بخش اول: تفسیر و تبیین اجمالی آیه مباهله
آیه مباهله، آیه 61 از سوره مبارکه آل عمران است که دارای دویست آیه است و از سوره های مدنی به حساب می آید. در این سوره مبارکه از معارف بلند اسلامی، دستورهای جاوید دینی و برخی سرگذشتها سخن به میان آمده است. خداوند متعال در آیه مباهله چنین می فرماید:
ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون. الحق من ربک فلاتکن من الممترین. فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛1
«همانا مثل عیسی در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد ]بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست[. اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو، بنابراین از تردیدکنندگان مباش. هرگاه بعد از علم و دانشی که ]درباره عیسی مسیح[ به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را دعوت کنیم، شما هم نفوس خود را؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم.
همان گونه که ملاحظه می شود، در این آیه، سخن از «مباهله» می رود که تبیین و توضیح این کلمه بسیار مناسب و ضروری است.
نگاهی به معنای مباهله
«مباهله» واژه ای عربی است و معنای آن رها کردن و قید و بندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می شود.2 همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن نیز آمده است.3 امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت وگو و اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغگو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.
شأن نزول آیه مباهله
روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله متعدد و کمی متفاوت است که در اینجا به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم:
هیأتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آنها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل عمران را نازل فرمود و به آنها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیأت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) ]بر اساس دستور الهی[ آنها را به مباهله فراخواند. آنها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم ]روحانی بزرگ هیأت مسیحی[ به آنها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا ]در این صورت[ چیزی در بساط ندارند.
فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.
هیأت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آنها پیشاپیششان بود. هنگامی که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آنها سؤال کرد به او گفتند که این پسر عمو و داماد او و محبوبترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک ترین افراد به قلب اوست....
در این هنگام هیأت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم، بلکه مصالحه می کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آنها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود.4
در روایتی آمده است که اسقف آنها گفت: «من صورتهایی را می بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوهها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.»5 همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیأت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آنها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها با ما مباهله می کردند، وادی آتش بر روی آنها می بارید.»6
بخش دوم: آیه مباهله از دیدگاه روایات فریقین
اگر به منابع حدیثی و تفسیری مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت نگاه کنیم، خواهیم دید که درباره آیه شریفه مباهله، روایات بسیاری از پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) و اصحاب و تابعین نقل شده است.
در اینجا قبل از ذکر نمونه هایی از این روایات، نگاهی گذرا به منابع فریقین می کنیم و قسمتی از منابع متعدد این روایات را ارائه می دهیم:
1. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری(متوفای 261ق)، ص 1042، ح 32(کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب).
2. الجامع الصحیح(سنن ترمذی)، ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی(209297ق)، ج 5، ص 225، ح 2999.
3. اسباب النزول، واحدی نیشابوری(متوفای 468ق)، ص 9091.
4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری(متوفای 405ق)، ج 3، ص 150.
5. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، محمد بن جریر طبری(متوفای 310ق) ج 3، ص 300301، جزء 3.
6. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم(متوفای 327ق)، ج 2، ص 667668، احادیث 36163619.
7. تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر دمشقی(متوفای 774ق)، ج 1، ص 379.
8 الدر المنثور فی التفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی(متوفای 911ق)، ج 2، ص 231233.
9. تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری(متوفای 538ق)، ج 1، ص 368370.
10. الجامع الاحکام القرآن، قرطبی(متوفای 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ مصر، 1936م).
11. تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق)، ج 1، ص 274275.
12. تفسیر الفخر الرازی، فخر رازی( 544604ق)، ج 8، ص 8889.
13. تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی(متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.
14. المسند، احمدبن حنبل، ج 1، ص 185، چاپ مصر.
15. دلائل النبوة، حافظ ابونعیم اصفهانی، ص 297.
16. جامع الاصول، ابن اثیر، ج 9، ص 470، السنة المحمدیة، مصر.
17. تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 17.
18. تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج 3، ص 167، منیریه، مصر.
19. تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی، ج 2، ص 120، چاپ مصر.
20. الاصابة، احمدبن حجرعسقلانی، ج 2، ص 503، چاپ مصر.
21. تفسیر العیاشی، ابونصر محمدبن مسعود بن عیاش سمرقندی، ج 1، ص 175177، احادیث 54،57،58 و 59.
22. تفسیر فرات الکوفی، ص 8590، ح 61.
23. الامالی، شیخ طوسی(385460ق)، ص 307، ح 616.
24. التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی(385460ق)، ج 2، ص 484.
25. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، شیخ طبرسی(متوفای 548ق)، ج 2، ص 762763.
26. البرهان فی تفسیر القرآن، سیدبحرانی(متوفای 1091ق)، ج 2، ص 4950، ح 9،12،13، و14.
27. تفسیر نورالثقلین، حویزی(متوفای 1112ق) ج 1، ص 349، ح 163.
28. تفسیر ابوالفتوح رازی(متوفای 554ق)، ج 4، ص 360361.
