محورهای تقريب مذاهب اسلامی

امتیاز بدهید
(5 امتیاز)

هم‌ گرایی مسلمانان یکی از مهم‌ ترین دغدغه‌های فکری اندیشمندان مسلمان در چند قرن اخیر است. در میان تمام گونه‌های هم‌گرایی، هم‌سونگری اعتقادی با توجه به مبانی مشترک، یکی از اساسی‌ترین راه‌کارهای ایجاد وحدت اسلامی و تقریب مذاهب تلقی شده است

در این مقاله، مهم‌ترین مبانی و محورهای مشترک مذاهب اسلامی با توجه به برخی آیات، مرجعیت قرآن، سنت نبوی، محبت ذی‌القربی، و مرجعیت علمی اهل‌بیت راهبردی‌ترین مبانی مشترک اخوت اسلامی در همه عرصه‌ها و عصرها دانسته شده است

مقدمه

بی‌تردید دست‌یابی به وحدت، هم‌گرایی،‌ و هم‌سازنگری اسلامی و پدید آوردن انسجامی خلاق و اثربخش و پایدار و از میان برداشتن فاصله‌های گوناگون موجود در جهان اسلام در عصر حاضر، نیازمند توجه به عرصه‌ها و محورهای مشترک و همگانی است.

با توجه به رابطه تنگاتنگ و نظام‌واره آن عناصر، عملی شدن و تحقق هر یک نیز تأثیر مستقیم و همگون بر عملی شدن محورهای دیگر خواهد داشت. از این رو، در این مقاله به واکاوی این موضوع پرداخته و عناصر مشترک و مورد قبول مذاهب اسلامی را بررسی می‌کنیم.

قرآن

یکی از اساسی‌ترین و مهم‌ترین عرصه‌های وفاق مذاهب اسلامی، قرآن کریم، معجزه خالد پیامبر اکرم،‌ است.

تمامی فرقه‌ها و نحله‌های فکری، با همه تفاوت‌ها و ضدیت‌های جزئی موجود میان آنان، باورها و اندیشه‌های اعتقادی خود را ‌برآمده از قرآن می‌دانند و بر آن اصرار می‌ورزند و هر گونه ناهم‌سویی و ناهم‌گونی با آن را در نظام فکری خویش برنمی‌تابند. رویکرد وحدت‌گرایانه و وفاق‌اندیشی به قرآن را می‌توان به دو صورت قابل تأمل و بررسی دانست.

قرآن و خاستگاه مذاهب اسلامی

قرآن کریم آخرین کتاب الهی است که از سوی خداوند متعال، توسط پیامبر گرامی اسلام(ص) برای هدایت بشر فرستاده شده است. آن‌گونه که ذکر گردید، همه مذاهب اسلامی،‌ افکار و اندیشه‌های فکری و عقیدتی خود را برگرفته از گزاره‌های قرآن می‌دانند و بر آن مصرّ هستند. این خود یکی از محورهای مشترک مذاهب اسلامی است که قرآن را منشأ و خاستگاه اندیشه خود قرار می‌دهند. آنان معتقدند قرآن هر چیزی را که برای به کمال رسیدن ابدی و سعادت جاودانگی انسان لازم است، بیان کرده است و نیز قرآن، کلام الهی و از هر گونه تحریف مصون است، زیرا خداوند متعال خویش را حافظ و نگه‌دار آن می‌داند. (حجر/۹)

از دیدگاه قرآن کریم، عقیده توحیدی رشته محکمی است که همه موحدان و یکتاپرستان را هم‌چون دانه‌های تسبیح در خود جای می‌دهد و با قرار دادن هر فردی در جایگاه مناسب خود، امتی واحد، نیرومند و با عظمت به وجود می‌آورد:

«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ»‌(انبیا/۹۲)،

«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاتَّقُونِ» (مؤمنون/۵۲).

بنابراین، قرآن کریم مهم‌ترین و اساسی‌ترین محور و منبع مشترک مذاهب اسلامی است. پیروان مذاهب اسلامی می‌توانند به عنوان «حبل الله»‌ به آن تمسک جویند و با محوریت قرآن در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... با یک‌دیگر هم‌سونگری و تعامل کنند. خداوند می‌فرماید:

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْها کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ؛ و همگی به وسیله حبل خدا خویشتن را حفظ کنید و متفرق نشوید و نعمت خدا بر خویشتن را به یاد آرید، به یاد آرید که با یک‌دیگر دشمن بودید و در حالی که بر لبه پرتگاه آتش بودید، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. خدای تعالی این چنین آیات خود را برایتان بیان می‌کند تا شاید راه پیدا کنید.» (آل‌عمران / ۱۰۳)

مفسران به اتفاق، یکی از معانی «حبل الله»‌ را قرآن کریم دانسته‌اند که خداوند متعال، علاوه بر مطرح کردن اصل وحدت اسلامی در این آیه، مسلمانان را به تمسک به آن سفارش کرده است.

امام علی از قرآن کریم به عنوان «حبل الله» یاد نموده است: «فإنّه حبل الله المتین(نهج‌البلاغه، خ۱۷۶). احمد قرطبی، یکی از مفسران بزرگ و شهیر اهل‌سنت، در تفسیر و توضیح واژه «حبل الله» می‌نویسد: «قوله تعالی (واعتصموا)... و قال ابن مسعود: حبل الله، القرآن... و عن عبدالله قال: قال رسول الله: إن هذا القرآن هو حبل الله.» (قرطبی، ج۲، ص ۳۸۸؛ آلوسی، ۱۴۱۵ ق، ج۳و۴، ص ۳۲۰ و سیوطی، ۱۴۲۱ ق، ج۲، ص ۲۸۷) حسن طبرسی، یکی از مفسران بزرگ شیعه امامیه، در تبیین معانی و مصادیق «حبل الله» می‌گوید: «واعتصموا بحبل الله... وقیل فی معنی حبل الله اقوال. احدها انه القرآن» (طبرسی، ۱۴۱۵ ق، ج۲، ص ۳۵۶ و شیخ طوسی، ج۲، ص ۵۴۵)

قرآن و راه‌کارهای گفتمان مذاهب اسلامی

با توجه به این‌که قرآن کریم،‌ خود در پی وحدت اسلامی است و علاقه و تأکید ویژه‌ای نسبت به آن دارد، راه‌کارهای منطقی و صحیح گفتمان مذاهب اسلامی را نیز فرا روی مسلمانان، به ویژه متفکران و اندیشمندان مسلمان، قرار داده است.

ضرورت گفت‌و‌گوی مذاهب اسلامی

تأمل در مجموعه آیات الهی ما را به این رهیافت رهنمون می‌سازد که از یک طرف پذیرش مسائل اعتقادی از نظر اسلام اجباری و اکراهی نیست: «لا إِکراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره/۲۵۶) « وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیکفُرْ» (کهف/۲۹) « فَذَکرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکرٌ لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ» (غاشیه/۲۱و۲۲؛ آل‌عمران/۲۰؛ بقره/۲۵۱ و دهر/۲)

و از طرف دیگر، اسلام دین مقبول خداوند: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِْسْلامُ» (آل‌عمران/۱۹)، «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإِْسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ» (آل‌عمران/۸۵)، و دین کامل و جامع: «شَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَینا إِلَیک وَ ما وَصَّینا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى» (شوری/۱۳) و نیز دین صلح، مدارا و رحمت است.

