برترین سرمایه

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
برترین سرمایه
امام علی علیه السلام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمودند:
 
یَا بُنَیَّ... إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَأَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَأَکْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ؛ فرزندم!...
 

 

بالاترین سرمایه ها عقل، و بزرگ ترین فقر حماقت، و بدترین تنهایى و وحشت خودبینى، و برترین حسب و نسب اخلاق نیک است.

 
نهج البلاغه، حکمت 38.
 

شرح حدیث:

نکته اوّل و دوّم: برترین سرمایه و بدترین فقر
عقل، از هر سرمایه اى برتر است و بدترین فقر، فقر عقل است. انسان سرمایه هایى در اختیار دارد، ازجمله سرمایه عمر، سلامتى، مال، آبرو و نفوذ اجتماعى، وعلم؛ ولى اگر این سرمایه ها زیر چتر عقل قرار نگیرد، از بین مى رود: عالم نمى تواند از علمش استفاده کند و ثروتمند از ثروتش بى بهره مى ماند همچنین دارنده سایر نعمت ها. کسى که همه چیز دارد الّا عقل، انسان فقیر و بى مایه اى است؛ زیرا مسئله مهم درباره سرمایه، تدبیر آن است، به این معنا که سرمایه را چگونه و در کجا خرج کند؟ و این تنها عقل است که مى تواند نعمت ها را در جاى مناسب به کار بگیرد و به جا مصرف کند.

نکته سوم: وحشتناک ترین وحشت ها
حضرت در سومین نکته مى فرماید: بدترین تنهایى و وحشت عجب و خودبرتربینى است. زیرا هنگامى که کسى خود را از مردم برتر مى بیند، مردم او را ترک مى کنند و از او دور مى شوند. نتیجه این کار تنهایى و وحشت است.

نکته چهارم: اخلاق نیک
برترین حسب و شرف و شخصیّت، اخلاق نیک است. انسان گاهى اوقات این شرف و بزرگى را از پدران خود کسب مى کند؛ به این معنا که چون فرزند فلان شخصیّت است مردم او را احترام مى کنند؛ امّا گاهى اوقات، خودش آن را به دست مى آورد؛ مثلا علم و دانش اوست که باعث شرف وى مى شود. امام (علیه السلام) مى فرماید: بالاترین شرف، حسن خلق است که مى تواند شخص را در دل ها جا بدهد؛ چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با جاذبه اخلاقى خود، در دل ها نفوذ کرد.

سرچشمۀ عُجب
«عُجب» به معناى خود را برتر از دیگران دیدن است. سرچشمه اصلى این صفت ناپسند، عدم شناخت خویشتن است؛ زیرا اگر انسان خود را به خوبى بشناسد و کوچکى خود را دربرابر عظمت و بزرگى خداوند در نظر بگیرد، هرگز دچار عُجب و خودستایى نمى شود. عُجب، گویاى اعتقاد انسان به کمال خویشتن است؛ لذا باعث عقب ماندگى شخص مى گردد؛ چون رمز تکامل انسان، اعتراف به تقصیر و قبول ضعف هاست.

خداوند متعال در سوره نجم، آیه 32 مى فرماید: «(فَلاَتُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى)؛ خودستایى مکنید، خداوند پرهیزکاران را بهتر مى شناسد».
سرچشمه خودستایى، همان عجب و غرور و خودبینى است که از تکبر و برترى جویى سر درمى آورد.

امام على (علیه السلام) در خطبه همام درباره صفات پرهیزکاران مى فرماید: «لاَ یَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ وَلاَ یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَمِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُکِّیَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یُقَالُ لَهُ فَیَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسی مِنْ غَیْرِی وَرَبِّی أَعْلَمُ بی مِنِّی بِنَفْسی اللَّهُمَّ لاَتُوَاخِذْنِى بِمَا یَقُولُونَ وَاجْعَلْنی أَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِى مَا لاَیَعْلَمُونَ؛

آن ها هرگز از اعمال کم خودراضى نیستند و هیچ گاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمى شمرند. پرهیزکاران در همه حال، خود را دربرابر انجام دادن وظایف متهم مى دانند و از اعمال خویش بیمناک اند. هنگامى که کسى یکى از آنان را بستاید، او از آنچه آن کس در حقش مى گوید، وحشت مى کند وچنین مى گوید: من به حال خود از دیگران آگاه ترم و خدا درباره من از من آگاه تر است. پروردگارا! به این ستایشى که ستایشگران در حقّ من مى کنند، مرا مؤاخذه مکن و مرا از آنچه گمان مى برند نیز برتر قرار بده و آنچه را که آن ها از خطاهاى من نمى دانند، بر من ببخش!».{1}

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «لاَیَفْتَخر اَحَدُکم بِکَثْرَةِ صَلاتِهِ وَصِیامِهِ وَزَکاتِهِ وَنُسُکِهِ، لاَِنَّ الله عزّوجلّ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى مِنْکُمْ؛ هیچ کس از شما نباید به زیادى نماز و روزه و زکات و مناسک حج و عمره خود افتخار کند؛ چون خداوند پرهیزکاران شما را از همه بهتر مى شناسد».{2}

در حدیث دیگر آمده است: «اَلْعُجْبُ یَأْکُلُ الْحَسناتَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ اَلْحَطَبَ؛ عُجب، نیکى هاى انسان را مى خورد و از بین مى برد، همان گونه که آتش، هیزم را مى خورد».{3}

راهکار معالجه عُجب و خودپسندى این است که انسان به فرموده امام على (علیه السلام){4} به خلقت اولیه خود نگاه کند و بنگرد که از چه چیز آفریده شده است.{5}

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 193
2. نور الثقلین، ج 5، ص 165، ح 77.
3. روح البیان، ج 8، ص 522.
4. شرح غررالحکم و درر الکلم، ج 6، ص 98، ح 9666.
5. گفتار معصومین (علیهم السلام)، ج 3، ص 293-296، ح 48.
خوانده شده 1031 مرتبه