emamian
از ۱۰ مزیت سلامتی چای سبز غافل نشوید!
چای سبز نوعی چای است که از جوانه ها و گلبرگهای تازه گیاه چای به دست می آید. در فرآیند تولید این چای اکسایش بسیار کم صورت می پذیرد.
چای سبز سرشار از آنتی اکسیدان ها و مواد مغذی بوده و انواع مختلفی همچون چینی و ژاپنی دارد:
بهبود کلی سلامت: چای سبز با پلی فنول هایی مانند فلاونوئیدها و کاتچین ها به عنوان آنتی اکسیدان، بارگزاری می شود. این مواد می توانند از تشکیل رادیکال های آزاد در بدن جلوگیری کرده و سلول ها و مولکول ها را در برابر آسیب ها محافظت کنند. رادیکال های آزاد نقش مهمی در پیری و ابتلا به انواع بیماری ها دارند. یکی از ترکیبات قدرتمند چای سبزEGCGاست که برای درمان بیماری های مختلف کاربرد دارد.
بهبود عملکرد مغز: عنصر فعال کلیدی در چای سبز، کافئین است که یک محرک شناخته شده برای بهبود عملکرد مغز به شمار می رود. مقدار کافئین موجود در چای سبز البته به میزان قهوه نیست ولی با مصرف آن میزان دوپامین و نوراپی نفرین در مغز افزایش می یابد و منجر به بهبود جنبه های مختلف عملکرد مغز از جمله بهبود خلق و خوی، هوشیاری و ... می شود.
سوزاندن چربی و بهبود عملکرد فیزیکی: چای سبز در مطالعات انسانی، باعث افزایش چربی سوزی و افزایش متابولیسم بدن شده است. کافئین موجود در چای سبز به بهبود عملکرد جسمی کمک می کند و آنهم با استفاده از بافت های چربی به عنوان انرژی.کاهش خطر ابتلا به انواع سرطان ها: سرطان ناشی از رشد کنترل نشده سلول ها است و یکی از عمده ترین علل مرگ و میر در دنیا به شمار می آید. ثابت شده که آسیب های اکسیداتیو به رشد سرطان کمک می کند و در این میان آنتی اکسیدان ها می توانند اثر محافظتی داشته باشند. چای سبز یک منبع عالی از آنتی اکسیدان است که خطر ابتلا به سرطان هایی مانند سرطان سینه، سرطان پرستات، سرطان کولورکتال و ... را کاهش می دهد.
محافظ مغز در برابر پیری: مصرف چای سبز محافظی است برای جلوگیری از اثرات پیری روی مغز. در واقع شما با مصرف منظم این چای خود را در برابر ابتلا به آلزایمر و پارکینسون تا حد زیادی بیمه کرده اید. چای سبز نه تنها عملکرد مغز را در کوتاه مدت بهبود می دهد، بلکه در برابر آسیب های جدی به مغز ناشی از افزایش سن نیز به عنوان یک سد عمل می کند. ترکیبات کاتچین موجود در چای سبز تا حد زیادی در این زمینه موثر هستند.
بهبود سلامت دندان ها: ترکیبات موجود در چای سبز باعث از بین رفتن باکتری ها و بهبود سلامت دندان ها می شود؛ ضمن این که از ابتلا به عفونت های دندان و دهان نیز جلوگیری می کند. ثابت شده که مصرف چای سبز حتی اثر محافظتی در برابر ویروس آنفلوآنزا نیز دارد. استرپتوکوک موتانس، از باکتری های مضر در دهان است که منجر به تشکیل پلاک و در نهایت ایجاد حفره و پوسیدگی دندان ها می شود. مطالعات نشان می دهد که کاتچین موجود در چای سبز از رشد این باکتری جلوگیری می کند. علاوه بر این، مصرف چای سبز، راهی است برای خوشبو کردن دهان و جلوگیری از تنفس بد بو.
کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع ۲: در حال حاضر حدود ۳۰۰ میلیون نفر در دنیا از دیابت نوع ۲ رنج می برند. مطالعات نشان می دهد که مصرف منظم چای سبز منجر به بهبود حساسیت به انسولین و تعادل قند خون می شود.
کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی: بیماری های قلبی و سکته مغزی از بزرگترین علل مرگ و میر در دنیا هستند و اینطور ثابت شده که مصرف چای سبز منجر به کاهش کلسترول تام، کاهش کلسترول ال دی ال و در تری گلیسیرید می شود. چای سبز به طرز چشمگیری منجر به افزایش توانایی آنتی اکسیدان های خون شده و از ذرات کلسترول ال دی ال در برابر اکسیداسیون محافظت می کند. همین روند منجر به کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی می شود.
کاهش خطر ابتلا به چاقی: با توجه به این که چای سبز می تواند میزان متابولیسم را در کوتاه مدت افزایش دهد، این امر به شما در کاهش وزن کمک می کند. مطالعات متعدد نشان می دهد که چای سبز به کاهش چربی های بدن به ویژه چربی ناحیه شکمی کمک می کند.افزایش طول عمر: از آنجا که مصرف چای سبز خطر ابتلا به سرطان ها و بیماری های قلبی عروقی را کاهش می دهد، خود راهی است برای تجربه عمر طولانی تر.
۶ اشتباه در شستن دستها
اهمیت شستن دستها در جلوگیری از انتقال بیماریهای مختلف تنفسی و حتی بیماریهای عفونی گوارشی از نظر علمی مورد بررسی قرار گرفته و اثرات مثبت آن به کرات گزارش شده است.
گرچه به نظر میرسد شستن دستها یکی از سادهترین اقدامات پیشگیرانه است، اگر این کار به صورت کامل و در دفعات مناسب انجام نشود، میتواند خطرپذیری افراد را در چنین همهگیریهایی به شدت افزایش دهد. به دلیل اهمیت بسیار زیاد این اقدام پیشگیرانه در برابر ویروس کرونا در ادامه شش اشتباه رایجی را که ممکن است هنگام شستن دستها به آن توجه نکنیم، بررسی خواهیم کرد.
میزان صابون کافی استفاده نمیکنید
برای شستن دستها ابتدا دستتان را با آب مرطوب کنید و سپس با مقدار مکفی صابون، کف درست کنید. میزان حدود یک سکه 500 تومانی از صابون مایع برای شستن دستها مناسب است.
سپس دستانتان را خوب با صابون کفی کنید تا تمام آلودگیها، چربیها و عوامل بیماریزا با اصطکاک ایجاد شده از سطح پوست به خوبی جدا شود. خود را درگیر الزام استفاده از صابونهای آنتیباکتریال نکنید، همه صابونها براساس خواصی که دارند، میتوانند به شکل موثری انتقال کووید-19 را کاهش دهند.
۲ تمام قسمتهای دستتان را نمیشویید
برخی قسمتهای دست در شستن روزمرهای که ما پیش از این انجام میدادیم، شسته نمیشود. بنابراین دقت کنید با صرف زمان کافی به خوبی تمام نقاط دستها، مچها و به ویژه بین انگشتها و زیر ناخنها را به خوبی بشویید. بهتر است در این ایام که شستن دستها باید به صورت کامل انجام شود، ناخنهایتان را کوتاه نگه دارید تا زیر آنها به خوبی شسته شود.
۳ دستها را به دفعات لازم نمیشویید
در طول روز ما با دو دست و انگشتها سطوح مختلفی را لمس میکنیم که ممکن است آلوده به انواع عوامل بیماریزا مانند کووید-19 باشد. زمانی که با سطوح آلوده تماس پیدا کنید، کافی است دهان، بینی یا چشمهایتان را لمس کنید تا راه ورود میکروبها به درون بدن را هموار کنید. در این حالت بهترین کار شستن دستهاست.
البته اگر امکان شستن دستها با آب و صابون فراهم نباشد، استفاده از مواد ضدعفونیکننده نیز میتواند کمککننده باشد، اما بهخاطر داشته باشید استفاده از این مواد نمیتواند به اندازه شستن دست با آب و صابون در از بین بردن باکتریها و ویروسها مؤثر باشد. در موارد زیر شستن دستها را فراموش نکنید: پس از حضور در مکانهای عمومی که امکان لمس سطوح آلوده مانند کارت بانکی، پیشخوان و دستگیره درها وجود دارد پس از سرفه و عطسه پیش از لمس صورت و بهویژه دهان، بینی و چشم پیش و پس از صرف غذا و آمادهسازی غذا پس از استفاده از سرویس بهداشتی پیش و پس از انجام کارهای نگهداری از کودکان و سالمندان از جمله تعویض پوشک پس از دور انداختن زباله.
۴ زمان کافی برای شستن صرف نمیکنید
حداقل 20 ثانیه برای شستن دستها زمان صرف کنید تا عوامل بیماریزا از دست جدا شود. برای این که بتوانید زمان را هنگام شستن اندازه بگیرید، بهتر است شعری یا بخشی از آهنگ مورد علاقهتان را که خواندنش در همین اندازه طول میکشد در ذهنتان داشته باشید و هربار هنگام شست و شو با خودتان زمزمه کنید. این روزها شاهد خلاقیتهای زیادی در فضای مجازی برای شستن دستها در مدت 20 ثانیه بودهایم. پس با خلاقیت خودتان بهترین روش را برای شستوشو بهکار بگیرید.
۵ به اندازه کافی دستتان را آبکشی نمیکنید
پس از صرف زمان کافی برای شستن با صابون باید دستها را به صورت کامل با آب پاکیزه و روان آبکشی کنید تا به خوبی آلودگیها شسته شود. اگر صابون به صورت کامل آبکشی نشود علاوه بر این که نمیتواند آلودگی را به صورت کامل از بین ببرد، میتواند موجب ایجاد تحریکات پوستی، حساسیت و خشکی پوست نیز بشود. بنابراین توجه به آبکشی کامل به اندازه استفاده از صابون بسیار مهم است.
۶ دستهایتان را خشک نمیکنید
عوامل بیماریزا به آسانی از دستهای مرطوب منتقل شده یا به آن انتقال پیدا میکند. البته درخصوص عوامل بیماریزای باکتریایی، محیط مرطوب به رشد و تکثیر باکتری نیز کمک خواهد کرد. بنابراین حتما پس از شستن دستها با حولهای تمیز آن را خشک کنید.
در این دوران با فاصله زمانی کمتری حولههای دستی خانه را بشویید تا همیشه تمیز باشند. همچنین اگر در مکان عمومی هستید براساس تحقیقات صورت گرفته، استفاده از حولههای کاغذی و دستمال کاغذی بهتر از دست خشککنهای برقی است و کمتر عوامل بیماریزا را انتقال میدهد.
خطبههای نماز جمعه تهران
خطبه اولبسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علیٰ سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علیٰ آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ انّی احمدک و استعینک و استغفرک و اتوکّل علیک. و السّلام علیٰ ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین. قال الله تعالیٰ: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَامُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتونَ الزَّکوةَ وَ یُطیعونَ اللهَ وَ رَسولَهُ اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ.(۲)
همهی برادران و خواهران عزیز را و خودم را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوای الهی. در گفتارمان، در کردارمان مراقب باشیم از حدود الهی خارج نشویم؛ معنای تقوا این است.
در این آیهای که تلاوت کردم، مسئلهی مهمّ پیوستگی مؤمنین با یکدیگر مطرح شده است که در تعبیرات قرآنی به این پیوند و این پیوستگی گفته میشود «ولایت»؛ ولایت مؤمنین با یکدیگر. این مطلب در چند آیهی از قرآن آمده است. در این آیه نتیجهی این ولایت و همبستگی را رحمت الهی معرفی میکند: اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ الله؛ یعنی اگر شما مسلمانان با یکدیگر پیوند و ارتباط و همکاری و همدلی داشته باشید، رحمت خداوند شامل حال شما میشود. بعد میفرماید: اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ آیهی شریفه را با ذکر عزّت الهی و حکمت الهی پایان میدهد؛ شاید از این جهت که رحمت الهی در این مورد متناسب است با عزّت پروردگار و حکمت پروردگار؛ چون رحمت خداوند، انواع فضائل نازلهی از سوی پروردگار بر بندگان را شامل میشود؛ همهی نعمتها، همهی لطفها، همهی حوادث زندگی رحمت الهی است؛ لکن در این آیهی شریفه، این رحمت متناسب است با «عزّت» و «حکمت». عزّت الهی یعنی سیطرهی قدرت پروردگار بر همهی عالم وجود؛ حکمت الهی یعنی استحکام و استواری همهی قوانین آفرینش. شاید در این آیه خواستهاند ما را به این معنا توجّه بدهند که اگر مسلمانها با یکدیگر اتّحاد و اتّفاق داشته باشند، عزّت الهی و حکمت الهی پشت سر اینها است؛ میتوانند از قدرت بیپایان الهی استفاده کنند، میتوانند از مقتضای سنّتهای پروردگار و قوانین الهی استفاده کنند.
خب، این ولایت یعنی چه؟ یعنی پیوند و همبستگی مسلمانان با یکدیگر؛ این شد سیاست قرآنی برای مسلمانها. سیاست قرآن برای مسلمانها این است که ملّتهای مسلمان، گروههای مسلمان، با یکدیگر همبستگی داشته باشند و کأنّه وعده میدهد که اگر شما ملّتهای مسلمان این همبستگی را با هم داشته باشید، این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همهی موانع غلبه پیدا میکنید، بر همهی دشمنان پیروز میشوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همهی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.
نقطهی مقابل این سیاست، سیاست دشمنان اسلام است؛ یعنی مستکبران و متجاوزان عالم. سیاست آنها «تفرقه بینداز و حکومت کن» است؛ مبنای کار آنها تفرقهافکنی است. این سیاست تفرقهافکنی را در کشورهای اسلامی با انواع ترفندها تا امروز اجرا کردهاند، هنوز هم دستبردار نیستند و موجب میشوند که دلهای ملّتهای اسلامی نسبت به هم مکدّر بشود؛ امّا امروز ملّتها بیدار شدهاند. امروز روزی است که امّت اسلامی میتواند بر این ترفند دشمنان اسلام و مسلمین فائق بیاید.
من عرض میکنم دشمن ملّت ایران همان دشمن ملّت فلسطین است، همان دشمن ملّت لبنان است، همان دشمن ملّت عراق است، همان دشمن ملّت مصر است، دشمن ملّت سوریه است، دشمن ملّت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوههای دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است. یک جا با جنگ روانی، یک جا با فشار اقتصادی، یک جا با بمبهای دوتُنی، یک جا با سلاح، یک جا با لبخند، دارند دشمنان ما این سیاست را پیش میبرند، امّا اتاق فرمان یک جا است، از یک جا دستور میگیرند، از یک جا فرمان حملهی به جمعیّتهای مسلمان و ملّتهای مسلمان را دریافت میکنند. اگر این سیاست در یک کشور، موفّق شد، یعنی موجب سیطرهی بر یک کشور شد، وقتی خاطرشان از یک کشور آسوده شد، به سراغ کشور دیگر میروند. ملّتها نباید بگذارند.
هر ملّتی اگر میخواهد مبتلای به محاصرهی فلجکنندهی دشمن نشود، باید از اوّل چشم را باز کند، بیدار باشد؛ وقتی دید دشمن سراغ یک ملّت دیگر رفت، خود را با آن ملّت مظلوم و زیر ستم شریک بداند، به او کمک کند، با او همکاری کند تا دشمن آنجا موفّق نشود. اگر دشمن آنجا موفّق بشود میآید سراغ این نقطهی بعدی. ما مسلمانها سالهای متمادی از این حقیقت غفلت کردهایم، نتایجش را هم دیدهایم؛ امروز دیگر نباید غفلت کنیم؛ باید حواسمان جمع باشد. ما باید کمربند دفاع را، کمربند استقلالطلبی را، [کمربند] عزّت را، از افغانستان تا یمن، از ایران تا غزّه و لبنان، در همهی کشورهای اسلامی و ملّتهای اسلامی محکم ببندیم. این مطلب اوّل که امروز من خواستم عرض کنم.
امروز بیشتر صحبت من با برادران لبنانی و فلسطینی است که دچار مشکلند که در خطبهی بعد اینها را به آنها عرض خواهم کرد. مطلب دوّم این است که احکام دفاعی اسلام تکلیف ما را معلوم کرده است؛ هم احکام دفاعی اسلام، هم قانون اساسی خودمان، هم قوانین بینالمللی؛ همین قوانینی که ما در نگاشتن آن قوانین تأثیری نداشتیم، امّا حتّی در همان قوانین هم این مطلبی که عرض میکنم جزو مسلّمات است و آن، این است که هر ملّتی حق دارد از خاک خود، از خانهی خود، از کشور خود، از منافع خود در مقابل متجاوز دفاع کند؛ معنای این حرف این است. معنای این حرف این است که ملّت فلسطین حق دارد در مقابل دشمنی که خاک او را تصرّف کرده، خانهی او را اشغال کرده، مزرعهی او را ویران کرده، زندگی او را تباه کرده بِایستد؛ ملّت فلسطین حق دارد. این یک منطق مستحکمی است که امروز قوانین جهانی هم آن را تأیید میکند.
فلسطین مال کیست؟ ملّت فلسطین چه کسانی هستند؟ این اشغالگران از کجا آمدهاند؟ ملّت فلسطین حق دارد در مقابل آنها بِایستد؛ هیچ محکمهای، هیچ مرکزی، هیچ سازمان بینالمللیای حق ندارد به ملّت فلسطین اعتراض کند که چرا در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی سینه سپر کردید؛ حق ندارند. آن کسانی هم که به ملّت فلسطین کمک میکنند، وظیفهی خودشان را انجام میدهند؛ هیچ کسی بر اساس هیچ قانون بینالمللی حق ندارد به ملّت لبنان، به حزبالله لبنان اعتراض کند که چرا شما از غزّه، از قیام مردم فلسطین حمایت کردید؛ وظیفهی آنها است، باید میکردند. این دیگر، هم حکم اسلامی است، هم قانون عقلی است، هم منطق بینالمللی و جهانی است. فلسطینیها از خاک خودشان دارند دفاع میکنند؛ دفاع آنها مشروع است، کمک به آنها هم مشروع است.
بنابراین همهی این حملات و طوفانالاقصیٰ که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت،(۳) یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بینالمللی بود و حق با فلسطینیها بود. دفاع جانانهی لبنانیها از مردم فلسطین هم مشمول همین حکم است؛ آن هم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید. کار درخشان نیروهای مسلّح ما در دو سه شب قبل هم یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود.(۴) کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایتهای حیرتآور آن رژیم بود؛ رژیم خونآشام، رژیم گرگصفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفهای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتابزدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، به نظر تصمیمگیران نظامی و سیاسی، در وقت خود، در هنگام خود انجام میگیرد؛ کمااینکه انجام گرفت و در آینده هم اگر لازم شد، باز انجام خواهد گرفت.
در خطبهی دوّم، به مسائل لبنان پرداخته خواهد شد و مخاطب آن خطبه برادران عرب ما در کشورهای منطقه هستند؛ لذا خطبه را به عربی ایراد خواهم کرد.