شایان ذکر است که قاضی نور الله شوشتری در کتاب احقاق الحق حدوداً شصت نفر از بزرگان (مفسران، محدثان و…) اهل سنت را نام می برد که به اختصاص آیه مباهله به اهل بیت(ع) تصریح نموده اند.
اکنون پس از آشنایی اجمالی با قسمتی از منابع روایات مربوط به آیه مباهله، با مراجعه به تعدادی از منابع تفسیری و حدیثی مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، نمونه هایی از احادیث و روایات را ذکر می کنیم و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری از روایات خواهیم پرداخت.
الف. منابع مذهب اهل بیت(ع)
1. «قال علی(ع)... لما نزلت هذه الایة «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...» اخذ بید علی و فاطمه و ابنیهما(ع)، فقال رجل من النصاری(الیهود): لاتفعلوا فتحیبکم عنت...7؛ امام علی(ع) فرمود:... هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر(ص) دست علی، فاطمه و دو پسر او(ع) را گرفت و برای مباهله آمد. که در این هنگام مردی از مسیحیان ( و یا مردی از یهود) گفت: (با اینها مباهله) نکنید که به مشقت گرفتار می شوید.»
2. امام صادق(ع) نقل می کند که از امیرالمؤمنین، امام علی(ع) درباره فضایلش سؤال شد. آن حضرت(ع)، قسمتی از فضایل خود را برای آنها بازگو نمود. گفتند: (یا علی!) باز هم بگو. آن حضرت فرمود: «نزد پیامبر(ص) دو نفر از احبار نصارا از اهل نجران آمدند و درباره عیسی(ع) به مباحثه پرداختند. خداوند متعال هم آیات مباهله را نازل فرمود. پس از این پیامبر(ص) دست علی(من)، حسن و حسین و فاطمه را گرفت و کف دست خود را به سوی آسمان گشود و آنها را به مباهله فراخواند.»8
3. «عن ابی جعفر(ع) فی قوله «ابنائنا وابنائکم»(یعنی) الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س)؛9 امام باقر(ع) درباره آیه مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»
4. حضرت امام رضا(ع) در یک مجلس علمی که مأمون عباسی آن را در کاخ خود برگزار نموده بود، چنین فرمود: «خداوند، بندگان پاک خود را در آیة مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور ]انجام مباهله با مسیحیان نجران[ داده است.... به دنبال نزول آیه، پیامبر(ص)، علی و فاطمه، حسن و حسین(ع) را با خود به مباهله برد.... این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت(ع) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن برخوردار نبوده است.»10
5. عامربن سعدبن ابی وقاص از پدرش(سعدبن ابی وقاص) نقل می کند که روزی معاویه به وی گفت: چه چیز مانع می شود که ابوتراب(علی بن ابی طالب) را سبّ کنی؟ سعد بن وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که در او دیده ام و یکی از آنها چنین است: «لما نزلت آیة المباهلة (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...) اخذ رسول الله(ص) بید علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) قال: هؤلاء اهلی؛11 هنگامی که آیة مباهله نازل شد... پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و چنین گفت: اینان اهل بیت من هستند.»
6 عن سعد بن ابن وقاص قال...لما نزلت هذه الایة «ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول الله(ص) علیا و فاطمة و حسنا و حسینا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلی؛12 سعد بن ابی وقاص می گوید: هنگامی که این آیه ]مباهله [... نازل شد، پیامبر خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»
ب. منابع مذهب اهل سنت
1. «قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسول الله(ص) و علی بن ابی طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمة؛13 جابر می گوید: ]این آیه مباهله[ درباره آنها ]اهل بیت[ نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و علی بن ابی طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه است.»
2. «عن زیدبن علی فی قوله:«تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...» الآیة، قال: کان النبی(ص) و علی و فاطمة و الحسن و الحسین؛14 از زید بن علی نقل شده است که درباره آیه مباهله گفت: آنان پیامبر(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین بودند.»
3. «عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایة» فأخذ یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمة و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوة النبی کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی صلح...؛15 سدی نقل می کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما می ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست. بدین جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، می سوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود... .»
4. عامربن سعدبن ابی وقاص از پدرش نقل می کند که روزی معاویة بن ابی سفیان به وی گفت: چرا ابوتراب(علی بن ابی طالب) را سبّ می کنی؟ سعدبن ابی وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که پیامبر خدا درباره وی فرموده است... ]و یکی از آنها چنین است[:
«و لما نزلت هذه الآیة «فقل ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول الله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا، فقال: اللهم هؤلاء اهلی؛16 هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فراخواند و سپس گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»
حاکم نیشابوری(متوفای 405ق) پس از نقل این روایت چنین می نویسد: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه؛17 این حدیث بر اساس شرط]صحت و پذیرش حدیث[ بخاری و مسلم، صحیح است، ولی آن دو این روایت را نقل نکرده اند.»
