به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به انتشار شرح دعای سحر ماه مبارک رمضان در شماره های مختلف خواهیم پرداخت.
اللهم انّی اسئلک من عظمتک باعظمها و کل عظمتک عظیمه. اللهم انّی اسئلک بعظمتک کلّها...
بار الها، از تو درخواست میکنم به بزرگترین عظمتت در حالی که همه عظمت تو بزرگ است. بارالها، به همه بزرگیات از تو درخواست میکنم.
تا بدین جا، بر سرّ قلب و بصیرت عقلت روشن شد که موجودات، از آسمان عوالم عقول و ارواح گرفته تا زمینهایی که محل سکونت اجساد و اشباح است، همگی از حضرت رحموتاند که تمام چیزها را فرا گرفته و از پرتوش تاریکیهای عالم ماهیات نورانی گردیده و با گسترش و بسط نورش تیرگی ذات موجوداتی که قابلیت دارند روشن شده است.
هیچ کس در عوالم عقول مجرده و انوار اسپهبدیه و مُثل نوریه و طبیعت سافل طاقت مشاهده نور عظمت و جلال او و تاب نگریستن به حضرت کبریای متعالی را ندارد. پس، اگر حضرت قهار به نور عظمت و هیبت بر آنها تجلی فرماید، إنیّت همه [موجودات] در نور عظمت و قهر او متلاشی میشود و پایه آسمانهای رفیع متزلزل میگردد و همه موجودات از فرط عظمتش مدهوش میشوند.
در روز تجلی نور عظمت، همه موجودات در پرتو تابش نور عظمت او نابود میشوند و آن روز روز رجوع تامّ و روز بروز احدیت و مالکیت مطلق است. در این روز، حق تعالی میفرماید: «لمن الملک الیوم»؛ ملک امروز از آن کیست؟ و چون به سبب درخشش پرتو نور جلال و ظهور سلطنت مطلقهاش هیچ پاسخ دهندهای باقی نمانده تا جواب گوید، خود پاسخ میفرماید که «لله الواحد القهار[۱]؛ از آن خدای واحد قهار».
این که پروردگار در این آیه خود را به واحدیت و قهاریت وصف کرده (نه رحمانیت و رحیمیت) بدان سبب است که آن روز روز حکومت و سلطنت این دو اسم است (روز رحمت روز بسط و افاضه وجود بوده است. به همین دلیل، خداوند هنگام فتح باب و شروع کتاب الهی خود را به رحمانیت و رحیمیت توصیف فرموده است). روز عظمت و قهاریت روز قبض و نزع به دست پروردگار است، لذا پرودگار خود را به وحدانیت و قهاریت توصیف فرموده است. او در خاتمه دفتر [تکوین و تدوین] خود را به مالکیت [توصیف فرموده] و گفته است: «مالک یوم الدین»[۲].
ناگفته نماند وجود روزی که پروردگار به عظمت و مالکیت در آن تجلی فرماید و دولت آن دو اسم فرا رسد ضروری است، زیرا هر اسمی دولتی دارد که ظهور آن ضروری و لازم است و روز ظهور دولت اسمهایی چون معید و مالک و اسمهای شبیه آن دو روز رجوع تامّ و نزع مطلق است. البته، این امر به عوالم فرودین اختصاص ندارد و در عالم مجردات (از جمله عقول مقدسه و ملائکه مقرب) نیز جاری است.
به همین سبب، در روایت آمده که عزرائیل بعد از قبض روح همه موجودات به دست خداوند متعال قبض روح میشود و خداوند متعال فرموده است: «یوم نطوی السماء کطیّ السجلّ للکتب[۳]؛ روزی که آسمان را مانند طوماری درهم بپیچم» و نیز: «یا ایّتها النّفس المطمئنّة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة[۴]؛ ای نفس مطمئنه، به حضور پروردگارت درآی در حالی که تو از او خشنود و او از تو خشنود است». و: «کما بدأکم تعودون[۵]؛ همان گونه که شما را در اول بیافرید به سوی او باز میگردید». و آیات دیگر.
