگی روزمره وقتی از درایت و آگاهی و نیز امانت داری و توانایی و دلسوزی کسی آگاه باشد، به راحتی و بدون دغدغه خاطر او را وکیل خود می سازد و کارهایش را بدون نگرانی و اضطراب به او می سپارد. حال اگر با خداوند خوب آشنا گردد و از قدرت بی زوال و علم مطلق او آگاه گردد و بداند هیچ موجودی در عالم هستی برای انسان دلسوزتر از او نمی باشد و او جز خیر بنده اش را نمی خواهد، آیا چنین خدایی آن قدر شایستگی ندارد که انسان کارهایش و امور زندگی اش را به او بسپارد و آیا با چنین باور و اعتقادی اصلا جایی برای نگرانی و اضطراب و دلهره در زندگی انسان وجود دارد؟ اگر دلهره و اضطرابی هست ناشی از عدم شناخت و عدم ایمان درست به خداوند است.

بندگان مؤمن خداوند، چنان افق فکرشان بلند است که از تکیه بر مخلوقات ضعیف ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند ابا دارند. آنها آب را از سرچشمه می گیرند و هر چه می خواهند و می طلبند از اقیانوس بی کران عالم هستی یعنی از ذات پاک پروردگار می طلبند. البته مفهوم توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و به گوشه انزوا بخزد و بگوید تکیه گاه من خداست، بلکه مفهوم آن این است که با ارده ای قوی و بدون خلل، به پیش می رود و در انجام کارها، دچار اضطراب و دو دلی نمی شود.

علامه طباطبایی در این باره می فرمایند: «دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (كه عالم ماده است) احتیاج به اسبابى طبیعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نیست كه اسباب طبیعى تمام تاثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعى آن را كه آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم كند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعا اسباب روحى و معنوى (كه گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد، مثلا اراده‏اش سست بوده، یا مى‏ترسیده یا اندوه و غم مانعش شده یا شدت عمل و یا حرص و یا سفاهت به خرج داده یا سوء ظن داشته و یا چیز دیگرى از این قبیل مانع به هدف رسیدنش شده است، و یا چیز دیگرى از این قبیل مانع به هدف رسیدنش شده است، و این گونه امور بسیار مهم و عمومى است و اگر همین انسان در هنگام ورود در آن امر به خدا توكل كند در حقیقت به سببى متصل شده كه شكست‏ناپذیر است، سببى است فوق هر سبب دیگر، و در نتیجه تمسك به چنین سببى، اراده‏اش نیز قوى مى‏شود، دیگر هیچ یك از اسباب ناسازگار روحى، بر اراده او غالب نمى‏آید و همین است موفقیت و سعادت.»[۲]

[۱]. بحار الأنوار، ج‏۶۶، ص: ۳۷۳.
[۲]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۴، ص: ۱۰۱.

سه شنبه, 25 مرداد 1401 10:01

«مسجد نیوجی در چین»

مسجد نیوجی قدیمی ترین مسجد پکن، پایتخت چین و یکی از مهمترین مساجد شمال چین است. این مسجد در منطقه پوانگ انمن واقع و در سال ۹۹۶ ساخته شد که بعدها بازسازی و در سال ۱۶۹۶ در دوره سلسله کوینگ توسعه یافت.


مسجد نیوجی یک فضای ۶ هزار متر مربعی را به خود اختصاص داده و در ساخت آن از عناصر فرهنگی اسلامی و چینی استفاده شده است. نمای بیرونی معماری این مسجد عناصر چینی را نشان می دهد در حالی که از درون دارای تزئینات اسلامی است.

این مسجد که با الوار چوبی ساخته شده دربرگیرنده آثار باستانی و فرهنگی و لوح های مهمی چون لوح یک حکم امپراطوری است که در سال ۱۶۹۴ در زمان سلسله کوینگ صادر شده است.

پس از ورود از در جلوی این مسجد یک بنای شش ضلعی به چشم می خورد که از آن با عنوان برج رصد ماه یاد می شود.
 


داخل این برج گذرگاه های طاقدار یادبود و یک دیوار پوشیده از نقاشیهای دیواری قرار دارد که درکنار یکدیگر در اصلی ورودی مسجد تلقی می شود و در پس آن شبستان اصلی به عنوان محل برگزاری نمازهای جماعت قرار دارد.

