جابه‌جایی جبهه برخورد با القاعده

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

ژنرال «مک‌کریستال» وقتی بحث آینده افغانستان پیش می‌آید، مایل است با احتیاط سخن بگوید. معتقد به حضور طولانی نظامی در منطقه نیست و با اعتقاد به عمل‌گرایی مردم افغانستان، امیدوار است که پس از خروج نیروهای آمریکا، به سمت جنگ داخلی نروند؛ اما او نگرانی‌هایی هم دارد. از قدرت گرفتن مجدد طالبان، از نابود شدن آنچه معتقد است از ابتدای جنگ تا امروز به دست آمده و از اینکه آیا آمریکا تصمیم درستی اتخاذ کرده یا خیر. بخش دیگری از مصاحبه مک‌کریستال را مرور می‌کنیم.

این است که طرف از خودش می پرسد: تا بتوانم باید در کاری که بر عهده ام گذاشته شده، بِدِرَخشَم. تا بتوانم باید در هدایت این هواپیما عالی باشم. وقتی بمبی را پرتاب می کنم، باید موقعیت دقیق دشمن را پیدا کرده باشم. این درست و این ها ارزش خاص خود را دارد. اما مهم این است که تا وقتی همه این اجزا، این گروه ها، با هم کار نکنند و به هم متصل نباشند، نتیجه ای به بار نخواهد آمد. هنر هم همین است. اگر کسی دارد پلی می سازد، عده ای انتظار می کشند تا از روی پل رد شوند و از بودن این پل بهره مند شوند. این یعنی هماهنگی با دستگاه ها و سازمان های مدنی، با نیروهای متعارف. این یعنی چیدن قطعه ها در کنار هم. هنر جنگ همین است و قسمت دشوار آن هم همین قسمت است.

* افغانستان امروز را چه گونه می بینید، حضور امریکا در آنجا چه صورتی دارد و روزی که امریکا از خاک افغانستان خارج شود، چه حاصلی بر جا خواهد گذاشت؟

** امنیت در خیلی از جاهای افغانستان بهتر شده است. جاهایی مثل هلمند یا قندهار که روزی در آستانه سقوط قرار داشت، دیگر آن وضع را ندارد. هر چند هنوز گاه به گاه کشتارهای کوروخودسرانه دیده می شود، امنیت در قسمت هایی از آن کشور طوری برقرار است که جای انکار ندارد. اما هنوز آینده سیاسی افغانستان در معرض بی ثباتی های زیادی است. به عقیده من در میان خود افغان ها هم هستند کسانی که نمی دانند دولت در چه جهتی سیر می کند. طالبان هم درگیر کشمکش هایی در درون خود هستند. اوضاع در نظر آنها هم تحلیل و تعریف منسجمی ندارد و دارای فرماندهی و کنترل یکپارچه ای نیستند که باید داشته باشند. دلایلی در دست است که پاکستان دارد تابلوی تودیع با طالبان را رنگ می زند تا نصب کند.

* با این حساب بعید نیست تا وقتی سال ۲۰۱۴ برسد، نیروهای فعال در افغانستان ترغیب شوند تصمیم دیگری اتخاذ کنند و بگویند حالا که امریکا نیروهایش را به حداقل رسانده، مسئولیت ما هم دیگر باید به حداقل رسانده شود. این همان سیاستی نبود که در سال های اولیه دهه قبل اتخاذ و منجر به بروز این همه مشکلاتی شد که شما مجبور شدید با آن دست و پنجه نرم کنید؟

** نه، گمان نکنم این وضع از روی هدف و مقصود پیش آمده باشد. گمان نکنم دست به هر کاری می زدیم، از نهایت آن آگاه بودیم. ما چندان اطلاع و اشرافی از کاری که در پیش بود، نداشتیم. سرشار از مقاصد عالی بودیم، اما نمی توانستیم چندان کار مثبتی صورت دهیم.

* به آینده افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ امیدوار هستید؟

** خیلی در این باره احتیاط می کنم. تردید نکنید که نگران حال افغان ها هستم. یعنی اگر در روال فعلی خللی بیفتد، اگر بنا شود که طالبان به قدرت برسد، حتما ۱۵ میلیون زن از زندگی اجتماعی محروم شده اند. اگر جنگ داخلی درگیرد، کودکان و زنان بیشترین و گران ترین زیان ها را می بینند. این نگرانی من است. اما افغان ها مردمان عملگرایی هستند. خود را با اوضاع منطبق می سازند و حالا پس از گذشت این همه زمان، بعید می بینم که به راه جنگ داخلی بروند.

