
emamian
استعفای نخست وزیر گرجستان
ایراکلی گاریباشویلی در نشست خبری امروز دوشنبه خود اعلام کرد که از سمتش استعفا داده است.
وی با اشاره به اینکه سه سال پیش برای دومین بار پست نخست وزیری را بر عهده گرفته است، گفت: در این دوره اقدامات موثری انجام داده ام.
نخست وزیر سابق گرجستان با بیان اینکه به حزب حاکم "رویای گرجی" و اصول دموکراتیک دولت احترام می گذارد، گفت: بر همین اساس به چرخش قدرت در داخل حزب احترام گذاشته و با استعفا به دیگران نیز فرصت داده شود.
گاریباشویلی با اشاره به حضور 5 ساله خود در قدرت در دو دوره گفت: به کشورم با نیت خوب خدمت کردم. منافع کشور و مردمم را بدون کوتاه آمدن دنبال کردم. در این دوره از نتایجی که به همراه همکارانم به دست آمده احساس غرور می کنم. شورای سیاسی حزب به من پیشنهاد ریاست داد و در اول فوریه در کنگره حزب این پست را به دست خواهم گرفت. همچنین حزب را برای انتخابات پاییز آمده می کنیم.
بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه توانمندیهای تولید داخل
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح و بعد از ظهر امروز به مدت 4 ساعت از نمایشگاه توانمندیهای تولیدات داخل در محل حسینیه امام خمینی(ره) بازدید کردند.
این نمایشگاه با محوریت شرکت های دانش بنیان و زنجیره تامین تولید برپا شده بود.
در این نمایشگاه شرکتهای دانش بنیان در بخشهای «انرژی»، «صنعت نفت و پتروشیمی»، «صنایع خودروسازی»، «معدن و صنایع معدنی و فلزی»، «ارتباطات و فناوری اطلاعات و ساخت ماهواره»، «صنایع غذایی و کشاورزی »، «تجهیزات پزشکی»، «صنایع دستی»، «حمل و نقل هوایی، دریایی، ریلی و زمینی»، «صنایع نساجی» و «مسکن و لوازم خانگی»آخرین دستاوردها و تولیدات خود را به نمایش گذاشته بودند.
بخش معدن، صنایع معدنی و فلزی و ماشین آلات سنگین از جمله بخشهای این نمایشگاه بود که شرکتهای دانشبنیان تولیدات خود را عرضه کرده بودند. بخش زنجیره تولید خودرو از دیگر بخشهای مربوط به صنعت خودروسازی بود. یکی از بخشهای قابل توجه این نمایشگاه، اتاق عمل کاملاً ایرانی بود که تمام تجهیزات آن در داخل تولید شده بود.
بخش صنایع بستهبندی، تولید خوراک آبزیان، مدیریت آبیاری و آبیاری هوشمند، تولید نهال و دانههای زراعی، آبخیزداری، محصولات باغی، گیاهان دارویی، پرورش ماهی و زنجیره تولید مرغ و گوشت از دیگر بخشهای این نمایشگاه بودند. تولیدات صنایع دستی و ظرفیتهای متنوع کشور در این زمینه نیز در نمایشگاه توانمندیهای تولید داخل عرضه شده بود.
شبکه ملی اطلاعات و تجهیزات مربوط به زیرساخت آن و همچنین شرکتهای مرتبط با ساخت ماهواره از جمله بخشهای نمایشگاه بودند. خانه تمام ایرانی با محصولاتی کاملاً ایرانی از بخشهای قابل توجه در نمایشگاه بود. فعالیتهای صنعت هواپیمایی و بخش مسکن و حمل و نقل نیز در نمایشگاه ارائه شده بود.
توانمندیهای شرکتهای دانشبنیان در طراحی و ساخت تجهیزات صنایع حفاری چاههای نفت و صنعت پتروشیمی و کاتالیستها یکی از بخشهای این نمایشگاه بود. شرکتهای دانشبنیانِ فعال در حوزه برق و نیروگاه نیز دستاوردها و توانمندیهای خود را در این نمایشگاه عرضه کرده بودند.
شرکتهای دانشبنیانِ مرتبط با صنعت آب و اقتصاد دریامحور در این نمایشگاه حضور داشتند.
در این نمایشگاه همچنین خودروها و موتورسیکلتهای برقی وشارژرهای آنها و موتورهای بهینهسازی شده خودرو با مصرف پایین ارائه شده بود.
برنامهریزیهای انجام شده برای دانشبنیان شدن شرکتهای بزرگ صنعتی و همچنین فعالیت شرکتهای دانشبنیان نیز در بخشهای مختلف در این نمایشگاه توضیح داده شد.
تصریح رسول الله به امامت امیر مومنان پس از خود
برخی شبهه می نمایند که پیامبر (ص) هرگز به امامت وجانشینی علی (ع) تصریح نکرد و آنچه شیعه می گوید سندیت معتبر ندارد.
دقت در زندگى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله - از روزى كه مأمور شد شريعت خود را به بستگان نزديك و سپس به كل مردم اعلام كند، تا لحظه رحلت آن حضرت - اين مطلب را قطعى مىسازد كه آن حضرت بر امامت علىعليه السلام بعد از خود كراراً تصريح كرده است. در زمان حیات خود ودر آغاز دعوت وشروع نبوت جانشینی علی را تا آخرین روزهای حیات خود برای مردم بیان نموده اند واین از جانب خداوند بود ویکی از ماموریتهای حضرت در کنار دعوت به اسلام معرفی جانشینی علی (ع) بوده است.
در اين جا به نمونههايى از روايات وارده درباره امامت علىعليه السلام از زبان پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره مىكنيم:
1-حديث يوم الدار: پس از گذشت سه سال از آغاز بعثت، خداى متعال پيامبر را مأمور ساخت كه دعوت خود را آشكار سازد. و آيه وَ اَنذِر عَشيرتَكَ الأقرَبينَ (شعراء - 241) در اين مورد نازل شد. پيامبرصلى الله عليه وآله سران بنى هاشم را جمع كرد و فرمود: من خير دنيا و آخرت را براى شما آوردهام. خداوند به من امر كرده است كه شما را به آن دعوت كنم. كدام يك از شما مرا در نشر اين آيين يارى مىكند تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟ حضرت سه مرتبه اين سخن را تكرار نمود و در هر سه بار تنها علىعليه السلام آمادگى خود را اعلان كرد. در اين موقع پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: "انَّ هذا أخى وَ وَصيّى وَ خليفتى فيكُم»1
2-حديث منزلت: رسول گرامى اسلام فرمود: «يا على أنت منّى بمنزله هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبىّ بعدى»(2) اى على مقام تو نسبت به من به منزله مقام هارون به موسى است الاّ اين كه بعد از من پيامبرى نيست.
3-رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «..علىٌّ هو الإمام و الحجّة بعدى» علىعليه السلام امام و حجت بعد از من است. 3
4-حديثى نقل شده كه مردى پيش رسول خداصلى الله عليه وآله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا آيا درست است كه على مىگويد: خدا او را به رهبرى خلق امر نموده است؟
حضرت فرمود: على اميرالمؤمنين است ولايت او از جانب خداست... همانا على خليفه خدا و حجت او است، او امام مسلمين است. «اِنَّ عَليّاً خَليفَةُ اللّهِ وَ حُجَّةُ اللّهِ وَ اِنَّهُ اِمَامُ الْمُسْلِمينَ...» 4
5-رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: «يا على أنت اميرالمؤمنين و امام المتّقين، يا على أنت سيّد الوصيّين و وارث علم النبيّين... يا على أنت... خليفة المرسلين، يا على انت مولى المؤمنين، يا على أنت الحجّة على النّاس أجمعين...» 5
اى على جان، تو اميرالمؤمنين امام متقين هستى، اى على تو سيّد وصيين و وارث علم پيامبرانى، اى على تو خليفه انبياء، مولاى مؤمنينى، اى على تو حجّت خدا بر تمام مردمى.
6-حديث غدير: اين حديث از احاديث متواتر است و راويان حديث، از صحابه و تابعين و محدثان اسلامى، آن را، در هر قرنى به صورت متواتر نقل كردهاند. طبق تحقيق محققين، 110 نفر از صحابه، 89 تن از تابعين، و 3500 نفر از علما و محدثان اسلامى حديث غدير را نقل كردهاند، با اين تواتر، در اصالت و اعتبار اين حديث جاى هيچ ترديدى وجود ندارد. علما به طور مستقل درباره حديث غدير كتابهايى نوشتهاند جامعترين آن، كتاب شريف الغدير - تأليف علامه عبدالحسين امينى - مىباشد. 6
فرازهايى از حديث شريف غدير:
رسول خداصلى الله عليه وآله در روز غدير خم فرمود:
الف - نيست خدايى جز او - زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حقّ على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرساندهام، و براى من حفظ از شرّ مردم را ضمانت نموده است و خدا كفايت كننده و كريم است.
خداوند به من چنين وحى كرده است: (بسم اللّه الرحمن الرحيم)اى پيامبر، ابلاغ كن آن چه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده - درباره علىّ، يعنى خلافت علىّ بن ابى طالب - و اگر انجام ندهى رسالت او را نرساندهاى، و خداوند تو را از مردم حفظ مىكند. 7
اى مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكردهام و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مىكنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين محلّ اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه: "أَنَّ عَلِىَّ بْنِ أبى طالب أَخى وَ وَصِّيىِّ وَ خَليْفَتى عَلى اُمَّتى وَ الإِمامُ مِن بَعْدِى»«على بن ابى طالب برادرِ من و وصىّ من و جانشين من بر امّتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اين كه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» و خداوند در اين مورد آيهاى از كتابش بر من نازل كرده است: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند»(8) و علىّ بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات و در هر حال خداوند عزوجل را قصد مىكند. 9
ب - اى مردم! از او )علىعليه السلام( بسوى ديگر گمراه نشويد، و از او روى بر مگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مىكند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مىنمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندهاى او را مانع نمىشود.
اى مردم! او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.
«مَعاشِرَ النَّاس! اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَ لَنْ يَتُوبَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ اَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُ»
اى مردم! او از طرف خداوند امام است و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبهاش را نمىپذيرد و او را نمىبخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديّت و تا آخر روزگار معذّب نمايد. پس بپرهيزيد از اين كه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگها هستند و به براى كافران آماده شده است10
ج - «أَلا إِنَّ جَبْرَئيِلَ خَبَّرَنِى عَنِ اللّهِ تَعالى بِذلِكَ وَ يَقُولُ "مَن عادى عَلِيَّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتى»
بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است و مىگويد: "هر كس با على دشمنى كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد."