بِسمِ اللَهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ. وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۵)
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خطبهی دوّم (عربی)بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین احمده و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّی و اسلّم على حبیبه الرّسول الاعظم سیّدنا محمّدٍ المصطفى و آله الطّاهرین سیّما علیٍّ امیرالمؤمنین و حبیبته الزّهراء المرضیّة و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلیّ الباقر و جعفربنمحمّدٍ الصّادق و موسىبنجعفرٍ الکاظم و علیّبنموسى الرّضا و محمّدبنعلیٍّ الجواد و علیّبنمحمّدٍ الهادی و الحسنبنعلیّ الزّکیّ العسکریّ و الحجّةبنالحسن القائم المهدیّ صلوات الله علیهم اجمعین و اسلّم على صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین و على حماة المستضعفین و ولاة المؤمنین.
ارتأیتُ أن یکونَ تَکریمُ أخی وعزیزی ومَبعَثُ افتِخاری والشّخصیّةُ المحبوبةُ فی العالمِ الإسلامی، واللسانُ البلیغُ لشعوبِ المنطقة، ودُرّةُ لُبنانَ السّاطِعَةُ، سَماحَةُ السیّد حَسن نصرالله، رضوان الله تعالى علیه، فی صلاةِ جُمعةِ طَهران، وسأتطرّقُ أیضًا لبعضِ النّقاط.
هذا الخطابُ موجّهٌ للأمّةِ الإسلامیّةِ جَمعاء، إلّا أنّهُ موجّهٌ بشکلٍ خَاصٍّ إلى الشّعبَینِ العَزیزَین اللُبنانیّ والفلسطینی. نحنُ جمیعًا مصابونَ ومَکلومونَ بِشهادة السیّدِ العزیز، إنّهُ لفِقدانٌ کبیر، ولقد أفجعَنا بکلِّ معنى الکلمة. غیرَ أنَّ عزاءَنا لا یَعنی الاکتئابَ والیأسَ والاضطراب، بل هو من سِنخ عزائِنا على سیّدِ الشهداءِ الحسین بن علیّ علیه السلام؛ یبعثُ الحیاة، ویُلهمُ الدّروس، ویوقدُ العزائم، ویضخّ الآمال.
لقد غادرَنا السیّد حسن نصرالله بجسده، لکنَّ شخصیّتَهُ الحقیقیّةَ؛ رُوحَهُ، ونَهجَهُ، وصوتَهُ الصّادحَ، سَتبقى حاضرةً فینا أبدًا. لقد کان الرایةَ الرفیعةَ للمقاومةَ فی وجه الشیاطین الجائرینَ والناهبین، وکان اللسانَ البلیغَ للمظلومینَ والمدافعَ الشّجاعَ عنهم، کما کانَ للمناضلینَ على طریقِ الحقّ سندًا ومشجّعًا، لقَد تخطّى نطاقُ شعبیّته وتأثیرُهُ حدودَ لبنانَ وإیرانَ والبلدانَ العربیّة، وستُعزّزُ شهادَتُه الآن مدى هذا التأثیر.
إنّ أهمّ رسائلِهِ قولًا وعملًا، فی حیاتِهِ الدنیویّة، لکم یا شعبَ لبنانَ الوفیّ، کانت ألّا یساورَکُم یأسٌ واضطرابٌ بغیابِ شخصیّاتٍ بارزَةٍ مثلِ الإمام موسى الصدر والسیّد عبّاس الموسوی، وألّا یصیبَکُم تردیدٌ فی مسیرةِ نضالِکُم. ضاعِفوا مَساعیَکُم وقُدُراتِکُم، وعزّزوا تَلاحُمَکُم، وقاوموا العدوَّ المُعتَدی وأفشِلوهُ بتَرسیخِ إیمانِکُم وتوکّلِکُم.
أعزّائی، یا شعبَ لبنانَ الوفی، یا شبابَ حزبِ الله وحرکة أمل المُفعَمَ بالحماسَة! یا أبنائی، هذا أیضًا طلبُ سیّدنا الشهید الیوم من شعبه وجبهة المقاومة والأمّة الإسلامیّة جَمعاء.
العدوّ الخبیثُ الجبانُ، إذ عجزَ عن توجیه ضربة مؤثّرة للبنیة المتماسکة لحزب الله أو حماس أو الجهاد الإسلامی وغیرها من الحرکات المجاهدة فی سبیل الله، عَمَدَ إلى التظاهر بالنّصرِ من خلال الاغتیالات والتدمیر والقصف وقتل المدنیّینَ وحرق قلوبهم.
لکن ما هی النتیجة؟ ما نجمَ عن هذا السلوک هو تراکمُ الغضب وتصاعدُ دوافعِ المقاومةِ، وظهورُ المزیدِ من الرجالِ والقادةِ والمضحّین، وتضییقُ الخناق على الذئب الدّموی، وبالتالی، إزالةُ الکیان الملطّخ بالعارِ من ساحةِ الوجود، إن شاء الله.
أیّها الأعزّة، القلوبُ المفجوعةُ تستلهمُ السکینةَ بذکر الله وطلب النّصرة منه. الدّمارُ سیُعوَّض، وصَبرُکم وثباتُکم سیُثمر عزّةً وکرامةً.
لقد کانَ السیّدُ العزیزُ طوالَ ثلاثینَ عامًا على رأسِ کِفاح شاقّ، وارتقى بحزب الله خطوةً بخطوة: «کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطاَهُ فَآَزَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوىٰ عَلىٰ سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الکُفّارَ وَعَدَ اللَهُ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنهُم مَغفِرَةً وَ اَجرًا عَظیمًا».(۶)
بتدبیرِ السیّد نما حزب الله مرحلةً بمرحلة، بصبرٍ وبنحو منطقیّ وطبیعی، وأبرزَ آثارَهُ الوجودیّةَ أمامَ أعدائهِ فی المراحلِ المختلفةِ عَبرَ دَحرِ العدوِّ الصَّهیونی «تُؤتی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها».(۷)
حزب الله هو حقًّا شجرةٌ طیّبة، حزب الله وقائدُهُ الشهیدُ البطلُ هو عصارةُ فضائلِ لبنانَ فی تاریخِهِ وهُویَّتِه.
نحن الإیرانیّون قَد عرفنا منذُ زمنٍ بعیدٍ لبنانَ وفَضائِلَه، فقد أغدقَ عُلماءُ لبنانیّونَ من فیض علمهم على إیران فی العَهدین السّربِداری والصّفوِیّ خلال القرنِ الثامنِ والعاشرِ والحادی عَشرَ للهجرة، ومِنهُم محمّدُ بنِ مکّیٍّ العاملیُّ الشهید، وعلیُّ بنُ عَبدِالعَالِ الکَرکی، وزینُ الدینِ العامِلِیُّ الشهید، والحسینُ بنُ عبدِالصّمَدِ العَامِلِی، وابنُه بَهاءُ الدّینِ المَعروفُ بالشَّیخِ البَهائِیّ وغَیرُهُم مِن رِجالِ الدّینِ والعِلم.
أداءُ الدّینِ للُبنانَ الجَریحِ المُدمَى هو واجبُنا وواجبُ المسلمینَ جمیعًا. حزب الله والسیّدُ الشهیدُ بدفاعهِم عن غَزّةَ، وجهادهم من أجل المسجدِ الأقصى، وإنزالهِم الضربةَ بالکیانِ الغاصبِ والظالم، قد خَطوا خطوةً فی سبیل خدمة مصیریّة للمَنطِقَةِ بأکملِها، والعالم الإسلامی کلّه. إنّ ترکیزَ أمریکا وأذرُعِها على حِفظِ أَمنِ الکِیانِ الغاصبِ لیسَ سوى غطاءٍ لسیاستِهم المُتبدّدة القاضیةِ بتحویلِ الکِیانِ إلى أداةٍ للاستحواذِ على جمیعِ المواردِ الطبیعیّةِ لهذهِ المنطقة واستثمارِها فی الصّراعاتِ العالمیّةِ الکُبرى. هدفُ هؤلاءِ تحویلُ هذا الکِیانِ إلى بوابةٍ لتصدیرِ الطاقةِ من المَنطِقَة إلى بلاد الغرب، واستیراد البضائعِ والتقانةِ من الغرب إلى المنطقة. وهذا یعنی ضمانَ وجودِ المغتصبِ وجعلِ المنطقة بأجمعها تابعةً له.
والسلوکُ السفّاحُ والوقحُ لهذا الکیانِ تجاهَ المناضلینَ ناجمٌ عن الطّمعِ بتحقیقِ هذا الهدف.
هذا الواقعُ یبیّنُ لنا أن کلَّ ضربةٍ یُنزِلُها أیّ شخصٍ وأیّةُ مجموعةٍ بهذا الکیان، إنّما هی خدمةٌ للمَنطِقَة بأجمعها، بل لکلِّ الإنسانیّة.
لا ریبَ فی أنّ أحلام الصهاینة والأمریکیّین هذه إنّما هی محضُ أوهامٍ مستحیلة. فالکیانُ لیس إلّا تلکَ الشجرةَ الخبیثةَ التی «اُجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرض»، وقد صدَقَ قولُهُ تعالى «ما لَها مِن قَرارٍ».(۸)
هذا الکیانُ الخبیث، بلا جذور، ومزیّفٌ ومتزعزع، وقد أبقى نفسه قائمًا بصعوبةٍ عبرَ ضخّ أمریکا الدعم له، ولن یُکتبَ له البقاءُ بإذن الله تعالى. والدلیلُ الواضحُ على ذلکَ أنّه أنفق ملیارات الدولارات فی غزّةَ ولبنانَ منذُ عام، وأُغدِقَت علیهِ المساعداتُ المختلفةُ من أمریکا وعددٍ من الدولِ الغربیة، وقد مُنیَ بالهزیمة فی مواجهة بِضعة آلاف من المکافحینَ والمجاهدین فی سبیل الله المحاصرینَ الممنوعینَ من أیّ مساعدةٍ خارجیّة، وکانَ إنجازَهُمُ الوحیدُ قصفَ البیوتِ والمدارسِ والمستشفیاتِ ومراکزَ تجمّعِ المدنیّین.
والیوم فإنّ العِصابَةَ الصهیونیّة المجرمة أنفُسَهُم قد توصّلوا أیضًا إلى هذه النتیجةِ وهی أنّهم لن یحقّقوا النّصرَ أبدًا على حماس وحزب الله.
یا أهلنا المقاومینَ فی لبنانَ وفلسطین! أیها المناضلونَ الشّجعان! أیها الشعبُ الصبورُ الوفی! هذهِ الشّهادات، وهذهِ الدّماءُ المَسفوکة، لا تُزعزعُ عَزیمَتَکُم، بل تَزیدُکُم ثباتًا. فی إیرانَ الإسلامیّة، خلالَ ثلاثةِ أشهرٍ من صَیف ۱۹۸۱، جرى اغتیالُ العشراتِ من شخصیّاتِنا البارزةِ والممیّزةِ، ومِنهُم شخصیّةٌ عَظیمَةٌ مثلُ السیّد محمد بهشتی، ورَئیسُ جُمهوریّةٍ مثلُ رجائی، ورئیسُ وزراءٍ مثلُ باهنر، واغتیلَ علماءٌ مثلُ آیة الله مدنی وقدوسی وهاشمی نجاد وأمثالهم، وکان کلُّ واحدٍ منهم من أعمدَة الثورة على المُستَوى المحلّی أو الوطنیّ، ولم یَکُن فقدانُهُم هیّنًا، لکنَّ مسیرةَ الثّورة لم تتوقف ولم تتراجع، بل تسارَعَت.
والیوم، فإنّ المقاومةَ فی المنطقة لن تتراجعَ بشهادة رجالِها، والنّصرُ سیکونُ حلیفَ المقاومة. المقاومةُ فی غزّةَ حیّرتِ العالم، وأعزّت الإسلام. لقد تلقّى الإسلامُ فی غزّةَ بصدره کلَّ أنواع الخُبث والشرّ. وما مِن إنسانٍ لا یُحَیّی هذا الصّمود، ولا یَلعنُ عَدُوَّها السفّاحَ والدّمَوِیّ.
لقد أوصلَ طوفانُ الأقصى وعامٌ من المقاومةِ فی غزّةَ ولُبنان، هذا الکیانَ الغاصِبَ إلى أن یکونَ هاجسَهُ الأهمَّ حفظ وُجودِه، وهو الهاجسُ نفسُهُ الذی کانَ یُسَاورُ هذا الکیانَ فی السنوات الأولى لوِلادَته المَشؤومة، وهذا یعنی أنّ جهادَ رجالِ فلسطین ولبنان قَد أعاد الکیانَ الصهیونیَّ سَبعینَ سنةً إلى الوراء.
العاملُ الأساسیُّ للحروبِ وانعدامِ الأمن والتخلّفِ فی هذهِ المنطقة هوَ وجودُ الکیانِ الصَّهیونیِّ وحضورُ الدُّولِ التی تدّعی أنها تَسعى إلى إحلالِ الأمنِ والسّلامِ فی المنطقة. فالمشکلةُ الأساسُ فی المنطقة هیَ تَدَخّل الأجانبِ فیها. دولُ المنطقة قادِرةٌ على إحلالِ الأمنِ والسلامِ فیها. وتحقیقُ هذا الهدف العظیم والمُنقذ للشّعوب یَستَلزِمُ بَذلَ جُهود شُعوبِها وحُکوماتِها.
وإنّ اللهَ مع السّائرینَ على هذا الدّرب، «وَاِنَّ اللَهَ عَلىٰ نَصرِهِم لَقَدیر».(۹)
سلامُ الله على القائد الشهید نصرِالله، وعلى البَطَل الشهید هَنِیَّة، وعلى القائد المُفتَخَر الفَریق قاسم سُلَیمانی.(۱۰)
بِسمِ اللَهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ * اِذا جاءَ نَصرُ اللَهِ وَ الفَتحُ * وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجاً * فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً.(۱۱)
مخاطب این خطبه همهی دنیای اسلام است، ولی ملّت عزیز لبنان و فلسطین مخاطب ویژه است. ما همه در شهادت سیّد عزیز، مصیبتزده و عزاداریم. این، فقدان بزرگی است و جدّاً ما را عزادار کرد. البتّه عزاداری ما به معنی افسردگی و پریشانی و نومیدی نیست؛ از جنس عزاداری برای سیّدالشهدا حسینبنعلی (علیهما السّلام) است؛ زندهکننده، و درسدهنده، و انگیزهبخش، و امیدآفرین است.
سیّدحسن نصرالله جسمش از میان ما رفته ولی شخصیّت حقیقی او، روح او، راه او، و صدای رسای او همچنان در میان ما هست و خواهد بود. او پرچم بلند مقاومت در برابر اهریمنان ستمگر و غارتگر بود؛ زبان گویا و مدافع شجاع مظلومان بود؛ مایهی دلگرمی و جرئت مبارزان و حقطلبان بود. گسترهی محبوبیّت و تأثیرگذاری او از لبنان و ایران و کشورهای عربی فراتر رفته بود؛ و اکنون شهادت او این اثرگذاری را افزایش خواهد داد.
مهمترین پیام گفتاری و عملی او در حیات دنیاییاش برای شما ملّت وفادار لبنان این بود که با از دست دادن شخصیّتهای برجستهای چون امام موسیٰ صدر و سیّدعباس موسوی و دیگران، ناامید و پریشان نشوید؛ در مسیر مبارزه تردید نکنید؛ بر تلاش و توان خود بیفزایید؛ همبستگی خود را دوچندان کنید؛ در برابر دشمن متجاوز و متعرّض با تقویت ایمان و توکّل مقاومت کنید و او را ناکام بگذارید.
عزیزان من! ملّت باوفای لبنان! جوانان پُرشور حزبالله و امل! فرزندان من! امروز هم خواستهی سیّد شهید ما از ملّتش، و از جبههی مقاومت، و از همهی امّت اسلامی همین است.
دشمن پلید و زبون چون نمیتواند به تشکیلات مستحکم حزبالله یا حماس یا جهاد اسلامی و دیگر سازمانهای مجاهد فیسبیلالله صدمهی جدّی بزند، ترور و تخریب و بمباران و کشتار غیر نظامیان و داغدار کردن غیر مسلّحین را نشانهی پیروزی خود قلمداد میکند. نتیجه چیست؟ محصول این رفتار، تراکم خشم و افزایش انگیزهی مردم و سر برآوردن مردان و سرداران و رهبران و از جانگذشتگان بیشتر، و تنگتر شدن حلقهی محاصرهی گرگ خونآشام، و سرانجام، حذف وجود ننگین او از صحنهی وجود است.
عزیزان! دلهای داغدار با یاد خدا و طلب نصرت از او آرامش مییابد؛ ویرانیها ترمیم میشود، و صبر و استقامت شما عزّت و کرامت به بار میآورد.
سیّد عزیز، سی سال در رأس مبارزهای دشوار قرار داشت؛ حزبالله را قدم به قدم بالا آورد: «چون کشتهاى که جوانهی خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بِایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از [انبوهىِ] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.»
با تدبیر سیّد، حزبالله مرحله به مرحله و صبورانه و منطقی و طبیعی رشد کرد و آثار وجودی خود را در مقاطع گوناگون در عقب نشاندن رژیم صهیونی، به رخ دشمنانش کشید: «میوهاش را هر دم به اذن پروردگارش میدهد».
حزبالله حقّاً «شجرهی طیّبه» است. حزبالله و رهبر قهرمان و شهید آن، عصارهی فضائل تاریخی و هویّتی لبنانند.
ما ایرانیها از زمانی دور با لبنان و امتیازهایش آشناییم؛ کسانی چون شهید محمّد بن مکّی عاملی، و علیّ بن عبدالعال کَرَکی، و شهید زینالدّین عاملی، و حسین بن عبدالصّمد عاملی، و پسرش محمّد بهاءالدّین، معروف به شیخ بهائی و غیر آنها از مردان علم و دین، ایران را در دولتهای سربداران و صفوی در قرنهای هشتم و دهم و یازدهم هجری از برکات دانش سرشار خود بهرهمند کردهاند.
اداء دِین به لبنان مجروح و خونین، وظیفهی ما و وظیفهی همهی مسلمانها است. حزبالله و سیّد شهید با دفاع از غزّه و جهاد برای مسجدالاقصیٰ و ضربه به رژیم غاصب و ظالم، در راه خدمتی حیاتی به همهی منطقه و همهی دنیای اسلام گام برداشتند. تکیهی آمریکا و همدستانش بر حفظ امنیّت رژیم غاصب، پوششی برای سیاست مهلک تبدیل رژیم به ابزار آنان برای در اختیار گرفتن همهی منابع این منطقه و استفاده از آن در درگیریهای بزرگ جهانی است. سیاست آنان، تبدیل رژیم به دروازهی صادرات انرژی از منطقه به جهان غرب و واردات کالا و فنّاوری از غرب به منطقه است و این یعنی تضمین موجودیّت رژیم غاصب و وابستگی کلّ منطقه به آن. رفتار سفّاکانه و بیمحابای رژیم با مبارزان، ناشی از طمع به چنین وضعی است. این واقعیّت به ما تفهیم میکند که هر ضربه به رژیم از سوی هر کس و هر مجموعه، خدمت به کلّ منطقه و بلکه به کلّ انسانیّت است.
یقیناً این رؤیای صهیونی و آمریکایی، خیالی باطل و ناشدنی است. رژیم، همان شجرهی خبیثهی کندهشده از روى زمین است که به گفتهی صدق الهی قرارى ندارد. این رژیم خبیث، بیریشه و مصنوعی و ناپایدار است و صرفاً با تزریق حمایتهای آمریکا خود را بِزحمت بر سر پا نگه داشته است؛ و این هم دیری نخواهد پایید؛ باذن الله.