* بعضی می گویند دولت اوباما کاشته های عملیات عراق را برداشت کرد و نتایجی را که از برقراری امنیت به دست آمده بود، با اعلام عقب نشینی از عراق به سود خود تمام کرد؛ بی توجه به آن که عقب نشینی، چه آثاری بر آینده عراق خواهد گذاشت. ایرادی که همین افراد می گیرند این است که در افغانستان کارها بر روال دیگری می چرخد. در آن جا،صرف حضور القاعده به امریکا بهانه کافی داده تا خود را از میدان نبرد دور کند. اعلام می کند که خارج می شود و باز عده ناچیزی را آن جا باقی می گذارد. این روش خطا نیست؟

** مشکلات افغانستان هر چه باشد، باید به دست افغان ها حل شود. حتی در باره همسایگان آنها از قبیل پاکستان هم من عقیده دارم که باید حضورمان را کاهش دهیم. اصلا بنا نداریم نیروهای زیادی را به مدت طولانی در آن ممالک نگه داریم. مگر دوران جنگ سرد است؟ باید نقش خود را در اعتماد سازی ادا کنیم و بس.اگر حضور ما، کمک ما به دولت و ارتش در حد آموزش باشد، مناسب و کافی خواهد بود. گمان می کنم مبداء حرکت هر کس، جایی است که ایستاده، نه جایی که آرزو می کند در آن جا باشد. گمان می کنم القاعده خیلی ضعیف شده، اما از بین نرفته است. در سال های آینده، بدترین تهدید القاعده، دیگر مثل قبل، از نواحی غربی پاکستان متوجه ما نخواهد بود. از سرزمین هایی مثل مالی و نظایر آن است که القاعده زورآزمایی و نبرد خواهد کرد.یعنی هرجا که سرزمینی با دولت ضعیف، یا احیانا بدون دولت باشد، سازمان هایی نظیرالقاعده آن جا را مناسب ترین جا برای رشد و نمو خود خواهند یافت. و در هر کجا که جای پایی باز کنند، از همان جا شروع به گسترش خواهند کرد.

* پس می خواهید با سرزمین هایی مثل مالی یا یمن چه بکنید؟

** همه این مشکلات راه حل دارد. غرب بی تردید دوست ندارد نیروهایش را در همه این ممالک پخش کند. این هم که می گویند مشکل را با اعزام هواپیمای بدون سرنشین(پهپاد) حل می کنیم، راه دشواری است. چون هم برای مردم تمام دنیا و هم خصوصا در نظر مردم همین سرزمین ها، خیلی شاق است که ببینند نیروهای غربی، مخصوصا امریکایی ها، به وسیله پهپاد در خاک کشور دیگری سرگرم عملیات هستند. این است که باید در توسل به این راه ها خیلی ظرافت به خرج داده شود. باید مناسبتی داشته باشد. این راه ها به خودی خود راهبرد نیست. تدابیر موقتی است.

* دولت ایالات متحده و عموم امریکایی ها روش های ابداعی شما را در عراق، رویه تثبیت شده ای برای مقابله با جنگ های نامنظم می شناسند. حتی عده ای می گویند که این میراث «مک کریستال» است ؛رویه ای برای مقابله با تروریسم که در جایی بین جنگ و صلح قرار می گیرد؛ رویه ای با حداقل هزینه و با گذاشتن کمترین آثار که از حیث سیاسی در دراز مدت قابل استفاده بوده و چیزی است جز جنگ یا ترک جنگ. این را قبول ندارید؟

** بر جامعیتی که برای این مطلب قائل می شوید تردید دارم. تدابیر نظامی بریتانیا را در مرزهای شمال غربی در نظر بگیرید که منطقه ای را کلا آتش می زدند و مردم را قتل عام می کردند و دست آخر می گفتند: این نوع کارها دیگر نباید تکرار شود؛ و در همان حال به رهبر منطقه پیشنهاد برقراری مواجب می دادند و می گفتند: اگر رفاقت خود را تا فلان مدت با ما حفظ کنی ، پول خوبی به تو خواهیم داد. این تدبیر انگلیسی ها تدبیری بود که مدت نسبتا مدیدی کارآمد بود. گرفتاری ها را به حاشیه می راند، اما مشکلی را حل نمی کرد .تدابیری که ما به کار بستیم نتیجه بخش بود و آثار جانبی بدی هم نداشت. ما در عراق نیامدیم سال ها دست به اسیر گرفتن و کشتن بزنیم ، مگر در مواردی که واقعا ناگزیر شده باشیم. ما امریکایی ها یاد گرفته ایم که چنانچه از قابلیت های فنی خود بدون ظرافت و حزم و دقت استفاده کنیم، آنگاه اگر دیگران متقابلا به ما پاسخی مشابه بدهند؛ مثلا با انفجار یک فرد انتحاری در یکی از پارک های ما، نباید خشمگین شویم و این تنها راهی بوده که برای آنها باقی مانده است.

* پس درست نیست که کسی بیاید و بگوید : من عاشق عراق مک کریستال هستم که انباشته از عملیات و پهپادها و حمله های هدفمند بود، اما افغانستان مک کریستال را دوست ندارم که پاکیزه و آرام بود و تدابیر ضد شورشگری در آن به کار بسته می شد. آن اولی را دوست دارم، اما از دومی بدم می آید که هزینه داشت و کار و کوشش می طلبید.

** من می گویم هر دو مملکتی را دوست بدارند که مک کریستال بنا نهاد. کاری را که در عراق کردم، رضایتبخش ، اما فقط قسمتی بود از کار بزرگ تری که بنا بود در عراق صورت بگیرد و آن کار بزرگ تر در افغانستان پیاده شد. آن کار بزرگ تر، کار با مردم بود. در جنگ، مهم آن است که از انسان ها مراقبت کنید، نه اینکه آنها رابکشید. این را باید به مردم هم حالی کنید. باید بدانند که شما نگران کودک افغان هستید. نگران زن افغان هستید. نگران دهقانی هستید که تازه بلند شده و آمده که زمینش را شخم بزند.

خوانده شده 1639 مرتبه