د - «مَعاشِرَ النَّاسِ... مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ اَبي طالِبٍ اَخي وَ وَصِيّى وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ»
اى مردم هر كس من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست و او على بن ابى طالب برادر و جانشين من است و ولايت او از جانب خداوند )عزوجل( است كه بر من نازل شده است.
ه «أَلا وَ قَد بَلَّغْتُ، أَلا وَ قَد اَسْمَعتُ، أَلا وَ قَدْ اَوْ ضَحْتُ، أَلا وَ اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، أَلا اِنَّهُ لا اَميرَ الْمُؤمِنينَ غَيْرَ اَخي هذا»
بدانيد من پيام خدا را رساندم، و وظيفه خود را ادا كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من )مسأله ولايت و امامت را( توضيح دادم و روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عزّوجلّ مىگويم، بدانيد كه اميرالمؤمنين جز اين برادرم على نيست،
و «مَعاشِرَ النّاسِ! هذا عَلِىٌّ اَخِى، وَ وَصِيّى وَ واعِى عِلْمِى، وَ خَليِفَتى فِى اُمَّتى....اِنَّهُ خَلِفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ اَميرُالمُؤمِنينَ، وَ الاِمامُ الْهادِى مِنَ اللّهِ...»
اى مردم! اين على برادر من، وصىّ من، جامع علم من و جانشين امّتم است.... او خليفه رسول خدا، اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند است.
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در خطبه غدير خم نه تنها به امامت علىصلى الله عليه وآله تصريح نموده است )چنان كه در فرازهاى بالا ملاحظه نموديد( بلكه امامت و جانشينى يازده امام ديگر از فرزندان امام علىصلى الله عليه وآله را نيز با صراحت كامل بيان نموده و توضيح داده است. در ذيل به نمونههاى آن اشاره مىكنيم:
الف - »اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است، هر يك از اين دو از ديگرى خبر مىدهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمىشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امينهاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند»11
«اى مردم! خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كسانى كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند، چنين كسانى اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمى خواهند بود، عذاب از آنان تخفيف نمىيابد و به آنان مهلت داده نمىشود».12
ج - «اى مردم من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تبعيت از او نموده و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان ولايتند، به حق هدايت مىكنند، و به يارى حق به عدالت رفتار مىكنند»13
د - «اى مردم! بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصىّ بعد از من است، و امامان بعد از او فرزند او هستند، بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب على به وجود مىآيند»14
ه - «بدانيد كه آخرين امامان مهدى قائم از ماست، اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين... اوست وارث هر علمى، و محيط بر هر فهمى... اوست كه به عنوان حجت باقى مىماند و بعد از او حجتى نيست، هيچ حقى نيست مگر همراه او، و هيچ نورى نيست مگر در نزد او، اوست ولى خدا در زمين و حكم كننده بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش»15
اينها فرازهايى از خطبه غدير بود كه پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در ضمن آن امام علىعليه السلام و يازده نفر از اولاد او را به عنوان امام و خليفه خدا بر زمين معرفى نمود و در پايان مردم را به بيعت دعوت نموده و فرمودند: »اى مردم شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم و درباره آن چه كه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مىآيند و از نسل من و اويند چنان كه به شما فهماندم كه از فرزندان من از صلب اويند.
پس همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و اطاعت مىكنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مىآوريم و درباره آن چه از جانب پروردگار ما و خودت بر ما رساندى، درباره امر امامت امامان، و امامت على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مىآيند به اين مطلب با قلبهايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستمان با تو بيعت مىكنيم و بر اين عقيده زندهايم و با آن مىميريم و با آن محشور مىشويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمىكنيم و شك نمىكنيم و انكار نمىكنيم و ترديد به دل راه نمىدهيم و از اين قول بر نمىگرديم و پيمان را نمىشكنيم.« اى مردم آن چه به شما گفتم بگوييد و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كنيد... » 16
چنان كه ملاحظه مىكنيد پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در خاتمه خطبه از تمام مردم با جملاتى كه خود بيان فرمودند اقرار و بيعت گرفتند و آن چنان اين جملات صراحت و تأكيد دارد كه از هرگونه توضيح و تفسير بىنياز است.
آيا با اين توضيحات و بيانات باز مىتوان گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله با صراحت امام علىعليه السلام و امامان ديگر از فرزندان او را به عنوان امام بعد از خود معرفى نكرد؟!!
آيا اين افتراء و دروغ بستن به پيامبر عظيم الشأن اسلام نيست كه ما با اين همه صراحت بگوييم پيامبرصلى الله عليه وآله صراحتاً امام علىعليه السلام را امام بعد از خود معرفى نكرده است؟!!
پی نوشتها
1- مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 159. تاريخ طبرى، ج 2، ص 406. تفسير طبرى، ج 19، ص 74 و 75.
2-صحيح بخارى، ج 6، ص 3 در باب غزوه تبوك. صحيح مسلم، ج 7، ص 120 باب فضائل علىعليه السلام. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 55، باب فضائل أصحاب النبىعليه السلام. مسند ابن حنبل، ج 1، ص 173. سيره ابن هشام، ج 4، ص 163. غزوه تبوك.
3-عوالم العلوم بحرانى، ج 3/15، ص 219.
4-الامالى شيخ الصدوق، ص 194.
5-بحارالانوار، علامه مجلسىرحمه الله )چاپ ايران، تهران( ج 27، ص 199.
6- منشور عقايد اماميه، ص 160.
7-مائده: 67.
8-) مائده: 55.
9- لا إِله إِلاّ هُوَ - لاَِنَّهُ قَدْ أَعْلَمَنِى أَنِّى إِنْ لَمْ اُبَلِّغْ مَا أَنْزَلَ إِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، فَقَدْ ضَمِنَ لِى )تَبارَكَ وَ تعالى( الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللّهُ الْكافِى الكْكَرِيمُ، فَأَوْحى إِلَىَّ
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فِى عَلِىٍّ، "يَعنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلٍّ بنِ أَبِى طالبٍ" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ.
مَعاشِرَ النّاسِ! ما قَصَّرْتُ فِى تَبْلِيْغِ ما اَنْزَلَ اللّهُ تَعالى إِلَىَّ، وَ أَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هَذَا الآيَةِ.
إِنَّ جَبْرَئيلَعليه السلام هَبَطَ إِلَىَّ مِرارَاً ثَلاثَاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامُ رَبِّى وَ هُوَ السَّلامُ أَنْ أَقُومَ فِى هذَ الْمَشهَدِ، فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضٍ وَ أَسْوَدٍ أَنَّ عَلِىَّ بْنِ أَبِى طالِبٍ، أَخِى وَ وَصِّيىِّ وَ خَلْيفَتى عَلى اُمَّتى وَ الإِمامُ مِنْ بَعْدِى، الَّذِى مَحَلُّهُ مِنِّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى، إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدِى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ تَبارَكَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ:
اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ )مائده: 55
وَ عَلِىُّ ابْنِ أَبِى طالِبٍ أَلَّذى أَقامَ الصَّلوةَ وَ آتَى الزَّكوةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فِى كُلِّ حالٍ.
10- مَعاشِرَ النّاسِ! لا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لا تَنْفِرُوا مِنْهُ، وَ لا تَسْتَنْكِفُوا مِنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذِي يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ يَعْمَلُ بِهِ، وَ يُزْهِقُ الْباطِلَ وَ يَنْهى عَنْهُ، وَ لا تَأْخُذُهُ فِي اللّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.
مَعاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ، وَاقبَلْوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهَ.
مَعاشِرَ النّاسِ! إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَ لَنْ يَتُوبَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ اَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُ، حَتماً عَلَى اللّهِ أَنْ يَفْعَلَ ذلِك مِمَّن خالفَف أَمْرَهُ فِيهِ، وَ أَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً، اَبَدَ اَلآبادِ وَ دَهَرَ الدُّهُورِ.
فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقودُها النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ.
11-مَعاشِرَ النَّاسِ! اِنَّ عَلِيَّاً وَ الطَّيِبينَ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ هُمُ الثَّقْلُ الْاَصْغَرُ، وَ الْقُرانُ هُوَ الثَّقْلُ الأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِىءُ عَنْ صاحِبِهِ، وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ. أَلا اِنَّهُمْ أُمَناءُ اللّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فِي أَرْضِهِ(، اشاره به حديث "انّى تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى" است.
12- مَعاشِرَ النّاس! اِنَّما اَكْمَلَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِاِمامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَاْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ يقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اِلى يَومِْ القِيامَةِ، وَ الْعَرْضِ عَلَى اللّه عَزَّوَجَلَّ، فَاولئكَ الَّذينَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ، وَ فِى النّارِ هُمْ خالِدُونَ، لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَروُن(، اشاره به امامت ائمه معصومينعليهم السلام از فرزندان امام علىعليه السلام است.
13- مَعاشِرَ النّاسِ اَنَا صِراطُ اللّهِ المُسْتَقيمُ الَّذى اَمَرَكُمْ بِاتَّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعدِى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَّةُ )الْهُدى( يَهْدُونَ اِلَى الحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ(
14-مَعاشِرَ النّاسِ أَلا وَ إِنِّى رَسُولٌ وَ عَلِىٌّ الإِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدِى وَ الْاَئِمَةُ مِنْ وُلْدُهُ أَلا وَ اِنِّى والِدُهُمْ وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ(
15- أَلا اِنَّ خاتَمَ الْاَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهدِىَّ )صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ( اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدِّينِ، اَلا اِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمِينَ... اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الُْمحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ... أَلا اِنَّهُ الْباقِى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعْدَهُ، وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نُورَ اِلاّ عِنْدَهُ... أَلا وَ اِنَّهُ وَلِىُّ اللّهِ في اَرْضِهِ، وَ حَكَمُهُ فِى خَلقِهِ وَ اَمينُهُ فِى سَرِّهِ وَ عَلانِيَّتِهِ...(
16-منابع كامل حديث غدير قبلا بيان شد.