5. جابربن عبدالله نقل می کند که هیأتی از اهل نجران پیش پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) به گفت وگو پرداختند. پیامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله(ملاعنه) دعوت نمود و قرار گذاشتند که فردای آن روز مباهله کنند. فردای آن روز، پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین را گرفت و آنها را به مباهله فراخواند، ولی آنها از انجام مباهله امتناع ورزیدند و به پرداخت جزیه رضایت دادند. پیامبر اسلام(ص) پس از آن فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آنها مباهله می کردند، بر روی آنها یک وادی آتش می بارید.»18
6. «قال الشعبی: «ابنائنا» الحسن و الحسین «و نسائنا» فاطمة، «و انفسنا» علی بن ابی طالب؛19 شعبی می گوید: منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه و منظور از «خودمان» علی بن ابی طالب است.»
بررسی و جمع بندی روایات
آنچه می توان به طور کلی از روایات و احادیث فوق به دست آورد، شامل مطالب ذیل است:
1. آیة مباهله در درجة نخست، به طور روشن بر فضیلت و برتری پنج تن آل عبا (ع) پیامبر اسلام، امام علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین دلالت دارد.
2. آیة مباهله مختص به پنج تن مقدس است و این از ظاهر آیة شریفه و روایات فریقین به دست می آید.
3. امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، در نزد پیامبر اسلام(ص) شأن و منزلت بسیار ویژه ای داشتند.
4. طبق این روایات، پیامبر گرامی اسلام(ص) هنگام آوردن عزیزترین افراد خود، آنها را اهل بیت(ع) خود نامیده است که این هم در درجة نخست به معنای اصطلاح قرآنی و حدیثی «اهل بیت» مربوط می شود.
5. احتجاج خود امامان(ع) و نیز برخی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به آیة مباهله برای اثبات برتری اهل بیت(ع)، قرینة محکمی بر وقوع این حادثه است و نیز بر اختصاص آن به اهل بیت(ع) تأکید می ورزد.
بخش سوم: آیة مباهله از دیدگاه مفسران فریقین
پس از تبیین و تفسیر اجمالی آیة مباهله و بررسی آن از دیدگاه احادیث و روایات فریقین، در این بخش با رعایت اختصار، این آیه را از دیدگاه تعدادی از مفسران مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت بررسی می کنیم و سپس بر جمع بندی دیدگاهها می پردازیم.
آیة مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهل بیت(ع)
1. شیخ طوسی(385460ق) در تفسیر خود و در ذیل همین آیة شریفه می نویسد: «هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام(ص)، دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و سپس مسیحیان(نجران) را به مباهله فراخواند، ولی آنها از مباهله امتناع ورزیدند و با ذلت به جزیه دادن رضایت دادند… حتی برخی از آنها گفتند: اگر با اینها مباهله کنیم، تا روز قیامت هیچ مرد و زن مسیحی باقی نمی ماند.»20
2. شیخ طبرسی(متوفای 548ق) در ذیل همین آیه می نویسد: «این آیه، درباره هیأت مسیحی نجران نازل شده است که از پیامبر(ص) دربارة حضرت عیسی تولد یافتن او بدون پدر سؤال نمودند و چون جواب پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفتند، پیامبر آنها را به مباهله فراخواند و فردای آن روز همراه علی بن ابی طالب، حسن، حسین و فاطمه آمد... ولی آنها از مباهله سرباز زدند و به جزیه دادن راضی شدند.»21
3. شیخ ابوالفتوح رازی(متوفای 554ق) در تفسیر خود، ضمن بیان مفصل شأن نزول آیة مباهله، می نویسد: «...پیامبر اسلام پس از نزول این آیه، هنگام مباهله همراه علی، حسن و حسین و فاطمه آمد و آمادة مباهله شدند، اما مسیحیان نجران ترسیدند و از مباهله عذر آوردند.»22
4. سید فضل الله(مفسر معاصر) در تفسیر خود، ضمن بیان شأن نزول آیة مباهله مباحثه بین مسیحیان نجران و پیامبر اسلام و دعوت آنها به مباهله می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) فردای آن روز همراه امام علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آمادة مباهله شد، ولی آنها با دیدن پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت از مباهله عذر خواستند و با قبول کردن پرداخت جزیه برگشتند.»23
5. شیخ ناصر مکارم شیرازی(مفسر معاصر) نیز در تفسیر خود ضمن بیان شأن نزول آیة مباهله می نویسد: «...پیامبر اسلام برای مباهله با مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده بود.»24
آیة مباهله از دیدگاه مفسران مذهب اهل سنت
1. محمدبن جریر طبری(متوفای 310ق) در تفسر معروف خود ضمن بیان شأن نزول آیه مباهله می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) جهت مباهله با مسیحیان نجران، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و آماده مباهله شد، ولی آنها با پیامبر مصالحه نمودند و راضی به پرداخت جزیه شدند.»25
2. نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق) در تفسیر خود می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) آنها ]مسیحیان نجران[ را به مباهله دعوت نمود و جهت مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از انجام مباهله سرباز زدند. در این هنگام پیامبر(ص) به آنها فرمود: یا اسلام بیاورید و یا جزیه بدهید. آنها به پرداخت جزیه رضایت دادند و برگشتند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، همگی هلاک می شدند، حتی گنجشکهای نشسته بر دیوارهایشان.»26
3. فخر رازی(544604ق) در تفسیر خود پس از بیان توضیحات لازم می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) پس از اصرار مسیحیان نجران بر جهل خود آنها را به مباهله فراخواند و برای مباهله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد و به آنها فرمود: هرگاه من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف نجران گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را می بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند، ]کوهها[ از جای خود کنده می شوند. با آنها مباهله نکنید؛ زیرا هلاک می شوید و در روی زمین تا روز قیامت هیچ نصرانی باقی نمی ماند. آنها سپس به پرداخت جزیه راضی شدند و پیامبر اسلام(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می کردند، تبدیل به میمون و خوک می شدند... و خداوند نجران و اهل آن را حتی پرندگان نشسته بر شاخه های درختانشان را هلاک می نمود.»