به دنبال شبستان اصلی، سالنهای کوچک و اتاقکهایی وجود دارد که با سبک اسلامی تزئین شده است و از آنجا که در تعالیم اسلامی تصویر نگاری از انسانها و حیوانها صورت نمی گیرد، این طرحها و اشکال در تمام تزئینات از حروف عربی و طرحهای هندسی تشکیل شده اند.

در مرکز این بخش مناره مسجد قرار دارد که مؤذن برای سردادن بانگ اذان بر بالای آن مستقر می شود.

در حیاط درونی چندین ساختمان از جمله کلاسهایی برای آموزش معارف اسلامی وجود دارد و یک وضوخانه بزرگ نیز در بخش جنوبی ساختمان مسجد واقع شده است.

در داخل صحن مسجد که قدم می‌زنید، بوی عود مشام شما را می‌نوازد، پس از نمای ساختمان آنچه که بیش از همه نظر شما را جلب می‌کند، تلفیق فضای عربی و چینی در کنار هم است، وقت اقامه نماز به عربی و چینی اعلام می‌شود، منبر و محراب با آیه‌های قرآن به زبان عربی منقوش شده و امام جماعت به عربی دعا می‌خواند و پس از تلاوت آیه‌هایی از قرآن، آن را به زبان چینی ترجمه می‌کند.



در این مسجد با بیش از یک‌هزار سال قدمت، به دلیل گستردگی ۱۰ هزار متر مربعی آن، ۱۱ امام جماعت وجود دارد. هر روز بیش از ۲۰۰ مسلمان در آنجا نمازشان را به جماعت اقامه می‌کنند و این تعداد، روز‌های جمعه به بیش از یک‌هزار نفر می‌رسد. این مسجد در میان ۷۲ مسجد موجود در پکن، زیباترین و قدیمی‌ترین مسجد این شهر است.

معماری کلی مساجد چین از فضایی اسلامی معنوی برخوردار است که در عین زیبایی و سادگی، از پیچیدگی خاصی برخوردار است.فرش های پهن شده در این مسجد قدیمی از نوع تشریفات بوده با دو حاشیه ساده در دو طرف، با رنگ آبی ملایم که لذت عبادت را برای نمازگزاران دو چندان میکند.

البته بسته به اینکه در کدام منطقه از چین هستید، تعداد، اندازه و زیبایی مساجد با یکدیگر کاملا متفاوت است و از کودک ۳ ساله گرفته تا پیرمردان و پیر زنان فرتوت در صف نمازگزاران به چشم می‌خورد، و اینها نشان‌دهنده این است که مسلمانان در عین تفاوت‌ها با یکدیگر متحدند.

دوشنبه, 24 مرداد 1401 10:52

راهکارهای نجات انسان مومن

امام سجاد(علیه السلام):


ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابهِمْ، وَإشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ ‏عَلی خَطیئَتِهِ.


سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی ‏که برای آخرت و دنیایش  مفید باشد و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.‏


تحف العقول، ص 204

 

 

در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.


*
در زندگی حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یک نقطه‌ی برجسته، مثل قله‌ای که همه‌ی دامنه‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد، وجود دارد و آن عاشورا است. ۱۳۷۱/۱۱/۰۶

* تحقیقاً یکی از مهمترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

* یکی از بزرگترین نعمتها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم ونعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

* قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21660/C/13910909_0221660.jpg
* در ماه محرم، معارف حسینی و معارف علوی را که همان معارف قرآنی و اسلامی اصیل و صحیح است برای مردم بیان کنید. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

* اگر برای ذکر مصیبت، کتاب «نَفَس المهمومِ» مرحوم «محدّث قمی» را باز کنیدو از رو بخوانید، برای مستمع گریه‌آور است و همان عواطفِ جوشان را به‌وجود می‌آورد. چه لزومی دارد که ما به خیال خودمان، برای مجلس‌آرایی کاری کنیم که اصل مجلس عزا از فلسفه واقعی‌اش دور بماند؟! ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

* وقتی شعر را میخوانیم، به فکر باشیم که از این شعر ما ایمان مخاطبان ما زیاد شود. پس، هر شعری را نمیخوانیم؛ هرجور خواندنی را انتخاب نمیکنیم؛ جوری میخوانیم که لفظ و معنا و آهنگ، مجموعاً اثرگذار باشد. در چه؟ در افزایش ایمان مخاطب. ۱۳۸۶/۰۴/۱۴

* برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک می‌کند. یکی از آن کارها، همین عزاداریهای سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین می‌شود. این‌که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌های عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‌کند و بسیار خوب است. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/18074/C/13900903_0118074.jpg
* من حقیقتاً هر چه فکر کردم، دیدم نمی‌توانم این مطلب - قمه‌زدن - را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است، به اطّلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند، من قلباً از اوناراضی‌ام. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷

* لازم است از همه برادران و خواهرانی که در سراسر کشور، در ایّام عزاداری، با اقامه عزا و به راه انداختن مراسم عزاداری، بخصوص با اقامه نماز جماعت در ظهر عاشورا و با عرض ارادت به خاندان پیامبر، این روزها را بزرگ داشتند سپاسگزاری کنم. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

* هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعاً اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) است. ۱۳۹۱/۰۹/۰۱

* اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. ۱۳۷۵/۰۳/۲۰

* اگر فداکاری بزرگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶

* کار امام حسین علیه‌الصّلاه والسّلام در کربلا، با کار جدّ مطهرش حضرت محمد بن عبداللَّه صلی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلم در بعثت، قابل تشبیه و مقایسه است. قضیه این است. همان طور که پیغمبر در آن جا، یک تنه با یک دنیا مواجه شد، امام حسین هم در ماجرای کربلا، یک تنه با یک دنیا مواجه بود. ۱۳۷۵/۰۹/۲۴

* عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - همان کودکی که جلوِ چشم مردم، آن همه موردِ تجلیلِ پیغمبر بود و پیغمبر درباره‌ی او فرموده بود: «سیّد شباب اهل الجنه»؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! ۱۳۷۳/۱۰/۱۵

* امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین است. به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان- حضرت بیانات عجیبی دارد که تو کتابها ثبت و ضبط است- بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه‌‌ی کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. ۱۳۸۸/۰۵/۰۵

* عاشورا پیامها و درسهایی دارد. عاشورا درس می‌دهد که برای حفظ دین، باید فداکاری کرد. درس می‌دهد که در راه قرآن، از همه چیز باید گذشت. درس می‌دهد که در میدان نبرد حق و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان، شریف و وضیع و امام و رعیت، با هم در یک صف قرار می‌گیرند. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24385/C/13920813_0124385.jpg
* درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابی‌عبداللَّه الحسین علیه‌السّلام انجام دادید. خود این، یکی از درسهای عاشورا بود. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸

* امام بزرگوار ما، محرّم را به عنوان ماهی که در آن، خون بر شمشیر پیروز می‌شود، مطرح نمود و به برکت محرّم، با همین تحلیل و منطق، خون را بر شمشیر پیروز کرد. این، یک نمونه از جلوه‌های نعمت ماه محرّم و مجالس ذکر و یاد امام حسین علیه‌السّلام است که شما دیدید. ۱۳۷۳/۰۳/۱۷
https://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21518/C/13910827_0521518.jpg
* درس حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاةوالسّلام به امّت اسلامی این است که برای حقّ، برای عدل، برای اقامه‌ی عدل، برای مقابله‌ی با ظلم، باید همیشه آماده بود و باید موجودی خود را به میدان آورد؛ در آن سطح و در آن مقیاس، کار من و شما نیست؛ امّا در سطوحی که با وضعیّت ما، با خُلقیّات ما، با عادات ما متناسب باشد چرا؛ باید یاد بگیریم. ۱۳۹۲/۰۳/۲۲
 
* پروردگارا! تو را به حسین و زینب علیهماالسّلام قسم می‌دهیم که ما را جزو دوستان و یاران و دنباله‌روان آنان قرار بده.
* پروردگارا! حیات و زندگی ما را زندگی حسینی و مرگ ما را مرگ حسینی قرار بده.
* پروردگارا! امام بزرگوار ما را که به این راه هدایتمان کرد، با شهدای کربلا محشور کن. شهدای عزیز ما را با شهدای کربلا محشور کن. ۱۳۷۴/۰۳/۱۹

ویژگی های وآسیب شناسی خواص از دیدگاه قرآن و مکتب حسینى

محمد رضا هفت تنانیان

خواص در عزّت بخشیدن به جامعه یا به ذلّت کشیدن آن، نقش بسیار مهمى دارند. اگر نخبگان و فرهیختگان جامعه به وظایف خود عمل کنند، جامعه اى ارزش مدار و حق گرا تشکیل خواهد شد و با دارا بودن جایگاه ویژه اى نزد خداوند، جامعه نیز به عزت خواهد رسید، خداوند مى فرماید:

(یَرْفَع اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتِ)[۱]

خداوند ایمان آورندگان و دانشمندان را به حسب درجات بلند گرداند.

