emamian

emamian

خطر تجمع چربی احشایی اضافی با بالا رفتن سن، عمدتاً به دلیل تغییر در متابولیسم، توده عضلانی و توانایی انجام حرکت کافی در طول روز افزایش می‌یابد. همه این عوامل می‌توانند کاهش وزن را با سختی مضاعفی همراه کنند. تجمع چربی شکمی و اضافه وزن می‌تواند بر سلامت کلی تأثیر منفی بگذارد و خطر سکته مغزی، بیماری قلبی و دیابت را افزایش دهد. خوشبختانه، عاداتی در سبک زندگی وجود دارد که با اتخاذ آنها می‌توانید این بحران را مدیریت کنید:

 

۱) یک رژیم غذایی متعادل داشته باشید

مطمئن شوید که رژیم غذایی شما متعادل و شامل تمام گروه‌های غذایی است. رژیم غذایی متعادل متشکل از میوه‌ها، سبزیجات، پروتئین‌های بدون چربی، غلات کامل و چربی‌های سالم است. این رژیم غذایی، مواد مغذی لازم را برای حفظ توده عضلانی را برای بدن فراهم می‌کند و به افزایش متابولیسم و سوزاندن کالری، از جمله کالری‌های حاصل از چربی‌های شکمی منجر می‌شود. مهم‌تر از همه، یک رژیم غذایی متعادل باعث تنظیم قند خون، به حداقل رساندن افزایش انسولین و ذخیره چربی در اطراف شکم می‌شود.

۵ ترفند کلیدی برای کاهش چربی شکم با افزایش سن

 

۲) مصرف قند را کنترل کنید

حذف قند و شکر یا کاهش مصرف آن یکی از بهترین راه‌ها برای کاهش چربی شکم در پی افزایش سن است. تحقیقات نشان می‌دهد که قند اضافی منجر به تجمع چربی‌های ناخواسته، بخصوص در ناحیه شکم، می‌شود. مطالعات متعدد بر این باورند که مصرف منظم نوشیدنی‌های شیرین‌شده با قند، مانند نوشابه‌ها، با افزایش حجم چربی شکم در بزرگسالان مرتبط است.

۵ ترفند کلیدی برای کاهش چربی شکم با افزایش سن

 

۳) حواستان به کالری دریافتی باشد

بسیاری از افراد با ندیده گرفتن کالری مواد غذایی، در خوردن غذا زیاده‌روی می‌کنند و در آخر هم متعجب می‌شوند که چرا و چطور اضافه وزن پیدا کرده‌اند! دلیل این امر این است که کالری اضافی در بدن به صورت چربی ذخیره می‌شود. کالری‌شماری را به طور آزمایشی یک هفته امتحان کنید تا بتوانید تصور متناسبی از کالری دریافتی فعلی خود داشته باشید. این کار باعث می‌شود که در خوردن وعده‌های غذایی خود محتاط‌تر عمل کنید و به مرور شاهد کاهش وزن سالم و چربی‌سوزی باشید.

۵ ترفند کلیدی برای کاهش چربی شکم با افزایش سن

 

۴) مصرف غذاهای فوق فرآوری‌شده را محدود کنید

افزودن پروتئین، فیبر و چربی‌های سالم به برنامه غذایی روزانه‌ گام مهمی در جهت رسیدن به وزن ایده‌آل است، اما در این مسیر، انواع خاصی از غذاها نیز وجود دارند که باید مصرف آنها را محدود کنید. غذاهای فوق فرآوری‌شده، مانند تنقلات، فست فودها، آبنبات‌ها، نوشابه‌ها و ...، اغلب سرشار از قند افزودنی، چربی‌های ناسالم و سدیم هستند. این مواد می‌توانند سبب دریافت کالری بیش از حد، نفخ و احتباس آب و در نهایت منجر به افزایش چربی شوند. هم‌چنین این خوراکی‌ها معمولاً دارای فیبر و مواد مغذی کمی هستند و نمی‌توانند احساس سیری کاملی را ایجاد کنند؛ از همین رو باعث پرخوری و انباشت چربی می‌شوند.

۵ ترفند کلیدی برای کاهش چربی شکم با افزایش سن

 

۵) چربی‌های سالم بخورید

منابع چربی‌های سالم مانند ماهی‌های چرب، آجیل، دانه‌ها و روغن زیتون را جایگزین چربی‌های ناسالم کنید. چربی‌های سالم به ایجاد احساس سیری کمک می‌کنند و از این طریق جلوی پرخوری را می‌گیرند، به تنظیم کالری دریافتی کمک می‌کند و در نهایت چربی اضافی شکم را کاهش می‌دهند. چربی‌های سالم هم‌چنین سطح قند خون را در محدوده نرمال تثبیت کرده و از افزایش انسولین، که می‌تواند باعث ذخیره چربی در اطراف شکم شود، جلوگیری می‌کنند. علاوه بر این، این چربی‌ها می‌توانند جذب مواد مغذی از جمله ویتامین‌ها و مواد معدنی لازم برای حفظ وزن سالم را افزایش دهند.

۵ ترفند کلیدی برای کاهش چربی شکم با افزایش سن

جایگاه معصومان علیهم‌السلام در فرهنگ عقیدتی شیعه بسیار ویژه و منحصر به فرد است. بر اساس روایات هیچ کسی اجازه ندارد و اصلا نمی‌تواند در اندیشه رسیدن به مقامات عالی و برتر آنان باشد.[1] آنان انوار مقدس و پاکی هستند که برای هدایت انسان‌ها به سوی سعادت دنیا و آخرت در قالب بشر به زمین آمدند. بی‌تردید نماینده خدا برای اجرای حاکمیت و مدیریت خدا بر روی زمین باید شبیه‌ترین مخلوق به خدا باشد.

شیعه بر این باور است که خداوند از علم و دانش بی‌کران خویش به معصومان علیهم‌السلام نیز عطا کرده و این سلسله از خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله آغاز گردید و تا آخرین وصی و جانشین آن حضرت یعنی امام زمان علیه‌السلام ادامه پیدا کرد. البته حدیث «مدینة العلم» برجسته‌ترین حدیث در این زمینه می‌باشد که پیامبر معظم اسلام پیرامون دانش خدادادی خویش فرمود: «من شهر حکمت و دانش هستم و علی علیه‌السلام دروازه آن، پس هر کس می‌خواهد وارد شهر علم و دانش شود، باید از دروازه آن وارد گردد».[2]

بیشتر امت مسلمان را مردم عوام تشکیل می‌دهد و عالمان آن نیز چه در گذشته و چه امروز، امامان شیعه را صرفا دانا و آگاه به احکام شریعت می‌دانند. اما سیره و زندگانی امام کاظم علیه‌السلام نشان از این دارد که ایشان بارها به مخاطبان خویش بیان کردند که جایگاه جانشینان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله چگونه است.