فخر رازی در ادامه می افزاید: «و روی انه علیه السلام لما خرج فی المرط الاسود فجاء الحسن(ع) فأدخله ثم جاء الحسین(ع) فادخله، ثم فاطمه، ثم علی(ع)، ثم قال: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً. روایت شده است که پیامبر اسلام(ص) با یک عبای پشمی سیاه رنگ از منزل خارج شد، حسن(ع) آمد و آن را داخل عبای خود نمود و سپس حسین(ع) آمد، او را نیز در زیر عبای خود قرار داد، سپس علی و فاطمه(ع) آمدند و سپس آن حضرت(ص) فرمود:«خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.»
فخر رازی پس از نقل این روایت چنین می نویسد: «واعلم ان هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث؛27 «بدان که در مورد صحت این روایت بین مفسران و محدثان اتفاق نظر وجود دارد.»
4. ابوالفدا اسماعیل بن کثیر دمشقی(متوفای 774ق) در تفسیر خود می نویسد: عده ای از مسیحیان نجران حضور پیامبر اسلام(ص) آمدند و با آن حضرت(ص) درباره عیسی(ع) احتجاج کردند...هنگامی که پیامبر اسلام(ص) آنها را به مباهله فراخواند، همراه علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) آمد، ولی آنها از مباهله امتناع ورزیدند و به پرداخت جزیه رضایت دادند.»28
5. عبدالله بن عمر بیضاوی(متوفای 791ق) نیز در تفسیر خود ذیل آیه مباهله چنین می نویسد: «پیامبر اسلام(ص) برای مباهله با مسیحیان نجران، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورد و به آنها فرمود: هنگامی که من دعا کردم، شما آمین بگویید. اسقف آنها گفت: ای مسیحیان، من صورتهایی را می بینم که اگر خداوند را برای کندن کوه از جای خود بخواهند،]کوهها [ از جای خود کنده می شوند. با آنها مباهله نکنید که هلاک می شوید. سپس آنان به پرداخت جزیه راضی شدند. پیامبر اسلام(ص) فرمود: قسم به خدایی که جانم در دست اوست، اگر مباهله می کردند، تبدیل به میمون و خوک می شدند... نجران و اهل آن حتی پرندگان نشسته بر شاخه های درختانشان نیز از بین می رفتند.»
بیضاوی در ادامه چنین می گوید: «و هو دلیل علی نبوته و فضل من أتی بهم من اهل بیته؛29 این ]حادثه و روایت[ دلیلی بر نبوت ]پیامبر اسلام[ و دلیلی بر برتری و فضیلت اهل بیت آن حضرت است که همراه او ]به مباهله [ آمده بودند.»
بررسی و جمع بندی دیدگاهها
جمع بندی ما از دیدگاههای مفسران اهل بیت(ع) و اهل سنت چنین است:
1. مفسران مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، همگی مصادیق آیة مباهله را پیامبر اسلام(ص) علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(ع) می دانند و هیچ یک از آنها شخص دیگری را در این امر با آنها شریک نمی پندارند.
2. مفسران فریقین در بیان دیدگاه خود، دربارة آیة مباهله، به روایات و احادیث مربوط تکیه کرده و تقریباً بر اساس روایات و احادیث، دیدگاه خود را بیان نموده اند.
3. برخی از آنها(عبدالله بن عمر بیضاوی) آیة مباهله را دلیل بر فضیلت و برتری اهل بیت(ع) معرفی نموده و به این مسئله تصریح کرده اند.