در مقابل، اگر خواص به وظایف خود عمل نکنند، خود را خوار مى کنند و جامعه را نیز به ذلّت مى کشانند.

ویژگى هاى خواص

خواص به گروهى گفته مى شود که دانا و بینا هستند و مى توانند مسایل اجتماعى و سیاسى را به درستى ارزیابى کنند. تصمیم گیرى خواص براساس آگاهى و بصیرت است و در جامعه اثرگذار هستند. البتّه لازم نیست کسى که این ویژگى ها را دارد حتماً از قشر تحصیل کرده باشد.

۱ . پرهیزکارى

هر کس پرهیزکار باشد، خداوند نیز عنایت خود را شامل حال او خواهد کرد. خداوند در آیات بسیارى، پرهیزکارى را در شمار ویژگى هاى مؤمنان آورده است:

(یا ایُّهَا الَّذیِنَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ)[۲]

اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و براى شما نورى قرار دهد که به (برکت) آن راه سپرید و بر شما ببخشاید... .

یا فرموده است:

(یا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً)[۳]

اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از خدا پروا دارید براى شما تشخیص (حق از باطل) قرار مى دهد.

۲ . بصیرت

خواص، اهل بصیرت، تحلیل و ژرف نگرى هستند. قرآن درباره ى کافران و دنیاپرستان ظاهربین مى فرماید:

(یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنیا وَ هُمْ عَنِ الآخرة هُمْ غافِلُونَ)[۴]

آنان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى بینند و از آخرت غافلند.

امام صادق(علیه السلام) درباره ى عمویش، ابوالفضل العباس(علیه السلام) فرموده است:

کان عمنا العباس نافذ البصیرة.[۵]

عموى ما، ابوالفضل(علیه السلام)، بصیرتى ژرف داشت.

بصیرت ابوالفضل(علیه السلام)، او را واداشت تا هنگام یورش همه جانبه ى دشمن، از پشتیبانى امام خویش دست برندارد و بگوید:

من از امامم که به یقین راست گو و فرزند پیامبرامین(صلى الله علیه وآله وسلم) است، پشتیبانى مى کنم.[۶]

در مقابل، یکى از کاستى هاى عمر سعد، نداشتن تیزبینى و بصیرت بود. ابن زیاد با بهره بردارى از این کمبود فکرى، فردى فرومایه و هزار چهره; یعنى شبث بن ربعى را با او همراه ساخت تا او را توجیه کند. شبث کوشید به عمر سعد القا کند که حسین، کافر حربى است که قتلش واجب مى شود و به همین دلیل، قتل او در ماه حرام، اشکالى ندارد.[۷]

بدین ترتیب، در کربلا گروهى که داراى بصیرت و تیزبینى بودند، بهترین راه را برگزیدند و با عزت مندى، راه شهادت و آزادگى را پیمودند. در مقابل، گروهى دیگر چون این ویژگى را نداشتند، راه هوا و هوس را برگزیدند. پس خواصى که داراى این خصلت باشند، در مقابل، هم مى توانند خود را به اوج عزّت و سربلندى برسانند و هم جامعه را به سوى این راه بکشانند.

۳ . تصمیم گیرى بجا[۸]

تصمیم گیرى بى موقع هیچ اثر ندارد یا اثرى ناچیز خواهد داشت. در داستان موسى(علیه السلام)، هنگامى که عصاى موسى به صورت اژدهایى بزرگ درآمد و همه ى مارهاى جادوگران را بلعید، تازه باور کردند که کار موسى، معجزه اى خدایى است. بدین گونه بود که با شجاعت تصمیم گرفتند ایمان بیاورند:

(فَالْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَمُوسى)[۹]

پس ساحران به سجده افتادند و گفتند: به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم... .

امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درباره ى تصمیم گیرى بجا و مناسب مى فرماید:

من الخُرق المعالجةُ قبل الامکان و الاناهُ بعد الفرصة.[۱۰]

اقدام کردن پیش از امکان و کوتاهى ورزیدن هنگام فرصت، نادانى است.