گزارش شده در آن هنگام که امام کاظم علیه‌السلام در زندان هارون‌الرشيد به‌سر می‌بردند، دو شاگرد برجسته ابوحنیفه به نام‌های «ابو يوسف» و «محمد‌بن‌حسن‌شیبانی» تصمیم گرفتند به دیدار آن امام همام بروند. پیش از ملاقات با ایشان با خود گفتند: «بین ما و موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام هیچ‌تفاوتی در علم و دانش نیست و با هم مساوی هستیم، البته شاید او کمی داناتر از ما باشد».

هنگام ورود آن دو نفر به زندان، زندانبان به امام کاظم علیه‌السلام عرض کرد: «كشيک و نوبت امشب من، تمام شده و می‌روم. اگر به چيزى نیاز دارید، در نوبت بعد برایتان خواهم آورد». امام علیه‌السلام فرمودند: «نه، چيزى نمی‌خواهم». زندانبان كه رفت، امام عليه‌السلام به آن دو نفر فرمود: «چقدر شگفت‌انگيز است که اين زندانبان می‌خواهد به من خدمت کند در حالی‌که امشب از دنیا خواهد رفت».

آن دو نفر با تعجب به یکدیگر گفتند: «ما آمديم از واجب و مستحب سوال بپرسيم، اما او اكنون از غيب به ما خبر می‌دهد». از این‌رو، یک نفر را مأمور کردند تا آن شب از دور مراقب زندانبان باشد و فردا گزارش دهد. مأمور آن شب را در مسجدى كه نزديک خانه زندانبان بود، گذراند. صبح متوجه صداى گريه و زارى از خانه زندانبان شد. وقتی پرس‌وجو کرد، مشخص شد زندانبان شب گذشته از دنيا رفته بدون آن که سابقه بيمارى داشته باشد.

پس از آگاهی «ابو يوسف» و «شیبانی» از این جريان، خدمت امام کاظم علیه‌السلام رسیده و عرضه داشتند: «ما می‌دانيم كه از حلال و حرام دين كاملاً آگاه هستی، اما از كجا فهميدى كه اين زندانبان امشب می‌ميرد؟» امام علیه‌السلام فرمود: «از همان درى كه پيغمبر مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین على‌بن‌ابى‌طالب آموخت». با این پاسخ، آن دو نفر حیران و متعجب گشتند.[3]

این جریان به‌خوبی نشان می‌دهد که امام و رهبر در جامعه اسلامی باید از دانش برتر و بالاتر برخوردار باشد. امام کاظم علیه‌السلام نیز با اینکه در مقام خلافت ظاهری نبودند، به احوال و اوضاع مسلمانان آگاهی کامل داشتند.

پی‌نوشت:
[1]. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، ج2، ص613، جامعه مدرسین.
[2]. فیروزآبادی، سیدمرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج‏2، ص248-250، اسلامیة.
[3]. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص322-323، مؤسسة امام مهدی علیه‌السلام ؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج‏48، ص65-64، دار إحياء التراث العربي‏

امام محمد باقر علیه السلام:

مَنْ کَذَبَ ذَهَبَ جَمالُهُ، وَ مَنْ ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ وَ کَثُرَتْ هُمُومُهُ وَتَظاهَرَ عَلَیْهِ الْـنِّعمَةَ فَلْیُکْثِر مِنَ الشُّکْرِ، وَ مَنْ کَثُرَتْ هُمُومُهُ فَلیُکثِرْ مِنْ الاِسْتِغفارِ، وَ مَنْ اَلَحَّ عـَلَیْهِ الفَقرُ، فَلیَقُلْ « لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ العَلِیّ العَظیمِ».

هر کس دروغ بگوید آراستگی او برود؛ هر کس اخـلاقش بد شود خـود را عذاب می دهد و اندوهش فراوان می شود. هر کس نعمت ها پیایی بر او فرود آید، باید زیاد شکر کند. هر کس اندوهش زیاد شود، بسیار استغفار کند و هر کس فقر بر او فشار آورد، بگوید: «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللّه ِ العَلِی العَظیمِ».

 

معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ص ۳۴

ماه رجب و درِ بازِ رحمت خدا

 

اشاره

در جلسات گذشته گفتیم که اعمال ما به دو دسته اعمال جوارحی و اعمال جوانحی تقسیم می‌شود و اگرچه اعمال جوارحی چارچوبه دین هستند و باید مراعات شوند، اما اهمیت اعمال قلبی و جوانحی بسیار بیشتر از اعمال جوارحی است.

 

زهد؛ عملی جوارحی یا عملی جوانحی؟!

نکته بسیار ضروری در این مسئله توجه به بدنی یا قلبی بودن اعمال است. بسیار اتفاق می‌افتد که ما اعمالی را انجام می‌دهیم، اما در اینکه این عمل بدنی است یا قلبی به اشتباه می‌افتیم. برای مثال این مسئله درباره زهد مطرح است که آیا جزو اعمال قلبی است یا جزو اعمال بدنی؟ برخی گمان کرده‌اند که زهد جزو اعمال جوارحی و بدنی است و به این معناست که انسان از نعمات دنیا بهره نبرد و هیچ چیزی نداشته باشد؛ در حالی‌که حقیقت زهد عملی قلبی است و به معنای بی‌رغبتی به زرق و برق دنیا و عدم وابستگی قلبی به آن است. قرآن می‌فرماید: لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ .[۱]

دعا نیز از اعمال قلبی است، اما بسیاری خیال می‌کنند که دعا عملی جوارحی است. اینکه انسان دستش را بلند کند، دعایی بخواند و راز و نیاز زبانی داشته باشد، سر جای خودش درست است، اما حقیقت دعا توجه قلبی است. علت عدم استجابت برخی از دعاها نیز همین است که ما به درخواست لفظی اکتفا کرده‌ایم و توجه قلبی و خواسته درونی نداشته‌ایم. دعا این است که انسان با قلبش احساس نیاز کند و با تمام وجود آن را از خدا بخواهد.

 

ماه رجب، ماه خدا!

در آستانه ماه رجب هستیم؛ ماهی که خداوند درباره آن می‌فرماید: ماه رجب ماه من است. ماهی که به آن «اصب» می‌گویند؛ یعنی ماهی که در آن، رحمت خداوند می‌بارد. توجه داشته باشید که هر ماه از شب اول آن شروع می‌شود. هنگام اذان مغرب شب اول، ماه جدید شروع می‌شود. برخی شب اول ماه را جزو ماه جدید نمی‌دانند و تازه پس از اینکه چند روز از ماه گذشت به کتب ادعیه مراجعه می‌کنند و به دنبال اعمال و عبادات آن می‌گردند. در حالی‌که اگر کسی بخواهد از ماه رجب بهره ببرد باید از قبل از شروع این ماه توجه کند و اعمال آن را ببیند. قبل از ورود به این ماه به مفاتیح[۲] مراجعه کنیم و اعمال آن را ببینیم و بکوشیم که آنها را انجام بدهیم. از خداوند نیز بخواهیم که توفیقش را به ما بدهد تا این مختصر از دست‌مان نرود. الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ‏؛[۳] فرصت‌ها مثل برق می‌روند و دیگر برنمی‌گردد. جاده عمر، جاده‌ای یک‌طرفه است و وقتی شب اول ماه رجب از دست رفت، دیگر برنمی‌گردد. مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور(پهلوانی) می‌فرمود: انسان باید این دعاهای ماه رجب را آن‌قدر بخواند که حفظ شود و دیگر نیازی به مفاتیح نداشته باشد؛ قبل از شروع ماه و یکی دو روز اول ماه، آن قدر آنها را بخواند که همه را حفظ شود.

