اقتدار ملی در اندیشه‌ی امام خمینی(4)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

اقتدار ملی در اندیشه‌ی امام خمینی(4)در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی (ره)، عامل اصلی اقتدار ملی، اسلام و باورهای دینی است. اگر مردم یک کشور تحول روحی پیدا کنند و اسلام را قبول داشته باشند، می‌توانند مقتدر و قوی باشند؛ حتی اگر جمعیت‌شان زیاد نباشد و بر اصول جنگی مسلط نباشند یا منابع محدودی در اختیار داشته باشند.

در قسمت اول این مقاله، مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در قسمت دوم به مهم‌ترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته شد. در قسمت سوم نقش اتحاد و انسجام ملی و نیروی مسلح قوی و مجهز و نقش رهبری در تولید اقتدار مورد بررسی قرار گرفت.

نقطه‌ی مرکزی اندیشه‌ی سیاسی امام، اسلام و ایمان و اعتقاد به خدای متعال است. در نظر ایشان، اثر همه‌ی عوامل اقتدار ملی تابع ایمان و اعتقاد به اسلام و قرآن است.

«شما جوانان تحصیل‌کرده... با تمامى عوامل عقب‌افتادگى و تفرق و ذلت ملت‌هاى خود مبارزه کنید و اگر عمیقاً توجه کنید، پى خواهید برد که مهم‌ترین عامل انحطاط مسلمین دورى و بی‌خبرى از تعالیم واقعى و حیات‌بخش اسلام است؛ اسلامى که در تاریک‌ترین ادوار تاریخ مشعشع‌ترین و نورانى‌ترین تمدن‌ها را به وجود آورد و پیروان خود را به اوج عظمت و اقتدار و آقایى رسانید و آن زمان که همان پیروان از آن تعالیم چشم پوشیدند و به روشى منحرف و قشرى (که به اسم اسلامش نامیدند) گرویدند، طبیعى بود که عظمت و مجد دیرین خود را از دست داده، به روز سیاه و تیره‏اى چون روزگار موجود بیفتند.» و چون مستبدان و مستکبران عالم قدرت ایمان و اسلام را دیده‌اند، همواره تلاش کرده‌اند این قدرت را تضعیف کنند.

امام خمینی (ره) جمعیت، منابع، ثروت و مواردی این‌چنینی را در کسب اقتدار مهم می‌دانند؛ مشروط به اینکه جامعه رویکرد دینی داشته باشد. به نظر ایشان، اگر مردم مؤمن به اسلام نباشند، منابع هدر می‌رود یا در خدمت مطامع مستکبران قرار می‌گیرد، اما اگر مردم براساس ارزش‌های اسلامی متحول بشوند و خداخواه و شهادت‌طلب بشوند، آن‌گاه این منابع می‌تواند منبع اقتدار عظیم برای ملت‌ها باشد:

«کشورهاى شرقى و کشورهاى اسلامى، یک کشورهاى وسیع غنى‏اى هست. دیگران محتاج به شما هستند. ابرقدرت‌ها محتاج به شما هستند. سلاحى که در دست شماست اگر یک روز از آن‌ها قطع کنید، آن‌ها مطیع شما مى‏شوند. مع‌الأسف بعضى حکومت‌هاى ما، هم ذخایر ما را دادند و هم اطاعت از آن‌ها کردند. باید یک تحولى پیش بیاید. یک تحولى که مردم مثل مردم صدر اسلام بشوند. ما یک نیم تحولى در مملکت‌مان پیش آمد که مردم شبیه شدند تا یک حدودى به آن مردم صدر اسلام و همه‌ی پیروزى ما دنبال این معنا و این تحول پیش آمد که مردم همان‌طورى که در صدر اسلام جوان‌هاى مسلمین آرزوى شهادت مى‏کردند، در ایران هم این آرزو پیدا شد و شاید هر روز جوان‌هایى به ما مراجعه مى‏کنند و مى‏گویند دعا بکنید که ما شهید بشویم. این تحولى که پیدا شد در ایران و این وحدت کلمه‏اى که در ایران پیدا شد و این توجه به اسلام که در ایران پیدا شد، باید یک الگویى باشد از براى همه‌ی ملت‌ها. چنانچه این تحول پیدا بشود و همه رو به اسلام بیاورند و همه رو به یک نقطه باشند و آن نقطه اسلام، با این جمعیت زیادى که دارند، با این تجهیزاتى که دارند، با این سلاح‌هایى که دارند، مثل نفت و غیر نفت که دارند، این‌ها آقایى باید بکنند در دنیا و مع‌الأسف نمى‏گذارند این‌ها را این‌طور بشوند. تحول لازم است. باید همه کوشش کنند. همه کوشش کنید که این تحول را به دست بیاورید و ملت خودتان را برگردانید به یک ملتى که هوشیار باشد. توجه داشته باشد که دیگر وقت اینکه همه باز دنبال یک ممالک دیگرى باشند و پیرو یک قدرت‌هاى بزرگ باشند، آن‌ وقت گذشته است.»