دلیل واضح این ادّعا آن است که اکنون یک سال است که دشمن با هزینهکرد چندین میلیارد دلار در غزّه و لبنان و با کمک همهجانبهی آمریکا و چند دولت غربی دیگر در رویارویی با چند هزار مرد مبارز و مجاهد فیسبیلالله که محصور و ممنوع از هر گونه کمک از خارجند، شکست خورده و تنها هنرشان بمباران خانهها و مدرسهها و بیمارستانها و مراکز جمعیّتی غیر مسلّحین بوده است! امروز بتدریج خود باند جنایتکار صهیونیست هم به این نتیجه رسیدهاند که بر حماس و حزبالله هرگز پیروز نخواهند شد.
مردم مقاوم لبنان و فلسطین! مبارزان شجاع و مردم صبور و قدرشناس! این شهادتها، این خونهای بر زمینریخته، نهضت شما را سست نمیکند، [بلکه] استوارتر میکند. در ایران اسلامی در حدود سه ماه تابستانِ یک سال (سال ۱۳۶۰ هجری شمسی) چند ده شخصیّت برجسته و ممتاز ما ترور شدند که یکی از آنها شخصیّت بزرگی مثل سیّدمحمّد بهشتی بود، یکی رئیسجمهوری مثل رجائی و نخستوزیری مثل باهنر بود، علمائی از قبیل آیتالله مدنی و قدّوسی و هاشمینژاد و امثال اینها بودند. اینها هر کدام در سطح ملّی یا محلّی از ستونهای انقلاب به شمار میآمدند و فقدانشان چیز آسانی نبود؛ ولی انقلاب متوقّف نشد، عقبنشینی نکرد، بلکه سرعت گرفت.
امروز هم مقاومت در منطقه با این شهادتها عقب نخواهد نشست؛ مقاومت پیروز خواهد شد. مقاومت در غزّه چشم دنیا را خیره کرد؛ به اسلام عزّت بخشید. در غزّه، اسلام در برابر همهی شرارت و پلیدی سینه سپر کرده است. هیچ انسان آزادهای نیست که بر این ایستادگی درود، و بر دشمن سفّاک و خونآشامش لعنت نفرستد.
طوفان اقصیٰ و مقاومت یکسالهی غزّه و لبنان، رژیم غاصب را به جایی رساندند که مهمترین دغدغهاش، حفظ موجودیّت خود است؛ یعنی همان دغدغهای که این رژیم در سالهای اوّل ولادت نحسش داشت. این بدین معنی است که مجاهدت مردان مبارز فلسطین و لبنان توانسته است رژیم صهیونی را هفتاد سال به عقب برگرداند.
عامل عمدهی جنگ و ناامنی و عقبماندگی در این منطقه، «وجود رژیم صهیونیستی» و حضور دولتهایی است که ادّعا میکنند به دنبال فضای صلح و آرامش در منطقهاند. مشکل عمدهی منطقه، «دخالت بیگانگان» است. دولتهای این منطقه قادرند صلح و سلامت را در آن مستقر کنند. برای این هدف بزرگ و نجاتبخش، تلاش و مبارزهی «ملّتها» و «دولتها» لازم است. در این راه، خدا همراه رهروان است؛ و البتّه خدا بر پیروزى آنان سخت توانا است.
سلام خدا بر رهبر شهید نصرالله، و بر قهرمان شهید هنیّه، و بر فرمانده پُرافتخار سپهبد قاسم سلیمانی.
بیانات در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید و از دیدار این مجموعهی ارزشمندِ عزیز، بنده خیلی خوشوقت و خوشحالم. قبل از اینکه عرایض خودم را شروع کنم، یک جمله در مورد این برنامهی دوستان عرض بکنم. خب مطالب خیلی خوبی گفته شد، هم آنچه اوّل، آقای دکتر افشین به عنوان کارهایی که میخواهند انجام بدهند و برنامههای آیندهی خودشان ذکر کردند، انسان را خوشحال و امیدوار میکند، هم دقّتنظرها و حرفها و تحقیقها و پیشنهادهایی که این چند نفر برادران و خواهران عزیز اینجا گفتند، درخور تأمّل و توجّه و پیگیری است. خب حالا این حرفها گفته شد. من دو مطلب اینجا میخواهم عرض بکنم.
در مورد حرفهای معاون محترم رئیسجمهور، خب شما الحمدلله از نعمت جوانی برخوردارید دیگر و یکی از خصوصیّات جوانی همین است که ذهن فعّال میشود، کار میکند، هدفهای بزرگی را در فضا و در هوا و در آسمان اوّل و دوّم و سوّم در نظر میگیرد که خوب است؛ من یک ذرّه تردید در حُسن این کار ندارم، منتها یک نقصی در کار ما وجود دارد که ما طرح و برنامه و سیاست و پیشنهاد در مسائل گوناگون ــ همین مسائلی که دوستان گفتند ــ کم نداریم؛ آنچه کم داریم، «پیگیری» است؛ آنچه کم داریم، دنبال کردن است. رئیس تصمیم میگیرد، به معاون دستور میدهد، او هم میگوید، چَشم؛ معاون به مدیرکل دستور میدهد، او هم میگوید، چَشم؛ بعد از یک سال، نه رئیس از معاون میپرسد چه شد، نه معاون از مدیر میپرسد چه شد؛ لذا کار زمین میماند. این مطالبی که گفتید بسیار خوب بود، من صد درصد میپسندم و خرسند میشوم از شنیدنش امّا دنبال کنید؛ اینها دنبال کردن میخواهد. ببینید چه جوری میشود اینها را عملی کرد، تحقّق بخشید. این یک مطلب.
مطلب دوّم راجع به اظهارات این عزیزان جوانی است که آمدند اینجا صحبت کردند. خب، هفت نخبهی این کشور اینجا آمدند، راجع به موضوعات مختلف حرف زدند؛ این چیز کمی نیست. دربارهی مسائل گوناگون، از صنعت و اقتصاد و علوم انسانی و غیره و غیره، اینجا صحبت شد. اینها را چه کار کنیم؟ با حرفهای این حضرات چه جوری باید رفتار کرد، چه جوری برخورد کرد؟ من عرضم این است: من میگویم شما این حرفها را بگیرید ــ ممکن است بعضی از پیشنهادها غیر عملی باشد که همینجور هم هست، بعضی از نظرات و پیشنهادها غیر عملی است امّا خیلیهایش عملی است ــ ببینید این پیشنهاد مربوط به کدام مجموعهی دولتی یا غیر دولتی است؛ به عنوان معاون رئیسجمهور ــ معاونت رئیسجمهور جایگاه بالایی است ــ از خود رئیسجمهور هم کمک بگیرید، این را از آن دستگاه بخواهید. حالا مثلاً مسئلهی مَکران مطرح شد، یک پیشنهادی هم وجود دارد؛ خیلی خب، این پیشنهاد را چه کسی باید تحقّق [ببخشد]، با کدام دستگاه مرتبط است؛ آن را پیدا کنید؛ با خود پیشنهاددهنده هم در این زمینه مشورت کنید، بعد دنبال کنید تا تحقّق پیدا کند؛ وَالّا اینکه ما حرفهای خوب بزنیم و حرفهای خوب بشنویم، کار را به پایان نمیرساند. این عرایض ما.
از دوستانی که سخنان سنجیده و خوبی را اینجا بیان کردند، من از ته دل تشکّر میکنم. ما در این روزها عزاداریم؛ بخصوص بنده، بجد عزادار هستم. حادثهای که اتّفاق افتاد حادثهی کوچکی نیست؛ فقدان آقای سیّدحسن نصرالله حادثهی کمی نیست و جدّاً ما را عزادار کرده. من با اینکه این فضا، فضای عزای عمومی در کشور است و به معنای واقعی کلمه عزا است، این دیدار را به بعد موکول نکردم. این دیدار از قبل برنامهریزی شده بود، میشد بگوییم مثلاً هفتهی بعد انجام بگیرد؛ این کار را من نکردم؛ فکر کردم که این موضوع نباید عقب بیفتد؛ این جهتگیری، جهتگیری گرایش به نخبگی و نخبگانی، نباید عقب بیفتد؛ [لذا] جلسه را تشکیل دادیم. این تشکیل جلسه یک پیامی برای ما دارد؛ پیامش این است که ما گرچه در عزا هستیم، امّا عزای ما به معنی ماتم گرفتن و افسرده شدن و یک گوشه نشستن نیست؛ جنس عزای ما از جنس عزای سیّدالشّهدا (علیه السّلام) است؛ زنده و زندهکننده است. عزاداریم امّا این عزا ما را به حرکت و پیشرفت و شوق بیشتر به کار وادار میکند. من میخواهم این پیام را در دل و جان خودمان، به معنای واقعی کلمه نفوذ بدهیم، احساس کنیم عزاداریِ ما هم باید ما را به پیش ببرد. من البتّه در زمینهی مسائل لبنان و آنچه مربوط به این شهید بزرگ و عزیز است، عرایضی دارم که در آیندهی نزدیکی انشاءالله آنها را خواهم گفت.
در مورد بحث نخبگان، سه نکته را من در نظر گرفتهام که دربارهی هر کدام، بهاختصار چند جملهای را عرض میکنم. یک نکته عبارت است از توجّه به واقعیّت نخبگی در کشور: کشور ما از لحاظ وجود نخبگان و وضعیّت نخبگانی چه حالی دارد، چه وضعی دارد؟ آیا آنچه میگوییم و بعضی میگویند، مبالغهآمیز است یا نه؟ این یک نکته. علّت اینکه من این بحث را مطرح میکنم این است که بعضیها همچنان، مثل صد سال پیش و نود سال پیش، لیاقت و توانایی ایرانی را انکار میکنند؛ یا غفلت میکنند یا حتّی انکار میکنند. هنوز کسانی در کشور ما هستند که حاضر نیستند بپذیرند که در این فضا، در این زیستبومِ کنونیِ کشورِ ما اتّفاقات بسیار بزرگی ممکن است رخ بدهد که برای دنیا هم تازه باشد و جدید باشد؛ هنوز بعضی هستند که این را باور نمیکنند. من میخواهم چند کلمهای دربارهی این صحبت کنم.
نکتهی دوّم، راه حفظ و تکثیر و اثربخشی نخبگان است؛ چه کار کنیم که وجود نخبه، اثربخش بشود و تکثیر بشود، نخبهها زیاد بشوند و نخبهی ما، نخبه بماند و حفظ بشود؛ خودش و نخبگیاش. چند جملهی کوتاهی در این زمینه من یادداشت کردهام که عرض میکنم. مطلب سوّم، وظیفهی نخبگان است؛ بالاخره شماها نخبهاید، وظایفی دارید؛ آن وظایف هم باید گفته بشود، اگرچه نخبه قاعدتاً وظیفهی خودش را میداند.
در باب واقعیّت نخبگی، حرف من این است که ما باید قدر کشورمان را و تواناییهای ذهنی و فکری و هوشی کشورمان را که منجر به نخبگی میشود، بدانیم، بشناسیم و این داشته را شناسایی کنیم. یکی از بدترین آفتها برای یک انسان، یک فرد و یک جمع و یک کشور این است که داشتههای خودش را نشناسد. از سوی بدخواهان ما، بدخواهان این کشور سعی میشود که داشتههای ما را پنهان کنند یا انکار کنند؛ ما نباید این سعی آنها را بپذیریم، نباید تحمّل کنیم؛ باید سعی کنیم بعکس، داشتههای کشور را بشناسیم. یکی از مهمترین داشتهها، نخبه و زمینههای نخبهسازی است که زمینهی نخبهسازی عمدتاً زمینههای طبیعی است و بعد هم زمینههای اجتماعی و قراردادی و سازمانی و مانند اینها است.
به نظر من، مهمترین زمینهی نخبگی، «بهرهی هوشی» است؛ در این زمینه، کشور ما جزو کشورهای پیشرو دنیا است؛ ایران جزو کشورهای پیشرو دنیا است. یک گزارشی به دست من رسید که شماها هم قاعدتاً دیدهاید؛ یک گزارشی است از سوی یک مرکز بینالمللی مخصوص تست بهرهوریِ هوشیِ ملّتها که مرتّباً متوسّط بهرهی هوشی ملّتهای مختلفِ جهان را بهتفکیک تعیین میکند. این گزارش، گزارش بِروزشدهی سال ۲۰۲۴ است، آنطور که در این نوشتهای که به من داده شد وجود دارد. رتبهی ایران در بین آن ۲۳ کشوری که من در این فهرست دیدم ــ ممکن است همهی کشورهای دنیا را، دویستوخُردهای کشور را محاسبه کرده باشند؛ در این گزارشِ من، ۲۳ کشور اوّل دنیا بود ــ در [بین] این ۲۳ کشور، ایران کشور سوّم است. بعد از ایران ژاپن است، بعد سنگاپور است، بعد در ردیفهای بعدی کشورهای دیگر؛ مثلاً کانادا است، آلمان است، ایتالیا است، فرانسه است. فرانسه رتبهی نوزدهم است، انگلیس رتبهی بیستویکم است، هند رتبهی بیستوسوّم است؛ ما در این فهرست رتبهی سوّمیم؛ این پدیدهی بسیار مهم و قابل توجّهی است؛ این متوسّطِ بهرهی هوشی ملّت ایران است. عرض کردم که مهمترین زمینه و ظرفیّت برای نخبهسازی، بهرهی هوشی انسان است. البتّه بهرهی هوشی را باید فعّال کرد، باید به عمل آورد، زمینهها را باید برایش فراهم کرد، آنها هم در کنارش موجود است. خب این یک ثروت عظیمی است؛ اینکه در کشور ما متوسّط بهرهی هوشی اینقدر بالا است، چیز کمی نیست؛ این ثروت خیلی عظیمی است، ثروت انسانی فوقالعادهای است؛ این از همهی آنچه در کشور از معدن و منبع و موقعیّت جغرافیایی و غیره داریم، بالاتر است؛ نیروی انسانی.
البتّه قبل از انقلاب به این مسئلهی نخبگی و نخبهپروری اصلاً توجّه نمیشد؛ آنجا به چیزهای دیگری توجّه میشد. به بحث نخبه، نخبهی فکری و ذهنی توجّه نمیشد. بعد از انقلاب خب این کار شروع شد. در همان سالهای اوّل انقلاب که جوانها میدان پیدا کردند وارد عرصههای گوناگون بشوند، من رفته بودم جنوب؛ فکر میکنم شاید سال ۵۸، ۵۹ بود. آنجا جوانهای جهاد سازندگی، که تازه تشکیل شده بود، یک سیلو ساخته بودند؛ البتّه یک سیلوی کوچکی بود. سیلو ظاهراً یک فنّاوری پیچیدهای دارد. به من گفتند که ما میتوانیم برای ظرفیّت گندم کشور سیلو بسازیم؛ یعنی جوان، با این جرئت این ادّعا را میکرد. جوانها وارد میدان شدند ، بهشان میدان هم داده شد و به جایی رسیدند که حالا سیلو که هیچ، کارهای خیلی مهمتری را هم این جوانها، چه در جهاد، چه در غیر جهاد، انجام دادهاند. بعد از انقلاب به تواناییهای نخبگان جوان در کشور توجّه شد؛ منتها این به قدر کافی، به قدری که شایسته است، در کشور مشاهده نمیشود؛ بیش از این بایستی در این زمینه کار بشود.
ما در خیلی از جاها احتیاج داریم به همین مسائلی که شماها اینجا بیان کردید. شما مسئلهی آب را گفتید. ما در مسئلهی نفت، در زمینهی مسئلهی گاز، در مسئلهی انرژی هستهای، در مسئلهی نانو، در مسائل گوناگون، در دانشهای جدید مثل هوش مصنوعی و دیگر دانشها، احتیاج داریم به همین روحیه، به همین اقدام، به همین فکر، به همین توانایی و دانایی و پیگیری. باید نخبگان را وارد میدان کنیم؛ این یکی از کارهای مهم است. به نظر من این جزو کارهایی است که معاونت علمی رئیسجمهور میتواند انجام بدهد و اساساً ایجاد بنیاد نخبگان ــ که سالها پیش پیشنهاد شد، خوشبختانه مسئولین پذیرفتند و این بنیاد را تشکیل دادند ــ برای همین بود که نخبگان شناسایی بشوند و به کارهای مهم وادار بشوند. این مسئلهی اوّل که مسئلهی واقعیّت نخبگانی در کشور بود.
در باب حفظ و تکثیر نخبگان، من عرض میکنم برای اینکه ما نخبه را اوّلاً نخبه نگه داریم، ثانیاً کشور از او استفاده کند، بعد به امیدهای واهی به فکر فرار کردن از کشور و خروج از کشور نباشد، کارهایی باید انجام بگیرد؛ مهمترین کار این است که نخبه احساس کند وجودش در کشور اثرگذار است؛ نخبه دنبال این است دیگر. فرد نخبه، جوان نخبه مایل است که کشور از آن محصول ذهنی خودش و محصول علمی خودش استفاده کند. وقتی نخبه میآید داخل دانشگاه و با درِ بسته روبهرو میشود، میرود در فلان پژوهشگاه همینجور، در فلان دستگاه دولتی همینجور، این نخبه اگر هم در کشور بماند، دیگر نخبه نخواهد بود، میرود دنبال یک کار دیگری؛ نخبهای که برای امرار معاشش سراغ تاکسیرانی هم برود، احتمالاً ممکن است وجود داشته باشد! ما نباید بگذاریم نخبه احساس کند که وجودش بیاثر است؛ باید اثرگذاریِ خودش را احساس کند. فرض کنید حالا امروز مثلاً یک نخبهی فیزیک یا یک نخبهی ریاضی، به کجا باید مراجعه کند؟ میخواهد وجودش مؤثّر باشد دیگر؛ تحصیلات کرده و به رتبهی نخبگی رسیده؛ الان در کشور ما یک نخبهی ریاضی به چه کسی باید مراجعه کند تا کشور از وجود او، از دانش او، از نخبگی او، از ذهن او استفاده کند؟ البتّه اعتقاد خود من این است که اینجا هم معاونت علمی میتواند حلقهی وصل باشد که خوب است به این کار توجّه بشود و دنبال بشود. پس این مطلب اوّل: کلّ دستگاه ــ دستگاه دولتی و دیگر دستگاههای حکومتی ــ بایستی سعی کنند از نخبه استفاده کنند تا نخبه احساس کند وجودش مورد استفاده است.
دوّم: نخبه باید احساس کند که میتواند رشد کند. خیلی از جوانهای ما به نقاط خوب و مراتب خوب علمی دست یافتهاند، امّا قانع نیستند، مایلند تحقیق کنند، مایلند رشد کنند، مایلند دانش بیشتری پیدا کنند. تعداد زیادی از نخبههایی که از کشور خارج میشوند دنبال این مقصودند. این را نباید حمل کرد بر اینکه با کشور قهر کردهاند؛ نه، چون فرضشان این است که در فلان کشورِ دیگر ــ حالا این فرض واقعیّت دارد یا ندارد نمیدانم ــ بیشتر میتوانند تحقیق کنند، بیشتر میتوانند علمآموزی کنند. ما [باید] وسایل تحقیق را اینجا برایش فراهم کنیم و [برای این کار،] آزمایشگاهها، کارگاههای بزرگ، ارتباط با صنعت، ارتباط با کشاورزی، ارتباط با معدن لازم است. مِن باب مثال، این دانشجویی که مثلاً در رشتهی کشاورزی کار کرده، خب ممکن است در زمینهی بهرهوری از آب، بهرهوری از بذر و امثال اینها پیشنهادهایی داشته باشد؛ او باید بداند که میتواند اینها را [اینجا] به کار بگیرد و این با ارتباط با دانشگاه، با صنعت و مانند اینها فراهم میشود؛ طرحهای مهمّی را ممکن است ارائه بدهد. این هم یک مسئله است: راههای فراهم کردن امکانات تحقیق و افزایش علم.