امام زمان(عج) ذخیره الهی
یکی از القاب مشهور حضرت مهدی(عج) بقیة الله است. این لقب برگرفته از این آیه کریمه است. «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»؛ آنچه خدا باقی میگذارد، برای شما بهتر است اگر مومن باشید، و من بر شما نگهبان نیستم.[۱] این آیه به تذکر و انذار حضرت شعیب(ع) به گرانفروشان اکتش اشاره میکند و مقصود از بقیة الله در این آیه، درآمد و سودی است که از یک سرمایهی حلال و خداپسندانه برای انسان باقی میماند. این واژه در روایات متعددی بر وجود مبارک حضرت مهدی(عج) تطبیق شده است که ذخیره و باقی نگاه داشتهای خداوند برای هدایت بشریت است.
امام باقر(ع) میفرماید: نخستین سخنی که مهدی پس از قیام خود میگوید، این آیه است. سپس میگوید: منم بقیة الله و حجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمیکند؛ مگر این که میگوید:« أَلسَّلاَمُ عَلَیْک یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ».[۲] و از آنجا که مهدی موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام(ص) است یکی از روشنترین مصادیق «بقیة اللّه» میباشد و از همه به این لقب شایستهتر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است.
پینوشت:
[۱]. سوره هود، آیه ۸۶
[۲]. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۳۱، ح۱۶.
حضرت زینب، بانوی بی مثال حماسه ها
حضرت زینب کبری (س) (۵ یا ۶ق - ۶۲ق)، سومین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) و همسر عبدالله بن جعفر و از اسرای اهلبیت امام حسین (علیهالسّلام) در حادثه کربلا بود. حضرت زینب (س) در سفری که به همراه همسر گرامی شان عبدالله بن جعفر به شام رفته بود در ۱۵ رجب سال ۶۲ هجری پس از تحمل مصائب کربلا و رنجهای اسارت در ۵۷ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکر مطهر آن بانوی بزرگوار در همان جا به خاک سپرده شد.
حضرت زینب (س) نماد مجسم مردانگی یک زن و فتوت و عیاری یک جوانمرد جان شیفته و دست از حیات شستهای میگردد که در گذرگاه عهد و میثاق، علم شهادت بر میافرازد و به عنوان یک سردار به نگهبانی از خیام احرار و نهضت خونین نینوا کمر میبندد و به نماد عقل، درایت، صبر و هجران بدل میشود.
نامش از او زنی نامدار میشناسد و اعمالش به بندبند اشعار مراثی خاندان خامس آل عبا و شهیدان کربلا نقش میبندد و مقام والایش به هنگام سرپرستی اسرای آلطه و حمایت از آنان در دارالحکومه پسر زیاد و دربار زاده معاویه، محرز و تداعیگر آن رادمرد صلابت، شجاعت و فصاحت، امیر کلام میباشد.
خطبههای آتشین و حماسی رشید زن قافله حسین بن علی (علیهما السلام) در کوفه و شام اصالت یک مکتب و حقانیت یک نهضت را روایت میکند و برای همیشه آن را بر فراز منارههای جهاد و منبرهای تبیین ثبت مینماید!
زبانش همچون تیغ برّا و کلامش همانند آذرخش بر دلهای سیاه سپاه ظلمت نواخته می شود!
زنی غیور از زندگی و شوی دست شسته و به همراه قافله سالار آزادگان به دشت پر بلای نینوا عزم رحیل میکند.
رکابدارش علمدار نامی حسین، عباس بن علی است و غزلخوان قافله عشقاش، سکینه شیرین زبان!
اما افسوس چه زود سپاه ظلم این قافله را به تلخکامی کشاند!
معجر از سرش برگرفتند و بر کجاوهای شکسته، بر ناقهای عریان بستهاند و به اسارت از بازار کوفه و شام گذرش دادند و بیمدد رهایش ساختهاند!
باید چشمان گشاده ساخت تا بر گیسوان سپیدش که همین دیروز قبل از دمیدن سپیده دم یوم عاشورا سیهتر از شبق بود، نگریست و میزان غم را دریافت و معیار صبر و استقامت را شناخت.
باید بر تل زینبیه جای خوش کرد و دستان بر پیشیانی چپر ساخت و به میدان چالش نور و ظلمت کربلا نگریست که زینب به امداد از عرشیان دست بر آسمان گشوده و فریادش لرزه بر اندام سپاه جهل انداخته است.
باید گوشها را تیز ساخت و به غمواژه این زن تنها گوش داد که هجران خونینش گزیدهترین فصل کتاب قطور عاشوراست،که آن را به خونابه چشمانش رقم میزند!
باید اذن حضور در قافله احرار کربلا را گرفت تا تازیانه زبان زینب را علیه اشقیا به نظاره نشست.
باید از مأذنه بلند گیتی صدای قدسی و رسای حماسه کربلا را از صلای با صلابت این بانوی بزرگ شنید.
صدای رسای او در مقتل شهیدا ن بر بالین پیکرهای مطهر فرزندان رشید اسلام را از حنجره پاک و جان بیآلایش او شنید! صدایی که همه عالم پیوند شدید روح و اندیشه این قافله با عظمت را به پیامبر بزرگ اسلام به وضوح شنیدند و مظلومیت بیتکرار آن را بر فراز تاریخ ثبت کردند.
دلگویه دختری در اوج ناباوری در برابر اجساد مثله شهدا با رسول خدا، غمنامهای خونین در دشت نینوا سروده است:
صَلّی عَلَیک مَلیک السٍّمآءِ هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّدآءِ مُقَطَّعُ الْاعْضآءِ وَ بَناتُک سَبایا وَ الَی اللهِ الْمُشْتَکی وَ قالَتْ یا مُحَمَّدُ هذا حُسَینٌ تُسْفی عَلَیهِ ریحُ الصَّبا مَجْذُوذُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفا قَتیلُ الْاوْلادِ الْبَغایا واحُزْناهُ!
باید شهپر خیال بر پیکر اندیشه نشاند و در مجلس فرزند مرجانه حاضر بود، یا بر دربار فرزندان طلقا استوار ایستاد و خطابه پر مضمون این بانوی بیمثال حماسهها و نهضتها را به گوش جان، گوش سپرد.
باید با گفتگوی آرام و پر طنین او در کنار مقتل شهیدان همراه شد و گوش جان سپرد در آن هنگامهای که امام سجاد در مواجهاش با اجساد قطعه قطعه شده شهیدان به تحیر ایستاده برای تسکین او و همه قلبهای مجروح آن حادثه غم بار، فرمود:
« اینجا کعبه آمال عاشقان حسین خواهد شد».
غمش بیکران، رشادتش بیمثال و هجران و غربتش جانگداز است.
در قلمرو ادبیات عاشورایی استقامت او نمایش تابلویی بینظیر و بیمثالی است که اهل حلم و صبر به پله اول آن هم راه نشاید!
او رشیده خاندان طهارت است، حتی به خردسالی تسلا دهنده کوثر حلم نبوی به هنگام رحلت خیرالبشر است.
هموست که به غایت صبر و شکیبایی و به نهایت ادب، با جانی مجروح هیچگاه نزد برادر از پسران شهیدش کلامی نگفت و هیچکس از او حتی آه و فغانی روایت نکرد!
او اسطوره حلم علوی است!
او زینب علی و فاطمه و محمد است!
متمم فصل اول انقلاب خونین عاشوراست که صفحاتش به نقش و نامش زینت یافته است و
رقم زننده و هادی فصل دوم نهضت عاشوراست، که از قتلگاه آغاز میشود و تا اربعین فصل نوی بر آن رقم میزند، فصل بازبینی دیدار، پیوند با ولی خدا، دیدار و تجدید عهد، عهد ازلی و میثاق جاوید بر سر پیمان با دوست ایستادن، و در برابر اشقیا قد خم نکردن، و در برابر ولی و محبوب خدا با تمام وجود همراه، مطاع، یار، هشیار بودن و ماندن!
او شِکوِه بر هیچ محفل و محضر و درباری نبرد. دلتنگیهایش را در یک هجرت کامل چهل روزه بر مزار محبوبش روایت میکند و ماجرای پرشکوه عزیمت و مراجعت احرار آل طه را در روایت صادقانه ارائه تا فصل پایداری آن نهضت و حماسه بزرگ، در کنار عظمت بیکران فصل نخستین آن در تاریخ ثبت و مانا گردد.
السَّلامُ عَلَیک ایتُهَا الْکریمَةُ النَّبیلَةُ
بیستگانه ضرورت شرکت در انتخابات
ضرورت اول: عمل به تکلیف دینی و سیاسی
در آیه شریفه «و امرهم شوری بینهم» و آیه شریفه «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» علاوه بر آنکه مشورت و مشارکت دادن مسلمانان در مسائل کلان جامعه، امری عقلائی و تکلیفی دینی برشمرده شده است، که نتیجه آن عزم راسخ مسئولان بویژه منتخبین مردم در اتخاذ تدابیر و انجام تکالیف است که وظایف انان را با درک خواست جمعی، شتاب بیشتری میبخشد. در حقیقت عزم بر انجام امور و تلاش برای آبادانی در بخشهای مختلف کشور، نیازمند حضور موثر مردم در تصمیمها، تشخیصها و اقدامات شایسته میباشد و نشانهای بارز از حیات فکری جامعه در تعالیبخشی کشور میباشد؛ از اینرو انتخابات از مصادیق شور و مشورت و از تعالیم دینی، مردمسالاری دینی و مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود و کشورشان میباشد
ضرورت دوم: عمل به تعهدات دو سویه از جانب مردم و منتخبین
انتخابات زمینهساز تکالیف متقابل مردم و منتخبین میباشد؛ آرای مردم به دور از شعارزدگی، دارای پیام و خواسته آنان است که به جریان کلی جامعه جهت میدهد. تجربه نشان داده است که انتخابات هرچه باشکوهتر و جمعیت رأیدهنده بیشتر باشد، تکالیف مسئولان را بیشتر و مطالبات عمومی نیز به همان میزان فزونی مییابد؛ از این رو ساحت انتخابات، ساحتی مرکب از دو تعهد میان مردم و مسئولین است که وفای به عهد از طرف هرکدام منشاء آثار خیر خواهد بود. بدیهی است نقض عهد هرکدام ضربه به اعتماد عمومی و از طرفی سستی در برنامهریزی، ارائه طرحها و انجام برنامهها را درپی خواهد داشت که به نظر کارشناسان محترم بدترین نوع گسست سازمانیِ کلان جامعه، کوتاهی در تعهدات متقابل میباشد.