ایران نمونه‌ی خوبی است از غلبه‌ی ایمان بر کمبود منابع اقتصادی و انسانی «ایران نسبت به دنیا یک چیزى نیست (چهل‌وپنج میلیون، چهل میلیون یک همچو چیزى است) در مقابل جمعیت‌هاى دنیا که «چین»‌اش یک میلیارد جمعیت دارد، هندوستانش هشتصد میلیون جمعیت دارد یا بیشتر، ما چیزى نیستیم، اما براى اینکه شما از من دست برداشتید و مى‏گویید ما براى خدا، شما نمى‏گویید که ارتش باید نشان بگیرد، نمى‏گویید که باید سپاه نشان بگیرد، نمى‏گویید باید بسیج یا کمیته یا شهربانى یا شهردارى از این‌ها بگیرد، شما مى‏گویید که ما نشان از خدا مى‏خواهیم و ما همه یک هستیم. اگر این معنا در بین شما حفظ شد، شما تا آخر محفوظید، هیچ‌کس نمى‏تواند به شما صدمه‏اى وارد کند. این قدرت‌هاى بزرگ هم این معنا را مى‏دانند که الآن ایران وضعش طورى است که نمى‏شود آن‌ها به هیچ وسیله‏اى او را شکست بدهند، نه به‌وسیله‌‌ی کودتا، نه به‌وسیله‌ی چیزهاى دیگر، نه به‌وسیله‌ی حمله‌ی نظامى.»

از نظر ایشان، بر اثر تحول روحی، اخلاص و حسن‌نیت شکل خواهد گرفت. در چنین شرایطی، حتی اگر اصول جنگی هم ضعیف باشد، باز پیروزی با مخلصین است؛ چنان‌که در دفاع مقدس اتفاق افتاد:

«مسلماً مادامى که نیت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارک و تعالى با ماست و پیروز خواهیم شد. چنانچه در این راه قدرت بزرگى که در مقابل ما بود و پشتیبان او تمام قدرت‌ها، اعم از ابَرقدرت‌ها و غیره بودند، لکن چون حُسن‌نیت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى که در صدر اسلام بود... از این جهت، این پیروزى ما مرهون یک همچو تحول روحى است که در مردم پیدا شد. والّا ما که نه اسلحه داشتیم و نه نظام بود در کار و نه یک کارهایى داشتیم که مطابق اصول جنگى و این‌ها باشد. فقط چیزى که بود ایمان در مردم بود و بحمدالله وحدت کلمه. و من مى‏خواهم از خداى تبارک و تعالى که این وحدت کلمه محفوظ بماند و ان‌شاء‌الله تمام مشکلات ما حل بشود.»

بنابراین در صورت اتکال به خدا، حتی با جمعیت و منابع محدود هم می‌توان مقتدر بود: «ما سفارت آمریکا که اسمش سفارت بود و جاسوس‌خانه بود، بستیم و تصرف کردیم و ما جاسوس‌هاى آمریکایى را بیرون کردیم و ما مستشارهاى آمریکایى را بیرون کردیم و آمریکا هم نتوانست کارى بکند، مى‏خواست بکند. و ایران در صورتى که یک جمعیت محدود فوقش چهل‌میلیونى دارد و یک مهمات و اسلحه محدود دارد، در عین حال، ایستاده در مقابل همه‌ی قدرت‌ها و از هیچ قدرتى هم باک ندارد؛ براى اینکه به یک قدرت اتکال دارد و او خداست. وقتى به او اتکال داشت و اتصال داشت، احتیاج به اینکه به دیگران اتصال پیدا کند ندارد. وقتى بنا شد یک جمعیت چهل‌میلیونى بتواند در مقابل آمریکا و در مقابل شوروى، در مقابل فرانسه و در مقابل همه‌ی این‌ها بایستد، یک ملت اگر یک میلیاردى شد، آن‌وقت کسى مى‏تواند با او مخالفت کند؟ این مسلمان‌ها که قریب یک میلیارد جمعیت دارند، لکن متفرق از هم هستند، هرکدام یک سازى مى‏زنند، دولت‌هایشان با ملت‌هایشان مخالف‏اند، ملت‌ها هم با دولت‌ها همین‌طور، هر دولتى هم با دولت دیگر اگر هم بگوید دوستم، دروغ مى‏گوید.»

