رویای بر باد رفته کاخ سفید در خاورمیانه، فرشی که از زیر پای آمریکا کشیده شد

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

باراک اوباما با دو مشکل اساسی روبه‌رو است، یکی، شکست سیاست‌های رئیس جمهوری سابق، جورج دبلیو بوش و دیگری میل به از خلاص شدن از خاورمیانه و توجه فوری به آسیای دور.

با آغاز دور دوم دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا، وی مجبور شده است تا در روابط خود با بسیاری از کشورهایی که مصالح بسیار و تاثیرگذار در خاورمیانه دارند، تجدید نظر کند تا بدین ترتیب واشنگتن هیمنه بیشتری بر منطقه به ویژه از طریق حکومت های جدید منطقه ای داشته باشد.

روشن است راهی که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا در تعامل با پرونده های بغرنج خاورمیانه در پیش گرفته بر اساس وقایع پیش بینی نشده ای است که نقشی اساسی در تعامل با حکومت های تازه تاسیس که به تازگی در کشورهای متاثر از بهار عربی به قدرت رسیده اند، دارد. به خصوص آن دسته از کشورهای اتوکراسی فاسدی که با بحران های متعدد اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و نیازمند احیای نهادهای حکومتی خود هستند تا آن چه از حکومت های فاسد گذشته به ارث برده اند را بزدایند.

اما باراک اوباما در پیمودن این راه با دو مشکل اساسی روبه رو است، یکی، شکست سیاست های رئیس جمهوری سابق، جورج دبلیو بوش، برای دخالت در امور داخلی این کشورها و تلاش برای تغییر سیاست های آنها از طریق اعمال زور، دیگری میل باراک اوباما از خلاص شدن از خاورمیانه و توجه فوری به آسیای دور که بیش از هر زمانی به این تغییر مسیر احساس نیاز می کند.

کشورهای عربی ای که انقلاب های عربی در آنها رخ داده اند تا کنون نتوانسته اند به اندازه کافی کمک هایی که انتظار داشتند و به آنها وعده داده شده بود را دریافت کنند. در حالی که انتظار می رفت همانند کشورهای امریکای جنوبی و شرق آسیا در دهه نود قرن گذشته میلادی کمک های مالی دریافت کنند تا بتوانند احیا شوند. بیشتر کشورها به خصوص کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به هیچ کدام از وعده کمک های مالی ای که به کشورهای انقلابی داده بودند، تا کنون عمل نکرده اند.

این در حالی است که اقتصاد برخی کشورهای عربی متاثر از عربی مثل تونس و مصر با بحران های شدید دست و پنجه نرم می کند و ممکن است که تاثیرات سلبی در رشد اقتصادی این کشورها طی سال های آینده بگذارد. این وضعیت برای کشورهای عربی دیگر مثل سوریه و یمن (با درجه ای کمتر از لیبی) تقریبا در مرز فروپاشی کامل قرار دارد.

در این میان ایالات متحده تلاش دارد تا میان شورش های منطقه ای فراگیر که سراسر کشورهای متاثر از بهار عربی را فرا گرفته تا حفظ رهبری اش بر خاورمیانه، فاصله ای در نظر بگیرد، به همین دلیل چارچوبی برای کمک به این کشورها برای خروج از بحران اقتصادی شان تعریف کرده است که در ضمن آن به آنها کمک می کند که به نظام دموکراتیک مدرن نیز برسند.

سیاست خارجی امریکا از عمل به عکس العمل تغییر پیدا کرده است. دلیل آن نیز سیاست های پیچیده ایران، مصر، سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان است که بر اراده امریکا تحمیل شده است. بسیاری بر این اعتقادند که نظارت اوباما بر خاورمیانه به پایین ترین حد خود پس از سقوط حکومت های هم پیمان امریکا در این منطقه رسیده است. با افزایش اعتراض ها در این کشورها و تدام تظاهرات علیه حکومت های جدید، واشنگتن بیش از هر زمانی در تعامل با حکومت های نوپا منفعل و دست پاچه رفتار کرده است، این مساله سبب شده تا این کشورها موفق نشوند تا ارکان حکومت جدید خود را در کشورشان مستحکم کنند.

علی رغم آن ایالات متحده رفته رفته به این درک نزدیک می شود که فرش از زیر پای آن در حال کشیده شدن است و نظام چند قطبی ای که امریکا بر آن تسلط داشت به سمت فروپاشی حرکت می کند و مرکز ثقل بین المللی ای که پیش از این امریکا گمان می کرد فقط در واشنگتن باشد به کشورهای متعدد جهان در حال انتقال است. با این حال اوباما همچنان امیدوار است که بتواند جلوی این انتقال را از طریق همکاری با کشورهای رو به رشد به جای رقابت سیاسی با آنها بگیرد و امریکا همچنان به نقش رهبری خود ادامه دهد.

اکنون اوباما با پرونده هسته ای ایران به عنوان یکی از حساس ترین پرونده های منطقه ای روبه رو است. شکست مذاکرات 1+5 با ایران و آزمایش هسته ای ای که کره شمالی انجام داد، نشان داد که حرکت دیپلماتیک امریکا به دست اندازهای سخت خود رسیده و مهار پرونده هسته ای ایران و پرونده هسته ای کره شمالی بیش از هر زمانی سخت شده است.

امریکا تا کنون اعتراف کرده که تا اندازه ای در پیشبرد دیپلماسی خود شکست خورده است و لازم است برای انتقال خاورمیانه به مرحله ای جدید که از این مخاطرات دور باشد، تعاملات تازه ای را با دیگر کشورهای فعال آغاز کند. برای همین است که می بینیم اوباما چشمان خود را به روی جنگ لیبی و بعد از آن بحران سوریه بسته است و اجازه داده هم پیمانانش به تنهایی مسئولیت این دو پرونده بزرگ را بر عهده بگیرند و برای حل آن تلاش کنند.

علی رغم این که ایالات متحده خود را در تنگنای سیاسی شدیدی در خاورمیانه می بیند و احساس می کند که با سختی های بسیاری دست به گریبان است، همچنان نمی تواند به سادگی در میراث سنگین سیاست های شکست خورده نیم قرن گذشته خود در خاورمیانه تجدید نظر کند. امریکا احساس می کند که در درون جامعه عربی مشکلات بسیاری برای حکومت ها برای حفظ هم پیمانی با امریکا وجود دارد و برای همین مصالح امریکا را در خاورمیانه در خطر می بیند. به ویژه که یکی از دلایل اصلی انقلاب های عربی وجود همین هم پیمانی های چشم و گوش بسته با امریکا بود که طی دهه های گذشته در خاورمیانه شکل گرفته بودند. مشکلاتی که پس از حملات 11 سپتامبر خود را به روشنی نشان دادند.

منبع: العرب

خوانده شده 1586 مرتبه