ضرورت سوم: تبلور عقلانیت و خرد جمعی در انتخابات
در تمام جوامع، رشدیافتگی جامعه در پرتو همگرایی برای رسیدن به اهداف ترسیم شده برای آن جامعه است، عقلانیت امری آشکار در رفتار جامعه است که علاوه بر میزان رشد و پیشرفت جامعه عیار فهم دقیق از تأثیر نطر و رأی خود را به مرحله عمل میرساند؛ به هر حال عقلانیت نه امری وارداتی است و نه امری شعاری بلکه جوششی از درون و معرفت انسان است که سیر جامعه را با دقت رصد میکند و راه را برای برون رفت از مشکلات و از سوی دیگر مسیر را برای تعالی کشور هموار میسازد که این امری اتفاقی نیست بلکه براساس بینش اجتماعی و درک واقعیتها، محقق میشود.
ضرورت چهارم: آیندهنگری در آئینه انتخابات
یقیناً انتخابات در هر دوره، امری معطوف به آینده کشور است، چگونه بودن را نسبت به آینده باید تفسیر کرد که چگونه آیندهای، صلاح جامعه و کشور را رقم میزند، این چگونگی در انتخاباتها رقم میخورد و در واقع کسانی که تحلیلی ذهنی برای آینده دارند باید آن را با انتخاب صحیح و شایستگان ملت، تحقق ببخشند؛ این مهم زمانی سرنوشتسازتر خواهد شد که در شعارها و اهداف کاندیداهای محترم، دقت بیشتری شود، به این معنا که آینده قوی در گروی قرار گرفتن افراد لایق در مناصب، صورت میگیرد که البته عکس آنهم صحیح است؛ انتخابات و منتخبین ضعیف، آیندهای ضعیف را رقم میزند که فیالجمله باید اذعان نمود که در هر دورهای که انتخابات با اقبال بالای مردم همراه بوده، فضای رشد جامعه مهیاتر و به تحقق اهداف اسناد بالادستی و قوانین و دستورالعملها، قویتر انجام شده است.
ضرورت پنجم: عمل به میثاق ملی و قانون اساسی
قانون اساسی هر کشوری، متشکل از سرفصلهایی است که نظام مدیریت کشور را سامان داده است؛ معناشناسی قانون و پایبندی به آن موجب اجرایی شدن قانون و استحکام آن در جامعه میشود؛ شناخت از جایگاه انتخابات در قانون اساسی کشورمان، این امر را به صورت واضحی معین میکند که نقش مردم در تحقق اهداف نظام اسلامی از چه جایگاه رفیعی برخوردار است و چه موهبتی از طریق مشارکت در انتخابات برای کشور به ارمغان میآورد؛ به همین دلیل قاطع است که قانون زمانی حقیقت خود را نشان میدهد که همهی اقشار مصرح در قانون، خود را مکلف به رعایت و عمل به قانون بدانند و الا آنچه که گاهی برخی از سیاستورزان در امور قانونی، تفسیر به رأی مینمایند تا منافع خود یا جناح خود را حفظ نمایند، ضد قانون و فرار از قانون است، لذا بهترین حافظان قانون، توده مردم هستند که با شناخت از تأثیرگذاری خود، قانون را از میان نوشتهها و شعارها تبدیل به میثاق عملی خود در سلامت و صلابت کشور مینمایند.
ضرورت ششم: حق و تکلیف بودن انتخاب از سوی مردم
در اینکه حق انتخاب برای مردم، تکلیفی دینی و قانونی در نظام اسلامی است و از جایگاه خاص و نسبت به دیگر کشورها از مبانی متقن و محکمی برخوردار است، شکی نیست؛ حق و تکلیف بودن یعنی انتظار مردم برای تحقق خواستههای مادی و معنوی به شرط آنکه از این حق استفاده و به این تکلیف عمل شود؛ آنچه مهم میباشد منتخب مردم، وظیفهای عمومی نسبت به مصالح و منافع عموم مردم و نظام اسلامی دارد، اما این سؤال و انتظار معقول نیز در جای خود باقی است که فرد یا گروهی که خود را محروم از این دو امر مهم (حق و تکلیف) کرده است در سرنوشت خود و آیندگان چه نقشی ایقا نموده است؟ آیا در صف بیتفاوتهای به امور کشور و کشورداری قرار نگرفته است؟ و آیا زمینه را برای ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی ایجاد نکرده است؟ و آیا بستری مناسب برای خواست و مطالبه عمومی به روشی معقول و مدنی را از دست نداده؟ و بالاخره آیا این بیتفاوتی، او را سهیم در مشکلات احتمالی ننموده است؟ بدیهی است که حقوق و تکالیف انسانها زمانی جنبه اثرگذاری دارد که بدانها عمل شود.
ضرورت هفتم: انتخابات و صیانت از ارزشهای اجتماعی
ارزشهای اجتماعی در این مقال، همان ارزشهای تائید شده به شرع و عقل است که در مجموعه قوانین، مستظهر است؛ ماهیت انتخابات در سطح کشور نشان میدهد که جامعهی متعالی، جامعهای است که از ارزشهای خود شناخت و تعریفی بر مدار حقایق موجود داشته باشد؛ امروز نظام و جامعه اسلامی در افقی بلند، ارزشهای خود را معرفی نموده و درپاسداشت آنها اصرار میورزد، حال سوال این است چه کسانی حافظ این ارزشها که با مجاهدتهای فراوان به دست آمده میباشد؟ پاسخ این سؤال را پای صندوقهای رای میتوان با روشی مترقی، ابراز و اعلام نمود، آنچه واضح است پاسداشت اصول اسلامی و ارزشهای انقلابی، زمانی محقق میشود که مردم مَسند این امور را به اهل خودش بسپارد.
ضرورت هشتم: امید برای ساخت کشوری در تراز تمدن نوین اسلامی
یکی از مظاهر برگزاری انتخابات پرشور و با نشاط، ایجاد امید برای رسیدن کشور به جایگاه واقعی خود در داخل، منطقه و جهان است؛ ترسیم سیاستهای عملی در ارتباطات اجتماعی و روابط خارجی و اتصال زنجیره مدیران و قانونگزاران متخصص و متعهد، امر دیگری است که محل چنین رویکردی پای صندوقهای رای مشخص میشود و این امر در نظام اسلامی به شکلی جامع مشخص گردیده که از بالاترین مقام تا سطوح پائینتر توسط مردم انتخاب میشوند تا بواسطه آرای ملت و عمل منتخبین به وظایفشان، امید در جامعه زندهتر و نمایانتر شود. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم که با محوریت جوانان عزیز و مستعد کشور نگاشتهاند، امید را شاخصه اصلی پیشرفت کشور بیان میکنند و بلکه روح بیانیه گام دوم انقلاب، امید صادق به آیندهای روشن و افقی روشنتر برای کشور میباشد.
ضرورت نهم: رهآورد انتخابات، ظهور مدیران قوی و استعدادهای جدید
از برکات انتخابات در ایران و سایر کشورها، ظهور چهرههای جدید و مستعد و اکثراً با ایدههای نو میباشد، زمینه ورود نخبگان به عرصه انتخابات و قرار گرفتن در معرض آرای مردم، از اصلیترین معیارهای تربیت و ترقی نیروهای کارآمد است که ثمره آن در پیشرفت کشور است، این امر با توجه به جوانی جمعیت در کشورمان، فضای مناسبی را ایجاد میکند که نیروهای جوان در کنار نیروهای با تجربه، آینده نظام اسلامی از این حیث تأمین شود بعلاوهی آنکه هجمه بدخواهان در اتهام زنی نسبت به کنار گذاشتن جوانان و استعدادهای مؤثر را خنثی کند. مشاهدات و تجربیات میدانی نشان داده است که نوک پیکان حملات دشمنان به سمت امید و اطمینان جوانان نشانه رفته که یکی از آنها، تهمت بیتوجهی نظام به نیروهای کارآمد جوان در سطوح ملی، استانها و شهرستانهاست، هرچند این تهمتی بیش نیست اما بهترین سند برای اثبات حضور جوانان در مدیریت کشور، شرکت آنان در انتخابات است اعم از اینکه نامزد انتخابات یا از رای دهندگان باشند. به هرصورت میتوان انتخابات را یکی از صحنههای جدی شناخت مدیران و استعدادهای جوان و نخبه دانست.
ضرورت دهم: اهمیت عنصر زمان و مکان در انتخابات
اصل انتخابات امری مهم است که کمتر کسی نسبت به آن تردید میکند، اما گاه انتخاباتی به دلائل مختلف از ویژگی و اهمیت بیشتری برخوردار است، از همین جهت تشخیص صحیحتر و تصمیم درستتر زمانی اتفاق میافتد که ملت عزیز و کاندیداهای محترم نسبت به زمان و مکان، عنایت خاصی داشته باشند؛ این توجه در تمام زوایای یک انتخابات بزرگ، میتواند نتیجهای مقبول به همراه داشته باشد؛ به این معنا که هم نامزدها بدانند چگونه عملی و چگونه بیانی شایسته است و هم انتخاب کنندگان با درک شرائط خاص کشور، منطقه و جهان در برههی کنونی، حضوری با معنا که غیرت دینی و عِرق ملی را در منظر و مرئی جهانیان قرار دهند، این خصوصیت با توجه به محوریت مقاومت در منطقه و نیز نگاه و امید بسیاری از ملتها به شور و شعور ایرانیان در صحنه و همایش سیاسی، اهمیتی مضاعف دارد.
ضرورت یازدهم: انتخابات و دفع فتنهها و آشوبها
برگزاری انتخابات و آزادی و سلامت آن، جلوی بسیاری از بهانهها که بسترساز برخی از فتنهانگیزیها و آشوبگریها میشود را میگیرد؛ انتخابات محل اعلام نطر براساس مردمسالاری و اصل حق انتخاب میباشد و این یک منطق پذیرفته شده در میان عقلای جهان است؛ لذا مشارکت بالای مردم در انتخاباتها، این پیام را به همگان میرساند که راه بیان مسائل و برون رفت از مشکلات، راهی منطقی و عقلائی بنام انتخابات است که با انتخاب درست و اصلح، میتوانند نمایندهای را راهی مجلس کنند که سخنگوی آنان در مطالبات بحق و وکیلی برای ارائه طرحها و پیگیر مشکلات مناطق کشور باشند. اگر همهی ما براساس این استاندارد، فکر و اندیشه خود را آماده سازیم و در روز انتخابات، صلاحیتها را ملاک انتخاب قرار دهیم، بدون شک بسیاری از هنجارشکنیها، خنثی خواهند شد، چرا که نمایندهای که زبان گویای آنان باشد را راهی مجلس نمودهاند.