 

ماه رجب و هم‌نشینی با خدا!

در یکی از روایاتی که مرحوم سیدبن‌طاووس درباره ماه رجب آورده است، آمده است که ملکی به نام «داعی» در آسمان هفتم[۴] است که وقتی ماه رجب وارد می‌شود؛ مدام صدا می‌زند: طُوبَی‏ لِلذَّاکِرِینَ طُوبَی لِلطَّائِعِینَ...؛[۵] خوشا به حال آن‌هایی که در این ماه یاد خدا می‌کنند. سپس در ادامه حدیث آمده است که خداوند می‌فرماید: أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی؛ هرکس با من بنشیند، من هم با آن می‌نشینم. الشَّهْرُ شَهْرِی وَالْعَبْدُ عَبْدِی وَالرَّحْمَةُ رَحْمَتِی؛ این ماه ماه من است، این بنده نیز، بنده خودم است، رحمت نیز رحمت خودم است.

مهم‌ترین اعمال ماه رجب استغفار است؛ اینکه انسان استغفار کند و با طهارت و پاکی وارد ماه رجب بشود. عمل دیگر دعای یا من ارجوه است که همه حفظ هستید و معمولا در مساجد بعد از نمازها می‌خوانند. یکی دیگر از دعاهای ماه رجب دعایی است که با این جمله آغاز می‌شود؛ خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی غَیْرِکَ وَخَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ وَضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِکَ وَأَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ...؛[۶] کدام دری را سراغ دارید که وقتی انسان پشت آن می‌رود، می‌بیند در را باز کرده‌اند و در به‌رویش باز است؟! وقتی انسان در خانه خدا می‌رود می‌بیند در باز است؛ گویا آب و جارو کشیده‌اند و منتظر این بنده هستند که بیاید. غیر از در خانه خدا و اولیای او هیچ در دیگری این‌گونه نیست.

 

شیرینی مناجات با خدا

اینجا نوعی شیرینی وجود دارد که با هیچ چیز دیگر در این عالم قابل مقایسه نیست و اگر کسی لذت این شیرینی را بچشد، از شوق غش می‌کند. مشهور است که امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام شب‌ها در نخلستان‌های کوفه از خوف خدا غش می‌کردند. مرحوم‌ آیت‌الله مصباح در این‌باره می‌فرمود: شاید این حالت به‌خاطر شوق الهی بوده است. وقتی انسان می‌بیند که در باز است، آب و جارو کشیده و منتظر هستند و خداوند نیز خودش به استقبال بنده‌اش می‌آید، چرا از خوشحالی غش نکند؟! صاحب‌خانه خودش به استقبال بیاید، نه اینکه دیگری را به استقبال بفرستد. کلامش این باشد که چرا این قدر دیر می‌آیید؟! چرا این قدر مرا منتظر می‌گذارید؟! چقدر من منتظر بمانم تا تو بیایی؟! این سخنان مضمون برخی روایت است. برای مثال در روایتی می‌فرماید: إن اللَّه أشد فرحا بتوبة عبده من رجل أضل راحلته وزاده فی لیلة ظلماء فوجدها فالله تعالی أشد فرحا بتوبة عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجدها؛[۷] وقتی بنده توبه[۸] می‌کند، خداوند از کسی که در شبی ظلمانی به دنبال گمشده‌اش است و آن را پیدا می‌کند، خوشحال‌تر می‌شود. من منتظرت بودم، بیایی! با اینکه گنهکار بودی، با اینکه آلوده‌ بودی و معصیت کرده بودی، اما حالا که می‌آیی خوشحالم. گناه حر گناه بزرگی بود. اصلا حر باعث شد که امام‌علیه‌السلام در کربلا بمانند، اما پشیمان شد، توبه کرد و به طرف خیمه‌های امام حسین‌علیه‌السلام آمد. با وضعی ‌آمد که انقلاب درونی در ظاهرش نیز نمایان شده بود. پابرهنه بود، کفش‌ها را درآورده بود و به گردنش آویخته بود. سرش را نیز زیرانداخته بود. خجالت می‌کشید. خودش هم نمی‌دانست که اکنون چه می‌شود. یک وقت حر نگاه کرد دید که امام حسین‌علیه‌السلام خودشان به استقبال آمده‌اند. امام یکی از اصحاب را به استقبال نفرستادند، حتی علی اکبرشان یا قمر بنی‌هاشم را نفرستادند، امام حسین‌علیه‌السلام وقتی دیدند حر می‌آید، خودشان به استقبال آمدند. آغوش باز کردند و حر را در آغوش گرفتند. حر سرش را زیر انداخته بود. فرمودند: ارفع رأسک؛ سرت را بلند کن! در خانه خدا این‌گونه است؛ بابک مفتوح للراغبین.

خَابَ‏ الْوَافِدُونَ‏ عَلَی غَیْرِکَ؛ هر کس جای دیگری جز در خانه خدا و اولیای الهی رفت، محروم برمی‌گردد. این را تجربه کنید! خیال می‌کنیم وقتی سراغ دیگری رفتیم، کارمان را او راه انداخت؟! البته یک وقت او وسیله و ابزار است و انسان با توکل بر خدا از او استفاده می‌کند، اما اگر کسی به غیر از خدا دل ببندد و در خانه غیر خدا برود، واقعاً زیان کرده است. خداوند می‌فرماید: الشَّهْرُ شَهْرِی وَالْعَبْدُ عَبْدِی وَالرَّحْمَةُ رَحْمَتِی. او خود فرموده است که من بنده همین درگاهم و جای دیگری نمی‌توانم بروم. در بعضی از دعاها می‌خوانیم که خدایا اگر بنا باشد که تو فقط اولیا، صالحان و خوبان را تحویل بگیری، پس گناهکارها پشت کدام در باید بروند؟!

 

درِ بازِ رحمت الهی!

