emamian

emamian

چهارشنبه, 04 اسفند 1400 17:11

حیات پس از مرگ / صفات روز قیامت‏

صفات روز قیامت‏

 

خدای تعالی فرموده است: یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی‏ عَلَی‏ اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ‏ءٌ لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۱۱۶).

و: یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرینَ مالَکُمْ مِنَ‏ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ (۱۱۷).

و: … مالَکُمْ مِّنْ مَلْجأٍ یَّوْمئِذٍ وَمالَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ (۱۱۸).

و: یَوْمَ لا یُغْنی‏ مَوْلیً عَنْ مَوْلیً شَیْئاً (۱۱۹).

و:.. ولا یَکْتُمُونَ‏ اللَّهَ حَدیثاً (۱۲۰).

و: وَاْلاَمْرُ یَوْمَئِذٍ للَّهِ‏ِ (۱۲۱) و آیات دیگر.

 

این آیات، روز قیامت را به صفاتی توصیف نموده‏اند که در ظاهر امر مختص به قیامت نیستند، چه «مُلک» و «امر» و «قدرت» همواره از آن خداست و موجودات نیز دائماً در مقابل خداوند آشکار و غیر پنهانند و هیچگاه در برابر او نه پناهگاهی است و نه ملجأای.

 

لکن خداوند فرموده:.. ولَوْ یَرَی الَّذین ظَلَمُوا اِذْیَرَوْنَ الْعَذابَ اَنَّ الْقُوَّةَ للَّهِ‏ِ جَمیعاً وَاَنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعَذابِ * اِذْ تَبَّرَأَ الَّذین اُتّبِعُوا مِنَ الَّذین اتَّبَعُوا وَرَاَوُا الْعَذابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسْبابُ (۱۲۲).

 

و در آن خبر داده است که اسباب و روابط در آن هنگام همگی قطع می‌گردند و تمام ارتباطات و تأثیراتی که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات و نیز در عالمی که به دنبال آن می‌آید، دارند، به زودی همگی از بین خواهند رفت و نتیجتاً نه شیئی در شی‏ء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیئی از شی‏ء دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از شیئی نفع برده خواهد شد و نه از آن زیانی خواهد رسید. اگر شرایط همان شرایطِ اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزی بود، هیچ حکمی از احکام موجودات، از وضع کنونی‏اش تخلّف نمی‌نمود و زایل نمی‌گشت مگر با بطلانِ ذواتِ موجودات و انقلاب ماهیات و چون کلمات خداوند تغییر ناپذیر است، این امر نیز محال می‌گردد. بنابراین، آنچه که زایل می‌گردد و برداشته می‌شود همانا وجودهای سرابی این موجودات است، وجودهایی که به خداوند سبحان قائم و ثابتند و الاّ فی نفسه باطل و هیچ‏اند. نتیجتاً تنها نسبت آنها با خداوند باقی می‌ماند و دیگر نسبتها همگی باطل می‌گردند و از آنجایی که در نفس خویش باطل بوده‏اند، بنابراین، تنها بطلانشان منکشف (آشکار) می‌گردد، نه اینکه (وجود داشته باشند و) باطل گردند، تنها حقیقتِ امر، ظاهر می‌گردد یعنی این حقیقت که نه وجودی برای غیر اوست و نه تأثیری، نه کسی جز او مالک است و نه کسی جز او صاحب ملک است و این همان گفته اوست که:

مالِکِ یَوْم الدّین (۱۲۳).

و: یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَاْلاَمْرُ یَوْمئِذٍ للَّهِ‏ِ (۱۲۴).

و: … لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۱۲۵).

برآنچه گفتیم یعنی انکشاف بطلان موجودات سرابی و اسباب ظاهری نه خود بطلان آنها، این سخن خداوند دلالت می‌کند:.. ولَو تَری‏ اِذِالظَّالِمُونَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَالْمَلائِکَةُ باسِطُوا اَیْدیهِمْ اَخْرِجُوا اَنْفُسَکُم ْ(۱۲۶) تا آنجا که: لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (۱۲۷)؛ زیرا با وجودی که در هنگام مرگ شخص، هنوز اسباب و روابط در دنیا باقی است، این آیه آنها را باطل شمرده است. بنابراین تنها بطلان آنها منکشف می‌گردد (چه از ابتدا باطل بوده‏ اند)

 

در نهج ‏البلاغه، در خطبه ‏ای حضرت می‌فرماید: «و بعد از فنای دنیا خداوند تنها می‌گردد و هیچ شیئی همراه او نیست و همانطور که قبل ازخلق عالم تنها بوده، همانگونه هم بعد از فنای آن تنهاست؛ نه زمانی وجود دارد نه مکانی، اجل‌ها و زمان‌ها معدوم می‌گردند و سال‌ها و لحظه‌ها ناپدید می‌گردند و هیچ شیئی جز خداوند واحد قهّار که برگشت همه امور به سوی اوست، باقی نمی‌ماند».

 

در «احتجاج» از هشام بن الحکم در ضمن سؤالهایی که از حضرت صادق (علیه السلام) می‌نمود، آمده است: «آیا روح بعد از خروجش از قالب خویش، متلاشی می‌گردد و یا اینکه باقی می‌ماند؟ حضرت پاسخ داد: آری، روح باقی خواهد ماند تا اینکه در صور دمیده شود و در آن زمان همه اشیا باطل خواهند گشت؛ نه حسی خواهد ماند و نه محسوسی. سپس همه اشیا به وجودشان باز خواهند گشت همانگونه که مدبرشان آنها را خلق نموده بود. این عمل بعد از چهارصد سال که در آن هیچ خلقی وجود ندارد، به وقوع می‌پیوندد و این چهارصد سال، فاصله بین همان دو نفخه است».

 

در تفسیر قمی از حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی نقل گشته است: «سپس خداوند عزّوجل می‌گوید: امروز ملک از آن کیست؟ و به خود پاسخ می‌دهد: از آنِ خدای یکتای قهّار».

 

در توحید از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیثی آمده است: «خداوند می‌گوید امروز ملک از آن کیست؟ به دنبال آن ارواح انبیا و فرستادگان و حججش به سخن آمده و گویند: از آنِ خدایِ واحد قهّار».

 

در تفسیر قمّی از امام سجّاد (علیه السلام) در حدیثی آمده است: «در آن هنگام خداوند قهّار با صدای بلند و رسایی که همه قسمتهای آسمان و زمین بشنوند، ندا در‬می‌‏دهد که امروز ملک از آن کیست؟ و چون هیچ‏کسی پاسخ نگوید، خود به عنوان پاسخگوی خویش ندا دهد: از آنِ خدایِ واحد قهّار».

 

در بیانات ائمه علیهم السلام که همگی یک زبانند، دقّت کنید که چگونه بین فنای آسمان‌ها و زمین و وجودشان، بین زوال سال‌ها و لحظه‌ها و ثبوتشان، بین فقدان پاسخگوی ندای خداوندی و وجود آن، چگونه بین همه اینها جمع نموده‏اند. سپس به پاسخ خداوند به خویشتن دقت کنید: للَّهِ‏ِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، به هریک از اسماً «واحد» و «قهّار» توجه کنید و جوانب امر را درنظر بگیرید تا صحّت آنچه را که کمی قبل استنباط نموده بودیم، دریابید.

 

بطلان اسباب در روز قیامت‏

حال هنگامی که وجود مستقل از اشیا زایل گشت، همه ثبوتات به یک سری تحققات سرابی و وهمی باز خواهد گشت و همه سبب و مسببات باطل خواهد شد که همان سخن الهی است:

 

... مالَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ (۱۲۸).

و: ما لَکُمْ مِّنْ مَلْجَاءٍ یَوْمَئِذٍ وَما لَکُمْ مِّنْ نَّکیرٍ (۱۲۹).

و: ما اَغْنی‏ عَنّی‏ مالَیهْ * هَلَکَ عَنّی سُلْطانِیَه ْ(۱۳۰).

و: یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلیً عَنْ مَّوْلیً شَیْئاً (۱۳۱).

و: … لا بَیْعٌ فیهِ وَلا خِلالٌ (۱۳۲).

و:.. ولا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ (۱۳۳).

و: ثُمَّ قیل لَهُمْ اَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ * مِنْ دُونِ ‏اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَّمْ نَکُنْ ندْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُ‏ اللَّهُ الْکافِرینَ (۱۳۴).

 

این گفته آنان بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا … که مرادشان این است که ما قبل از قیامت، غیر خدا را نمی‌خواندیم و شریکی را نمی‌پرستیدیم، نشانه فریب خوردگی آنان به سراب و بازیِ دنیاست که در حقیقت باطل و پوچ بوده است. خدا در اینجا فرموده است که بدین‏گونه کافرین را گمراه می‌سازد و نزدیک به همین معناست این سخن خداوند که:

 

... ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذین اَشْرَکُوا مَکانَکُمْ اَنْتُمْ وَشُرَکائُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَقالَ شُرَکائُهُمْ مَّا کُنْتُمْ اِیَّانا تَعْبُدُونَ (۱۳۵).

و: … تَبَرَّأنا اِلَیْکَ ما کانُوا اِیَّانا یَعْبُدُونَ (۱۳۶) و همه اینها به این کلام الهی برمی‏گردند که: ما تَعْبُدُونَ مِن دوُنِهِ اِلاَّ اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَآباُؤکُمْ مَّا اَنْزَلَ‏ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ (۱۳۷).

و: وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَاْلأِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (۱۳۸).

 

برطرف شدن حجاب‌ها و آشکار گشتن پنهان‌ها در روز قیامت‏

هنگامی که سبب‌ها یعنی همان مراتب مترتّبه‏ای که دارای وجود معیّن و مُقَدری هستند و نیز تأثیرات میان آنها باطل گشتند، در این صورت حکم باطن، ظاهر می‌گردد و این واضح است که «ظاهر» به واسطه «باطن» ظاهر می‌گردد، بنابراین، در این هنگام غیب و شهادت متحد می‌گردند؛ زیرا هر شیئی فی نفسه شهادت است و «غیب» معنایی نسبی است که با فقدان شیئی نسبت به شی‏ء دیگر و ناپدید گشتن یکی از دیگری، متحقّق می‌گردد. حال می‌خواهد این عدم درک از جانب حسّ باشد یا سبب دیگر، فرقی نمی‌کند.

با از بین رفتن اسباب، هرگونه حجابی که اشیا را از یکدیگر پنهان می‌سازد، از میان خواهد رفت و این همان سخن خداوند است که:

یَوْمَ هُمْ بارِزوُنَ لا یَخْفی‏ عَلَی‏اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ‏ءٌ.

و: وبَرَزُوا للَّهِ‏ِ جَمیعاً …(۱۳۹).

و: … فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ (۱۴۰).

و نیز از همین باب است: یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ (۱۴۱).

و: اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ * وَحُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ * اِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌ (۱۴۲).

و: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَلاَبَنُونٌ * اِلاَّ مَنْ اَتَی‏ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (۱۴۳) شاید بتوان آیات و روایاتی را که در باره «بروز ارض» آمده است بر همین آیات بالا حمل نمود.

 

«در کافی» از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد آیه: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ … نقل شده است که: «مراد، قلب سلیمی است که خدایش را در حالی ملاقات کند که هیچ‏کس جز او در آن نیست و سپس فرمود: و هر قلبی که در آن شرک و یا شکی باشد، ساقط و بی‏ثمر است و مراد آنان (پیغمبران و اولیا) از زهد در دنیا، همانا این بوده است که قلبهاشان از غیر آخرت فارغ شود و تنها بدان توجه داشته باشد».

 

البته این گفته خداوند: کَلاَّ اِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمئذٍ لََّمحْجُوبُونَ (۱۴۴) منافاتی با آنچه که بیان کرده‏ایم، ندارد؛ زیرا همان‏طور که خواهد آمد، این آیه، تکریمی را که تنها از آنِ مؤمنین است، از غیر آنان نفی می‌نماید. در حقیقت این آیه تصدیقی است برای این قانون خداوندی که می‌گوید: «جزا در گرو اعمال است و نفس هرچه از خوبیها کسب نماید به نفع او خواهد بود و هرچه از بدی‌ها، به ضرر خویش» و چون این گروه در دنیا در مقابل خداوند بر خویشتن حجابی افکندند ناچار در روز قیامت نیز باید مصداقش آشکار گردد و این همانند آن سخن خداست که: یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ اِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُونَ خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کانُوا یُدْعَوْنَ اِلَی السُّجُودِ وَهُمْ سالِمُونَ (۱۴۵).

 

«قیامت» محیط است بر دنیا و برزخ‏

بطلان اسباب و زایل گشتن حجاب‌ها و آشکار شدن باطنی که محیط به ظاهر مقوم آن است، همگی می‌رسانند که «قیامت» محیط بر این نشأه می‌باشد و نیز محیط بر آنچه که در آن است و یا به دنبال آن خواهد آمد.

باطن، ظاهر را داراست و ظاهر نزد او حاضر است لکن عکس آن صحیح نیست و این همان گفته خداست که:

وَیَقُولُونَ مَتی‏ هُوَ قُلْ عَسی‏ اَنْ یَکُونَ قَریباً (۱۴۶).

و: فَلَمَّا رَاَوْهُ زُلْفَةً سیئَتْ وُجُوهُ الَّذینَ کَفَرُوا (۱۴۷).

و: اُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ (۱۴۸)

و: وَما اَمْرُالسَّاعَةِ اِلاَّ کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ (۱۴۹).

و: یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ (۱۵۰).

