در اندیشهی سیاسی امام، مسئلهی وحدت جایگاه بسیار مهم و محوری دارد و در هر موضوعی نقش محوری پیدا میکند. در افزایش اقتدار ملی نیز اتحاد و انسجام بین اقشار مختلف مردم، بین حکومت و مردم و بین نهادهای دولتی و مسئولین سیاسی یک امر بسیار اساسی است.
در قسمت اول این مقاله، مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در قسمت دوم به مهمترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته شد. در ادامه، نقش اتحاد و انسجام ملی و نیروی مسلح قوی و مجهز و نقش رهبری در تولید اقتدار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در اندیشهی سیاسی امام، مسئلهی وحدت جایگاه بسیار مهم و محوری دارد و در هر موضوعی نقش محوری پیدا میکند. در افزایش اقتدار ملی نیز اتحاد و انسجام بین اقشار مختلف مردم، بین حکومت و مردم و بین نهادهای دولتی و مسئولین سیاسی یک امر بسیار اساسی است.
از نظر ایشان، دشمن اصلی این اتحاد، فساد اخلاقی و خودخواهی است که منجر به تفرقه و تشتت و در نهایت ذلت ملی میشود: «آن روز آسیب به ما مىرسد که از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دستهاى را از بین ببرد و متعفن کند. آن دسته، دستهی دیگر را آن دسته، دستهی دیگر را. آنوقت است که کودتا مىشود و از بین مىروید، آن وقت است که ممالک بزرگ به شما طمع مىکنند و با دست خودتان شما را از بین مىبرند. غالب آن جاهایى که این دولتهاى بزرگ و این قدرتهاى فاسد غلبه کردهاند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه کردهاند. کم اتفاق مىافتد که یک دولتى بیاید، بریزد و خودش بخواهد کارى را انجام بدهد. همیشه نشستهاند آنجا توطئه مىکنند، آدمتراشى مىکنند در خود ملت. اگر توانستند از خود ملت یک بساطى درست مىکنند و ملت را از بین مىبرند، کشورها را از بین مىبرند.» «بالاخره، اساس یک کشورى با اتحاد مردمش [محکم] مىشود. استقلال یک کشورى اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال مىخواهیم. آزادى یک کشورى باید مردم احساس کنند که ما آزادى مىخواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبرى و ـنمىدانمـ در تحت ذلت کشورهاى دیگر باشیم براى شکممان... همهی طمعها [براى] این است که توجه کنند، این را با او دعوا بدهند؛ این قاضى را با آن قاضى، این حاکم را با آن حاکم، آن استاندار را با آن استاندار، مردم را با آنها، امام جمعهها را با مردم، مردم را با امام جمعهها، از این حرفها. اگر این مسائل پیش بیاید، بترسید که به زودى ـخداى نخواستهـ عنایات خدا از ما سلب بشود و ما برگردیم به همان حال فضاحتى که آن وقت بود، به حالى که جوانهاى ما را مىبردند تا بهکلى تباه کنند، مىبردند تا تمام حیثیت انسانى را از آنها بگیرند.»
به همین دلیل از نظر ایشان باید «اولاً الهى بشویم، در راه خدا خدمت بکنیم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانیم و خودمان را از او و به سوى او بدانیم و دنبال همین معنا، آنوقت آن مسئلهی دوم، که وحدت و انسجام است، حاصل مىشود؛ براى اینکه تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است. وقتى که شما الهى شدید، رحمانى شدید، توجه به خدا داشتید، دنبال او دیگر تفرقه حاصل نمىشود، اختلاف حاصل نمىشود.»
