اقتدار ملی در اندیشه امام خمینی (ره) از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بهگونهای که رویکرد ذلتآور نظام ستمشاهی همواره در نوک پیکان حملات ایشان قرار داشت. اما مسئله این است که حضرت امام اقتدار ملی و سیاسی را در چه میدانند و عوامل مؤثر بر آن را چگونه تعریف میکنند؟
در قسمت اول این مقاله مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در این قسمت به مهمترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته خواهد شد.
اندیشمندان، عناصر قدرت و اقتدار ملی را متنوع میدانند و هرکدام بر عامل یا عواملی خاص تأکید داشتهاند. برخی ایدئولوژی را مهمترین عامل میدانند که از جهات گوناگون بر اقتدار ملی مؤثر است. یکی از موارد مهم نقش ایدئولوژی در افزایش قدرت ملی، بسط و گسترش حوزهی مشروعیت نظام سیاسی است.
افزایش مشروعیت بر قدرت تصمیمگیری میافزاید و در عین حال، باعث تحدید و کنترل قدرت میشود. برخی بر عوامل جغرافیایی مثل آبوهوا و اقلیم و منابع طبیعی، وسعت خاک و موقعیت سرزمینی (از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) تأکید دارند.
عوامل انسانی و فرهنگی مثل حجم جمعیت، خصلت های ملی ، روحیه ملی و فرهنگ عمومی نیز همواره مورد توجه بودهاند. توان تکنولوژیک بخصوص توان تکنولوژی نظامی نیز یک عامل اقتدار ملی است. اما جالب اینکه حتی این عامل از نظر برخی الزاما منجر به اقتدار نمیشود بلکه ممکن است در مواردی باعث ضعف و یا عجز ملی بشود.
بهعنوان مثال، کراس معتقد است تکنولوژیهای اطلاعاتی موجب کاهش اقتدار دولتها، کاهش احتمال جنگ و افزایش قدرت افراد میشود. لیفین نیز معتقد است که تکنولوژیهای اطلاعاتی باعث قدرتیابی NGOها و گروههای مدنی و حتی گروههای تروریستی میشود.
رهبری قدرتمند و مدبر عامل مهم دیگر اقتدار ملی است که هم در ایجاد انسجام و اتحاد بین عناصر مختلف نقش دارد و هم در استفادهی درست و بهموقع از منابع و امکانات موجود. یک عامل دیگر، قدرت نظامی است که غالب صاحبنظران بر نقش آن تأکید دارند و در اسلام نیز مورد توجه است.
در مجموع صاحبنظران نقش عوامل زیر را در اقتدار ملی مهم میدانند: منابع طبیعی، وسعت خاک، موقعیت سرزمینی، جمعیت، قدرت نظامی، توان تکنولوژیک، خلقیات و روحیهی ملی، سازماندهی و رهبری، انسجام و اتحاد ملی و...
امام خمینی (ره) بر نقش عوامل گوناگون در تقویت اقتدار ملی تأکید دارند. اما آنچه بیشتر محل توجه ایشان است عوامل فرهنگی و روحی و اعتقادی است. مهمترین این عوامل در منظر ایشان موارد زیر هستند:
1. استقلال و ثبات
از نظر امام، یکی از شروط اصلی کسب اقتدار ملی، عدم وابستگی و استقلال کشور است. ایشان نظام ستمشاهی را عاجز و ذلیل میدانستند، چون وابسته بود و دلیل این وابستگی را غارت منابع ملی توسط بیگانگان و وجود پایگاههای نظامی در سرحدات یا داخل کشور میدانستند:
«اگر چنانچه ایران مستقل بود و تحت نظر دیگران اداره نمىشد، دیگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامِ آن پیوست به نظام دیگران نداشت، ثبات از براى ایران حاصل مىشد... ایرانىها هم مىخواهند که ایران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز یک کسى در آن دخالت نکند، هر کارى مىخواهند به دست نوکرانشان اجرا نکنند، دخالت در مقدرات مملکت نکنند.»
«الآن قدرت ندارد ایران. مستقل هم نیست. قدرت ندارد براى اینکه تحت قدرتهاى دیگر دارد اداره مىشود. چهلوپنج هزار یا شصت هزار (یا در یک نوشتهاى هم بود که هشتاد هزار) آمریکایى که مستشارهاى زیاد در آنها هست، اینها دارند نظام ما را اداره مىکنند... الآن ایران قدرتمند نیست از باب اینکه نظامش، که نقطهی اتکاى قدرت است... وابسته به دیگران است. هرکارى آنها مىخواهند انجام مىدهند... ایران الآن مثل یک مملکتى است که در قبضهی این قدرتهاست. پایگاه دارند. [در] کوهستانهاى طرف کردستان و آن سرحدات، اینها پایگاهها دارند؛ پایگاههاى زیرزمینى عظیم دارند. و یک همچو مملکتى یک مملکتى است که از آن طرف ذخایرش را دارند مىبرند، از آن طرف پایگاه درست مىکنند براى خودشان! این ایران اگر یک ایران قدرتمند بود، نمىگذاشت که این کار بشود.»