در جریان کربلا، گروهى از خواص نتوانستند به درستى و بجا تصمیم بگیرند. آنان، مسلم بن عقیل را در محاصره کردن کاخ عبیدالله بن زیاد یارى نرساندند و در کربلا نیز حاضر نشدند. اینان که پس از پایان حادثه ى کربلا، به اشتباه خود پى برده بودند، جنبش توابین را تشکیل دادند و قیام کردند. با این حال، اثرگذارى قیام توابین در تاریخ به مراتب از قیام کربلا کم تر بود; زیرا بهنگام تصمیم نگرفتند. چون در این زمان، فرزند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)شهید شده، تاریخ به سراشیبى افتاده و قیام آنان بسیار کم اثرتر از قیام عاشورا بود. قیام عاشورا در طول تاریخ، سرمشق همه ى جنبش هاى آزادى بخش است و مردم به قیام امام حسین(علیه السلام) و یاران او، عشق مىورزند، ولى قیام توابین از چنین جایگاهى برخوردار نیست.

۴ . حق گویى بدون هراسیدن از سرزنش دیگران

گاهى خواص، حق را تشخیص مى دهند، ولى به دلیل ترس از رسوایى ظاهرى دنیا، راه سکوت را در پیش مى گیرند. خواص نباید، از هیچ چیز و هیچ کس، هراس داشته باشند، بلکه در تصمیم گیرى هاى خود باید رضاى خدا را در نظر بگیرند و از تن دردادن به خوارى بپرهیزند. چون جامعه پیرو خواص است، ذلت پذیرى خواص نیز جامعه را به ذلت مى کشاند. بنابراین، خواص باید در برابر انحراف هاى موجود در جامعه، بایستند و از گسترش آن، پیش گیرى کنند: «ولا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمِ».[۱۱]

در تاریخ آمده است که گروهى از بنى اسراییل در مخالفت با فرمان الهى، با حیله گرى به ماهى گیرى مشغول شدند. گروهى از مردم در مقابل آنان ایستادند و مخالفت کردند، ولى گروهى دیگر ساکت ماندند. خداوند نیز بر پایمال کنندگان فرمان الهى و گروهى که آنان را نهى نکردند، عذاب فرستاد:

(وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذاب بَئِیس بِما کانُوا یَفْسُقُونَ فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عُنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ).[۱۲]

و کسانى را که ستم کردند، به سزاى نافرمانى شان، به عذابى شدید گرفتار کردیم. چون از آن چه نهى شده بودند، سرپیچى کردند، به آنان گفتیم: بوزینگانى باشید رانده شده.

امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درباره ى پرهیزکاران مى فرماید:

و لا یدخل فى الباطل و لا یخرج من الحق.[۱۳]

پرهیزکاران به دایره ى باطل ، گام نمى نهند و از حق، بیرون نمى روند.

به نمونه ى دیگرى بنگرید: شریح قاضى، حق را مى شناخت و از جایگاه اجتماعى بالایى برخوردار بود. هنگامى که هانى بن عروة با تن مجروح به زندان عبیدالله بن زیاد افتاد، جنگ جویان قبیله اش، کاخ عبیدالله بن زیاد را محاصره کردند. ابن زیاد ترسید و به شریح گفت: به اینان بگو که هانى زنده است. شریح دید هانى مجروح است. هانى به شریح گفت: «این چه وضعى است؟ پس قوم من کجایند؟ چرا به سراغ من نمى آیند؟» شریح گفت: «مى خواستم بروم و این حرف ها را به مردم بزنم، ولى افسوس که جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود و من جرأت نکردم. به همین دلیل به مردم گفتم: هانى زنده است.» با این کار، مردم پراکنده شدند و تاریخ دگرگون شد.[۱۴]

۵ . آموزش عوام

یکى از رسالت هاى خواص، مبارزه با نادانى و عوام زدگى مردم است. چون گروهى، بقاى خود را در نادانى مردم مى بینند، خواص باید در راه آموزش مردم بکوشند:

(وَ اِذْ اخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکتُمُونَهُ)[۱۵]

و ]یاد کن[ هنگامى را که خداوند از کسانى که به آنان کتاب داده شده، پیمان گرفت که حتماً باید آن را براى مردم بگویید و کتمان مکنید.

بیمه کردن اجتماع در برابر انحراف ها تنها با آگاهى بخشیدن به مردم امکان پذیر است. هر اندازه مردم آگاه تر باشند، احتمال انحراف جامعه، کمتر خواهد شد. پس خواص باید معیارهاى حق را براى مردم بازگو کنند.