«همهی فکر این معنا باشید، دنبال این باشید که دائماً درصدد این باشید که اخوت خودتان را حفظ کنید. بین خودتان اخوت ایجاد کنید، روحانیون در فکر این باشند که همه با هم اخوت داشته باشند و ملت را داشته باشند و حفظ کنند. ملت هم باید فکر این معنا باشند که همه با هم با روحانیون و غیر آن، همه با هم باشند. مادامىکه این وضع از براى شما باشد، شما پیروزید. اگر یک روزى، خداى نخواسته، این رمز پیروزى را از شما گرفتند، دیگر براى شما چیزى باقى نمىماند. محتاج به اینکه خیلى قدرت اعمال بشود ندارد، یک کودتاى کوچکى از یک منافقى، از یک چیزى، کار را تمام مىکند.»
نیروی مسلح قوی و مجهز
امام، همزمان با تأکید بر عواملی چون استقلال ملی، اتحاد همهجانبه و اتکا به مردم از نقش نیروهای مسلح غافل نمیشوند. ایشان نقش ارتش و نیروهای نظامی را در اقتدار نظامی مهم میدانند؛ به همین دلیل بر تقویت نیروهای مسلح تأکید مکرر دارند و هشدار میدهند که توجه به عوامل دیگر نباید موجب غفلت از این موضوع بشود:
«من بهعنوان فرماندهی کل قوا، به مسئولین و تصمیمگیرندگان نیز دستور مىدهم که در هیچ شرایطى از تقویت نیروهاى مسلح و بالا بردن آموزشهاى عقیدتى و نظامى و توسعهی تخصصهاى لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایى نظامى غفلت نکنند و این کشور را براى دفاع از ارزشهاى اسلام ناب و محرومین و مستضعفین جهان در آمادگى کامل نگه دارند و مبادا توجه به برنامههاى دیگر موجب غفلت از این امر حیاتى گردد که مطمئناً غفلت از تقویت بنیهی دفاعى کشور، طمع تهاجم و تجاوز بیگانگان و نهایتاً تحمیل جنگها و توطئهها را به دنبال مىآورد.»
اما همزمان و مثل سایر موارد، منشأ اصلی اقتدار در نیروهای مسلح را ایمان و اعتقاد میدانند: «ارتش و سایر نیروهاى مسلح در دوران بازسازى باید به اصل بازسازى معنوى و اعتقادى نیز توجه کافى داشته باشند، چرا که همه در میدان نبرد و کارزار آموخته و تجربه کردهاند که معنویت و ایمان چقدر در پیروزیها و موفقیتها و بالا بردن توان و استقامت نیروها مؤثر است.
نقش رهبری و حکومت در اقتدار
در اندیشهی سیاسی امام، رأس نظام و رهبری حکومت نقشی بسیار مهم و اساسی در اقتدار ملی دارد. در اندیشهی ایشان، اساساً بهرهگیری از منابع و امکانات موجود منوط به توانمندی رهبران نظام است. بر همین اساس، عامل اصلی عدم ثبات و وابستگی و در نهایت ضعف اقتدار ملی ایران در زمان پهلوی را در رأس حکومت میدیدند: «نمىتوانید شما بگویید که ایران باید قدرتمند باشد و قدرتمند است و اگر شاه برود، قدرت از بین مىرود. ما مىخواهیم که این کسى که این ضعف را از براى ایران آورده، قدرت را به هدر داده است، این برود.»
«من یک وقتى که در یک عکسى که در سالهاى سابق دیدم که محمدرضا پهلوى مقابل یکى از رؤساى جمهور آمریکا ایستاده بود که الآن اسم او را یادم نیست {لیندون جانسون} من دیدم مثل یک عبد ضعیف ایستاده است در مقابل یک قدرتمند؛ عینک برداشته است اینطور و اصلش به او نگاه نمىکند، نگاهش را به آن طرف انداخته است و این هم مثل یک بچه مکتبى مقابل معلم ایستاده است و من این قدر ناراحت شدم که وضع ما به اینجا رسیده است که یک کسى که دارد به ما حکومت مىکند، سلطنت مىکند، در مقابل... یک اجنبى که احتیاج دارد به این کشور احتیاج دارد، به سرمایههاى این کشور، اینطور بایستد.