سیدقطب در ذیل آیه اکراه درباره آزادی عقیده در اسلام می‌نویسد:

«إن قضیه العقیده ـ کما جاء‌ بها هذا الدین ـ قضیه اقناع بعد البیان والادراک ولیست قضیة اکراه غضب واجبار، ولقد جاء هذا الدین، لیخاطب ادراک البشر بکل قواه وطاقاته، یخاطب العقل المفکر؛ مسائل اعتقادی ـ همان گونه که در اسلام آمده ـ مسئله‌ای است که پذیرفتن آن در اثر بیان کردن و فهمیدن است نه به صورت تحمیلی و اجباری. و اسلام آمده است تا با تمام نیرو و توان اندیشه بشر و عقل انسان را مخاطب قرار دهد.» (سید قطب، ج۱، ص ۲۹۱)

در واقع، منظور سیدقطب این است که امور عقیدتی از جمله موضوعات تقلیدی نمی‌باشد، بلکه در مسائل اعتقادی انسان باید خود به تکاپو برخیزد، مثل آن‌چه امامیه معتقد است که اصول دین تقلید‌بردار نیست، ولی فروع دین تقلید‌بردار است.

شهید مطهری درباره اجباری نبودن جهان‌بینی اسلام و آزادی عقیده می‌گوید:

«قرآن خلاصه منطقش این است که در امر دین اجباری نیست. برای این‌که حقیقت روشن است، راه هدایت و رشد روشن، ‌راه غی و ضلالت هم روشن. این راه را انتخاب بکند هر کس می‌خواهد و هر کس می‌خواهد، آن راه را. یک سلسله آیات در قرآن داریم که در آن تصریح می‌کند که دین با دعوت درست بشود نه با اجبار» (مطهری/ص۳۳)

از این رو، تنها راه دعوت و تبلیغ اسلام برای ادیان دیگر، راه گفت‌وگوست که قرآن تأکید بسیاری بر آن نموده و شیوه‌های گفت‌وگوی از دیدگاه قرآن کریم، عقیده توحیدی رشته محکمی است که همه موحدان و یکتاپرستان را هم‌چون دانه‌های تسبیح در خود جای می‌دهد و با قرار دادن هر فردی در جایگاه مناسب خود، امتی واحد، نیرومند و با عظمت به وجود می‌آوردادیان و مذاهب اسلامی را بیان کرده است. یکی از منادیان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی درباره مرجعیت و محوریت قرآن می‌نویسد:

«آنان، مسلمانان را به سوی قرآن، این جامع بزرگ، این دستاویز محکم، این پیوند ناگسستنی، که خدا توصیه کرده تا امت اسلام به عنوان «حبل الله» به آن چنگ زنند دعوت نمودند، زیرا که حیات جاویدان و نجات ملل مسلمانان جز در سایه آن میسر نیست. در غیر این صورت، مرگ و نابودی ابدی در انتظار آنها خواهد بود» (خیرخواه، ش۸، ص۵۰)

شیوه‌های گفت‌وگوی مذاهب اسلامی

در قرآن کریم علاوه بر تأکید بر اصل و اساس گفت‌و‌گو، به شرایط روحی و روانی و روش بحث نیز توجه شده است، زیرا خداوند حکیم خالق انسان است و او بهتر به حالات بشر آگاهی دارد.

آیت‌الله محمدعلی تسخیری درباره نقش قرآن در گفت‌وگوی اسلامی می‌نویسد:

«قرآن بهترین روش گفت‌وگو را به مسلمانان توصیه می‌کند و آموزش می‌دهد و اگر قرآن دیده‌ و زبان و گوش ما باشد، به گفت‌وگوی واقعی خواهیم رسید.» (تسخیری، ش۵۱و۵۲، ص۲۲) و نیز یکی از پژوهش‌گران می‌گوید: «اهمیت و جایگاه گفت‌وگو در قرآن به قدری دارای اوج و منزلت است‌ که کاربرد واژه گفت‌وگو (قول و مشتقات آن) بعد از لفظ جلاله (الله) رتبه اول را حائز است.» (قدردان، ص۱)

طرح مشترکات دینی

یکی از مسائلی که در قرآن به هنگام بحث و گفت‌وگو بر آن تأکید شده، مسئله مشترکات دینی است. گفتمان دینی و مذهبی باید در چارچوب مشترکات انجام گیرد؛

«قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلى کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَ لا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی کلمه‌ای که تمسک به آن بر ما و شما لازم است و آن این است که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگیریم و یک‌دیگر را به جای خدای خود به ربوبیت نگیریم. اگر رو گرداندند، بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم» (آل‌عمران/۶۴).

« وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَینا وَ أُنْزِلَ إِلَیکمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ و با اهل کتاب جز به وجه احسن مجادله مکنید مگر افرادی از ایشان که ظلم کرده باشند، به ایشان بگویید ما به آن‌چه بر ما نازل شده و آن‌چه بر شما نازل شده ایمان داریم، معبود ما و شما یکی است و ما تسلیم آن معبودیم» (عنکبوت/۴۶).

«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَینا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ وَ الأَْسْباطِ وَ ما أُوتِی مُوسى وَ عِیسى وَ ما أُوتِی النَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ بگویید به خدا و به آن‌چه بر ما نازل شده و به آن‌چه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده و به آن‌چه به موسی و عیسی دادند و به آن‌چه به انبیا از ناحیه پروردگارشان داده شد و خلاصه به همه اینها ایمان داریم و میان این پیغمبر و آن پیغمبر فرق نمی‌گذاریم و ما در برابر خدا تسلیم هستیم.» (بقره/۱۳۶)

قرآن کریم، مسلمانان را در صورت بروز نفاق و اختلاف در میان آنها، به اصل توحید و رسالت محمد و در واقع به قرآن ارجاع داده و التزام به آثار عقیده توحیدی و احترام به رسالت آخرین سفیر الهی را زمینه اتحاد و اتفاق قرار داده و به صراحت فرموده است که با گروه یاغی و متجاوز پیکار و برخورد جدی شود؛

«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الأُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی‏ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (حجرات/۹)

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآْخِرِ ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً» (نساء/۵۹)


طرح گفت‌وگوی منطقی و عالمانه

قرآن، غنی‌ترین منبع احتجاج و مناظره دینی است. اسلام دین خردورزی و عقل‌محوری بود و قرآن شاهد آن می‌باشد. قرآن عقاید اولیة اسلام را به صورت مستدل و منطقی بیان کرده و با زبان استدلال،‌ ادعاهای خود را اثبات نموده و بر همین روش حکیمانه و خردمندانه در گفتمان‌های درون‌دینی و برون‌دینی مسلمانان تأکید کرده است؛

«ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵). شکی نیست که از آیه استفاده می‌شود که این سه قید، یعنی «حکمت»، «موعظه» و «مجادله»،‌ همه مربوط به طرز سخن گفتن است. رسول گرامی مأمور شده که به یکی از این سه طریق مخصوص دعوت کند، هر چند که جدال به معنای اخص آن، دعوت به شمار نمی‌رود. (طباطبایی، ۱۳۷۴ ش، ج۱۲، ص ۵۳۴).

مباحث علمی و مناظره‌های مذهبی وقتی با ویژگی‌های بالا و با توجه به حقیقت‌جویی و حق‌طلبی بین متفکران مذاهب اسلامی صورت گیرد، به طور قطع آثار مطلوب و مورد قبول را در پی داشته و بستر مناسب هم‌زیستی و هم‌فکری مسلمانان را با گرایش‌های گوناگون فراهم خواهد نمود.