 

و از همین باب است: وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبقَتْ مِنْ رَبِّکَ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی لَّقُضِیَ بَیْنَهُم ْ(۱۵۱) «سبق» نسبت به شی‏ء معین، موجب حائل گشتن یا «حیلولت» می‌شود. مثلاً اگر بگویید «سبقت الی مکان کذا» معنایش این است که شی‏ء دیگری وجود دارد که شما بین آن شی‏ء و مکان مورد نظر حائل گشته‏اید قبل از آن که شی‏ء بتواند به آنجا برسد. بنابراین سبقت کلمه خداوندی نسبت به «اجل مسمی» که همان وَلَکُمْ فِی اْلاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتاعٌ اِلی‏ حینٍ (۱۵۲) است، می‌رساند که «قیامت» بدانان (مردم) محیط و نزدیک است و اگر سدی که خداوند در مقابلشان قرار داده، نباشد، قضاوت قاطعانه قیامت همه آنان را دربر خواهد گرفت.

 

آیات زیر نیز از همین بابند: کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَها لَمْ یَلْبَثُوا اِلاَّ عَشِیَّةً اَوْ ضُحیها (۱۵۳).

و: کَاَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَسُوا اِلاَّ ساعَةً مِّنْ نَهارٍ (۱۵۴).

و: قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی اْلاَرْضِ عَدَدَ سِنینَ * قالُوا لَبِثْنا یَوْماً اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَسْئَلِ العادّینَ * قالَ اِنْ لَّبِثْتُمْ اِلاَّ قَلیلاً لَّوْ اَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۵۵).

و: وَقالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْیمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فی کِتابِ‏ اللَّهِ اِلی‏ یَوْمِ الْبَعْثِ (۱۵۶).

 

ظهور خداوند سبحان در آن روز

آنچه از آشکار گشتن «باطن» و بطلان «ظاهر» بیان داشتیم، موجب می‌گردد که در آن روز خداوند سبحان ظاهر شود، حجاب مهیّات مرتفع می‌گردد و ستر هویّات درهم دَرَد. همه در مسیرشان به غایت غایات رسند و در کوشش و رجوعشان به منتهای نهایات. این همان سخن الهی است که:

یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها * فیمَ اَنْتَ مِنْ ذِکْریها اِلی‏ رَبِّکَ مُنْتَهیها (۱۵۷).

و: اَنَّ اِلی‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهی ‏(۱۵۸).

و: یا اَیُّهَا اْلأنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ (۱۵۹).

و: اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و: اِلَیْهِ تُقْلَبُونَ و: اِلَیْهِ الْمَصیرُ و: اَلا اِلَی‏اللَّهِ تَصیرُاْلاُمُورُ (۱۶۰).

و: یَقُولُونَ مَتی‏ هذَاالْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ * قُلْ اِنَّماالْعِلْمُ عِنْدَاللَّهِ (۱۶۱).

و: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسیها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها اِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لا تَأْتیکُمْ اِلاَّ بَغْتَةً یَّسْئَلُونَکَ کَاَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَاللَّهِ وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۱۶۲).

 

سوال کنندگان چون پنداشته‏‌اند که قیامت امری زمانی است که در رشته‏ای متصل به زمان آنان قرار دارد، پرسیده‏اند که وقت آن کی است؟ خداوند آنان را از این مطلب به مطلب دیگری که در خور فهم آنان باشد منصرف ساخته است و چون آنان در این مطلب اصرار ورزیدند پاسخشان داده است که علم بدان، از نزد او آشکار و بروز نخواهد کرد و اصلاً علم به قیامت بذاته برای غیر خدا، آشکار نشدنی است، نه به جهت معلومات ناقص ما، بلکه بنا به مصلحتی، پنهان شده است؛ به همین دلیل هم خداوند به دنبال کلام ایشان، عبارت: وَلکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ را آورده است.

 

برطرف شدن ظلمت در روز قیامت‏

هنگامی که در روز قیامت، حجاب «مراتب» و «هویّات» برداشته شد و هیچ شیئی شی‏ء دیگر را پنهان نساخت، در آن زمان فضا، فضای نور خواهد بود چه هویّات همگی تغییر یافته و نورانی شده‏اند. این همان گفته خداست که:

 

وَفُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً (۱۶۳).

و: یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ وَالسَّمواتُ وَبَرَزُوا للَّهِ‏ِ الْواحِدِالْقَهَّارِ (۱۶۴).

وَاْلاَرضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَالسَّمواتُ مَطْویَّاتٌ بِیَمینِهِ.

تا آنجا که: وَاَشْرَقَتِ اْلاَرضُ بِنُورِ رَبِّها (۱۶۵).

و: وَاِنَّ الدَّار الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ (۱۶۶).

و: وَاِذَااْلاَرْضُ مُدَّتْ * وَاَلْقَتْ ما فیها وَتَخَلَّت ْ(۱۶۷).

و: وَاَخْرَجَتِ اْلاَرضُ اَثْقالَها (۱۶۸).

 

در تفسیر قمی در حدیثی از امام سجاد (علیه السلام) راجع به تُبَدَّلُ اْلاَرْضُ غَیْرَاْلاَرْضِ آمده است: «مراد از غَیْرَاْلاَرْضِ زمینی است که بر آن گناهی صورت نگیرد، زمینی که آشکار و ظاهر است و بر آن هیچ کوهی و هیچ نباتی یافت نمی‌شود، همانطور که در اوّل، خداوند آن را هموار ساخته بود و عرشش را بر آب استوار خواهد کرد همان‏طور که اوّل بار «عرش» تنها با تکیه بر عظمت و قدرت خداوندی چنین بود».

 

آنچه که از آیات در مورد نورانی گشتن موجودات، استفاده نمودیم، منافاتی ندارد با آیاتی که نور را از کافر نفی می‌کند، همچون:

وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فمالَهُ مِنْ نُورٍ (۱۶۹).

و: نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَعْمی ‏(۱۷۰).

و: یَوْمَ‏یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ امَنُوا انْظُرُ ونانَقْتَبِسْ مِنْ‏نُّورِکُم ْ(۱۷۱).

چه خداوند در مورد مؤمنین فرموده است: یَسْعی‏ نُورُهُمْ بَیْن اَیْدیهِمْ وَبِاَیْمانِهِم ْ(۱۷۲).

و: لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَنُورُهُم ْ(۱۷۳).

و: … کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها (۱۷۴).

و: … اَوْلِیاءُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَی الظُّلُماتِ (۱۷۵).

 

اینها همه ظهور ظلماتی است که خود در دنیا برای خویش خریده‏اند و ناگزیر در آخرت باید برایشان آشکار گردد. بنابراین، در آنجا دو چیز وجود دارد: ظلمت و نوری که خداوند نصیب مؤمنین ساخته و مشرکین از آن بی‏بهره‏اند.

نظیر همین مطلب در مورد برداشته شدن حجاب میان انسان و پروردگارش، گذشت.

 

عبارات دیگری از قرآن در همین باب وجود دارد: فَاَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی‏ اِنَ‏اللَّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۷۶).

فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُم ْ(۱۷۷).

 

در اینجا روایاتی هست که می‌گوید. مشرکین در روز قیامت دروغ می‌گویند. این امر، همانطور که در جایی دیگر نیز گفته‏ایم، ظهور معصیتی است که در دنیا بدان اقدام نموده‏اند و نتیجتاً با این مطلب که روز قیامت قابلیت کذب ندارد، ناسازگار نیست؛ زیرا هرکاری که انسان انجام می‌دهد و یا هر فضیلت و رذیلتی که کسب می‌کند، ناچار باید روز قیامت آشکار گردد، چه خداوند فرموده است: وَلا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً (۱۷۸).

 

پی نوشت‌ها:

(۱۱۶) - سوره مؤمن، آیه ۱۶ و ۳۳.

(۱۱۷) - همان‏

(۱۱۸) - سوره شوری، آیه ۴۷.

(۱۱۹) - سوره دخان، آیه ۴۱.

(۱۲۰) - سوره نساء، آیه ۴۲.

(۱۲۱) - سوره انفطار، آیه ۱۹.

(۱۲۲) - سوره بقره، آیه ۱۶۵ - ۱۶۶.

(۱۲۳) - سوره فاتحه، آیه ۴.

(۱۲۴) - سوره انفطار، آیه ۱۹.

(۱۲۵) - سوره مؤمن، آیه ۱۶.

(۱۲۶) - سوره انعام، آیه ۹۳.

(۱۲۷) - سوره انعام، آیه ۹۴.

(۱۲۸) - سوره مؤمن، آیه ۳۳.

(۱۲۹) - سوره شوری، آیه ۴۷.

(۱۳۰) - سوره حاقه، آیه ۲۸ - ۲۹.

(۱۳۱) - سوره دخان، آیه ۴۱.

(۱۳۲) - سوره ابراهیم، آیه ۳۱.

(۱۳۳) - سوره بقره، آیه ۱۲۳ و مؤمن آیه ۷۳ - ۷۴.

(۱۳۴) - همان‏

(۱۳۵) - سوره یونس، آیه ۲۸.

(۱۳۶) - سوره قصص، آیه ۶۳.

(۱۳۷) - سوره یوسف، آیه ۴۰.

(۱۳۸) - سوره ذاریات، آیه ۵۶.

(۱۳۹) - سوره ابراهیم، آیه ۲۱.

(۱۴۰) - سوره ق، آیه ۲۲.

(۱۴۱) - سوره طارق، آیه ۹.

(۱۴۲) - سوره عادیات، آیه ۹ - ۱۱.

(۱۴۳) - سوره شعراء، آیه ۸۸ - ۸۹.

(۱۴۴) - سوره مطففین، آیه ۱۵.

(۱۴۵) - سوره قلم، آیه ۴۲ - ۴۳.

(۱۴۶) - سوره اسرا، آیه ۵۱.

(۱۴۷) - سوره ملک، آیه ۲۷ و سبأ، آیه ۵۱.

(۱۴۸) - همان‏

(۱۴۹) - سوره نحل، آیه ۷۷.

(۱۵۰) - سوره آل‏عمران، آیه ۳۰.

(۱۵۱) - سوره شوری، آیه ۱۴.

(۱۵۲) - سوره بقره، آیه ۳۶.

(۱۵۳) - سوره نازعات، آیه ۴۶.

(۱۵۴) - سوره احقاف، آیه ۳۵.

(۱۵۵) - سوره مؤمنون، آیه ۱۱۲ - ۱۱۴.

(۱۵۶) - سوره روم، آیه ۵۶.

(۱۵۷) - سوره‏نازعات، آیه ۴۱ - ۴۴.

(۱۵۸) - سوره نجم، آیه ۴۲.

(۱۵۹) - سوره انشقاق، آیه ۶.

(۱۶۰) - سوره شوری، آیه ۵۳.

(۱۶۱) - ۸ - سوره ملک، آیه ۲۵ - ۲۶.

(۱۶۲) - ۹ - سوره اعراف، آیه ۱۸۷.

(۱۶۳) - سوره نبأ، آیه ۱۹.

(۱۶۴) - سوره ابراهیم، آیه ۴۸.

(۱۶۵) - سوره زمر، آیه ۶۹.

(۱۶۶) - سوره عنکبوت، آیه ۶۴.

(۱۶۷) - سوره انشقاق، آیه ۳ - ۴.

(۱۶۸) - سوره زلزال، آیه ۲.

(۱۶۹) - سوره نور، آیه ۴۰.

(۱۷۰) - سوره طه، آیه ۱۲۴.

(۱۷۱) - سوره حدید، آیه ۱۳، ۱۲ و ۱۹.

(۱۷۲) - همان‏

(۱۷۳) - همان‏

(۱۷۴) - سوره انعام، آیه ۱۲۲.

(۱۷۵) - سوره بقره، آیه ۲۵۷.

(۱۷۶) - سوره نحل، آیه ۲۸.

(۱۷۷) - سوره مجادله، آیه ۱۸.

(۱۷۸) - سوره نساء، آیه ۴۲.

سه شنبه, 03 اسفند 1400 16:15

تأثير نماز بر روح و روان انسان

يكي از ابعاد نماز كه امروزه مورد توجه دانشمندان اسلامي و غير اسلامي قرار گرفته، تاثيرات مسائل معنوي از جمله نماز، دعا و راز و نيايش با خداوند متعال بر روح و روان انسان مي باشد كه اعترافات اين دانشمندان در اين باره بسيار جالب و قابل تامل مي باشد.
در اين جا به دليل اختصار تنها به گوشه اي از آثار نماز بر روح و روان انسان اشاره نموده و براي كسب اطلاعات بيش تر، شما را به مطالعه كتاب هاي مفصلي كه در اين زمينه به نگارش در آمده دعوت مي نماييم.

آرامش بخشى نماز
اضطراب بيماري شايع قرن اتم و كهكشان است، پيشرفت سريع و پيچيده تمدن و در عين حال بي توجهي به ارزش هاي مذهبي و خانوادگي هر روز بيش از پيش براي افراد و اجتماع اضطراب هاي جديد به وجود مي آورد به گونه اي كه هر روز آمار بيمارى هاى روانى، و مصرف قرص اعصاب و در نتيجه آمار خودكشي و ديوانگي بيش تر مي شود.
با اين كه دلايل علمي مختلفي از ديدگاه هاي مختلف به عنوان دلايل بروز اضطراب و تشديد آن ارائه شده است اما هم چنان دور شدن از ايمان مذهبي به عنوان يك عامل عميق در بروز اضطراب نقش غير قابل انكاري دارد [1]و به اين ترتيب نقش پيشگيري كننده و حتي درمانگر مذهب در مورد اضطراب قابل بررسي است.
بهترين راه حل براي رفع اين مشكل فراگير، چيزي جز ياد خدا و ايمان و اُنس با نماز نيست كما اين كه خداوند متعال تصريح نموده:« أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[2]؛«همانا با ياد خداوند دل ‏ها آرامش مى ‏يابد».
امروزه بسيارى از دانشمندان علوم روانى و روان پزشكان نيز، به اين نكته پى برده‏ اند كه دعا و بر پا داشتن نماز و اعتقاد محكم به خداوند و دين، نگرانى، تشويش، يأس و ترس را - كه موجب بسيارى از بيمارى‏ هاى روحى است - بر طرف مى ‏سازد.
« ديل كارندگي» روان شناس مشهور غرب مي نويسد:« در آمريكا، به طور متوسط در هر 35 دقيقه يك نفر خودكشي مي كند و در هر دو دقيقه يك نفر ديوانه مي شود. اگر اين مردم از تسكين خاطر و آرامش – كه دين و عبادت به آدمي مي بخشد- نصيبي داشتند، ممكن بود، از اغلب اين خودكشي ها و بسياري از ديوانگي جلوگيري شود.»[3]

تقويت روحيه‏ در زمان بروز مشكلات
نماز در تقويت روحيه انسان به هنگام بروز مشكلات و گرفتاري ها نقش بسياري دارد، چه عملى بهتر از نماز و پيوند با خدايى كه فرمانش در تمام جهان هستى نافذ است و همه چيز در برابر اراده او سهل و آسان است.