درست است که خداوند غضب نیز دارد، اما او کسی است که سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَهُ‏؛[۹] درِ غضب خدا بسته است، کسی باید خیلی عناد و لجاجت داشته باشد، تا بتواند در غضب خدا را باز بکند که البته بعضی‌ها آن را برای خودشان باز کردند، اما آن دری که همیشه باز است درِ خانه خداست. اگر انسان این فرصت‌ها را از دست بدهد، دیگر چه وقت می‌تواند جبران کند؟! امام سجادعلیه‌السلام در پاسخ به حسن بصری که می‌گفت: من بعید می‌دانم کسی با این گرفتاری‌ها بهشتی شود، فرمودند: این‌گونه نیست! با اینکه خداوند در توبه را باز کرده است، بعید می‌دانم کسی به این زودی جهنمی بشود. البته یک مسئله وجود دارد و آن این است که ابلیس، شیاطین، نفس اماره و زرق و برق دنیا انسان را غافل می‌کنند. حضرت آدم‌علیه‌السلام پیامبر الهی است، اولین انسان است، خداوند او را خلق کرده و خلیفه قرار داده است، به ملائکه فرموده است که به او سجده کنید و حضرت آدم را در بهشت جا داده است، همچنین به او فرموده است: وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا؛[۱۰] اما ابلیس شروع به وسوسه کرد و گفت: هَلْ أَدُلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی؛[۱۱] می‌خواهید درختی را به شما نشان بدهم که عمر جاودان پیدا کنید؟! مرحوم علامه در المیزان می‌فرماید: خطای حضرت آدم همین بود که یک لحظه چشمش را از خدا برگرداند و به این درخت دوخت و خیال کرد از این درخت هم کاری برمی‌آید.

ماه رجب در پیش است و در رحمت خدا باز. کجا می‌خواهم بروم؟! به چه کسی می‌خواهم التماس کنم؟ برای حل مشکلات دنیایی، اخروی، مشکلاتی که عالم تشیع و جهان اسلام با آن درگیر است، به چه کسی باید پناه برد؟ ماه رجب است و این در باز است؛ افزون بر این خداوند خودش از بنده‌اش استقبال می‌کند. یَا عِمَادَ مَنْ‏ لا عِمَادَ لَهُ‏، یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ له، یَا جَارَ مَنْ لا جَارَ لَهُ،[۱۲] چه تکیه‌گاه و همنشینی بهتر از خدا؟! اگر انسان با این مفاهمی مأنوس شود، کم‌کم باعث می‌شود که رفاقتی بین این بنده حقیر ذلیل با خدای رب جلیل برقرار شود؛ یَا جَارَ مَنْ لا جَارَ لَهُ، یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ، یا رفیق من لا رفیق له، یا انیس من لا انیس له؛ انسان با چه کسی می‌خواهد انس بگیرد؟! با تلویزیون؟! فیلم سینمایی؟! با چرخیدن در خیابان و دیدن لباس و تماشای این مناظر؟! با اینها می‌خواهد انس بگیرد یا با خداوند عالم؟! اگر کسی با خدا رفیق شد، دیگر هیچ وقت تنها نیست. کم‌کم رفاقت شدیدتر می‌شود؛ یَا جَارِیَ اللَّصِیقِ یَا رُکْنِیَ الْوَثِیقَ یَا إِلَهِی بِالتَّحْقِیقِ، یَا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ، یَا شَفِیقُ یَا رَفِیقُ.[۱۳] کم‌کم مثل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن می‌شود.

این درها را باز گذاشته‌اند. راه پیداکردن این در و انس گرفتن با آن همین دعاهایی ست که در ماه رجب قرار داده‌اند. یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی ضَمِیرِ الصَّامِتِینَ‏؛[۱۴]چه کسی است از حوائج ما خبر دارد؟! ما گاهی خودمان از نیازهایمان بی‌خبر هستیم. روزی نزدیک مسجد آیت‌الله بهجت‌رحمةالله‌علیه با یکی از اولیای الهی روبه‌رو شدم. می‌گفتند ایشان مستجاب‌الدعوه است. به ایشان گفتم: آقا! نزدیک اذان است و دم مسجد، یک دعا به ما بکنید! ایشان دستانش را بلند کرد و گفت: خدایا! میلیارد میلیارد میلیارد حوائج این آقا را بده! من در دل خودم گفتم: من گفتم یک دعا؟! بعد فهمیدم که حوائج ما یکی نیست، حالا ذهنم به یک حاجت مشغول شده است. من میلیاردها حاجت دارم، اما خودم هم نمی‌دانم. چه کسی می‌داند؟! یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ یَا مَنْ یَعْلَمُ مَا فِی ضَمِیرِ الصَّامِتِینَ؛ حتی وقتی که انسان هیچ‌چیز نمی‌گوید، باز خداوند باخبر است.

از همین حالا دعایمان این باشد که خدایا ما را از برکات ماه رجب، شعبان، رمضان و شب‌های قدر بهره‌مند کن! این فرصت‌ها از دست می‌رود و یک وقت انسان چشم باز می‌کند و می‌بیند ده روز از ماه رجب گذشت. آنهایی که می‌توانند از خداوند بخواهند که به آنها هم توفیق بدهد که خودشان را برای اعتکاف و خلوت با خدا آماده کنند. مجالس عمومی و دعای عمومی سر جای خودش، اما خداوند خلوت را بسیار دوست می‌دارد.

 

پرسمان اخلاقی

 

راه‌کارهای عفت‌پیشه‌کردن را بیان بفرمایید؟

متأسفانه یکی از موضوعاتی که به اندازه کافی درباره آن بحث‌ نشده است، عفت است. قرآن می‌فرماید: وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحًا؛[۱۵] کسی‌که کار ازدواجش با مانعی روبه‌رو شده است، عفت پیشه‌کند. البته عفت کار سختی است و انجام آن نیازمند برنامه‌ است. شاید اولین قدم این است که انسان در مقام خوردن قدری عفت شکم داشته باشد. در روایات آمده است؛ إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‏ وَالْفَرْجِ‏.[۱۶] ابتدا ببینم می‌توانم از یک قاشق غذا، یک لیوان شربت یا یک دانه شیرینی بگذرم یا نه؟! اگر از این نتوانم بگذرم از شهوات بعدی چگونه می‌خواهم بگذرم؟! مرحله بعد عفت زبان است؛ اینکه انسان تمرین کند که عفت زبان داشته باشد. عفت چشم داشته باشد؛ اینکه چشم هرزه نباشد و هر جایی را نگاه نکند. این عفت‌ها قدم به قدم باعث می‌شود که انسان بتواند درباره شهوات جنسی هم عفت به خرج بدهد. خلاصه اینکه عفت به معنای کنترل شهوات است و کتاب‌های خوبی هم در زمینه عفت نوشته شده است.

 

اگر برای پیشرفت در زندگی وام بگیرم با احادیثی که در مورد نهی از قرض‌گرفتن آمده است، منافات ندارد؟

قرض دادن کار بسیار خوبی است و به آن سفارش شده است، اما نسبت به قرض گرفتن نهی شده است. حتی اگر نهی هم نشده بود، خود انسان می‌فهمید که کار مطلوبی نیست. یکی از چیزهایی که آرامش انسان را به هم می‌زند، قرض‌گرفتن و قسط‌دادن است. البته در موارد ضروری چاره‌ای جز آن نیست. به طور کلی تا انسان بتواند خودش را زیر بار دین و قرض نبرد، آسایش و آرامش بیشتری دارد. انسان کمی قناعت کند و نسبت به این پیشرفت‌ها نیز هرچه لازم باشد، خداوند وسایلش را می‌رساند.