یک عرصهی مهمّ دیگر برای نقشآفرینی نخبگان، تشکیل اندیشکدهها است که البتّه جز با کمک دولت و پشتیبانی دولت، فعلاً در کشور ما امکانپذیر نیست؛ حالا ممکن است در آینده جور دیگری بشود، امّا در حال حاضر اگر ما بخواهیم اندیشکدههای فعّال داشته باشیم، حتماً باید دولت کمک کند. این اندیشکدهها مجمع نخبگان هر رشتهای خواهد شد؛ این، آنها را دلگرم میکند، آنها را وادار به کار میکند. البتّه باز به نظر من حلقهی وصل این اندیشکدهها با دستگاههای ذیربط هم معاونت علمی رئیسجمهور است. البتّه باید دیوانسالاریها حذف بشود. ما در زمینههای گوناگون، کاغذبازی و دیوانسالاری زیاد داریم؛ یک جاهایی مضر است امّا مهلک نیست؛ در رابطهی با مزاج ظریف نخبگان، این کاغذبازیها مهلک است و پشت در نگه داشتنها و منتظر نگه داشتنها واقعاً بکلّی [آنها را] از پا میاندازد. این هم این [مطلب]. به نظر من معاونت محترم علمی از انبوه سرمایههای انسانی و زبده باید حدّاکثر استفاده را بکند.
موضوع سوّم در باب وظیفهی نخبگان. اوّلین سخن اینکه نخبه «مسئول» است. نخبه مثل همهی آحاد جامعه است: کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مَسئولٌ عَن رَعِیَّتِه؛(۲) شما هر جا هستید مسئولید. حالا یکی از عناصر مسئول در جامعه فرد نخبه است. فرد نخبه مسئولیّتش از آحاد متوسّط مردم بیشتر است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه از تفضّلات الهی بیشتر بهرهمند شده؛ شما هر مقداری که از تفضّلات الهی بیشتر بهرهمند میشوید، به همان اندازه مسئولیّتتان بیشتر میشود؛ [چون] قدرت پیدا میکنید، آبرو پیدا میکنید، علم پیدا میکنید، ثروت پیدا میکنید که اینها همه تفضّلات الهی است. ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَه؛(۳) اینها همه از خدا است؛ پس مسئولیّت را افزایش میدهد. بنابراین اوّلین سخن، مسئلهی مسئول بودن نخبگان است.
مطلب دوّم؛ یک وظیفهی مهمّی امروز در کشور وجود دارد و آن، «خیزش جدید علمی» است. ما چند سال قبل دیدیم که مسئلهی علم و پیگیری علم و عبور از مرزهای دانش و مانند اینها مطرح شد، استقبال شد، دستگاهها دنبال کردند، دانشگاهها دنبال کردند، دانشمندان دنبال کردند و اثر کرد. گفتند سرعت رشد علمی کشور مثلاً حدود سیزده برابر بیشتر از متوسّط دنیا است؛ [این] خیلی مهم است. سرعت پیشرفت اینقدر زیاد است. البتّه بنده همان وقت گفتم ما به این آمار مغرور نشویم؛(۴) چون خیلی عقبیم. سرعتمان را باید به همین کیفیّت حفظ کنیم؛ خب یک کمی افت کرد، به این شکل حفظ نشد. تحوّلات علم در دنیا خیلی سریع است. شما خودتان همه اهل علمید، میبینید دیگر که تحوّلات علمی دنیا چقدر سریع است. ما یک خیزش جدید نیاز داریم، یک حرکت جدید نیاز داریم، یک نهضت جدید علمی نیاز داریم؛ این کار را چه کسی باید بکند؟ شما نخبگان. البتّه دانشگاهها مسئولند، مراکز علمی گوناگون، پژوهشکدهها و امثال اینها همه مسئولند لکن عامل اصلی، فرد نخبه است. دنبال خیزش علمی باشید و این جهاد شما است. البتّه من جلوی انواع دیگر جهاد شما را نمیگیرم ــ مثل جهاد مالی، جهاد تبیینی و امثال اینها ــ لکن جهاد عمدهی شما نخبگان عبارت است از همین حرکت علمی و خیزش جدید علمی و پیدا کردن تفوّق علمی بر رقیبان و بدخواهان.
ما باید تفوّق علمی داشته باشیم؛ ما دشمن داریم. دلایلی دارد که حالا جای بحثش اینجا در این جلسه نیست؛ یعنی همهی کشورها، همهی ملّتها، رقبایی، بدخواهانی، دشمنانی دارند، و ما بیشتر از خیلی از کشورهای دیگر. باید با تفوّق علمی بر آنها غلبه پیدا کنیم، کمااینکه اگر در جایی غلبهای هم داشتیم، بر اثر همین تفوّق علمی و فنّاوری بوده. من اینجا یادداشت کردهام که برتری علمی و فنّاوری گاهی میتواند دست دشمن را از ضربه وارد کردن به جمعیّتهای بزرگی مثل غزّه و ضاحیه کوتاه کند. ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینهی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر میگذاشت، و میتوانست مانع از افروختن این آتشهای سوزندهی دلها و جانها بشود یا آنها را خاموش کند. حرکت علمی، تفوّق علمی، یک چنین چیزهایی هم دارد.
البتّه علیالعجاله هم توصیهی بعدی به نخبگان، «تشکیل شرکتهای دانشبنیان» است. تعداد شرکتهای دانشبنیان، آنچه در پایان برنامه(۵) پیشبینی شده، ظاهراً سی هزار است که خب با آن خیلی فاصله داریم. البتّه نشان افتخار شرکت دانشبنیان را نباید پایین آورد؛ نباید جوری عمل کرد، جوری شرکت تشکیل داد که به معنای واقعی کلمه دانشبنیان نباشد. بایستی به معنای واقعی کلمه دانشبنیان باشد و سختگیریهای لازم در ارزیابیها انجام بگیرد، امّا تعداد باید زیاد بشود؛ این کار نخبگانی است.
عرایض من تمام شد. به مسائل غزّه و لبنان، همانطور که عرض کردم، انشاءالله خواهم پرداخت اگر عمری باقی باشد. فقط یک کلمه من عرض بکنم و آن، این است که در این منطقهی ما، اساس مشکل ــ که این درگیریها و جنگها و نگرانیها و دشمنیها و مانند اینها را به وجود میآورد ــ ناشی از حضور همان کسانی است که دم از صلح و آرامش منطقه میزنند؛ یعنی آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی. اینها اگر شرّشان را از این منطقه کم بکنند، بدون شک، این درگیریها، این جنگها، این برخوردها بکلّی از بین خواهد رفت و کشورهای منطقه میتوانند خودشان را اداره کنند، منطقهشان را اداره کنند، با هم با صلح و سلامت و عافیت زندگی کنند. یک روز یک کشوری را تحریک میکنند، یک کسی مثل صدّام را تحریک میکنند، آنجور قضایای سخت و تلخ به وجود میآید؛ یک روز او نیست، پشتیبانهایش هم نیستند، محبّت بین دو کشور میشود مثل راهپیمایی اربعین که خود شماها از نزدیک دیدهاید؛ یعنی مسئله اینجوری است، و با دیگر کشورها هم همینجور است. حضور خود آن کسانی که امروز دم از آرامش منطقه میزنند و دروغ میگویند، اساس اصلی مشکلات این منطقه است. ما امیدواریم که به توفیق الهی، با همّت بلند ملّت ایران و با کمک از الهامات انقلاب اسلامی و با همکاری دیگر ملّتها، شرّ دشمنان را از این منطقه انشاءالله کم کنیم.
بیانات در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. مطالب خوبی را برادران و خواهران مطرح کردند که بعضی مربوط میشود به همین مجموعهی مربوط به خاطرات جنگ و مسائل دفاع مقدّس که آن حضرات دنبال کنند؛ بعضی هم مربوط به دستگاههای دولتی است و برادران دفتر ما هم دنبال کنند که این چیزهایی که گفته شد، مورد بررسی قرار بگیرد و آنچه عملی و مفید است انشاءالله تحقّق پیدا کند.
اینکه بالخصوص پیشکسوتان در هفتهی دفاع مقدّس مورد توجّه قرار میگیرند، به خاطر ارزش پیشکسوتی و پیشگامی در حوادث مهم است: سابِقوا اِلیٰ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم؛(۲) سبقت گرفتن و گام نهادن در راههای نرفته یک ارزش است. البتّه هفتهی دفاع مقدّس متعلّق به همهی رزمندگان و مجاهدان و شهدا و خانوادههای آنها و مانند اینها است، لکن پیشکسوتان و کسانی که زودتر و سریعتر و جدّیتر وارد میدان شدند، یک ارزش مضاعفی دارند. پیشکسوت چه فرمانده باشد، چه رزمندهی عادّی باشد، چه پزشک باشد، چه امدادگر باشد، چه جهادگر باشد، چه پشتیبانیکننده باشد، همهی اینها مشمول این تمجید و احترام ویژه هستند؛ انواع و اقسام این پیشکسوتها را ما در دوران اوّل دفاع مقدّس دیدهایم و نقشآفرینی آنها را هم مشاهده کردهایم.
مطلبی که خوب است امروز ما برای موضوع دفاع مقدّس برای مخاطب مطرح کنیم، عمدتاً دو مسئله است؛ البتّه یک مسئلهی سوّمی هم هست که من نمیرسم امروز دربارهی آن صحبت کنم. یکی از آن دو موضوع اساسی «چرایی» جنگ هشتساله است. نسل جوان ما که دوران جنگ را و دوران انقلاب را درک نکردهاند، بدانند که اصلاً چرا جمهوری اسلامی وارد یک نبردی شد که هشت سال طول کشید؛ هشت سال زمان کوتاهی نیست [که در آن] همهی ارکان کشور و امکانات کشور در خدمت دفاع از کشور قرار میگیرد. علّت ورود ما در جنگ چه بود؟ این را بدانیم. من امروز چند کلمه دربارهی این صحبت میکنم.
موضوع دوّمی که باید مورد توجّه قرار بگیرد برای مخاطبِ امروز، گزارشگونهای از جنگ است؛ گزارش جنگ. من امروز دربارهی گزارش هم چند کلمهای عرض میکنم. البتّه در حالی که ما داریم صحبت میکنیم، شما عزیزانی که در این جلسه تشریف دارید و جمعیّت انبوه زیادی که از راه دور دارند میشنوند این حرفها را، مخاطب سخنان فعلاً شما هستید، لکن مخاطب این سخنان فقط هم شما نیستید، [بلکه] نسل جوان، نسل جوان آینده، فرزندان شما، همه دربارهی این موضوعات بایستی فکر کنند، کار کنند، درس بگیرند. این دو موضوعی است که من دربارهاش چند کلمهای عرض خواهم کرد. یک موضوع سوّم مهمّی هم وجود دارد که من امروز نمیرسم دربارهی آن صحبت کنم و آن، عواید و نتایجی است که بر این دفاع مقدّس مترتّب شد. خوشبختانه این حضراتی که اینجا صحبت کردند، بعضیهایشان یک اشارهای به این موضوع کردند.
امّا مسئلهی چرایی: «چرا این جنگ آغاز شد؟». من عرض میکنم انگیزهی حملهی به مرزهای ایران انقلابی مخصوص صدّام و حزب بعث نبود. شاید بتوان گفت که انگیزهی سردمداران نظم جهانیِ آن روز از صدّام برای حملهی به مرزهای ایران بسیار بیشتر، و حدّاقل به اندازهی او بود. یعنی آن روز دو قدرت بزرگ در دنیا بودند و هر کدام دنبالههایی داشتند؛ آن دو قدرت، آمریکا بود و شوروی سابق؛ دنبالهی هر کدام هم یک مجموعههایی ــ دولتهایی، نظامهای سیاسیای ــ بودند؛ تقریباً همهی اینها در این قضیّه انگیزه داشتند. جمهوری اسلامی، ایران اسلامی برای اینها یک عنصر غیر قابل تحمّل بود؛ چرا؟ سؤال این است: چرا ایران اسلامی غیر قابل تحمّل بود؟ ما که آن روز علیه کسی اقدامی نکرده بودیم. حالا امروز به ما میگویند شما به فلان جا موشک دادید، به فلان جا پهپاد دادید، [امّا] آن روز که این حرفها نبود؛ [پس] علّت دشمنی چه بود؟ این، آن نکتهی اصلی است. علّت این بود که در این نقطهی حسّاس دنیا یک انقلاب مردمی بینظیر به وجود آمده بود و تفکّر نوینی را برای ادارهی جهان ارائه کرده بود؛ نظم حاکم آن روز بر جهان، این تفکّر نوین را نمیتوانست تحمّل کند؛ مسئله این بود. آن روز جهان، جهان سلطه بود؛ البتّه امروز هم هست لکن آن روز سخنی، فریادی، موضع صریحی در مقابل این نظم باطل و نابودکنندهی فضیلتها وجود نداشت؛ نظم جهان، نظم سلطه بود.
«نظام سلطه» یعنی چه؟ یعنی دنیا به دو بخش تقسیم میشود: بعضی کشورها سلطهگرند، بعضی کشورها سلطهپذیرند؛ شقّ سوّمی ندارد. جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی یک فریاد صریح علیه این نظم بود: «یعنی چه؟ چرا باید سلطهگری وجود داشته باشد؟ چرا باید فلان کشور، صرفاً به این دلیل که مثلاً دارای فلان تجهیزات پیشرفتهی نظامی است، حق داشته باشد نظر خود را، فرهنگ خود را، خواستهی خود را بر مجموعهای از کشورها تحمیل کند؟ چرا؟». جمهوری اسلامی سخن جدیدی در قبال این نظم باطل بود و زورگویان عالم، سلطهگران عالم، این را تحمّل نمیکردند؛ میدانستند که این حرف، این فکر، خاصیّتش توسعه یافتن در دنیا است ــ درست فهمیده بودند ــ و توسعه یافت؛ این فکر در دنیا توسعه یافت و ملّتها را جذب کرد که بعد، من یک کلمه دربارهی جاذبههای این حرکت هم عرض خواهم کرد.
همهی اینها ــ چه آمریکا، چه شوروی، چه کشورهای ناتو که دنبالهرو آمریکا بودند، چه کشورهای پیمان ورشو که دنبالهرو شوروی بودند ــ منتظر یک فرصت بودند، صدّام آن فرصت را برای اینها فراهم کرد؛ آدم جاهطلب، قدرتطلب، طمّاع، پُررو، وقیح، ظالم، بیملاحظه، دم دست ایران، پشت مرزهای ایران؛ این را تحریک کردند و به کشورمان حمله کرد. امروز بعضیها از داخلِ خودمان جمهوری اسلامی را ملامت میکنند که «جمهوری اسلامی با دنیا بد است، با دنیا قهر است»؛ این خلاف واقع است؛ چنین چیزی نیست. اگر منظور این است که ما با دنیا کار سیاسی، کار اقتصادی، تعامل یا رفتوآمد نداریم، خب واضح است که این خلاف واقع است؛ ما امروز با مجموعههایی کار میکنیم، رفتوآمد داریم، تعامل داریم، تجارت داریم که بیش از نیمی از مردم دنیا، در این مجموعهها و در این کشورها زندگی میکنند. این هوچیبازیهایی که گاهی از بعضیها مشاهده میشود که «با همه قهریم، با همه بدیم»، نه، با همه قهر نیستیم، بد نیستیم؛ اگر مراد این است، درست نیست. اگر مقصود این است که ما با نظم سیاسی نظام سلطه مخالفیم، بله، این درست است.
امروز هم مثل همان اوّل انقلاب، ما با نظام سلطه مخالفیم، با تسلّط آمریکا مخالفیم. امروز دیگر شوروی وجود ندارد، امّا آمریکا در رأس کشورهای غربی و یکّهتازند؛ میبینیم نتایج کارهایشان را: جنگهایی که راه میافتد، ظلمهایی که میشود، تبعیضهایی که صورت میگیرد، ملّتهایی که زیر فشار قرار میگیرند؛ ما با اینها مخالفیم، صریحاً هم مخالفت خودمان را ابراز میکنیم. این وضعیّتی است که آن روز وجود داشت، امروز هم وجود دارد؛ [امّا] آن روز انگیزهی حملهی به مرزهای ایران شد، و امروز به برکت ایستادگی ملّت ایران، به برکت حضور قدرتمندانهی ملّت ایران در صحنههای مختلف، آن جرئت را دیگر ندارند که به مرزها حمله کنند، و جور دیگری مشغول موذیگری و مشغول دشمنی کردن و عنادند.
البتّه اینکه من گفتم کسی در مقابل آن نظم ایستادگی نمیکرد، قبل از جمهوری اسلامی سالهایی بود که جنبش عدم تعهّد بود، ما هم اوّلِ انقلاب وارد این جنبش شدیم، تا الان هم این جنبش هست؛ منتها همان کشورهایی که در جنبش عدم تعهّد عضو بودند ــ حدود صد و خردهای کشور ــ سران بسیاری از آنها زیر نفوذ همین ابرقدرتها بودند! بعضی زیر نفوذ آمریکا، بعضی زیر نفوذ شوروی؛ بعضی زیر نفوذ بودند، بعضی از ترسشان اطاعت میکردند؛ از وحشیگری این قدرتهای بزرگ میترسیدند. در یکی از اجلاسهای عدم تعهّد، بعد که بنده آنجا سخنرانی کرده بودم، رئیسجمهور یک منطقهای در دنیا به من گفت همه از آمریکا میترسند، جز شما؛ بعد، سرش را آورد نزدیک و گفت من هم میترسم از آمریکا! میترسیدند؛ بنابراین آن صدایی که با صراحت در قبال نظم غلط جهانی بلند شد، صدای انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بود؛ مرکزش هم ایران اسلامی بود که با آن مخالف بودند؛ آن روز هم مخالف بودند، امروز هم مخالفند؛ مسئله این است؛ این را ما باید از بن دندان درک کنیم؛ بعضی این را درک نمیکنند. مسئله، مسئلهی انرژی هستهای و حقوق بشر و حقوق زن و این حرفها نیست؛ اینها بهانه است. مسئله، مسئلهی آوردن سخنی نو در قبال نظم باطلِ فاسدِ تبعیضآمیزِ جهانی است که امروز بر دنیا حاکم است؛ مسئله این است؛ با این دعوا دارند، با این مخالفند. و این مخالفت برطرف نمیشود تا وقتی که جمهوری اسلامی و ملّت ایران حرف زور آنها را قبول کنند، که قبول هم نخواهند کرد.