ايجاد اميد
ايمان به خدا و راز و نياز با او به انسان اميد و توان مي دهد، احساس مي كند به پناهگاه مطمئن و باقدرتي متكي است و بدين دليل، احساس اميد و توانمندي مي كند و اگر اين ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دل تنگي و نگراني در او ايجاد مي شود و به بيماري هاي رواني گرفتار مي آيد.
روان شناسان و روانكاوان بزرگي هم چون يونگ، اريك فروم، ويليام جيمز و ديگران به اين حقيقت اشاره كرده اند و ايمان به خدا را اساس و پايه پيشگيري و معالجه بيماري رواني مي دانند.
«ديل كارنگي» مي نويسد:«هنگامي كه كارهاي سنگين، قواي ما را از بين مي برد و اندوه ها هر نوع اراده اي را از ما سلب مي كند و بيش تر اوقات، كه درهاي اميد به روي ما بسته مي شود، به سوي خدا روي مي آوريم. ولي اصلا چرا بگذاريم روح يأس و نااميدي بر ما چيره شود؟ چرا همه روزه به وسيله خواندن نماز و دعا و به جاي آوردن حمد و ثناي خداوند، قواي خود را تجديد نكنيم؟»
حضرت علي(ع) مي فرمايد:«پروردگارا، تو از هر مونسي براي دوستانت مونس تري و از همه آن ها براي كساني كه به تو اعتماد كنند، براي كارگزاري آماده تري... اگر تنهايي سبب وحشت آنان گردد ياد تو مونس آن ها است و اگر سختي ها بر آنان فرو ريزند به تو پناه مي برند.»[4]

احساس عزّت
عزّت به معنى نفوذ ناپذيرى است. در مكتب انبيا تمام عزّت ها از آنِ خداست، چنان كه همه قدرت ها از اوست. لذا قرآن از كسانى كه به سراغ غير خدا مى روند انتقاد مى كند كه آيا از غير خدا عزّت مى خواهيد؟[5]
طبيعى است كه اتصال به عزيزِ مطلق و قدرت بى نهايت، به انسان عزّت مى دهد. چنان كه كلماتى هم چون«اللّه اكبر» طاغوت ها را در نزد انسان حقير و او را در برابر آن ها عزيز مى كند.
لذا قرآن به ما دستور مى دهد كه در سختى ها و مشكلات از نماز و عبادت كسب قدرت و قوّت كنيم:« وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[6]؛« از صبر و نماز يارى جوييد»[7]

تمركز حواس
افراد موفق كسانى هستند كه مى توانند در امرى تمام افكار خود را متمركز كنند و تمام دانستني هاى خود را درباره آن بياورند و به كار بندند. به راستى اگر روح و فكر ما به طور كامل در نقطه اى متمركز شود يا براى امرى به كار افتد نيروى شگفت انگيز و فوق العاده اى مى آفريند.
ويليام جيمز كه پدر روانشناسى جديد محسوب مى شود، مى گويد:
فرق بين افراد نابغه با ديگران، يك موهبت فطرى نيست؛ بلكه مربوط به توجه كاملى است كه به موضوعات و نتيجه هاى آن مبذول مى دارند و ميزان نبوغ بستگى به ميزان و درجه تمركز افكار شخصى دارد.
در مورد اين كه چگونه مى توان اين نيرو را در خود ايجاد كرد ويليام مولتن در مجله ريدرز دايچست مى نويسد:
اين نيرو تمركز فكر به وسيله تمرين به دست مى آيد و البته تمرين احتياج به شكيبايى و پايدارى دارد. وقتى توانستى افكارت را پى در پى 50 يا 100 بار در موضوعى متمركز كنى لاجرم ساير افكار و خاطره ها جاى خود را به موضوع مورد نظرتان خواهد داد. سرانجام عادت خواهى كرد كه در هر امرى با اراده خود ذهن را متمركز سازى.
از تمام مطالب فوق نتيجه مى گيريم كه نماز بهترين وسيله براى پرورش تمركز فكر و حواس در انسان است. زيرا نمازگزارى كه مى كوشد با تمام قدرت افكار خود را در يك جا جمع كند تا نمازش با خشوع و حضور قلب باشد، بدون ترديد اين عمل در وى عادت مى شود و مى تواند در هر موردى تمام افكار خود را متمركز سازد و در نتيجه به ترقيات و اكتشافات مهمى نايل گردد. [8]

بهبود افسردگي و اختلالات رواني
اگر انسان به دليل عدم اعتقاد به خدا، پناهگاه و ماوايى امن نداشته باشد تا بدان التجا جويد، نهايتا به بن بست و پوچى رسيده و خود را خبط طبيعت پنداشته و بدين گونه خود را دچار امراض روانى لاعلاجى گرداند.
لذا، نماز يكى از موثرترين و بهترين راه هاى درمان اين گونه امراض روحى است، زيرا كه نماز و نيايش، راز و نياز با مبدا هستى است كه انسان به اصطلاح عقده گشايى مى كند و آن چه در دل و قلبش پنهان دارد، بيرون مى ريزد و با خالق خود به اميد گشايش راز دل خود را در ميان مى گذارد و همين امر اميد به استجابت دعا و نمازش است كه به شخص نيرو و حياتى تازه بخشيده و او را از چنگال مخوف برخى از امراض روحى و روانى رهايى مى بخشد.
پروفسور ويليام جيمز در اين باره مى گويد:
در خصوص شفا يافتن بيمار به وسيله دعا و نماز بايد گفت: چنان كه حقايق و واقعيت هاى پزشكى را قبول داشته باشيم، پزشكانى چند اظهار داشته اند كه در بسيارى از موارد دعا، در بهبودى حال بيمار موثر بوده است. بنابر اين بايد دعا را در معالجه بيماران يكى از وسايل موثر دانست. در مورد بسيارى از مردم، دعا براى معالجات امراض روحى بسيار موثر بوده است و در نتيجه صحت بدنى و جسمى آن ها را در پى خواهد داشت.
حتى به قول دكتر كارل وقتى نيايش ساده و به صورت اداى طوطى وار جملاتى باشد، اثرى بر روى رفتار و سلوك فرد مى گذارد.[9]

بهترين راه تسكين غم و اندوه
بانو دكتر روز هلوردنج كه از مشاورين پزشكى بوستن در آمريكاست مى گويد:
به نظر من بهترين درمان تسكين و تخفيف غم و نگرانى اين است كه مشكلات و گرفتاري هاى خود را با شخصى كه طرف اعتماد باشد در ميان گذاريم، ما اين عمل را خالى كردن دل مى گوييم....
وقتى كه بيماران به اين جا مراجعه مى نمايند، مى توانند گرفتارى ها و غصه هاى خود را به تفصيل براى ديگران شرح دهند، آن قدر بگويند تا به كلى از فكرشان خارج شود، فكر كردن درباره نگرانى ها و پنهان داشتن آن ها از ديگران باعث هيجان عصبى مى شود، ما هم بايستى شريكى برا گرفتارى هاى خود پيدا كنيم، بايد حس كنيم كه در دنيا كسى هست كه مايل به گوش دادن شرح گرفتاري هاى ما و قادر به درك آن ها باشد.
امروز اغلب بيمارستان هاى روحى و عصبى و حتى قسمت هاى جسمى و بخش هاى جراحى نزديكى از طرق معالجه بيماران را همان راز دل گفتن با ديگران تشخيص داده اند. و يكى از دستورات دانشمندان و روان شناسان نيز همين است كه انسان عقده هاى خود را به شخصى كه مورد اعتماد خود مى داند بازگو كند...
حال با اين توضيحات و در چنين مواردى آيا جهت رفع نگرانى و پريشانى بهتر نيست به درگاه خداوند سميع و بصير پناه برده... خداوندى كه كليه امور به دست او و هر خير و احسانى پرتوى از فيوضات بيكران او و هر امرى به فرمان اوست... [10]

تعادل روحي و رواني
امروزه بيش از 60 درصد مراجعه كنندگان به بيمارستان هاي عمومي، در واقع از يك مشكل رواني رنج مي برند كه در اين ميان خواب در بهبود و يا تشديد اين مساله نقش مهمي را ايفا مي نمايد، از همين رو ايجاد بهداشت خواب، يك ركن مهم بهداشت رواني و جسمي به حساب مي آيد و هر عاملي كه در تنظيم بهداشت خواب موثر باشد، پيشگيري كننده و حتي درمانگر بسياري از بيماري هاي جسمي و رواني است.
امروزه، نخستين اصلي كه در ايجاد بهداشت خواب، توسط جديدترين منابع علمي دنيا توصيه مي شود بيدار شدن هر صبح سر يك موقع مشخص از خواب است.[11]
يك نگاه كلي به جدول اوقات شرعي، نشان مي دهد، كه وقت نماز صبح، در تمام طول سال، با در نظر گرفتن تغييرات ناشي از حركات وضعي و انتقالي زمين، زمان ثابتي است و اقامه كننده نماز صبح، با برخاستن پس از اذان در واقع اساسي ترين گام را در جهت رعايت بهداشت خواب و در نتيجه آن، سلامت بدني و تعادل روحي و رواني برداشته است.

شادابي روح و روان
از جمله مواد شيميايي داخل بدن كه به طور غير ارادي سبب شادي انسان مي شود و به او شعف و نشئه بي نظير مي بخشد، ماده اي به نام« كورتيزول» مي باشد كه ميزان آن در داخل بدن انسان در ساعات سحرگاهي به شدت افزايش مي يابد [12] و در صورت بيداري انسان در اين ساعات، لذت و شعف سرمست كننده اي نصيب او مي شود كه بي شك بر زندگي او در تمام طول روز تاثير گذار است.
افزايش كورتيزول در ساعات صبح و ارتباط آن با نشاط صبحگاهي، كه امروزه از مسلمات پزشكي است،
به اين ترتيب واضح است، امر واجب نماز صبح با ارزاني داشتن بيداري صبحگاهي به انسان تقديم كننده شادابي به او مي باشد.

ايجاد احساس امنيت رواني
هر چند كه در پزشكي و زيست شناسي امروزي واژه استرس به معني هايي متفاوتي به كار مي رود، اما بر اساس تعريف هانس سليه ( روانشناس مشهور ) استرس در پزشكي و روان پزشكي معمولا اشاره به موقعيت هاي رواني و اجتماعي متنوعي دارد كه قادر به ايجاد بيماري هاي جسمي و رواني و ساير اختلالات رفتاري است.
چنان چه با دقت كافي و استناد به شواهد آماري به مكان هايي كه استرس هاي متعدد زندگي كار افراد را به آن جا مي كشاند ( مكان هايي مثل مطب پزشكان، بيمارستان هاي جسمي و رواني، قبرستان جوان مرگ ها !؟!، زندان ها و.. ) سري بزنيم متوجه مي شويم كه تعداد مذهبي ها، در مقايسه با غير مذهبي هاي حاضر در اين قبيل جاها بسيار متفاوت است.
به عنوان مثال در كشور خودمان 90% محكومان زندان ها را افراد بي نماز تشكيل مي دهند. يا مثلا آمار بيماران بستري در بيمارستان ها كه با نماز بيگانه اند به طرز باورنكردني بيش از اشخاص مقيد به نماز است.[13]

 پيشگيري از بروز اختلال شخصيت اسكيزوئيد
برخي روان پزشكان ايراني«شخصيت منزوي» را به عنوان بهترين ترجمه، به جاي شخصيت« اسكيزوئيد» پيشنهاد كرده اند. چرا كه مبتلايان به اين اختلال، عمري را در كناره گيري از اجتماع گذرانده اند و در نظر ديگران آدم هايي مردم گريز، منزوي و تنها هستند.
مبتلايان به اين حالت اكثرا مشاغل انفرادي كه حداقل تماس با ديگران را ايجاب مي كند، انتخاب مي كنند و حتي برخي كار شبانه را به كار روزانه ترجيح مي دهند تا مجبور به مدارا با افراد بيش تري نباشند.
روش هاي مورد استفاده در روان پزشكي امروز براي درمان اين عارضه اعم از روان درماني، گروه درماني و يا حتي دارو درماني صورت مي پذيرد اما چنان چه در پيشگيري و يا درمان اين اختلال شايع شخصيت، روش عملي بي نظيري را جويا باشيم، كلمه درخشان “ نماز ” باز هم راه گشا خواهد بود.
توصيه مؤكد اسلام مبني بر اقامه نمازهاي واجب يوميه به جماعت و علاوه بر آن بانگ روح افزاي نماز جمعه در فراخواندن به يك اجتماع شكوهمند و پر شور هفتگي به عنوان سمبل بزرگي از اصالت «اجتماعي بودن» و ترك رهبانيت در همه تعاليم اسلامي مطرحند و گويي همه اين قبيل تعاليم، خود به خود نمازگزار را از گوشه نشيني و تنهايي، به بطن اجتماع مي كشاند.
به اين ترتيب، نماز نه تنها از ابتلا به اختلال اسكيزوئيد پيشگيري مي كند، بلكه توانايي دارد كه مبتلايان به اين عارضه را براي هميشه از كنج عزلت، به قلب جامعه بكشاند.[14]