ضرورت دوازدهم: انتخابات مظهر اثبات جمهوریت
مهمترین اثر انتخابات در کشور ما، اثبات جمهوریت به معنای واقعی است که راه را برای ارادهی عمومی ملت باز میکند، توجه به انظار و آرای عموم ملت، علاوه بر آنکه انگیزهها و امیدها را فزونی میبخشد، موجب جلب رضایت مردم و نظارت آنها در مسائل مختلف کشور است؛ این کلام به این معنا است که جایگاه انتخابات دارای چنان شأن و جایگاهی است که میتواند موتور محرک در دیگر مناسبتها و مواقع حضور مردم شود و به تعبیر دیگر جمهوریت زمانی معنای واقعی پیدا میکند که مردم نسبت به وقایع مختلف جامعه، مسئولیتپذیر باشند که به نظر میرسد انتخابات در تراز اسلامی میتواند منشاء حساس بودن جامعه نسبت به برخی از ناملایمتیها باشد. به هر صورت از اقتضاءآت انتخابات ایجاد حس همگرایی و مسئولیت پذیری در امور مربوط به اصول و فروع انقلاب اسلامی میباشد.
ضرورت سیزدهم: معیارهای انتخاب اصلح
در بیان امامین انقلاب، معیارهای انتخاب اصلح به وضوح بیان شده؛ مجموع این معیارها در سه عنوان دیانت، عقلانیت و صلابت منتخبین در گفتار و رفتار خلاصه میشود، از این نکته نتیجه دیگری نیز دریافت میشود که در هر دورهای از انتخابات علاوه بر معیارهای اصلی، برخی معیارهای دیگر مانند برائت و بیزاری از کسانی که در قالب فتنهها، آشوب و شرارتها، هرینههای سنگین و بعضاً غیر قابل جبران ایجاد کردهاند. این مسأله برای کشور ما دارای اهمیت خاص است، چرا که گره خوردن انقلاب با اسلام، تخلفات و تحرکات خلاف شئون نطام اسلامی، نه تنها موجب دلسردی و فاصله گرفتن مردم از اهداف و آ مانهای انقلاب میشود بلکه در مواردی آسیب جدی به اعتقادات دینی مردم وارد میکند، لذا رأی همراه با مطالعه و شناخت، ارزش والایی به مثابه سپردن سرنوشت جامعه به اهل آن میباشد.
ضرورت چهاردهم: دقت نامزدهای انتخابات به صداقت در وعدهها
بدون شک یکی از آسیبهای وارده بر اعتماد مردم، وعدههای نامربوط و بعضاً غیر ممکن برخی از نامزدها در دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن میباشد، ارائه آمارهای بیمبنا و غلط، سخنان اختلافانگیز، همسویی با بیگانگان و معاندان در نطقهای انتخاباتی، جدالهای بیثمر و اکثراً مضر به حال انتخابات در میان نامزدها، رعایت نکردن اخلاق خصوصا در فضای انتخابات و... از اموری است که باعث بیرغبتی در مشارکت مردم در انتخابات میشود اما چنانچه گفته شد، بدترین نوع تبلیغات، وعدههایی است که گاهی محال مینماید و نشاندهنده عدم تسلط نامزدها بر امکانات کشور و شرح وظایف نمایندگان میباشد. البته این مورد از باب آنچه که سابقاً در میان برخی از نامزدهای انتخاباتی رواج یافته بود، بیان شد تا اشارتی به مهمترین ویژگی در تبلیعاتهای انتخاباتی نامزدها یعنی صداقت در بیان و عمل، باشد
ضرورت پانزدهم: محافظت و پاسداری از مبانی و مفاهیم ارزشی توسط نامزدهای انتخابات
امروزه جریانهای مختلفی با استدلالهای واهی و مغرضانه سعی در القای عدم مشارکت مردم در انتخابات دارند که گاهی وقیحانه مهمترین اصول و ارکان نظام را متهم و ارزشهای دینی را زیر سوال میبرند، در چنین مواقعی بارزترین ویژگی نمایندهی تراز انقلاب اسلامی، مواظبت از اصول و ارزشهایی است که ملت شریف ایران با تمام داشتههای خود، از این اصول حفاظت کرده و در این راه از جان و مال خود دریغ نکردند، این یعنی حرکت در صراط مستقیم انقلاب که در این راه هیچگونه تزلزل و ضعفی نباید داشت و به تعبیر دیگر، انتخاب نماینده شجاع در برابر یاوهگوئیها، یک عمل حسنه بلکه وظیفه ملی و انقلاب محسوب میشود که در میدانهای مختلف فکر و ذهن مردم را آرام میکند که نمایندهای انتخاب کردهایم که در برابر شدت هجمهها و اغواگریها دارای شهامت، شجاعت و منطق مقابله میباشد؛ بدون تردید اشاعه این فرهنگ، موجب رغبت و مشارکت فعال مردم در انتخابات میشود.
ضرورت شانزدهم: تمرکز کاندیداهای محترم به اولویتهای جامعه
در هر کشور موفقی، نامزدهای انتخابات فارغ از جهتهای گمراهکننده در رسانهها و غیر رسانهها، به بررسی میدانی اولویتهای خدمت و طرحهای کارگشا از مشکلات مردم میپردازند، این امر فی نفسه، امری پسندیده است که باعث فزونی همّت و تمرکز کاندیداها بر این امور میشود؛ در کشور ما برخی از مشکلات است که با وضع قوانین و اجرای صحیح توسط دولتها، میتواند تا حدود زیادی این مشکلات را رفع کند اما طبیعی است چنین اقدامی نیاز به سنجش اولویتها و امکانات دارد که توسط کاندیداهای محترم میتواند مورد بررسی قرار بگیرد، نتیجه آنکه وزان سخنان، طرحها و وعدهها موجب وزان انتخابات و اشتیاق بیشتر برای مشارکت در انتخابات میشود که البته در این مورد نیز سخنان سطحی و بسنده کردن به برخی گزارشها، موجب پائین آمدن جایگاه انتخابات، نامزدها و مجلس میشود؛ آنچه که در این مجال باید برآن تاکید فراوان داشت نقش فرهیختگیِ نامزدهای انتخابات در مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای رای میباشد.
ضرورت هفدهم: جایگاه قانونگذاری در ارتقاء امنیت و سلامت جامعه
امنیت در تمام ابعاد و موضوعات آن امری حیاتی برای کشور است و گستره آن تمام امور جامعه اعم از امنیت ملی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... را در بر میگیرد؛ برای نمونه، امنیت اقتصادی و حفظ سرمایه مردم، امری است که تقریبا دغدغه همگان شده است، رفع بسیاری از این نگرانیها بواسطه وضع قوانین صورت میپذیرد.
آنچه که مهم است سلامت جامعه و حرکت همراه با اقتدار برآمده از قانون، نیازمند بازنگری یا قانونگذاری جدید میباشد؛ تکالیف الزامآور و نظارت واقعی و مؤثر، کلاننگری در قانونگذاری، پرداختن به موضوعات دارای اولویت و... که نشان دهندهی مجلسی زنده و پویا است، امری است که هم نیازمند تبیین توسط نخبگان و سخنرانان دارد و هم در بیان نامزدهای انتخابات باید مشهود باشد، اینها بخشی از موارد مربوط به جایگاه مجلس شورای اسلامی است که شاید با مرور ایام، جایگاه اصلی مجلس به امور دیگری مانند عزل و نصبها کشیده شده است و میتوان با تدبیری ازسوی نمایندگان نسبت به جایگاه اصلی، تنویر افکار عمومی داشت که مجلس شورای اسلامی، مجلس تقنین و نظارت است نه ورود به عزل و نصبها که اکثراً ثمری جز اختلاف و اختلال در نظم مدیریتی منطقه و شهرستان ندارد.
ضرورت هجدهم: ارائه شعارهای انتخاباتی در حمایت از قشر آسیبپذیر جامعه
در نظام اسلامی، اصل حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه در حد امکان و یا در حد قول و عمل، اجرا شده است، اما شتاب تورم از یک سو و رکود اقتصادی از سوی دیگر، گروههای زیادی از جامعه را با سردرگمی روبرو ساخته، امروز خواسته همگانی در کشور، رونق اقتصادی، مهار تورم و نشاط داد و ستد در میان تولید کننده و مصرف کننده است، اما آنچه که تکلیف دینی و قانونی محسوب میشود، همت همگان برای رفع مشکلات دهکهای پائین جامعه است.
توقع مشارکت عمومی و حداکثری زمانی محقق و عملی میشود که این عزم با بیانی صادق و ارائه اجمالی طرحها از سوی کاندیداها اعلام شود تا اطمینانی نسبی به وعدهها در میان مردم بویژه قشر محروم جامعه ایجاد شود که البته باید در نظر داشت این امر دچار شعارزدگی و سخنان فریبنده جهت کسب رای بیشتر نشود.
ضرورت نوزدهم: رقابت صحیح و سالم
انتخابات گود رقابت است که فرهنگ و قواعد آن در جمهوری اسلامی مبتنی بر بسیاری از فضائل اخلاقی میباشد که میتواند جامعه را قانع کند تا در انتخابات حضور موثر پیدا کند و چنانکه گفته شد، رقابت صادقانه و در جهت خدمتگزار بودن مردم و پایبند به اصول اسلامی و اجتماعی، باعث حضور بیشتر مردم در انتخابات میشود و از سوی دیگر بداخلاقیهای انتخاباتی و رقابتهای مبتنی بر خواستههای نفسانی و حب جاه و مقام، عاملی شکننده در امید و اعتماد مردم میباشد.
پرهیز از هرگونه امری که موجب فاصله گرفتن یا قهر مردم با صندوقهای رای شود، بازی کردن در زمین دشمنان و موجبات خرسندی دشمنان را فراهم ساخته، بدون تردید میدان انتخابات میدان بروز ارزشهای دینی و انقلابی است چه نامزدی موفق به کسب آرای بیشتر بشود و یا نشود؛ آنچه مهم است عمل به تکلیف در ابعاد مختلف انتخابات است که اگر مردم این فرهنگ مترقی را در رقابتها مشاهده کردند بدون شک، میدان را میدان رقابت در خدمتگذاری میبینند و با اشتیاق در ابن رقابت سهیم خواهند بود.
