هر چه خاورمیانه بالغتر میشود شکستهای امریکا نیز بیشتر میشوند و مجبور میشود که روز به روز بیشتر عقبنشینی کند و بیش از پیش از خاورمیانه فاصله بگیرد.
واشنگتن در پایان رویارویی امریکایی طولانی و بعد از سریالی از تجربه های تلخ "مزخرف" در جنگ های خفت باری که همگی شکست خورده از کار در آمدند، و بعد از کودتاها و تغییراتی که به جای سودبخشی به مردم خاورمیانه خشت آفت و بلا را برای آنها به وجود آوردند، به این نتیجه رسیده است- همان طور که روزنامه اسرائیلی هاآرتص نیز نوشته- که به خاورمیانه به طور کامل پشت کند و تا ابد از رقابت عبثی که از آن به هیچ نتیجه ای نرسیده بلکه بر عکس همه آروزها و خواسته هایش را از بین برده و حتی پشیمانش کرده ، خارج شود.
شاید برای اسرائیلی ها این ورود سود داشت و باعث شد تا نقش و تاثیری فعال با پشتوانه امریکا در خاورمیانه داشته باشند. اما کاخ سفید اخیرا قانع شده است که در طول این سال ها نقش یک دن کیشوت را داشته و از این همه سال دخالت در امور خاورمیانه تنها به نشانی با عنوان "امریکای کریه" نائل آمده است. به عبارت دیگر تنها توانسته است به اسرائیل نقش منطقه ای و بین المللی بدهد و هویت یهودی آن را در منطقه پیش ببرد، هویتی که اسرائیل همیشه برای ابراز وجود به آن نیاز داشته است، اما هیچ سودی برای منافع خود نبرده است.
وقتی که در اظهارات مقام های امریکایی دقیق می شویم، آن طور که روزنامه هاآرتص نیز تحلیل کرده است، در می یابیم که تلاش دارند از لابه لای کلماتشان حقایقی را بگویند که تا کنون هیچ گاه تلاش آنها را بیان نمی کردند
وقتی که در اظهارات مقام های امریکایی دقیق می شویم، آن طور که روزنامه هاآرتص نیز تحلیل کرده است، در می یابیم که تلاش دارند از لابه لای کلماتشان حقایقی را بگویند که تا کنون هیچ گاه آنها را بیان نمی کردند. حقایقی که اسرائیلی ها اعم از یهودی های شرق و غرب نسبت به افشای آنها نگران هستند و بر این باورند که بیان آنها نتایج و متغیرهایی را به وجود می آورد که گریزناپذیر هستند:
قبل از هر چیز اعتراف واشنگتن و دولت آن و کاخ سفید به این که پشت سر هم متحمل شکست شده اند، همه این شکست ها نیز در خاورمیانه متمرکز بوده و روز به روز هم در حال افزایش هستند، اهمیتی بسیاری برای همه کشورهای درگیر و صاحب نقش در خاورمیانه دارد. هر چه خاورمیانه بالغ تر می شود شکست های امریکا نیز بیشتر می شوند و مجبور می شود که روز به روز بیشتر عقب نشینی کند و بیش از پیش از خاورمیانه فاصله بگیرد. امریکایی ها هر روز یک نقش سیاسی را بر عهده می گیرند در حالی که این نقش ها نه برنامه جدیدی در خود دارند و نه می توانند بازگوکننده طرحی بزرگ، چه در ابعاد نظامی و چه در ابعاد سیاسی، باشند. به واسطه این بی برنامگی کشورهای بزرگ نیز نمی توانند در هر گونه طرحی یا توطئه ای خاورمیانه ای یا شرقی یا حتی افریقایی وارد عمل شوند، برای این که امریکا برنامه ندارد.
با پیگیری اظهارات و سیاست های امریکایی ها از ابتدای دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما، و منش آرام و واقعا طمانینه واری که واشنگتن به ویژه در پرونده جنگ سوریه پیش گرفته در می یابیم که استقلال رای امریکا بیش از پیش زیر سوال رفته است. از سوی دیگر فاصله و عقب نشینی ای که امریکا از بحران خاورمیانه پیش گرفته بازگوکننده این حقیقت است که اسرائیل برای پر کردن این جای خالی و سوء استفاده از آن به زودی وارد عمل خواهد شد و برای رسیدن به این هدف نیز نقشه کشیده است. حال چه اعراب بخواهند در این زمینه وارد عمل بشوند چه نخواهند، اسرائیل نقشه خود را کشیده است. اگر چه نسبت به نقش منطقه ای و بین المللی اعراب در بحران های متعدد خاورمیانه و جهان اما و اگرهای بسیاری وجود دارد. کاملا روشن است که اعراب نیز همانند اروپایی ها از عقب نشینی امریکا از پرونده های منطقه ای شوکه شده اند و در یک سر در گمی دائمی به سر می برند و از این فراتر، به دنبال اقتدا به جانشینی به جای امریکا در خاورمیانه هستند.
شاید به همین دلیل است که در این کش مکش منطقه ای ستاره اقبال ایران رو به صعود است. چرا که دیگر برای امریکایی ها اهمیت ندارد که ایرانی ها در پرونده هسته ای شان به کدام سمت و سو بروند، چه بلایی بر سر سوریه می آید و آیا مصر و عراق و لیبی به زودی تجزیه خواهند شد یا خیر؟
آن چه همه حتی صهیونیست های دل خوش به امریکا به آن اعتراف می کنند این است که امریکایی ها خودخواسته همه جنگ ها را به پا کردند و بعد خود به همه آن چه به پا کردند، پشت کردند و حالا می خواهند همه چیز را فراموش کنند.