آسیب شناسى خواص

در طول تاریخ، برخى خواص با فراموش کردن وظیفه ى خود، از حق دورى گزیدند. قرآن در این باره مى فرماید:

(الَمْ تَرَ اِلَى الَّذِینَ اوُتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ اِلى کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ)[۱۶]

آیا ندیدى کسانى که بهره اى از کتاب (آسمانى) داشتند، به سوى کتاب الهى فراخوانده شدند تا در میان آنان داورى کنند. پس گروهى از آنان (با آگاهى داشتن از پذیرش حق) روى گردان هستند.

اینک به آفت هاى دورى خواص از حق مى پردازیم. این آفت ها بدین قرار است:

۱ . دنیاگرایى

خواص نباید دنیاگرا و دنیا زده باشند. این ویژگى باید در همه ى دوره هاى زندگى آنان تبلور داشته باشد. دورى از دنیا به ویژه در لحظه هاى حساس تاریخ بسیار با اهمیت تر است.

(قُلْ مَتاعُ الدُّنیا قَلِیلٌ وَالاخرةُ خَیْرُ لِمَنِ اتَّقى وَلا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً)[۱۷]

اى پیامبر! به مردم بگو: کام یابى دنیا اندک است و آخرت براى پرهیزکاران بهتر است و به اندازه هسته ى خرمایى به شما ستم نمى شود.

دنیا وسیله است، ولى گاهى برخى افراد، آن را هدف و معبود خود قرار مى دهند. در چنین حالتى، همه ى خوبى ها و ارزش هاى الهى از بین مى رود و ضد ارزش ها جاى گزین آن مى شود. روى گردانى از حق در همین دل بستگى به دنیا ریشه دارد و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) آن را اساس و اصل همه ى نافرمانى ها نامیده است.[۱۸] پیامبر نیز از پیدایش همین معضل در میان امتش نگران بود:

اَخْوَفُ ما اَخافُ عَلى اُمَّتى زَهْرَةُ الدُنیا وَ کَثْرَتُها.[۱۹]

بیشتر ترس من براى امتم، جلوه هاى دنیا و زیاده خواهى آن است.

پى آمدهاى دنیاگرایى

الف ـ ریاست طلبى

ریاست طلبى یکى از پى آمدهاى دنیاطلبى و دور شدن از حق است. براى نمونه، جاه و مقام و ریاست چنان عمر سعد را مست کرده بود که حتى در دیدار خویش با امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، از آن حضرت روى گردانید. هنگامى که امام حسین(علیه السلام) دید سخنان ایشان در قلب سنگى او اثر نمى کند، در برگشت به خیمه گاه فرمود:

چه شد تو را؟ خدا تو را در رختخواب بکشد و در روز رستاخیز تو را نیامرزد. به خدا سوگند امیدوارم جز اندکى از گندم عراق نصیب تو نشود. عمر سعد از روى تمسخر گفت: جو به جاى گندم براى من کفایت مى کند.[۲۰]

ب ـ ثروت اندوزى

گاهى ثروت دنیایى آن چنان انسان را اسیر مى کند که به قتل امام معصوم(علیه السلام) دست مى زند. براى نمونه، شمربن ذى الجوشن براى رسیدن به پاداش یزید، امام حسین(علیه السلام) را به شهادت مى رساند. شریح قاضى نیز از جمله بزرگان کوفه بود که براى امام نامه نوشت. او و دیگر بزرگان کوفه سوگند خورده بودند که حسین را یارى کنند. شریح با وعده ى ۱۰۰ هزار دینار نپذیرفت که به حلال بودن ریختن خون امام حسین(علیه السلام) فتوا دهد. با این حال، ابن زیاد با ترفند شوم خود، وى را فریفت. او دستور داد ۵۰ هزار دینار به خانه ى شریح ببرند. خود نیز به خانه ى او رفت و پول ها را در برابر چشمان شریح به نمایش درآورد. بدین گونه، ابن زیاد، روح شریح را تسخیر کرد. شریح با دیدن پول ها، تسلیم شد و فتواى قتل امام را صادر کرد.[۲۱]

۲ . بى طرفى در برابر جریان حق و باطل

خواص نباید در برابر انحراف ها و منکرهاى موجود در جامعه، بى تفاوت باشند. جامعه اى عزیز خواهد ماند که شهروندان آن در برابر جریان حق و باطل، احساس وظیفه کنند. در این میان، وظیفه ى خواص سنگین تر است:

(کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ)[۲۲]

شما بهترین امتى هستید که از میان مردم پدید آمده و امر به معروف و نهى از منکر کرده اید و به خدا ایمان دارید.