ضرورت بیستم: یقین داشتن مردم به حل مشکلات با حضور در انتخابات
مردم مؤمن و بصیر ایران، ملتی آگاه است و عرصههای تأثیرگذار را به خوبی میشناسند و به باور بسیاری از کارشناسان متعهد، انتخابات این دوره علیرغم تلاش دشمنان در دلسرد کردن مردم نسبت به مشارکت در انتخابات، حضوری گسترده خواهند داشت و بر این باور هستند که امروز جمهوری اسلامی از اقتداری بیسابقه در سطح جهان برخوردار است و همین امر باعث شده تا دشمنان نقاط قوّت جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار داده، از اینرو آنجا که دشمنان وارد محدودهی ارزشهای آنان شود، پاسخی قاطع به آنان خواهد داد.
علی علیه السلام؛ مرد واقعی و پدر حقیقی انسانها
یک واژه ای که قلم از نوشتن آن، بیان از گفتن آن و دل از ذکر و ورد آن به شور و شوق می آید نام مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام است.
واژه ای که در باره اش قلم ها زیاد نوشته شده و بیان ها فراوان گفته شده اما حق مطلبش ادا نشده گرچه در پیشگاه خدای مبارک اجر و فضیلتی دارد که فقط خدا می داند.
نام علی علیه السلام که دشمن شکن و خیبر شکن هست و در لحظه های حساس به کمک دین خدا آمده و معروف است اسلام را پیغمبر رحمت العالمین به برکت ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها و و شمشیر امیرمومنان علی علیه السلام تثبیت و جهانی کرد. علی علیه السلام که محصور در عصر و زمان خاصی نمی شود و زمان و زمین را در می نوردد. علی علیه السلام که غیرت الله است و به فرموده ی خود مولای متقیان فقط برای اعاده ی حقی از باطلی و گرفتن حق مظلومی از ظالمی قیام کرده و راضی به تشکیل حکومت الهی شده است و گرنه حکومت در نگاه علی علیه السلام جایگاهی ندارد حکومت دنیایی را که سه طلاقه کرده است و چقدر این روز، یعنی سیزدهم رجب که مصادف است با ولادت مولود کعبه، امام علی علیه السلام که خداوند متعال با این مولود باعث عزت و عظمت اسلام و قطع ریشه کفر و مشرکین گردید و چقدر فرخنده روزی است این روز، که به روز پدر نامگذاری شده است که در این روز به یاد و نام پدر واقعی و مرد حقیقی عالم هستی باشیم و بدانیم که امام علی علیه السلام به تعبیر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: انا و علی ابواه هذه الامه ؛(بحارالانوار، باب ۲۶)
به تعبیر واقعی پدر امت اند و چقدر برازنده ی همه ی آنهایی است که به این فرمایش حضرت مهربانی ها در این ایام مبارک گوش جان بسپاریم و نگاهی بیندازیم به سیره و اسوه ی پدر حقیقی و واقعی بشریت که حق بزرگی در پیاده شدن فرمان های الهی و رها شدن انسان ها از چنبره های ظلم و تاریکی به سوی حق و هدایت داشته اند.
امام علی علیه السلام و خدا شناسی:
نهج البلاغه کلام گهربار امام علیه السلام است که مجموعه ایی از خطبه ها، نامه ها و حکمت هایی است که توسط حضرت گفته شده است و یکی از راه های شناخت امام علی علیه السلام این کتاب شریف است که بعد از قرآن کریم از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. در نهج البلاغه وصف بسیاری در خدای متعال شده است در جایی "ذعلب یمانی" از حضرت می پرسد : "آیا پروردگارت را می بینی ؟ "و حضرت می فرماید: "آیا چیزی را که نمی بینم چگونه عبادتش کنم؟" (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸)
امام علی علیه السلام با کلامی کوتاه بهترین راه خداشناسی را به ما مشق کرده اند در حالی که بحث خداشناسی و این خطبه شریف که یکی از بحث های اعتقادی در مورد صفات سلبی و ثبوتی خدای متعال هست و خود بحث سخت کلامی است حضرت با کلامی ساده و روان و در فهم مخاطبین در همه ادوار این بحث مهم و پرفایده را بیان کرده اند که نشان از عمق مطلب دارد. امام متقین در جای دیگر این باره فرموده اند: "معرفه الله، اعلی المعارف؛" (غررالحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۷۱۲)
شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفت هاست. ما در ضرب المثل داریم که "خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج" بنابراین، اگر کسی از ما بحث خداشناسی را که به تعبیر امام علی السلام عالی ترین معرفت ها و پر منفعت ترین معارف است را در جای خود درست قرار بدهد که به عنوان ستون و به قول امروزی فندانسیون ساختمان قلمداد می شود بقیه دیوار و بدنه ی ساختمان درست و محکم گذارده می شود. ما انسان ها که در این دنیا به دنبال سود و منفعت خود هستیم چه منفعتی بالاتر از این که خدا و توحید را در زندگی خود که آغاز و پایان همه کارها به او منتهی می شود را درست و حسابی یاد بگیریم که در ادامه مسیر و زندگی پایمان نلنگد که لنگان لنگان نمی توانیم به مقصد و قرار برسیم.
امام علی علیه السلام، و روحیه مردم داری و محروم نوازی
مردم داری و محرومیت زدایی و مظلوم نوازی ریشه در آیین یکتاپرستی و دین اسلام دارد. همه انبیای الهی و امامان علیهم السلام به این امر خدا دوستانه اهمیت زیادی می دادند و ما در مرام امام علی علیه السلام روحیه ی مردم داری، مظلوم نوازی و یتیم نوازی را بیشتر مشاهده می کنیم.
حضرت علی علیه السلام در دوران خلافتش معروف به تقسیم و توزیع عادلانه اموال عمومی بودند و نگاه پدرانه نسبت به ضعیفان و فقرا جاری می کردند چنانچه در زمان های مختلف می بینیم کسانی به این روحیه خداخواهانه مزین گردیده چرا؟ چون مطابق با فطرت هر انسانی هست و می گوییم علی وار و علی مسلک زیست می کند و چقدر پسندیده است که همه ی ما روزی به این صفات زیبا آراسته بشویم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی جامعه اسلامی و در ادامه تمدن اسلامی ایجاد گردد. در حدیثی امام علی علیه السلام از قول نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: "لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فیها من لقوی غیر متتعتع "؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳/ میزان الحکمه، ج ۹، باب محرومیت از حق)جامعه ایی که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید. پس یکی از اهداف حکومت الهی و حکومت علوی در هر زمانی باز پس گرفتن حق محروم و ضعیف از غنی و قوی بوده است اما یک سوالی که در اینجا مطرح است آیا همه انبیا و امامان ما در هر عصری توانسته اند حق محرومان و ضعیفان را از ثروتمندان و اقویا به طور کامل بستانند؟ با نگاهی جامع و کلی به سیره این بزرگان و سیر تاریخی می بینیم با وجود تلاش و زحمات شان و در مسیر نحقق اهداف الهی پیغمبران و امامان علیهم السلام به طور مطلق نتوانسته اند حق همه مظلومین و ضعفیان را باز ستانند اما جالب توجه هست که دغدغه اصلی شان اجرای عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردند و به اندازه ی وسع و توانایی خود به این وظیفه ی الهی عمل نموده اند.
داستانی از یتیم نوازی امام علی علیه السلام که ایشان در زمانی که رهبر جامعه بودند و به قصد سرکشی به زندگی مردم در شهر قدم می زدند تا از اوضاع مردم باخبر شوند.
یک روز متوجه زنی شدند که مشک آب بزرگی روی دوش داشت و نفس نفس زنان آن را با خود حمل می کرد. به آرامی به سمت زن حرکت کرد وقتی متوجه خستگی و ناتوانی زن شد مشک آب را از او گرفت و بر دوش خود انداخت تا آن زن کمی استراحت کند. امام مشک آب را تا خانه آن زن برد و در حال راه رفتن از حال و روز و فرزندانش پرسید. زن گفت: زندگی من و فرزندانم خوب بود تا زمانی که شوهرم در یکی از جنگ های علی بن ابی طالب توسط دشمن کشته شد، حالا من مانده ام و چند کودک یتیم که بسیار فقیر هستیم و غذایی برای خوردن نداریم. حضرت با شنیدن حرف های زن بسیار نارحت شد. به خانه بازگشتند و تا صبح چشم بر هم نگذاشتند و مدام به این موضوع فکر می کردند. صبح زود هنگام طلوع خورشید امام علیه السلام یک سبد غذا و خوراکی برداشت و به طرف خانه زن حرکت کرد. در راه یاران امام خواستند تا سبد را به آن ها بدهد تا برایش حمل کنند اما ایشان فرمودند: امروز اگر شما برای من این زنبیل را حمل کنید در قیامت چه کسی اعمال من را به دوش خواهد گرفت؟ وقتی حضرت به آنجا رسید در را کوبید. زن گفت: چه کسی پشت در است؟ امام پاسخ داد: همان کسی که دیروز مشک آب را برایت به خانه ات آورد، امروز برای تو و فرزندانت غذا آورده است. زن به سرعت در را باز کرد و گفت: خدای مهربان از تو راضی باشد اما سزای علی بن ابی طالب را بدهد. امام علی علیه السلام وارد خانه زن شد و به او گفت: برای تو نان پختن آسان تر است یا از کودکان مراقبت می کنی؟ زن گفت: برای من نان پختن بهتر است، اگر شما کودکان را نگه می دارید من نان درست می کنم. زن شروع کرد به درست کردن خمیر و امام گوشتی را که آورده یود برای کودکان کباب کرد و به همراه خرما در دهان آن ها می گذاشت و به آن ها می گفت: از خداوند متعال بخواهید علی بن ابی طالب را ببخشد. زمانی که خمیر نان آماده شد حضرت مقداری هیزم جمع کرد و آن را در تنور ریخت. وقتی که آتش شعله ور شده بود، امام صورت خود را به آن نزدیک کرد و با خود گفت: ای علی، آیا می بینی آتش این دنیا چه قدر سوزان است! به طور قطع، آتش قیامت بسیار سوزان از آتش این دنیا است. در این زمان یکی از زن ها که از آن جا می گذشت وارد خانه زن شد و با دیدن حضرت علی علیه السلام بر سر مادر کودکان فریاد زد: ای وای بر تو، تو می دانی ایشان چه کسی هستند؟ این آقا علی بن ابی طالب امام و پیشوای مسلمانان است. زن که بسیار جا خورده بود با شرمندگی زیاد گفت: آقا من نمی دانستم، یا امیرالمومنین من را عفو کنید. من بسیار از شما خجالت می کشم. امام علی علیه السلام با مهربانی و تواضع فرمودند: این شما هستید که باید من را ببخشید که تا حالا جویای احوالتان نبودم، از شما غافل شدم و مشکلاتتان را حل نکردم و از خدای مهربان بخواهید که من را ببخشد. حضرت نمونه ایی از انسان کامل و پدری مهربان است که با دیدن مشکلات راحت نمی نشینند و اقدام می نمایند که این داستان گوشه ایی از وظیفه مداری، محروم نوازی و یتیم نوازی حضرت را نشان می دهد که ریشه در صفت لطف و رحمت پروردگار عالمیان دارد که در فطرت همه ی ما انسان ها به غنیمت گذاشته شده است که فقط به کمی توجه و رحم نیاز دارد که از آن ها سوال خواهد شد.