 

برای آنکه وقت‌مان برکت پیدا کند چه کنیم؟

چند سال قبل مقام معظم رهبری شعار سال را «کار و تلاش مضاعف» نامیدند. مرحوم آیت‌الله مصباح در توضیح این موضوع می‌گفتند: روشن است که این مسئله به این معنا نیست که مثلا کارگرها به‌جای هشت ساعت شانزده ساعت کار کنند. سپس این خاطره را از آیت‌الله بهجت ذکر کردند که آقازاده ایشان می‌گفت: من به پدرم گفتم: شما چقدر دعا و نماز می‌خوانید و ذکر می‌گویید؟! شما روزی پنج شش ساعت درس دارید، چرا این‌قدر خودتان را با این عبادات خسته می‌کنید؟! مرحوم آیت‌الله بهجت فرموده بودند: بابا! اثر این دعاها، نمازها و توسلات این است که گاهی درسی که فهم آن به سه ساعت مطالعه نیاز دارد، من با ده دقیقه مطالعه می‌فهمم. ده دقیقه به اندازه سه ساعت کار؟! اگر کار با اخلاص، توجه به خدا و توسلات همراه باشد، برکت پیدا می‌کند. کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یُذْکَرْ فِیهِ‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ فَهُوَ أَبْتَرُ؛[۱۷] اگر کار برای خدا نباشد، نیمه تمام است. در بین اذکار نیز من از مرحوم آیت‌الله مصباح شنیده‌ام که می‌فرمود: ذکر صلوات خیلی به عمر انسان برکت می‌دهد. تلاوت قرآن نیز این اثر را دارد. افزون بر نمازهای واجب، نمازهای مستحبی نیز این‌گونه است. خدمت به دیگران نیز در عمر انسان برکت ایجاد می‌کند؛ همان‌گونه که انسان از اموالش انفاق می‌کند، اموالش برکت پیدا می‌کند.

 

پی نوشت ها:

[۱]. حدید، ۲۳.

[۲]. مرحوم آقاشیخ عباس قمی‌رحمةالله‌علیه برخی از اعمال این ماه را در مفاتیح آورده‌اند، اما مرحوم سیدبن‌طاووس‌رحمةالله‌علیه در کتاب اقبال و مرحوم علامه مجلسی‌رحمة‌الله‌علیه در کتاب ذات المعاد با تفصیل بیشتری به اعمال این ماه پرداخته‌اند.

[۳]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص۴۷۱.

[۴]. وقتی از جایی به نام آسمان هفتم نام می‌برند، به این معناست که آنجا خیلی بلندمرتبه است؛ گویا نزدیک عرش خداست.

[۵]. إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏۲، ص۶۲۸.

[۶]. همان، ص۶۴۳.

[۷]. الوافی، ج‏۵، ص۱۰۹۴.

[۸]. توبه به معنای رجوع و بازگشت است؛ یعنی بنده تاکنون به خدا پشت کرده بوده است و اکنون برگشته است.

[۹]. کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید)، ص۱۶۱.

[۱۰]. بقره، ۳۵.

[۱۱]. طه، ۱۲۰.

[۱۲]. مفاتیح الجنان،‌ دعای مشلول.

[۱۳]. زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص۳۹۰.

[۱۴]. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، ج‏۱، ص۲۲۹.

[۱۵]. نور، ۳۳.

[۱۶]. کافی (ط - دار الحدیث)، ج‏۳، ص۲۰۳.

[۱۷]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۸۹، ص ۲۴۲.

در سوره بقره می فرماید [ما شما را به امور مختلفی امتحان می کنیم]: «ولَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ». چرا؟ چون می خواهیم شما را بیدار کنیم. بعد می گوید: این تهدید نیست، این فرصت است: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» یعنی به چشم تهدید به این نگاه نکن. به چشم یک فرصت به آن نگاه کن.

 

شما در دعای ماه رجب هم عین همین را دیده‌اید. در دعای رجبیه اینطور می گوییم: «یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ». نقل کرده اند از یکی از بزرگان که در مورد قسمت دوم این فراز فرموده‌اند: چطور می‌توانیم بگوییم «آمن سخطه»؟ گویا این ثقیل بوده برای ایشان. چون قرآن می فرماید که: «أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ». [وقتی قرآن اینطور می فرماید]، چه طور انسان «آمن سخطه» باشد؟ ایمن از سخط خدا باشد؟ ایشان گفته‌اند که این جمله، اِخباری نیست. ظاهر آن، اِخبار است اما باطن آن اِنشاء است. یعنی: «خدایا من را ایمن از سخط خود قرار بده».

ایشان بزرگ هستند و بزرگوار. اما نه، معنای این فراز از دعا، این نیست. معنی آن این است که: «وقتی که شرّی به من می رسد، نشانۀ این نیست که تو از من بَدَت آمده و مورد سخط تو هستم. من ایمن هستم از اینکه شرّی که به من می رسد، از روی سخط تو باشد».

 

این فراز از دعا، ناظر به این آیۀ سوره فجر است: «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ . وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ . کَلَّا ...»: یعنی این طور نیست که [وقتی شری به من می رسد معنایش] «اَهانن» باشد. لذا به همین جهت است که می‌گوید: «و آمن سخطه عند کل شر». یعنی شرّ، تهدید نیست، بلکه فرصت است. شرّی که به من می رسد برای این است که من خودم را جمع و جور کنم و از خواب غفلت بیدار بشوم. چیزهایی که ظاهرش شرّ است، اینطور نیست که خدا به انسان غضب کرده و به این شرّ مبتلا شده.

 

خدا، دکتر من است. می خواهد مداوایم کند. دکتر که سخط ندارد به مریضش! دکتر هر کار که بکند، اگر از مریض بپرسی نظرت درباره دکتر چیست، می گوید: «آمن سخطه عند کل شر». اگر قلبم را در بیاورد، اگر استخوان ترقوه ام را ارّه کند و قلبم را از وسط سینه بیرون بیاورد، باز می گویم: «آمن سخطه عند کل شر». چون می‌خواهد رگ قلبم را باز کند. می‌خواهد مداوایم کند. این حسن ظن به خداست.

یکی از سوالات مطرح در خصوص مهدویت اینکه، در احادیث آمده است که سلاح حضرت مهدی در هنگام ظهور، شمشیر خواهد بود.
 
 با توجّه به این همه پیشرفتی که بشر در زمینة نظامی کرده است چگونه ایشان با شمشیر می خواهند بر این همه سلاح مجهّز و فوق مدرنِ دشمنانش، غلبه کنند؟
 
چگونه ممکن است یک نفر با شمشیر در مقابل تسلیحات کشتارجمعی جدید و مخرّب که می‌تواند کلّ کرهٔ زمین را چندین بار نابود کند، ایستاده و مقابله کند؟
 
بحث در این است که مقصود از شمشیر چیست؟ آیا شمشیر موضوعیّت و خصوصیّت دارد یا اشاره به چیز دیگری است؟
 
وظیفه امام هنگام ظهور فقط روشنگری و ارائه راه نیست بلکه با انقلابی جهانی، در پی اجرا کردن قوانین الهی است .
 