پي نوشت :
[1] - ترجمه فارسي سيناپس كاپلان ـ سادوك، جدوم ـ صفحه 473
[2] - رعد (13)، آيه 28
[3] - مجتبي كلباسي، يكصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، پائيز 80 ش، چاپ اول، ج 1، ص 87
[4] - سيد رضى، نهج البلاغه، سيد جعفر شهيدى‏، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى‏، 1378 ش‏، چهاردهم، خطبه 225
[5] - نساء (4)، آيه 139
[6] - بقره (2)، آيه 45
[7] - محسن قرائتي، تفسير نماز، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن،1387ش، سيزدهم، ص 30
[8] - گودرز نجفي، راز نيايش ( فوائد طبي و درماني نماز )، شركت چاپ و نشر بين الملل، پائيز86 ش، سوم، ص 89
[9] - همان، ص 44
[10] - همان، ص 45
[11] - دكتر مجيد ملك محمدي، 40 نكته پزشكي پيرامون نماز، همدان، معارف، 1376 ش، نكته اول، به نقل از ترجمه فارسي روانپزشكي كاپلان ـ سادوك، دكتر نصرت اله پور افكاري ـ جلد سوم صفحه111.
[12] - همان، نكته سوم، به نقل از فارماكولوژي كاتزونگ ـ مبحث كورتيكو استروييدها
[13] - همان، نكته بيست و يكم
[14] - همان، نكته بيست و هفتم

سه شنبه, 03 اسفند 1400 16:10

مذاهب كلامي و فقهي اهل سنت

واژه اهل سنت از دو كلمه اهل و سنت تشكيل شده است. «اهل» در لغت به معناي گروهي است كه در امري از امور با هم شريك باشند(1) و «سنّت» در لغت به معناي طريقه و روش است(2) كه اين واژه از ديرباز و قبل از اسلام در اشعار جاهليت نيز به كار رفته است(3)
سنت در اصطلاح در معاني متعددي همچون: استحباب؛ عمل مطابق عمل صاحب شرع؛ آثار رسيده از پيامبر(ص)، صحابه و تابعين؛ قول، فعل و تقرير پيامبر(ص)، به كار مي رود.(4)
سنّت در اصطلاح كلامي، معمولاً همراه با كلمه «اهل»، يعني «اهل السنّة» و يا به اضافه واژه «الجماعة»، يعني «اهل السنّة و الجماعة» مي آيد(5) كه نام مذهبي از مذاهب اسلام است.
مذاهب كلامي
اهل سنت از نظر كلامي فرقه هاي متعددي دارند كه مهمترين آنها فرقه هاي ذيل مي باشند:
1. ماتُريديه
ماتريديه يكي از مذاهب كلامي معروف و مورد قبول در ميان اهل سنت است كه در اوايل قرن چهارم هجري پديد آمد، مؤسس اين مذهب كلامي، ابو منصور ماتريدي(م 333 ق) است.
عقل‌گرائي در ماتريديه بر ظاهرگرائي غالب است.(6) از اين لحاظ ماتريديه در خط ميان معتزله و اشاعره‏ قرار دارند. (7)
به عقيده برخي امروزه ماتريديه بزرگترين مذهب كلامي اهل سنت است و بيش از نيمي از اهل سنت جهان بر اين مذهب هستند .
در هند، بنگلادش، پاكستان، افغانستان، چين، تركيه، كشورهاي جنوب شرق آسيا و برخي بلاد عربي خاور ميانه و شمال آفريقا(و مناطق شرقي ايران) تقريبا عموم اهل سنت ماتريدي هستند. (8) از سوي ديگر اكثر قريب به اتفاق حنفيان كه حدودا 53 درصد اهل سنت جهان را تشكيل مي دهند ماتريدي هستند.(9)
2. معتزله
گروهي كه به عقل، بيش از حد بها داده‌اند و در موارد زيادي به دليل تصادم نصوص با عقل، به تأويل آ‎نها مي‌پرداختند.
اين گروه پنج مسأله را از اصول اعتزال مي‌شمارند: توحيد؛ عدل؛ وعده و وعيد؛ امر به معروف و نهي از منكر، و منزلة بين المنزلتين
پايه‌گذار اين مكتب كلامي «واصل بن عطاء» شاگرد «حسن بصري» بود است كه در يك جريان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلي تشكيل داد و بدين مناسبت حسن گفت «اعتزل عنّا» يعني از ما جدا شد. به همين مناسبت بود كه پيروان واصل «معتزله» ناميده شدند.(10)
معتزليان تا قرن هشتم هجري وجود داشتند اما عملا در قرن هشتم هجري نابود شدند(11) با اين حال در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي جهان اسلام شاهد يك رويكرد عقلگرايانه نويني بود كه برخي از آن با عنوان معتزله جديد ياد كرده اند كه خواستگاه آن هند و پاكستان مي باشد.(12)
3. اشاعره
اين گروه عقايد اهل حديث را با تعديل خاصي پذيرفته‌اند. پايه‌گذار اين مكتب ابو الحسن اشعري مي‌باشد. وي در سال 260هجري در بصره متولد شده و در سال 324هجري در بغداد درگذشت. (13) وي قبل از پايه‌گذاري اين مكتب بر مكتب معتزله بود، او در قرن چهارم هجري به دفاع از عقايد اهل حديث و مخالفت با آراي معتزله قيام كرد و مكتب جديدي بوجود آورد كه در جهان تسنن شهرت بسزائي يافت.(14)
اكثر شافعي ها و مالكي ها پيرو مكتب اشاعره هستند و بعد از ماتريديه بزرگترين مكتب كلامي اهل سنت به حساب مي آيند هر چند برخي اين مكتب را بزرگترين مكتب كلامي اهل سنت مي دانند.
4. خوارج
گروهي كه نسبت به دو خليفه نخست، مهر ورزيده و از خليفة سوم و چهارم تبري مي‌جويند. اين گروه در اصول و فروع براي خود آرايي دارند. اين فرقه در سال 37 هجري در جريان جنگ صفين و مسأله‌ي حكميت پديد آمد.
خوارج را «مارقه» يا «مارقين» نيز مي‌نامند، در سخنان امام علي (عليه السّلام ) از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) دربارة فردي به نام «ذي الخويصره» روايت شده كه فرمود:
«از نژاد اين مرد، قومي پديد خواهد آمد كه چنان از دين خارج مي‌شوند كه تير از كمان خارج مي‌گردد.»(15)
از ميان گروههاي خوارج تنها فرقه اباضيه كه فرقه اي معتدل از خوارج است باقي مانده اند كه هم اكنون پايگاه اصلي آنان كشور عمان است و مذهب رسمي اين كشور نيز اباضيه است. البته آنان در بخشهايي از ليبي و جنوب الجزاير نيز وجود دارند.(16)
5. اهل حديث
اين شاخه كساني هستند كه در اصول و فروع، به كتاب و سنت مراجعه مي‌كنند و عقل را در اين قلمروها دخالت نمي‌دهند، امروزه از اين گروه به عنوان «سلفيه» ياد مي‌كنند و در گذشته «حشويه» و يا «حنابله» ناميده مي‌شدند.(17) اكثريت حنبلي ها پيرو مكتب اهل حديث مي باشند.
6. وهابيّت
مسلك وهابي منسوب به شيخ محمد فرزند «عبد الوهاب» نجدي است، وي در سال 1115 هجري قمري در نجد تولد يافت. اين گروه خود را «سلفيه» مي‌نامند و مسائلي را بر اصول «سلفيه» افزودند كه بيشتر مربوط به توحيد و شرك است.
محمد بن عبد الوهاب با مطالعة كتابهاي ابن تيميه، گرايش خاصي به احياي انديشه‌هاي او پيدا كرد، در اين رابطه زيارت پيامبر، تبرك به آثار او، توسل به وي و بناي سايبان بر قبور را شرك دانست و ديگر طوايف مسلمين را متهم به شرك و خروج از دين كرد و تنها مذهب وهابيت را اهل نجات دانست.(18)
وهابيون خود را منتسب به حنبليها مي دانند بدين معني كه بسياري از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقايد وي گرفته اند. با اين حال بسياري از علماي حنبلي، وهابيت را فرقه اي جدا از خود قلمداد كرده و از نزديكي به آن خود را مبرا كرده اند.
مركز وهابيت كشور عربستان است كه به طور گسترده اي براي گسترش اين مذهب تلاش مي كند.
مذاهب فقهي
اهل سنت در مسائل فقهي به چهار مذهب اصلي تقسيم مي‌شوند:
اين مذاهب عبارتند از:
1. حنفي:
اين مذهب كه بزرگترين مذهب فقهي اهل سنت به شمار مي رود منسوب به ابو حنيفه نعمان بن ثابت است، وي در سال 80 هجري به دنيا آمده و در سال 150 هجري قمري درگذشته است.
امروزه، در عراق، تركيه ، قفقاز ، كشور‌هاي حوزه بالكان ، افغانستان ، هند ، چين ، پاكستان، برزيل و بسياري از كشور‌هاي آسياي مركزي بيشتر اهل سنت، حنفي مذهب هستند. در مصر، جمعيت زيادي حنفي اند و هر چند اكثريت با آنان نيست ولي مذهب رسمي مصر مذهب حنفي است. در منطقه شام ، جز در فلسطين ، بيش از نيمي از جمعيت حنفي اند.
البته عده حنفيان در مغرب ، الجزاير ، تونس ، ليبي و نيز در حجاز و يمن و كشور‌هاي عربي حاشيه خليج فارس اندك است.
تخمين زده مي شود كه بيش از يك سوم اهل سنت جهان حنفي باشند.(19) هر چند برخي(همانطور كه قبلا ذكر كرديم) اين تعداد را حدود نيمي از اهل سنت دانسته اند.
در ايران حنفي ها اكثرا در استانهاي گلستان ، خراسان جنوبي، فارس، هرمزگان، سيستان وبلوچستان حضور دارند.
2. مالكي:
منسوب به مالك بن انس، وي در سال ۹۳ هجري در مدينه به دنيا آمد و در سال ۱۷۹ هجري در همين شهر چشم از جهان فرو بست.(20) تكيه بر سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله ) و تا حدود زيادي پرهيز از رأي و قياس از ويژگي هاي فقه اوست(21)
او هم چنين مدتي از محضر امام صادق (عليه السلام) بهره گرفت و پيوسته آن حضرت را به كثرت عبادت مي ستود(22)
مذهب او در شمال آفريقا، قطر، بحرين و كويت طرفدارني دارد(23)
3. شافعي:
منسوب به محمد بن ادريس شافعي، وي در سال 150 ه‍ ، در غزه به دنيا آمد و در سال 204 ه‍ ، در مصر از دنيا رفت. شافعي زماني كه به سن جواني رسيد، به شهرهاي مختلف از جمله مكه، بغداد، مصر و يمن مسافرت نمود و با مشاهده مسلك هاي گوناگون، مذهب جديدي پديد آورد كه از اختلاط دو مذهب حنفي و مالكي بود. و در مسائل كلامي هم از اتباع ابوالحسن اشعري محسوب مي شد، شافعي همچون ديگر اهل سنت كتاب سنت، اجماع و قياس را حجت مي داند(24)
مذهب شافعى به دست شاگردانش در بسيارى از بلاد اسلامى گسترش يافت و در مصر و عراق و خراسان و ماوراء النهر نفوذ كرد و رقيب نزديك مذهب حنفي به شمار مى رفت (25) و امروزه در مصر، اردن، سوريه، لبنان، عراق، هند و اندونزى مذهب شافعى پيروان فراوانى دارد.(26)
در ايران عمدتا شافعي ها در استانهاي كردستان ، آذربايجان شرقي و غربي و بخشي از فارس حضور دارند.
4. حنبلي:
منسوب به احمد بن حنبل، وي در سال 165 هجري به دنيا آمد و در سال 241 هجري در گذشت.(27)
وي نيز مانند استادش محمد بن ادريس شافعي كوشيد تا با الهام از دو مذهبِ حنفي و مالكي راه ميانه‌اي را بگشايد ولي رفته رفته مذهب چهارمي را با گرايشي متمايز و مبتني بر التزام شديد به نص قرآن و حديث پايه گذاري كرد(28)
در ميان مذاهب اهل سنت، مذهب حنبلي كمترين طرفدار را دارد. اكنون مذهب رايج و رسمي عربستان حنبلي است و در برخي از شهرهاي عراق و شام نيز پيرواني دارد.(29)
تعداد كمي از حنبليان نيز در قطر، بحرين و افغانستان هستند(30)
سيد محمد مهدي حسين پور
پي نوشت
1. مفردات راغب، ماده اهل
2. النهايه، ابن اثير،ج ۲، ص ۴۰۹
3. معلقات سبع، معلقه لبيد، بيت 83؛ مجله هفت آسمان، شماره 17، ص 257
4. آشنايي با فرق تسنن، ص ۳۵؛ رك: دايرة المعارف فارسي، مصاحب، ذيل مدخل سنت
5. شرح العقايد النسفيه، محمدعمر نسفي، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶
6. درآمدي بر علم كلام، ص 296
7. بحوث في ملل و نحل، سبحاني، ج3، ص 20
8. تاريخ و عقائد ماتريديه، سيد لطف الله جلالي، ص 65 و 130 به بعد
9. همان، ص 130
10. مجموعه آثار، مرتضي مطهري، ج 3، ص 85
11. تاريخ معتزله، جعفري لنگرودي، ص 157-158؛ تاريخ فرق اسلامي،حسين صابري، ج 1،ص 145
12. تاريخ فرق اسلامي،حسين صابري، ج 1،ص 205-207
13. تاريخ فرق اسلامي، ج1، ص229
14. فرق و مذاهب كلامي، رباني گلپايگاني، ص 201
15. ملل و نحل، شهرستاني، ج 1، ص 115
16. تاريخ فرق اسلامي، ص 377
17. فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، ص 14
18. آئين وهابيت، جعفر سبحاني، ص 29
19. المذهب الحنفي، محمد وفاريشي، ج۱، ص۳۴۱
20. تاريخ الاسلام، ج ۱۱، ص ۳۱۸
21. حليه الاولياء، ج ۶، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۶
22. امالي صدوق، ص ۱۳4؛ الخصال، ج ۱، ص ۱۶7
23. تهذيب التّهذيب، ج ۱۰، ص ۵؛ وفيات الاعيان، ج ۴، ص ۱۳۵؛ الاعلام، زركلى، ج ۲، ص ۱۲۶؛ تاريخ التشريع الاسلامى، ج ۲، ص ۹۹ به بعد
24. موسوعه الفرق الاسلامية، محمد جواد مشكور، ص 300 ـ 301
25. تاريخ ابن خلدون، ج ۲، ص ۸۰۴.
26. تاريخ الفقه الاسلامى، ص ۱۴۳.
27. تاريخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجي، ص 84
28. خاستگاههاي اختلاف در فقه مذاهب، مصطفي ابراهيم زلمي، ترجمه حسين صابري ص۴۵ به بعد
29. التشريع الاسلامي نشأته و مصادره و تاريخه، عبدالفتاح كبّاره، ص۱۷۲.
30. المدخل الي الفقه الاسلامي، عبدالمجيد محمود مطلوب، ص۱۳۸.

وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.

امام عليه السلام درباره صفات مؤمن فرمود: انسان باايمان شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست، سينه اش از هرچيز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است، از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است، اندوهش طولانى و همتش بلند، سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است، شكرگزار و صبور، بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند، طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است، دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم تر است.

صفات مؤمنان راستين:
امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستين را بيان فرموده و هجده وصف براى آنها برمى شمارد. جالب اينكه هر دو فقره، هماهنگى خاصى با هم دارند كه يكى جنبه مثبت را بيان مى كند و ديگرى جنبه منفى را و اگر در كسى اين اوصاف جمع شود به يقين سزاوار است كه نام مؤمن مخلص بر او بنهند.
در وصف اول و دوم مى فرمايد: «انسان باايمان شادى اش در چهره واندوهش در درون قلب اوست»؛ (قال عليه السلام فِي صِفَةِ الْمُوْمِنِ: المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ). اشاره به اينكه شخص باايمان به قدرى صابر و شكيباست كه غم و اندوه خود را در دل نگه مى دارد و در چهره اش چيزى جز شادى نيست؛ شادى از نعمت هاى خدا و شادى در برابر دوستان و معاشران و همين امر جاذبه فوق العاده اى به آنها مى دهد، چراكه هميشه او را شاد و خندان مى بينند و او هرگز نزد كسى زبان به شكوه نمى گشايد و اندوه درون خود را به دوستان ومعاشران منتقل نمى سازد در حالى كه افراد ضعيف الايمان و كم ظرفيت تا مشكلى براى آنها پيدا مى شود سفره دل خود را در برابر همه كس باز مى كنند ولب به شكايت مى گشايند.
حضرت در سومين و چهارمين صفت مى افزايد: «سينه اش از هرچيز گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است»؛ (أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً). اشاره به اينكه حوادث گوناگون زندگى او را تكان نمى دهد، در برابر ناملايمات تحمل مى كند، با همه افراد اعم از دوست و دشمن با سينه گشاده روبرو مى شود، عفو را بر انتقام ترجيح مى دهد و با افرادى كه به او ستم روا مى دارند و دوستانى كه او را در تنگناها محروم و تنها مى گذارند محبت مى ورزد و بدى را با خوبى پاسخ مى گويد. نيز هواى نفس در برابر او ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند. جمله اخير تفسير ديگرى نيز دارد و آن اينكه مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است.
در كتاب كافى درباره سعه صدر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حديث جالبى آمده و آن اينكه امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: آيا مى خواهى حديثى را براى تو بازگو كنم كه در دست هيچيك از (محدثان) اهل مدينه نيست؟ عرض كرد: آرى. فرمود: روزى پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، كنيز يكى از انصار وارد مسجد شد و گوشه لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله را گرفت. پيامبر صلي الله عليه و آله برخاست ببيند چه مى خواهد ولى آن كنيز چيزى نگفت و پيغمبر هم به او چيزى نگفت و نشست. بار ديگر آمد و همين كار را تكرار كرد تا سه مرتبه. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براى مرتبه چهارم برخاست در حالى كه كنيز پشت سر پيغمبر صلي الله عليه و آله بود. او نخى از لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله كشيد و با خود برد. مردم به او گفتند: خدا تو را چنين و چنان كند، پيغمبر صلي الله عليه و آله را سه بار از كار خود بازداشتى و در هيچ مرتبه چيزى نگفتى و او هم چيزى نگفت: از حضرت چه مى خواستى؟ گفت: ما بيمارى داشتيم، خانواده من مرا فرستادند كه نخى از لباس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برگيرم تا به وسيله آن بيمار شفا يابد. هنگامى كه تصميم به اين كار گرفتم پيغمبر صلي الله عليه و آله مرا ديد و برخاست. من حيا كردم كه نخى برگيرم در حالى كه او مى ديد مرا و دوست نداشتم كه از او اجازه بخواهم، ازاينرو (پشت سر حضرت رفتم و) آن را گرفتم.
حضرت در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: «از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است»؛ (يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ). اين دو وصف درواقع با هم مرتبطند زيرا انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمرند. قرآن مجيد مىفرمايد: «(تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛ اين سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است!». «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح وثنايش گويند. انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مى طلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا. فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مى دهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» كه در اصل به معناى شهرت طلبى و گاه به معناى نيكنامى آمده ازنظر شرعى اين است كه اعمال نيك خود را بعدآ بازگو مى كند تا مردم او را بستايند و يا اينكه دوست دارد مردم از اين و آن بشنوند و او را ستايش كنند و به همين منظور عمل نيكى را انجام مى دهد و اين درواقع نوعى رياكارى است.
در روايت پرمعنايى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ؛ دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست». همين معنا در كتاب كافى از امام باقر و امام صادق علیه السلام با تفاوت مختصرى آمده است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ هَذَا فِي أَوَّلِهَا وَهَذَا فِي آخِرِهَا بِأَسْرَعَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَالشَّرَفِ فِي دِينِ الْمُوْمِنِ؛ دو گرگ خونخوار كه در گله گوسفندى كه شبان نداشته باشد رها شوند يكى در آغاز گله و ديگرى در آخر گله، فسادشان بيش از حب مال وجاه در دين انسان مؤمن نيست. (بلكه خطرناكتر است)».
آنگاه در هفتمين و هشتمين وصف مى فرمايد: «اندوهش طولانى و همتش بلند است»؛ (طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ). اندوهش براى خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد، و همّت والايش در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است و اين دو وصف كه درواقع يكى جنبه منفى دارد و ديگرى مثبت، تشكيل دهنده همان تعادل خوف و رجاست كه از شرايط اصلى ايمان محسوب مى شود. شبيه اين معنا در صفات پرهيزكاران در خطبه 193 (خطبه معروف به همّام) نيز آمده است. در يك جا مى فرمايد: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» و در جاى ديگر مى افزايد: «لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ». آرى! آنها از يكسو اندوه كيفر و عذاب در برابر خطاها قلبشان را مى فشارد واز سوى ديگر شوق لقاءالله در پرتو اعمال صالح به آنها آرامش مى دهد. اين سخن را با دو حديث درباره حزن و همت پايان مى دهيم. رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثى به اباذر مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن؛ به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است. (اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره)». اميرمؤمنان عليه السلام درباره علوّ همت مى فرمايد: «مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ؛ كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است».
سپس در نهمين و دهمين وصف مى فرمايد: «سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است»؛ (كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ). اشاره به اينكه از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است. اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند. درباره اهميت سكوت و نقش فوق العاده آن در تهذيب نفس و مبارزه با وسوسه هاى شيطان و اينكه بايد در چه مواردى سكوت كرد و در چه مواردى سخن گفت، در بحثهاى گذشته بسيار سخن گفته ايم (ذيل گفتار حكيمانه 182 و يكى از فقرات حكمت 289) ولى در اين زمينه هرچه گفته شود كم است، زيرا قسمت مهمى از گناهان كبيره با زبان انجام مى شود؛ بعضى از علماى اخلاق تعداد آن را بيست گناه شمرده اند و ما در كتاب اخلاق در قرآن، ده مورد ديگر را يافته و بر آن افزوده ايم كه شرح آن در ذيل حكمت 349 إنشاءالله خواهد آمد.
درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است مى خوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود.
در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. همانگونه كه در حكمت 390 خواهد آمد: «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت).
آنگاه امام عليه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه 5 سوره «ابراهيم» و 33 سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمىسازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند.
در حديثى از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «الاِْيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِى الشُّكْرِ». كلينى؛ در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين نقل مى كند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله كَانَ فِى سَفَرٍ يسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَينَاکَ صَنَعْتَ شَيئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى. فرمود : آرى. جبرئيل بر من نازل شد و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت) من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم».
به همين دليل در حديث ديگرى آمده كه شما نيز چنين كنيد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْينْزِلْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَإِنْ لَمْ يكُنْ يقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَإِنْ لَمْ يقْدِرْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيهِ؛ هنگامى كه يكى از شما به ياد نعمتى از سوى خداوند متعال بيفتد صورت بر خاك بگذارد و خدا را شكر گويد. اگر سوار باشد پياده شود و بر خاك سجده كند و اگر به جهت انگشت نما شدن نمى تواند پياده شود، صورت بر قربوس (اين واژه در عربى با فتح راء استعمال مى شود و در فارسى با سكون راء؛ يعنى برآمدگى جلوى زين) بگذارد و اگر توان آن را نيز نداشته باشد صورت بر كف دست بگذارد و خدا را بر نعمتى كه بر او ارزانى داشته است شكر وسپاس گويد».
درمورد اهميت صبر نيز آيات و روايات، بسيار است و مرحوم كلينى در جلد دوم كافى بابى در اهميت صبر منعقد كرده و بيست و پنج روايت در آن آورده است؛ از جمله در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «إِذَا دَخَلَ الْمُوْمِنُ فِى قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلاةُ عَنْ يمِينِهِ وَالزَّكَاةُ عَنْ يسَارِهِ وَالْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيهِ وَيتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يلِيانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَالْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ؛ هنگامى كه جنازه مومن وارد قبر مى شود نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ قرار مى گيرد و نيكوكارى بر او سايه مى افكند و صبر و شكيبايى در گوشه اى واقع مى شود. هنگامى كه دو فرشته مأمور سوال بر او وارد مى شوند، صبر به نماز وزكات و نيكوكارى مى گويد: به كمك صاحبتان برويد و هرگاه ناتوان شديد من به يارى او خواهم آمد».
آنگاه امام عليه السلام در سيزدهمين و چهاردهمين مى فرمايد: «بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند»؛ (مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ). «مَغْمُور» به كسى گفته مى شود كه غرق در چيزى باشد. مومنان راستين غرق در فكر و انديشه اند؛ تفكر در عظمت و قدرت پروردگار و نشانه هاى او در جهان هستى. تفكر درباره آخرت و سرنوشت او در آن روز و تفكر در حل مشكلات مردم. «ضَنين» به معناى بخيل است و «خَلَّت» به فتح خاء (بر وزن رحمت) به معناى نياز و حاجت. مفهوم جمله اين مى شود كه او در اظهار حاجتش به ديگران بخيل است و تا امكان داشته باشد دست حاجت به سوى ديگران دراز نمىكند و اين نشانه شخصيت و عمق فكر آدمى است.
در بعضى از نسخه ها «خُلَّت» به ضم خاء (بر وزن نصرت) آمده كه به معناى دوستى است و مفهوم جمله اين مى شود كه او در انتخاب دوست، بسيار سختگير و ژرف انديش است و تا شايستگى هاى لازم را در كسى نبيند دست دوستى به سوى او دراز نمى كند. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله داده شده است كه او هنگامى كه دوستى را انتخاب كند براى حفظ دوستى مى كوشد و در برابر از دست دادن آن بخيل وسختگير است.
درباره اهميت فكر، همين بس كه خداوند متفكران را به عنوان (أُولُوا الاَْلْباب؛ صاحبان مغز) معرفى كرده و پس از آن كه تفكر درباره آفرينش آسمان وزمين و ساير پديده هاى جهان هستى را مى ستايد، مى فرمايد: (كسانى كه چنين هستند مصداق أوُلُوا الاْلْباب اند). دعوت به تفكر در عالم هستى و در حالات پيشينيان و عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفكر درباره مسئوليت هايى كه انسان در پيشگاه خدا و خلق بر عهده دارد در بسيارى از آيات قرآن آمده است و در مجموع استفاده مى شود كه اسلام اهميت فوق العاده اى به مسئله فكر و انديشه در امور سرنوشت ساز مى دهد. اهميت تفكر تا آن اندازه است كه برترين عبادت شمرده شده است، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ؛ برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست». در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام آمده است: «لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظامات جهان هستى». اميرمومنان على عليه السلام تفكر را سرچشمه خوبى ها و اعمال نيك مى شمارد ومى فرمايد: «إِنَّ التَّفَكُّرَ يدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ» امام مجتبى عليه السلام تفكر را پدر ومادر تمام نيكى ها معرفى مى كند و مى فرمايد: «التَّفَكُّرُ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَأُمِّهِ».
درمورد عدم اظهار حاجت نزد ديگران نيز در آيات و روايات، اشارات وتأكيداتى ديده مى شود. قرآن مجيد در يك جا از آن به (تعفّف) تعبير كرده است ومى فرمايد: (گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد)؛ (يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف). در حديث پرمعنايى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام از پدران بزرگوارش مى خوانيم: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يرُدَّ أَحَداً وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد و هرگز از كسى درخواستى نداشت».
سپس امام عليه السلام در وصف پانزدهم و شانزدهم كه هماهنگى كامل با هم دارند مى فرمايد: «(مؤمن راستين) طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) وبرخوردش با ديگران توأم با نرمش است»؛ (سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ!). گرچه اين دو وصف، مفهوم نزديكى با هم دارند ولى با دقت، تفاوت ميان آنها روشن مى شود. «سَهْلُ الْخَليقَة» بودن با توجه به اينكه «خليقة» به معناى خُلق وطبيعت است اين است كه انسان در زندگى سختگير نباشد. فلان وسيله اگر حاصل نشد ناراحتى نكند. فلان غذا به موقع نرسيد، نرسد. نظم در زندگى او حاكم است؛ اما چنان نيست كه اگر چيزى به موقع حاصل نشد ابراز ناراحتى كند. به بيان ديگر كسانى هستند كه فى المثل اگر بر سر سفره، فلان چيز و فلان چيز نباشد دست از سفره مى كشند و ابراز ناراحتى مى كنند؛ ولى مؤمنان راستين آسانگيرند؛ با هر غذايى سد جوع مى كنند و در زندگى مقيد به قيود دنياپرستان نيستند. ولى «لَيِّنُ الْعَريكَة» رابطه انسان را با اشخاص ديگر بيان مى كند، زيرا «عَريكَة» (با توجه به اينكه در اصل به معناى چرمى است كه به واسطه نرم بودن، دباغ را به ناراحتى نمى اندازد و سپس به معناى طبيعت انسانى استعمال شده است) به اين معناست كه در برخورد با ديگران ملايم و مهربان و تسليم است ومردم از معاشرت با او لذت مى برند. بنابراين «سَهْلُ الْخَليقَةَ» مى تواند اشاره به سختگيرى نكردن در زندگى شخصى انسان باشد و «لَيّن الْعَريكَة» اشاره به نرمش او در مقابل بستگان، دوستان و ديگران. اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد يكى از صفات برجسته پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شمرده شده است آنجا كه مى فرمايد: «(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّآ غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ)؛ به بركت رحمت الهى در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل (و تندخو) بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند».
بعضى از شارحان اين دو وصف را به يك معنا برگردانده و مترادف دانسته اند در حالى كه ظاهرآ چنين نيست. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «اَلْمُومِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ كَالْجَمَلِ الاَْلُوفِ إذا قُيِّدَ انْقادَ وَإنْ أُنيخَ اسْتَناخَ؛ مؤمنان نرمخو و آسان گيرند، مانند شتر رام كه او را به هر طريق (صحيح و مناسبى) ببرند منقاد و مطيع است (در بعضى از روايات در اين فقره آمده است: «وَإنْ اُنيخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَناخَ؛ اگر او را روى قطعه سنگى بخوابانند مى خوابد)». بديهى است كه منقاد بودن مؤمن در برابر دوستانى است كه او را دعوت به خير و صلاح مى كنند. اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پايان مى دهيم، فرمود : «لاَُخْبِرَنَّكُمْ عَلى مَنْ تَحْرِمُ النّارُ عَلَيْهِ غَدآ؟ عَلى كُلِّ هَيِّنٌ لَيِّنٌ قَريبٍ سَهْلٍ؛ آيا به شما خبر بدهم كه آتش دوزخ فرداى قيامت بر چه كسى حرام مىشود؟ بر كسانى كه نرمخو و ملايم و صميمى و آسانگير هستند».
آنگاه امام عليه السلام در هفدهمين و هجدهمين اوصافى كه براى مؤمنان راستين بيان كرده و گفتار خود را با آن پايان مى دهد، مى فرمايد: «دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از برده تسليمتر است»؛ (نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ، وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ). آرى! مؤمنان ازنظر روحى فوق العاده قوى و نيرومندند، به گونه اى كه در روايات به كوه تشبيه شده اند. مرحوم مولا محمد صالح مازندرانى در شرح اصول كافى مى گويد: در حديثى آمده است: «الْمُؤمِنُ كَالْجَبَلِ لاتُحَرِّكُهُ الْعواصِفُ؛ مؤمن همچون كوه است كه تندبادها او را تكان نمى دهد». آرى! تندبادها كوهها را تكان نمى دهند، بلكه كوهها هستند كه مسير طوفانها را تغيير مى دهند و به اين ترتيب نه تنها طوفان حوادث، مؤمنان را از مسير خود منحرف نمى سازد، بلكه آنها هستند كه طوفانها را به مسيرهاى صحيح هدايت مى كنند.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله بِقَوْمٍ يرْبَعُونَ حَجَراً فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا نَعْرِفُ بِذَلِکَ أَشَدَّنَا وَأَقْوَانَا فَقَالَ عليه السلام أَلا أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدِّكُمْ وَأَقْوَاكُمْ قَالُوا بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَشَدُّكُمْ وَأَقْوَاكُمُ الَّذِى إِذَا رَضِى لَمْ يدْخِلْهُ رِضَاهُ فِى إِثْمٍ وَلا بَاطِلٍ وَإِذَا سَخِطَ لَمْ يخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَإِذَا قَدَرَ لَمْ يتَعَاطَ مَا لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از كنار جمعيتى مى گذشت كه آنها سنگى را براى زورآزمايى (يكى پس از ديگرى) برمى داشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اين كار براى چيست؟ عرض كردند: مى خواهيم به اين وسيله فرد محكمتر و قوى تر را بشناسيم. پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: مى خواهيد از محكمترين و قوى ترين، شما را باخبر كنم؟ عرض كردند: آرى. فرمود: محكمترين و قوى ترين شما كسى است كه هنگامى كه از شخص يا چيزى راضى مى شود به خاطر او به گناه و باطل اقدام نمى كند وهنگامى كه به شخص يا چيزى خشمگين مى گردد خشم، او را از سخن حق بيرون نمى كند و به هنگام قدرت به سراغ چيزى كه حق او نيست نمى رود».
البته مؤمنان راستين با چنين قوت و قدرت، هنگامى كه در پيشگاه خدا قرار مى گيرند همچون بنده ذليل و تسليمى هستند كه بدون اراده او قدمى برنمى دارند ودر برابر حق خاضعند. درواقع دو وصف اخير دو بعد شخصيت مؤمنان راستين را نشان مى دهد؛ از يكسو استقامت و استحكام آنها را در برابر حوادث سخت بيان مى كند و از سوى ديگر فروتنى و تسليمشان را در برابر پروردگار.
 