امام علی علیه السلام و جهاد در راه خدا
امام علی علیه السلام یکی از ویژگی های بارزش، جهاد در راه خدا و جنگ با کافرین، مشرکین و منافقین در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و حضرت در دوران حکومت کوتاهش مشغول جنگ های فراوانی گردید که ایشان را از رسیدن به اهداف و آرمان های والای الهی که عبارت از هدایت انسان ها از ظلمت و تاریکی به نور و شعله ور ساختن نور توحید و معرفت به خدا در دل ها و جان ها باز گذاشت گر چه حضرت در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکردند و جنگ و جهاد ایشان هم خودشان درسی از خداشناسی، گذشت، ایثار و فداکاری، مبارزه و جهاد با نفس که جهاد بزرگ است می باشد.
امام علی علیه السلام در نامه ۳۱ خود خطاب به فرزندشان امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذک فی الله لومه لائم و خض الغمرات الی الحق حیث کان؛ (نهج البلاغه، نامه ۳۱) در راه خدا آن طور ی که شایسته است و حق جهاد ادا می شود جهاد کن و هرگز از سرزنش سرزنش کنندگان تو را از راه تلاش در راه خدا باز ندارد و در دریای مشکلات برای رسیدن به حق، فرو رو هر جا که باشد. کلام نورانی امام علی علیه السلام که قرآن ناطق هستند به عبارتی ذیل آیه شریفه که می فرماید: "و جاهدوا فی الله حق جهاده "؛ ( سوره حج/ آیه ۷۸) "و یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم"؛ ( سوره مائده/ آیه ۵۴) بیان شده است. بهترین بیان برای نشان دادن موقعیت جهاد در فرهنگ اسلامی و در نگاه امام علی علیه السلام و ترغیب امت به فرهنگ جهاد و شهادت که عامل رستگاری مومنین و حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت اسلامی از دست اندازی دشمنان به خاک، وطن و دین و مذهب و ناموس مسلمانان بوده است این بیان سرشار از نورانیت حضرت علی علیه السلام است که می فرماید: "اما بعد فإن الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه و هو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه"؛ ( نهج البلاغه، خطبه ۲۷) حقیقت این است که جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند متعال آن را به روی دوستان خاص خود باز می کند و هر کسی توفیق جهاد دارد معلوم می شود از اولیا و دوستان الهی است در ادامه می فرماید: ممن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلایا؛ ( نهج البلاغه، خطبه ۲۷)؛ پس هر کس جهاد در راه خدا را از روی اعراض و تخلف از فرمان خدا ترک کند خداوند لباس ذلت و خواری بر اندام او می پوشاند و از همه طرف بلایا و گرفتاری او را احاطه می کند البته بیان امام مربوط به جایی است که از روی تخلف و بی اعتنایی جهاد را ترک کند اما اگر از روی تخلف و بی اعتنایی جهاد را ترک کند عذری که از نظر قرآن هم پذیرفته شده است که قرآن می فرماید: لیس علی الاعمی حرج(سوره نور/ آیه ۶۱). ما در هر برهه ایی از تاریخ شاهد بودیم که عده زیادی از مسلمانان و جوانان به تاسی جستن به امام علی علیه السلام به میدان جهاد و جنگ با دشمنان به خاک و ناموس و دین رفنند و جهاد با جان راکه در مرتبه ی عالی جهادها قرار دارد هم طعم شیرین جهاد را چشیدند و هم به فیض شهادت که بهترین مرگ هاست توانستند با شهادت خود از جمله شفاعت کنندگان و شاهد و حاضر بر اعمال باشند و آیه ی قرآن را که در مورد شهدا که می فرماید: زنده اند و نزد پروردگار رزق و روزی می خورند.
امام علی علیه السلام و غیرت اللهی
داشتن برخی از صفات و روحیات همواره تحسین و در مقابل صفات بد و زشت تقبیح گردیده است. یکی از صفاتی که امام علی علیه السلام به آن معروف شده روحیه غیرت و جوانمردی هست. در هر زمانی شایسته است که مردم و به ویژه جوانان را به این صفت پسندیده و الهی با روش های گوناگون دعوت کرد و از مجریان روحیه غیرت و جوانمردی در انظار عمومی تشویق به عمل آورد و در نظام آموزشی و تربیتی این صفات نیکو را جلوه گری نمود.
حضرت در سیر زندگی خود در تمامی میادین علمی و عملی با شجاعت و دلاوری تمام و در کسوت مردانگی درس پهلوانی و جوانمردی و شجاعت را به آزادگان جهان دادند. امام علی علیه السلام ابتدا خود عامل بودند و بعد مردم را توصیه به عمل می کردند ایشان مردم را از تمام زشتی ها برحذر و آن ها را امر به خوبی و زیبایی ها می نمودند. در کلامی گهربار می فرمایند: "ایها الناس، إنی، والله، ما أحثکم علی طاعه الا و أسبقکم إلیها، و لا أنها کم عن معصیه إلا و أتناهی قبلکم عنها"؛ ( نهج البلاغه؛ خطبه ۱۷۵)
ای مردم سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم جز آن که پیش از آن ترک گفته ام. از این مطلب می فهمیم که با فرستادن انبیا و امامان علیهم السلام که از گناه دوری می جستند چقدر خداوند متعال بر بندگانش لطف و مهربانی داشته است. علی علیه السلام را هر کس توانسته وصف کرده و روحیه فتوت و جوانمردی و شجاعت ایشان را ستوده مولانا جلال الدین گفته: "گفتن پیغمبر به گوش رکاب دار امیرالمومنین علی علیه السلام که هر آینه کشتن علی به دست تو خواهد بود – از قول حضرت علی علیه السلام او را فتی بن الفتی خوانده است "( مثنوی معنوی، دفتر اول، صص ۱۷۰-۱۷۶). و استاد سخن سعدی شیرازی در کلامی شیوا خصال آن حضرت را این گونه به شعر کشیده است : جوانمرد اگر راست خواهی ولی است / کرم پیشه ی شاه مردان علی است (بوستان سعدی، ص ۸۳).
امام علی علیه السلام یکی از ویژگی هایی که دارد که او را بارز کرده است و مورد تحسین خداوند متعال واقع شده است و در فقه اسلامی هم کسی که در راه دفاع از ناموس خود به قتل برسد درجه و مقام شهید را دارد صفت غیرت و مردانگی است که به طور فطری در انسان ها به ودیعه گذاشته شده است. حضرت در خطبه معروفی بعد حمد خدا و جهاد در راه خدا در نهج البلاغه می فرماید: "این مرد غامدی است که لشکرش به انبار وارد شد، حسان به حسان بکری را کشت، و مرزبانان شما را از جای خود راند. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته، آن گاه این غارتگران با غنیمت بسیار باز گشته، در حالی که یک نفر از آن ها زخمی نشده، و احدی از آنان به قتل نرسیده، اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست و بلکه مرگ او در نظر من شایسته است"(نهج البلاغه، خطبه ۲۷)
این ها تنها گوشه ایی از روحیه حمیت و غیرت و جوانمردی در وجود نورانی و مقدس امیرالمومنین علیه السلام است که با شنیدن و خواندن آن ها عاشق مرام و مسلک علی علیه السلام می گردند و چه به جا گفت: "جرج جرداق" مسیحی در وصف امام علی علیه السلام :" ای روزگار، کاش می توانستی همه قدرت هایت را، کاش می توانستی همه استعداهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می دادی".
امام علی علیه السلام ؛ اطاعت، بندگی و عبودیت الهی
اطاعت و بندگی صفت بارز همه ائمه معصومین علیهم السلام بوده است. امام علی علیه السلام به عبادت و اطاعت خدای متعال اهتمام زیادی داشته اند. و در پیشگاه پروردگار خیلی خاشع و متواضع بوده اند. امام سجاد علیه السلام که به سجاد یعنی کسی که زیاد سجده می کرده است معروف بودند روزی از سجده و عبادت زیاد ایشان گفتند حضرت فرمودند: عبادت من در مقابل عبودیت جدم امیرالمومنین علی علیه السلام ناچیز هست بنابراین متوجه کثرت عبادت و نیایش مولای متقیان علیه السلام از این کلام فرزندشان می شویم. از عبادت و بندگی علی علیه السلام همین ما رو بس است که این مرد عابد و شجاع در حال نماز و بندگی خدا در محراب عبادت به شهادت رسیدند در حالی که جملات نماز را بر زبان جاری داشت که می فرمود: مات علی و الصلوه بین شفتیه ؛ یعنی علی در حالی که نماز بین دو لبش بود از دنیا رفت. اما نکته ایی که بایستی توجه هر فرد باهوشی را به خود جلب کند این است که زیادی عبادت علی هرگز او را از مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی باز نداشت.
عبادتی را که علی علیه السلام به دنبال آن بود و به دیگران هم توصیه می کرد عبادت توأم با تفقه و دانایی بوده است. عبادتی بوده که علما و دانایان را فقط به نشستن در عبادتگاه خود و انزوا جستن از مردم و جامعه را تأکید نمی کند بلکه عابد باید در موقع عبادت و سحرگاهان مشغول نیایش و خلوت با پروردگارش باشد و در اوقات دیگر به فعالیت های سیاسی، اجتماعی و نقشی که در خانواده دارد بپردازد. امام علی علیه السلام در حدیثی زیبا فرموده است: "لا خیر فی عباده لیس فیها تفقه "( تحف العقول، ص ۲۰۴)؛ عبادتی که آگاهانه نباشد، خیری در آن نیست. دین اسلام، دین اجتماعی است و دین را از فعالیت های اجتماعی جدا نمی داند.