و برای این هدف باید حکومتهای خودکامه و بیدادگر از صحنه خارج شوند. امام برای دستیابی به این هدف، نیاز به سلاح دارد
 
. اگرچه نوع و کیفیت این سلاح بر ما پوشیده است. اما بایستی  برتر از امکانات تسلیحاتی دشمنان باشد.
 
تعبیر شمشیر در روایات و ادعیه تعبیر نمادینی است که اتکای امام به قدرت را نشان می دهد.
 

آیا امام زمان(عج) با شمشیر قیام خواهد کرد؟

صاحب سیف کیست؟

در حدیثى، امام صادق(ع) به یک تفاوت امام مهدى(ع) با دیگر امامان اشاره دارند. هر چند همه امامان، قائم به امر الهى هستند،.
 
 ولى دارنده شمشیر(صاحب سیف) از میان آنان، تنها امام مهدى(ع) است. حدیث، چنین است که امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از «قائم» فرمود:
 
کُلُّنا قائِمٌ بِأَمرِ اللَّهِ ، واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ حَتّى  یَجى ءَ صاحِبُ السَّیفِ ، فَإِذا جاءَ صاحِبُ السَّیفِ جاءَ بِأَمرٍ غَیرِ الَّذی کانَ .[۱]
 
همه ما، قائم به امر خداوند هستیم ، یکى پس از دیگرى، تا آن که صاحب شمشیر بیاید. چون او بیاید ، به گونه دیگرى غیر از آنچه بوده، رفتار مى کند .
 

شمشیر، میراثى از محمّد صلى اللّه علیه و آله

در حدیثى، شخصیت امام مهدى(ع) جامع اوصاف خاصّ برخى از انبیاى پیشین دانسته شده است. مطابق این حدیث، شخصیت امام مهدى(ع) با گزاره هایى چون
 
: ترس و نگرانى موسى(ع) ، زندانى شدن یوسف(ع) ، مرگ نمایى عیسى(ع) و شمشیرِ محمّد صلى اللّه علیه و آله توصیف شده است. ابو بصیر نقل مى کند که امام باقر(ع) فرمود:
 
فى صاحِبِ هذَا الأَمرِ أربَعُ سُنَنٍ مِن أربَعَةِ أنبِیاءَ علیهم السلام : سُنَّةٌ مِن موسى  ، وَ سُنَّةٌ مِن عیسى  ، وَ سُنَّةٌ مِن یوسُفَ ،
 
وَ سُنَّةٌ مِن مُحَمَّدٍ صلى اللّه علیه و آله ؛ فَأَمّا مِن موسى  فَخائِفٌ یَتَرَقَّبُ ، وَ أَمّا مِن یوسُفَ فَالحَبسُ ، وَ أَمّا مِن عیسى  فَیُقالُ : إنَّهُ ماتَ ، وَ لَم یَمُت ، وَ أَمّا مِن مُحَمَّدٍ صلى اللّه علیه و آله فَالسَّیفُ .[۲]
 
از چهار پیامبر، در صاحب این امر (قیام) است : سنّتى از موسى ، سنّتى از عیسى ، سنّتى از یوسف ، سنّتى از محمّد صلى اللّه علیه و آله .
 
 از موسى ، بیمناکى و مراقبت [همیشگى در برابر دشمن ] است و از یوسف(ع) ، در حصار [ناشناس ] بودن و از عیسى(ع) ، این که گفته مى شود : مرده است ، در حالى که نمرده است ، و از محمّد صلى اللّه علیه و آله ، شمشیر [و قیام مسلّحانه ].
 

شمشیر، از نشانه هاى ظهور

ظهور با شمشیر، یکى از نشانه هاى حتمى قیام امام مهدى(ع) است. مفضّل بن عمر چنین نقل کرده است که:
 
قُلتُ لِأَبى عَبدِ اللَّهِ(ع) : ما عَلامَةُ القائِمِ؟ قالَ : إذَا استَدارَ الفَلَکُ ، فَقیلَ : ماتَ أو هَلَکَ ، فى أىِّ وادٍ سَلَکَ ! قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ثُمَّ یَکونُ ماذا؟ قالَ : لا یَظهَرُإلّا بِالسَّیفِ.[۳]
 
به امام صادق(ع) گفتم : نشانه قائم چیست؟ فرمود : «هنگامى که روزگار بچرخد و گفته شود : مرده یا هلاک شده و معلوم نیست که به کجا رفته است» . گفتم : فدایت شوم! سپس چه روى مى دهد؟ فرمود : «جز با شمشیر، ظهور نمى کند» .
 
افزون بر نشانه ظهور با شمشیر، به دلالت التزامى، مفهوم «صاحب سیف» نیز در این حدیث براى امام مهدى(ع) تضمین شده است.

واژه شهادت به معنای گواهی دادن است.[1] این واژه با مشاهده و اطلاع از نزدیک و آگاهی روشن و مطمئن ارتباط دارد و در اصطلاح حقوقی تنها موارد خبر دادن از امری محسوس را شامل می‌شود. شهادت در اصطلاح حقوقی یعنی «انتقال حقیقت امری از ناحیه‌ی فردی واجد شرایط که آن را دیده و شنیده به قاضی محکمه، به ضرر یکی از اصحاب دعوی به نفع دیگری، با ادای سوگند و التزام به راست‌گویی».[2] با این مقدمه نیکوست به سراغ شبهه‌ای برویم که شاید ذهن را اندکی مشغول کند. اگر شهادت به معنای گواهی به چیزی است که دیده یا شنیده‌ایم، چطور در ابتدای تشرف به دین اسلام از ما می‌خواهند که شهادت به یگانه معبود بودن الله جل‌جلاله بدهیم؟ خداوندی که از دسترس حواس دور است قابل‌ مشاهده و گواهی دادن نیست؛ پس آیا می‌شود ادعا کرد که ورود به اسلام با دروغ همراه است؟! این شبهه را درباره شهادت به رسالت حضرت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیز می‌توان تکرار کرد؛ زیرا رسالت و ولایت اموری محسوس از جنس دیدنی و شنیدنی نیستند.

شهادت به معنای درک و شناخت
همان‌گونه که اشاره شد معنای لغوی شهادت به معنای گواهی دادن است و گواهی منحصر در امور حسی نیست و گواهی درباره هر چیزی که از آن مطلع هستیم را شامل می‌شود. روشن است که در شهادتین اصطلاح حقوقی و قضایی شهادت مدنظر نیست. گواهی در اموری که از آن با دلیل عقلی و استدلالی آگاه شده‌ایم امری مرسوم است. پزشکی که گواهی فوت صادر می‌کند، گاه در گواهی خود ادعا می‌نماید که این شخص بین ساعات 8 تا 10 شب از دنیا رفته است؛ درحالی‌که او تنها جنازه را می‌بیند و به ساعت فوت از روی استدلال عقلی و حدس آگاه است. در برخی مواقع ممکن است ما در گواهی خویش به خبر شخصی دیگر اعتماد کرده باشیم و این نیز با معنای لغوی گواهی منافاتی ندارد.