در تفسیر نمونه در ذیل این آیه آمده است:

«در واقع جمله اول (ادْعُ إِلى سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ) ناظر به استدلالات عقلی است... و تعبیر (وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ) اشاره به بحث‌های عاطفی است،‌ برای کسانی که زیاد اهل استدلال نیستند... و (وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ) از آن کسانی است که ذهن آنها قبلاً از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره صحیح ذهن آنها را خالی کرد تا آماده پذیرش حق گردد» (مکارم شیرازی، ۱۳۷۳ ش، ج ۱۰، ص ۳۹۳؛ همو، ۱۳۷۴ ش، ج ۱۱، ص ۴۵۵ و ج ۱۶، ص ۲۲۹ و کریمی حسینی، ۱۳۸۲ ش، ج۱، ص ۴۰۲)

«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ» (عنکبوت/۴۶).

در تفسیر قمی آمده است:

«وقوله «ولاتجادلوا أهل الکتاب» قال: الیهود والنصاری، «إلاّ بالّتی هی أحسن» قال: بالقرآن» (قمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص ۱۵۱)؛ مجادله نکنید با اهل کتاب و آنان نصارا (مسیحیان) «بنى نجران» می‌باشند و گفته شده نصارى و یهود هر دو مقصوداند.

و نیز در تفسیر مجمع البیان آمده است:

«إلاّ بالّتی هی أحسن» أی بالطریق التی هی أحسن وإنما یکون أحسن إذا کانت المناظره برفق ولین لإراده الخیر والنفع بها ومثله قوله فقولا له قولاً لیناً لعلّه یتذکر أو یخشی والأحسن الأعلی فی الحسن من جهه قبول العقل له وقد یکون أیضا أعلی فی الحسن من جهة قبول الطبع وقد یکون فی الأمرین جمیعاً وفی هذا دلالة علی وجوب الدعاء إلی الله تعالی علی أحسن الوجوه وألطفها واستعمال القول الجمیل فی التنبیه علی آیات الله وحججه؛ مگر به بهترین راهى ـ که تا بشود خصم را مجاب نموده و پذیراى سخن خود گرداند، و «مجادله احسن» آن است که به خاطر خیر خواهى و نفع رساندن با مدارا و نرمش انجام گیرد. و مانند این آیه شریفه است آیه دیگر: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشى‏» یعنى شما (اى موسى و هارون) با فرعون با نرمش سخن بگویید تا شاید متوجه شود و یا از آینده خویش بترسد.

«الا حسن» عبارت از بالاترین و بهترین مناظره‏اى است که از نظر عقل طرف را وادار به پذیرفتن کند و یا این‌که موافق طبع ـ انسانى ـ او باشد تا بپذیرد، و ممکن است هر دو معنى مقصود باشد.

در این آیه اشاره است که ارشاد جامعه و دعوت مردم بسوى پروردگار باید با بهترین وجه و زیباترین نحو و با نرمش در آگاهى آنان به نشانه‏هاى هستى خداى جهان و ایمان به او باشد» (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۸، ص ۴۵۰).

آیات بالا به صورت صریح رسول اکرم اسلام(ص) را از دعوت و گفت‌وگوی غیرمنطقی و غیرعالمانه منع و نهی کرده، اما این حکم به ایشان اختصاص ندارد، زیرا به گفته مفسران، مورد و شأن نزول مخصص نیست، بلکه شامل تمامی مسلمانان و پیروان مذاهب اسلامی در همه عصرها و زمان‌ها می‌شود.

طرح گفت‌وگوی مؤدبانه و اخلاق‌محورانه

از منظر قرآن کریم، گفت‌وگو بستر و راهبردی اساسی برای مناسبات و تبادل افکار و آرای بشری و زمینه‌ای پرظرفیت و مناسب برای خلاقیت و رشد معنویت و تعامل اجتماعی و تنها راه دعوت و تبلیغ اسلام برای ادیان دیگر، راه گفت‌وگوست که قرآن تأکید بسیاری بر آن نموده و شیوه‌های گفت‌وگوی ادیان و مذاهب اسلامی را بیان کرده استهم‌زیستی مسالمت‌آمیز است. از این رو قرآن کریم به ظاهر، سبک و شیوه‌های گفت‌وگو و محتوای آن بسیار توجه نموده و مسلمانان را به رعایت مسائل اثرگذار و امور اثربخش در تبیین حق، امر نموده است؛

«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِک الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِک هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ؛ پس بندگان مرا بشارت ده، همان‌هایی را که به هر سخنی گوش می‌دهند، پس بهترین آن را پیروی می‌کنند،‌ آنان هستند که خدا هدایتشان کرده و آنان هستند صاحبان خرد» (زمر/۱۷ـ۱۸).

«وَ قُلْ لِعِبادِی یقُولُوا الَّتِی هِی أَحْسَنُ» (اسرا/۵۳)، «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/۸۳)، «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشى» (طه/۴۴)، «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء/۵)، «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ» (انعام/۱۰۸).

بنابراین، قرآن کریم در آیات متعدد تأکید می‌کند که مسلمانان باید در گفت‌وگو مؤدبانه، دوستانه و مستدل رفتار کنند و حتی آهنگ صدایشان خالی از فریاد و جنجال و هر گونه خشونت و هتک حرمت باشد.

سنت نبوییکی دیگر از مهم‌ترین منابع دینی و محورهای تقریب مذاهب اسلامی، با توجه به شواهد قرآنی، سنت پیامبر اکرم است که می‌تواند نقش ویژه‌ای در تقریب مذاهب اسلامی داشته باشد.

شهید مطهری می‌نویسد:

«یکی از منابع شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از آن راه اصلاح و تکمیل بکند، سیره وجود مقدس پیغمبر اکرم(ص) است.» (مطهری، ۱۳۷۷ش، ص۳۷). برخی نیز معتقدند: «دو منبع مهم اسلامی، قرآن مجید و سنت شریف نبوی می‌باشد که هیچ مسلمانی نمی‌تواند منکر آن شود.» (محسنی، ۱۳۸۶ش، ص ۱۰۷)

جایگاه پیامبردر قرآن

از جمله عوامل جاودانگی یک مکتب و وحدت یک جامعه، ارائه الگوهای عینی، یقینی، قولی و فعلی در کنار الگوهای رفتاری است. مکتب اسلام، تنها مکتبی است که با ارائه الگوهای کامل در کنار دستورالعمل‌ها و تعالیم ممتاز، قول و فعل را ملازم هم‌دیگر ساخته و آهنگ جاودانگی و هم‌گرایی گرفته و پیامبر اکرم را الگوی انسانیت معرفی کرده است؛

«وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحى؛ و هرگز از روی هوس سخن نمی‌گوید. آن‌چه می‌گوید جز وحی نیست (نجم/۳ـ۴)

«وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ و هر دستوری که رسول به شما داد بگیرید و از هر گناهی نهیتان کرد آن را ترک کنید و از خدا بترسید که خدا عقابی سخت دارد» (حشر/۷).

قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، در آیات بالا در صدد تبیین نقش و موقعیت رسول گرامی اسلام در ابعاد مختلف برای یکایک مسلمانان و انتظارات خداوند از مسلمانان در قبال هدایت‌گری و رهبری ایشان برآمده است. قرآن به طور صریح و روشن بیان کرده است که سخن پیامبر وحی بوده و گرایش‌های شخصی و پیش‌فرض‌های فکری ـ اجتماعی در آن اثرگذار نیست و انتظارات خداوند از فرد فرد مسلمانان این است که در برابر آن‌چه وی به آنها دستور داده، سر تعظیم فرود آورند و آن‌چه را که از آنها منع نموده، انجام ندهند.