بخش چهارم: نقد و بررسی شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیه مباهله
آنچه در سه بخش گذشته دربارة آن بحث شد، شامل مطالبی بود که بر اختصاص آیه مباهله به پنج تن آل عبا(ع) تأکید می کرد. با وجود این، دربارة آیة مباهله نیز چند سؤال و شبهه مطرح شده است که در این بخش به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
1. آیة مباهله و تعبیر جمع
یکی از مهم ترین سؤالات مطرح شده دربارة آیة مباهله، تعبیر جمع در این آیه شریفه و عدم مطابقت آن با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین است که در آنها مصادیق این آیه افراد معیّن نه جمع معرفی می شوند. طبق احادیث و روایات موجود در منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» پسران ما حسن و حسین، منظور از «نسائنا» زنان خویش فاطمه زهرا(س) و منظور از «انفسنا» نفوس خود پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) است.30 از طرف دیگر طبق بیان محمدرشیدرضا(18651935م)، در زبان عربی کلمه «نسائنا» زنان ما بر دختر شخص و نیز «انفسنا» نفوس ما بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمی شود.31
نقد و بررسی
در پاسخ به این سؤال مطرح شده باید بگوییم:
1. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) مبیّن و مفسر آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: «وانزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛32 ما این ذکر ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.» بنابراین بر امت اسلامی فرض است که پیامبر اسلام(ص) را مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت(ص) را در این باره بدون چون و چرا بپذیرند.
2. بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام(ص) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه زهرا(س)، حسن و حسین(ع) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است.33 به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در این آیة مباهله(ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم(ص) اعتراض می کند.
3. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد ضمیر یا صیغه جمع به کار رفته است که در اینجا به دو مورد آن اشاره می کنیم:
الف. سوره آل عمران، آیه 173
«الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: مردم]لشکر دشمن [ برای ]حمله به[ شما اجتماع کرده اند. از آنها بترسید، اما این سخن برایمان آنها افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» براساس دیدگاه عده ای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمانان از مشرکان را داشت.34
ب. سوره آل عمران، آیه 181
«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء...؛ همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بی نیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عده ای از مفسران فریقین، قائل این سخن بی اساس، حیّ بن احطب و یا غنحاص]از یهودیان [ بوده است.35
اگر به آیات نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغة جمع استفاده شده است که همة اینها نشانة بی اساس بودن سؤال مورد بحث است.
2. آیة مباهله و سن کم امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
یکی دیگر از سؤالات و شبهات مطرح شده دربارة آیة مباهله و روایات مربوط به آن، این است که می گویند: حسن و حسین(ع) هنگام نزول آیة مباهله، غیربالغ و غیرمستحق برای ثواب بوده اند و اگر آن دو غیرمستحق برای ثواب باشند، افضل الصحابه(برترین اصحاب) به حساب نمی آیند.»36
نقد و بررسی
در پاسخ این شبهه باید بگوییم:
1. با اینکه امام حسن و امام حسین(ع) هنگام نزول آیة مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم(ص) انجام گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر اسلام(ص) به جای آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله می آوردند. بنابراین، صرف آوردن این دو برای مباهله، به طور روشن بر برتری و افضل بودن آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمی کند. البته برتری آنها پس از پیامبر اسلام(ص) و علی بن ابی طالب(ع) است.
2. نباید فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبة بلوغ و ازدیاد سن نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیده اند که با مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر می کنیم:
الف. حضرت یحیی(ع)
«یا یحیی خذ الکتاب بقوة و ءاتیناه الحکم صبیاً؛37 ]ما پس از تولد یحیی به او گفتیم[: ای یحیی! کتاب ]الهی[ را با قوّت بگیر ]و به آن عمل کن[ و ما ]حکمت و پیامبری را[ در سن کودکی به وی دادیم.»
بر اساس بیان نصربن محمد سمرقندی(متوفای 375ق) و مفسر معروف، فخر رازی(544604ق)، منظور از «حکم» در این آیه شریفه، پیامبری، اندیشه و خیر و برکت است.38 همچنین مرحوم شیخ طبرسی(متوفای 548ق) در ذیل همین آیه، از عبدالله بن عباس روایتی نقل می کند که بر اساس آن، حضرت یحیی(ع) در سه سالگی به مقام پیامبری رسیده است.39
ب. حضرت عیسی مسیح(ع)
«قال انی عبدالله ءاتانی الکتاب و جعلنی نبیاً؛40 ]عیسی مسیح در گهواره به سخن آمد و چنین[ گفت: همانا من بندة خدا هستم و خداوند به من کتاب ]انجیل[ داده و مرا پیامبر قرار داده است.»
شیخ کلینی(متوفای 329ق) در کتاب الکافی از امام باقر(ع) نقل می کند که آن حضرت(ع) فرمود: «کان یومئذ نبیاً حجة الله غیر مرسل...؛ حضرت عیسی(ع) در آن هنگام یک پیامبر الهی غیر مرسل(و) حجت الهی بود.» آن حضرت(ع) در ادامه می فرماید: «فلما بلغ عیسی(ع) سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین اوحی الله تعالی الیه...؛41 وقتی حضرت عیسی(ع) به هفت سالگی رسید، بر اساس وحی الهی نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر داد... .»