سه شنبه, 03 اسفند 1400 15:36

مسجد سلطان صلاح الدین عبدالعزیز

مسجد سلطان صلاح الدین عبدالعزیز، مسجدی تاریخی است که در سلانگور مالزی واقع شده است. این مسجد بزرگترین مسجد کشور مالزی است. همچنین پس از مسجد استقلال جاکارتا، دومین مسجد بزرگ جنوب شرقی آسیا محسوب می شود. بارزترین ویژگی آن گنبد بزرگ آبی و نقره ای آن است و به همین دلیل در نزد افراد مالایی با نام مسجد آبی شهرت دارد.

تاریخچه ساخت مسجد

 سلطان صلاح الدین عبدالعزیز، معمار این مسجد است، هنگامی که شاه علم را در 14 فوریه 1974 به عنوان پایتخت جدید سلگانور اعلام کرد. ساخت آن در سال 1982 آغاز شد و در 11 مارس 1988 به پایان رسید، این مسجد همچنین به عنوان مسجد آبی مشهور است. گنبد آبی این بنا به عنوان بزرگترین گنبد محسوب می شود که باعث تمایز آن از دیگر گنبدهای مساجد جهان می شود.



ویژگی ها و سبک معماری مسجد سلطان صلاح الدین عبدالعزیز

از نظر ساختاری این مسجد دارای چهار مناره است که در هر گوشه، یکی وجود دارد. سبک معماری مسجد سلطان صلاح الدین عبدالعزیز شاه، آمیزه ای از هر دو  سبک مالایی و مدرنیستی است و از هر دو شیوه در ساخت آن استفاده شده است. ظرفیت آن به قدری است که 24000 نمازگزار در هر زمان می توانند این فریضه عبادی را به جا آورند. حتی تا آن حد بزرگ است که در روز می توان آن را در بهترین و پر رفت و آمدترین منطقه کوالالامپوررا دید.

ارتفاع گنبد اصلی مسجد از سطح زمین به 51.2 متر (167 فوت) و قطر آن به 106.7 متر (350 فوت)  می رسد. در ساخت این گنبد از مصالحی چون آلومینیوم استفاده شد و مناره ها در هر چهار گوشه قرارگرفت. از نظر ارتفاع طول آن به 142.3 متر (460 فوت) می رسد.



ساختار معماری اسلامی مالایی این مسجد بیشتر در داخل آن نمود پیدا می کند، به عنوان مثال خطاطی ها و دست نوشته های عربی را می توان داخل گنبد آن دید. شیخ عبدل منیم محمد علی الشرکاوی مصری از جمله خوشنویسانی بود که مسئولیت نوشتن این جملات را به عهده داشت.

از نظر مصالح به کار رفته می‌توان ساختارهای آلومینیومی ای را دید که طراحی پیچیده ای دارند و بیشتر در درها، پنجره ها و دیوارهای مسجد، استفاده شده است. در پنجره ها شیشه های آبی به کار رفته تا از میزان نور تابیده به سالن مسجد کم شود.

این نورپردازی ملایم با تاباندن نورآبی به داخل مسجد، فضایی آرام و پر از آرامش را به وجود آورده  و این جلوه ویژه، روح خاصی به مسجد بخشیده است. 

برای این بنا سقف بلندی در نظر گرفته شده که دارای پانل های مثلثی شکل از جنس چوب بلوط قرمز و چوب رامین است که به صورت متقاطع به کار رفته اند.

 گنبد آن از جنس آلومینیوم است و سطح بیرونی آن پوشیده از تخته های فلزی مثلثی است که دارای لعاب شیشه ای است و با آیاتی از قرآن به نظم تزئیین شده است.نمازخانه اصلی بیش از دو سطح دارد و کف آن کاملا فرش شده و تهویه هوا نیز برای این فضا در نظر گرفته شده.
 


این سالن از بزرگترین فضاهایی است که در جهان ساخته شده است. قسمت بالایی سالن نمازخانه برای نمازگزاران خانم ساخته شده که کاملا محفوظ است. طبقه دوم دارای یک اتاق دنج است و طبقه همکف شامل دفتر اداری ، اتاق کنفرانس، کتابخانه، اتاق های پذیرش و سخنرانی است.

این مسجد گویی باغ هنرهای اسلامی است و محیط اطراف آن با الهام از بهشت قرآن ساخته شده است. این بنای 14 هکتاری دارای 9  نگارخانه است که دارای مجموعه ای غنی از هنرهای اسلامی مانند خوشنویسی، مجسمه سازی، نقاشی و معماری است و گاهی برای اجرای برنامه های اسلامی سنتی از آنها استفاده می شود.

دوران غیبت امام زمان (ع) هنگامی است که بیشتر مردم در غفلت و ظلمت زندگی مادی درگیر شده اند و معنویت در آن کم شده و یا اصلاً در برخی از زندگی‌ها از بین رفته است. حال این سوال پیش می‌آید که آیا خداوند متعال بشر را برای چنین زندگی تاریکی خلق کرده و هیچ راه هدایتی برای خارج شدن از این ظلمت قرار نداده است؟ آیا زمان غیبت امام زمان علیه السلام به معنای زمان ظلمت مطلق و کوتاهی دست بشریت از هدایت حقیقی است؟

از آن جایی که خداوند، حکیم است هرگز چنین کاری را انجام نمی‌دهد؛ از این رو سعی در تبیین ابعاد هدایت در زمان غیبت داریم.

معنای غیبت

علاوه بر تقسیم بندی غیبت امام زمان علیه السلام به غیبت صغری و کبری، می‌توان از جنبه‌های دیگر نیز امر غیبت را تقسیم نمود.

غیبت کلی و جزئی

وقتی در برخی اوقات می‌گوئیم: «فلان شخص از میان ما غایب است» یعنی اینجا نیست و علاوه براین که حضور مادّی و فیزیکی ندارد؛ حتی حضور معنوی هم ندارد؛ یعنی نه حضور دارد و نه نظارت دارد. به این نوع غیبت، غیبت کلی می‌گویند و این غیبت در مورد امام عصر (عج) صدق نمی‌کند.

با توجه به شئون و تصرفات امام (ع) در جهان که در روایات نیز بیان گردیده است، به این نتیجه می‌رسیم که غیبت حجت خدا، غیبت کلی نیست؛ بلکه غیبت حضرت حجت، جزئی است؛ به این معنا که عدم حضور در مورد شأن معاشرت با مردم و هدایت مستقیم اجتماع بشری و همچنین در مورد تشکیل حکومت حق آن هم فقط به صورت علنی است.

در نتیجه، حضرت در عصر غیبت در یک شأن از شئون ولایت و مقامات و تصرفات خویش غایب هستند و در دیگر شئون، حاضر می‌باشند؛ که به این نوع، غیبت جزئی یا شأنی می‌گویند .[۱]

شئونات حضور حضرت حجت

حال که نوع غیبت حضرت را بیان کردیم به شئون دیگر که حضرت در آن‌ها حضور داشته، نفع می‌رسانند و در روایات نیز از آن تعبیر به «خورشید پشت ابر» شده می‌پردازیم؛ چرا که ابر مانع دیده شدن خورشید می‌شود ولی نمی‌تواند مانع از منافع آن باشد!