یکی از اموری که پیامبر به آن اهتمام فراوان داشته و برای تحقق آن رنج‌ها کشیده، وحدت اسلامی، هم‌گرایی مسلمانان و نکوهش جدایی و تفرقه در جهان اسلام است؛

«لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الآْخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِیراً؛ در حالی که شما می‌توانستید به رسول خدا به خوبی تأسی کنید، و این وظیفه هر کسی است که امید به خدا و روز جزا دارد، و بسیار یاد خدا می‌کند (احزاب/۲۱).

در این آیه خداوند، پیامبر را الگوی مطلق معرفی می‌کند؛‌ یعنی نمونه در اعتقاد، سرمشق در اخلاق، الگوی اجتماع و اسوه در هر آن‌چه زمینه‌ساز تکامل بشر است. از این رو، یکی از مهم‌ترین بخش‌های زندگی آن حضرت، توجه، تأکید و تلاش مداوم ایشان برای تحقق وحدت اسلامی و برقرار نمودن اخوت دینی بین مسلمانان است؛

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآْخِرِ ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید، و رسول و کارداران خود را ـ که خدا و رسول علامت و معیار ولایت آنان را معین کرده‌اند ـ فرمان ببرید، و هرگاه در امری دچار اختلاف شدید، برای حل آن به خدا و رسول مراجعه کنید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید. این برایتان بهتر، و سرانجامش نیکوتر است» (نساء/۵۹).

در آیات سوم و چهارم سوره نجم، به صورت مطلق، دخالت داشتن هوای نفس پیامبر در قرآن و بیان آن نفی شده است. این آیه، صرف‌نظر از سیاقی که دارد، شامل تمامی اوامر و نواهی رسول خدا می‌شود، و به دادن و ندادن سهمی از فیء منحصر نیست، بلکه همه اوامر و نواهی صادر شده از سوی آن حضرت را شامل می‌شود (طباطبایی، پیشین، ج۱۹، ص ۳۵۳). در آیه۲۱ سوره احزاب نیز گفتار و رفتار پیامبر به عنوان الگو مطرح شده و خداوند همه مسلمانان را به پیروی از آن توصیه فرموده است. هم‌چنین در آیه۵۹ سوره نساء تصریح گردیده که در موارد اختلافی، از جمله به پیامبر مراجعه کنید و این مطلب شامل اختلافات مذهبی نیز می‌شود.

اهل‌بیت

مسلمانان با همه اختلافات علمی و گرایش‌های گوناگون کلامی، فقهی و حدیثی خود، همواره توجه ویژه به اهل‌بیت پیامبر داشته و آنان را برتر از سایر صحابه، تابعین و فقهای مذاهب اسلامی می‌دانسته‌اند.

با توجه به این مهم، در این بخش، موضوع اهل‌بیت(ع) مطرح گردیده و به مباحثی نظیر مصداق اهل‌بیت(ع)،‌ مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع)، محبت اهل‌بیت(ع) در قرآن و سنت نبوی(ص) و نیز نظر بزرگان اهل‌سنت در این باره پرداخته می‌شود.

مصداق اهل‌بیت

یکی از مباحث اساسی درباره اهل‌بیت(ع) که همواره در میان اندیشمندان مسلمان به صورت جدی مطرح شده، بحث مصداق‌شناسی اهل‌بیت(ع) است. شیعیان و گروهی از اهل‌سنت معتقدند مصداق اهل‌بیت(ع)، امام علی (ع)، فاطمه( ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و ائمه بعد از آنها هستند. اما برخی از اهل‌سنت معتقدند که علاوه بر موارد ذکر شده، زنان پیامبر نیز مصداق اهل‌بیت هستند.

با توجه به این دو رویکرد به مصداق‌شناسی اهل‌بیت، شیعیان و جمعی از اهل‌سنت برای اثبات دیدگاه خود به آیات و روایات بسیاری که در منابع تفسیری،‌ روایی و تاریخی فریقین آمده است، استناد کرده‌اند که در ذیل، به برخی آنها پرداخته می‌شود.

در تفسیر آیه۳۳ سوره احزاب (آیه تطهیر) « إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً»، روایات زیادی از طریق فریقین وارد شده است که به معرفی مصداق اهل‌بیت(ع) پرداخته و آنها را (اهل کساء) دانسته است. روایت زیر از آن جمله است:

«رباح عن عم بن أبی سلمه ربیب النبی قال: لما نزلت هذه الآیه علی النبی صلی الله علیه وسلم (إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیراً) فی بیت أم‌سلمه فدعا فاطمه وحسناً وحسیناً فجللهم بکساء و علی خلف ظهره فجللهم بکساء ثم قال: اللهم هؤلاء اهل‌بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً. قالت أم‌سلمه: وأنا معهم یا نبی الله؟ قال: أنت علی مکانک وأنت علی خیر؛ عمر بن ابی سلمه نقل می‌کند: هنگامی که این آیه (تطهیر) بر پیامبر اکرم، در خانه ام‌سلمه نازل شد، رسول خدا، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین را فرا خواند و با جامه‌ای آنها را پوشاند و امام علی را نیز که پشت سر او بود پوشاند و سپس فرمود: خدایا اینها اهل‌بیت من هستند. رجس و پلیدی را از آنها دور گردان! ام‌سلمه گفت: ای رسول خدا من هم با آنها هستم؟ پیامبر فرمود: تو درجایگاهت هستی» (ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۵۱؛ نیشابوری، ۱۴۰۰ق، ج۳، ص۱۵۸ـ۱۵۹؛ هیثمی، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۹۱ و حسکانی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۰).

در روایات دیگری از رسول خدا که در تفسیر آیه مباهله: « فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا یکی از منابع شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از آن راه اصلاح و تکمیل بکند، سیره وجود مقدس پیغمبر اکرم(ص) است.وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ» (آل‌عمران/۶۱) وارد شده است،‌ نیز پیامبر اکرم اسلام به معرفی اهل‌بیت پرداخته است؛ از جمله:

«عن عامر بن سعد عن أبیه قال لما نزلت هذه الآیه، «ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم«،‌ دعا رسول الله صلی‌الله علیه وسلم علیاً و فاطمه وحسناً وحسیناً رضی الله عنهم فقال: اللهم هولاء أهلی؛ سعد بن ابی وقاص می‌گوید: هنگامی که این آیه (مباهله) نازل شد،‌ رسول خدا، حضرت علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین را فرا خواند و سپس فرمود: خداوندا، اینها اهل‌بیت من هستند» (نیشابوری، ج۳، ص۱۶۳؛ مسلم، ح۲۴۰۴ و طبری، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۱).

هم‌چنین در تفسیر آیه مودت: «قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» (شوری/۲۳) روایات بسیاری از پیامبر اکرم نقل شده که در آنها مصداق اهل‌بیت به روشنی ذکر شده است. روایت ذیل از آن جمله است:

«عن ابن عباس قال: لما نزلت (قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى) قالوا: یا رسول الله من هولاء الذین أمرنا الله بمودتهم؟ قال: علی وفاطمه وولدهما؛ ابن عباس می‌گوید: هنگامی که آیه (مودت) نازل شد، گفتند: ای رسول خدا آنهایی که خداوند دستور به محبت و دوستی آنها را داده است چه کسانی هستند؟ پیامبر فرمود: حضرت علی، حضرت فاطمه و دو فرزند آنها یعنی امام حسن و امام حسین.» (حسکانی، پیشین، ج۲، ص۱۳۰؛ آلوسی، پیشین، ج۲۵-۲۶، ص۴۴؛ زمخشری، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۱۹ و تستری، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۳۲-۳۳)

علاوه بر اینها،‌ در روایات متعدد دیگری نیز که از رسول خدا(ص) نقل شده است، علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین به عنوان مصداق اهل‌بیت(ع) معرفی گردیده‌اند. (حسکانی، پیشین، ص۱۵؛ نیشابوری، پیشین، ص۱۷۳؛ ترمذی، پیشین، ص۳۵۲ و زمخشری، پیشین).