همان گونه که از آیات و روایات مذکور به دست می آید، رسیدن به یک مقام و فضیلت الهی و به ویژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتنی بر رسیدن آن شخص به حد تکلیف و بلوغ نیست. بنابراین برتری و افضلیت امام حسن(ع) در سن کودکی، امری عادی به حساب می آید؛ چون این مسئله کمتر از مقام نبوت و رسالت است که حتی در سن سه و هفت سالگی و حتی در گهواره، به برخی از پیامبران الهی داده شده است. آنچه در این مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهی و اقرار به رسالت و نبوت پیامبر اسلام(ص) است که این ویژگیها نیز بدون شک در امام حسن و امام حسین(ع) وجود داشته است.
بنابراین آمدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله، دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلام(ص) و امام علی بن ابی طالب(ع) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب دیگر پیامبر اسلام(ص) البته بعد از پدرشان امام علی (ع) به حساب می آید و کم بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمی کند.
3. آیة مباهله و ادعای جعل و نشر احادیث
یکی دیگر از شبهات مهم در خصوص آیة مباهله و روایات مربوط به آن، ادعای ساختگی بودن احادیث و روایات مربوط به آن است.
محمد رشیدرضا(18651935م) در همین خصوص چنین می نویسد:
و مصادر هذه الروایات الشیعة و مقصدهم منها معروف و قداجتهدوا فی ترویجها مااستطاعوا حتی راجت علی کثیر من اهل السنة...؛42 مصادر این روایات مربوط به شیعه است و منظور و مقصود آنها نیز معلوم است. آنها در ترویج این روایات به اندازة توان خود کوشش نمودند و بدین وسیله این روایات در میان بسیاری از اهل سنت رایج گشته است.
نقد و بررسی
در پاسخ به این شبهة بسیار سست و غیرعلمی، ذکر مطالب ذیل را مناسب و کافی می بینیم:
1. همان گونه که در ابتدای این بحث(بخش دوم) گذشت، روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله، در منابع متعدد برادران اهل سنت موجود است.
همچنین علاوه بر منابع متعدد برادران اهل سنت، در تعداد قابل توجهی از منابع تفسیری، حدیثی و کلامی مذهب اهل بیت(ع) نیز امثال این روایات با طرق مختلف نقل و ثبت شده است که قسمتی از آنها را در بخش دوم ملاحظه کردید.
2. ادعای مزبور به سبب نداشتن دلیل علمی و منطقی، قابل قبول نیست و در عین حال برای مذهب اهل سنت، بسیار خطرناک به نظر می رسد؛ چون اگر روایات مربوط به آیة مباهله به وسیلة پیروان مذهب اهل بیت(ع) در کتب حدیثی و تفسیری معتبر اهل سنت مانند صحیح مسلم، سنن ترمذی، مستدرک علی الصحیحین و تفاسیر طبری، سمرقندی، فخر رازی و ابن کثیر دمشقی، وارد شده باشد، آن وقت باید در مورد سایر احادیث و روایات موجود در آنها نیز چنین ادعایی به عمل آید که در این حال، این احادیث و روایات برای خوانندة خود یقین و اعتماد نمی آورند، اما چنین ادعایی تنها در مورد احادیث و روایات مربوط به برتری و فضیلت اهل بیت(ع) ارائه می شود که این هم دلیل و قرینة خوبی بر بی اساس بودن آن است.
بخش پایانی: نتیجه گیری
آنچه می توان از مباحث گذشته به عنوان نتیجه به دست آورد، عبارت است از:
1. بر اساس آیة شریفة مباهله و روایات و احادیث مربوط به آن، می توان نتیجه گرفت که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پسران رسول گرامی اسلام(ص) محسوب می شوند. شیخ طبرسی(متوفای 548) در همین باره می نویسد:
اجمع المفسرون علی ان المراد بأبناءنا، الحسن و الحسین(ع) و قال ابوبکر الرازی: هذا یدل علی ان الحسن و الحسین(ع) ابناء رسول الله(ص) و ان ولد الابنة ابن نبی الحقیقة؛43 مفسران اتفاق نظر دارند که منظور از «ابنائنا» ]پسران ما در آیه مباهله[ حسن و حسین(ع) است و ابوبکر رازی می گوید: این دلالت می کند که حسن و حسین(ع) دو پسر رسول خدا (ص) هستند و همانا فرزند دختر در حقیقت پسر به شمار می آید.
همچنین مفسر اهل سنت، فخر رازی(544604ق) می نویسد:
هذه الایة دالة علی ان الحسن و الحسین(ع) کانا ابنی رسول الله(ص)...؛ 44 این آیه دلالت بر آن دارد که حسن و حسین(ع) دو پسر پیامبر خدا(ص) هستند... .
گفتنی است که همین مطلب را می توان از آیات دیگر قرآنی نیز به دست آورد. فخر رازی در این باره به آیات 8485 سوره انعام استدلال نموده است.
2. بر اساس آیة شریفة مباهله و روایات مربوط به آن، نتیجه می گیریم که منظور از «نسائنا» زنان خویش در آیة مباهله حضرت فاطمه(س) و منظور از «انفسنا» خود ما در درجة نخست پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و سپس علی بن ابی طالب(ع) است.