«مسلمانان سایر کشورها هم باید همین مسیر را طی کنند: مسلمان‌هاى ما براى مکتب ماست که این‌طور قدرت دارند و این‌طور در مقابل دیگران مى‏ایستند. اگر چنانچه سایر ممالک اسلامى هم مکتب خودشان را حفظ کنند (این مکتب اسلام را) اگر مکتب اسلام را حفظ بکنند، مطمئن باشند که هیچ قدرتى به آن‌ها آسیب نمى‏رساند.»

در همین چارچوب است که از نظر ایشان میزان تأثیر رهبری نظام نیز تعیین می‌شود. به نظر امام، نقش رهبر بدون توجه به اسلام و معنویت و بی‌معناست: «نباید در ذهن کسى بیاید که انقلاب مربوط به شخصى است. من باید عرض کنم که از باب اینکه یک فردى از افراد جامعه هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از خداى تبارک و تعالى است. خداى تبارک و تعالى است که این ملت را منقلب کرد از یک حالى به حال دیگر. او مقلب‌القلوب است. اوست که همه‌ی کارها و زمام همه‌ی امور در دست اوست و ما هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم... ملت ما باید این مطلب را باور کند که اگر یک آن، عنایات حق تعالى از عالم منصرف بشود، معدوم مى‏شود عالم. عالم هست به پشتوانه اراده‌ی حق تعالى. یک آن عنایت منصرف بشود، تمام ملک و ملکوت معدوم مى‏شود. دائماً اراده‌ی حق است که حفظ کرده است، منتها ما جاهل هستیم. نمى‏دانیم مطلب را و عمده‌ آن است که تمام رنج‌هایى که بر بشر وارد مى‏شود از این جهل است. این جهل اگر مرتفع بشود، رنج‌ها مرتفع مى‏شود. اگر ببیند انسان که همه کار از اوست، دیگر رنجى در کار نیست و این یک‌ مرتبه‌ی نازله از اولیاست و آن‌ها مراتب دیگرى دارند که اسم و رسمى ندارد.»

«باید ما توجه کنیم به اینکه یک گوشه‏اى از دنیا هستیم، یک جمعیت چندمیلیونى که نسبت به عالم آن‌قدر ما ضعیفیم، کمیم، جمعیت کم است و باید ما در همان لحظه‌ی اول با آن همه توطئه‏هایى که بود از بین رفته باشیم. آنکه ما را نگه داشت خدا بود، نه ما. آنکه شکست داد قدرت‌هاى بزرگ را و شکست مى‏دهد قدرت‌هاى بزرگ را خداست. چنانچه آنکه قدرت مى‏دهد اوست. قدرت‌هاى بزرگ نمى‏دانند که این قدرت خداست و رنجشان از همین معناست و ملت ما بحمدالله با عنایت حق تعالى و عنایت اولیاى خداى تبارک و تعالى که به آن‌ها ایمان داد، به آن‌ها قدرت داد، این ملت دست رد به سینه‌ی همه زد و ایستاد و گفت استقلال را ما مى‏خواهیم، آزادى را ما مى‏خواهیم و اگر به همین وضع پیش برود، مطمئن باشید که پرتوش همه‌ی عالم را خواهد گرفت.»