بنابراین، اهل‌بیت(ع) از زبان پیامبر اسلام،‌ حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین هستند و کلام آن حضرت ما را از همه گفت‌وگوها بی‌نیاز کرده و مطلب را به طور روشن بیان نموده است.

مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع)

منظور از «مرجعیت علمی» نقطه مشترکی است که مسلمانان بر آن اتفاق‌نظر دارند و مسائل مورد اختلاف میان مسلمانان به آن منتهی می‌شود. به خصوص در مسائل اعتقادی و شرعی، مرجعیت از حقایق قرآن و سنت نبوی پرده‌برداری می‌کند. (بی‌آزار شیرازی، ش۱۸۴، ص۱۴؛ تسخیری، ص۱۳؛ همو، ش۱۷۴، ص۲۹؛ سبحانی، ص۲۶ و ایازی، ش۳۷ـ۳۸، ص۳۳۸).

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبرش ارجاع دهید. (نساء/۵۹) و نیز ما نازل نکردیم بر تو این کتاب را جز این‌که بیان کنی بر ایشان آن‌چه را در آن اختلاف دارند.» (نحل/۶۴).

قرآن و مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع)

بدون شک مدرسه اهل‌بیت در میدان تفسیر و تأویل و بیان معانی و مفاهیم قرآن، برجستگی خاصی نسبت به دیگر مدرسه‌های فرق و مذاهب اسلامی دارد. این برجستگی به دلیل وابستگی آنان به پیامبر و اتصال آموزه‌های ایشان به وحی است.

در بحار و کافی درباره مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) آمده است: «آنان عالم به تأویل و تفسیر قرآن هستند» (کلینی، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۲۱۳ و مجلسی، ۱۳۶۰ش، ص۸۹ـ۹۹).

۱. اهل‌بیت اهل الذکرند؛ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛ از اهل ذکر سؤال کنید، اگر نمی‌دانید.» (نحل/۴۳).

در تفسیر طبری به سندش از جابر جعفی آمده است: هنگامی که این آیه نازل شد علی فرمود: «نحن اهل الذکر». (طبری، ۱۴۲۱ق، ج۱۷، ص۵۹).

و حارث نیز می‌گوید: «سألت علیاً عن هذه الایه «فاسألوا اهل الذکر» فقال: والله انا نحن اهل الذکر، نحن اهل الذکر، نحن اهل العلم ونحن معدن التأویل والتنزیل.» (حسکانی، پیشین، ج۱، ص۴۳۲).

۲. اهل‌بیت راسخان در علم‌اند؛ « وَ ما یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یذَّکرُ إِلاَّ أُولُوا الأَْلْبابِ؛ در حالی که تأویل آن را نمی‌دانند مگر خدا و راسخان در علم، می‌گویند به همه قرآن ایمان داریم که همه‌اش از ناحیه پروردگار ماست و به جز خردمندان از آن آیات پند نمی‌گیرند.» (آل‌عمران/۷).

امام علی در مورد راسخان در علم می‌فرماید:

«أین الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا، کذباً و بغیاً علینا أن رفعنا الله ووضعهم واعطانا وحرمهم وادخلنا واخرجهم بنا یستطعی الهدی ویستجلی العمی؛ کجایند کسانی که پنداشتند آنان ـ نه ما ـ دانایان علم قرآن‌اند، به دروغ و ستمی که بر ما می‌رانند. خدا ما را بالا برده و آنان را فرو گذاشته، به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته، ما را ـ‌ در حوزه عنایت خود ـ درآورد و آنان را از آن بیرون کرد. راه هدایت را با راهنمایی ما می‌پویند و روشنی دل‌های کور را از ما می‌جویند.» (نهج‌البلاغه، خ۱۴۴)

۳. علم کتاب نزد اهل‌بیت(ع) است؛

«و یقول الّذین کفروا لست مرسلاً قل کفی بالله شهیداً بینی وبینکم ومن عنده علم الکتاب؛ آنها که کافر شدند می‌گویند: تو پیامبر نیستی. بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب نزد او است میان من و شما گواه باشد.» (رعد/۴۳)

ابوسعید خدری می‌گوید: «سألت رسول الله عن هذه الایه قال: ذاک اخی علی‌بن ابی‌طالب.» (حسکانی، پیشین، ج۱، ص۴۰۰ و ۴۲۲و شیخ صدوق، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۴۵۳).

ده‌ها آیه دیگر، نظیر آیات تطهیر(احزاب/۳۳)، اکمال (مائده/۳)، ولایت (مائده/۵۵)، اولی‌الامر (نساء/۵۹)، صادقین (توبه/۱۱۰)، مس (واقعه/۷۷ـ۷۹)، اعتصام (آل‌عمران/۱۰۳)، اولوالعلم (آل‌عمران/۱۸)، من یشری نفسه (بقره/۲۳)، مباهله (آل‌عمران/۶۱)، مناجات (مجادله/۱۲)، هل اتی (انسان)، خیر البریه (بینه/۷)، سلام علی آل یاسین (صافات/۱۳۰) و راه مستقیم (انعام/۱۵۳)، بهترین دلیل بر مرجعیت علمی اهل‌بیت می‌باشد.

سنت نبوی و مرجعیت علمی اهل‌بیت

اهل‌بیت پیامبر چون از راسخان در علم هستند و تأویل را از پیامبر آموخته‌اند و در بیت وحی تربیت شده‌اند، این ویژگی را دارند که از کمال تأویل برخوردار باشند و به جایگاهی انحصاری برسند که افراد معمولی به آن دست‌رسی ندارند. پیامبر اسلام از آغازین روزهای دعوت علنی مکتبش، در موارد متعدد مرجعیت علمی اهل‌بیت را برای مسلمانان بیان فرموده است.

۱. اهل‌بیت عدل قرآن کریم و قرآن ناطق‌اند.

پیامبر اکرم در حدیث ثقلین می‌فرماید:

«انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی، احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الأرض، وعترتی اهل‌بیتی، ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما؛ من در میان شما چیزی را بر جای می‌گذارم که بعد از من گمراه نشوید. هر یک از آنها بزرگ‌تر از دیگری است، کتاب خدا، ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده است و دیگری، عترت و خاندان من هستند. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. پس ببینید و مواظب باشید که بعد از من چگونه با آنها رفتار می‌کنید» (مسلم، ج۴، ص۱۸۷۳).

این حدیث که بیش از سی صحابی آن را نقل کرده‌اند، در صحاح معتبر اهل‌سنت آمده است. بسیاری از بزرگان اهل‌سنت نیز معتقدند حدیث ثقلین بر مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) تأکید می‌کند.

شیخ محمد ابوزهره معتقد است که حدیث ثقلین بیشتر بر مرجعیت علمی و فقهی اهل‌بیت(ع) دلالت دارد تا بر مرجعیت سیاسی آنان: «لایدل علی امامة السیاسة وانه ادل علی امامة الفقه والعلم» (ابوزهره، ۱۹۹۳م، ص۱۹۹).

۲. اهل‌بیت امان امت اسلامی‌اند.