گفتم «جاذبههای جمهوری اسلامی»؛ این تأثیر زیادی داشت؛ یعنی اینها را به وحشت میانداخت. دو جور جاذبه در جمهوری اسلامی بود و هست و باید این دو جور جاذبه حفظ بشود؛ [چون] ملّتها را به خودش جذب میکند: یک جاذبهی سیاسی، یک جاذبهی معنوی. جاذبهی سیاسی عبارت بود از همین ایستادگی در مقابل نظم غلط جهانی؛ این جاذبهی سیاسی دارد. ملّتها برعکس قدرتها، برعکس دولتها، دلشان به این جاذبهی سیاسی گرایش دارد؛ اینکه احساس میکنند در دنیا یک نظامی وجود دارد که با این نظم غلط جهانی، با این زورگوییها و دخالتهای قدرتها مخالف است، دل اینها را جذب میکند. شما میبینید، رؤسای جمهور ما به هر کشوری از کشورهای اسلامی که مسافرت کردند، ملّتها از اینها استقبال کردند، به اینها توجّه نشان دادند، اظهار ارادت کردند؛ [این] به خاطر همین است. در این زمینه حرف زیاد است. این جاذبهی سیاسی.
جاذبهی معنوی هم همین توجّه به ایمان الهی، ایمان دینی در نظام اسلامی است؛ این جاذبه دارد، این خیلی جاذبه دارد. در این دنیای مادّی، جوانها در همین کشورهای بهاصطلاح پیشرفته و متمدّن، احساس پوچی میکنند. این را امروز دانشمندان و متفکّران خود آنها هم دارند بیان میکنند؛ احساس پوچی میکنند، احساس بیفایدگی میکنند، روزبهروز خودکشیها زیادتر میشود. ایمان دینی به آنها احساس پناه میدهد، دل آنها را گرم میکند؛ خاصیّت احساس دینی این است. این هم در جمهوری اسلامی یک جاذبه است.
بنابراین علّت پدید آمدن این حملهی نظامی، تهاجم نظامی به کشور ما، به مرزهای ما که به دفاع مقدّس هشتساله انجامید، اینها است؛ مخالف بودند. جاذبههای جمهوری اسلامی اینها را میترسانْد، سخن نوِ جمهوری اسلامی اینها را برمیآشفت، این بود که این حمله را انجام دادند؛ هشت سال کشور را مشغول کردند. این، آن مطلب اوّل. البتّه این [مطلب،] جای حرف، زیاد دارد؛ جا دارد کسانی که اهل فکرند، اهل قلمند، در این زمینه بگویند، بنویسند، کار کنند، تبیین کنند.
و امّا مطلب دوّم: گزارش حادثهی جنگ. دو گزارش وجود دارد؛ دو جور گزارش از جنگ میشود داد: یک گزارش، که بنده از آن تعبیر میکنم به توصیف، «گزارش توصیفی»، یک جور گزارش است که گزارشِ شکلیِ جنگ است: جنگ چه جوری آغاز شد، چه جوری ادامه پیدا کرد، به کجا منتهی شد، وضعیّت دو طرف چگونه بود؛ این یک جور گزارش است؛ گزارش توصیفی. یک جور گزارش دیگری هست که آن به نظر من مهمتر است: گزارش تبیینی است؛ باطن جنگ را، باطن جبهه را، روح جبهه را برای ما روشن میکند و بیان میکند. جوانِ امروز احتیاج به اطّلاع در هر دو زمینه دارد که باید کار بشود. من همینطور اشاره میکنم و فقط سرفصلها را میگویم؛ باید روی اینها کار بشود، تلاش بشود؛ البتّه بحمدالله کارهای خوبی هم شده، باید ادامه پیدا کند.
امّا قضیّهی گزارش توصیفی جنگ این است: یک ارتش مهاجمی وجود داشت که به مرزهای ما هجوم آورد؛ یک طرف، طرف مهاجم بود با تجهیزات کامل، و برنامهی از پیش فراهمشده. آن که میخواهد حمله کند به مرزهای ما، از پیش مینشیند برنامهریزی میکند دیگر؛ برخلاف ما که مورد حمله قرار میگیریم، غافلگیر میشویم؛ هیچ برنامهای نداریم؛ آن هم اوّل انقلاب. او با برنامه وارد میدان میشود؛ تجهیزاتش کامل است، سازماندهیاش منظّم است، برنامهاش از پیش آمادهشده است، پشتیبانیهایش به طور مستمر وجود دارد، سازمان مهندسی قوی دارد، ارتباطات مستحکمی دارد، سلاحهای روز دارد؛ آن روز بهترین تانکها، بهترین هواپیماها را همین ارتش صدّام در اختیار داشتند. پول بیحساب، پول بیحساب! رقمهای میلیاردی در اختیارشان بود؛ همینهایی که میدانید و میشناسید، میدادند. آمریکا، شوروی، اروپا همراهی کامل میکردند، پشتیبانی میکردند، هر چه لازم داشت میدادند؛ سلاحهایی که فرسوده میشد عوض میکردند. دولت فرانسه بهترین هواپیماهای خودش را، جنگندههای خودش را در اختیار صدّام گذاشت. دولت آلمان موادّ شیمیایی مورد نیاز صدّام را در اختیارش گذاشت. دولت آمریکا به طور مستمر اطّلاعرسانیهای میدان جنگ را در اختیارش میگذاشت. دولتهای همسایه هم که پول و امکانات در اختیارش میگذاشتند. این حاشیهی خلیج فارس یک مسیری بود که به طور دائم کامیونها و تریلیهای حامل سلاح و تجهیزات و امکانات میرفتند عراق. یک طرف اینجوری بود؛ طرف مهاجم وضعش اینجوری بود. من در یک گزارشی خواندم که تعداد هواپیماهای جنگندهی صدّام بعد از جنگ بیشتر بود از تعداد هواپیماهایش در اوّل جنگ! با اینکه اینهمه هواپیمای او ساقط شده بود امّا تعداد هواپیمایش بعد از جنگ بیشتر بود؛ یعنی همینطور مرتّب و پشت سر هم به او کمک شده بود و داده بودند. این، طرف مهاجم.
طرف مورد تهاجم، یعنی ما، درست نقطهی مقابل؛ تجهیزاتمان ناقص، دستمان خالی، تجهیزاتمان بیجایگزین. اوّلِ جنگ تعدادی از تانکهای لشکر ۹۲ را که مقابل دشمن بود، آمدند غارت کردند بردند تصرّف کردند، هیچ چیز جایش نیامد. بنده رفتم اهواز، یک تیپّ لشکر ۹۲ حدود پانزده شانزده تانک داشت، [در حالی که از لحاظ] سازمانی باید بیش از پنجاه تانک داشته باشد! اینجوری بود، چیزی جایگزین نمیشد؛ هر چه از دست میدادیم رفته بود، تمام شده بود! سازمانهای رزمیمان دستخورده بود. سازمان ارتش از زیر بار جنگ آمده بود بیرون؛ خیلی از فرماندهان عالی ارتش تسلّط به داشتههای ارتش نداشتند. مرحوم شهید فلّاحی، مرحوم ظهیرنژاد ــ که اینها رؤسای ارتش بودند ــ از خیلی از چیزهایی که در ارتش بود اطّلاع نداشتند؛ علّتش هم این بود که اینها قبل از انقلاب منطقهی مدیریّتشان یک منطقهی خیلی محدودی بود؛ حالا شده بودند در رأس این ارتش. سپاه هنوز سازماندهی درستی نگرفته بود. اوّل جنگ سپاه سازمان تیپّی نداشت؛ گردانهای دویست سیصد نفره تشکیل میشد با یک شکل محدودی، با امکانات محدودی. اینها گاهی اوقات حتّی سلاح انفرادی هم نداشتند؛ دیده بودیم ما یک جاهایی که سلاح انفرادی هم به قدر کافی نداشتند! این طرفِ مورد تهاجم اینجوری بود.
خب، نتیجه باید چه میشد؟ طبق موازین عادّی و قواعد عادّیِ مادّی باید نتیجه این میشد که آن طرف مقابل، همانطور که پیشبینی کرده بود، ظرف یک هفته، حدّاکثر چند هفته، از خوزستان عبور میکرد و وارد قلب کشور میشد و میآمد طرف تهران؛ [امّا] اینجوری نشد. همین نیروی کمتوان، از بعد از حدود یک سال از شروع جنگ، فتوحات و درخششهای خودش را نشان داد؛ پیدرپی ضربات مهلک بر آن ارتش مجهّز و پولدار و برخوردار از همهی پشتیبانیها وارد کرد؛ آخرش هم بعد از هشت سال، آن ارتش را با سرافکندگی از مرزها بیرون کرد. این، توصیف جنگ در طول هشت سال؛ خلاصهاش این است. حالا [اینکه] عامل اصلی در این پیشرفت و در این پیروزی چه بود، اینها دیگر حرفهایی است که در اختیار شماها هست و میدانید؛ ایمان، مجاهدت و عواملی مانند اینها.
امّا آن گزارش بعدی که گزارش تبیینی است، به نظر من مهمتر است. در گزارش تبیینی، ما میگوییم این جنگ فقط برای دفاع از خاک وطن نبود. البتّه دفاع از وطن یک ارزش است ــ در این تردیدی نیست ــ امّا مسئلهی این جنگ از این حرفها بالاتر بود؛ دفاع از اسلام بود، عمل کردن به دستور قرآن بود. این جنگ در مسیری قرار داشت که به آن مسیر، در تعبیرات دینی و ادبیّات دینی، گفته میشود «جهاد فی سبیل الله»؛ دفاع مقدّس، جهاد فیسبیلالله بود. دفاع مقدّس، انقلاب را زنده نگه داشت، اسلام را زنده نگه داشت، ملّت ایران را عزیز کرد، روح معنوی را در کشور ترویج کرد، جوهر واقعی انسانی و ایمانی را در جوانها زنده کرد؛ جوانهایی که رفتند در میدان جنگ، از یک آدم معمولی تبدیل شدند به یک ولیّ الهی؛ مردانی که با یک نگاه ساده و معمولی به مسائل دینی وارد میدان جنگ شدند، مثل یک عارف الهی و معنوی از میدان جنگ بیرون آمدند. امام بزرگوار ما یک عارف بزرگ بود، یک انسان والا بود؛ ایشان خطاب به خیلی از بزرگان، به طور عام، گفت هفتاد سال عبادت کردید، خدا قبول کند از شما، بروید یک مقدار هم وصیّتنامهی شهدا را بخوانید! یعنی این جوانی که وارد جبهه شده و مدّتی در جبهه جهاد کرده و جان خودش را کف دستش گرفته و برای خدا حرکت کرده، راه هفتادسالهی آن مرد عارف عالِم ملّا را در مدّت کوتاهی طی کرده؛ مضمون حرف امام این است.
این، باطن دوران جنگ ما است. هدف، اسلام بود؛ لذا سرتاسر جبهه عبادتگاه بود. همهجور آدمی هم در این حرفِ کلّیِ «عبادتگاه کردن میدان جنگ» شرکت داشتند. نصفهشب رفته بودیم از منطقه بازدید میکردیم، من دیدم یک افسر ارتشی یا درجهدار ارتش، کنار تانک ایستاده بود و نماز شب میخواند! از نماز شب یک ارتشی مثلاً در کنار گردان تانکش، تا مجلس توسّل پُرروح پُرشور بچّههای سپاه و بسیج در قرارگاههایشان، آنجاهایی که حضور داشتند، تا التماس یک افسر ارتشی برای رفتن در گروههای جهادی شبانهی شهید چمران. همان روزهای اوّل [جنگ]، ما تازه رفته بودیم اهواز، یک شب یک افسری آمد پیش من ــ سرهنگدوّم بود یا سرگرد بود؛ یادم نیست ــ گفت من یک درخواستی دارم؛ من اوّل خیال کردم ایشان میخواهد درخواست کند که مثلاً در شهرم گرفتاری دارم، به من مرخصی نمیدهند؛ اوّل اینجوری خیال کردم؛ بعد، به من گفت درخواست من این است شبها که شهید چمران با یک گروهی میروند شکار تانک ــ به تعبیر خودشان ــ اجازه بدهند من هم جزو این گروه بروم؛ یعنی یک مرد مثلاً حدود چهلوچندساله، پنجاهساله التماس میکند که اجازه بدهید که با این جوانها، دُوروبَر چمران شبانه بروند با آرپیجی مثلاً فرض کنید تانک بزنند؛ این را بگذارید در کنار آن نوجوانی که سنّش را در شناسنامه زیاد میکند، برای اینکه بتواند برود جبهه؛ یا گریه میکند، التماس میکند به پدرش یا مادرش که اجازه بدهند، امضا بدهند که او برود جبهه؛ اینها را ما داشتیم. نمازهای با خشوع، گریههای نیمهشب، خدمات بیریا؛ یا فرماندهی که نصفهشب بلند میشود میآید کفش رزمندههای خودش را واکس میزند، لباسهایشان را میشوید؛ در هیچ ارتشی در دنیا، در هیچ میدان جنگی این چیزها وجود ندارد؛ این مخصوص جمهوری اسلامی است. در لحظات آخر زندگی، آب را نمیخورد برای اینکه رفیق تشنهاش با تشنگی شهید نشود؛ آب را به او حواله میدهد و خودش تشنه شهید میشود. اینهایی که در تاریخ خواندیم، در این جنگ از نزدیک یا دیدیم یا از کسانی که دیده بودند شنیدیم.
در زیر گلولهباران دشمن، جوانی [که بعد] شهید [شد] وصیّتنامه مینویسد، در وصیّتنامه دربارهی حجاب سفارش میکند؛ یعنی معنویّت و تشرّع و دلبستگی به حکم اسلامی و ایمان اسلامی در این حد است. به نظر من، این گزارش از جنگ، این نگاه به جنگ مهمتر از آن گزارش توصیفی است. اینجا است که خدای متعال قدرت خودش را در پیروزی بندگان صالح خودش نشان میدهد؛ اینجا است که معلوم میشود که ارادهی الهی برای بندگان صالح «اِنَّ الاَرضَ لِلّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه»(۳) است؛ بندگان صالح خدا مورد حمایت الهی قرار میگیرند. سختی میکشند ــ در دفاع هشتساله ملّت ایران خیلی سختی کشیدند؛ جوانها، خانوادهها، پدرها، مادرها، همسرها سختی کشیدند ــ امّا خدای متعال به دنبال این سختیها عزّت داد، پیروزی داد، نصرت داد.
خب این دو نوع گزارش هر دو باید ثبت بشود، ضبط بشود. یک عدّهای اینها را میدانند، دیدهاند، خبر دارند، بیان کنند؛ یک عدّهای هم اینها را تبدیل کنند به محصولات جذّاب که البتّه مقداری این کارها انجام گرفته. من سال گذشته گفتم آن مقداری که انجام گرفته باید صد برابر بشود؛(۴) واقعش هم همین است؛ ما در این زمینهها کمکار هستیم. در همان دوران انقلاب، در همان دوران جنگ اگر ما امکانات تبلیغی داشتیم، پیشرفتهای کشور خیلی بیشتر از این چیزی که انجام گرفت، انجام میگرفت. ما امکانات تبلیغی محدودی داشتیم؛ بعکس، دشمن امکانات تبلیغی نامحدودی داشت؛ امروز هم تقریباً همینجور است. امروز هم ما هر چه میتوانیم بایستی امکانات را بیشتر کنیم. خب این مربوط به دفاع مقدّس.
امروز یک واقعهی مشابهی در لبنان و فلسطین در حال انجام است. این حوادث لبنان و فلسطین هم مثل حوادث جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس ما است؛ این هم جهاد فیسبیلالله است. یک کشور اسلامی، یعنی فلسطین، به وسیلهی خبیثترین کفّار عالم غصب شده؛ حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند؛ مسجدالاقصیٰ را برگردانند. اینجا یک حرکت الهی دارد انجام میگیرد؛ مردم فلسطین و غزّه که دارند به معنای واقعی کلمه مجاهدت میکنند، در واقع دارند جهاد فیسبیلالله میکنند. آن کسانی که به اینها کمک میکنند، کمک به جهاد فیسبیلالله میکنند؛ حزبالله لبنان که به خاطر غزّه سینهی خودش را سپر میکند و در معرض این حوادث تلخ قرار میگیرد، دارد جهاد فیسبیلالله میکند.
در این نبرد هم دشمن کافر و خبیث از بیشترین تجهیزات برخوردار است؛ آمریکا پشت سرش است. آمریکاییها میگویند ما دخالتی نداریم، خبر نداریم؛ خلاف واقع میگویند؛ هم خبر دارند، هم دخالت دارند، هم به پیروزی رژیم صهیونیستی احتیاج دارند. همین دولت کنونی آمریکا، برای انتخاباتی که در پیش دارند، احتیاج دارد که نشان بدهد که از رژیم صهیونیستی حمایت کرده و آن را پیروز کرده. البتّه به آراء مسلمانهای آمریکا هم احتیاج دارند، لذا تظاهر میکنند که دخالتی ندارند؛ [امّا] دخالت دارند. پس دشمن از پول، از سلاح، از امکانات، از تبلیغات جهانی برخوردار است؛ طرف مقابل، مؤمنین، مجاهدین فیسبیلالله، عُشری از اعشار(۵) آن امکانات را هم ندارند امّا در عین حال، آن کسی که پیروز است، طرفِ مجاهدِ فیسبیلالله است؛ مقاومت فلسطین پیروز است، حزبالله پیروز است. تا امروز هم این پیروزی مال طرف حزبالله و نیروهای مقاومت بوده؛ دلیلش، کشتار مردم است. اگر رژیم صهیونی خبیث توانسته بود نیروهای مبارز را، چه در غزّه، چه در کرانهی باختری، چه در لبنان، شکست بدهد، احتیاج نداشت صورت خودش را در دنیا اینجور سیاه و کریه نشان بدهد و این جنایات را علیه خانه و مدرسه و بیمارستان و فرزند و کودک و زن انجام بدهد. نتوانسته؛ چون نتوانسته بر نیروی مقاومت پیروز بشود، ناچار است، ناگزیر است که تظاهر به غلبه بکند با زدن زنها و کودکان و مردم بیدفاع و ماشین در جادّه و مدرسه و بیمارستان؛ پس تا الان هم او شکست خورده.
بله، ضربه وارد میکنند؛ کسانی از عناصر مؤثّر و ارزندهی حزبالله را به شهادت رساندند که بلاشک، این خسارت بود برای حزبالله، امّا این خسارتی نبود که حزبالله را از پا بیندازد؛ استحکام سازمانی و انسانی حزبالله بسیار بیشتر از این حرفها است؛ آنها، اقتدارشان، تواناییشان، استحکامشان خیلی بیشتر از این حرفها است که با این شهادتها ضربهی اساسی بخورند. بله، البتّه از دست دادن یک نفر، بخصوص اگر فرمانده باشد و سابقهی جهاد فیسبیلالله داشته باشد، خسارت است؛ در این شکّی نیست. بنابراین، هم تا امروز اینها پیروز شدهاند، هم به توفیق الهی، به حول و قوّهی الهی، پیروزی نهایی در این نبرد متعلّق به جبههی مقاومت و جبههی حزبالله خواهد بود.