هرثمه بن سلیم از یاران على(علیه السلام) بود که همراه لشکر عمر سعد به کربلا آمد، ولى در روز عاشورا از لشکر کفر جدا شد و به دیدار امام حسین رفت. هرثمه با بیان خاطره اى براى امام حسین (علیه السلام) گفت: «هنگامى که همراه على(علیه السلام) از صفین برمى گشتیم، در همین جا، امام پس از نماز صبح، مشتى از خاک برداشت و با صداى بلند فرمود: «واهاً لک ایتها التربة لیحشرن منک اقوام یدخلون الجنه بغیر حساب.» من آن روز چیزى نفهمیدم، ولى امروز آگاه شدم.»

امام حسین(علیه السلام) فرمود: «فرجام کار بر من پوشیده نیست. چه مى کنى؟ از هواداران عمر سعدى یا از یاران ما؟» هرثمه گفت: «هیچ کدام. اکنون در اندیشه ى اهل و عیال خود هستم.» امام فرمود: «پس با شتاب از این سرزمین بیرون برو; زیرا کسى که در این جا باشد و صداى ما را بشنود و ما را یارى نکند، در دوزخ است».[۲۳]

۳ . از یاد بردن خدا

فراموش کردن خدا به دورى از حق خواهد انجامید. خداوند، پى آمد خدا فراموشى را خود فراموشى قرار داده است:

(وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَانْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ)[۲۴]

شمامؤمنان مانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند. خدا نیز خود آنان را از یادشان برد.

مردم زمانه ى امام حسین(علیه السلام) چنان در زندگى دنیایى فرو رفته بودند که اهداف والاى دین، ارزش هاى متعالى مکتب و رسالت خود در برابر دین خدا را از یاد بردند. دشمن نیز با بهره گیرى از غفلت مردم، آنان را از گرد امام حسین(علیه السلام) پراکنده ساخت.

پی نوشتها

 [۱]. مجادله، ۱۱.

[۲]. حدید، ۲۸.

[۳]. انفال، ۲۹.

[۴]. روم، ۷.

[۵]. نفس المهموم، شیخ عباس قمى، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ۱۳۷۴ هـ ، ص ۱۷۶.

[۶]. نفس المهموم، شیخ عباس قمى، تهران، کتاب فروشى علمیه اسلامیه، ۱۳۷۴ هـ ، ص ۱۷۷.

[۷]. جام عبرت، سیدحسین اسحاقى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۳۸۱، چ ۲، ص ۱۰۴.

[۸]. همان، ص ۷۶.

[۹]. طه، ۷۰.

[۱۰]. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۳.

[۱۱]. مائده، ۵۴.

[۱۲]. اعراف، ۱۶۵ ـ ۱۶۶.

[۱۳]. نهج البلاغه، خطبه ى ۱۹۳.

[۱۴]. جام عبرت، ص ۱۰۷.

[۱۵]. آل عمران، ۱۸۷.

[۱۶]. آل عمران، ۲۳.

[۱۷]. نساء، ۷۷.

[۱۸]. رسالت خواص و عبرت هاى عاشورا، سید احمد خاتمى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۵، ص ۲۴۴.

[۱۹]. میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، ۱۳۶۲ هـ ، ج ۱، ص ۱۵۵.

[۲۰]. زندگى خامس آل عبا، ابوالقاسم سحابى، انتشارات ابن سینا، ج ۲، ص ۱۲۹.

[۲۱]. ره توشه ى راهیان نور، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۶، چ ۱، ص ۲۲۶.

[۲۲]. آل عمران، ۱۱۰

[۲۳]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه، ج ۲۳، ص ۱۶۹.

[۲۴]. حشر، ۱۹.

پس از آنکه دور اخیر مذاکرات رفع تحریم‌ها دوشنبه هفته گذشته پس از 5 روز به پایان رسید، اظهارات مختلفی از سوی رسانه‌ها و مقامات سیاسی کشورهای حاضر در مذاکرات وین طرح شد که در پاره‌ای موارد نیز از وجود تناقض‌هایی در نوع نگاه طرفین گفتگوها به آخرین ایده‌های ارائه شده از سوی هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپایی حکایت داشت.

برآیند اظهارات ضلع غربی میز مذاکرات وین این بود که با پایان یافتن گفتگوها، متن نهایی آماده شده و طرفین مذاکرات باید با بیان کلمه بله یا خیر نظر خود را در مورد متن نهایی اعلام کنند.