پیامبر اکرم فرمود:

النجوم امان لأهل الأرض من الغرق واهل‌بیتی امان لامتی من الاختلاف؛ ستارگان امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل‌بیت من امان امتم از اختلاف هستند.» (نیشابوری، پیشین، ج۳، ص۱۶۲)

۳. اهل‌بیت داناترین مردم به قرآن و سنت نبوی‌اند.

امام علی می‌فرماید:

«انا نحن اهل البیت اعلم بما قال الله ورسوله» (ابن سعد، ج۶، ص۲۴۰)

احادیث فراوان دیگری نیز مانند حدیث غدیر، کساء، مدینه‌العلم، سفینه و منزلت، در منابع فریقین وجود دارد که مرجعیت اهل‌بیت را به طور آشکار اثبات اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبرش ارجاع دهید.می‌کند.

مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) و امت اسلامی

نقش ممتاز و بی‌بدیل اهل‌بیت در نشر معارف اسلامی، به خصوص تفسیر قرآن کریم و تبیین سنت نبوی، بر هیچ مسلمان منصفی که اندک بهره‌ای از علوم دینی و تاریخ اسلام داشته باشد، پوشیده نیست. اما برای مستند شدن این مطلب، به برخی از اعترافات صحابه و پیشوایان مذاهب اسلامی درباره مرجعیت و جایگاه علمی اهل‌بیت به عنوان شاهد اشاره می‌گردد:

عمر ، در موارد متعدد به نقش حیاتی امام علی(ع) در زندگی خود اشاره نموده و می‌گوید: «لولا علی لهلک عمر» (ابن عبدالبر، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۱۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، ج۱۲، ص۱۷۹ و ۲۰۴ و ج ۱۸، ص۱۴۱؛ ابن قتیبه، ۱۴۰۰ق، ص۱۵۲؛ رزندی حنفی، ص ۱۳۰و۱۳۲؛ ایجی، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۶۳۶و۶۳۷؛ متقی هندی، ۱۴۰۵ق، ج۱۳، ص ۵۸۴؛ مغرمی، ۱۴۰۳ق، ص۷۱؛ عیاشی، ج۱، ص۷۵؛ قمی، ۱۳۶۶، ج۱، ص۴۰۷؛ باقلانی، ۱۴۱۴ق، ص۴۷۶ و ۵۰۲؛ سمعانی، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۵۴ و رازی، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۲۰۵). و نیز می‌گوید: «انت (یا علی) خیرهم فتوی» (متقی هندی، پیشین، ج۸، ص۶۰۰؛ محمد بن سعد، ج۲، ص۳۳۹ و بلاذری، ۱۹۷۴م، ص ۱۷۷).

بسیاری از اهل‌سنت ـ در گذشته و حال ـ به برتری علمی اهل‌بیت اعتراف کرده‌اند، که در ذیل به چند نمونه از آن موارد بی‌شمار اشاره می‌شود:

ابن‌عساکر در تاریخ خود در شرح حال امام سجاد نقل از ابن حازمبه می‌گوید: «هیچ مرد هاشمی را بهتر از علی بن الحسین نیافتم و هیچ کسی را فقیه‌تر از او ندیدم» (ذهبی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۹و۳ و ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص ۷۲۵). عبدالله‌بن عطا می‌گوید: «همه علما و دانشمندان از نظر توان علمی فروتر از امام باقر(ع) بودند.» (حافظ اصفهانی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۶۸). فخر رازی در تفسیر خود می‌گوید: «ما هر چه را فراموش کنیم، این را فراموش نمی‌کنیم که قول علی بر قول صحابه دیگر اولویت دارد، زیرا پیامبر(ص) فرموده است: علی مع الحق والحق مع علی» (فخر رازی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۱۱۱).

حسکانی به روایت از مجاهد می‌گوید: «همانا برای علی هفتاد منقبت است که برای هیچ یک از اصحاب پیامبر مثل او نبوده است و هیچ یک از مناقب آنان نیست جز آن‌که علی(ع) در آنها شرکت دارد.» (حسکانی، پیشین، ص۱۷). ابن ابی الحدید می‌گوید: «چه بگویم درباره شخصی که دشمنان و مخالفانش به فضیلت او اقرار کرده‌اند و نتوانسته‌اند مناقبش را انکار و فضایلش را کتمان کنند... پس او سرچشمه همه فضایل است.» (ابن ابی الحدید، پیشین، ج۱، ص۶).

ابن خلدون درباره جایگاه علمی اهل‌بیت می‌گوید:

«وقتی که کرامات برای اشخاص دیگر امکان‌پذیر باشد و از آنان به وجود آید، چه گمان می‌بری در حق اهل‌بیت،‌ با آن علم و دین و آثار که از نبوت در آنان بوده و عنایتی که خداوند متعال به اصل شریف پیامبر اکرم داشته و آن عنایت به شاخه‌های پاکیزه آن اصل کریم رسیده است.» (ابن خلدون، ۱۳۶۶ش، ص۳۳۴).

محمدفرید وجدی مصری نیز می‌نویسد: «صفاتی در وجود علی گرد آمده که در دیگر خلفا نبود.» (وجدی، ۱۹۷۱م، ج۶، ص۶۵۹). شهرستانی هم در موارد متعدد، اشاعره، معتزله و سایر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی را تخطه کرده و تنها مرجع علمی مسلمانان را خاندان عترت می‌داند. (عرفان، ش۱۱ـ۱۲، ص۳۸۷)

با توجه به این‌که از یک طرف، جایگاه علمی اهل‌بیت دارای براهین قرآنی و روایی است و از طرف دیگر، برخی از خلفا و بزرگان اهل‌سنت به آن معترف‌اند، اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا در طول تاریخ اسلام، شیعه از این زاویه کمتر به اهل‌بیت نگریسته و بیشتر بر امامت به معنای زعامت تأکید داشته است. شاید دلیل این نوع نگاه شیعه به اهل‌بیت این باشد که از یک سو اولین نقطه اختلاف بین شیعه و سنی موضوع زعامت تلقی شده، که احادیث انذار،‌ منزلت و غدیر بیان کننده آن می‌باشد و از سوی دیگر، گاه این روایات از جهت صدور، بر حدیث ثقلین که بر مرجعیت علمی اهل‌بیت دلالت می‌کند، تقدم زمانی داشته‌ و این خود بر نگاه امامیه تأثیرگذار بوده است.

محبت اهل‌بیت(ع)

دوستی و محبت اهل‌بیت یکی از اصول اسلام و محورهای مهم و مشترک تقریب مذاهب اسلامی است که در قرآن و سنت نبوی بر آن تأکید فراوان شده و تمام فرقه‌های اسلامی به خاندان رسالت محبت دارند. قرآن کریم محبت و دوستی اهل‌بیت را به عنوان اجر و پاداش رسالت پیامبر مطرح کرده است: « قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى؛ بگو من از شما در برابر رسالتم مزدی طلب نمی‌کنم به جز مودت نسبت به اقربا» (شوری/۲۳).

«...عن ابن عباس قال لما نزلت «قل لاأسئلکم علیه أجراً إلاّ المودّه فی القربی» قالوا: یا رسول الله من هؤلاء الذین أمرنا الله بمودتهم قال: علی وفاطمه وولداهما؛

حسکانی به روایت از ابن عباس نقل می‌کند:

چون آیه (مودت) نازل شد، گفتند: یا رسول الله! آنهایی که خداوند ما را به دوستی آنها امر فرموده، کیستند؟ فرمود:‌ علی و فاطمه و دو پسر آن دو.» (حسکانی، پیشین، ج۲، ص۱۸۹؛ ثعلبی، ۱۴۱۲ق، ج۸، ص۳۱۰؛ سیوطی، پیشین، ج۶، ص۷؛ قرطبی، پیشین، ج۱۶، ص۲۲؛ کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۹۰؛ ابن ابی حاتم، ۱۴۱۹ق، ج۱۰، ص۳۲۷۶؛ زمخشری، پیشین، ج۴، ص۲۱۹؛ تستری، پیشین، ج۳، ص۳۳؛ طبرسی، پیشین، ج۹، ص۴۳و نسفی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۸۰).