عظمت از صفات جلال است و گفتیم که هر صفت جلالی جمالی در خود نهفته دارد. اگر در قهر و عظمت پروردگار لطف و رحمت نهان نبود، هرگز موسی، علیهالسلام، از حالت غش و بیهوشی برنمیخاست و قلب هیچ سالکی قادر به شهود آنها نبود و چشم هیچ عارفی نمیتوانست بر آنها نظر اندازد، اما رحمت خداوند همه چیز را فرا گرفته است. بنابراین، در هر عظمتی رحمتی است و در هر رحمتی عظمتی، چنانچه در دعای کمیل بن زیاد از سید الموحدین و قطب الاقطاب العالمین امیرالمومنین، صلوات الله و سلامه علیه، آمده است:
«اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شیء؛ خدایا به رحمتت که همه چیز را فرا گرفته تو را میخوانم»...
«وبعظمتک التی ملأت کلّ شیء[۶]؛ و به عظمتت که همه چیز را پر کرده است».
عظیم به اعتبار علوّ و کبریایش از اسماء ذات است و روشن است که موجودات در جنب عظمت قدرت حق هیچ قدر و ارزشی ندارند و در عظمت شبیهی برای حضرت حق وجود ندارد و همه عظیمها در برابر عظمت او خاضعاند و عظمت هر عظیمی از اوست.
عظیم به اعتبار قهر و سلطنت خداوند بر ملکوت اشیاء و قرار داشتن کلیدهای غیب و شهادت در دستان حق تعالی از اسماء صفات است. پس، خداوند متعال از نظر ذات و صفت و فعل عظیم است. با توجه به عظمت فعل پروردگار، عظمت اسمی که پرورش یافته اوست نیز روشن میشود و با توجه به عظمت آن اسم، عظمت ذاتی که این اسم از تجلیات اوست ـ البته در حد توان و طاقت بشری ـ شناخته میشود.
در عظمت فعل خداوند همین بس که ثابت شده عالمهای اشباح و اجساد و آنچه در آنهاست نسبت به [عالم] ملکوت مانند یک لحظه در مقابل کل زمان است. عالم ملکوت نیز در مقایسه با عالم جبروت همین وضع را دارد و اصلا میان آن دو نسبتی نیست.
برای مثال، تعداد منظومههای موجود در آسمان که تاکنون کشف شده به چهارده میلیون منظومه میرسد که هر یک از آنها با افلاک و سیارهها و اقمار تابعهشان به اندازه منظومه شمسی یا به مراتب بزرگتر از آن هستند و حتی منظومه شمسی ما به گرد یکی از آنها میچرخد. این در حالی است که فاصله خورشید تا کره نپتون ـ که دورترین سیاره منظومه شمسی است ـ بر پایه تحقیقات جدید ۲۷۴۶۵ میلیون میل است. علاوه بر آن، شاید بر طبق نظریات جدید منظومههای کشف نشده خیلی بیشتر از کشف شدهها باشد.
سید بزرگوار، هبة الدین شهرستانی[۷] ـ که زندگانی و توفیقش دراز باد ـ در کتاب الهیئة و الاسلام در مساله چهاردهم در تعداد عالمها و منظومهها میگوید:
دانشمندان معاصرعلم هیئت ثابت کردهاند که سیارات و اقمار و منظومه شمسی ما همه از خورشید نور میگیرند و وسعت منظومه شمسی ما که به مدار نپتون محدود میشود یکهزار و پانصد میلیون فرسخ است. یعنی اگر از نپتون نگاه کنی، خورشید بزرگ را مانند یک ستاره کوچک [به اندازه یک گردو] میبینی.