۱. تربیت دل‌های منتظر
یکی از آن شئونی که حضرت می‌تواند در جامعه تأثیر بگذارد، این نکته است که دل‌های آماده در این زمان تربیت می‌شوند و لازمه این کار هم حضور فیزیکی نیست. یعنی این طور نیست که ارتباط با حضرت، منحصر در حضور فیزیکی باشد؛ بلکه ارتباط روحی و معنوی با حضرت حجت علیه السلام می‌تواند بیشترین تأثیر را در زندگی افراد بگذارد؛ همان طور که همه اشیا قابلیت دریافت قطب‌های مغناطیسی زمین را ندارند اما امواج مغناطیسی بر روی عقربه‌های قطب‌نمای هواپیماها که مستعد این تأثیر هستند اثر خود را نشان می‌دهد. بنابراین، راه ارتباط با امام زمان علیه السلام بسته نیست و دل‌های آماده که قابلیت ارتباط با امام زمان علیه السلام دارند تحت تأثیر آن جذبه روحانی و معنوی حضرت قرار می‌گیرند؛ مانند هدایت حضرت خضر علیه السلام که به صورت ناشناس زندگی می‌کردند اما از اوضاع زمان با خبر بوده و اوضاع را طبق مصالح، رهبری می‌کردند .[۲]

۲. حفظ شیعیان از خطرات
در توقیعی که از حضرت حجت علیه السلام برای شیخ مفید (ره) صادر شده است، این گونه آمده است:
«ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواری‌ها و مصیبت‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می‌نمودند .»[۳]

۳. دعا و استغفار حضرت حجت علیه السلام برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر کافران و ظالمان .[۴]

۴. هدایت مردم
مهم‌ترین فایده حضرت بر مردم، نعمت هدایت است. به خاطر همین، مشهورترین لقب آن حضرت در روایات «مهدی» بیان شده است؛ و هر چند همه امامان ما «مهدی» هستند، ولی این صفت، در خصوص امام دوازدهم ظهور و بروز بیشتری یافته است .[۵]

۵. واسطه فیض الهی
امامان شیعه، رکن‌های زمین و هادیان امّت هستند. خداوند نعمت‌های خود را به وسیله امامان بر زمین جاری می‌کند و مردم به یمن وجود ایشان روزی می‌خورند؛ تا جایی که، در روایت این چنین آمده است که اگر زمین خالی از حجت بماند اهلش را فرو می‌برد .[۶][۷]

نتیجه این که، امام زمان (عج) تنها از یک شأن در غیبت هستند و از ابعاد گوناگون و شئونات مختلف بر عالم خلقت نفع و فایده می‌رسانند و واسطه بین خدا و خلق می‌باشند.

پی نوشت
[۱] خورشید مغرب، ص ۱۸۴.
[۲] سوره کهف، آیه ۶۵.
[۳] تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۵۳.
[۴] بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۹.
[۵] همان.
[۶] کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۰۷.
[۷] کافی، ج ۱، ص ۱۷۹.

آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور پس از دیدار و گفت‌وگو با شیخ تمیم بن حمد آل‌ثانی امیر قطر طی سخنانی در نشست خبری اظهار داشت: من با دو هدف در دوحه حضور یافتم؛ اول توسعه روابط دوجانبه بین جمهوری اسلامی ایران و قطر و دوم شرکت در نشست سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز، در دیدار خوبی که با امیر قطر شیخ تمیم بن حمد داشتیم توافق شد دو کشور از ظرفیت‌ها و فرصت‌های موجود برای گسترش همکاری‌ها و تعمیق مناسبات در عرصه‌ها و حوزه‌های مختلف بهره‌مند شوند.

وی افزود: طرفین با توجه به قرابت سرزمینی و همسایگی و منافع و مزیت‌های اقتصادی تصمیم گرفتند با افزایش همکاری‌ها و تنوع‌بخشی به زمینه‌های همکاری گام‌های جدیدی را برای تقویت روابط بردارند. ما توافق کردیم در حوزه‌های اقتصادی، انرژی، زیرساختی، تجاری، سرمایه‌گذاری، امنیت غذایی، سلامت و فرهنگ همکاری‌هایمان را به‌طور جدی افزایش دهیم؛ جمهوری اسلامی ایران برای برگزاری هرچه بهتر بازی‌های جام جهانی که قطر میزبان آن است آمادگی کافی برای همکاری دارد.

رئیس‌جمهور در ادامه گفت: مزیت‌های بی‌نظیر ایران در حوزه‌های مختلف از جمله جغرافیایی، زیست‌محیطی، ترانزیتی، اقتصادی، علمی و به‌خصوص نیروی جوان و تحصیل‌کرده زمینه تبدیل شدن هرگونه همکاری دو یا چندجانبه به رشد اقتصادی و امنیت منطقه‌ای را تأمین می‌کند، ایران به‌دنبال تحول و جهش در روابط منطقه‌ای است و این سفر فصل نوینی در روابط بین دو کشور ایجاد خواهد کرد.

رئیسی خاطرنشان کرد: سطح همکاری‌های موجود بین کشورهای منطقه با ظرفیت‌های عظیم موجود متناسب نیست و ایران به‌دنبال آن است که در چارچوب سیاست همسایگی به تقویت و ارتقای روابط منطقه‌ای کمک کند. ایران ثابت کرده است همیشه کنار منافع کشورها و ملت‌های مستقل می‌ایستد و ما در دوران سختی دوستیِ خود را به همه کشورهای منطقه ثابت کردیم و بسیاری از کشورهای منطقه این حقیقت را درک کرده‌اند و در این زمینه تجربیات مشابهی دارند.

وی با یادآوری اینکه جمهوری اسلامی ایران فاتح دو میدان جنگ علیه تروریسم و کارزار فشار حداکثریِ اقتصادی بوده است، تصریح کرد: آمریکا باید اراده خود را برای برداشتن تحریم‌های اصلی به اثبات برساند، برای رسیدن به توافق تأمین منافع ملت ایران به‌خصوص لغو تحریم‌ها، تضمین معتبر و بسته شدنِ پرونده‌‌های ادعاهای سیاسی ضروری است.

رئیس‌جمهور اضافه کرد: اکنون واضح است که منطقه وارد مرحله جدیدی شده و بعد از چند دهه حضورِ متجاوزانه و اشغال‌گرایانه نیروهای سلطه‌گر، منطقه در حال بازگشت به ملت‌های منطقه است و این پیروزی با مقاومتِ ملت‌ها انجام گرفته است.

رئیسی گفت: کشورهای منطقه باید با رایزنی‌ها و گفت‌وگوهای بیشتر، مدیریت بحران‌ها و حل‌وفصل مسائل را به‌صورت درون‌منطقه‌ای پیگیری و عملیاتی کنند. سه درس مهمِ تحولات چند دهه گذشته این است که تجاوزگری محکوم به شکست است، مقاومت جواب می‌دهد و هیچ‌یک از مسائل منطقه راه‌حل نظامی ندارد.

وی عنوان کرد: ما هم‌چنین درباره مسائل منطقه‌ای از جمله مبارزه با تروریسم، وضعیت افغانستان، قاچاق مواد مخدر نیز تبادل نظر کردیم و توافق داریم که مبارزه با تروریسم و اَشکال مختلفِ آن یکی از اولویت‌های ماست. توانمندی‌های ایران در مبارزه موفقیت‌آمیز با تروریسم در سوریه و عراق قدرتی امنیت‌ساز نه‌تنها در منطقه بلکه برای جهان محسوب می‌شود.

رئیس‌جمهور در ادامه سخنان خود اظهار داشت: همسایگان افغانستان و کشورهای منطقه باید به مردم و گروه‌های سیاسی افغانستان کمک کنند تا یک حکومت فراگیر مردمی در این کشور مستقر شود، در غیر این‌صورت ناامنی مجدداً به این کشور مظلوم بازمی‌گردد.

آیت‌الله رئیسی تصریح کرد: ما درباره ملت مظلوم یمن صحبت کردیم و رفع حصر از این ملت مظلوم، یک الزام بشردوستانه است و تنها راه‌حل بحران یمن نیز توقف تجاوز و گفت‌وگوهای یمنی ـ یمنی است.

وی بیان کرد: بنده همان‌طور که در روز تحلیف اعلام کردم، دست دوستی به‌سوی همه کشورهای منطقه و علی‌الخصوص همسایگان در راستای منافع متقابل ملت‌ها و تعامل حداکثری دراز می‌کنم.

ضلع غربی مذاکرات رفع تحریم‌ها در وین با توجه به از دست دادن اهرم‌های فشارش به انتشار اخبار جعلی در خصوص متن توافق روی آورده است. روز پنجشنبه خبرگزاری رویترز با ادعای دسترسی به سند 20 صفحه‌ای توافق وین مدعی شد که گام‌های طرف‌ها برای توافق مشخص شده است.

خبرگزاری رویترز در حالی مدعی شده بود که زندانیان آمریکایی و اروپایی در ایران قرار است به عنوان بخشی از توافق وین آزاد شوند که اساساً این مسئله ارتباطی به مذاکرات جاری در وین ندارد. ایران اعلام کرده که طرفی که از توافق تبادل زندانیان خارج شد آمریکا بوده و ایران در چارچوب توافقات قبلی آمادگی دارد در این زمینه اقدام کند.

دقایقی بعد از این خبر منابع آگاه به تسنیم گفتند که مطلب رویترز صرفاً در راستای عملیات روانی است و نسبتی با واقعیت اصلی مذاکرات ندارد. به گفته این منابع، ایران تعلیق غنی سازی بالای 5 درصد را هیچگاه قبل از مشخص شدن مساله تحریم ها و بخصوص تحریم نفتی و دریافت پول‌های ایران از طریق مبادی رسمی انجام نخواهد داد.

اما این مسئله که چرا طرف‌های غربی بدون آنکه هنوز نشانه‌هایی از اتخاذ تصمیم‌های سیاسی برای توافق در آنها وجود داشته باشد به خبرسازی در رسانه‌ها روی آورده‌اند مسئله‌ای است که به بررسی‌های بیشتر نیاز دارد. برای این منظور لازم است که وضعیتی که طرف‌های غربی به ویژه آمریکایی‌ها با آن مواجه هستند را در نظر بگیریم.  

یکی از دلایل نیاز طرف‌های غربی به چنین شانتاژهایی این است که وضعیت مذاکرات به گونه‌ای است که ایران پس از پشت سر گذاشتن دوران «فشار حداکثری» و نشان دادن ناکارآمدی‌های آن دست برتر را در وین در اختیار دارد.

تشدید تحریم‌های آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری «دونالد ترامپ» اگر چه برای اقتصاد ایران بسیار آسیب زا بوده اما کشورمان را بیش از هر زمان دیگری به خودکفایی رسانده و در صورت آزاد شدن چند صد میلیارد ثروت ایران در بسیاری از کشورها، با تقویت اقتصادی، موقعیت ایران را به عنوان قدرتی منطقه‌ای در خاورمیانه تحکیم می‌کند.

در همین راستا پایگاه خبری بلومبرگ چندی پیش در تحلیلی نوشته بود دیوار حمایتی چین و روسیه از مطالبات هسته‌ای بر حق ایران در مذاکرات موجب شده که اقدامات و تلاش‌های آمریکا و کشورهای اروپایی برای پیشبرد خواسته‌هایشان از طریق فشار با موانع جدی مواجه شود.

این پایگاه خبری تصریح کرده بود که تحولات جدید فضایی را برای دولت جدید ایران ایجاد کرده تا فهرست امتیازات خود از واشنگتن را در مذاکرات طولانی‌تر کند. علی واعظ مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران، موسسه تحقیقاتی مستقر در بروکسل که قبلاً توسط رابرت مالی، نماینده ویژه کنونی آمریکا در امور ایران، رهبری می شد گفته است که «مذاکره کنندگان ایران می‌بینند که تحریم های آمریکا بازدهی کمتری دارد و احتمالاً تقاضای کاهش تحریم‌های فراتر از مجازات‌های هسته‌ای اعمال شده توسط ترامپ را خواهند داشت».

از سوی دیگر، سید ابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران از ابتدای آغاز به کار خود درباره نحوه مقابله کشور با تحریم‌های آمریکا گفت که او همزمان با تلاش برای رفع تحریم‌ها مقوله مهم‌تر خنثی‌سازی تحریم‌ها را در دستور کار قرار دارد تا اجازه ندهد «منافع ملت مورد هجوم دشمنان قرار گیرد.»

دولت سیزدهم در مدتی که از حضورش در قدرت می‌گذرد تلاش کرده برای هر مسئله سیاست خارجی یک پیوست اقتصادی تعریف کند و نمونه آن تلاش دولت برای عضویت در سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان شانگهای و تکمیل روند عضویت در اتحادیه اوراسیا و شکل‌دهی پیوندها و پیمان‌های دوجانبه یا چندجانبه اقتصادی در قالب سیاست خارجی است.

افزایش فروش نفت در ماه‌های اخیر با وجود تحریم‌های نفتی و تلاش آمریکا برای کاهش فروش نفت ایران نیز نشان داده که ایران تسلط خوبی بر راه‌های دور زدن تحریم پیدا کرده است. پایگاه بلومبرگ چندی پیش گزارش داده بود چین واردات نفت خام از ایران و ونزوئلا را در سال 2021 افزایش داده است.

از طرف دیگر، «محمد حسینی»، معاون رئیس‌جمهور ایران چندی پیش گفت که از اسفندماه 1400 دیگر فروش نفت ایران به میزان قبل از تحریم‌های دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ می‌رسد. او گفته است «فروش نفت و منابع ارزی اینک بهتر شده و کارها در حال رونق گرفتن است».

چنین شرایطی موجب شده مذاکره‌کنندگان ایران دست برتر را در مذاکرات در اختیار داشته باشند و در جهت رفع واقعی و پایدار تحریم‌ها حرکت کنند.