ایران اما صراحتاً اعلام کرد که هیچ متن یا پیشنهادی را به عنوان متن نهایی به رسمیت نمی‌شناسد و ضمن دریافت ایده‌های انریکه مورا، معاون هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپایی، موارد ارائه شده را در تهران مورد بررسی دقیق‌تر قرار خواهد داد و نظرات خود را در این رابطه اعلام می‌کند.

علاوه بر این در حالی که پس از بازگشت هیئت‌ها به پایتخت‌ها برای بررسی ایده‌های مورا، برخی رسانه‌های غربی تلاش کردند که بازی نخ‌نما و قدیمی ضرب‌الاجل را مجددا احیاء کنند، ایران اعلام کرد که بر اساس رویه ثابت خود، ایده‌های دریافت شده را در جلسات کارشناسی به هر میزان که لازم باشد به دقت بررسی کرده و جمع‌بندی نهایی را برای اخذ تصمیم به مراجع عالی ارائه می‌کند.

در این میان برخی رسانه‌های غربی هم‌زمان با طرح این ادعای که به پیش‌نویس حاوی ایده‌های هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپایی دست یافته‌اند، مدعی شدند که امتیازات قابل توجهی در دور اخیر مذاکرات به ایران داده شده است.

این رسانه‌ها در ادامه به موضوع ضرورت همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای شفاف‌سازی در خصوص سوالات طرح شده پیرامون فعالیت‌های گذشته ایران در حوزه هسته‌ای اشاره کردند!

اگرچه به‌دلیل اینکه ایران برخلاف آمریکا هیچگاه به‌دنبال زیاده‌خواهی نبوده که موضوع امتیازگیری برایش مفهوم داشته باشد اما بسیار روشن است که استفاده از این ادبیات برای تحت فشار قرار دادن ایران برای پذیرش بدون قید و شرط ایده‌های هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپایی مطرح می‌شود.

در عین حال رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا نیز بلافاصله پس از انتشار این اخبار برای متهم نشدن به امتیازدهی به ایران ضمن بیان حرف‌های تکراری در خصوص ضرورت ارائه پاسخ‌های معتبر از سوی ایران به آژانس، ارائه امتیازات به ایران را تکذیب کرد و گفت: ما در مذاکرات وین بر روی رفع تحریم‌های تهران توافقی نکرده‌ایم و در حقیقت تا درباره همه چیز توافق نکنیم، درباره هیچ چیز توافق نشده است.

موضوعی که طرف‌های غربی به‌ویژه آمریکا تعمدا قصد دارند نسبت به آن خود را به تغافل بزنند این است که با توجه به سابقه رفتارهای سیاسی آژانس، طرفی که باید نسبت به آینده نگران باشد ایران است و نه آژانس!

ایران پس از امضای برجام به اذعان گزارش‌های متعدد آژانس با صداقت و شفافیت کامل به تعهدات خود عمل کرد اما با خروج غیر قانونی آمریکا از برجام با هدایت واشنگتن و صحنه گردانی رژیم صهیونیستی پرونده‌هایی که بر اساس توافق سال 2015 کاملاً بسته شده بود، بر اساس رویکرد سیاسی و غیر فنی آژانس دوباره در دستور کار قرار گرفت و به عاملی برای فشار به کشورمان تبدیل شد.

بر این اساس مذاکره‌کنندگان کشورمان در چارچوب راهبردهای تعیین شده، پایان دادن به ادعاهای سیاسی مرتبط با مسائل پادمانی و ایجاد ضمانت‌های لازم برای اطمینان‌یابی از پایدار بودن انتفاع اقتصادی ایران از توافق را محور اصلی گفتگوهای خود در وین قرار دادند و موضوع ضرورت فاصله گرفتن آژانس از رفتارهای سیاسی را با جدیت پیگیری نمودند.

طرح گزاره‌هایی چون ضرورت تلاش ایران برای رفع نگرانی‌های آژانس در حقیقت اتخاذ رویکرد فرار به جلو برای عدم پاسخگویی به نگرانی منطقی ایران است که با توجه به سوابق گذشته نمی‌تواند بدون اطمینان از عدم تکرار استفاده سیاسی قدرت‌های غربی از آژانس برای طرح موضوعات پادمانی بی اساس، وارد هرگونه توافق احتمالی شود.