شهادت به‌مثابه اقرار
در زبان عربی گاه شهادت به معنای اقرار و اعتراف به کار می‌رود و منظور از آن گواهی دادن یا خبر دادن به دیگران نیست. وقتی در خلوت خود با خداوند متعال نجوا می‌کنیم و می‌گوییم «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه» آیا در حال آگاه کردن کسی هستیم؟ یا اقرار درونی و قلبی خود را تکرار می‌کنیم.

اقرار به ندای فطرت و عقل هنگام تشرف به اسلام
ورود به جرگه مسلمانی با اقرار به ندای فطرت و عقل همراه است و نه‌تنها اقرار به امری دروغ نیست؛ بلکه روشن‌ترین حقیقت هستی که نشانه‌های آن در نفس انسان و تمام جهان پراکنده است، موضوع اقرار و گواهی است. همه انسان‌ها در درون خود به فقر خویش و احساس نیازشان به امری متعالی علم حضوری دارند و توحید از امور فطری است؛ علاوه بر اینکه برخی دلایل عقلی وجود خدا و یگانگی او روشن و عمومی است. دقت به این نکته نیز مفید خواهد بود که بدانیم مخاطبان اولیه اسلام به وجود خداوند اعتراف داشتند و شک و شبهه آن‌ها در زمینهٔ شرک در ربوبیتِ تکوینی الهی و شفاعت بتان بود. هنوز شبهات فلسفی و عمیق فکری در جامعه رسوخ نداشت. در زمان معاصر که شبهات اعتقادی از نظر تعداد و کیفیت فزونی یافته و به شکل گسترده منتشر می‌شود نیز از کسی که به‌ کلی منکر خداست، خواسته نمی‌شود که به وجود او شهادت دهد؛ بلکه باید حداقل اندکی تحقیق و اندیشه نماید و شبهات را از خود دور کند و سپس به وجود و وحدانیت خداوند گواهی دهد.

پی‌نوشت:
[1]. لغت‌نامه دهخدا.
[2]. باقری، علیرضا، آیین دادرسی کیفری سه استاد، چاپ اول، نوای دانش، ۱۳۸۴ش، ص۲۵۹.

در عصر کنونی شاهد بمباران تمامی رسانه‌های غربی که در صدد زمین زدن حکومت اسلامی هستند می‌باشیم که تمام تمرکزشان بر این است که مردم ایران اسلامی را از شرکت در انتخابات منصرف کنند. چرا که انتخابات تنها روش سالم در عصر غیبت برای شایسته سالاری و به کرسی نشاندن انسان‌های صالح و متقی در جامعه اسلامی است. بنابراین علاوه بر اینکه رای دادن به انسان‌های ناشایسته خیانت بزرگی به مفهوم شایسته سالاری در جامعه اسلامی می‌باشد، بی تفاوتی در انتخابات و رای ندادن نیز زمینه را برای به کرسی نشستن انسان‌های ناشایسته فراهم می‌آورد. 

آرمان اصلی نظام مقدس جمهوری اسلامی این است که پرچم این نظام مقدس را به حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقدیم کند، مسلماً برای محقق شدن این آرمان بسیار بزرگ، باید حکومت اسلامی حفظ شود، و یکی از مهم‌ترین مبانی بقای حکومت اسلامی این است که انسان‌هایی که شایستگی و صلاحیت حاکمیت و نمایندگی از مردم برای جامعه اسلامی را دارند به کرسی این مسئولیت‌های بسیار مهم بنشینند. در عصر کنونی که عصر غیبت است، باید زیربناهای تحقق اسلامی بودن و مردم سالاری اسلامی در جامعه اسلامی حفظ شود که تنها راه حفظ این زیر بناها، مسئول بودن مردم برای حق تعیین سرنوشت سیاسیشان از طریق شرکت در انتخابات است. خداوند متعال در قرآن کریم حکومت را تنها میراث انسان‌های صالح و شایسته بیان فرموده است، چنانچه در قرآن کریم می‌فرماید:«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[۱]«در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‌ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد». 

آن چیزی که مسلمانان صدر اسلام را از نعمت والای حاکمیت و رهبری و ولایت مولای متقیان حضرت امام علی علیه السلام محروم ساخت و به خانه نشینی آن امام والا مقام منجر شد، به کرسی نشستن انسان‌های ناشایسته به منصب حاکمیت حکومت اسلامی آن زمان بود و همین شاهد بزرگ تاریخی، به تنهایی نشان دهنده خسارت‌های مادی و معنوی به یک جامعه اسلامی در صورت به کرسی نشستن انسان‌های ناشایسته بر منصب حکومت می‌باشد، چرا که امام و پیشوا و حاکم مردم آنقدر جایگاه والایی برای ثبات و بقای جامعه و حکومت اسلامی و ارزش‌های مادی و معنوی آن دارد که همانند کعبه‌ای است که تمامی مردم به سوی او می‌روند، چنانچه نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد جایگاه والای امامت می‌فرمایند:«مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»[۲]«امام همچون کعبه است که باید به سویش حرکت کنند، نه این که او به جانب مردم رود». 

در عصر غیبت که از نعمت بزرگ معصومین علیهم السلام به عنوان حاکم و امام و پیشوا بر جامعه اسلامی خود محروم هستیم، باید به دنبال انسان‌های شایسته و صالحی باشیم که صلاحیتشان برای نیابت از این مسئولیت‌های بسیار بزرگ معصومین علیهم السلام بر همگان محرز باشد، و تنها راه برگزیدن این گونه انسان‌ها که شایستگی و صلاحیت برای حاکمیت و نمایندگی اسلامی را داشته باشند، شرکت در انتخابات است، چرا که در صورت عدم شرکت در این مسئولیت بسیار مهمی که بر عهده تک تک ما مسلمانان است، به بقای حاکمیت اسلامی که بر مبنای شایسته سالاری است ضربه زده‌ایم و علاوه بر این، از آنجا که تمامی رسانه‌های غربی که جیره خور کشورهای استکبار جهانی هستند، در صدد زمین زدن حکومت اسلامی از راه دلسرد کردن و بی‌تفاوتی مردم در شرکت در انتخابات هستند، کمک شایانی به این حکومت‌های طاغوتی کرده‌ایم و به گونه‌ای از همین فرمان آنان برای عدم شرکت در انتخابات پیروی کرده‌ایم که خداوند متعال این کار را از اهداف شیطان می‌داند و در قرآن کریم می‌فرماید:«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا»[۳]«آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌های دور دستی بیفکند». 

نتیجه‌گیری: یکی از مهم‌ترین ملزمات بقای حکومت اسلامی، حاکمیت و نمایندگی انسان‌های شایسته در آن است چرا که در صورت حاکمیت و نمایندگی انسان‌های ناشایسته نه تنها از حکومت اسلامی چیزی باقی نمی‌ماند، بلکه از خود اسلام نیز چیزی باقی نمی‌ماند. نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به حمدالله از این رکن بسیار مهم شایسته سالاری بر مبنای مردم سالاری از طریق انتخابات برای تصدی حاکمیت و نمایندگی از مردم برخوردار است، بنابراین شرکت در انتخابات به عنوان تنها روش برای شایسته سالاری در حکومت اسلامی مسئولیت بسیار بزرگیست که بر دوش تک تک ما مسلمانان ایران زمین است، و در صورت شرکت نکردن در انتخابات و یا رای دادن به انسان‌های ناشایسته، کمک شایانی به کشورهای استکبار جهانی برای زمین زدن حکومت اسلامی کرده‌ایم که این هدف، یکی از مهم‌ترین اهداف شیطان است.