نتیجه این فاصله نبودن نور خورشید در مداری دورتر از مدار نپتون است. بنابراین، محال است که ستارگان ثابت نورشان را از خورشید ما بگیرند؛ زیرا خیلی بیش از نپتون از خورشید فاصله دارند. مگر نمیدانی که فاصله برخی از ستارگان دنبالهدار، چهارده برابر فاصله نپتون از خورشید است؟ با این وجود، آنها تحت جاذبه خورشید ما هستند و در جاذبه ستاره دیگری نیستند؛ زیرا فاصله آنها از ستارگان دیگر از فاصلهشان با منظومه ما بیشتر است. در تأیید این مطلب همین بس که تلسکوپهایی که زحل را با همه دوریاش برای ما هزار بار بزرگتر میکنند نمیتوانند ستارگان را از آنچه به چشم میخورند بزرگتر کنند و فقط آنها را کمی واضحتر نشان می دهند و در نهایت، آنهایی را که دیده نمیشوند مینمایانند. فاندیک در کتاب ارواء الظماء میگوید: نزدیکترین ستاره به منظومه شمسی نهصد هزار بار دورتر از ما نسبت به خورشید است.
در مجله الهلال مصر (ص ۴۷۸، سال ۱۹۰۹) آمده است: نزدیکترین ستاره به زمین ما دلفاست که پس از محاسبات دقیقی که انجام شده اختلاف زاویه دید سالانهاش به اندازه یک ثانیه است و از اینجا معلوم شده که دوری آن از منظومه ما ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۰۰۰ / ۲۰ میل است؛ یعنی بیست میلیون میلیون میل. با اینکه نور در هر ثانیه ۱۹۰۰۰۰ هزار میل راه را طی میکند، نور آن در مدت سه سال به ما میرسد. پس چه میگویی در مورد ستارهای که نور آن در مدت صد سال یا هزار سال یا بیشتر به ما میرسد؟ در کتاب ارواء الظماء آمده است: ستارهای که در مرتبه شانزدهم است فاصلهاش از ما کمتر از ۳۶۳ برابر فاصله ستاره شعری از ما نیست و نور آن در مدت پنج هزار سال به ما میرسد. من میگویم: پس، نظر تو در مورد ستارهای که در مرتبه بیست و هشتم باشد، چیست؟[۸].
غرض از بازگویی سخن طولانی سید برای جلب توجه دعاکننده به عظمت سرزمین خداوند و کلمات [مخلوقات] بود:
«قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربّی لنفد البحر. قبل ان تنفد کلمات ربّی ولو جئنا بمثله مددا[۹]؛ بگو اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکب شود خشک خواهد شد پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، هرچند دریای دیگری نیز بدان ضمیمه شود».
وقتی چنین مناسباتی در پستترین و ننگترین عالم برقرار است، وضعیت عالمهای گسترده و با عظمتی که عالم اجساد و آنچه در آن است در برابر آنها بسان قطرهای در مقابل اقیانوس است و به راستی نسبتی میان آنها نمیتوان یافت و عالم اجسام در کنارشان اصلا قابل ذکر نیست چگونه است؟
پاورقی:
۱. غافر / ۱۶.
۲. فاتحه / ۳.
۳. انبیاء / ۱۰۴.
۴. فجر / ۲۷ و ۲۸.
۵. اعراف / ۲۹.
۶. اقبال الاعمال؛ ص۷۰۶ ؛ مصباح المتهجد؛ ص۷۷۴.
۷. سید هبة الدین شهرستانی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۸۶ ﻫ ) از مجتهدان و مصلحان بزرگ معاصر بود. ایشان از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی بود. بر ضد استعمار انگلیس در عراق مبارزه می کرد و برای همین دستگیر و زندانی شد. از آثار او این ها را می توان برشمرد: رواشح الفیوض فی علم العروض، الهیئة والاسلام، نهضة الحسین، و ما هو نهج البلاغة.
۸. الهیئة والاسلام؛ ص ۲۷۸ و ۱۷۹.
۹. کهف / ۱۰۹.