آخرین عرض من در این صحبت امروز، این است که میگویم رزمندگان ما، مجاهدان ما، برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملّت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیلهی افراد نفوذی، به وسیلهی انسانهای فریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانهی دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظّفند. در وزارت آموزشوپرورش باید مراقبت کرد، در صداوسیما باید مراقبت کرد، در مطبوعات باید مراقبت کرد، در وزارت علوم و وزارت بهداشت ــ که محلّ تربیت جوانها است ــ باید مراقبت کرد. آنجا دشمن به وسیلهی رزمندگان ما شکست خورد، نباید گذاشت آن دشمن شکستخورده، در داخل کشور، با انحاء حیلهها و ترفندها کار خودش را دنبال کند و انجام بدهد.
امیدواریم خدای متعال همهی مسئولین ما، همهی مردان و زنان ما، همهی فعّالان بخشهای مختلف ما را با هشیاری کامل در مقابل توطئهی دشمن نگه دارد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدّین.
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیز و میهمانان هفتهی وحدت و نمایندگان کشورهای اسلامی در تهران، و تبریک عرض میکنم میلاد نبیّ اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حضرت امام صادق (سلام الله علیه) را و امیدواریم انشاءالله خداوند متعال این روز را عید قرار بدهد و مبارک کند برای ملّت ایران و همهی امّت اسلامی و مسلمانان جهان. تشکّر میکنم از آقای رئیسجمهور محترممان که نکتهی اصلی و مهمّ امروز را ایشان در بیانات خوب خودشان بیان کردند؛ مسئلهی «وحدت اسلامی» که بنده هم اشاره خواهم کرد؛ انشاءالله.
روز میلاد پیغمبر (علیه و آله السّلام) یک روز استثنائی است در تاریخ. علّت هم این است که ولادت نبیّ مکرّم، مقدّمهی ضروری و لازم نبوّت ختمیّه است و نبوّت ختمیّه در واقع نسخهی نهایی و کامل برای سعادت و تعالی بشر است؛ بنابراین روز میلاد، روز بسیار مهمّی است.
من یک جمله، یک کلمه دربارهی این حرکت عمومی پیامبران عرض کنم. اگر ما حرکتِ عامّ تاریخِ بشر را تشبیه کنیم به یک کاروان که در راهی در حرکت است و بشر در این حرکت تاریخی در مسیر زمان، در بستر زمان در حال حرکت و پیشرفت است، قطعاً کاروانسالار و راهبر این کاروان، انبیای الهی هستند. انبیای الهی، هم راه را نشان میدهند، هم قدرت تشخیص جهتیابی را در آحاد انسان و در افراد انسان تقویت میکنند. صرفاً راه نشان دادن نیست، [بلکه] قدرت و توانایی تشخیص را در آحاد بشر بالا میبرند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام): لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول.(۲) با مردم اینجور رفتار میکنند: فطرت را بیدار میکنند، نیروی خردورزی و اندیشه را فعّال میکنند، به کار میاندازند و بشر به این وسیله میتواند به طرف جلو حرکت کند. البتّه در طول زمان، در برهههایی افراد این کاروان، یعنی آحاد بشر، به حرف انبیا گوش کردند، راهی را که آنها نشان دادند رفتند و نتایجش را دیدند؛ در برهههایی هم بعکس، در مقابل انبیا ایستادند، به حرف آنها توجّه نکردند، هدایت آنها را نادیده گرفتند، آنجا هم تبعات و نتایج سوئش را مشاهده کردند؛ همین گونهگونیها در تاریخ بشر که گاهی بعضی هدایت شدهاند، بعضی هدایت نشدهاند، این عوارضِ حیاتِ تاریخِ بشر را به وجود آورده؛ یعنی جبههبندیها را، تعارضها را، حقوباطلها را، ایمانها را، کفرانها را به وجود آورده؛ تصویر کلّی تاریخِ بشر این است.
انبیا این هدایت و رعایت و کمک به بشر و این دعوت را هم با طرق مختلفی انجام دادند؛ قرآن همهی این طرق را در بخشهای مختلف بیان فرموده؛ حالا من چند موردش را مثلاً عرض بکنم. یک جا «وَ ما عَلَینا اِلَّا البَلاغُ المُبین»(۳) است. [میفرماید] پیغمبر وظیفهاش «رساندن» است؛ فقط همین؛ وَ ما عَلَینا؛ غیر از این چیز دیگری، وظیفهای ندارد؛ در یک شرایطی اینجوری [است]؛ امّا در یک شرایطی هم «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(۴) باید مورد «اطاعت» قرار بگیرد؛ یعنی تشکیلات سیاسی درست کند، جامعه را حرکت بدهد و موظّفند گوش کنند، اطاعت کنند و مانند اینها. یک جا میفرماید: اُدعُ اِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن؛(۵) شیوهی دعوت میشود این؛ یک جا هم میفرماید: «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اَصابَهُم فی سَبیلِ اللَه»(۶) تا آخر. یک جا زبانِ خوش است، یک جا قدرت نظامی است؛ بسته به شرایط است. یا در یک جا میفرماید: فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَهِ لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِک.(۷) تعبیر «غلظت» را در اینجا به کار میبرد: غَلیظَ القَلب؛ اگر اینجور بود، نمیتوانستی این حرکت را انجام بدهی. یک جا دیگر میفرماید: جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم؛(۸) همان «غلظت» را توصیه میکند. بنابراین شیوهی دعوت یک جور نیست. شیوهی دعوت پیغمبران در شرایط مختلف، در زمانهای مختلف، در مکانهای مختلف تفاوت پیدا میکند. اینکه میگوییم عقل بشر را بالا ببرند، قدرت تشخیص را بالا ببرند، معنایش همین است که در هر زمانی ببینند چگونه میتوانند این دعوت را اشاعه بدهند، این دعوت را پیش ببرند.
خب اینهایی که عرض کردیم، توصیف است. در این کاروان عظیم تاریخ بشر گفتیم انبیا کاروانسالارند؛ در خلال سلسلهی این راهبران و قافلهسالاران، بدون تردید کاروانسالار حقیقی و نهایی و اصلی، وجود مقدّس حضرت محمّد مصطفیٰ (صلّی الله علیه و آله) است. به قول آن عارف بزرگ:
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
وز ایشان سیّد ما گشت سالار
هم او اوّل، هم او آخر در این کار(۹)
«اوّل» است، چون در مقدّمِ صفوفِ پیغمبرانِ الهی قرار دارد؛ «آخر» است، چون کاملترین و نهاییترین برنامهی الهی را به بشریّت عرضه میکند.
خب، روز میلاد پیغمبر طبعاً روز طلوع این خورشید است، روز رونمایی از این گوهر بیهمتای عالم وجود است؛ بنابراین روز بزرگی است، روز مهمّی است. ما نباید دستکم بگیریم روز میلاد پیغمبر را. خب باید درس بگیریم؛ صِرف توصیف و تمجید که کفایت نمیکند. درس پیغمبر، یک درس کامل و جامع و همهجانبه است که برای همهی زندگی است؛ هر بخشی از این، قابل تبیین و تشریح و توصیف فراوان است.
یکی از این درسهای زندگی پیغمبر و دعوت پیغمبر را ــ که شاید یکی از بزرگترین درسهای نبوی برای ما این است ــ من عرض میکنم و آن عبارت است از: امّتسازی؛ تشکیل «امّت اسلامی». آن مبارزات سیزدهسالهی مکّه منتهی شد به هجرت که پایهگذاری امّت اسلامی است. امّت اسلامی با هجرت کلید خورد، با سختیها و دشواریها و گرسنگیها و سختیهای اهل صُفّه(۱۰) و مردم مدینه ــ که مهاجرشان یک جور، انصارشان یک جور [سختی کشیدند] ــ ادامه پیدا کرد؛ با مجاهدتها، مبارزهها، فداکاریها امّت اسلامی تحکیم شد؛ با فداکاریهایی که در دوران حیات مبارک پیغمبر انجام گرفت و گذشتها و ایثارهایی که بعد از رحلت آن بزرگوار انجام گرفت، این امّت پایدار ماند. البتّه بهتر از آنکه اداره شد میتوانست اداره بشود لکن امّت اسلامی به عنوان یک امّت که بنای آن را پیغمبر اکرم در مدینه با جمعیّت محدود گذاشته بود، باقی ماند. ما امروز به این درس احتیاج داریم؛ ما امروز فاقد امّت اسلامی هستیم. کشورهای اسلامی زیادند، نزدیک دو میلیارد مسلمان در دنیا زندگی میکنند امّا عنوان «امّت» را نمیتوان بر این مجموعه گذاشت؛ چون هماهنگ نیستند، چون یکجهت نیستند.
امّت یعنی مجموعهی انسانهایی که در یک جهت، به سوی یک هدف، با یک انگیزه دارند حرکت میکنند؛ ما اینجور نیستیم، ما متفرّقیم. نتیجهی این تفرّق، سلطهی دشمنان اسلام است؛ نتیجهی این تفرّق این است که فلان کشور اسلامی احساس میکند اگر بخواهد خودش را نگه دارد، باید به آمریکا تکیه کند؛ اگر متفرّق نبودیم، این نیاز احساس نمیشد. ما میتوانستیم پشت در پشت هم، دست در دست هم از امکانات یکدیگر استفاده کنیم، به هم کمک کنیم، یک «واحد» را تشکیل بدهیم؛ این واحد از همهی قدرتهای امروز دنیا میتوانست قویتر باشد. کمااینکه یک روز اینجوری بود؛ با همهی اشکالات و ایرادهایی که در آن وضع وجود داشت، در عین حال چون یکی بودند، قدرت محسوب میشدند؛ ما امروز اینجور نیستیم. این بزرگترین درس امروز ما است؛ باید به هم نزدیک بشویم.
ما امروز نیازمند تشکیل امّت اسلامی هستیم؛ یعنی باید دنبال این برویم. چه کسی میتواند در این زمینه کمک کند؟ دولتها میتوانند تأثیر بگذارند؛ البتّه انگیزه در دولتها خیلی قوی نیست. آنهایی که میتوانند این انگیزه را قوی کنند، خواصّ دنیای اسلامند؛ یعنی همین شماها: سیاستمداران، علما، دانشمندان، دانشگاهیان، طبقات بانفوذ و صاحب فکر، شعرا، نویسندگان، تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، اینها میتوانند اثر بگذارند. فرض بفرمایید اگر ده سال همهی مطبوعات دنیای اسلام بر روی اتّحاد مسلمین تکیه کنند، مقاله بنویسند، شاعر شعر بگوید، تحلیلگر تحلیل کند، استاد دانشگاه تبیین کند، عالِم دینی حکم کند، بلاشک در طول این ده سال وضعیّت بکلّی عوض خواهد شد؛ ملّتها که بیدار شدند، ملّتها که علاقهمند شدند، دولتها ناچار میشوند در آن جهت حرکت بکنند. خواص میتوانند این کار را انجام بدهند؛ این وظیفهی ما است.
البتّه این حرفی که بنده عرض میکنم ــ ایجاد این وحدت و تشکیل امّت اسلامی ــ دشمنانی دارد؛ دشمنان اسلام؛ روی «دشمنان اسلام» فکر کنید، تکیه کنید؛ دشمن فلان کشور، مهم نیست؛ کسانی هستند دشمن اسلامند، ولو به یک بخشی از مسلمین بظاهر خودشان را نزدیک میکنند برای اینکه یک بخش دیگر را نابود کنند امّا در واقع دشمن اسلامند؛ اینها نمیخواهند این امّت اسلامی تشکیل بشود؛ اینها نمیخواهند این اتّحاد به وجود بیاید؛ اینها گسلهای مذهبی درون دنیای اسلام را فعّال میکنند.
یکی از مشکلتراشترین گسلهای موجود بین جوامع، گسل اعتقادی و دینی است، مثل گسلهای زلزله. اگر چنانچه این گسل فعّال بشود، خیلی آسان نمیشود این گسل را خاموش کرد. جنگهای صلیبی دویست سال طول کشید و واقعاً صلیبی بود؛ واقعاً جنگ دینی بود و روی تعصّبات دینی این کار انجام گرفت. نمیگذارند، نمیخواهند بگذارند. باید بر خواست دشمن فائق آمد. اینکه امام بزرگوار ما از قبل از پیروزی انقلاب بر روی وحدت دنیای اسلام و وحدت شیعه و سنّی اینهمه تکیه کردهاند، به خاطر همین است؛ چون قدرت دنیای اسلام ناشی از اتّحاد است و دشمن عکس این را میخواهد و بعکس این عمل میکند و تلاش میکند. این درس امروز ما از حضرت است.
البتّه این را هم ما خودمان و مردم کشور خودمان توجّه داشته باشیم که اگر ما میخواهیم پیام ما، پیام وحدت ما، در دنیا صادقانه تلقّی بشود، باید بین خودمان این اتّحاد را ایجاد کنیم. اختلاف سلیقه و اختلاف نظر و اختلافات سیاسی و امثال اینها نباید در همدستی و همبازویی و همگامی ملّت و همدلی ملّت تأثیر بگذارد؛ دنبال اهداف حقیقی باید حرکت کنیم. اگر این اتّفاق افتاد، آن وقت دیگر دشمن نمیتواند به موجود لجنِ فاسدِ خبیثی مثل رژیم صهیونی این اجازه را بدهد که اینهمه جنایت را در این منطقه انجام بدهد. امروز ببینید رژیم صهیونی چه میکند! یعنی جنایتهایی که انجام میدهند بدون شرم، بدون پنهانکاری [است]؛ در غزّه یک جور، در کرانهی باختری یک جور، در لبنان یک جور، در سوریه یک جور؛ جنایت میکنند به معنای واقعی کلمه. طرفشان مرد جنگی نیست، طرفشان آحاد مردمند. در فلسطین به مردان جنگی نتوانستند ضربهای وارد کنند، خشم جاهلانه و خباثتآلود خود را سر بچّههای کوچک، سر بیماران بیمارستانها، سر مدارس فرزندان نورسیده خالی کردند. این به خاطر این است که ما از قدرت درونی خودمان استفاده نمیکنیم؛ باید استفاده کنیم. این قدرت درونی میتواند رژیم صهیونی را، این غدّهی سرطانی خبیث را از قلب جامعهی اسلامی یعنی فلسطین بردارد و ازاله کند و نفوذ و تسلّط و دخالت زورگویانهی آمریکا را در این منطقه از بین ببرد؛ [ما] میتوانیم.
امروز قدم اوّل و اوّلین کار در اتّحاد دنیای اسلام بر ضدّ این باند جنایتکار و باند تروری که بر فلسطین حکومت میکنند و قصف(۱۱) کردند سرزمین فلسطین را، این است که کشورهای اسلامی ارتباطات اقتصادیشان را بکلّی با این باند جنایتکار قطع کنند؛ این دیگر کمترین کاری است که میتوانند انجام بدهند؛ باید این کار انجام بگیرد. ارتباطات اقتصادی را از بین ببرند، ارتباطات سیاسی را تضعیف کنند، حملات مطبوعاتی، حملات رسانهای را تقویت کنند و صریحاً ابراز کنند و نشان بدهند که در کنار ملّت مظلوم فلسطین قرار دارند.
امیدواریم انشاءالله خدای متعال همهی ما را هدایت کند؛ دولتها را، ملّتها را، خواص را، مجموعههای فعّال را هدایت کند تا بتوانیم این وظیفه را انجام بدهیم.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، آقای دکتر مسعود پزشکیان (رئیسجمهور) مطالبی بیان کرد.
بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان مازندران
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز! یاد عظمت جهاد مردم مازندران را در این محلّ ما و خانهی ما زنده کردید. واقعاً یکی از مناطق کشور که از لحاظ فداکاری و هزینهپردازیِ همهجانبه برای انقلاب شاخص و مجسّمند، بلاشک مردم مازندرانند. شاید هیچ شهری، هیچ روستایی از سرتاسر مازندران از شرق تا غرب نباشد که در آن، شهیدی یا جانبازی وجود نداشته باشد.
یک نکتهی شیرین و جالب در مورد فداکاری شهدای استان مازندران این است که این شهدا در همهی دورانِ مهمّ مبارزهی با ضدّانقلاب پراکندهاند؛ یعنی مخصوص جنگ تحمیلی یا دفاع مقدّس یا دفاع از حرم نیستند. از اوّل انقلاب که شما نگاه میکنید، اوّلین کسانی که آن روز رفتند با ضدّانقلاب در شرق استان مازندران مبارزه کردند، بچّههای همین شهرهای مازندران بودند؛ بعد، دیگران هم به اینها پیوستند. بعد، در آن قضیّهی جنگل(۲) و حماسهای که در سرتاسر مازندران و بخصوص آمل نشان داده شد که امام (رضوان الله علیه) در قبال این قضیّه موضع گرفتند و حرف زدند.(۳) بعد، در جنگ تحمیلی، در دفاع مقدّس، این تعبیر «لشکر ویژه» که ایشان گفتند، قابل تأمّل است؛ چرا «ویژه»؟ خب ما اینهمه لشکر داشتیم؛ «لشکر ویژه» یعنی چه؟ این «ویژه» برای این است که همهی شرایطی که در جنگ برای یک یگان نظامی پیش میآید، اگر برای این لشکر پیش بیاید، این آماده است. همان وقت هم که من رفتم در پادگانی که این آقای سردار قربانی(۴) درست کرده بود که به نظرم ایشان نصف مازندران را گرفته بود، یک بیابان را پادگان کرده بود! هر چه با ماشین میرفتیم، تمام نمیشد ــ یک جای بزرگی بود ــ همهچیز در این یگان بود؛ نیروی انسانی بود، تجربه بود، اسناد بود، اشخاص بود، اطّلاعات بود. بعد از دفاع مقدّس هم، در همهی میدانها، مردم مازندران حضور پیدا کردند و اگر چنانچه لازم بود جانبازی و فداکاری انجام بگیرد، انجام دادند؛ یعنی شهدای مازندران اینجوری هستند. تا رسید به دفاع از حرم و مسئلهی خانطومان و مانند اینها. این یک نکتهای است که تنوّع در شهدای مازندران، یکی از خصوصیّات برجستهی این حرکت در این استان است.
یک خصوصیّت دیگر این است که از سپاه و ارتش و نیروی انتظامی و مجموعههای گوناگون، همه در بین ستارگان فروزان شهدا، در بین سرداران و بزرگان، دیده میشوند: از ارتش، مثل نیاکی (رحمة الله علیه) یا مثل شیرودی یا بقیّهی اینهایی که بودند؛ از سپاه، برجستگانی مثل همین آقایانی که اسم آوردند و غیر از اینها؛ از بسیج، مردم عادّی و معمولی، مثلاً فرض بفرمایید یک بچّهی یازده دوازده ساله و امثال اینها؛ در تنوّع شهدا در این استان، انسان همهجور [افرادی را] مشاهده میکند. خب اینها خیلی اهمّیّت دارد. یاد این شهدا را باید گرامی داشت.