 

پی نوشت 

[۱] سوره انبیاء، آیه ۱۰۵

[٢] بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، جلد ۳۶، صفحه ۳۵۳

[٣] سوره نساء، آیه ۶۰

زوال شناختی یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های سلامتی برای بیشتر سالمندان است و مکمل‌های روزانه مولتی ویتامین‌ها این پتانسیل را دارد که رویکردی جذاب و در دسترس برای کند کردن پیری شناختی داشته باشد.

نتایج نشان می‌دهد که مصرف مولتی ویتامین‌ها می‌تواند به جلوگیری از از دست دادن حافظه و زوال شناختی آهسته در میان سالمندان کمک کند.

مصرف مولتی ویتامین به شکل روزانه پیری مغز را در مقایسه با دارونما به میزان دو سال کاهش داد.

با این حال محققان می‌گویند مصرف مکمل‌های مولتی ویتامین احتمالاً مفید است، اما مشخص نیست که آیا احتمالاً تأثیر زیادی در افرادی که رژیم غذایی سالم دارند، خواهد داشت یا خیر.

دکتر «چیراگ ایواس»، محقق ارشد از بیمارستان عمومی ماساچوست، گفت: «زوال شناختی یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های سلامتی برای بیشتر سالمندان است و مکمل‌های روزانه مولتی ویتامین‌ها این پتانسیل را دارد که رویکردی جذاب و در دسترس برای کند کردن پیری شناختی داشته باشد.»

در این مطالعه به بررسی این موضوع پرداخته شد که آیا مکمل خاص عصاره کاکائو، مولتی ویتامین یا هر دو ممکن است به افزایش سلامت کمک کن یا نه.

تجزیه و تحلیل بیش از ۵۰۰۰ شرکت‌کننده در سه کارآزمایی بالینی مجزا اما مرتبط، شواهد قوی از فواید مصرف روزانه مولتی ویتامین‌ها به مدت دو تا سه سال برای عملکرد مغز و حافظه نشان داد.

ایواس در این باره گفت: «متاآنالیز سه مطالعه شناختی جداگانه شواهد قوی و ثابتی ارائه می‌دهد که مصرف روزانه مولتی ویتامین حاوی بیش از ۲۰ ریزمغذی ضروری، به جلوگیری از از دست دادن حافظه و کند کردن زوال شناختی کمک می‌کند.»

 به گفته متخصصان می‌توان با انجام چند روش، انرژی خود را افزایش داد و با چالش‌های ناشی از کمبود انرژی مقابله کرد.

در ادامه به چند مورد از این روش‌ها خواهیم پرداخت.

مصرف منیزیم را افزایش دهید

داشتن یک رژیم غذایی متعادل می‌تواند به تامین نیاز‌های ویتامین و مواد معدنی بدن شما کمک کند. در همین حال، «سامانتا هلر»، متخصص تغذیه دانشگاه نیویورک در این باره می‌گوید: این ماده معدنی برای بیش از ۳۰۰ واکنش بیوشیمیایی در بدن از جمله تجزیه گلوکز به انرژی، مورد نیاز است؛ بنابراین هنگامی که سطوح آن حتی کمی پایین است، انرژی می‌تواند کاهش یابد.

پیاده‌روی کنید

در حالی که ممکن است به نظر برسد که حرکت کردن در زمانی که احساس خستگی می‌کنید به احساس خستگی بیشتر منجر می‌شود، اما برعکس این موضوع صادق است. کارشناسان می‌گویند که افزایش فعالیت بدنی - به ویژه پیاده روی - انرژی را افزایش می‌دهد.

چرت بزنید

تحقیقات نشان داده است که هم اطلاعات اضافی و هم فشار بیش از حد به مغز ما می‌تواند انرژی را از بین ببرد. اما مطالعات مؤسسه ملی سلامت روان نشان داد که یک چرت ۶۰ دقیقه‌ای نه تنها می‌تواند اثرات بار اطلاعاتی را معکوس کند بلکه ممکن است به ما کمک کند تا آنچه را که آموخته‌ایم، بهتر حفظ کنیم.

صبحانه یا هر وعده غذایی دیگری را حذف نکنید

هلر می‌گوید: مطالعات نشان می‌دهد افرادی که صبحانه می‌خورند، خلق و خوی بهتر و همچنین انرژی بیشتری در طول روز دارند.

کاهش استرس و مقابله با خشم

به گفته متخصصان، یکی از بزرگترین عوامل زیان‌آور برای انرژی، استرس است. استرس نتیجه اضطراب است و اضطراب کل انرژی ما را مصرف می‌کند.

آب بیشتر بنوشید و الکل مصرف نکنید 

به گفته متخصصان، علائم تشنگی با خستگی نیز نمایان می‌شود.

«کیت ایوب»، متخصص تغذیه در این باره می‌گوید: گاهی اوقات، حتی کم‌آبی خفیف می‌تواند باعث ایجاد احساس خستگی و بی‌حالی شود.

بیشتر غلات کامل و کمتر شکر بخورید

نکته کلیدی در اینجا حفظ تعادل قند خون است تا انرژی ثابت بماند.

هلر می‌گوید: وقتی یک غذای شیرین می‌خورید، قند خون شما افزایش می‌یابد که انرژی شما را افزایش می‌دهد. اما به دنبال آن یک افت سریع قند خون در پی دارد که به نوبه خود می‌تواند باعث شود که شما احساس بی حالی زیادی داشته باشید.

میان وعده بخورید

متخصصان توصیه می‌کنند که خوراکی‌های ترکیبی از پروتئین، کمی چربی و مقداری فیبر مصرف کنید.

کربوهیدرات‌ها باعث جذب سریع انرژی می‌شوند، پروتئین انرژی شما را بالا نگه می‌دارد و چربی باعث ماندگاری انرژی می‌شود.

عملکرد تیروئید خود را بررسی کنید

اگر دائماً انرژی شما کم است - به خصوص اگر حتی بعد از یک استراحت خوب شبانه احساس تنبلی می‌کنید - هلر می‌گوید که باید با پزشک خود در مورد آزمایش خون برای اختلال عملکرد تیروئید و همچنین کم خونی صحبت کنید.

هلر می‌گوید: تیروئید می‌تواند یک مشکل خاص برای زنان باشد - اغلب بعد از زایمان و اغلب در دوران یائسگی ایجاد می‌شود -، اما یک آزمایش خون ساده می‌تواند تأیید کند که آیا این مشکل شماست یا خیر. اگر تشخیص داده شد که عملکرد تیروئید شما کم است، دارو‌ها می‌توانند عملکرد آن را تعدیل کنند.