مضاف بر این بسیاری از تحلیلگران اتفاق نظر دارند که آمریکا هیچ گزینه جایگزینی غیر از برجام برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران ندارد و تمامی طرح‌های جایگزین برجام گزینه‌های سخت‌تر و یا حتی غیرممکن برای طرف غربی هستند.

دیگر متغیری که در اینجا در کار است، این است که آمریکا این فضا را درک کرده که راهبرد مذاکره و فشار که در دولت روحانی به عنوان یک راهبرد اصلی در دستور کار قرار گرفته بود در دولت سیزدهم ابراهیم رئیسی عملاً بی‌اثر است و این دولت قصد دارد مطالبات ایران را از موضع قدرت پیگیری کند.

آیت‌الله «سید ابراهیم رئیسی»، رئیس‌جمهور کشورمان روز دوشنبه دوم اسفندماه به دعوت رسمی «تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر در سفری 2 روزه به دوحه خواهد رفت.

استقبال رسمی از سوی امیر قطر در دیوان امیری، گفت‌وگو با تمیم بن حمد و مذاکرات هیئت‌های عالی دو کشور و امضای چند قرارداد و تفاهم‌نامه از برنامه‌های روز نخست سفر آیت‌الله رئیسی به قطر است.

رئیس‌جمهور همچنین در جمع ایرانیان مقیم قطر حضور می‌یابد و نشستی نیز با تجار قطری و ایرانی خواهد داشت. وی در دومین روز سفر در ششمین اجلاس سران مجمع کشورهای صادرکننده گاز شرکت و سخنرانی خواهد کرد. در این اجلاس، سران و مقامات ارشد کشورهای ابرصادرکننده گاز حضور دارند و تعدادی از آنها در حاشیه نشست با رئیس‌جمهور کشورمان دیدار و گفتگو خواهند کرد.

وزرای امور خارجه، نفت، میراث فرهنگی و گردشگری و رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور، رئیسی را در این سفر همراهی می‌کنند. این چهارمین سفر خارجی رئیس‌جمهور خواهد بود. رئیسی پیش از این به کشورهایی از جمله روسیه، تاجیکستان و ترکمنستان سفر کرده است.

در همین راستا، «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه کشورمان در حاشیه پنجاه و هشتمین کنفرانس امنیتی مونیخ، با «شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی» معاون نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه قطر دیدار و در خصوص آخرین وضعیت روابط دوجانبه و مسائل مورد علاقه، گفتگو و تبادل نظر کرد.

دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران , کشور قطر ,

امیرعبداللهیان در این دیدار با تأکید بر اهمیت روابط نمونه دو طرف، ابراز امیدواری کرد: سفر رسمی ریاست جمهوری کشورمان به قطر طی دو روز آینده جهت شرکت در اجلاس اوپک گازی و تقویت مناسبات دوجانبه به صورت ممتاز برگزار شود.

ماهیت روابط راهبردی ایران و قطر

سفرهای متعدد مقامات ایران و قطر طی سال‌های اخیر موجبات نزدیکی دو کشور را فراهم آورده است. این سفرها که به طور متناوب و متداول صورت می‌گیرد از سوی تهران و دوحه همواره با اشتیاق خاصی پیگیری می‌شود. با وجود اینکه قطر کشوری کوچک در پهنه خلیج فارس به شمار می‌رود، اما نقش بااهمیتی در معادلات منطقه‌ای ایفا می‌کند.

مناسبات میان دوحه و تهران به ویژه بعد از آغاز بحران خلیج فارس در جریان محاصره قطر توسط عربستان سعودی، امارات، بحرین و مصر در سال 2017، شکل تازه‌تری به خود گرفت. در این دوره درواقع جمهوری اسلامی ایران به عنوان ناجی قطر نقش‌آفرینی کرد. درواقع محاصره طولانی‌مدت قطر نه تنها نتوانست رفتارهای دوحه را مطابق خواست ریاض اصلاح کند بلکه روابط ایران و قطر را برای آینده قابل پیش‌بینی تقویت کرد.

ایران چگونه قطر را از محاصره نجات داد؟

در حالی که کشورهای عربی و همسایه قطر، این کشور را از هر طرف محاصره کرده بودند، فضای هوایی ایران به عنوان مسیر جایگزین برای رفع محاصره هوایی قطر در نظر گرفته شد و با توجه به بهره‌برداری از میدان گازی مشترک، روابط میان ایران و قطر بیش از پیش افزایش یافت.

در واقع نتیجه آن شد که روند محاصره، دوحه را به تهران نزدیک کرد و برداشت‌های قطر مبنی بر اینکه تهدید فوری برای امنیت کشورش از همسایگان شورای همکاری خلیج فارس و نه ایران ناشی می‌شود، را تقویت کرد. حتی قبل از محاصره نیز و از زمان جنگ ایران و عراق، قطر رابطه‌ای صمیمانه با تهران برقرار کرده بود، زیرا این دو کشور بزرگ‌ترین میدان گازی طبیعی مشترک جهان (گنبد شمالی/ پارس جنوبی) را دارند که جنس همکاری‌ها را فراتر از ابعاد سیاسی برده است و از نظر اقتصادی به آن وابستگی زیادی دارند. به طور مشخص تضمین امنیت این میدان و دسترسی به آن، همکاری‌های قطر با ایران را ضروری می‌کند.

اگرچه یکی از اهداف اصلی ریاض و ابوظبی برای محاصره، اجبار قطر به کاهش روابط خود با ایران بود، اما دوحه و تهران از زمان آغاز بحران خلیج فارس، روابط دوجانبه خود را تعمیق بخشیده‌اند و همبستگی تهران با دوحه بیشتر شد. در بحبوحه لفاظی‌های طرف‌های مناقشه (عربستان و متحدانش)، ایران محموله‌های غذایی را برای کمک به دوحه در جلوگیری از بحران امنیت غذایی فراهم کرد. صادرات ایران به قطر از 60 میلیون دلار بین 2016 و 2017 به 250 میلیون دلار بین 2017 و 2018 افزایش یافت. هواپیمایی قطر (Qatar Airways) با استفاده از حریم هوایی ایران موفق به ادامه فعالیت خود شد. به نوبه خود، حجم پروازها بیش از 100 میلیون دلار درآمد هزینه پرواز برای ایران فراهم کرد که دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق ایالات متحده آن را تضعیف سیاست «فشار حداکثری» خود علیه ایران می‌دانست.

ایران همچنین یک بندر خود را برای تسهیل انتقال کالاها و مواد غذایی به قطر اختصاص داد به گونه‌ای که هر هفته سه محموله از طریق کشتی به قطر می‌رسید.

قدردانی امیر قطر از کمک‌های ایران

دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران , کشور قطر ,

اکتبر 2017 تمیم بن‌حمد آل ثانی، امیر قطر در گفت‌وگو با شبکه سی‌بی‌اس نیوز، گفت: «ایران همسایه ماست، ما بیش از آنها (کشورهای محاصره‌کننده قطر شامل عربستان، امارات، بحرین و مصر) با ایران روابط خارجی زیاد داریم، اما اجازه دهید یک چیزی را بگویم، زمانی که آن کشورها برادرانمان همه چیز را محاصره کردند، دارو و غذا را محاصره کردند تنها راه ما برای تأمین غذا و دارو برای مردممان از طریق ایران بود

ابعاد راهبردی سفر آیت‌الله رئیسی به دوحه

در سایه همین روابط راهبردی میان ایران و قطر و تمایل دو طرف برای تقویت مناسبات در عرصه‌های مختلف، سفر رئیس جمهور کشورمان به دوحه در ابعاد گوناگون حائز اهمیت است.

باید توجه کنیم که با وجود گسترش روابط میان ایران و قطر و همگرایی بیشتر دو کشور در دوره بحران خلیج فارس، اما روابط تجاری و اقتصادی دوحه و تهران در دوره دولت‌های قبلی کشورمان، آن‌گونه که باید توسعه نیافت. در این بین رویکردی که دولت سیزدم به ریاست سید ابراهیم رئیسی اتخاذ کرده مبتنی بر تقویت روابط همه‌جانبه با کشورهای منطقه به ویژه کشورهای دوست در زمینه تجاری و اقتصادی است.

در این میان علاوه بر امکان صادرات محصولات کشاورزی و صنعتی در نمای نزدیک، نگاه ویژه‌ای به امکان همکاری دو کشور در جریان برگزاری جام جهانی 2022 قطر وجود دارد. کمک به اسکان میلیون‌ها گردشگری که از سراسر جهان برای تماشای مسابقات به قطر سفر خواهند کرد برای ایران که یکی از نزدیکترین مرزهای هوایی و دریایی را با این کشور دارد یک امکان بالقوه برای صنعت گردشگری ایران است که در سفر دی‌ماه حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان به قطر و در رایزنی‌های وی با مقامات این کشور پیگیری شد.

تقویت روابط اقتصادی ایران و قطر و گسترش بهره‌برداری از میدان گازی مشترک

همان‌طور که اشاره شد رئیس جمهور کشورمان در سفر به دوحه با تجار قطری و ایرانی دیدار خواهد کرد و انتظار می‌رود گامی برای تقویت روابط دوحه و تهران در این زمینه برداشته شود.

از طرف دیگر به نظر می‌رسد رئیسی در دیدار با مقامات قطری درباره پرونده میدان گازی مشترک در پارس جنوبی گفتگوهایی داشته باشد. فاز یازدهم این میدان که مرزی‌ترین فاز ما با قطر است، حدود 10 سال است که توسعه مطلوب پیدا نکرده و به گفته کارشناسان، عدم‌النفع توسعه آن در این سال‌ها، بیش از 10 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. در همین زمینه پیش‌بینی می‌شود که این مسئله در سفر رئیس جمهور به دوحه مورد بررسی قرار بگیرد و در صورت رسیدن به یک توافق مشترک، امکان بهره‌برداری از فاز یازدهم به نفع هر دو طرف فراهم گردد.

دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران , کشور قطر ,

بنابراین، سفر آیت‌الله رئیسی به قطر و شرکت در اجلاس اپک گازی فرصت خوبی است که تهران مواضع و دیدگاه‌های خود را در عرصه بین‌الملل بیان کرده و و زمینه را برای گسترش همکاری‌های اقتصادی با کشورهای عضو این اجلاس فراهم نماید.

از طرف دیگر قطر از ابتدای تشکیل دولت سیزدهم ایران، روابط خوبی با آن برقرار کرد و امیر این کشور طی تماسی تلفنی با رئیس جمهور کشورمان صحبت کرد و به فاصله کمی از آن نیز وزیر خارجه قطر وارد تهران شد. همچنین قطر جزء نخستین کشورهای عربی بود که سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را تبریک گفت.

علاوه بر آن، هرچند که با امضای توافق آشتی در ژانویه سال گذشته میلادی میان قطر و کشورهای محاصره‌کننده آن در منطقه العلا عربستان سعودی، بحران دوحه با کشورهای عربی به پایان رسید؛ اما این مسئله تغییری در ماهیت روابط راهبردی ایران و قطر به وجود نیاورده است. ضمن اینکه احیای مناسبات میان دوحه با کشورهای مذکور در راستای یک توافق استراتژیک بود؛ چرا که عربستان بعد از تغییر دولت در آمریکا مجبور شد در سیاست خارجی خود تا حدودی بازنگری کند و رفع محاصره قطر نیز در همین راستا صورت گرفت. بنابراین از آنجایی که هیچ یک از شروط عربستان در رفع محاصره قطر اجرا نشد امکان شکننده بودن مناسبات فعلی میان دوحه و ریاض و ایجاد تغییرات احتمالی در آن بعد از هر رویداد تازه‌ای وجود دارد.

برخی ناظران پیش‌بینی می‌کنند در سفر آیت‌الله رئیسی به دوحه ممکن است علاوه بر امور بازرگانی، تجاری و همکاری‌های ایران و قطر در حوزه گازی، توافقی نیز در زمینه انتقال تکنولوژی از سوی ایران به قطر امضا شود که این مسئله در بحبوحه افزایش همکاری‌های امنیتی و نظامی امارات و همچنین بحرین با رژیم صهیونیستی، حائز اهمیت است. به ویژه اینکه رژیم صهیونیستی همواره نگران روابط ایران و کشورهای عربی بوده و آن را تهدید بزرگی برای خود می‌داند.

به طور کلی روابط سیاسی میان دوحه و تهران همواره در سطح مطلوبی قرار داشته و در سایه سیاست راهبردی دولت سیزدهم برای گسترش روابط منطقه‌ای در عرصه‌های مختلف، انتظار می‌رود در جریان سفر آیت‌الله رئیسی و همچنین طی مرحله جدید، چشم‌انداز مثبتی برای تقویت مناسبات تجاری و اقتصادی میان دوحه و تهران ترسیم شود.

در جریان دیدار دوجانبه رئیس جمهور ایران با امیر قطر، 14 سند همکاری در زمینه‌های مختلف به امضا رسید.

از میان این 14 سند امضا شده، شش سند همکاری توسط وزیر نیرو به عنوان رئیس ایرانی کمیسیون همکاری‌های مشترک اقتصادی ایران و قطر و مابقی نیز توسط وزرای حاضر در هیئت عالی‌رتبه ایرانی امضا شد.

بر این اساس، توسط علی‌اکبر محرابیان، سندهایی در خصوص اتصال شبکه‌های برق ایران و قطر و همکاری در حوزه‌های استاندارد، ورزش و جوانان، مناطق آزاد، آموزش عالی و فرهنگی و هنری به امضا رسید.

وزیر نیرو در حاشیه اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز در دوحه، قرار است با مقامات انرژی کشورهای حاضر در اجلاس مذکور دیدار و گفت‌وگو کند که یکی از دیدارهای امشب، دیدار وزیر نیروی ایران و وزیر انرژی الجزایر است. همچنین فردا بعد از ظهر، دیدار دو جانبه‌ای بین وزیر نیروی ایران و وزیر انرژی آذربایجان انجام خواهد شد.

احادیث