 

رابطه‌ی اقتدار ملی با اقتدار در جامعه‌ی مسلمین

امام تنافری بین اقتدار ملی و اقتدار امت اسلامی نمی‌بینند؛ مشروط بر اینکه اقتدار ملی منبعث از اسلام و متکی به ارزش‌های اخلاقی و دینی باشد، نه بر غرور و خودخواهی. بر همین اساس است که به زائران حج توصیه می‌کنند نسبت به زائران سایر کشورها با تواضع برخورد کنند و اقتدار جمهوری اسلامی را اقتدار سایر ملل اسلامی بیان کنند:

«بیعت‌ها و پیوندهاى دوستى و ارتباط آینده را با مسلمانان محکم کنند و حدیث انقلاب و لطف خدا را به آنان بازگو نمایند و از جانب من و همه‌ی ملت ایران به همه‌ی مسلمانان اطمینان بدهید که جمهورى اسلامى ایران پشتیبان شما و حامى مبارزات و برنامه‏هاى اسلامى شماست و در هر سنگرى علیه متجاوزان در کنار شما ایستاده است و از حقوق گذشته و امروز و آینده‌ی شما ان‌شاءالله دفاع خواهد کرد و به آنان بگویید که اقتدار و اعتبار جمهورى اسلامى ایران متعلق به همه‌ی ملت‌هاى اسلامى است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ایران در حقیقت دفاع از همه‌ی ملت‌هاى تحت ستم است.»

 

جمع‌بندی

قدرت و اقتدار ملی ارزشی است سیاسی که در اندیشه‌ی سیاسی امام جایگاهی مهم و محوری دارد. هرچند تمایز تصریح‌شده‌ای بین قدرت و اقتدار در اندیشه‌ی امام نمی‌توان یافت، اما از نوع تأکیدات ایشان بر نقش مردم و ارزش‌های الهی و دینی در تعیین قدرت می‌توان دریافت که اقتدار یا همان قدرت مقبول و مشروع مورد نظرشان است.

امام معتقدند بدون استقلال و ثبات، هیچ کشوری نمی‌تواند به اقتدار ملی برسد. این استقلال هم باید همه‌جانبه باشد: استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی و استقلال نظامی. البته در اندیشه‌ی ایشان، منظور از استقلال، عدم دادوستد و قطع ارتباط با دیگران و خزیدن به کنج خلوت نیست، بلکه منظور اتکای به توانمندی‌های داخلی و اعتماد به داشته‌های ملی است. روی دیگر خودکفایی و استقلال در اتکا به مردم است. موضوعی که می‌توان آن را عامل دوم مؤثر بر اقتدار ملی از نظر امام دانست.

از نظر ایشان، حکومت‌ها باید به مردم متکی باشند و آن‌ها را در حکومت دخالت بدهند. جلب رضایت مردم و اهتمام به خدمت صادقانه به آن‌ها منجر به کسب پایگاه مردمی خواهد شد و همین اقتدار ملی را تقویت خواهد کرد؛ چه حکومتی که مردم حامی آن باشند به‌خوبی می‌تواند در مقابل توطئه و دشمنی قدرت‌های بزرگ مقاومت کند.

در اندیشه‌ی امام، اتحاد و انسجام ملی نقشی بسیار مهم در اقتدار ملی دارد. وحدت بین عامه‌ی مردم، وحدت بین مسئولین و وحدت بین مردم و مسئولین نظام بسیار مهم است. از نظر ایشان، دشمن اصلی آحاد، شیطان و عوامل بیرونی و داخلی شیطان‌اند. شیطان دوستدار تفرق و تشتت است پس برای گریز از آن باید به دامن ارزش‌های ایمانی و اخلاقی پناه برد.

نیروی مسلح قوی و مجهز به تکنولوژی‌های نظامی برتر و مجهز به نیروی ایمان و اعتقاد در دفع شر دشمنان و تقویت قدرت ملی مؤثر است. به نظر امام، نباید توجه به سایر عوامل موجب غفلت از این موضوع مهم بشود.

نقش رهبری حکومت در اقتدار ملی هم نقشی است اساسی و بدون رهبری توانمند و صالح، منابع غنی هدر خواهد شد و در خدمت مطامع شخصی قرار خواهد گرفت. رهبر توانمند و عزیز ملت را هم به سمت عزت و اقتدار راهبری می‌کند.

اما در اندیشه‌ی سیاسی امام، عامل اصلی اقتدار ملی اسلام و باورهای دینی است. اگر مردم یک کشور تحول روحی پیدا بکنند و اسلام را قبول داشته باشند، می‌توانند مقتدر و قوی باشند؛ حتی اگر جمعیت‌شان زیاد نباشد و بر اصول جنگی مسلط نباشند یا منابع محدودی در اختیار داشته باشند. بر همین اساس، برای کسب و افزایش اقتدار ملی پیش و بیش از هرچیز باید برای تقویت ایمان مردم به قدرت بی‌انتهای خدای متعال برنامه‌ریزی کرد.

خوانده شده 2116 مرتبه