بدون شک تلقی علی بن ابی طالب(ع) به عنوان «انفسنا» خود به نزدیک و گرامی تر بودن آن حضرت(ع) نزد رسول اکرم(ص) دلالت آشکار دارد، اما با این تفاوت که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمی شود، ولی در عین حال پس از رسول اکرم (ص) برترین صحابه برای تصدی رهبری و خلافت امت اسلامی به شمار می آید.
3. آوردن علی بن ابی طالب (ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) جهت انجام مباهله، در نوع خود بر برتری و افضل بودن آنها دلالت آشکار دارد. چون اگر افراد مقدس دیگری در میان همسران و اصحاب پیامبر اسلام (ص) وجود داشتند، پیامبر اسلام(ص) حتماً به جای اینها، آن افراد برتر را برای مباهله همراه خود می آوردند. مفسر معروف اهل سنت، جارالله زمخشری(467538ق) در همین خصوص می نویسد:
و فیه دلیل لاشی اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء(ع)؛ 45 در این ]آیه و روایات[ دلیل بسیار محکمی است بر فضل و برتری اصحاب کساء ]پیامبر، امام علی، فاطمه، حسن و حسین ع [.
همچنین مفسر دیگر اهل سنت، عبدالله بن عمر بیضاوی (متوفای 791ق) پس از توضیح و تفسیر آیه مباهله چنین می نویسد:
و هو دلیل علی نبوته و فضل من أتی بهم من اهل بیته؛46 این دلیلی بر نبوت پیامبر اسلام(ص) و برتری و فضیلت اهل بیت آن حضرت(ص) است که همراه او ]به مباهله[ آمده بودند.
بنابراین نتیجه می گیریم که علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع)، برترین و بافضیلت ترین اشخاص نزد پیامبر اسلام(ص) و نیز برترین اصحاب آن حضرت(ص) محسوب می شوند. همچنین اگر در میان اصحاب آن حضرت(ص) همین اشخاص مقدس، برتر و افضل باشند، بدون شک رهبری و خلافت امت اسلامی نیز باید پس از پیامبر اسلام(ص) ازآنِ امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باشد و این حقیقتی است که با تأمل و اندیشة اساسی، می توان آن را درک نمود.
4. برخلاف تصور برخی که می گویند: دین اسلام عملاً دین و آیین مربوط به مردان است و زنان در آن به حساب نیامده اند، زنان در مواقع حساس و خطیر، به سهم خود در پیشبرد اهداف مقدس اسلامی مؤثر بودند و در کنار مردان در برابر مخالفان اسلام ایستاده اند. حضور حضرت فاطمه(س) در جریان مباهله، دلیل روشن این مطلب است.47
5. با اینکه علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) از بستگان بسیار نزدیک پیامبر اسلام(ص) به شمار می آیند و بر اساس عرف و لغت می توان آنها را اهل بیت پیامبر اسلام(ص) نامید، ولی منظور پیامبر اکرم(ص) از اهل بیت نامیدن آنها هنگام آمادگی جهت مباهله، اشاره به معنای خاص آن اهل خانه نبوت و رسالت بوده که در آیة شریفة تطهیر در این باره به تفصیل بحث شده است.
6. دعوت هیأت مسیحیان منطقه نجران برای مباهله به دستور الهی و پیامبر اسلام(ص)، دلیل آشکار برتری دین مبین اسلام و حقانیت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) است، والا دین و پیامبر غیر حقیقی نمی تواند مخالف خود را این گونه به مباهله و ملاعنه دعوت نماید.
7. آیه شریفه مباهله در رساندن معنای فضیلت و برتری، مخصوص پیامبر اسلام(ص)، علی بن ابی طالب(ع)، فاطمه، حسن و حسین(ع) است و دیگران در آن شریک نیستند، ولی مسئله مباهله حکم و مسئله ای کلی و عمومی است. حتی که اگر دو نفر و یا دو گروه در مورد یک مسئله مهم (دینی، مذهبی و ...) با یکدیگر نزاع و اختلاف داشته باشند، می توانند برای اثبات حقانیت خود و رسوایی شخص دروغگو و یا ظالم دست به مباهله بزنند. در این باره می توان به برخی از روایات نیز استدلال نمود که در یکی از آنها می خوانیم:
روزی ابو مسروق یکی از اصحاب امام صادق(ع) از عنادورزی مخالفان اهل بیت(ع) در پذیرش برتری آنها به آن حضرت(ع) شکایت نمود. امام صادق(ع) به وی فرمود: اگر آنها سخن شما را نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید. ابومسروق پرسید: چگونه با آنها مباهله کنیم؟ امام صادق(ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح کن(ابو مسروق می گوید: گمان می کنم که فرمود: روزه بگیر و غسل کن). سپس با کسی که می خواهی مباهله کنی، به صحرا برو و سپس انگشتان دست راست خود را در انگشتان او قرار بده و سپس از خودت آغاز کن و بگو:
«اللهم رب السموات السبع و رب الارضین السبع، عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم...؛ خدایا! (ای) پروردگار آسمانها و زمینهای هنفت گانه! (ای) عالم غیب و شهادت(و ای پروردگار) رحمان و رحیم! اگر ابومسروق حقی را انکار و باطلی را ادعا کرده، بر او از آسمان عذاب و بلایی بفرست.» سپس دعا را بر او برگردان و بگو: «و اگر فلانی حقی را انکار کرده و باطلی را ادعا نموده، از آسمان بر او عذاب و بلایی را بفرست.»