دو نکته را من میخواهم عرض بکنم: یکی دربارهی خود شهدا است، یکی دربارهی کاری است که شما در مورد شهدا میخواهید بکنید. خود شهدا، به نظر من، وجودشان یک گنج تمامنشدنی است؛ یعنی نسلهای پیدرپی که میآیند، همه منتفع میشوند اگر چنانچه مثلاً شرح حال شهید کشوری یا شیرودی یا مثلاً شهدای بزرگ دیگری را که در آنجا هستند، بدانند؛ مخصوص یک دوره نیست. بعد از شهادت شیرودی، من رفتم شیرود؛ یک روستای کوچکی است و یک مجموعهی کمی مردم در آنجا هستند. از یک روستایی یک جوانی مثل این آدم درمیآید، عملیّات قهرمانانهای انجام میدهد، به او ترفیع میدهند، بعد نامه مینویسد به فرمانده خودش که من خواهش میکنم این ترفیع را از من بگیرید، من برای اینها نیامدم میدان جنگ؛ من برای خاطر حرف امام آمدم، برای خاطر وظیفه آمدم، برای خاطر اسلام آمدم. اینها بهزبان آسان است؛ کدامِ ماها آماده هستیم براحتی از نام و نشان و عنوان و مقام و مانند اینها بگذریم؟ از منِ عمامهبهسر تا دیگران. این یک جوان است ــ شیرودی یک پسر جوانی بود دیگر؛ یک جوانی بود، مال یک روستای مازندران ــ که به این حد از معرفت و یقین و اخلاص میرسد که اینجور فداکاری میکند، اینجور حرف میزند. برای یک ارتشی، شش ماه هم که ترفیع میدهند مهم است؛ [به خاطر] فلان کاری که شما کردید، این شش ماه ترفیع! این مهم است. آن وقت، یک نفر را دو درجه، سه درجه به خاطر کار بزرگی که انجام داده بیاورند بالا ــ این ترفیعی که به آن شهید داده بودند، دو سه درجه بود ــ بگوید نمیخواهم! اینها خیلی مهم است.
امروز من و شما از اینها استفاده میکنیم، فردا نوههای ما از اینها استفاده میکنند و در دورهی بعد، جوانهای بعد اگر مطّلع بشوند، استفاده میکنند؛ یعنی این گنج تمام نمیشود. همینطور دیگرانی که بودند، شهدای بزرگی که ما داشتیم، در مازندران و غیر مازندران؛ شهدا کلّاً یک گنج تمامنشدنی هستند. حالات اینها و خصوصیّات اینها مورد تدقیق قرار بگیرد، نکاتش استخراج بشود، بعد آن وقت نوبت به آن نکتهی دوّم میرسد که حالا به شما عرض میکنم.
شما باید روی نکات قابل استخراج از زندگی شهدا کار کنید؛ این مهم است. البتّه این کارهایی که ایشان ذکر کردند، کارهای خوبی است، کارهای لازمی است: فرشی با عکس شهید درست کنند به خانوادهاش بدهند یا خیابانی را به نام شهید بگذارند؛ امّا شما چهارده هزار و پانصد خیابان که ندارید؛ چه کار میخواهید بکنید؟
هر کدام از این شهدا یک ماجرایی دارند. اینکه در زبانها رایج میشود که «دنیا کوچک است»، از آن حرفهای غلط است؛ دنیا خیلی بزرگ است؛ چون در دنیا هشت میلیارد انسان هستند که هر انسانی یک عالمی دارد برای خودش، یک ماجرایی دارد برای خودش، یک فکری دارد، یک هدفی دارد؛ همه [دارند]. شما پهلوی هر کسی بنشینید و شرح حالش را برایتان بگوید، آرزوهایش را برایتان بگوید، یک دنیا است. در هر زندگیای نکاتی وجود خواهد داشت و این [کسی] که شهید شده و این مقام شهادت را به دست آورده و فداکاری کرده، آن نکاتش قابل ارائه است. اینها را باید استخراج کنید، باید ارائه کنید تا بماند. حالا البتّه کتاب یکی از راههایش است؛ کتابهای خوب.
توصیهی من این است: وقتی شما میخواهید آمار بدهید، یا با خودتان محاسبه کنید که ما این کارها را کردهایم، یا به امثال بنده ارائه بدهید که ما این کارها را کردهایم، بیش از آنکه روی شمارگان کتاب حساب میکنید، روی شمارگان خواننده حساب کنید که چقدر این را خواندهاند؛ چه تعدادی این کتاب را نگاه کردهاند، مطالعه کردهاند؛ چه تعدادی از این کتاب یادداشت برداشتهاند؛ اینها راه دارد؛ باید راهش را پیدا کنید. وقتی شما یک کتابی در شرح حال فلان شهید چاپ میکنید، [ببینید که] چه جوری میشود این را به دست بیشترین تعداد ممکنِ از [خوانندگان]، بخصوص جوانها و نوجوانها برسانید؛ بعد نظر آنها را نسبت به این کتاب به دست بیاورید؛ بعد با آنها رابطه برقرار کنید و آن نکاتی را که از زندگی این شخصیّت در این کتاب مورد نظرتان بوده، به ذهن او منتقل کنید؛ کار اساسی برای شما اینها است.
البتّه این کار با کتاب انجام میگیرد، با فیلم و سریال این کار انجام میگیرد، با نقّاشی این کار انجام میگیرد، با مجسّمهسازی این کار انجام میگیرد، با داستانپردازی این کار انجام میگیرد؛ این کارها را باید بکنید، این کارها باید انجام بگیرد، اینها باید بشود.
با [تشکیل] اجتماعات گوناگون به نام شهیدان؛ فرض بفرمایید شما یک محلّی را ــ حالا لازم هم نیست که یک ساختمان مفصّلی مثلاً بگذارید؛ مِنباب مثال یک مسجدی را، الحمدلله شما مسجد و امامزاده هم که کم ندارید ــ یک مسجدی، یک امامزادهای را در نظر بگیرید، این هفته اجتماعی در این مسجد تشکیل میشود به نام فلان شهید؛ یک شهید مشخّصی؛ هر کس میآید، راجع به آن شهید میشنود یا میگوید یا چیزی میبیند. هفتهی بعد همین اجتماع در اینجا تشکیل میشود برای یک شهید دیگر؛ [آن وقت] این دیگر تمامشدنی نیست، این تمام نمیشود. ممکن است شما یک محل را، یک نقطه را برای این کار در نظر بگیرید، ممکن است اگر مقتضی شد ده نقطه را؛ چون مازندران یک استان طویلی است؛ یعنی طولش بیشتر از عرضش است؛ در شرق مازندران، در وسط مازندران، در غرب مازندران، در خود گلستان ــ گلستان هم به یک معنا مشمول همین مطالب و حرفها است ــ [جلسه] داشته باشید. یعنی این معرّفی کردن «خصوصیّات مهمّ شهدا»، اساس کار شما است که بایستی آن را انجام بدهید؛ وَالّا خب عکس در طاقچهی اتاق هست و بعد هم بتدریج عادّی میشود و از یاد میرود.
باید یاد شهدا را زنده نگه دارید، باید تر و تازه نگه دارید. اینکه امام (رضوان الله علیه) ــ که واقعاً آن چشم بصیرت آن مرد، انسان را همیشه به تعجّب وادار میکند؛ هیچکس دیگری را من سراغ ندارم که اینجور در همهی موضوعاتِ مورد ابتلا با یک بصیرتی نگاه کند ــ گفت: «اسلام را محرّم و صفر زنده نگه داشتند، عاشورا زنده نگه داشته»؛(۵) چرا؟ چون عاشورا قابل مُردن نیست، قابل نابود شدن نیست، شهید است دیگر، آن هم آن شهید و آن شهدا؛ این زنده است؛ تا مادامی که زنده است تراوش میکند ــ موجود زنده اینجور است دیگر؛ حرکت دارد، کار دارد، تراوش دارد ــ و نگه میدارد و نگه داشته اسلام را، نگه داشته تشیّع را، نگه داشته ولایتِ امیرالمؤمنین را.
بحمدالله زمینه هم در مازندران برای این کارها آماده است؛ یعنی مردم مازندران واقعاً برای راه صلاح آمادهاند. آن مقداری که در شمال کشور ــ چه مازندران، چه گیلان ــ در زمان حکومت طاغوت سرمایهگذاری شد برای دینزدایی، در کمتر جایی از کشور شد. آن وقت شما ببینید همین مردم بعد از انقلاب ــ چه در گیلان، چه در مازندران ــ برای اسلام چه کردند؛ این نشاندهندهی زمینه است دیگر. اسلام در مازندران با جنگ و شمشیر وارد نشد؛ زمان خلفایی که آمدند ایران را فتح کردند و نعمت اسلام را برای ایران آوردند، خب با لشکر[کشی] بود دیگر؛ این لشکرها از این ارتفاعات نمیتوانستند عبور کنند؛ مازندران آن پشت ماند و نتوانستند، دستشان به مازندران نرسید. تا اینکه فرزندان ائمّه در حال تقیّه، با شکم گرسنه، با بدن برهنه، فراری، از این کوهها پیاده عبور کردند و خودشان را رساندند به مازندران، و اینها توانستند مردم مازندران را مسلمان کنند؛ لذا مازندرانِ مسلمان، از اوّل شیعه متولّد شد. چون آن کسانی که رفتند آنجا را مسلمان کردند، فرزندان ائمّه بودند؛ آن هم با چه زحمتی! [اگر] در تاریخ نگاه کنید، [میبینید که] با چه زحمتی از این کوهها رفتهاند؛ امامزادهی بزرگِ باارزشِ عبدِ صالحِ الهی، خودش و همسرش یک لباس نماز دارند، وقت نماز این میگیرد نماز میخواند، بعد میدهد لباس را به او که او نماز بخواند؛ اینها اینجوری با پنجهی دست و با پای برهنه توانستند از این کوهها بالا بروند و عبور کنند و برسند به مازندران. مازندران اینجوری به دست اسلام افتاد؛ لذا بود که وقتی که در یمن حکومت علویها میخواست تشکیل بشود، آمدند از مازندران نیرو بردند؛ این ائمّهی یمن که هزار سال آنجا حکومت کردند، آن مبدأشان در واقع به دست مازندرانیها بود؛ از اینجا مردانِ جوانِ مازندران رفتند به یمن و جنگیدند، برای اینکه اسلام را، تشیّع را در آنجا پایدار کنند.
خداوند انشاءالله به شماها توفیق بدهد تا بتوانید این کار بزرگ را به سرانجام برسانید. سلام بنده را هم در سخنرانیهایتان به مردم عزیز مازندران برسانید.
والسّلام علیکم و رحمة الله
بیانات در دیدار اعضای کاروانهای اعزامی ایران به بازیهای المپیک و پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشحالم از اینکه یک بار دیگر این توفیق را پیدا کردم که با یک مجموعهای از عزیزترین فرزندان این کشور ملاقات کنم. جوانهای عزیز ورزشکار ما که مایهی افتخار هستند، جدّاً و بلاشک، برای کشور ایران اسباب عزّت و سربلندی محسوب میشوند.
امسال، در بازیهای المپیک و پارالمپیک، انسان یک درخشش ویژهای مشاهده کرد. البتّه دنبال کردن جزئیّات در کار ورزش و خبرها برای من میسّر نیست، امّا اجمالاً در جریان قضایا قرار میگیرم، تا آنجا که وقت باشد میبینم و یا میشنوم. امسال بسیار برجسته بود، بسیار خوب بود. شماها ملّت را شاد کردید و احساس افتخار در ملّت ایران به وجود آوردید. من صمیمانه تشکّر میکنم از همهی مدالآوران، از همهی ورزشکاران، از همهی مربّیان، از همهی دستاندرکاران، از وزارت ورزش، از کمیتهی المپیک، از رؤسای فدراسیونها و دیگر دستاندرکارانی که هستند؛ از همهی اینها صمیمانه متشکّرم. کار ورزش را جدّی گرفتید؛ درستش هم همین است، باید جدّی گرفت. به ورزش به عنوان یک کار نمایشی نباید نگاه کرد؛ یک کار جدّی است. آقای دنیامالی، وزیر محترم، اینجا خیلی خوب و جامع صحبت کردند؛ ابعاد مختلف تأثیر ورزش، در صحبتهای ایشان ذکر شد: تأثیر اجتماعی دارد، تأثیر روانی دارد، تأثیر دیپلماسی دارد و یک عمل مهم و اساسی در دیپلماسی عمومی است؛ تأثیرات گوناگونی دارد و مجموعاً کشور را بالا میبرد؛ لذا باید مسئلهی ورزش را جدّی گرفت.
خب، مطالب گفته شد؛ من چند نکته را عرض میکنم. یک نکته این است که در ورزشهای بینالمللی و آوردگاههای جهانی در ورزش، فقط قدرت بدنی و مهارت ورزشی نیست که نشان داده میشود، [بلکه] قدرت روحی و اعتماد به نفْس ملّت ایران هم به رخ بدخواهان کشیده میشود؛ این خیلی مهم است. اینکه این دختر عزیز ما(۲) مثلاً مدال خودش را اهدا میکند به بچّههای غزّه یا فلسطین، این در دنیا خیلی پُرمعنا است. یا اینکه اسم کاروان را مثلاً میگذارند «خادمالرّضا»، خیلی معنا در این هست. حفظ حجاب این خانمهای ورزشکار، یا اینکه ورزشکار ما و قهرمان ما با زن بیگانه وقتی که میخواهد جایزهاش را اهدا کند، دست نمیدهد، این خیلی پُرمعنا است.
این نشاندهندهی اعتماد به نفْس است؛ این نشاندهندهی آن است که ایرانی هویّت خودش را ارج مینهد، برای هویّت خودش ارزش قائل است؛ هویّت ملّی و هویّت اعتقادی و اسلامی؛ این در امسال کاملاً بُروز و ظهور داشت؛ این، نشان داده شد. پرچم فلسطین را نشان دادند. ورزشکار ما(۳) میآید با رفقایش پرچم فلسطین را نگه میدارند، به قول شماها عکس سلفی میگیرد؛ اینها خیلی باارزش است، این خیلی بااهمّیّت است. من به هیچ وجه از این چیزها آسان عبور نمیکنم؛ من روی تکتک اینها تکیه میکنم و در ذهن خودم و در زبان خودم یکایکِ این کارها را برای مردم معنا میکنم. بنابراین یک نکته این است که شما در میدان ورزش، علاوه بر قدرت بدنی، علاوه بر مهارت ورزشی و تواناییهای جسمی، یک توانایی معنوی را هم نشان دادید، هویّت را هم ارائه کردید. این را قدر بدانیم و ارج بگذاریم؛ این یک نکته.
یک نکته این است که حالا این هویّت ایرانی چیست؛ این مهم است. «تحریف»، یکی از ابزارهای رایج دنیا در گذشته و امروز و لابد در آینده است. یک ملّت را تحریف میکنند؛ حقیقت عقیدهی او و ته دل او را جور دیگری به دنیا منعکس میکنند؛ راه مقابلهاش چیست؟ خب فرض کنید یک کتاب بنویسیم در قبال آن کسانی که میخواهند تبلیغ کنند که ایرانی احساسات مذهبیاش ضعیف شده؛ کتاب را مگر چند نفر میخوانند؟ چه تعداد میبینند؟ چه تعداد میفهمند؟ امّا شما در مقابل چشم میلیونها انسان، شاید صدها میلیون که دارند عرصهی المپیک را تماشا میکنند، با بوسیدن قرآن، با سجده کردن روی زمین، با تشکّر کردن از خدا این حقیقت را منعکس میکنید؛ این هویّت را شما منعکس میکنید. هویّت ملّت ایران، اعتماد به نفْس است، میل به عظمت ملّی برای کشور خودش است؛ هویّت ملّت ایران پایبندی به عقاید دینی است، پایبندی به اسلام است، پایبندی به اهلبیت است. نام مقدّس ائمّه (علیهم السّلام) و مقدّسات مذهبی در ارائهی شما در المپیک چشمنواز است. این هم نکتهی بعد که بنابراین نکتهی دوّم این شد که شما هویّت ملّت ایران را مشخّص میکنید که چیست؛ هم هویّت دینی را، هم هویّت سیاسی را. این پشتیبانی شما از فلسطین یکی از کارهای مهم است.
یک نکتهی دیگر این است که ورزشکاران ما نشان دادند که وقتی در میدانهای جهانی حضور پیدا میکنند، یک مسئولیّت ملّی و فراملّی را بر دوش خودشان احساس میکنند؛ این خیلی مهم است. رفتار متین شما، حرکات سنجیده و عقلانیّت حاکم بر حرکات شماها نشاندهندهی این است که ورزشکار ما احساس میکند که در این میدان ــ میدان بینالمللی ــ یک مسئولیّت مضاعفی دارد، یک مسئولیّت ملّی بر دوشش هست، غیر از مسئولیّتهای عادّی؛ این هم خیلی چیز ارزشمندی است؛ و به نظر من آنچه شما ورزشکارهای عزیزمان، قهرمانهای عزیزمان در این زمینه نشان دادید، بسیار باارزش است.
یک نکتهی دیگر در مورد ورزشکارانی که از لحاظ جسمی مشکلاتی دارند، امیدآفرینی است؛ این جوانی که روی ویلچر این توانایی را پیدا میکند که در مقابل چشم صدها میلیون مردم، یک افتخار قدرت جسمانی را نشان بدهد، این امید ایجاد میکند؛ بعضی هستند که با اندکحادثهای در جسمشان دچار نومیدی میشوند، شما اینها را امیدوار میکنید؛ این خیلی باارزش است. این هم یک نکته است. بنده از همهی این عزیزان تشکر میکنم.
یک چیز دیگری که امسال در بازیهای المپیک محسوس بود، این سیاستهای دوگانهی کشورهای حاکم بر مسائل ورزش بینالمللی است؛ واقعاً نشان دادند که سیاستهای دوگانه و مغرضانه بر رفتار اینها حاکم است. فلان دولت را، فلان کشور را به خاطر اینکه فلان جا جنگ راه انداخته محروم میکنند، امّا رژیم صهیونیستی را که هزاران کودک را به قتل رسانده، در طول حدود یک سال، بیش از ۴۱ هزار نفر را به قتل رسانده، از بازیها محروم نمیکنند! خب این سیاست دوگانه است، این مغرضانه است؛ این همان حرفی است که ما همیشه میگوییم و بعضیها حمل میکنند بر مبالغه؛ مبالغه نیست. میگویند «ورزش سیاسی نیست»، در حالی که اینها بیشترین غرض سیاسی را در ورزش اِعمال میکنند و نشان میدهند. این هم این مسئله.
توصیهی من به شما ورزشکارها این است که این افتخارات را در بیرون از میدان ورزش هم حفظ کنید؛ یعنی احترام به دین، احترام به اخلاق، احترام به مسئولیّتهای دینی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی را که در میدان، جلوی چشم دنیا به رخ همه میکشید، در بیرون از میدان هم حفظ کنید. شماها شاخصید، جوانها به شما نگاه میکنند؛ رفتار شما برای بسیاری میتواند الگو باشد. رعایتهای دینی، رعایتهای سیاسی، رعایتهای اخلاقی، رعایتهای اجتماعی را در بیرون میدان ورزش، در درون زندگی معمولی، در خیابان که راه میروید، در محیط کار که کار میکنید، رعایت بکنید و از سوی خدای متعال انشاءالله ثواب مضاعف ببرید.
چند مسئولیّت در مورد دولت هست که خوشبختانه وزیر محترم اینها را ذکر کردند، من هم یادداشت کردم که بگویم: یکی، مسئلهی استعدادیابی است؛ از دوران نوجوانی در دبیرستان، و بعضی از رشتهها در دبستان بایستی استعدادیابی بشود و بچّههای ما، جوانهای ما که در رشتههای مختلف ورزشی استعداد دارند، آماده بشوند؛ خودشان را برای این سرآمد شدن آماده کنند.