این آیه از روز نخست یک معنا بیشتر نداشته و آن این‌که پیامبر خواستار پیوند با «ذی‌القربی» شده است. مفسران عالی‌قدر و محدثان اسلامی و ادبا و شعرا از این آیه یک معنا بیشتر نفهمیده‌اند و آن دوستی خویشاوندان پیامبراست. (سبحانی، ش۱۷۴، ص۲۶).

محبت اهل‌بیت(ع) در نگاه دانشمندان اهل‌سنت

نقل فضایل و مناقب اهل‌بیت در مصادر روایی،‌ تاریخی و کلامی اختصاص به شیعه نداشته و از قرن‌ها پیش تا کنون، نویسندگان بسیاری از سایر مذاهب اسلامی به این مهم پرداخته‌اند. احمدبن حنبل (۱۶۴ـ۲۴۱ ق) در فضائل امیرالمؤمنین،‌ بلاذری (م۲۷۹ق) در انساب الاشراف، نسائی (م۳۰۳ق) در خصائص امیرالمؤمنین، مردویه (۳۲۳ـ۴۱۰ق) در مناقب، ابونعیم اصفهانی (۳۳۴ـ۴۳۰ق) در ما نزل فی علی من القرآن، ابن‌مغازلی (م۴۸۳ق) در مناقب علی‌بن‌ابی‌طالب، حسکانی (قرن پنجم) در شواهد التنزیل، خوارزمی (م۵۶۸ق) در تاریخ دمشق، ابن‌جوزی (۵۸۱ـ۶۵۰ ق) در تذکره الخواص، جوینی (۶۴۴ـ۷۳۰ق) در فرائد السمطین، سیوطی (م۹۱۰ق) در القول الجلی فی فضائل علی و صدها نویسنده دیگر، گوشه‌هایی از فضایل بی‌شمار خاندان عصمت و طهارت را نوشته و بازگو نموده‌اند که این خود می‌تواند بهترین دلیل بر محبت اهل‌سنت نسبت به اهل‌بیت محسوب گردد.

برخی از پژوهش‌گران معتقدند کتاب‌های اهل‌سنت درباره مناقب و مودت اهل‌بیت و نوع مسائل مختلف مربوط به خاندان پیامبرو شایستگی‌ها و ویژگی‌های ایشان در مسائل اسلامی و انسانی، بیش از صد عنوان است.

«چون سخن از تألیفات اهل‌سنت درباره اهل‌بیت پیامبر اکرم و مناقب ایشان است، باید یاد کرد که علمای اهل‌سنت، به جز کتبی که ویژه مناقب خاندان رسول و ائمه طاهرین نگارش کرده‌اند و در دیگر کتب خویش در تفسیر و حدیث و کلام و تاریخ و اخلاق و...، در مناسبت‌های بسیار به نقل مناقب علی و اولاد علی پرداخته‌اند... کتب اهل‌سنت، که در آنها مناقب و مسائل مربوط به حضرت مهدی و حکومت مهدی آمده است، بیش از ۱۵۰ و کتب اهل‌سنت که ویژة حضرت مهدی نگارش یافته، بیش از ۳۰ عنوان است. (حکیمی، ص۵۱۶و۵۱۹).

«اهل‌سنت در مواردی از شیعه بیشتر اهل‌بیت را دوست دارند. مقاله‌ای را در مجله‌ای خواندم تحت عنوان «اصول سنت و جماعت« از دکتر فوزان فوزان که ده اصل در این مقاله برای وهابیان اهل‌سنت و جماعت ذکر کرده و جالب این است که در اصل هفتم محبت اهل‌بیت (ع)را برشمرده است.» (بی‌آزار شیرازی، ش۱۷۴، ص۱۲)

ولی امر مسلمین جهان، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در کنفرانس جهانی اهل‌بیت(ع) پیرامون نقش محبت اهل‌بیت در متحد کردن مسلمانان در صف و هدف واحد، می‌گوید: محبت اهل‌بیت(ع)، فریضه‌ای است که مسلمانان عالم از هر فرقه و وابسته به هر جریان و گروهی، آن را پذیرفته‌اند و به آن مباهات می‌کنند.

«مسئله اهل‌بیت(ع)، یکی از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مسائل اسلام و در ردیف مسائل درجه اول این دین مقدس است. محبت اهل‌بیت(ع)، فریضه‌ای است که مسلمانان عالم از هر فرقه و وابسته به هر جریان و گروهی، آن را پذیرفته‌اند و به آن مباهات می‌کنند. ما که مفتخر به پیروی از فقه اهل‌بیت مکرّم هستیم و دین را اصولاً و فروعاً از آنها آموخته‌ایم، نباید گمان کنیم که محبت اهل‌بیت،‌ مخصوص ماست و نباید اشتباه کنیم و فکر کنیم که اهل‌بیت، فقط متعلق به ما هستند. اهل‌بیت متعلق به اسلام‌اند؛ هم‌چنان که جدشان نبی اکرم، متعلق به اسلام بود. اهل‌بیت متعلق به جهان و تاریخ‌اند؛ هم‌چنان که جدشان نبی اکرم متعلق به بشریت و تاریخ بود» (www.leader.ir).

نتیجه‌گیری

با توجه به مباحث بیان شده، این نتیجه به دست می‌آید که مذاهب اسلامی دارای اساسی‌ترین محورهای مشترک، هم‌چون قرآن کریم، سنت نبوی(ص)، مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) و محبت آنان‌اند.

قرآن مجید و سنت نبوی، دو منبع اصلی و اساسی شریعت به شمار می‌رود. وجه مشترک تمامی مذاهب اسلامی نیز این دو منبع است و حجیت منابع دیگر نیز منوط به آنهاست. هم‌چنین، مرجعیت علمی اهل‌بیت(ع) در حقیقت تداوم سنت نبوی بوده است. قرآن به لزوم محبت خاندان رسول خدا(ص) برای تمامی مسلمانان تصریح کرده و همه فرقه‌ها و مذاهب اسلامی این امر را پذیرفته‌اند و تجربه تاریخی نیز آن را اثبات نموده است.

محمدطاهر اقبالی


منابع و مآخذ

۱- قرآن کریم.

۲- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱۲و۱۸.

۳- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء‌ التراث العربی، بیروت، ج۱۵و۱، ۱۳۸۵ق

۴- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن‌بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، المکتبة العصریة، بیروت، چاپ دوم، ج۱۰، ۱۴۱۹ق.

۵- ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۶ش.

۶- ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، بیروت، ‌ ج۶.

۷- ابن عبدالبر، یوسف‌بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج۳، ۱۴۱۵ق.

۸- ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۰ق.

۹- ابوزهره، محمد، الامام الصادق، (عصره وحیاته ـ آراؤه و فقهه)،‌ دار الفکر العربی، قاهره، ۱۹۹۳ م.

۱۰- آلوسی، سید محمد، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج۳و۴، ۱۴۱۵ق.

۱۱- ایازی، محمدعلی، «جایگاه اهل‌بیت در تفسیر قرآن»، بینات، ش ۳۷ـ۳۸.