امیرالمومنین علیه السلام در روایتی دیگر عبادت کنندگان را به سه دسته تقسیم می کنند : اول؛ عبادت بردگان که ناشی از ترس است، دوم؛ عبادت تاجران که عبادت این ها برای رسیدن به بهشت است و سوم؛ عبادت آزادمردان که عبادت این دسته به خاطر دوستی و عشق با خداست و برترین عبادت هم همین است که انسان ها خدا برا برای دوستی و سپاسگزاری به خاطر نعمت های زیادی که به ما داده است اطاعتش کنیم. امام علی علیه السلام همان طور که خود در زندگی، جهاد، عبادت و امور اجتماعی فردی میانه رو بوده است در وصیت نامه آن حضرت به فرزندش می خوانیم : "و اقتصد فی عبادتک و علیک فیها بالامر الدائم الذی تطیقه"؛ (بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۱۴)
پسرم! در انجام عبادت میانه رو باش و بر تو لازم است که در انجام عبادت روش دائمی که توانش را داری، پیشه خود سازی. افراط و تفریط همواره در دین اسلام و در سیره امام علی علیه السلام مورد سرزنش قرار گرفته است و میانه روی را مورد تأکید قرار داده اند.
امام علی علیه السلام شخصیتی است که تمام عمر خود را در انجام وظیفه و رسالت الهی به سر برد و نمونه اش را تاریخ به خود ندیده است.
از تولد گرفته تا شهادت همه عمر را در عبادت الهی، جهاد در راه خدا و شرکت در همه غزوات پیامیر صلی الله علیه و آله و سلم از قبل از اسلام و دعوت کفار و مشرکین مکه برای اسلام تا بعد از هجرت و تشکیل حکومت توسط نبی گرامی صلی الله علیه و آله و سلم امام علی علیه السلام همواره در دفاع از آرمان های الهی ثبات قدم داشته است. امیرالمومنین علیه السلام در مدت کوتاهی هم که خلافت اسلامی و امام مسلمین را بر عهده داشته اند دست از تلاش و مجاهدت برای انجام وظیفه امامت و پیشوایی بر نداشته و شب و روز مشغول انجام وظایف الهی بوده اند حضرت در این مدت کوتاه حکومت مشغول جنگ های فروانی بوده اند و جنگ و آرام کردن حدود و ثغور تحت حاکمیت ایشان را از پرداختن به نقاط ضروری محروم کرده است.
در این نوشتار در مورد خداشناسی از نگاه امام علی علیه السلام، و روحیه مردم داری و محروم زدایی ایشان گفته شد که حضرت بسیار به این مسائل مهم دینی که عبارت باشد از یتیم نوازی، فقر زدایی اهتمام داشتند و شبانه روز برای رفع این آفت اجتماعی تلاش می کردند. ویژگی بارز دیگری که در امام علی علیه السلام و در سیره ی رفتاری ایشان جلوه گری می کند روحیه شجاعت و دلیری است که از صدر اسلام تا زمان شهادت حضرت در مسیر جنگ و قتال با مشرکین، کفار، منافقین و کسانی که به حقوق مردم دست درازی می کردند بوده اند و این صفت را به فرزندانشان هم سفارش نموده اند. در ادامه هم به صفت غیرت و جوانمردی امام علی علیه السلام اشاره ای کوتاه شد که این صفت پسندیده و خدادوستانه ایشان همواره نمود داشته است که حضرت را به صفت فتوت معروف کرده است.
در پایان نوشته عبادت و بندگی علی علیه السلام گفته شد که حضرت آن عبادتی را مورد سفارش قرار می دادند که همراه با تفقه و دانایی باشد و علاوه بر آن عبادت خشک و خالی مد نظر ایشان نبوده بلکه عبادتی که روح فعالیت های اجتماعی، توجه به خانواده در آن دمیده شده باشد مورد توصیه امام علی علیه السلام بود که التبه در این نوشتار به ویژگی های کمی از حضرت اشاره نمودیم که مجموعه ی این صفت ها و روحیه ها از ایشان شخصیتی جامع ایجاد کرده است که باعث شده در تاریخ ماندگار شود و تحسین همه ی اشخاص از ملت ها و ادیان مختلف را به همراه داشته باشد.
جایگاه خانواده در اسلام
واجب فراموش شده خانه و خانواده در اسلام از اهمیت بسیار والایی برخوردار است. مهمترین رکن یک خانواده، مادر و زن خانه است. مادر و زن تاثیر بسیار زیادی بر اعضاء خانواده و اجتماع دارند.
زن می تواند یک خانواده و اجتماع بشری را به کمال و رشد معنوی و اخلاقی برساند. از طرفی می تواند خانواده و به تبع آن یک اجتماع را به تباهی و فساد بکشاند.
زن با پوشش خوب و اسلامی می تواند معلم خانواده و جامعه باشد. می تواند با بد پوششی، برهنگی و خود نمایی جسمی و جنسی، خانواده و جامعه را به لبه پرتگاه، هدایت و راهنمایی کند.
یکی از چیزهایی که در جامعه امروزی دیده می شود، ترویج عملی بی حجابی، بد پوششی، برهنگی و ترویج فحشا و منکرات در جامعه است. این امر بعد از فتنه سال گذشته روز به روز در حال فراگیری بیشتر است.
اگر قسمت شود مسیر تهران به بندر عباس را با وسائل نقلیه عمومی مثل: قطار و اتوبوس، مسافرت نمایید، صحنه هایی را خواهید دید که انسان لحظه ای فکر می کند نکند در یک کشور غیر اسلامی، غربی یا اروپایی در حال مسافرت است.
کار از برداشتن روسری و کنار گذاشتن چادر و مانتو گذشته است. اگر مسئولین و حکومت اسلامی، مردم متدین و حوزه های علمیه، برای جلوگیری از این نا هنجاری ها و ترویج حجاب و پشش اسلامی، کاری نکنند و برنامه ای نداشته باشند، با برنامه هایی که دشمنان اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دارند، چند وقت دیگر شاهد برهنه بیرون آمدن بعضی از زنان هنجار شکن خواهیم بود.
اگر بی حجابی، بد پوششی و برهنگی، فرهنگ جامعه شد، دیگر تغییر این فرهنگ جا افتاده سخت خواهد بود.
در بحث کنترل جمعیت در سال های گذشته شاهد بودیم که فرهنگ غلط " فرزند کمتر زندگی بهتر" چندین سال از رسانه های تصویری، صوتی، مکتوب و مجازی ترویج شد. بعد از سال ها فهمیدیم اشتباه کردیم، هنوز که هنوز است نتوانستیم این فرهنگ غلط را از ذهن مردم و سطح جامعه خارج کنیم.
پیامد بی حجابی، بد حجابی و برهنگی بسیار مخرب تر از فرهنگ غلط فرزند کمتر زندگی بهتر است.
متحریم، مسئولین دولتی و فرهنگی کشور، بی حجابی و ترویج عملی آن را نمی بیینند? یا خود را در قبال چنین امر مهمی مسئول نمی دانند?
مراجع دینی و حوزه های علمیه، متدینین و خانواده های مذهبی چرا کاری نمی کنند و فریادی نمی زنند?
به نظر می رسد در بعضی از مسائل از جمله حجاب و نحوه پوشش، حکومت اسلامی از قوه قهریه، اگر چه در حد گشت ارشاد، باید استفاده نماید.
تا دیر نشده است باید جلو ناهنجاری بی حجابی، بد پوششی و برهنگی در جمهوری اسلامی ایران، گرفته شود. که اگر چنین نشود طولی نخواهد کشید که دشمن با برنامه هایی که دارد و کمک رسانه ها و طرفداران داخلی خود در ایران اسلامی، این نظام اسلامی را تبدیل به اندلسی دیگر، خواهد نمود.
آن وقت افسوس دردی را دوا نخواهد کرد.
به امید روزی که در نظام اسلامی ایران خبری از بی حجاب برهنه ی هنجار شکن نباشد.
عذاب تدریجی چیست؟
برخی را میبینیم که دین و ایمان درست و حسابی ندارند و در عمل به احکام دینی هم به شدت بیاعتنا هستند، ولی در عین حال از موقعیت دنیایی خوبی برخوردارند و تقریباً همه چیز بر وفق مرادشان است؛ به عبارتی هر چه گناه و غفلتشان بیشتر میشود، نعمتهای بیشتری هم عائدشان میشود. این مسئله استدراج نام دارد که به نوعی عذاب تدریجی است.
در اصطلاح دینی، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بیشرم را سریع گرفتار عقوبت نمی کند و این بر غرور آنها می افزاید و عقوبت را سخت تر می سازد.
معمولاً کسانی که به آن دچار شدهاند، متوجه نیستند و بعضاً هم خیال میکنند که خداوند خیلی آنها را تحویل گرفته که چنین نعماتی را به آنها ارزانی داشته! غافل از اینکه، خود این مسأله در واقع عذاب الهی است.
در دو آیه از قرآن کریم به صراحت به استدراج اشاره شده است:
۱- «فَذَرْنِی وَ مَنْ یکذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ؛ پس مرا با کسانی که این قرآن را انکار می کنند واگذار، به زودی ما آنان را به تدریج از آنجا که نمی دانند [به سوی عذاب] می کشانیم.»(سوره قلم، ۴۴)
۲- «وَالَّذِینَ کذَّبُواْ بِآیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لاَیعْلَمُونَ؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد». (سوره اعراف، ۱۸۲)
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ ذَنْباً جُدِّدَ لَهُ نِعْمَةٌ فَیَدَعُ الِاسْتِغْفَارَ فَهُوَ الِاسْتِدْرَاجُ؛ هنگامی که بنده گناه میکند، خداوند به آنها نعمتی می دهد [آنها از گناه خود غافل می شوند] و توبه را فراموش می کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجی است.» بحار/ج۵/ص۲۱۵
این زنگ هشداری برای ما است که اگر زمانی دیدیم گرفتار گناه و غفلت شدهایم و از طرفی نعمت بر ما سرازیر میشود، بترسیم از این که دچار استدراج شده باشیم که عذابی خطرناک است و باید از این قضیه به خداوند متعال پناه ببریم!
دستورالعملی برای ماه رجب
الشَّهرُ شَهری و العَبدُ عَبدی و الرَّحمَةُ رَحمَتی فَمَن دَعانی فی هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ و مَن سَألَنی أعطَیتُهُ
ماه (رجب) ماه من؛ بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است؛ هرکه در این ماه مرا بخواند، اجابتش کنم و هر که حاجت آورَد، عطایش کنم.
إقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۷۴