2. اتکای حکومت به ملت
صورت دیگر استقلال از بیگانه، اتکا به مردم است. از نظر امام، اقتدار ملی در پیوستگی حکومت و مردم است. ایشان معتقدند یک دولت در صورتی میتواند مقتدر باشد که مورد حمایت مردم بوده و به تواناییهای آنها متکی باشد: «اگر چنانچه مثلاً دولت ایران اگر قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ایران باشد، اگر دولتها دولتهاى ناشى از ارادهی ملت باشند، اینها نمىگذارند که شما اینطور در ایران تصرف کنید و این طور هرجومرج به بار بیاورید. ایران ثبات ندارد که این بساط شده است... ثبات، تابعِ قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مىخواهیم و استقلال. قدرتمندى به این است که نظاممان را از گرفتارىاى که آمریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم و یک نظام متکى بر ملت، ما ایجاد بکنیم، نه یک نظامِ متکى بر مستشارهاى آمریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم، نه یک مملکتى که همه چیز آن در دست دیگران است؛ تا بهواسطهی این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.»
امام قوای نظامی و انتظامی را مهم میدانند، اما قدرت قوای نظامی را تابع پیوستگی آنان با مردم و تواضع و خدمتگزاری در قبال آنان میدانند. از نظر ایشان، اگر مردم حامی قوای انتظامی نباشند و از آنان بترسند، این ضعف قدرت است: «این الآن براى شما و ما و همهی قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهایى که قواى انتظامى هستند، این باید یک سرمشق و یک الگو باشد که ببینیم که یک قدرت بزرگ وقتى پایگاه ملى ندارد، این قدرت نمىتواند بایستد سرپاى خودش. یک قدرت، ولو بزرگ نباشد، اگر پایگاه ملى داشته باشد، این غلبه مىکند. کوشش کنید که پایگاه ملى براى خودتان درست کنید. این به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد. مردم بفهمند که هر درجهاى که این بالا مىرود با مردم متواضعتر مىشود. اگر یک همچو کارى شد و یک چنین توجهى به مسائل شد و یک همچو عبرتى از تاریخ براى ما شد، هر قوهاى پایگاه ملى پیدا مىکند و پایگاه ملى حافظ اوست؛ حفظ مىکند او را. شهربانى هر شهرى اگر چنانچه در خدمت مردم باشد، اینطور نباشد که مردم وقتى اسم کلانترى را بشنوند بلرزند به خودشان! وقتى بخواهند بروند طرف کلانترى مثل اینکه طرف حبس دارند مىروند یا طرف کشتارگاه مىروند! خیال کنند دارند طرف منزلشان مىروند یا طرف جایى مىروند که عدالت توى آن هست، جایى مىروند که ظلم در آن نیست، جایى مىروند که با مردم دوست هست، نه دشمن، اگر اینطور شد، دلهاى مردم متوجه مىشود. مردم زود راضى مىشوند، مردم نفوسشان اینطور است که زود راضى مىشوند. یک نوازش از یک نفر صاحب منصب براى مردم کافى است که تا مدتها اینها دلشان راضى باشد از او.»
به همین دلیل، توصیه میکنند به جلب رضایت مردم: «کارى بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه پیدا کنید در بین مردم. وقتى پایگاه پیدا کردید، خدا از شما راضى است، ملت از شما راضى است، قدرت در دست شما باقى مىماند و مردم هم پشتیبان شمایند... الآن ما از این تاریخ موجودى که بر ما گذشت باید عبرت بگیریم و بدانیم که اگر پایگاه داشت این مرد [شاه] بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود براى ارضاى مردم، هرگز این قدرت به هم نمىخورد، هرگز مخالفت با او نمىشد، لکن معالأسف همهی قدرتش را روى هم گذاشت بر ضد مردم... او آن قدرت بالا بود فرق نمىکند، شما هم که در کاشان هستید و در آنجا یک ادارهاى دارید همین معنا در آنجا هم جارى است، آن براى همهی ملت بود، شما براى ملت کاشان هستید، قم هم براى قم هست، تهران هم براى تهران هست. این یک مسئلهی کلى است براى همهی ما که فکر این باشیم (که براى ملتمان) بفهمد ملت که ما خدمتگزار ملت هستیم. ملت ادراک کند که ما خیر او را مىخواهیم. وقتى آن را ادراک کرد که ما همه خیر ملت را مىخواهیم، ملت هم پشتیبان ماست.»
امام نقطهضعف اصلی کشورهای اسلامی را در دوری از اسلام و مردم میدانند. به همین دلیل، این کشورها از اقتدار ملی برخوردار نیستند و دائم شکست میخورند: «اگر بفهمند که طرفدارى ملت از یک دولتى چه معنا دارد، بفهمند این معنا را که اگر ملتها را دلشان را به دست بیاورند و حکومت بشود یک حکومتى که مال خود ملت باشد، از خود ملت جوشش کند و عقاید، عقاید اسلامى باشد، احکام، احکام اسلامى باشد و زیر سایهی اسلام بخواهند زندگى بکنند و ملتهایى که به اسلام عقیده دارند همراه آنها بشوند، آنوقت مىفهمند که هیچیک از دولتهاى بزرگ نمىتوانند کارى انجام بدهند، چنانچه در اینجا نتوانستند.»