امام صادق(ع) در ادامه حدیث فرمود: «چیزی نمی گذرد که نتیجه این (مباهله) آشکار خواهد شد. به خدا سوگند هرگز کسی را نیافتم که حاضر باشد با من این چنین مباهله نماید.» 48
پی نوشتها
1.آل عمران(3)، آیه 5961.
2. ر.ک: راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 149(مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ الزمخشری، جارالله، اساس البلاغة، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.
3. ر.ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64، مؤسسه دارالهجرة، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.
4. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762، دارالمعرفة، بیروت، 1986م.
5. الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89، دارالفکر، بیروت، چاپ سوم، 1985م؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762؛ جار الله الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 368369، نشر البلاغه، قم، چاپ دوم، 1415ق.
6. الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 90، دارالکتاب العربی، بیروت، 1994م؛ الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 369.
7. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 58، المکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران، 1380ق؛ البحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 13، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم، 1982م.
8. العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 175176، ح 54؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 49، ح 9.
9. فرات الکوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص 8586، ح 61، تحقیق، محمد الکاظم، مؤسسة الطبع و النشر لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، تهران، چاپ اول، 1990م.
10. الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 349، ح 163، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1412ق.
11. تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، ح 59؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 50، ح 14.
12. شیخ طوسی، الامالی، ص 307، ح 616، موسسة البعثة، قم، چاپ اول، 1414ق.
13. ابن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379، دارالمعرفة، بیروت، 1917م؛ اسباب النزول، ص91؛ السیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 2، ص 231، دارالفکر، بیروت، 1993م.
14. الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3، دارالفکر، بیروت، 1988م.
15. جامع البیان عن تأویل ای القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618(با کمی تفاوت)، المکتبة العصریة، بیروت، چاپ دوم، 1999م.
16. مسلم النیشابوری، صحیح مسلم، ص 1042، ح 32،(الفضائل، باب فضایل علی بن ابی طالب(ع)، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 2000م؛ الترمذی، الجامع الصحیح(سنن الترمذی)، ج 5، ص 225، ح 2999، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا؛ الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 150(کتاب معرفة الصحابة، باب من مناقب اهل بیت رسول الله ص )، دارالمعرفة، بیروت، بی تا؛ الدرالمنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232233؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج 3، ص 322، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، چاپ افست.
17. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 150.
18. اسباب النزول، ص 90.
19. همان، ص 91.
20. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 484، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
21. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762763(با تلخیص).
22. الرازی، تفسیر ابوالفتح الرازی، ج 4، ص 360361، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1372ش.
23. سید فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 6364، دارالملاک، بیروت، چاپ دوم، 1998م.
24. شیخ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 2، ص 578580، دارالمکتب الاسلامیة، تهران، چاپ 27، 1378ش.
25. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 299301، جزء 3(ذیل آیه 63 سوره آل عمران).
26. السمرقندی، تفسیر السمرقندی، ج 1، ص 274275، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1993م.
27. تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 8889.
28. تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 379.
29. البیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 163، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1988م.
30. این سؤال و پاسخ آن در تفسیر من وحی القرآن، ج 6، ص 6971 و تفسیر نمونه، ج 2، ص 586588 آمده است.
31. ر.ک: تفسیر المنار، ج 3، ص 322.
32. نحل(16)، آیه 44.
33. ر.ک: صحیح مسلم، ص 1042، ح 32؛ سنن التزمذی، ج 5، ص 225، ح 2999؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص150، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، ج 3، ص 232233؛ اسباب النزول، ص 9091؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3، الامالی، شیخ طوسی، ص 307، ح 616؛ تفسیر العیاشی، ج 1، ص 177، احادیث 54،58،59؛ تفسیر الفرات الکوفی، ص 8590، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 4950، احادیث 9،12،13،14و...
34. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 889؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 190؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 438(ابن کثیر در تفسیر خود، قائل این سخن را شیطان معرفی کرده است)؛ تفسیر المنار، ج 4، ص 238239.
35. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 898؛ تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 193؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 443.
36. گفتنی است که این سؤال و جواب آن در کتاب التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 485486 آمده است.
37. مریم(19)، آیه 12.
38. ر.ک: تفسیر السمرقندی، ج 2، ص 230؛ تفسیر الفخر الرازی، ج 21، ص 192.
39. ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 781.
40. مریم(19)، آیه 30.
41. شیخ کلینی، الاصول من الکافی، ج 1، ص 382، ح 1، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1388ق.
42. تفسیر القرآن الحکیم(تفسیر المنار)، ج 3، ص 322.
43. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 763.
44. تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89.
45. تفسیر الکشاف، ج 1، ص 370.
46. تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 163.
47. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 590.
48. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 351، ح 174.