یک نکتهی دیگر توجّه ویژه به رشتههای پُرمدال و همچنین رشتههایی است که ما به صورت ملّی و تاریخی در آنها سرآمدیم؛ فرض کنید مثلاً کشتی. حالا من قبلاً راجع به ورزشهای ویژهی ایرانی تذکّر دادهام(۴) که آقای وزیر هم گفتند؛ مثلاً همین ورزش زورخانهای؛ اگر شما بتوانید در میدانهای بینالمللی، ورزشهای آسیایی، میدانهای ورزشهای المپیک، یک جایی باز کنید و بتوانید گود ایرانی را نشان بدهید، همین ورزش زورخانهای را نشان بدهید، هم زیبا است، هم پُرمعنا است، هم یک نظم ویژهای دارد که با نظم حاکم بر ورزشهای امروز در دنیا که غالباً منشأش غربی است ــ البتّه غالباً، نه همه ــ [متفاوت است؛] این یک نظم دیگری دارد، یک شکل دیگری دارد، یک نظام دیگری بر آن حاکم است؛ این را نشان بدهید در دنیا. یا چوگان که گفته شد و بنده هم قبلاً گفتهام.(۵)
یک مطلب و توصیهی دیگر به مسئولین دولتی، عدم غفلت از آن ورزشکاری است که به خاطر آرمان ملّی خودش یا آرمان مذهبی خودش هزینه پرداخت میکند. ورزشکار ما با طرف صهیونیست مسابقه نمیدهد، با او بازی نمیکند و به خاطر این، هزینه پرداخت میکند؛ ما نباید غفلت کنیم از حال این ورزشکار. این به نظر من یکی از وظایف مهمّ مسئولین ورزشی است.
یک توصیهی دیگر، مسئلهی معیشت ورزشکارها است ــ همین که حالا این ورزشکار عزیزمان، این جوان هم،(۶) اینجا مطرح کردند ــ مسئلهی معیشتشان، مسئلهی اشتغالشان، نیازهای ورزشیشان که توجّه به اینها در حدّ توان دولت لازم است. خب آقای وزیر وعدههای زیادی دادند؛ انشاءالله که بتوانند این وعدهها را هم بهوقت عمل بکنند.
یک نکتهی دیگر توجّه به ورزش همگانی است که مورد غفلت قرار نگیرد؛ البتّه بنده طرفدار توجّه کامل به ورزش حرفهای و ورزش قهرمانی هستم و بارها هم گفتهام، امّا این ما را از ورزش همگانی غافل نکند. مردم باید همه ورزش کنند؛ این امروز در کشور ما وجود ندارد. خیلی از جوانها، بسیاری از جوانها ورزش نمیکنند. جوانها هم باید ورزش کنند، میانسالها هم باید ورزش کنند، پیرها هم باید ورزش کنند؛ هر کسی بر حسب وضع خودش و توانایی خودش ورزشی دارد؛ باید همه ورزش کنند. این ورزش همگانی بسیاری از هزینههای کشور را کم میکند؛ نهفقط هزینههای جسمی مثل سلامت و مانند اینها، هزینههای اخلاقی را هم کم میکند.
آخرین نکته هم ــ که قبلاً هم من به این توجّه دادهام و بحث کردهام(۷) ــ حمایت از مربّیان ایرانی است. امروز در تعدادی از کشورها مربّیان ایرانی استخدام شدهاند، مشغول کارند، [ولی] ما خودمان از مربّیان ایرانی کمتر استفاده میکنیم و دنبال مربّیان خارجی هستیم. مربّی ایرانی، ایرانی است و بیشتر با حال و هوای کشور آشنا است.
امیدواریم انشاءالله که خدای متعال، هم به شما ورزشکارها، هم به مسئولین محترم ورزش در بخشهای مختلف توفیق بدهد تا بتوانید کارها را به بهترین وجهی پیش ببرید. بنده هم خوشحالم از اینکه بحمدالله ورزش رو به پیشرفت است و این پیشرفت باید انشاءالله ادامه پیدا کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تنها راه پایان جنگ در منطقه کم شدن شر آمریکاست
جمعی از نخبگان، استعدادهای برتر علمی و رتبههای برتر کنکور صبح امروز (چهارشنبه) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.

رهبر انقلاب: در آینده نزدیک درباره مسائل لبنان و شهید نصرالله صحبت خواهم کرد
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم استفاده حداکثری از نخبگان در بخشهای مختلف و لزوم ایجاد زمینه برای اثرگذاری نخبگان در مسائل کشور، گفتند: امروز مهمترین وظیفه و جهاد نخبگان، ایجاد یک نهضت و خیزش جدید علمی است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با تأکید بر اینکه بزودی درباره مسائل غزه و لبنان با ملت ایران صحبت خواهند کرد، افزودند: اساس مشکلات منطقه، کسانی همچون آمریکا و برخی کشورهای اروپایی هستند که به دروغ دم از صلح و آرامش میزنند؛ و بر همین اساس، تنها راه پایان درگیریها و جنگها در منطقه، کمشدن شرّ این کشورهاست.
رهبر انقلاب در ابتدای این دیدار با اشاره به حادثه شهادت مجاهد کبیر سیدحسن نصرالله گفتند: ما این روزها عزاداریم و بهخصوص بنده جداً عزادار هستم چرا که حادثه فقدان آقای سیدحسن نصرالله ضایعه کوچکی نیست اما با وجود این عزای عمومی در کشور، دیدار با نخبگان را که از قبل برنامهریزی شده بود، به زمان دیگری موکول نکردیم.
حضرت آیتالله خامنهای علت برگزار شدن دیدار نخبگان در وقت مقرر را ضرورت توجه دادن به اهمیت مسئله نخبگان خواندند و افزودند: پیام تشکیل این جلسه این است که اگرچه عزاداریم اما عزای ما به معنی ماتم گرفتن و افسرده شدن و گوشهنشینی نیست بلکه عزای ما از جنس عزای حضرت سیدالشهدا (ع) است یعنی زنده کننده و پیش برنده و شوقآفرین برای کار و پیشرفت است و این پیام باید در دل و جان ما واقعاً نفوذ پیدا کند.
اساس مشکلات منطقه حضور کسانی است که به دروغ دم از صلح و آرامش میزنند
رهبر انقلاب فرمودند: اساس مشکل و عامل ایجاد درگیریها و جنگها در منطقه، حضور آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی است که به دروغ از صلح و آرامش دم میزنند و اگر شرّ آنها از این منطقه کم شود، درگیریها و جنگها خاتمه مییابد و خود کشورها قادر به اداره منطقه و همزیستی با صلح و عافیت هستند.
رهبر انقلاب اسلامی، تحریک صدام برای حمله به ایران و رقم خوردن روزهای تلخ و سخت را نمونهای از جنگافروزی آمریکا و غربیها در منطقه دانستند و افزودند: محبت کنونی بین دو کشور ایران و عراق که اوج تجلی آن در راهپیمایی بزرگ اربعین است، مصداق روشنی است که نشان میدهد عامل اصلی مشکلات منطقه، مدعیان دروغین صلح هستند که باید به توفیق الهی و همت بلند ملت ایران و با کمک از الهامات انقلاب اسلامی و همکاری دیگر ملتها، شر آنها از منطقه کم شود.
ایران در زمینه بهره هوشی جزو کشورهای پیشرو دنیا است
حضرت آیتالله خامنهای سپس درباره موضوع نخبگان با تحسین سخنان سنجیده و امیدوارکننده هفت تن از نخبگان و همچنین معاون علمی رئیس جمهور در این دیدار، گفتند: خاصیت ذهن جوان، فعال بودن و در نظرگرفتن اهداف بزرگ است که این بدون تردید قابل تحسین است اما این طرحها و برنامهها باید با پیگیری جدی، بصورت پیشنهادهای عملی و قابل تحقق به دستگاههای مربوط منتقل شود.
رهبر انقلاب در ادامه به سه مسئله متناسب با موضوع دیدار یعنی توجه به واقعیت نخبگی در کشور، حفظ و تکثیر نخبگان و وظایف و مسئولیتهای نخبگان پرداختند.
ایشان در بیان موضوع اول یعنی ضرورت توجه به واقعیتهای نخبگی در کشور، نشناختن داشتهها و ظرفیتها را از آفتهای مهم برای یک کشور دانستند و با تأکید بر ضرورت شناختن آنها در مقابل تلاش بدخواهان برای کتمان یا انکار تواناییها گفتند: بعضیها همچنان مثل ۱۰۰ سال قبل فکر میکنند و با انکار توان علمی حاضر به پذیرش این واقعیت نیستند که در فضا و زیستبوم کنونی کشور ممکن است اتفاقات بسیار بزرگ و حیرتآوری برای دنیا رخ دهد.
حضرت آیتالله خامنهای، نخبگی و زمینههای نخبهسازی را از مهمترین داشتههای کشور برشمردند و افزودند: مهمترین زمینه برای نخبهسازی بهره هوشی است و ایران در زمینه بهره هوشی جزو کشورهای پیشرو دنیا است.

همه دستگاهها این احساس را در نخبگان ایجاد کنند که وجود آنها مؤثر و مورد استفاده است
رهبر انقلاب، توجه به نخبگی و نخبهپروری در دوره طاغوت را کاملاً مغفول دانستند و گفتند: پس از انقلاب به تواناییهای گوناگون نخبگان توجه شد اما این توجه باید با وارد کردن بیشتر آنها به میدان در بخشهای مختلف از جمله آب، نفت، گاز، انرژی هستهای، نانو و دانشهای جدید مانند هوش مصنوعی مضاعف شود که این کار هم جزو وظایف معاونت علمی رئیسجمهور است و اساساً تشکیل بنیاد نخبگان با هدف شناسایی نخبگان و استفاده از آنها برای انجام کارهای مهم بود.
حضرت آیتالله خامنهای، حفظ و تکثیر نخبگان و جلوگیری از فرار و خروج آنها از کشور به امیدهای واهی را در گرو احساس اثرگذاری نخبه برای کشور دانستند و افزودند: نخبهای که با در ِبسته فلان پژوهشگاه یا دستگاه دولتی مواجه شود، احساس بیاثری میکند و برای امرار معاش ناگزیر به کارهایی میشود که دیگر نخبه نخواهد بود.
ایشان با تأکید بر ضرورت وجود سازوکار مشخص برای مراجعه نخبگان و عرضه تواناییهای خود گفتند: معاونت علمی در این زمینه نیز میتواند حلقه وصل باشد. البته همه دستگاههای دولتی و حکومتی باید از نخبگان استفاده و این احساس را در نخبگان ایجاد کنند که وجود آنها مؤثر و مورد استفاده است.

مهمترین وظیفه نخبگان ایجاد یک خیزش و نهضت جدید علمی است
رهبر انقلاب با اشاره به خروج برخی نخبگان از کشور با هدف رشد و استمرار تحقیقات علمی به علت وجود زمینههای آن در بعضی کشورها، فراهم کردن امکانات تحقیق و رشد علمی را ضروری خواندند و تاکید کردند: عرصه دیگر نقشآفرینی نخبگان تشکیل اندیشکدهها به عنوان مجمع نخبگان هر رشته علمی است که در این زمینه نیز معاونت علمی، حلقه وصل آنها با مراکز ذیربط است، ضمن آنکه دیوانسالاریها هم که برای روحیه ظریف نخبگان، واقعاً مهلک است باید حذف شوند.
ایشان در بیان محور سوم از مسائل مربوط به نخبگان، یعنی مسئولیتها و وظایف آنان افزودند: مسئولیت نخبگان بیش از آحاد مردم است چرا که بیش از دیگران از نعمتها و تفضلات الهی مانند علم، آبرو و ثروت برخوردار هستند.
حضرت آیتالله خامنهای مسئولیت نخبگان در قبال خیزش علمی کشور را بسیار مهم دانستند و خاطر نشان کردند: خیزش علمی در دورهای مطرح و با اقبال دستگاهها و دانشگاهها همراه شد که نتیجه آن افزایش سرعت رشد علمی کشور بود که البته همان زمان هم گفته شد اما این سرعت رشد قدری دچار اُفت شده است.
ایشان با اشاره به تحولات سریع علم در دنیا، نخبگان را به جهاد برای خیزش علمی فراخواندند و تاکید کردند: کشور به خیزش و نهضت جدید علمی نیاز دارد که این، وظیفه نخبگان است البته مراکز علمی و پژوهشی هم در این زمینه مسئول هستند اما عامل اصلی فرد نخبه است. رهبر انقلاب اسلامی ایجاد نهضت و خیزش جدید علمی را جهاد نخبگان برشمردند و با تاکید بر اینکه حرکت و خیزش جدید علمی موجب تفوق یافتن بر رقیبان و بدخواهان خواهد شد، گفتند: یک از نتایج برتری علمی و فناوری این خواهد بود که دست دشمن از ضربه زدن به مردم غزه و ضاحیه بیروت کوتاه و مانع آتشافروزیهایی خواهد شد که دل مردم و جوانان را میسوزاند.
ایشان در توصیه بعدی با اشاره به فاصله زیاد تعداد شرکتهای دانشبنیان با میزان پیشبینی شده در برنامه هفتم، ضرورت افزایش شرکتها را مورد تأکید قرار دادند و گفتند: البته این افزایش نباید با پایین آوردن نشان افتخار شرکتهای دانشبنیان و به شکلی انجام شود که شرکتها واقعاً دانشبنیان نباشند بلکه باید سختگیریهای لازم در زمینه ارزیابیها انجام شود.

در ابتدای این دیدار دکتر حسین افشین معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیس جمهور و رئیس بنیاد ملی نخبگان با بیان اینکه «امروز فناوری به مؤلفه اصلی قدرت در دنیا تبدیل شده است و ایجاد زنجیره تأمین و قرار گرفتن در لبههای فناوری اهمیت راهبردی دارد»، گزارشی از برنامههای آتی این معاونت به منظور حرکت در مسیر افزایش اقتدار فناوری از جمله در زمینه تدوین برنامه جامع هوش مصنوعی بیان کرد.
همچنین ۷ نفر از اعضای بنیاد ملی نخبگان، آقایان:
- میلاد لطفی؛ دانشجوی دکترای روابط بینالملل
- حجت میانآبادی؛ دکترای مدیریت آب
- سید علی مدنیزاده؛ دکترای اقتصاد و دارنده نشان برنز المپیاد جهانی ریاضی سال ۲۰۰۰
- رسول لوایی؛ دکترای توسعه کشاورزی و دارنده جایزه تحصیلی بنیاد ملی نخبگان
- سجاد انتشاری؛ دکترای مدیریت منابع آب و دارنده جایزه تحصیلی بنیاد ملی نخبگان
و خانمها:
- مریم رضاپور؛ دکترای مهندسی صنایع و رتبه اول دوره دکتری
و حنانه خرمدشتی؛ دانش آموز پایه دوازدهم دبیرستان فرزانگان ۲ و دارنده نشان طلای المپیاد جهانی نجوم و اختر فیزیک سال ۲۰۲۴
به بیان نظرات و پیشنهادهایی در خصوص مسائل مختلف کشور پرداختند.
اسرائیل موشکباران شد/ اصابت موشکها به هدف
تصاویر زنده آسمان تلآویو و برخی دیگر از شهرهای اسرائیل اشغالگر نشان دهنده آن است که حجم گستردهای از موشکها برای تنبیه قاتلهای صهیونیست روانه این سرزمینهای اشغالی شده است.
این تصاویر زنده موارد بسیاری را ضبط کرد که موشکها به اهدافی اصابت میکنند و سیستم پدافند هوایی رژیم صهیونیستی از هدف قرار دادن آنها عاجز است.
تاکنون دهها اصابت در همین تصاویر زنده دیده شده است.
سپاه پاسداران در بیانیهای اعلام کرد؛ چنانچه رژیم صهیونیستی به عملیات ایران واکنش نشان دهد با حملات کوبنده مواجه خواهد شد.
متن کامل بیانیه سپاه پاسداران به این شرح است؛
«امت بزرگ اسلامی ملت شریف و شهید پرور ایران لحظاتی قبل و پس از یک دوره خویشتن داری در برابر نقض حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در ترور مجاهد شهید دکتر اسماعیل هنیه توسط رژیم صهیونیستی و برابر حق کشور در دفاع مشروع از خود برابر منشور ملل متحد و تشدید شرارتهای رژیم با حمایت آمریکا در قتل عام مردم لبنان و غزه و به شهادت رساندن مجاهد کبیر رهبر محور مقاومت و دبیرکل سرافراز حزب الله سید حسن نصرالله و شهادت فرمانده رشید و مستشار عالی سپاه پاسداران در لبنان سرلشکر پاسدار سید عباس نیل فروشان نیروی هوافضای سپاه با پرتاب دهها موشک بالستیک اهداف مهم نظامی امنیتی را در قلب سرزمینهای اشغالی مورد هدف قرار داد که جزئیات آن متعاقباً به استحضار خواهد رسید.
خاطرنشان میسازد این عملیات با تصویب شورای عالی امنیت ملی و ابلاغ ستاد کل نیروهای مسلح و حمایت و پشتیبانی ارتش جمهوری اسلامی ایران و وزارت دفاع صورت گرفته است اخطار داده میشود چنانچه رژیم صهیونیستی به این عملیات که منطبق بر حقوق قانونی کشور و قوانین بین المللی است واکنش نظامی نشان دهند با حملات کوبنده و ویرانگر بعدی مواجه خواهد شد
و من نصرا الا من عند الله العزیز الحکیم
روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
منابع رسانه ای در رژیم صهیونیستی می گویند بیش از 200 موشک طی نیم ساعت از سوی ایران به اسراییل شلیک شده است.
تکبیر مردم در پشت بامهای برخی مناطق تهران در پی موشکباران قاتلهای صهیونیست
در پی موشکباران گسترده و بیسابقه اسرائیل توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مردم مناطق مختلف تهران با حضور در بالای پشتبامها فریاد تکبیر سر میدهند.
آنچه تاکنون صورت گرفته موشکباران بیسابقه صهیونیستهاست. موشکهای بسیاری به تلآویو رسیدهاند. به نظر میرسد اکثریت قریب به اتفاق موشکها از نوع بالستیک باشند.
تصاویری که از آسمان تلآویو مخابره شده نشان میدهد که بسیاری از موشکها را صهیونیستها نتوانستهاند رهگیری کنند و دسته دسته به اهداف اصابت میکنند.
حریم هوایی اردن و عراق هم بسته شد
منابع رسانه ای از بسته شدن حریم هوایی آسمان اردن و عراق در پی عملیات موشکی ایران به سرزمین های اشغالی خبر می دهند.
منابع صهیونیستی از بصدا درآمدن آژیرهای خطر در سرزمین های اشغلای برای 1800 مرتبه در طول یک ساعت اخیر خبر می دهند.
سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد تا دقایقی دیگر برای پنجمین بار در روز جاری نشست رسانه ای برگزار خواهد کرد.
رادیو رژیم صهیونیستی اعلام کرد که پروازهای ورودی و خروجی فرودگاه بن گوریون لغو گردید.
تحلیلگر تلویزیون الجزیره با اشاره به حمله گسترده موشکی به رژیم صهیونیستی تاکید کرد که حمله کنونی متفاوت از حمله وعده صادق است.
کارشناس الجزیره: ارزیابی های اولیه حاکی از عبور موفق 90 درصد موشک های ایرانی از دفاع موشکی صهیونیستها عبور کرده اند.