۱۲- ایجی، عضدالدین، المواقف، الشریف الرضی، قم، ج۳، ۱۴۱۲ق.

۱۳- باقلانی، محمد‌بن طیب، تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، مؤسسة الکتب الثقافیة، بیروت، ۱۴۱۴ق.

۱۴- بلاذری، ابن اسحاق، انساب الاشراف، تحقیق و تعلیق: محمدباقر محمودی،مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ‌ بیروت، ۱۹۷۴ق.

۱۵- بی‌آزاری شیرازی، عبدالکریم، «دانشمندان اسلامی و مرجعیت علمی اهل‌بیت»، کیهان فرهنگی، ش‌۱۸۴.

۱۶- بی‌آزاری شیرازی، عبدالکریم، «مودت اهل‌بیت محور وحدت مسلمانان»، کیهان فرهنگی، ش‌۱۷۴.

۱۷- ترمذی، محمد‌بن عیسی، سنن ترمذی، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ دوم، ج۱، ۱۴۰۳ق.

۱۸- تستری، نورالله، احقاق الحق، مکتبه آیت‌‌الله العظمی المرعشی العامه، قم، ج۳، ۱۴۰۴ق.

۱۹- تسخیری، محمدعلی، «دانش اهل‌بیت محور وحدت»، کیهان فرهنگی، ش۱۷۴.

۲۰- تسخیری، محمدعلی، «وحدت اسلامی بر پایه مرجعیت علمی اهل‌بیت»، جایگاه اهل‌بیت در اسلام و امت اسلامی، (گزیده مقالات چهاردهمین کنفرانس بین‌المللی وحدت اسلامی)

۲۱- تسخیری، محمدعلی، گفتگو در قرآن، اخبار تقریب، ش ۵۱و۵۲.

۲۲- ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف والبیان عن تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۸، ۱۴۱۲ق.

۲۳- چشم و چراغ مرجعیت (مصاحبه ویژه مجله حوزه با شاگردان آیت‌الله العظمی بروجردی)، به کوشش: مجتبی احمدی، عبدالرضا ایزدپناه، حسین شرفی، سیدعباس صالحی، محمدحسن نجفی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ ۱، ۱۳۷۹ ش.

۲۴- حافظ اصفهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، دار الکتب العربی، بیروت، ج۱، ۱۴۰۷ق.

۲۵- حسکانی، حاکم، شواهد التنزیل، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ج۲، ۱۴۱۱ق.

۲۶- حکیمی، محمدرضا، «۴۰۰ کتاب در شناخت شیعه»، یادنامه علامه امینی.

۲۷- خیرخواه، کامل، کاشف الغطاء، فریادگر وحدت اسلامی، مکتب اسلام، ش۸.

۲۸- ذهبی، محمد‌بن احمد، سیره اعلام النبلاء، مؤسسه الرساله، بیروت، ج۴، ۱۴۱۷ق.

۲۹- رازی، ابوالفتوح، تفسیر روح الجنان، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، ج۱، ۱۳۹۸ق.

۳۰- رزندی حنفی، نظم درر السمطین.

۳۱- زمخشری، محمود‌بن عمر، الکشاف، دارالمعرفه، بیروت، ج۴، ۱۴۱۲ق.

۳۲- سبحانی، جعفر، «احساسات شاعرانه در ستایش اهل‌بیت»، کیهان فرهنگی، ش ۱۷۴.

۳۳- سمعانی، تفسیر السمعانی، تحقیق: یاسر‌بن إبراهیم و غنیم‌بن عباس‌بن غنیم، دار الوطن، الریاض، ج۵، ۱۴۱۸ق.

۳۴- سید قطب، فی ظلال القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱.

۳۵- سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ج۲، ۱۴۲۱ ق.

۳۶- شیخ صدوق، الامالی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ج۳، ۱۴۱۰ق.

۳۷- طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج۱۲، ۱۳۷۴ ش.

۳۸- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، ج۲، ۱۴۱۵ق.

۳۹- ـــــــــــــــــــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، ج۸، ۱۳۷۲‌ش.

۴۰- طبری، محب‌الدین، مناقب الامام علی امیرالمؤمنین علی‌بن ابی طالب، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۳ش.

۴۱- طبری، محمد‌بن جریر، جامع البیان، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ج۱۷، ۱۴۲۱ق.

۴۲- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۲.

۴۳- عرفان، فاضل، «اهل‌بیت در تفسیر شهرستانی»، پژوهش‌های قرآنی، ش۱۱ـ۱۲.

۴۴- عیاشی، محمد‌بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱.

۴۵- فخر رازی، تفسیر الکبیر، دار الفکر، بیروت،‌ ج۱، ۱۴۰۵ق.

۴۶- قدردان قراملکی، محمدحسن، اسلام خاستگاه تفاهم و مدارا: هم‌زیستی مسالمت‌آمیز از دیدگاه آموزه‌های اسلام و پیامبر اعظم، قدس.

۴۷- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، دار احیا التراث العربی، بیروت، ج۲.

۴۸- قمی، علی‌بن ابراهیم، تفسیر القمی، دارالکتاب، قم، ج۲، ۱۳۶۷ ش.

۴۹- قمی، محمد‌بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقائق، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ج۱، ۱۳۶۶ش.

۵۰- کریمی حسینی، سیدعباس، تفسیر علیین، انتشارات اسوه، قم، ج۱، ۱۳۸۲ ش.

۵۱- کلینی، محمد‌بن یعقوب، کافی،‌ دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج۱، ۱۳۸۸ق.

۵۲- کوفی، فرات‌بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، مؤسسه الطبع والنشر التابعه لوزاره الثقافه والارشاد الاسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق.

۵۳- متقی هندی، کنز العمال، مؤسسه الرساله، بیروت، ج۱۳، ۱۴۰۵ق.

۵۴- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، آخوندی، تهران، ۱۳۶۰ش.

۵۵- محسنی، محمد آصف، تقریب مذاهب از نظر تا عمل، نشر ادیان، قم، ۱۳۸۶ش.

۵۶- مسلم، صحیح مسلم، دار الفکر، بیروت، ج۴.

۵۷- مطهری، مرتضِی، جهاد، انتشارات صدرا،

۵۸- مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۶۲ش.

۵۹- مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، انتشارات صدرا، چاپ ۳۳، ۱۳۸۵ش.

۶۰- مغرمی، احمد،‌ فتح الملک العلی، مکتبه الامام امیرالمؤمنین علی، ۱۴۰۳ق.

۶۱- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، نسل جوان، قم، ج۱۰، ۱۳۷۳.

۶۲- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الإسلامیه، تهران، ج۱۱و۱۶، ۱۳۷۴ ش.

۶۳- نسفی، ابوالبرکات، مدارک التنزیل وحقایق التأویل، دارالکلام الطیب، بیروت، ج۳، ۱۴۱۹ق.

۶۴- نیشابوری،‌ حاکم، مستدرک علی الصحیحین، دار المعرفه، بیروت، ج۳، ۱۴۰۰ق.

۶۵- هیثمی، علی‌بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج۷، ۱۴۰۸ق.

۶۶- واعظ‌زاده خراسانی، محمد، زندگی آیت‌الله العظمی بروجردی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۷۹ش.

۶۷- وجدی، محمد فرید، دائرة‌ المعارف، دارالمعرفه للطباعه والنشر، بیروت، ج۶، ۱۹۷۱ق.

۶۸- www. Leader.ir

خوانده شده 3615 مرتبه